بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
مسائل اصلی و فرعی اعتقادی و احکامی با علما اختلافات زیادی داریم. اما بسیاری از این مسائلی که با آقایون اختلاف داریم چه با فقهیان شیعه و چه با فقیهان سنی تاکنون که حدود پنجاه سال از عمر اجتهاد من میگذرد هنوز پیدا نکردم یک فقیهی را نه شیعه و نه سنی که رایش این باشد که اصولا در نماز قصر کمی وجود ندارد در سفر در روزه هم قصر در سفر بعنوان سفر نیست. هرگز کسی را از شرع مداران زنده یا متوفا سراغ ندارم اما این استدلالی که با قرآن میکنیم استدلال قطعی و بتیست بنابراین این جرات ازبرای فقیهی که آزاد فکر کند و آزاد رای بدهد این فتوا مستمر است.
چنانکه در کتابهای رساله های توضیح المسائل و در تبصره الفقها و در تفسیر الفرقان و در کتابهایی دیگر فقهی این مطلب کم یا زیاد مفصل و یا مختصر با دلیل قرآنی ذکرشده ولی عدم موافقت حتی یک فقیه دلیل ما دلیل بر این نمیشود که ما به نص قرآن فتوا ندهیم این اولا ثانیا آیا فقیهانی که نظراتشون به ما رسیده است چند درصدن؟ بیش از ده پونزده بیست درصد نیستن بنابراین اکثریت فقیهان که رساله نداشته اند یا رساله هاشون بدست ما نرسیده است یا کتاب نداشته ان اکثریت نظراتشون معلوم نیست احتمال قوی میدهیم فقیهانی در گذشته برمبنای قرآن همین رای را داده باشند ولی به عللی از جمله خلاف مشهور بودن مخفی مانده کمااینکه در همین عصر ما کسانی که نظرات مستقیمی بر مبنای قرآن دارند دست رد به سینه اونها به زبان اونها به قلم اونها به فکر اونها و به کتابهای اونها زده میشود همین جریان هم در طول تاریخ بوده است قدرتها نوعا با شهرتها بوده است.
بنابراین اگر فقیهی یا فقیهانی از فقیهان شیعه و یا سنی نظری برخلاف مشهور تا چه رسد نظری برخلاف ضرورت فقهی بدن این گمگشته میشود هم خودشون هم نظرشون هم نوشته اگر دارن نوشته معدوم میشود اگر معدوم نشود چاپ نمیشود بنابراین یکی از توجیهات اینکه ما هیچ فقیهی در طول تاریخ فقاهت شیعه و سنی هرگز نیافته ایم که این نظر را بدهد این به چند جهت دلیل بر رد این نظر نیست جهت اول و اولی و اقوا اینست که ما طبق نصوصی قرآنی نظر میدهیم جهت دوم اینست که کل فقیهان مخالف با این نظر نیستن بلکه هشتاد هفتاد بیشتر کمتر درصد از فقیهان نظراتشون به عللی ازجمله آنچه عرض کردیم به ما نرسیده است این ازنظر شهرت و ازنظر اجماع بلکه ازنظر ضرورت فقاهتی حاضر حاضر در کتابها نوشته ها نقل از صدور به صدور ولکن آنچه نقل نشده است معلوم نیست موافقند و یا مخالفند این بعد اول.
ما برای اینکه این راه راه بسیار سختیست تصدیق میکنن مطلبی را که بر خلاف کل فقیهان است کل فقیهانی که نظراتشون در دسترس ماست نظری که برخلاف کل فقیهان است این نظر قبولش مشکل است این راه راهیست بسیار مشکل بسیار طریقی صعب العبور ولو دلیل قرآنی قاطع است ولی آقایون مبتلای به توجیهاتی هستن و حال اینکه در یه جمله مختصر توجیه قرآن قوی هست و توجیه حدیث وجیه است توجیه یعنی برخلاف ظاهر برخلاف نص موجه کردن قرآن نصش ظاهر مستقرش قطعیست بنابرابن برخلاف نص قرآن توجیه کردن برخلاف ظاهر قرآن توجیه کردن این تقویه قرآن است قرآن که بیان لناس است تبیان لکل شی است برهان است نور است هدایت مطلقه است و در بالاترین اعجاز ازنظر دال و مدلول است چگونه میشود توجیه کرد توجیه به همون معنایی که ما داریم توجیه به معنای وجیه کردن نیست برای اینکه آیا این وجیه کردن دلالت و قرآنیست که برخلاف نصش و برخلاف ظاهرش نداریم این تقویحه ولو که در احادیث توجیهه چرا؟
برای اینکه احادیث چن جوره خلاف دلیل قاطع قرآنی اینو رد میکنه ولکن احادیثی است که قابل توجیه است ولو احتمال درصد کم و کمرنگ با این احتمال درصد کم و کمرنگ این حدیث یا این احادیث موافق قرآن باشن احادیثی که برخلاف قرآن است ظاهرا میشود این ظاهر رو در مقابلش غیر ظاهر قرار داد و غیر ظاهر وجیه است چون موافق قرآن است حالا برای اینکه این طریق ما طریق صعب العبور ما در رسیدن این فتوا چون رسیدن دو رسیدنه یک رسیدن فتواییست و یک رسیدن عملیست. کسانی هستن از فقیهان کسانی هستن از مقلدان که اینها ازنظر فقاهتی ازنظر دلیلی این فتوا را قبول دارن ولکن ازنظر عملی دچار گیرن علم درست اجتهاد برمبنای نص قرآن درست درست تبیین گردد و درست بپذیرند اما در عمل گیرن ولذا بعضی از فقیهانو سراغ داریم که در سفرهایی که موجب قصر صلاه است یا ابطال صم است به نظر سایر فقیهان جمع میکنن بین قصر و اتمام در صلاه و جمع میکنن بین روزه گرفتن در سفر و قضای روزه جمع میکنن این راه خیلی صعب العبوره من تفسیر دارم حرفهایی که نادانسته و حتی دانسته کسانی علیه فتوا میدندکه این شازس این مقدارش شده هست این نمیشود حمل بر کفر کرد حمل بر فسق کرد. این تقصیره قصوره بین تقصیر و قصوره ولیکن برای اینکه این جاده برای ما باز شود موانع ایجاد برطرف گردد ما نیازمندیم که هم دلیل عقلی و هم دلیل روایتی و هم دلیل قرآنی مثلثی از ادله را بر این مبنا تثبیت کنیم.
حالا راجب احادیث، احادیثی که در ابواب متعدده صلاه مسافر در وسایل الشیعه است من شمردم صد و سی و سه حدیث است این ابواب متعدده ای که در وسائل الشیعه است دارای صد و سی و سه حدیثه یکی از برادران که ایراداتی کرده بود به مسافران گفته بود صد و بیست و نه حدیث صد و سی حدیثه و احادیثی که نص است بر اینکه علیک سلام نمازهای چاهار رکعتی ظهرین و عشا دو رکعت میشد فقط هیجده حدیثه فقط هیجده حدیث از صد و سی و سه حدیث نص است بر اینکه این قصر قصر کمیست چون قصر یا کمیست یا کیفیست یا هردو یا هیچکدام. هیچکدام کسی که در وطنش مرضم ندارد مهرجم نیست معسرم نیست خطرم ندارد این نه کاستی از نماز در کمش هست و نه در کیفیت بعضیا کاستی در دو جهت دارن هم در کم هم در کیف است به صلاه قرقا نماز محتزر نماز غریب نماز کسی که داره میمیره گاه در در کیف است و در کمیست اما در کم باشد در حال ولو خطر در حال ضرر در حال خطر فرار از دشمن طبق دو نص قرآن اینجا کاستی از کیف هست کاستی از ایستادن رکوع کردن سجود کردن تشهد با نشستن رکوع نیم خیز سجود سجده گذاشتن این کاستی در کیف هست در کم نیست.
حالا ما هیجده حدیث داریم در میان صد و سی و سه حدیث وسائل الشیعه که نمازهای چاهار رکعت واجب در سفر در سفر روایت داریم چاهار تاست ازنظر فرسنگ چاهار فرسنگ روایت داریم هشت فرسنگ روایت داریم دوازده فرسنگ این ازنظر فرسنگی. ازنظر زمانی روایت زیاد داریم مسجد سی ام مسجد فی یومین مسجد ازطرف ایام که اینها تضاد دارن و تناقض در عرض میشود که عرض میشود بعد هندسی و در بعد زمانی. بعد هندسی متراژ چاهار فرسنگ هشت فرسنگ دوازده فرسنگ و بعد زمانی بیاض یومین مسجد فی یومین که بیاض یومین فقط روزه مسجد سی ام هم هم شبه هم روزه مسجد فی یومین مسجد ثلاث ایام در کل این احادیث فقط در هیجده حدیث هست که نماز
بسیار عمیق و لطیف از مرحوم استاد الاعظم فی الفقه آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله تعالی علیه ایشون فرمودن که خیلیم دقیق فرمودن برای اینکه مثلا فرض کنید در یه موضوعی ده حدیثه ولی وقتی که رسیدگی کنیم به آخرین اولین راوی از امام میبینیم که این اولین راوی یک نفره زراره است از امام صادق نقل کرده بعد دیگران از زراره نقل کردن دیگرانی که از زراره نقل کردن مختلفن. حالا اگر اشخاصی گوناگون پنج نفر شش نفر ده نفر از شما مطلبی نقل کنن که شما مطلبی را از یه استادی نقل کنی آیا این حدیث واحد است یا متعدد است؟ واحده برای اینکه تعدد حدیث برحسب تعدد منقول عنه هست تعدد ناقل اول از منقول عنه اما اگر ناقل اولی یکی باشد یا منقول عن یکی باشد این تعدد ندارد بنابراین رو این مبنا ایشون کتاب جامع الاحادیث شیعه رو نوشتن در جامع الاحادیث شیعه روایت زیاد شده از جمله احادیثی که در صورت ظاهر متعددن ولکن در واقع ناقل اول منقول عنه یا هستن این احادیث یکی حساب کردن یک.
دوم تقدم علی ذلک و یتیم عن یدول این چون تقطیع حدیثه حدیثی را آورده است نیمه کاره وسائل الشیعه در بعد میگد تقدم علی ذلک انچه دلیل بر این مطلب هست گذشت و میاد خب گذشته و میاید رو با فعلی جمع کنیم یه حدیث میشه یک حدیثی که به تمام نقل شود دلالت تام دارد ولکن اگر تقطیع شود دلالت تام ندارد نمونه مثلا ان الله خلق آدم علی صورته یعنی کسانی که مشبه هستن استدلال میکنن که صورت تو صورت پاک خداست پاک از هرگونه عیب و خطاست شعرو نص رو مص رو این حرفا که خدا انسان را به صورت خود آفریده است ولذا خلیفه الله است و ازین قبیل حرفها و حال اینکه در معاند اخبار الصدوق مراجعه کنید که بسیار کتاب عالیست بسیار کتاب گرچه این احادیث تقطیع شده را قشنگ آورده و معنای عرض میشود که حدیث رو تبیین شده میگد که یکی از امام صادق علیه السلام سوال کرد که یابن رسول الله ما تقول فی ما ربیه عن رسول الله صلوات الله علیه ان الله خلق آدم علی صورته قال لیس حیث ما تظهر ان رجلین تسابا عند رسول الله صلوات الله علیه فقال احدهما لصاحبه قبح الله وجهک وجه من یشبه فقال صلوات الله علیه لا تقل هذا فان الله خلق آدم علی صورته عوض کرد
اگر ان الله خلق آدم علی صورته بشود فقط خب مرجع ها جز الله نیست ولکن مرجع ضمیر آدم شد دونفر نزد پیغمبر بزرگوار بهم فحش میدادن این گفتش که خدا زشت کند صورتت را و صورت هرکس شبیه توست فرمود لا تقل هذا و ان الله خلق آدم صورته مثل لاتا که نفس کش خب نفس کش همه نفس کش اینجام آدم سفیه الله آدمها انبیا معصومان صورت انسانیشون صورت انسان است بنابراین فحش فحش عمومیست ازین قبیل احادیث ما زیاد داریم که مثلا فرض کنید که راجب مزارعه مزارعه الشیعه
یک شخص زارعی پیر شده بود و درست نمیتونست کار کنه این رفت خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد ان لی سقرین من دو گاو دارم گاو شخم زن و ازرع من الارض زمین رو میشکافم زراعت میکنم ولیکن حالم مساعد نیست میخوام گاوا رو بفروشم لا تفعل هذا فان الله جعل الارض علی السور زمین را روی دوشان گاو مقرر کرده حالا این ان الارض علی آقایون گرفتن میگد که زمین گاو بوده حالا گاو کدومه این کدوم زمینه نخیر فرق داره اینکارو نکن برای اینکه زمین یعنی زراعت زمین استفاده از زمین شخم زدن زمین روی دو شاخ گاوه اگر حالا بود امام صادق میفرمود که ان الارض علی تراکتور بنابراین احادیث تقطیع شده یا اولش یا آخرش افتاده یا بعد از افتاده این قابل استدلال نیست ولذا مرحوم مستمر از آقای بروجردی اینکارو کردن جامعه الشیعه نوشتن برای اینکه این تقطیعات بطور کلی ازبین بره.
حالا برمبنای اول که احادیثیست که تعدادش زیاده ولکن وقتی به راوی اول نگاه کنیم همون زراره است فلانی از زراره فلانی از ضراره فلانی از زراره و زراره از امام صادق منقول عنه واحده ولکن ناقل اول هم واحده ناقل اول واحده ناقلان دیگر ده تا پونزده تا بیستا کمن زیاد این یه حدیثه که حدیث نیست بنابراین در میان صد و سی و سه حدیث در چند باب از ابواب صلوات مسافرت الشیعه شاید بیشترش تکراره شاید صد و سی و سه پنجاه تاش حدیث نباشد پنجاه تا چهل تا بالاخره کمترش مقدار من ملاحظه کردم دقت کردم مقدار تقریبا شاید دو ثلث از این احادیث تکراره. بنابراین صد و سی و سه میشود که چهل تا چهل و پنج تا پنجاه تا حالا این پنجاه تا این طرف پس اون اقایی میگفت صد و بیست و نه تاست یا بنده شمردم صد سی و سه تاست نه صد و بیست و نه تاست نه صد و سی و سه تاست چهل تا پنجاه تا اونوقت در میان این چهل پنجاه تا این هیجده حدیثی که نص است در اینکه نماز های چار رکعتی واجب دو رکعتی میشد این هیجده تام پنج شیش تا بیشتر نیست. پنج شیش حدیث است که نمازهای چاهار رکعتی دو رکعت در سفر.
خب ببینید اولا تعداد احادیث فروکش کرد صد و سی و سه چهل چهل و پنج هجده شیش هفت ازنظر متراژ چاهار فرسنگ هشت فرسنگ دوازده فرسنگ احادیث داریم ازنظر زمان بیاضیم مسجد سیام مسجد فی یومین مسجد ثلاث ایام ازنظر وجه و جهت چرا قصر کنیم درسفر چرا در سفری که هر حدی از حدود متراژی باشد یا حدی از حدود باشد چرا قصر کنیم؟
در عرض میشود که چند حدیث است که یکیشو مکرر عرض کردم مثلا در جلد پنجم وسائل الشیعه صفحه چاهار صد و نود و نه حدیث یک از امام صادق علیه السلام خبر صحیح زراره است زراره و فضلای ثلاث قلت له ان اهل مکه یتمون الصلاه بعرفات اهل مکه کسانی که در مکه هستن وقتی عرفات میرن چون عرفات چاهار فرسنگه بین مکه و عرفات چاهار فرسنگه این تعجب میکنه که ان اهل مکه والا اگر اقل بود بعض اهل مکه اگر اقل اینکارو میکردن که در عرفات چار فرسنگی نماز تموم میکردن باید اقل بعض اهل مکه اقلهم پس یا اکثرشونن یا نیمه نیمه هستن یا تمامن حالا اکثر قدر متیقن مسلم است که اهل مکه از زمان رسول صلوات الله علیه تا زمان امام صادق علیه السلام که چند صد سال میشه اینها یتمون الصلاه بعرفات اینها روایاتی که قصر در اربع رکعات در اربعه هستن ندیده بودن همشون برخلاف این روایت بودن همشون سنی بودن تازه سنیا هم اختلاف دارن ما در میان فقهای سنی یک نفر را پیدا نکردیم که این رای رو بدهد که اصلا قصر کمی در صلاه ندارد خب در اونموقع آیا همگان برخلاف قصر بودن یا اکثر اونها قصر بودن ان اهل مکه یتمون الصلاه کدوم صلاه رو؟
الصلاه چاهار رکعتیه معلوم نیست هم دو رکعتی هم سه رکعتی چون الصلاه همه صلاه رو میگیره حالا فرض کنید چاهار رکعتی نماز چاهار رکعتی را که مبنی براینست که دو رکعت بخوانن در سر چاهار فرسنگ عرفات است نماز تموم میکنن قال ویلهم او وحیهم و ای سفر اشد منه لا تتم کدام سفر شدیدتر است و سخت تر است از عرفات پس در این روایت چند جهته
یکی اینکه یتمون الصلاه همه صلاه رو شامله دوم اگر چنانچه صلاه چاهار رکعتیه این چاهار رکعت اتمام میکنن اتمام کمیست اتمام کیفیست هردو جهت هست تحمل این جهات رو دارد خب بعد حالا تمام میکنن چرا؟ اصولا کمااینکه در سعی صفا و مروه که بارها عرض کردم ان الصفا و المروه من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف چرا لا جناح فرمودن برای اینکه در عمره القضا بارها عرض کردم حالا در عمره القضا که رسول الله صلوات الله علیه در مدینه بودن و از مشرکین اجازه گرفتن گرفتن توافق شد که عمره ای انجام بدن نه حج عمره گروهی از مسلمونها عرض میشود که سعی صفاوعمره رو عقب انداختن تاخیر انداختن و مشرکین فوری بتهاشونو بردن انداختن فتهرج المسلمین اون کسانی که عرض میشود سعی صفا و مروه نکرده بودن خب ما چطور سعی صفا و مروه کنیم برای اینکه بتها اینجاست آیا دور بتها بگردیم روی بتها پا بزاریم که نمیشه دور بتها بگردیم که این حرامه فتهرج المسلمون فنظرت آیه ان الصفا و المروه من شعائر الله آقا صفا و مروه از شعائر الله است.
ما یک امر داریم یک واجب داریم یک مکتوب داریم یک شعیره شعیره واجبترین واجباته واجبترین واجبات اسلامی شعیره است شعیره دو بعدیست یک بعد وجوب شخصیست یک بعد وجوب بیانگریست نشانگر اسلام است این شعائر حج خودش نشانگر اجتماع اسلام است اسلام در بعد اعمال واجب فعلا و در بعد اعمال حرام ترکا نشانگر است ازبرای جمعیت واجب نشانگر مهمتر است از شخصی حرام نشانگر مهمتر است از حرام شخصی بنابراین شعائر الله در بعد دلالت قرآنی در بعد دلالت عرض میشود لفضی و لغوی یعنی واجبات بسیار بارز
حالا ان الصفا مقدمه ان الصفا و المروه من شعائر الله سعی صفا و مروه از شعائر الله است کمااینکه طواف از شعائر الله است رمی جمرات از شعائر الله است فمن حج البیت فلا گناه نیست اینا خیال گناهه اینا خیال میگن که این سعی صفا و مروه گناه است که روی بتها یا دور بتها نخیر در هرجا باشد این واجب فوق محازیر است فوق موانع است فوق گرفتاریست شما خیال میکنید بنابراین این لاجناح نمیخواد بگه گناه ندارد هم فعلش جایزه هم نخیر این خیال ترک مسلمین کرده فلا فمن عرض میشود که ومن تطوع خیرا فهو خیرا له الی اخر
در اینجا هم همینطوره در آیه عرض میشود که قسم که آیه نسا عرض میشود که فاذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح چرا لیس چرا نفرمود در موقعی که خفتم ان یفتنکم الذین کفروا خوف جانی داری خوف آسیب جانی داری گناه ندارد که از نماز بکاهید مقداری بکاهید که جان شما چرا گناه ندارد؟ برای اینکه اونقدر مسلمانها راجع به نماز اهمیت میدادن عنایت نماز داشتن که جان بره نماز نره اینطور میگفتن ولذا ایاتی که درش نماز ذکر شده بیشتر از کل آیاتیست که در کل فرایض فرعی و احکامی ذکر شده رو این جهت فلا جناح لیس علیکم جناح لیس علیکم جناح این تاویل نمیخواد این یعنی نفی اون خیالی کرده خیالی کرد که در سفر جنگی هم ولو کشته انسان بشه انسان هرجور بشه نمازو که باید کما و کیفا نخیر عرض میشود که فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلاه منتهی قصر هم چنانکه عرض کردیم عرض خواهیم کرد قصر از عرض میشود کیفیته چون قصر از کیفیت اگر نشد خطره کمیت چند برابر شه مطلبی نیست.
حالا در اینجا مکه و یتمون الصلاه یعنی هم کما هم کیفا با هرج با عسر با خطر سجده میکنن ولو بکشن رکوع میکنن ولو چنین بشون مالم رو جانم رو دزد بیاد جانی بیاد کمااینکه در اون موقع همینطورم بود در اون موقع تنها مسلمان نبودن بلکه بعضی ها به چهره مسلمان منافقین بعضی مسلمانهای نامسلمان بعضی ناس و نسناس شرکت میکردن که از این جمع عرفاتی سو استفاده کنن ان اهل مکه یتمون الصلاه بعرفات فقال ویلهم چرا ویلهم آیا ویل و وحی برای کسیست که هیچ خطری براش نیست عسری نیست خوفی نیست هرجی نیست نماز چار رکعتی چار رکعت میکند این ویل نمیخواد ویل نمیخواد.
برحسب بعضی روایت که در باب اینکه چرا پیغمبر بزرگوار در حرمین نماز تمام خوندن خیلی عجیبه ها این جالبه بعد که سوال کرد از امام علیه السلام که چرا رسول الله صلوات الله علیه در مکه در حرم شریفین نماز تموم خوندن فرمود پیغمبر بزرگوار در این دو مکان علاقه بیشتری عبادت میکنه ولذا نماز تمام میخوند و عبادت و نماز بیشترم میخوند پس حرام نیست اگر حرام بود پیغمبر حرام انجام میده بنابراین اگر هم تاخیر باشد اگر هم تاخیر باشد در حد سفر خاص تاخیر بین قضا باشد اونم در کمیت خب اون فرضش انسان انتخاب میکند که بیشتر عبادت کند بیشتر به خدا نزدیک بشد و این حرفا. حالا ویلهم او دلیل است براینکه در حال خطر اینها نماز چاهار رکعتی یا سه رکعت یا دورکعتی رو کما و کیفا عرض میشود که اتمام میکردن این یک حدیث
حدیث دیگر روایت کلینی از سفان بن یحیی باز صحیحه است از امام صادق علیه السلام و علی ابن از معاویه ابن عمار از حسن و بله آدرس وسائل الشیعه همون صفحه وسائل الشیعه عرض میشود که روایت کلینی ار سفان بن یحیی از حضرت صادق علیه السلام یک علی ابن مهزیار از معاویه ابن عمار از اون حضرت سوم محمد محمد مفید محمد مفید در مقنه نیز حضرت که ببینید سه راوی مماس داریم سه روایت ولو یکیه ولی سه روایت مماس تطبیق بیشتر میکنن رباط قبلو کاری نداریم سه راوی مماس که سه راوی اول است ولو مروی عن واحده ولی راوی سه تاست. سوال میکند که هل لا تخافون الله این هل لا تخافون الله برای چیه برای کسانیست که در عرفات نماز تمام میخوندن قیل و هل ان عرفات حد السفر نمیدونست عرفات چاهار فرسخه قال و ای سفر اشد منه پس اشد من اشد من این هم در عرض میشود که روایت
حالا روی مبانی کم از نظر متراژ متراژ هندسی متراژ زمانی که عرض کردیم یا یک روز راه هست یا یک شبانه روز راه هست یا دو روز راه یا سه روز راه هست و هم ازنظر علل جمعا نتیجه میگیریم که اصولا فی کلمه الواحده قصر در سفر قصر چیه؟ قصر کیفیست اونم در زمینه خطر چرا؟ برای اینکه در کل این روایاتی که عرض کردیم صد و سی و سه یا چهل و پنج فقط هیجده تاست یعنی یک چاهارم پنجم یک چاهارم پنجم قصرکمی داره ولی بقیه نه کمی دارن نه کیفی قصر
حالا این قصر در صورت ضرورت خوف عرض میشود که عسر اینا فرض کنید هرجه حداقل هرجه در صورت خوف و عسر و هرج و خطر این قصر قصر است حالا صلاه چیه؟ مگر صلاه فقط کیفیت قیام و رکوع و سجود و تشهد در حال حرکته نخیر این کم داره کیفیت کم کم رکعاتی کم رکوعی دو رکوع حداقل سه رکوع چاهار رکوع کم سجودی چند سجده کم تشهدی کم رکعات کم رکوع کم سجود کم تشهد و کیف قیام هیات رکوع هیات سجود هیات تشهد پس صلاه مرکبیست از مجوعه ای از کمیات و کیفیات. قصر من الصلاته قصر الصلاه که نیستش که از نماز کاهش از نماز کاستن از نماز یا کاستن از کم است یا کاستن از کیف است یا کاستن از هردوست یا اصلا کاستن نیست این بحث حدیثی ما.
فردا انشالله روی آیه صد و یک سوره نسا بیشتر دقت بفرمایید و روی آیه بقره هم بیشتر دقت بفرمایید که از این دو آیه چه بدست میاد آیا ازین دو آیه نصا بطور صددرصد قویا بلاشک قصر کیفی در زمینه خوف بدست میاد یا نص قصر کمی هم زمینه خوف هم زمینه خوف خطر عدم خطر هرج عدم هرج.
و السلام علیکم و رحمه الله
اللهم صل علی محمد و آل محمد