بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ
الْحَمْدَللُه رَبُّ الْعالَمِينَ وَ صَلِّ اَللَّهُ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌ آلِهِ اَلطَّاهِرِينَ
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّد
قصر کمی در نماز مسافر، در حد معین سفر طبق فتاوای گوناگون، یک حد ادنایی دارد، و یک حد اعلایی دارد.
حد ادناش نظر مرحوم آقای خمینی رضوان الله تعالی علیه هست که، بلاد کبیره را مطرح کردن. البته ما نصی راجع به بلاد کبیره هرگز نداریم، بلکه سفر است، سفر از بلد، از ده، از شهر کوچک، از شهر بزرگ.
یعنی سفر برون مرزی، برون مرز ده، برون مرز شهر کوچک، برون مرز شهر بزرگ، که ایشان ادعای انصراف فرمودند که در اون موقع شهرهای بزرگ مانند تهران نبوده است.
بنابراین این که مبدأ سفر از آخرین مرز بلد شماست، این بلد شما، چون در اون موقع بلد بزرگی مانند تهران نبوده است، بنابراین انصراف دارد از بلاد کبیره.
ما فرمایش ایشون رو در چند جهت نقض داریم.
اولاً این احکامی که نازل شده است در صورت قبول، در صورت قبول این که قصر در کم است چهار فرسنگ یا یک روز راه یا بیشتر یا کمتر، این روایات وارد شده است برای کل زمان ها، کل مکان ها، در کل شهر ها، بزرگ باشد یا کوچک باشد، این جواب، از این استدلالی که می کند انصراف دارد.
وانگهی
انصراف در صورتی ست که چه قیدی بزنند و چه قیدی نزنند یکسان است، ولی یکسان نیست.
اگر مثلاً طرف گفته باشه اگر از بلد بزرگ، از محلتون خارج شوید، گفتنش با نگفتنش یکسان است، برای اینکه خروج از بلد، بلد شامل کل بلاد است؛ شامل کل مساکن است، کوچک باشد، بزرگ باشد، ده کوره باشد، ده بزرگ باشد، روستا باشد، شهر کوچیک باشد، شهر بزرگ باشد، هر جا بخواد باشد. این اولاً
ثانیاً اگر در بلاد کبیره نص هم می داشتیم قابل قبول نبود، چرا؟ مثلاً در شهری مثل تهران که خیلی بیشتر از حد مسافت است قطرش حد مسافت طبق رأی اکثر چهار فرسنگ است، رفتن و چهار فرسنگ است برگشتن.
اگر در هر رفتنی برگشتنی باشد پس در رفتنش قصر است، در رفتنش افطار صم است چون برگشتنم دارد، یا برگشتن در همون روز یا روزهای دیگر، در روزهای دیگر اختلافه. اگر رفت چهار فرسنگ و برگشت چهار فرسنگ در همون روز اینجا هشت فرسنگه.
حالا
ما در تهران حساب می کنیم. کسانی که در تهران زندگی میکنند از چند گونه خارج نیستن، یا کسانی هستند خانه نشینن، پیر زن هست، پیر مرده، خانه نشینه، و متقاعده شغلی ندارد، این مطلب روشن، این همیشه ماه رمضون روزه بگیرد مطلب نیست.
ولکن کسانی که اکثر بسیار زیادند تقریباً حداقل شصت هفتاد درصدند، این ها شغل دارند، کسانی که شغل دارند یا شغلشون کمتر از چهار فرسنگ است یا چهار فرسنگ و بیشتر است.
کمتر از چهار فرسنگ یعنی کمتر از بیست و دو کیلومتر بودن. چهار فرسنگ چون هر فرسنگی پنج کیلومتر نظر شرعی ست. کمتر از بیست و دو کیلومتر و نیم اگر برود برگردد، طبق این نظر مطلبی نیست.
برای اینکه ایشون که میگن، میگن که به جایی این که در شهر های معمولی و در شهرهایی که بزرگ نیست، آخر مرز بلد منات است یعنی از آخر مرز شهر، از آخرین ساختمان شهر خارج میشه، از اونجا منات است میگن درباره کبیره از محله منات است، اگر از محل رفت این بیرون رفتن از محله اگر بیست و دو کیلومتر و نیم یا بیشتر باشد قصر صلاة است و افطار صم است.
رو این جهت، اکثر کسانی که، اکثر مکلفانی که در تهران هستند، مریض نیستند، حائض نیستند، نفسا نیستند، در رمضان اکثراً باید روزشون رو افطار کنند، چرا؟
برا اینکه، یا برای خاطر اینکه چهار فرسنگ سیر نکنن برای کاسبی شون، برا شغلشون، ادارشون، تجارت شون، کار دیگر، تو خانه بنشینن و بدون شغل بمونن تا ممکن نیست. شغل را تعطیل کردن در رمضان گرسنه موندن این قابل تحمل نیست.
یا نخیر یه راهم که این شغل شون که یا سر بیست و دو کیلومتری است یا بیشتره، که نوعاً اینطوره. مثلاً از شرق تهران تا غرب تهران بیش از صد هفتاد کیلومتره کسانی که این راه را طی می کنند یعنی از محله مسکونی شون باید برن به بیشتر بیست و دو کیلومتر، اینها بیشتر مردمند، بیشتر مکلفانی که روزه براشون واجب است، در حذر اینا سفر میشه.
بنابراین، چه کنند؟ آیا اینها این راه رو نرد برا کاسبی شون، برا کارشون، برا کارمندی شون، نرن برا اینکه روزه رو بتونن بگیرن یا برن روزه رو افطار کنن؟ اگر نروند خب پس کی روزه رو بگیرند
ماه بعدم همینطوره، ماه بعد همینطوره، یعنی اضافه بر ماه رمضان یازده ماه دیگرم اگه بخوان قضا کنند، قضا نمیتونن بکنن، برای اینکه همونطوری که ادای صم برای مسافر حرام میدونند قضای صمم برا مسافر حرام میدونند.
بنابراین
اگر روزه نگیرن، اگر روزه رو عرض می شود که نگیرن، هیچ وقت نمیتونن بگیرن و اگر
(صحبت حضار)
بله، مسافرن دیگه، داخل داخل عرض میکنم
(صحبت حضار)
یعنی در سی روز رمضان این اکثراً تو خانه میمونه؟ کسی که اداره میره، بازار میره، اصلا بازاریا نوعا شمران خانه دارند، کسی که اداره میره، بازار میره، مغازه داره، کاسبی دارد این تو خونه بشیند انسان یا بره بیرون.
من همیشه رو عرض نمیکنم، من ماه رمضان رو میگم. در ماه رمضان ادارات تعطیل کنه، بازار و تعطیل کنه، کار و تعطیل کنه،
(صحبت حضار)
پس در طول عمر معذور از روزه است، راحت
(صحبت حضار)
بله، اینو قبول نداره ایشون، اینو قبول نداره ایشون، اینو قبول نداره. بنابراین، بنابراین چون درونی ست، چون درونی ست من شغله سفر شاملش دیگه نیست. چون بله، بله چون هم سفر هست، هم سفر نیست، هم سفر نیست، هم سفر هست، سفر است برای قصر صلاة و افطار صم سفر نیست، سفر عادی نیست.
رو این اصل این مختل می کند کل روزه رو، روزه اصلاً نباید بگیره کلاً در طول سال اگر بخواد روزه بگیره باید رمضان و تعطیل کنه کارشو، اگه نخواد روزه بگیره پس کیف کی عرض می شود قضا کنه. بنابراین نه ادایش و نه قضایش سرجا خواهد بود.
(صحبت حضار)
و ضمیمه حرف های دیروز ازنظر نص و ازنظر اولویت، آیات صیامی میخونیم اول اشاره میکنیم.
ببینید در آیات صیام دارد که (فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَر) [بقرة: آیه ۱۸۵] در آیه دوم (فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر) [بقرة: آیه ۱۸۵] در چند جهت عرض می شود که سه بعدی ست روزه.
یا در حالت یسر است یا مقابلش حالت عسر است یا حالت حرج. کسی که مهرج است، کسی که طاقتش طاق میشه، در روزه مریض نمیشه ها خطر ندارد، ضرر ندارد.
ولکن طاقتش تموم میشه این مستحب است روزه بگیره واجب نیست مستحبه.
ولکن کسی که اصلاً براش خیلی آسونه روزه سر چهار فرسنگی تابستون میره هوا میخوره برمیگرده خیلی آسونه، کسی که براش خیلی آسان است روزه و حرجی نیست چون چهار فرسنگ رفته واجب است روزه را افطار کند، اما کسی که طاقتش طاق میشه مستحب است روزه بگیره
ایشون خود سنیه (اَلْحُمْدَلِلِهِ اَلَّذِي قَزَنَ نَفْسٌ فاضل) بابا کسی که طاقتش طاق می شود در وطن، در وطنش طاقتش طاق میشه می خواد جونش بالا بیاد، اما مریض نمیشه این واجبه روزه بگیره ولی مستحب است روزه بگیره؛ این مستحب است.
ولی کسی که اصلاً براش خیلی خوبه روزه گرفتن، خیلی خوبه چون عرض می شود که مثلاً ثقل معده داره، چه داره یا اینکه آدم سالمه، خیلی سالمه و میره تابستون یه سفری چهار فرسنگی سر یه دهی، یه تفریحگاهی برمیگرده این واجب است روزه رو بخوره.
افطار روزه برا کسی که هیچیش نیست بلکه روزه براش سلامتی آور است، مطابق بهداشت است برای یک سیر کلی در آیات صم
از آیه صد و هشتاد و سه به بعد
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون) [بقرة: آیه ۱۸۳] مختصراتی عرض میکنم بعد تفصیل (الَّذِينَ امنُوا) مأمورن به روزه به عنوان کتابت، کتابت فوق واجب عادی ست.
یک امر داریم، یک وجوب داریم، یک فریضه داریم، یک کتابت داریم، یه شعائر، شعائر الله اهم واجبات است، بعد مکتوبات الله است، بعد فرائض الله است، بعد واجبات الله است، بعد مأمور های الهی
حالا
(صحبت حضار)
در قرآن وجوب آمده نه به معنی، به معنی معمولی. ولیکن لفظ واجب اصولاً در روایات در غیر روایات واجب، عرض می شود که حد متوسط عرض می شود که لزومه
حالا
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَام) [بقرة: آیه ۱۸۳] قاعده کلی عمومی وجوب قطعی صیام است بر کل مؤمنین، البته (اَلَّذِينَ اُمنُوا) مکلفانن چون غیر مکلف لفظ مؤمن براش صدق نمیکنه.
بچه مؤمنه ولی مؤمن کسی که (اَمْنٌ بِاللَّهِ وَ وَالرِّسَالُهُ آخِر) بنابراین مکلفه. مکلفان مأموریت دارند که صیام انجام بدند، خب چرا صم نیست، صیامه فرق داره.
صم روزه است، صیام روزه طرفینی است صاوم یصاوم صیامه
(صحبت حضار)
نخیر یکی نیست، نخیر در لغت یکی نیست. صم واسه ثلاثی مجرد. و صیام مفاعل ست. ضارب زید و امر، با ضرب فرق داره، ضرب یک بعدی ست ولیکن ضارب دو بعدی ست. عرض می شود که صم صامهوا، متعدیه ولکن یک فاعل داره. ولکن صیام دو فاعل داره.
صاوم یصا واو همه علما میگن واو مفاعله طرفینی ست، دو فاعله واو مفاعله، دو فاعل داره.
حالا دو فاعل چیه! صاوم یصاوم صیام، یعنی طرفین نگهبانی کردن. انسان صائم روزه را نگهبانی می کند ،روزه هم انسان صائم رو.
طرفین قضیه یه طرفی نیست. انسانی که روزه می گیرد نگهبانی می کند خود را از چیزایی که مفطر است، از چیزایی که مفطر صم است و خود اون نگهبانی هم انسان رو نگهبانی می کند (وَ لِذا لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ، لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) نگهبانی دو معنا.
نگهبانی اول که انسان روزه می گیرد، یعنی مبطلات صم را ترک می کند و بعد، بعد دوم این ترک مبطلات صم هرچه قوی تر، هرچه عالی تر، هرچه شامل تر باشد طلب بیشتری می رود. بنابراین صیام است و نه صم. مثل عرض می شود چیزه، عرض می شود که
(صحبت حضار)
بله، بله مثل، توجه نفرمودید چی عرض کردم یه مرتبه انسان روزه رو می گیره، روزه انسان رو نمی گیره این صمه. یه مرتبه روزه می گیره، روزه هم او رو میگیره. انسان روزه را می گیرد در نتیجه روزه هم اورا تقوا، براش تقوا ایجاد می کند.
این طرفینیه. ساء، از باب مفاعله، مگه طرفین، مگه نیست. ضارب زید و امر با ضرب زید و امر فرق نداره، این فرق داره هر دو هم متعدین. اینجام صیام است و نه صم. لفظ صیام برا طرفینه خب
(كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ عَلَى الَّذِينَ قَبْلِكُمْ) [بقرة: آیه ۱۸۳] در روایات دارد که (عَلَى الَّذِينَ قَبْلِكُمْ) فقط انبیا هستن میگیم نخیر مؤمنینن چرا میگه که (یا اَيُّهَا اَلَّذِينَ اُمنُوا) صدر آیه (اَلَّذِينَ اُمْنُو) ست.
بنابراین (عَلَى الَّذِينَ قَبْلِكُمْ) یعنی مؤمنینی که پیش از مؤمنین اسلام بودند نه فقط انبیا، انبیا فقط نیست مؤمنینی که اَلَّذِينَ اشاره به اون عرض می شود که (اَلَّذِينَ اُمْنُوا) ست. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ) [بقرة: آیه ۱۸۳] یعنی (عَلِيُّ اَلَّذِينَ اَمِنُوا مِنْ قَبْلِكُمُ اَلَّذِينَ اُمْنُوا مَنْ قَبْلِكُمْ) فقط انبیا هستن؟ نخیر
خب، سوال؟
(صحبت حضار)
چون ممکن است احکام خاصه ای داشته باشد مثلاً پیغمبر بزرگوار. احکام. همین، دیگه همین ممکنه این از اونا باشه. چون امکان داره ولیکن دلیل نداریم بنابراین (اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ) کل مؤمنین، کل تاریخ تکلیفن که تابع شرایع انبیا قبلاً بودن. خب بله من در بشارت عهدین و در تفسیر مفصل روزه یهودیا رو ذکر کردم.
خب (كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون) [بقرة: آیه ۱۸۳] لَعَلَّ به کجا میخوره؟ ببینید یک اِنَّ ست یک لَعَلَّ. اِنَّ روزه گرفتن شخص مکلف، اِنَّ ست یعنی مسلماً روزه باید بگیره و اگر روزه گرفت شرایط ظاهری و باطنی روزه رو انجام داد روزه گرفته ست.
ولکن
آیا این روزه پیامد تقوا دارد یا نه؟ پیامد تقوا دارد، در صورتی که این روزه حسابی، حسابی باشد که یعنی همونطوری که شما روزه رو می گیرید اکل و شرب و این چیزای دیگر رو ترک کنید اون ها در شما ایجاد تقوا کنن.
پس ایجاد تقوا کردن در شما لعل ست ولکن خود وسیله این اِنَّ ست (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) [بقرة: آیه ۱۸۳] حالا، ایام معدودات (فَمَنْ كَانَ) این دو آیه ست.
همون آقایی اشکال کردند به آیه عرض می شود که اول توجه کردند آیه دوم یادتون رفته
(صحبت حضار)
این ایام معدودات دو بعدی ست. یا ایام معدودات از یک شهر است یا از دو شهر است یا از سه شهر است.
بعد شهر الرمضان فهمیدن که این ایام معدودات در یک شهر است، در یه ماه است ایام معدودات آخه اشاره این ست که در تورات ایام صم ایام زیادی ست اشاره میکنم.
ولیکن در اسلام ایام روزه واجب ایام معدوده ای ست یعنی معدود، معدود یعنی کم. ایام کمی ست در طول سال سی روز ولکن یهودیا عرض می شود که ایام بیشتر دارند اینم اشاره دو. پس اشاره اول است که بطور مطلق ایام معدودات داریم شهر الرمضان، شهر الرمضان در بین سال سی روز است، سی عرض می شود که یک دوازدهم ساله ولی اون ها بیشتر روزه می گرفتند یعنی بیشتر واجبه روزه بگیرن
حالا
(فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَر) [بقرة: آیه ۱۸۴] استثنائاته، دو استثنا راجع به مکلفین راجع به صم هست یک (مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَر) [بقرة: آیه ۱۸۴] آیا هر مرضی، هر سفری، مرضی که انسان را معذور کند از صم و الا ابن سیری انگشتش خون اومد روزه، روزه رو خورد گفتن چرا خوردی گفت؟
روزه مریضم، نخیر یا این که شما فلان روز تشریف بیارید مدرسه فیضیه مگر مریض بشید، حالا مریض یه خورده مثلاً دستتون درد میکنه با پا میخواین راه برین دست که با دست نمیخواین راه برین که.
پس این از عرض می شود که خصوصیاتی ست که انسان میداند که روزه مکتوبش یعنی روزه و (مِنْكُمْ مَرِيضًا) [بقرة: آیه ۱۸۴] این مرضی که مانع از روزه ست حالا این مرضی که مانع از روزه ست دو جوره یا مرض حرجی ست یا مرض عسری ست.
اگر مرض حرجی باشد بعد بیان شده مرض عسری ست، یعنی این مرض دارای چند بعده. یک الان مریضه بخواد رمضان روزه بگیرد یا مرضش استمرار پیدا می کند یا خیر
سوال
اگر الان مریض نیست ولی مریض می شود اینم (مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا) [بقرة: آیه ۱۸۴] نیست یا نه میگه بله چون (مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا) مرض مراحلی داره. یک مرض حالت آمادگی برای کسالت است این که غلطه.
کسی که سالم مطلق است نه مریض است نه آمادگی برای مرض دارد ولی کسی که اونقدر ضعیف است، اونقدر میکروب درش اثر کرده است که آمادگی دارد اگر روزه بگیرد مریض اصلی می شود .پس بعد اول مرض آمادگی برای مرض در اثر روزه، بعد دوم مرض فعلیش استمرارش، بعد سوم مرض فعلی اضافه اش پس این سه بعد رو (مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا) [بقرة: آیه ۱۸۴] شامله.
(صحبت حضار)
چی؟ نخیر چون (كَانَ) داره. کسی که (كَانَ مَرِيضًا) این کینونه، کیانت از قبله یعنی قبلاً مریض بوده. حالا قبل از رمضان مریض بوده یا واقعاً مریض رسمی بوده یا آمادگی دارد که اگر روزه بگیرد مریض شود یعنی مریضی پس (كَانَ) شامل هر دوست
خب حالا
همونطوری که مرض که استثنا می کند کتابت روزه رو، مرض هر مرضی نیست.
مرضی ست که مزاحم با روزه است و روزه مزاحم با مرض با صلاة صلاتم همینطوره، آیا الحاق سفر به مرض الحاق صرف به همه چیز است! نمیشه، الحاق چیزی که مشابه مرض است. همانطوری که مرض مانع از روزه است و اگر روزه بگیره مرض بدتر میشه یا استمرار پیدا میکنه یا مریض میشد، همونطورم.
سفری که مانع از روزست نه سفری که اگر انسان در حال روزه سفر کند حالش بهترم هست، نخیر.
سفری که همچون مرض است منتهی گاه هم مریض هم مسافر گاه مریض است غیر مسافر گاه مسافر غیر مریضه در هر سه صورت مانع از انجام این وظیفه هست. برای اینکه عسر در کاره عسر مرضی و عسر سفری.
مثلاً، در سابق الایام سفرهایی که یک روز راه بوده که چهار یه روز راه بوده رفت و برگشتن، این یک روز راه به قدری تعب زیاد بوده، مشقت زیاد بوده که انسان در حالی که روزه بگیره خب مریض میشه.
اگر روزه بگیرد در حال سفر یک روز راه با پال کیو پیاده و غیر این حرفا در این صورت مریض می شود تاب و توان روزه اونم در اون هوای گرم، در هوای گرم مدینه و مکه عرض می شود که تابستان چون اول روزه هم در تابستان بود،
اولین فرض روزه در تابستان، در حال هوای گرم و ساعات زیاد در حال تکاپوی عرض می شود که سفر این خودش مرض آور بوده است.
بنابراین مرض دو لفظ داره. یک لفظه مرض فعلی، مریضه واقعاً یا مریض می شود ولی در یه وقتی که نخیر نه مریضه، نه مریض میشه، نه، نه مریضه، نه استعداد مرض دارد.
ولکن اگر این سفر رو بکند هر که باشد و هر چه باشد ولو خیلی قوی باشد، این سفر عرض می شود که یک روز راه با اون گرما، با اون نبود وسایل این باعث تعبیر زیاد میشه. بنابراین سفر مطلق نیست چون که مرض مطلق نیست.
و الا این عطف صفر بر هزار، اگر هزار تومان دارید یا هیچ تومان ندارید یا یه تومان دارید فرق نمیکنه. این مرض و سفر باید یکسان باشند در معذور کردن انسان از روزه، این دلیل خودی، دلیل غیری هم بعد خواهد آمد.
(فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَر) [بقرة: آیه ۱۸۴] این چی میگه! میگد که وجوب صم که، وجوب صم در صورتی که مریض (اَوْ عَلي) سفر نباشه، اما اگر که مجال سفر باشید (فَعِدَّةٌ) وجوب انتقال میابد به غیر، چه وجوبی؟ وجوب یا وجوب تأخیری ست یا وجوب تأیینی.
اینجا وجوب صم از اول وجوب تأیینی بوده تأخیری بود؟ تأیینی بود دیگه. وجوب تأیینی در زمان معین رمضان وجوب تأیینی همین وجوب تأیینی اصلاً در وجوب، در وجوب روزه اصلی وجوب تأخیری معنا ندارد.
وجوب اختیاری تأخیری ندارد این وجوب تأیینی که (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ) [بقرة: آیه ۱۸۳] همین وجوب انتقال.
اینجا جواب سنی هاست، سنی ها میگن که (عَدَّهُ مِنَ اَلاُخْرِ) میگد که اگر شما مریض یا علی سفرید ایام دیگر روزه بگیرید ولی نفی نمیکنه که ایام روزه بگیرید اگر مریض مسافرید روزه بگیرید نفی نمیکنه، مگه نفی میکنه، چرا؟
برا اینکه اون وجوبی انتقال پیدا می کند به ایام اخر همون وجوب تأیینی ست اگر وجوب تأیینی انتقال پیدا کرد دیگه وجوب نیستش که
اگر وجوب تأیینی یا استحباب تأیینی یا حرمت تأیینی یا مرجوعیت تأیینی انتقال پیدا کرد اون عرض می شود اصلش از بین خواهد رفت
(صحبت حضار)
عَلَيْكَ اَلسَّلاَمُ
بنابراین
(صحبت حضار)
بله. نه اونو میگن که کسی که مسافر است، شخص مسافر روزه براش واجبه. چرا؟ برای اینکه (عَدَّهُ مِنَ الاِيامِ اَخِرْ) این عرض می شود که تجویز می کند که در ایام دیگر روزه بگیره.
این تایید منافات نداره، با این که اگر حالام روزه بگیره در حال سفر اشکال نداره. جوابش دو جوابه. یکی مریض، چی مریضم در حال مرض روزه بگیره اشکال نداره، مریض و مسافر یکسانن اولاً. و ثانیاً این وجوب تأیینیه (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ) [بقرة: آیه ۱۸۳] انتقال می یابد به ایام اخر
حالا
(صحبت حضار)
سفر معمولی که نیست، سفری که مثل مرضه، سفری که عین مرضه، سفری که عین مرضه همانطوری که مرض مانع از عرض می شود که جواز صم است، سفری هم که مانند جواز صم است، سفری که مرض آور است، سفری که عرض می شود انسان و یا مریضه یا مریض میکنه.
حالا
(مِنَ الاِيامِ اَخِرْ) در اینجا مسئله ای ست که مشهور بین فقهاست که. اگر کسی کلاً معذور بود و بعد رمضانم کلاً معذور بود یا زمانی معذور بود دیگه روزه براش میگن واجب نیست.
کما اینکه ادا واجب نبود، قضا هم میگن براش واجب نیست، فقها اینطور میگن ایام اخرو اینا تفسیر میکنن که (ايَّامُ اَلاِخْرِ مِنْ نَفْسِ اَلسِّنِّهْ) از همون سال. این از کجا معلوم. ایام اخر، آیا ایام سال بعد ایام اخر هست یا نیست؟ ایام هست یا نه؟ ایام اخر هست یا نه؟ چرا قضا ساقطه؟ سقوط قضا به چه دلیل؟
بنابراین این حرف قابل قبول نیست و بر خلاف ظاهر مستقر یا نص آیه هست که ایام اخر، کل ایام همین سال رو، و سال دیگر رو شامل است نمیشه مقید کرد به همین سال.
خب این مربوطه به دو دسته
(صحبت حضار)
سنه میخوای چیکار، ایام بهتره. قبلنم ایام بود. نخیر ایام، مگه ایام تشکیل دهنده سنه نیست؟ خب ایام، خب از ایام یک سنه دو سنه صد سنه درست نمیشه. آیا؟ همینطور.
بله. یعنی فرمود که، صبر کنید اگر به جای ایام، اگر به جای ایام سنوات بود چی می شد؟ سنوات بود چی می شد؟ همونطور که ایشون میگن. صبر کنید. یعنی امسال نه سال بعد میشه! امسال نه، نه امسال واجب نبود دیگه اگر سنوات الاخر بود یعنی امسال واجب نیست، سال بعد خب یعنی بعداً هر وقت که میتونه باید روزه بگیره، چه امسال چه سال دیگه.
پس ایام منجسه. اگر سنوات اخر بود اشکالاتی در طول اشکال
خب حالا
ما چند دسته داریم مکلفان نسبت به صم.
دسته اول کسانی که معذور نیستند اصلاً، نه مریض اند نه چی اند
دسته دیگر (مَرِيضًا أَوْ عَلَى) [بقرة: آیه ۱۸۴] سفر که مثل مرض ان
دسته سوم (وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ) [بقرة: آیه ۱۸۴] اطاقه دو معنا دارد یکی به معنی سلب گرفته، به معنی ایجاب! معنی ایجاب درسته
(يُطِيقُونَ) از طوقه.
این های او به صم برمیگرده. صم گاه طاقت انسان را طاق می کند. مثل طوق، اگر طوقی به گردن بزند که نزدیک خفه کردن انسان است، خفه نکرده ها. طوقی گردن انسان میندازن نزدیک خفه کردن است ،نزدیک نفس بند آمدن است، این آخرین قدرتو مصرف کردن، آخرین قدرت را در نفس های خیلی پایین مصرف کرده است نمرده، این اطاق ست.
بنابراین یک تعبیرش اطاق ست، یک تعبیرش حرج، حرج عرض می شود که اصل حرج درخت هایی که، درهمه درخت هایی که به قدری درهم است که ازش نفوذ مشکله اگه اون نفوذ کنه انسان زخمی میشه و چی میشه.
حالا
(عَلِيٌ يُطِيقُونَهُمْ) کسانی که روزه براشون گلو گیر است، گردن گیر است، مریض نیستند یعنی خطری براشون ازنظر جانی ندارد، ازنظر عرض می شود که بهداشتی ندارد. ولکن تمام توان و مصرف کند.
و حال اینکه در نصوص دیگر قرآن داریم که کل طاقت رو مصرف کردن در واجب لازم نیست.
اگر واجبی را لازم است صد در صد طاقت مصرف کنید، مستحب میشه.
مثلاً عرض می شود که آیاتی که (مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج) [الحج: آیه ۷۸] و از این قبیل. در دین کلاً اوله، بعضی احکام کلاً حرجیه، مثل جنگ حرجیه.
ولیکن احکامی که کلاً حرجی نیست بعد حرجه بعد حرج نیست. اگر حرجی باشد این حرج وجوب رو از بین میبرن، حرمت را از بین می برد، حرمت رو کراهت مرجوعیت می کند، وجوب رو استحباب می کند
بنابراین
(صحبت حضار)
بله بله بله (مُااسْتَطَعْتُمْ). بله (مُااسْتَطَعْتُمْ)، استطاعت دو بعده. یک استطاعت حرجی ست واجب نیست، یه استطاعت موزونه حرجه. نه حرام که نیست، نه اگر عسر بود حرام رو واجب می کنه، اگر حرج بود حرام رو جایز میدونه. اصلاً اگه به عسر برسه. ببینید، بله اطاقین داره.
خب کسی که در حال حرجه، کسی که روزه مثلاً روزه گرفتن براش ریسکه به قدری تشنه میشه، به قدری گرسنه میشه که جانش میخواد بند بیاد ولی مریض نمیشه. این روزه براش واجب نیست.
(صحبت حضار)
(عَلِيُّ اَلَّذِينَ). ببینید (يُطِيقُونَهُ) هُوَ او روزست. ولکن کسانی که، مکلفانی که، اطاقه دارند روزه را یعنی روزه مثل گردنبند براشون. بله، بله صبر کن. نخیر، نخیر فاعل ببینید. صبر کن، نخیر کسی که اطاقه، کسی که با روزه گرفتن طوقی بر گردن خود انداخته.
پس فاعل کیه! بله مکلفه، بله ببینین کسانی که اگر بخواد روزه بگیره با روزه گرفتن عرض می شود گردنبندی به گردن انداختن پس فاعل کیه؟ مفعول روزست.
خب بله. حالا کسانی که اگر روزه بگیرند فاعل این صم براشون گردنبندی به گردن انداختن است که نفس را بند میاره. یعنی کل قدرت رو مصرف کند، چی میشه؟ (فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ) منتهی (يُطِيقُونَ) [بقرة: آیه ۱۸۴] ابعادی دارد.
(يَا يُطِيقُونَ عَلَيَّ طُولٌ) خط همیشه در عمق اینطور؟ همیشه مستحبه، یا نخیر (يُطِيقُونَهُ) زن آبستنه یا مردی ضعیفه اگر به طور موقت (يُطِيقُونَهُ) بعد قضاء داره، ولکن اگر (يُطِيقُونَهُ) به طور کلی ست در طول عمر این حالته اطاقه حرکت، در طول عمر واجب نیست.
ولکن اگر حالا تفسیر بعد میگم، اگر مثلاً در، در حالت فعلی امسال فرض کنید ضعیف است یا اینکه زن است در حال حمل است در حال شیر دادن است این (يُطِيقُونَهُ)، (يُطِيقُونَهُ) در اینصورت واجب نیست اون (فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا) [بقرة: آیه ۱۸۴] کی؟ همون کسی که در حال حرج است اگر (تَطَوَّعَ خَيْرًا) [بقرة: آیه ۱۸۴] صم خیره،
اگر به زحمت با حالت حرج روزه رو بگیرد (فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ) [بقرة: آیه ۱۸۴] نه کلاً مگه (خَيْرٌ لَهُ) کلاً، بنابراین عرض می شود که کل روزه دارها اینا، روزه براشون واجب نیست خیره براشون، نخیر اینجا (مَنْ تَطَوَّعَ) [بقرة: آیه ۱۸۴] همین (يُطِيقُونَ) ست (عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا) [بقرة: آیه ۱۸۴] (وَأَنْ تَصُومُوا) کیا؟
همینا، صم (وَأَنْ تَصُومُوا) مخاطب کل صائمین نیستند بلکه کل صائمین طبق قاعده کلی باید روزه رو بگیرن و نوشتن را (وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) [بقرة: آیه ۱۸۴]
خب حالا
(صحبت حضار)
مرض فوق اطاق ست.
ببینید آخه اطاقه دو بعده. یا اطاقه ای ست که مرض آور است، یا مرض آور نیست. جونش بالا میاد ولی مریضم نمیشه، یعنی تمام قدرت را مصرف می کنه.
مثلاً فرض کنید که یک سنگی ست که صد کیلوگرمه و این آدم صد کیلوگرم بیشتر بالا نمیاد این یخورده بالاتر دیگه جونش بالا میاد، این اطاق ست. کمترش یسره، کمتر از اطاقه یسره، اطاقه حرجه. عرض می شود که عسرم که بالاتره
(صحبت حضار)
اونم عسره، اونم عسره، اونم. باشه اگر با عمل، با عمل یک واجبی بگیره اصرار بکنه این عمل واجب نی حرام میشه. اگر با یک عمل واجبی مثلاً فرض کنید کسی داره نماز میخونه یکیم افتاده تو حوض توی استخر داره غرق میشه حالا اگه ادامه عمل واجب بده جایزه؟ حرامه، ادامه نماز واجبه برای این که حفظ جان واجب تر از نمازه.
بله از آیم همینطور. حالا کسی که. خب مرض حد اعلاست؛ عسره. حد متوسط اطاق ست، حد عادی هم عرض می شود که یسره.
کما اینکه در آیه بعد داریم دیگه ببینی
(شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ) [بقرة: آیه ۱۸۵] تا اینکه (فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ) [بقرة: آیه ۱۸۵] تکراره (فَمَنْ كَانَ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ) [بقرة: آیه ۱۸۴] چرا؟
سوال چرا دو بار مرض و سفر ذکر شده؟ چرا مریض و سفیر مریض و مسافر حرام است روزه بگیرن حرام است چرا؟ برا اینکه (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ) [بقرة: آیه ۱۸۵] چون سه بعده انسان یا یسر است، یا عسر است، یا حرج است.
اگر یسر است چه در سفر، چه در حذر، روزه واجبه کما اینکه نمازم تمامه. و اگر عسر است چه در سفر، چه در حذر روزه حرام. و اگر حرج است باز چه در سفر، چه در حذر، روزه مستحبه.
بنابراین
این (يُرِيدُ اللَّهُ) اضافه بر اونکه (اَلْحَاقُّ عَلِيٌ سَفَرٌ بِهِ مَرِيضاً) دلیل است بر اینکه یکسانن، عذری ست یکسان، عذری ست همسان، مشابه هم، که این دلیل خودی ست بر اینکه هر مرضی جایز نیست روزه رو بخوره، افطار کنه و هر مسافری جایز نیست، این دلیل خودی ست.
دلیل آخر که بعد آمده (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ) [بقرة: آیه ۱۸۵] این (يُرِيدُ) ایجابه. (لايُرِيدُ) تحریمه.
اگر روزه یسر است واجب است. کره قمر، اگر روزه عسر است حرامه تو خانت باشی. اگر روزه عرض می شود که نه یسر است نه عسر بلکه مهرج است اینجا مستحبه. این بحث مختصر در آیه آیات صم تا بعد انشاالله بحث کنیم.
(صحبت حضار)
بله، بعد بحث میکنیم. همینطور است کلی کم کین؟ کم کیند؟ کم. کل مکلفی انند. یا مکلفین عربن فقط.؟ باشه. ولی کم کین؟ کم کل مکلفین، کل مکلفین، کل زمان های تکلیف و کل مکان های تکلیف کم اینه، حالا کم اونوقت عرض می شود بخور بودند، بعد کم خورن، بعد زیاد خورن، بعد فرق نمیکنه یسر.
ببینید یسر به این معنا نیستش که خیلی اصلاً روزه نگرفتن با گرفتن یکسانه، چه روزه بگیره چه نگیره یکسان که نیستش که، قطعا روزه گرفتن عرض می شود با روزه نگرفتن همسان نیست.
منتهی حرج که نباشد یسره، یسر در مقابله حرج، ببینید مثلاً نود و نه درصد از قدرتشو مصرف میکنه این روزه واجبه. ولیکن اگر صد درصد مصرف کند این وجوب از کنار میره، میره کنار میشه مستحب.
مانند مرض و اما اگر مرض باشد عسر باشد روزه حرام میشه. پس روزه سه بعده، روزه و نماز هر دو سه بعدی ست منتهی روزه در اصل گرفتن و نگرفتنش و نماز در کیفیتش که عرض کردیم. والسلام
(صحبت حضار)
ولی حرجه، حرج که هست خدا تنازل میکنه. خدا در موقعی که طاقتش طاق بشه میگه واجب مستحب میشه.
خدا. بله، بله چه سفر عسری، چه حذر بسیار بکنه، چه در، در خانه باشد، عسر باشه روزه حرامه، در سفر باشه یسر باشه روزه واجبه. در خانه باشد عرض می شود که حرج باشه روزه مستحبه.
در سفر مستحبه. سفر ،ازبرای سفر بهتره کسی که دیروز عرض کردم کسی که از پرخوری مریض شده و رفع مرضش با عرض می شود که طبق بهداشت صحیح باشه.
کسی که در چهار فرسنگ راه میره و عرض می شود که خیلی صفا میکنه و عرض می شود که خوش بهش میگذره و برمیگرده، وقتی عین نخوره این حرام است روزه بگیره، ولی کسی که در وطنش عرض می شود که در حال حرجه و مرضم نمیشه یسره ولی حرجه این مستحب است،
این مستحبه روزه بگیره، ولی کسی که خیلی براش راحته براش خب فرقی نمیکنه این حرامه روزه بگیره.
همین که تشریف آوردید عرض کردم مسافری که مانند مریض بشه اضافه بر اینکه (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ) [بقرة: آیه ۱۸۵] علت اینه، علت هست یا علت نیست برابرند، مسافر و مریض،
ببینید، مسافر مریض که مریضه گاه مریض نیست، ولی مریض می شود یعنی در عرض می شود که یک روز راه با اون گرما با اون عرض می شود که وسایل ناجور اگر برود مریض می شود پس روزه گرفتن براش حرام میشه. پس یکی مریض فعلی یکی مریض می شود.
(صحبت حضار)
برای همین دارم میگم، برای همین میگم .خب این زمان سخت نیست. چون میدونسته فرموده (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ) [بقرة: آیه ۱۸۵]، چون میدانسته است فرموده قاعده کلی (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ) [بقرة: آیه ۱۸۵] در هر زمانی (وَلَا يُرِيدُ الْعُسْرَ) [بقرة: آیه ۱۸۵] عرض می شود که در، در هر زمانی و حرجم در هر زمانی، حرج و عسر و یسر در کل زمان ها منتهی قرآن که نازله باید نظر به اون زمان داشته باشه یا نداشته باشه اول نظر به اون زمان داره یا نداره بعد نظر به کل زمان ها اول نظر اون زمان مریض
مثلاً عرض می شود که راجع به آیات آیه وضو که عَلِيٌ سَفَرٌ یا این که آیه وصیت (عَلِيٌ سَفَرٌ)، عَلِيٌ سَفَرٌ برای چی بوده، برا اینکه در اون زمان اینطور بوده.
ولکن
بعد جبران شده که کلاً یسر و عسر و حرج. بنابراین دو بعدی کار میکنه قرآن، یک بعد ملاحظه زمان نزول میکنه، یک بعد ملاحظه کل زمان ها ملاحظه کل زمان ها شامل بر زمان نزول و کل زمان ها و مکان ها هست. که این قاعده یسر و عسر و حرج همگانی و همیشگی ست.
(صحبت حضار)
واجب نیست یعنی. جعل، جعل وجوبه، جعل وجوبه، ببینید، (يُرِيدُ)، (يُرِيدُ) وجوب است (لَا يُرِيدُ) تحریمه (يُرِيدُ) می خواهد, می خواهد یعنی چی واجبه دیگه. نمی خواهد یعنی حرامه می خواهد واجبه، نمی خواهد حرامه، بله، بله این یعنی چی؟ یعنی چیزی که واجب است.
اگر حرجی باشد، خدا این واجب رو برطرف کرده وجوب نیست، بله (يُرِيد) دیگه (يُرِيدُ) وجوبه، ببینید، صبر کنید، بله دین حرجی نیست دو بعده. یکی اینکه حکمی ست که کلاً حرجی ست، مثل جهاد این معلومه، یکی نخیر حکمی ست که موضوعاتش بعضی وقتا حرجیه، بعضی وقتا حرجی. این حکم یا وجوبی ست یا تحریمی.
حکم وجوبی یا تحریمی که موضوعاتش احیاناً حرجی ست یا حرجی، میگد که در اینجا که حرج است. وجوب کنار میره، میشه استحباب، حرمت کنار میشه، میشه مشروع. این بحث و باید مفصل بکنیم انشاالله
(صحبت حضار)
خب مگر معصوم، مگر معصوم ترقی نمیکند در بعد عبودیت؟ این بله. نه اگه عبادت نکنه ترقی میکنه؟ مثلاً فرض کنید که. خب حالا آیا معصوم و غیر معصوم با عبادت در حال ترقی و تکامل هست یا نه؟ مثلاً (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) [حجر: آیه ۹۹] چیشد! پیغمبر بله، یاتی، بله همین دیگه اگر حتی در برزخ عبادت نکنه درست نیست.
آخه (لَعَلَّكُمْ) شامل همه ست، بله، بله چون (لَعَلَّ)، چون (لَعَلَّ)، فهمیدم چی دارید میگید، درسته پیغمبر بزرگوار روزش تقوا صددر صد. ولی پیغمبر مشموله کل مکلفینه، (لَعَلَّكُمْ) کل مکلفینه ولی وانگهی این یه جواب.
جواب دوم (يا اَيُّهَا اَلَّذِينَ اُمنُوا) پیامبر و اصلاً نمیگیره، (اَلَّذِينَ اُمنُوا) پیغمبر و نمیگیره، اون محور ایمانه ،بله ،(اَلَّذِينَ اُمنُوا، اَلَّذِينَ اُمنُوا) معصومین درجه اول و شامل نیست، بقیه رو شامله، اولاً.
ثانیاً عرض می شود که (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) [بقرة: آیه ۱۸۳] شامل کله. وقتی حکم کلی ست، بعضی مستثناست، بعضی مستثنی نیست. همتون اینطور همه صددرصد؟ نخیر همه اکثرا، همه اکثرا (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) [بقرة: آیه ۱۸۳] اینطوریه. اکثریت قریب به اتفاق غیر معصومینن دیگه بیشتر. نه اینجا مصداق خاصه، نه مصداق خاصه اونجا قرینه داریم، اونجا قرینه خاصه، مصداق خاصه، نخیر اینجا قرینه نداریم اصلاً.
با اینکه جمعه بحث دقیق که بکنیم قطعاً منحصر است به معصومین محمدی صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ با قرینه قرائن خاص از خودم. اینجا قرینه نداره، اینجا قرینه نداره میدونم (امنُوا الرَّسولَ رَسُولَم مُومِنُهُ ولْيَكُنِ اَلْمُومِنُونَ) که گفته می شود المؤمنون کلاً غیر رسوله مگه قرینه داشته باشیم (امنُوا الرَّسولَ) خب نصه خودش. بله، بله شکی نیست، شکی نیست، بله پس جایی که قرینه ست رسول خارجه، جایی که قرینه نیست کلاً مشهورن (امنُوا الرَّسولَ)