بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد وعلی آل طاهرین
در باب طهارت المولد عرائضی کردیم علیک سلام چند جمله ای هم حالا عرض میکنیم اصولا شارع مقدس که تشریعاتی دارد این تشریعات برای چیه؟ برای عوض کردن مغزها، فکر ها علوم عقائد افعال رو میخواد عوض کنه تابع که نیست این طور که نیست مثل بعضی از ماها هر جا بریم تابع وضع اونجا باشیم ولو برخلاف شرع باشد غلط است شارع مقدس که شرع لکم من الدین ما وصی به نوح الی آخر و هم چنین و هم چنین اون کمبودهای ما را و نقصان های مارا با کوته بینی و کوربینی ما را جبران میکند در افعال تکلیفیه و بیان میکند اصلا در کتاب وقطعا در سنت این جور نیست که شارع تابع ما باشد بنابراین خب بعضی چیزها رو ما خبیث میدانیم شارع طیب میدانه بعضی چیزها را طیب میدانیم شارع خبیث میدانه بله یحرم علی الخوائص عنوان یک ضابطه ی عامه است و قاعده ی کلیه است اما عموم وخصوص من وجه است مثلا فرض کنید الان صحبت بود که اقدم الذی یتوقی فی الضبیح علیک سلام و لیس لمن نستوحا هاذا طاهر و حزم از مومنین سوال کنید مخصوصا مومنینی که تقید به تقلید دارن چطوره؟ میگه خبیثه چرا آقا در رساله مرقوم فرمودن که این خون اگر در جای غیر خودش باشد خوردنش حرامه حالا پاک اگر در جای معین خودش نباشد بلکه خونی است که در بدن حیوان فرض کنیم پخش شده و این دم متخلف است این حرامه خوردن این حلاله چون او دما مستوحا قلنا اجد فیما اوهی علیه محققا علی دائم یطمع الا ان یکون میتته او دما مسفوحا او لحم خنزیر الی آخر این دم که مستوح که نیست ما باید تابع دلیل شرعی باشیم و در ضوابطی هم که شارع مقرر فرموده است این جورنیست که این ضوابط صد در صد مورد فهم ما و مورد معرفت ما باشد نوعا به عنوان ضابطه حالا خب اینو باید بحث کنیم من اشاره کردم فقط مثل اون جمله ای که آقا دیروز فرمودن این خودش یه بحث مفصلی داره که یحلل من الطیبات و یحرم علی الخوائص این طلبتون باشه بله حالا مثلا در این که اگر کسی معلوم باشد ولد زنا است آدم چندشش میشه خب بشه یا اینکه اگر کسی در راه یک قاضی خورد این آخه مرجع تقلید یک قاضی بخوره یک لقمه بخوره یک سیب گاز بزنه بخوره مثلا عدالت شرط است اونی که شرط است عدالت است دل کی؟ دل او مرده است آخه دل ما هم مرده است صاب مرده است خبیث هست یانه. خبیثه یا نه، خبیث خبیثه عرض میکنم خبیثه دیگه خبیثه آخه ببینید ما که در مصابح نمیخوایم بحث کنیم، مثل این که باید جلوتر بیام، توجه بفرمایید در طهارت مولد حرف زیاد زدم اما خیلی هم زیادی حرف زدم. و ما اگر بر محور آیات و روایات بحث کنیم و صحبت کنیم طهارت المولد این یه امر تکلیفی نیست که اگر هم تکلیفی بود از شرائط عدالت نیست برا اینکه کسی بر فرض محال خود را نجس المولد متولد کرد و توبه کرد. چی؟ بر فرض محال بر فرض محال کسی خود را عن زنا تولید کرد بر فرض محال بعد توبه کرد. بعد چی؟ اون مشرک اگر بود هرکسی بود هر چی نجس بود وقتی بعد توبه کرد عدالت آمد، وقتی عدالت آمد احکام فسق و احکام خلاف عداله از بین میره. بعضی برادران میفرماین که خب روایت رو چیکار کنیم ما روایت میخونیم براتون این جواهر مرحوم شیخ محمد حسن صاحب الجواهر است رضوان الله تعالی علیه ما روایاتی رو در باب طهارت المولد میخوانیم جلد سیزدهم اینجا در صفحه ی دویست سیصد و بیست و چهار فقط وکذا و واو صاحب شرایط فقط خودش توضیح میده و کذی یعتبر فی الامام من غیر خلاف یجد فیه بیننا بل علین اجماع منقول الا حسنه عجب اجد ایست ما چیزی رو نفی کردیم براتون. در تذکره در ذکری در کجا در کجا ول طهارت المولد شرط نیست؟ حالا ایشون نمیدونم فرصت نفرمودن ببینن حالا طهارت المولد فلا یجوز الاحتمام حینئذ بولدزنا روایات، یقول امیرالمومنین علیه السلام فی خبر ابن نباته ستته لا ینبغی عن یامن الناس آقایون ینبغی رو چی معنا میکنید؟ صریح در غربت است غیر غربت که لا ینبغی هم در عرض میشود که لا ینبغی هم در غربت استعمال میشه و هم در مرجوعیت مرجوعیت ما کراهت مرجوعیت ستته لا ینبغی عن یامن الناس اد منهم ولدزنا ولدزنا مرجوح است اقتدا به او کردن این جواب اول شما حرمت میزارید ثانیا اگر لا ینبغی رو شما حرمت معنا کردین حرام است که به شش نفر انسان اقتدا کند باز دو جواب دیگه داره یک جوابش این است که در میان این سته کسانی هستند که به اجماعه علمای اسلام و امت اسلام جایز است نماز جماعت پشت سر آنها خوردن خوندن، کورد کورد مثلا کورده اما عالم است اما عادل است اما چه است اما چه هست و هم چنین این اولا ثانیا فوق اش این است که این مطلق باشد پشت سر ولدزنا نمازنخوانید چون نوعا ولدزنا ولدزناست یعنی ولدزنایی که بعدا درست بشه خب زیاد نیست پس پشت سر ولدزنا وما هو ولدزنا نباید نماز خوند نماز نخونیم خب قرآن ان اکرمکم عند الله اطقاکم نص نمیتونه تغییر کنه؟ روایاتی که شرط کرده است عدالت را و شرط نکرده است طهارت مولد را نمیتونه تغییر کنه بنابراین روایت داره خب ما نکشید روایت است خب آیه است این روایات اولا ثانیا ثالثا اینها یا تعبیر میشد یا اینکه رد میشه. بله مکروه مرجوح بله بله نه اقتدا داریم سند به چه دردمون میخوره بله ما به هر سه تاش اشکال داریم بله بله خب حالا عرض میکنیم حالا عرض میکنیم یک این که این روایات اگر صریح الدلاله است مطلقه است و مطلقه را ما به نص قرآن تخصیص میکنیم این یک دوم میفرمایند که چون صحیح السند است بعضیاش بنابراین قبول می کنیم میگیم نه خیر ممکن است صحیح السند باشد ولکن غلط المتن باشد چرا؟ صحیح السند اما خالف نص قران چیکار کنیم؟ قبول کنیم پس سند به درد ما نمیخوره بابا الصحیح سندا هم قرآنه قرآن ابیت و دلالته است وصح و سندا است و این ضابطه ی کلی است که ان اکرمکم عند الله اطقکم این اصلا قابل تخصیص هم نیست آخه بعضی از قضایا هست که قابل تخصیص نیست بنابراین ما این احتیاطی که در روایت میکنیم یه مقداری اش رو رعایت میکنیم این روایت سند صحیحه صاحب کجا عمل کرده شهرته تمام این حرفا بسم الله اما وقتی که بر خلاف آیه است و نص آیه محالف است با اطلاق این ما چه کنیم؟ اونچه را که مسلم است آیه و روایتن به وجه عام این است که عدالت شرط است بسم الله اما عادل است وعالم است و چه است و چه است و چه است معلوم بود ولدزناست ما که یه مطلب دیگه این جا داریم ببینید اصولا از کجا معلوم است فلانی ولدزناست؟ خب بجوره یه مرتبه مثلا تفتیش کرده گشته پیدا کرده فلان که حق نداره ما حق نداریم اثرات مومنین رو گذشته های مومنین رو وضع مومنین روتفتیش کنیم. یک دوم پس چی میشی این نوع کسی که اون جور بین است خرابی وضعش که معلوم است این ولدزنا است خب کسی که معلوم است ولدزنا است خب این وضعش معمولا درست نخواهد بود و الا اگر یه آدمی بود که ولدزنا بود ودرست شده بود و خوب شد و چه و چه و چه اقلا نمیزاشت معلوم باشه اقلا معلوم نمیشد یعنی این نکبت جز نکبتا نمیومد خداوند میفرمایدکه اتل من بعد ذلک زمین خداوند زمین را اینجا مذمت میکنه کدوم ضمیر رو ام بعد ذلک ضمیر ان کان ذا مال و بنین الی آخر کدوم ضمیر رو اون ضمیرو ولدزنی این ولدزنا بمانه اگر ولدزنای غیر مکلف در علیک سلام
در غیر تکلیف ولدزناییش رو ازنظر عقیدتی ازنظر عملی ازنظر علمی از نظر چه ادامه بدهد ولدزنا خب معلوم است و اما اگر این ولدزنای در اصل که به عنوان تکلیف نبود این ادم اومد از ولدالحلال ها هم عادلتر شد عالمتر شد پاکتر شد میگیم ولدزنای بودن گذشته هم فسق نبوده است و مطلبی نبوده است این در هیچ بعدی از ابعاد اسلامی عرض میشود که اشکال به هم نمیرساند بله آخه ما که ننشستیم فتاوا نقل کنیم که ما نشستیم خب بشین آیا فتاوا رد بشه بهتره یاکتاب الله رد بشه؟ ما کتاب الله نمیزاره دیگه من نمیگم اشتباه کردن خدا اشتباه کرده من چیکار کنم ببینید این یه مطلبی است که من بعضی وقتها عرض میکنم خدمت برادران ببینید برا این که احترام زیاد قائل بشیم برای ببینید اگر تمام شماها شناورهای درجه اولید اول یه خورده توی حوضخونه خفه میشه اما حالا مثال عکس زدم اجازه بدید که حالا باشه اگر من تو حوضخونه دو وجبی شنا کردم در فاصله ی یک ثانیه دو متر شنا کردم من شناگرتر هستم یا شما معاذالله توی باطلاق توی لجنزاری رفتی شنا کردی و در یک ساعت دومتر شنا کردی. کدوم بیشتر شنا کردی؟ خب من کی بیشتر بلده؟ شما ها خب کی بیشتر شنا کرده؟ من اونی که بیشتر شنا کرده اون به حساب میاد دیگه حالا اگر ما شناور اجتهاد شناور اجتهادی بودیم ودر کتاب الله شنا کردیم در آب صافی بیان وافی معصوم من کل الجهات ولو ما شنامون کمتر قدرت استنباطمون کمتر قدرت اجتهادمون کمتر کارمون کمتر اما پیشبرد کار ما بیشتر است یا نه بیان بگن آقا فلان کس در آب صاف در ساعت یک کیلومتر شنا میکنه خب اونی که یک متر شنا کرده بگه آبش بد بوده خب ابش بد بوده من چی اب بد بوده آقا غیر کتاب چه روایاتی که مبنای قرآنی ندارد چه شهرت ها چه اجماعها چه اطباقات وچه حتی ضروریات اگر مبنای قرآنی ندارد هر قدر قدرت بالا باشه هر قدر استعداد زیاد باشه پونصد میلیون شیخ انصاری رحمه الله علیه اجمعین ولی خب وقتی محور کتاب الله نباشد کاری نداریم به خصوص تفسیر نیست دیگه یعنی وضع حوزه های ما اینجوره که کتاب الله مال روضه خونهاست مال قرا قرآن است وماله پونصدتا کتاب قرآن را بخوان بنابراین این مطلب رو نمیتوان بنده و جنابعالی بگیم که پس همه نفهمیدن شما فهمیدین این دو تا جواب داره یکی این که نص همه فهمیدن خدا نفهمیده خدا داره میگه دوم اینکه همه نرفتن سراغش که بفهمن خب چه کنیم؟ ما چه خاکی کنیم به سرمون وقتی که بنا نبوده است علمیات حوزه به کتاب الله مراجعه ی دقیق و عمیق بشه یا مراجعه سطحی میشود با کلنگ میزنن مغز رو برای سوراخ میکنن که فکر عمل دلالت کنه این نشد که ما باید محور کارمون کتاب الله باشه بعد در روایت راحتیم در اقوال در روایات درشعرا در اجماعات در ضروریات راحتیم ما بر خلاف ضروریات اسلام فتوا میدیم و چند بار عرض کردم محرمات رضاییه چند تاست علمای شیعه علمای سنی چهارده تاست دوازده تاست بیشتر کمتر. خب این دوتا. نص قرآنه آقا نص قرآن رو شما با من الرضا ما یر من الاسد خرابش کنی بابا یحرر من الرضا مایرر من الاسد اولا در باب نسب است و رضا است ما مسحره رو نمیگیم مسحره رو هم میگیم ثانیا این مطلق است آیه خاص است و اماتکم اللاتی ان نعلکم و خواتکم من الرضاعه که در جای خودش البته ملاحظه بفرمایید در سوره ی عرض میشود که نسا در این آیه نص است فقط دو تا یعنی اگر یک دختری از عیال شما شیر بخورد طبق شرایط شیر بخورد میتونی با این دختر ازدواج کنی اصلا با اینکه اینا امهاتکمه و اخواتکم من الرضاعه حالا برگردیم به روایت دیگر که اونم همینو حدث میزنه ملاحظه بفرمایید دوم همش هم یه منطقه ها ولدزنا دوم عرض میشود که سید ضراره لا یصلی ان احدکم خلف المجنون علیه السلام خب معلوم شد پس پس معلوم تر شد وقتی ولدزنا بغل مجنون اومد خب این مجنون رو نباید بگن گفتند یعنی آنقدر نماز جماعت قوی است آنقدر مسئولیت در شرکت در نماز جماعت زیاد است که حتی کسی خیال میکنه مجنون هم میشه باهاش نماز خوند در باب نماز جمعه که عرض کرده بودیم بحث میکنیم در باب نماز جمعه روایات متضاوره یا متواتره است که نه نفر اینها معذورند یکیش مجنون یکیش صغیر بابا بابا مجنون و ضغیر از اول معلوم بودن چرا داخل شد که استثنا باشه یعنی نماز جمعه اونقدر واجب است و اونقدر مسئولیتش مهم است در اقتدای در او که خیال میشه بله مجنون هم بله صغیر هم بله پیرمرد هم بله مریض هم بله کسانی که در کل تکالیف معذورند و عذر بسیع احیانا دارند از بس نماز جمعه اهمیت دارد ان المجنون ان الصغیر الاالکبیر الاالمریض اینجام همینطور اونقدر نماز جماعت تاکیددارد چنانکه از آیات و روایات اثباط کردیم که خب خیال میشه ک بله بیشتر مجنون که مکلف نیست خب نمیدنی چی بگی اصلا پشت سر مجنون هم خب بشه خوند چون غرض جماعته ما پشت سر ولدزنا هم که هنوزم ولد زناست بشه خوند دگه نداریم مجنون نه ولدزنا نه این چیکار دارد به عاقل که مجنون گفت و چیکار دارد به عادل که ولدزنا گفت خب همون طور که مجنون این معذور است و مکلف نیست و پشت سرش نماز خوندن ندارد ولدزنا هم در بعد ولدزنابودن معذوره اما اگر این ولدزنا استقرار پیدا کرد فوقش اطلاقه اطلاق است مایه ی تخصیص دیگه نیست به ان اکرمکم عند الله اطقاکم در یه بعدی و در بعد دیگر روایاتی که عدالت شرط دانسته و مطلب دیگری که دیروز اشاره کردم آقایون مگر طهارت المولد رو شرط نمیدونن خب طهارت المولد هفت هشت ده تا بعد هفت هشت تا بعد داره نفرمودن طهارت المولد عن الزنا روایت عن الزنا داریم میگیم همین روایت که دلالت هم ندارد عن الزنا داره میگه عن الحیض ندارد عن النفاس ندارد عن حالت احرام ندارد عن حالت صوم ندارد عن حالت الحرمه الجماع ندارد عن حالت حرمه ایراد ندارداینا را ندارد دیگه پس چرا ما جلوتر بریم؟ خود رسول الله صلوات الله علیه تهدیده شما بفرمایید ان مثل یجارکم ولو تقبل علینا بعد عقابیل لاخدنا منه بالیمین. ما چیکاره ایم که اضافه کنیم اصلش درست نیست اصل این که ولادت زنا مانع باشد درست نیست ادله اش هم درست نیست یا معول است و یا اینکه مطروح است بعد شما ملحق میکنید بهش که بله اصلا طهارت مولد شرطه یعنی زنا حیض نباشدعرض میشود که حیض نباشد نفاس نباشد حالت احرام نباشد حالت صوم نباشد چه نباشد چه نباشد این مال این قسمت مطلب دیگر که این هم از معارک آرائه ما در باب صلاه جماعت و همچنین سایر الفاف خصویات رو لزومی نداره بحث کنیم. انما علینا ان نوو علیکم الرسول و علیکم عن تفرئو فروع رو خودتون تفسیر بفرمایید. خداوند متعادل هم در قرآن ضوابط را کل ضوابط را صد در صد بیان کرده است و برحسب اختلاف زمان اختلاف مکان اختلاف حالات موضوعات این ضوابط عرض میشود که تطبیق میشه. حالا در باب نماز جماعت چند بحث بود یکی شرایط امام عدالت شرطه حر بودن شرط نیست عرض میشود که مروتی که بعضی آقایون معنا میکنند شرط نیست اونیکه شرط است فقط عدالت است کلا و اگر بخواد مرد اقتدا کند باید مقتداش مرد باشد زن نباشد انثی نباشد چه نباشد این هم مطلبی است ولی مطلبی دیگر آیا در تشکیل جماعت باید فاصله بین امام و مامومین نباشد؟ یک، فاصله بین مامومین نباشد؟ دو، و هذا بحرهائم جدا بین مختلف الاراء عند الشیعه و عند السنه و عند هو العوام من بینهما و انا من عوام عوام بینهما بین الشیعه والسنه من الناحیه والعقیدیه والفخره خب چطور؟ نماز جماعت خداوند فرمود ورکعوا مع الراکعین خب از این ورکعوا مع الراکعین استفاده کردیم که معیت زمانی و معیت مکانی در صلاتی که انجام میشود شرط است نماز جماعتی اگر در کار است منا صلاه جماعت یصلون جماعت الرحیم یصلون جماعه ورکعوا مع الراکعین الذین لا یصلون مع هولاء ولا یرکعون مع هولاء یخیم علیه انهم یصلون فی مکان آخر فی صوره افرادی بصوره افرادی الا ورکعوا مع الراکعین ولتزم الجماعات بعضها الی بعض جماعات از نکاتی که ما از این ایه استفاده میکنیم همینه که اگر چندین جماعت در صحن مبارک علوی بود میگن همه تون بی خود اونی که اجدر است و الیق است بایستد یا به نوبت بقیه جماعت هم به او ورکعوا مع الراکعین راکعین یک بعد جماعتی است کل کسانی که نماز میخونند چه فرادی چه جماعت در صورت امکان و عدم هرج ورکعوا مع الراکعین حالا این وقته میخوایم بحث کنیم ورکعوا مع الراکعین هل یستوی لانکم فصل بین مصلین اطلاقا فلیتم بعثکم الی بعض بعض المامومین الی الایمان و بعض المامومین بعض الموئمم این جوریه اصلا فاصله نباشد یا اگر چنانچه امام پنجاه متر جلو نماز بخونه ماموم پنجاه متر عقب ماموم میرد پنجاه متر عقب خب این صدق میکنه این معیت همراهی نیست در جایی قصد داریم که معیت مکانی هست و در جایی قصد کنیم که معیت مکانی نیست و در جایی هم شک داریم که معیت مکانی هست یا نیست؟ اونجایی که صدق معیت مکانی میکند یک متر دومتر پنج متر شیش متر جوب فاصله است نحو فاصله است نیست فلان اگر ثق معیت مکانی میکند این ورکعوا مع الراکعین در اینجا صدق میکند و لذا در این جا ما نه نماز جماعت برادران سنی رو قبول میکنیم با این که این قدر اینها که امام تو مسجدالحرام داره نماز میخونه یارو تو خیابون شارع الکجا داره نماز میخونه خب فاصله زیاده در کابکی انسان ها گاری ها چرخ ها ماشین ها ا چهار تا اینجا هستن با عرض میشود که الله اکبر مسجدالحرام رکوع میکنند سجود میکنند اما فاصله زیاده معیت باید مثل این که ما جماعتی هستیم اینجا جماعتی هستن تو حرم نشستن ما تو جماعت یک جماعتیم هر دو مسلمانیم یک جماعت نیستیم بله اگر جماعتی اینجان جماعتی اونجا جماعتی تو راهرو ولو با فاصله چند متر ما یک جماعتیم سقه یک جماعت باید بکنیم این برادران سنی که اصلا اتصال به هیچ وجه شرط نمیدانند و انفصال هر قدر هم انفصال باشد میگن مانعی ندارد هولا منفصلون عن حق ال بله حالا ما ادم رو داریم میگیم اونم هست بله یعنی عجیبه بعضی وقتا نحری که فرض کنید دو متره منقطع میدانند اما خیابانی که صد متره منقطع نمیدانند
ما بحث داریم هم با برادران سنی و هم با برادران شیعه بر محور آیات و روایات اول آیه است ببینید این چنده احیا منکم بین الامام والمامومین کما بین المامومین بعض بعضا فصل فاصل فصل الحاضل اصلا جدا کرد؟ فصل فاصل فصل الحاضل لحد لا تستق الجماعت لا تستق وحده الجماعت لا تستق وحده الجماعت عند ذلک لا جماعته نه امام امامه امام جماعت نیست که و نه مامومین مامومن علیک سلام احیانا لا هنا الائمه والمامومون هم لسق بعض متصل بعضهم ببعض جماعت است احیانا عواما بینهما نه اونطور فاصله زیاد است که صدق جماعت نکند صدق جمعیت واحده نکند و نه اینطور وصل زیاد است که آدم خیال میکنه شرطه حتما باید جماعت وصل باشه بله خب مستحبه مستحب است در نماز جماعت صف اول که پر شد بعد صف دوم بعد صف سوم بعد صف چهارم مثل دشمن شکست خورده نباشد حتی ولا یخصص صف الاول والفضلا عبارت شنیع اول است در جمعه و در روایت والیخصص صف الاول والفضلا صف اول جهاتی دارد کما و کیفا از نظر کم صف باید پر باشد بعد صف دوم بعد سوم مثل خطوط شکست خورده نباشد مثل صفوف نظامی ها باشد صحبت این است صف اول مخصوص فضلا است همیشه فضلا باید مقدم باشند همیشه کسانی که افضل هستند باید که مقدم باشند اما اگر فرض کنیم فاصله نه بود فاصله ی خیابونی فاصله ی دکانی فاصله ی چی بود فاصله عادی بود ما در مسجد حرام ایستادیم و فاصله ما به یه حسابی با مامومین دیگر دو متر است سه متر است بیشتر از یک آدم خوابیدنه روایت داره یک آدم خوابیدن یا بیشتر یک اسب خوابیدنه یک اسب یک اسب خوابیدن چند برابر یک آدم خوابیده است در اینجا ایا این نماز جماعت باطل است؟ شیعه میگوید باطل است نوعا نه همیشه چون اختلاف فتاوا بین شیعه است خود شیعه هم فتوا داره ایا باید ما لا یتخطی در اینجا محور است یعنی بیش از یک قدم نه بعضی ها میگن بعد میگیم نه خیر مثل علامه حلی رضوان الله تعالی علیه این عبارت تبصره شون اینطوره میفرماید که ولا یتعابدوا الماموم بخارج عن عاده من دون صفوف من خارج عن عاده جوری که صدق جماعت نکنه ما یه رفیق رو فعلا پیدا کردیم البته رفیق مهمتر که محور عرائض ماست کتاب الله است ولکن ایشون بین علمایی که میگن یک متر و دو متر و این حرفا مطرح نیست در باب جماعت چه بین مامومین و امام و چه بین مامومین نسبت به یکدیگر. صحبت ما لا یتخطی و این حرفا نیست صدق جماعت باید بکند اگر صدق جماعت بکند این حرفی است که بین شیعه و سنت است چون سنت به صدق جماعت کاری ندارند فاصله هر چی میخواد باشد به قول ایشون اگه نحر باشد چه باشد چه باشد مطلبی نیست ولکن اصولا فواصل زیادی را که اونها تو خونشون زیاد نماز جماعت داره میخونه اقا در مسجد الحرام مسجد النبی داره نماز میخونه مثلا دیوار و در و دکان و مغازه و خیابان و چی و اینها عرض میشود که مانع انسان به نقد کاری نداره این که صدق جماعت نمیکنه ما عرض میکنیم برادران سنی خب این جماعت که نیست چطور در اینجا این جماعته اما اگر شما در خانه تان جلسه ی دیگری در خانه اش جلسه ی دیگری این چند جلسه است یک جلسه نیست اما شما در چند جای متعدد با فواصل زیاد به عنوان یک نماز دارید رکوع و سجود میکنید این یک جماعت است صدق این جماعت باید بکنه در صدق یک جماعت کردن باید فتاوا اجتهادات و تذکره رو بذاریم کنار چون اگر ما با اون فتاوایی که در ذهنمونه و تقلید ها واجتهاداتی که در ذهنمونه که یک متر بیشتر نباشه این صدق جماعت نمیکند چون این یک متر بیشتر شد نشد نه مغز رو خالی کنیم این مغز را و فکر را آزاد کنید صدق جماعت میکند الان فاصله ی بنده با برادران چند متره؟ اگر چند نفر اون ته بنشینند اون داخل جمع ما هست یا نیست داخل در جلسه ما هست یا نیست؟ تو خیابون خب نه ولی این که در این جلسه واحده در این مکان واحد با فاصله شیش هفت متر دارد گوش میدد و مانند دیگران دارند به بحث توجه میکنند جماعت واحده است یا نه خب صدق میکند چه فرقی است سلام بله قبول بله حسب نماز رو حسبی است که حصبه داره چون در فکرمون فتاوا و مطالب است حصبه اش رو میزاریم کنار اقا در نماز جماعت ورکعوا مع الراکعین بیشتر میخوایم ما معیت ما معیت مکانی میکنیم عن معیت المکانیه فی الجماعه فی صلاه الجماعه لا تتقین بما لا یتخطی بله این قید رو در روایت شما دارید باید بحث کنید و در فتاوا داریم باید بحث کنیم اما صدق جماعت کند کافی است بنابراین نه آنچه را اکثر شیعه میفرمایند که یک قدم بیشتر نه اکثر عرض میکنم که علامه جز اونا نیست و نه آنچه را که برادران عامه میفرمایند هر چی فاصله باشد باشد فی عوام بینهما کما یقول ربنا سبحانه تعالی ورکعوا مع الراکعین معیت باید صدق کند اگر شک دارید در صدق معیت شک در جماعته اگه یقین دارید در اینکه معیت نیست یقین در جماعته هر دوست اختیار دارین اصلا نمیشه اون که نمیشه اصلا اون روز بحث کردیم که شما تشریف داشتی یانه المعیه هنا طریقه ورکعوا مع الراکعین معیت ال فی اصلاه معلوم الصلاه معیت زمانی فقط غیر ممکن در یک زمان تمام مسلمین جهان نماز میخوانند اصلا نمیشه آفاق هم مختلف نمیشه اصلا پس عمده مکانه ورکعوا مع الراکعین فی المکان کیفیت الصلاه در مکان واحد اما در مکان واحد نمیشه شما راکع باشی من ساجد باشم اون قائم باشه نه خیر ورکعوا مع الراکعین رکوع ها با هم سجود ها باهم قیام ها با هم تشهد ها با هم اینا با هم پس اون محور مطلب که از ورکعوا مع الراکعین ما استفاده میکنیم این معیت در مکان صدقه مکان واحد بکند صدق جمعیت واحد بکند صدق الجماعته واحده فی صلاه جماعه کافه وافه بصوره محل الکافه جماعات انا لستم علیها مع الجماعته واحد فیه حق الصلاه اما روایات خب روایات هم نداشته باشیم داشته باشیم مخالف باشد نباشد آیه مطلب رو روشن کرد ولی اینکه اگر ما مطلبی داشته باشیم که با قرآن نخواند یا باید تحلیل کنیم یا بزاریم کنار دیگه قران میگوید ورکعوا مع الراکعین یک ضابطه ی کلی بود
و اما عرض میشود که روایات یکی و نصفی ما روایات داریم در اینجا حالا زیاد هم داشته باشیم مطلبی نیست تباعت درهمین جلد سیزدهم جواهر میفرمایدکه بله یکی صحیفه ی ضراره است راجع به فاصله ی مکانی بعد مکانی تا چه اندازه مقدور است و مقبول صحیح الضراره عن الباقر علیه السلام ان صلا قومک و بینهم و بین الامام ما لا یتخطی بیشترش دلالت داره قدم نمیشه برداشت بیشتر از بیشتر از یک قدم بیشتر از یک متره اگر بیشتر از یک متر فاصله باشد ان صلی قوما و بینهم و بین الامام ما لا یتخطی فلیس ذلک امام لهم بامامه معنیش چیه؟ نماز جماعت نیست دیگه ظاهر مطلب اینه و ان یصف کان اهلو یصلون لصلاه اماما و بینهم و بین صف الذی یتقدمهم قدر ما لا یتخطی فلیس تلت لهم لصلاه لتخطی مراجعه که بیش از یک قدم اگر باشد قدم معمولی دیگه بیش از یک قدم معمولی بیش از یک متره و اکثر من متر واحد اذا کان فاصل صلاه جماعت و صلات جماعت باطله این طور که شنیدید بله و ان یصفن کانوا اهلو یصلون لصلات امام و بینهم و بین الصف الذی یتقدمهم قدر ما لا یتخطی فلیس تلک لهم الصلاه الا عن قال و قال ابو جعفر علیه سلام ینبغی ان یکون الصفوف تامه متواصله بعضها الی بعض از ینبغی چی می فهمید؟ اون قبلی هم می فهمید این سه امام امام صلاه کامل نیست کامل نیست ینبغی فرمود و قال ابو جعفر علیه سلام ینبغی یعنی همون امام باقر علیه سلام که اون جمله رو قبلا فرمودند همیشه میفرمایند که ینبغی ان یکون الصفوف تامه متواصله بعضها الی بعض خب ینبغی رو همه میفهمیم ینبغی یعنی چیه رجهان داره دیگه مگر دلیل داره وجود داشته باشه بسم الله این غیر از کراهته الکراهیه یغلذ الحرم فی دلیل علی ذلک کتاب وسنته و لکن ینبغی سزاوار است سزاوار است سزاوار است وجوب است نه بله بهتر است بنابراین ینبغی ان یکون صفوف تاما متواصله بعضها الا بعض لایکون یعنی ینبغی باز ینبغی دیگه ینبغی ان لا یکون و ینبغی ان لا یکون اولش ینبغی ان یکون ما دوتا ینبغی داریم ینبغی ایجابی وینبغی سلبی ینبغی ایجابیه ینبغی ان یکون صفوف تامه متواصله بعضها الی بعض شکی نداریم مثل خط که بکشن انقدر صاف و مرتب باشد صفوف این معلوم لا یکون بین الصفین این یعنی ینبغی ینبغی ان لا یکون بین الصفین ما لا یتخطی یکون قدر ذلک مسقط جسد فی انسان اذا سجد مسقط جسد انسان اذا جسد تقریبا یک متره و مالا یتخطی هم تقریبا یک متر است یک متر اما چی لا ینبغی بیشتر از این لا ینبغی است و بودن این و کمتر ینبغی است پس کم القران یفصل بعضهو بعضا کذلک الحدیث یفصل بعضهو بعض تازه اگر حدیث دوم نبود و حدیث اول بود چی میگفتیم؟ میگفتیم که صحیحه ضراره معکونها صحیحه حتی اذا کانت ناصته ناصته فی اشتراک قدر ماء من البصر کنا نقول نعرضا اربع حایز لماذا لا مخالف کتاب الله تعالی ورکعوا مع الراکعین این معیت اینجاست وقتیکه معیت هست دیگه این شرط چیه؟ پس یا باید تحلیل کنیم یا اما خود روایت دوم از لسان قائل اول که امام باقر علیه سلامه میفرماید ینبغی عن یکون الصفوف تامه متواصله بعضها الی بعض لا یکون بین الصفین یعنی ینبغی یعنی ینبغی ینبغی ان لا یکون بین الصفین ما لا یتخطی یکون قدر ذلک مسقطی جسد انسان الا سجر قال و قال ای مره صلت خلف امام وبینها و بینهو ما لا یتخطی فلیس لها تلک بصلاته نفی فضیلته چون همش ینبغی است دیگه نفی فضیلت معلوم است چرا برا اینکه بله یه مقداریش بله اون فاصله ای که صدق جماعت رو از بین نبره ینبغی برا چی؟ ینبغی جماعت باشه اگه جماعت نباشه چیه؟ تواصل به این معنا یعنی ببینید جماعت دو بعد داره صدق الجماعه لهو بعدان اثنا الصدق الاسلم و صدق الثانی الصدق الاضغر الاسلم ان لا یکون بین الصفوف ان یفصل ولا بین الافراد ان یفصل و لا بین الماموم والامام ان یفصل این خوب اما پایین ترش پایین ترش که لا ینبغی میشه اگر از یه قدم بالاتر باشه ما لا یتخطی باشد لاینبغیه یعنی مرجوه شد هنوز جماعته. سوم، الثالث انهو للاول و الثانی الاول جماعت راس والزانی جماعت خاص والثالث رئیسه جماعت اونی که نیست جماعت تو برادران سنی اطاعت میکنیم میگیم برادران سنی آخه جماعت شماکه نماز جماعت میخونی صدق جماعت در هیچ جا نمیکنند شما هرجا این لشگر متفرق رو بیارید که با هم این قدر فاصله دارند چند تا تو خونه است تا اونجایی که به راجه اقتدا میکنند چند تا تو خونه است چند تا تو بازاره چند تا فلانه من تو مکه دیدم فوری کارو میزان کنار می ایستن همینطوری بابا تو تو مغازه ای تو بازار ابو صفیانی عرض میشود که بن صریر در مسجد الحرامه خب این چه ربطی به هم داره شما یک جماعتی مگه مگر اینکه جماعت رو این طوری حساب کنید بگیم کل مردم عالم یک جماعتن چون همه شون خلق الله اند که این طور باشد که چه عرض کنیم خب ملاحظه بفرمایید بله و قال ای مره صلت خلف امام و بینها و بین ما لا یتخطی فلیس لها تلک بصلاتقال قلت الی اخر. مطلب سوم، مطلب سوم که این هم خیلی مهم است هل اینا رئوس مطالب و ضوابطی است که باید بحث کنیم هل یتحمل الامام عن الماموم شیئا من الصلاح اولا نقول نعم احیانا و لا بصوره فریقه لا بصوره طریقه بالحمد و الصوره فی غیر حمد و سوره در غیر حمد و سوره آیا سبحانیات در رکعت سوم و چهارم تحمل میکنه؟ نه ذکر رکوع سجود؟ نه خود رکوع سجود؟ نه تشهد؟ نه نه نه نه نه الی آخر ایا تحمل میکند امام طهارت امام از طهارت ماموم؟ نه هیچ کدوم نه در مقدمات نه در خود نماز داریم هیچی این تحمله. ورکعوا مع الراکعین مگر گفت اگراو حمد خوند شما نخون این که نگفت که معیت در صلاته مگه صلات چه بود؟ این که معیت در صلاه صلاه همانی که تنها میخوندی همان هم با جماعت میخوندید منتهی ورکعوا مع الراکعینه باهم اینکارو میکنید نیت همان نیت طهارت همان طهارت حمد و سوره همان رکوع همان سجود همان مگه اینطور نیست؟ چی؟ داریم میگیم داریم از الان میرسیم پیش اون این مطلب اولی مطلب اول. الامام لیس لتحمل عن المعموم عن المامومین حتی التری حتی حمد سوره الهم الا الا کتابه والا سنته توافر کتاب فقط یکی کجا چطور بفرمائید کجا همون جا رو ما داریم میگیم شما هم داری همینو میفرمائید همه جا همینه این مورد ماهه مثلا اذا قرا القران فاستمعوا لهو انصتوا لعلکم ترحمون و قد نضرت حی المبارکه عند ما کان النبی صلی الله علیه و صلی یسلم الی جماعته جهرا عن یومنون کانوا یقرئون جهارا پیغمبر بلندمیخوند خب اینا بلند میخونن نماز مغرب بود عشاء بود صبح بود صلوات جعلی فنظرت الایه اذا عرض میشود که واذا قرا القران فاستمعوا لهو و انصتوا لعلکم ترحمون صحیح نظرت عن المبارک فی هذا الحق و لکن لا تقتص الایه ذلک الحق لم یقول اذا قرات الحمد و السوره فی صلات جهریه جماعت قال اذا قرا القران القران هو الموضوع ولکن افضلهو واصدقهو فی حالت صلات اذا قرا القران فاستمعوا لهو وانصتوا لعلکم ترحمون واذا لم تستمعو ولم تبصتوا فانتم لاترجمون مغایر رحمت عرض میشود که عذاب است چیزدیگه نیست اینم یه مطلبی است که بر خلاف آنچه راستکه عملا عرض میشود که فتوا گفته میشودکه وجوب ندارد شنیدن قران بله در بعضی موارد یک واجب اهمی در کاره ولی ایات متعدده ای از قران متعدد هم نمیخواد یک آیه کافیه و اذا قرا القران فاستمعوا له و انصتوا حالا در اینجا من دارم نماز میخونم پشت سر امامی که دارد قرائت رو بلند میخواند چون صلات صلاه جهریه است خب اینجا من ممنوعم یحرم علیه ان اقرق و انا اسمع الامام یقرا سوئا کان قرائه الحمد او فی قرائه والسوره والایات التی هی بعد الحمد یحرم علی فالذی امر ان یقرا الحمد و آیات بعد الحمد فی الصلات سوره وابلیه هو هانی و منعنی عن اقرا الحمد اذا اسمع الامام یقرا نه فقط امام غیر امام امیرالمونین صلوات الله علیه کانت یصلی اماما و ابن الکفی کان خلفه و فیه ضمن ما کان یقرا الامام علیه السلام الحمد اولسوره او کان قرا و قرا کفی ان یشرک لیحططن عملک الی اخر اراده کفی الاهانه و المهانه به امیرالمومنین فسکت علی علیه السلام احترام القران مره ثانیه سکته مره ثالثه اجا لو کانت القلوب مره کانت اجا آیه چیه؟ واصبر عند وعد الله حق و لا یستخفف انک الذین لا یومنون دیروز هم همینطور شدا بعضی چیزا را ادم یادش میره ولی اسم خودش رو یادش نمیره خودمون که هیچی نیستیم بفهمیم که هیچی نیستیم خدایا ما هیچی نیستیم بعضی وقتا یادمون میره بعضی وقت ها یادمون میاد حالا وصبر عند وعدالله حق و لا یستخفف انک الذین لا یومنون جواب داد هم آیه قران خونده آیه قران در نماز خوندن طوری نیست در و هم جواب داده اما امام امام جماعت بود این کفار که یک مشرک بود که در نماز جماعت شرکت نداشت یه غلطی کرد یه چیزی گفت خواست امام رو در حالی که داره جواب میده یه مضخرفی بگه حالا برگردیم به اینجا این بحثه مستقلی است خودش که واجب است استما در نماز جماعت حالا داریم بحث میکنیم در نماز جماعت