بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَانِ اَلرَّحِيمِ
الْحَمْدُ اللَّهُ رَبُّ العالَمِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَليَّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍ آلِهِ اَلطَّاهِرِينَ
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّد
خیلی از مطالب است که بر حسب غلبه ی جو، تقلیداً و اجتهاداً و یا هر دو، یک فکر ضروری ثابتی است برای انسان ایجاد می کنه. مادامی که گرفتار آن گونه تقلیدها و اجتهاد هاست.
اما اگر از اصالت اونگونه تقلید ها، و آنگونه اجتهاد ها که بر محور کتاب نیست اصالتاً انسان آزاد بشد صلب کنه این ها رو. و بعداً، بعد از این لا اله به الاّ اَللَّهُ برسد و به اصل دلیل مراجعه کند مطلب جور دیگری میشه
خب ما نمونه زیاد داریم، نمونه ای که مورد بحث ماست اینه. (فِي صِلاتٍ جِمَاعِهِ هَلْ يَتَحَمَّلُ الامام عَنِ المامومِ القَرائَتَينِ الحَمْدِ وَالسُّورِهِ الَّتي بَعْضُها بِسُورِهِ طَرِيقُهُ اِلاّ صَلاَّهُ الجَهرِيهَ اَلْمَسْئُولَه اَنْ لاَ فِيهِ رِوَايَاتٌ وَ اِقْوَالٌ وَ تَهَاوَتُهُ مُتَنَاقِبُهُ كَثِيراً حَتِّي قالَ شَهِيدٌ فِي ذِكْرِي اَنْ لا اَجِدُ اَيْ مَسْئَلَهُ اُخْتُلِفَتْ فِيهِ اَقْوالُ مِنْ هَذِهِ الْمَسْئَلِه)
خیلی عجیبه، این همه در مسائل فقهی اختلاف است. بین شیعه و سنی. بین شیعه و خودش، بین سنی و سنی. من مسئله ی، درست هم میگه ایشون. یعنی البته غیر اونم هست ولی حالا، یکی از اون مسائل، یکی از مسائلی که واقعاً در بالاترین قله ی اختلافات به حد تناقض و تضاد است. این مسئله است روایتاً و اقوالاً
خب ما ریشه رو باید پیدا کنیم اول. اگر ما محک را و ریشه ی اصلی دلیل را بدست آوردیم، بعداً دیگه عرض می کنیم در این محک روایات را تا چه رسد اقوال را قدم اول (تَجِبُ فِي اَلصَّلاَهِ عَنْ قِرَائِهِ بِصُوَرِهِ طَرِيقَهً كِتَابٌ وَ سُنَّتَهُ وَ ضُرُورَه بَيْنَ كَافٍ) مسلمی است، نماز تکبیر است، قرائت است،
بعد ها آیاتی از سوره ای است، بعد، بعد، بعد، افعالی است، و اقوالی است، و قبل هم نیتی شک نداریم که این به عنوان یک ضابطه (ثُمَّ في صَلاهُ جَمَاعَتٌ هَل يَتَحَمَّلُ الامَامَ عَنِ المامُومينَ كُلُّ صَلاتٍ تَبَعٍ لاَ اَلْقِرَانُ مَسَرُّهُ مكه المُكَرَمَهْ فِي غَافِلٍ كَانَ مَا شَرِبَ عَقْلِي فِي اَللَّهِ حَدَدٌ حُجَّاجٍ مَا كَانَ يَتَعُوا مَا كَانَ يَسَعِي مَا كَانَ يَزُرُّ مَا كَانَ كَذِي مَا كَانَ كَذِي قَالُوا شَرٌ قَالَ لَتَا تُلَوَّسُ لِصَاحِبِ غَافِلَهِ مَا ذَلِكَ مَالشَّي)
جنازه آوردن، پول دادم دیگه چهار هزار تومان اونم مال سی سال. پیش من پول دادم. خب کما اینکه طیاره رو درست می کنه، غذا رو درست می کنه، طواف اون بکنه، سعر هم اون بکنه، رمی هم اون بکنه، بهش گفتم پس اونکار هم باید اون بکنه وقتی که حلال شد
حالا در باب نماز جماعت این طور نیست که مثل جسد انسان بایسته، و تمام با امام شکی ندارم بحثی نیست. (اَلْقَدِّ ثَانِي هُنَا بَعْضُ اَلاِسْتِثْنَائَاتِ فِي صِلاَتِ جَمَاعَتٍ يَعْنِي فِي بَعْضِهَا الامام يَتَحَمَّلُ عَنِ الاِمَامُومِ فِي بَعْضِهَا عَنْ جَمَاعَتٍ يَتَحَمَّلُ) شاید این لغت جدید باشه براتون
(في بَعْضِ الْوَاجِبَاتِ ثَلاتَيهِ الامام يَتَحَمَّلُ عَنِ الاِمأمُومِ اِلاّ يَتاحَال احْيَانَاً عَنْ جَمَاعَتِهِ تَحْمِلُ عَنِ الامأموم)
(صحبت حضار)
عَلِيْكِ سَلاَم
جماعت. حالا جماعت، نماز جماعته من در نماز جماعت زودتر از امام رکوع رفته ام، اشتباه است. زودتر از امام سجده رفته ام، اشتباه است. در این جا من واجب است، اگه میخوام جماعت رو ادامه بدم. واجب است برگردم، مقتدا کنم
امام رو رکوع دومرتبه شد، باشه. سجود سه مرتبه شد، باشه. با این که رکوع دو مرتبه شد اضافه رکن است. و سجود سه مرتبه شد اضافه رکن است و این عرض می شود که مخصوصاً در رکوع، در رکوع سهواً هم اگر کسی رکوع اضافه کند، نماز باطل است دوباره بخواند، در جماعت نه (يُخْتَفِرُ فِي اَلْجَمَاعَتِ زِيَادَه رُكْن احْيَانَا لِمَاذَا اَكْرَاماَ لَاصِلَ الْجَمَاعَتِ)
(صحبت حضار)
عَلَيْكِ سَلاَم
برا این که بالا پایین نشه، اینجور نباشه که یک نفر، دو نفر، چند نفر، امام رکوع شون سجود بشه؛ امام سجود این قیام باشه نه جماعت رو میخواد در نظر بگیره. (وَحَّدتَ اَلسُّورَه كِوَحْدَتُ اَلسِّيرَهْ كِوَحْدَتُ اَلافْعَالُ وَ اَلاِقْوَارُ)
خب پس، از مسلمات در باب فقه جماعت، این است که خود جماعت عظمت تحمل می کند از مأموم آنچه را که در غیر مأموم بودن نماز را باطل می کنه. اضافه رکوع، اضافه سجود، اضافه قیام، اضافه قعود، اضافه در این افعال که، البته به شرط اینکه مأموم سهواً. جهراً هم تازه حرف داریم.
سهواً جلوتر افتاده، خیال کرده امام رفت رکوع رفت رکوع. فرض کنید می شد اون نباید بمانه، اگر بخواد در جماعت بماند واجب است برگردد و مطابعت کند امام رو. این یکم قبول داریم، همه قبول داریم.
مورد دوم، عبارت اینکه امام تحمل می کند از مأموم. خب پیکر نماز چیه؟ پیکره نماز نیت است، و قول است، و فعل است و ایناست دیگه. قول است، و اقوال است، افعال است، و این هیئاتی که دارد. آیا اصل اولیه در باب صلاة که عمود الدین و عمادالیقین است، این است که بعض اینها را انجام نده عیب نداره همه رو انجام بده.
(كُلِ اَقوالِ اَلصَلاَتِ وَ اِفْعَالِ صَلاتِيهَ هَيئات صَلاتِيهَ بِصورةً فَرِيقَه مَفْرُوضَه عَلَيَّ اَلْمُصَلِّينَ فَرْضاً) براش بحث می کنیم. خب استثناء یه جاش قبول داشت اسثنا خورده، آیه دلالت دارد و ائمه هم به آیه استدلال می کنند.
داریم کم کم نزدیک میشیم به حرف روز چهارشنبه، و اون این ست که (اِذَا كَانَتِ اَلصِّلاَت جَهْرِيَّتَهُ وَ يُسْمَعُ كَلامَ الامام وَ تُسْمَعُ قُرَّاءَ الاِمام اِذا تَسْمَعُ قَرَّائِه الاِمام في صَلاةِ جَهرِيهَ عَلَيْكَ اَنتُم صِد وَ تَسْتَمِع)
آیه دلالت دارد (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) [اعراف: آیه ۲۰۴] قرآن هم مخصوص به صلاة، اونم صلاة جهریه ی در جماعت و این حرفا، نیست.
بله مورد اینه (اَوْلُ اَلْمَوَارِدِ فِي قِمِّهِ اَلْوُجُوبُ لِلاستِماعِ وَ الاِنصاف اماماً قُرآنَ والسَّلامُ) معلومه. از نظر مکان، از نظر وزن، از نظر حالت بالاترین مراحله.
اگر در بالاترین مراحل آیه نازل شد، آیا آیه مختص اون مورد نزول میشه؟ خب نه. (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ) مگه نفرمود (اَذا قُرِئَتِ الْحَمْدُ يا قَرائَتَ اَلصِّلاَتِ فِي اَلْجَمَاعَتِ جَهْرِيْهِ وَ اَنْتَ تَسْمَعُ) اینا را که ندارد که (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ). سنی ها گاهی وقت ها حرف های بدی نمیزنند
شیخ محمد ابدح، ایشون از جمله کسانی بود که من می گشتم حرفای اشخاص رو راجب و اینا. میگه بابا خدا گفته قرآن شما بگی (اَلصَّلاَهُ جَهْرَيْهِ جَمَاعَتٌ اِذا سَمِعْتُ) اینا رو از کجا میارید شما؟ از فلانی میگه خونه ات کجاست؟ میگه خاورمیانه است
آقا میخوام بیام خونه ات، خاورمیانه ام. بابا قربار امین، حداقل حد جا رو بگو، اگه نمیخوای گمراه کنی. قرآن که کتاب بیان است (تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ) [نحل: آیه ۸۹] است. خب میاد میگه (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا، الْقُرْآنُ) [اعراف: آیه ۲۰۴] موضوع قرآنه. حال نمیخوایم بحث کنیم چون قبلاً اشاره شده.
حالا
(وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) [اعراف: آیه ۲۰۴] (اِذا لَمْ تَسْتَمِعُوا اَوْ لَمْ تُبْصِرُونَ او لَمْ تَسْتَمِعُوا وَ لِمَ تَبَسَّتُوا اَنْ لَمْ تَرْجُمُون) مقابل (تُرْحَمُونَ)، تُرجُمونِه. سوم که ندارد که، نسبت به ماها سوم داره. اگر نسبت به فلانی چنین کاری کنی میزنتت
خب یه کاری کن نبینه. این حرف، ولی خدا که عالم است و قادر است (بِمَا كُلُّ شَيٍ مُحِيطٌ) یا مورد رحمت است. طرف یا نیست، اگه نیست یعنی خدا یادش رفته نه دیگه. خدا یا رحمته یا زحمته دیگه (بَيْنَهُمَا) نیست
خب
پس این مورد استثنا ست. پس دو مورد فعلاً استثنا. مورد اول جماعت مأموم را معذور می کند، برا اینکه سیلی به چهره ی جماعت نخوره و این اگر زودتر رفت به رکوع، چه یا چه، عرض می شود که این ملحق می شود به جماعت
دومش، (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ) عذره. هر دو عذره، مگه نیست آقایون؟ از واجب کی صرف نظر میشه. عذر باشه، یک عذر اجتماعی است و یک عذر فردی است.
(قُرّاً عُذْراً اِثناً يَعْذُرَانِ اَلْمَامُومَ فِي حَالتِهِ جِمَاعُهُ اَلْجَهْرِيَه اَلَّتِي تُسْمَعُ عُذْراً اِنسا عُذْراً جَمَاعِيه جَمْهَرِي و عُذْراً شخصی، و العُذْرُ الجَماعِیُ، العُذْرُ الَجماع). جماعت نباید به هم بخوره حتی اگه نماز تموم شد، بایست اگه نمازت قصد بود، بایست با جمعیت بایست این عذر اجتماعی است، عذر فردی چیست؟
عذر فردی این است که وقی من میشنوم تو قرآن دارن میخونن و صداش به گوش من میرسد، من معذورم از این که بخوانم. (لاَنَ اِسْتِمَاعُ اَلْقِرَانِ واجِب وَ قَرَاتُ اَلْقِرَانِ مواجِب) بر حسب آیات
(الاستِماعِ اذا القُرآنُ والاِنسانُهُ واجِباتٌ اِثْنَانِ مَعَ لَسْق بَعْضٌ وَ طِبقِ بَعضٍ) ولکن (اَلْقُرَا مواجِب اِلا قَدرَ ما قَدر خَاصَ حَتي لاَ يُبْقِي لاَ قِرَانَ مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ) (فيقرئُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ) بدله. (فَيَقْرَئُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ) بدله از نماز شبه، که نماز شب مستحبه.
خب
حالا؛ در نماز جماعت جهریه که شما صوت امام را می شنوید که بشنوید قرائت رو، نه همهمه رو. آقایون همهمه هم میگن. (اِما تسْمَع قَراَئتَ الاِمام اَوْ هَمْهَمُهُ الاِمام اَوْ لاَ قَرّاً وَ لاَ هَمْهَمُهُ) اگر قرائت، امام را شنیدید مشمول آیه است.
(إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ) [اعراف: آیه ۲۰۴]، (قُرِئَ الْقُرْآنُ) یعنی من بشنوم قرآن را و الا اگه صحبت شنیدن نیست پس کسی هم که در آمریکا داره آیه میخونه و من نمیشنوم گوش بدم، من میشه گوش بدم
(إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ) میگه اگر کسی شما رو صدا کرد، جواب بده. خب صدا کرده صداش به من نرسیده، تو خونه اش داد زده ما تو مسجد، نمیشه که. (إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ) یعنی (اِذا قُرَا اَلْقِرَانُ بِحَيْثُ يُمْكِنُ اَنْ تَسْمَعَ اِذَا تَسْتَمْتِعْ) این طوریه دیگه. و الا غیر این که معنا ندارد
(وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) [اعراف: آیه ۲۰۴] اینجا عذر فردی است. من، شما، شما، شما، که میشنویم معذوریم از خواندن حمد و سوره. اما شما ها که در صف های بعدی هستید یا کسان دیگر که کرند یا گوششون سنگین است اونا چی؟ اونا معذور نیستند، اونا چرا نخوانند؟
ما در خطبه ی اولی داریم بحث می کنیم، اونا باید بخوانند. (اَلَّذِينَ اِذا سَمِعُوا اَلْقُرَائِهَ فَلاَ يَسْتَمِعُوا لَاَنْ يَعْدِلُونَ) یا اینکه یا کوره یا کره یا فرض کنید که این امام مثلاً یواش حمد را میخوانه، بعضی امام ها یواش میخوانند. البته اون ابنای جهر میخواند.
ابنای جهر آنهایی که در صف اول اند شما عرض می شود که نمیشنوید، همهمه باشد نمیشنوید. دلیلش چیه؟ معذور نیست، وقتی معذور نیست چرا نخواند؟ چرا واجب قرائت صلاة در حمد و سوره سکوت کند؟ یا لزوماً یا تکویناً یا رجهاناً که همه اقوال دارد.
یا لزوماً که نباید بخوانیم یا رجهاناً بهتر از این است که نخوانیم یا، یا، یا. چرا باید سکوت کند، وجوب قرائت من دون عذره؟ ما این سوال رو قصر هم داشتیم و در همه جا داریم
در واجبات عادیه تا چه رسد واجباتی که در قله ی وجوب هستند. اگر واجبی سکوت کرد یا جوازاً یا حتماً در چه صورته. حتماً در جایی است که اهمی در کار است و جوازاً در جایی است که هرج است، عتاب است.
خب من صدای امام رو نمیشنوم، بنده خودم حمد رو نخوانم؟ چرا نخوانم؟ چرا (14:22) (الاِمامِ اِنما يَتَحَمَّلُ ما هَمَّلَتْهُوَ ان مِنَ الاِسْتِماعِ وَ اِنْصَادَ مَا جَعَلَ اَللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبِيدٍ فِي جَوْفِي) من که نمیتونم همه سماع رو اسماع کنم، و هم بخونم. اونم استماع با اسماع، اخه یه مرتبه استماعه، اسماک نیست.
میشنوم و حرف میزنم این قاطی میشه، شلم شوربا میشه، نه درست شنیدم، نه درست حرف زدم. اما یه وقت هست من استماع میکنم و بالاتر از استماع، انساط. انساط هم فقط انساط زبان نیست، انساط الفکر، فکر هم باید منسط باشد.
یعنی (تُنسِطَ فِكرَكَ عَن كُلِّ فِكرِكَ وَ تَنسِطَ لِسانَكَ عَنْ كُلِّ مَقَالِهِ وَ تَنْسِطُ سَمْعَكَ عَنْ كُلِّ مَا يَسْمَعُ اِلَاّ الْقُرآنُ تَوْحِيدٌ فِي اَلاِسْتِمَاعَ) این طوریه این در جای خودش بحث است
سوال ملاحظه میفرمایید. (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُوَ اِسْتَمِعُوا بِالاِذْنِ بَعْدِي بِالْقَبْلِ بَعْدِي وَ اَنْصِتُوا) اونی که یکی از موانع استماع درست است، این است که شما استماع میکنی، حرفم میزنی، استماع میکنی، فکرتون جای دیگه است.
(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) [الفاتحة: آیه ۲] داری گوش میدیدا ولی فکر توی تمرینات بی فایده است.
(صحبت حضار)
حقشه اونکه نگفته که، با شما موافقم در این مطلب. پس در اینجا که معذور است استماع کند و انساط کند، پس حرام است بخواند. چه بلند بخواند، چه یواش بخونه. بعضی روایات میگه یواش بخونه عیب نداره، یعنی چی؟
چه یواش بخواند، چه بلند بخواند در هر صورت انساط نیست. وقتی که بخواند انساط نیست. چه یواش بخواند تو دلش فی نفسه، و چه بلند بخواند امساک نیست
(صحبت حضار)
بله؟ نمیگن بخونه حتماً. میگن اگر بخوانه خوبه، رجهان دارد بد نیست. همونجا، نه وقتی میشنوئه. از قضا روایت داره من آقایون رو کاری ندارم روایت داره.
روایت عرض کردم، روایات در اینجا آنقدر متناقض است که منتها عجیبه از جمله پس چه کنم. یا بن رسول الله تو دلت بخون این که خلاف آیه است که این خلاف اَنصِتوا است.
(وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) [اعراف: آیه ۲۰۴] این که ولو استماع کنید، انساط که نیست بر خلاف استماع است و بر خلاف انساط است. بنابراین نمی شود، اینو ما قبول کنیم
حالا این یک ضابطه ی کلی است. (رَابِطَتُنَّ كُلِيْهُ فَقِّهِيهِ اَنَّ اَلْوَاجِبَاتِ وَ لاَسِيَّ مِلَّ وَاجِبَاتِ الَّتِي هِيَ فِي اَلْقَمْهْ فِي قِمَمِ اَلْوَاجِبَاتِ لا تُترَك اَجْزاً ها اَوْ بَعْضَ اَجْزائِها اَوْ بَعْضَ شُرُوطِها اِلاّ لِضُرُورِهِ اِلاّ لِعُذْرٍ وَ هُنا عُذْرُهُ عُذْرانُ اثْنانِ)
عذر اول جماعته، باید مطابعت بشه. عذر دوم استماعه. اما اگه استماع نبود. البته رو استماع باید یه موقعی بیشتر صحبت کنیم. اگر نمی شد اصلاً صدا نمیرسه. اصلاً از بیخ نمیرسه.
یا صدایی است که معلوم نیست چیه، میدونیم حمد میخونه ولی من حمد نمیشنوم. خب در اینجام (فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا) [اعراف: آیه ۲۰۴] معنا ندارد. مثل این که های، های، های، می کنه کسی میگه تو دلش حمد میخونه ولی های، های میکنه.
گوش بده، گوش بده، مسخره است. پس در این مثلث، یک ضلعش هست که قرائت قرآن حرام میشه؛ چه بلند بخوانم، چه یواش بخوانم، در هر صورت قرائت حمد، و قرائت آیات یا سوره بعد از حمد بر من حرام میشه، درست
بعد چی (اِذَا كُنْتَ فِي الاِخفاتِي فِي اَلرُّكْعِهِ اَلاُولِيِّ وَ اَلثَّانِيهِ فِي الاِخواتِي اِحْيَانَاً تَتَمَكَّنُ اَنْ تَسْتَمِعِ) بغل امام ایستادی، امام هم (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) [الفاتحة: آیه ۲] می شنوید شما الان یا نه؟ (وَجَبَ اَلاِسْمَاعُ اِسْتِمَاعَ اَلاِنْسَانِ لاَ يَجِبُ) آقایون میگن نه، میگن در جهریه فقط آخه ما خیلی حرف داریم.
آقا در اخواتیه. اگر اخفاتیه عالیه بود و شما بغل امام ایستاده بودید و می شنیدید آیا (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ) هست یا نه؟ خب بله. آیا امکان استماع دارد یا نه؟ بله. اگر بخواید نشنوید که مقدار خودتون.
(صحبت حضار)
جان واجب است که شما نخوانید، واجب است شما گوش بدهید
و اما در جهریه ای که صدا به شما نمیرسد و یا در اخفاتیه که طبعاً صدا به شما نمیرسد. در اینجا شما معذورید، چرا سکوت کنم؟ من یه روایت براتون بخونم که مقداری حالتون جا بیاد
عرض می شود که وسائل الشیعه جلد پنجم، صفحه ی چهارصد و بیست و پنج؛ (اِرْبَعِيهِ خَمْسَ عَشْري وَسَائِلَ الشيعه اَلْبَابُ اَلثَّانِي وَ اَلصَّلاَتُمُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ حُسَيْنٍ بِاسْنَادِهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَزدي عَنْ اَبِي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ اِنْهَوْ قَالَ انِّي اكْرَه لِلْمُرئِهِ اَنْ يُصَلِّيَ خَلفَ الامامِ صَلاَةً لاَ يُجْهَرُ فِيهَا بِالْقُرَائِهِ يَقُومُ كَانَهُو حِمَارَ)
روایته، من که نمیگم. روایته. انی اکرا، آقایون مکروه معنا می کنند. به اون معنی نه خیر، خیلی بدم میاد، نه کم بدم میاد خیلی چون (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [اسراء: آیه ۳۸] در سوره ی اسراء چیه؟
زنا، آدم کشی، شرک، چه خوبا هم داریم (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [اسراء: آیه ۳۸] پس (مَكْرُوهً) در لغت قرآن از نظر شرعی قربت مقدس است، و ازنظر تکوینی هم استحاله ی مقدس است.
خب این جا هم امام می فرماید (اِنِّي اَكْرَهُ اَنَّهُ قادِرٌ اِنِّي اكْرَه لِلْمَرئِهِ اَنْ يُصَلِّيَ خَلْفَ اَلامامِ صَلاَتٌ لاَ يُجْهَرُ فِيهَا بِالْقَرَائِه)
(صحبت حضار
بله، بله، بله، بله، بله، لا جربه. البته این لا جربه دو بعد داره. یک بار خصوص صلات اخفاتیه است بِسْمِ اَللَّهِ لاَ يَجهَر، یک بعد صلات جهریه ای است که ولو یَجهَر من نمیشنوم
حالا دومی رو کاری نداریم. اولی، دوباره میخونم (انِّي اكرَه لِلمُرئِهِ اَنْ يُصَلِّيَ خَلفَ الامامِ صَلاَتٌ لاَ يَجْئَرُ فِيهَا بِالْقِرَائِهِ فَيَقُومُ كَانَهُو حِمَار) همینطور واسته هیچی هم نمیشنوه. هیچی. کماله قال قلت البته با اولش ما خیلی رفیقیم.
بعدش هم (قَالَ قُلتُ جُعِلتُ فِداكَ ويُسَعِّرُ مَاذَا هَا يُسَبِّحُ) این چرا دیگه، چرا (يُسَبِّحُ) معلوم شد که اگه هیچی نگی حماره. از نظر علمی حماره، از نظر ادبی حماره در حضور حق ایستادی هیچی نمیگه.
بابا در حضور حق ایستادن، (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [الفاتحة: آیه ۵] دارد، یا بگویند و بشنوی که تو هم در دلت این معنا وارد میشه، یا خودت بگی. اما اگر نه امام را میشنوی، اخفاتیه است یا و نه خودت میگی، خب این چی شد؟
این حماره. میگه نه. برا این که حمار بودن خارج شی (يُسَبِّحُ)، خب چرا (يُسَبِّحُ) ما حرف اول رو قبول کردیم، دوم رو نه. بعضی خیال می کردن که اگر گره باید یه مقداریش درست بشه، بقیه اش درست شد.
راست یا دروغ یه واعظی هزار کلمه حرف میزنه، ششتصد تاش دروغه، چهارصد تاش هم درسته. حالا چهارصد تاش هم غلطه، نه. اینجا این روایت که آمده. این روایت قسمت اولش واقعاً موافق موازینه که این حمار است.
این آدمی که ایستاده خب تو چرا ترک می کنی قرائت رو، امام چرا از تو تحمل کند. امام در صورتی از تو تحمل می کند قرائت را که نتوانی قرائت بخوانی،
اما اینجا که می توانی قرائت بکنی یا باید حمار بشوی هیچی نخوانی، یا باید نیمه حمار بشد حمد نخونه. عرض می شود که تسبیحات بخونه اما (الاِنْسَانٌ حِمَارٌ قَدْ) نص حمار این آخر عبارت کرده، نیمه حمار که بابا تو که معذور که نیستی.
حالا که معذور نیستی امام از تو تحمل نمی کند قرائت رو تو باید بخوانی. خب، عرض می شود که روی اساس،
(صحبت حضار)
از قضا همینجا اساساً همینطوره. بعضی وقتا حالته هرجه. بلندگو مرتب قرآن میخوانه و شما میخوای نماز بخونی، اگر میتونی جایی بری بدون هرج نمازتون رو بخونید که نشنوید صوت بلندگو رو، بِسْمِ اَللَّهِ. اگر نمی تونید در واقع بین اهم مهمه. اهم چیه؟ صلاة. اهم صلاة
(صحبت حضار)
و لذا همین نه، نخونید برید یه جای دیگه
تا اونجایی که امکان دارد وقتی قرائت اصلاً یکی از علل این که (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا) [اعراف: آیه ۲۰۴] در باب جماعت همینه که چند تا نشه نماز (وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ) [بقرة: آیه ۴۳]
یا این که اگر می خواهید جدا بخونید، برید خب جدا با هم بخونید نه این که این شخص بلند بخونه (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [الفاتحة: آیه ۵] بگه و شما هم داری در حال سجده عرض می شود که داری ذکر میگی، در حال رکوع
بنابراین (هَاتِفُ مَسْئَلُهُ تَتَّخِلُنَا كَذَا نَوٍ لاَ يَعْضِلُ اَلْمَامُومُ عَنْ وَاجِبَاتٍ فِي اَلصِّلاَتِ اِلاّ عُذْراً جَماهِيرِيْهً وَ تابَعَهُ الامامُ او عُذراً شَخصِياً عَدِمَ اَلْقَرَائِهِ حِينَ اَلصَلاَتِ جَهْرَيْهِ اَلَّتِي تَسْمَع) که انسان بشنود این عرض می شود که صوت امام رو.
حتی اگر شما اقتدا می کنی به کسی که صورتاً مقتدی هستی. من در مسجد الحرام نماز میخوندم صورةً مقتدی بودم ما پنج نماز در مسجد الحرام شرکت می کردیم، صورةً مقتدی بودم. چه کنیم؟
در حالیکه ما اقتدا کنیم، باید بشنویم. در حالی هم که اقتدا نکنیم چه؟ چه فرق می کنه، باید بشنویم. مگر امیرالمؤمنین که امام بودن و ابن الکباع این آیه رو خوند (لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ) [زمر: آیه ۶۵] و الی اخر.
سه مرتبه امیر المؤمنین سکوت کرد. امیرالمؤمنین امام بودند و اون شخص مأموم. ولی یه راه دیگه هم داره. و اون راه اینه که مخصوصاً در حال نمازی که شما با امامی میخونید که، تقیه می کنه رو حساب تقیه اش شما نماز میخونی چیکار کنیم؟
کاری که من بنده می کردم، حالا هم قبول دارم اینه که امام گفت (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) [الفاتحة: آیه ۲] منم بعدش بلافاصله میخونم(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) [الفاتحة: آیه ۲] یه جوره.
بعضی وقتها نمیرسی، اگر نرسید با (الْحَمْدُ لِلَّهِ) امام (الْحَمْدُ لِلَّه) بگید، با سایر آیات همون آیات رو بخونید. اینجا نه مخالف (لِمَا سَمِعُوا) است نه مخالف با اِنْصِتُوا. چرا؟
برا اینکه تأکیدم میشه. اگر کسی دارد قرآن می خواند و شما در دلتان همان آیاتی را می خوانید که او می خوانه این تأکید میشه یا نه، اون استماع و انساطی واجب است که اگر نشود، قرآن شنیده نمیشه.
و اما، منظور از این وجوب استماع و انساط این است که قرآن شنیده بشه، اگر من قرآن را در دلم بخوانم، این آیات را در دل خودم نقش ببندم یا به زبان خودم به صورت اخفاتیه بیاورم، مخصوصاً در چنین موردی. این تأیید می کند استماع رو نه؟
بله رو این حساب بعضی وقتها اینجوره. دوم اما در صلاتی که شما اقتدا می کنید وضع همون ست که ملاحظه فرمودید. بنابراین؛ البته فتاوا مختلفه ها، کمتر کسی هست که اینجور که عرض می کنم فتوا داده باشه ولی هستند.
اگر هم نبودند ما عرضی نداشتیم، شما منتظر نیستید کسی فتوا بده ما دنبال دلیل میگردیم (و ما عَلَيْنَا اَنْ نَعْبُدَ هَذِهِ اَلرِّوَايَاتِ وَ هَذِهِ اَلاَقْوالِ عَلِيٌ الذاتِ اَلتَّقِيَهِ مُسْلِماً فِي حَقْلِ اَلصَّلاة)
عرض کنیم روایت رو، بعضی روایات قشنگ میاد میگه فقط شما در جهریه ی امام، فقط در جهریه ی امام باید گوش بدی. این فقطش در باب صلاةِ، فَلِذا در غیر صلاة هم کسی بلند بخوانه قرآن رو گوش دادی دیگه.
اون روایاتی را که علت نیست ذکر کرده که در جهریه امام شما باید که گوش دهید. (لاَنَ اَللَّهُ تَعَالَيَ قَالَ) (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) [اعراف: آیه ۲۰۴] آیا این (لَعَلَّ) در اخفاتیه هم میاد؟
لان در اخفاتیه یا در جهریه که شما گوش نمیدی، گوش، عرض می شود که به گوش نمیرسه میاد؟ نه. پس الا معصوم از قرآن ذکر کرده و ما این علت را تبعیت می کنیم و روی حساب این علت عرض می شود که فقط یک عذر شخصی هست، که عرض می شود که سماع استماع قرآن شریفه. اما در جایی که صلاة اخفاتیه است و یا ما نمیشنویم
حتی این روایات، در پرتو این آیه مبارکه معارضه و متارده می کند با روایات متقره و یا با روایات صریحه ای که می گوید، نه خیر خواستی بخون، نخواستی نخون. بخونی بهتره، بعضی میگه نخونی بهتره. بعد میگه خواستی بخونی بهتره، نخوانی بهتره. اینا همینطورن
از این مسئله گذشتیم. البته ما وعده ای که به برادران دادیم که نماز جمعه شروع کنیم نمیرسیم ظاهراً. چون فردا هم که تعطیل است و خدمت برادران نیستیم و دوشنبه هم تا چهارشنبه که سه روز بیشتر نیست. تتمه هایی از دروس داریم که باز هم مورد بحث است، باید بحث کنیم.
یکی از دروس. این (اِقْضِ مَا فَا كَمَا فَا) که یک قاعده است، و اینو ما استفاده از قرآن شریف می کنیم دیگه. (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) [کهف: آیه ۲۴] این (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) [کهف: آیه ۲۴] محور اقضمافات، کما فات است. لزومی ندارد ما بچسبیم به اقضمافات، کمافات، و هی فکر کنیم بالا بریم، پایین بیایم.
انقورت و، نخیر. اصلش در سوره ی مبارکه ی طاها (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) [کهف: آیه ۲۴] این مثالش هم خیلی واضحه. شما سر ظهر بدهکار بودی صد تومن بزاری یادتون رفت، یک وعده رو یادتون رفت
تأخیر اینجا جایز نیست. (إِذَا نَسِيتَ) شما به عنوان حکم رب این رو لازم داری بدونی، شما لازم بود که پارسال حج را انجام بدید، انجام ندادی. منتها نسیان، دو نسیانه. یه نسیان تناسی است، نسیان عمدی است، یک نسیان اتوماتیکی است، چون نسیان هر دو رو میگیره.
اون روز، چند شنبه عرض کردیم. نسیان یک قسمت از نسیان ها، نسیان هایی است که مورد تکلیف است صلبش، به این قسمت میرسه نسیان هایی که نیست. حالا روی آیه مقداری بحث می کنیم ولی مسئلاً که آقایون عنوان فرمودن. آیا نماز های فوت شده کلاً واجب است، قضا بشه یانه؟
(صحبت حضار)
حالا عرض می کنیم، صحبت می کنیم. اذا نسیم، (وَاذْكُر) همون، (وَاذْكُرْ رَبَّك) همون حالا این صحبت می کنیم.
حالا یه مسئله ی اَلاَوْلِيُّ، (اَلْمَسْئَلِهِ اَلاَوْلِيُّ فِي بَابِ اَلْقَضَا، اَولاً هَلْ تَجِبُ قَضَاءُ اَلصَّلَوَاتِ اَلْمَتْرُوكِهِ اَلاَوْلِيُّ) یه بحثی است، (اَلْجَوَابُ، نَعَمْ بِنفسِ الادْله) در این که بگد نماز پنج گانه بر شما واجب است، این در صورتیه که در وقت بخوانید (بِسْمِ اَللَّهِ) اگر هم در وقت نخوانید (وَ ذكُّر نَفسَكَ و ذِكُِرِ رَبِّكَ اِذا بَصِيرٌ)
(صحبت حضار)
بله؟ اونم یه آیه است. (وَذِكُرُ رَبَكَ سِدَّ) يه آیه است، دو تا آیه است. (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] در سوره ی طاها ست. (وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) [کهف: آیه ۲۴] در جای دیگریه، من به عکس گفتم مثل اینکه قبل از این که خب
حالا این مسئله را ما عنوان کنیم اگر بنده نوعی قبل از اذان صبح خواب بودیم و تا طلوع آفتاب خواب استمرار پیدا کرد. (اِذا استَمَرَّ النُومُ قيلَ الصِّلاتُ لِصُوَرِهِ تَحْمِلُ عَلَيَّ كُلَّ اقَمٍ الصِّلَاتِ ثُمَّ تَقِي) اینجا آیا نماز قضا بر من واجب است یا نه؟
مگه در حال خواب بر من واجب بود. طلبه سوال می کرد من در حال خواب مبتلای به یه کار بدی شدم، حالا چطوره؟ گفتم نه بد نیستی، فقط یه خورد بد تیم کردی، و الا در حال خواب که عرض می شود که مطلبی نیست.
در حال خواب، در حال اغما، در حال جنون، انسان مکلف نیست. منتهی بعضی وقتها هستش که خواب، جنون، اغما، ارادیه.
انسان خود خویشتن را مجنون کرده، خود خویشتن رو مغما کرده، خود خویشتن را به خواب برده، به خوابی رفته است که از اون خواب دیر بلند میشه و وقت نماز از بین میره. این یه مطلبه.
یه وقت نه خیر من خودم هیچ اصلاً مداخلیتی ندارم در این اغما، بیست و چهار ساعت مغمی علیه بودم. پنج نماز ترک شد. بعد این پنج نماز رو من قضا کنم؟ چی چی رو قضا کنم؟
چیزی که اصلش نبوده آخه قضا فرع اعدا. اگر قضا واجب بوده است و ترک شد، اون وقت قضا به جای عدا ست. اینجا اصل نیست. یعنی در زمانی که بدون اختیار خودش در حال بیهوشی بوده، بدون اختیار خودش مجنون بوده، بدون اختیار خودش عرض می شود که خواب بوده، خوابی که این هر چی هم حساب کرده من بیدارشم بالاخره جوری خسته بوده که نمیشده،
و خسته شدنش هم باز روی تقصیر نبوده. با تمام این تشکیلات که هیچ، خودش مقصره در این که خوابش برده یا اغمائش برده یا جنونش برده مقصر نیست.
و صلواتی از اون ترک شده، آیا این صلوات رو باید قضا کنه؟ چرا؟ آقایون به روایتی هم تمسک می کنند اما این روایت دلالت نداره. فقهی که شبیه این کتاب نیست و شبیه به سنت هم با کمال معذرت می خواستم بگم و معذرت نمیخوایم، این که خدا معذرت بخوام، نیست.
وقتی به روایات مراجعه می کنیم جملته. روایت اینو میگه، میگه وقتی خداوند انسان رو مبتلای به چیزی کرد که انسان
(صحبت حضار)
عَلَيْكَ سَلاَمٌ
در اون حال معذور بود، (فَاللَّهُ اُولِي بِالْعُذْرِ) خداوند (اُولِي بِالْعُذْرِ) است. یعنی خدا انسان رو اینکارو کرد، معذور کرد. اگر دیوانه شد عذراً نه عمداً، حالت بیهوشی به دست آمد عذراً، خوابید عذراً، استمرار خواب عذراً، هیچ اختیاری در کار نبود.
اگر نمازی ترک شد، و روزه ای ترک شد روزه، حالا بیست چهار ساعت اغمائه، بیست چهارساعت دیوانه است، بیست چهار ساعت خوابیده. این خوابی که، این اغمائی که، این جنونی که به اختیار او نیست،
اون روزه ای که نگرفته است در حالی که مکلف نبوده است، نگرفته. بعد عند این نمیاد نمازی که ترک شده است در حالی که معذور بوده است ترک شده. بعداً چرا بیاد؟
آقایون در موارد خاصه می فرمایند. مثلاً در مورد نوع، نوعاً نمی فرمایند، در مورد اغما و جنون می فرمایند. ما به هر دوش عرض داریم. ما میگیم (لاَ كُلُّ اِغْمَائِنَ وَ لاَ كُلُّ جُنُونٍ عُذْرُاً فِي تَرْكِ اَلْقَضَا اِحْيَانَا اِغْماً، حَسَبَ اِخْتِيَارِهِ، اِحْيَانَا جُنُونٌ، حَسَبَ اِخْتِيارِك، دائِماً صَرَّكَ، حَسْبُ اِخْتِيارِهِ، حَسْبُ اِخْتِيارِهِ سَكْران)
کسی که مست می کنه. خب این عرقو میخوره مست می کنه، وقتی که مست کرد دیگه این حرام است اصلاً نماز بخونه، حرامه؛ نه این که نمیتونه. (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] الی آخر.
این آدمی که حرام بوده است نماز را در وقتش بخوانه، آیا قضا حرام بکنه؟ نه. فعل حرام شد تقصیر خودش بود. خودش، خود را مست کرد و تکلیف نمیگیم در حال مستی هست، این تکلیف همیشه است منتهی در حال مستی خود خویشتن را از دور وجوب خارج کرد، بلکه از دور لیاقت و صلاحیت خواندن نماز از بین برد.
پس در اونجایی که (اِلاّ مَضْطُرُتمُه) اضطراره و اختیاری در کار نیست، بِسْمِ اَللَّهِ. اما اونجایی که اضطرار هست، مثلاً (في اَولِ الوَقتِ كانُوا يُصَلِّي عَنْ تَقْرَاءَ وَلكِن تَرَكَ تَرْكَ، لَهَنِيئَتِهِ لَسَاعَهُ بَعْضٌ ثُمَّ مَا هَلْ يُقْضِي عَلَيْهِ عَنهُم اولي نِعْم) یا اینکه نخیر، نمرد.
این بعداً متوجه شد که بله اینو یادش رفته نخونده. (سَمَّتْ سَمِتَتْ تَكْذِيبٌ اَوَلاً سَمَّتَتْ تَكْذِيبٌ اَوْلاً وَ مَا سَقَطَ بَعْدَ ذَلِكَ يَنْ تَقِلُّ اَلتَّكْلِيفُ الِيُّ اَلْقَضَا) روایاتی که آقایون نقل می فرمایند ملاحظه کنید.
حدائق جلد یازدهم. عرض می شود که، (صَحیفَه تَاسِعَه. وَ لاَ واثَقَهُ اِسلام كُلِينِي وَ شَيْخٌ عَنْ هُوَ صَحِيحٌ ابوالحَسَن عَنْ ضِرَارِهِ وَ بُكَيْرٌ وَ فَضِيلٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ الفضلاءُ الصِّلاتِ وَ بَريدٌ ال اَربَعه عَنْ ابي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ سَلاَمُ بَابِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ سَلاَمُ اِنهمَا قَالَ فِي رَجُلٍ يَكُونُ فِي بَعْدِ هَذِهِ اَهْوَا)
این روایتی که من حالا خوندم مقداریش رو، و بعد هم هست. راجب کسانی است که یا مسلمان نبودند، یا به مذهب شیعه نبوده اند. اون بحث عقب بود، بزارید باشه.
روایاتی که مربوط به بحث فعلی ماست، بله روا، (روا شَيْخٌ عَنْ صَحِيحٍ عَنْ ضِرَارِهِ عَنْ ابي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ سَلاَم قَالَ سَاَلتُهُو عَنْ رَجُلٍ صَلِّي رَكْعَتَيْنِ بِغَيْرِ طَهُوراً اَوْ نَصياً صَلاَّهُ لَمْ يصَلهَا نَسِيَ صِلاَتٍ لَمْ يُصَلِّهَا اوْ نَامَ عَنْهَا قَالَ يَقْضِيهَا اِذَاً ذَكَرَهَا فِي اَي سَاعَتِ ذِكْرِهَا مِنْ لَيْلٍ اَوْ نَهَارٍ)
یکی از جملاتی که مورد استشهاد آقایونه، (عَنْ رَجُلٍ صَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ بِغَيْرِ طَهُورٍ) این یکی. این بحث دیگری است
اَوْ نَصِيّاً صَلاَتٌ لَمْ يُصَلِّهَا) ظهر شد تا عصر یادش رفت نماز بخونه، نخوند. مکلف بود یا نه؟ بله. چرا یادش رفت؟ یه نوع یاد رفتنه که روی تساهله که همینطوره یه وقت، نه ازبیخ یادش رفته. از بیخ یادش رفت ما نداریم، چطور شما ناهار یادتون نمیره؟
میخواهید یه لباس پوشیدن یادتون نمیره است؟ پس این آدمی که از بیخ یادش رفت نماز رو بخونه این مقصر است. این از بیخ مقصره. پس نسی در اینجا به حساب تفسیر بود.
(اَو نَصيا صَلاتٌ لَمْ يُصَلِّهَا اَوْ نَامْنَعْهَا نَامْنَعْ صَلاَتٍ) (نَا مَنْعُ اَلصِّلاَتِ) هم باید بگیم که، اون نوعی که صد در صد اون نوعی که در اختیارش بوده. و اما،
(صحبت حضار)
بخواد بخوره نیست. این اصلاً بحث مون نیست. بحث مون این است که اصلاً بحث مون این نیست بحث مون نسیان صلاته. باید بخونیم دیگه. بعد که یادش اومد بخونه. خارج وقت که یادش اومد اقض ما و میگیره عرض می شود که (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] هم میگیره تمام ادله کتاب و سنت رو میگیره
ببینید اینجا یکی (نَسِيَ صِلاَتَ لَمْ يُصَلِّهَا اَو نَا مَنَعَهَا) روایت بر حسب ظاهر مطلقه است، که این نسی هر جور باشد نسیان. نام هر جور باشد نوع (قَالَ يَقْضِيهَا اِذَا ذَكَرَهَا فِي اَيِّ سَاعِهِ ذَكَرُهَا مِنْ لَيْلُ نَهَارٍ) ولی باید تفسیر قائل شد
مخصوصاً در عرض می شود که نوع. در نسیً اینو نمی شود باور کرد که نسیان، نسیان عن قصوره باشه. که هفت، هشت ساعت تا غروب میگذره این نماز ظهر و عصرش رو یادش رفته.
(صحبت حضار)
این بله اگه باشه، اگه باشه. اما راجب نماز، مثلاً آدمی است که شب همینطور بیدار میمونه. بیدار، بیدار، بیدار، بیدار، بیدار چنده بعد نصفه شب میخوابه. خب این معلوم است که این برای نماز صبح بیدار نمیشه، یا احتمال دارد که برای نماز صبح بیدار نشه.
بنابراین
این وضعی که به خود گرفته در این خوابیدن، این وضع جوری است که حفظ وقت نماز صبح در این وضع نمیشه. حفظ درکجاست؟ در جایی که به طور معمولی بخوابد. که معمولاً میتواند بیدار بشه، و سفارش هم به کار میدارم که بیدارن کنند مثلاً.
به طور معمولی بخوابد که به طور معمول برا نماز بیدار بشه که اگر بیدار نشد، تا آفتاب طلوع کرد، در اینجا معذوره. چرا؟
برا این که خودش هیچ مدخلیت در خواب نداره. اما اگر خودش مدخلیت در خواب بودن یا در مقدار خواب بودن داشت، در هیچ صورت نیست عرض می شود وقتی که یادش اومد باید نماز رو بخواند.
روی (اَلصَّحِيحُ عَنْ عِبْدِاللَّهِ بِهِ نِسْكَانٌ رَفَعَهُو عَلي ابي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ مَنْ نَامَ قَبْلَ اَن يُصَلِّيَ عُتَمَهُ فَلَم يَسْتَيْقِذْ حَتِّي يَمْضِي اَلصَّلِينُ وَ يَقِن صَلاتَهُوا وَ لِيَستَغْفِراللَّه الي غَير ذلِك مِنَ الاَخبار) اینم که موردش معلومه،
(مَن نامَ قَبلَ اَن يُصَلِّيَ عُتَمَهُ) یعنی در وقت نماز عشاء بوده، (عُتَمَهُ) نماز عشاء این آدم بیدار بوده است در وقت نماز عشاء، و قبل از اینکه نماز عشاء رو بخوانه خوابید.
(فَلَمْ يَسْتَيْقِذْ حُتِّي يَقْضِي مَنْ سَلِيَ تَا قَسَمَ اَلْمَيْلِ) بیدار نشد. (فَلْيَقْضِ صَلاَتَهُوَا) واجبه، چرا؟ برا اینکه این طرد کرده است، آنرا که واجب بوده اونم نه سهواً نه نسیاناً، نه. گفته حالا بعد میخونم همینطور خوابش برد تا نصفه شب که وقت گذشت، اینم یکی
و هم چنین صحیفه عماده. عثمان (انهو سال ابي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ انْ رَجُلٌ فَاتَحُوا شَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ فَذَكَرَ عِندَ طُلُوعِ الشَّمْسِ اَوْ عِنْدَ غُرُوبِهَا حَالٌ فَلْيَصْلِحْ حِينَ يَذْكُرُ) اینا بعد تأیید کرد
(انْ رَجُلٌ فَاتَحُوا شَيٌ مِنَ اَلصَّلَوَاتِ اِذاً فَاتِهُوا عَمْداً اُوْ تَنَاسَيا مُقَصِّراً في ذَلِكَ الْفَوْتِ نَعَمْ ولَكِنِ اِذا فاتَتْهُمُ الصَلاتُ في غَيْر ما عَمداٍ) در حال جنون بوده، در حال اغما بوده، در حال خوابی که مقصر نبوده، و مکلف نبوده.
بنابراین اینطور باید گفت (اِذا فَاتِهُوا فَوْتٌ لِلتَّكْلِيفِ فَوْتًً لِلْوَاجِبِ او تَفْوِيطٌ لِلْوَاجِبِ وَ عَلَيْهِ انْ يَقولَ ولَكِنِ اِذَا فَاتَهُوا وَ لَمْ يَكُنْ تَفْرِيطُ الوَاجِبِ) واجب نبوده، مکلف نبوده، جنون داشته، چه داشته. اینجا نبوده، پس اینو باید تأیید کرد.
(اَنْ رَجُلٌ فَاتَهُوا شَيٌ مِنَ اَلصَّلَوَاتِ فَذَكَرَ عِنْدَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ وَ عِنْدَ قُلُوبِهَا قَالَ فليُصَلِّي هَيْلِيَّتَكُمْ وَ صَحِيحَ الْمُعَاوِيه)
(صحبت حضار)
آها اون چیز دیگه است برا این که مال مسلم که نباید هدر بره، ولی خدا که مالش از بین نمیره، قیاس نمیشه کرد. مال مسلم خب که شکسته، به عهده کیه؟ هیچکس که نمیشه، خب به عهده کسی که شکسته نمیگیم چون مقصره.
اگر چنانچه مقصراً شکسته بود، هم کتک داشت عقوبت داشت هم باید چی ضیار رو بده اما اینجا کتک نداره. فقط پاش خورده شکسته، مگر اینکه کسی امین باشه
(مَا عَلِيٌ اَلْمُحْسِنِينَ بِالسِّرِّ وَ صَحِيحٌ مُعَاوِيهْ مِنْ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ اباعبداللَّهِ عَلَيْهِ سَلاَمٌ يَقُولُ خَمْسُ صَلَواتٍ لاَ تَتْرُكُ عَلَيَّ يُحالُ اِلَي انْ قالَ فِي تَعْدَادِ خَمْسٍ الْمَذْكُورِهِ وَاذَا نَسِيتُ فَصُلِّيَ الاّ ذِكرَ اين اذا نَسِيتَ فَصَلِّ اذا ذِكْرِ) معلوم است درسته.
برا اینکه نسیان کل وقت نمیشه؛ اما (اِذَا نَنْتَ عَلَيْهِ) اینا در نسیان می گویند، در جنون می گویند، در اغما می گویند. خب در سکر البته نمی گویند.
ولیکن در نوم اینها عرض می شود که برخلاف این حرف میزنند. که اگر کسی خوابید و در حال خواب وقت نماز گذشت، بعداً باید قضا کنه، میگیم باید قضا کند، در نومی که تساهلاً باشد. اما در نومی که هم ابتداش تکلیف ساقطه، هم در خود نوم تکلیف ساقطه در این جا به چه حسابه؟ البته باز روایت دیگر به این مطلب دلالت داره، بله.
روایت دیگری این مطلب رو میگه امام (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) استدلال می فرماید. می فرماید علت این که این قضا نباید بکنه شخص مجنون یا شخص قوم عِلَيْهِ (لانَ اللَّهُ ازْرَهُ وَالَّذِي اعْذَرَ اللَّهُ تَعالي فِي اِطْلَحْ هُوَ اَعْدِلْ منه) خب آخه این مقصر نبوده، صحبت بوت شکستن نبوده که بگیم پودر شد.
این آدم مقصر نبوده که، دیوانه بوده یا شده مقصر نبود در حال اغما، ولی در حال سکر مقصر بوده. یا مقصر نبوده است در حال نوم، نومی که درش هیچ تقصیری نیست. اینی که مقصر نبوده است، خب چرا بیخ ریش بگیرن بگن تو نمازت قضا بوده، اون وقت من مکلف نبودم
بله اگر سکری بود مکلف بود. اگر نائم بود، نومی که عن تقصیر این بود، این آدم مکلف بود اونم اگه اینا نبود مکلف البته نبود.
بنابراین اینجا یه حرفیه. بعضی از آقایون طلاب می فرمایند که خب ما باید مطالعه کنیم، مطالعه، مطالعه، تا نصفه شب، نیمه شب، بعد شب همینطور. بعد همینطور خودمون میافتیم، خوابمون میبره نماز صبح عقب بیفته چی؟
میگیم جنابعالی مقصری، باید نماز رو قضا کنی. چرا؟ برا این که شما یه چیزی که یا مستحب است یا اگر واجب است کمتر از صلاةِ اینو مقدم انداختین بعداً نمازتان از بین رفت، بهترین وقت این است که شما نیمه شب