بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
راجع به سوالاتی که در آیه خمس داشتیم، منظور امتحان برادران نیست. بلکه منظور امتحان خودم و برادرانه. فکر کنیم و جوابهایی که بهتر است و جوری نباشد که انسان از جیب خودش روی قرآن بگذاره، چون جیب قرآن از همه جیبها قوی تر و واضح تره. و مقیّد هم نباشیم که حرفهایی که فرمودهاند ما هم عرض کنیم و نقل کنیم و هیبت بزرگان ما را بگیرد و جلوگیری کند از فهم مطالبی که ما باید بفهمیم. یک جمله ای میفرمود استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله علیه که بزرگی بزرگان جای خودش رو داره، اما بزرگی بزرگان، موجب این نمیشود که انسان فهم خودش رو کوچک بگیره. اگر اهل فهم باشد و اهل نظر و اجتهاد باشه و حرام است که بزرگی بزرگان جلوی فهم انسان را که میتواند اجتهاد کند و حرام است تقلید کند، بگیره. راجع به این سوالاتی که ما کردیم، مطلب اول اینکه، البته اول اول ﴿وَاعْلَمُوا﴾ [الأنفال: 41] بود که این رو بعد باید عرض کنم. که چرا إعْلَمُوا در اینجا فرمود و در هیچ حکمی از احکام، ما إعْلَمُوا نداریم. شما مراجعه بفرمایید در تمام آیاتی که خداوند إعْلَمُوا فرموده است یا إعْلَمْ فرموده، در احکام فرعیّه، ما إعْلَمُوا و إعْلَمْ نداریم. بله در احکام اصلیّه، ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ﴾ [محمد: 19] بِسمِ الله، ولکن در احکام فرعیّه، إعْلَمُوا ما اصلاً نداریم. این رو بعداً عرض میکنم. درسته قبلاً سوال کردیم ولی بعداً عرض میکنیم برای اینکه این سوال دوم رو که امروز میخوایم جواب بدیم، موثر است در جواب سوال اول.
عرض میشود که خب این سوال دوم این بود که این آیه در ضمن آیات قتال است و مربوط به آیات قتال است، بنابراین خمس ارتباط خاصّ به غنائم دارُالحرب دارد. این رو میخوایم عرض کنیم اینطور نیست. برای اینکه اینطور بودنش، به شرط این است که نه فقط در ضمن آیات قتال باشد، بلکه اختصاص به آیات قتال هم داشته باشد. و إلاّ اگر در ضمن آیات قتال بود آیهای و یا هر آیهای در ضمن مطالب دیگری بود، اینجور نیست که ضمن بودن این آیه که قبلش آیاتی و بعدش آیاتی است، این رو اختصاص بدهد به این جوّ و اختصاص بدهد به ما قبل و به ما بعد. اختصاص آیه خمس که در اینجا ذکر شده، به ما قبل و ما بعد، اگر آیات قتال است فقط، در صورتی که است که دلیل داشته باشیم بر این اختصاص. اما صرف اینکه این آیه خمس بین آیات قتال بعد و قبل، ذکر شده است، دلیل نیست. ما حالا میخوایم عرض کنیم، نمیخوایم عرض کنیم، اینطور میفهمیم که آیات قبل، آیات قتال خاصّهای نیست. بلکه آیات قتال دموی، فقط نیست. ملاحظه کنید ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾ [الأنفال: 39] فتنه رو چی از بین میبره؟ آیا فتنه در انحصار فتنه جانی است؟ فتنه عقیدتی و معرفتی و اخلاقی، فتنه نیست؟ اینکه بالاتر است که. ﴿وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ﴾ [البقرة: 217] ﴿وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ﴾ [البقرة: 191] ما حالا کاری نداریم که کسی بیاد بگوید که از قَاتِلُوهُمْ، قتل جسمی میفهمیم. اون رو هم قبول نداریم، اما از نتیجه، حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ، آیا معنیش این است که تمام کفار را که فتنه کننده اند، بکشید که فتنه نباشد؟ اینکه نیست. اول باید کفار رو دعوت به ایمان کرد. اگر دعوت به ایمان را قبول نکردند، باید در مقابل دعوت های فتنه انگیز کافرانه و متعدّیانه اونها، دعوتهایی که مکافه باشد و دعوت هایی که دعوت های باطل رو تحت الشعاع قرار بدهد، تا کسانی که میخواهند زیر بار حق بروند ولو مستضعفاند، اینها دعوت حق را که قویتر است، قبول کنند و دعوت باطل را که ضعیف تر است، قبول نکنند. بنابراین حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ، در جهات دعوت اسلامی است که بکش، بکش، بکش؟ هر کس کافر است، منحرف است، چه است، چه است، بکش؟ نخیر.
قدم اول دعوت الی الله است که او دعوت الی الله رو بپذیره و اگر نپذیرفت دعوت الی الله رو، قدم دوم این است که دعوت ما به طوری قوی باشد که دعوتهای باطل مبطلین در مستضعفان تاثیر نکند. این مرحله دومه. مرحله سوم، اگر دیدیم اونها دعوت میکنند و میکنند و میکنند و عقائد مردم مستضعف را منحرف میکنند و عوض میکنند و باطل میکنند و هیچ راهی از برای جلوگیری از فتنه عقیدتی و فتنه جانی نیست، اون وقت است که إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ. ﴿وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ﴾ [العنكبوت: 46] الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ که نه قتال جانی را، نه قتال عقیدتی را، نه دعوت عقیدتی را دست بردار نیستند و دائماً مشغول سمپاشی و اذیت کردن، خب این وجودش ضرر داره، این باید که نابود بشه. اون آخر {06:16} است در حقیقت. ملاحظه کنید، وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ، از خود حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ، به دست میاریم که قَاتِلُوهُمْ در بعد اول، مبارزه منطقی و دلیلی و عقیدتی و برهانی است. {صحبت حضار} علت اینکه قَاتِلُوهُمْ فرموده، میخواد قتل را هم شامل شود چون جَادِلوهُمْ قتل را شامل نمیشه. توجه فرمودین. اگر میفرمود وَ جَادِلوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ، خب جدال که آدمکشی رو نمیگیره که، ولی قَاتِلُوهُمْ آدمکشی رو میگیره. منتها {صحبت حضار} حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ جواب شماست. {صحبت حضار} میخوایم بگیم که این مقاتله، مقاتله در جنگ جسمی نیست تا اینکه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ﴾ [الأنفال: 41] فقط غنیمت جنگی جسمی باشه. نخیر، حالا بحث میکنیم این رو. ببینید، وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ، ما فتنه رو از جای دیگر قرآن فهمیدیم که وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ، وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ. ببینید، فتنه باید برطرف بشه. این أفتَن فتنه، فتنه روح است و مرحله پایینتر، فتنه جسم است. اگر روح انسان را کافر کنند، این مهمترین فتنه است، تا جسم انسان رو بکشند خب شهید میشه و در راه خدا مثلاً میرود به بهشت.
خب وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ جنبه سلبی. ويَكُونَ الدِّينُ کُلُّهُ لِلَّهِ. در اینجا، آیا آیه بقره جلو است که آیه بعدیه؟ ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ﴾ [البقرة: 193]. ما از دو جهت میفهمیم که آیه بقره جلوتره. یک جهت، تدرّج در بیانه. اگر اول مطلبی را فرمودند و بعداً اضافه کردند، معلوم میشود که اولی اول است و دومی دومه. مگر اینطور نیست؟ مگه در باب خمر پنج آیه نداریم که تعبیر آخر، تعبیر شدیدتر است؟ در اینجا هم همینطوره. در اینجا فرض کنیم ندانستیم که آیه دوم از بقره است که قبلاً نازل شده و ندانستیم آیه اول انفال است که دو سال بعد نازل شده، چون سوره بقره از سورههایی است که در سال اول مدنی نازل شده، ولکن سوره انفال، سال دوم به بعد نازل شده. اگر این رو ندونستیم، اگر ندانستیم، از خود لحن آیه می فهمیم چون در آیه بقره میفرماید که وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ، کُلُّهُ نداره. اما در آیه انفال وَيَكُونَ الدِّينُ کُلُّهُ لِلَّهِ، حرفی که آخر باید بزنه اینجا زده. حرفی که آخر سر باید بزنه در اول مرحله تبلور اسلامی. حالا که دارن مسلمون ها جون میگیرند، حالا حرفی که الی یوم القیامه یا الی یومَ قیامِ القائم که هر دو بعدش صحیحه، باید بزند که وظیفه و مسئولیّت مسلمون ها در برابر جنود کفر چیست؟ اینه، وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ، از نظر سلبی، لاَ إلَهَ کلا. وَيَكُونَ الدِّينُ کُلُّهُ لِلَّهِ. همه طاعت، همه موقعیت، همه سیاست، همه جریانات، همه تشکیلات لِلَّهِ باید باشه. اگر غیر الهی هم درکاره، مطاع نیست. این قدرتی ندارد،کما اینکه یهود و نصاری عرض می شود که در دو آیه داریم که اینها هستند تا قیامت. منتها تا قیامت هستند، اینها قدرتی دارند؟ دولتی دارند؟ تشکیلاتی و سلطنتی و حکومت و این حرف ها رو ندارد، بلکه تحت الذمّه و در حاشیه هستند. خب، حالا {صحبت حضار}
عرض میشود که اگر کسی خودش از نظر عقیدتی مُفتَطنه و بالاتر، دیگران رو هم گمراه میکنه، آیا میشود با دعوت حق، او را از این دو حال بازداشت یا نه؟ خب بله اسلام همین کار رو کرده. اسلام، مشرکین که در باطن مُفتَطن بودند و گمراه بودند و مشرکین بدتر، که دیگران رو هم گمراه میکردند، اینها رو اسلام با دعوت حق به راه آورد بیشتر. کجا بود که دست به شمشیر زد؟ اونجایی که جز شمشیر علاجی نیست. {صحبت حضار} فتنه در وجه عام داره. ببینید، فتنه، ما هم فتنه نفسی و عقیدتی داریم و هم فتنه جسمی داریم و هم فتنه مالی داریم. {صحبت حضار} متوجه ام، چون مراد کل فِتَن است، بنابراین قتال هم قتالی است که با کُلِّ فِتَن میسازه. فتنه عقیدتی قتالش بحث است، دعوت است، فتنه جانی، {صحبت حضار} عرض کردم، فتنه دارای دو بعد که بیشتر نیست. فتنه انحراف از حقه. این انحراف از حق، یا فتنه داخلی است که این آدم را همینطور به باطل نگه میدارد. یا فتنه متجاوز است یعنی فتنه فَحشاء که دیگران رو هم به باطل میخواد واداره. هر دو فتنه است. و این هر دو فتنه بدتر، ببینید، اگر یک آدمی خودش رو بکشه مهم تره؟ یا خودش رو کافر نگه داره بدتره؟ کافر نگه داره. اگر کسی جسم دیگران رو بکشه بدتر است، فتنه بدتری است؟ یا اینکه عقیده دیگران رو خراب کنه بدتره؟ پس هم در درون و هم در برون، فتنه عقیدتی بدتر است از فتنه جسمی و مالی. ما یک فتنه جسمی و مالی و چه و چه داریم و یک فتنه روحی که عقول را و افکار و عقاید را منحرف میکنه. {صحبت حضار} قَاتِلُوهُمْ معنی فارسی نمی کنیم. قَاتِلُوهُمْ تا هیچ فتنهای نباشد. آیا هیچ فتنهای نباشد با کشتنه فقط؟ بیشترش با دعوته. بیشتر از بین بردن فتنهها با دعوته. فتنهها دو جوره. {صحبت حضار} ﴿فَإِنِ انْتَهَوْا﴾ [الأنفال: 39] شما مقاتله کنید. مقاتله کنید و بکشید و کشته شوید، وقتی که انتها کردید، انتها از چه؟ انتهای از کفر مفتطن. اگر از کفر مفتطن انتها کردند، به چیه؟ بیشترش به این است که قانع شدند، یا اگر هم قانع نشدند کاری نمیکنند. نه به بدنها کاری دارند، نه به عقاید کار دارند. پس بنابراین عمده مطلب این است که ما در خودمون این قوّه دعوت الی الله رو جوری ایجاد کنیم که حالت {13:50} باشد. یعنی برابری داشته باشد و غلبه داشته باشه. ببینید، لزومی نداره بگم اُشْهِدُ بِهِ اللّه، من خالی از همه چیز دارم حرف میزنم. برادران عزیزم از آنچه را شنیدهاید و دانستهاید، شما از اون تَخلّی کنید، ما هم از همه اونها تخلی میکنیم، ببینیم از آیه چه میفهمیم، واقع مطلب اینه. ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾ [الأنفال: 39] در اصل، قتال، کشتن جان و جسم هر دو. معلومه دیگه. بله، زیاد استعمال شده در کشتن جسم. باشهف اما حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ، تا اینکه هیچ فتنهای نباشد. از بین بردن فتنهها که فتنه ها اعم است از عقیدتی و جانی و مالی، اولاً فتنه منحصر به فتنه جانی است؟ نه. ثانیاً از بین بردن فتنههای عقیدتی و جانی در انتظار کشتن است؟ نه. اگه بکشید که عقیده اش درست نمیشود که. خب در اینجا ما یک مقداری تا دیروز حضور برادران خواندیم صفحه عرض می شود که {صحبت حضار} صفحه چیز رو ملاحظه بفرمایید، بله 212، إذاً آخر صفحه، إذاً وَ قَاتَلوهُمْ حتی لا تَکونَ فِتْنَهَ لاَ تعنی کُلُّ فِتْنَهَ إنّمَا هِیَ فِتْنَهُ، این جا افتاده، إنَّ القصد مِنْ قِتالهم هو إزَالتهِ الفِتْنَهَ، فِتْنَهُ العامَّه باید باشه اینجا. هُوَ إزَالتهِ الفِتْنَهَ امَنوا أم لَنْ یُؤمِنْوا وَ إنْ تَوَلّوْ أنْ تَرکَ الفِتْنَه فَأنّمَا عَلَیْکُمْ مَا حُمّلْتُمْ قَدَرَالمَقْدور ثُمَّ فَاعْلَموا أنَّ الله مُولاکُمْ، تا میرسد، حَیثُ یَتَولّی أمْرَکُمْ إمَام الفَاتِنینْ نِعْمَ المُولی و نِعمَ النَصیرْ فَلاَ تُکَلِّف أنْفُسَهُمْ فوقَ طاقاتکُم أحْراجاً. إحراج چیه؟ نَفسیّتاً أو عَقیّدیتاً ثُمَّ وَ لاَ مَجاَلَ لِلْقِتالْ فی الثانیّهَ إلاّ أن لا یکون السبیلٌ إلاّ هِیَ، از النّارُ الحَامیهَ استفاده میکنیم. أنْ نَرُّدُ عَلَیْهِمْ فِتْنَتهُمْ وَلکِنَّ الفِتنَهَ العَقیدیّه آخذه مَجالاتِهَا فی {16:15} الّذینَ ما تعرق الایمان متقن فی قُلوبِهِمْ وَ حتّیَ المؤمنینَ مَاکِنینْ قَدْ تأخُذُهُمْ فِتَنُ العَقیدیّهُ المَاکره هَاکره، مکر میکنه و میپیچونه انسان رو. ذلک وَ أمَّا سائرُ الفِتَنْ الّتی هِیَ دون النفسْ وَ العقیدَه فضلا عن الکُفّار غیرُ الفَاتِنینْ فَلا مبرر، ر بذارید، فلا مبرر اسلامیّاً لِقِتَالِهِمْ حیثُ {16:42} الاسلامیَّه، الی آخر. وَ إنْ تَوَلّوْ، حالا ملاحظه کنید {صحبت حضار}
مَاذا مَعنا قُتِلَ الْإِنْسَانُ؟ {17:04} ﴿قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ﴾ [عبس: 17] یعنی مرده باد انسان. چی اون رو وادار کرده به اون کفر؟ مرده باد، چه مرده باد؟ یعنی خدا داره دعا میکنه؟ هل لا لا یدلول، اخبار. الانسَانْ مَقتول، الانسَانْ الّذی یَکْفرُ بِربّهِ سبحَانَهُ وَ تَعالی مَقتول، مقتول فی نَفسِه هذا دَلیلُنَا. رَحِمَه الله نَاصرنا أهلَ البیت. قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ، دلیلُ عَلی أنَّ القَتلْ لا یخص الجسم. یعنی ربّناَ یُخْبِرْ کُلُّ انسَان کافر مَقتولْ؟ لاَ {17:39} مقتول. أکثَرُهُم قَاتِلونْ فَقُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ دلیلٌ صَارمٌ لاَ قِبَلَ لَه وَ لاَ مَرَّدُ لَه عَلَی أنَّ القَتل یُسْتَعْمَلْ فی قَتلِ النَفسْ، قَتل الروحیّه و النَفسیّه و العَقیدَیَّه. اینجوری میشه دیگه.
خب، عرض می شود که بنابراین در اینجا وَ قَاتِلُوهُمْ. حالا، وَ قَاتِلُوهُمْ در بعد دعوت حالا ما حساب میکنیم. ببینید، قتال در بعد جسم. کشت و کشتار جسم، این معونه میخواد یا نه؟ خرج میخواد دیگه. اگر انسان بخواد مقاتله جسمی کند در معارک جدال و جنگ، با کفاری که باید جنگ جسم با اونها کرد، شغل رو باید کنار گذاشت؟ اداره رو، زراعت رو، کسب رو، چه رو، چه رو باید کنار گذاشت یا نه؟ این خرج داره یا نه؟ خب خرج داره. پس مَا غَنِمْتُمْ لازم داره. میرسیم حالا کمکم. این یک. دوم، مهم تر از این، چون قتال های جسمانی أحیانی است، مبارزههای جسمی که آخرین مرحله است وَ آخَرَالدّوَی {18:47} این احیانی است. اما این عرض میشود که دعوت الی الله دائمی است. در هر زمانی، در هر مکانی، در هر وضعی، اگر میتوانی که باید دعوت الی الله کنی. اگر نمیتوانی باید توانایی در خود ایجاد کنی. اگر نمیتوانید توانایی در خود ایجاد کنید، باید زیر پرچم کسانی که دعوت الی الله میروند، بروید. پس کُلُّکُمْ راع و کُلُّکُمْ مَسئولُ عنْ رَعِیَتِه. اگر این حساب رو بکنیم، عادل سخته پیدا کنیم ما واقعا. ببینید، وقتی میفرماید ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾ [الأنفال: 39] ما مسئولیّت دو بعدی داریم. ما مسلمان ها، مکلّفین، مسئولیّت دو بعدی داریم. بعد اول، حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ. ما جنگ بدنی رو عرض نمیکنیم حالا، حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ. فتن عقیدتی، فتن علمی، فتن معرفتی، عرض میشود که فتن عملی، فتن فردی و اجتماعی، این رو باید از بین ببریم. ما باید لاَ إلَه رو کاملاً با حجج مناسبه ای که خداوند به ما عنایت فرموده، از بین ببریم. نتیجه ﴿وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ﴾ [الأنفال: 39] خب، این رو من دیروز عرض کردم، در تفسیر هم داریم ملاحظه خواهید فرمود. اهل یک زمان که نمیتونن این کار رو بکنن، اون هم زمان رسول الله صلوات الله علیه که خودش مبتلا به اون جنگ ها بود. پس این قَاتِلُوهُمْ، خطاب به مجموعه. مخاطب، مجموعه مسلمین اند از زمانی که این آیه در بقره اونجور نازل شد که کُلُّهُ نداره و در انفال اینجور نازل شد که کُلُّهُ داره. یعنی اولین قدمی که مسلمان ها در خودکفایی برداشتن. استقلال دولت اسلام شده، قدرت دولت اسلام شده، از نظر افراد خوب شدن و از نظر قدرت خوب شدن، از این حال الی یومِ القیامهِ الکُبری، این تکلیف کلّ مسلمین است که وَقَاتِلُوهُمْ. که قَاتِلُوهُمْ رو در بعد دعوت الی الله ما داریم حالا فعلا بحث میکنیم. باید که شما تمام قوا و نیروها و افکار خود را و تدبرات خود را و قدرت های خود را مصرف کنید در بعد سلب که هرچه انحراف علمی و عقیدتی و اخلاقی و عملی است در جوّ اسلامی و در جوّ غیر اسلامی، از بین ببرید. بعد به جای او وَيَكُونَ الدِّينُ کُلُّهُ لِلَّهِ. این مفروض است بر کلّ ما، خب نکردیم ما مقصّر هستیم. و این مبارزه سلبی و ایجابی، در بعد علمی و عقیدتی و عملی در این مثلث، هست. در بعد علمی ما این کار رو کردیم؟ آیا در طول تاریخ اسلام حتی حوزه های ما، مبارزه نفی علوم ضارّه یا غیر نافعه کردند که اثبات علوم نافعه قرآنی بکنند؟ البته این نفی و اثبات ها زحمت دارد. دست بوسی ندارد، دست گاز گرفتن دارد، کتک خوردن دارد، هجوم کردن دارد، فحش دارد، دعوا دارد، بیرون کردن دارد. پیغمبر رو بیرون کردند، کتک زدند، فحش دادند، زدند، اینها رو دارد دیگه. و این مأموریت از شخص اول که رسول الله صلوات الله علیهِ، تا اون آخرین فردی که الی یومِ القیامهِ الکبری زندگی میکند، این مأموریت هست. مأموریت، فردی نیست. مأموریت مزدوج است. عجیب است. عجیب نیست. چون کتاب خدا با کتاب خداست. بحث قبلی با بحث بعدی در این مطلب با هم همراه هستند و همفکر هستند و همکار هستند. این مسئولیّت، مسئولیّت عامّه ای است که باید در طول تاریخ این کار رو بکنیم. علم، لازم. عقیده، لازم،. اخلاق، لازم. عمل، لازم. علم بد، لازم نیست، حرام. عقیده بد، حرام. اخلاق بد، حرام. عمل بد، حرام. در بعد فردی و در بعد اجتماعی. پس، ما باید بفهمانیم به حوزههای علمیّه اسلامیّه آنچه را که شما دارید، قَاتِلُوهُمْ. اینها به درد اسلام نمیخوره. هرکس هم میخواد فرار کنه، بکنه، مطلبی نیست. هزار تا بودن، دویست تا شدن، پنج تا شدن، یکی شدن، صدتا شدن، پونصد تا شدن، مطلبی نیست اینها. وَ ربُّنَا یَعْلَم.
قَاتِلُوهُمْ، بابا این علم قرآن که عقب رفته است و اصلاً جلو نیامده است و اصلاً به حساب نمیاد و تو کفش کن هم راه نمیدن، کسی که با معارف قرآن آشناست. قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ، این علم های شما، فتنه است. این مغز رو خراب میکند، دل را تاریک میکند، عقیده رو عوض میکند، انسان رو کودن میکند در فهم معارف قرآنی از نظر علمی، از نظر عقیدتی، از نظر اخلاقی، از نظر عملی اینها خرج ندارد؟ آیا خرج ندارد کسانی که مُمَحّض میخوان بشوند در دریافت معارف قرآن و سنّت؟ این خرج دارد. پس ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ﴾ [الأنفال: 41] اسلام از این به بعد خیلی خرج داره. قبلش سیزده سال در مکه بود، خب نون خالی میخورد هر کسی و حتی دفاع هم در اونجا نبود. در مکه مکرّمه دفاع هم قدرت نبود و لذا در سوره مبارکه حج که از سُور مدنی است، ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾ [الحج: 39] حالا اذن، قبلاً نه. در مکه مکرّمه اگر مقاتله هم با شما میکردند، قدرت دفاع نداشتید. اما در مدینه أُذِنَ، تازه إذنه. ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ، الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾ [الحج: 39-40] تا آخر.
خب، ببینید، وقتی که مهیّا نیستند عدّه ای، آمادگی ندارند، نه روی تقصیر، روی قصور، آمادگی برای دفاع هم حتی ندارند، آمادگی برای دعوت هم اونجور ندارند که پیغمبر در طول سیزده سال، هشتاد نفر مسلمان شدند، چندتاشون عمر و ابوبکر و عثمان دراومد تازه. خب این قدرت نبود در اونجا، آمادگی نبود، نمیشد. اما از حالا به بعد نخیر، از حالا به بعد، از نظر امر مسئولیّت آور برای کلّ وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ کُلُّهُ. در بقره که ابتدای مطلب بود، کُلُّهُ نداره، اینجا کُلُّهُ اومد، کُلُّهُ تا آخر مرحله هست. وَيَكُونَ الدِّينُ کُلُّهُ لِلَّه ملاحظه بفرمایید. بله، ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ، وَإِنْ تَوَلَّوْا﴾ [الأنفال: 39-40] حالا فَاعْلَموا، دو تا فَاعْلَموا پشت سرهم. وَإِنْ تَوَلَّوْا، اینهایی رو که شما مقاتله جسمی میکنید در مرحله اخیره یا مقاتله در خطوات اولی که مقاتله دعوتی و تبلیغاتی است ﴿بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ [النحل: 125] میکنید، {26:03} اولش فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ وَإِنْ تَوَلَّوْا اگر توّلی کردند، دست بردار نیستند از کشتن اجساد شما و ارواح شما، دائماً مشغولند جسمهای شما و روحهای شما رو میخوان بکشن و از روی زمین بردارند. ﴿فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ﴾ [الأنفال: 40] شل نشید، صبر کنید، تواصی به صبر کنید ﴿تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾ [العصر: 3] أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ. محور کار شما خداست، مؤیّد شما خداست، پشتوانه شما خداست. شما وظیفه خودتون رو انجام بدهید، کشته بشید؟ خب شدید. کشته شدن وظیفه شماست، کشتن وظیفه شماست، در اون راهی که قدم برمیدارید، اگر قدم در راه وظیفه است، حتماً این نیست که شما زنده بمانید و عرض میشودکه چنین و چنان دست شما بیاد، نخیر. وظیفه این است شما اینکار رو انجام بدید. اگر انجام دادید، هرچه شد نفیاً و اثباتاً شما وظیفه خودتون رو انجام دادید ﴿وَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ﴾ [الأنفال: 40]
خب سوال، خدایا این خرج داره، خب، ببینید، مسلمون ها تا به مدینه نیومده بودند که مطلبی نداشتند. هم روحشون گرفتار بود، هم جسمشون، مالی نداشتن که. درسته آیات زکات نصفش در مکه نازل شد و زکات هم منحصر بر نصاب نبود که، نصاب هم در مدینه وارد شد این رو که خوندیم. هرچی میتونستن بدن، اما در مدینه نصاب معین شد. چرا؟ برای اینکه مال دار تر شدند. چون در مدینه تأسیس دولت اسلام شد و دولت اسلام مُرکّز در مدینه شد، حالت مسلمین حالت استقلالی شد، حالت تقریباً غالب شد یا لاَ غَالِبْ و لاَ مَغولب احیاناً شد، از نظر مالی هم میتونستن چیزی داشته باشن، مثل مکه نبود که اگر هم یا چیزی نمیتونستن داشته باشن. یا اگر چیزی داشتن که خب ابوجهل و ابولهب و این آباء جهالات و این ها می بردند و نمیتونستن این ها دفاع کنند. اما حالا نه، حالا از نظر دین امن شما خیلی بیشتر و از نظر مال همچنین. ولو در مدینه منوّره یهودی ها هم هستند، اما یهودی ها تحت سلطه شما هستند. درسته جنگ هم با اون ها می کنید، اما تحت سلطه شما هستند. خب از اینجا، وظیفه شما سنگین تر، از نظر حالی سنگین تر، از نظر مالی هم سنگین تر. این رو عنایت کنید قبلاً من عرض نکرده بودم. از نظر حالی سنگینتر، وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ. از نظر مالی هم سنگینتر، خب قبلاً چقدر میدادیم؟ در مکه که نصابی نداشت زکات، خب خرج داره اسلام. خب فقیر است، چه هست، ولو اینکه عاملین علیها نبود، مؤلّفه قلوبُهُم نبود، نمیدونم چه نبود، چه نبود، فقط فقرا و مساکین بودند که خب هرچی داشتیم میدیم. ولی در مدینه که آمدید نخیر بیشتر شده مطلب، در مدینه تأسیس دولت اسلام شد، دعوت شما وسیعتر، قویتر، پس خرجتون بیشتر. حالا که خرجتون بیشتر، از حالا به بعد، الی یوم القیامه باید خمس بدید، از کلّ مَا غَنِمْتُمْ. قبلاً خمس نبود. یا نصاب نداشت چنانچه در مکّه، یا اگر نصاب داشتف دو و نیم درصد، پنج درصد، ده درصد، اینجورا بود، ولی حالا نخیر، بیست درصد. از کلّ غنائم باید بیست درصد بدید. چرا؟ خرج زیاده. خرج فقرا بود، حالا بیشتر. چون مسلمون ها بیشترند. مساکین بود، حالا بیشتر. عاملینَ علیها نبود، حالا هست. چون مجبوره خمس و زکات رو باید در نظر بگیره. عاملین علیها نبود حالا هست. مؤلف قلوبهم نمیشد باشه، حالا هست. عرض می شود فی الرِّقاب و غارمین و چه و چه، اون وسعتی که مخارج اسلام دارد چه از نظر شکمیِ جسمی و چه از نظر دعوت روحی، دعوت فردی و اجتماعی، این از این به بعد، هست. پس فَاعْلَمُوا. بیایید بعدش، این فاعْلَموا اول، فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ. وَاعْلَموا دنبالش. دانستی؟ دانستی که کار به اینجا که رسید، که ﴿حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ﴾ [يوسف: 110] هم حتی احیاناً میشه، که خب کار به جای سخت رسیده، هرکه بامش بیش، برفش بیشتر، حالا که وضع شما از نظر مالی، از نظر روحی، از نظر چه، قویتره، خرج داره. اول فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ بعد وَاعْلَموا. چه کار به جنگ داره آقا؟ چی چی بعد از آیات جنگه؟ آیات جنگ اصلا نیست. فقط یک آیه است که مربوط به دو بعد مسئولیت است که مسئولیت مهم تر که هر روز و هر شب است، عبارت است از مسئولیّت دعوتی. اما مسئولیّت جانی که هم از نظر افرادش کمتره، هم از نظر مسئولیت کمتره، هم از نظر خطر کمتر است. اگر همه ما را بکشند، خطرش کمتر است و ضررش کمتر، از اینکه یک نفر از ما را منحرف کنند و از عقیده اسلام عرض میشود دور کنند. و لذا بعد از فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ، وَاعْلَموا. چرا وَاعْلَموا ؟ حساب داره، در هیچ حکمی از احکام فرعی اسلام وَاعْلَموا نداریم، همه بوده. نماز بوده، روزه بوده، حج بوده، بوده، بوده، احکام اصلی، احکام فرعی، همه بوده و در کلّ احکام فردی وَاعْلَموا نداریم. ولی اینجا سنگینه. أ، یهو بیست درصد از کل درآمدها؟ کار مشکلیه. میگن، مال است، نه جان است که آسان بتوان داد. بعضی ها جان زودتر از مال میدن. حالا این مسلمون ها که حالا دارن یک نفسی میخوان بکشن، یک خورده آبی به پوستشون بیاد و چه، ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ﴾ [الأنفال: 41] باید وَاعْلَموا بگه. هم اعلام است، هم هشدار است. اعلام بعد از جهل هم خیلی نیست، کما اینکه ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ﴾ [محمد: 19] پس اینجا باید وَاعْلَموا باشه.
ببینید، ما در کل قرآن اگر دقت کنیم البته، اگر یک نقطه، یک زیر و زبر، یک حرف، تا چه رسد یک کلمه یا یک آیه، ورداریم جاش تمام فصحا و بلغا و حقوق دان ها و علما و فهمیده ها و عواقره عالم رو جمع کنیم، جاش چیزی نمیتونن بذارن که همون معنا را بده. معنای إعجاز عالی قرآن، همین است که حتی در تعبیر لفظی و حتی در موسیقی تعبیر هم، این بر تمام تعابیر حتی الهی، تقدّم داره. چون خدا در سایر کتبی که فرستاده است، تحدّی لفظی نداره. حتی تحدّی معنوی هم به اندازه قرآن شریف نداره. حالا، در اینجا شما کّل وَاعْلَموا ها رو مراجعه کنید، إعْلَموا، إعْلَمْ، هیچجا امر به علم و دانستن راجع به امور عرض میشود که احکامی فرعی نداریم. اینجا، وَاعْلَموا. دانستی قبلاً؟ حالا آگاه باشید. اینجا ﴿أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ﴾ [الأنفال: 41] خدا که جیب نداره، پول نمیخواد که، در الوهیّت. لِلرَّسُولِ، در رسالت. لِذِي الْقُرْبَى، در استمرار رسالت اسلامیّه. وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ که این ها رو ادغام کنیم در موارد هشتگانه زکات، همون میشود یا یک تفصیل بیشتری مثلاً در آیه هشتگانه زکاته، چون آیه هشتگانه زکات حدود شش سال یا هفت سال بعد از این آیه که اون در سنه نهم نازل شده است در سوره توبه و این در سنه دوم نازل شده. خب این قبلش، حالا بعدش البته می رسیم. سوال، البته علم هم در اینجا جواب داده شد دیگه. یعنی دو سوال رو ما جواب دادیم.
سوال سوم، این رو آقایون فکر کنید. ببینید، این از نظر ادبی ملاحظه کنید، وَاعْلَموا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ، غَنِمْتُمْ ماضیش رو بگیریم که کاری به مضارع نداره حداقل؟ یا حال هم بره کنار که البته نمیشه؟ یا نخیر، از نظر ادبی اینجا حالت شرطی دارد دیگه. چون وَاعْلَموا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ، فَأَنَّ لِلَّهِ این فَ میرسوند که یک حالت شرطی در اینجا دارد. یا بگیم که فقط شرط، شرط، عرض می شود که اگر لفظ ماضی بیاد، معنی ماضی نمیده. إنْ جَاءَ زيْد فأکرمواْ مال بعده، قبل رو کاری نداریم. یا بگیم نخیر، از حالت شرطی میرود کنار، وقتی که از حالت شرطی رفت کنار، پس مَا غَنِمْتُمْ گذشته رو میگیره. بله کاری نداریم. مسلمانی که الان هستی، اینی که قبلاً نتیجه گرفتی خمس بدی، بعد رو کاری نداره، حال رو هم کاری نداره. یا نه، بَینَهُماست؟ بَینَهُما چی میشه؟ بَینَهُما در مثلث زمان باید خمس بدی. البته حال و استقبال رو همه قبول دارند و فهمیدهاند. خب گذشته چی؟ بله و گذشته هم. ما در گذشته مکّی و در گذشته دو سال قبل مدنی نمیگفتیم به شما، چون نمیتوانستید و نداشتید، ولی میشد. اما از حالا به بعد چی؟ از حالا به بعد، مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیء، باید که تکریث بکنید و جمع بکنید کلّ طاقات جسمانی و مالی رو، همونطوری که کلّ طاقات معنوی و روحی رو و نفسی رو شما عرض میشود که تجدید میکنید.
مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیء یعنی آدمهایی که قبلاً غنیمت یافتهاید، حالا باید خمسش رو بدید. هیچکس نمیگه؟ خب نگه. اگه از آیه فهمیدیم چی؟ آقا این آقایی که دو میلیون تومن، یک میلیون تومن قبل از نزول این آیه غَنِمَ، الان آیه نازل شد، غَنِمْتُمْ این رو نمیگیره؟ مگه کمرش بیل خورده؟ چرا نگیره؟ مُمَحض در شرط نیستش که. نه مُمحض در شرط است بگیم که ماضی رو نمیگیره و نه عرض میشود ببخشید، نه مُمحض در شرط است بگیم ماضی رو نمیگیره از حال به استقباله و نه کلاً خارج از شرط است که بگیم مَا غَنِمْتُمْ فقط ماضی رو میگیره. نه فقط ماضی رو میگیره، نه فقط ماضی رو نمیگیره. بلکه مثلث زمان را شامل است. شرطیّت یک بعد دارد و عدم شرطیت هم بعد دیگر را دارد. هم ماضی در اینجا مراد است، هم شرط در اینجا مراد است. این حرف رو آدم بزنه. من عرض میکنم شما روش فکر کنید که کسانی که الان غَنِموا، فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه. کسانی هم که بعداً غَنموا الی یومِ القیامه، فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه.
کسانی که قبلاً غَنموا. خب قبلاً غَنِموا، دو دسته اند. یک دسته مکلّفین که در حالت تکلیف غَنِموا، خب حالا بدن. یک مسئله هم سوال میشه، اگر کسی صغیر است و تجارت کرده و تجارتی براش کرده اند و غنائمی دارد و اینها، خب صغیر که برش تکلیف خمس نیست، ولی حالا که کبیر شد چی؟ حالا که کبیر شد، الان ده میلیون تومن در حال صِغر غنیمت برده است یا براش غنیمت کار کردهاند، حالا نده؟ آیه هر دو رو میگیره. آیه هر دو رو شامل میشه. وَاعْلَموا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ، تُمْ الان مخاطبینن. مخاطبین، مکلّف. مخاطبینی که الان مکلّف اند، اگر قبلاً غنیمتی نبرده اند، کاری باهاشون نیست. حالا هم نه، بعد هم نه، کاری نداریم. با کسانی که با غنیمت سروکار دارند، این غنیمت اگر در گذشته بوده است و شما مکلف نبودید، حالا بدید غَنِمْتُمْ. شما تُمْ اید الان، الان مخاطبید. اگر در گذشته مکلّف بوده است و غَنِمَ، حالا دو تا تُمْ داره، هم مکلّف بوده است که اون وقت تکلیف نداشته، ولی از حالا تکلیف میکنه. مثل کسی میموند که باید شما تمام اموالتون رو هر چه هست، چند درصدش رو برای فلان مصرف بدید. یعنی اموالی که بعداً به دست بیارید؟ خیر، الان چه اموالی دارید؟ قبلاً تهیه شده، باید بدید. حالا تهیه شده، باید بدید. بعداً هم بعداً باید بدید. بنابراین این مطلب جدیدی که ما از آیه استفاده میکنیم اضافه بر سایر مطالب، اینه، وَاعْلَموا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ، آنچه را که شما بهره بردید. در مکه بردید، در مدینه بردید، قبل از این زمان، هرچه دارید، الان بیاید خمسش رو بپردازید. و ما منتظر این نیستیم که در تاریخ چنین بود یا نبود. آخه بعضی ها این سوال رو میکنن. شما که این مطلب را از قرآن استفاده میکنید، آیا در تاریخ هم چنین مطلبی تحقق پیدا کرده است یا نه؟ مگر قرآن گدای تاریخ است؟ قرآن پدر تاریخ است، پدر جغرافیاست، پدر فقه است، پدر فلسفه است، پدرعرفان است. اگر شما از یک آیت الله العظمی یک مسئله ای رو سوال کردید، گفت اینطور، آیا نوکر ایشون هم قبلاً گفته اند؟ مسئله گوی ایشون هم قبلاً گفته اند؟ اینها چه کارهاند؟ اینها تابع اند، حالا اگر هم درست بگن، تابع اند. وقتی که قرآن مطلبی رو گفت، شما بگید که آیا در تاریخ هم چنین مطلبی هست یا نه؟ اگر باشد ما تصدیق میکنیم و اگر نباشد تصدیق نمیکنیم. این تکذیب قرآنه. قرآن مَا غَنِمْتُمْ میگه، مَا تَغنَمونَ نفرمود. إنْ تَغنموا نفرمود. نه إنْ فرمود که اون انحصار رو داشته باشه، نه مَا تَغنَمونَ فرمود که این انحصار رو داشته باشه. وَاعْلَموا أَنَّمَا، حساب تمام این جهات رو کرده که از نظر ادبی جوری تعبیر کرده است که ما اگر مطلبی را استفاده میکنیم، در مقابله ما به دلیل ادب و به دلیل لغت، کسی نتواند حرفی بزنه. پس وَاعْلَموا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ تا اینجا مطلب اینه. تا اینجا که غَنِمْتُمْ نه لغتاً و نه شرعاً مربوط به غنائم دارالحرب نیست. قبلاً که عرض کردیم حرب، حرب جسمی فقط نیست و بعداً هم حالا خواهیم آمد. آیا از آیات بعدی رو فکر کنید آقایون.
این دو سه دقیقه ای که وقته ملاحظه بفرمایید. کسی ممکن است اینطور استدلال کنه که ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ﴾ [الأنفال: 41] کسی میتونه از إِنْ كُنْتُمْ به عنوان مطالب بعدی این آیه، آیه رو منحصر کند به غنائم دارُ الحرب؟ چجور؟ اینطوری، البته یا نگفتن یا اگر گفتن اینطور نگفتن، ما جوری میگیم که دیگه بیشتر این نشه گفت که بعداً اگه خراب شه، قشنگ خراب شه. ﴿إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ﴾ [الأنفال: 41] إعْلَموا که باید خمس بدید، چجور؟ إِنْ كُنْتُمْ اگر ایمان آورده اید به خدا و آنچه را خداوند در روز فرقان بر عبد ما پیغمبر نازل کرد، کیه روز فرقان؟ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ، کیه؟ یوم بدر. پس اگر شما به آنچه را که در روز بدر، بر پیغمبرمون نازل کردیم، ایمان آوردید، پس خمس بدید. پس ما میفهمیم بدره. کسی اینطور بیاد بگه دیگه. {صحبت حضار} ببینید در اینجا مخصصّه. کسی که این حرفو میزنه مخصّصه. میگه چی؟ میگه آقا شما باید این پول رو بدید، اگر چنین. آخه اگر مخصوصه. ببینید، مگه اگر مخصوص؟ اگر می فرمود، إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ مطلقا، بِسمِ الله. إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا به صورت مطلق، بله. ولیکن ﴿إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ﴾ [الأنفال: 41] نه کّل مَا أَنْزَلْنَا.
﴿يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ [الأنفال: 41] کی؟ ﴿إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ﴾ [الأنفال: 42] بعدش، ﴿إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا﴾ [الأنفال: 43] بعد باز، ﴿وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾ [الأنفال: 44]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ [الأنفال: 45]. تمام این إذْ ها مال کجاست؟ مال عرض میشود که يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ. مال روز قیامته؟ نخیر اینجاست. نه قیامت نیست. يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ. روزی که در جنگ بدر جمع کفر، با جمع ایمان، التقا پیدا کردند، ولکن جمع ایمان از نظر عَدد و عُدد کمتر بودند، از نظر عِدّه و عُدّه. و جمع کفر از نظر عِدّه و عُدّه بیشتر بودند. و این معجزه، معجزه در عرض میشود که درمورد جنگ بود که در جنگ بدر گفتم یا اُحُد؟ بدر، در جنگ بدر، مسلمین غلبه کردند با اینکه دو تا فرض کنید که سواری داشتند و چند تا شمشیر داشتند و با اللهُ أکْبَرْ که نمیشه کار کرد، چند تا شمشیر داشتند و چند تا چی داشتند و اینجا به لطف الهی و معجزه خارق العاده و به تصمیم کامل رسول الله صلوات الله علیه و این سیصد و سیزده نفر که اصحاب ولّی الامر هم همینقدر خواهند بود، عرض می شود که اینها غلبه کردند. خب ببینید، پس این رو روش ترکیز بفرمایید آقایون و هرکس شد جواب بده، یا یک جلد تفسیر یا مبلغش رو خدمتتون تقدیم میکنیم.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی. والسلام علیکم. {صحبت حضار}