بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
برای که و به خواست که ما در اسلامیّات با ضروریّات مخالفت کنیم؟ با ضروریّات عقلیّه و حسیّه، ما به نفع که و برای چه مخالفت کنیم؟ آیا عقلمون را، حسّمون را، فهممون را، معرفت ضروریّه مون رو کنار بگذاریم، برای اینکه دیگران فرموده اند؟ این غلطه.
در باب فیء {مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى} خب این شش موردی که در خمس است، اونجا هم هست که قبلاً عرض کردیم.{فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}آیا این دو بخش سه گانهای که سه اول مربوط به دعوت اسلامی، و سهی دوم مربوط به یتامی و مساکین و بن السبیل است. هم در خمس و هم در فیء در اختصاص سادات اونهم از طریق پدر است؟ بعضیها میان توجیح میکنند، میگویند اگر از سادات اضافه آمد به غیر سادات میدهیم. این اگر صددرصده، این اگر صددرصده دو نفر آدمی که یکیشون ماهی 100 تومن خرج داره و دیگری ماهی هزار تومن خرج داره، به کسی که صد تومن خرج داره، هزار تومن بدید، به کسی که هزار تومن خرج داره، صد تومن بدید، اگر سوال شد این چه حسابیه، میگیم اگر از اون کسی که زیادتر میگیرد، زیاد آمد به دیگری میدیم. آقا همیشه زیاد میاد! این چه حسابیه؟ حساب جاهلانه است.
اینکه مقرّر میکنید که سه بخش دوم خمس و سه بخش دوم انفال تمامش مال یتامی و مساکین و ابن السبیلِ ساداته اونهم از طریق پدر، اینکه همیشه زیاد میاد. همیشه اونقدر هم زیاد میاد که تعداد سادات کمتر خیلی است و مقدار خمس و فیء زیادتر خیلی که اینجا چند برابر احتیاج سادات خواهد بود و از اونطرف چند برابر نقصان از طریق غیر سادات خواهد بود. میگید که اگه این زیاد اومد به اون بدیم، این چه حسابیه اصلاً؟ این تقسیم اصلاً تقسیم غلطی است، از اول کسی که سرش نمیشده این تقسیم رو کرده است شما به اون نسبت میدید.
دیروز راجع به تصفیه در عطاء ما روایاتی رو خوندیم و امروز هم دنبالش رو عرض میکنیم، صفحه 233 از سوره انفال، رسیدیم به اینجا؛ وَ فی روضَهِ الکافی عَن مُحمّدبنِ مسلم عَن عبی عبدالله (ع) قالْ لَمَّا……….. علِّیُ (ع) سَئَلَ المِنبَر فَحَمَد الله وَ اثنی علیه ثُمَّ قَالْ إنّی وَالله لاَ أزرَعَکُمْ مِنْ فیءکُم هَذا درهَماً مَا قاَمَ لی……….بِیَثربْ.
از مال خودم کم نمیذارم؛ میدم آنچه را باید بدم. فَالتُصَّدقْکُم أنفُسِکُمْ أفَترونی مَا ……… نفسی وَ اُئتیکُم فَقامَ لَهِ عقیل و قَال و الله وَ تجعَلُنی وَ أسوَع بالمَدینهِ سِواه. خب چرا سواه؟ مگر عقیل از بنی هاشم نبود؟ عقیل از بنی هاشم یک، دوم؛ درآمد خمس خیلی زیادتر از زکات؛دو، خب حالا چی چی بود که عقیل نیازمند بود و حضرت به عقیل با دیگران به طور تسویه داد؟ زکات بود؟ شما که میگید زکات نمیرسد به سادات؟ خمس بود؟ که میگید خمس مخصوص ساداته؟
پس اینی که امیر المؤمنین (ع) عمل کرده است و عقیل میگوید وَ الله وَ تجعَلُنی وَ أسوَع بالمَدینهِ سِواه. با سیاههای مدینه من برابرم. حالا سیاه اون گفته سیاه. نبایدم بگه سیاه، جناب عقیل اشتباه فرمودند. کما اینکه اشتباهات دیگری هم فرمودند، سیاه یعنی چی اصلا؟ حالا بر طبق………. فَقَالْ إجْلِسْ أمَا هَهُنا أحَدٍ کَلِمَ غَیرُه یعنی برو گمشو. کسی دیگه نبود حرف بزنه که تو داری حرف میزنی……….
وَ ما فَضلُکَ علیهِ بِسابِقَهً أو تقوا، فضل تو بر اون سیاه مدینه در سابقه و تقوا کدامه؟ تازه اگه فضلم داشته باشی نیست. کما اینکه در حدیث بعدیه.
وَ فی البِحار، خَطبَ امیرالمؤمنین (ع) وَ حَمدَ الله و اثنی عَلیه ثُمَّ قَال أیُّهَا الناس إنَّ آدَم لَمْ یَلِدْ عَبداً وَ لاَ أمَتاً وَ إنَّ الناسَ کُلَّهُم أحرار وَلْیَکُنْ هول بَعضکُم بعضُها، مثل هم باید باشید. فَمنْ کَانَ لَهُ بلاءٌ فَصَبَرَ بالخَیْر فَلا یَمُّنُ بِهِ علی الله جَلَّ وَ عزّ. بلا داشته، صبر کرده بر خیر ، مقام داشته ، چه، این منت بر کسی نباید بگذاره. إلاّ وَ قَد حَضَرَ شیخٌ، اونی که حاضر میشه وَ نحنُ مَسئولونَ فیه علی الاسوَدِ و الاحمر.
فَقَالَ مروانْ لِطَلحَه وَ زُبیرْ مَا أرادَ بهذاَ غیرُهُما. مروان میگه مراد شمایید، داره به شما نکته میزنه. برای شما کنایه میزند که به شما زیادتر نباید داد چون طلحه و زبیرید، خب باشید. جنگ کردید با رسول الله، سابقه ایمان داشتید، چه داشتید، فلان داشتید، هنوزم ایمان دارید ولی نه، مساوی.
قَالْ وَ أوتِیَ کُلَّ واحدٍ ثَلاثَهِ زمان فأعطا کُلُّ واحدٍ ثلاثَ……….. وَ أعطا رَجُلً مِنَ الانصار ثَلاثَ……… وَ جاءَ بَعدُ غلامُ أُسوع عطاء ثلاث……… همه رو سه دینار مساوی. فقالَ الانصار یا امیرالمؤمنین هَذا غلامٌ أعطائهُ بالامس. مال من بود دیروز آزادش کردم. تَجَعَلُنی……… هردو هم گرسنه اند. هر دو هم فقرند. تَجَعَلُنی……………..فقال (ع) إنّی نَظرتُ فی کتاب الله فَلم أجد لَه وُلدِ اسماعیل علی ولد إسحاق فضلاً. در چی ؟ در عطیّه.
بله. اگر ولد إسحاق فضیلت معنوی بر ولد اسماعیل داشته باشند و بالعکس، بِسم الله، اگر برابر باشند، برابر. ولکن در باب اموال، فضیلت معنوی کسی که دارد، فضیلت معنوی مقتضی این نیست که فضیلت مادی باشد در کار{وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى}در هر بعدی از ابعاد خودش.
و فی البحار،……….. فی کاملِ التواریخ، فی بیعهِ (ع) بعدَ مَقتَلِ عُثمان وَ لَّمَا أصبَحُ یومَ البیعَه وَ هُوَ یومُ الجُمعَه حَضَرَ الناس وَ جاءَ علّیُ (ع) وَ سَئَل مِنکَ وَ قالْ أیُّهَا الناس مِن ملَأٍ وَ اُذُنٍ، همه هرکی گوش داره بشنوه، هرکی که هست. إنَّ أمرَکُمْ هَذاَ لیسَ أحَدٍ حتی إلاّ مَن عَمَّرتُ، حتی عَمود……… اینجا افتاده من یادم نیست چیه، وَ لیسَ لی أنْ أخَذَ درهَمً دونَکُمْ. منِ علی یک درهم اضافه از شما نمیتونم بگیرم. چی شد؟ منِ علی که از ذی القُربی هستم، اگرم میگیرم، مال من نیست. و اگر من محتاج باشم، منِ علی با علی بودن خودم، با این منصب، با این مقام، یک درهم نمیتونم بگیرم که شما نگرفته باشید؛ همه برابر اند. فَإن …….لَکمْ. میخواید من میشینم اصلاً میرم کنار اصلاً. اگر بخواید من والی و حاکم بر شما باشم، من اینطوری حکم میکنم. وَإلاّ فلاَ أحَد علی أحَد فَقالوا نحن علی ما فارقنا علیک ما فرقنا عَلیک بالامس فَقالْ اللهمَّ اشرح، بسم الله. ثُمَّ تذکُر قِصَّه طلحه و الزبیر أنَّهُما قالا بَشأنِ تسویهٍ لَه.
یک قضیه هم دارد طلحه و زبیر که وارد بیت المال شدند، شب بود و میخواستند چیزی از حضرت بگیرند. شروع کردند با حضرت صحبت کردند. حضرت بلند شد شمع بیت المال رو خاموش کرد. تاریکی صحبت کردند، عرض کردند آقا آخه ما طلحه و زبیر آخه، تمنای مقام بیشتر و اگه یک شمع است دو شمع و احترام بذارید. فرمود نه، روشنایی این شمع را من استفاده باید بکنم در تقسیم بیت المال به مصلحت فقرای اسلام، نه در جلسه خصوصی که با شما دارم صحبت میکنم. من در جلسه خصوصی با شما دارم محادثه میکنم، صحبت میکنم، این شمع مال من نیست، روشنایی این شمع برای مصلحت فقرای اسلامه، من نمیتوانم از روشنایی شمعی که مال فقرای اسلام است با طلحه و زبیرها صحبت کنم.
در اینجا ثُمَّ یَذکُر ثُمَّ تذکُر قِصَّه طلحه و الزبیر أنَّهُما قالا بَشأنِ تسویهٍ لَهُ (ع) خلافَکَ عُمَربنُ……. عمر اینجوری تقسیم نمیکرد. فی القَسمْ یا فی القِسمْ إنَّکَ جَعَلتَ حَقَّنا فی القَسمِک حَقِ غَیرنا بِه خیلِنا.
اون مقامی که ما داریم، اون وضعی که ما داریم، وَ ظَهَرَ علیهِ دَعوَتُنا وَ أخَذناهُ قصراً وَ قهراً مِمَّنْ لاَ .. الاسلام………. آقا ما سابقه داریم. ما جنگ کردیم، دویدم، زدیم، کسانی که مسلمان نبودند، مسلمانشون کردیم قهراً، ما ما ما، پس چرا ما با دیگران مساوی باشیم؟ فَقال (ع) وَ أمَّا القَسمْ وَ الاُسوَه وَ إنَّ ذلکْ أمرٌ لَمْ أحکُم فیهِ………….قَد وَجبتکُمَا وَ رسول الله (ص) یَحکُم بذلک. پیغمبر این کار رو کرد، به من چه، وَ کتابُ الله ناطِقُ بِه وَ هُوَ الکتابُ الذی لاَ یَأتیهِ الباطل وَ مِن بینَ یَدیهِ وَ لا مِن خَلفهِ تنزیلُ من حکیمٍ حَمید. وَ أمّا قولُکُمَا جَعَلتَ فیءنَا وَما أ……. باید باشه این عبارت غلطه، وَ ماَ أفأناکُم بِسیوفِنا وَ رماحنا سِواه بَیننا و بینَ غیرنا. ما رفتیم، جنگ کردیم، درآمد کردیم، حالا خمسش برابر تقسیم بشه، خمس هم هستا، خمسه، طلحه و زبیر هم سید نبودن که.
فَقدیمً سَبَقَ إلیَ الاسلام قومٌ وَ نَصروهُم بِسیوفِهِم وَ رِماحِهمْ فَلاَ فضَّلُهُم رسول الله. صحبت این نیست که کسی که فضیلت بیشتره، کار بیشتر، جهاد بیشتر، پول بیشتر، نخیر. شکم همونه. فی القَصد فَلا آثَرَهُم با…….. وَ الله سُبحَانَهُ مُؤلّفُ السابق و المُجاهد
(صحبت حضار)
هُوَ فی السابقِ وَ المُجاهد یومَ القیامهَ أعمَالَهُم. اگه جزا می خواید یوم القیامه است، اینجا جزا نیست، هرکس بیشتر دویده، بیشتر کار کرده، پول بیشتر بگیره، مزد اینجا نیست.
-استاد ببخشید پس این امتیازات برای رزمنده ها، خانواده شهدا چیه؟
-حالا میرسیم. میرسیم کم کم.
(صحبت حضار)
-نه زیادتر داد، احتیاج بیشتر داشتند.
این مهاجرین که احتیاج بیشتر داشتند، بهشون بیشتر داد، بعضی انصار اعتراض کردند که ما چنین و ما چنان. خب حضرت فرمود که برای اینکه شما که شمایید، اما اون هایی که احتیاج بیشتر دارند، به اونها باید زیادتر داد به حساب احتیاج بیشتر. پس من اینجا تقسیم به غیر سویّه نکردم در حقیقت.
فَلیسَ لَکُمَا وَالله عِندی وَ لاَ لغیرکُمَا إلاّ بهذا وَ فی مناقب ابن شهر ……… فی روایت عَن أبی ح…… أبن طیهان وَ عبدالله بن رافع
(صحبت حضار)
طهیان، وَ عبدالله بن رافع أنَّ طلحَهَ وَ زبیر جَاءَ الی امیر المومنین (ع) وَ قالَ لَهُ کذلکَ کَانَ یؤتینا عُمَر؛ عمر بیشتر میداد، هرکی گردن کلفت تر بود، هرکی نماز جماعت بیشتر میومد، هرکی چنان خب بیشتر میداد. فَمَا کَانَ یؤتینا رسول الله(ص) فَسَکَتا. حضرت فرمود رسول الله چقدر میداد؟ اصل اونه، اصل عُمر که نیستش که. عُمر، عُمری رفتار میکرده، رسول الله رسولی رفتار میکرده. قَال ألیسَ کَانَ رسول الله یَقسِمُ بِسوّیهَ بینَ المُسلمین؟ قَالا نَعم. قال فَسُنّتِ رسول الله (ص) قولاَ بِإتّباعٍ لَکُم هَم سُنَّتُ عُمر قالا سُنَّتِ رسول الله. یا امیرالمؤمنین لَنا سابقَهٌ و………. وَقرابهَ. قال سابِقَتُکما أقرب أن سابقَتی. منِ علی سابقم بیشتره یا شما؟ قالا سابِقتٌ، قَال فَقرابَتِکُما أن قرابتی؟ قال قَرابَتُ، قالا قَرابَتُ، قال ف……… هذا من……..؟ قالَ أناءٌ. قال فَوالله مَا أنا وَ أجیر هذا إلاّ بِمَنزِلَه واحد وَ أومَئَ بیدهِ الاجیر
اگه بنا باشد من محتاج باشم و اجیر هم همچنین، ما برابر میبریم. جوری نیست که من چون علی هستم و زورم بیشتره، مقامم بالاتر است، از این بیشتر ببرم.
عرض میشود که مطالبی هست که احیاناً ضد این تقسیم به سویّه گفته میشه. خود تقسیم به سوّیه اینطور هست ملاحظه بفرمایید. آیا این تقسیم به سوّیه فقط نسبت به زکات بود که بخش بسیار بسیار کمرنگ و ضعیفی از بیت المال را تشکیل میداد؟ بابا بیت المال همینه، هرچه بود، یکجا شما ندارید که امیر المومنین یا یکی از أئمه یک مقدار زیادتر به سادات داده باشند؛ نداریم، همه جا تقسیم به سویّه است. آیا تقسیم به سویّه یعنی مالی که خمس سادات بود به سویّه بین سادات و غیر سادات تقسیم میکردند که غلط است؛ غلط اندر غلطه. اصلاً نباید به غیر سادات داده بشه. و آیا این زکاتی که مخصوص به غیر سادات بود، به سوّیه بین غیر سادات، نه، سادات و غیر سادات نداره وَ إنّی نظرتُ فی کتاب الله؛ کلام امیرالمؤمنین؛ فَلم أجد لِوُلد إسحاق فضیلتاً علی وُلد اسماعیل، این یک وجه عامی است. اونوقت از این طرف ملاحظه کنید، در باب فیء، سه تای دوم مال یتامی و مساکین سادات. در باب خمس این سه تای بقیه مال یتامی، مساکین، ابنُ السبیل مال سادات. این دو بخش که فیء خیلی هست دیگه، عرض میشود که فیء{مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى}این البته، آنچه را که به دست مسلمانها اومد بدون جنگ، که چه در زمان رسول، چه در زمان غیر رسول، و در باب خمس هم عرض می شود که همچنین.
میگویند که صدقه بر سادات حرامه. روایت رو نقل میکنم. چون صدقه بر سادات حرام است، بنابراین از غیر صدقه باید داد. میگیم صدقه دو جوره، یک صدقه ای است که{إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ} و این 8 مورد که خداوند ذکر کرده اونه؟ اونو قبول نداریم. برای اینکه {إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ} کلّ اموالی که مسلمان ها باید بدهند و در بیت المال واحد جمع میشود اینه. یک مرتبه نه، صدقه پولی است که به گدا میدهند به عنوان گدایی؛ بله أئمّه گدا نیستند که. أئمّه اگرم مال نداشتند، سالم بودند، میرفتند کار میکردند. امیرالمؤمنین کار میکرد و چاه میکند و نخل میکاشت و چه میکرد و به دیگران هم میداد. پس عدم موضوع منتفی است در دو بعد. بعد اول این است که أئمّه ما، معصومین (ع) اینها گدا نبودند، فقیر و مسکین نبودند که، صدقهای که مخصوص فقیر و مسکین است به اونها برسه. مرحله دوم، اصولاً به گدا چیز دادن، خود گدایی خود عرض میشود که سوال و استحقاق این با مقام معصومین (ع) نمیسازه. تازه با مقام کسانی که قرب به معصومین دارند، مثل زینب (س)، الصَّدَقَهَ عَلینا مُحَّرَمَه؛ این صدقه بر ما حرام است، یعنی این نونی که، این مالی که شما به عنوان گدا دارید به ما می دید، ما از گداها عرض میشود که نیستیم. اگرم روایت میخواید ما روایت در این باب داریم.
ببنید، فی التهذیب، جلد چهارم، صفحه 58، عَنِ الصادِقَینْ (ع) إِنَّ اَلصَّدَقَةَ أَوْسَاخُ اینو کاری نداریم، بعد وَلکِنَّهَا خاصَّهُ بِالمَعْصومین (ع)، این صدقه که حرام است بر معصومین فقط حرام است نه بر کلّ سادات حرامه که بعضیها میگن که اگر کسی؛ عجیبه فتوا هم هست که اگر کسی از طریق مادر سیّد است نه از طریق پدر، نه خمس بهش بدین نه زکات؛ نه خمس بدین نه زکات، أحوط این است، عرض میشود خمس ندهید چون شاید که سیّد نباشد ولیکن اگه سید نباشه که خمس نمیرسه، زکات ندهید شاید سیّد باشه، پس معلوم الطرفینه، پس مردن هم در ایشون أحوطه. أحوط مطلق است که ایشون بمیره.
حالا در اینجا، وَلکِنَّهَا خاصَّهُ بِالمَعْصومین (ع)، کمَا فی الفقیهِ وَ التهذیب عَنْ أبی عبدالله (ع) قَال أعطیُ الزَّکاتْ بنی هَاشم (زکات به بنی هاشم بدید) مَنْ اَرَادَهَا مِنهُمْ فَأنَّهَا تَحِّلُ لَهُمْ وَ إنَّمَا تَحْرِمُ عَلیَ النبّی وَ عَلیَ الامامِ الّذی یَکون بَعدَ الأئّمه. چرا؟ علت روشنه.
ببینید، در این موارد 8 گانه زکات، معصومین کدومشن؟ فقران؟ مساکینن؟ عاملینن؟ فی الرقاب ان؟ مؤلّف قلوبهم هستن؟ غارمین هستند؟ خب نیستند هیچ کدوم. فقرا و مساکین که طبقه اول و دوم اند که نیستند و جمع کننده زکات هم که نیستند، پس از موارد زکات نیستند. اما دیگران، غارم توشون هست، فقیر هست، مسکین هست، مؤلّف قلوبهم هست، از مسلمان و غیر مسلمان عرض میشود که و الی غیر ذلک.
پس این حرف که میگن صدقه یعنی زکات؛ زکات واجبه بر ما محرّم است، این فقط بر أئمّه (ع) است برای اینکه خارج از این 8 طایفه هستند.
عرض میشود وَ فی المَحاسن جلد یک ، صفحه 145 عَن عبدالله بن اجلال سألتُ أبا جعفر (ع) عَنْ قولِ الله عَزّ و جَلّ قُل لا أَسئَلُكُم عَلَيهِ أَجراً إِلّا المَوَدّةَ فِي القُربي فَقال هُمُ الأئمَه الِّذین لاَ یأکُلونَ الصَدَقه لاَ تَحّلُ لَهُم. همون صفحه ای که، صفحه 245 تفسیر.
خب برگردیم به آیه، ما مباحثی در این آیه مبارکه خمس داریم، مقداریش، مقادیر مهمیش گذشت که این موارد ششگانه خمس، 3 قسم اولش مربوط است به دعوت دینی و تبلیغ دینی و چه و 3 قسمت دوم مربوط است به احتیاجات مادّی{وَ الیَتامیَ و المَساکین وَ بنِ السبیل} أعّم از سادات و غیر سادات، هیچ شکّی هم در این مطلب ما نداریم. نه اولا میگیم، نه أحوط میگیم، نه أقوا میگیم، نه أشبه میگیم، نه فی تَردد میگیم القوّی قولاً واحداً به ضرس قاطع به دلیل آیات قرآن شریف. روایت هم که ما دیروز خوندیم.
روایات یکیش که چقدر بی پدر و مادر بود که آیه رو هم بلد نبود{اُدعواهُم لِآبائِهِم} دوتای دیگرش هم تناقض داشت. این دو روایت که با هم تناقض داشت، اگر تناقض هم نداشت، توافق هم داشت و چندین روایت هم بود، این بر خلاف اصول مسلّمهای که ما از کتاب الله استفاده میکنیم عرض میشود بود.
حالا، آیا این شش قسمت، شش قسمت برابر است؟ بحثه دیگه، شش قسمت برابر؟ خب نه. برای اینکه احتیاجات مختلفه. اگر گفتند شما این فقرایی که در اینجا هستند، به فلان و به فلان و به فلان و به فلان؛ ده تا شمردند و ده تا عنوان، پول بدید یعنی مساوی؟ خب بر حسب حاجته دیگه. اصلاً اصل پرداخت برای حاجته و مقدار پرداخت هم برای مقدار حاجت است.
اینطور نیستش که اگر اصل پرداخت ششگانه بود یا هشت گانه بود یا چندگانه بود، مقدار پرداخت هم یکسان باشه و قرآن که نفرمود که یکسان باشه. {أنَّ لِلّه} البته سه بعد اول اصله چون لام تکرار میشه،{لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}.
سه بعد دوم فرعه چون احتیاجات روحانی و احتیاجات معنوی مسلمان قویتر است از احتیاجات مادّی. اما به طور برابر لزوم ندارد. اون مقداری که دعوت اسلامی لازم دارد، این سه بخش اول خمس، در باب زکات{وَ فی سَبیلِ الله وَ بنِ السبیلْ} و اصولاً فی سبیل الله، این محور اصلی است در تمام اعمال و تمام پرداختهای عرض میشود که اسلامی که این بعد اول است و بعد دوم برخی حاجتهای مادی و عرض میشود جسمانی.
بنابراین، اگر در شهر ما که حالا خمس میخوایم بدیم، مقداری از خمس که مربوط است به این سه دسته، اگر یک دونه یتیمه و صد تا مسکینه و پنجاه تا مثلاً ابنُ السبیله، مساوی بدیم؟ خب نه دیگه. هرکدام به اندازه حاجت. به مقدار حاجت ضروری به اینها باید داد، بیشترم نباید داد و اون حسابش رو قبلاً ما در باب زکات عرض کردیم؛ به کسی که درآمد سالش مثلاً کمبود داره، خب کمبود در درآمد سال رو میدیم، اما یکجا باید بدیم؟ نه لزومی ندارد. اگر ایّامی رو همینطور داره بعد ایّام اخیره رو نداره، خب ایاّم اخیره رو ما بهش میدیم.
بحث دیگر این است که از نظر ادبی چرا اینجا این جمله تکرار شده؟{وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ} چرا أنَّ تکرار شده؟ آیا نمیشه اینطور باشه که {وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَلِلَّهِ خُمُسَه}؟ نخیر. تکرار نیست، تأکید داره در اینجا. {أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ} این مبطرع مطلبه. این چیه؟{فَأَنَّ} تاکیده. تاکیدُ علی تاکید. {وَاعْلَمُوا أَنَّ} این تأکید اون است که باید بدانید، این اعلام است و اعلان است که حتماً بدانید چیزی را که بسیار سنگینه و در تفسیر هم اشاره شده. چون بسیار بسیار سنگین است، این است که{إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ}الی آخر.
مطلب دیگر که همه باهاش دعوا دارند مثل مطالب قبلی اینه که آیا؛ البته دو مطلبه در اینجا، یکی اینکه آیا کلّ غنائم است بهش خمس تعلق میگیره یا بعض؟ این یک مطلبه که ما اختلاف داریم با بقیه برادران فقیه.
مطلب دوم، آیا خمس بعد المؤونتین است یا بعد از معؤوَنین واحده؟ این دو بحث هر دو خیلی مهمه.
حالا بحث اول، آیا این خمس که تعلق میگیرد به فوائد، ما از این مطلب گذشتیم که فوائد و غنائم دار الحرب فقط نیست، آیا کلّ الفوائد است؟ زحمت دارد، ندارد، بدانم، ندانم، هدیه کردهاند، خودم رفتم زحمت کشیدهام، همه رو میگیرد؟ یا نخیر، ارث جداست، هدیه جداست، هبه جداست، وووو چه جداست. خب آیه چی میگه؟ آیه میگوید{مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ}این مِنْ شَيْءٍ چیکار داره میکنه؟ نفرمود مَا غَنِمْتُمْ ، نفرمود{وَاعْلَمُوا أنَّمَا غَنِمْتُمْ} نه، {مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیء} این شَیء هرچیه؛ مِنْ شَیء میراث، مِنْ شَیء تجارت، مِنْ شَیء زارعَت، مِنْ شَیء الاجارَه، مِنْ شَیء هبه،
(صحبت حضار)
-این سوال خوبی است.
وقتی که این مال، ماله پدر من بود، خب خمسش رو داده، مال من که نبود. حالا که مال من شد چیه؟ فوائد منه یا نه؟ قبلاً فوائد من نبود. قبلاً از غنائم من بود؟ نبود.
(صحبت حضار)
مثل اینکه اگر مال تجارت شما مخمّسه. ببینید، مالی که شما داری باهاش تجارت میکنی مخمسّه، من از شما خریدم. خریدم و زائد از سال اومد، خمس بدم یا ندم چون دادید شما دیگه؟ خب مال شما بوده شما باید بدید، مال منه، من باید بدم.
ببینید، حالا در هبه هم ما بحث میکنیم. بنابراین{وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ} میگه اونی که شما غنیمت بردی نه اونیکه قبلی غنیمت برده و خمسش رو داده. خب به من چه،{مَا غَنِمْتُمْ}. هرکسی تکلیف خاصّ خودشه. بنده غنیمت بردم، تجارت کردم، کار کردم، درس دادم، عرض میشود زراعت کردم، نمیدونم هبه به من دادند، میراث به من رسیده، عرض میشود مَهره، عرض می شود هدیه است، هرچی میخواد باشه، حتی اون میراث غیر محتسب، اگر کسی اونور دنیا مرده است و من اصلاً نمیدونستم چنین کسی هست، مرد و بعد به من اطلاع دادند مرده و میراث داره، مِن حَیث لاَ یحتَسب؛ میراثُ مِنْ حیثُ یَحتَسِب، مِنْ حیثُ لاَ یَحتَسِب، هبه، هدیه، وَ وَ وَ وَ وَ آنچه که هست جزو غَنِمْتُمْ هست یا نه؟ همونطوری که{مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ} در استغراقش نصّ است، ما باید یم نصّ قرآنی داشته باشیم استثنا کنه. آیا شما نصّ قرآنی دارید که هبه یا هدیه یا میراث یا چه یا چه رو استثنا کند؟ نداریم. در احادیث ما هم، اگرم چیزی باشه قبول نمیتونیم بکنیم ولکن تناقض است.
در احادیث ما ملاحظه کنید، اولا باب خمس، یک باب مختصریه در وسائل شیعه مثل زکات نیست، عرض میشود که این احادیث عرض میشود که تناقضه. خب اگرم تناقض نبود ما این حرف رو نمیتونستیم قبول کنیم. برای اینکه این استغراقه{وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ} این {مِنْ شَيْءٍ} تا اون خشخاش رو هم میگیره. اگر{مِنْ شَيْءٍ} نبود بِسم الله. میگیم{لاَإلَهَ} {إلاّ الله} این {لاَ إلَهَ إلاّ الله}استغراق در نفی است.
همچنین در اینجا،{وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ}هر چی میخواد باشه. آیا میراث شیء نیست؟ غنیمت بالاتری است که. ببینم، اگر شما یک استفادهای کردید با زحمت این احقّ است که خمسش رو بدین یا اونی که زحمت نداره؟ اونی که زحمت نداره که احقّ است که. آیا اون مالی که هیچ زحمت براش نکشیدید و نمی دانستید، یک مرتبه
(صحبت حضار)
-استثنا نمیخوام بکنم. میخوام بگم این غنیمتتره یا نه.
(صحبت حضار)
-شما تایید دارید میکنید عرض بنده رو. پس اون مالی که کمتر زحمت کشیده یا زحمت نکشیده آسونتره، پس آسون تره بده دیگه. ما نمیخوایم استثنا کنیم. میگیم غنیمت.
ببینید، غنیمت؛ فائده، آیا فائده مجانیِ بدونِ زحمت و بدون علم فایدهتر است؟ ما سه فایده داریم. ببینید سه تا فایده داریم:
یک، فایده ای که با علم و زحمت به دست آمده. رفتم، دویدم، پدرم دراومده مال درآوردم. این یک فایده.
دو، فائده ای که از زحمت کم به دست من آمده. این دو.
سه، فائدهای که بیزحمت به دست آمده ولی با علم. پدری است، مادری است، کسی است، اموالی پیدا کرده. من هیچ زحمت نکشیدم؛ نه زیاد، نه کم. این مرد مال به من رسید. فائدهای بدون هیچ زحمتی با علم، این سه.
چهارمم داریم، فائدهای که نه زحمت کشیدم، نه میدانستم، اصلاً نمیدانستم هیچ. زحمت هم نکشیدم. این مرحله چهارم فایده است. آقا کدوم فایدهتره؟ چهارمی اوله، سومی بعده، عرض میشود دومی بعده، اولی بعده.
شما اگه بخواین تقسیم کنید و تسهیم کنید خمس{مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ} رو، اول آخریه!
-معیار زحمت که نیست، معیار این است که یک مالی خمسش داده بشه.
-غَنِمْتُمْ، میدونم معیار غَنِمْتُمْ است. شما رفتی حرف اول دیگه آره. اگه حرف اول رفتی ما بر می گردیم.
میگیم مالی که یک نفر خمس داد، صدهزار نفرم تجارت کنند الی یوم ظهور، خمس نداره. چی شد؟
-تجارت کنند، در طول تجارتشه؟
-همین دیگه آقا جان، اینه؟ خب، در تجارته. در مَا غَنِمْتُمْ. آیا مالی که دست فلان شخص بوده و عرض میشود که به ارث به من رسیده، اونوقتی که دست او بود، مال من بود؟ نه. غَنِمْتُمْ که نبود. حالا غَنِمْتُمْ شد. حالا که غَنِمْتُمْ شد، این کجاش عیب دارد که مشمول عرض میشود که خمس بشه؟
حالا، در این مراتب چهارگانه ملاحظه کنید، اینو من عرض کنم روش فکر فرمودم.
(صحبت حضار)
-خب بشه، چرا تمام میشه اولا؟ خب بشه، این چه اعتراضی است شما میفرمایید. بنابراین من خمس بدم مالم کم میشه، خب بشه. به مقدار ضروری رو من دارم، بقیه رو میدم.
این بحث اول رو توجه کنید، بعد از بحوث قبلی که{وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ} غَنِمْتُمْ اطلاق، مِنْ شَیء استغراق اطلاق، که کلّ آنچه را غنیمت.
ببینم، اگر ما گفتیم که اگر مهمانی آمد منزل شما فلان مقدار رو بهش بدید، این مهمانها مختلف اند؛ بعضیها مهمانترند. آیا مهمانتر میشه استثنا بشه؟ آقا مهمانتر که در مهمانی أقوا و اغنی است، این نمیشه که استثنا بشه که. اگر گفتیم من به فرزندانم چنین میدم، میشه فرزند…….را استثنا کنیم؟ خب نگید به فرزندانم. در اینجام{وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ} این غنیمت دارای مراتبیه. شما مرتبهی اعلای غنیمت را که هیچ شما زحمت نکشیدید و اصلاً نمیدانستید، میراث عرض میشود که مَنْ لاَ یَحتسِبْ، این غنیمت نیست! چطور میشه؟ این مثل چیز میمونه؛ مثال عرض کنم:
یکی از ابوابی که ما با فقهای عزیز اختلاف داریم، صُور، عمل صُوَر مجسمه است. اگر مجسمه ای رو درست کنند نه برای پرستش، نه برای اینحرف ها، مجسمه است بچه بازی میکنه یا هرچه، آقایون میفرمایند حرامه. قرآن میگه حلاله.{يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ} کی؟ سلیمان. سلیمان که تابع شریعت تورات است،{يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ} شما تمثال رو ببینید در لغت عرب ببینید چیه. کسی که عربی میداند و میفهمد، حتی کسی که فارسه، تمثال مصداق أعلاش مجسمه است. عکس رو نمیگن تمثال که،
-در قرآن هم اومده که مجسمه تمثال هست و اینها، حضرت ابراهیم شکست…
-بله،{مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ}
{مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ} این تأیید فرمایش ایشون. تمثال اگه اینم نباشد، در لغت مصادیق داره. حتی عکسی که تجسّم درش نیست، تمثال باشه این خیلی مشکل است. مصداق أعلا و أجلی تمثال مجمسهی حیوان است. بعد بگید مجسمه شجره است. بعد بگید صورت حیوان است بعد صورت شجر. اونوقت روایات میتوند، امکان دارد اصلاً با تناقضی که داره البته، امکان دارد روایات، هر مقدار عِدَّش باشد بیاد بگوید که این مراد تمثال شجره. آقا شما مصداق أعلا رو که بالاتر از نصّه. آقا جان، تماثیل نصّ در کلّ تماثیله. مصداق أعلای تماثیل عبارت است از مجسمه حیوان. شما مصداق أعلای نصّ را میخواید با روایت خارج کنید، اگه آیه هم بود میگفتیم نسخه.
بنابراین ما قرص در اینجا فتوا میدیم بدون عرض میشود که أحوط و فلان که عمل صُور مجسمه حلاله و چرا در بعضی روایات منع شده؟ برای اینکه قریب العهد به شرک بودند. چون قریب العهد به شرک و بتپرستی و لات و عزّی پرستی بودند، این کار رو نکنید، چرا؟ برای اینکه یادشون بیاد و عرض میشود که اینو عبادت میکنند.
اما سلیمان عرض میشود نبّی که مملکتش، مملکت توحید و سلطنتش سلطنتِ توحید بود، آیا این{يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ} برای پرستیدن بود؟ برای احترام بود؟ نه. اینجا هم همینطوره.
اینجا هم، مصادیقی دارد از پایین به بالا به بالا به بالا غنیمت، أغنَ الغَنائم اون غنیمتی است که هیچ زحمت نکشیدید و اطلاع هم نداشتید. بعدش اونی که زحمت نکشیدید و اطلاع داشتید؛ ارث. هدیه، هبه عرض میشود که مَهر و همچنین تمام آنچه را که انسان به دستش بیاد چه مجانی و چه
-مهر؟
-مَهر، بله. مگر زنی که مهر گرفته، خب این مگه غنیمت نیست؟ بگید نه آخه یک چیزی داده مهر گرفته، خب تاجری که تجارت میکنه، تاجرم وقت مصرف کرده پول دستش اومده، نشد که. عرض میشود که این مهر غنیمته.
مَهر و هدیه و هرچه را که به دست انسان بیاد و پول در مقابلش نداده، ببینید اگر شما صد تومن بدید، هزار تومن بگیرید، نهصد تومنش غنیمته. اما اگه صد تومن بدید، صد تومن بگیرید،
(صحبت حضار)
من یک برادر داشتم، الان دکتره در وین، این بچه که بود بستنی درست میکرد، نه صنّار خرج میکرد صد ….. میفروخت. میگفت صد باشه استفاده کرد، گفتم بیچاره تو الان شیش شاهی الان ضرر کردی.
حالا، اگر انسان مالی میدهد و کمترش را میگیرد، بابا ضرر کرده، اگر مالی را برابر اون میگیرد هیچی، اما اگر مالی میدهد ده برابر میگیره، خب نه برابرش استفاده است، یک برابرش این هیچی است. الخُمسُ بعدَ الغَنیمه هم که در روایات میاد همینه. آقا الخُمسُ بعدَ الغَنیمه یعنی ببخشید بعدَ المَؤونهَ، الخُمسُ بعدَ المَؤونه که در روایات هست که میخونیم براتون که متحدُّ المحال اینه. مؤونه چیه؟ یعنی اون خرجی که شما کردید تا توانستید این استفاده را بکنید. خرج کردید تا توانستید؛ ماشین سوار شدید، طیّاره سوار شدید، رفتید آلمان، برگشتید و مال درآوردید، خب خرج رفت و برگشت حساب میشه دیگه. اینکه جزو عرض میشود فوائد نیست.
بنابراین این مسئله اول که{وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه} این هر فایدهای انسان دارد، استثنا هیچ نداره.
سوال، آیا مؤونه سنه مستثناست؟ مؤونه سنه چرا باید مستثنا باشه؟ بنده که یک میلیون در سال درآمد دارم و 800 هزار تومن خرج دارم و 200 هزار تومن میمونه، آیا خمس من چقدره؟ به یک معنا 200 هزار تومن خمس باید بدم، به یک معنا 40 هزار تومن. به این معنا که نوعاً برادران دیگر فقیه میفرمایند، میفرمایند که نخیر باید خرج سال رو استثنا کنید، از خرج سال هرچه موند یک پنجم بدید. اگه اینطوره خب 200 هزار تومن مونده، از 200 هزار تومن من 40 هزار تومن باید بدم. اما اگر به آیه بخوایم عمل کنیم، آیه میگوید{وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه} خُمُسِ ما غَنِمْتُمْ دیگه إلاّ إلاّ ندارد که؛ خُمُسِ ما غَنِمْتُمْ. بفرمایید ببینم آیا مَا غَنِمْتُمْ که فرمود تمام میلیون رو میگیره یا نه؟ خب بله. تمام میلیون خمسش چقدره؟ 200 هزار تومنه. پس 200 هزار تومن باید خمس بدم، 800 تومن؛ روی این مثال البته، روی این فرق میکنه، 800 هزار تومن خرج منه بعد که خرج کردم، معلوم میشه 800 هزار تومن خرج منه، 200 هزار تومن عرض میشود که مونده. این 200 هزار تومن ازش خمس بدم؟ نخیر. خود این 200 هزار تومن کلا باید خمس بدی، چرا؟
(صحبت حضار)
-میرسیم حالا، میرسیم کم کم، یواش یواش بهم میرسیم.
ابتدای مطلب، این رأس الزاویه قضیه چیه؟ ما اونکه از آیه استفاده میکنیم. ببینید،
-یعنی فقیر میمونه همش رو داد؟
-نه فقیر چرا بمونه.
-800 تومن خرج کرده.
-برای این مثال داریم.
اما، اگر این آدم 500 تومن خرج کرد، 300 تومن براش میمونه. ما یک مثالش رو عرض کردیم براتون. ببینید، مثالهای مختلفی داره. گاهی اوقات تمام رو خرج میکنه، کمم میاره، گاهی وقتا بعض رو خرج میکنه خمس هم میده، هیچی هم نمیمونه، گاهی اوقات بعض رو خرج می کنه خمس رو هم میده یک چیزی هم میمونه. یکجور که نیستش که. این مراحل مختلفه. ما از آیه چی میفهمیم؟ ببینید، ما از نظر حساب داریم حساب میکنیم.{وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه} این یک میزان ثابتی هست. یک پنجم از کلّ درآمد، چیز دیگه نگفته. یک پنجم از کلّ درآمد، اگر مؤونه سَنه استثنا است، یک پنجم نشد که. یک بیستم میشه، یک پنجاهُم میشه، یک سی ام میشه، یک دهم میشه، یک پنجم نشد که!
اینی که یک پنجمش رو باید گشت تا پیدا کرد. آخه شما ملاحظه کنید، اگر یک پنجم رو باید گشت تا پیدا کرد بعد از مؤونه سَنه، این نباید بگوید یک پنجم. آخه بابا 99 درصد، نود و چند درصد یک پنجم نیست، چون
(صحبت حضار)
-آیه که اینو نمیگه.
بعد از چی؟ بعد از مَؤونَه. اینکه مؤونه نیستش که.
(صحبت حضار)
-عزیزم، خرج سال که مؤونه نیستش که.
ببینید، مؤونهی تحصیل این غنیمت است. اگر که گفتند الخُمس بَعدَ المَؤونه یعنی، مؤونه تحصیل غنیمت. اما، مؤونه سَنه؛ خرج خودم، خرج پدر و مادر، خرج زن و بچه، خرج چه، خرج چه، خرج چه، اینا مؤونه است، اینا که غنیمت نیستش که. اینا مؤونه تحصیل عرض میشود که ماله.
بنابراین، شما حساب کنید رو خود آیه، عرض میشود که{وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه} این یک نصاب معین کرده؛ یک پنجم از کلّ درآمد. اگر از کلّ درآمد، منهای اونی که درآمد نیست، اگر از کلّ درآمد خرج سال رو استثنا کنی، این یک پنجم نمیشه، این پنجاهم میشه، یک بیستم میشه، یک سیام میشه، یک دهم میشه، اصلاً یک پنجم رو باید بگردی تا پیدا کنی، من مثال زدم. یک پنجم باید بگردی تا پیدا کنی. بنابراین آیه درست نیستش که. این استثناء به اکثر میشه مثل اینکه تمام اهل قم خانه ما دعوت دارند، عرض میشود که و استثنا کنه، استثنا کنه نود درصد خارج شن، نود درصد، نود و چند درصد خارج میشه از اهل قم خارج شن. شما اهل قم چرا گفتی اصلاً ؟ اصلا دروغ گفتی، غلط گفتی.
در اینجام،{وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه} این{فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه} در صورتی درست است که این خمس از کلّ درآمد باشه. استثنایی که میشه استثنا از غنیمته. حالا مثال براتون میزنیم. مثالی که عرض کردیم تکرار میکنیم. البته سه جور مثال داریم.
یکجور اینکه، خرج سال را که شما میکنید و خرج به دست آوردن غنیمتی که میکنید، بعداً مقداری میمونه که این مقدار کافی است از خمس کلّ، مثل یک میلیون درآمد، درآمد ها نه اینکه مال رأس المال، رأسُ المال بحث نمیکنیم، رأس المال سرجاشه. درآمد از این رأس المال یک میلیون، 800 هزار تومن خرج، 200 هزار تومن مونده. آیا این 200 هزار تومن، خمس مَا غَنِمْتُمْ هست یا نیست؟ بله.
اما، اگر بخواید خرج سال رو هم روش بکشید، بگید که عرض میشود که 800 هزار تومن رو استثنا کنیم بعد از 200 هزار تومن ما خمس بدیم، میشه یک بیست و پنجم، آقا یک پنجم کجا یک بیست و پنجم کجا؟ این در موردی است که برابر باشند. یعنی اگر شما خمس بدی محتاج نباشی.
بعضی وقتا از اونوره، شما عرض میشود که یک پنجم از کلّ درآمد میدی، بعد اضافه هم میاری. مثل اینکه شما دو میلیون عرض میشود که درآمد داری، 800 تومن خرج داری، 800 تومن که خرج داری میمونه یک میلیون و دویست، از کلّ دو میلیون 400 هزار تومن شما باید خمس بدی، اگر 400 هزار تومن از یک میلیون و دویست دادی، 800 تومن اضافه داری. اینم از اون ورش.
حالا از این طرف، اگر چنانچه شما یک میلیون درآمد داری ولکن یک میلیون خرج داری، در اینجا 200 تومن بدم من؟ یا یک میلیون درآمد داری، یک میلیون و دویست خرج داری، بازم بدم؟ در اینجا آیه دیگر میاد جلو رو میگیره{يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ}{مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ} ببینید، اونی که زائد است، اونی که زائد است بده. منتها اونی که زائد است بده دو جوره.
یکی اونی که زائد است بده یعنی از اون خمس بده. یکی نه کلّ خمسی که میخواید بدید از اونی که زائد است.
بنابراین، من در صورتی که این یک میلیون رو کلاً خرجمه، اگر 200 تومن بدم، 200 تومن کم میاد، باید چی بگیرم؟ باید خمس بگیرم! به جای اینکه من خمس بگیرم، اونی که باید بدم نمیدم. غیر از اینه؟ به دلیل{يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ} پس در کلّ موارد ثلاث شما ملاحظه کنید. در اینجا البته به نفع فقراست. به نفع موارد خمس است که چندین برابر اینها درآمد دارد. یعنی به جای این مورد مثال یک میلیون تومن، به جای عرض میشود 40 هزار تومن، 200 هزار تومن عرض میشود این درآمد میشه.
خب، حالا روایت چی میگه؟ روایت دو دسته است. یک روایت میگوید که الخُمسُ بَعدَ المَؤونَه، موردش هم اون مخارجی است که برای به دست آوردن غنیمت کردید. قبوله. اگرم نمیفرمودند قبول بود. چرا؟ برای اینکه آیا این یک میلیون تومنی که من درآمد کردم و 200 هزار تومن خرج کردم برای بهدست آوردن یک میلیون، غنیمت من یک میلیونه؟ خب نه. غنیمت من 800 هزار تومنه چون 200 هزار تومن خرج کردم. بله. با دادن 200 هزار تومن، یک میلیون گرفتم، پس اونچه را به طور خالص گرفتم این 800 هزار تومنه. خب پس الخُمسُ بَعدَ المَؤونَه به این معنا صحیحه.
اما، اگر این رو شما معنا کنید که الخُمسُ بَعدَ المَؤونَتین، مَؤونه اول این که عرض کردیم؛ شما مراجعه به روایت خمس بکنید، ما فردا بحث خواهیم کرد. مؤونه اول اینه، مؤونهای که صرف شده برای به دست آوردن غنیمت.
مؤونه دوم، یعنی مؤونه شما و عیال و اولاد، این احتمال اول. احتمال میدهید شما، روی احتمال شما میخواهید استدلال کنید، احتمال میدهید که این الخُمسُ بَعدَ المَؤونَه غیر زکاته. در باب زکات الخُمسُ بَعدَ المَؤونَه اولیه فقط. اینو شما میدونید؟ در باب زکات، زکات بعدَ المؤونه است؛ فقد مؤونه تحصیل این ماله، دیگه مؤونه سال در اینجا نیست.
ولی شما در باب خمس میاید میگید الخُمسُ بَعدَ المَؤونَه، هم مؤونه اول رو میگیره، هم مؤونه دوم. میگید این مؤونه دوم تردیده، شکّه. شما به شک میگید شاید این المؤونه جنس است، هم مؤونه اول رو میگیره و هم مؤونه دوم که مخارجه. میگیم این نصّ هم بود، قبول نبود.
اگر نصّی هم شما در کار داشتید که خمس بَعدَ المؤونتینْ، مؤونه از تحصیل این مال و خرج سال. میگیم این بر خلاف نصّ قرآنه. چرا؟ برای اینکه این تخصیص مستهجنه. قرآن میگه خمس و این خمس که میگه در نود و چند درصد، یک بیستم و یک سیام و فلانه. این عین اون مسئلهای که قبلاً ما داشتیم. بگوید که آقا این که به سادات ده درصد از این درآمد رو دادند، با اینکه کمتر اند، اما به غیر سادات 6 درصد با اینکه بیشترند، مطلبی نیست، هرچه از سادات زیادتر آمد به غیر سادات. میگیم اینکه همش همینطوره که. عزیزم این همش همینطوره.
شما اگه حساب سرت میشه، بابا سادات کمترند درآمد بیشتر، غیر سادات بیشترند، درآمد کمتر، شما چرا از اول غلط حساب کردی؟ انسان میگوید که این جیب که پر است مال این، این جیب که کم است مال این، با علم به اینکه اونی که جیب کمتر نصیبشه، هم خرجش بیشتر است هم زیادتره. هم اونی که جیب بیشتر نصیبشه هم خرجش کمتر هم درآمدش عرض میشود که کمتره. خب چرا اینجوری معین کردی؟ پس حساب سرت نمیشه؟ اگر شخصی که تقسیم میکند، حساب سرش بشه، باید حساب به طوری که تقریباً با هم برابر باشند.
حالا کسی که میگوید{فَأنَّ لِلّهَ خُمُسَه} این سرش نشده است که بابا مؤونه سنه اگر استثنا باشد که خُمُسَه سعی نیستش که. پس این تقسیم به اکثره. یعنی عرض میشود که نود و چند درصده از صددرصد رو شما استثنا کردی. بنابراین به جای 200 هزار تومن، 40 هزار تومن، به جای دو میلیون تومن، 400 هزار تومن، به جای چی، به جای چی، و رفع و رجوع و جبران در اون قسمتی هم که انسان وقتی که مؤونه سَنه کرد، بعد مقداری براش نمیماند که خمس کل باشه، میگیم مطلبی نیست. به جای اینکه این بگیرد کمبود سَنه خود را و کمبود مخارج خود را به عنوان فقیر یا مسکین، به جای اون این نپردازد به دلیل که عرض می شود آیه مبارکه عرض میشود که
-نپردازد یا اینکه از همین بپردازد؟
-نپردازد که، به خودش، دست خودش باشه.
-من به جای اینکه از این دست بدم به شما و از بیت المال همینقدر بگیرم، خب من نمیپردازم، چرا؟ برای اینکه{يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ} یعنی زائد، این زائدی ندارد. ولی منکه زائد ندارم چجوری باید حساب کنم؟ منکه زائد ندارم باید که یک پنجم اصل را حساب کنم و بعد زائد ندارم یا نه یک پنجم از ما ……….. رو باید من حساب کنم؟
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد