بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین، بر حسب دقت هایی که در بیست آیه قرآنی مربوط به لعب یعنی بازی کردیم، چند مطلب به دست اومد. لعب یعنی بازی، گاه لعب طفل است که برای بزرگ طبعا شایسته نیست. مگر در زندگی که بزرگ خود را در حد طفل بیارد که اون رو سرگرم کنه، اون مطلب دیگریه. و الله همون کاری که بچه انجام میده به عنوان بچگی، بزرگ هم کلا در طول بزرگ بودنش این کارو انجام بده، این خود را بچه کردنه و سیل تنزلی. ما چند جور لعب داریم، سه تا، یک جور لعب عمقی داریم و دو جور لعب سطحی داریم. لعب عمقی انما الحیات دنیا لعب و لهو، لهو و لعب، خوندیم آیاتش رو. حیات دنیا کلا لعب و لهو است، در یک آیه لهو مقدم است، در چهار آیه یکیش لهو مقدم است، لهو و لعب الی آخر. که معلوم است این لعب، لعب بزرگاست. در سه آیه هم لعب مقدم است بر لهو، این لعب کوچک ها رو هم قطعا شامل است که مرحله اولاست.
حالا نفرمود انما حیات دنیا، ببینید بعضی وقتا انسان، رو لفظ توجه نمیکنه، بعد گیر براش حاصل میشه. مثلا، إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ بعضیا فکر نکرده میگن یعنی آسمان دنیا، دنیام یعنی زمین، یعنی آسمان اول. یا اینکه دنیا در مقابل آخرته، پس مراد از این السماء دنیا آسمان آخرته. آسمان دنیا در مقابل آسمان آخرت چیه؟ هفت آسمان. میگیم این حرفا چیه؟ به لفظ توجه کنید، نفرمود انا زیَّنَّا السماءَ الدُّنیا، اگر فرموده بود سماء الدنیا در مقابل سماء آخرت، السماء الدنیا، مضاف مضاف الیه نیست، بلکه صفت موصوفه. السماء التی هی ادنا الینا چننا سماء داریم؟ هفت تا. قبل از سماء کدومه؟ سماء اول. آسمان اول مزین است به زینت الکواکب. تمام این کواکب، بلیاردها، بلیاردها کهکشان باشه تمام در سماء اولاست. حالا ثانیه و ثالثه و رابعه و خامسه و اینها رو ما از کجا خبر داریم. ما در اولش گیریم. در اینجام همینطوره، ببینید انما حیات دنیا که نفرموده است که، اگر میفرمود حیات دنیا، این غلط بود. ولی اینکه زندگی در این عالمی که نزدیک ترین عالم است به ما، لعب و لهوه؟ نه. انبیاء آمدن، صلحا آمدن، چه آمدن، که انما درست شه در اینجا. نه انما الحیات دنیا، الحیات در این عالم تکلیف، الحیات دو بخشه. یه الحیات الدنیاست، یه الحیات العلیاست. الحیات علیا مال متقین و انبیاء (؟) و اینها. الحیات العلیا. اینجا حیات علیا دارن، در برزخ همچنین در آخرت همچنین. اما نسبت به کسانی که اهل دنیا هستند و هر کاری میکنند فقط برای دنیاست، برای شهوت و حیوانیت و خور و خواب و خشم و شهوت و این حرفاست، اصلا وراء این عالم زندگی موقت را نمیبینند، و نمیخوان ببینند، روش حساب نمیکنند، این چطور شد؟ این فقط رکون به همین زندگی موقت عرض میشود که، پست است و این همش لعبه. همینطورم هست. همش لعبه، چرا؟ برا اینکه انسان کاری را که انجام میدهد اگر عقلاییست، یعنی نتیجه ی صحیح این کار رو در نظر میگیره. اما اگر نتیجه صحیح این کار رو در نظر نگیرد، این عقلایی نیست، جاهلانه است، سفیهانه است، کودکانه است. همه ی کسانی که اهل دنیا هستند، ولو قدرت های زیاد، اموال زیاد، مال زیاد، اولاد زیاد، چه زیاد، هر چه عالم دارد داشته باشند، هر چه جمع کنند طفولیت اونها بیشتر است. لعب اونها زیادتره، چون عمق ندارد. این جست و گریزی که میکنند و این همه اموال تهیه میکنند، این همه درس میخوانند، این همه اختراع میکنند، این همه اکتشاف میکنند، این همه تلمبار میکنند، جمع میکنند، عنوان و مال و چه، این عمق ندارد، عمق صحیح ندارد. چون بعد از موت چیزی نیست. (؟) یوم القیامه (؟) بنابراین، این انما درسته. نسبی هم نیست ها. دیروز عرض کردم که امروز تقسیم عرض میکنم. أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ آخر. ولکن همین حضرت سلیمان که اینطور نیست، حیاتی داره حیات دنیا نیست. حیات سلیمان و داوود و محمدها و علی ها علیهم السلام و حیات سلمان ها و مومن ها اینا حیات علیاست. المومن دنیا آخره والکافر آخرته دنیا. کافر هر چی داره همین جاست. یعلمون ظاهرا من الحياة الدنیا و هم عن آخرة هم غافلون این فقط این ظاهر اینه. مگه بچه چیه آقایون؟ بچه باطن قضیه رو میبینه، بچه که داره بازی ساختمون میکنه، واقعا ساختمون میخواد بکنه؟ نه این ظاهر مطلبه. این نظرش قاصر به ظاهراست. جلوی باغچه رو ور میداره، میخواد ساختمون کنه، داره ساختمون میکنه، ولی واقعا یک مقصد عالی در کار هست. گاه مقصد عالی در کار نیست و نمیتواند باشد، گاه مقصد عالی میتواند باشد او قصد نمیکند، عهد دنیا. عهد دنیا مقصد عالی برای زندگی دنیا هست، هم در دنیا، هم در برزخ، هم در آخرت، ولی اینها قصد نمیکنند، اینها فقط (؟) این دو. سه، مقصد عالی هست و قصد میکنه، این حیات علیا، حیات دنیا. پس ما سه حیات داریم در (؟) ببخشید در این عالم. در این عالم سه حیات داریم. یک حیات دنیایی که نمیشود علیا باشد، صغیر، نظر به ظاهر کارهاییست که انجام میده، پوچه، باطن ندارد. اگر کاسبی کند، تجارت کند، و برادرشم کوچیک بود بستنی درست میکرد، (؟) صد بطری میفروخت. (؟) میگفت من نفع کردم، نمیدونه بچه است دیگه، خیال میکرد هر چی فروخت نفع کرده. حالا، بچه اگر تجارت کند زراعت کند، چه کند، شاخه درخت رو میشکنیم میکنه تو زمین. بابا حالا تابستونه، پاییز نیست، در نمیاد. ظاهر مطلب، مطلب شبه آدم های عاقله ولی باطن ندارد و نمیتوند بفهمه. نمیتوند داشته باشه. این مرحله ی اولی’ لعبه. این مقصره. مرحله ثانیه از لعب این است که، این آدم کاری میکند و اصلا قصد نتیجه صحیح ندارد، میتونه داشته باشه ها، اما ندارد. تمام اهل دنیا، تمام اهل دنیا هر چه در دنیا به دست بیاد، علم به دست بیاد، هر چی. حتی دین به دست بیاد، دین رو وسیله دنیا قرار میدن. مسجد صد مسجد، قرآن ضد قرآن. هر چه دست میاد فقط برای دنیاست. این میتواند اون مقصد عالی را در نظر بگیرد، اما نمیکند. انما الحياة الدنیا اینه. سه، میتواند مقصد عالی در نظر بگیرد و میگیرد، به مقداری که امکان دارد و میتواند، مقصد را، سلیمان است تخت می نشیند اما حواسش جمعه، این مال گولش نمیده. این مشکل ترم هست. انسان دارای قدرت و زرق و برق و مال داشته باشه (؟) نداشته باشه. چرا مشکل تر از اینه، انسان فقیر باشه. فقیر باشه، شهوت نداشته باشه، میگه شهوت رانی نمیکنم و پولم سینما نمیدم، خب نداره. کسی که داره و این کارو انجام نمیدهد، این بیشتر میتوند احیاناً اهل آخرت باشه. احیاناً میگیم برا اینکه انبیاء کمشون دارای قدرت مالی ظاهری و سلطه ی ظاهری بودن. خب، حالا، این تقسیمات لعب. بله. لعب نیست اصلا، اولی لعبه، دومی لعبه، سومی لعب، سومی، کار درست انجام بده و مقصد عالی. پس لعب، یک لعب قاصر است، بله، و دو لعب مقصر. و یک لعبی که نه قاصر است نه مقصر. لعب قاصر بچه، لعب مقصر لعب کسانی که در دنیا خیلی ام زحمت میکشند ولی مقصر عالی ندارند. و لعب مقصر بعدی این است که، نه کارهای خوب داره، کارهای بدم داره. مسلمان، کار خوب دارد، کار بدم دارد. کار خوب میکند لعب نیست. کار بد که میکند لهو میشه، لعب میشه، لعب بعضی، لعب بعضی. این چهار مرحله. یکیش اصلا لعب نیست. (؟) ینظرون عرض میشود که من ابصر بها (؟) منتهی الیها گاه عام است که اهل دنیا به طور مطلق است، گاه خاصه. ما هر خطایی که بکنیم لعبه. هر خطایی که میکنیم لعب. منتهی لعب ما که بعضی وقتا خطا و بعضی وقتا غیر خطا، این لعب بعدی. ولی لعب اهل دنیا لعب کلی. حالا کدوم لعب حرامه؟ البته اونم لعبی که مخالف دین است و البته این فوق الحرامه. انما الحیاة الدنیا لعب و لهو. اما لعب دوم، انسان کارهای عاقلانه درست انجام میده، یه بازی ام میکند، بازی باطن نداره، مثلا میدوئه، از دوییدن چی در میاد؟ مثلا. از دوییدن. اینکه چن جوره. یه مرتبه، این دوندگی یا فرض کنید که پیاده روی، یا فرض کنید که، والیبال و فوتبال و بسکتبال و چه، یه مرتبه هدف عاقلانه داره و داره، لعب است و هدف عاقلانه داره. تفریح کردن است، رفع خستگی است، شخص عاقل که نمیتونه چدن باشه که، انسان چدن که نمیتونه باشه. یه مقداری هم، خواب چطوره آقایون؟ خواب لعبه؟ نه. خواب برای رفع خستگیست. خواب یه چیزیست که خداوند مقرر فرموده است برای رفع خستگی. حالا، انسان در بیداری هم رافع خستگی رو دارد، ولی رافع خستگی که باید گناه با آن نباشه. اولش گناه نباشه، نتیجش گناه نباشه، لهو نباشه، شفاعة السيئه نباشه، اثم نباشد، ذنب نباشد، اعانت در اثم نباشید، ظلم نباشد، چه نباشد، چه نباشد، چه نباشد. بنابراین در ابعاد ثلاثه بعد حلیت. ما سه بعد داریم در کارها، یک بعد حلیت، یک بعد حرمت مقدماتی، یک بعد حرمت اصلی. حرمت اصلی محرمات اصلیه است. حرمت مقدماتی اونچه انسان را به حرام میکشاند. انما یرید الشیطان عن یوقع فلان… یکی اینکه نه اصلی دارد و نه فرعی. آدم صبح بلند میشه دور باغچش میگرده، یا توی اتوبانی مقداری راه میره، یه مقداری میدوئه، برا اینکه هم بتونه بیشتر فکر کنه، هم بدنش خستگیش برطرف بشه، هم چه، هم چه. اینطوری نیستش که.
اما بحث دیگر، اگر چنانچه آدم بزرگ کار بچگانه میکند و هدف عاقلانه نداره، کار بچگانه، هدف عاقلانه ندارد، هدف ایمانی ندارد، هدف انسانی ندارد، این لعب است، ولکن این لعب لغو است. چون بعضی از لعب ها لغوه، بعضی از لعب ها لغو نیست. لعب لغوه یعنی چه؟ بازیست که الغا میکند انسان را در اون مدت بازی، از کارهای لازم انسانی. ترک لازم انسانی، کارهای لازم انسانی. الغا لغوه، لغو چیه؟ لغو، پس لعب شد لغو. اگر لعب لهو شد و لغو شد، حرام خواهد بود. در صورتی که انسان را از واجبات زندگی بیاندازد، چه واجبات عبادی، شخصی، و چه واجبات اجتماعی عرض میشود که نوعی. این باب لعبه، و ما عرض کردیم اصالتاً لعب ما از یک آیه از بیست آیه استفاده میکنیم که اصالتاً لعب حرام نیست. مگر لعبی که اونطور باشه که تمام زندگی انسان لعب باشه. اصلا نظر به آخرت نیست. این، یا فرض کنید بعضی از زندگی انسان لعب باشه، که در اونجا غفلت از آخرت، غفلت از واجبات الهی، غفلت از چی ایجاد کنه. و اما خود لعب، خود بازی به عنوان خود بازی حرام نیست. بعضی وقتا واجب است، بعضی وقتا راجح است، بعضی وقتا مرجوح است، بعضی وقتا حرام است، اما خودش به عنوان، ولی لهو کلا حرامه. لهو به طور کلی مایل به. ولذا بین لعب و لغو و لهو میشه عموم و خصوص من وجه. خب، راجع به لغو، راجع به لغو آقایون در کتاب هایی استدلالشون فرمودن لغو حرام نیست. قرآن میگه حرامه. آیاتی که راجع به لغوه آقایون اگر به لغت، لغت لغو مراجعه بفرمایند درست، و به آیاتی که راجع به لغو در قرآن شریف ما داریم مراجعه بفرمایند، مطلب عوض میشه. عرض میشود که، لغو در المعجم (؟) و قال الذین کفروا لا تسمعوا لهذا قرآن والغو فیه این والغو چیکار میکنه؟ گوش ندادید به این قرآن، فقط گوش ندادن نیست. سوره فصلت، وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَٰذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ قرآن اونجاست بردارید. کفار یکی از حرف هاشون این است که اصلا گوش به این قرآن ندید، فقط گوش ندید؟ نه. بلکه یه کار دیگر بکنید که شما که گوش ندید هیچی، کسی که میخواند قرآن را حواسش پرت بشه و دیگران هم گوش ندن. ببینید، یه کسی رو دعوت الی الله میکنه، این دعوت الی الله دارای چند بعده برای متقین. یه مرتبه متقین گوش نمیده، خب گوش نمیده هیچی. یه مرتبه نه، گوش نمی دهد و کاری میکند که گوینده حواسش پرت شه نتوانه بگه، و شنوندگان دیگرم نشنون. این لغو شد دیگه. حالا، وارد لغو شد، یک، لغو رو از کار انداختن دیگه. الغا، لغو از الغا. از کار انداختن، از کار انداختن گفتنی که واجب است، کاری که واجب است، فکری که واجب است، اگه از کار بیفته، ولو با کار مباح. آقا با دوییدن که مباح است، انسان گوش به اونچه واجب است نده. مثلا، با حرف زدن، انسان حرف محمل بزنه، و ضررم نداشته باشه، خب مطلبی نیست. و اما اگر حرف محمل یا حرف مستعمل بزند که کسی که دارد مطالبی میگد که گوش دادن به اونها واجب است، نه خود اون بتوند بگه، نه دیگران بتونن گوش بدن. این مانع از واجبه، الغائه، لغو در اینجا الغائه. اصولا ما لغوی که حلال باشه نمیتونیم پیدا کنیم. لغو الغائه، الغا چی؟ مثل چیز ها، مثل میسر. میسر واجب بود، حرامم بدود، مگه نبود؟ اونی که به آسانی انسان را به واجب برساند، واجب، و به آسانی به حرام برساند، حرام. لغوم اینطوره. الغا، لغو که الغا میکند، اگر الغا عن الحرام است واجب، اگر الغا عن الواحب است، خب حرام. و در کل آیات قرآنی که لغو استعمال شده، الغا عن الواحبه. همونطور که میسرم همینطوره. میسر در کل قرآن آسان کردن حرامه. یک جای قرآن نداریم که میسر استعمال شده باشد بر به آسانی به حلال، بله. (؟) سابقوا الی مغفرة سابقوا. این آسان باشد، سخت باشد، هر چه باشد، شما سرعت کنید و مسابقه کنید در مغفرت رب و چه.
حالا، این یک آیه، که، خب اون معنای لغو نیست، اون معنای لغو نیست. لغو، اون لا یغنی، بله میدونم. آقایون دو اشتباه فقط فرمودن. یک اشتباه لغوی کردن، و دیگری خب به قرآن مراجعه کننند، تمام آیات لغو میگه حرامه، چیکارش کنیم حالا؟ میفهمم، ولی موضوع، ولی موضوع اونها معنی لغو نیست، چیکار کنیم حالا؟ نشد ،ببینید، نشد، اگر یک کاری که نه ضرر دارد، نه نفع دارد، بیهوده است، خب این چرا حرام باشه؟ صبر کنید، صبر کنید. اگر وقتی که برای فعل واجب و ترک حرام مقرر است بسم الله. اما اگه برا کار مباح مقرر است. نشد، ببینید، کارها، ببینید، کارها یا واجب است، یا حرام، یا چیز دیگه، ما واجب و حرام میگیم. اگر انسان لغو انجام میده، هی هی، هی هی میکنه واسه من، یا بیخودی راه میره، نه برا تقویت، راه میره (؟) ولیکن این نه از واجب اون رو میندازد، نه به حرام نزدیک میکند، این چرا حرام باشه؟ بله. ما یک حرامی داریم که در بعد اعلی نظر کنیم، مثل وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ همه ما مشرکیم الی معصومین، چرا؟ برا اینکه اصلا اصل توجه به غیر خدا عصمت بالله، ولی حرام که نیست، نمیتونه حرام باشه. نظر آقایون رو کراهته ها. ما نظر آقایون در کراهت هم قبول داریم، هم نه. میگیم در کراهت، کراهت (؟) پس شما که میگید کراهت مرجوحه قبول نداریم. این یک. دوم که قبول نداریم که هر جا رفتین کافرها حیونن میگن معصیت داره. آقایون لغو رو اگر در روایت ببینن، میگن نخیر این حرام نیست. با اینکه روایت درش حرمت لغو باشه. ولی آیات، کل آیات که لفظ لغو درش هست یعنی چه؟ یعنی کاری که، حرفی که، عملی که الغا میکند انسان را از واجب، الغا میکند دیگری رو از واجب. اگر من کاری کنم که خودم نتونم نماز بخونم، لغو. اگر کاری کنم که دیگری نتونه نماز بخونه، لغو. اگر کاری کنم کسی بخواد درست بخونه، لغو. کاری کنم کسی نتونه لغو. همش لغو، الغائه. چه الغا در خودم و چه الغا در دیگران. چیزی که واجب است انجام بشه، کسانی که انجام می دهند، من جلو اونو بگیرم لغوه. یعنی این نتیجه صحیح نداشتنه. مثل لعب ها. لعب نتیجه صحیح نداشتنه دیگه؟ منتهی لعب یه حساب دیگری داره. لعب نتیجه صحیح نداشت ، نتیجه غلطم نداشت. مگر با مقاومت. ولی لغو چیه؟ لغو اونه که الغا میکند، با لعب فرق داره. اصلا لغت لعب بازیه تو بازی نگفته الغا، مگر با مقاومت. ولکن لغو توش خودش خوابیده، لغا، یلغوا، الغا، یلغی. الغا از لغوه دیگه. یعنی سقوط دادن. سقوط اونچه که واجب است. اونچه واجب است سقوط لذا انجام نشه. اونچه حرام است سقوط بده ترکشو که انجام بشه. این کل لغوه. اون که مثل میسر میمونه، عرض کردم که. اونو که عرض کردم، اونو که عرض کردم که، ببینید، اونو کاه عرض کردم. میسر، اگر آسون کند واجب رو واجب میشه، ولی قرآن در حرام استفاده کرده. لغوم همینه. لغوم همش در حرام استفاده کرده. ولی اینکه الغا میکند از واجب. ما، هدف عقلایی نداره و نتیجه هم نداره، خب این چرا حرامه؟ نشد، اون انما مطلب دیگریه. این از دنیا نیستش که. ببینید، هدفش خودشه، میخوام، میخوام وقت همینطوری بگذره، چی میگید شما؟ چرا حرامه؟ چرا؟ برا اینکه این وقتی من دارم میگذرانم نه وقت واجب است، (؟) نه وقت حرام است که جلوی ترک حرام رو بگیره. نه وقت. آیا انسان باید در کل اوقاتی که بیدار است، واجب و حرام، واجب را انجام بده و حرام رو ترک کنه؟ نه. مباحات داریم، مرجوحاتم داریم، فرض کنید مرجوحات. بالاتر از اینه؟ مرجوحات. یه کاری انسان بکند، و غرض عقلایی ندارد، این مرجوحه. چرا حرام باشه؟ میفهمم، ما تنبلی نمیکنیم که، تنبلی از واجب، ببینید، اگر ما بخوایم (؟) مثل اون قضیه، اگر من کاری هم بکنم که با اون کار ترک حرام کردم، نشد. بله، درسته. اگر کاری بکنم یا کاری نکنم که ترک حرام باشه، اونم همینطوره. شما ظاهرا اینو میخواید بگید که، اگر فرض کنید انسان همینطور بشینه، هیچ کار نکنه، هیچ، خستس دیگه، کاری نداره. آیا حرامه؟ وقت رفت، بله. (؟) در لعبم، چی؟ این هدف که نمیشه نداشته باشه. این هدف نمیشه. ممکنه هدفی داشته باشه، هدف مرجوح، هدف مباح، اما هدف حرام در کار نیست. اگر هدف حرام در کار نیست، و هیچ عنوانی از عناوین محرمه برش دلالت نمیکند، این چرا حرام باشه؟ این لعبه. ما در لغو داریم بحث میکنیم، لغو اون است که الغا کند، این آیه اولش. آیه دوم، لا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ نمیخواد بگه حرام نیست، نه. سوره بقره آیه دویست و بیست و پنج، و انما یواخذکم بما عَقَدتم ایمان. ببینید ا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ نمیخواد بگه حرام نیست، میخواد بگه حرام بالاتری هست. اگر شما قسمی خوردید و این قسم بیجا قسم خوردید، قسم به حرام خوردید، قسم به ترک واجب خوردید، قسم(؟) این حرامه. نه اینکه شما این قسم حرام که خوردید الغائش کنید. بلکه بعضی وقتا انسان قسم میخوره غلطه، بیخوده، بیجاست، باید الغا کنه. بعضی وقتا الغائش کفاره داره، بعضی وقتا کفاره نداره. پس نمیخواد بگه حرام نیست. میخواد بگه اون مواخذه اصلی رو که بما عَقَدتم ایمان و کفارته. بله؟ مواخذه اصلی نداره، مواخذه فرعی. چون گناهان فرق میکنه دیگه، نه ببینید، آیه رو توجه کنید، شما قرآن باز کنید. سوره بقره، آیه دویست و بیست و پنج، لا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَٰكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَدتم بما کسبت، آیه دیگه ام داره، آیه دوم که سوره مائده است عَقَدتم، وَلَٰكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ الی آخر. خب، دو کسب در اینجا هست، یه کسب قلبه، وقتی که یمین خورد، قسم خورد و قسمش غلط بود، این قلب انحراف پیدا میکنه. قلب تاریکی پیدا میکنه. این مؤاخذه داره. اما اگر این قسم را که بیخودی بوده لغو کند، الغا کند، بعضی وقتا اشکال دارد، بعضی وقتا اشکال ندارد. اشکال ندارد اونجا که قسم رو باید نقل کرد از بین برد، چون بیخوده. خب این لغو است، این هیچ اشکال نداره، این یه بعد. بعد دوم، این است که، این قسم هم حرام است الغائش، هم حرام است ابقائش. بعضیا مراحلی داره دیگه، که هم حرام است بودش، هم حرام است نبودش. مثل انسانی که به اختیار خودش رفته یه جایی و میدونسته گرسنه میشه مجبور به گذشت خوک خوردن میشه. این گوشت خوک خوردن هم واجبه، هم حرامه. واجب است برا حفظ نفس، حرام است چون حرامه. و اونجایی که فرمودن، عرض میشود که اشکال نداره، الا (؟) اینجا (؟) که نیست. اینکه خود رو به افترا انداختنه. حالا، اگر کسی یه قسمی بخورد، قسم بیجا، خود این قسم بیجا حرامه. ولکن، این قسم بیجا رو اگر انسان نقل کرد باید کفاره بده. پس نقل کردنش تبعه داره، موندنشم تبعه داره، منتهی یکی تبعش بیشتره، یکی تبعش کمتره. مثل باب ایلاء مثلا، در باب ایلاء، ایلاء حرامه، اما اگر میخواد ایلاء رو نقل کنه کفاره داره. تا کفاره نده نمیتونه با زنش جمع شه. ایلاء کرده، درست است چاره این ایلاء رو یا ظهار رو، خود ایلاء و ظهار رو، الذین یظاهرون من نسائهم فلان، خود این ظهار رو قرآن حرام کرده. ولکن، اگه این حرام رو کسی انجام داد ، باید نقل کنه، ولی اگر نقل کرد، باید کفاره بده. اگر کفاره نده و نقل کنه، این خلاف شرع کرده. پس این دو بعد درش جمعه در حقیقت. پس این آیه دلالت بر حلیت لغو نمیکنه، دو بعد داره. یک بعد اینکه، دو حرام داریم، یک حرام ما عقَدتم ما عَقَدتُم الایمانه، که این یمین بیخودی رو شما سفت و محکم چسبیدی. این(؟) یک بعد دیگر که مربوط به (؟) این لغو (؟) گاه اوقات یمینیست که اگر انسان الغائش کند و بهش اثری نده، کفاره نداره. اون مطلبیه. یه مرتبه نه، اگر الغا کند کفاره داره، که اگر کفاره نده الغا این حرام است، چون بدون کفاره داده. پس اینطور نیست که (؟) مطلقه، نه. لا یواخذکم اصلا در بعضی موارد، بسم الله. و لا یواخذکم به شرطی که شما اون کفاره رو انجام بدید. کفاره انجام ندید در اینجا مواخذه هست. آیه دیگر، سوره مومنون، سه، وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ قَد اَفلَحَ المومنون خب شرایط لازم ایمان رو داره میگه دیگه، نه شرایط مستحب رو. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ و، و، و، و. وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ هر لغوی رو باید اعراض کرد. کدوم لغو؟ اونی که الغا میکند انسان را از شرایط ایمان. حالا یا شرایط بالا، یا شرایط پایین. سوره مومنون، آیه سه. آیه دیگر، سوره ی فرقان، آیه هفتاد و دو، وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ این در بحث عرض میشود که حرمت معونه ظالمین و حرمت (؟) ظالمین خواهد آمد. وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ دروغه. دروغ عملی، دروغ لفظی، دروغ چه، هر دروغی. اگر کسی داره دروغ میگه، شما اونجا نشین، گوش نده. یا منع کن. یا کار غلط میکند شما اونجا نباش. وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا مرور لعام چیه؟ کسی که به لغو عبور میکنه، میشینه گوش میده، یا با اون لغو انجام میده. اما اگر مروا کراما، یعنی اگر دید اثر نمیکنه، این کسی که کار لغو انجام میده، بره و اون رو تنها بذاره و بهش توجه نکنه. و خود لغو در اینجا محرمه. سوره قصص که بیست و هشته، آیه پنجاه و پنج، وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ از صفات مومنه. وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ، این اَ، این لغو مسمومه. لغو مسموم کلماتیست که انسان را دور میکند از واجب، اگر خوندن کفایه ها و مکاسب ها و منظوم ها و چی ها و چی ها و چی ها خب لهو است، حرامه. و همینطورم هست. آیه دیگر سوره ی طور که سوره پنجاه و دوست، آیه بیست و سه، يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ، تاثیم کل گناهانه، لغو گناه خاصه. اول گناه خاصه که الغا میکند انسان را از واجبات خودش. سوره ی نوزده، مریم، آیه شصت و دو، لا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا اصلا در بهشت لغو نیست. کسی میتونه اعتماد کنیم در بهشت لغو نیست، یعنی لغو حرامه. چرا؟ برا اینکه در بهشت آیا کار مباح نیست؟ نه، آیه شصت و دو، سوره ی مریم، میگد که، میفرماید لا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا پس لغو در مقابل سلامه. سلم، در مقابل سلم چیه؟ ضرره، خطره. پس لغو ضرر است و خطر است و… یا شخصی از برای دیگران.
درمقابل لغوًا سلامًا آورده است، این لا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا ، این الا سلامًا استثناء منقطعه. یعنی اونچه سلام است غیر لغوه. و اونچه سعم است و خطر است و ضرر است، این عرض میشود که لغو از. بله، بله، خوندین، قبلا خوندیم. يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا، آخه تاثیم قاعده، تاثیم قاعده کلیست. تاثیم این لغو یک گناهه، تاثیم کل گناهانه. میگد اونجا، نه این گناه است، نه گناهان دیگر، هیچکدوم نیست. پس هر دو گناهه. اینجا گناه نیستش که، اینجا استثناء منقطعه، منقطع(؟) آیه دیگر سوره ی نباء که سوره ی هفتاد و هشت باشه، آیه سی و پنج، در پیدا کردن آیه سرعت داشته باشید، یعنی عادت کنید به سرعت. یعنی الان بعضی وقتا که از شما سوال کنیم که فلان سوره چندمه بلدن، فلان آیه چندمه بلدن. این کارو ما باید بکنیم. ولو ما امت مرذوله ای هستیم در بین مردم، بذارین این مرذوله بودن ما تحقق صد در صد پیدا کنه. این کاملا قرآن رو آشنا باشید باهاش. سوره نباء که سوره هفتاد و هشته، آیه سی و پنج، حتی اگر شماره ی سوره در قرآنی که در خدمتش هستیم نداره، شما، لا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا فرق کرد کذّاب با لغو کذبه، کذّاب مبالغه در کذبه. مثل لا تاکلوا ربا اضعافاً مضاعفه اکل ربا حرامه، ولکن ربای اضعافا مضاعفه حرام دوبله است. سوره ی غاشیه که هشتاد و هشته، آیه یازده، فی جَنَةٍ عاليه لَا تَسْمَعُ فِيهَا لَاغِيَةً ببینید چند آیه شد، یک، این شیش، هفت تا، هفت و سه، ده. یازده آیه راجع به لغوه. و تمام این آیات یازده گانه، لغو را تحریم کرده است. خب، سر جمع مطالبی که در باب لغو عرض شد، تمام قرآنی بود، ملاحظه فرمودید. و ما اساس ها و پایه های قرآنی را به دست آوردیم، بنابراین مراجعه به روایات فقط برای بعضی از(؟) که. و الا ما نه سند میخوایم، نه کثرت میخوایم، نه شهرت میخوایم، نه اجماع میخوایم، نه چه میخوایم. از خود آیات مبارک قرآن اون دوازده عنوان محرم را که از محرمات مقدماتیست، ما عرض میشود که استفاده کردیم.
خب، حالا منتقل به بحث دیگر میشیم. فرق بین لهو و لعو این است که لهو کلا حرامه، ولکن لغو کلا حرام نیست. اگه الغا از واجب باشه حرامه، الغا از حرام باشد واجبه. ولی لهو اینطور نیست، لهو همیشه حرامه. ندارن،الغا، لغتم نداره. در لغت الحا، نه نشد، نشد. یلهی یعرض، یعرض عن الحق، در لغت(؟) ولکن لغو اینطور نیست. فلذا لغو استعمال میشه در این. ولکن، استعمال قرآن شریف در یازده آیه، راجع به اونجاییست که الغا از حرام میشه، الغا از واجب میشه. یا الغا از حالتی که انسان رو از حرام باز میداره. خب، بحث دیگری که ما خواهیم داشت برای فردا انشاالله، طبق ترتیب حجاء المومن بود دیگه، بله؟ ولی بحث های اهم ما داریم. یکی از بحث های بسیار مهم، بحث غیبت است. ولو ترتیب، خلاف ترتیبه، ما بحث غیبت رو هم در مکاسب آقایون ملاحظه بفرمایید و هم عرض میشود که در از قرآن ملاحظه بفرمایید. آیاتی که راجع به غیبته. و هم در تبصرة الفقها. این یکی از محرماتیست که متاسفانه راجع بش رساله ننوشتن. آخه بعضی محرمات است که، و بعضی از واجبات است که در رساله ها نیست. حتی در کتب استدلالی هم احیاناً کمه. حالا کتب استدلالی به جای خود، مکاسب هست، جواهرم هست، چه هست، چه هست، اینارو قبول داریم. ولکن، ببینید، محرمات معمولی، و واجبات معمولی باید در رساله ها نوشته بشه یا نه؟ خب بله. در رساله ها از واجبات معمولی صلاة است و زکات است و صوم است و چه است و چه هست، که همشم معمولی نیست. همه سائل نیستن، همه حاجی نیستن، همه زکی نیستن، همه مخمس نیستن، همه(؟) هستن. اونایی که همگانی نیست در رساله های ما موجوده. ولکن، غیبت که همگانیست چرا نیست؟ دروغ چرا نیست؟ کذب چرا نیست؟ کذب وجود داره دیگه. حدود محرمه، حدود(؟) تولیه، چه. یا اینکه غیبت، یا اینکه عرض میشود که، افتراء، تهمت ، نه باب افتراء ما داریم در رساله ها، نه باب تهمت داریم، نه باب غیبت داریم، غیبت داریم، نه باب کذب داریم، نه باب حجاء المونین داریم. اصلا این ابواب رو نداریم، عادت نکردیم که در رساله خودمون، این محرماتی که عام البلواست و شب و روز مردم بهش مبتلا هستن، شب و روز مردم مبتلای به صوم نیستن، که انقدر رساله داره مفصله، خوبم هست. مبتلای به تجارت هم، مگه همه تاجرن؟ آیا همه، اونی که همه باید داشته باشن (؟) ولکن باب امر به معروف نهی از منکر نیست. ما در رساله آقای خمینی رضوان الله علیه دیدیم، باب (؟) دارن و باب جهاد دارن. در رساله های دیگه اصلا باب امر به معروف نهی از منکر نیست. با اینکه دو رکن عظیم اسلامیست که قبلا هم بحث کردیم. باب غیبت نیست، باب دروغ نیست، باب تهمت نیست، باب کذب نیست، باب افترا نیست، عرض میشود که باب معونة الظالمین نیست، باب جلوس در مجلس ظالمین نیست، باب اعانت الظالمین نیست. تمام این ابواب ایشاالله باید به فضل الهی بحث بشه. ما در باب غیبت بحث کنیم، آقایون مطالعاتی که میتونید داشته باشید، داشته باشید، چون خیلی نفی و اثبات دارد این بحث.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا والسلام علیکم و رحمه الله.