جلسه چهارصد و شصت و ششم درس خارج فقه

تجارت و بیع (ربا)

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدالله رب العالمین، و صلی الله علی محمدٍ و علی آله الطاهرین.چنانکه چهارشنبه عرض کردیم و بحث به اینجا رسید بر محورقاعدۀ وَ اَن لَیسَ للانسانِ الّا مَا سَعَی، فقط آنچه درآمد دارد از نظر مادی یا معنوی سعی و کوشش به جا و عقلی و شرعی ست. منتهی این عمل دارای دو بعد است که بعد دومش نیز دارای ابعادی ست. بعد اول خود عمل انسان است خود تجارت خود کار خود نوشتن خود فکر کردن خود تعلیم کردن خود اعمالی که ارزش مالی دارد اون مالی که در اثر شایسته و عقلی و شرعی به دست می آید اون مال، لِلانسان چون نتیجۀ سعی انسان است پس بهره ای که چون در بعد اقتصادی داریم عرض میکنیم بهره ای که از نظر مالی این اختصاص پیدا میکند اختصاص پیدا میکند به ساعی خب این عمل، منتهی در خود عمل اگر انسان کاری بکند .و نتیجه ای به دست نیاید چون اون کار به مقصد نرسیده است، یا اون کار باطل شده است یا اون کار ناقص شده است آیا در این صورت این مزدی دارد؟ طبعاً نه. اگر یک خیاطی از برای خیاطی یک لباسی یا پیراهنی یا هر چیزی قراری را مقرر کند اما این لباس را ببرد و بعدا ندوزد یا مقصراً یا قاصراً آیا هیچ اجری دارد؟ نه چون مزد روی تمام جریان است در خود عمل هم اینطوره که در خود عمل که مجموعۀ عمل ارزش مالی دارد اما قرارداد طرفینی روی مجموعۀ عمل است و روی وزن نیست احیاناً این عمل هم ارزش مالی نخواهد داشت یا خود زراعت کردن خود تجارت کردن احیانا نفع دارد احیانا ضرر دارد احیانا نه نفع دارد نه ضرر دارد با اینکه فکری و کاری و وقتی و مالی را شما شخص تاجر یا زارع مصرف کرده اید، اینجوری نیست که در هر صورتی به شما نفعی برسه درست هم میگید ولی گاه ضرر میکنید گاه نفع می برید گاه کم گاه زیاد گاه نه زیان دارد و نه سود دارد میتونید یک سره بگید چون من کار کردم بدهید کی بده؟ مشتری؟ چرا بده، دولت؟ چرا؟ این در بعد عمله . این رو عرض کردم برای اینکه در بعد دوم روشن تر بشید. اما مالی که انسان با اون وجود عرض کردم مالی که انسان از راه حلال به دست آورده است و مال یاد های مستقیم یا غیر مستقیم آن را داده است ووو که تا آخرین مرحله که مرحلۀ چهارم پنجم بود حالا، این مال دستشه این مالی که دستشه این تبلور عمل است نه خود عمل ولاکن این نتیجۀ عمل و تبلور عمل نیز عملی ست کمرنگ. خود عمل کار است نوشتن است فکر کردن است عمل دیگر کردن است، اما این نتیجۀ پا به پا و صد در صد عمل است پس این، تبلور و نسخۀ دوم و چهرۀ دوم عمل است البته فرق ها زیاد داره. عمل متحرک بود این متحرک نیست عمل زنده بود این زنده نیست عمل اصالت داشت این نداره ولاکن این پولی که شما به دست آوردید تبلور عمل است حالا، همانطوری که خود عمل احیاناً منتج نبود بلکه مضر بود احیانا نه مضر بود نه منتج  تبلور عمل هم چنین بود این مال اگر دست شما باشد و تجارت کنید گاه دضرر است گاه نفع است گاه نه ضرر است نه نفع است و اگر نفع است گاه زیاد است گاه کم است اینطور هست یا نه؟ همین تبلور عمل با این تبلور عمل که چهرۀ دوم عمل است، اگر این چهرل دوم عمل را که مال است به کار بیندازید اون گاه هایی که در خود عمل بود در این هم هست حالا، این مال را به کسی شما قرض می دهید، یا قرض الحسنه هست بدون نظر استفاده یا قرض الحسنه هست با نظر استفاده یا قرض الصحیح است؛ ما قرض الصحیح را میخواهیم بحث کنیم، قرض الحسنۀ بدون نظر استفاده مادی این است که من به شما قرض میدم و چیزی هم مطالبه نمی کنم اگر شما استفاده کردید خواستید بدید. گاه قرض الحسنۀ با نظر استفاده است یعنی همانطوریکه اگر مال نزد من بود اگر کار میکردم احیانا استفاده می کردم اگر کار نمی کردم که هیچ استفاده نمی کردم، حالا شما جای من شدید بنده که به شما این مال را به عنوان مضاربه دارم میدم که قرض الحسنۀ با نظر استفاده است آیا شما فوق من خواهید بود؟ بالاتر از من خواهید بود؟ یا به من عرض شود به شما ظلم بشود؟ عرض باید یکسان باشد حداقل این است که عرض یکسان باشد همانطوریکه اگر این مال نزد من بود اگر کار نمی کردم یا کاری میکردم که مفید به فایده نبود، احیانا منفعتی نداشت، یا ضرر داشت یا منفعت کم بود یا نه منفعت داشت نه ضرر، به شما که دادم هم همینطوره دیگه. به شما مضاربه دارم میدم البته بحث مضاربه را ما بعدا مفصل بحث میکنیم ولی باید اون اشارات رکنی و اصلی رو عرض کنیم. شرایطی در باب مضاربه هست، یک این مالی که شما به طرف قرض می دهید که مال که چهرۀ دوم عمل است با شما و کار که چهرۀ راستین عمل است از دیگری این مال هم عمل بوده است و نتیجۀ عمل الان شما عین مال عمل میکنید اینجا شرکته. شرکت میدونی چیه؟ شرکت بین دو عمل است؛ یک عمل حی که عمل شماست و یک عمل میت که این ماله، البته مراحلش رو عرض میکنم  حالا اصل مطلب، اینجا شرک بین دو عمله گاه من خود با شما خودتون شرکت عمل داریم گاه من با مالم شما با مالتون گاه من بی مال شما با مالتون گاه بالعکس گاه نه، من مال می دهم و شما کار می کنید باز شرکت دو عمل است که اینطور نیست؟ عمل شما عمل حی است البته روشنایی دارد عمل حی است ضروری ست بدون مال هم منتجه  اما عمل من که این مال است این عمل میت است ضروری نیست بدون عمل منتجی یست این سه امتیاز دارد دیگه. این سه امتیاز از برای این شرکت عملی وجود دارد عمل شما که این مال را به کار می بندید سرما و گرما و این طرف و اون طرف عمل شما اولا حی است این مال میته. دوم، عمل شما لازم است که انجام میدی واگرنه عمل نمی کردی، مثل این آقا که مضاربه می دید عمل شما ضروری ست این اقا این عمل میتش ضروری نیست اگر بود مصرف میشد مصرف نشد، پس ضروری نیست. سوم، این است که عمل شما بدون مال منفعتی دارد ولو کم این مال که چهرۀ ثانی عمل شماست این بدون عمل هیچ منفعتی ندارد بلکه دزد هم ممکنه ببره این سه روشنی در اسلام قبول، حالا در اینجا اونیکه هست شرکت است بین دو عمل یک عمل پررنگ در سه بعد و یک عمل کمرنگ در سه بعد. اگر خود جنابعالی با کسی در عملی شرکت میکردید ما میگیم این درسته آقایون میفرمایند درست نیست شرکت در عمل، بنده و شما هر دو هشت ساعت کار میکنیم یجور هم کار میکنیم بالا پایین چندان ندارد بعد هر چی گرفتیم نصف یا نه بنده یک سومک شما کار می کنم شما دو سوم کار میکنید بنده یک سوم میگیرم شما دو سوم شرکت در عمل با این شرایط اشکال نداره حالا، اگر بنده با شما در عمل شرکت کنیم درصد هرکدام به اندازۀ عمل او هست یا نه؟ بله اگر درصد عمل من پنجاه ست پنجاه درصد بیست بیست درصد ده ده درصد اگر بنده با شما شرکت در عملی کردم اما من افتادم مردم یا نتونستم نشستم نگاه کردم باز من چه دارم؟ نه خود عمل ها خود عمل که می خواستم انجام بشه عامل موجوده ولی نشد انجام بشه یا کم انجام شد در اینجا یا درصدی ندارد که انجام نشد یا درصدش کمتر است که تنبلی کرد یا قصور یا تقصیر و کمتر انجام داد غیر از اینه؟ حالا به جای عمل شما که با اون عمل شمای عامل با اون عامل با هم شرکت عملی کردید همون درصد محفوظ است همچنین اگر شما مال تون را به طرف دادید به عنوان مضاربه دو عمل دو عامل با هم شرکت دارند یکی عمل شما که حی است که چه هست چه هست و سه نشان دارد یکی عمل من. حالا چنانچه شما صادقانه و سالم روی این مال کار کردید و ضرر کردید به این صاحب مال چه داره؟ چنانکه اگر بنده خودم عملی کردم با دیگری نیستم همونطور نه منفعت بود نه ضرر نسبت به من نسبت به هر چه هست. نسبت به او هست کار میکنه و اگر چنانچه بنده عمل نکنم  بلکه کاری کنم که عمل شما معطل بشه چی میشه؟ اینجا بدهکار میشم دیگه در اینجا این مالی که دست من متضارب هست اگر چنانچه این مال ازش منفعتی قصوراً البته و نه تقصیراً منفعتی حاصل نشد یا ضرری حاصل شد یا منفعت کمی حاصل شد آیا در هر صورت درصد معین داشته باشه صاحب مال اینکه ظلم هست که همون در عمل که اینطور بود در عمل دو عامل در هر درصد به اندازۀ عمل دارند اگر عمل نباشد هیچ باشد کم کم باشد زیاد زیاد متوسط متوسط عمل که خود اصل مطلب است اما مال که تبلور عمل است شما این مال من که یک میلیون و عمل شما که به اندازۀ یه میلیون که ممکنه بعضی وقتا مال اثر بیشتری داشته باشد عمل اثر بیشتر، مال و عمل برابر، فرقی نمیکنه این ها. ممکن است من در یک میلیون ده میلیون کار میکنم بهره ام بیشتره. در یک میلیون به اندازۀ صدهزارتومان کار میکنم خب کمتره. این ها فرق داره. این بخش ها داره عرض شود که بخش هایی که باید در نظر گرفته بشه درصد در تمام مراحل اندازه گرفته میشه درست دقت کنید آقایون چون مطالبی ست که در کتب فقهی ما نداریم و حالا داریم از صفر شروع میکنیم داریم فکر میکنیم داریم بحث میکنیم دیگه  روی بحث در محور آیات  در عفو و روایت در فرع درایم بحث میکنیم که چرا ربا حرام و چرا غیر ربا حلال، این چرا رو ما خود ها میتونیم بیابیم در اثر این تحلیلی که داریم میکنیم و تفسیری که میکنیم. این مالی که من به طرف میدهم اولا ثانیا ثالثا و اولا، در چه صورت میتوانم مضاربه بدم در صورتی که مال کار کنه. اگر روی مال کار نکنه که مضاربه یعنی چی؟ ضربه مضاربه نیست مثل اینکه بنده با شما شرکت عملی دارم شما برید بخوابید، شرکت نیستش که اینجا. اگرم من مالم را میدهم به شما مضاربه یعنی شما روی مال کار کنی ولو دوجور کار میشه کرد یک جوری که من رفتم کار کنی یکجور خونه بخری اجاره بدهی بشینی، اون هم کاره یک کاری ست که منقطع الآخر است یک کاری ست که مستمره. کار مستمر هم یا متأکد است هی نو میشه نو میشه نو میشه بدون اینکه شما کار کنی یا شما باید نو کنید. ممکن است شما پول قرض کنید ده میلیون خانه ای را بخرید بنشینید اینجاهم کاره اینجا هم برخلاف اونچه که گمان میشود اینجا هم کاره منتهی کار مستمره و بدون اینکه شما کار کنی حالا، اگر طرف که باهاش مضاربه میکنید این مال رو بگیره خرج کنه بگیره بخوره بگیره بذاره تو بانک  مضاربه نیست اینجا اصلا باطل است این عنوان مضاربه باطله عنوان قرض هم دو شرط داره قرض الحسنۀ بدون اینکه انسان در مقابل مضاربه بگیره دو شرط اصلی دارد یک شرطش این است که شما نیت پرداخت داشته باشید یک، دو توان پرداخت داشته باشید اگر نیت پرداخت دارید و توان معمولی پرداخت ندارید قرض باطله. اگر توان پرداخت دارید نیت پرداخت ندارید باطله اگر هیچکدوم، باطل تر چهارمی درسته نیت پرداخت و توان پرداخت من آدمی که ماهی ده هزارتومان میگیرم ماهی پونصد تومان میگیرم ماهی دویست تومان سیصد تومان چهارصد تومان اضافه میارم یا فضار به خودم بیارم یه مقداری اضافه بنده همین رو قرض کنم غلطه این چون من توان پرداخت رو نه بالفعل دارم نه بعدا علم غیبم که ندارم  باید در وضع معمولی فعلی و آیندۀ معمولی نشنگر خودتون شما اضافۀ بر نیت پرداخت توان پرداخت داشته باشید و الا مفت خواری ست. من نیت ندارم مال شما رو بدزدم کی میگیرم نیت دارم بیخودی نیت دارم نیت دارم که اگر خداوند میتوانستم بدم اگر چی شما وضع موجودتون چجوره کاسبی تون کار تون وضعتون. این در باب قرض الحسنه ست حالا، در باب قرض الحسنۀ مضاربه ای هم شرط سومی در کار است شرط اول موجود که بنده از شما قرض الحسنه مضاربه میگیرم در سروقت بدم. نیت پرداخت هست امکان پرداخت هم هست چون ممکن است من مال شما رو بگیرم وقت تلف شه امکان پرداخت نباشه خودم تلف کنم یعنی با اون شرایطی که البته در باب مضاربه دارد. اینجا شرط سوم است، شرط سوم این است که مضاربه نه قرض یعنی بنده روی این مال کار بکنم که از کار استفاده کنم که درصدی از استفاده مال کارگر و درصدی از این استفاده مال شخصی که صاحب پوله خب، در اینجا تبلور کار من که کار کمرنگ است که مال است که در شخص مضارب می دهم این دو حالت داره عرض شود که اینطور بگم، یک میلیون فرض کنید که پنجاه درصد پنجاه درصد نه از منافع یک میلیون رو فرض می کنید این یک میلیون به حساب بازار میکند یک میلیون بیست تومان درآمد دارد از بیست تومان درآمدده تومان دوازده تومان بالا پایین مال من، بیست تومان درآمد دارد اگر من درآمد نداشتم چی؟ هیچی باز بده، کم؟ بده ضرر؟بده زیاد بده چی شد اگر خودتون بودید چی میشد اگر خود جنابعالی رو این یک میلیون کار میکردید در هر صورت عرض شود که ماهی ده هزارتومان داشتید یا بعضی وقت ها نه خیر علی موند و حوضش اصلا از بین میرفت مال، بعضی وقت ها کمتر بعضی وقت ها زیادتر بعضی وقت ها متوسط چطور است شما نسبت به اصل خودتون که این مال را اگر کار نمی کردی یک بعد نداشت، یک درصد خاصی نداشت شما چرا درصد خاصی را در مالی که در عملی که مربوط به شماست قرار نمی دید در عمل هم اینطوره. مگر تاجر در تجارت درصد خاصی استفاده میکند؟ نه استفاده است کمه زیاده ضرره فلانه فلان در عمل  در مالی هم که با اون کار مال کار میکند مال درصد خاصی نیست پس چطور شد در بعد سوم که این مالی که من اضافه دارم به کسی دادم که مضاربه است که کار کند، من درصد خاص با برهم نهادن چشم از او بگیرم ظلم است در چند بعد ظلم است مفت خوریه دیگه این جور نیست که اگر نزد من بود چنین میشد تازه نزد شما هم بود اگر این مال نزد شما بود چنین میشد؟ اگر منفعت پول خوریه منفعت دیگریه چون ما صددرصد فقط منفعت پول داریم در تجارت ها و زراعت ها و کار ها صددرصد نداریم درصد معین هم نداریم فقط در منفعت پوله این غلط است که منفعت پول خورد اگر این مال نزد من بود اینقدر استفاده میکردم، اولا اگره، ثانیا همین اگر هم مگره. این اگر بالا دارد پایین دارد ضرر دارد نفع دارد کم دارد زیاد دارد اگر مال مردم خوری نباشد چطور؟ این عمل خود را سر کنید که در نزد خودتون هم صددرصد نبود بعد این مال که نزد طرف است و شما به عنوان اینکه شرکت میکنید با اون شخص در عمل از او عمل زنده و از شما عمل کمرنگ که مال است، در هر صورت از یک میلیون ماهی ده هزارتومان یا در هر صورت که بدتر از یک میلیون ماهی بیست هزار تومان که این چند تا ظلمه. یک ظلم نسبت به این عامله مگر بالاتر بیست تومان در میاره گاهی اوقات هم بدهکار هم میشه گاهی اوقات کمتره یک، دو اگر بناست که ماهی بیست هزارتومان به شما بده این باید جنس را گرون تر بفروشد سوبله نه دوبله یک خودش زندگی کند دو باید به این شخص بدهد سه در هر دو صورت باید گرون تر بدهد چهار گرون تر نده نه مال این شخص در میاد که منفعت پوله نه از زندگی خودش در میاد پس سیاه میکند چهرۀ اقتصاد رو گرون تر فروختن کرون تر فروختن و بیشتر دویدن بیشتر دویدن گرون تر فروختن برای اینکه خودش و برای اینکه دیگری استفاده کنه. این درصد معینی که در هر صورت شما مقرر کرده اید در چند بعد ظلمه.ظلم است به عامل، ظلم است به مردم ظلم به عامل بیشتر کار کردن ظلم به مردم گرون تر خریدن برگردیم، ظلم به عامل بیشتر کار کردن اما در صورت ضرر هم بدهد نفع کمم بدهد نفع متوسط هم بدهد هر قدر این درصد بالا برود پایین برود و صفر شود و هیچ شود و اصل مال از بین بره اصل یکجا از بین رفت خب این بسوزد و بسازد و این درصد معین رو مفت خوریه دیگه در مقابلش چیه؟ اگر چنانچه خودی داره این تکرار نیست این تعمیق مطلب است در حقیقت اگر چنانچه خودتون روی این مال کار میکردید و ضرر میکردید میگرفتین چیزی؟ نفع نمیکردید میگرفتید؟ نفع کم میکردید بیشتر میگرفتید؟ اینطور نیست چطور نسبت به خودتون اینطور هست اما نسبت به اون کسی که مضاربه دارید میکنید اینطوره؟ حالا اگر مضاربه نباشه مفت خوریه دیگه حالا میرسیم به مضاربه حالا به مضاربه میسریم ما در منفعت پول داریم بحث میکنیم در منفعت پول کاری ندارد که ببینید کسی که منفعت پول میگیره کار کند طرف نکند زیاد کند نکند ضرر کند نفع کند نفع کم کند زیاد کند در هر صورت درصد مال اینه این مفت خوری کلی ست. درست شد؟ در اونجا باطله مضاربه گفتیم که شما نبودید اینجا ما میگیم درصورتی مضاربه درست است که طرف کار کند ببینید آقا قرار است که روی یک میلیون میلیونی کار کند روی صدهزار تومان صدهزارتومانی روی ده میلیون ده میلیونی کار کند اگر نمی تواند روی یک میلیون میلیونی کار کند صد تومانی نمیتواند کار کند این اصلا مضاربه درست نیست. مضاربه درصورتی که اون مقدار ممکن ما دون العنصر الحرج همانطور که من یک میلیون دادم طرف هم یک میلیونی کار کنه در واقع مضاربه اینطوره اگر قرض الحسنه ست که هیچی قرض الحسنه نیت پرداخت امکان پرداخت وقت معین برگشت دادن معلوم، در قرض دادن شرط نیست که طرف کار کند با این مال، برای اینکه برای خودشه خودش احتیاج داره گرسنه ست یا فرض کنید میخواد کار کنه اما در باب مضاربه شرط هست که طرف با این مال کار کند و تقصیر نکند اگر قصوری بود که این مربوط به او نخواهد بود چون مال المحسنون فی السبیل حالا در باب منفعت پول چی میگن آقایون؟ در باب منفعت پول میگن این یک میلیون بی حرکت بی زبانی که بدون کار اضافه نمی شود و اضافۀ بر زندگی ست من میتوانم با ادمی که حرکت میکند کار می کند احتیاج دارد و اگر کار بدون پول باشد نتیجه دارد، این دوتا با هم شرکت میگیم آقا شرکت میگه شرکت است خود پول را میدهند و عرض شود که فرض کنید که از یک میلیون ماهی بیست هزار تومان بگیرند میگیم این بیست هزارتومان برای شما بگیرید بیست هزارتومان رو برای خود پول بگیرید خود پول که منفعت نداره برای کار میگیرید خب کار اولا کسانی که پول منفعتی قرض میکنند مگر مرتب کار میکنند بعد برای زندگیش پول میگیره چیزی نداره روش بخوابه روی زیلو میخوابه مثلا برای غذا یا حتی اگر هم برای کار داره از شما قرض میگیرد مگر اینکار صد در صد  درصد معین شمارو انتاج میده بعضی وقتا برای نون شب خود این عامل هم انتاج نمیده بنابراین این زورگویی ست یعنی یک طرف تنبلی بخورد شکم گنده کند منفعت روی منفعت روی منفعت یه طرف بدود بدواند گرون بفروشد پدر خودش در بیاد پدر دیگران در بیاد یعنی دو قطب پیدا میکنه اجتماع یک قطب سرمایۀ مفت خواری زمین خواری مال خواری کوفت خواری یک بعد هم هیچی خواری هیچی ندارد. این نتیجۀ منفعت خواری ست که الان موجوده الان در آمریکای بدبخت اگر کسی بره اونجا من نرفتم میگن یه جا هست که ساختمون سیاه چرک کثیف متعفن فقرا یه طرف تو پول دارن خفه میشن اینچیه؟ اینکه میگن این منفعت پول خواری و بانک داری در بعد ربا این عرض شود که تمدن ایجا کرده چه تمدن برای کی ایجاد کرده؟ برای اون کسی که داره میمیره لای خاک میگرده تلویزیون دیدید لای خاک میگرده جونور پیدا کنه بخوره برای اون پیدا کرده یا برای اون کسی که میگرده بی عار و فقط رو پولش کار کند اینکه کار نمی کند که شما اگر روی حساب درصد منفعت پول در نظر بگیرید این درصد منفعت پول درصد مفت خواریش بسیار بسیار بالاست یجاش درسته، طرف با این پولی که از شما قرض کرده است کار نمیکنه چون قراردادی نشده. قراردادی را درصدی را بر او قرض الحسنه داده دیگه درصدی را با او قرارداد نکردید این کار کرد به طور عادی نه زیاد دوید نه زیاد دووند نه گرون فروخت نه چه چه به طور عادی اثامَ نَفعاً ارتباط دارد.یه مالی به دست آورد که زیادی ست از جای خودش در اینجا مستحب مؤکد است که چیزی به صاحب مال بده. ما اون چهارشنبه عرض کردیم در اینجا واجب است بده چرا؟ وَ اِذَا حُجیةٌ بِتَحیَّةٍ فَحَیّوا بِاَحسَن مِنها و الدُعا در دو بعد یک بعد که اگر به عکس قضیه این محتاج به قرض شد اون محتاج به قرض شد این به اون بده بعد دوم این است که نخیر یکی از مراحل الدوها و احسن منا این هست که بنده مالی که استفاده به دست بردم و اضافه بر زندگیمه با مراعات جهات عادی و عادلانه خب من یک چیزی پاسخ دهم تحیه او را این شادباشی که این نیرویی که به من داد من هم نیرویی به زندگی او بدم که استفاده کنه مطلب دیگری ست اما این یک بعد قضیه ست و این بعد خیلی زیاد نیست اگر شما منهای منفعت پول و ربا فکر کنید این بعد زیاد نیست کسی که کار میکند و پولی را از شما قرض میکند کار عادلانه میکند نه زیاد میدود نه زیاد میگیرد نه زیاد می خورداین اضافۀ بر حوائج زندگی خودش به دستش بیاد زیاد نیست همین، درصد کم درصد بهرۀ اضافۀ بر ضرورات زندگی این درصد نیاز نیست در اون درصد اضافةُ بالتحیَّة فهَیُّوا باَحسَنُ منها بالدعا خب بقیش چی؟ اگر منهای زیاد دویدن پدر خود ار درآوردن منهای گرون فروختن منهای اجرت زیاد گرفتن منهای بازار سیاه درست کردن منهای تمام این ها باشد درصد هست کم اما با این ها حساب کنیم بخشی درصد معین میشه تازه با تمام این ها با دویدن زیاد گرونی زیاد و چه زیاد و چه زیاد مع ذلک این شخصی که دارد رو پول شما کار میکند اگر زندگی خود را نتوانسته اداره کنه باید به شما هم بده؟ این سوزاندن یک بخش بسیار وسیع از مردم است که این ها دارای قدرت مالی نیستند حالا، درصد پایینم باشه اپر درصد پایین ببین یک درصد من به شما یک میلیون قرض میدم به جای بیست هزارتومان برای اینکه شاید یه میلیون هزارتومان ضرر کرد اصلا حالا چرا بدم؟ پس معین کردن چیه تعیین کردن چیزی علیه طرف چرا برای اینکه طرف حساب هایی دارد بالا دارد پایین دارد ضرر دارد نفع دارد زیان دارد کم دارد فلان، پس معین کردن یعنی چی؟ مثل اینکه  بنده بگم در هر حال کار میکنم اینقدر بدی شاید که کارم با بی عرضگی بود شاید کارم طالب نداشت شاید کارم ضرر داشت شاید کارم، نمیشه نسبت به عمل خودم من نمی تونم تعیین کنم تا چه رسد نسبت به عمل دیگری نظر بده، این تأیید نمیخواد این برای تفهم بیشتر این مطلب است که اینکه می گویند اَحَلَّ اللهَ البَیعَ وَ حَرَّمَ الرِبَا؛ نخیر این دروغه اینجا یه مسائلی پیش میاد مثلا بنده خانه ندارم از شما پولی قرض میکنم که خانه بخرم میشود اینجا مضاربه کرد یا نه آخه در مضاربه مگه نمیگن بحث کلیش بر میاد ولی اشکالاتی داره در مضاربه میگن کار لازمه این رو اشاره کردم یک کار مستمر داریم یک کاری که انجام میشه و خودش از نظر امری استمرار داره بنده چه پول از شما قرض کنم خانه ای بخرم بفروشم بخرم بفروشم بخرم بفروشم بخرم بفروشم مالک شم بعد ملک از بین بره چه اینجور باشد درصدی را معین کنیم ازمنافع، از منافع نه کلا ربا درصد از کله این درصد از منافع. یبارم نه خیر بنده خانه ای ندارم و اجاره ام ندارم بدم قرض میکنم از شما یه خانه ای یه اتاق پنجاه متری میخرم میشینم توش، خب در اینجا اگر من قدرت داشته باشم به عنوان مضاربه چیزی بدم اینکار رو میکنم  قدرت نداشته باشم چی، مضاربم غلطه؛ قرض الحسنه باید باشه اما  اگه آماده این هستم که کاری که میکنم اجاره خونه در نمیاد اما اگر خونۀ من مجانی باشد خب این مقداری می توانم به دیگری اضافه بدهم در اینجا مضاربه معنی دارد که چی؟ یک میلیون تومان از شما گرفته است خانۀ کوچکی گرفته است خانۀ کوچکی خریده است زندئگی میکنه کارم میکنه اضافه هم میتونه در بیاره در اینجا می تواند درصد به چه حساب؟ به حساب استفادۀ بالفعل بدون کار خانه به شما بده.اینجا که مثالش رو قبلا عرض کردیم چه فرق بود بین ربا و اجاره خونه؟ فرق این بود دیگه یکی از فرق های مهم این بود که در باب اجاره خانه این ما این عمل متبلورکه خانه شده است این بدون کار نافع است برای کیه؟ برای صاحبش که داد دیگه. وقتی شما پولی را از من قرض کردید و خانه خریدید این خانه بدون کار نافع است بنابراین من حق دارم چیزی کسی را از شما بگیرم یک درصد معینی رو بگیرم حتی، یک درصد معین رو از شما بگیرم بله اگه خانه خراب شد مطلبه ولی چی شد مطلب این؛ یک درصد از شما بگیرم چرا؟ برای اینکه این منفعت شما کردید یعنی بهرۀ نشستن در خانه فایده اجاره دادن نشستن در خانه این فایدۀ مستمری ست که ضرر ندارد اگرم بالا و پایین دارد ضرر ندارد در اینجا میشود اما در جایی که من پول از شما قرض میکنم نه خانه میخرم نه تجارت میکنم نه کاری میتونم بکنم در اینجا اصلا مضاربه باطل و مضاربه نیست اگر عنوان بخواد عنوان مضاربه باشد مضاربه در اینجا باطل است و اما اگر قرض منفعتی باشد همان بلاهایی بود که ما قبلا عرض کردیم این هم یه مقدماتی بود برای بانکداری ما میخوایم راه باز کنیم. این بانک هایی که مقرر شده است که پول از شما میگیرند و منفعتی میدهند یا پول به شما میدهند و منعتی میگیرند این ها چه حساب داره ؟ آیا میشود با لفظ کارمزد این یه خط سبز کشید روی قرمز ها و باطل های مفت خواری های منفعت پول در مفت خوردن حالا میخوایم حساب کنیم نمیخواد واقعا خارج چطوریه مثلا بنده بانکدار، بنده که بانک دارم اگر شما یک میلیون تومان از من قرض کنید و سر سال یک میلیون رو بپردازید در اینجا که باید مثلا صدهزارتومان بدید مثلا اما اگر صدهزارتومان قرض بشه و صدهزارتومان را سر سال میاد که خب خیلی کمتر میگیم اگر کارمزده آیا نوشتن یک میلیون خیلی مشکل تر از صدهزارتومانه؟ مزد داره یعنی یک الف و هفت تا صفر میلیون تومنه این اینقدرارزش کارمزدش زیادتر است تا یک الف و فرض کنید پنج تا صر یا شش تا صفر؟ پس کارمزد نیست بله کارمزد به حساب مثل اینکه فرض کنید بنده از شما مالی رو قرض میگیرم در اینجا ولاکن شما شهرتون فلان جاست میگید این پول رو به من فلان جا بده من اونجا هستم نمیتونم بیام اونجا خب در اینجا مطلب دیگری ست. در اینجا یه چند صدتومانی هم به عنوان اینکه شما میخواید باهاش ماشین سوار شید بیاید اینجا یا پست کنید این مطلب دیگری ست. این هم کارمزده برای ارسال ماله، اما اگر ارسال مال و نوشتن کار کارمزد ندارد در اینجا به لفظ کارمزد که نمیاد منفعت پول رو واقعا اقتصاد رو خراب میکنه و داغون میکنه اقتصاد مردم رو به لفظ کارمزد که درست کنه ممکنه یه لفظ کچل زلفه به شخص. لفظ کچل رو زلف دار نمیکنه این حقه ها و این بازی ها بیخوده نمونه هاشو از من سؤال میکنن مردماز باب حیله ها، یک از من سؤال میکرد به کسانی که اغلب اشخاص شماست میگفت چیه آقایاون در رسالت نوشتن که قبل از ظهر مثلا قبلا از مغرب قبل از ظهر اگر انسان وضو بگیرد این وضو باید بین نماز نباشه بلکه این وضو باید به نیت دیگه باشه بعد هم باهاش نماز بخونی خب این حقه است گفتم این حقه را آقایون میذارند خدا نمیذاره برای اینکه به نصوص  مراجعه کنیم هم تقد خیراً فان لا خیرٌ لَه اگر کسی بخواد یه جا یه روزی بره یه ساعت قبل خود را آماده کند اشکال دارد؟ یا همون سروقت باید آماده کند در اینجا هم تقد خیراً فان لا خیرٌ لَه از جمله ادله قبلا مهیا باشه لباس تون وضو تو غسل تون بعد آقایون یه گیر فلسفی دادند در باب مقدمه واجب و عرض شود که واجب میگن تا ظل مقدم به واجب نگردد ترشح نمیکند اونجور به مقدمه پس در اونجا مشروعیت نداره این شرعی نیست واگرنه در شرع ما کدامی ندارد که یک واقعیتی که چند بعد میگفت من که در قلبم معلوم است که حالا میخواهم برم بیرون جایی مهمونم و یه ساعت قبل ظهر وضو میگیرم معلوم است برای نمازه واگرنه جایی نمیخواستم برم وضو نمیگرفتم اگر نمیخواستم جایی برم خب سر ظهر یا بعد از ظهر وضو میگرفتم ولی خدا میداند که الان من وضو میگیرم برای بعده آیا اینجا کلاه بذارم میگم بله خدا که میداند در قلب من است که این وضوع برای نماز ظهره و عصره ولاکن حالا خدا گفته کلاه بذار که برای قرآن خوندن برای کُن علی الطِهارت این بازیا رو بردارید از اسلام عزیز اگر شما خودتون حقه بازید اسلام روحقه باز نکنید اسلام در هیچ بعدی از ابعاد حقه بازی نداره نه در باب اقتصادیات که ربا باشد و نه در باب عبدات و طهارت ها و چه و چه و چه در اینجا این یک بعد بانکداری که میگن عرض شود که کارمزد و از این حرف ها، و اما جور دیگر اگر بانکی اینجوری باشه حال شخص باشه یا بانک آقا شما یک پولی رو به من قرض میدید به عنوان مضاربه من هرقدر کار کردم درصد معینی مال شما این ماه از یه میلیون بیست هزارتومان ماه بعدی پنجاه ماه بعدی هیچی ماه بعدی هزار ماه بعدی فلان سر جمع سر سال حساب میکنم بنده از یک میلیون در یکسال فرض کنید پنجاه تومان استفاده کردم این پنجاه هزارتومان درصد شما چقدره؟ درصد شما پنجاه درصده بیست درصده سی درصده چون درصد عامل بیشتره عرض کردم سه بعد داره مال عامل، عامل عملش زنده عملش ضروری عملش چه بدونم مال همیشه کسی که عامل است و کار میکند اون بهره اش بیشتره مگر، جایی که عامل بیشتر از مال کار کرده مگر جایی که مال بیشتر از عامل کار کرده اون ها رو کاری نداریم اما اگر مال به اندازۀ عمل و عمل به اندازۀ ماله در اینجا سه بعدی یا چند بعدی درصد بهرۀ درصد منفعت عامل و نتیجه اش بیشتر خواهد بود اگر به این ترتیب باشه یا با شخص یا با بانک شما این قراراد و میکنید که شما هر چی که عرض شود که کار تجارت کردید تجارت حلال کردید فرض کنید که بیست درصد سی درصد هر چند درصد مالیات من، نه اینکه ماهی اینقدرنه هر ماه هر قدر بدی خب، در اینجا من که پول دادم صبر کنم تا آخر سال؟ من گرسنه ام نه چون علل الحساب بگیریم ماهی اینقدر علل الحساب بگیریم آخر سال حساب میکنم سر سال حساب میکنیم یا درست گرفتید یا کم گرفتید یا زیاد این خوبه این مضاربۀ راست حسینی بسیار صحیح و بسیار خوب است که هرگز نه اجحاف شده است به صاحب پول و نه اجحاف به صاحب عمل شده است. خب در باب مضاربه خواهیم عرض کرد که نمیشه و این ضرر از قصور و نه تقصیر همش به عهدۀ صاحب پوله چرا؟ برای اینکه مالَ فی السبیل این رو بعدا بحث خواهیم کرد یعنی یکی از نقطه هایی ست که حساب ربا رو میرسه ما علل المحسنون بنده از شما پولی قرض کرده ام به عنوان مضاربه تمام دقت های معمولی را میتوام بکنم و انجام میدم  یه مرتبه نه بنده دقت هایی که عرض میکنم چون تاجر نیستم آخوندم چه ام نمیتونم اصلا مضاربه باطله نه دقت هایی که باید بکنم و میتوانم بکنم و میکنم و تقصیر نمیکنم اون هارو، اون هارو انجام دادم ولاکن ضرر شد بازار افت کرد بمب اومد چه شد در اینجایی که بدون هیچ تقصیر من نه اینکه من ناتوان بودم و چون ناتوانم بردم نه خیر ناتوانی حق داری قرض کنی با این شرایط شما این پول را میگیرید میتوانید روی این پول به اندازۀ خود این پول در بازار موجود کار کیند به اندازۀ ما دون الحَرَجِ ما دونَ عرض شود که قُصر حالا که شما تقصیر کردید اما اگر تقصیر نبود قصور بود بدون تقصیر شما این مال کم شد از بین رفت و قابل جبران نبود خب در این چند صورت ضرر به کی میخوره؟ صاحب مال، صاحب مال که احتمالا مالش از بین رفته چنانکه اگر نزد خود صاحب مال بود و دزد میبرداز کی رفته بود؟ از خودش نه خیر صاحب مال محسن است به خودش برای اینکه مضاربه ست آخه بله این تأییده بله همانطوری که صاحب عمل یک سال دویده هیچی گیرش نیومده شما یکسال هم باید دنبال مال بدوید هیچی گیرتون نیومده خب یعنی مالشون از بین رفته عمل از بین رفته این تأییده. وضع موجود نه ببینید وضع موجود همونکه در باب عرض کردم در باب قرض کردن که عرض کردم شرط است که امکان پرداخت یعنی امکان معمولی، معمولا من وضعی دارم که که من آدم میلیونر میتوانم ماهی پنجاه تومان بدم ماهی ده تومان بدم وضع معمولی معاملۀ استثنائی کنیم علم غیب کسی نداره که وضع معمولی در وضع معمولی من با این مال میتونم کار کنم و درصد فلان بدم ولاکن این وضع معمولی رو بمب ها و عرض کنم که چیز های عراق اومدند زدند از بین برد کلا از بین برد تعدادشون از بین رفت در اینجا این مالی که اینجا بوده و عملی که من کردم این مال مال کی بوده؟ مال من که نبوده مال شما بوده مال شما که نزد من امانت بود اگر من هیچ کار نمیکردم ببینید شما یه عبا پهلو من امانت داشتید این عبا که پهلوی من امانت داشتید من میتوانستم حفظ کنم و حفظم کردم ولیکن از دست ما خارج شد اون رو بردند مال من که نیستش که، اینجام اگر شما مضاربه کردید نه قرض مال شماست من در مال شما عمل من عمل منه ولی مال شما مال شما ببینید من یک قرض قرض الحسنه با مضاربه فقط این فرق رو داره یعنی فرق هایی داریم از جمله ولی در اینجا در باب مضاربه این مالی که مال شماست و روش کار کنم در اینجا ار نبود در اینجا کار هست توجه کردید؟ حالا این بعد دومه میخواستم عرض کنم حالا اگر بنده حال ندارم نمیدونم چجوریه بنده الان به شما یک مالی رو دادم حالا هر ماه حساب کنید فلان میایم مصالحه میکنیم مصالحه در تنازل البته مصالحه هم یکی از جاهایی ست که باید گفت سراغ دار گمشده مصالحه در باب تنازله اگر من بیام اینقدر شما بی اینقدر بنزین رو بگیری در اینجا هم همینطوره در اینجا یک میلیون تومان بین ماهی بیست هزار تومان ده هزارتومان پنج هزار تومان شونزده هزار تومان سیزده هزارتومان بین بینه و مصرف نکردن و ضرر رو کاری نداریما ضرر که به عهدۀ خود صاحب ماله این بین بینه خب اینجا دوجور میشه عمل کرد یکی درصدی معین از استفاده ای که میشود معلوم نیست که این ماه چقدره اون ماه چقدره یه مرتبه میگیم نه ما یک مصالحه ای هم در مضاربه میکنیم میگیم که ما بگذریم از اینکه اگر بنده بخواهم یک مال یک درصد معینی بگیرم این معین نخواهد بود ماهی یه ماه پنج تومانه یه ماه ده تومانه یه ماه بیست تومانه سی تومانه ما این پنج تومان رو ده تومان رو سی تومن رو بالا رو جمع میکنیم قسمت بر این میکنیم به طور عاقلانه میشه فرض کنید که شش تومان ما در این ماهی شش تومان مصالحه میکنیم که مضاربه در اصل درصد است با مصالحه در مقدار معین هر ماهه درصد است اگر عاقلانه باشه. اگر این مصالحه عاقلانه باشه این حساب رو تعییر کرده باشند وضع بازار و وضع زمان و وضع مکان و وضع تجارت و این ها که چجوره ضرر رو در نظر بگیرند نفع رو در نظر بگیرند بالا رو در نظر بگیرند پایین در نظر در اینجا المُصَالِحَةُ اللمُضارِبَه منتهی دقت میخواد دیگه کلاه نذاریم نه اینکه بنده با شما دعوایی ندارم معلوم است که این ماهی بیست هزارتومان سی چهل بالاتر درآمد داره بنده با شما نخوام کار کنم میگم ماهی اینقدر اینقدر، نه خیر نه دیگه خود شما بگی نه خود من باید که وضع بازار وضع عرف جوری باشد که بینا بین و از یک میگیرند تا پنج، خب یک و دو سه و چهار و پنج جمع میکنیم تقسیم بر پنج میکنیم این میشود یک کسری و در این کسر معین که من هر ماه به مقدار معین بگیرم منتهی شرط داره شرط این مصالحه که مقدار معین هر ماه بگیرم این است که مادام موجود از بین نرفته اما اگرمال از بین رفت بدونید تقصیر شما بود اگر مال از بین رفت بدون تقصیر که مصالحه معنا نداره که بنده مصالحه کنم ده سال ماهی اینقدر بگیرم خب سر سال مارو بیرون میندازن نه سال من ضرر میکنم پس در بابی که مصالحۀ روی مضاربه میکنیم که اون درصد غی درصد معین از نظر منفعت و درصد غیر معین از نظر مقدار معین مقدار منفعت این معین گردد این منهای حالتی که باید باشه کم ضرر بشه زیاد ضرر بشه کلا ضرر بشه منهای اونه یعنی مادام المال موجودن که اصل سرمایه ای که مضاربه دارم نزد شما موجوده این مادام المال موجودن ما دو معاملۀ شرعی میکنیم معاملۀ اول، مضاربه است معاملۀ دوم مصالحۀ علی المضاربه ست. تتمه ای دارد بحث، چون از قضا دیروز به این فکر میکردم کسی اینطور بیاد بگه بعضیا نوشتن که خب این طبق قرداده دیگه ممکنه است که صاحب مال قید کند با کسی مضاربه کنه میگه یکی از خوبی این است که اگر این مال ضرر کردیا از بین رفت تو بدی آدم رو حساب ظاهر خیال میکند که درسته چون عفو القبور حالا قرآن میگوید ما علی المحسنون فی السبیل راه نیست شما نمیتونید راه رو درست کنید شخصی که محسنه و این مال رو از شما قرض کرده از مضاربه امانته اون امانته در امانت خیانت نکرده کسی که در خیانت امانت نکرده به چه حساب باید بگیرید؟ بگیرید به حساب خیانت بگیریدنکرده پس مفت خوری میشه از کسی که خیانت نکرده و تقصیر نکردهشما اگر مالی رو تحمیل کنید مثل اینکه شما جنسی را از کسی صدتومان میخرید بعد باید دویست تومان بدی صد تومان خریدی دویست تومان میگیری صد تومان مال چیه؟ اگر خودش بخواد چیزی بده بسم الله ولی در اینجایی که بنده یه مالی رو از شما قرض کردم به عنوان مضاربه و من محسنم و من امانت دارم در امانت خیانت نکردم و دویدم تا اونجا که امکان است که و ممکن بوده خب اونجا مال سقوط کرد و از بین رفت من چرا برم؟ مال مال شماست من چرا بدم؟ اولا ثانیا مال شما نزد من بود خیانت نکردم من محسنم ما علی المحسنون فی السبیل هیچ راهی علی المحسن نیست و این راه بله؟ خودش حق ندارد که علیه خودش کار کند.