جلسه چهارصد و هشتاد و ششم درس خارج فقه

مکاتب فقهی

495

بسم‌ الله ‌الرّحمن ‌الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

برداشت­های غلط که به عنوان قصور یا تقصیر از کتاب و سنت شده است و می­شود موجب تناقضات افکار است. و دیروز مطرح کردیم فقه و تفقه را در چهار احتمال. البته فقه و تفقه به معنای عام که دریافت معارف شریعت باشد چه در بعد اصلی باشد و چه در بعد فرعی. ما حالا در بعد فرعی داریم بحث می­کنیم. بحث اصلی در بعد فرعیش که مقدمه است از برای مباحث فقهی که در دنبال هست.

یک فقه گویا داریم که فقه کتاب است در اصل و سنت است در فرع و یک فقه سنتی داریم که یعنی روش فقها شیعه و سنی یا بر مبنای چهارگانه یا هفتگانه و یک فقه پویا داریم که جدیدا سخن از آن گفته می­شود و یک فقه تشریع بشری داریم که سنی­ها اول این حرف رو زدن که با قیاس و بعد استحسان و بعد استصلاح که اگر در مواردی ضرورت دیدیم خودمون بنشینیم فکر کنیم حکمی جعل کنیم یا اگر نصی از کتاب یا سنت نداشتیم چون نمی­شود که شرع بدون حکم باشد ما خودمون بنشینیم ما شرع­مداران و فقیهان حکمی رو جعل کنیم. این چهار جور فقه در کار هست.

ما اول سلب را باید عرض کنیم بعد ایجاب رو. آنچه در باب تفقه از شریعت درست نیست این چند بعده:

یک: درست نیست که ما مبانی متضاد به عنوان اصل­ها و پایه­های شریعت داشته باشیم. یا مبنایی واحد یا مبانی متناسب که با هم دست به گردنند و با هم کمک می­کنند و تبیین می­کنند حقایق شریعت رو. اما اگر مراجع رجوع ما و مراجع استبلال ما و مراجع فتوا و نظر ما در احکام فرعی شریعت، اصلی جای خود، در احکام فرعی شریعت گوناگون باشد طبعا نظرات هم گوناگون خواهد شد.

یکی بر مبنای کتاب اصالت فتوا داشته باشد، دیگری بر مبنای سنت، دیگری بر مبنای روایت، دیگری بر مبنای شهرت یا اجماع یا ضرورت به طبیعت الحال چون این اساس­ها و پایه­ها دلالت­هاشون با هم فرق می­کند نظرات با هم مختلفه. پس وحدت و هماهنگی دلیل شریعت این نقطه اولین هست از برای صحت مراجعه و صحت برداشت و عرض می­شود که استدلال. اما فقه سنتی اینطور نیست، فقه پویا اینطور نیست، فقه سوم که فقه تشریع است اینطور نیست.

مثلا در فقه سنتی که این­ها معتقدند از نظر عقیده این است که کتاب و سنت و عقل و اجماع اما کتاب نقشی ندارد. نقش اصلی در فتاوا، کتاب ندارد. سنت قطعیه هم چندان مورد نظر نیست بلکه صحبت صحبت روایات هست و سند و کتاب. بعد عقل و اجماع و شهرت و بیشتر چنین گفتن و این حرف­ها. این مباده گوناگون و این موالی که با هم اختلاف دارند گاه اجماع بر خلاف کتابه، گاه شهرت بر خلاف سنته، گاه اجماع بر خلاف شهرت و عرض می­شود که کتابه و همچنین این مباده گوناگون موجب برداشت­های گوناگون می­شود و این فقه سنتی را یا فقه پویا رو در وجه دیگر تشکیل میده.

پس یکی از علل علل برداشت­های مختلف چیه؟ اینکه نویسندگان و طرفداران فقه پویا تحلیلشون اینه میگن برداشت­های گوناگون به حساب علل درونی و برونی گوناگون موجب اختلاف انظار فقهی و فتاوا است و این­ها چاره­ای هم ندارند اینو داره و این­ها چاره­ای هم ندارند چون علل درونی و عل برونی اتوماتیکی به انسان یک دیدی می­دهد که با اون دید برداشت می­کند از شریعت که دیگری علل درونی و برونی جور دیگر است و جور دیگری برداشت می­کند و در جاهای گوناگون صاحب این فکر و صاحبان این نظر میگن نه خیلی هم مقصر نیستند اصل شریعت درسته اما برداشت­های از شریعت فرق می­کنه. البته صاحبین این فکر صحبت نمی­کنند که شریعت کدامه. شریعت …کتاب و سنت و عقل و اجماع است که شیعه می­گوید یا کتاب و سنت و عقل و اجماع و قیاس و استحسان و استصلاح هست که سنی می­گوید. اینو ما در فقه گویا می­گیم که فقط کتاب است در اصل و سنت در فرع.

این برداشت­های گوناگون که قصورا هست که اون مطلبی نیست که اینجوره قصورا هست و نه تقصیرا این موجب نظرات مختلف کسی می­گوید واجب، کسی میگه حرام، کسی میگه مباح، کسی میگه چه، این نظرات مختلف که میدن همه این نظرات هم حق است هم باطل. حق است چون برداشت­های قاصرانه است و نه مقصرانه از شریعت، باطل است چون شریعت دارای احکام متناقض و متضاد نیست. و این خطرناک­ترین قدمی است که علیه فقه اسلام برداشته شده و این از موالید فقه سنته. بنابراین ما سراغ فقه سنتی می­رویم. محور اصلی فقه سنتی است.

چند جهت در فقه سنتی است که نظرات گوناگون و برداشت­های متناقض متضاد حتی برای یک نفر ایجاد می­کند نه برای چند نفر. برای یک نفر یک نفر فقیه برداشت­ها و نظرات متضاد و حتی متناقض ایجاد می­کند تا چه برسد برای نفراتی. و این نفرات چه در یک زمان و چه در زمان­های متعدد، چه در اثر بسط و قبض علوم و تکامل علوم و چه اختلاف علل درونی و برونی و چه غیر به طور اتوماتیکی نظرات مختلف این­ها خواهند داشت. عللشو ما عرض می­کنیم دونه دونه.

یک: یک علت البته قبل از اینکه علت رو ذکر کنیم اینو عرض می­کنیم که شریعت ما شریعت غرا است در بعد معنا و در بعد دلالت لفظی نصا و ظاهرا کالنص، کتاب در اصل و سنت قطعیه در فرع و در حاشیه. خداوند جوری احکام خود را در قرآن بیان کرده که هرقدر لغت بالا و پایین برود، هرقدر علم بسط و قبض پیدا کند، هرچه شود کسی نمی­تواند بگد من قصورا چنین برداشت می­کنم. برداشت غلط تقصیره. اگر برداشت غلطی در کار خواهد بود این برداشت غلط تقصیره اما قصور نمیشه گفتش مگر کسی لغت را نداند، ادب قرآن را نداند، لغت قرآن را نداند، برخوردش با قرآن بدون کلید باشد شما بدون کلید در رو نمی­تونید باز کنید باید برید بشکنید. اگر شما کلید ندارید هرکه و هرچه باشید در را با انگشت نمیشه باز کرد باید بزنید بشکنید یا وارد نشید. کسانی که کلید فهم قرآن و سنت را ندارند که لغت را، که ادب را، که صرف را، که نحو را، که دقت را، که فکر را، که جستجوی صحیح از معانی لغت را و جستجوی صحیح از عرض می­شود که مرادات صحیح ادب را و فصاحت و بلاغت را ندارند اینا به طور کلی خب کنارند.

قرآن شریف که حجهٌ بَالِغَةٌ  فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ این بلوغ رو در تمام ابعاد داره. در لفظ گنگی ندارد، جمال دارد اجمال ندارد، رسایی در بالاترین قله رسایی دارد نارسایی ندارد، گنگی ندارد، شبهه ندارد، احتمالات غلطی که نشود با خود نص یا ظاهر دفعش کرد ندارد. و این معنای متین بودن حجت بالغه الهیه است.

خدا در قرآن شریف لغت و ادبی را انتخاب نکرده است که گنگ باشه بلکه لغت و ادبی که هرقدر لغت ترقی کند و ادب ترقی کند باز تحت الشعاع قرآنی است. و لذا اهل ادبم معتقد به این معنا هستند حتی غیر مسلمان­ها که هرقدر ترقی کند ادبیات عرب عرض می­شود که و قلم عربی ترقی کند و لسان عربی ترقی کند باز هم یک آیه اگر در مقادیر زیادی در صفحاتی از بهترین کلمات عرب باشد این آیه مثل خورشید می­درخشه. و معنای بقای حالت اعجازی قرآن حتی در بعد لفظ چنینه.

در بعد معنا اینگونه است که هرقدر علم بشر، عقل بشر، فکر بشر، اختراعات بشر بسط پیدا کند و ترقی کند باز تحت الشعاع قرآن است و قرآن … نیست. قرآن تحت الشعاع قرار نمی­گیره و مقارن هم قرار نمی­گیره. از نظر نفسم چنینه چون کلید است که در را باز می­کند. الفاظ است که معارف و معانی قرآن رو می­فهماند. بنابراین تعبیر لفظی اونقدر باید قرآن غنی باشد که هیچگاه کسی نتواند ادعا کند که اجمال دارد، ابهام دارد، شبهه دارد، چه دارد چه دارد. اگر اجمالی و ابهامی هست از طرف خود ماست. یا کلید صحیح رو دریافت نکرده­ایم کلید غلطی می­اندازیم یا کلید نداریم یا از راه درست عرض می­شود که وارد نمی­شیم.

بنابراین هرقدر علم ترقی کند علم عرض می­شود که مادی، هرقدر عقل بشر، فکر بشر، علم بشر، دقت بشر، کاوش بشر و گنجایش دریافتی بشر ترقی کند قرآن تحت الشعاع قرار نمی­گیرد. برخلاف نص نمی­شود چیزی گفت. بر خلاف ظاهر مستقر چیزی نمی­شود گفت. تا حال هم این مطلب ثابته. چهارده قرن از عمر قرآن می­گذره حتی در یک نقطه و در کوچک­ترین ملاحظه لغوی و ادبی دو قرآن حتی کسانی که معارض با قرآن بوده­اند و هستند این­ها ایراد نگرفته­اند.

و قائده حجت بالغه الهیه مخصوصا کتاب اخیر هم چنینه که اگر ما احکام الهی را بایدها ، واجب­ها، نبایدها، ­حرام­ها را و بینهما راجح­ها و مرجوح­ها و مباح­ها را که از قرآن استفاده می­کنیم اگر چند بعد را مراعات کنیم برداشت­های گوناگون یعنی چه؟ این غلطه. برداشت­های گوناگون در علل و حِکَم قرآن مطلبی است، در خود احکام مطلب دیگری است ما در خود احکام داریم بحث می­کنیم. در خود وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ که قرآن میگه از حُرِّمَ هیچوقت در هیچ زمانی در هیچ زمینه­ای از حُرِّمَ نمیشه برداشت اُحلّ کرد. از کُتِبَ برداشت لم یکتب کرد، از فُرِضَ برداشت لم یفرض کرد، از وجوب نماز جمعه وجوب نماز شنبه کرد، خب نمیشه. این در بعد اول که در دلالت لفظی حجت بالغه الهیه است و بالاترین قله فصاحت و بلاغت است این اینطرف و اونطرف نمیره. در برداشت­ها برای کسانی که راه را به دست آوردند، لغت را، ادب را، دقت را، فکر را در قرآن بدون تاثیر عوامل درونی و برونی این ثابته. بله حکمت­ها، علت­­ها از نظر طبی، از نظر چه، از نظر چه، از نظر چه اگر راه درست برن خب می­فهمند و بیشتر می­فهمند و بیشتر می­فهمند و این عوض نمی­کنه حکمی رو.

بله اگر علت­ها و حکمت­های تراشیده باشد، خود من درآوردی باشد و من خودم درست کردم اون مطلب دیگری است اونو قبول نداریم. ولکن اگر علم طب ثابت کرد این مطلب را که اگر شرع مقدس فرمود که گوشت خوک حرام است برای این است برای این است برای این است و درست اگر فهمید خب مطلبی نیست. خب قبلا نفهمیده بود حالا می­فهمد. اگر از راه صحیح علم طب یا غیر علم طب یه حکمتی را برداشت کردند من نمی­تونم بگم حکمت صد در صد اینه. یه حکمت جسمانی را برداشت کردن یا از راه عرفان، از راه معرفت، از راه عقل یک حکمت معنوی رو برداشت کردن و درست برداشت کردن این اختلاف برداشت اختلاف تضادی نیست اختلاف تکاملی است. اگر برداشت صحیح باشد اختلاف تکاملی است اختلاف تضادی عرض می­شود که نیست. و اگر اختلاف تضادی باشد برداشت غلطه ولی تمام این برداشت­های در بعد دوم که بعد از حُرِّمَ ، بعد از احلّ ، بعد از فُرض ، بعد از وجب ، بعد از این­هاست در بعد دوم این اختلاف برداشت­ها وجب را غیر غیر وجب نمی­کند، حرّم را غیر حرّم نمی­کند، هر چه بفهمند و هرچه نفهمند اختلاف برداشت­ها در بعد حکمت­های احکام و در بعد علت­های احکامه. اصل عوض بشو نیست.

پس کِی عوض میشه؟ در چند جا عوض میشه. ها اینو عرض کنم خب ببینید ما در برداشت از راه­های صحیح از نصوص و ظواهر قرآن در اصل و از سنت در فرع ما که معصوم که نیستیم احیانا اشتباه هم می­کنیم. این اشتباه با چند چیز برطرف میشه. یکیش شورا، وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ. کسانی که همه ناظران صحیح هستند در کتاب الله و درست دقت می­کنند و بر مبنای صحیح وارد میشن و علل درونی و برونی موجب … و موجب تحریف و موجب عرض می­شود که تحمیل بر قرآن نمی­شود اینا افکاری کردند خودشون بعد با هم در شورا می­ذارند. اگر نقصان­هایی هست اگر تاریکی­هایی هست این­هام برطرف میشه تقریبا به کلی. بسیار کم می­ماند احکامی که در بعد اول و بعدا بعد دوم حل نشه. و اگر کسی بود که اول چیزی گفت بعد چیز دیگر هر دو استناد به قرآن بود این مال چیه؟ مال قرآن نیست … مال قرآن نیست. اگر یه نفر ده سال پیش به آیه قرآن استنادی ­کرد فتوایی ­داد و ده سال بعد به همون آیه استناد کرد فتوای دیگری داد این تقصیر قرآن نیست تقصیر جو است علل برونی است.

همه علما، اجماع­ها، شهرت­ها، ضرورت­ها و و و وهاها همه در حوزه­های شیعه و حوزه­های سنی گفتند محرمات رضاعیه دو تا نیست بیشتره. این بدبختم توی حوزه­ها بوده. انفصال از معارف این حوزه­ها صد در صد کار آسان نیست. این یک فضل خاص الهی است که انسان انفصال پیدا کنه. این حجاب­هایی که ایجاد کرده­اند با منطق ضرورت که بین شیعه و سنی علی الاطلاق میگن محرمات رضاعیه دو تا نیست فقط مادر و خواهر نیست، دختر هست، عمه هست، خاله هست، دختر، دختر برادر هست، دختر خواهر هست، پسر … هست، چی هست این بیرون آمدن از این کار آسانی نیست. بنابراین تقصیر قرآن نیست قرآن که بیان کرده قشنگ. وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ . بنات ندارد، اخوات ندارد، چه ندارد. تقصیر قرآن نیست. تقصیر من و من­هاست که علل برونی ضرورت و علل برونی مسلّم بودن نه برای حفظ دکان­ها نه. خب کسی که این درس­ها رو خونده، بله بر محور قرآن کار کرده فکر کرده و این­هام زمینه بوده ولی این زمینه­هایی یک حجابی درست کرده و یک علت برونی غلطی ایجاد کرده که ده سال پیش بیست سال پیش این نظرم این بود که محرمات رضاعی زیاده ولی بعد که خود را به طور کلی کشید از این مفاهیم غلط حوزه و از این حجاب­های برونی و از این اصطلاحات غلط و ضرورت­ها و اجماعات غلط خود را بیرون کشید الان صاف در مقابل تمام فقهای تاریخ اسلام می­ایستد می­گوید فقط محرمات رضاعیه دو تا. پس این علت برونیِ غلط هست یا علت درونیِ غلطه.

بنابراین اگر بر محور کتاب و دلالت قوی کتاب که اقوای دلالت­هاست در طول تاریخ نوشته­ها در گذشته و آینده همچنین اگر درست وارد بشه متن قرار بده و بعدا شورا بشه اینجا حکمت علمی خواهد شد. درصد اختلاف خیلی کم خواهد بود ولی نشده. پله اول را نرفته­اند تا چه رسد پله دوم. ما هنوز در خم این کوچه­­ایم. ما در این پله اول مورد بمباران هستیم مورد هجوم هستیم در این پله اول که بر محور قرآن اصالتا و بر محور سنت فرضا ما عرض می­شود که فرعا ما فکر کنیم تا برسیم به پله دوم. پله دوم امام زمان تشریف میارن شاید در اون موقع این جریان رو ما انجام بدیم که حضرت بتونه ما رو بشناسه ما هم بتونیم اون حضرت رو بشناسیم میگه عکس رو کتاب نمیشد دید. خب این عرض می­شود که مرحله اولی.

پس اختلافات مال چیه؟ اختلافا هم چند جهته. اختلافاتی که بین فتاوای شیعه و سنی است شیعه با شیعه، سنی با سنی، علوی با سنی، علوی با شیعه، اخباری با اصولی، اصولی با اخباری و با این متقدم متاخر، متاخر متقدم، متاخر متاخر با متقدم، متاخر متقدم با متقدم این اختلافاتی که در یک زمان یا در چند زمان بین فقهای مذاهب مختلف چه مذاهب مذهبی شیعه و سنی چه مذاهب اصولی، مذاهب عرض می­شود که فقهی، مذاهب اخباری، مذاهب چه هست تمام مرض از خود ماهاست. بعد از محور واحد که محور موحد است که کتاب الله هست یا بعد است یا اگرم … داریم علل درونی، عوامل درونی و عوامل برونی است که برداشت رو عرض می­شود که غلط می­کند برداشت رو عوض می­کند.

و نه در زمان­های گوناگون که صاحب فکر فقه پویا می­گوید که گذشت زمان و ترقی علم آب را که بسیط می­نمود الان مرکب از H₂O می­داند H₂O و بعدا چنین. نه کاری به علم نداریم اینجا که به علم کاری ندارد که.  این فقهای سنی که به ترقی علم هنوز که کاری ندارند. حالا اگرم کار داشته باشند میگیم علل درونی و برونی علم یک، علل درونی و برونی شهرت­ها، اجماع­ها، قیاس­ها، استحسان­ها، استحصلاح­ها، ضرورت­ها و علل درونی دوست­داری­ها، حب­ها. یه نفر آدمی است که اینقدر مقدسه می­خواد از خدا مقدس­تر بشه میگه زن باید جوری تو گونی بره که اصن هیکلشم معلوم نباشه. این کتاب که نیست چیکار می­کنیم؟ این تعبیر می­کنه آیات رو، دیروز اشاره کردم، آیات رو و روایات که وجه و کفین رو استثناء کرده این میاد … معنا می­کنه این علل درونی است. این در درون علاقه آنچنان دارد که زن به طور کلی هیکلش هندسی وجودش و فیزیکش هیچیش بیرون نباشه، اصن هیچی بیرون نباشه. میگه اصن یه جام که اگر زن نشست اینجا بنشینید چنینه. اگر نگاه کنید با مژک­های چشم تو را آوازه می­کند به جهنم مثلا، از این حرفا. یا فرض کنید که کسانی که این فکر جاهلی را از جاهلیت عرب گرفتند که زن اصلا عربا اینطور می­گفتند جاهلیت عرب که زن اصن انسان نیست حیوانه. خدا به شکل انسان آفریده که با مرد بتونه زندگی کنه و کلفتی کنه. کمااینکه یهودی­ها هم نسبت به غیر یهودی­ها هم این حرف رو می­زنند. یهودی­ها نسبت به امت غیر اسرائیلی میگن که اینا انسان نیستند خدا این­ها رو به صورت انسان آفریده است که خادم ما باشند. این فکر جاهلیت عربی نسبت به زن در روایات شیعه آمده است در روایات سنی آمده است و قرآن نصش بر خلاف این روایاته.

میگه چی؟ مثلا از پیغمبر بزرگوار نقل می­کنه که یک زنی رفت خدمت حضرت و عرض کرد که آیا شوهر من چند حق بر گردن من دارد؟ دو تا؟ سه تا؟ ده تا؟ فرمود نخیر صد هم بالاتر، اصن قابل حساب نیست. صد برابرم بیشتر حق داره. این خلاف نص قرآنه وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ. اگرم وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ به حساب پاسداریه نه درجه فضل ایمان. پاسداری چون مرد قدرت بیشتر دارد از نظر بنیوی، از نظر تحصیل مایحتاج دارد. وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ هر وظیفه­ای مرد نسبت به زن دارد زن هم نسبت به مرد دارد زندگی مشترک هردوانه است. اما شما میاید فتوا میدید طبق روایاتی که زن اگر از خانه بخواهد برود بیرون رساله مرجع تقلید بخرد یا بخواند هیچی هم در کار نیست حرام است نمازش باطل است. از کجا اومد؟ این علل درونی است و علل برونی است.

علل برونی جاهلیت که این جاهلیت استمرار پیدا کرده و زن رو تو سرش زدند آنچنان تو سرش زدند که به طور کلی که از حیوان هم کمتر. بابا شما حیوان رو اینقدر محدود می­کنید؟ این بز بخواد بره اونجا علف برداره اجازه می­خواد؟ ولی این … شما این زن اگر بخواد بره خونه همسایه یا خونه پدرش پدر داره می­میره. توی روایتم دارد که یک زنی به پیغمبر اکرم عرض کرد که من پدرم مریض شد نرفتم سراغش چون شوهرم نبود، گفتند داره می­میره نرفتم چون شوهرم نبود. روایت داره­ها سنی و شیعه. پدرم مرد نرفتم تشییعش، دفنش کردن نرفتم بعد شوهرم آمد و حالا یا رسول الله من وضعم چطوره؟ فرمود خیلی کار خوبی کردی عالی. این چه پیغمبری است؟ آخه این چه پیغمبری است که این­ها ساختند با ما برای ما؟ مگر حیوان اینجور نظر میده؟ حیوان اینجور نظر میده که زن باباش مریضه نره. مگه می­خواد بره باباش مریضه بره زنا بده؟ باباش مرده می­خواد بره زنا بده؟ در تشییع جنازش باباش می­خواد زنا بده؟ خب این زن اینقدر مومن بود اینقدر چی بود که مثلا اگه بود دقت داشت که شوهر، خب این دروغه این جعله. این همون جاهلیت عربی است که نقش بسته است در افکار ما و جریان درونی و برونی ایجاد کرده که آیات را تاویل ببرید. وقتی که به قرآن می­رسد بر خلاف نص قرآن عرض می­شود که فتوا میده. بنابراین عیب از خود دلالات ظاهر و نص قرآن نیست عیب از علل درونی و برونی ماست.

و علل درونی و برونی ما چند جهت داره. یک: مباده ما چند تاست؟ … مباده ما فقط قرآن نیست بلکه قرآن در حاشیه هم نیست. قرآن است، سنت است، روایت است، شهرت است، اجماع است، ضرورت است استاد چی گفت؟ آقای بروجردی رضوان الله علیه می­فرمود که مرحوم شیخ طوسی هزار شاگرد داشت و این هزار شاگرد همه مجتهد بودند ولی همه مقلده بودند چون فتوا بر خلاف استاد ندادند احترام گذاشتند. این چه اجتهادی است؟ اینا که مجتهدند به احترام استاد مطابق فتوا استاد اگر بنده شاگرد شیخ طوسی بودم صدها به ایشون می­کردم که آقا شما تفسیر نوشتید چرا با … قرآن مخالفت کردید در فتوا؟ اگر انسان خود را آزاد کند از تقید به این و آن، از علل و حواجب درونی و برونی، با چشم باز و با هوش باز و فکر باز بدون تعصب، بدون حجب درونی و برونی با قرآن تماس بگیرد که این بلاها ایجاد نمیشه.

پس این بلاها از چند جهت …

یک: تعدد مباده. یکی به این یکی به اون.

دو: احادیثی که مورد استناد قرار می­گیره. فلان آقا اینطور برداشت می­کنه دیگری میگه تقلیدگر، سومی میگه اینطوره. برداشت­های گوناگون چون حدیث طبعش اینه. حدیث تقیه دارد، جعل دارد، تقطیع دارد، چه دارد چه دارد. سند رو می­بینیم سند صحیح چون سند صحیح است پس قبول کنیم. آقا کسی که متن را جعل می­کنه خب سند رو هم جعل می­کند این یک. کسی که متن رو جعل می­کنه خب سند هم جعل می­کنه کاری نداره که. قال سلمان عن فلان عن فلان عن رسول الله کاری نداره که. مگر کسی که متن رو جعل می­کند این عرضه ندارد سند جعل کنه اولا.

 ثانیا فرض  کنید این سند واقعیه. سلمان از ابوذر از مقداد از عمار از که از که از که ولی همه سرشون کلاه رفته. چه مانعی داره؟ سر این غیر معصومین کلاه میره ولی سر امام صادق کلاه نمیره، سر پیغمبر کلاه نمیره، خدا سر نداره کلاه بره ولی این­ها ولو عرض می­شود که عادل باشند معصوم که نیستند سر این­ها کلاه میره. شما میگید چون حدیث است و حدیث صحیح است بنابراین اینو باید بهش فتوا داد برخلاف نص قرآن یا بر خلاف ظاهر قرآن.

پس بلای اول که علل درونی و برونی است که  موجب می­شود برداشت­های متناقض و متضاد از شریعت بشه این است که چند مبدا ما داریم و یکی از مباده حدیث است حدیث صحیح است یا حدیثی که عمل کردن. میگن اگر حدیثی را بهش عمل کردن ولو صحیحه نباشد قابل قبوله اما در مقابل صاحب جواهر میگه صاحب کتاب عرض می­شود که آیت الله کاظمی میگه، اقای دیشب خوابشو دیدم مرحوم آقای … شاهرودی دیشب خوابشو دیدم … با مقلد صحبت می­کرد. اینا میگن بله فلان آیه رو خب بله این دلالت دارد وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ ولی چون شهرت بر خلافه عمل نمی­کنیم. آیه رو با روایت اشتباه گرفتند یعنی این عوامل درونی و عوامل برونی و خب میگه حدیث اگر باشد بهش عمل کردن ولو بر خلاف قرآنه فتوا میدیم اما اگر آیه باشد که بهش عمل نکردند ما به آیه استناد نمی­کنیم. حدیث رو با آیه اشتباه و آیه رو با حدیث اشتباه می­کنند.

پس تمام این مرض­ها و تمام این علت­ها و تمام این بدبختی­ها و تمام این تضادها و تناقض­ها از تقصیرهای ماست. تقصیرهایی که تبدیل به قصور شده است در عرض می­شود که حوزه­های ما. این اولا تعدد مراجع استدلال که این­ها با هم وحدت و هماهنگی عرض می­شود که ندارند.

 دوم: علل درونی علل برونی است. علل درونی من دلم می­خواد اینطور باشه محبت دارم. علل برونی شهرت اینه، اجماع اینه بنابراین این عینک اجماع و شهرت و ضرورت و روایت و زیاد گفتن و شیخ گفته و سید گفته و آخوند گفته و چه گفته و همه گفتند و در باطنم علاقه دارم به علما چه کنم اگه علاقه نداشته باشم که مسلمان نیستم. این علل درونی و برونی علیل موجب می­شود که حرّم یعنی مرجوح است، کتب یعنی نوشتن ولی میشه پاکش کرد اینو با … ببینید این علل درونی و این علل برونی موجب می­شود که اون نصی جلی که که شمس …النهار است خورشید رو ما ستاره کوره ببینیم، خورشید رو زغال ببینیم مثلا. چرا؟ برای اینکه همه گفتند خورشید سیاه است ما هم میگیم خورشید سیاه است …

بنابراین بدترین بلایی که فقه اسلام مبتلای به اون بلا شده است عبارت است از فقه سنتی که اصالت قرآن درش نیست بلکه اصالت با جهات دیگره. اونوقت اینجا فقه پویا درست میشه. فقه پویا رو این برادر که کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت نوشته و زیادم مقصر نیست تقصیر با فقه سنتی است و این حجاب فقه سنتی در حوزه­ها اگر برداشته بشه ما اونوقت شریعت رو درست می­توانیم بفهمیم می­گوید که بله این تکامل علم و تبلور علم موجب تبلور برداشت­ها و اختلافه. میگیم اگرم تبلور علم باشد تکامل علم باشد این اختلاف برداشت در نص و ظاهر احکام نمی­تونه ایجاد کنه بلکه می­شود اختلاف برداشت در حکمت­ها و علت­های احکام ایجاد کنه اونم اگر از مبنای صحیح باشد. اگر از مبنای صحیح باشد و از مبنایی که مقرر کرده­اند انسان بتونه بفهمه علم ثابت، بهداشت ثابت، طب ثابت، فیزیک ثابت، چه ثابت، ثابت صد در صد خیلی روشن حسی این حکمت معلوم شد مثل اون عرض می­شود که عکسی که به ما دادند در لبنان اینجا هم اصفهان پخش کردند آوردند از ما گرفتند که یک عکسی از ریه گرفتند که در ریه دو جمله موجوده. اگر آقایون دیده باشید یکی لا اله الا الله یکی محمد ان رسول الله. خب این اگر واقعیت داشته باشد، این اگر واقعیت داشته باشه تبلوردهنده است به اشاره بسیار لطیفه­ای که در آیه سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ . فِي أَنْفُسِهِمْ ابعادی داره و یکی از انفس نفس جسد انسان و ریه انسانه. اگر در ریه انسان که مرکز حیات انسان است، مرکز عرض می­شود که زنده بودن انسان است این نوشته باشه لا اله الا الله، من دارم و دیدم و اون دکتر آلمانی هم که اینو دیده بود بهش گفتند مسلمان شد اینطور که میگن. لا اله اله الله، احتیاجی به این ما نداریم البته، اگر باشه، اگر چنین مطلبی باشد این چیه؟ این برداشت از اصل آیه رو عوض می­کنه؟ نه تبلور میده. اصل آیه سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ معلوم. علی طول الخط آیات دالات بر حقانیت حق موجود است. در تمام علوم، در تمام علم­هایی که پیشروی دارد و واقعیت و صحت و اصالت دارد هرچه بریم جلو حقایقی که در قرآن شریف بهش … یا اشاره شده این روشن­تر میشه و از جمله این مطلب باشه.

ولکن کودنی ماها چیکار کرده؟ ما خیال می­کنیم احیانا حالا که تفسیر می­نویسیم چه می­نویسیم حتما باید آیه مطابق میل ما مطابق گفته دیگران باشه. و لذا مثل فخرالدین رازی که امام … خیلی هم عالم بوده خیلی هم باسواد بوده خیلی هم قوی بوده این به آیات حرکات الارض که میرسه برداشت غلط می­کنه میگه بله آیه میگد زمین حرکت می­کنه عرض می­شود که أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً یا آیات دیگر خیلی صریح ولکن خب این بر خلاف حسه من از جای خودم که پرت میشم بالا و همونجا برمی­گردم. چون برخلاف حسه اونوقت این برداشت می­کند بر خلاف نص آیه که نخیر این حرکت زمین نیست. خب این برداشت غلطه. آقا صبر کن. مگر قرآن نازل شده تمام مطالب قرآنی  بایدمطابق آنچه را که بالفعل تو داری باشه؟ بله نقیض نباشه نقیض نخواهد بود نقیض نخواهد بود ولکن بعدا علم که ترقی کرد برداشت علم از نص قرآن همان نص بود اما برداشت فخرالدین رازی از نص قرآن خلاف نصه.

و همچنین مطالب دیگر مثلا در باب دستگاه گیرنده و فرستنده صدا و سیما که قرآن تصریح دارد که أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ نمی­خوایم ما مثل … بشیم که مستر عرض می­شود که مستر فلان و مستر فلان و مستر فلان گفت این زمین از فرزندان خورشیده ما هم بگیم زمین از فرزندان خورشیده، نخیر که أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا رو اینجا تعبیر می­کنیم. میگیم نخیر قرآن میگد أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ، نه يَسْتَمِعُونَ علیه. آیا این­ها نردبانی دارند که در این نردبان بشنوند نه بر نردبان. خب این اشاره بسیار لطیفی است بر نردبان­های گیرنده و فرستنده صدا و سیما.

نمی­خوایم به قرآن تحمیل کنیم. ما نباید عجله داشته باشیم که تمام مطالبی را که علم و حس و چه و چه به ما گفته است این تمامه دیگه بالاتر نیست. نخیر ان … القران آیات متشابهات یفسر … . نه نصش را نه ظاهرش را، نکاتش را لطایفش را. هرقدر علم ترقی کند نکات و لطایف بالاتری است کمااینکه در معرفت الله چنینه. در عبودیت الله چنینه، در معرفت الله چنینه اما در نصوص ولاسیما نصوصی که مربوط به احکام است که بایدها و نبایدهاست این فرق غلط است.

پس فقه سنتی رو اگر ما کنار بزنیم راحت میشیم. این عینک­ها و این شیشه­های سیاه را، زرد را بزنیم کنار خب سفید می­بینیم برف را. این عینک­هایی که اجماع و شهرت و مهرت و چه و داخل و باطن ما رو گرفتار کرده جوری که من بعد از پنجاه سال الان دارم انفجار عالمی در فقه ایجاد می­کنم بعد از پنجاه سال که قبلا اینطور نبود قبلا بود اما اینطور نبود. قبلا بیست سال پیش بود اما اینطور نبود اما الان داریم تقریبا صد در صد با این فقه سنتی مخالفت می­کنیم چون محور فقه سنتی محور قرآنی نیست. برخلاف ضرورت ما نظر میدیم، بر خلاف اطباق ضرر میدیم چرا؟ برای اینکه نص قرآن چنینه و نص قرآن قابل توجیح بر خلاف نص یا ظاهر مستقر قابل توجیح بر خلاف ظاهر مستقر نیست.

پس بزرگترین بلا و حجابی که بین ما و بین فقه اصیل شریعت عرض می­شود که هست همین افکاره. اصول ما حجاب برای اینکه مثلا فرض کنید استعمالات در …  معنای واحد، حجاب. حجابی که … امر نمی­دونیم وجوب است یا استحباب ، حجاب. نهی نمی­دونیم حرمت است یا کراهت، حجاب. لفظ کراهت مرجوح، حجاب. لفظ لا ینبغی مرجوح، حجاب حجاب حجاب. این فقه ما، این اصول ما، این ادبیات ما حتی، این لغت ما، این منطق ما، فلسفه ما، عرفان ما همه این­ها حجاب درست کرده. اگر ما بی­حجاب وارد بشیم حجابی بر قلبمان، بر فکرمان، بر دلمون، بر فهم لغتمون، بر فهم ادبیاتمون، بر فهم فقهمون، فلسفمون، عرفانمون، منطقمون در کار نباشد بدون حجاب با دریافت معنی صحیح لغت اونم بر محور قرآن و معنی صحیح ادب بر محور قرآن ما خیلی خطامون کم میشه. بسیار بسیار خطامون کمرنگ میشه.  و این خطای کمرنگ هم با أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ و شور صحیح بین کسانی که اهل معارف قرآنی هستند عرض می­شود که این برطرف میشه.

و الّا ما یکی از اعتراضاتی که به صاحب عرض می­شود که فقه پویا داریم اینه شما که اعتراف دارید که اینا تقصیر ندارند اینا تقصیر ندارند برداشت­ها گوناگونه. سوال: آیا خدا عاجز بود جوری بگوید که برداشت­ها از نظر نص و ظاهر گوناگون نباشد؟ یا جاهل بود؟ یا خائن بود؟ چطور علمای شما اینطور نیستند؟ علمای شما مطالبی که در فیزیک می­گویند، در شیمی می­گویند، در جبر و لگاریتم می­گویند، در هندسه و حساب می­گویند، در چه، این برداشت­ها گوناگون نیست بله رد می­کنیم میگیم اون اشتباه کرده رد می­کنیم. برداشت نباید گوناگون باشه اگر درست گفته. چطور اونا نصشون اینجور است که میگه انیشتین اینطور گفت. نمیگه فلان کسی که انیشتین گفت نخیر اینطور گفت. خب عبارت اینطوره عبارت آدمیه. چطور در اون عبارات شما نمی­گید برداشت­های متضاده؟ اما در کتاب و سنت مخصوصا در کتاب میگید برداشت­ها متضاده. نخیر ما متضادیم. برداشت­ها غلط است متضاد باشه.

 و علت اختلاف در برداشت­ها یا علت اولی است یا علت دوم یا علت سوم یا تمام این علل با هم جمعه که گیر و گور از ماست که برداشت غلط می­کنیم از قرآن و الّا خداوند این کتاب رو به عنوان ابدیت شریعت فرستاده است پس لغتش ابدی، ادبش ابدی، دلالتش ابدی ، صراحتش ابدی، ظهور مستقرش ابدی و ما هستیم که گیر و گورها درست می­کنیم و برداشت­ها مختلفه.

 والّا اگر اون فقه پویا را بخوایم بپیماییم که از فرزندان غیرمشروع  فقه یا مشروع به حساب خودش فقه سنتی است بنابراین هیچی دیگه شریعت چیه؟ اون اینطور فهمید چاره­ای نداره علل درونی و برونی. این … میذاریم کنار. آقا این شریعتی که هر کس یه جور … میذاریم کنار. پس صاحب این شریعت معلوم است که این یا جاهل بوده یا خائن بوده یا ناتوان بوده. اگر عالم است و عاقل است و عادل است و تواناست که عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ است و بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ است و رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ پس چرا به این مبتلا ما افتادیم که قصور هم هست و تقصیرم نیست؟ پس قصور از اوست یا تقصیر از اوست.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد