پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و هشتاد و هشتم درس خارج فقه

عقود (مال الاجاره و نکاح)

497

بسم‌ الله ‌الرّحمن ‌الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

جلد دوم تبصره الفقهاء

کتاب الاجاره و الودیعه و توابعهما و فیه فصول

 الفصل الاول فی الاجاره:

والاصل فی صحتها من العقود، مشموله ل« أَوفوا بِالعُقودِ » معموله لرجالات الله قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ * قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ و شروطها العقد

اصل اجاره:

دلیل بر جواز اصل اجاره آیه مبارکه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ است. مگر اجاره از عقود نیست؟ چرا. البته همانطوری که سایر عقود شرایط منصوصه­ای در قرآن شریف دارند اجاره هم اون شرایط منصوصه اصلیه را دارد. از جمله شرایط این است که سفیهانه نباشد. وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللهُ‌ لَكُمْ قِياماً مالی که باهاش اجاره می­کند یا مالی رو که اجاره می­دهد اگر سفیه است و سفیهانه است حق ندارد. این یک.

دوم: تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ

مگر اجاره تجارت نیست؟ تجارت اعم است از بیع. رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ تجارت از بیع اعمه. تمام معاملات مالی بلکه بالاتر هم. تجاره … تجارت اخروی است دیگه.

حالا معاملات مالی کلا که داد و ستد است و مالی در میان هست این تجارته. أَوفوا بِالعُقودِ و تِجارَةً عَنْ تَراضٍ تمام معاملات مالیه رو شامله. بنابراین شرط دوم در جواز عقد و جواز تجارت این است که تراضی واقعی در بین باشد. معنی تراضی واقعی در بین بودن این است که کلاهگذاری و غرر نباشد. این دو.

سوم: آیات نفی غرر. آیاتی که می­گویند گول زدن و گول خوردن و هر دوش بدتر اصلا نباید در میان باشد در هیچ بعدی از ابعاد زندگی تکلیفی این هم شرط سوم.

و همچنین شروط دیگری که در کتاب الله تنفیذ شده و اگر ما در روایات داریم بر مبنای همین شروطی است که نصاً یا اشارتاً در قرآن شریف ذکر شده.

بنابراین ما لازم نیستش که اول بریم سراغ نظرات و روایات که آیا روایات اجازه داده است اجاره را یا نه؟ نخیر خدا اجازه داده. اگر یک روایتم نداشته باشیم مطلبی نیستش که. خود مرجع بزرگوار تقلید فرمود اقوی این است … این است. حالا از نوچه­شم سوال کنیم مثلا ….. سوال کنیم. وقتی که کتاب الله این مطلب رو تبیین کرده است که يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود این هم از عقوده و شرایط عقود باید داشته باشه. اگر داشت عرض می­شود که صحیح بوده. این به وجه العام.

به وجه الخاص این آیه مبارکه سوره 28، 26، 27 است.

قالَتْ إِحْداهُما دختران شعیب علیه السلام که وقتی موسی علیه السلام اون جریان انجام شد و پناه برد به مدین و اون جریانات شد دو تا دختر آمدند اونجا که آب بکشند و حضرت موسی علیه السلام دید و چه­ها شد که می­دانید. وقتی که این دخترها دوباره برگشتند موسی اونجا ایستاده بود و به دستور پدرشون عرض کردند به موسی ببخشید عرض می­شود که به پدرشون عرض کردند قبل از اینکه بیارن اینجا. گفتند يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ یکی از این دو دختر به پدر گفتش که اسْتَأْجِرْهُ یعنی این موسی که برای ما آب کشید اینو شما اجیر کن. مستاجر پدر و موجر جناب شعیب که موجر در … در حقیقت .

إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ و چرا از پدر خواستند که موسی را اجاره کن که به کاری گماشته شود؟ برای اینکه دو بعدی که ارکان صحیح اجاره است یکی قوت است و یکی امانت است. اگر شما عمله­ای رو بنایی رو اجاره کنید که زور نداره کار کنه خب اجاره چرا می­گیرید؟ یا خیلی هم زور داره امانت نداره فایده نداره. پس قوی باشد و امین باشه.

إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ . خب این نص خاصی است بر جواز استعجار.

سوال: خب اون در شریعت عرض می­شود که موسی علیه السلام یا شریعت ابراهیم علیه السلامه. اینکه تردید می­کنیم در تعبیر به حساب این است که آیا موسی بالفعل دارای نبوت بود یا نه؟ حالا یا شریعت ابراهیم که استمرار پیدا کرد بر موسی و شعیب یا شریعت موسی بالاخره شریعت قبل از اسلام. در شریعت قبل از اسلام استعجار جایز بوده.

شما از کجا میگید در اسلام جایزه؟ به دو علت ما عرض می­کنیم. یک علت این است که احکامی که در شرایع قبل بوده اگر اسلام نسخ نکنه یعنی چه؟ یعنی هنوز هست. استصحاب هم نمی­خواد. شیخ انصاری رضوان الله علیه استصحاب می­فرمایند به ایشون عرض می­کنم زحمت نکشید استصحاب نمی­خواد. اصن احکام استصحاب نداره. حکمی را که خداوند در شریعتی از شرایع در قرآن نقل کرد و بعد نسخ نکرد این حکم طبعا باقی است. کمااینکه آقای مجتهد فلان وقتی که به عروه الوثقی بعضی مسائل رو حاشیه نمی­زنه میگیم استصحاب می­کنید؟ میگیم نه میگیم این حاشیه نزده اینو قبول داره. اینجا هم خداوند حکمی را در شریعت قبل نقل کرده و بعد رد نکرده پس این حکم باقی است. این یک.

دوم عموم أَوْفُوا بِالْعُقُود. اگه این آیه هم نداشتیم، اگه نقل از شریعت قبل هم نبود و این آیه نبود عموم أَوْفُوا بِالْعُقُود و تِجارَةً عَنْ تَراضٍ پَرش می­گیرد این اجاره رو با شرایطی که قرآن شریف ذکر می­کنه.

خب البته نکته­ای در اینجاست که عرض کنیم خوبه که ضمن مطلبه ولو … از باب اجاره یه مقداری خارجه.

قالَ إِنِّي أُرِيدُ این قالَ فاصله داره دیگه. بالاخره موسی رفتند و خواستند و آمد نزد شعیب و شعیب عرض کرد که إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي نکاح است یا اجاره؟ نکاح مهر می­خواد، مهر مال الاجاره و این عملی که موسی علیه السلام باید انجام بده هشت سال مسلّم اگر دو سال هم اضافه کرد ده سال طبعا این عمل عمل مورد اجاره است پس این خود اجاره است. اینی که گفتم ضمنا این یه مطلب نکاحی در بین است که باید عرض کنم.

قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي اجیر من شوی ثَمانِيَ حِجَجٍ هشت سال. حِجَجٍ فرمود برای اهمیت حج است. حتی لفظ سال رو ورداشت ثمانی الاعوام نفرمود، ثمانی السنین، ثَمانِيَ حِجَجٍ هفت سال به عنوان حج روی اهمیت حجه.

ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ

اینجا چند سوال است. یک: اولا إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ چطور در اینجا ایجاب مال مرد شد؟ و حال آنکه معمولا فقها رضوان الله علیهم و عوضهم الله جمیعا اینا میگن ایجاب مال زنه و قبول مال مرده. اما این آیه می­فرماید که إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ نفرمود گه است إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَ احدی ابنتی هاتین ایاک. این که جلوست مرده. اونی که جلوست ایجاب می­کنه دیگه. اونی که بعده قبول می­کنه. این طبع مطلبه دیگه والّا معنی ندارد که کسی که جلوست اون قبول کنه چیو قبول کنه؟ اونی که هنوز نیومده؟ اونی که هنوز نیومده که نمیشه قبول کرد که. اول ایجاب است و بعد از ایجاب قبول. پس اینجا ایجاب از طرف مرد است و قبول از طرف زنه.

آیه دیگه هم داریم: فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها

پس ایجاب مقدم است قبول بعده. مرد فرد اول است در باب ازدواج و زن فرد دومه.

این دو نص قرآنی است. طبع مطلبم اینه. آیا زن سراغ مرد میره یا مرد سراغ زن؟ خب مرد سراغ زن میره. (نظر) خیلی نکته خوبیه از قضا خیلی لطفه حسابیه چرا؟ برای اینکه اگر بنا باشد که یه زن و مردی با همدیگه عقد کنند با همدیگه. حالا میگیم زن جلوتر، خب زن یعنی ازش نمیاد که جلو بیفته در عقد (نظر) فرقش اینه فرقش (نظر) قبول کردیم هر دو قبول چه مرد جلو باشه چه زن جلو باشه چه اصن ایجاب و قبول نباشه فقط ایجاب خالی باشه. اگر فقط ایجاب باشه از طرف زن یا مرد دیگری سکوت کند و سکوت رضا باشه، اینا همه رو قبول داریم ولی می­خوام بگم اگر بخواد ایجاب و قبولی باشد چرا ما تحمیل کنیم بر زن که ایجاب از طرف تو باشه؟ و این تحمیله دیگه. زن که دنبال مرد نمیره. حیا می­کنه خجالت می­کشه بگیم که نخیر شما بگو که انکحت نفسی ایاک، اونم بگه قبلت. این مشکله قضیه. اولا (سوال) بله ملاحظه کنید مرد دنبال زن میره برای ازدواج یا زن دنبال مرد میره؟ مرد دنبال زن میره. خب مرد باید بگه من شما رو به ازدواج خود آوردم که او قبول کنه؟ یا زن بگه من خود را به ازدواج تو آوردم که اون قبول کنه؟ طبعا مرد باید بگه. پس خداوند در این دو آیه این … رو مراعات کرده و ما فقها رضوان الله علینا مراعات نمی­کنیم. پس یعنی إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ این یک سوال.

سوال دیگر این است که مگر در باب اجاره تعیین شرط نیست؟ (سوال) مرد مرد أُنْكِحَكَ، کَ مرده یا زنه؟ (سوال) … نشد نه نه نمیگه دخترم رو به شما میدم، شما رو به دخترم میدم أُنْكِحَكَ، اختیار دارید توجه کنید شما. نفرمود إِنِّي أُرِيدُ أَنْ انکح إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ ایاک. اونی که جلوست کیه؟ مرده. أُنْكِحَكَ یعنی چی؟ یعنی من به ازدواج درآورم موسی را به دخترم، نه دخترم رو به موسی. دختر به موسی ایجاب از دختره، موسی به دختر ایجاب از موسی. (سوال) بحث رضایت بحث رضایت که نیست تمام شرایط محفوظ.

(سوال) نه به نکاحت (سوال) نه نه نه نخیر به نکاحت درآورم تو را دخترم را. بله ببخشید أُنْكِحَكَ یعنی اونی که … اگر اونطور بود که اینطور می­فرمود إِنِّي أُرِيدُ أَنْ انکح إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ ایاک، نه، أُنْكِحَكَ . کمااینکه در آیه دوم فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها، زوجناها ایاک که نیست. پس اونی که ایجاب مال اوست و مقدم است در نکاح عبارت است از مرد، اونی که موخر است عبارت است از زن. این مطابق فطرته اولیه انسان­ها عرض می­شود چیز کرده. نخواست (سوال) می­رسیم حالا، این سوال دومه.

اینجا دو سه سوال دیگه هست. یک: اینکه مگه در باب اجاره نباید معین باشد مورد اجاره؟ مال الاجاره باید معین باشد، مورد اجاره هم معین. اینجا مورد اجاره معین است. مورد اجاره عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ هشت سال. هشت سال با من کار کنی … من حاجاتی که هست این دخترا به زحمت میفتن برن آب بیارن که. تو این کارا رو انجام بدی. خب این مورد اجاره معین. اما مال الاجاره چیه؟ مال الاجاره ازدواج یکی از دو دختر. کدوم؟ معلوم نیست. خب پس مال الاجاره معلوم نیست.

جواب این است که چون این دو دختر برابر بودند فرق نداشت. هر دو دختران شعیب بودند و با هم فرقی نداشتند. یکی از این دو تا (نظر) می­فهمم ولی أُنْكِحَكَ بالاخره. … أُنْكِحَكَ (نظر) بله؟ بیان عقد و ازدواج می­کنه ببینید (نظر) بله؟ در صورتی که موجر او باشه اگر موجر او باشه، این موجر مرده و زنم نمی­فروشه خودشو. مگه می­فروشه؟ اشتراک دو زندگی است (نظر) فروش نیست …. نیستند فروش که نیستش که. زن که عرض می­شود (نظر) کرایه هم نیست. نه زن رو شما کرایه می­کنید و نه می­خرید. کنایه هم نیست … إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ مرد فرد اول است و زن فرد دومه.

حالا در اینجا این سوالی که میشه این سوال دوم (نظر) نخیر احتمالا بله إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ این دو دختری که تو در موقعی که آب می­کشیدی دیدی این دو دختر رو جناب موسی دید. میگه یکی از این دو رو من اراده دارم که به ازدواج تو دربیارم تو را به ازدواج او دربیارم. (نظر) معلوم نیستش کجا؟ پس می­گفتش که هذه. چرا إِحْدَى ابْنَتَيَّ؟ (نظر) حالا می­خوایم برسیم ببینیم تعیین شد یا نه؟ ببینید إِنِّي أُرِيدُ این سوال چند تا جواب داره.

یک جوابش اینه که آخر سال اگه انسان آخر سر اگر حرفایی که می­خوایم عرض کنیم مورد قبول نباشه می­گیم که در اینجا اراده اجاره است نه خود اجاره این یه حرفه. ولکن حرف دوم که اول ما عرض می­کنیم اینه إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ بیان اراده می­کند. اراده ازدواج اراده صحیح باید باشه یا غلط؟ بله؟ اراده ازدواج اراده صحیح است یا غلط؟ اراده صحیحه. اراده صحیح ازدواج یه لنگش مردده إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ. این اراده هم استقرار داره دیگه. اینو چی جواب بدیم؟ جوابش این است که در باب اجاره اگر مال الاجاره مردد بین مالین باشه اما مثل هم باشند چه اشکال داره؟ غرر که نیست، جهالت نیست پس اشکالی که هست چیه؟ اشکال گول زدن است، جهالت است، چه است. اینجا چه این وجه، آقا دو تا فرشه عین هم. من به شما فروختم یا این رو یا اون رو. هر کدوم رو خواستی وردار. هر کدوم رو ورداشتی پول رو می­گیرم. فروش درسته این یا و تردید اشکال نداره چرا؟ برای اینکه تردید در زمینه­ای اشکال دارد البته آقایون اشکال دیگه­ای می­کنند که عرض می­کنم. تردید در زمینه­ای اشکال دارد که این تردید ایجاد غرر، ایجاد جهالت و کلاهگذاری باشه. اینجا این دو مال مثل همند این دو دختر عین همند. مهرشونم مثل همه، مهر مثل همه، دو دختر هم مثل هم هستند.

آقایون مطلب دیگر میگن. میگن در بابا عقد … شرطه بله؟ (سوال) امر … نه. در اون جهتی که میشه. در اون جهتی که میشه ازدواج بده. اگر نبودند چرا گفت یعقوب اصلا؟ (نظر) حالا هر چه.

حالا ما مسئلةٌ اگر بنده می­خوام دو تا خانه دارم عین هم. یک جا یه خصوصیات مثل هم عین هم یعنی مثل هم. میگم من به شما اجاره دادم یکی از این دو خانه را به ماهی هزار تومن. شما هم گفتی قبول کردم بعد می­تونی احدهما رو قبول کنی ورداری بدی به من؟ بله اجاره کجاش اشکال داره؟ چه اشکال داره اصلا؟ این مطلب دوم.

مطلب سوم این است در باب مهر، مهر مال کیه؟ مال دختر است یا مال پدر دختر ؟ مال دختره …. مهر مال دختره مال پدر دختر نیست. پس چرا در اینجا فرمود که إِنِّي أُرِيدُ ؟ اینکه پدر دختر است أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ (نظر) کی گفته ولایت داره؟ نداره پدر ولایت در ازدواج نداره قبول نداریم هیچ دلیل نداریم.

(نظر) بله؟ صحبت عقد نیست صحبته مهره. مهر مال کیه؟ اینکه بگی إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي نه تاجر بنتا. نه اینکه نوکر اون باشی کارا رو بکنی، برای من. برای من که پدر این دختر هستم برای من هشت سال کار کنی یا ده سال. خب دختر مهر داره مهر مال دختره چرا مهر دختر مال پدر باشه؟ (نظر) نخیر مال پدر مال پدره مال دخترم مال دختره. کمااینکه اونی مالی که دختر داره پدر نداره که. مالی که پدر داره دختر نداره.

خب (نظر) بله؟ این اشاره به یکی از جواب­هاست که این دو دختر کار می­کردند که توجه فرمودند. این دو دختر کار می­کردند حالا جناب موسی که بیاد به جای این دو دختر کار می­کنه ولکن هر دو دختر مگه زن ایشون شدند؟ یکیشون شد پس نیمه­کاره …

(نظر) بله؟ نخیر. اگه پدر ولایتم داشته باشه این مهر که مال اون نمیشه که. عجب حرفیه. اگر پدر ولایت ….

(نظر) خب نه تَأْجُرَنِي تَأْجُرَنِي ببینید نه اینکه علی ان تاجر بنتی، عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي. نگفتش که من این یکی از دخترا رو به شما (نظر) اینجا مهر چیه؟ صبر کنید مهر چیه در اینجا؟ صبر کنید نه ما نمی­گیم مهریه نمی­خواد. مهر هست مهر هشت سال کار کردن موسی است. آیا هشت سال کار کردن موسی برای دختر است یا برای پدر است یا برای هر دو؟ (نظر) بببیند نشد عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي آیا این پیشنهاد غلط بود یا درست بود؟ ببینید إِحْدَى ابْنَتَيَّ درست بود یا غلط بود؟ درست، أُنْكِحَكَ که مرد جلوست درست بود یا غلط ؟ درست بود پیغمبر داره اینو میگه پس پیغمبره دیگه. (نظر) سوم، حالا می­رسیم. سوم عَلى أَنْ (نظر) ببینید آقا ما از خارج نمی­خوایم عرض بکنیم، از نص. عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي، تَأْجُرَنِي و بنتی نیست، تَأْجُرَ بنتی نیست تَأْجُرَنِي مثل اینکه  یه پدری میگه که من دخترم را به شما می­دهم که صد میلیون به من بدهی، به من بدهی. مورد گرفتن پول کیه؟ من هستم.

اینجام عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي نه اینکه عَلى أَنْ تَأْجُرَ بنتی یا عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي و بنتی. اینو باید چیکار کرد؟ اولا ولایت که ثابت نمیشه در اینجا. اگرم ولایت داشته باشد پدر بر دختر، ولایت بر مالشم داره؟ ولایت بر حالش داشته باشه بر مالش که نداره نداره. ولایت هیچ کسی از فقها هم تاکنون نگفته و نمی­تونه هم بگه که پدر ولایت دارد که اموال دختر رو ورداره، مهر دختر رو ورداره. این حرفا نیست. فوقش این است که میگن ولایت دارد بر ازدواج اونم اگر باکره باشد، شوهر نکرده باشد عرض می­شود که رشیده نباشد چه نباشد.

خب این (نظر) بله؟ مورد اجاره … در خانه­ای که یعقوب بود، زنش بود، دو دختر بودند این چهار تا. شعیب، شعیب بود، زنش بود، دختر و دختر این چهار تا بودند. آیا هر چهار تا زن جناب موسی می­شدند که مهر مال چهار تا باشه یا یکیشون؟ (نظر) اینجا دیگه نمیگه … بخشه اینجا میگه عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي. ثَمانِيَ حِجَجٍ بخش نشده. کل ثَمانِيَ حِجَجٍ مربوط است به … به جناب شعیب. چون کل ثَمانِيَ حِجَجٍ مربوط به شعیب است چیکار باید کرد؟

جواب: یه مرتبه جواب رو احتمال میدیم مطلبی نیست احتمال قابل قبول. احتمال اینکه چون این مطلب مسلّم است در کل ادیان الهی مسلّم است و به نصوص کتاب و سنت هم مسلّم است که مال کسی رو کسی نمی­توند بیخودی بگیره این از مسلّماته. خب بر مبنای این مسلّم یا اگر این مبنا هم نباشد دو احتمال. احتمال ندارد که این دختر که عاشق موسی شده بود عرض کرده باشد به پدر که من مهریه نمی­خوام مهریم مال شما. احتمال نمی­دید؟ احتمال … . این احتمال تایید داره چرا؟ برای اینکه قالَتْ إِحْداهُما این إِحْداهُما همونه که اشاره کردیم. يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ پس دلش می­خواد که زن موسی بشه.

گفت يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ (نظر) يا أَبَتِ، إِحْداهُما عرض می­کنم. قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ هر دو نگفتند یکی گفت. آیا اونی که گفت اسْتَأْجِرْهُ بیشتر میل دارد زن عرض می­شود که موسی بشه یا اونی که نگفت؟ باید اونی که گفت بشه. اونی که (نظر) بله اونی که گفت عرض می­کنم ما احتمال رو بدیم بعد شاهد بر احتمال داریم عرض می­کنیم. اونی که گفت يا أَبَتِ يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ  دلیلم آورد إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ اینو گفت. اینی که گفت طبعا اونی که درخواست کرده به جناب شعیب اجازه داده است که مهرم مربوط به او باشد که اگر مربوط به اوست نسبت به کل خانواده فایده است. یعنی این یک بخششی است که این دختر می­کنه. این دختر مهر مال من اما من حاضرم که زن موسی بشم که هم برای من هم برای خواهرم هم برای تو هم برای مادرم برای همه هشت سال این کار کنه. وقتی این احتمال آمد و تایید هم اشاره عرض می­شود که این آیه شد این اشکال به طور کلی برطرف میشه.

خب (سوال) چی گفتم من؟ چی گفتم؟ جواب بهتر چی بود؟ گفتم چی؟ خب (نظر) بله دیگه همین میشه منتها من بیشترش کردم …

(سوال) اونو نمی­گیریم ما چون در اون شریعتم نمی­تونیم … الان عرض می­کنیم در اون شریعت هم نیست چون در هیچ شرعی از شرایع اکل مال مردم بالباطل جایز نیست. لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ یعنی چه؟ یعنی بیخودی مال مردم بخورن. من چرا مال دخترمو بخورم؟ آخه چرا؟ چرا؟ آیا تجارتی است؟ اجاره­ایست؟ چنینی است؟ این یک قائده کلی است اینکه اون دفعه بهتر بود چون این رو ما مثلا ظاهرا قبول کردیم ولی حالا قبول ندارم.

(نظر) کی گفتم من؟ بعد قبول ندارم چند سال پیش گفتم بعد قبول ندارم دیگه. مدتی است قبول ندارم. یه چند سالی است که من اینو قبول ندارم و استناد به خود آیه هم می­کنم که دختر ولایت ازدواجی ندارد.

(سوال) جانی که همه دارند. ولایت جانی، ولایت مالی، ولایت عرضی. ولایت ازدواجی رو داریم بحث می­کنیم.

عرض می­شود که (سوال) با موافقت دختر که قبلا گفته يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ. خود دختر پیشنهاد کرده. حالا احتمال میدیم. صرف احتمال بله صرف احتمال که ایشون که این کار رو کرد با اجازه دختر و رضای دختر بوده اگر نبوده این کار رو نمی­کرده. اگرم اینطور بوده بر فرض قرآن بر خلاف اینه. شریعت قرآن ولایت پدر رو در باب ازدواج قبول ندارد که در جای خودش باید استدلال کنیم. خب این مروبط به اول.

و شروطها العقد، و هو الایجاب و القبول الدالان بالوضع علی تملیک المنفعه مده من الزمان بعرض معلوم

عرض معلوم این مال معلومه

خب ما در اینجا قبول نداریم که ایجاب و (سوال) بله؟ … نداریم در اینجا (نظر) تموم شد دختر. دخترا گذشت دخترا گذشت. این شروطها نیست نص کلام علامه … خب خوبه رفع خستگی شد.

و شروطها العقد (نظر) این کاری به دختر، آخه اون حرفا مال ما بود همش. حرف­های قبلی همش مال ما بود.

و شروطها العقد، و هو این نص کلام علامه است و هو الایجاب و القبول الدالان بالوضع علی تملیک المنفعه مده من الزمان بعرض معلوم از عوض بهتره چون مال عوضه، بعرض معلوم. عرض چیه؟ این مالی که بنده معرض می­ذارم برای اجاره. مال باید معلوم باشه که مذت معلوم باشه، تملیک منفعت باشه منتها اولی رو قبول نداریم که ایجاب و قبول که دال به لفظه. ما در تمام عقود و در تمام ایقاعات الّا طلاق، ما در تمام عقود و در تمام ایقاعات الّا طلاق لفظ شرطی می­ذاریم چون دلیل نداره چون قرآن دارد که فَإِنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیمٌ.

(سوال) کدوم آیه؟ کو؟ أُنْكِحَكَ یعنی لفظ بگم؟ (نظر)… نگفته لفظ بگم که. مثلا خداوند که فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها با لفظ مبارک در عالم الوهیت فرمود انکحت محمد زینب بعد قبلت. این حرفا چیه مسخره است. لفظ در کار نیست. این لفظ که آقایون گفتند آخه از کجا آوردن این حرف رو؟ ما در باب عقود و ایقاعات لفظ نداریم اصلا. فقط در باب ایقاع طلاق ما لفظ داریم به نص قرآن.

و این لفظی که مرحوم شیخ بزرگوار انصاری رضوان الله تعالی علیه در حدود مثلا میشه گفتش که150 صفحه معمولی ما بحث کردند در اینکه بیع به صیغه یا بیع معاطات، معاطات چند جوره هفت هشت جور معاطات درست کردند و آیا لازم است یا لازم نیست. ما به ایشون عرض می­کنیم اصلا لازم نبود از اول این بحث بشه چون خدا می­فرماید أَحَلَّ أللهُ الْبَيْعَ بیعی که در خارج بوده اصلا لفظ نداشته هیچوقت. بیع اینا لفظ نداره، اصن صیغه نداره. بله این چند میگه اینقدر، خب می­گیریم پول میدیم این صیغه نیست. بیع به غیر صیغه چه می­خواد لفظ داشته باشد، لفظ نداشته باشد، با اشاره باشد، با کتابت باشد، با فعل باشد آنچه که دلالت می­کند بر معامله چه معامله بیع، معامله نکاح، معامله اجاره، معامله عاریه، معامله هبه، هرچه، آنچه دلالت می­کند محور اینه. ما نه کتابا و نه سنتا دلیل بر لزوم لفظ اونم بعضیا میگن عربی هم باید باشه، دلیل بر لزوم لفظ نداریم مخصوصا در باب بیع. در باب بیع الان متشرعین بیع­هایی که می­کنند من این کبریت را خریدم به یک تومان اونم میگه من فروختم قبلت. مسخره است این اصلا.

پس این بحثی که مرحوم شیخ بزرگوار می­فرمایند در کتاب مکاسب، متاجر که بیع به صیغه چنین است و بیع به غیر صیغه چنین است بعد میگن که اگر بیع با صیغه نباشد با ایجاب و قبول و آن شرایط نباشد این دلیلی بر لزومش نداریم پس کل بیوع که نود و نه درصد از بیوع است لزوم نداره. یعنی خداوند که فرمود  أَحَلَّ أللهُ الْبَيْعَ اونی که حتی نیست فرموده. أَحَلَّ أللهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا اونی که اصلا در خارج نیست حالا که در اسلام آمده اسلام آوردن نیست. قبل از اسلام که کی می­رفته عرض می­شود که بگد بعت هذا بهذا اونم بگد قبلت هذا بهذا. این مسخره رو نداشتن اصلا. در باب اسلام اصلا صادر نیست.

بنابراین ما از شیخ بزرگوار انصاری خواهش می­کنیم که حالا در برزخ تشریف دارن ما این قسمت از مکاسب رو حذفش کنیم. هم راحته برای خود ایشون هست هم راحت برای طلابه.

ما در باب اجاره هم و در ابواب دیگری که عقود هست اصلا مگه لفظ عقد یعنی لفظ عقد لفظ می­رسونه؟ أَوْفُوا بِالْعُقُودِ یعنی وفا کنید به پیمان­ها. پیمان لفظ می­خواد؟ مگه لفظ عقد لفظ می­خواد اصلا؟ آقایون اشتباه فهمیدند خیال می­کنند که (نظر) پیمان بله. بله؟ خب اگر پیمان با نوشتن (نظر) الان عرض می­کنم. اگر پیمان کردید با نوشته چطوره؟ با نوشته پیمان کردید؟ پس بدون لفظ میشه بدون لفظ. حالا اگر پیمان کردید بدون صیغه، الفاظی هست بدون صیغه، میشه یا نه؟ (نظر) اون صحبت توی اون نیستش که. صحبت نه … است ببخشید ببینید ما اینو عرض کردیم ….. ما میگیم که از بعت تو و قبلت بعت هذا بهذا بهذا المبلغ و قبلت این صیغه رو داریم بحث می­کنیم.این رو نداشتیم … حتی مرحله دوم لفظ هم ضرورت نداره چرا؟ برای اینکه لفظ برای دلالته. اگه ما بنویسیم بهتره یا بگیم؟ بگیم ممکن است انکار کنید ولی بنویسیم امضا کنیم چطور؟

پس چه لفظ باشد چه اشاره باشد، اشاره صریحه چه کتابت باشد، قرارداد عملی باشد، قرارداد عملی حتی در باب ازدواج که بعضی از این خیلی داد و قال دارن که چطور در موقع ازدواج میشه لفظ نباشه؟

حالا تتمه بحث هم انشاءالله روز شنبه.

(سوال) بله؟ لال چیکار کنه؟ لال؟ لال چیکار کنه؟ لال که میگه اشاره الاخرج. یکی از برادرای من لاله. گفت من عرض می­شود که زن گرفتم و اینطوری کردم اونم اینطوری کرد گفتم درسته تموم شد دیگه. اشاره است دیگه اینطوری دستی البته. خیلی خب.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد