بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد وآل محمَّد
“و شروطه العقد هو الایجاب و القبول الدالان بالوضع علی تملیک المنفعة مدة من الزمان بعوض معلوم“
خب اجاره مانند سایر امور شرایطی داره منتها بعضی از شرایط رو قبول نداریم و بعضیا رو قبول داریم و بعضیا رو اضافه میکنیم پس بعضیا رو سلب میکنیم و بعضیا رو اضافه میکنیم و بعضیا رو اعتراف داریم.
از جمله شرایطی که برادران عزیز فقید گذشته و فعلا فرمودهاند و تکرار کردهاند الا بعضی مانند امام خمینی رضوانالله علیه مثل ایشون میفرمایند که شرط است که ایجاب و قبول لفظی در کار باشه که در جاهای مختلف بحث کردیم که اصلا در باب عقود و حتی در باب ایقاعات لفظ مطرح نیس. بله در جاهایی لفظ مطرح هست بلاشک که با نیت و با اعمالی لفظ باید در کار باشه در نماز است، در تقیات است، در خواندن قرآن است، ولکن در بعضی از جاها اصن لفظ در کار بودن خودش لفظ است مثل کل عقود و کل ایقاعات فقط ما نسبت به طلاق داریم در قرآن کریم ( وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) از طریق اون میفهمیم طلاق باید لفظ داشته باشه. اما راجع به عقد عقد نکاح دائم یا منقطع یا راجع به دین یا اجاره یا وقف، عقود، ایقاعات، لفظ از کجا آمد؟ هیچ دلیلی کتابا و سنتا در این مطلب ما نداریم و در باب نکاح ما مفصل بحث خواهیم کرد اینجا اشارتا عرض میکنم.
این دلیل بر لفظ را ببینید یکی از مطالبی که آقای خمینی رضوان الله علی در نجف بهش اصرار داشتند فرمودند بزرگان فقها و از جمله شیخ انصاری شما بیشترشو عرض میکنید ایشون محدود بودن نمیشد تقیه میکردن متقی، مدتی زیادی معطل کردند طلاب را که آیا اگر بیع به صیغه نباشد و معاطات باشد و حالا معاطات با چه لفظ داشته باشه چه لفظ نداشته نباشه فرق نمیکنه بیع به صیغه بعت و قبلت نباشد، چقدر مرحوم شیخ انصاری بحث بر این دارد که بیش از 100 صفحه معمولی ما در مساجد بحث کردن و احتمالات زیادی در فعل معاطات دادهاند لازم است لازم نیست ، چه هست چه نیست حرفایی از این قبیل.
ما در باب بیع اصلا شرط لفظ را نه عرفا نه کتابا نه سنتا به هیچ وجه من الوجوه اصلا نداریم بلکه عقد بیع معاطات است اگر کسی بیع به صیغه کند این خارج از وضع عادی شده است و لفظ عقود هم که در قرآن کریم هست و در روایات ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ) آقایون خیال میکنن عقد لفظه، پس ذهنشون رفته عقد نکاح لفظ لازم دارد به قول اون برادر عزیز که قبلش نوشته تو ذهن اومده علل درونی علل برونی این علل دورنی و این علل بیرونی حجاب شده عینک سیاه شده وجوب شده برف رو سیاه میبینن. آقا العقود یعنی الپیمانها، پیمان، قرارداد کجای قرارداد دارد لفظ باشه؟ اگر کسی با کسی قراداد کتبی کرد، قراداد عملی کرد، قرارداد اشارهای کرد قرارداد نکرده؟ پیمان در کار نیست؟ عقد در کار نیست؟
ما باید دلیل قطعی داشته باشیم کتابا یا سنتا که باید در فلان قرادادی لفظ باشد. در قراداد سلبی نکاح که طلاق است قرآن نص دارد که باید لفظ داشته باشد . در باب نظم باید لفظ باشه، در باب عهد باید لفظ باشه، در باب قسم باید لفظ باشه. اما جایی که ما دلیل نداریم به چه حساب شما اشاره به لفظ میکنید پس در باب اجاره که ما داریم بحث میکنیم و در ابواب دیگر کل عقود و کل ایقاعات لفظ اصلا ما نداریم اولا. ثانیا در باب عقد نکاح که اونروز عرض کردم اگرم لفظی داشته باشیم یا نداشته باشیم، ایجاب از طرف زن نیست از طرف مرده و قبولم از طرف مرد نیست از طرف زنه . اینم بحثیست که مفصله در باب نکاح خواهیم عرض کرد اینجا اشاره کردیم.
پس این یک شرطیست که در تمام ابواب عقود و ایقاعات برادران بزرگوار فقیه میفرمایند که باید ایجاب باشه و قبول باشه و لفظم اینجوری باشه بعضیا بالاتر رفتن میگن عربی هم شرطه. خب در باب نکاح مثلا عربی شرطه اگر انگلیسی بود عربی یاد بگیره والا باید زنا کنه مثلا، حرامه یا بیع مثلا در بیع هم بعضیا خیال کردن که عربی شرطه مگه آدم باید عرب باشه که بیع کنه اگه عرب نباشه و عربی بلد نباشه اشاره غلطه، اجاره غلطه، هبه غلطه، نبه غلطه . نه لفظ شرطه نه عربی بودن شرطه. اصلا اسلام، اسلام دین لفظ نیست مگر در موارد خاصهای که حتما باید لفظ در کار باشه و الا در معاملات ( أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْع ) ، ( أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ) یا (إِنِّي أُرِيدُ عرض شود که أَنْ تَأْجُرَنِي الا آخر أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي…) این اصلا لفظی در کار نیست.
یکی از برادران میفرمایند که آیا اعوذ بالله گفتن قبل از خواندن قرآن واجب است یا نه؟ گفتم خب نه. فرمودند ( فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ) امر است یا نه؟ گفتم بله. واجب است یا نه؟ گفتم بله. گفت پس چطور اعوذ بالله واجب نیست؟ گفتم فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ نمیخواد بگه که لفظا اعوذ بالله بگی، َاسْتَعِذْ عمله باید پناه ببری به خدا از شیطان. اگر ما به خدا پناه نبریم از شیطان، از شیطانهای درونی و برونی از شیطانهای اوامر داخلی و خارجی ، از حجب لغوی و حجب چه و چه قرآن رو عوضی میفهمیم و عوضی میفهمونیم پس اصن کاری به لفظ نداره اصلا پس این شرطه.
لفظ رو ما کلا قبول نداریم؟ ایشون میفرمایند و شروط العقد بعد میفرمایند و هوالایجاب عقد إيجاب والقبول نیس که عقد پیمانه شما چی میگید ایجاب والقبوله؟ الدالان بالوبع تازه الدالان بالوضع. اگر بالوضع دلالت نکند مجازا دلالت کند چی؟ آخر مجاز که وضع ندارد که لفظ در یک معنای خاصی بالوضع معنا دارد یا وضع خاص است و یا وضع عام. وضع عمومی یا خاص.
اما اگر لفظ اثر را در رجع شما دلالت کند وضع است؟ یا مجاز است؟ ایشون میگن الدال بالوضع پس اگر شما لفظ ایجاب دارید لفظ قبول دارید ولکن مجازا معنای ایجاب والقبول میده اینجا باز قبول ندارد.
الدالان بالوضع علی تملیک المنفعة مدة من الزمان قبول، ” تملیک المنفعة مدة من الزمان” خب، تملیک یعنی چه؟ یعنی همینجا صحبت داریم ما .
آیا در اجاره شرط است که اگر شما رو اجیر کردم کاری کردم اون کار رو تملیک به شما بکنم؟ در باب اجاره فقط شما یه پولی بدید منم یه کاری کنم به نفع شما باشه یا من تملیک کنم یا دیگری تملیک کنه، خدا تملیک کنه، خب چه فرق دارد؟ اینکه تملیک کنه منفعت را شخصی که به او اجاره دادی یا اجارش کردی، اینو اختصاص از کجا میارید شما؟ آیا اگر چنانچه من را اجیر کردن برای حج، رفتم حج من تملیک میکنم حج را به آقای فلانی؟ من چیکارهام تملیک کنم ؟ خداست از من قبول میکند که ثوابی هم به آقای فلان باشد . یا اگر من کسی را اجاره کردم که بحث عصر بود که مناسب با صبح هم هست که اخذ اجرت و اعطای اجرت در واجبات
(سوال حضار) مالک داریم غیرمالک هم داریم بعضی وقتا مالکه منفعته. بنده مالک منفعت نیستم اما خداوند پول گرفتم از شما و یه کاری کردم ثوابشو به شما میده ولی من مالک نیستم بگم و نگم هرچی هم داد بزنم فایده نداره خدا خواست میده نخواست نمیده. مقرر کرده است که بده.
در باب اینکه اگر من کسیو پول دادم بهش که فلان عمل واجب را انجام بدهد، به نفع من هست، به چه معناست؟ چون عمل واجب پولشو بده به من نخیر، نماز خودشو خونده و نماز خودش برای خودشه استفادهای که من میکنم چون من دعوه لالله کردم آیا این استفاده دعوه لالله اون تملیک کرده یا خدا؟ خداوند فرموده اگر کسی را وادار به کار خیر کردید مخصوصا اگر مثلا پول هم دادید زحمتم کشیدید من در مقابل به تو خیر میدم . آیا تملیک این خیر که منفعتست از جانب اونه؟ اون چیکارست اصلا؟ پس تملیک منفعت چیه؟ ثانیا، مراد شما از منفعت ماله یا حق؟ میگیم در باب اجاره باید تملیک بشود منفعت یا مال هست یا حقه چه لزومی داره؟ اجاره در صورتی است که شخصی که پول میدهد نفعی شامل حال او بشود. خب چه به او میرسد نفع مادی باشد، نفع معنوی باشد، او برساند، غیر او برساند، خدا برساند، شخص دیگری از خلق برساند چه فرقی میکنه؟
مثلا فرض میکنیم که بنده فلانی را اجاره میکنم که برود خانه فلانی که این مطلب را بگوید، به منظور اینکه اگر این حرف را به او زد در او تاثیر میکنه و او طلب مرا میدهد و این طلب دست من اومد، منفعتش چی شد؟ فهمیدید منفعت چی شد؟ اون شخص اجیر تملیک کرد به من، چیو؟ چیو تملیک کرد؟ عائل من شد اون پولی که از طرف طلب دارم، شخص ثالثی طلب مرا به من داد.
اصولا در باب اجاره اونی که معقول است و ما از اون استفاده میکنیم وفای به عقود چه عقد بیع باشد چه اجاره باشد چه عقد باشد این ارکانی دارد. یکی از این ارکان این است که بنده کارم گسره نباشد، سفیهانه نباشد، مجنونانه نباشد. یک بهرهای برای من باشه: بهره دنیایی، بهره اخروی، بهره لفظی ، بهره هرچی یه بهرهای که حلال است از برای من باشد و نه در حصار بهره مالی ، معنوی هم هست. اگرم بهره مالی باشد لزومی ندارد که اون طرف به من بهره مالی بدهد نخیر، اون طرف وسیلهایست که شخص سوم بده یا نه اون طرف وسیلهایست که خداوند اگر من این پول رو به شخصی دادم دعا کرد خداوند دعای او را قبول میکند درباره من. بنده به اون اینقد پول دادم قرآن بخونه قرآن خوند، حالا قرآن منو تملیک میکنه ثوابشم تملیک میکنه، نه قدرت دارد قرآن مرا تملیک کنهف نه قدرت داره ثواب منو تملیک کنه از خدا میخواهد که اگر من شرایطشو داشته باشم ثواب اون قرآن رو از برای من بیاره پس او تملیک کند به من یک مادهای رو نیست بلکه اصلا تملیک در کار نیست اثر اجاری این است که من کارم کار گسرهای نباشد زمان معین ، مورد اجاره هم اگر مال است معین، چه از اون چه غیره، اگر غیر مال است هم اگر شد معین اگر هم نشد خب بداند که بهرهای به من میرسد. مثلا من پول میدم فلانی قرآن بخواند برای من یا پدرم معلوم است چقدر ثواب عاید پدرم میشه؟چه میدونم ولی مسلم است که ثوابی عاید پدرم یا من میشه ولی حالا قدر این منفعت باید معلوم باشه؟ معلوم است بله. معلوم است چقدر قرآن خوند ولی معلوم است چقدر ثواب قرآن شامل حال من میشه؟ این ها لزومی ندارد.
عرض میشود که در شروطی که فرمودند یکی لفظ است یکی تملیکه، منفعت است، مدة من الزمان رو قبول داریم که بعوض معلوم، زمان معلوم، پولی که من میدهم معلوم، نفعی که من میگیرم معلوم.
یه مسئلهای ما داریم که اینو آغاز یک جریان انتجاری حساب میفرماییم. البته علمای بزگوار ما در این مسئله اختلاف دارن و انتظار هم نیست از یک انسان که همیشه یک جور حرف بزنه چون انسان در حال تکامل است و در حال تبلور است. من خودم عبادات استیجاری زیاد به برادران دادم وسیله شدم اما خیلی دلیل نبود که من خودم قبول داشته باشم. حالا یا قبول باشد یا نه الان ما میخوایم سوال درباره عبادات استیجاری بکنیم که مورد بحث است هم حالا و هم .
در باب اجاره باید مورد اجاره معلوم باشد و عائد طرف یا هرکس را که طرف میخواهد بشود یک منفعتیست که این منفعت معلوم باشد به طور عادی و این منفعت عائد شخصی که من میخواهم یا خودمم یا غیر دیگر بشود. اما اگر منفعتی نباشد یعنی منفعت اصن نباشد، آقا این پول رو بگیر طول این بلوار امین رو هی بدو پاتم درد بگیره خب که چی مثلا؟ کار جاهلانهایست. دادن این پول حرامه، گرفتن این پول حرامه، خود این اجاره هم حرامه. پس منفعتی در کار نیست. بله اگر منفعت به این معناست که این راه بره و قوت پیدا کنه خب به نفع اوست و اگر به نفع اون کار کردم من عائد شدم .
اما در باب عبادت استیجاری برای اموات بیاید بحث کنیم برای احیا که خب معلومه. برای احیا کلا عبادات استیجاری واجب باطله چرا؟ اصل مطلب این است که اوامر متوجه شده است که خودمون مکلفیم. وقتی که امر صلاة به من متوجه شده به شما متوجه شده بنده بیام خودم نخونم دیگری رو بگیرم؟ هم خودم بخونم هم دیگری رو؟ کما این که جنجال رو ما در نماز طواف دو سال در مکه داشتیم. مامور بود وقتی که در جده پیاده میشدند اخوند قافله میرفت میگفت پولهای طوافهای استیجاری و نماز طواف استیجاری و رمی استیجاری و لذا در اون سفر اولی که ما حج مشرف شدیم با یک شخصی بود به نام شربت اوغلی که مرحوم شد. یکی از کسانی که در قافله ما بود این نه طواف میکرد نه سعی میکرد هیچکاری نکرد. بهش گفتم بابا. گفت من پول دادم شربت اوغلی هم طواف کنه هم سعی کنه هم…
حالا در باب رکعده طواف، این چه گناهی کرده است رکعده طواف که شما استیجاری میکنید؟ نمیتوانید انجام بدید یا میتانید انجام بدید؟ اگر انسان اصلا نماز طواف نمیتواند بخواند در حال غش است در حال چه است خب اون مسئله دیگریست. اما اگر انسان نماز طواف میتواند بخواند، میگیم بله قرائت بکند، مگه شما نماز صبح نمیخونید؟ نماز ظهر و عصر نمیخوانید، در اون نمازها اگر مقصرید اینجا هم مقصرید. از چند حالت خارج نیست یا شما میتوانید قرائت نماز طواف را و سایر جهات را کمافرض الله درست کنید یا نمیتوانید. اگر میتوانید درست کنید خب درست کنید بعد بخوانید، اگر نمیتوانید و وقت محدوده خب خدا همونو قبول داره. قاصر باشید یا مقصر الان نمیتوانید، خدا قبول داره پس بنابراین نماز طواف انسان بخواد اجیر بگیرد که آقا این مبلغ رو بگیر و برای من نماز طواف بخوان.
بعضی از برادران که من پشت مقام ابراهیم مینشستم و سوال میکردن که آقا فلان مقدار فلان آقا از ما گرفته است برای نماز طواف و این مقدار هم از ما طلب دارد، از شما که سوال میکنیم میگید که نماز طواف اجارش غلطه یا پولش غلطه. گفتم خب چقد این طلب داره؟ گفت مثلا هزار ریال. چقد پول نماز طواف دادید؟ هزار ریال. گفتم اون هزار ریال رو بگیر بابت همون طلبی که داره و صنار از شما دیگه طلب نداره این طلبش صاف شد ولی این نماز طوافی که میخونید هم بدعت است و طبعا به درد شما نمیخورد. چون نماز طواف را شما اگر بتوانید درست بخوانید باید صبر کنید درست بخوانید. اگر کسی میخواد بره مکه طواف بلد نیست باید یاد بگیره یا نه؟ باید یاد بگیره. طواف بلد نیست، سعی بلد نیست، رمی بلد نیست، چه بلد نیست چه بلد باید یاد بگیره .کسی که موظف است به تکلیفی اون تکلیف رو اگر که وقت هست باید یاد بگیره اگر که وقت نیست خب این معذور خواهد بود.
نماز طواف که( سوال حضار نامفهوم) نه هیچکس معذور نیس. حائض میتواند مرد به جاش نماز طواف بخواند؟ این خودشم نماز میخواند حالا بعضیا خودشونم نمیخوندن عجیبه. بعضیا میگفتن با که نائب گرفتیم خب نمیخوانیم اگر خودش هم بخواند مال خودش یا میتوانست درست کند نکرده باید درست کنه یا نمیتوانسته است که همون مقبوله. بالاخره نیابت یعنی چه؟ و چه فرق است بین نماز طواف و نمازهای دیگر؟ آیا شما میتوانید در نماز صبح، نماز ظهر ، نماز عصر، نماز مغرب و عشا نائب بگیرید؟ هم خودتون بخونید هم نائب بگیرید؟(سوال حضار نامفهموم) خب حالا حرامتر میشه چرا ؟برای اینکه اگر نماز طواف را داد کسی دیگه خوند که بدعت هم بود، گناه هم کرده اگه بناست حرام بشه خب تو هم حرام میموندیم. اگر نماز طواف درست راست و حسینی صد در صد میخواین اگر تو میتوانی بخونی بخوان، اگر تو نمیتونی بخونی هر چی بشود و نشود دیگری فایده نداره. نماز طواف دیگری برای شما صنار ارزشی نداره.
این مال احیاست، اما ما در یک عبادت داریم که وصوص متواصله شیعه و سنی داریم راجع به جواز رجحان و یا وضوب استیجاری عبادت حج. حج هم کتابش روشنه چون حج یک عبادت سیاسیست و در این کنگره جهانی سیاسی عبادی اسلام باید توانگران شرکت کنند، اگر من توانگرم از نظر مالی و این حرفا ولی از لحاظ بدنی توان ندارم و تا آخر عمرم احتمال درستی نمیدهم که بتوانم حج برم، کسی را استیجار میکنم به جای خودم. یعنی اگر من نتوانستم در این کنگره اسلامی شرکت کنم خب یه نفر دیگه رو که پول نداره اما حال دارد من حال ندارم پول دارم، اون پول ندارد حال دارد خب حال و پول یک جا جمع بشوند برود در این کنگره اسلامی جمع بشود با دیگران که ( جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ ) همون حجی که خدا خواسته قیاما للناس. باید در این حج ما نقش موثر اسلامی در کل ابعاد اسلامی داشته باشیم چون این وزارة الحج است یا حکومتة الحج است حالا کاری به این جریانات مفصل ما نداریم.
این جریانش روشنه که در حج گفتهاند که شما که زندهاید و نمیتوانید حج بروید ولیکن استطاعت از نظر مالی دارید این مالتونو بدید مثل جنگ. در جنگ اگر چنانچه من هم باید بروم جنگ یا بسیج عمومیست یا اگر عمومی نیست وجود کفاییست که من هم جز اون افرادی هستم خب من باید برم اما اگر من حال ندارم و مال دارم مال را میدهم به انسانی که مال ندارد حال داره میتاند برود جهاد،خب چه من برم چه اون. خب در حج هم من اول باید برم اگر نتوانستم دیگری که قدرت مالی ندارد اما قدرت حالی دارد او به جای من برود حج و اون اثری که به عنوان سیاست اجتماعی اسلام باید درش باشه خب در این زمینه درش هست . ولو احتمال بدیم قلیلی احتمال بدیم .
اما در نماز روزه چی؟ در نماز صبح که بر من واجب است بگم شما بیا به جای من بخون من خوابم میاد یا هم من میخونم هم شما بخون. در روزه که بر من واجب است اگر شما بگید من گرسنم میشه اگر بر من واجب نیست که هیچی، در اون احکام متعددیست. اما اگر بر من واجب است بگم من پول میدم شما روزه رو بگیر، پول میدم شما نماز رو بخون یا من میتوانم برم حج ولی پول میدم شما حج رو برو. پس ما فقط قدر مسلم در یک جا داریم در واجبات عرض میکنم در واجبات عبادی در یک جا داریم که استیجار واجب است یا راجع است. من حج یه بار رفتم اما امسال میگم آقا شما این پول رو بگیر برو حج خب این راضیست یا واجب است یا راجع. اگر حج نرفتم و دیگر نمیتوانم برم این استیجاریست این در باب حج بود .
اما در باب نماز طواف و عرض شود که نماز جمعه و نماز شنبه و نمازهایی که واجب است بر انسان، انسان استیجار کند این غلطه.
(سوال حضار درباره نماز طواف) ما هم همونو عرض کردیم. ما هم نماز طواف رو عرض کردیم حالا همینجا میخوایم بحث کنیم …. کجا گفته؟همونم جای بحث داره.
یک چیزهاییست که از مسلمات و ضروریات فقه بوده ما که خداوند خلاصمون کرده از طب سنتی و نود و چند درصد بیرون رفتیم میخواید صد در صد بیرون بریم؟ حالا بعضی از درصداش مونده یکی از درصداش همینه( ادامه سوال حضار) قیاس کنیم؟ در حج جایزه . آقاجان در حج استثنا شد. در حج استثنا شد با شرط معلوم، اونم اگر نتونستی. اما در نماز و در روزه در چه که اونو همه آقایون میگن جایز نیست. در نماز طواف هم که ما بحث داشتیم اول من عرض میکردم ما خیلی هم اذیت میکردن و خیلی چی میکردن و بعد آقای خمینی که فتوا داد مطلب راحت شد. ایشون که فتوا دادن درست شد. ما قبلا که میگفتیم اذیت میشدیم.
خب حالا ما راجع به صلاة اموات بحث داریم صلاة و صوم اموات، حج نه ها. حج احیاعا و امواتا این تواتر روایات و اشارات کل النثر آیات داریم مطلب داریم .
ما در نماز روزه بحث داریم. انسانی که نمازهایی را ترک کرده من سوال دارم میکنم آقایون برید بگردید، انسانهایی که نمازهایی ترک کرده، مقصرا، روزههایی رو ترک کرده است مقصرا، بر عهده او بوده است که این روزه را بگیرد و نگرفته و مرده برعهده او بوده است نماز را بخواند و نخوانده و مرده. اونی که برعهده اش بود و تکاول کرده است و تطاول کرده است و نماز واجب را نخوانده است و روزه واجب را نخوانده است اینجا یا وصیت کند یا وصیت نکند، چرا جایز است کسی را ما اجاره کنیم که نمازهای فاحش او را و روزه های فاحش او را انجام دهد.
اینجا علما دو دستن یک دسته کم هم هستن فرمودند نه درسته. استیجار صلاة و صوم برای میت غلطه. دسته دوم اصرار دارن که این درسته. اصرار اینا دارای دو بعد است: بعد اول دلشون خواسته به آیه أَوْفُوا بِالْعُقُودِ استناد کنند میگن أَوْفُوا بِالْعُقُودِ خب اینم عقده میگم آقا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ شرایط ندارد؟ آیا در أَوْفُوا بِالْعُقُودِ که بیع هم از عقوده آیا اگر بایع راضی بود مشتری نه درسته؟ مشتری راضی بود بایع نه درسته؟ اگر ثمن معلوم نبود درسته؟ اگر ثمن نبود درسته؟ اگر قرر بود درسته؟ اگر سفاهت بود درسته؟ درسته؟ أَوْفُوا بِالْعُقُودِ اجاره رو نمیگه که. مگر خودتون نمیگید در باب اجاره باید منفعه المعلومه باشه؟ خب پس شما معلوم هست که وقتی برای مرحوم فلان روزه گرفتید با این پول یا برای مرحوم فلانی نماز خوندید با این پول برای شما معلوم است که ثواب این نماز به او میرسد؟ شما میتوانید ارسال ثواب کنید؟ کسی که نماز واجب را و روزه واجب را عمدا ترک کرده است، شما که قائل به این ارسالید که بفرستد میتواند این ثواب را بفرستد ؟ مگر دست اونه که ثواب بفرستد؟ (سوال حضار) میرسیم حالا یواش یواش. همینو میخوایم بحث کنیم ما که ازینجا گفتم برای همینه این ارسال ثواب پس چی میشه یک. دو، ما که ارسال ثواب رو قبول نکردیم گفتیم ارسال باشد؟ نباشد. فقط باید منفعتی برسد به طرف یا هرکه را میخواهد. ما اینو گفتیم دیگه خب آیا این نمازی که شما میخوانید از فلان میت که من اجاره کردم، روزه ای را که میگیرید به نیابت از فلان میت من اجاره کردم، در اینجا دلیل ما داریم که خداوند ثواب این نماز و روزه را به آن شخص تارک صلاة و صوم میرساند و اون دیگه عذاب نمیکشه؟ یعنی اینجا واجب رو ترک کرده عمدا هم ترک کرده حالا مرده چه تبرعا حتی تبرعا یا با اجاره یا بالاتر، بیاد این کارا رو انجام بده، سلمان بخونه حالا، سلمان برای لات سر محل بخونه که مسلمان هم بود سلمان بخونه. آیا این نماز سلمان به حساب آن شخص مرده قبول میشود یا نه ؟ این دست من که نیستش که. ارسال میتونم بکنم نرسه. آقا من تفنگ رو میریزم ولی به بغداد خب نمیخوره خب من میندازم ولی نمیخوره.
ارسال ثواب آیا مسلتزم این است که خداوند حتما باید این ثواب رو برسونه؟ ما این سوال رو داریم. از أَوْفُوا بِالْعُقُودِ این مطلب در نمیاد . أَوْفُوا بِالْعُقُودِ میگه اگر عقد باشد مگر شما نمیگید که یکی از ارکان عقد این است که منفعتی برسد به طرفی که پول داده است این منفعت در اینجا رسیدن ثواب نماز و روزه است به اون میتی که شما فرض کردید. این میرسد؟ که احتمال میدید میرسد؟ یا یقین دارید نمیرسد؟ سومیش فعلیه. دومیش هم بین بینه. اگر احتمال باشد، منفعت احتمالی آیا اجاره رو درست میکنه؟ اگر من احتمال بدم احتمال نیشغولی، که اگر پولی به فلانی دادم اجاره کردم برای فلان کار، چنین نتیجه ای دارد؟ اجاره را درسته؟ منفعت باید معلوم باشد منفعت باید محقق باشد و معلوم باشد اما اگر منفعت محتمله باشد محتمله باشد یا اصلا منفعتی در کار نباشد یا بدتر بدعت باشه بدتر بدعت باشد. منفعتی محتمل یا منفعت نباشد یا منفعت متخیله بدعت باشد در اینصورت اجاره من حرام است اصلا، پول دادن حرام است، کسی که پول میگیرد حرام است. پس استدلال به أَوْفُوا بِالْعُقُودِ در اینجا کارهای نیست.
ما قبل از اینکه به روایات برسیم که فردا براتون میخونم از این جزوه 1:5 صلاة مرحوم آقای خوئی رضوانالله علیه ” مستند العروة الوثقی ” روایتی ایشون نقل کرده است در صفحه .238 اول میگد در این مسئله خب علما اختلاف دارن. گروهی میگن نه، گروه کمی میگن بله. از برای بله دو مطلب دارد. یکیشو من عرض کردم که أَوْفُوا بِالْعُقُودِ. گفتیم أَوْفُوا بِالْعُقُودِ که شامل اینجا اصن نمیشه. شما ثابت کن این عقده منفعت معلومه ایست که واصل است به میتی که عبادت رو براش انجام دادیم عبادت واجب رو، این اولا.
بین اینکه من روایت رو نقل کنم و اینکه عرض کردم، این سوال رو من دارم: اصولا آیا عبادات اسلامی که در قله اینها صلاة و صوم است خرید و فروشی هستند؟ آیا عقائد خرید و فروشیه؟ کسی مرد، کافر، بریم نائب بگیریم براش عقیده بیاره مثلا. سواله دیگه. آیا اصلاحیات خرید و فروشیه؟ اصلاحیات. عقیده باشد، علم باشد، نیت باشد، عمل باشد، هر چه باشد. اینا خرید و فروشی هستن؟ اسلام که خرید و فروشی نیست. عقیدهاش منع، فکرش منع، عملش منع ، نیتش منع، ترکش منع، ایجابش منع، واجبش حالا مستحبات بحث دیگریست. ما در مستحبات خب بحث دیگری داریم ما در واجبات داریم بحث میکنیم.
یک نفر آدمی که عقیده دارد به خدا حالا. حالا عقیده دارد به خدا و رسول، نماز نمیخونه. در طول عمر 80 سال اون عمر کرد و شصت و چند سالش مکلف بود نه نماز خوند یه رکعت، نه روزه گرفت یه روز، هیچی، بعد وصیتم کرد یا بالاتر شما بگید وصیتم نکرد. اگرم وصیتم نکرد شروع میکنیم بر پسر بزرگ واجب است؟ حالا واجب یا غیر واجب اگر استیجار شد براش یا پسر بزرگ خوند یا چی کرد، 80 سال این آدم عرق خورده، زنا کرده، نماز نخونده، روزه نگرفته، هر غلطی کرده، این واجباتش حل میشه. پس یه نفرم برای محرماتش بگیریم ولی کسی که باید بیاد یه کارایی بکنه محرماتش جبران بشه که راحت بشه بعدش بحث دیگریست. خب این سواله دیگه ببینید این سوال رو از ما میکنن این سوال رو از ما شرقا و غربا میکنن حالا ما انفجار سوال رو امروز داریم و هم ضبط میشه و هم آقایون داشته باشید و شما تفتیش بفرمایید که چیه جریان؟
خب این سوال وسط، مسئله وسط در این عرض میشود که هندسه مثلث جریان در عبادات واجبه استیجاریه برای اموات. خب این شخصی که الان مرده است تقصیرا نماز رو نخونده است، تقصیرا روزه رو نگرفته، ولو ایمان داره خب اینو باید استیجار کنیم خب با پول اون یا تبرع. خب هرکس پول دارد، من پول دارم؟ خب از همه بیشتر نماز بخونم، غسل کنم، حج برم، روزه بگیرم، چیکار کنم، کارامو کنم تمام اینا رو. هم حج و هم نماز و هم روزه و هم جهاد و هم معاد و همه یه سره این پول هست اینجا به جای یه نفر ده نفر، صد نفر به جای من حج بره، صد نفر نماز بخونه، صد نفر روزه بگیره عرض میشود اسلام که خرید و فروشی نیست اگر بنا بشود محور تقو انسان عندالله پول باشد، پس همه پولدارها میتواند پولدارهای مسلمان اهل بهشت باشند همه بیپولا اهل جهنم باشند این آدمی که بیپول بوده مرده خاکبرسر نماز هم نخونده روزه هم نگرفته کسی هم نیست که استیجار کنه، زن و بچه هم گرسنهان میره جهنم دیگه. اما آدمی که پول نداره این آدم، این نماز که نخونده کتک میخوره، روزه که نگرفته کتک میخوره، اونی که گرفته مطلبی نیست. ولی این آدمی که پول داره اصن نه یک رکعت نماز خونده نه یه روز روزه گرفته، این صاف قشنگ میره بهشت. چرا؟ برای اینکه براش استیجار کردند صلاة رو و استیجار کردند عرض شود که روزه رو.
اصولا این تبجیل و این استیجار و این معاونت آیا تکالیف اصلی را و یا کل تکالیف را از عهده انسانها به حساب اینکه مال دارند از بین نمیبره؟ پس این اقم الصلوة و كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ و مطالب دیگری که ما داریم، اینها تمام با مال حل میشه؟ این سوال رو بعد بازم خواهیم کرد با جهات دیگر .
علیالحساب چنتا روایت داشته باشیم. ببینید مطلبی که الان گروهیست عامالبلویست. از اول اسلام هم اگر کسانی میکردند این کار رو. یه مطلبی که عامالبلویست و گروهی شکمشان از عبادات استیجاری سیر میشه مخصوصا طلبهها داریم از طرف خودمون حرف میزنیم .
خب این مسئله عامالبلوی مخصوصا در حوزهها، این پیغمبر نفرمود، علی نفرمود، حضرت فاطمه نفرمود، امام حسن نفرمود، امام حسین نفرمود، زینالعابدین نفرمود، امام باقر نفرمود، فقط امام صادق دو سه تا کلمه داره که دلالت نمیکند، میخونیم براتون. نقل کردند، دو سه تا روایات از امام صادق علیه السلام نقل کردند برای استدلال به اینکه صلاة و صوم استیجاری واجب المیت مفیده است. پس اگه روایت ده پونزده تا هم بود اونم بعد از چند صد سال از زمان پیغمبر بگذره بعد امام صادق نقل کنند چه بود؟ که حالا که یکی دو تا روایت از دلالت هم ندارد شما میخواید به دلالت کنید؟ این شبیه زیاد داره اولی امام خمینی وقتی آمدند نجف ما بحث داشتیم که آقا متجنس یعنی چه که شما میگید وسائل الملاقی متجنسه؟ دلیل نداریم اصلا. ایشون فرمودند فردا. فردا وسائل الشیعه رو آوردند و یه روایت بیشتر نیست خوندند و گفتن خب این روایت رو چیکار کنیم گفت به این دلیل و به این دلیل و به این دلیل گفت شما میخواید به دلالت کنید روایت رو. همین قضیه قبل و بعده. به دلالت کنید اگر هم صریح بود، قبولش نداشتیم. مسئلهای که عامالبلویست اونم در مکه و مدینهای که اگر چنین بوده پیغمبر باید تا الان شلنگ دستش باشه شلنگ دستش باشه که آب بکشه اونجا که آب قیراطی بود و قحطی بود اگر بنا بشه متنجس منجس باشه تا اون فیها خالدون، تا فیها خالدون بدبخت میشدن همه. یک چنین مسئله عامالبلویی که همیشه مردم به اون مسئله نیاز دارند، فقط یک روایت از امام صادق بعد از چند صد سال از وحی، اونم دلالت ندارد که اگر دلالت هم داشت هم قابل قبول نبود.
و کلا در کل مسائل عامالبلوی اینجوریه. مسئله ریشتراش. مسئله ریشتراشی که آقایون نوعا میفرمایند حرام است بعضی احتیاط مطلق میکنن، بعضیا یواشکی میگن حرام نیس جای دیگه میگن حرامه مثل آقای خوئی، سوال کرد که من تو جلسه بهاییا میرم اگه ریش داشته باشم خب میفهمم فرمود خب نه نداشته باش. یا به آقای بروجردی عرض کردند که یه مرتبه آخه ایشون جزء فقهایی بودن که میفرمودن اهل کتاب نجس ذاتین. آقای محبوب سوال کردند آقا ما اینجا اهل کتاب هستیم فرمودند برای شما پاکه. چی برای شما پاکه؟ برای همه پاکه دیگه. حالا در این مسئله ریشتراشی که آقا هیچ دلیل نداریم این مسئله عامالبلویست هرکی ریش داره در این مسئله مبتلاست. هرکی صورتش مو در میاره، مردان دیگه. مردها که صورتشون مو در میاره مبتلا به این مسئلهان آیا حرام است این مو را زدن؟ آقای نائینی میگفتن که واجب است گذاشتن، دیگران میگن حرام است زدن، یه وسط هم داریم که گذاشتن واجب نیست فقط …. .آقای نائینی احتیاط بالایی میفرمودند. میفرمودند که نخیر طبق لحیه باید بکنید حالا یه قبضهای هستش و دیگران نوعا میفرمایند که نخیر تراشیدنش حرامه. بین بین که اکثرا میگن نه یعنی معلوم شود مو درمیاد یه مقداری اینجا داشته باشه یه مقداری اینجا داشته باشه ولی ما هر سه مورد رو داریم بحث میکنیم. ما دلیلی نه از کتاب و نه از سنت اصلا نداریم اشارهای نداریم، اشاره دل گرمنکن هم نداریم چه برسه به دل گرمکن براینکه ریشتراشی حرامه. اونوقت استناد میکنن به اینکه این سنت ابراهیم بوده است و به سنت ابراهیمی باید استناد کرد گفتم حضرت ابراهیم … بوده؟ مثلا عانه رو زدن واجبه ؟ یکی نزنه حرامه مثلا؟عانه رو زدن؟ بله سنت ابراهیمی بعضی واجب بوده بعضی مستحب بوده.
استناد میکردن پیامبر دین بوده میگیم بله پیامبر نماز شب میخوند باید نماز شب بخونیم؟ مگه ائمه علیهما السلام و رسولالله در عصر و ائمه در تبعیت رسولالله مستحبات رو ترک میکردن؟ خب نه . واجبات رو انجام میدادن مستحبات رو هم انجام میدادن پس آنچه را که اونا کردن رو باید انجام بدیم؟ نه. اونی که محرز است واجب است بسمالله، اونی که محرز نیس واجب است بلکه بالعکس محرز است واجب نیست چون از مسائل عامالبلویست در کتاب و سنت حتی اشارهای هم نسبت به اون نداریم، پس چطور میفرمایید که ریشتراشیدن حرام است؟
یکی از من سوال میکرد دانشگاه که اگر کسی ریش تراشید و ایستاد نماز پشتش نماز بخوانیم؟ گفتم اگر چنانکه ایشون مقلد کسیست یا خودش مجتهدیست که ریشتراشی را حرام میدونه این مطلبه، اما اگر نه این حسابا در کار نیس و این یا تبعیت میکنه تقلیدا یا اجتهادا یا هرچه و هیچکی حرام نمیدانه خب پشت سرش نماز بخوانید برای اینکه بعضی حرام میدانند و خب بعضی حرام نمیدانند صرف ریشتراشی حرام بودن این محتاج به دلیله.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.