جلسه پانصد و هجدهم درس خارج فقه

عقود (احکام حجر)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

مرحوم علامه هلی فرمودند که در { 00:20}اون شش تا رو میخوام بحث کنیم، اولش …. رو بحث کردیم، الاول الثغر، ثغری که اقایون …. فرمودند که دختر 9 و پسر 15 که کمتر از اون ثغر هست قبول نکردند. بلکه مراد از ثغر در ابعاد گوناگون تکلیف فرق میکند که ما دیگه تکرار نمیکنیم. ایشون میگن که { 00:50} ….. باید بگن مگر …. نفرمودن …. باید بگیم که جَمعِ حالا کاری به این لغت نداریم. ما عرض میکنیم که { 01:10}بلوغ 13 سال در پسر و 9 در دختر چه ارتباطی با رشد اقتصادی دارد که شما رشد اقتصادی رو مربوط به بلوغ دانستید به این معنا و اگر اینها نباشد این مهجور هست از مالش نخیر، تصرف در مال نیاز دارد به دو رشد: یک رشد برای کل و یک رشد برای یتامی، در یتامی ما دلیل داریم { 01:43}در غیر یتامی ما این دلیل رو نداریم. پس ما دو رشد داریم: یک رشد متوسط و یک رشد عالی. رشد متوسط این است که مجنون نیست سفیه هم نیست، عادیست این برای کل کافیه. و رشد بالاتر این است که نه تنها عادیست بلکه { 02:02}رشد بعد از رشده چرا؟ برای اینکه بعد از رشد نکاح داره میگه، وقتی که یتیم به حد نکاح رسید و توانست زن بگیره یا شوهر کنه خب این رشد اول را که دارد که، رشد تکلیفی و رشد اقتصادی را به حد معمول دارد پس  02:25}این … یتامی تا عرض میشود که …. تا وقتی که به حد نکاح رسیدن …. در غیر ….. بعد از بلوغ النکاح …. در یتامی … در غیر یتامی چی؟ در غیر یتامی اصل بلوغ کافیست و عقلی که معلوم  { 02:55}و رشد عادی هم که برای کل موکلفین … بعد ایشون گفتن { 03:05}

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

چه رشدی؟ کدومش؟ یک رشد عادیه، ببینید اگه چنانچه نه مجنونه و نه سفیه، ببیند ما دو بعد داریم یک بعد سلبی یک بعد ایجابی. بعد سلبی اونی که ممنوع هست سفیه ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا ﴾ اگه سفیه نبود باز ندیم؟ میگه به سفیه ندیم. اگر کسی سفیه نیست اون رشد عالی رو هم ندارد بین بین هستش. سفیه نیست عاقله ولی چون رشد کامل نیست این رو بدیم یا ندیم؟ اگر ندیم چرا؟ قران میگه وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ به سفیه ندین اینکه سفیه نیستش که. بنابراین رشدی که در کل لازم داریم رشد عادی. رشدی که در یتیم لازم داریم رشد بعد از بلوغ رشد بعد از بلوغ النکاحه. از ایشون میاد که اولا { 04:15}عرض میشود که از ثانی …. عرض میشود که دو شرط دارد عدم ثغر: یک شرط این است که از نظر اِنبات، احتلام بلوغ حد انسان اینطوری باشد { 04:40}ما میگیم چی؟ … اون رشدی که دریتیم هستش رو ما قبول نداریم اقای علامه نخیر، رشد عادی نوعیا یک مرتبه استقراره { 05:02}رشد فوق الرشده اون در یتیمه فقط و الا …. اینو میخوای بگی؟ اگه میخوای بگی صد در صد رشید باشه بنابراین خیلی از توضیحات رو اینها باید بگیم که محجورن و الا خیلی ها هستن که صد در صد نیستن، صد در صد { 05:24}کلاه سرش نره این عرض میشود که زیاد نیست کمه پس باید به طور کلی بازار تعطیل شه و یک عده ی خاصی اینها ولایت پیدا کنند بر کل زائرها و بازاری ها دلال ها این حرف ها. بعد ایشون میگن که { 05:40}اگر یکی از این دو نباشد حجو هست. چون در عدم حجو دو شرط هست: یک، سن و خصوصیات دو، اصلاح مال. اگر سن کمتره نه، اگر سن کافیه ولیکن اصلاح مال نیست باز نه، ما عرض میکنیم اصلاح مال در بعد متوسط کافیست و در بعد بالا مخصوص به یتیمه، ما میگیم  06:10}علامه میگه که اگر هم سنش بالا باشد اما شرط دوم را که مال را نمیتواند اصلاح کند نداشته باشد فایده نداره، ما میگیم هم فایده دارد هم نه، اگر رشد عادیست کافیست و اگر فوق این هست که { 06:30}چند خط بعدش …. ما میخوایم دیگه ترجمه کنیم این بحث هایی که داریم و ایراد هایی که داریم عرض میکنیم …. البته …. سفیه ان … مجنون نیست. اصلا میگیم مجنونه در حال جنونش این محجوره ولی اگه افاقه پیدا کرد دو حالت: اگر افاقه به جنون زد یا سفه هست یا سفه نیست { 07:10}اگر در حال افاقه اش مجنون نیست و سفیه هم نیست بسم الله اما اگر مجنون و سفیه هست افاقه هست و این افاقه افاقه ای ندارد و به درد نمیخورد، صفحه 45 جلد دوم { 07:30}ما اینجا با اقای علامه چندتا حرف داریم. ایشون میگن شرط سوم حجو از مال سفه، خب سفه معلومه یعنی مجنون نیست عاقل عادی هم نیست بین نا بینه، سرش کلاه میره، سرش کلاه میزارن، خب این قبول بسم الله البته این دارای سه بعده: یک بعد سفه، سفه عقل اقتصادیست در بعد اقتصاد، سرش کلاه میره. بعد دومش که دو شکل دارد: سفه شرعی، ادمیست که حرام را میداند و حلال میداند ولیکن حرام میخورد و خلاف شرع میکند در تصرف مالی { 08:24}این اسفحه که این دو. سوم، ادمیست که حلال و حرام رو نمیداند در تجارت، در باب تجارت در باب معاملات وارد میشه نرفته یاد بگیره که چی واجب هست و چی حرامه اینم دو جوره: یا نمیداند که نمیداند، یا میداند که نمیداند. اگر میداند که نمیداند باز سفیه چون نرفته مسائل رو یاد نگرفته بنابراین در تصرفات حرام گرفته این هم حق نداره مالش دستش باشه. یا نمیداند که نمیداند اگر نمیداند که نمیداند سفه اش به این حد است که نمیداند که نمیداند موکلف هست اما قصورا این ادم وارد حرام میشه قصورا کلاه سرش میره قصورا توی حرام می افته این هم حق نداره مالش دستش باشه پس چهارتا شد: یک، سفه اقتصادی ولووو عاقله خیلی هم عاقله در ابعاد دیگه ولی در بعد اقتصادی سفیه عقلش پاره سنگ داره این یک. دو، عقلش { 09:33}عاقله خیلی هم عاقله خیلی هم زرنگه خیلی هم فهم داره …. یک دانسته حرام میخورد، دو، ندانسته حرام میخورد اما مقصر هست در { 09:45}سه، ندانسته حرام میخورد و حرام میخوراند و قاصر هست، در سه بعدی شرعی و در بعد اول که بعد سفه اقتصادی باشد در هر چهار بعد سفاحت هست. در بعضی از روایات از معصوم سوال میشود که خب اگر کسی عقل خوبی داره ولیکن حرام میکنه، فرمود هذا اسفح این سفیه تر هست که، که چی؟ عقلش پاره سنگ داره نمیکشه خب این مطلبی نیست کسی که عقلش پاره سنگ داره در این چهارتایی که عرض کردم دو تاشون قاصرا دو تاشون مقصرا. دوتایی که قاصر یکی شون عقلش پاره سنگ داره سفه اقتصادی داره و همین قاصر ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ﴾ دومش از اون سه بعده دیگر، کسی که احکام شرعی را نمیداند و نمیداند که نمیداند اما عقل اقتصادیش قویه، عقل اقتصادی قویست ولیکن واجب و حرام را در معاملات اموال نمیداند و نمیداند که نمیداند این هم قاصر نباید مال رو به او داد. دو تای دیگر مقصرا که میداند و تخلف میکند یا نمیداند و میداند که نمیداند این مقصر است در ندانستن. پس دو تا از سفها مقصرن و دو تا قاصرن و سر جمع یک بعد دارند یعنی شخصی که قاصرا یا مقصرا سفیه هست در بعد مالی داریم بحث میکنیم، در بعد مالی یا قاصرا یا مقصرا سفیه هست باید که مالش تحت اختیار خودش نباشد، این حرف اول. حرف دوم که این هم خیلی عجیبه این هست که { 11:30}علامه بزرگوار این چه فرمایشی بود که فرمودید شما در سن 60 سالگی مرحوم فرمودید { 11:40}به عُرضه اجتهاد رسیدید

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

ببیند یک مرتبه در مال خودش محجوره در مال شما محجوره یک مرتبه نه فقط در مال خودش محجوره

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

این مالش نیست دیگه

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

همش ماله

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

نه مال امنه، مال حق باشد پول باشد خانه باشد هر چی میخواد باشه داره میگه خاصه مال خودشه

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

ببیند این درست بر خلاف ایه سوره مبارکه نساء ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ﴾ اموالهم نفرموده، نفرموده اموال سفها در { 12:32}نباشه گفته أَمْوَالَكُمُ و برای چه کُم فرمودید برای اینکه اصولا ابعاد دو جهت داره: یک جهت استفاده ی شخصیست یک جهت بهره ی نوعی، اگر یک شخصی استفاده ی شخصی از مالش بکنه و بهره نوعی نباشد این غلطه مال باید قیام باشه هم قیام فردی و هم قیام اجتماعی. بنابراین اگر مال، مال خود سفیه هم هست در یک بعدی مال خودشه شخصی است و در یک بعد اجتماعی نباید این سفیه در مال خودش استفاده بکند که ضرر به اجتماع بزنه و لذا أَمْوَالَكُمُ  فرموده اولا، ثانیا میگیم علامه برگوار خدا میفرمایند که ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ﴾ اموالکم، شما چرا میان میگین اموالهم خاصه. سوم، میگیم به طریق { 13:20}اگر نثری بود که سفیه در بعد اقتصادی در تصرف در مال خودش فقط محجوره { 13:30}کسی که حق نداره اموال خودش رو تصرف کنه اموال شما رو میتونه؟ چی شد؟ کسی که بر زن خودش ولایت نداره بر زن همسایه ولایت داره؟

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

نه دیگه نشد خاصه اصلا نباید بگیم. خاصه رو اصلا هر جاش بزاری اشتباهه

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

ولیکن نباید وقت جوری بگذرد که این مال از قیام بیفته و خلاف شرعی انجام بشه. یک شخصیست میلیون تومن دستشه اون میدونیم میخواد بره قمار کنه عرق بخره شراب بخره زنا کنه بعد این پول دستش باشه؟ { 14:25}محجوره. پس همونطوری که انفس بشری باید در راه حق قدم برداره اعمال هم همینطوره اموال هم همینطوره ابزار هم همینطوره همه چی رو در راه اسلام. اگر خودش به صلاح و اصلاح قدم برداشت در این { 14:40}خمسه که بسم الله و گرنه ولایت … معنیش نیست یعنی طرف کمبود دارد قصورا یا کمبود دارد تقصیرا اگر کمبود دارد قصورا یا کمبود دارد تقصیرا که مالش، جانش، عقلش، زنش نمیتونه حفظ کنه نزد او باشه، اگر  اگر دیدی که نابینا به چاه است اگر خاموش بشینی گناه است پس اسلام شریعت ولایت به این معنا نه معنای { 15:05}نخیر، ولایت اون کسی که میداند دنبال روی نادان باید باشه که خودش بفهمه و کسی هم که نمیداند دنبال روی دانا باشد که ازش یاد بگیره. دارا های علم قدرت مال مقام چه و چه برمیزان شریعی ولایت دارند بر ندارها قصورا یا تقصیرا. کسانیکه نمیدانند و نمیدانند که نمیدانند علما بر اونها ولایت دارن که بهشون بفهمونن که نمیدانند. کسانیکه نمیدانند و میدانند که نمیدانند بر نادانی باقی اند علما ولایت دارند که به اونها بفهمانند. همچنین در کل ابعاد دارایی بر مبنای شرع و نادایی بر مبنای شرع چه نادایی قصوری باشد و چه نادایی تقصیری این سفیه، پس ما سفیه زیاد داریم، خیر، اونقدر کل گنده های سفیه داریم اینقدر ریش و عمامه های سفیه داریم اونقدر کلاه ها { 16:05}سفیه داریم، سفیه زیاد داریم منتها کسی که میتونه ولایت پیدا کند { 16:10}از بعد اولش ….

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

باید …. پیدا کنه نه همش رو. پس بنابراین باید اعمال، افکار، عقود، نوامیس، اموال تمام تحت کنتزول ولایت شرعی باشه. ارابه صفحه ی 46  ارابه الملک یعنی مملوک { 16:52} بدون اذن مولا، قبول نداریم حرف رو، گرچه بحثش نیست که حالا مملوک ما نداریم ولیکن اگر کسی از بنده زَر خریده است رِق است خب این چطور بدون اذن مولاش نمیتونه تصرف کنه؟ مثلا زن گرفته حالا میخواد بره بغل زنش بخوابه اجازه اگه داد مولا میره و گرنه نمیره، یک مالی داره میخواد بره با مال رو بده { 17:20}بخره و بخوره اگر مولا اجازه داد بره بخره اگه نداد همینطوری از گرسنگی بمونه، مگه مالک نمیگه مملوک؟ مگه از شخص مالک، مالک ملک مملوک هم هست؟ نخیر، فقط مالک این است که این مملوک برای او به طور عادلانه و عادی کار کنه اما کار من مال شماست؟

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

این شوخیه دیگه. در قران شریف هم { 17:50}…. در بعد خاص که باید بهش رسیدگی بشه. و عجیب تر حرف دوم علامه هست …. این خیلی عجیبه دو بعد ….. میگه اولا مملوک مالک نمیشود و این مالک نمیشود سه بعد داره: دو بعد اولش از جمله اول در میاد که { 18:14} در چی؟ در مال، حق جزو ماله دیگه البته …. نکاح کردن طلاق دادن همه کاره دیگه. حالا ما داریم در مال بحث میکنیم. این { 18:33}دو بعده: یک، خودش برود مال خودش را تصرف کند { 18:42}این یک. دوم، کسی دیگر مالی به این مملوک بدهد، هبه کند پس این مملوک مالک اون هبه نمیشود مگر { 18:50}هر دو رو قبول نداریم. سوم عجیبه تره ….اگه خود مالک، مالک اصلی بگه که { 19:05}بخشیدم،مالک نمیشه …. این حجره. این مملوک که مالک نمیشود به حساب مراعات مالک دیگه مگه غیر از اینه؟ اگر شخص { 19:15}و مملوک بدون اذن مولاش تصرف مالی میتونه بکنه و مالک میتواند باشد چرا؟ به حساب اینکه مالک دارد. ایا مالک این مملوک حق دارد اون رو ازاد کنه؟ حق دارد مالی رو بهش بده؟ خب بله. پس نمیتونی شما این حرف پائین رو به حرف بالا { 19:38}کنی که اگر مملوک هست بدون اذن مولاش نمیتواند تصرف مالی کنه و بالاترش { 19:48}ما میگیم …. شما میگید بدون اذن مالک نیست بدون …. تصرف نمیکنه بابا اینجا بالاتر از اذنه بخشیده این مال رو تملیک کرده چطور اینجا دیگه مالک نمیشه؟ الخامس المریض ادم مریض محجوره از چی محجوره؟ { 20:12}سوال …. علامه بزرگوار شما و همه ی علمای اسلام میفرمائید که در بیش از فوت نمیشود وصیت کرد، مریض باشد، سالم باشد، مردنی باشد هر چه میخواد باشه به طور اختصاص میگیم  { 20:35}جهت پنجمی که حجر ایجاد میکند حجر ایجاد میکند در بعد اموات حجر در چیه؟ { 20:48}اگر ادم مریضه مثلا مرض موت اقایون عنوان که میکنن میگن مرض موت اگر انسان در مرض موت است که از این مرض به موت متکی میشه اگر وصیتی بکند { 21:00}اگر وصیتی بکند این وصیت …. مگر در …. بله یک مطلب هست، این رو یک جایی گفتن که کسی که مریضه و بعد مرضش مرض موته اصلا وصیتش در هیچ جا { 21:23}نیست چون مریضه …. این حرف رو احیانا میشه زد ولی جواب داره ولیکن شما به طور مطلق میگین { 21:30}ما میگیم ….. 

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

حجر بعضیست گاه حجر کلیست گاه حجر بعضیست. اینجا حجر بعدیست یعنی شخصی که مریض است اگر وصیت کند در بیش از { 21:55}در پیش از … محجوره به علت اینکه ….. اگر در مرضش بمیرد منجداتی که بهش تبرع کرده است همچنین چیه؟ این مرجد هست، خب میگیم { 22:22}ادم صحیح باشد، مریض باشد، مرضش به موت برسد، نرسد، اگر وصیتی کند که برخلاف حق است، ظلم است در هر حالی از احوال { 22:40}و اگر مریض است و وصیت درست کرده که درسته پس چرا فرق میزارین بین مریض و غیر مریض؟ { 22:55}کسی مفلس است. مفلس چند بعد داره …..

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

المریض محجوره

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

به اینجا ها نرسیدیم. الثالث الفلس، فلس چند جوره ببینید: یک ادمیست که بدهیش به اندازه ی طلبشه پس هیچی نداره. اقا یک میلیون دارد و یک میلیون بدهکاره، یک میلیون اسکناسه توی بانک هم هست، یک میلیون هم بدهکاره، بدهیش هم همین حالا نه بعد، بعد صحبت میکنیم. همین حالا یک میلیون داره همین الان هم این یک میلیون مدیونه همین الان باید بده خب این محجور هست یا نه؟ خب بله این چه حقی دارد در این مال تصرف کند مال ماله دیگه. واجب هست این یک میلیون رو بدی یا واجب نیست؟ واجبه، مالی که واجب هست بردارد بدهد به کسانی که طلب دارند، مال الزکاه، مال الزکاه و مال الخمس و اموالی که لازم است انسان به دیگری بده ایا میتواند این مال رو خرج خودش بکنه مصرف دیگری بکنه؟ نمیتونه. در اینجا هم اگر فلس این تطابق بین طلب و مطلوب بودنه، طلب دارد و مطلبوبه و به هر دو هم در حال هاااااا یک مرتبه انسان الان یک مرتبه دارم یک سال دیگه یک میلیون باید بدم { 24:40}بله اگر من هر چند سال هم بگذره صنار در نمیارم و یک سال دیگه یک میلیون باید بدم الان منم مفلسم { 24:50}منم مفسلم چرا؟ برای اینکه این یک میلیون رو باید نگه دارم پول مردم رو بدم، یا حالا بدم، چون معلوم است برای من و برای دیگران که اگر من یک میلیون مصرف کنم کار هم نمیتوانم بکنم یا نمیکنم که یک میلیون برای { 25:05}هدر رفته باید انسان حفظ کند مال مردم رو یا نه؟ کمااینکه اگر بنده قبل از وقت وضو نگیرم وقت که شد اب نخواهد بود قبل از وقت واجب است وضو بگیرم یا نه؟ خب بله، برای اینکه انجام واجب مقدماتش رو هم واجب میکنه، حالا وقتش یا بعد از وقتش. خب این یک جور مسلفه یک جور اینکه البته در تمام داریم بحث میکنیم که اگر برابر است طلب داشتنش با بدهیش و هر دو در یک زمانه این معلوم. سوال، اگر کسی که از شما یک میلیون طلب داره الان هم باید بده { 25:54}اگر مطالبه نکنه ولی مصالحه هم نکرده هااااا مطالبه نکنه شما مفلس نیستی؟ علامه میگه نه .دو، اگر جنانچه شما مطالبه رو کردی ولی نزد حاکم شرعی نرفتی و حاکم شرعی حکم نکرده است یا حالی که شما داری طلب میکنی { 26:18} و میخواید پول رو بگیری شما هم دارید نمیدید مفلس نیستید؟ علامه میگه نه، این بعد سوم، میگه اگر شخصی طلب دارد این طلب کند وقتش شده طلب میکنه نزد حاکم شرعی رفته، حاکم شرعی گوش کرده وحکم داده بعد از حکم حاکم شرعی مفلسه، این حرف از کجا در اومد؟ روی چه حساب شما این حرف رو زدی؟ اگر من به شما بدهکارم الان بدم شما بگی یا نگی من باید بدم دیگه اگر هم شما ندی من در این مال حق تصرف ندارم چون تهاتره دیگه انوقت ایشون بالاتر میگه، میگه اگه مطالبه نکرد که هیچ، یعنی دو تا هیچ. اگر مطالبه نکرد به حاکم هم نگفت دو تا هیچ. اگر مطالبه کرد و نزد حکم نرفت این میشه { 27:10}اگر مطالبه نکرد و نزد حاکم نرفت تا چه برسد حاکم حکم کند هیچی. پس شرط میکند اولا مطالبه را ثانیا به حاکم گفتن را ثالثا حاکم حکم کردن را. ما میگیم این ثلاثه هر سه تاش بی حسابه. فقط اونی که شرط اصیل است این است که اون طرف طلب داره و سر وقت هم باید بدی شما هم داری الان داری حق تصرف در مال هم نداری محجوری چرا؟ چون این مال رو باید بدهی به این طرف. اقای علامه بزرگوار باید بده یا نه؟ کسی که مطالبه میکنه نباید بده؟ باید بده چون قرار اینه باید سر ماه بده روش نشده یا وقت نکرده یا چی { 27:55}هم نکرده خب باید بده؟ بله ، خب باید بده شما چطور دو تا *باید* رو جمع میکنی، باید بدی به صاحبش و میتوانی مصرف کنی در جایی دیگر این اصلا تناقضه این قابل قبول نیست. این یک صورت که دِین شما با پولی که شما دارید این برابری داره  تفسیر رو{ 28:17}جوره دیگه، شما دو میلیون داری و یک میلیون بدهکاری اگر دو میلیون داری و یک میلیون بدهکاری اقایون نوعا میفرمایند که در هر دو { 28:28}خب چرا؟ اقا بنده دو تا حیاط دارم به اندازه یک خونه بدهکارم به اندازه ی اون خونه ی دیگه نه توی اون خونه ننشینم نفروشم خب چرا؟ …. ببینید …. به اندازه ی اون خانه ای که من بدهکارم خب تصرف نمیکنم یعنی بین این دو خانه که هر کدام یک میلیون می ارزه در یکیش من میتوانم تصرف کنم اجاره بدم بفروشم بنشینم و در دیگری نه، پس چرا شما میفرمائید که ولوووو زیاد تر باشد مال شما از مال از دین محجور در کل مال ؟ پائین تر اگر نه شما یک میلیون بدهکاری نیم میلیون داری، یک میلیون بدهکاری سر وقته و نیم میلیون هم که چیز هستی این نیم میلیون هم سر وقته خب این نیم میلیون موجوده الان؟ نیم میلیون بدهکاری الان باید بدی، الان شما نیم میلیون باید بدی نیم میلیون هم بعد که توانستی یا نتوانستی این مطلبه دیگریه. در اینجا وقت هر دو هست اقایون قبول دارن که این ادم نسبت به { 29:40}اما اگر این ادم یک میلیون بدهکار است در مدت بعدی الان نیم میلیون دارد میگن نخیر الان محجور نیست برای اینکه { 29:57}مال بعده، باز هم حرف قبلی رو میزنیم میگیم اگر بعدا به خود میبینید یا میتواند بدست بیاورد و بدهد این محجور نیست اما اگر در خود هر گز نمیبیند که این مال رو بده از همین الان محجوره این حرف رو قبلا عرض کردیم. مثل شخصی که قرض میکنه اگر کسی از شما قرض کرد با شرایط 30:20}من در صورتی میتونم از شما یک میلیون قرض کنم که بتوانم موعد مقرر بدهم اما من وضعم جوری نیست که شما فرض کنین ماهی 10 هزارتومن شهریه میدین بیان یک قرضی رو قسطی کنین ماهی 20 هزارتومن بدین این قرض حرامه دیگه، این مال مردم خوردنه، این مال مردم خوردن گاه به صورت دزدیدنه گاه با کلاه گذاشتنه که این با کلاه گذاشتنه. قرض دارای دو شرطه که اقایون دومی رو ذکر نمی فرمودند. قرض یک شرطش این است که شما نیازمند باشید بسم الله و شرط دوم این است که شما بتوانی 30:58}دومی رو اقایون ذکر نمیکنند. توان بر این بدهی را که شما در وقت معین قرار بدهید این توان رو در خود اصلا نمیبینید وضع ….. این هم باطل خواهد بود.

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

ببینید مثلا بدهی شما نیم میلیونه

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

بحث بعدی میشه دیگه

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

مفلس در بحث ببینید مفلس بحث یعنی شما در این یک میلیونی که داری نیم میلیون بدهکاری ایا مفلس در کلی؟ نه 31:40}مزدش

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

…..

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

این مطلقه. علامه که بحث می فرماین در مباحث فقها مفلس به وجه العامه چه مفلس کلیست چه مفلس 32:00}…….. راجع به سفیه که مفلس نیست ایا مفلس در کل کاراش هستی؟ نه. اگر کسی سفیه در بعد اموال اما در بعد زن گرفتن و شوهر کردن سفیه نیست در بعد اجاره کردن سفیه نیست ایا این در کل معاملات محجوره؟ نه. اون ممفلس هست محجور است در اونچه را که سفیه است اما در انچه را که محجور نیست سفیه نیست، که اقایون میگن که شخصی که سفیه است در بعد مالی این شخصی که سفیه است فقط در بعد مالی محجوره میگیم نخیر شخصی که سفیه است اگر در بعد مالیست در بعد مالی محجوره اگر ابعاد دیگر است نه. در بعدی از ابعاد سفیه است در اون بعد محجوره اگر در هیچکدام سفیه نیست در هیچ یک سفیه نیست اگر در 33:55}سفیه است در …. هر یک از اون مراحل …. جایی که سفیه است در اونجا فقط ممنوعه. ایشون در مال گفتن ما هم در مال بحث کردیم. 33:10}خب چرا؟ اقا عند الحاکم ثابت نیست ولی شما میدونی که به من بدهکاری من میدونم شما هم میدونی احترام هم میزاریم دعوا هم نداریم. عند الحاکم هم نرفته طلب کار چون عند الحاکم نرفته تا ثابت بشه عند الحاکم در اینجا مفلس نمیشه؟ چرا نمیشه؟ اینو عرض کردیم و لذا عرض کردم 33:40}سه بعدی : یا نزد حاکم ثابت بشه یا ….. خودش ….. ما میگیم …. که عرض کردیم …. ما میگیم …. ایشون میگن …. اموال کمتر از 34:20}اموال من به اندازه ی …. مفلس نیستم؟ این میگه قصور اموالی که دارد این کمتره قصور داره …. نخیر نکه قصور رو به این معنا معنی کنیم بگیم اگر همه اموال را بدهد تمام دین را داده است یا بعضی 34:37}قصور معنیش این نیست ما میگیم  ….. از اموالش کمتر …. بعد میگه 34:58}مطالبه ….. اونوقت این یکی از شرایط ….. اگر مطالبه نکرده است ولیکن …. نکرده در است در اینجا ….. .

.

.

.

وسلام علیکم