پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه پانصد و چهل و پنجم درس خارج فقه

وصیت

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

راجبه اصل وصیت کردن شرایطی را علامه بزرگوار ذکر فرمودن از جمله در صفحه هشتادو سوم ولا بد فیها من ایجابن و قبول اینو قبلن مقداری ما صحبت کردیم بعضی از وصیت ها مانند وقف بعضی از وصیت ها چنانچه که ایجاب لازم دارد از موصی قبول هم لازم دارد از طرف وصی ما یک موصی داریم یک وصی داریم یک موصا له داریم ، یک وصیت وصیت که اون چیزیست که سفارش میکنه طرف طبعن خب موصی شرایطی داره وصی هم شراعطی دارد و اگر وصیت وصیت مالیه باشد موصا له در کار داریم چون بعضی وقتا وصیت مالیست بعضی وقتا وصیت غیر مالیست

اگر وصیت مالیه باشد تبعن موصا له لازم داره بنده وصیت میکنم به فلان شخص که این مقدار مال به فلان شخص بده ، همانطوری که من باید ایجاب کنم شخصی که وصی است باید قبول کنه وصیت رو اگر من به شما وصیت کنم و شما قبول نکنید وصیت رو خب چه لزومی داره انجام بدید مگه لازمست انجام بدید بله در بعضی مراحل هست که بعد بحث میکنیم بعدن.

که استثناعه این . خب همونطوری که موصی تا وصیت نکرده است وصایتی در کار نیست وصیه مورد نظر هم تا قبول نکرده است وصیت رو تحققی ندارد وصیت ، زید که فلان مقدار از مال من به امر بده، امر وصیت میکنم فلان مقدار مال رو شما وصی به فلان شخص بدین اگه فلان شخص قبول نکنه چی اگر قبول نکند این مال مال او خواهد شد خب نه بر میگردد و جزو ترکه عام خواهد  شد .

پس اینجا هم موصی ایجاب میکند هم وصی قبول میکند وصایت رو هم اگر وصیت مالیه هست موصا له قبول میکند که این مال را بپذیرد که اگه قبول نکند نه ، ما اینجا عرض داریم چنتا عرض داریم که در نوع ابواب عقود هم عرض کردیم منتها اینجا به وضع خودش ارز اول شما که میفرمایید ایجاب و قوبل باید باشد خب لفظ مرادتونه دیگه همشون لفظ مرادشه اوصیتو الی فلانن فلانن میگه قبلته هذل وصیه میگیم لفظ از کجا مگر وصیت از عقود نیست مگر در قرآن شریف نمیفرماید که يَا أَيُّهَا الَّذِينَ امنو كُتِبَ عَلَيْكُمْ الْوَصِيَّةُ

آیه چی بود؟ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ  بعله كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ خدا بعضی وقتا میخود ادموادم کنه اگه اسمم یادم بره حالا یادم نمیره ولی باید  یادم بره بفهمم که هیچی نیستم است ها ادم بعضی وقتا باد میکه خیال میکنه چیزی هست نخیر هیچی نیستی مگر اینکه عنایت ربانیه شامل حال انسان همیشه باشه ماکه معصوم که نیستیم ولی بعضی وقتا انسان بیخودی باد میکنه بفهمد که هیچی نیستی . ولو صحیحم باشه که من چنینو چنان چنان روی این میخوایم بفهمیم که نخیر اگه عنایت ما نباشد تو صفر صفری حالا كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ  کجاش لفظه ،  اگر من نامه به شما بنویسیم مطالبی را به شما سفارش وصیت کنم وصیت به شما کردم یا نه کجای وصیت لفظ خوابیده ؟ کجاب عقد لفظ خوابیده .

آیه مبارکه ماعده که يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ  عقود همه قراردادهارو شامله لفظ باشد کتب باشد با شاهد باشد بی شاهد باشد به اشاره باشد تلگراف حضوری باشد تلگراف غیر حضوری باشد هرچی میخواد باشد . اگر من مطلبی رو که دارم به شما رسوندم این مطلب رو و شما پذیرفتید دیگه لفظ چیکارست مگر غیر اینست که لفظ فقط نشان دهنده مطلبیست که من نظر دارم ، موجب .

لفظ قبول شما نشان دهنده مطلبیست که شما نظر دارید قبول پس لفظ چیکارست اصلن لفظ در هیچ بابی از ابواب عقود و ایقاعات اصلن شرط نیست ولی اونجا که نص داریم مثل باب طلاق ، به نص قرآن وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌.  صمیع چیو اشاره رو نوشته رو اراده رو نه در باب طلاق لفظ لازم درایم بسم الله در باب صلاتم لفظ لازم داریم در لبیک ها و احترام لفظ اینا دلیل داره ولی در اونجا که دلیل ندارد صدق عقد نمیکند که شما میگید در باب نکاح در باب بیع در باب مضاربه در باب وقف در باب وصیت باید لفظ باشه نخیر لفظ لزومی نداره

چه لزومی داره لفظ باشه این عرض اول ما که در تمام ابواب عقود ارض میکنیم دوم شما میفرمایید قبول لازمه خب قبول دو مرحلست یک قبول لفظیست که ما ایجاب لفظیرم لازم نمیدونمی پس قبول لفظی رو لازم نیمدونیم یک قبولی که نوشته ای اشاره ای عملی از این طرف که باید قبول کنه باید سر بزنه که ما بفهمیم قبول کرد .

میگیم اینم لازم نداریم مگه شما ندارید در روایات نکاح که اگر مرد ایجاب کرد و زن طرف نکاح سکوت کرد روایات دارد سکوتها رضاها، البته کلیت نداره ها بعضی وقتا نخیر بعضی وقتا خود زن تقدم میکند در ایجاب بعضی وقتا میگه قبلتو یا ایجاب میکنه اما بعضی موارد هست که قطعن اگر این زن سکوت کرد راضیست اگر راضی نیست میگهگ نه اونجارو داریم میگیم اونجایی که اگر راضی نیست میگه نه یا لفظن میگه نه یا می نویسد نه یا اشاره میکند نه یا بلند میشه میره نه دراونجا که نه مسلم است بسم اله اینجا قبول و ایجاب در کار نیست

اما خب ما سه جور درایم یا میگد بله خب اینکه شکی نداره با لفظ میگه با عمل میگه با نوشته میگه با چه میگه . یا نه چه لفظ باشد چه نوشته باشد چه اشاره باشد چه عمل یا هیچکدوم نیست . نه با این وساعل گوناگون نه میگوید و نه بله میگوید . در اینجا با علامه اختلاف داریم ما در دو جا البته یکی اینکه ایشون میگد باید ایجاب و قبول باید لفظ باشه میگیم نه دوم میگه باید باشد چرا اگر من در باب هبه خوندیم اگر من مالی را به شما تقدیم کردم و شما هم حرفی نزدید چیزی ننوشتید اشاره منفی نداشتید اینجا تملک این مال برا شما شرطست به اینکه شما قبول کنی؟ یا لفظن یا چه یا چه

نه ، بله اثر قبول ور میدارید تو جیبتون میزارید میرید میگه قبوله ، اثر قبوله ، بنابراین در باب وصیت هم که از عقودیست عرض می شود که حالا هر وضعی داره اگر ایجاب کرد طرف با حرف وضعی با هر مظهری در قبول هیچ شرط نیست که وضع وجودی و ایجابی حاصل بشه . در این سه بعد این بعد کافیست اگهبگه بعله خیلی خب اگرم نگه بعله و تصریح نداشته باشد چه با عمل چه با لفظ در اینجا فقط سکوتش رضای اوست کافیه صرف رضای طرف که وصی باشد کافیه اقا بنده الان شمارو وصی کردم که چنین ، اگرم نمیخواید بگید نه هیچی نگفتید وصی هستید یا نه

در باب بیع در باب اجاره در باب مساقات مضارعه مضاربه و و و در تمام ابواب عقود اولن لفظ شرط نیست ایجاب با هرجوری میخواد باشه و در قبول هم اگر هیچی نگوید و نگفتن او دلیل است بر اینکه رفت نکرده است و قبول دارد خود نگفتن او در اینجا قبوله ، این اولن

ثانین ،‌ببینید اگر من وصیت کردم ، در آیه ای دارد که عرض می شود که سوره مائه آیه صدو بیست شیش يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ  دومین آیه وصیته ، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ  چی میخواد آیه بگه، ممکنست کسی خیال کنه بگه در باب وصیت شهادت شرطست، که اگر وصیتی کردید و شهادتی در کار نبود باطلست این یه حرف ، حرف دوم در باب وصیت لفظ لازمست که غیر لفظ از کتبو اشاره و چه کافی نیست .

کسی بیاد به این آیه استدلال کنه و متعسفانه قرآن شریف مظلومترین کتابهاییست که یا باهاش کاری ندارد یا اگر کاری دارند خرابش میکنند حرم یعنی نمیدونیم چیه ولی تو روزه اوسقا حرم یعنی بله حرم ، اما تو قرآن حرم معنی حرام نمیده چون مطابق مزاج من نیست مطابق شهوات فقهی من نیست .حالا در اینجا به آیه درست نگاه کنید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ  خیلی واضح، شهادت بین شما که وصی هستی موصی هستید و وصی و موصا لهم درکاره إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ  این شهادت اثنانه ، در بعضی آیات داریم که اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ غیرعرض می شود که غیر که دو شاهد عادل از شما یا غیر شما اون مطلب دیگرسیت حالا اون بحث عدلو بعد میکنیم .

ایا از اینجا در میاد که حتمن باید وصیت مورد شهادت باشه ، نه ، همچی حرفی ندارد که خب بعضی وقتا در وصیت شهادته ، بعضی وقتا نیست . لفظه، کتابته هم لفظه هم کتابته هم شهادت اینارو داریم در وصیت یا نه وصایای معمولی شاهد میارن نوعن مسلمونا نه ، حتا اون بزرگان علما شاهد بیارن نه ،‌اقای خمینی که وصیت نوشت شاهد داشت در نوشتن نه خود نوشته رو نشون دادنو قایم کردنو بعد نشون دادن خواندن حالا نمیخوام استناد کنم ولی معمول قضیه در باب تحقق وصیت شرایط اصلی که در کار هست خود القای وصیت نه لفظ میخواد نه شهادت میخواد نه چه میخواد تحقق پیدا کند این وصیت القاع بشه .

دراینجا یه موردو فرموده چون سابقن نوعن نوشته و کاتبی هم نوعن در کار مثلن نبود یا اگرم در کار بود خب شهادت به وصیت یکی از چیزاست که وصیت رو تثبیت میکنه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ نفرمود شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ   المفروضَ از کجا در میارید که واجبه شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ  شاهد در وصیت مثل سایر شهود در جاهای دیگر میخواد اثبات کنه دو نفر عادله در ابب طلاق هست در باب چه هست در باب چه هست بعضی وقتا در امور جنسی چهارتاست ولی نوعن دوتاست

خب از کجای آیه در میارید که حتمن باید شهادت در کار باشد. در نیمارید و از کجا در میارید که حتمن باید که لفظی در کار باشد که اگر شهادت شرایطه شهادت لفظی باشه . پس دو بعد در اینجا هست یا چند بعد دیگر یک ، خود شهادت بینکم رو نفرموده واجبه اولن ،‌ثانین اگر شهادت بینکم لازمست که دونفر عادل باید باشه شهادت بینکم راجبه لفظ نیست که دو نفر شاهد بشنوند نخیر خب ببینیند اگر شما درحضور چند نفر نوشتید و امضا کردید اونها شهادت میدهند بر وصیت بله ، بلکه قوی تر از لفظ ممکن است شما لفظی رو بگویید مثل من که بعضی وقتا اشتباه میکنم لفظی رو بگویید اشتباه باشد طرفم اشتباه شنیدو اشتباه تلقی کرد مثلن

اما وقتی می نویسم اون دقتی که در نوشتن هست در گفتن خب نیست . در نوشتن چون چیزیست که باید ثابت بمانه در گفتن جبران میشه پس از کجای آیه در میاد که شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ  کجا در میاد که شهادت واجبه اولن، و کجا در میاد که شهادت بر استماع لفظه موصیست .

در باب شهادت کلن مثلن در باب امور جنسی در باب امور جنسی که لولا لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ ۚ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ  نسبت به کسی که رمل میکنه إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ  الی اخر نسبتمیدهد به یک زنی که ثابت نیست زنا داده با چار شاهد ولی حاکم شرعه خودش این حاکم شرعیست  که رفته دیده یه جا دارن زنا میکنن مسلم ، میتاند بره بگه جایی ، میتانند حرف بزنه نخیر در اینجا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ  چرا چارتا شاهد نیاورد یعنی علم این ادم دیدن این ادم کافی نیست و الا لولا معنی نداشت که لولاش خراب بود در اینجا اینکه لولا او دارد مزمت میکنه لولا لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ ۚ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الفاسقون

یعنی چه خودش دیده چه از سه نفر عادل شنیده چه شهرت دادن در تمام این موارد فاسقه اون وقت وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ  الی اخر، نسبت که میده چارتا شاهد باید بیاره اگر چهارتا شاهد نیاره این فاسقه شهادتش قبول نیست باید بخابونید این عادل رو این حاکم شرع رو این که هرکس میخواد باشه این ادم رو هرچی میخواد باشه این فرشته رو هشتادتا تازیانه باید بخوره چرا دیده خب دیده باشه صحبت دیدن نیست ، صحبت اینه که چهارتا شاهد باید حاضر باشند و تلقی کنند این جریان ناموسی رو بعضیا از خدا میخوان مقدس تر باشند میگن پس عالم فاحشه خانه میشه میگیم بابا این حد برای اصل فاحشه نیست اصل فحشا نیست حد برای اینست که اینقدر جو اسلامیه رکیک وقیه نباشد که در حضور مردم در بازار خان بیفتن رو هم اینطور میخواد نشه و الا دنیا که دار جزا نیستش که

و اگر بنا باشد که صرف دیدن و صرف شنیدن کافیه پس خیلیارو باید حد زد خود اون کسی که دیده باید حد بخوره برا اونم میگم این که نشد دیگه خیلی خر تو خر میشه قضیه ، حالا این که چارتا شاهده حالا چارتا شاهد ببینند بشنوند یا ببینند بشنود که این زانی میگد من دارد زنا میکنم زنا دهنده میگه من زنا دارم میدهم اینو بشنود یا ببینه اخه شهادت دیدنه دیگه مگر شهادت شنیدنه کی گفت شهادت شنیدنه ،‌اصل شهادت دیدنه ببینید اگر مطلب لفظیست شهادت سماعه، مطلب عملیست شهادت دیدن عمله مطلب حسیت شهادت حسه ، گواهی هر چیز نسبت به وضع خودشه

حال در باب وصیت مگر وصیت گفتن لفظیه فقط کی گفته وصیت لفظه وصیت یه حقییقتیست که من ابراز میکنم قرار میدم فلان کس وصی من باشه عرض می شود که اگر لفظست شاهد لفظ را کتابتست شاهد کتابت را عملست شاهد عمل رو پس این لفظ شما از کجا میارید این اولن

ثانین ایا کتابت اثبت است یا شهادت اثبت است. این لفظ رو که انسان میگه ایا دوتا شاهد عادل این لفظ را بشنوند وصیت اثبت است یا اگر بنویسند و امضا کند و صددرصد خط این باشه اثبته خب معلومه دیگه در گفتن اشتباه احیانن هست در کتابت کمتره یک، اگر این دو شاهد مردن یا بعدن انکار کردند میشه این دوتا اگر هست این دوتا شاهد انکار کردن بحثشون عوض شد وضع روحیشون وضع فکریشون عوض شد و شهادت ندادن یا شهادت ضد دادن این میشه

اما کتب که عوض نمیشه که کتب به هرکاری بکنید این چجوری عوض میشه این نوشته است و این عرض می شود که موجده شاهدها میمیرند نوشته نمیمیره پس اونی که اثبت است از برای اثبات وصیت عبارته از کتابت بله نسبت به کتابت شهادت باشه اثبته اما اگر امر بین امرین باشه یا فقط لفظ باشد و شاهد یا فقط کتابت باشد و شاهد یا کتابت باشد و شاهد نباشد ، لفظ باشد و شاهد نباشد این چارتا فرق میکنه

اگر لفظن وصیت کرد و شاهدی در کار نبود خب هیچی فرزندان از کجا ثابته لفظن وصیت کرد به زنش وصیت کرد فایدش چیه ، اگر اون وصی کرده باشه اما اگر لفظن وصیت کرد دوتا شاهد هستند خب ثابته ، اگر چنانچه این کتبن وصیت کرد و شاهد نبود چطوره قبوله، لفظن وصیت کرد شاهد نبود که این چیزی نبود که اما اگر کتب نوشت خودش تو خونش نوشت شاهدیم در نوشتن نیست ولی خطش معلوم امضاعش معلوم به هرکسی که متخصص وارده نشون بدنمیگن امضا اونه خط اونه از قضا خداوند جوری امضای متصل و منفصلو قرار داده قابل جعل نیست.

اگه بعضی شیطونا یه کارایی بکنند و دیگران نفهمند امضای متصل نوک انگشت ، عرض می شود که نُسَوِّيَ بَنانَهُ  در قرآن شریف چرا بنانه امضای انگشت این انگشت خطوط انگشت بیلیاردها انسان خطوط این انگشتشون با هم فرق داره این امضای اثبته خطم همینطوره راه رفتن همینطوره خط همینطوره صدا همینطوره صدا، صداهای اشخاص با هم فرق میکند حالا فرقش کم باشه یا فرقش زیاد باشه اینطور …

بله، خیلی ابتدا منتها کسی که وارد نباشه کسی که وارد باشه میفهمه این جعله کسی حالا اونی که اثبت از همس خطست امضا خط که این منفصله و انگشت انسان که متصله بنابراین خط رو اگر دقیقن بهش رسیدگی بشه یا اگر غیر دقیقم احیانن این خط و البته که خط این اقا هست یا خط این اقا نیست بنابراین کتابت در وصیت این اثبت است و ابقاست و اقواست از وصیت لفظی پس این قیدی که ایشون میفرماید که لابد من ایجابن و قبول  ما قبول نداریم

بعد ما عرض میکنیم که حیث الشهاده کیف ماکنت لا تختص باستماء لفظ الوصیه بل هی شهادتٌ الی الوصیه ملفوظتا او مکتوبه و کما فی الدین حالت الحیا حیث الکتابت فی هی الاصیله  برای بعد از موت این اثبته دیگه و هی ثابتتن فی اطول ایت من القران و عاکدها ، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ  این دین رو اقا در حال حیات فکتبوه برای ممات نه این کتابت اهم از شهادته ، بله اگر کتابت خیلی قوی نبود شهادتم بهش ضمیمه میشه 2126 اگر دو وصیت از شما داریم معلوم نی کدوم جلوست کدوم عقب اونجا تناقضی هست ولی معلوم حلش جور دیگست و اما اگر نامه ای شما نوشتید وصیتی تاریخ گذاشتید وصیت دیگر تاریخ وصیت بعدی نقض میکند وصیت قبلی رو مگر موانعی در کار باشد که عرض میکنیم 2206 زیاد ما داریم روایات در اینکه کتابت واجبه یا کتابت راجحه در امور مختلفه مثلن 2218 یک کسی بر شما نامه نوشت مگر نامه هایی که جواب نداره یه کسی به شما نامه نوشت واجبست شما جواب نامه اورا بدهید در صورت امکان چرا برا اینکه نامه نوشتن تهیست دیگه 2235

حتی جلوتون بلند شدن باید جلو پاش بلند شین مگر اینکه نتونه بلند شه 2244 فرق است بین مطالب و مطالبی مطالب و مطالیب مطلوب مطلب مطالیب مطلوبه مطالب مطلب ،‌مطلبی که دنباش میگردیم مطلوب  کسی یا چیزی که

2305 معلومه دیگه نوشتن این ثابت تره یا اونی که ادم گفتو شنیدنو هم خودش یادش میره احیانن هم طرف یادش میره مثلا ، اینطوری دیگه شاهدان این شاهدان شاهد دوتا حاجاقای پیرمرد باشن و نزدیک مرحوم شدنشه عادلم هستن بنده پیرمرد وصیت کردم اونام شنیدن هیچیم نوشته در کار نیست خب من یادم میره اقام یادش میره یادشون میره دیگه مطلبی نیستش که پس این چه قیدیست علامه بزرگوار و سایر فققها میفرماید که باید لفظ باشه، باید و شهادت باشه .

2339 اینم جنبه سلبیش ،‌هیچ وقت شارع به ما نگفته که کتابت فایده نداره 2352 چون وصیت ما دو جور داریم دیگه یک وصیت تملیکی داریم یه وصیت عهدیه ، مثل اینکه دیروز بود چلو نه سال پیش اقای بروجردی که وارد قم شدن شروع کردن باب اجاره و باب وصیت رو وصیت تملیکی و عهدیه تملیکیو عهدیه بحث زیاد حالا خیلی مختصرش وصیت تملیکیه موصا علیه میخواد عهدیه موصا علیه نمیخواد

چون وصیت تملیکیه یعنی من وصیت میکنم به شما که فلان مقدار مال رو به فلان کس بدین شما وصی هستید من موصی اون و عرض می شود که موصا لهه، موصا له این وصیت تملیکیست ، وصیت عهدی اینست که من وصیت میکنمن شما این کارارو بکنید دیگه تملیک مال در کار نیست شما این کارارو بعد از مرگ من بکنید شما برای من حج برید برای من چیکار کنید مجانی یا با پول قبول کردی شما اگر شما قبول کردی و این وصیه وصیت تملیکیه نیست بلکه عهدیه است یعنی تعهدیست که شما نسبت به من دارید بعدل ممات و توش نخوابیده مالی باشه ، خب در این دو چه وصیت تملیکیه باشد چه وصیت عهدیه باشد عرض می شود که لابد من القبول، در چه صفحه ای بودیم ما ؟

بله ما میگیم ککه در وصیت چه تملیکیه چه عهدیه قبول شرط نیست اما سکوت کافیه در کجا در جایی که سکوت دلیل بر رضاست اینو بحث کردیم قبلن 2531 شروط اتی به این حسابه ممکنست بنده شمارو وصی کردم بتون نگفتم بعد من مردم شما لازمست قبول کنید وصیتو نه پس یکی از شروط اینست بهتون بگم من وصی من شما هستید ، اگر به شما وصیت کردم و شما رد نکردید و شما حیات دارید من حیات دارم تبعن این لازمه اما اگر من وصیت کردم که فلانی نوشتم یا حضور عدولی که فلانی وصی منست که چنین کند چنون کند اما این وصیت به اشخص مورد وصایت نرسیده 2612 اینکه الوصیتو در قرآن است توی وصیت دارد قبول هم شرطه خب استدلال قرآنی میکنیم که مرفوضه برای عده ای

اوقاتشون تلخه که چرا به قرآن استدلال میکنیم و اقایون کشفول قره میشن خب این آیه میفرماید که 2629 کجای الوصیتو خوابیده لفظ کجاش خابیده قبول بله ،‌اگر شما وصیت کردی طرف رد کردی این الوصیتو رفت کنار اما اگر شما وصیت کردید که شما وصی من یا تملیکیه یا عهدیه و شما رفض نکردید قبول هم نکردید در جایی که رفض نکردن شما دلیل است بر اینکه قبول دارید اینجا الوصیتو هست یا نه چطور الوصیت هست شما میگین قبول شرطه یعنی چی

2703 بعضی وقتا وصیت قبول نمیشه یعنی طرف نداره که 2719 وصیت عرض می شود که تملیکیه بنده وصیت ممیکنم به شما که فلان مقدار دهه محرم را روزه خوانی کنید چه بدید چه بدید خب موصی منم معلومه وصی شمایید معلوم من قبول یعنی منکه ایجاب کردم معلومه شمام حالا چه قبول شرط کنیم چه نه شما وصی شدید موصا لهم همه باید قبول کنن اونایی که نخوردن هنو نیومدن متولد نشدن قبول کنن اونا

قبول اصلن معنا نداره ، موصا لهن اونا که باید این مال به اون روزه به اونها باید داده بشه اون پلو اون قیمه اون خورش این قرمه سبزی این حرفا اینا نیستند پس شما که قبولو شرط میکنید این معناش چیه 2803 خصوص جمعه خاصه ، 2809 قبلن گفتیم که قبلن گفتند در وقف هم باید که اون شخصی که برای او وقف میشه قبول کنه اگه شخص نبود چی نوع بود این مالو وقف کردم برای اینکه مصرف در چنین جریانی بشه کی قبول کنه حالا میگم ولی وقف چرا ؟

مگه قبول خوابیده توی وقف توی ایجاب توی صیغه بیع یا اجاره یا چه یا چه لفظ قبول نخابیده بله بعضی وقتاست که امکان قبول هست و اگر طرف رد کند این تحقق پیدا نمیکنه …

کی گفته وصیت تهیته ، تهیت تملیکی رو میگید شما یا عهدیه رو میفرمایید ،‌خب مگه باید  قبول کرد حتمن در هبه این بحث گذشت اگر کسی به شما هبه کند و شما متابق شعنتون ندونید سر افکندگی بدونید . مطابق شعن باشه بله سرافکندگی نیست . یعنی قاعده کلی نیست که واجبست  قبول کنه قاعده کلی رو میخواد بگد اخه میگه قاعده کلی اینست که باید قبول کنه نخیر این نیست

اثتسناعات داره بله اصل این وارونه میکنیم قضیه رو ایشون میگد واجبست قبول کنیم نخیر واجب نی قبول کنیم مگه بعضی موارد که همون مورد شما ذکر فرمودید .

فانما تصح فی السائق معلومه دیگه اگر شما وصیت کنید برای جریانی که این حرامه، خب معلومست که وصیت تحقق پیدا نمیکنه چون خلافه امر الاهیست چرا تحقق پیدا میکنه 2948 چرا، برا اینکه من وصیت میکنم که در بیروت دارم زندگی میکنم که مسیحی زیاده و این مسیحیا جوری هستند که باهاشون داریم صحبت میکنیم کم کم دارن راه میان حالا فعلان یه مدتی طول میکشه تا به این راه درست بیان کنیسین خرابه چنتا اجرو چنتا نقاشی این حرفا اگه من وصیت کنم که اینکارو بکنن چطوره برای جلب قلوب اشکالی داره چه اشکالی داره پس این امر لا یجوز نیست بله ، از نظر قاعده کلی چون دورانه دیگه گاه اوقات من وصیت میکنم فلان مال رو مصرف فلان کنیسه بکنند و این تقویت کنیسه است

معلومه دیگه ، اما اگر تقویتن ماله کنیسه هست ولی تقویت بزرگتر برا اسلامه که جلب قلوبه به اسلام توجه میکنم بعدم کنیسه میزنن خراب میکنن مسجدش میکنند اینجا چطوره ، پس نمیشه به طور کلی گفتش که این لاتسع 3046 اون وقت بعد یه اشکال مثلن کسی بکنه 3056 ایرو اگه کسی اشکال کنه میگیم وصیت کنم پس این کنیسه رو با عبادات یکه درش هست هم کنیسه رو اسلام قبول نداره هم عبادات رو من با وصیت تثبیت کنم این باطل رو 3111 یعنی العان من با وصیتم تعلیف قلب میکنم بسم الله ولاکن بعد که تعلیف قلب شد و اینها امدن مسلمان شدن یا نزدیک شدن خب کنیسه باقیه هنوز ،‌ 3127 این اشکال، 3130 اینجوری

یعنی بنده جوری وصیت کردم که در دوران امر بین اهمو مهم در اینجا اهم وصیت کردنه، یعنی وصیت کردن ضررکی دارد که کمک است به کنیسه وصیت نکردن ضررش بیشترست که اینها قلوبشون دور میشه من ادم میلیاردر چنین چنان در لبنان که مخلوط از مسیحیو مذاهب مختلفه و چشم داشت دارن این مسیحا که حتا به مجالس ما شرکت میکردن ما وقتی که فاتحه بود از تمام مذاهب بیش از پنجاه مذهب شرکت میکردن ما آیاتی که شخص قاری میخواند بحث میکردیم و عده ای میومدنو موافق میشدنو که حقیقت مدرسه سیاره قرانیه بود.

خب اگر این ادمایی که حالا اومدن یا علوینی که علی اللهی هستند همشون نه البته ایشون نیستند علویین که علی اللهی هستند یا دورسیها هستند یا مسیحی ها یا یهودی ها یا که اینا هستند خب اگر ما اینجا یک کاری بکنیم کهتعلیف کنیم قلوب اینهارو که دارن نزدیک میشن و حاال امدن این مهمترست و ترکش خطرش بیشتره یا منی که انقدر پول دارم بگم خب فلان جای کنیسه که حالا خراب شده بمب زدن یهودیا خراب کردن اونجارو صافش کنید

اینجا دوران امر بین اهمو مهمه ما باید اهم رو مراعات کنیم پس این قاعده کلیه نخواهد بود که . خب