پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه پانصد و چهل و هفتم درس خارج فقه

وصیت

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

مسائلی که در کل فقه ما مربوطست به امام یا ابی، که العان درش هستیم در باب وصیت احیان سوال میشد که العان دیگه بنده زر خریدی وجود ندارد اماع یا عبیدی وجود ندارد که ما بحثکنیم، این دو جواب داره یک جواب اینست که اون جنگهای اسلامی که با کفار میشد و طبعن گروهی را بعنوان اسارت میگرفتند مسلمانها و این اسیرها با شراعطی مملوک یا مملوکه میشدن مگر تکرار نخواهد شد کی میگه تکرار نمیشه

مخصوصن اگر دولت اسلامیه صحیحی تشکیل گردد، ولاسیما در زمان ولی امر صلوات الله و سلام علیه اگر جیش ولی امیر صلوات الله علیه مهاربه ای با کفار و مشرکین داشته باشن مگر اسرای اونها همون حکم را نخاهند داشت این یک، دوم اصولن اگر ما در عبید و اماع بحث میکنیم در یان بحث دو فایده میبریم، ولو در خارج نباشه.

یک فایده اینست که خب ما نظرات فقهی را در اینجا میتونیم تبلور بدیم فایده دیگر که اهمست اینست که اماع و عبیدی که از نظر بسیاری از فتاوا بهشون ظلم شده به نام اسلام ما میتونیم به نام اسلام و به دلیل کتاب و سننت این ظلمهارو از اینها برطرف کنیم و این هرسه بعد دراینجا مخصوصن دو بعد اخیر هست. مرحوم علامه بزرگوار میفرماید که در دو سطر اخر که دنباله فرمایش ایشونه لمملوکه و ام ولدهی و مدبرهی و مکاتبه لا لمملوک الغیر ، این وصیت درست است اگر برای مملوک خود وصیت کند درسته ، این مملوک یا ام ولد است یا ام ولد نیست اگر زنیست که کنیز اینه ومملوکه اینه  و فرزند از او دارد برای او هم میتواند وصیت کند.

و مدبری ، مدبر نه مملوک کلیست نه ام ولد خصوصیست بلکه مکاتبه یعنی بخشی از این مملوک یا مملوکه پول داده ازاده شده یا ازاد کرده چون آزاد کردن بخشم ممکنه آقایون نفرمودن اگر کسی مملوک یا مملوکه ای داشته باشه اگر از او پولی بگیره کتابتی در کار باشد که هرقدر پول بدی همون مقدار آزاد اینو میگن مدبرو مکاتب

اونم یکیشه، اونم یکیشه که این حریت زبر یا دبر حالیه است در حالی که زندست شخص مدبر ، یا دبر بعد از وفاته حالا، حالا تمامشو ما بحث میکنیم اگر چنانچه کسی بخواد بخشی از این مملوک خود را بدون پول ازاد کنه میتونه یا نه خب میتون این در فقه ما نیست همینطور که کل رو میتونه ازاد کنه بخشم میتونه ازاد کنه یا با پول باشد یا بدون پول

چه در زمان خودش چه بعد، خب و اما دبره، یک عبدیست که ایشون گفته بعد از وفات من ازاد به اصطلاح مدبره،‌بعد از وفات من بلافاصله ازاد این وصیت از ثلثه میگه برای اوهم میتواند وصیت کند که این مقدار مال رو به او بدهید ولاکن این سه بعد هر سه مربوط به خودشه این چهار بعد للملوکهی و ام ولدهی و مدبرهی و مکاتبه که این مکاتب اعم است از مدبر که اون جهت که ما عرض کردیم

و مکاتبه، لا مملوک الغیر،‌خب چرا لا مملوک الغیر اگر کسی مملوکه یا مملوک غیر است و صلاحیت دارد که شما از ثلث برش وصیت کنید چرا نمیتونید. خب چند جهته یک جهت اینست که مملوک غیر که مملوک من نیستش که چون مملوک من نیست پس نمیتانم بهش تملیک کنم اگر مملوک من باشد میتانم بهش تملیک کنم در زمان حیات و بعد از وفات

چون بعد از وفاتم باز مملوکه اونجا که ورثست در زمان حیات مملوک منه و بعد از وفات مملوکه ورثه است چون مملوک منست میتوانم به او تملیک کنم اینطور که آقایون میگن اما اگر مملوک غیر باشد نه در زمان حیات خودم میتوانم به مملوک غیر تملیککنم و نه وصیت کنم که بعد از موت خودم به مملوک غیر وصیت کنم

میگیم چرا آقایون چی میفرمایند میفرمایند که عبد مالک نمیشه مگر اینکه خود مولا به او بده و تملیک کنه اما مالک که مال غیر مولارو با هبه با بیع با چه با چه این مالک نمیشه ،‌اینو ما قبول نداریم چرا مالک نمیشه اگر عبد شما رفت حمالی کرد کار کرد عملگی کرد چه کرد و مزد گرفت مزد مال کیه مزد نداره یا داره، اون وقت اضافی را که ضرر به یانکه کار برا شما بکنه نداره ضرر هیچ نداره یک ساعت درس داد به کسی اینجا مزد نداره اصلن مزد داره مال مولاست چرا مال مولاست خب مال خود اینه بدون مالک که نمیشه این اشکال اول که ما در تمام ابواب مملوکین و مملوکات بحث داریم چرا مالک نمیشه بحث اول

بحث دوم شما میگید نمیشه وصیت کرد خب بگید خودش مالک نمیشه اما به ازن مولا مالک میشه یا نه به ازن مولای خودش ، شما برای عبد فلانی وصیت میکنید که از ثلث این مقدارو به او بدهن اگر مولای او این وصیت را قبول کرد شما میگید قبول  شرط اگر این وصیت را قبول کرد مولای او اینجا چرا مالک نکرد این عبد یا چرا مالک نکرد این مولا برای عبد این دو اشکال رو ما اینجا داریم

عرض می شود که ما نوشتیم بل و تصحو لهو ایضا، ما لا تنافی مملوکیته کما تقدم نرارن، و للمکاتب فی تحرر من اینو ما قبول نداریم و ما لم تحرر این قسمتی که ازاد نشده میشه و هو اولا فیها من غیر المحرر ، اونی که اصلن محرر نیست آقایون میگن که نمیشه وصیت کرد ، اونی که مقداریش محرره پس مقداری میشه وصیت کرد این اولویت داره به انسانی که قسمتیش ازاد است .

فان کان ما اوصا بهی للملوکه به قدر قیمته اینجا بحث داریم فرمایش علامه چیه حالا بنده وصیت کردم برای مملوک خودم یا ام ولد یا مکاتب یا مدبر برای کسی که مملوک خودم هست اینو من وصیت کردم خب این مالی را که وصیت کردم برای این مملوک یا به اندازه قیمت اوست یا بیشترست یا کمترست .

اگر بیشتر از قیمت او باشد که اضافه رو باید بهش بدم دیگه اگر کمتر باشد که حالا بحث هست اگه برابر باشه صحبت سر اینجاست اگر چنانچه این مملوک صد هزارتومن میرزید قیمتش بندم از ثلث وصیت کردم که صدهزارتومن به او داده شود علامه بزرگوار و دیگران میفرمایند که این بدون ارث منعطف میشه برای اینکه او مالی که قیمت این عبدست یا امه است این مال مربوط به این شد حالا که مربوط به این شد و برای تعبیر ما به طور اتوماتیکی ازاد میشه میگیم چرا ؟

اگه یه عبد یا امه ای بود نمیخواد ازاد شه مثه فضه،‌مثل فضه که خادمیه زهرا سلام الله علیها بود افتخارست برای فضه که خادمه باشه افتخارست که مملوکه او باشد خب این نمیخواد ازاد شه مجبوره، اگر وصیت کرد امیر المومنین صلوات الله علیه که زهرا سلام الله علیهما که این فضه انقدر پول بش بدید بعد از مرگ ما و این پول هم به اندازه قیمت ایشونه بدون 0916 آزاد میشه چرا آزاده نشه آخه این ازاد شدن چند حالت داره یا مکاتبست پول میده و خودشو میخره ازاد میشه یا شما ازادش میکنید بله،‌سومیش اینه دیگه یا شما ازادش میکنید یا خود وسیله ازادیست اما اگر شما ازاد نکردید خودشم نخاست که ازاد بشه یک پولی رو شما وصیت کردید که به قیمت خود غلبه این عبد یا امه است چرا آیت الله گفته این آزاد بشه  بلکه اینجا دیرو عرض کردم عبارتی که باید خودم معنا کنم بلکه این عبد یا امه حرست

قبول کند ازاد شود با این مبلغ یا قبول نکند قبول کند بخشی ازاد شود بخشی ازاد نشود هرسه رو قبول کند ازاد شود کلن خیلی خب ،‌ازاد نشود کلن خیلی خب بخشی ازاد شود که اون پولو اختصا میکنید بخشی ازاد نشود که اون پولو بهش بدید شما چرا اینجا به طور حتم میفرمایید که فان کان ما اوصا بهی لمملوکه بقدر قیمته رزق و لا شعرا،‌چرا اگر این وصیت درسته شما که گفتید درسته شما میگید اگر وصیت مالی برای مملوکش کرد درسته خب وقتی درسته چون این مولا ارز داده درسته پس این مال مال کی میشه مال مال این عبد میشه وقتی مال مال این عبد میشه، وقتی مال مال این عبد یا امه شد بعد از موت جنابعالی خب مجبورست که خودرا در مقابل این مال ازاد کند . نه

شما میگید که 1051 قبول نیست. بعد میگد 1056 صدهزارتومن قیمتشه صدوبیست هزارتومن وصیت کرده میگه بیست هزارتومن مال او و آزاد اینم حکم، بله، اگه برای کسی علت نیست چی ؟

نه نوع بحث نیست،‌بحث سر کلی قاعده، نشد اصلن ببینید توجه کنید اصلن از اول 1119 اگر به …

درسته حالا این عبد یا این امه این پولو بیشتر لازم دارد از آزادی چیکار کنیم حالا ذلتم نیست. چرا؟ ذلت نیستش که . اگر قوانین شرعی مراعات کرد راجبه عبدو امه چرا ذلته چرا ذلته ببینید توجه کنید ما در بعد اسلامی بحث میکنیم این سوال میشه که اصولن عبدو امه یعنی چه سوال میشه دیگه آخه یعنی چه انسان مملوک باشه یا انسان مالکه یعنی چه این جواب اسلامیش اینه اسیر کافری را که در جنگ میگیرن مسلمانا چیکار کنند

میخوام بگیم شرافته حالا عرض میکنیم چیکار کنه ، حالا در این بعد ابعاد دیگرش ملحقه، اسیری را که زنست یا مردست در جنگ با مشرکین مسلمونها میگیرین که قدر مسلم اینه چیکار کنند برگردونن خب همون آشو همون کاسه باز با اینها محاربه میکنند جنگ میکنند بکشند ،‌خب چرا ؟

زندان کنند، خب چرا یه مشت تنبل بار بیارنو از مال مسلمین خرج بشه، یا اینکه در بلاد مسلمین آزاد بزارن خب این محاربه، در بلد مسلمین آزاد باشد یا جانشون ارزشون مالشون نامسشون خطره راه پنجم چیه راه آخر چیه این هست که ایشون مثل مدرسه ها المدارس الداخلیه، بعدشم …

بچه ای که اگر مدرسه آزاد باشد خوب درس نمیخونه یک کسی رو نداره فرض کنید اگر در مدرسه داخلی بگذارند که شبانه روزیست بهتر درس میخونه یا نه این اسارت چطور خوبه دیگه اسارت به نفع اونه اسارت در اسلام همینه اگر چنانچه یک عبدی حالا امه مطلبی دیگریست که اونم که آقایون میگن قبول نداریم که اگه یک زنی اسیر جنگی بود همون کسی که گرفت مال اوست ،‌کی میگه

آقا در باب نکاح رضایت شرطه این راضی نیست یک آدم کچل کور نمدونم چی چی چه یه دختر هیجده ساله زیبایی رو اسیر جنگی گرفته مال این باشه ، کی اسلام همچی ظلمی میکند اینو قبول نداریم حالا در عبد بحث میکنیم در این که مذکره، این که مذکرست و انسان ایرو بعنوان اسارت گرفت از نظر قانون اسلام برای این خوبست و برای این مسلمان ها خوبست که این عبد باشد

برای مسلمان ها خوبست که اگر این آزاد بود ضرر داشت خطر داشت چون محاربه دیگه و برای خود این خوبست که خود این بخواهد یا نخواهد کم کم در اثر آداب و معاشرت و اعمال و افکار و اقوال این مسلمونها جو اسلامی بخود میگیره مسلمون میشه کم کم و لذا 1409 کافره ما نداریم … به مومنه داریم.

بعله احیانن 1415 کافرم داریم در صورتی که این رغب کافره خطر ندارد ، اگر رغب کافره خطر ندارد .. مطلبی نیست و لاکن در باب مومنه اونقدر آیات و روایات راجبه 1426 مومنه داریم که مجانن این رو آزاد کن چرا برا اینکه که خطری که ندارد

پس این ذلت نیست این عبد بودن و امه بودن در بعد اسلامی صحیح ذلت نیست در بعد غیر اسلامی ذلتست در بعد اسلامی که شراعط اسلامو رفتار نمیکنن ذلته روایات اونقدر زیاد داریم از رسول الله صلوات الله علیه و ائمه معصومین که این عبد شما یا امه شماست عین پسر و دختر شما سر سفره بنشینند بپوشند بخورن بخوابن کار کنند برا که بیشتر مراعات کنید اینو ما داریم اون بعدی که در اینجا بعد اسارت است اسارت مال نیست اسارت جان نیست اسارت ارز نیست اسارت فکر نیست اسارت اینا نیست .

فقط این باید که تحتو شعاعه این بیت اسلامی باشد که نور اسلام به خود کم کم بگیرد این چه اسارتیست بنابراین کل اسلامیات اسارته مسلمان شدن ما اسارته حریت ها بعضی وقتا خریت است بعضی وتا نخیر انسانیت است اسارت ها  اسارت هام بعضی وقتا که خسارت است بعضی وقتا منفعته

اگر من اسیر هوا باشم ولو خیلی آزاد خیلی … اما اگر اسر و در کنترل شرع باشم این خیلی خوبه مثلن راجبه صفی آیا لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً این اهانته به صفیه نخیر این خدمت به صفیحه که اگر مالش دست خودش باشه کشکی همینطور تبزیرو اصرافو همینطور ولاکن اگر در دست یک مومنی باشد وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا ذلت که نیست اسلام ذلت نخواسته ، نه برای عبد نه برای امه برای هیچکس اسلام ذلت نخواسته اگر شراعط اسلامیرو عمل بکنیم ما

اون یک بحث دیگرست من اصل بحثو عرض کردم باید اون یه موقعی بحث کنیم انشالله ، نخیر اونو بحث میکنیم دیگه حالا این جواب شمارو بعد عرض میکنم چون نمیخواستم به طور بحث مفصل میخواستم خب، عرض می شود که بعدش 1631 ام ولد هم اینگونه است از نصیب نیست چرا ؟ 1639 خب ام ولد از ازواجست یا نه به ام ولد میشود وصیت کرد یا نه خب بله ولاکن ام ولد نصیب دارد یا نصیب نداره این بحثه خب نوشتیم اینجا ولی بحث میکنیم حالا

اینکه عرض می شود که وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ  و بالعکس وَلَهُنَّ الرُّبُعُ این ازواج چیه ؟ یک دو احتمالن سه بعد در اینجا در کار هست . و ابعاد فرعیم هست. بعد اولش که زن داعمیه عقد داعمی انسانه و انسان مرد یا زن مرد در اینجا توارث هست بدون شک هیچ شکی در کار نیست. چون زوجه است اما اگر زنا باشه خب این ازواجه اینکه نیستش که

بعله اگر فرزند از زنا باشد پدرو مادرش به زنا فرزند درست کردن البته اینجام بحثه بیشتر آقایون که تقریبن مطلق آقایون است میفرمایند این فرزند ارث نمیبره پدرم ارث نمیبره مادرم ارث نمیبره چون از زناست ولی برخلاف قرآنه برای اینکه يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ اولادکم هست یا نه ؟‌هست

اولاده، این اولاد آیا این فرزند کافرست که بش ارث ندین خب نص داره این کار ، گناه کرده متولد زناست این نبوده که بدونه چیه…

خب این يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ مومنین فاصقو نمیگیره عرق خورو زناکارو نمیگیره اصلن یا میگیره مثه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ یا اینکه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ اون موقعم فرمودیم الذین امنو بعضی وقتا عامه هرکس که ایمان داره ولو فاصقه ولو فاجره و الحج

يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ خطاب به کیه به کل مکلفین هست یا نه ، حالا ما میگیم مسلمین حد عقلش یعنی حد متوسط خطاب به کل مسلمینه اولاد شما مسلمونها از حلال از حرام از زنا از حیز از نفاس از همش هست دیگه ، اگر بناست که اگر از حرام باشد این ارث نمیبره پس در حال حیضم ولده حیضم ارث میبره ولده نفاسم نباید ارث ببره این قابل قبول نیست مادلیل بر خلاف داریم از نصوص قرآن و عمومات قرآن  واز جمله عمومات يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ حالا در باب زوج، در باب زوج و زوجه آیا لفظ زوج و زوجه فقط اونجاییست که عقد شود یا عقد داعم یا ملحقش عقد منقطع یا نه ما یه زوجیت دیگم داریم یعنی این زن و مرد به هم حلالند زوج یعنی جفتن جفت جنسی ، زوج جفت جنیسیه دیگه ، زوج اعم از استماع میشه بنابراین کُلِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ این فقط نرو مادست ،‌نه زوج یا زوج عقیدتیست یا زوج جنسیست یا زوج مالیست یا زوج مادیست همه اشیاع زوجن

حالا يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَزواجكُمْ نسبت به نرو ماده داره حرف میزنه، اگر شما مردید ازواجکم ماده اگر اون ماده است ازواجکم شوهرا که نمیشه ماده ، اگر کسی که مخاطبست مردست ازواجکم زن ، اگر او مخاطب زنست ازواجکم مرد ، خب أَزواجكُمْ چیه این أَزواجكُمْ بالعقد داعم کی گفت ؟

أَزواجكُمْ بلعقدل منقطع قبول ندارن آقایون آقایون میگن أَزواجكُمْ فقط عقد داعمه دوتای دیگرو قبول ندارد حالا اینکه مگر در عقد منقطع این زن زن شما نیست زن همسایست یا زن شماست ،‌ أَزواجكُمْ میرسه دیگه چه این مرد باشد که با عقد منقطع شوره چه زن باشد که با عقد منقطع زنه ، چرا أَزواجكُمْ نگیره اینجارو

ما در باب ارث خواهیم عرض کرد که اگر کسی زن منقطعی دارد و هیچ زن نداره ، هرکدوم مردن ارث میبره ، يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أزواجِكُمْ دیگه، ببخشید وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ یا وَلَهُنَّ الرُّبُعُ یا وَلَهُنَّ السمع،  نصفو ربعو صوم با بودن اولاد در بین و با نبودن اولاد در بین این مربوطست به بین أَزْوَاجُكُمْ یعنی جفت های جنسی جفتهای جنسی بعد اول را قبول دارند آقایون که عقد دائم ، بعد دومو نه شیعه قبول داره نه سنی

سنی که قبول ندارد عقد منقطع رو شیعه هم که قبول داره عقد منقطع میگه أَزْوَاجُكُمْ شامل نیست خب چرا شامل نیست مگه أَزْوَاجُكُمْ نیست. پنج جور حدیثم داریم در اینجا نسبت به منقطعات ،‌نسبت به منقطعات ما پنججور حدیث داریم یکیش که در باب ارث میاد اگر وصیت ،‌اگر شرط کرده است زوجه منقطعه و زوجه منقطعه اگر شرط میراث کرده است هست اگر نه نه ‌،این یک،‌چه شرط کند و چه شرط نکند هست ،‌سه چه شرط کند چه شرط نکند نیست چهار اگر شرط نکند هست اگر چنین باشد اگر چنان باشد ،‌پنج جور حدیث داریم خب ما ارز بر کتاب میکنیم.

کتاب چی میگه کتاب فقط این آیه رو در باب میراث زوج به زوجه و میراث زوجه به زوج داریم قید هیچ ندارد شرط بکند نکند منقطعه باشد داعمه باشد مدخول بها باشد غیر مدخول بها باشد صغیره باشد کبیره باشد ، هرچی میخواد باشد مادامیکه مسلمان است این وارث ارث میبرد مگه مورثه عرض می شود که چه کافر باشد چه مسلمان ولی وارث اگر مسلمان است کلن ارث میبره پس ما در بعد دوم که شیعهو سنی قبول ندارد ما در اینجا نه شیعه ایم نه سنی مسلمیم در اینجا مسلم خالص که أَزْوَاجُكُمْ برای اینکه که این مردی که به عقد منقطع شوهره اینه و این زنی که به عقد منقطع زن اینه أَزْوَاجُكُمْ هست دیگه این دو بعد

سوم رو میخواستیم بحث کنیم اگر یک کسی امه ای دارد طبق موازین شرعی یک زنی دارد که این زن مملوکه اوست به تعبیر فقهی ، عرض می شود که این زنی که مملوک اوست به تعبیر شرعی ایا این زوجیت بینهما از نظر جنسی هست یانه خب بله، از نظر لفظی هست لفظ چیکارست . در باب عقد ما لفظ نداریم.

موجبات هلیت جنسی بین زنی و مردی این چند جوره ، یک عقد دائم با هرچی میخواد باشه لفظ باشه کتابت باشد اشاره باشه هرچی دو عقد منقطع هرجور میخواد باشه سه اینکه من خریدم که قوی تر میشه که ، خریدم اون که نه ،‌در عقد دائم منقطع خریداری در کار نیست خریدنی نیست که این که قوی تره حالا قوی تر نیست بلخره به وسیله ملک شرع فرمود که این تمام کارهایی که با زن عقد دائم منقطع میشه با این می شود انجام داد این زوجیه نیست پس چیه آخه یا زوجست یا غیر زوجست یا نخیر یا کسیست که تعبیر ساده فارسیش یا این جفت شماست در بعد حلیت جنسی یا نیست سوم دیگه نداره

جفت شماست در بعد هلیت جنسی ولاکن این اگه مقابله بر اینه اینجا مقابل نداره ببینید 2410 مثه حج عمره مثلن وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلهِ  ، کجا گفته ؟ کجا گفته ؟ نه نه ، اماعکم یک مصداق خفیست از ازواجکم اولن یه کلی میفرماید بعد چون اماعوکم مصداق خفیه و لذا اماعوکم فرمود این دلیل نمیشه که میگیم مقابله اما اگه مقابل نباشه اصلن زوج زوجیه یعنی چی شما معنی کنید

زوج یعنی جفت فجت از نظر جنسی جفت از نظر جنسی یک مصداق خیلی بین دارد داعمه بعدش منقطع ، بعدش امه ،‌حالا در امه هم همون شراعطی که در باب داعم منقطع است بعدن ما هست مثلن همون که اشاره کردم اگر یه ادمه کچل کوره نفهمه بی شعوره بیسواد و بی همه چیز این دست یافت در جنگ به یک دختر عرض می شود که ملک شاه مثلن سلجوقی رو خیلیم زیبا و خیلی قشنگ که براش دارن میمیرن همه اینو عرض می شود که اسیر کرد مال ایشونه حالا این چه ظلمیه

اگر بخرد مالک جنسی نخواد شد اینو ما فرق قاعلیم ببینید اگر کسی بخرد ، یا در جنگ به اسارت ببرد اونی که مسلم است مملوکه مملوکیت دو بعد داره یک مملوکیت جنسیست یه مملوکیت غیر جنسی جنسیشو قبول نداریم ما جنسی مگه زن راضی باشه چه در بعد خریدن و چه در بعد اینکه به طور اتوماتیکی این اسیره و به دست این بیوفته اینو قبول نداریم اصلن برای اینکه در باب تجارت بحث کردیم در باب تجارت تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مگه ازدواج تجارت نیست تجارت یا مالیست یا بالاتر حالیست که در ضمنش ماله

خب اگه تراض نباشد این دختر اصلن راضی نیست جیغو فریادو  داد اونم دستشو میگیره میشکنه و چه میکنه و فلان میکنه از بالا به پایین میره بالا این درسته …

انسان قبول نداره این حرفو تا چه رسد به اینکه اسلامی که ارعف و ارحم به کل خلائق است حتا به کفار این حرف رو قبول نداره .

ما داریم میگیم دیگه ، ما داریم نقل میکنیم داریم نقل میکنیم این فرمایش درست است این فرمایش درست نیست ما که نمیخوایم مسعله بگیم که خب حالا در باب ازواج اینکه ما اینجا نوشتیم البته ولاکن حالا تبصره قاعل هستیم و روش فکر کنیم که البته وجود نداره العان ولی اگر حالا یه موقعی بود در زمان ولی امر بودیم و زنده شدیمو بنا شد جنگی بکنیم مثلن با فرض کنید با چینی ها که ملحدن یا با ژاپنی ها و یه اسیری دست ما افتاد خب در اینجا اگر بنده یا شما مرحوم شدین ارث شما به این مملوک شما نرسه خب چرا نرسه بلکه بیشترم باید برسه چرا ؟

برا اینکه مملوکه خب ضعیفه بیچاره این اگه پول داشت خب خودشو میخرید این ضعیفه آیا به ضعیف بیشتر باید رحم کرد یا به قوی خب این ضعیفه اولن ازواجکمه ثانین در بعد ازواجکم در مرحله ظاهر تعصبی مخصوصن عربی که نه این زن آدم نیست اونا زن داعمم میگن زن نیست یه حیوان است به صورت انسان در امده در بعد دوم این چیه در بعد دوم این احوجست ، این احتیاج مثل اون مسعله ای که دیروز پری روز عرض کردیم که اگر کسی خود را کشت هنو نمرده وصیت کنه آقایون میگن وصیت درست نیست میگیم وصیت در اینجا احراست چون اصدق مصادیق حضرل موت چیه ؟ اینکه خودشو کشته و ثم این احتیاج بیشتره که میخواد جبران کند این گناه بزرگ رو یا دیگران که چنین گناهی رو مثلن نکردن

در اینجام مملوکه ی انسان که ضعیفترست طبعن تحت سیطره انسان هست و زوجیت جنسی در کار هست چرا اینو محرومش میکنید از ارث محروم کرد ناز ارثو ما اینجا بعدن اگر چیز کردیم حاشیه خواهیم زد که محروم از ارث این نمیتونه باشه  فانها لاطرف اذ لیست من ازواجهم قبول نداریم نخیر نه ازواجکم

2816 حالا اوصا بالارث یا هر چیز دیگه حالا ارث که الان نیست. اگر این ادم یه مالی دارد به اندازه خود این مال بدهکاره ، خب اینجا نه وصیت میتواند بکند نه دیگه میراثی در کار نیست حالا اگر این ادم وصیت کرد ، لو اوصا به مالن وصیتم در ابعاد خودش موصیو موصا لهو وصی اینها درست ، صلاحیتم دارد که این ادم پول ندارد وضعش خرابه دخترش جهاز میخواد پسرش میخواد زن بگیره حالا وضعش خرابه این شراعط اولیش موجودست که این آدم باید بهش وصیت کرد./

اما خب دینی در کاره، دین مقدمست یا وصیت ، دین مقدمه دیگه یعنی من مال من نیست . ولذا در عرض می شود که باب حجر خوندیم که محجورست این آدم با ح حوض محجورست این آدم و محجورم هست هم محجورست هم محجور محجورست شرعن محجورست خارجن

این آدمی که تمام مالش یک ملیونه و بدهیشم یک ملیونه این حق تصرف در این مال ندارد مگر با شراعطی که قبلن ما عرض کردیم حالا یانکه حق تصرف در این مال ندراد وصیت کند خود وصیت این آدم درست نیست چرا برا اینکه وصیت کرده است در مالی که خود این مال یا فرض کنیم مماسل این مال باید که به طلبکاران داده بشه

البته اینجا فروعی هست که ایشون میفرمایند ولو اوصی باالادق و علیه دینٌ قدم الدین ، ما عرض میکنیم وکذا کل وصیتن ادق نمیخواد حتی فی واجباتٍ علیه مالیه غیر الدین کالحج و سه بعده دیگه ، یا دینه مالیست پولی یا دینی که باید مال مصرف کرد ، حج ، یا دینیست که صلاته صومه صلات صومو قبول نداریم اصلن سه چهار روز بحث کردیم که استیجار صلات صوم غلطه،‌حالا راجبه حج آدمیست که حج باید بره و نرفته ، و العان که مرد اون مالی که دارد این مال کافیه از برای دین به مردم است ، حج برن براش برای اینکه حج در صورتی که مالی در کار باشد این مال ندارد کل مالش عرض می شود که دینه بنابراین در اینجا وصیت هرگز نافض نیست.

و هکذا کل وصیتا حتی فی واجباتٍ علیه مالیه غیر الدین کالحج و ما اشقه،‌و لو نجز الادق صحه اذا کانت قیمتهو ضعف الدین اینم حرف عجیبیست آخه یه مرتبه نجزست یه مرتبه اوصاست ، اوصا به اینکه بعد از مرگ من این مال بعد از مرگ من این مالو به فلانی بدین از ثلث و لاکن دین مستقره این کافی نیست یعنی نمیشه اما اگر العان یک مالی دارد که تمام این مال دینه ، خب اگر عبد را در اینجا اطق کند بنابراین دینش کم میاد  آقایون میفرمایند که و دیگر فقها تقریبن اکثرن که این اگر ادق … ادق درسته ولو مالی که دارد مثلن نیم ملیونه و بدهیش یه ملیونه میگیم نخیر برا اینکه این عبد مگه مملوک این نیست چرا ؟‌چه این عبد مملوک این باشد چه این اتاق مملوکش باشه همونطوری که اگر این اتاق یا فرش مملوک او با چیزهای دیگر و کل این ها قیمتش قیمت کل دین بود به طور برابر میتونه تصرف کنه ،‌نه این محجور بود حق تصرف در اون مالی که کم میارد از ادای دین ندارد

خب اینم مملوکم چیه ، این مملوکم ملکه اونه،‌بنابراین این مملوک که ملک اونه حق تصرف در این مملوک ندراد تا چه رسد به اینکه تنجیزه میگه انت حر و جلا نخیر، بعضیا خیال میکنن میگن که این در اینجا اینو آزاد کرد مگه آزاد کردن بده چه حرفیه این بنده را که تحت مثلن اسارت بود یا چه این آزاد کرد آزاد کردن بد نیست میگیم آزاد کردن از مال خودش نه مال مردم بنده فرشی شمارو وقف کنم برا مسجد فلان جا خب نمیشه بندهد این عبد العان عبد منه ولی عبد من عمقش اینست که ملک من نیست این عبد رو یا باید بفروشم یا اگرم نفروشم مردم این عبد مال دیگران خواهد بود چرا برا اینکه مطلق دارم بدهی صددرصده.

پس این لو نجز یا علقه فرق میکنه چه به طور معلق باشد که وصیت بشه،‌که اگر من مردم مال او اگر من مردم این عبد آزاد نخیر آزاد نمیشه چرا ؟‌برای اینکه دینه یا العان به طور تنجیز بگم انت حر بوجه الله یا انت نخیر نمیشه چون تصرف در مال غیر و اینو رو چه مبنایی آقایون میفرمایند ما چه عرض کنیم ولی نوعن از همدیگه نقل میکننتد چه باید کرد .

ولو نجز الاطق صح اذا کانت قیمتهو ضعف الدین،‌ضعف عجیبه بل لا یصحه تنجیز مالیٌ حین یعارض دین المطلقا و ان کان معجلاً گرچه معجل باشد برای بعد خب برای بعد بنده صد هزارتومن دو ماه دیگه بدهکارم چک دادم صد هزارتومن دو ماه دیگه خب العان اگر من تصرفی در مالم بکنم که این تصرف موجب بشد که صدهزارتومنو در واقع نتونم بدم العان نمیتونم تصرف کنم این در باب دین به طور مفصل گذشت.

اذا لا یفصح مجالا بعد الادا دین اللهم الا فی بعض المنجز حیصو لا یعارض الدین به طور منجز انت حر فی وجه الله این انت حر اگر من یک ملیونو پنجاه هزاتومن دارم بله، یک میلیونش دینه پنجاه هزارتومن مال خودمه عبد صد هزارتومن میارزه اگر گفتم انت حرن انت حرن در نصفشه پنجاه هزارتومن بیشتر نمیشه نمیشه گفتش که هیچیش خب مقداریش ما منه

پس در اون مقداری که مال منست حق دارد در اون مقداری که نه طبعن نه ،‌اللهم الا فی بعض المنجز حیصو لا یعارضو الدین کما لاتقن حیصو یحرر بمنجزه القدر الحر من ماله اون مقداری که مال خودشه لا صواه،‌دینا لخلقٍ اوی الخالق بنده دینی به خالق دارم حج باید برم نمیتونم برم باید بفرستم یا نه خب نفرستم حالا وصیت میکنم اگر وصیت به حجی که صدهزارتومن میارزه بکنم این وصیت در صورتی که منافات با دین خلق و منافات با دین خالق نداشته باشه اگر من صدهزاتومن دارم وصیت میکنم برای حج ، خب اگر به اندازه صد هزارتومن بدهکارم خب نمیشه اگر به اندازه فرض کنید دیویست هزار تومن من مال دارم صد هزارتومن وصیت میکنم و صد تومن دیگرش مربوطه به دینه در اون صد تومن که من وصیت میکنم اگر منافات با دین خالق داشته باشد چه ، یعنی اون صد هزارتومن دیگرو باید برن حج .

خب باید برم حج نمیتونم وصیت کنم پس دین چه دین خلقی باشد چه دین خالقی مقدمست بر وصیت ، عرض می شود که بعله ، ذلک اذا مات بحاله و الا سأل مورد لدیون فی نصف قیمته و للورث الثلث