جلسه پانصد و پنجاه و پنجم درس خارج فقه

نکاح

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

آقایون که اهل نور و معرفت و ایمان و علم هستند توجه دارند که مقصود از بحوثی که ما داریم مخالفت با کس یا کسانی نیست گرچه در نتیجه تمسک به کتاب الله مخالفت های زیادی خواهد بود مخالفت عنادی نیست مخالفت مخالفت تبصره ایست تبصرتول فقها، بنابراین اگر مطالبی را ما برمبنای برحان قرآنی عرض کردیم فوقش اینست که جای بحث باشه کسانی اگر اعتراض دارند بفرمایند حضورن یا تلفن بفرمایند یا مرقون بفرمایند یا پیغام بفرمایند  بلخره از چند حال خارج نیست یا ما اشتباه کردیم قبول میکنیم یا اون طرف اشتباه کرده او قبول میکنه یا هردو اشتباه کردیم یا بلخره میمونه همینطور دیگه جای جنجالو تهمت زدنو این حرفا مخصوصن در حوزه مبارکه علمیه نخواهد بود.

حتا در جبر ایمان ایمانی که منهای حوزه است در جبر ایمان هم در برابر علم و استدلال که ولاسیما مبنای قرآنی دارد این یا جواب دارد جواب داده بشه ، و الا دادو غال کردن و بد گفتن و در نکاح داریم بحث میکنیم جمله ای را در توضیحول مساعل نوین ما اورده ایم که … اتهامات دیگر خب اینو توضیح بدیم اگر از نظر برهان برهان مقوبله عند کل المسلمین که کتاب الله و بعدن سنت رسول الله صل الله علیه و آله وسلم است مقبولست خوب قبول بفرمایند یا رد نکنند

اگر مقبول نیست ما استعداد داریم حاضر هستیم که بشنویم ولی اما داره اما فقهی که و استدلالو اجتهادی که و تقلیدی که محور قرآنی ندارد و به قول علامه بزرگوار طباطبایی رضوان الله علیه دستهارا میخوانندو میخوانندو به مرحله عالی میرسند حتا قرآن رو مطالعه هم نکرده است خب اون که دیگه نمیتونه اعتراض کند این باید بیاد درس بخونه

حالا چون قرآن کتاب عامست اگر کسی حرمه رو گفت احل است میگیم اقا اشتباه کرده دیگه حرمه حرمست مطلبیست ، در باب نکاح که تعابیر گوناگون در کتاب و سنت دارد که عمدش نکاح است بعدن زواجست بعد مطعع است که  0317 بعد ملک یمین است با با شراعطش که اگر یک زن اسیره ای را امه ای را انسان به شراعط صحیح خریداری کرد فقط خریداری کرد نه لفظ در کاره دیگه خریداری که لفظ نداره که در خرید که ما لفظ شرط نمیدونیم هیچکس شرط نمیدونه

خریداری کرد اگر این زن در بعد مملوکیت برای این انسان و در بعد همسری بر این انسان پذیرفت و قبول کرد دیگه انکحتو زوجتو قبلتویی همه قبول دارن که نمیخواد . اینو قبول دارن همه قبول ندارن، حالا مرحله دوم بحث میکنیم اینو که دیرو عرض کردم در ضمن عرایضم اینو همه قبول دارن که در باب خریدو فروش اگر لفظ صیغه ای در کا نباشد اما  خرید و فروش باشد قبول دارن که خریدو فروشست

حالا خواستم عرض کنم حالا بحث دارن که محاتاتست یا غیر معاطات بلخره قبول دارن خریدو فروشو پس معاطات در خرید فروش میشه در خریدو فروش معاطات به قول معروف میشه اونم قبول نداریم که بیع ماتته بیع نیست حالا فرض کنیم که بیع لازم نیست فرض کنیم که بیع معاتاتی بیع لازم نیست اگه فرض کردیم ولی بیع هست یا نه بله مال مردم خوردنه نه خب در این بعد سوم همسری که عبارست از اینکه یک کنیزی رو انسان بخرد با شراعطش و اون طوری که ما عرض میکنیم قبول کند مملوکیت خود را برای شما و قبول کند همسری خود را برای شما دیگه انکحتو زوجتو متعتو اینا نمیخواد

و الفاظ دیگرم برای اصل این هلیت نمیخواد ایا این جوابگوی اون مطلب نیست که اون اقایی که گفته است که لفظ لامز نیست اگر کتابت یا اشاره شد زناست چرا زنا باشه اخه زنا حساب هایی دارد و همسری هم حسابهای دیگری دارد یا نه زناست و نه همسریه نمیخوایم وقت مصرف کنیم و معارضه کنیم با حرفایی که زده شده

جان مطلبو میخوایم عرض کنیم ، بابو نکاح نکاح از عقوده ، خب آیا در عقود باید دید عقد چیه اصلن ، ایا در عقود به اون معنایی که صحیح که هست ایا ایجاب و قبول شرطست ، که اگر ایجاب و قبول نباشد عقد نیست ، اینو باید بحث کنیم قبلنم اقتصادی بحث کردیم حالا به طور اصالت باید بحث کنیم که باب نکاح باب بسیرا مهم و معرکه اراعه

عقد عقد چیه عقد پیمانه ، پیمان یا با خدا انسان میبنند یا خدا با انسان می بندد 0613 خدا با انسان پیمان بسته با فطرتش با عقلش با شرعش یا انسان با خدا پیمان میبنند یا با نذر یا با عهد یا با قسم یا نه سومشو ما داریم بحث میکنیم انسان  با انسان اگر انسانی که با انسانی که در این جریانی که میخواد پیمان ببندد فاصله داره اون لباس شما مال شماست و این پول من مال منه پول من مال شما نیست و لباس شما مال نمن نیست اما پیمان میبنیدم که در اثر این پیمان پول من مال شما بشه و مقابلش اون لباس مال من بشه این پیمان بین دو انسانه دو انسان که با هم پیمان میبندن یا پیمان بیعست یااجاره است یا مضاربه است یا مساقات است یا عرض می شود که مضارعه است یا چه این پیمان پیمان مالی یا پیمان حالی یا پیمان هردو

فرق میکنه دیگه، گاه پیمانی که منها با شماها میبندیم پیمان مالیست پولی را میدهم خانه میخرم ، پولی رو میدم خانه اجاره میکنم پولی رو قرض میدهم پولی رو مضاربه میدم پیمان پیمان صرف مالیست گاه اینجوریست گاه پیمان پیمان مالی نیست اصلن مال در کار نیست ، من با شما پیمان میبندم به تعبیر قرآن عهد میکنم با شما که سر ساعت یازده فردا در حرم حضرت معصومه سلامو الله علیها هردو حاضر باشیم

پیمان بستیم، هرکدوم بدون عذر تخلف کنیم حرامه دیگه از  آیاتی که بش عمل نشده همینه خدا رحمت کنه مرحوم صاحب ضریعه رو میفرمود 0800 میفرمود از آیاتی که بش عمل نشده اینه اینقدر خداوند راجبه عهد و پیمان تکیه کرده که حتا اگر با مشرکین شما پیمان کنید 0812 مگر اینکه اونها نقض کنند اگر پیمان پیمان صحیح باشد اقلایی و شرعی باشد که بین دونفرست ولو طرف شما مشرک باشد و شما مومن باشید شما پیغمبر باشید 0830 یا عهدشونو کم کنند که مطلب دیگریه پیمان، این پیمان ارتباط تعهدیه بین دو نفرست . یا مالی عرض کردیم یا نه مالی در کار نیست من با شما پیمان میبندم که فلان ساعت در خانه من فاشید فلان ساعت در خانه شما باشم این واجبست اگه ما ترکش کنیم حرامه بعد میام حاشیه میزنم میگم این آقا اداریه، سر ساعت ،‌خدا اداری تر از همست .

خداوند تمام عالم رو به میزان خلق کرده ، و رو میزان حساب میکنه و رو میزان تکسیر میکنم ما بیمیزانی را و گتوه ای را و بی حسابیرو اینو ایمان میگیریم و حساب رو این اداری میگیریم مثلن خیلی کارمون خرابه . خب این مرحله دوم پیمان که پیمانیست که ماتل در کار نیست ،‌گاه پیمان هم مال در کارست هم حال در کارست ازدواج اینه دیگه در ازدواج هم مبادله شخصینست که یک شخص می شون و هم مبادله مالیست در ابعادی

این دو شخص یک شخص می شوند و ازدواج حالا بحث خواهیم کرد که ازدواج روحو جسم با هم چه مراحلی دارد این دو نفر که با هم پیوند میکنند با پیمان زناشویی و همسری، یعنی مرد دو میشود.

زن دو می شود، مرد که قبل از پیمان همسیری خود بود و دیگری نبود و زن که قبل از پیمان همسری خود بود و دیگری نبود حالا مرد و دیگریست، زن و دیگریست هرچه برای خود برای این اینم هرچه برای خود برای اون تا اونجایی که اشتراک صحیح باشد و امکان داشته باشه و لذا بعضکم من بعض قران می فرماید .

بعضکم من بعض دو بعد داره یک بعدش در ازدواجه بعضکم من بعض تو زن از مردی و تو مرد از زنی ، تمام فواصل و اختلافات و کدورتها به طور کلی از آغاز این همسری و تا پایان همسری باید کنار گذاشته بشه و لذا در باب عقد و ازدواج چون عقد لازمست مرد حق ندارد زن رو طلاق بده ،‌مگر در جاهای خاصی که دیرو عرض کردیم که بحث مفصلش خواهد اومد

اینطور نیست که مرد هر وقت بخواد زنو طلاق بده زن دیگه بگیره اینطور نیست نه مرد میتواند زن رو طلاق بده نه زن میتواند مردو طلاق بده ولی هم مرد میتواند طلاق بده هم زن ،‌در کجا ،‌در جایی که هم مرد میتواند و هم زن و هردو اونجاییست که یه محضوری پیش میاد که استمرار این زندگی زناشویی انسان رو مبتلا به حرام میکنه و خدا راضی نیست که در استمرار زناشویی احکامش زیر پا بیاد إِلاَّ أَنْ يَخافا أَلاَّ يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ و مراحل دیگری که باید به طور مفصل بحث کنیم خب حالا در عقد داریم بحث میکنیم

این عقد که پیمان طرفیست طرفینیست و جوشش جوشش محکمست و وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً ببینید در قرآن که … وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً این زن هایی که با شما شوهرها میثاق و پیمان خیلی غلیظ گرفتن یه پیمان عادیه مالیه ،‌ خب نبود آدم نمیمیره ولی این پیمان هردوانست اولش پیمان حالیست پیمان دو شخص است ارتباط دو شخصست ارتباط دو شخص است ادغام دو شخص است لحیم کردن دو شخص است به هم و بعدن جریانات مالیست که البته مهرست نفقه است احتیاجاتست چه است در حدود قدرت و استتاعت این پیمان طرفینیست هم در بعد مالی و هم در بعد حالی

سوال، تجارت یعنی چه آقایون ،‌ما یه بیع داریم و یک تجارت ، بین بیع و تجارت عموم و خصوص مطلقست دیگه  کل بیعن تجاره و لیست کل تجارتن بیعن، رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ تجارت اعم از بیعه تجارت یعنی معامله طرفینی معامله طرفینی اعم از بیع اجاره مضارعه مضاربه عرض می شود که عقد ، عقد نکاح همش تجارته طرفینیه اگر طرفین یک پیمانی بستند که غلیظ باشد مانند عقد نکاح چه کمتر باشد مانند بعضی از معاهده های دیگر این معاهده طرلینیست پیمان طرفینیست و عمیق ترین معاهده های طرینی بین دو نفر انسان معاهده ازدواج است به نظر من عمیق تره دیگه

آدم مالی که خرید خب میفروشه خب نمیشه فروخت که نمیشم همینطور طلاق دارد بیخود که نیست ، زن اگر چیزی خرید خب میفروشه یا تلف میکنه یا چه میخوره یا ،‌ولی زن که شوهر کرد نه شوهر میشه تلف کرد نه میشه عرض می شود که فرختش این باید مادامیکه یک اهمی پیش نیامده است این ازدواج باید باقی باشه این یک معامله و یک تجارت تجارت طرفینیست بسیار بسیار عمیق ، خب این مطلب اول کی گفتست نکاح تجارت نیست تجارته دیگه نکاح تجارت است برای اینکه تجارت عبارتست از نظر لغت و از نظر معنایی که قرآن شریف در مقابل بیع آورده تجارت فقط بیع نیست .

 بلکه تجارت اعمست از بیع و لذلک رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ  در سوره جمعه هم دارد، تجارت در مقابل بیع ، اول کلی، بعد یک فرد خاص که بیعه، پس کل پیمان هایی که با درجات گوناگونش بین انسان ها مالیم در کار نباشه تجارته ، در قرآن شریف آیاتی بر این مبنا داریم که خداوند میفرماید که شما بخرید، مبادلست ،‌پس مطلق مبادله نمیشه گفت تجارته مطلق مبادله چه مال در کارست چه حال در کارست چه العانست چه بعدنست بلخره چیزی دادی چیزی گرفتی اگر چیزی دادن و در مقابل چیزی گرفتم در دنیا در برای برزخ برای دنیا مال باشد حال باشد چه مثلن ، بنده به شما عربی یاد میدم شما منو آلمانی یاد میدین تجارته این تجارت در تعلمه.

من به شما عربی یاد میدم شما آلمانی این تجارت نیست  ، تجارته دیگه،‌این اجاره طرفینیه من شمارو اجاره میکنم به من المانی یاد بدید شما مرو عربی مقابل همین تجارته دیگه خب تجارت در علم میشود تجارت در مال میشود تجارت در حال می شود همه اینا تجارته بنابراین عقد نکاح هم این تجارت خواهد بود نمیخوایم به این بچسبیم فقط عقد نکاح تجارته بگید تجارت نیست خب نباشه ، ولاکن يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ که این آیه آیه محوریست برای کل پیمان ها ،

مخصوصن پیمان هایی که مال در کاره و بالاتر شخص در کاره اوفوا بالعقود العقود عقد چیه ، عقد پیمانه ، پیمان انکحت زوجتوست پیمان بیعت اشترعتست پیمان عاجرتو و قبلتوست این پیمان اینکه پیمان نیست که این لفظه اینا بعضی لفظا خب معنا نداره بعضی لفظا اراده نمیشه معناش بعضی وقتا تصمیم نداره انسان انسان میگه انکحتو به زور گفتن بگو انکحتو این عقده پیمانه،‌پس لفظ یک ظاهریست که این پیام میدهد از باطن نفس هیچکاره نیست فقط کارش اینست که پیام میدهد از اونچه که در باطن من هست از اونچه که در خارج هست فقط لفظ اینه

و لذا در باب ذکرم که خداوند میفرماید که يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا لفظ نیست ، یک جاش جای قلبه قلب جای ذکره ، ما همگانی باید ذکرالله باشیم قلبمون فکرمون عقلمون عملمون زبانون گوشمون چشممون همه مذکر حق باید باشه لفظ نیست ،‌ما چسبیدیم به لفظ فقط هرجا لفظ هرجا فرزندان هرجا لفظ یا فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ما خیال میکنیم که اعوذبالله واجبه ما اعتراض میکنیم میگن شما که میگین امر وجوبه پس اعوذبالله واجبه، میگیم فاستعذ که اعوذبالله نیست که

فَاسْتَعِذْ یعنی پناه ببر به خداوند از شیطان پناه ببر لفظه ادم لفظو مگه پناه نمیبره پناه بردن خود عمله قلب انسان متجع به حق باشه شیطان نیاد. عمل انسان متجع به حق باشه شیطان نیاد این فَاسْتَعِذْ   چون شیطان مانع از اینست که شما قرآن رو مطالعه کنیدو دقت کنیدو بفهمیدو عملکنید چون مانعه ،‌شطان بعضی وقتا ترمز میه ادمو میگه فقط عینو زاتو قین درست کن بقیش فقط بحث ،‌استعاذه نکرده فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ این شیطان رجیم که در درون و برون تو  مانعست و حاجبست که به کتاب الله برسید فاستعذ لفظ چیه اخه بله لفظ ولیکن اونی که واجبه حقیقت الاستعاذست اگر من حقیقتول استعاذه بالله داشته باشم در قرائت قرآن دیگه لفظ بگم نگم خب لفظ بگم بهتره البته پس وجوب روی اون رکن استعاذه ، در باب عقدم عقد لفظ نیستش که ، عقد در هر بابی از ابواب حساب کنید این لفظ نیست لفظ حاکیست فقط این لفظ بعتو شما میگید قبلتو این بعتو حاکی از ایکه بنده در قلبم این پیمان را با شما بستم که فروختم،

لفظم نباشه کتابتم باشه کافیه اشاره باشه ،‌کتابت باشه عمل باشه من این کتاب رو گذاشتم اونجا اون پونصد تومنو برداشتم نه لفظیه نه کتابتیه این عقد نیست پیمانه دیگه منتها پیمان دارای دو مرحلست پیمان در باب پیمان های مالی صفر یا پیمان های حالی صفر یا پیمان هایی که مالو حال هردو هست که باب ازدواج است این دو مرحله دارد یک مرحله تصمیم درونیست و یک مرحله ابراز این تصمیم اگر من در درون تصمیم دارم معامله رو ولی چیزی نگم و ابراز نکنم شما از کجا بفهمیم من میخوام بفروشم .

شما اگر که تصمیم ندارید که عرض می شود که بخرید از کجا باید بخرید شما میخواهید بخرید من میخواهم بفروشم دوتایی همدیگر نگاه میکنیم در مغازم نشستم از کجا معلوم میخوام بخرم ، و از کجا معلومست شما به من میخواید بفروشید این تصمیمی که در درون من و شما داریم و این پیوندی که در درون من و شما داریم این باید ابراز بشه .

ابراز یا به لفظست یا به کتابتست یا به اشارست ،‌هرچیزی که ایرو به طور سریح و بین عرض می شود که روشن کنه،‌ولی عقد خود لفظ نیستش که چون خود لفظ چه صیغه باشد چه صیغه غیر معروفه باشد اخه صیغه دو جوره یک صیغه معروفست که انکحتو نفسی ایاک الی المهر اونم میگه قبلتو که واقعیتشم اینه البته مرد باید انکحتو رو بگه مرد ایجاب باید بگه قبول مال زنه ها به عکس اینطوری که میگن ایجاب مال مرده قبول مال زنه بعد بحث خواهیم کرد

قرآنم همینرو میگه قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ کدوم جلو هستن مرد انکحتو نفسی ، فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَ ها، زوجنا هاک نیست ببینید خدا میگد که مرد 2025 واقعنم همینطوره برای اینکه زن دنبال مرده یا مرد دنبال زن میره ، خب مرد دنبال زن میره پس مرد باید بگه من میخوام ازدواج کنم اونم یا سکوت کنه که سکوتو رضاهو یا قبولو مثلن ولی قدیما دمورو همش ،‌خب ببینید این دارای دو مرحلست عقد یک مرحله مرحله درونیست که تحقق این مرحله درونی مربوط به درونه من مصممم که این کتاب مال شما ، شمام مصممید … لفظ صیغه معروفه بیعتک میگیم اشتریتم یا نه ، خب میخواین این کتابو پونصد تومن میخواد بفرمایید.

این صیغه که نیستش که اینم آقایون میگن ماعتد دیگه آقایون اگه صیغه نباشد میگن ماعتد دیگه ،‌اگر صیغه نبشاد اون صیغه که مقی درش شرطستو انشا درش شرطستو چقدر اینو بحث میکنن انشا انشا انشا که یکیو من خجالت میکشم بگم از اونایی که دارای مسئولیته یک زنی شجاع کاری ندارم، و این شخصم از بوحانیت خودشون از ریشو عمامش استفاده کردو دید که این زن خیلی خوشکله حالا کجاست کاری نداریم خیلی خوشکله گفته بود شما وقتی که این عقد اجرا شد قصد انشا کردید ، گفته بود که قصد انشا چیه گفته بود که پس عقد باطله برد صیغش کرد زن شوهر دارو برد سیغش کرد، اینقدر قصد انشا رو اینها سخت میگیرنو بالا میکننو پایین میکنندو که ملاصدرام توش گیر میکنه

اینطور نمیشه، اینقدر شرع اسون گرفته و ما اینقدر سخت بگیریم که العلم نقطة كثرها الجاهلون  این تکثیر، سجه کتاب در چی میخوای بگی تو خود یه جلد کتاب نوشته .

خب ببینید این عقد که پیمانست در درون و اضحارست در برون اگر پیمان در درون نباشد اضحار برون بدرد نمیخوره من نمیخوام بفروشم شمام نمیخواید بخیرد صد هزار مرتبه بگید بیعتو اشتمعتم خب من نمیخوام ولذا کسی که لفظ را بگوید و معنای اراده نکند این معاملش چیه باطله و اگر چنانچه در درون من پیمان دارم با شما و شما هم با من اما هیچکدوم خبر نداریم من میخوام بفروشم شما میخواید بخرید اینا فایده نداره پس هردو باید باشه

هم باید محور پیمان باشد که من مصممم برای فروش، شما مصممید برای ازدواج با کی فلان مصممست برای مضاربعه مصممید اونم قبول داره تصمیم طرفینی است مقابلم کردید قبلن مقابله کردید که رفتید امدید رفتید امدید این مرد با این زن جورندو فلانندو مهر معین و چی این حرفا اخر سر موندست که چی عقد ازدواج حتمن باید انکحتو باشن چارده مرتبه، یه موقع اقای کاشانی رحمت الله علیه ایت الله بزرگوار کاشانی استاد سیاست اسلامی اقای خمینی به اعتراف خودشون ایشون فرمودن که یه جا عقد میکند شما رئیس مجلس بودین شما رفتن عقد کردن عقد اینجوریست رفتم نشستمو نیم ساعت صحبت کردن خیلی کلفتا بودن بعدم یه مرتبه گفتم انکحتو فلان فلانه گفتن تموم شد گفتم بلله گفتن چطور ؟

گفتم مگه چند مرتبه میخواد ازدواج کنه یه مرتبه گفتن تکرار کن گفتم خب دومی مثه اولیه انکحتو زوجتو متعتو اینم همش مثه همه دیگه اگه اولی شکه دومی شکه سومی شکه پس چارده تا همه شکه پس این ازدواج نیست این زناست ما خراب کردیم قضیه رو ما زیاد کردیم بعضی وقتا کم میکنیم بعضی وقتا زیاد

حالا در این الفاظی که گفته می شود و صیغه نیست ، که این مرد میگه حاضری شما زن من باشید به طور دائم به این مبلغ اونم میگه حاضرم خب قبول کردید درست شد بله ،‌این هم فارسیه عربی نیست که بعضی عربی شرط میدونن و هم انکحتو زوجتو متعتو قبلتو مبلتو این حرفا نیست،‌پس این زناست ‌این زنا دیگه ،‌ما این دو بعدو باید در نظر بگیریم

اگر گیری هست آقایون بفرمایید یا از فقها سوال بفرمایید ما استفاده میکنیم یا افاده میکنیم یا هیچکدوم این مرحله اولاش که مرحله پیمان درونیست باید مضحر داشته باشه، کجای کتاب و سنت دارد که ازدواج لفظ میخواد بگید ؟ کجا دارد . در سنتم این همه روایته لفظ نیست. مثلن خدا که زن زید را که طلاق گرفت فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ  الی اخر این زوجناکها یعنی خداوند در لا مکانو لازمان گفت زوجتو محمد زینب، قبولش کو،‌

قبولم میخواد که ،‌اخه این ایجاب میخواد قبولم میخواد که مگه جناب زینب این وحیو شنید که قبولم کرد ، و خدا که لفظ نگه نمیشه، خدا داره خبر میده زوجناکها ، این زوجناکها که خدا داره خبر میدد که زوجناکها این زوجناکها چیکار کرد چارده تا صیغه خدا خوند یا یکی خوند مثلن این حرفا چیه مثلن ، خدام لازمست لفظ بگه خدا دارد اخبار میدهد به رسولش که ما اینکارو کردیم اینکارو کردیم اینست که یعنی این پیمان زوجیت بین رسول الله و زینب رو ایجاد کردیم ،‌و حالا داریم خبر میدیم لفظ چیکارست ، لفظ یا کتابت یا اشاره هیچکاره نیستن ببینید ، اگر من از قلب شما خبر داشتم و شما از قلب من خبر داشتید در قلب منست که ایرو به شما فروختم در قلب شماست که خریدید و این معامله در قلب انجام شد هیچی دیگه نمیخواد .

نه کتابت ، نه لفظ نه اشاره نه هیچی نمیخواد دیگه چون عقد همونه دیگه منتها چون ما از دلهای یکدیگر آگاهی نداریم برای اینکه بخوایم مطلع بشیم که من ایرو به شما فروختم شما اورو به من یا من با اون زن ازدواج کردم اون زنم قبول کرد اینو میخوایم که ابراز کنیم که طرفین بدانن اونچه رو که در قلب منست او بداند اونچه را در قلب اوست من بدانم یه زوجتویی انکحتویی متعتویی نوشته ایطوره در بعضی روایات این زنو مرد این دخترو پسر تمام کاراش شده خاسگاری شده و رفتو امدو خصوصیات همه معلوم شده مهرم معیین شده کاری دیگه نمیخان بکنن مهمونی که نیستش که اینا میخوان باهم صحبت کنند سخنرانی کنند مناظره کنن اون وقت علامتی که در بعضی از جهات که من در رساله نوشتم و این موجبه چه حرفا و غیبتا و تهمتایی شده اینه ،‌که اگر پسر وقتی که دارن میرن طرف عرض می شود که جریان جلسه اگر پسر پاش رو کفششو یواش گذاشت رو نوک پای دختر و دخترم پاشو نکشید یعنی قبول کردیم، ایجابه پسر پا رو گذاشتن رو پای دختر و قبول میکنم پارو نکشیدن

تموم شد دیگه . دیگه انکحتو زوجتو متعتو قطعتو این حرفارو میخواد چیکار کنه، بله جواب خیلی داره ، یه مرتبست انسان مال مردمو میگیره میخوره دزدی‌،خب حرامه یه مرتبه نه مال مردم میگیره و در مقابل یه پولی میده همون ارزشو داره این لفظ میخواد یا نه ، کسی بگد اینجام مال مردم خوردنه اینو من دیرو جواب دادم،‌در باب بیع اگر لفظی در کار نیست ، اما طبق قرارداد عادلانه کتابی رو که پونصد تومن میرزه به شما پونصد تومن فروختم کتاب دادم پوصد تومن گرفتم لفظیم در کار نیست من مال مردم خوردم یا شما مال مردم خوردید.

معاملست دیگه معامله کردیم لفظ نمیخواد که ،‌مگه لفظ است که حرامی رو حلال میکنه ،‌نه پیمانست عقدست اوفو بالعقود عقدست …

این جواب دومی که نقض نیست ، جواب اولش ، جواب دوم اینست که یه مرتبه کسی میخواد بزنه بخوابه پول بده خب زناست معلومه مخصوصن اگه در عده باشد زاتول بعد باشد راضی نباشد چه باشد یه مرتبه نخیر این مرد میخواد با این زن ازدواج کند دائم مهرم معین و و و ، پس میخواد چیکار کنه ،‌میخواد زنا کنه میخواد ازدواج کنه اینجا ازدواج مظهر میخواد مظهرش نوشتن است کفش رو کفش گذاشتنست اشارست اشاره اخرست ،‌ایا اخرست که زبون نداره و گوشم نداره مخصوصن اگه دختر پسر هردو اخرس باشن من یه عقدی کردم که پدر دختر هردو لالو کر بودن خب بهشون گفتم خودتون کافیه ،‌اون لبش همچی کرد بسم الله رحمان رحیم یعنی مرادش اینست که قبول دارم اونم گفت بله الحمد الله رب العالمین با همون اشاره

تموم شد دیگه ، گفتم من که دارم میخونم بعنوان یه اخوند پولم ازتون نمیگیرم چرا شما پول میدید بیخود وقتی که خودتون میتونید انجام بدید پس چطور زناست ،‌اون حرفی که از بعضی اشخاص نقل میکنند اون بعضی اشخاص خیلی پیادن بیچاره ها خیلی پیادن از ده خارجن …

ما میگیم در باب نکاح که لفظ میگن اگر صیغه رو انجام داد دختر راضی نبود درسته؟ صیغه رو انجام داد مهرو قبول ندارم درسته ؟ شرایط باید باشه ،‌این شرایط که هرچنتا هست این شرایط باید باشه یک شرایط که هست تصمیم طرفین باشه دو سومی دیگه نداریم ما دیگه چرا برای اینکه باز تکرار میکنم

انچه را که در باب عقد و پیمان لازسمت هم بستگیه دونفرست ، همبستگی دو نفر انشاع درونیست ، اخبار که نیسست انشاع درونیست یعنی در درون این خود را شوهر او و او خود را زن ای دانسته است، اما دانسته است از کجا باید معلوم بشه برای این دو نفر ،‌با انکحتو با زوجتو با کفش رو کفش گذاشتن پس این مطلبی نیست که بگه عمل زناست ، قضیه نادر که نادرست اون نادر بدبخت مرحومه اقای شوشتری حاج ملا علی کنی که نظرش این نبود که ،‌حاج ملا علی کنی داشت راجبه ربا صحبت میکرد که اگر کسی کی درهم ربا بخورد این بدترست از سیو سه زنا در بیت الله اونم با مادرش و اینم نادره رفتن به نادرن گفتن که به تو گفته با مادرت زنا کردی،‌قضیه اینه ،‌اشخاصی که شعور اصلن ندارن و ایمانم اصلن ندارن هیچی ندارن راحتن آزادن هیچ پروبالی ندارن خب اینا معلومست که خب ،‌

حالا در باب عقد نکاح شما چه اختصاصاتی قاعل شدید جای دیگه نیست شما در باب بیع و اجاره اگرم میگید که باید صیغه باشد برای لزومش اگر صیغه نباشد میگید قبوله ، چرا در باب عقد نکاح که عقد دائم یا عقد مطعه باشه عقد منقطع باشد میگید حتمن باید صیغه باشه که اگر صیغه نباشه اقلن بگید لازم نیست ولی هست نگید زناست

وانگهی، اعتراض زیاده وانگهی شما کنیزی را که میخرید و لفظی هم در کار شرط نمیدانید و این ملک شما خواهد شد و قبول دارد مملوک شما باشد و همسر شما باشد اون زناست بازم چون لفظ نبود ،‌انکحتو زوجتو نبوده که ،‌وانگهی ببینید ما یک مثلثی بر حسب معروف مصطلح فقهی داریم در باب جواز عمل جنسیه مردی با زنی ، اول دوم سومیش که همه قبول دارید که ،‌قبول داریم که صیغه لازم نیست ، در سوم که یک زنی رو شما میخرید مملوکه است این زن رو میخرید با شرطی که ما عرض کنیم تکرار میکنم ،‌قبول دارد یه برای شما صیغه داشت ،‌نه ،‌پس زناست ؟‌

چی میگین زناست ،‌این جا تحلیل صحیح خیلی روشن و بینش اینه، که ما در درون پیمان داریم و این پیمان در درون باید که در ظاهر با یه چیزی ،‌یا لفظ صیغه یا لفظ مقابله یا نوشتن یا خود عمل نه یا عمل نه خود عمل خود عمل که ، خود عمل مقدمه که نیست خود عمل زنام میشه باشه نیت چه فرقی میکنه نیت ازدواج ، نیت پیوند ازدواجی ، و این نیت مظهر داره مثلن فرض کنید که این مردی که بناست با این زن ازدواج کنه نه بعنوان شیرینی خوری شیرین خوردن نه ،‌النگویی و اانگشتری و گلوبندی و پابندی و چه بندی گرفتو تقدیم کرد اینم تقدیم رو قبول کرد ،‌چی شد ؟

این کافیه دیگهف بیشتر میخواد چیکار کنه بیشتر چیه ،‌مگر اینکه اینها عوامون ناس باشن مثه اکثر که بگن بله اینا مقدماته و درسته اون زن اوست اونم شوهر اوست ولیکن اخوند باید بیاد حتمن این کارارو بکنه چارده تارو بخونه حالا خدا رحم کنه که چاردتا بیشتر نشه و بالاتر نره ،‌تا آخر عمر همینطوری بخونن هی بخونن با شیپور بخونن که همه بفهمن

خب، واقعن خنده داره بعضی حرفا و گریه دارم هست هم خنده دارست و هم گریه داره که اسلام ما چقد مظلوومه از دست حماقت ماها ، از دست بی توجهی ماها اسلام ما انقد مظلومه،‌اینا میگن نکاح معاتاتی میشه خب بشه ،‌میگن نکاح معاتاتی خود عمله ، میگیم خود عمل به شرطی که بعنوان نکاح بشه اشکالی نداره

اگرم اهل حدیثن حدیث داریم حدیث داریم که یک زنی تشنه شده بود وسایل شیعه باب نکاح تشنه شده بود در بیابانی میرفت اونمن بیابان حجاز که آب پیدا نمیشد گرمم بود ، وجب وجبم آب باشه کافی نیست تشنه شده بود رسید به یه خیمیه ای یک مردی در اونجا بود که در اونجا آب داشت مشک آب داشت به مرده گفت آب بده او گفت آب نمیدم مگر به شرط اینکه چنین مگر به شرط اینکه چنین ، چنین انجام شد آب بهش داد خورد دو جور آب بهش داد و خورد، عرض می شود که این که تمام شد بعد رفتن نزد عمر ، گفتن که این زنا داده هردو رو باید بخوابونیم بزنیم بعد در این جریانات که خب یه مقدرای اختلاف میشودو کوتاهی در کار بود از امیرول مومنین خواهش میکردن،‌به حضرت عرض کردن چیه ،‌حضرت به زن فرمود که تو اینکارو که کردی درمقابل چی بود گفت در مقابل آب به مرد گفتن آب برای چی دادی گفت در مقابل این

گفت پس این نکاح معاتاته ،‌این زنش شده، حالا کاری نداریم حدیث درست یا نادرست سند کاری نداریم ، به سندو مند کاری نداریم …

مگه در اضظرار زنا جایزه،‌ میفهمم، نه، در مورد نکاحه، در مورده نکاحه آخه در روایات توجه کنید ، این نکاحه …

یا اینکه در موقع ، نه اول مهرو میگرفت اول صبر کنید میگفت اول مهر منو بده کمااینکه بعضیا اینطوری هستند ، میدونم اخه روایت دوتا ستاست ،‌حالا اگه اونطورم باشه ما اونطوریشو قبول نداریم که ‌،اگه اضطرار باشد مگه اضطرار نکاح درست میکنه فرمود هذا نکاحن ،‌امیرل مومنین فرمود هذ نکاحن ، اینکه هذنکاحن نیست،‌یه اضطرار نیست اضطرار زنارو حلال میکنه نکاح درست نمیکنه که ، بله اضطرار

اضطرار زنارو درست نمیکنه اضطرار عرض می شود که زنارو نکاح نمیکنه ،‌اما این نکاحه حالا بگذریم ما کاری به اینکه روایت درست است نادرسته نداریم ولی اصل مطلب اینه که اگر واقعن این پول این آب بعنوان مهریه عقد منقطع بود ، و اون مردم بعنوان عقد منقطع این آب را داد به این زن خورد خب این نکاحه دیگه

اون شرایط بوده حامله نبوده است معتده نبوده است ذاتول بعل نبوده است راضی بوده است و تمام ،‌زن و مردی که در تمام جهات راضی هستند و شراعط رکنی و غیر رکنی ازدواج فراهمست دیگه زنا یعنی چی ،‌فقط چی میخواد بعد از تمام این مراحل دو چیز میخواد یک جهت اصلیست که پیمان ازدواجه یک ساعت دو ساعت نیم ساعت ده ساعت صد ساعت ، دو اظهار،‌اظهارش اینه آبو داد اینم گرفت خورد تموم شد دیگه

قبل از اینکه جریان انجام بشه …