بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
در باب محرمیت که عنوان فرمودند علامه حلی رضوان الله تعالی علیه که اگر انسان بخواد با زنی ازدواج کند، می شود به او نظر کند، دو بحث است.
و با کمال تأسف من تمام تبصره علامه رو که مشاهده کردم دیدم که بحث دوم رو اصلا نداره! بحث وجوب حجاب و بحث محرمیت رو اصلا نداره ایشون. و لذا ما به طور اصیل در اینجا بحث نکردیم. بله در تفسیر بحث هست، و جاهای مختلف بحث هست و در تبصره الفقهاء هم مقداری بحث داریم اما ایشون این رو عنوان نکردند. دو مرحله است؛ مرحله اولی اگر انسان می خواهد با زنی ازدواج کند که ازدواج با او صحیح است، حق دارد که به او نظر کند. این بحث اول که کردند. بحث دوم، محرمیت بین زن ها و مرد ها، در چه مراحلی است؟ و در این مراحل هم در چه حدودی است؟
فعلا ما در بحث اول هستیم، بعدا هم منتقل میشیم به همین مناسبت هم به بحث دوم در باب حجاب که افراط و تفریط بسیار زیاد است، حتی در بین فقها تا چه رسد بین بلوک شرق و غرب، بحث خواهیم کرد ان شاء الله. البته بر محور قرآن و خب روایاتی هم که بر مبنای قرآن نظر نفی و اثبات دارند.
اما بحث اول. زنی که انسان صحیح هست با او ازدواج کند و مقدمات ازدواج تماما انجام شده است فقط یکی مونده، اون یکی عبارت است از نظر کردن این زن به اون مرد و اون مرد به این زن. زنی که اون مرد را ندیده است و حتی اوصافش رو هم نشنیده است و بالعکس، چطور میتونن با هم ازدواج کنند؟ این بحث اولی در کل معاملات است، حتی در معاملات مادیه. اگر انسان جنسی را می خواهد بخرد و پولی را می خواهد بدهد، باید بداند چه پولی و چقدر می دهد و چه جنسی و چه قدر می خرد. اگر انسان نداند چه پولی و چقدر می دهد، یا نداند چه جنسی و چه قدر می خرد، این معامله روی غرر، روی جهالت، باطل است. اگر سفیه این کار را کند به عنوان سفاهت باطل است و اگر عاقلی این کار را بکند به عنوان جهالت باطل است که خود را به سفاهت زده. وقتی که در اموال چنین است که حق ندارد سفیه بر مبنای همون کوتاه نگری خودش و سبک مغزی خودش، مالی را بگیرد یا مالی را بدهد یا معامله ای بکند، حرام است که این کا را بکنه. بلکه کسانی که سفیه نیستند نه در بعد عقلی و نه در بعد ایمانی، باید ولایت او رو به عهده بگیرند که ﴿ وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا﴾ {النساء: آیه 5} اصلا حق ندارید مال سفیه رو بهش بدید. چه سفیه از نظر سبک مغزی باشد که قصور است یا سفیه از نظر شرعی باشد که این آدم، پول را مصرف در حرام می کند، تبذیر می کند، اسراف می کند، قمار می کند، چیز حرام میخره. این هم اگر خیلی عاقلانه قیمت شراب رو خیلی هم خوب بخره، ارزون تر هم بخره، این باز سفیه، این قبلا بحث کردیم تکرار نمی کنیم. خب، نمی خوایم قیاس کنیم؛ برای اینکه اصولا مگر ازدواج تجارت نیست؟ مگر ازدواج معامله نیست؟ اگر کسی سفیه باشد در معامله، معامله اش باطله و ولی باید معامله او رو به طور صحیح انجام بده تا چه رسد به ازدواج که این دو بعدی است. هم بعد تبادل مالی است و هم بعد تبادل جانی است. گاه انسان پولی می دهد و جنسی را می خرد. دهنده پول، زندگی خود و دهنده جنس، زندگی خود. اگر هم کلاه سر هر دوشون بره باز هم قابل جبرانه، جبران هم نباشه مالش از بین رفته. دیگه عمر این آدم تلف نشده و از بین نرفته. اما در جایی که معامله ای بین دو نفر است و که این دو یکی خواهند شد، این آن است و آن این است که زن و مرد چنینه. در ازدواج از نظر اسلامی، وحدت بین دو روح ایجاد می گردد که اول عقد دو روحه. کفو بودن در مرحله اولی، بین دو روح باید باشد که این دو روح از هم فراری نباشند، متضاد نباشند. مرحله دوم و در حاشیه ازدواج و عقد و نکاح دو روح، دو جسم هم به هم نزدیک می شوند و مرحله سوم کار هایی که هر دو انجام میدند، نسبت به اموالشون نسبت به کار های دیگر، با هم وحدت داره. اگر این سه وحدت که در محور این سه وحدت، وحدت دو روح است و بعدا دو جسم است، این ازدواج اصلا سفیهانه است، مجنونانه است و این اصلا درست نیست.
خب، حالا، مردی که می خواهد زنی بگیرد و زنی که بخواهد شوهری بکند، باید این زن بداند با کی ازدواج می کنه… مهر نداره. مهر نداره بده. مهر کم میده. مهر رو میخوره. اما در هر صورت بشود با این مرد زندگی کرد. زنانی هستند که حاضرند با مردانی زندگی کنند که نون شب نداره، نونشم بدن، این مطلبی است. اما این زن با اون مرد یا اون مرد با این زن اصلا نشود زندگی کنند، آبشون تو یک جوب نرفت، این خود توی چاه انداختن … حرام است. در وسط هم اگر چنین جریانی باشد در وسط باید که علاج بشه، اگر علاج نشد، ﴿ إِلاَّ أَنْ يَخافا أَلاَّ يُقيما حُدُودَ الله﴾ {بقره: آیه 229} باید که این طلاق حاصل بشه و بین شون بینونت و جدایی حاصل بشه. بنابراین چطور می شود گفتش که نمی شود این پسر، اون دختر را ببیند و نمی شود اون دختر، این پسر را ببیند، پس باید بشود، منتهی این شود سه بعد دارد. مرد اجنبی، زن اجنبیه را ببیند، این سه بعد دارد. یک بعد، بعد عادی است، همینطور که یه دیواری میبیند، گلی میبیند، درختی میبیند، خب اون زن هم چشمش افتاد توی صورتش، این که حرام نیستش که. اگر نظر، نظر عادی باشد، به وجه و کفین داریم بحث می کنیم، چون، از عجایب امر اینه، در کل آیات و روایات حجاب، یا صریحا یا ظاهرا، مسلما، قطعا و وجه و کفین مستثناست. خب بعضیا فتوا میدن که احوط و مطلق است یا چه. بحث می کنیم دیگه. آیات متعدده ای در قرآن سوره نوح، سوره احزاب، جای دیگر و روایاتی بسیار زیاد، علی ظل الآیات میگوید که اون پوششی که بر زن از نامحرمان واجب است به استثنای صورت و دست است، و پا، نه مچ، خود پا. حالا اون بحث دیگری است که بعد مفصلا عرض می کنم. اگر هم کسی بیاد بگد که صورت زن که جالب ترین است، پس چطور نظر کردن به اون جایز است؟ میگیم نظر کردن رو بحث نمی کنیم. آخه حجاب دو بعدیه. یک حجاب مرد، از نگاه کردن. یک حجاب زن، از نشون دادن. همش به عهده زن که نیستش که. یه حرفی خوبی زد آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه در بحث نکاح، حرف بسیار عالی بود. می گفت اگر گفته شود چنان که ما می گوییم، زن در باب حجاب، وجه و کفینش مستثناست، کسی نمی تونه بگد پس نگاه کنیم جایز است و صورت که زیبا تر است. جواب داره البته یه جوابی ایشون دادن و ما هم اضافه داریم که اینکه زن صورت و دست هاش رو حجاب نکند، این مستلزم با جواز نظر که نیست. حالا ما دنبالش میاریم. میگیم که در این بین، جاذبه ای که بین مرد و زن است باید مانعی در کار باشد. بخشی از مانع را نسبت به زن فرمودند ﴿يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ﴾ {احزاب: آیه 59} یا اینکه ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ﴾ {نور: آیه 31} يُدْنِينَ سوره احزاب، ولْيَضْرِبْنَ سوره نور، که همه بدن را به جز وجه و کفین بپوشاند. این حجاب بدن که مرد اگر هم چشم افتاد، نتون ببینه. مرد داریم برای مرد ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ {نور: آیه 30} اونا هم سیخ نگاه نکنن، صاف نگاه نکنن، حتی به صورت زن. نگاه نکن .. ابلیس. پس ملازمت به این دو مطلب نیست و ما از این جریانات زیاد داریم. مثلا در باب مبطلات صوم، آقایون به روایاتی که میگد که صائم نباید ارتماس کنه، تمسک کردن میگن که ارتماس مبطل صومه. میگیم آقا اگر این روایت رو ما قبول کنیم که حرام است ارتماس صائم، مگر حرمت ملازم با بطلانه؟ مگر صائم، حرام نیست دروغ بگه؟ باطل میکنه؟ حرام نیست غیبت کنه؟ باطل میکنه؟ حیث حرام، مگه هر حرامی باطل میکنه؟ بله هر باطل کننده ای حرامه، چون ﴿لَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ﴾ {محمد: آیه 32} ولکن آیا هر حرامی مبطل است؟ هرچی که حرام است که … اعم از اینکه مبطل باشد یا مبطل نباشد، محتاج به دلیله. در اینجا هم، چه ملازمتی دارد بین اینکه زن وجه و کفین را باز نگه دارد و همه ی بدن را، مفاتن بدن را بپوشاند، وجه کفین را باز نگه دارد اما مرد هم حرام است از روی ریبه و از روی شهوت نگاه کنه. یک حجاب مرد، دیگری را به زن. شما همه رو به سراغ زن آوردید، برود توی گونی؟
بعضی ها که مرد هستند اینا 11:36 بپوشانند. پشت گردن رو بپوشانند که زن یه وقت نگاه نکنه. خب این هم از این ور افتاده. بعضی ها از اونوری افتادن بعضی ها از اینوری. نه آقا این حجاب امر بین زن و مرد هر دو است. زن باید مفاتن خود را تا اونجایی که حرج نیست، بپوشاند. اگر صورت رو هم بپوشانه، چجور راه بره؟ تو خیابون میره زیر ماشین. توی خیابون نره؟ کور بشه ؟ خب. خب مرد هم نگاه نکنه. زن بپوشان، الا وجه و کفین. مرد يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، تو هم نگاه از روی ریبه و شهوت نکن، اما نظر عادی که مطرح نیستش که. اصلا نظر عادی ای که هیچ شهوتی در کار نیست، نه خواسته نه ناخواسته، در کار نیست، این که مطلبی است، بلکه بعضی از زن ها هستند که اصلا نگاه کردن بهشون خیلی مستحبه، از بس بد ترکیبه از بس زشته، مردم نگاه بهش نکنن میگه نگاه کن. من در مناسک حج دارم که در باب احرام، اگر مرد محرم است و زن محرم باشه یا نه، این مرد به زن خودش، نه بوسیدن، نه دست مالیدن، نه نگاه کردن از روی شهوت نباید باشه. ولی بعضی وقت ها مستحبه. زن کور کچل افلیج بدبخته، نگاه کردنش انسان رو به وحشت میاره. این بوسیدنش مستحب است اصلا در حال احرام. صحبت بوسیدن، اصلا برای شهوته، این بوسه اش شهوت نیست، این بدخت باید بشه تا ببوسه. این حاضره کرم رو ببوسه ولی این زنو نبوسه مثلا. عرض می شود که آخه قاطی میکنیم ما مطالب رو.
خب ببینید، این مرد که میخواد یک زنی بگیره، خب این سه نظر داره. یک نظر عادی است که استثنایی نیست. هر کسی نظر عادی بدون شهوت که پله اول است، و بدون ریبه که پله دومه. ما یه شهوت داریم، یا خودش میاد یا خودش انسان قصد داره. نگاه می کند که روی اشتها یا … قصد شهوت نداره خودش میاد. این شهوتی نیست که انسان قصد کنه که. قصد دیگه نیستش که. این دو بعد شهوت، نظر به زن اجنبیه، حرام قبول. ولکن این شهوت هم دو جوره. گاه شهوتی است که به جایی نمیرسه، گاه شهوتی است که میرسه. شما وقتی که جوان هستید، من وقتی جوان بودم می فهمیدم، بعضی وقتا نگاه کردن جوری است که اصلا اتوماتیک اصلا بی اختیار میشه آدم، اون ریبه است. قسمت اینجا معنیش اینه. اونجایی که اتوماتیکی انسان بی اختیار میشه، در اونجا ریبه است. که دیگه صد در صد مطلب. حالا مطلب آخر رو نمیگما. و لو دست زدن، و لو بوسیدن، و لو بوییدن، و لو نمیدونم چه کردن، و لو چه کردن. حالا یا آخرش یا اول. گاه اوقات، این وقوعش بسیار غریبه، یا در مقدمات اون جریانات، یا در مؤخرات اون جریانات. در هر صورت، سهم من سهام ابلیسه. این ریبه است، این کلا حرامه. به خر هم نگاه کنن حرامه. به خر ماده هم نگاه کنن و ریبه باشه، حرامه. نمیخوام چیزیش که در نوار پخش، ضبط نشه. حالا، بعضیا هستن اینطوری ان، به خر ماده هم نگاه کنن، جنب میشن.
حالا، این بین شهوت و ریبه است، اما اگر نه شهوت است و نه ریبه است، نظر عادی میکنه، داره درس میدهد، نه اینکه خودشو گول بزنه، نه سر خدا رو کلاه بذاره. خب بعضیا هستن میگن که نخیر ما چنین و چنانیم و حال آنکه تو دلش پر از شهوته. همش جای دیگه رو داره نظر میکنه، پس درس که میگه نمی فهمه چی داره میگه. اونی هم که داره درس میخونه، نمی فهمه چی داره میخونه. ما اونو بحث نمی کنیم.
اونجایی که نه سر خودشو کلاه میذاره، نه سر خدا رو کلاه میذاره، نه سر شرع رو، یه آدمی است که عادیه داره بحث میکنه، داره درس میده، داره جواب مسئله میده، حتما چشمش رو هم بذاره، اونم اینو بکشه پایین، یه پرده سیاه هم وسط بکشن یا تو گونی بره مثلا. این افراط و تفریطه قضیه.
خب، یه جایی است که نظر، مجرد نظر است، کسی بیاد بگه خب خوشش میاد، مگه خوشامد شهوته؟ پس چهار مرحله شد؛ گاه انسان نگاه میکنه، نه بدش میاد نه خوشش میاد. گاه انسان نگاه میکنه خوشش میاد. گاه نگاه میکنه شهوت میاد. گاه نگاه میکنه ریبه میاد. پس تقسیم کنیم بیشتر بهتره، پس تفصیل بیشتر داده بشه بهتره. اگر شما به یک زن زیبایی به وجه و کفین نگاه کنید، ریبه نیست، شهوت نیست، بدتونم میاد؟ بدتون بیاد که دیوارید شما که. میشه شما به یک بلبل خیلی زیبا نگاه کنید، عرض می شود که مثل نگاه کردن شما به 16:13 مثل همه؟ سوسکه. اینکه نمیشه که. اون بلبل، آدم خوشش میاد ولی شهوت نیست. بلبل رو انسان نگاه کنه خوشش میاد، اما شهوت نیست. شما یک ماشین بسیار ترگل ورگل خوب، یه اسب بسیار عالی زیبا، دلتون میخواد سوار شید، شهوت نیست. با اسب کسی کاری نمیکند که. پس اینطور نیست که انسان خوشش بیاد شهوته. نخیر. خوشش بیاد اعم از شهوته، شهوت اعم از ریبه است. ریبه اخصه. ما یک اخص الخاص داریم، ریبه است. اون به جاهای بد میرسه. یه خاص داریم شهوته. یک قبل الخاص داریم که وجه عام است، نسبت به چیز هایی که انسان میبینه خب خوشش میاد. یا نه بدش میاد نه خوشش. شما به این دیوار نگاه کنین، نه بدتون میاد نه خوشتون میاد. اینو بحث نمی کنیم ما.
ولی به زن که یه کسی نگاه میکند، یک کسی که میخواد زن بگیره، به این زن نگاه میکنه یا بدش میاد خب نگیره اصلا. از زنی که آدم بدش میاد ریخت جوریه که همینجوری بیاد فرار کنه. خب چرا میگیری این زنو؟ میخوای جارو کنه مثلا؟ خودت جارو کن یا یه مرد بیاد جارو کنه. ما جاهای دیگه هم نمیریم. ببینید در این چند مرحله ای که انسان نظر میکند به این زن که یرید زواجها، یا فقط خوشش میاد، یا نه، بالاتر شهوت در کاره، یا نه بالاتر ریبه است، یا قبل از این سه تاست، نگاه میکنه هیچیش نمیشه. خب چرا نگاه کنه اصلا؟! کسی که میخواد یه پسر بیست ساله با دختر پونزده ساله ازدواج کنه خب چرا نگاه کنه اصلا؟ کسی که اینقدر سنگه، اینقدر آجره که نه خوشش میاد نه بدش میاد. پس چرا نگاه کنه اصلا، این مطرح نیست. کجا مطرحه؟ اونجا مطرح است که نگاه کند آیا خوشش میاد با این زن ازدواج کنه، شهوت رو عرض نمی کنیم ها، خوشش میاد با این زن ازدواج کنه یا نه؟ و این برا پیغمبر بود. در سوره احزاب ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ ﴾ {احزاب: آیه 52} ﴿وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ﴾ {احزاب: آیه 52}﴿وَلا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ﴾ {احزاب: آیه 52} ما از پیغمبر، پیغمبر تریم؟ پیغمبر بزرگوار دو مرحله بود ازدواجش. یک مرحله، سیزده تا، تا بیست و شش تا گرفت. بله؟ 18:20 خب، لو دروغه یعنی؟ میدونی چرا گفت 18:25 میدونی گفت چرا لو؟ برای اینکه وقتی لَا يَحِلُّ یعنی نباید نگاه کند. مگه لَا يَحِلُّ، اونوقت يَحِلُّ چی؟ باید نگاه کنه. من همه جا رو توجه دارم. عرض می کنم حالا.
ببینید، لَا يَحِلُّ لَكَ، لَا تحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ اونوقت. الان که به این وضع رسید که این زن ها رو گرفتی، بعد، بعد از این حق نداری زن بگیری؟ چطور حق ندارم؟ اگه زنهام همه مردن زن نگیرم؟ و لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ. دو بعدیه. لَا يَحِلُّ، لَا تحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ، بعد نمیتونه زن بگیره. سوال: اگر اینا همه شون مردن، جاش بگیرم؟ نخیر. زنده اند بگیرم؟ نخیر. زیاد کنم؟ نخیر. اصلا در زن گرفتن به طور کلی گذاشته شد.
وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ این لو، استحاله بالاختیاره. یعنی تو پیغمبر، اگر هم زیبایی زنانی بعد از این زنان، تو را خوشوقت کرد و خوشت آمد از زیبایی اونها، حق نداری بگیری. میخواد بگه دو بعده. یک بعدش این است که خب دیگه بعد از این همه زن ها عایشه با اون زیبایی و کی و کی و این حرفها، حالا زنی که خوشت هم نمیاد چرا مثلا بگیری؟ یه مرتبه نه، اون زنی که خوشت میاد أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ خوشت میاد از حسن اونها از زیب اونها تو خوشحال میشی، اون رو هم حق نداری. پس دو بعد داره. یک بعد اینکه انسان زنی که خوشش میاد خب میگیره، حُسْنُهُنَّ. یک بعد اینکه نخیر، خوششم بیاد حق نداره بگیره. بعد دوم رو داره میگه، ولی بعد اول محفوظه. یعنی و لو، و لو. در بعد اول حق نداری زن بگیری، خوشت بیاد یا خوشت نیاد. چون اگر انسان زن بگیره اگر خوشش بیاد که با این زن ازدواج کند خب میگیره دیگه. کفو بودن در بعد جسمانی و ظاهری اینه. میگه ولو اینجور باشد، بحث این است که وَلَوْ أَعْجَبَكَ. چون پیغمبر بزرگوار بعضی از زن ها رو که میگرفت، برای زیبایی نبود. زنی بود که چندتا شوهر کرده، چندتا بچه داشته مثلا. از خودشم بزرگ تر بوده و خدیجه مثلا. یا نه خیلی خیلی پایین، خیلی خیلی پایین. زنی که شوهرش مرتد شده و عرض می شود که خودش هم ارمله است و چندتا بچه هم داره و ریختی هم نداره و پیره و بعضی وقت ها هم پیر تر از پیغمبره، این حُسْنُهُنَّ نبود. پس دو بعد دارد ازدواج پیغمبر؛ یک بعد این است که به عنوان تثبیت یک واجبی، به عنوان تقریر یک حکمی، زن میگیره وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ نیست.
بعد دومش اینه که نخیر دوبله است. یعنی، هم پیغمبر که این زن رو میگیره یا با عایشه یا با حفصه یا با کی، هم برای یه جهت سیاسی اسلامی است و هم خب زیبا هم هست. خب عایشه اینطور بود دیگه. عایشه زیباترین زنان پیغمبر بود، بقیه شون عرض کنم جز خدیجه که یا پیر بودن یا زیبا نبودن یا چی بودن. پس اگر هر دو جهت هم درش جمع شد، هم بعد سیاسی که قبلا بیست و شش تا زن گرفته و هم بعد بشری که أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ، لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ. از این آیه چی استفاده می کنیم؟ استفاده می کنیم که خب انسان زنی رو که میخواد بگیره، باید نگاه کنه که زیباست یا نه؟ اگر زیبا بود و خوشش اومد از زیبایی، با اون ازدواج کنه. پس خوش اومدن حرام نیست، پله اوله دیگه. پله اوله انسان هایی که میخوان زن بگیرن غیر انسان ها رو بحث نمی کنیم. الاغ چه می فهمه؟ بد ریخت، خوش ریخت. اون یه هدف داره. حالا، انسان که میخواد زن بگیره، همانطوری که حسن معنوی زن، یُعجبُکَ باید باشد، حسن ظاهری زن چنینه، بله حسن معنوی مهم تره، بله قبول داریم، ولکن اگر کسی الجمع مهما امکنش کنه، هم حسن معنوی و هم حسن ظاهری زن رو در نظر بگیره، حسن معنوی را دریافت کرد، فهمید، با برخورد هایی که داشت، با مطالبی که شنیده بود، ولکن حسن ظاهری را که حسن چهره زن است، این باید هم حسن را دریافت کند، و هم خوشش بیاد. اگر از حسن خوشش نیاد که این آدم نیستش که. ما به این آیه استدلال می کنیم، اضافه بر آنچه را که از نظر تبعی و از نظر اصل وضع ازدواج چنینه که انسان باید خب نگاه کنه، چنانکه در روایت دارد که: انما هی قلاده فنظر الی ما تقلدها، گردنبند داری آویزان می کنی، ببین چیه آخه، نعل که آویزان نمیکنی که. تو این گردنبند خب یا طلا باشه یا نقره باشه، یا آهن نباشه، حلبی پوسیده نباشه، خب این ببین چی الان داری می کنی. خب نمیشه چشید اینجا. در ماست میشه چشید، در پنیر میشه. ولی اینجا حداقل ببینی آخه تو چیکار داری میکنی. میخوای با کسی زندگی واحد انجام بدی، در طول عمر شما آخه چیکار بکنی؟ این باید، پس این زنی که میخواید باهاش ازدواج کنید، باید که بتوانید ببینید و اگر نتوانید ببینید، از کجا خوشتون میاد؟ عمه گفته؟ خاله گفته؟ خب ممکنه عمه بگه، خاله بگه، دایی بگه، زن دایی بگه، همه بگن، تو خوشت نیاد؟ و اتفاق افتاده، زن هایی که ازدواج میکنند، قبل از اینکه همدیگه رو ببینن، بعد هر دو هم زیبا، هر دو هم چنین، پس از هم خوششون نمیاد. آخه یه پیچ و مهره های خاصی داره. این عام که نیست که. ازدواج یه پیچ و مهره های خاصی دارد، چه از نظر حسن درونی و چه از نظر حسن برونی که نمیشود این و اون توصیف کنن. بله در جنس اینجوره. بنده میخوام جنس بفروشم، اگر هم جنس حاضر نباشه، میگم گندمی است که مال کجاست، چنین است، پوست کنده است فلان. این دیگه ظاهر و باطن نداره، معلومه. اما زن که گندم نیستش که. این زن باید که دیده بشه و دریافت بشه تا انسان بفهمد طبق سلیقه خودش. کسانی هستند که یک زن بد ترکیب رو بهش چسبیدن ول نمیکنن، با کمال حماقت خیال میکنه خیلی خوبه. و کسانی هستند که زنان بسیار زیبا رو رها میکنن و توجه ندارن. نمیشه یه طرفی حکم کرد. باید دید که این شخصی که اگر داره صاف نگاه میکنه، وقتی که این پیچ و مهره با هم نمیخوره، ولو بسیار طرف زیباست، اما برای این آدم، زیبا نیست. بسیار طرف فریبنده است، ولی برای این آدم فریبنده نیست. پس این نظر باید بشه این غیر مطاعه. غیر مطاعی است که انسان اگر نظر هم نکند براش توصیف کنن کافیه. این باید نظر کنه.
خب این یه سوال: آیا اون نظری که استثنا شده است نسبت به دختری که زنی که میخواید ازدواج کنید، این نظر عادیه؟ استثنا نیستش که. یا نظریست که شما نگاه می کنید، بدتون نمیاد خوشتون میاد. صرف خوش آمدن حرام است؟ نه. صرف خوش آمدن که حرام نیست. این آدم باید کور باشد که یه زن زیبایی رو چشمش بهش بیوفته و خوشش نیاد. منتها خوش آمدن دو بعد داره. یک خوش آمدن به عنوانی که یک چهره زیبایی است توقف کند، ترمز کنه، هیچ اشکالی نداره. یکی نه، خوش آمدنی است که بایست با او ازدواج کنم. شهوت نمی گیم ها. خوش آمدنی است که بایست به درد ازدواج بخورد. برای اینکه ده تا دختر ببینه همه هم خوشگلن، ولی بعضیا خوشگل ترن. این چرا خوشگل تر رو انتخاب میکنه؟ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ نسبت به همه اینها هست. ولیکن اون خوش آمدن از زیبایی زنی که به مرحله ازدواج و زندگی واحد برسد، اون خوش آمدن رو دارن استثنا میکنن. پس بعد اول نه، صرف دیدن نه. دو، صرف اینکه من ببینم خوشم بیاد، نه. مرحله سوم، من ببینم و از این دختر، شما از زیبایی او، از وضع او، خوشتون بیاد در حدی که می شود با او ازدواج کنید. اما شهوت؟ نه، اما ریبه؟ نه. بله احیانا اتوماتیکی شهوت هست. یعنی این خیلی مشکل است که یهک پسری باشد و چنین و چنان باشد و نظر به این دختر بکنه حالا مقدمات هم انجام شده، همه مقدمات انجام شده؛ نظر به اون کنه و اصلا احساس شهوت مردانگی نکنه، خب اون اصلا مرد نیست. این اتوماتیکی میاد. نه اینکه قصد کند من شهوت داشته باشم. قطعی که نیستش که. احساس شهوت مردانگی نکند، پس از خوش آمدن، احیانا این شهوت اتوماتیکی است که میاد، اگه این ممنوع باشد، پس نظر به دختری زیبایی که میخواید شما ازدواج کنید باهاش، این ازدواج باید حرام باشه. چون لازمه دیدن که اگر زیبا باشد، خوش آمدن است و لازمه خوش آمدن، پله اول است که پس ازدواج کنم. اما پله دوم که تصمیم شهوانی، نه. پله سوم که ریبه، نه. حتی در روایات ما دارد که میتواند که سرش رو برهنه کند این زن، گردنش رو برهنه کند، مقداری پاش رو برهنه کند. خب اینها میشه گفتش که مخصوصا درحجاز، در حجاز که شما برید، اونجا مردتر میشید ها. این احساس شده. اونجا هوا گرم و خرما و این حرفا، اونجا مردتر میشه آدم. حالا میشه در حجاز، در اونجایی که در مکه و مدینه احکام صادر شده، روایات امام صادق و امام باقر میگد که سرشم باز کنه، گردنشم ببینید، دستشم ببینید مانعی نداره. یعنی شما سنگید اصلا خوشتون نمیاد؟ یا اگر خوشتون اومد، اتوماتیکی یه چیزی هم نمیشه مثلا. ولی یه چیزی که به اختیار شما باشد ممنوع است، اما اگر چیز لااختیار اگر حاصل بشود که نه به شهوت عمدی برسد و نه به عرض می شود که ریبه برسد این لازم لاینفک است و لا بد منه است و چاره ای برای این عرض می شود که مطلب نیست.
پس نظر کردن به دختری که انسان می تواند با آن ازدواج کند، کتابا آیه احزاب و سنتا روایات بسیار، ولیکن بین شرق و غرب این افراط و تفریط هست. در شرق همیشه همه جاشو می بینند. در غرب اونا که خیلی مقید اند و فلان، میگه اصلا عقد هم کرده نباید داماد بیاد اصلا، نگاهشم نباید بکنه. عقد کرده ها! عقد کرده! و عروسی نشده، اصلا حق اومدن و غذا خوردن با او هم ندارد، هر دو کافرند. اون کفر کفری است این کفر اسلامی است.
بینهما عوام بینهما است. بابا وقتی که اینها با هم میخوان با هم ازدواج کنن، حق دارن همدیگر را ببینند منهای اون جریانات. تا چه رسد بعد از عقد کردن. بعد از عقد کردن، سنتی که در میان مردم مخصوصا متعصب هست، این است که نباید با هم باشن، نباید شب با هم باشن، نباید روز با هم باشن، نباید همدیگر رو نگاه کنن، نباید خلوت بذاری. اگه خلوت بذاری ممکنه گربه این گوششو بخوره مثلا. خب بخوره، بالاخره شما گوشتشو به این گربه دادید. عرض می شود که خب بحث اینجوریه چه کنیم دیگه. اگر بخوایم که خیلی با عرض می شود که احتیاط و دست به عصا و چیز که منافات به مرجعیت و فقاهت نداشته باشه خب باید بریم گم شیم اصلا. اگه بخوایم صاف حرف بزنیم، زنه پای منبر پیغمبر، روایت داریم، عرض کرد یا رسول الله من شوهرشم چیزش خیلی بیخوده؛ حضرت فرمود چی؟ این چادرشو همچی کرد، گفت مثل اینه، یعنی هیچ به درد نمیخوره. خب این مسئله رو سوال میکنه دیگه. حالا پیغمبر به حساب مرجع معصوم درجه اول، برو فلان فلان شده این سوالاتو نکن. نخیر! یا یک زنی آمد حضور پیغمبر بزرگوار عرض کرد یا رسول الله من عاشق شمام میخوام زن شما بشم، مجانی مال شما. قرآن داره مدح میکنه ﴿وامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ﴾ {احزاب: آیه 50} کسی دیگه حق نداره، فقط مال توئه. 29:50 دیگه. حالا ما باشیم یه زنی به چیزی بگه که من میخوام آقا متبرک بشم به وسیله شما، مثل اون دختری که زن آقای بروجردی شد، میخواست متبرک شه. یا اون زنی که خواب دیده بود میخواست زن آقا صادق شیرازی بشه، آقا صادق صد سالش بود، زنه سی سالش بود. بگه ای برو فلان فلان شده، نخیر! این مقتضای ایمانه. آقا چطور مقتضای ایمان است که خمس و سهم امام بدید. این ایمان هست اما بالاتر از خمش و سهم امام رو که این دختر خودشه میگه آقا من یا خواب دیدم یا بیداری دیدم، من عاشق این هستم که در خدمت شما باشم. نباید بهش گفت که این چقدر بد است و خلاف. نخیر! خلاف عفت این است که شما طردش کنی برو فلان فلان شده. این حرفا نیست. ببینید ما خیلی حرفامون و خیلی سنت هامون غلط است. اونقدر ما سنت غلط داریم که باید بگردیم و صحیح گیری کنیم اصلا. باید بگردیم و صحیح گیری کنیم. خب این راجع به دیدن دختری که انسان میخواد باهاش ازدواج کنه، بعد حجاب.
در حجاب، ما بحث داریم که آقایون، آیات نور و آیات احزاب رو مفصلا مطالعه بفرمایید و چندتا آیه هست، چون حالا فرصت ندارم، من فعلا تقسیم میخوام بکنم. زن و مرد یا می توانند یکدگر را بدون حجاب ببینند، مخصوصا مرد زن را، چون مرد هم، مرد هم نمیتوند که فقط شرت پاش باشه بره توی خیابون، اینجور که نمیشه که، هر دو حجاب دارن. این زن و مرد یا بینشون باید حجاب باشد یا لزوم ندارد حجاب باشد. بینشون باید حجاب باشد یک مرحله است، تحجب لازمه. بینشون حجاب لازم نیست مرحله دومه. ولکن، هم بین شون حجاب باشد در جنبه مثبت مراتب دارد، هم لازم نیست حجاب باشد در جنبه منفی مراتب دارد. اینطور نیست که محرمیت دختر انسان با انسان، مثل محرمیت زنش باشه. مثل محرمیت عمه اش باشه، مادر زنش باشه، دیروز اشاره کردم. این محرمیت ها فرق داره؛ ولذا قرآن شریف، بعضی از آیات، همه رو کلافه کرده بود. البته به قرآن که نوعا نمی رسن، ولی برسن هم میگن چرا اینجور شد. چرا خدا مادر زن رو جزو محارم ذکر نکرده، این یه سوالی است دیگه. در آیاتی که در قرآن شریف محارم را ذکر میکند، مادر زن را به عنوان محارم، قرآن ذکر نکرده. این معضله شده براشون. جواب داره این. جواب داره. بله ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ﴾ {نساء: آیه 23} تا اُمَّهاتُ نِسائكُمْ. أُمَّهاتُ نِساء، حرمت حتمی دارند، اما آیا از حرمت حتمی، محرمیت به دست میاد؟ نه. اعمه. چرا؟ برای اینکه ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾ {احزاب: آیه 6}آیا حرام است با زنهای پیغمبر ازدواج کردن یا نه؟ بله. محرم اند؟ نخیر. 32:50 بله؟ نخیر. عرض می شود که، نه ببینید، و … توجه کنید، آخه آیه دیگه ای هم داره سوره احزاب. در سوره احزاب، راجع به زنان پیغمبر حتی ﴿وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ {احزاب: آیه 53}حجاب دوبله میشه در اینجا. 33:19 اگر حرام است با کسی ازدواج کند، … بله بله. اگر حرام، خیلی زیاد داره، حرام است با کسی ازدواج کند، این محرمه؟ نه. مثلا، مشرکه حرام هست ازدواج کند، محرمه؟ اخت الزوجه محرمه؟ و و و…. الی آخر. پس حرمت اعم است. ما نمیتونیم از حرمت ازدواج با کسی محرمیت به دست بیاریم کلا. این دلیل دوم لازم داره. این من دارم مطرح می کنم آقایون، چون این مطلب رو در باب حجاب ما بحث کردیم 33:39 ولکن به طور اصلی ظاهرا تا کنون در حوزه قم بحث نکردیم، حالا نجف و جاهای دیگر، مطلب دیگریه. حالا، این محرمیت و نامحرمی یه مطلبی است که از نظر تعبد و از نظر نصوص کتاب و سنت این مطلب رو ما باید بفهمیم. آیات که در این زمینه هست، آیات نور است و آیات احزاب است و بعضی از آیاتی دیگر است. ما دونه دونه آیات رو هم نظر به خود آیات، مفرداتش و هم نظر به مجموع آیات که یفسر بعضها بعضا باید روش دقت کنیم. کاملا تا از حد افراط و تفریط، ما عرض می شود که در بعد حجاب بیرون بیاییم.
حالا، مثلا فرض کنید که دنباله همین حرفی که ایشون اشاره فرمودن النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ، أُمَّهَاتُهُمْ در چه بعد؟ أُمَّهَاتُهُمْ سه بعد داره. یک، حرمت ازدواج. دو، محرمیت. سه، توارث. آیا در هر سه امهاتهم؟ نه. فقط در حرمت ازدواج. ﴿وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا﴾ {احزاب: آیه 53} که سوره احزاب. عرض می شود که ﴿مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا﴾ {احزاب: آیه 53}. أُمَّهَاتُهُمْ فقط یک ضلع از مثلث محرمیت کامل در کاره. چی؟ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ، توارث نیست، محرمیت نیست، فقط حرمت نکاحه. پس، از حرمت نکاح انسان نمیتونه محرمیت به دست بیاره. یا ثوارث به دست بیاره یا چیز دیگه. اولا ما در آیه نور باید دقت کنیم. آیه نور از مفصل ترین آیات قرآن است بعد از آیه دین در سوره بقره. دو آیه است پشت سر هم ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ {نور: آیه 30} ﴿وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ {نور: آیه 31}بعد استثنا. ﴿إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ﴾ {نور: آیه 31} تا آخر، مادر زن در اینجا در کار نیست. داماد در کار نیست. نفرمود او ازواج بناتهم. ازواج بناتهم در بعد اظهار زینت وجود ندارد. و لذا از من یک زنی که مادر زن است سوال کرد، گفت من همونجور محرمم به دامادم که دیگران؟ گفتم نخیر! محرمیت شما کمتره. و لذا خدا در یُبدینَ نیاورده، یُبدینَ در کار نیست. ابداء، حق ندارد با زینت در برابر او باشد. حق ندارد ابداء زینت. بله به طور متوسط. چون سه مرحله است. یک مرحله کلا نامحرم. یک مرحله کلا محرم، گرچه هر کدوم مراتب داره. یه مرحله است نخیر. محرم خیلی خیلی عادی نه اینکه زینت کند، پودر بمالد، چه کند، پاشو بیرون، سینه شو بیرون، فلان، این حرفا نیست. اگر مادر زن در اینجا ذکر نشده است، حساب دارد، به حسابش آقایون فکر کنید منم فکر کردم، عرض میکنیم. رو این آیه آقایون فکر بفرمایید تا انشاءلله فردا. چون داره قرآن میخونه ﴿إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا﴾ {نور: آیه 31}اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبوه و لا ترضی و السلام علیکم.
و سلام علیکم.