پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه پانصد و هفتاد و چهارم درس خارج فقه

حجاب

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد وعلی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

دیروز عرض شد که سه سوره از سُور قرآن، راجع به ارتباط سلبی و ایجابی زنان و مردان هست. سوالی کردم از برادران و مشغول جواب شدیم و باید بشیم. در سوره مبارکه نور، دوازده مورد محرمیت تنفیذ شده. و در سوره مبارکه نساء، موارد دوازده گانه محرم بودن ازدواج تنفیذ شده. و از این دوازده مورد سوره نساء، شش مورد در سوره نور وجود نداره. سوره مبارکه نساء آیه بیست و دو. نساء دوازده مورد ذکر شده که شش موردش در سوره نور نیست. خب این شش موردی که در دوازده مورد سوره نساء آمده است و اینها به اجماع مسلمین از محارم هستند و حجاب از اینها واجب نیست، چطور در سوره نور نیامده؟ و حال آنکه در سوره نور تنصیصه. نص سوره نور ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا … وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا﴾ [النور: 31] آیا ما از استثناء، حذف نمیفهمیم؟ ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ﴾ [النور: 31] تا آخر، که دوازده مورد نص و بدون استثناء ذکر فرموده است، موارد مَحرَمیَت رو.

 و حال آنکه در سوره مبارکه نساء که باز دوازده مورد، مُحَرَم بودن نکاح را ذکر فرموده، شش موردش از جاهایی است که در سوره نور ذکر نشده و اینجا هم، هم مَحرَمیَت است و هم مُحَرّمیَت. از جمله {صحبت حضار} ببینید مَحرمیت طرفینیه. مرد برای زن، زن برای مرد. {صحبت حضار} ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾ [النساء: 22] خب، این زنان پدران، محرم‌اند با این فرزندان؟ این پسرانی که از غیر این زنان هستند، خب این مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ حق دارند ابداء بکنند یا نه؟ اگر حق دارند ابداء زینت کنند، پس در اونجا باید بفرماید که الا لابناء بعولتهن باشه باید دیگه. اینطوره که طرفینیه. بعدش ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ﴾ [النساء: 23] در اونجا گفت که وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ الا {04:00} أَبْنَاء عرض می شود که اخوانکم، ابناء اخَوَاتُكُمْ {04:06} عَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ. ﴿وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ﴾ [النساء: 23] هست. ﴿أُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ﴾ [النساء: 23] خب نیست. ﴿وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ﴾ [النساء: 23] نیست. این چند مورد که مُحَرّم است اردواج با آنها، مَحرَم هستند یا نه؟ خب اینجا چند مطلبه. یک مطلب این است که ما یک باب مَحرَمیّت داریم و یک باب مُحَرّمیَت داریم. در سوره مبارکه نور، باب مَحرَمیّت بحثه و محرمیت کلا بحث نیست. و در سوره نساء مُحَرّمیَت بحثه. محرمیت کلا بحث نیست. پس در اینجا، حصری که در اینجا ذکر داشته است، حصر در بُعد مَحرَمیّت است ونه مُحَرّمیَت. اینها مَحرَمیّت دارند و بعدا ممکن است کسانی دیگر، هم مُحَرّمیَت دارند، هم مَحرَمیّت، ولکن بُعد مَحرَمیّت در اینجا ذکر شده دوازده مورد و بُعد مُحَرّمیَت در سوره نساء ذکر شده و در سوره احزاب هم که چهار تا ذکر شده، اون مربوط به زمان پیغمبر است که اون جهت خاصی داره. اون خیلی ضرورت بحث در اینجا نداره، ولو بحث خواهیم کرد. این یه مطلب.

 مطلب دوم، ما که نمیخایم از خودمون حرف بزنیم، باید از کتاب الله استفاده کنیم، ولو اجماع کردند. اجماع کردند که هر مُحَرّمی، مَحرَم است و هر مَحرَمی، مُحَرّم است، این رو قبول نداریم ما. از خود کتاب الله ما چی بدست میاریم؟ ببینید، اینجا بیان اولا تدریجی است. در سوره مبارکه نور، مَحرَم ها را ذکر فرموده است، بعضی هارو به خصوصهن و بعضی ها رو به وجه عام. به خصوص که ذکر شده است، عرض می شود که بعوله، آباء، آباء بعوله، ابناء، ابناء بعوله، اخوان، بنی اخوان، بنی اخوات، نسائهن، ملکت ایمانهن، ﴿أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31] این عامه. تا اینجا خاص بود. تا اینجا که ده تا بود خاص بود. اما أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ، عامه. ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾ [النور: 31] در باب مُحَرّمیَات ذکر نشده .چرا؟ برای اینکه طفلی که این غلبه دارد، غلبه ندارد در عورات النساء، نه علما و نه عملا، این مَحرَم هست. اما مُحَرّم هم هست؟ نه. ممکن است با این طفل ازدواج کنه، ولو در حالت طفولت یا بزرگتر بشه. پس این دو باب است در مقابل یکدیگر و بین این دو باب عموم و خصوص مِن وجه است. بین مَحرَم و مُحَرّم، درست دقت کنید آقایون، عموم خصوص مِن وجهِ. احیانا مَحرَم هست، مُحَرّم الازدواج نیست. أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النساء، مَحرَم هست یا نه؟ ولی مُحَرّم الازدواج نیست. یا أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ، مَحرَم هست یا نه؟ بله. ولی مُحَرّم نیست. این دوتا محرم هستند، به عنوان نمونه عرض میکنم. این دو تا مَحرَم هستند، ولکن ازدواج با انها مُحَرّم نیست. {صحبت حضار} بالاترش رجال، رجلی که شهوت دارد، غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ است. شهوت داره ها، که دیروز بحث کردیم، که شهوت دارد و شهوت شدیدی نیست، رجلی که شهوت دارد و شهوت شدید نیست، این مَحرَم است با زن، اگر از تابعین باشه. خب {صحبت حضار} چون در سه بُعده. یا شهوت ندارد، یا شهوتٌ ما دارد، یا شهوت قویه. اربه، شهوت قویه است. حالا درست دقت بفرمایید چون این بحث، بحث اصلی است که جای دیگر ما نمیبینیم، نه در رساله ها، در کتب فقهی جای دیگه، نه در تفاسیر. باید بشه. در تفاسیر که هیچ. در تفاصیر که اصلا بحث آیات نیست. حالا، ببینید چون بین مَحرَمیّت و مُحَرّمیَت، عموم و خصوص مِن وجه، بنابراین مَحرَمیّت در سوره نور ذکر می شود، مُحَرّمیَت در سوره نساء ذکر می شود، در بعضی ها با هم‌اند، هم مَحرَم‌اند و هم مُحَرّم، جمعه. مادر، مادر زن، خواهر، دختر، دخترخواهر، دختربرادر، عمه، خاله و هم مَحرَم‌اند و هم مُحَرّم الازدواج‌اند. گاه اوقات مَحرَم است، اما مُحَرّم نیست، دوتارو عرض کردیم. أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النساء، التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ، اینها مَحرَم هستند، اما مُحَرّم نیستند.

 بعکس مُحَرّم باشند و مَحرَم نباشند. مُحَرّم است انسان با زنی ازدواج کند، اما مَحرَم نیست، مثل زنان پیغمبر. مُحَرّم است با اونها ازدواج، ولی مَحرَم نیستن. بلکه نامَحرَمتر از نامَحرَمهای معمولی هستند و موارد دیگر.  یک مورد ذکر کنیم کافیه که مُحَرّم هست ازدواج با آنها ولی مَحرَم نیست و از جمله، اگر انسان زنی دارد، میتواند با خواهر زنش در حالی که این زن را دارد ازدواج کنه؟ نه. مُحَرّمه، اما مَحرَم نیست. پس در این دوازده موردی که در سوره نساء ذکر شده مُحَرّم‌ها رو. مُحَرّم ها قسمتی مَحرَم‌اند و قسمتی مَحرَم نیستند. در سوره نور هم مَحرَم‌ها، بعضی مُحَرّم‌اند و بعضی مُحَرّم نیستند. بنابراین این جواب اول. اما جواب دوم که خیلی مهمه. جواب دوم این است، بسیار دقت بفرمایید آقایون. عرض می شود که ﴿أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31]. ببینید، رجال سه دسته اند. رجله ها، حالا به طفل کاری نداریم. رجل سه دسته اند. یک رجلی است که عنّین است، یا هرچه هست، این شهوت اصلا ندارد هیچی، راحته، این محرمه. وقتی که عنین است یا هرچه هست و شهوت هیچ  ندارد، {صحبت حضار} یه مردی که اصلا شهوت نداره هیچی، شهوت داره اما نمیتونه. من شهوت داره و نمیتونه رو عرض کردم که جز دسته دومشه. {صحبت حضار} آخه حالت، حالتی است که اصلا فکر شهوت نمیتونه بکنه اصلا. کسی که حالتش حالتی است، مثل یک پیرمرد صدو بیست ساله که میگه شهوت یعنی چه، به هیچ جاش. بله، خوشش میاد مثلا نگاه کنه، مثلا خوشش میاد چه بشه، ولی شهوت جنسی در کار نیست. یا شهوت جنسی به کلی نیست، یا نه شهوت جنسی هست اما خراب شده وضعیتش، بیست سالش هم هست ها. بریدن اونجاش رو مثلا. یا فرض کنید بیضه‌اش را کشیده اند، یا چه. بالاخره شهوت جنسی هست، اما وسیله انجام شهوت جنسی نیست. این دو تا. خب، {صحبت حضار} این دو. سوم، مردی که شهوت دارد، قوی نیست. یا درونی‌اش یا برونی‌اش. اینکه میگم درونی و برونی، حساب داره. مردی که شهوت دارد، عادی است. زنان هم همینطور اند. بعضی از زن ها هیچ شهوت ندارند، بعضی ها هستند شهوت دارند، خیلی عادیه. بعضی ها فرار می کنند از مرد اصلا. بعضی ها اصلا ازدواج نمی کنند. هست دیگه. حالا، در زن ها کمتره این جریان، در مردها شهوت بیشتره، در زن ها این جریان کمتره.

حالا، دسته سوم مردانی هستند که شهوت دارند اما قوی نیست. به هر جهتی از جهات، قوی نیست. دسته چهارم مردانی هستند که شهوت دارند و قوی هست. خب حالا، مُسَلّم اول رو میگیم و مسلم آخر رو میگیم، بعد دوتای دیگر رو بحث میکنیم. مُسَلّم اول که شهوت ندارد، یا شهوت دارد، وسیله هیچ ندارد، این دوتا رو یکجا حساب میکنیم. این دو تا قطعا مَحرَم‌اند. برای این که آخه اصولا نامحرم بودن برای چیه؟ نامحرم بودن برای این است که به یه جایی برسد، قریبا یا بعیدا، این نه قریبا و نه بعیدا، در صد درصد، نه در یک درصد، هیچی نیست. این دوتا که یا شهوت ندارد اصلا، یا شهوت دارد وسیله ندارد، این رفت کنار. آخری، آخری کسیه که شهوت قوی دارد، کسی که شهوت قوی دارد، خب این مورد معینش هست که باید حجاب حفظ بشه. این هم رفت کنار. وسط، وسط کسی است که شهوت دارد اما ﴿غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31] است. چون اربه، الحاجته القویه. اربه از ارب است. ارب جمع اربه، ارب، یعنی حاجت قویه. اگر اصل حاجت بود، میفرمود که غیر اولی الشهوه. غیر اولی الشهوه که نفرمود. اربه اخص است از شهوت، شهوت ممکن است ضعیف باشد، ممکن است قوی باشد. اگر شهوت قوی است اربه است. غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ، یعنی مرد است طفل نیست، اما شهوت قویه ندارد. اونطور وفور ندارد که چشمش به هر جا بیفته بدوه، پدر صاحب بچه دربیاد. نخیر این شهوت، شهوت عادی است و قویه نیست. حالا این کسی که شهوت قویه ندارد، اما شهوت دارد، باز حجاب هست؟ خب چرا نباشد؟ برای اینکه اگر شهوت قویه باشد، اقرب الی الزِناست. اگر شهوت عادیه باشد، قریب الی الزِناست. چه قرب الی الزنا و چه اقرب الی الزنا، هردو ممنوع است. چون هردو مقدمات زنا هستند. اونی که بسیار بسیار بعید است و احتمالش بسیار ضعیف است، توی حساب نمیاد، اون شهوت ندارد، یا اگر شهوت دارد، وسیله اصلا ندارد، اون رفت کنار به طور کلی. اما اونجایی که ماده‌ شهوت هست و وسیله اعمال شهوت هم وجود دارد، در اینجا اگر قوی باشد، قویا حرام است، بی حجابه. اگر ضعیف باشد، ضعیفا حرام است. حرمت هر دو هست. کما اینکه زنا حرام است. شهوت قویه‌ای که منتهی به زنا و درصدش زیاد است، حرام است، کمتر. شهوت ضعیفه‌ای که وصولش به زنا کمتر است، حرام است کمتر. سه بعد حرمته. مگر محرمات با هم مراحل ندارند؟ همانطور که واجبات مراحل دارند، محرمات هم با هم مراحل دارند. خب محور بحث کجاست؟ محور بحث ﴿أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31]، دو تا قیده. یکی تابعین، یکی غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ. اگر یکیش نباشه، فایده نداره. اگر، ببینید مردی است که شهوت دارد، اما تابع نیست. یا مردی است که تابع است، شهوتش قویه. ببینید اگر مردی که جز افرادی که تو خانه تابعه، اصالت ندارد، در حاشیه است، غلامه، غلام سیاهه، اما شهوت قویه، اونجور قویه که تا صاحب خانه رفت، حساب پاکه. با گربه صاحب خانه هم ممکنه بند کنه، تا چه برسه به زن صاحب خونه، دختر صاحب خونه. پس یکی از ای دو کافی نیست که مردی است که تابع است ولو شهوت قویه دارد. نخیر. مردی که شهوت قویه ندارد اما تابع نیست، خب این هم نباید بشه دیگه، شهوت عادیه. اما شهوت عادی رو می شود انجام بده، مانعی که تابعیت از جمله مانع هاست در کار نیست. چون موانعی باید ایجاد کنند از برای زِنا. موانع درونی و موانع برونی. یکی از موانع درونی از اینکه حجاب لازم است، این است که عفتی نداره. یکی از موانع دیگر این است که عفت دارد، اما جلوی شهوتش رو خوب میگیره. یکی از موارد دیگر این است که این هم عفت ندارد ، هم شهوت جلوش رو نمیگیره. خب این مانعی در کاره، این رو باید جلوش را گرفت محکم. بالاخره موانعی، چه درونی وبرونی، باید که جلوی زنا و عمل انحراف جنسی رو بگیره. حالا، در اینجا که دو قید فرموده، آیا می شود گفتش که أَوِ التَّابِعِينَ، کما اینکه بعضی این کار رو کردند. أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ، اگر تابع باشد، مردی است که تابع است در خانواده و شهوت قوی ندارد، این تابع هم نباشه، اگر شهوت قوی نبود، اشکالی نداره. این اشکال داره. چون دو قید داره در اینجا. دیروز مطلبش رو عرض کردم که راجع به ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى﴾ [النساء: 6].

خب، پس اونی که محور بحث است در اینجا، محور اول است، این است که شهوت قوی ندارد. شهوت قوی نداشتن یکی از عوامل مَحرَم بودن است. اما خودش تنهایی؟ نه، باید تابعین باشد. چرا؟ برای اینکه تابعیت، این شهوت ضعیف را یک مانعی از برای بروزش ایجاد میکنه. دو مانع میشه. یک مانع شهوت قوی نیست. خود شهوت قوی نبودن مانع است از اینکه مقدمه نزدیک بشه. ولی خود شهوت ضعیف هم کاره‌ای ای است، ولو صددرصد نیست. ولی پنجاه درصد، چهل درصد، بیست درصد هست. اگر جلوی این شهوت غیر قوی را هم چیزی بگیرد، اون چیز با شهوت غیر قوی، موجب می شود که بُعد جوری پیدا می شود از جریان زنا که قابل توجه نیست. بنابراین محرمیت ایجاد میشه. اینجا فرمود تابعین. پس تابعین برچه مبناست؟ بر مبنای اینکه کسی که شهوت عادیه ضعیف دارد، در بعد دیگر از اتباع خانواده است. وقتی از اتباع خانواده است، دیگه اون شهوت ضعیف را هم بسیار بعید است که اعمال کند. نوکر خانواده است، نمیدونم خادم خانواده است، چی است، چی است، اما جوری این حجاب هست و جوری فاصله هست بین ایشون و خانم خانواده یا دختر خانواده که خود این حجاب با اضافه با شرایط ضعیف، قضیه عمل جنسی را این دور میکند. {صحبت حضار} ببینید، اونجایی که تابعیت در جلوگیری کمک کند. این رو میخواستم عرض کنم. ببینید چنان که قلت شهوت در جلوگیری کمک میکنه یا نه؟ بله، ولی کافی نیست. اضافه بر قلت شهوت، چیز دیگری مانند تابعیت در کار باشد. تابعیتی که شهوت قلیله را نیز تقلیل کند، کان لم یکن که خیلی بعید میکند جلوی زنا رو. درست شد؟ خب حالا، وقتی اینطور شد، بنابراین چه لزومی دارد که تابع باشه؟ ممکنه تابع هم نباشه. تابع نیست. یک آدمی است که اصلا در این خانواده نیست، تابع این خانواده هم نیست. ولی یک کسی است که وقتی وارد میشه در این خانواده، این اصالتی ندارد، موانعی در کار است که حتی اون شهوت قلیله را اعمال کند، چه موانع درونی و برونی. من عفاف رو عرض نمیکنم. از جمله موانع درونی. مادر زن، در این آیه که نیستش که. مادر زن بودن از موانع هست که نسبت به کسی که شهوتش قلیله. اون رو میگیم. نسبت به کسی که شهوتش قلیله، از موانع است که {20:21} نداشته باشه؟ بالاتر، کسی که عرض می شود أُولِي الْإِرْبَةِ … کسی که شهوتش قوی است ولکن این شهوت قوی، مادر زن بودن طرف، مانع جلوگیری، مانع هست یا نه؟ خب بله. دختر زن، در جایی که با زن عمل جنسی کرده باشد، بله. عرض می شود که یا فرض کنید، عمه؟ خب بله. خاله؟ بله. این شش موردی که در آیه نساء هست از مواردی است که مانع به عنوان ارتباطه، به عنوان خویشاوندی نزدیکه. این عنوان خویشاوندی نزدیک مانعیتش قویتره آقایون؟ یا اینکه نوکری باشه در خانه؟ نوکری بودن در خانه، وضع را جوری میکند که این اگر هم بخواد، دسترسی ندارد. اما کسی که درسته شهوت دارد، ضعیفش که معلوم، قوی هم باشه، شهوت دارد، اما وضع ارتباط جوری است که اصلا فکر چنین کاری را نخواهد کرد، از شهوت میسوزه، به خواهرش نگاه نمیکن، به دخترش نگاه نمیکنه. آدمهای عادی را داریم عرض میکنیم، آدمهای استثنایی مطلب دیگری هست. در آدمهای استثنایی به مادرش هم نباید نگاه کنه، مادرش هم باید حجاب کنه. ما استثناء رو عرض نمیکنیم. ما به طور کلی داریم بحث می کنیم.. آدمهای عادی و تربیت شده در تربیت اسلامی، چون خطاب به اینهاست دیگه، ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ [النور: 30]. مومن که دارای ایمانه، به مادرش اون نظر را؟ به زن پدرش اون نظر را؟ به عمه اش اون نظر را؟ به خاله اش اون نظر را؟ به مادر زن اش اون نظر را؟ به مادر رضاعی اش؟ به خواهر رضاعی اش؟ پس این التَّابِعِينَ، یا مقارنش یا بالاترش. مقارنش در جایی که همون اثری که تابعیت من الرجال دارند، برای تقلیل شهوت قلیله هم، که دور میکنند جریان جنسی رو به طوری که مورد احتمال هم نیست مگر {22:19} بعید، بدون استثنائیات. حالا مقارن تابع، کسی است که مانع دیگری مانند تابعیت بر مبنای ایمان در کار هست که اون مانع اضافه می شود بر مانع قوت شهوت. این هم باید محرم باشه. بنابراین عمه، خاله، مادر زن، عرض می شود که فرض کنید زن پدر، مادر رضاعی، دختر رضاعی، تمام اینها رو، عروس، عروس انسان رو، اینها رو شامل میشه. اون شش تایی که درآیه نساء هست و در این آیه نیست، همه رو شامله. سوال. آقا شما از تابعین نمیرید تجاوز کنید مگر نسب به غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ. اما اگر أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ است، جوان بیست و پنج شش ساله سی ساله خیلی شهوت قوی است، در اینجا تابعین بودن کافی نیست. و لذا اگر مردی نوکر خانه شماست و دارای شوت قوی است، تابع بودن کافی نیست، یک عامله، باید دو عامل باشه. یک عامل که شهوت کم، عامل دوم اضافه به شهوت کمه که از تابعینه. بنابراین اگر چنانچه این تابعین غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ نیستف یا تابعین غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ هست، اما دارای اربه هست، شما چطور نسبت به عمه و خاله و اون شش تایی که در سوره نساء هست، در اینجا میگید محرمیته؟ جواب، میگیم تابعیت یک قدرتی دارد برای جلوگیری از عمل جنسی، ولکن اقوای از تابعیت چیه؟ تابعیت کسی که یک عضو فرعی در خانه است، این اثری دارد طبق نص آیه. اما اگر بالاتر از تابعیت یک اثر قویتری درکار باشد، جبران اون شهوت قویتر را میکند. عمه اوست، خاله اوست، مادر زن اوست، زن پدر اوست و که اوست، اینها میکنه. ما نمیخوایم اینجا حکم کنیم، میخوایم بگیم زمینه. ببینید این زمینه است برای آیات نساء، در دو بُعد. یک آیات نساء همانطور که اشاره فرموده شما ولی ما تکمیل می کینم. آیات نساء بحث مَحرَمیّت نیست، بحث مُحَرّمیَت است. ثانیا، محور بحث در آیات نساء مُحَرّمیَت هست، ولی مَحرَمیّت در ضمنه. مَحرَمیّت ضمنی رو ما از این دوازده مورد استفاده میکنیم، یک موردش، مورد عام است که ﴿أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31] این بالاتر از تابعینه. یعنی مانع قوی تری از تابعیت دارد که نه تنها جلوی شهوت عادی رو، بلکه جلوی شهوت قوی را هم اینجا خواهد گرفت. بعد مراجعه میکنیم به آیات نساء.

وانگهی یک تقسیم هم دیروز عرض کرده بودم باز اشاره می کنم. ببینید، خود مُحَرّم بودن، خب مراحلی داره دیگه. یک وقتی ازدواج بین این زن و مرد، مُحَرّم علی طول الخط ،از وقتی که متولد میشه. این بچه از وقتی که از مادر متولد میشه، مادر بر او حرام است، تا بمیرد. این ملازم صددرصد است با مَحرَمیَت، طبق نصوص. یک جور نه، از اول که موجود میشه، نه. ولی از حالا به بعد که دارای عنوانه. این عنوانی که موجب تحریم ازدواج است، تا آخر عمر هردو هست. زنِ پدر. مگر این زن از روزی که متولد شد، حرام بود؟ نه، وقتی که زن پدر شد. این عنوان از وقتی که حاصل شد تا زمانی که او زنده‌است و شما زنده‌اید، این حرامه، ولو پدر طلاقش داده. پدر طلاقش داده است و چندین سال هم هست طلاق داده، شما یه ساله بودید، زن پدر بود، شش ماهه بودید، در رحم مادر بودید، در رحم، متولد نشده بودید اصلا، ولی وقتی که زن پدر شد، این زن پدر از وقتی که این عنوان آمد، این تحریم ایجاده. اینجا ملازمت دارد با مَحرَمیّت. سهو سوم ملازمت ندارد. سوم، این عنوان مادام که هست مُحَرّمیته. ولی این عنوان از بین رفتنی هست. اُختُ الزوجه . مادامی که اُختُ الزوجه است، حرام. اما وقتی زوجه رو شما طلاق دادید، دیگه اُختُ الزوجه نیست. بله؟ این اُختُ الزوجه. این مرحله سوم که مُحَرّمیت موقت است، ملازمت با مَحرَمیّت اصلا ندارد. یا فرض کنید که رَبَائِبُ، ﴿رَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ﴾ [النساء: 23] خود نفس ربیبه بودن، مُحَرّمه؟ نه. ﴿رَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ﴾ [النساء: 23] ببینید، حرمت کی درست میشه؟ از وقتی که دختر زنی که با این زن هم‌بستر شده اید، این دختر زن، قبل باشه، حالا باشه، بعد باشه، حرامه. اگر این دختر عرض می شود که، دختر از زن متولد شده، از یه شوهر دیگه. بعد از بیست سال شما این زن رو گرفتید، این دختر زن بر شما حرام است، به شرطی این که عمل جنسی انجام شده. صحبت قبل و بعد و این نیست. این قضیه مادامی نیست، این دختر زن شد و این قید دوم که دَخَلْتُمْ بِهِنَّ هم شد، این تا آخر عمر که از بین نمیره، ولکن اون عناوینی که از بین میره،چی؟ چون بعضی عناوین اول نیمه کاره هست، دختر زن. بعد تمام کاره میشه، مِنْ نساءئِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ، بعضی ها هم تا آخره. بعضی عناوین هست که نخیر، راست و حسابی از حالا هست، از حالا تحریم میکنه، ولی بعدا عنوان می شود، از بین بره. مثل چی؟ مثل خواهرِزن. در اونجا مَحرَمیّت نیست. در کجا مَحرَمیّته؟ در آنجا که صد درصد از اول تا آخر مُحَرّمه و خود این مُحَرّم بودن جلوی چی رو میگیره؟  شهوت رو. تابعین میشه دیگه، مثل تابعین.

 عمده این است که جلوی این شهوت، یا شهوت زیاد یا شهوت کم، گرفته بشه. اگر چنانچه این مُحَرّمیت علی طول الخط باشه، یعنی به طور کلی مایوس است از اینکه بتواند با این زن ازدواج کنه. لکن به طور کلی مایوس است با این زن ازدواج کنه، در بُعد ایمانی و بر محور یا ایها الذین امنوا، نظر شهوتی که ولا سیما به اون جاهای بد برسه، این نخواهد داشت. بنابراین این مُحَرّمیت در سه بُعدش، مُحَرّمیت، محرمیت زن، محرمیت ازدواج زن در سه بُعدش، در بعد اول قطعی و خیلی روشن که از اول تا آخر اینها مُحَرّم‌اند، پس مَحرَم‌اند از اول تا آخر. در بُعد دوم از وقتی که عنوان حاصل بشود، تا آخر آخر. چون عنوان ظاهر نمیشه. و در بُعد سوم عنوان حاصل می شود و بعد از بین می رود. نمی شود گفت وقتی عنوان حاصل شد، در اینجا عرض می شود که مُحَرّم، عنوان که از بین رفت در اینجا مُحَرّم نیست. مثل چی؟ مثل اُختُ الزوجه. این هم یک تفسیری که عرض کردیم.

حالا، پس آیاتی که یعنی موارد شش گانه‌ای که از دوازده مورد سوره نساء، مُحَرّم بودن ذکر شده، موارد مُحَرّمه‌ای که در بُعد اول است یا دوم، سوم نه ها. یکی از اون موارد ﴿وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ﴾ [النساء: 23] هست دیگه، اون نه.  موارد در بُعد اول که مادر زن که شد تا آخر مادر زن، این دومیه. مواردی که در بُعد اول است که از اول تا آخر این حرام است، عمه از اول عمه است. از وقتی که شما متولد شده اید، عمه است. خاله از اول خاله است، تا آخر خاله است. این عناوینی که از اول تا آخر هست، این عرض می شود که مَحرَم هاست و اون عناوینی که از اول حاصل شد تا آخر عمر قابل زوال نیست هم  جزو مَحرَم هاست. اما عناویی که ایجاد می شود، بعد قابل زواله. قبل از اینکه شما بری زن بگیری این اُختُ الزوجه نبوده و بعد که زن رو طلاق دادی، اُختُ الزوجه نخواهد بود. اول نبوده، آخر هم ممکن است نشه، در عرض می شود که وسط. در این سومی جزو مَحارم اصلا نیست. هیچ کس هم نمیتونه بگه و هیچ روایتی و نه هیچ اشاره آیه ای در این زمینه ما در کار نداریم. {صحبت حضار} بعکس بین من  آقای خویی این اختلاف بود، آقای خمینی هم همینطور که اگر کسی یک زنی رو گرفت و این زن، دختری از مرد دیگه داره. خب، آیا می شود قبل اینکه این زن رو، البته دخول نشده ها. قبل از دخول می شود که این زن را طلاق نداده با دخترش ازدواج کنه؟ ما با علماء اختلاف داریم. علماء می فرمایند نمیشه. ما به نص قرآن میگیم میشه. چرا؟ برای اینکه ﴿وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ﴾ [النساء: 23] {31:12} خب کسی بیاد بگه پس جمع شد بین دختر و مادر. میگیم نخیر. مگه جمع بین دختر و مادر، حرامه؟ جمع بین اختین حرامه. جمع بین دختر و مادر حرام نیست. بلکه داشتن مادر زن حرامه. این تا اون آنی که دخترش ازدواج نکردید، عقد نکردید. مادر زنه. اون آنی که، طلاق هم ندادید هنوز ها. اون آنی که دختر رو عقد کردید، همون آن، بلا طلاق این مادر منفصل میشه، موارد هم ما داریم، طبق آیه ما فتوا میدیم. حالا حالا مورد دیگر ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾ [النور: 31] اذا ظَهَر. ببینید، اصولا اطفال کجا زندگی میکنن؟ در خانه پدر و مادر دیگه. پس تابعین اند. پس تابعینش محفوظه در اینجا. برای اینکه ممکنه کسی اینطور بیاد بگه. بگه طفلی که علم و قدرت شهوانی بر عورات النساء دارد، قوی‌اش که معلوم. حتی ضعیفش رو هم دارد، این چرا باید مَحرَم باشه؟ میگیم خب، اگر ضعیف دارد خب از رجال که دیگه این بالاتر نیست که دیگه {صحبت حضار} طفل هم جمع استعمال میشه، هم مفرد. اینجا جمعه. خب، بله معنی جمعه دیگه. یعنی از لفظ خودش مفرد ندارد. ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾ [النور: 31] حالا، طفلی است که در خانه است و علم دارد زن و مرد چی اند. اگه علم نداره که بچه یکساله هم ممکنه، نیم ساله هم ممکنه. علم دارد که زن چیه، مرد چیه. ولی نمی تواند کاری با زن انجام بده. این لم یظهروا است دیگه. ولکن اگر میداند و میتواند که ظهر علیه، جمع بین دانستن و توانستنه، اگر میداند و می تواند، این این تبعا نامَحرَمه. چرا؟ برای اینکه هم می داند و هم می تواند. اینجا تابع بودن کافی نیست، مگردر یک صورت. اگر بداند و بتواند و شهوت عادی باشد، آیا این طفل تابع در خانواده هست یا نه؟ بله. پس خود این تابعیت، ضمیمه می شود با شهوت کم. این رو از جمله قبلی که، ﴿أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31] استفاده می کنیم. عرض می شود که بنابراین میشه مرد، مرد پنجاه شصت ساله، این مَحرَم باشه، ولکن پسر ده یازده ساله عرض می شود که این نامحرم باشه. پس این مناط محرم بودن ونامحرم بودن، عبارت است از اینکه شهوت قویه یا شهوت ضعیفه بتوانه و مانعی در کار نیست. بله ﴿وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ﴾ [النور: 31] الی آخر، بعد میریم به آیات نساء.

عرض می شود که، بله، سوره نساء، آیه بیست و دو، ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾ [النساء: 22] اینجا مَا نَكَحَ در بحث اصلی خودش که بعد خواهد آمد و قبلا هم عرض کردم، نَكَحَ، این اعم است از عقد و عمل جنسی یا هردو. حتی اگر پدر با یک زنی زنا کرد، اونجا هم حق ندارید که اون زن رو شما باهاش ازدواج کنید. پس پدر زن فقط نیست. زنی که پدر با او کاری انجام داده، یا فقط عقد کرده و کاری انجام نداده، هر دوش رو شامله، البته این ادله اش بعد خواهد آمد. ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ  إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا﴾ [النساء: 22] از این فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا استفاده میکنیم مَا قَدْ سَلَفَ اش هم حرام بوده. آخه بعضی ها سلف اش حلاله که در شریعت قبلی حلال بود. این نخیر، این سلف اش هم حرام بوده، اگر عرض می شود که زنان پدران رو به ارث می بردند، این طور بود دیگه، حتی زنان پدران را به ارث می بردند. همانطور که مالش به ارث میرفت، عرض می شود که اون اش هم به ارث میرفت. الّا مَا قَدْ سَلَفَ که حرام نیست. اونوقت ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ﴾ [النساء: 23] تا آخر. البته بحث عمیقی که مربوط است به جهات گوناگون آیه، این باید برای بعد باشه. ما فقط جهت محوریت اصلیمون در اینجا، در بحثمون مَحرَمیته و اینجا هم آیات مربوط به مُحَرّمیَت است که مُحَرّمیَت در دو بُعد اول، مَحرَمیت ایجاد میکنه.

﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ﴾ [النساء: 23] تا اینجا که در اونجا بود.أَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ. خَالَاتُكُمْ، اونجا نبود. وَبَنَاتُ الْأَخِ، بود. وَبَنَاتُ الْأُخْتِ، بود. اونجا أَرْضَعْنَكُمْ نبود. أَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ، نبود. أُمَّهَاتُ نساءئِكُمْ، نبود. بعضی ها گیج‌اند که به قرآن هم مراجعه می کنند، حالا که مراجعه هم می کنند، می گویند که پس مادر زن چرا ندارد در قرآن که مادر زن محرمه؟ مادر زن چه گناهی کرده است که در قرآن ندارد محرمه؟ خداوند در دوازده محرم، حتی مرد نره غول فلانی که تابعین … است اون رو فرموده است که محرمه اما در زن و رجال تابعین اولی الاربه بیشتر اند؟ یا مادر زن بیشتر است؟ عرض کردم که یک جا بحث مَحرَمیت است، یک جا بحث مُحَرّمیَت است و این مانعی که نسبت به مادر زن هست، مانعی است که اقواست از تابعیت غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ ﴿وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ﴾ [النساء: 23]. آقا قرآن نص دارد، ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ﴾ [النساء: 23] در چی؟ در ازدواج کردن با این دختر، نسبت به دختر زنی که با اون زن همبستر {37:03} شما چرا قید می زنید؟