بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
مُحَرّمات النکاحی را که علامه بزرگوار در تبصره ذکر فرمودهاند، ما به طور فهرست وار بحث میکنیم، وقتی که مُحَرّمات ایشون تمام شد، ما مُحَلّلات و مُحَرّماتی رو که از آیات قرآن استفاده میکنیم، به طور مفصّل ان شاء الله بحث خواهیم کرد. و اگر احیانا تکرارهایی در کار است، تکرارهایی ضروری و لازم است. نمیخوام بگم که ما جبهه گرفتیم در مقابل فقهای اسلام، قرآن جبهه گرفته. چنانچه قصورا یا تقصیرا، احیانا فقهای شیعه یا فقهای سنی یا هردو در مقابل قرآن جبهه گرفته اند، نه به معنای مُشاقه و مُحاده، روی اِحمال و روی عدم توجه و روی سُنّت حوزویه که قرآن حتی در مادر علوم حوزهها که فقه است، اصالت نداشته باشه و در زاویه باشه که بین قصور و تقصیر، نه قصور مطلق است و نه تقصیر مطلق. زیرا اگر قصور مطلق باشد، خودش باید تقلید کنه، چطور مُقَلَد میشه؟ و اگر تقصیر مطلق باشد که ارتداد است. پس بین القصور و التقصیر. مثال، مانند یک مسیحی مثلا یا یک یهودی یا هرکه، اگر واقعا اسلام براش مثل خورشید روشن است و انکار کند، این یهودی هم نیست. اصلا این دین ندارد. و اگر چنانچه قاصر مطلق است و هیچ آگاهی ندارد و پیجو هم نشده است و نمیداند که پیجو باید بشه،
آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
در یک خانواده یهودی یا خانواده مسیحی، این وآن زندگی کردهاند و احتمال نمیدهند که دین دیگری حق باشه و شرع مداران هم، حق را به آنان نرساندهاند. تقصیر از شرع مدارانی است و قصور مطلق از این شرع ندار که مسلمان نیست ،اما یهودی یا نصرانی است، این قصور مطلق. اما بَینَهُما، بینهما یک یهودی یا نصرانی است که نمیداند حق را، اما میتواند برود و حق را پیدا کند و اِهمال میکنه و نمیروه. این بین القاصره والمقصّر است. همچنین، علمای اسلام علی مراتبهم، سنتا و شیعتا، شیعتا و شیعتا، سنتا و سنتا، در این سه بُعد، اگر برخلاف نصوصی از قرآن شریف و یا حتی با ضمیمه سُنَت، فتوا دادهاند، قصور مطلق نیست. چون قصور مطلق بقال هم نداره، بقال مسلمان هم نداره، کناس هم نداره که اگر واقعا قصور مطلق است معاذالله، اینها خودشون باید تقلید کنند، نه اینکه مَرجَع باشند و مقلد و مدرس و محقق باشند و چه. تقصیر مطلق هم نیست. تو این مغزها اونقدر مطالب غلط رفته است، اونقدر رفته است که غلط به عنوان درست جا گرفته و اینها اون حالت را به خود نمییابند و نمیبینند و یا نمیخواهند که بر خلاف نظرات مشهوره یا برخلاف اجماعات و یا ضروریات، قدمی بردارند. چون قدم برداشتن یک نفر آخوند که در حوزه سالها بوده، قدم بردارد برخلاف نظرات فقه در فقه، نظرات فلسفه در فلسفه، نظرات عرفان در عرفان، نظرات عقاید در عقاید، این خیلی اخلاص لازم دارد که کم اتفاق میوفته. باید خود را مورد هجوم ها قرار بده، مغازهاش تعطیل میشه، تشکیلاتش از بین میره، افرادش ذوب میشون.
یا مکن با پیل بانان دوستی یا بنا کن خانهای در خورد پیل
یا انسان قدم در راه خدا برنمیدارد یا اگر برداشت، درست برمیداره. خدا و خرما رو قاطی نمیکنه. خرما بخوره قوّت بگیره، در راه خدا قدم برداره. این مقدمه رو کرارا به اَلحان مختلف عرض کرده ام که وحشت من و شماها کم بشه. اگر علامه بزرگوار و دیگران، مطلبی را با ضرس قاطع میفرمایند ولکن وقتی ما به قرآن شریف مراجعه میکنیم، نَصّ است برخلاف فرمایشات آقایون، میگیم، بین القصور والتقصیر است. نه تقصیر مطلق است که خیلی وضع خراب میشه ونه قصور مطلق است که باز خیلی وضع خراب میشه، خراب بینابینه، برزخ بینهماست، برزخه ﴿وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبعضونَ﴾ [المؤمنون: 100]
یکی از بزرگان فقها که فوت کرده بودند، نمیخوام معلوم بشه کیه، من خواب دیدم ایشون رو، دیدم که یکی از فرشتگان خدا یا هر کی، فریاد میزنه آقا و اَرجُلَکم مِن الکعبین، چرا به ارجلکم فتوا دادید؟ آقا و اَرجُلَکم مِن الکعبین، چرا به ارجلکم فتوا دادید؟ خب اینها در بیداری هم همین طوره. دیگری رو در خواب دیدم که بهش میگن که آقا ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا﴾ [البقرة: 228] چرا اگر اراده اصلاح نداره، میگید که رجوع درسته؟ حتی اراده افساد داره. دیدم دونه دونه آیات رو، دیشب من علامه طباطبایی رضوان الله رو شش هفت ساعت در خواب دیدم. هیچ سابقه نداره. شش هفت ساعت متواصلا در خواب دیدم، همه اش غصه میخورد که خب من که تفسیر قرآن رو نوشتم، چرا دنبال عرفان و فلسفه و این حرفها رفتم اصلا. دیشب {06:27} این کل اون مقداری که من خواب دیدم تقریبا.
خب، حالا ما اون سِیری که در فتواهای تبصره علامه بزرگوار میکنیم، این یک سیر فردی نیست. سیر در نظرات ایشون نیست. سیر در نظرات اَعلم عُلمای اسلام است، علی الاطلاق، یعنی چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. ایشون به طور مختصر راجع به، البته تفصیل اون جریان مُحَرّمات رضاعیه رو بحث خواهیم کرد ها. چون بحثش هم بعده، ما دیروز اشارتا عرض کردیم. بحث خیلی بحث غوغایی عجیبی است که با سی چهل صفحه که دیگران نوشتهاند و چندین صفحه که جاهای مختلف نوشتهاند، تمام سی چهل صفحه، قلم قرمز روش کشیده میشه، فقط دوتا میمونه. ما به این وسیعی هنوز بحث نکردیم، فقط اشاراتی در ضمن بحثها به عنوان نمونه های فتاوایی که ضرورت فقه چنین است و برخلاف نصوص قرآنه. اون رو طلبتون باشه بعدا خواهیم آمد اگه زنده موندیم.
در صفحه 116 تبصرة الفقهاء، متن علامه بزرگوار اینه. وتحرموا اُخت الزوجه جَمعا لاعینا، این متنه. خب توضیح، در قرآن شریف ﴿وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ﴾ [النساء: 23] ما یک موقعی گمان میکردیم، چون خودش هم این خیلی مهمه، اینکه برخلاف همه امواج نظرات، انسان بیاد نظر قرآن صد درصد، این جوری است که دیگه هی باید بره جلو کم کم، حالا به جایی رسیده که به مرحله آخره تقریبا. نمیگیم آخر عمره، خدا نکنه ان شاء الله. عرض می شود که جوری است که اصلا مُسَلّمات رو ما هیچ احتمال نمیدیم که این درست باشه، میریم و میبینیم که قرآن چی میگه. برخلافه بعضی وقتها، بعضی وقتا موافقه، بعضی وقتها چی. قبلا ما خیال میکردیم که وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ، یعنی در شریعت تورات که شریعت سالفه است، جمع بین الاختین جایز بوده، سی سال پیش، بیشتر، اینطور من گمان میکردم. بعدا نخیر این دروغه. اولا در تورات جمع بین الاختین نه در بُعد موسی جایز است، نه در بُعد دیگران. این خیال توی ذهنها هست که در شریعت تورات، جمع بین الاختین در ازدواج، جایزه و یکی از نمونههایش این است که جناب موسی علیه السلام، دو خواهر را با هم ازدواج کرد، دروغ اول و دروغ دوم. نخیر اینطور نیست. بله راجع به ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النساء﴾ [النساء: 22] این اضافه هم داره، ﴿إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا﴾ [النساء: 22] بسم الله. اونوقت ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا﴾ [الإسراء: 32] مقتاً نداره. در اینجا هیچ کدوم رو نداره. نه سه رو و نه دو رو. در اینجا، وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ که جزو مُحَرّماتی است که در پونزده مُحَرّم ازدواجی سوره نساء بیان کرده است وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ. مَا قَدْ سَلَفَ، یعنی اگر شما قبلا جمع بین الاختین میکردید، حالا بخشیدیم بهتون. و این دوتا معنا داره. یکی اینکه قبلا حلال بوده و حالا که شریعت عوض شده، حرام شده و اونی که قبلا حلال بوده، در زمان شریعت حلال انجام می دادید، حالا شما رو به حساب نمیاریم. حاشیه، اگر کسی قبلا یک کاری کرده است برخلاف آنچه را منِ انقلابی فکر میکنم، الان بگیرم زندانش کنم؟ قبلا که مقلد من نبود. قبلا، قبله. بعد هم بعده. چرا ما حساب قبل رو حالا میاریم؟ این یک اشاره بود فقط به خیلی از چیزها. خب در اینجا، اگر جمع بین الاختین جائز بوده است در شریعت تورات، الان که حرامه، پس کسانی که تابع شریعت تورات بودند و این جایز رو عمل می کردند، حالا کُتَک بخورند؟ نه دیگه. إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ، یعنی قبلا حلال. این یه احتمال، قبلا حلال، حالا حرام، این احتمال درسته. کی گفته است قبلا در شریعت تورات حلال بوده؟ نه موسی دو خواهر رو گرفت، برای اینکه ﴿إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ﴾ [القصص: 27] دوتا چیه؟ قرآن میگه إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْن، دو تا یعنی چه؟ موسی یک زن داشت. خب، اونوقت در سفر لاویان تورات مراجعه کنید. سِفر لاویان تورات که از اسفار خمسه تورات است، در اونجا مُحَرّمات رو ذکر کرده و از جمله جمع بین الاختین. پس إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ، سلف فی غیر شریعت الهیة. چون دو سَلَف داریم. یک سَلَف که در شریعتی از شرایع قبل حلال بوده، حالا حرامه. این رو قبلا آدم خیال میکرد، به حساب همون شهرت و چه و این حرفها. یک سَلَف این است که مثل قضیه ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾ [النساء: 22]، این مَا نَكَحَ هم نکاح آبَاؤُكُمْ است، هم زنانی که. خب پدران، زنا میکردند، عرض می شود که مُحَرّمات قطعی رو ازدواج میکردند، چه میکردند. خب، إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ، میگه مَا قَدْ سَلَفَ، چون ﴿قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ﴾ [الأنفال: 38] این قاعده کلی است که قبلا که شما در کفر برخلاف شرایع الهی عمل میکردید، حالا که مسلمان شدید، خود این اسلام موجب شد که اون مُحَرّمات قبلی که انجام دادید، عمدا هم بوده انجام دادید، هر چه بود، الان ما اونها رو خط کشیدیم و بخشیدیم. {صحبت حضار} استمرار نمیشه. چون الان که حرام شد، وقتی که حُرمت آمد، چه حُرمت از اول بیاد، حرامه از اول، استمرارش هم حرامه. مثل مادر زن. اگر مادر زن قبلا حلال بود مثلا، فرض کنید، اگر مادر زن قبلا حلال بود، الان که حرامه، از حالا به بعد دیگه این مادرزن، زن انسان نیست. چه فرق میکند بین ابتدا و استمرار؟ خب پس این، این درست نیست که إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ، یعنی اونی که قبلا جمع بین الاختین میکردید و هیچ شرعی از شرایع الهیه این کار رو نکرده و اعتبار قضیه هم همینه. برای اینکه دوتا خواهر که دوتا خواهر اند و چقدر ارتباط دارند، اونوقت دوتا هوو چقدر با هم اختلاف دارند؟ دو تا هوو مثلا یکی از آفریقا گرفتی و یکی از آمریکا مثلا، نه نَسَبشون و نه هیچ چیشون و… چقدر اختلاف دارند؟ حالا شما بیایید با ازدواج دو خواهر، ایجاد اختلاف عمیق هوو گری کنید و دوبله؟ این زن میشه ها. چون دوتایی که با همدیگر آشنایی ندارند، با هم اختلاف پیدا میکنند. ولی دوتا خواهر رو بگیر، این میگه تو چرا؟ اون هم میگه تو چرا؟ زد و خورد و دعوا و قال و قال. این با اصل شریعت الهی تناسب ندارد. حتی اگر شما زن دوم میخواید بگیرید که جایز است در اصل و از ممنوعات نیست، ولکن گرفتن زن دوم خانه شما رو خراب میکنه، خب نگیرید، اینجا حرام میشه. زن دوم گرفتن، خانه شما را خراب میکند، ولو کان زن اول بیخود میکه مخالفت میکنه. ولی میرود خودش رو میکشه. کما اینکه ما شنیدیم، اینطور که {13:24} و خودشون رو میکشن یا خودشون رو میخوان چه کنن. حالا، پس این ﴿وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ﴾ [النساء: 23] بُعد اول. بُعد دوم، این جمع دارای چند مرحله است. یک مرحله جمع این است که انسان از اول که ازدواج میکنه میگه، انکحت نفسی ایّاکما باهم، خب مگه جمع حرام نیست؟ نکاح هم میکنه، جمع هر دو باطله. این یختار احداهما یعنی چه؟ ببینید، نکاح روی یک واقع شد و بعد روی دومی که اولی درست باشد، بعد باطل بشه. این که نیست. نکاح روی هردو واقع شد. هر دوجمع اند. انکحت نفسی ایّاکما، این تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْن مگه نیست؟ مثال خیلی بینه. این که تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْن است، پس این نکاح باطل، کان لم یکن. پس هم این و هم اون بر شما حرامه که فقهایی که میفرمایند اگر چنین عَقدی انجام شد، درسته، هر دو حرام، ولی بعد یختار احداهما. چرا یختار احداهما؟ هر کدوم رو اختیار کرد، مگر او را نکاح کرده؟ نه. چون یک نکاح کرد که این یک نکاح جمع بود و این نکاح باطله. پس اگر یختار، یختار به از انسان باید باشه، اگر عقد دیگری انجام داد ولو این عقد که باطل شده، این عقد، دوتا عقد نبوده که این یک عقده. این یک عقد که میخواست تحقق بده جمع بین الاختین را، این عقد ممنوع شد و اَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْن باطل شد. بنابراین یختار احداهما یعنی چه؟ در زن هم همین طور میگن که بحث، این از مُسَلّمات اسلام است که بیشتر از چهار زن عَقدی داشتن، حرام است. اگر کسی پنج زن رو گفت، اَنکحت کُنّ اَنتُنّ الخَمس علی کذا، خب باطله دیگه. باید بگه یَختار، چی یَختار؟ اینجا هم حرف داریم. آقایون میگن یختار، چی یختار؟.یختار اون زنی که زن شما نیست؟ آیا یختار اهداهن چی میخواید بگید؟ میخواهید بگید این چهارتا در واقع عقد شد، خدا قبول داره، یکیش نه؟ اون چهارتا کدومه؟ اون یکیش کدوم نیست؟ آیا شما میتوانید در میان ده تا زن بنشینید و بگید که انکحت نَفسی احداکنَ، درسته؟ احداکن واقعیت نداره که، احداکن غیر معیّن که واقعیت ندارد. اینجا هم همین طوره. اگر که با یک عقد پنج زن را عقد کرد، خب یکیش باطل است، چهار تاش صحیحه. یکیه باطل، معین است یا مبهم؟ مبهم. چهارتا صحیح، مُعیّن است یا مبهم؟ مبهم. آیا یختار مبهم را؟ مبهم که تحقق پیدا نمیکنه. اونی که معیّن است تازه در بعضی موارد باطله. اونی که مبهم است که تحقق ندارد در {16:01} پس این چهارتایی که شما میخواید انتخاب کنید که اون و این و اون، این یکی نه، به اختیار خودتون و به میل خودتون انتخاب کنید، این چهارتا زِنا میشه. چون عقد نکردید شما. حالا به هر وسیلهای، یا لفظ باشد، یا کتب باشد یا هر چه. پس این یختار باید سرش رو برید، نداریم ما. نه در جمع بین الاختین داریم و نه در عرض می شود که چند زن گرفتن و از این حرفها. {صحبت حضار} و لذا همین رو عرض کردم. به هر وسیله از وسایل میخواهید عقد کنید، {16:36} یا الفاظ غیر عقده یا عمل غیر {صحبت حضار} حالا که اختیار میکنه، حالا عقد میکنه یا عقد قبلیه؟ آقایون میگن عقد قبلیه آخه. بحث سر اینه. میگن اون عقد قبلی در یک جهت قوّت ندارد که پنج تا با هم باشه. در یک جهت قوّت دارد که چهارتای علی الابهام را، چهارتای مبهم را، اربعة الما، چهارتای مبهم مال ایشون. میگیم چهارتای مبهم رو عقد کردید شما، کجا عقد کردید؟ دو اشکال داره. یک، چهارتای مبهم را اگر فرض کنید بین ده تا، بگوید که چهارتای مبهم از شما ده تا رو عقد کردم. میتونه چهارتا انتخاب کنه؟ چهارتای مبهم وجود نداره که. این اولا. ثانیا، حتی چهارتای مبهم رو عقد نکرده، یک عقد کرده برای پنج تا، این یک عقد برای پنج تا، مگه دو تا عقده؟ یکیش برای این یکدونه است که مبهمه و یکیش هم برای چهارتاست که مبهمه. پس این اشکال فوق اشکال ﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ﴾ [النور: 40] این رو در کل مبهماتی که آقایون میگن یختار احداهُنّ یا فلان این سرش بریده شد.
حالا بحث دوم، آیا ﴿أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ﴾ [النساء: 23] که اشاره فرمودید الان، این اَن تَجْمَعُوا ابتداعا حرام است، استمرارا نیست؟ فرق نمیکنه. اگر گفتند گوشت خوک حرام است، چه میخوردی باید بندازی بیرون و چه حالا نخوردیف حالا بخوری. چه ابتداش و چه استمرارش. اگر لقمه گوشت خوک تو دهن است، نخورده، حالا این رو استمرارش حرامه، یعنی نباید بخوره دیگه. فرق نمیکنه که. چیزی که ذاتا حرام است، در حالی از حالات، این حرامه. چنانکه در باب زانیه خواهیم آمد که اگر یک مردی زن زانیه را گرفت غیر تائبه، از اول باطله. اما اگر یک زن عفیفهای رو عقد کرد، عفیفه بود، زانیه نبود یا به نظر او زانیه نبود، ولکن بعد تو زرد درآمد و زانیه درآمد و توبه هم نمیکنه، اینجا چطوره؟ طلاق میخواد؟ طلاق {18:38} ﴿وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾ [النور: 3] این انطلاقه، طلاق نیست، انطلاقه. ما هم انطلاق داریم، هم طلاق. طلاق نمیخواد، یعنی اگر طلاق ندادید مال شماست؟ حُرّمَ اصل ازدواجه آخه. نه حُرّمَ عمل جنسی. اصل ازدواج و زناشویی، چه عملی باشد، چه نباشد، چه ابتدا، چه استمرار، به طور کلی حرام است. حالا در اینجا اگر کسی اُختین رو قبل از اسلام داشته و بعد که مسلمان شد، اُختین زنان او نیستند و اینجا هم یختار معنا نداره. بچه هم دارد از هردو فرض کنید، هر چه. این یختار یعنی چه؟ برای اینکه قبلا دوتا خواهر با هم بودن، فرض کنید در شریعت تورات صحیح بوده، اگر هم ناصحیح بوده که بالاتر، ولی الان که اسلام آمد و اَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْن، تَجْمَعُوا هم {19:25} رو میگیرد و هم استمرار رو. الان این الْأُخْتَيْن مجموعین که زن این آقا هستند، این الْأُخْتَيْن زنِ آقا نیستند. میشه گفت یکیشون علی الابهام؟ خب علی الابهام وجود نداره. باید که عقد جدید بکنه. پس یختار در اینجا درست نیست. این سَر یختار در کل ابعاد بریده میشه، به چند جهت. عقد نشده برای یکیشون، یکی بدون اون دیگری که عقد نشده، اگر با هم عقد شده، با هم عقد شده تا اینجا درست فرض کنید، اگر در شریعت قبلی درست بوده، تا اینجا درست فرض کنید، از اینجا این به ابطال میشود. چنانکه اگر یک زنی را عقد کرد، بعد طلاق داد و یا انطلاق حاصل شد، دیگه نمیشود گفت که یختارها بعض. اگر یختارها بعض اگر صلاحیت باشه و درست باشد، باید که عقد جدید به هر طوری که هست انجام بشه. پس این مسئله دوم که ابتدائا و استمرارا.
سه، آیا جمع بین اختین، مقداری بیشتر باید باریک بشیم اینجا، جمع بین اختین در صِرفِ عقد یا در عقدی که دنباله داره؟ ممکن است کسی بیاد بگه عقد کردم، حالا که عقد کردم، فرض کنید که عمل جنسی با هردو نه، با یکیش فقط، دیگری هیچی، دیگری سماق بمکه. میشه؟ نخیر، برای اینکه بحث سَر چیه؟ بحث سر حُرمت نکاح است. حرمت نکاح در کل ابعادش. حرمت نکاح در کل ابعادش این حرامه. نه نکاح فقط. نکاح، مُقدّماتش، مؤخراتش. مقدماتش، نظرة، لمسة، {20:59} و چه و چه. و مؤخراتش، عرض می شود که ﴿وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ﴾ [البقرة: 223]. وسطش که یعنی زناشویی. در کل این ابعاد، جمع بین اُختین این میشود که حرامه. پس چه عقد باشد فقط، یا عقد باشد با جریان، یا عقد باشد بدون عمل جنسی، اما با نظر کردن اَن شَهوَتین که به زنش داره نگاه میکنه، تمام این مراتب رو، مراحل رو، آیه مبارکه حرام میکنه کما اینکه از اول اینطور بود ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ﴾ [النساء: 23] چه ازش تونستیم دربیاریم؟ حتی {21:31} خب، اما اون مسئله سوم اینه. اگر چنانچه انسان با یک دختری ازدواج کرده و بعدا این دختر رو طلاق داده، منتها این عِدّه داره، اگر چنانچه عمل جنسی شده، عِده هم داره دیگه. اگر با یک زنی ازدواج کرد و عمل جنسی انجام شد و عده داشت، اهل عده بود یعنی و اِلا اونی که بائن باشد، نه. اونی که اهل عده نباشد، نه. اگر عده داشت، آیا میتواند در عده این زن، خواهر او رو ازدواج کند یا نه؟ {22:08} چرا نمیتونه؟ برای اینکه این جمع نیستش که. برای این که خواهر اول رو طلاق داده، زنش که نیست. {صحبت حضار}
خب اون بُعدی رو که قرآن میگوید ﴿وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ﴾ [النساء: 23]، یک جمع حقیقی واقعی داریم که هردو خواهر، زن این هستند. ولکن یکجا جمع حقیقی و واقعی نیست، جمع مَجازیه. یعنی چه؟ یعنی این زن را طلاق داده و عده در حال عده است، در حال عده این زن، خواهرش را ازدواج کند، این جمع حقیقی است؟ خب نه. اولی که زنش نیست، دومی زنشه. ولکن ما از آیهای استفاده میکنیم در سوره بقره که این هم مانند زنشه. چه زن انسان، چه مانند زن انسان به نَصّ. کما اینکه ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ﴾ [النساء: 23]، مادرهایی که او را زاییدند رو میگیره. ﴿وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ﴾ [النساء: 23]، تنزیله. تنزیل شد زنی که به شما شیر داده که همونطوری که با مادر خودتون نمیتونید ازدواج کنید، با زنی هم که به شما شیر داده با شرایطش، نمیتوانید ازدواج کنید، برای اینکه تنزیله دیگه. تنزیل هم به نَصّه. خب حالا در اینجا ما تنزیل به نَصّ داریم. اون روایتی که میفرماید که {23:38} رجعیة زوجة، اونم از آیه استفاده کرده. آیه اینه ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا﴾ [البقرة: 228]، اون بُعدی که اینجا مورد استفاده است، این است که این زنهایی که طلاق یافته اند و در حال عِدّه رجعیه هستند، بائن نه، در حال دارند و عده رجعیه اند، چون بعضی از عده ها رجعیه نیست، بعضی عده ندارند، بعضی ها عده رجعیه دارند. اون زنانی که طلاق یافتهاند و دارای عده رجعیه هستند، وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ، در زمان عده. مادامی که این عده رجعی هست، در این زمان عده رجعیه، شوهرهاشون اَحَقاند که برگردانند. چجوری برگردانند؟ یعنی با عقد؟ برگرداندن نیستش که. با عقد که، برگردونی بدون عقد. معنیش چیه؟ معنیش این است که این عقدی که انجام شد، بعد طلاق کلا فاصله نداده. ببیند، یک طنابی است که به یک جایی بستن، بعد یک رشتهاش رو می برند، یک رشته رو می برند، بعد اتصال هنوز موجوده. هنوز طناب اتصال داره، ولو اتصال قوی ای نیست. در اینجا هم عقدی که انجام شد صد درصد زن و شوهر اند. این صد درصد زن و شوهر، با طلاقی که رجعی است و عده رجعیه دارد، صد درصد از عقد، از بین نرفت. صد درصد جدایی حاصل نشد، صد درصد هم نیست. درصدی هست، درصدی نیست. در اون درصدی که هست زنشه یا نه؟ فلذا در عده رجعیه هست که زن نباید از خونه شوهرش بره بیرون، ﴿لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ﴾ [الطلاق: 1] حق نداره در این مدت عده بره بیرون و حجاب هم لازم نیست بکنه. باید خودش رو بَزَک باید بکنه، چرا؟ برای اینکه شاید این مرد برگرده. به شرطی که این رجوع، رجوع اضراری نباشد. رجوع، رجوع اضراری نباشد بلکه رجوع اصلاحی باشد. چون، ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا﴾ [البقرة: 228]. خِلافا من للعلماء، إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا. علما میفرمایند که در رجوع اراده اصلاح نمیخواد. بعضی ها میگن اراده، اینهایی خب با انصاف تر اند، میگن اراده نه اصلاح دارد ، نه اضرار، برمیگرده. قرآن میگه نخیر إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا. بعضی ها میگن حتی اگر اراده اضرار هم دارد، حرام هست، اما برگشتنش {26:07} این هم خلاف دو آیه. یکی ﴿إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا﴾ [البقرة: 228]، یکی هم ﴿وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ﴾ [الطلاق: 6] این مضارّه است. خب حالا، پس ما از آیه این مطلب رو استفاده میکنیم که عقدی که، طلاقی که طلاق رجعی است، در طلاق رجعی صد درصد بینونت نیست، کما اینکه صد درصد زوجیّت نیست. ولی زوجیت الما هست. این زوجیت الما که هست ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا﴾ [البقرة: 228]، اگر برگشت و اراده اصلاح دارد، دیگه عقد جدید لازم نیست، حتی گفتن هم لازم نیست. این مومن است، او مومنه، اگر رفت و عمل جنسی انجام داد به عنوان برگشتن، این کار حلالی است و با زن خودش و این زنشه منتها زنی است که یک مقداری از بند خارج شده و یک مقداری موجوده. پس بنابراین و اَن تَجمعوا هر دو رو میگیره. أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ جمع در نکاحه. جمع در نکاح دو جوره. یکی جمع در نکاح صد درصده، یکی جمع در نکاح درصده. بله؟ حالا، جمع نکاح صد درصد، این دو خواهر را با هم صد درصد زنش، طلاق هم نداده، این باطل، حرام.
دو، یکی صد درصد، دیگری درصد، درصد که خواهرش که طلاق داده و عده رجعیه دارد، درصد زنشه. بعد خواهر دیگر را در عده رجعی میگیره. پس یکیش درصد جمع است، دیگری صد درصد جمع است. اولی که طلاق داده، نیمه زوجه است، دومی رو که در عده رجعیه گرفته است، تمام زوجه است. این یک را با این نیم باهم جمع کرده، چه فرقی میکنه، جمع نیست؟ خب جمع دو مرحله دارد. مرحله اولی اونه که این صد درصد زنش هست و اونم صد درصد زنش، جمعه. مرحله دوم، اینی که طلاق داده در عده رجعیه، درصدی زنشه، درصدی نه. در اون جهت که درصدی زنشه، پس اَن تَجمَعوا تحقق پیدا کرد. این دو.
سه، ما در سه و چهار حالا داریم بحث میکنیم. در دوم که خب بحثی نیست. منتها با این شرط که بعدا خواهیم عرض کرد که شرط اصلاحه. مرحله سه، اگر یک زنی یائسه است، زن یائسه را طلاق داد، عده ندارد اصلا. خب حالا که عده ندارد اصلا، میشود خواهرش رو گرفت؟ خب بله عده نیستش که. عده نداره اصلا. ما طرف مقابل رو گفتیم ها. دو طرف هست و بینهما متوسطا. طرف اول، عده دارد، عده رجعیه است و جمع در بُعد دوم هست. در مقابل اصلا عده ندارد. حتی عده ندارد این زن، وقتی که عده ندارد این زن، پس جمع بین الاختین چیه؟ این زنی که طلاق داد، دیگه زنش نیست. هیچ زنش نیست. صد درصد این فصل حاصل شده. حالا که صد درصد جدایی حاصل شد، اگر زن دیگری رو بگیره جمعه؟ یه درصد هم جمع نیست. این خواهرش رو که میگیره، صد درصد زنشه، اولی یک در صد هم زنش نیست. پس جمع در هیچ بُعدی از ابعاد نیست. این بین عرض می شود که طرفین. اما بینَهما. بینَهما جایی است که این خواهر اولی که طلاق داده است، عده دارد، عده دارد. حالا این عده یا عده بائن است، بله؟ یا عده رجعیه است. عده رجعیه رو گفتیم که. عده بائن. اگر زنی که طلاق داده است فرض کنید که این زن رو گرفته، باهاش عمل جنسی انجام نداده. این که عده نداره، نه. زنی که گرفته است و این زن رو طلاق داده و عده دارد، اما عدهای که دارد عده برای ازدواج کردن بعدی است. مثلا، این زنی که گرفت و طلاق داد، در این ضمن عدهای که دارد، عده، عدهای است که در اون نمیتونه رجوع کنه اصلا. عده، عده بائنه. مثل طلاق خلع و طلاق مبارات. در طلاق خلع که طلاق از طرف زن است و در مبارات که طلاق از طرف مرد و زن، هر دو است با شرایطش، در اونجا عده هست، اما رجعی نیست. یعنی مرد، وقتی این زن رو طلاق داد به طلاق خلع یا مبارات، حق رجوع کردن نداره، پس بائنه. حالا که بائن شد، خواهرش رو میتونه بگیره برحسب نصوص. نصوص هم نمیخوایم. آیه، ببینید در اینجا وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا، بُعد دوم رو درست کرد. یعنی در اونجایی که رجوع میشود. چون {30:28} این زن را که طلاق داده و طلاق بائن است و نمیتواند بعد به این زن هرگز برگردد، در اینجا اگر خواهرش رو در عده گرفت، جمعه؟ نه جمع اولی است و نه جمع دومی. جمع اولی نیست برای اینکه اولی رو طلاق داده. جمع دومی هم نیست برای اینکه این اولی که طلاق داده، صد درصد فاصله خواهد شد. چرا؟ برای اینکه این طلاق بائنه. طلاق بائن در اینجا که عده هم هست، عده بائنه است و در عده بائنه مانند بعد از عده بائنه است، در هیچ دو مرحله مرد نمیتواند به این زن رجوع کند. حالا که مرد صد درصد به این خواهر اول که طلاق داد، در عده بائنه نمیتواند رجوع کند، بنابراین گرفتن خواهر دوم، این جمع نیست. نه جمع اول است و نه جمع دوم.
و حال آنکه، و حال آنکه اینجا امکان رجوع با یک شرط هست. اِذا رجَعَت فی ما بَذَلَت. اذا، اگر این زن برگشت در خلع اش یا در مبارات، فی ما بَذَلَت. ینقلب تنقلب عدة الرجعة. با اینکه این اگر هست، مع ذلک، مادامی که این زن رجوع نکرده است در ما بَذَلَت، الان بائن صد درصد هست یا نه؟ الان که بائنه که. الان که بائن است صد درصد، بنابراین نه جمع اول است و نه جمع دوم. ولکن اگر که رَجَعَت فی ما بذلت. این رو دقت کنید. بله؟{صحبت حضار} اگر چنانچه در این عرض می شود که طلاق بائن خلع و مبارات، هنوز زن رجوع نکرده. میتونه خواهر رو بگیره یا نه؟ بله. اگر خواهر رو گرفت، میتوند این خواهر اولی رجوع کند تا عده رجعی بشود؟ نخیر. زمینه تموم شده از بین رفته. … زمینه از بین رفت، تموم شد. خب این یک فرعی از فروع بود که حالا عرض کردم.
حالا، این مرحله عرض می شود که سوم. پس مرحله اول جمع، جمع واقعی است. مرحله دوم جمع، جمع نسبی است در صده. مرحله سوم اصلا جمع نیست. منتها این مرحله سوم که اصلا جمع نیست، دو جوره. یک جورش که همه فقها میگویند و قبول دارند که در عده خلع، عده طلاق خلع، عده طلاق مبارات، مادامی که خلع است و مبارات است و رجوعی در کار نیست، حق دارد خواهر او را بگیرد. چرا؟ برای اینکه جمع اصلا نیست، هیچی. و اما اگر چنانچه خواهره را نگرفته هنوز، قبل از اینکه عده تمام بشه و قبل از اینکه خواهر رو بگیره که مانع بشه، مانعی در کار بشه، این عرض شود که رجعت فی ما بذلت. وقتی که رجعت فی ما بذلت چی میشه؟ علقه زوجیت شیء ما برگشت میشه. برگشت بدون عقد. این، یک مرتبه، عقد کامله. یک مرتبه، نیمه عقده. یک مرتبه، به طور کلی بائن شد. ولی این بینونت درصد میشود با رجعت فی ما بذلت. نص دیگه. اگر این زن گفتش که من بخشیدم به جنابعالی آنچه را که بذل کرده بودم، نه، برمیگردونم آنچه را به شما بذل کرده بودم. وقتی که برگرده چی میشه؟ میشه رجعی. وقتی که رجعیه شد، میشود بُعد دوم جمع. وقتی که بُعد دوم جمع شد خب دیگه … بالاترش چی؟ بالاترش اونجایی است که اصلا قابل رجوع نیست و زمینه بذل هم نیست. نه زمینه بذل، اصلا قابل رجوعه، مثل کجا؟ مثل اونجایی که یک زنی صغیره است یا غیر مدخلوا بها است یا یائسه است. اگر این زن را گرفت، خب عده ندارد دیگه، چون عده ندارد، بنابراین بلافاصله خواهرش رو بگیره، مطلبی هست؟ نه. حالا جایی که عده دارد اما بینونت صد درصد است، نه خلع است و نه مبارات است که بذلت فی ما رجعت باشه. مثل اونجایی که فرض کنید یک زنی را این عقد منقطع کرده. اگر زنی را عقد منقطع کرد و هر کاری هم شد انجام بشه یا نشه، چه انجام شه چه نه، حالا اگر زنی رو عقد منقطع کرد و اون مصداق اعلاش، عمل جنسی هم انجام داد و بعد وقت تمام شد مدت، یا مدت رو بخشید، در اینجا انفصال کامل هست یا نه؟ انفصال کامله. این زن رو گرفت عرض می شود که چند وقته و عمل جنسی هم انجام شد، بچه دار هم شد. این زن طلاق میخواد انفصالش؟ نه. انفصال این زن یا با بخشش یا مدتش تمام شد. اگر بخشید یا مدت تمام شد، این زن مهمتر است در انفصال؟ یا در طلاق خلع و مبارات؟ در طلاق خلع و مبارات میشد برگردد به زوجیت اذا رجعت فی ما بذلت. بله؟ در اینجا این حرفها نیستش که. در اینجا اگر بخواد این زن رو بگیره، دو مرتبه باید عقد کنه، هیچ راهی از راهها از طرف مرد، از طرف زن وجود ندارد که بلا عقد به هم ارتباط زناشویی داشته باشند. درسته؟ پس در اینجا اولویت دارد یا نه؟ نمیخوایم به اولی استدلال کنیم ها. اگر چنانچه مانع جمع الما، در اینجا هیچ معنایی از مانع جمع نیست. هیچ معنایی از مانع جمع نیست. حتی در اون مسئله قبلی، اگر در طلاق خلع مبارات، اگر در ضِمن عده رجوعی در کار نیست، رجوع زن. رجوع زن در ضمن در کار نیست، میتواند مرد خواهر این زن رو که طلاق داده، الان بگیره یا نه؟ بله. و حال آنکه امکان داشت اون رجوع فی ما بذلت بکنه و بعد چی؟ ولی امکان حاصل نشد.
ولی یک زنی که انسان عقد منقطع کرده و بعد او رو یا رها کرده یا وقت تمام شده و بعدا این زن عده داره. این زن که عده دارد، در عده این زن خواهرش رو بگیره چطوره آقایون؟ همه میگن نه. ما میگیم بله. همه میگن نه. چرا؟ یدونه روایت پیدا کردن راجع بهش، یه دونه روایت. یکدونه روایت پیدا کردند که نسبت به معصومه که نخیر نمیشه، جمعه. کجاش جَمعه آقا؟ اگر شما از معصوم روایت نقل کنید که دو دوتا شونزده تاست، قبول میکنید؟ این رو دروغ گفتند دیگه. بابا این جمع نیستش که. قرآن میگه جمع. این جمع نیست. جمع نه در بُعد اول است، نه در بُعد دوم است، سوم هم نیست حتی. در بُعد دوم که طلاق رجعی است که نیست. در بُعد سوم هم که طلاق بائن خلع و مبارات است که امکان برگشت هست، اگر رجعت فی ما بذلت اون هم نیست. در اینجا بینونت کلی است. در اینجا که بینونت کلی است، نص قرآن است که اونی که مُحَرّم است و اَن تجمعوا بین الاختین، جمع نیست که. شما چطور به این روایت عمل میکنید؟ چندین اشکال داره. یکی، ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ [الإسراء: 36] یدونه روایت آخه این قابل قبوله؟ برای مسئله به این مهمی قابل قبوله؟ اولا. ثانیا، اگر هم روایت قطعی الصدور بود، قطعی الرد است، چون برخلاف نص آیه است. چون قرآن گفته تجمعوا، اگر چنانچه او هم حرام بود، لفظ دیگری که اوسع بود و اشمل به جای و ﴿وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ﴾ [النساء: 23] عرض می شود که ذکر میشد.
برای ما نقل کردند که یکی از بزرگان که فوت کرده در قم، این دوتا خواهر رو صیغه داشته همیشه. این وقتی تموم می شده، اون رو. اون وقتش تموم میشده این رو. این چطوره؟ گفتم به نظر من اشکال نداره. گفتند ما سوال کردیم از فقها گفتند اشکال داره. گفتم ما هم سوال کردیم از قرآن میگه اشکال نداره. ﴿وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَف﴾ [النساء: 23].
خسته شدم من.
اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم ووفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی والسلام علیکم