بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الرب العالمین و صل الله علی محمد وآله طاهرین
بحث نکاح غیر زانیه با زانیه و غیر زانی با زانی از امهات فروضی است که برخلاف نص قران است مقدمهای برای برادران عرض می کنیم. سوال، به چه علت این همه روایات از منظر وحی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و از ائمه معصومین علیهما السلام وارد شده که این اندازه تساقط و تناقض در ابعاد گوناگون دارند. احیاناً مضاد با قرآن است احیاناً با یکدیگر مضادند که شما هیچ بابی از ابوب فقه یا هیچ مسئله ای از مسائل فقهی را نمی توانید پیدا کنید که روایات متضاد متناقضه نداشته باشیم. یک، تضاد با نصوص و یا ظواهر آیات است، دو، تضاد با یکدیگراست ، سه ، تضاد با واقع هست اسماً، عدلا ً ، علماً ،عقلاً و از این قبیل اما در قرآن شریف هر اندازه هم که جستجو شود تضادی هست. حتی دشمنان قرآن که در طول ۱۴ قرن در نصوص قرآن جستجوها کرده اند، کاوش ها کرده اند، فکرها کرده اند که حتی از نظر ادبی و لفظی نسبت به یک اعراب و یا یک نقطه، یا یک حرف ایراد بگیرند گرفته اند اما جوابش را خود قرآن داده. بنابراین تقابل است در جهات گوناگون بین قرآن و روایت نه سنت، بین قرآن و روایت. و این روایات با این همه علیت ها، عیب ها و کسالت هایی که دارد اصالت دارد در بین عقائد ما و مردم ما و حوزه ما و علمای ما و فقهای ما اما قرآن شریف اصالت ندارد اگر داشته باشد به طور فرعی است. که روایتی داریم که نمیشود قرآن را فهمید مگر اینکه روایتی معناش کنیم. اگر روایتی در تفسیر…(اینجا نوار خراب شد) خوب این سوال پیش میاد که چطور شده است ائمه معصومین علیهم السلام بعد از رسول الله صلوات الله علیه همه مبتلای به این نقل ها شده اند که ازشون تناقضات و تضادات اینگونه نقل شده است. عرض میکنیم روایاتی که از رسول الله صلوات الله علیه است ولی ابتلاء درش خیلی زیاد نیست هست ولی ابتلاء درش خیلی زیاد نیست. خوب کافرانی، منافقانی ، یهودیانی، نصارایی و غیرو غیر این ها خودشون را جا میندازن و روایاتی جعل می کنند علیه رسول الله صلوات الله علیه اما نسبت به ائمه علیهم السلام روایات متناقضه متضاده در ابعاد گوناگون که تا اندازه ای عرض کردیم بسیار زیاده در ابواب عقائد در تاریخ در فقه در اخلاق در بیان واقعیات و همچنین. چرا؟ اونی که من فکر کردم ائمه علیه السلام رسمیت قانونی نداشتند. بعد از رسول الله صلوات الله علیه مسئولیت خلافتی و حکومتی و قانونی مال دیگران بوده فقط پنج سال امیرالمومنین صلوات الله و سلام علیه اضافه بر خلافت واقعی داشتن اونم همش ابتلائات بوده البته رسول الله صلوات الله علیه بیست و سه سال این حکومت رسالتی را داشتن که اضافه بر حکومت ظاهری بود مجال ایشون خیلی بیشتر بود و مجال بیان ما أرسل الیه بود. اما در زمان امیرالمومنین صلوات الله علیه فقط پنج سال اون هم شب و روز ابتلائات بود شب و روز جنجال بود شب و روز ناراحتی بود و لذا روایات احکامیه ای که از امیرالمومنین صلوات الله علیه به ما رسیده است زیاد نیست بله با نقل ائمه است اما راوی از خود امیرالمومنین صلوات الله علیه روایات احکامی را نقل کند این درصدش زیاد نیست. اما از باقرین، صادقین علیهم السلام بسیار بسیار زیاد است در قله اولی، و از بقیه ائمه علیه السلام امام کاظم امام رضا علیه السلام و بعضاً ائمه دیگری و در قله ی اولی امام باقر علیه السلام مخصوصاً امام صادق علیه السلام واقع است روایات زیاد داریم. حالا علت اینکه در فترت خلافت معصومین علیهم السلام این همه روایات جعل شده و اختلاق شده نسبت غلط داده شده متن جعل شده سند جعل شده یا جعل کلی شده یا جعل بعضی شده، متنی را نقل کردن اضافه کردند متنی را نقل کردند کم کردند، متنی را نقل کردند اصلاً اصل ندارد، سندی را جعل کردند کلا، سندی را جعل کردند بعضاً، زن سندی هست درست اما صاحبان سند غفلت کردند و آن متن را روی غفلت نقل کردند. این همه گرفتاری ها و کسالت ها دارد روایات ما، چرا در زمان ائمه اینطوری شد؟ چرا؟ علت روشنه، امروز احساس نمی کنیم؟ امروز در حکومت شیعه خودمون احساس نمی کنیم؟ آیا هر عالم شیعی آزاد است که علی الرئوس الأشخاص مطالبی را بر مرجع قرآن بگه؟ نه، بر خلاف شهرت است بر خلاف اجماع است، مجال نیست بحث انتقادی نمیکنم مجال نیست. مجال نیست که صحبت کند با مردمان. و اکنون که مجال هم نیست صحبت کند با مردم. مطالبی علیه او جعل میشه تواتر پیدا میکنه، شهرت پیدا میکنه نقل می کند تواتر علامه بزرگوار چنین کرد. در دو جهت خفه می کنند، شیعه هم هستند در دو جهت خفه می کنند. درجهت اول نمیگزارند برخورد داشته باشند این نوابغ روزگار اسلامی که با مردمش صحبت کنند و در بعد دوم که در میان مردم نیست و همگان او را نمی بینند نمیشنوند حرفاش رو جعلیات علیه او زیاده. وقتی که در حکومت شیعی این چنین گردد حکومت سنی چی میشه؟ هارون الرشید ها متوکل ها از ابوبکر گرفته عمر و عثمان بعد معاویه بعد و بعد و بعد چگونه می توانستند ائمه علیهم السلام اصلاً با مردم برخوردی مرتب داشته باشند اگر هم احیاناً برخورد داشتند بنابراین جعل روایات علیه معصومین علیهم السلام بسیار زیاده تقیه هم هست دو، اگر بیان حقیقتی است که فرمودند قایم کردند سه. اگر یک مطلب درستی هم میخواهد ارائه بدهد این مطالب در نادرست ارائه دهد بنابر هر جهت محاصر است در زمان قدیم ضبط صوت نبوده خوب حالا اینطور هست حالا جبران میشه کرد. گرچه احیاناً قدغن باشد ممنوع باشد این نوار که زمان رضاخان در مکه صحبت کردیم در تمام دنیا پخش شد. ولی در زمان ائمه علیهم السلام که خوب نمیشد اصلاً، پس چه کند امام صادق علیه السلام با این همه شاگرد داشت. این همه شاگرد داره اما خوب مطالب رو صاف و سر راست ازهر صورت که صادر میشود اگر تقیه نیست چطور میشود صد درصد باشه؟ من خیال می کنم علت این باشد که اینهمه تناقضات اینهمه جعلیات این همه اختلافات و یه مطلب هست اون مطالبی که رسول الله صلوات الله علیه و ائمه معصومین فرمودند بلا تقیه، رسول که تقیه ندارد ائمه تقیه دارند، اون مطلبی که از مصدر اول وحی رسول الله صلوات الله علیه و مصدر ثانی وحی که اینجا تقیه است اگر بدون تقیه صادر شده است اون مطالب که حامل احکام الهیه است، مخصوصاً در بعد باید و نباید، وجوب و حرمت حتماً بر ما درسته. قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ خداوند که حکمی را صادر می کند از برای تمام مکلفین الی یوم الدین میخاد برسونه یا نه، اگر نمیخاد پس چرا گفت؟ اگر مطلبی لزوم ندارد خوب چرا گفت ؟ اگر مطلبی لزوم دارد آیا می تواند برساند از راه صحیح یا نمی تواند وقتی که گفت آیا می تواند برساند؟ قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ حجت خدا رساست. کسانی که دنبال حجج الهی بروند که حجج در اصل دین و چه حجج در فرع دین حتما باید از راه صحیح برند راه صحیح قرآنه و قرآن شریف که مکرر می فرماید از جمله این تعبیر که وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ ،خودش فرموده است از آنچه که علم بهش حاصل نکردی پیروی نکن. با اینکه خودش فرموده خودشم فرموده قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ پس چطور می توانیم به احادیثی که صد در صد نیست اعتماد کنیم. ۵۰ درصده ۶۰ درصده ۳۰ درصده ۹۰ درصده؟ احادیثی که برای انسان علم حاصل نمیکند و لا سیما مخالف قرآن باشد. اونجایی که نه موافقه نه مخالف. احادیثی که نه موافق قرآن است نه مخالف قرآن کم هم هست. چون ضوابطی که خداوند در قرآن ذکر فرموده . در اینکه نماز هجده رکعت است نماز یومیه ، احدی اختلاف نکرده یعنی حجت بالغه به تمام مسلمین رسیده است. اما آیا نماز در سفرفی الاماکن الاربعه قصر است یا نه؟ ده قول داریم. روایت این قول اون قول و…که قابل قبول نیس ما به نص قرآن تمسک میکنیم. اینجا جای فرمایش معصوم علیهم السلام العلم نقطة کثرها الجاهلون یادش کردیم. حالا هی برو سراغ رجال. حیف نیست شما با این نوع و فکری حالا احکام بنویسید کتاب الله که اصل کلم بازی ما کنار گذاشتیم از مطلب خوب از علتی که این روایات تناقض تضاد در ابعاد گوناگون دارد و ما نمی توانیم به روایاتی که حالا اونجا با قرآن مخالف نداره، مخالف داره معلومه از امیرالمومنین علیه السلام سوال کردند آیا دختر یا خواهر پسری که باهاش چنین شده می گرفت؟ فرمود بله و أحل لکم… حدیث مرسل است، یکدونه است اونم آخره همین را قبول میکنیم ده پانزده تا ازش قبول نمیکنیم. اونجایی که موافق و مخالف دارد با نصب یا ظاهر مستقر قرآن که راحته. اما اونجایی که نه موافق دارد نه مخالف نه نص نه ظاهر مستقر نه عام نه مطلق چون عام و مطلق هم موافق و مخالف دیگه اگر ما عامی در قرآن شریف داریم و روایات متعارض داریم که بعضی میخان عام را تخصیص بدن بعضی را نه به دو جهت ما اون روایت که خلاف قرآن است قبول نمی کنیم یک صد در صد نیست یا این ور یا اون ور، وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ، جهت دوم اون روایتی که مخالف عام کتابیست موافق ظاهر نیست؟ عام ظاهر نیست؟ روایتی که مخالف عام کتابیست مخالفه؟ خب موافق موافقه، مخالف که موافق نیستش که. حالا اگر ما جایی رسیدیم حکمی از احکام بود که موافق هیچ بعدی از ابعاد اربعه قرآن نیست. نه نص است نه ظاهر مستقر است نه عام است نه مطلق است. در اینجا اگر چنانچه روایات متخالف نباشد نصب باشه قبول می کنیم از باب عرض میشود که أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ . در این صورت ما وحشت نباید کنیم اگر روایاتی در باب نکاح زانیه غیر تائبه از برای مرد غیر زانی یا بالعکس روایات زیادی داریم مثلاً، حالا نداریم مثلاً فرض کنید اون وقت چون آقایون میگند چون این روایات زیاد است و شهرت است و چه این طرف فتوا میدهند برخلاف نص قرآن شریف . چرا ما باید بترسیم که موافق نص قرآن فتوا بدهیم و مخالف نص روایات فتوا ندهیم. روایاتی که بر خلاف نص قرآن شریفه این مورد از موارده. بنابراین خیلیم آزاد هم هست محک دستمونه. اگر صد خروار شما فلز داشته باشید که با محک نمیخوره طلا نمیدن اما اگر یک مثقال داشته باشید که موافق محک است ببینید چقدر پول میدن. اگر ما چنانچه روی محک کار کنیم فلانجا محکه میریم دقت نمیکنیم یه چیز دیگه برمیداریم. قرآن شریف که محک است درست دقت کنید یعنی اکتفا نکنید که من پنجاه سال روی این روایت فکر کردم نخیر. یکی از کارایی که مراجع تقلید میکردند وسنت شون خوب بود این بود مثلاً در جلسات آقای خویی رضوان الله علیه ما شرکت میکردیم خب مثلا سوال میشد در رساله نوشته ها و لی باز مراجعه میکردیم به ادله، چرا؟ چون انصافه واقعاً حالا کار نداریم که سنت را قبول نداریم ولی انصافه. برای اینکه انسان در هر حالی وضع دیگری دارد ممکن است در آن حال قبلی وضعش آن بوده که فتوا را داده مثلاً آیت الله بروجردی بالای منبر وصیتی کرده که فلان جای عروه الوثقی را عوض کنید انصاف واقعاً اون موقع اینجور فهمیدم حالا اینجوری میفهمم. ما درست دقت کنم در آیات بنده درست در تفسیر نوشتم قبول هم دارم. حالا این نکاتی که ما از آیات استفاده میکنیم که شاید اونجا ها کلا ذکر کرده باشه. قرآن را باز کنید. خب از آیه ی دوم، الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ، آدم چی فکر میکنه؟ خب این الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي چند بعد داره. این مرد و زن یکمرتبه زنا کرده اند داریم ابعاد را ذکر میکنیم، این مرد یا این زن زنا کرده اند اما توبه نکرده اند و ثابت است برای شما حاکم شرع شهودی هست. این فاجلدو میاد؟ سه، شهودی هست ما دون اربعه فاجلدو میاد؟ چون دلیل میخاد چون این الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي کلاً که نفرموده قید کرده عاخه وقتی که اینجا قید اومده ما نمیتونیم بگیم هر کسی که طبق الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي کرد فاجلدو فوری فاجلدوا، مطمئن شدیم که فلانی چنین کرد پس شده پس فاجلدوا. نخیر، این قیدی که در اینجا هست باید در نظر گرفته بشه. مرتبه چهارم، الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي که قرآن میگه در قرآن داریم قبل از اینکه توبه کرد حالا چهارم الزانیه و الزانی شرایط مخصوص خودش بعضیا میگن که اگر سه مرد هم باشه کافیه چهارتا برای اینکه اون در باب دین است باید بحث کنیم چون دلیل میخواد کلان که نفر موقعی که میخواد آخه وقتی که اینجا قید باشه ما نمیتونیم بگیم هرکسی که طبق زانیه وزان مجله ۲ مطمئن شدیم که به نانی چون کرد لابد کاری شده مجله ۲ این قیدی که اینجا هست خواب مرتبه چهارم مرتبه چهارم چیه از آن ایت و زانی که قرآن میگه قبل از این که توبه کرد بگیرنش یا تحت سلطه قرار بگیره حالا چهارم این است که از آنیتا فرزانی با شرایط مخصوص خودش چهار تا شاهد عادل که بعضیا میگن اگر سه مرد و زنم باشه کافیه چهار تا برای اینکه اون در باب دین هست که آیه خودش گفت حالا این یک مطلب که از آنیتا و زانی بعد اذان ایل آینده چرا من این مقدمه را عرض کردم کسانی هستند که این ها به حساب فقط آباد عرض میشود که حرف های زیادی زده شده طرفی میگن خوب زانی و زانیه اول با اذان و زانیه دوم میگن سیاق قبلاً فرمود مرد و زن زنا کار مردو زن زناکار اول در صورت چهار شاهد است که حکم بیاد از بر دو زن زناکار دومم بیاد که حرمت ازدواج خیلی کاری با قرآن ندارند اصلاً اونا که بیخود کار دارند میگم بله برای اینکه خوب سیاق چون اول فرمود اذان ایت و زانی و در آیه چهارم قید کرد الذین یعلمون المحصنات با چوب هایی که بعدا میزنه چی شد قید کرد الزانیة و زانی و مجله ۴ شاهد عادل مرد شهادت بدهند در یک بقیه نه کلا در بعد حد خوردن ابعاد گوناگون که به وقاحت به این حد برسد درب بعد در حد خوردن آقایون میگن بعدم فرمود الزانی فاجلدوا لاینکح إلا الزانیه الزانی که اینجا میفرماید هموم الزانی بالاست دیگه حد بالاست پایین هم هست دیگه میکفت بالا چون قید دارد شاهد بوده و هست هست پایین هم آقایون چه می فرمایند فتوا میفرمایند زن ها یی که مردها را نمیگن زن های پرچم دار تازه میگن مکروهه این زن های زنا کار پرچم دار مکروهه چرا؟ برای اینکه روایت چنین باید برود کنار مگر در الزانیه و الزانی چهار احتمال نبود منتهی این چهار احتمال با دلیل پالذین یرمون المحصنات یکی شد اگر دلیل نداشت چی می گفتیم می گفتیم به احتمال اول یعنی اگر مردی یا زنی زنا کردند و توبه کردند اما بقیه چی با چشمت دیدی زنا کرد علم داری زنا کرد شلاق بردار حد بزن اگر نبود اینطور شامل این بود شامل تمام مراحل سه گانه از ابنی اما اینجا الذین یعلمون المحصنات آمد در باب است ازدواج ه نیست درباره حد دیگه بله عرض می شود که اما اینجا الذین یرمون المحصنات آمد یرمون در باب ازدواج که نیس در باب حده دیگه،بله وابذین یرمون المحصنات اگر در باب ازدواج بود هر دو مقید است که مرد زناکار یا زن کار چهار شاهد الذین یرمون المحصنات فاجلدوا جلده شهادت برای اینکه شما بدانید زناکار است و نگیرید شهادت برای فاحلدوا هست پس ایه چهارم چون در باب حد خوردن مقید شد هست در باب ازدواج هم مقید میشه چی شد اگر فرض کنید که گفتیم که جا ٱحد فی بیتی اگر یکجا قید زدند چیری را آیه سیاق میخوان درست کند که سیاق در اینجا بدون توجه اگر توجه کنند سیاه نمی زنند هر دو الزانیه و الزانی از اول الزانیه و الزانی دوم هر دو سه بعد دارد یعنی بعد اول را که زنا کرده است توبه کرده است ندارد به ادله قرآن و سنت این سه بعد را اگر قید نمیزد پس زنای بعد چرا قید میزنید الزانیه و الزانی آیه چهارم فقط بنابراین در بعضی از روایات داریم آنهایی که پرچم دارند قبول نیست الزانی لاینکح اونایی که پرچم داره نمیشه ازدواج کرد اونم روایت داریم، آقا مرد پرچم داره زناکار رو کراهتم نداره اینو آقایون نگقتن مرد نکفتن زنو گفتن قضیه حسن و حسین هر دو دختران معاویه اند با هم جداست پس الف لام از جانی تازه اگر همون بار هم باشه مطلقه اگه همون بالا باشه مطلق ببینید در آیه دوم اگر همون بالا را میگه مطلقه منتها اون بالا طلاقش قید خورد در باد درست چون اصلا غش قید خورده در بابک پس از عهد ذکر مطلقه اول ثانیه بحث جنس نیست مرد زناکار یا مرد زنا کرده اگر مردی زنا کرد یا زنی زنا داده تمام مردانی که زنا کرده اند باقیر توبه نکردن نکاح چیه در اینجا چند بحث یک بحث اینکه این فرایند که او اخبار است واقعاً انشا است چون انشاء به نسان اخبار اغوای بگرد شما گفتی برو میروی ببین برو در اثرش میروی یا میرود اما میروی یعنی دیگه رفتی دیگه مولا درزش نمیره حتمیه دیگه خدا در قرآن شریف نگاه بیت برگ اف ال که نیستش که بر شما نوشته شد یک میلیون یک میلیون برو برگرد نداره و این تعبیر ادبی بسیار زیاد داریم در کل لغت ها که انشا اگه بخوان قلیلش کنن شکنند مثل اینکه واقعیت پیدا نکرده و قابل تغییر نیست به زبان فعل بیارن فعل مادی یا فعل مضارع یا اسم فاعل بیارن حالا در اینجا چند احتمال الزانی لاینکح دارد از کسانی که هم بعد از اول آیا ناین دکه او بله صدا کردی دو مراد از نکاح عمل جنسی است؟ یا نه ازدواج ازدواج چه میخواد ازدواج عقد دائم باشد یا عقد منقطع باشد یا عقد به صورت خب بحث دوم اینه لاینکح عمل جنسی انجام نمیدهد یا ازدواج نمیکند ما دومی را حلو میندازیم چون مختصه آیا لاینکح میخاد بگه ازدواج نمیکند یا عمل جنسی انجام نمیدهد اما راجب انسان وقتی نکاح ذکر شد عنل جنسی نه ارتباط زناشویی لاسیمی در بعد دوم اگر در مقابل اگر نکاح در مقابل زنا باشه باز نکلح اعم از زنا و غیر زناست نه دیگه پس بگیم اولا لفظ نکاح در حیوان مطلبی نیست ولی نکاح در انسان چند جوره نکاح به قول مطلق گفتن میشود مقابل نداره مکر در بعضی جا اون یه مطلب خاصی بود که عرض کردیم در جای خودش ولیکن دومیش دومیش مهمتره دومی این است که اکر نکاح در مقابل زنا بود نماح اعم از زناست نکاح یعنی جریان شرعی عقد دائم یا منقطع و وفاق و زنا در مقابلشه پس دز اینجا که میکه لاینکح کسانی که عمل جنسی نمیکنن چه حلال چه حرام یا عمل جنسی حلال نمیکنن یا عمل جنسی حرام نمیکنن یا هر دو نمیکنن حکم دیگه حکمه بله خب ببنید مطلب پاره نشه مردی که زنا کرده است لاینکحاگر در اینجا این بحث دوم در اینجا مرد از نکاح عمل جنسی باشه دروغه دیگه یعنی مردی که عمل جنسی کرده است ولو برای یک مرتبه این هیچ وقت عمل جنسی نمیکند مگر با زانی و مشرکه اینطوره؟ اینطور نیست دروغ صد در صد دروغ مرد زنا کار بخاد زن بگیره زن کار میکیره یا زنی که پالونش کجه میگیره نه اون مردی که زنا میکنه اگه با زن خودش بیان بخان چه کنن ناراحت میشه پس دروغه صرفه اینحا با هم توهم شد اول لا ینکح عمل جنسی دوم لاینکح اخفار اکر لاینکح اخفار است اولا ثانیا مراد از لاینکح عمل جنسی است مردی که زنا کرده و توبه نکرذه عمل جنسی نمیکند اخباره مگر با زن زناکار پس این نمیتواند لاینکح نکاح در مقابل زنا ست جون نکاح در مقابل زناست پس نکاح یعنی ارتباط زناشویی شرعی مرد زناکار ارتبلط زناشویی با زن مشرک این دو حال توٱم ها کسانی که میان میگن که این لاینکح فقط زناست با آقای خویی صحبت میکردیم میگفت زنا و جون زناست و اخبار است هم اخبار است هم زنا یعنی مرد زناکار زنا نمیکند مگر با زن زنا کار و مشرک شما از لحاظ لغت انصاف بدید از نظر لغت که نکاح درمقابل زناست پس لاینکح ارتباط زناشویی پیدا نکرده است الا زانیه ٱو مشرکه بله خبر داریم ارتباط زنلشویی پیدا نمیکند مرد زناکرده مگر با زن زناکرده و به عکس اخبار دیگه اگه اخبار باشد اولش دروغ دروغ یعنی ارتباط ازدواجی پیدا نمیکنه ارتباط زناشویی پیدا نمیکند خبر مرد زناکرده با زن کرده یا اینکه مشکل که این دروغه برای اینکه مرد زنا کرده بخاد ازدواج کنه دروغه صد در صد ما درصد شو قبول نمیکنیم میگیم به آقای خویی گفتم شما که میگید اخبار است این اشکال داره کنید بحث داریم سرش