پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و دوم درس خارج فقه

محرمات نکاح

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

با نظر مفصلی که به احادیث مورد بحث کردیم بخشی را می پذیریم و بخشی را هرگز نه و بخشی بینابین است . اولن روایات که تجویز کرده است در عقد منقطع و نظر دائم این فرق گذاشتن بین عقد منقطع و دائم نسبت به زانی با غیر زانیه و زانیه با غیر زانی این قابل قبول نیست .

چون لَا يَنْكِحُ  این منقطع نیست که و لَا يَنْكِحُ  مخصوص به دائم نیست این لَا يَنْكِحُ  هم دائم را و هم منقطع را در نص تعبیر شاملست . اما این دلیل اخیری که در چند روایت بوده و آقایون عرض کردیم فردا صحبت میکنیم دلیل اخیر که تجویز شده است که با زانیه انسان عقد منقطع یا هر عقدی اجرا کند که نوعن عقد منقطعه و علت ذکر شده لانهو یخرجها من الحرام الی الحلال اینجارو باید بحث کنیم .

سوال، ما زیر سوال میریم علت داریم ، اگر یک مردی که زانی نیست با یک زن زانیه ای حالا عقد منقطع رو بحث میکنیم با یک زن زانیه عقد منقطعی انجام داد یا حالا دائم که بالاتره آیا این یخرجها من الحرام الی الحلال این کلیت دارد ؟ کلیت دارد که یخرجها من الحرام الی الحلال به چند جهت نه چندین جهته یک جهت اگر این علت صددرصد قابل پذیرش و فتوا باشد نقیض است با حُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ یعنی حُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ که مصداق نداره اصلن

الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ ۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ کجا حرم ، نه نه کجا حرمست در عقد منقطعی که ببینید این لانهو رو داریم بحث میکنیم لانهو کاری به دائم نداره لعنهو چه دائم چه منقطع این لعنهو دلیله چه دائم چه منقطع اگر نکاحی با زن زانیه ای انجام بدهد شخص غیر زانی جایزست و بعکسش

چرا لعنهو یخرجها من الحرام الی الحلال ، سوال، اگر چون نکاح کرده است او را به جای اینکه این زن برود یجایی زنا بدهد اینجا عقد منقطع یا دائم کرده است پس در این مدت زنا نخواهد بود بلکه عقد شرعیست به این معنا لعنهو یخرجها من الحرام الی الحلال پس یک مورد هم حرم دارد

چون در تمام موارد اینطوره چرا برا اینکه در این یک ساعتی که با این این زن ازدواج منقطع که مورد بحث است شد در این یک ساعت این زن نزد این مردست و این مردم فرض کنیم ،‌حالا فرض میگیریم در این یک ساعت با اینه این یخرجها من الحرام الی الحلال در این یک ساعتست دروغه چرا ؟ به چند جهت که یک این زن را به حرام نزدیکتر کرده است این شخص زیرا وقتی که این مدت تمام شد یا در ضمن مدت حتا حالا وقتی مدت تمام شد ایا این زن عده نگه میدارد ؟‌نه

اگر کسی به او زنا کرد زنای زاتول عده است و اگر کسی عقد منقطع کرد چیه عقد در عده است نکاح در عده و زنای در عده این بدترست از زنای عادی پس یخرجها من الحرام الی الحلال کو اصن ابعادی داره عرض میکنیم ها

حرف اول اینکه به طوری کلی هر کسی که اگر یک ساعتی یا چند ساعتی با زن زانیه ازدواج کرد خب این کلن این ازدواج اگر ازدواجست و حلال کرده پس یخرجها من الحرام الی الحلال پس همه اینطوره وقتی در همه موارد اینطور بود پس ۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ چیه 0459 یک موردم نداره

بگردید یک مورد نداره در تمام مواردی که یک ساعته اورو حلال کرد این یک ساعت که میخواست این زن مبتلای به حرام و زنا بشه العان با عقد نکاح موقت حلال شده این لعنهو در تمام موارد نکاح زانیه ی مشهوره صاحب پرچمه و چه و چه و چه میاد حتا اگر در درصت دقت کنید حتا در همین یک ساعت اگر در این یه ساعت ده دقیقه با این بوده و بقیش رو این زن رفت جای دیگه کارو خراب کرد در این ده دقیقه یخرجها من الحرام الی الحلال نخیر چرا برا اینکه در همین مدت هم زنای زاتول بلع انجام میشود.

پس یخرجها من الحرام الی الحلالن هرگز نشد بلکه یخرجها من الحرام الی حرام تر و شدیدتر در ابعاد گوناگون داریم عرض میکنیم پس به طور مطلق نمیتوانیم این علت رو قبول کنیم که لعنهو صبر کنید صبر کنید بزارید من حرفو بزنم اخه بعدن شما آقای بروجردی فرمودن بسم الله الرحمن الرحیم یکی از مستشهدین گفت آقا گفت به بسم الله اشکال داری

آخه صبر کنید همش مشکله لعنهو یخرجها من الحرام الی الحلال یک مصداق نداره، خب پس این کلیت نداره ثم ببینید آیا ما این ورشو داریم بحث میکنیم مرد غیر زانی با زن زانیه نکاح کرده اند این مانعش چی بود مانع زانیه بودن دیگه خب مگر با زانی نکاح کردن چه اشکالی دارد خب چنتا اشکال داره یک این زن زانیه است شما باید او را نهی از منکر کنید آخرین قدمش نهی از منکر عملیست که از او دور باشید و با او سلام علیک نکنید صحبت نکنید یه که خود را در یک زاویه ای در یه بیغوله ای مشاهده کند که به توجه نمیکنند نه پدرش نه مادرش نه برادرش نه خواهرش نه چی یا به عکسه دیگه اینجا

مگر مقتضای نهی از منکر وجوب تبری از این زن نیست وجوب دور شدن از او نیست ولو زن خود انسان باشد مگر نخوندیم آیه نساع رو وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ واجبست که در رخت خواب که میخوابید با او کاری جنسی نه مقدمات و نه هیچ انجام ندهید که حرام است اگه انجام بدید خب حالا این به مقتضای نهی از منکر در مرحله اخر که هیچی سرش نشد قبول نکرد در مرحله اخر مجانبتست دوریست او را در عزله و حاشیه و گوشه انداختن است شما این واجب رو که عمل نکردید به عکس کردید نقیض این واجب عمل کردی که با او ازدواج کردید

خود این زنا مگر مانع از ازدواج نبود، بالاتر از این زنا مانع از ازدواج کاری نداریم ولاکن خود این زنا مگر از موارد وجوب نهی از منکر با دوری از این زن بر کل جهات حتا ظاهری حتا سلامو علیک حتا غذا خوردن با هم حتا صحبت کردن مگه نبود شما نقیض  ایرو با این ازدواج دارین انجام میدید بنابراین چطور با این میتونید ازدواج کنید در صورتیکه این بعد اول

بعد اول نقض نهی از منکر واجب در مرحله اخیره که اورو انجام ندادید بعد دوم نقیضه او یک نقض است یه نقیض نقض است که نهی از منکر عملی انجام ندادی نقیض است که با او ازدواج کردید این مرحله دوم . مرحله سوم این زنی که زناکارست و تاعبه نیست و توبه نخواهد کرد همونطوری که با شما در این مدت است با دیگری خواهد بود بنابراین اورو مبتلای به زنای زاتول بعل کردین سه چون دست بر نمیداره اگر دست برداره مطلب دیگریست که بحث میکنیم

اورو مبتلا کردید در بععد سوم به زنای زاتول بعد چهارم وقت تمام شد و دیگه زن شما نیست عده باید نگه داره عده نگه نمیداره پس مبتلا کردی او رو به زنای فل عده پنجم اگر چنانچه نطفه ای در رحم باشد نمیگد من حامله هستم زنای به حامل اختلاط نطفه چهارم پنج گیر دارد این ازدواج شما با زن زانیه ی غیر تاعبه که با عمل ازدواج ایشون توبه هم نخواههد کرد و موجب توبه او نخواهد بود این مراحل همه ایستاده در مقابل روایت که لعنهو یخرجها من الحرام الی الحلال

میگیم نخیر از یک حرام اورو خارج نکرد اون حرام ابقا شد چرا برا اینکه توبه که نمیکنه و اگر بگویید که وقتی اورو برای خودش نکاح کرد در این یه ساعت چند ساعت حلال میگیم این یک حلال فرض کن حلال این یک حلال امد پنج حرام در مقابلش درست شد پنج حرام در مقابل درست شد که تکرار نمیکنیم ترک نهی از منکر ضلع مناقض نهی از منکر ازدواج با او ،‌سوم نکاح زاتول بعد چهارم نکاح فل عده ولو حملیم در کار نیست پنجم نکاح عرض می شود که حامل

پس شما از چاله در آوردینش تو چاه انداختین از چاله در آوردین این زن رو تو این چاهی که پنج برابر این به حرام افتاده پس این حدیث اگر بخوایم قبولش کنیم قشنگ باید ایرو خوب قیود بش بزنیم قیودی رو که از آیات و از آیه مورد بحث سوره نور استفاده میشه اما بعکس اگر چنانچه شما بخواهید با زنی ازدواج کنید یا دائم یا منقطع که او با این ازدواج توبه میکند فوری فوری توبه میکند میدونیم حالا احتمال بعده مطلب دیگریست با این احتمال عرض می شود که با این وضعیت زمینه این زن توبه میکنه اگر با من ازدواج کنی من توبه خواهم کرد توبه نکرد مطلب دیگریه خب حرامه این یک مرحله

مرحله دوم که فرض کن توبه از گناه نمیکند اما به طور اتوماتیکی میتوانید او را در زیر قبضه قدرت قرار بدید که دنبال این کار نرود. در هر دو صورت نهی از منکر شده یکی نهی از منکر توبه ای یکی نهی از منکر عملی ، خب اینجا جایز است یا نه

کسی بگد که ۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ خب مطلقست که ما بحث کردیم که 1155 بین این آیه و آیات نهی از منکر ولاکن در این مورد که تعارض دو عامست و مورد تعارضش عبارتست از این زن که این زنی که با ازدواج با او نهی از منکر در بعد توبه یا کمتر نهی از منکر در بعد اینکه ترک خاهد کرد زنارو انجام خواهد شد عموم آیه ی نور حرم میگد حرامه عموم آیات نهی از منکر میگد واجبه این دو عموم در این مورد تعارض میکنند تساقد هم ندارند به دو علت که قبلن عرض کردیم

یک اصلن این آیه شامل این مورد نیست بحث میکنیم دو اگرم این آیه شامل این مورد باشد کمرنگ شاملست . آیات نهی از منکر بسیار پررنگ شاملست نهی از منکره دیگه و این آیه خیلی کمرنگ شامله ما اولی رو عرض می کنیم اول شامل نیست چرا برا اینکه نکاح این زانیه به چه حساب حرام بود به حساب زنا من که دارم با نکاح زنارو از بین میبرم پس جایز نیست یعنی چه

اصن اصل حرمت نکاح با این زن برا چی بود اصله حرمت نکاح با این زن رو پنج حرفه اول دوم سوم چهارم پنجم یا چهارتا یا ستاش یا دوتاش اصل حرمت این بود که من دارم ریشه این زنا را از بین میبرم پس این عمل واجبه حرام که نیست هیچی بلکه این عمل واجبه در اون مصداقی که مصداق خیلی بین و مورد قبول همست که اگر با این زن ازدواج کند بعدن فورن توبه میکند نجیبه میشود نماز شب خون میشود چه میشود چه میشود چه می شود

مثه بلقیس که زن سلیمان شد از ته چاه میره به عرش خب اگر چنین مثال زدم در شرک اگر چنین شد در اینجا ازدواج با این حرام است ؟‌حلال است ؟‌واجبست ؟‌ آیات نهی از منکر میگه واجبست ،‌واجبست منتها در دوران امر ما دو جور مطلب داریم یه مطلب دو وواجب با هم اوجب و واجب تعارض دارد اوجب مقدمه واجب از وجوب سعود میکند یا دو محرم با هم تعارض دارند حرام کوچکترو انسان اگه به اختیار خودش نباشه ها اگر دو واجب به حالت معارضه افتادن نه به اختیار ما شرط دارن و اگر دو حرام با هم در یک زمان اتفاق افتادن که خلاصی از هردو محال است هردو هم زمان دو واجب انجام یکی ممکنست انجام این دو واجب نیست و به اختیار من نبوده است و به اختیار من نبوده است بدون اختیار من این دو واجب متعارض و این دو حرام متعارض حاصل شدست در برابر من در اینجا قاعده تقدیم اهمست بر مهم

در اینجا اینم میگه در اینجا اینطور نیستش که نکاح زانیه ای که توبه خاهد کرد و توبه میکنن مخصوصن اونجایی که توبه واقعی بکند نکاح زانیه حرام و به حساب آیات نهی از منکر نکاح زانیه واجب ، آیا این حرام مهمترست یا واجب مهمترست اگرم دوران باشد معلوم است کدوم مهمتره اگر دوران باشه بین یک واجبو حرام واجبست که انسان ازدواج کند با نهی از منکر این زن زانیه رو و حرام است ازدواج کند چون زانیه است این دو بد یکی وجوب است یکی حرمت کدوم مهمتره نهی از منکر مهمتره اگر معارضه باشه ولی معارضه اینجا نیست.

یه مرتبه است که وجوب واجبه کوچکتر به معارضه از بین میره حرمت حرام کوچکتر به معارضه از بین میره اینجا اینطور نیست چطور از بین میره اونجا مثلن فرض کنید مثالش بینه که یک دختری که توی نهر داره خفه میشه هیچکسم نی جز شما و شما شنا بلدین واجبست که بروید دست به همه جاش بزنید بیارین بیرون این حرام بوده قبلن اما حالا چی میشه واجب میشه حرمت تبدیل به وجوب میشه اما در اینجا حرمتم 1605 در اینجا که شما با بعنوان اخرین مرحله نهی از منکر با این زن ازدواج موقت مثلن میکنید یا هرچه ازدواج میکنید با این زن بعنوان اخرین مرحله نهی از منکر این جا فقط وجوبست اصلن حرمت نمیاد اینجا

چون حرمت ازدواج با زانیه بعلت زنا بود که ما زنارو دارین از بین میبرید . حرمت ازدواج با زانیه برای خاطر چی بود؟‌زنا بود در پنج بعد هر پنج بعدو با ازدواج از بین میبرید اینجا که با این ازدواج هر پنج بعد را از بین میبرید اصن حرمت نه تا اینکه معارضه کنه

یه مرتبه در صورت معارضست یه مرتبه نخیر اینجا معارضه اصن وجود ندارد اصن از باب تخصص است یعنی این آیه مبارکه ۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ اینجارو نمیگیرد چون چرا حرم ذلک چون زانیه است ، چون زمینه زمینه فسادست فساد در بعد اول دوم سوم چهارم پنجم یا چهارتا یا سه تا یا دوتا

اما اگر شما این کارو دارید میکنید  که این فسادو از بین ببرید پا رو پشت بوم وجوب حرمت میذارید حرمت اصن وجود ندارد پس این مصداق بسیار جلی و بسیار بینه است از نظر اینکه اینجا صورتن تعارضه اما واقعن در اینجا حرمت نیست و اگر هم باشد کمرنگ است وچرا کمرنگ است برا اینکه علت حرمت ازدواج همیناست شما دارین اینو از بین میبرید وقتی اینارو دارین از بین میبرید بنابراین علت حرمت ازدواجو شما دارید از بین میبرید

پس جریان بینول امرین است . اگر این ازدواج شما از مصادیق و از نمونه های نهی از منکر است قطعن یا احتمال بسیار قوی حالا باقیش کار نداریم قطعن یا با احتمال قوی یا نهی از منکر به این معنا که توبه کند واقعن اگرم توبه نکنه فلیحصن بابها یا بابه که در روایت داشتیم که اگرم او زیر بار نمیخواد بره ولیکن شما که این زن در تحت سیطرتون هست این تقسیم کنید و نگه داری کنید و به طور عرض می شود که الزامی نگذارید این زن جای دیگر برود حداقل مادامیکه زن شماست حداقل

حداقل مادامیکه خدا نکنه شما حداقل مادامیکه زن این شخص است عرض می شود که خب در این یه سال دو سال پنج ماه یه ماه هرچه یه ساعت نمیشه چون اگه در یک ساعت نزاره خب بعد عده چی ، بله بعد حمل چی ، بله عرض کردیم بعد از پنج ماه باید عده رو نگه میدارد در تحت روایت شما ولاکن وقتی عده تمام شد بعد میره زنا میده اینجا چی شد ؟

اگه من نتونم بزارم که همینطور میشه همه اشکال وارد میشه .

بسیار خب ،‌بسیار خب اگر پنج ماهی رو مورد ازدواج از حرامو نگه میدارد بعد میره نکاح فل عده میکنه پس اینجا از حرام به حلال من نکشوندم اورو چون از حرام به حلال کشیدن مراحل داره نه اینطور نیست چرا اینطوره ؟

میفهمم ولی در این مورد ازدواج که حالا اگر در این مورد ازدواج که مرده و بعد از اینکه ازدواج تمام شد یا عرض می شود که دائم بود یا منقطع در حال عده هم تحتول حفظه اینه ، شرط نکنم واجبه تحتول حفظ باشه نهی از منکره چون حتا زنشم نباشه ، منتها زنش که هست که بهتر میتونه یخشو ولی العان که زنش عرض می شود که هست اینو کاملن در موقعی که زنشه و در موقع عده و اگرم ابستن باشد حامل باشد تحتول حفظ بعد اگر رفت زنا داد و توبه نکرده اگر رفت زنا داد نه زنای زاتول بعل است نه زاتول عده است نه زاتول چه است نه زاتول چه اینجا از حرام او را در پنج ماه شیش ماه یکسال یک ماه به حلال کشانده اید بسم الله

در دوران امر اینطوریست ولاکن یه مطلب دیگهما داریم مطلب اساسی کههمه اینا اساسیه ببینید اگر انسان کسی رو بخواد به واجب وادار کنه اگه یکی از مقدماتش ترک واجب خود انسان باشه میشه ؟ نمیشه البته این تصدیق داره ها اگر کسی میخواد کسی رو از منکر منع کنه اما منع او از منکر انسان را به منکری مبتلا میکنه جایزه یا نه نه قاعده کلی چیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ۚ فلان کس نماز نمیخونه ، من میخوام وادار کنم نماز بخونه اینجا اگر شما امروز نماز ظهرو عصرو نخونی من از امشب مرتب نماز میخونم جایزه اینجا ،‌جایز نیست.

من با ترک واجب خودم که این رو به  واجب وادار کنم و با فعل حرام معاذلله کسی رو به ترک حرام وادار کنم این به وجهن ضابطی به وجهن قاعده نمیشه الا الا اینجا از الا خارجه البته الا الا اونجایی که حرام بسیار ضعیف است بسیار ضعیفه از برای انجام یک واجب بسیار بزرگ این حرام حلیت پیدا میکنه مثال من واجبول حج میشم از هر نظر از نظر راه از نظر مال از نظر 2123 زمان شاه اینطور بود ولاکن حتمن به من امپول میزنن و زن امپول میزنه دستشم به بازوم میزنه مثلن

2130 ببینید دورانه . در دوران امر بین اهم مهمه آیا وجوب حج اهمست یا حرمت این یه انگشت این زن به دست من بخوره مثلن اینجا استطاعت مرو نمیندازه بلکه این از حرمت میوفته چون دورانه چون استطاعت درش شرط نیستش که حتا یک حرام کوچکی که در مقابل این واجب بزرگ استقامت ندارد انجام نشه یا ترک یک واجب کوچکی اما اگر چنانچه این دو با هم برابری دارند یا هردو از کباعرن با هم برابری دارن اگر من بخوام این شخص را به واجبی وادار کنم مانند همون واجب رو من ترک کنم خب نمیشه

اگر کسی رو بخوام از حرامی منع کنم مانند اون  حرام را معاذلله من انجام بدم نمیشه . و این خودش دلیل میخواد که حتا حرام کوچکی را انسان انجام بدد برای چی برای فعل واجب دلیل میخواد بگه کلن نمیشه یعنی اگه ما دلیل نداشتیم دلیل اطلاق وجوهست . اگر وجوب حج مقید بود خب بازم میگفتیم که حتا یک امپول زن بزند دستش بخوره نمیشه ،‌ قاعده کلی اینطوره قاعده کلی بنده خود را به چاه بیندازم که دیگری از چاه بیاد بیرون در باب چیزم همینطوره ها مثلن یک کسی رو دارن میکشن بنده برم خودم رو به کشتن بدم که اقارو نکشن همچی چیزی ما نداریم

عرض می شود که اول مرحله خود انسان است بعد مراحل دیگرانه ، حتا در واجبات کوچک که معارض با واجب بزرگه در محرمات کوچک که معارض است با محرم بزرگ اگر ما دلیل نداشته باشیم یا نص یا دلیل اطلاق وجوب واجب بزرگتر دلیل اطلاق حرمت محرم بزرگتر اگه ما نداشته باشیم در اینجا ما یک حرام کوچکم نمیتونیم انجام بدیم و یک واجب کوچکو نمیتونیم ترک کنیم اون ضابطه کلی و قاعده کلی

حالا در اینجایی که مثلن فرض کنید که این ازدواج با زانیه حرام ، نهی از منکر واجب ، میشود برا این واجب این حرام را انجام داد دلیل میخواد. ولاکن مهم نیست که این حرام نیست چرا برا اینکه تخصصن خارجه چون حرمت ازدواج زانیه به حساب علل بود این پنج علت بود و این پنج علت در کار نیست واگرهم بعضی از این پنج علت در کار باشه در موازنه ملاحظه میکنیم .

در ملاحظه که اصل حرمت ازدواج با این زن سه حالت داره دیگه یا ازدواج نکند این زن همینطور است بدتر بشه یا ازدواج بکند حرام کمتر بشه یا حرام ترک بشه یا برابر از سه حال خارج نیستش که اگر ازدواج نکند با ازدواج نکردن حرمت زیاد تر شود تقلیل حرام واجبه

و اگر ازدواج کند حرمت کلن از بین برود یا حرمت کمتر شود خب این وارده ما مواردی که میخوایم بش برسیم اگر ازدواج کند حرام کمتر شود پنج ماه با این بوده بعدم عده نگه داشته بعد بره زنا بده حرام کمتر شد دیگه تقلیل حرام عرض می شود که واجبست

پس طبق این ضوابط عامه و ضوابط کلیه ازدواج قاعده کلی ازدواج مرد غیر زانی با زن زانیه و ازدواج زن غیر زانیه با مرد زانی کلن حرام مگر در مواردی کم ، از جمله موارد اگر برابر باشد حرمت ازدواج با زانیه با وجود نهی از منکر اگر فرض کنیم اگر، یجا پیدا شد که حرمت ازدواج با زانیه با وجوب نهی از منکر برابره مثه اون مثالی که دیروز در روایت خوندیم

اگر با این زانیه ازدواج کنه آبروشو میبرن احضارش میکنند دادگاه چه میکنن فلان میکنند همه حیصیتش از بین میره که این کار حلالو کرده خب این حرامه چرا ؟‌برا اینکه در موازنه این دو حرام اونی که حرام ترست اینست که شخصی بیاد که این زن رو مثلن نجات بده از زناعو ما و خودش زنای مذکر بشه زنای مذکر به این معنا که ابروش به طور کلی از بین بره پس در موازنه و در دوران اگر چنانچه یکی اهمست اهم مقدمست و دیگری غیر اهمست غیر اهم میرد کنار و اگر برابرست این نه واجبست و نه حرامه

اگر ازدواج با زانیه در بعد حرمت ازدواج با زانیه قوتش به اندازه وجوب نهی از منکره زانیست اگر با هم برابرست نمیخوایم مصادیق بشماریم قاعده کلی اگر با هم برابرست در اینجا نه حرمتست و نه وجوب ، پس بعضی وقتا واجبه بعضی وقتا حرامه بعضی وقتا در دوران بین وجوبو حرمت اصن حرمت نیست

اونجایی که حرمت باقیست بعضی وقتا واجبست چون واجب اصلحه بعضی وقتا حرام است چون حرام اصلحه بعضی وقتا حرمتو وجوب با هم یکسانند در اینجا عرض می شود که اباه است نه وجوب دارد و نه عرض می شود که حرمت دارد

پس دورانو مادر تمام مراحل باید که در نظر بگیریم و حفظ کنیم روی این حساب ما همون حرفی که دیروز یا پریروز عرض کردیم ما چون به روایات مراجعه لازم ندرایم اگرم مراجعه کنیم اینطوری میشه

من نظرم هست در مسجدول حرام که به من اجازه دادن درس بگم خب صورتن صحیح بخاری رو درس میدادم که در ایرانم اومدن گفتن این وهابیه این حرفا که اقای فلسفی حفظه الله دفاع کرده بود 2701شعور ندارید این عده ایرو داره شیعه میکنه حالا منتها شیعه قرانی

در اینجا من صحیح بخاری میخوندم روایتشو قشنگ عین خودشون بهتر از خودشون اونام توضیحو معنا ندارن من توضیحو معنا دقیق اخر سر گفتم ولاکن این حدیق مخالفست با نص فلان آیه با ظاهر فلان آیه ببینید سر صحیح بخاری رو در روایت که بخاری نص قران من میبریدم بعد از نماز عشاهم تفسیر قرآن من بر همین مبنا پونزده شب طول کشید نمیدانم سابقه دارد درتاریخ تشیع یا نه

پونزده شب در مسجدول حرام تمام درسا خلوت شده بود کسانی که بودن اونجا 2740 تمام درسا خلوت شده بود و آقای شیخ میرفت درس بده جمعیت فلان درسال خلوت شده بود چون چیز جدیده دیگه بعد ملک خالد 2750 ببینید ما حدیثو میخوننیم ولی برا قبول کردن اونی که قابل قبول است قبول میکنیم اونی که قابل قبول نیست رد میکنیم اگر ما اصن حدیث نخوانیم اونم در حوزه ای که اصالتون حدیثه اگر ما اصن حدیث نخوانیم و قرآن اینجا فقط قرآنه میگه آقا فقط قرآن بهترست یا فقط حدیث خب معلومه دیگه صدق اکبره

وانگهی ما فقط قرآن نیستیم ما حدیث رو هم میخونیم هم برای خاطر شما هم برای خاطر تایید بیشتر ولی احادیث که برخلاف نص قرآن  است اگر تمام احادیث اسلام شیعتن و سنتن در کل کتب حدیث جمع باشه و بر خلاف نص یک آیه ای یا ظاهر مستقر یک آیه ای که بعنوان بیان للناس ما میفهمیم خب خیلی راحت این ما که عقلمون تو چشممون نیست که چون اونطرف صد نفرن این طرف هیچکس نیست بله هست ولی ناپیداست و اون خداست

اینطرف چون هیچکس نیست عرض می شود که اینطرف صد نفره و بیشترست این کتاب مفتاحول کرامه عرض می شود که ده جلده اینجا مفتاحول کرامه مال محقق کرجیه در مفتاحول کرامه ایشون در مساعل اقوال فقط ذکر کرده عدله رم فقط اشاره میکنه من حساب میکنم که ظاهرن اینطوریه مگه بعضی بعضی مساعل درصدش خیلی کمه درصد اینجور مساعل که برخلاف همه ما رای میدیم این خیلی زیاد نیست کمه

اما در کل مساعل از اول اجتهاد تقلیدو بلوغ تا دیات در کل مساعل بین شیعه خودشون بین سنی خودشون بین شیعه و سنی خودشون اختلافه . اگر ما یه موقع فرصت داشتیم و اقوالی که از علمای بزرگوار اسلام یا علمای شیعه طبق نظراتی که موافق قرآن ما دادیم پیدا کنیم سرو صدا کمتر خواهد شد لزومم نداره دیگران باید اینکارو بکنند چون یک کس که همه کارو نباید بکنه

بنابراین ما وقتی که نظر به قرآن کردیم و از قرآن مطلب را دریافت کردیم دیگه حدیث برا ما این مطرح نیست مگر در اونجایی که تبلور به فهم ما بشه مثه اون آیه مبارکه سوره طاها وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي از رسول الله صلوات الله علیه سوال میکنن که اگر ما یادمون رفت مثلن نماز عصر و مغرب شد حالا نماز حاضر رو که نماز مغربست بخوانیم یا نماز عصرو حضرت حکم ندادن پیغمبر بزرگواره حکم نداد عجیبه ،‌فرمود که قال الله تعالی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي یکی از دیویست احتمالی که اکثرشم قبوله از نظر ادبی دیویست چند احتمال که در بحث عربی ما داشتیم در تفسرم هست

یکیش اینه وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي وقتی یادت امد مرا بعد از فراموش کردن یاد من که نمازست بعد از این اقم صلات اقم رو چی رفت رو اونی که فراموش کردی اونی که العان است و نماز مغربه نه اون اقم جای خودشه ولی العان اقم مال کجاست العان حالا اگر وقت تموم نشده شما یادتون رفت نماز ظهرو عصر بخونید وقت تمام نشده هروقت یادتون اومد بخونید اما اگر وقت تمام شد و یادتون اومد در اینجا نماز حاضر مقدمست یا نماز عرض می شود که نصیان شده یا تناصی

پیغمبر استدلال به آیه میفرمایند تنبه، اگر ما عقلمون نرسه و نص نتونیم بفهمیم از آیه و تحلیل درست و صبرو تقسیم صحیح نکنیم این تذکره دیگه حاشیه نمیخواد وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي 3123 واگر علما اختلاف دارن و اکثرن میفرمایند شما جایز است که نماز حاضره رو بخونید و نماز عرض می شود که قضارو بعدن این با دو سه جهت مخالفست یکی خود آیه بعنوان اطلاق دیگر حدیث رسول الله صلوات الله علیه ثانین اون بدهی که شما قبلن دارید زودتر باید بدید یا بدهی که بعدن پیدا کردید اونی که قبلن وسعت نیست حالا چیه

ببینید اون بدهی که قبلن دارید بنده یه مالی به شما بدهکارم ده روز قبل باید داده باشم یه مالم به اقا پنج روز قبل حالا یه مالی دارم که میتونم فقط یکیو بدم حالا مال شمارو که ده روز قبل بوده باید بدم یا مال شمارو ده روز قبل جلوتره دیگه وجوبش جلوتره

در اینجام اون نمازی که تناصی شد یا نصیان شد و انسان انجام نداد حالا اگه آیه هم فرض کن نبود روایتم نبود طبق آیه و طبق این دلیل باید که نماز قضا قدم باشد مگر اینکه ذیق وقت باشه اگر ذیق وقت شد شما مغربو اشام یادت رفت 3223 وقتیندارید مگر از بین نماز حاضر خب نماز حاضر اینجا موقتست درست است نماز قضا هم موقتن ماست ولی موقت کلی نیست که اگر بعدن بخونید درسته اینجا نماز حاضر در اینجا مقدمست باز به عدله خودش

منتقل میشیم به بحث دیگر انشالله فردا