جلسه ششصد و پنجم درس خارج فقه

محرمات نکاح

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

از اینکه در مکه مکرمه در طول سیزده سال قضیه حرمت ازدواج کافر با مسلمه یا مسلم با کافر تحریف نشده است ما استفاده حلیت میکنیم در عهد مکی ، و این استفاده حلیت در عهد مکی دارای دو بعد است یکبعد بعد حالت مکیه ی اسلامیه که در سیزده سال اول بعثت در مکه مکرمه ممنوع نبوده است که مرد کافر زنه مسلمان داشته باشه و نه زن کافر مرد مسلمان داشته باشه اینجا ممنوع نبوده نه آیتن و نه روایتن اصلن چنین منعی در کار نیست.

این بعد اول ، این احکام تدریجی آمدهنه کل احکام یک احکام اصلیه است و یک احکام فرعیه است احکام اصلیه که در کل شرایع مقدسه ی الاهیه واجبش واجب و حرامش حرام بوده است اینا تدرجی درش معنا نداره واجباتی که در کل شرایع الاهی واجب بوده است اصلن و صورتن یا اصلن و با صورت دیگر اینها در شریعت اسلام قابل نص نیست .

و محرماتی هم که در کل شرایع الاهیه بل استثناع محرم بوده است اینهام قابل نص نیست. اما واجبات فرعیه و اصلیه یا چهره دگری از برای واجبات اصلیه و محرمات اصلیه اینها قابل نسخه گاه نسخه اصل وجوب و یا حرمت در بعد واجبات و محرمات فرعیه یا نسخ چهره خاص وجوب خاص طلاق خاص صوم یا نسخ چهره خاص حرام اصلی که حرمت در اصل بوده است اما چهره حرمت یا تضییغ میشود یا توسعه میشود یا اینکه چهره عوض میکنه

این مقدمه برا این عرض میکنیم که ما میخوایم سیری در احادیث کنیم ببینیم چه بلایی سر ما اورده به نام اسلام از نظر محوری اصلی که قرآن است این مقدماتو من عرض میکنیم تا اینکه برامون مطلب روشن تر بشه خب در شرایع سابقه از جمله شریعت نوح علیه سلام که به دنبالش کسانی که مکلف بوده اند کلن تا زمان ابراهیم تابع شریعت نوح بوده اند ما نه در قرآن نفیی داریم و نه کتابهای انبیاعه دیگر که حرام باشد مرد مومن با زن مشرکه ازدواج کند بلکه به عکس جناب نوح با زن مشرکه ازدواج کرده بود.

و جناب لوط با زن مشرکه ازدواج کرده بود. مشرکه بودنش از خود آیات استفاده میشه و اینجا جای بحثش نیست بعنوان اصل موضوع عرض می کنیم و بعدن در شریعت قبل از موسا علیه سلام که شریعت ابراهیم است در شریعت ابراهیم و استمرارش در شریعت موسا و عیسا علیهمو سلام که نقطه اولاش شریبعت ابراهیمه و جناب مریم سلام الله علیها  از ابتاع شریعت موساست و در شریعت موسا هم اونچه در شریعت ابراهیم ثابت بوده است برقراره جناب زن فرعون که عاسیه منت مزاحم سلام الله علیهاست با ایشون ازدواج کرده و ایمانشم از آیات استفاده میشه بعنوان اصل موضوع  حالا اگرم نشد ،

در بعضی از جهات صوری، 0447 در واجبات اصلیه و محرمات اصلیه است ولذالک لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ  نصه که جناب عیسا علیه سلام بعضی از محرامت طورات رو حلال کرده .

خودش که نیست . خودش که حق نداره حرام کنه یک کلمه از طرف خودش بگه از نبوت سقوط میکنه وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ،‌ولاهل لکم نخیر خداوند حرام کرد وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ  حرمنا خدا، این خدا حرام کرد ابتداعن ولی جناب مسیح که امد یکی از فرقهایی که بوئد اینست که بعضی از محرماتی که ابتدایی بوده جناب عیسی به وحی خداوند …

منم همینو عرض می کنیم که اصلی رو نگفتم که اون اصلی ثابته حالا عرض می شود که اگر ما از شریعت نوح علیه سلام و شریعت ابراهیم علیه سلام هم این مطلب رو نمیداشتیم که در شریعت نوح ازدواج مومن با مشرکه حلال ، و در شرعیت موسی علیه سلام ازدواج در شریعت ابراهیم علیه سلام ازدواج مومنه با کاف که زن فرعون با کافر ازدواج کرده و تابع شریعت ابراهیمه

اگرم اینو نمیداشتیم آیا قاعده حرمت ازدواج است یا قاعده حلیت است ؟‌ قاعده طهارت قاعده حلیت ما که اصالتول حض نیستیم در قرآن شریف ما آیاتی بر این مطلب داریم که اصل حله ، الا ما حرج بدلیل عرض می شود که هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا لکم برا انتفاعه هرجور انتفاعی رو ما آزادیم مگر اینکه منع کند پس دو بعدیه قضیه

یا ما از ازدواج جناب نوح و جناب لوط با زن مشرکه و از ازدواج زن فرعون با مرد مشرک استفاده میکنیم حلیت را و این حلیت دوام دارد تا شرایع بعدی تا شریعت اسلام که در عهد مکیم حلال بوده و داریم در تاریخ که زن مسلمان عرض می شود که مرد مشرک مرد مسلمان زنه مشرکه اینهارو داشتند تاریخ هم نمیخوایم اما استمرار شریعت ابراهیم و شریعت نوح علیهم سلام تا به دنبالش شریعت طورات که تحریم نکردهاست و شریعت انجیلم که تحریم نکرده است استمرار دارد این احکام حلن و حرمتن در شریعت اسلام

اینجور نیست که شرعیت اسلام که آمد هرچه واجب بود برد کنار و هرچه حرام بود گفت که نه اول بسم الله الرحمن الرحیم اینطور نیست ، این حاشیه منهوست و بارها عرض کردم مثه فرض کنید حاشیه عروتول عوثقا کسی که حاشیه میزند عروتول عوثقا اونجایی که حاشیه میزند خب قبول نداریم اما اونجایی که حاشیه نمیزند قبول داره با اینکه محشی با ماتن دوتاست نسبت به شرایع محشی و معاتن یکیست خداست

خداوند در متن شرایعه سابقه اگر کاری را واجب کرده است و در اسلام نگفت نه واجبه در متن شرایعه سابقه اگر کاری رو حرام کرده اسلام نفی نکرد یعنی این حرمت باقیه ولذا حرمت صور مجسمه رو ما قبول نداریم برا اینکه يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ بلکه از نظر مستحباته جناب عرض می شود که سلیمان علیه سلام میخواست که برش تماثیل بکنند و مصداق اعلای و اجلای تمثال عبارتست مجسمه انسان و مجسمه حیوان

ما استثناعم لازم نداریم که مرحوم شیخ انصاری میفرماید است استسحاب ، اون که هیچی مجسمه شرکه ما مجسمه اجازه بدید انسان درستو میگیم لها عاکفون ماکه عکوف نمیخوایم بکنیم اگرم مجسمه 0851 درست کنیم و مرتب خاکشو به سرش بریزیم مطلبی نیستش که اما أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ  اگر باشه خب حالا سرجمع مطلب در این ده سال اول اسلام که عهد مکی بود نه قرآن دلالت دارد بر حرمت ازدواج مرد مسلمان با زن مشرکه تا چه رصد کتابی و نه دلالت دارد بر حرمت ازدواج زن مسلمه با مرد کافر

بلکه به عکس در عهد مکی بوده است و این استمرار از حلیت این جریان است در سابق . و اگرم استمرار نباشه فرض کنید چنتا فرضه دیگه اگرم استمرار حلیت سابقه نباشد خود شریعت اسلام تحریف کرده است چون دلیل بر تحریم ما نداریم قدر مسلم بینول امرین و بینول امور اینست که این ازدواج مختلفو دین چه مرد و چه زن این حرام نبوده این در عهد مکی

در مرحله آغازین عهد مدنی که سوره ممتحنه از سوره هاییست که اون موقع نازل شده است در آیه ده خب مطالبی داریم که قبلن صحبت کردیم بازم مراجعه میکنیم یک سوره ممتحنه دو بقره سه ماعده در این سه سوره نفی اثبات هایی کم یا زیاد نسبت به ازدواج مرد مسلمان با مشرکه را کافره و زن مسلمان با مرد مشرک یا کافر شده است که علترتیب تناسخی احیانن در کار هست خب نقطه اولا آیه دهم سوره ممتحنه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ هجرت نکرده بودن با شما دسته جمعی اما اگر بعدن زنان مومنه ای هجرت شخصی کردن و آمدن به مدینه فَامْتَحِنُوهُنَّ مبادا مشرکه باشند مبادا منافقه باشند مبادا جاسوس باشند فَامْتَحِنُوهُنَّ ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ ۖ  الله اعلم به این معناست که اگر شما امتحان کردید و فکر کردین مومنست اما واقعن مومن نبود شما مقصر نیستید خدا عالم تره ولاکن وظیفه شما اینست که امتحان کنید تا از این امتحانا نفی اثباترو بفهمید فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ مطمئن شدیم که مومنه هستند فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ کفار در مکه مکرمه مشرکین بودن اما الکفار داره یعنی اگر در مکه مکرمه غیر مشرکم از کفار بوده باز لاترجعو اگرم نبوده فرض کنید در مکه مکرمه اصلن غیر مشرک نبوده اما آیه دارد الی الکفار و این حکم برای زمان هجرت مدنی نسبت به مکی که فقط نیست .

این حکم استمرار دارد الی یوم الدین بنابراین باید که لفظ آیه جوری باشد که استفاده این حرمت رو الا یوم دین بکنه چون نفرمود فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى المشرکین الی الکفار ، وجود زمینه شرک مطلق دلیل نمیشه بلکه وجود نص علل کفار در اینجا دلیله بلکه فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ پس زن مومنه هرگز نمیتواند زن مرد کافر باشد .

مرد کافر یهودی باشد نسرانی باشد مشرکه باشد موحد غیر کتابی باشد هرچه غیر مسلمان کلن کافره ، چون این کفر در مقابل مسلمانه غیر مسلمان کلن کافره پس به وجهن عام این آیه که برای اولین بار بعد از عهد مکی در مدینه نازل شده این مطلب رو تصدیق کرد به هیچ جای قرآنم نسخش نکرده نه آیات بقره و نه آیات ماعده فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ نه این زنان مومنه حلالند برا کفار وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ ۖ و نه مرد که دوبله قضیه رو میخواد ادغام کنه دوبلست .

وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ ۖ چون بعضی وقتا زنی بر مردی حرامه اون مرد بر این زن حرام نیست چون تقلید مختلفه اجتهاد مختلفه اینطوره ،‌ممکنست این مرد از نظر اجتهاد یا تقلید خودش ازدواج با این زن رو حلال بداند زن زانیه اما زن زانیه از نظر اجتهاد ممکنه اجتهادم داشته باشه مگه مرده فاسق نمیتونه مجتهد باشه ،‌اما زن زانیه بر حسب اجتهاد یا فرض کنید تقلید حرام نمیداند .

از یک نظر حرام است و از یک نظر حلال اینجا از هردو نظر حرام است به حکم الاهی بله ، تبعیت رای رای اینه . اگر چنانچه رای رای اشراکیست میگه حلاله رای ییهودیست میگه حلاله یا حرامه رای بلاخره رای هرچه میخواد باشه اجتهاد تقلید اسلامی رو که ما بحث نمیکنیم که لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ  خب بببینید این آیه که برا اولین بار در عهد مدنی نازل شده این آیه در هیچ جهتی از جهاتش نمیتونیم که نصشو در قرآن پیدا کنیم در قرآن کلن آیاتی که در سوره بقرست و آیاتی که در سوره ماعدست اینست که مرد کافر با زن مسلمان کلن نمیتواند ازدواج کنه حتا اگر مرد زنه کافره مسلمان منافقه باشه

سنیه باشه ناسبه باشه هرچی میخواد باشه بلخره مادامیکه این زن مسلمان است ولو هرجهتی از جهات اسلام ولو ضعیفه این با مرد کافر ولو مرد کافر یهودی متبعد متعجده نسرانی چنین چنان باشد این نمیشه این بعنوان ضابطه کلیست در استثناعاتش

بعدش این نسبت به زنها، زن مسلمان با مرد کافر بعکس مرد مسلمان با زن ، عرض می شود که ولاتمسکو خطاب به کیه ؟ مسلمان اونو کاری نداریم ما ، وَلَا تُمْسِكُوا در خود آیه است وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ کوافر جمع کافره است یعنی زنهای کافره نفرمود بعصم بالمشرکات وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ در اینجا با بالا فرق داره قسمت بالای آیه که لَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ ۖ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ ۖ این نسخ ندارد در کل قرآن

اما جمله دوم آیه نسخ دارد در سوره ماعده ، خب کیه ، بله ،‌ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا این يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مگه اول نفرمود اول آیه ،‌خب ولا تمسکو مسلمان ها ۚ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ عصمتهای نگهبانی های جمع جنسی و زناشوییه زنهای کافره رو امساک کنید .

امساک که همان اوله ، به وسط که بیشتر میخوره که اصن اینجا موردش وسطه یعنی اگر شما مسلمان ها که در مدینه امدید هجرت کردید زنهای کافره ای قبلن داشته اید در مکه چون در مکه ازاد بود دیگه زنهای کافره داشتید اگر این زنها امدند یا نیامدن نمیتونید بیارید اینها رو چرا برا اینکه ۚ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ کوافر یعنی غیر مسلمان زن غیر مسلمان در اون سه بخش یهودیه نسرا، چهار بخش یهودیه نسرانیه مشرکه موحده غیر کتابیه تمام اینها کوافرند چون مشرکارو که نفرمود

پس بنابراین طبق این نص حرام بوده است چه استمرار چه ابتدای ازدواج مرد مسلمان با زن غیر مسلمان ، تا آخرش خب پس نسبت به ازدواج زن مسلمان با کافر کلن حرام ، و در آیات بقره و ماعده هم که ماعده نظر به اینجا داره .

اما نسبت به دومی که ۚ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ این تفریط خورده ، تقیید و تقیید عرض می شود که یا تخصیص تخصیص نصیست چرا برا اینکه فاصله بین این جمله آیه با آیه ماعده خب فاصله چند ساله است و در این چند سال که عمل شده خب اینکه فرمود ۚ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ مگر کتابیات محسانت کتابیات شامل نیست چرا اما در آیه ماعده فرمود که وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ اون نص این نسخ را این نص را نسخ میکند .

نصه یعنی اون خاص عموم این عام رو بر میداره چون ناسخ چند جوره دیگه یا ناسخ مباین است با منسوخ کلن تصورن عقد منقطع یا ناسخ تعمیم میدهد منسوخه خاص را یا ناسخ تخصیص میدهد منسوخ عام را اینجا سومیه اینجا ناسخ تخصیص داد مخصوصه عام را

منسوخ عام ۚ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ اما در آیه ماعده زنان کافره ی محصنه ی اهل کتاب را بیرون برده است و تعلیف کرده است . عصم دارای عصمته عصمت چیه عصمت نگهبانیه نگهداشت از نظر جنسی چیه ؟‌ ازدواجه چه ابتدای ازدواج و  چه استمرار ازدواج این مال اینجا

خب بعد در سوره بقره در سوره بقره عرض می شود که وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ بحث کردیم قبلن این وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَین یعنی زن ندهید به مشرکین خب به غیر مشرکین چطور البته محور اصلی حرمت مرد مشرکه

اگر مردی مشرکه است زنی مسلمان اون نباید به ازدواج به او بدیم ولاکن این قید نمیکنه آیا اینجا لک الا ، راسو زاویه است و اصل حرمت اصلیست اینست که ازدواج کند ،‌مشرک ،‌پس این وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَین این حصر نیست . اون مورد اعلای حرمت نکاح زن مسلمه با کافر رو که مشرک بوده و این جهته

سوال حالا وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكین کسی بیاد بگد که خب این مشرک را فقط میگد حرامست زن مسلمان بگیره اما اگر کتابی بگیرد چی ، موحد داشته باشد چی میگیم این باقیست در آیه چی آیه ممتحنه ،‌در آیه ممتحنه چه فرمود لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ ۖ محور چی بود کفر بود محور اشراک که نبود پس اون آیه به قوه خود باقیست.

اون آیه به عموم خود باقیست که زن مسلمان با مرد غیر مسلمان چه مشرک باشد بر حسب آیه بقره چه مشرک نباشد که آیه بقره نه نفی میکند نه اثبات اما آیه ممتحنه چیکار میکنه اثبات میکند که حرام است زن مسلمان با مرد کافر چه مشرک باشد چه غیر مشرک باشد ازدواج کند

ما این مطالب رو از این آیات ثلاث که آیه ممتحنه و آیه بقره و آیه ماعدست فهمیدیم این رو من قبلن عرض کرده بودم نه به این ترتیب حالا مراجعه به احادیث

بله اخه منافات ندارد. فقط که نگفته . ببینید اگر این دو آیه با هم نازل بشه یکی نهی از مشرکات یکی نهی از کافراته منافات داره منافات که نداره با هم و لذا ما در اینجا گیر نمیکنیم که آیا بقره جلوتر نازل شده یا ممتحنه البته صورتن ممتحنه زودتر نازل شده حالا ندانیم که بقره زودتر نازل شده یا ممتحنه گیر نمیکنیم برا اینکه بین آیه بقره که نهی میکند تناکح با مشرک و مشرکات رو با آیه ممتحنه که اعمست از مشرکو مشرکات منافات با هم نداره و تخصیصم ما نمیزیم چرا تخصیص نمیزنیم یعنی عام عامه خودش خاص خاصه خودش

خاص خاص خودش نهی از مشرکه و نهی از مشرک عام عام خودش نهی از عرض می شود که کافر .

زید نیاید به خانه من ، منافات با هم نداره که اونهام همه نه اینکه شابدولعظیم نه ، یعنی زید خاست که اگه تعارض باشد که در قرآن معنی نداره اصلن تعارض در تناسخ شرطست که ما بدانیم که کدام اولست کدام بعده بله و کل آیات ناسخه قرآن که کمه البته معلومست که این بعده آیه منسوخه معلومه قبله آیه ناسخه معلومه بعده چون آیه منسوخه درش اشاره است به اینکه این عملی خواهد داشت و خواهد داشت حالا ما ندایننم که آیه ممتحنه جلو نازل شده یا آیه بقره خب پس مطلب رو این دوجا هستش حرام است با مرد مشرک ازدواج کردنه زن مسلمان ، حرام است با مرد کافر حالا با هم دعوا دارن خب مرد مشرک یک مصداق اعلای کافره بنابراین چرا شما بگید که این آیه بقره رو مخصص قرار بدید از برای آیه ممتحنه چرابه چه حساب تعارض که باهم ندارند منافات با هم ندارن

تناسخم در صورتی که بدانیم کدام جلوست کدام عقبه اگر بدانیم که آیه ممتحنه عقبست خب مطلب اینست که کلن مرد کافر با زن مسلمان نمیتونه اگر بدانیم آیه مشرکات عرض می شود که عقبست و ممتحنه جلوست در اینجا چی میشه ناسخ میشه باز ناسخ نمیشه .

حتا اگر تناسخی در کار باشد مربوطست به اینکه بدانیم کدام جلوست کدام عقبه ما نمیدانیم چون نمیدانیم کدام جلوست کدام عقب بنابراین تناسخی در کار نیست . خب این ما وقتی که از قرآن مطلبو دریافت کردیم کاملن که زن مسلمان به طور کلی با غیر مسلمان نمیتواند و مرد مسلمانم با زن مشرکه فقط نمیتواند اما سوال ،‌آیا با زن موحده غیر مشرکه غیر کتابی میتواند یا نه جواب چیه آقایون ؟

مرد مسلمان بر حسب این سه جور آیه ایا مرد مسلمان با زن مشرکه نمیتواند به دلیل آیه بقره ، با زن کتابیه میتواند به دلیل آیه ماعده بینهما با زن موحده غیر کتابیه میتواند یا نه ؟ نخیر ، بله ، احسنت بله جوابش اینه

مگر وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ نسبت به موحدات غیر کتابیه غیر مسلمه نقض شد ، نشد ،‌بنابراین اگر زن موحده غیر کتابیه غیر مسلم است با اون هم نمیشود ازدواج کرد آیه بقره مشرکاتو گفت بسم الله که مشرکات حرامه آیه عرض می شود که ماعده کتابیاتو گفت حلاله بینل کتابیاتو ولمشرکات موحدات اگه باشند موحدات غیر کتابیات و غیر مشرکات مشموله چیه مشمول  آیه ممتحنه وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ

کسی که مسلمان نیست فقط ، صبر کنید کسی که مسلمان نیست پس کافرست یعنی صبح کم الله بالخیر کفر بالاسلام به دلیل اینکه کافر یعنی چه ، شما دارید میگید کافر یعنی کسی که مسلمان نیست یا مسلمان است انسان یا کافر ، توجه کنید تند نرید شما یه مرتبه انسان مسلمان است یک مرتبه مشرک است یه مرتبه نه مشرک است نه مسلمان کسی که نه مشرک است نه مسلمان دوجوره یا کتابیست یا موحده غیر مسلمان غیر مشرک ما تابع نص الفاظیم

وقتی که فرمود وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ کوافر یعنی زنهایی که مسلمان نیستند زنهایی که کفر دارند و انکار دارند و حجاب دارند نسبت به اسلام خب این زنه محوحده غیر کتابیه غیر مسلمه از مسلمان هاست یا از کوافر از کوافره ، این نسخ تخصیص نخورد و این نص نسخ نشد این مطلب اوله

بله چی ؟‌ کافر چیه کافر 2451 مسلمانه دیگه . کافر ، کافر ساتع کسی که ستع کرده است بر خود چیو ، نور اسلام رو اگه نور توحید است کوافر در مقابل توحیده اینجا در مقابل اسلامه چون ،‌عزیزم يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا در مقابل الذین امنو کوافره دیگه عزیزم الذین امنو امنو  بالیهودیه نیست امنو بالاسلامه . يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قرآن که اول آیه است یعنی مسلمان ها ای مسلمان ها با زنهای کافره یعنی غیر مسلمان بینه دیگه دودوتا چهارتا

بعضی از موحدین است که اهل کتاب نیستن خب این یه مطلب مطلب دوم استثناعیست چون در آیه بقره فرمود که أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ  اگه اولائک عوض شد جایی ، حکمم عوض میشه ولاکن وقتی که نوعن به امر کردن ناهیه حالا در روایات میرسیم ما که بعضیاش البته پسو پیشه

هستند کسانی که خداپرست هستند،بله ، آهان، خیلی خب این 2554 بله ، احسنت پس هستند حال فرض کنیم اگرم نباشند در بعد دوم که عرض می شود که أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ  أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ در جایی که اکثریست دارد حکم کلیست اما اگر یه جایی شد که مردمان عرض می شود که فرض کنید که غیر مسلمانی هستند مردهای غیر مسلمانی فرض هسند یهودی حاال این البته مثال نمیزنیم به عکس اگر زنهای مشرکه ای هستند که این زنهای مشرکه اونقدر خامند بر حسب روایات بلهند زنهایی مشرکه که دعوت الل اشراک ندارند خانوادگی مشرکه بودن ولاکن اگر این گاو پرست خر پرست هرچه پرست را بگیرید شما این در زیر سایه ازدواج با شما مسلمان میشود این کار باز حرام است ؟‌

این أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ که نیست بلکه یدعون الی الجنست این درمقابلشه این دعوته الی جنست ،  اگر چنین چیزی شد نه اینکه کلاه سر خودمون بزاریم چرا در شرایع سابقه این درست بوده حساب داره چون جناب نوح و لوط که گمراه نمیشدن از زن کافرست ،‌و عاسیه بنت مزاحم که گمراه نشد بلکه ایمانش قوی تر شد در ازدواج با ، ولاکن نوعن چجوره نوعن اینست که مرد بر زن سلطه دارد چون مرد بر زن سلطه دارد اینست که افکار مرد بر زن این اثر میکند که اگر مرد کافر باشه چه یهودی چه نسرانی چه مشرک بدتر این دعوت الی نار میکنه اما اگر یه مرد کافره ابلهی یه مرد کافریست که اصن کاری به دینو لادین اصن ندارد اینقدر خامست که اگر یک زن عرض می شود که درس خونده حوزه قرآن دیده با معرفت اگر بیاد یه ده روز صیغه او بشه فرض کنید که این مردو مسلمان میکنه این چطوریه به نظر آقایون این مطلب دومست که مطلب استثناعیست

روایاتی که در این باب هست میخونیم بعدن باز صحبت میکنیم عرض می شود که این متنی که از علامه خوندیم ،…

در صفحه چهارصدو بیست جلد چهاردهمه وسایل شیعه ما دیروز قسمتی از روایات خوندیم که اکثرن خب بیمار میشن اینجام حالا آقایون که فتوا دادند در مرد کافر که زنش کافره بوده بعد زن مسلمان شده و مرد به کفر خودش باقی مونده یا اگر زوجین مسلمان بودن و مرد مرتد شده در ارتدادش فطریو ملی و قبل دخولو بعد از دخول فرق گذاشتن فرقم بین روایاته و اینو قبول نمیکنیم. چون درست بر خلاف نصوص آیات است که ما خوندیم حالا باب نه ، ایشون میگد بابو حکم ما لو اصم احدوزوجین المشرکین ، حدیث اول عرض می شود که ان بعض اصحابنا ان احدهما باقرین علیه سلام انهو قال فی الیهودیه و النسرانیه والمجوسی اذا اسلمت امراتهو و لم یسلم صحبت اینه اینها هردو یهودیه بودن هردو نسرانیه هردو ولی چیه اگر زنش مسلمان شد و مرد به همون دین خودش باقی ماند از قرآن چی فهمیدیم حرامه دیگه از قرآن کلن حرامه قابل استثنام نیست نسخم در قرآن نداره روایتم که نمتونه قرآنو نسخ کنه

حالا حدیث چی میگه قال هما علی نکاحهما ولا یحرفو بینهما اگر مرد عرض می شود که زن مسلمان شد و مرد هنوز یهودیست این ازدواج استمرار دارد و لا یفرق بینهما نباید بین جدایی انداخت این خلاف نص قرآنه دیگه برا اینکه چه ابتداش عرض می شود که و چه انتهاش برا اینکه در ابتدای آیه دهم سوره ممتحنه لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ ۖ کی ؟ کفار .

فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ ۖمگر این یهودی کافر نیست ؟‌نسرانی کافر نیست ؟ مجوسی که اکثرست اینا کافر نیستند پس بنابراین این خلافه نصه آیه ممتحمنه بعد میگد که …

صحبت فراع نیست صحبت اصله ایمانه نخیر ،‌میفهمم ،‌ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ ببینید محور ایمانه،‌حالا مورد مورد هجرت باشد اگه گفتن مومنه ای اگر مهاجرت کرد چنین برای مهاجرت جزو اصل مطلب که نیستش که زمینه زمینه مهاجرته اگر این مومنات عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ که فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ اگر نه خب تَرْجِعُوهُنَّ مطلبی نیست .

بنابراین اصله مطلب اینست که کاری به مکه و مدینه فلان این حرفا نداره اصل اینست که مومنه نمیشود که زن کافر باشه و اینجا لفظ کافر داریم 3057 کفار یهودیو نسرانی کافر نیستند؟‌بعد میگد که وَ لاَ يُتْرَكُ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا مِنْ دَارِ اَلْإِسْلاَمِ إِلَى العزه  باقی هست این مرد یهودی با زن مسلمان زن مسلمان شده ولی میگه نباید بگزاریم این زنو ببره عرض می شود که از دارم اسلام خارج کنه به دار الحجره ببرد مکه یا جای دیگه چرا برا اینکه در اینجا میره خرابش میکنه

خب در اینجام اگه خراب بکنه نکنه بلخره مرد چون کافرست طبق نص آیه ممتحنه این حرامه این یه حدیث . دوم ان جعفر ان  ابیهه ان علی علیه سلام ان امراتن مجوسیتن اسلمت قبل زوجها دوتایی مجوسی بودن . ولاکن زن مجوسیه مسلمان شده قبل از شوهرش فقال علین علیه سلام لا یفرق بینهما لا  یفرقو 3149 یک معنا اینست که اینطور نیست که از هم جدا شن کلن که در عده هم نتواند برگردد این یکیه یک نخیر لا یفرق اصلن فاصله نیست اصن مثه طلاق نیست فاصله نیست اولی مراده به دلیل جمله بعدی ببینید

ان امراتن مجوسیتن اسلمت قبل زوجها،‌فقال علی علیه سلام لا یفرقو بینهما خب تا اینجاش که لا یفرقا رو ما قبول نداریم در هیچ بعدیش عانن وقتی که این زن مجوسیه مسلمان شد و شوهرش بر مجوسیت باقیست بدلیل آیه ممتحنه عانن هرکه باشد و هرچه باشد به هر وضعی چه دخول چه عدم دخول چه عده چه غیر عده عانن از هم جدا میشن  و رجوع معنا نداره ثم قال ان اسلمت قبل انقضا عدتها صحیحن مرعتک این که گفتن لا یفرق دو بعد داره این لا یفرق میخواد این فراق کلی را اثبات کنه اینکه فراق کلی نیست بلکه فراق جزعیست یعنی باید صبر کرد که این زن که در عده هست اگر در زمانی که از عده خارج شه اگر مرد هم مسلمان شد برمگیردد اگر مرد مسلمان نشد بر نمیگردد پس لا یفرقو به اصل جدایی بینونص کلن داره میگه

ثم قال ان اسلمت اونکه مسلمان شده اسلمت تو قبل انقضا عدتها عده کیه عده هستش که حرق بینهما رجعین دیگه ، اگر اصلن لا یفرق پس عده یعنی چه ، مگه هم زنو شوهرند فاصله نگرفتن اصلن نه طلاقه نه ملاقه نه هیچی عده یعنی چه عده در زمینه ایست که حرق بینهما منتها فراقن رجعین ‌کمااینکه قبلنم در روایت علامه خوندیم

ثم قال اسلمتو قبل انقضا عدتها فهی امراتک رجوع نمیگه رجوع بکنی نکنید نخیر این زن توست عجیبه ها که این بالاتر از طلاق رجعیم رفته و ان انقضت عدتها قبل ان 3400 اگه عده این زن مسلمان تمام شد و تو هنوز مسلمان نشده ای ثم اسلمت فانت خاصبون من الخطاب این حدیثم جلوتره

اونجایی که عده وفاتو میگه بحث میکنیم رفتو مسیحی شد رفتو یهودی شد یا اینکه …

اولن مورد بحث ما که این نیست مورد اینست که زن مسلمان شد مرد باقی ،‌ خب زن که مسلمان شد مرد باقیست اون عانی که زن مسلمان شد همون عان در هر حال در حیض باشد در نفاس باشد در نفاض باشد این شرط دیگه نیست این در طلاق است که شرطه دخول باشد نباشد چه باشد همون عان مرد از زن جدا شد ، شما میخواید ملحقه به طلاقش کنید اگر بخواید ملحقه به طلاق کنید اینجا که طلاق رجعیست اون دلیل نداره اصلن ، حدیثم نمیتاند این مطلبو ثابت کنه چرا برا اینکه برخلاف نصه عرض می شود که قرآنه که فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ بحساب کفر لا هن این لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ حرمت رو ثابت کرده حلیت رو برده کنار

وقتی که حرمت هست حرمت چه از اغاز باشد چه در استمرار و ان  انقضا این حدیث دوم ، حدیث سوم منصوربن حازم 3514 منتها اونجایی که میگیم میشه حمل کردن بر اینکه ارتداد ملیست اونجایی که میگیم نمیشه میگن ارتداد فطری ما هیچکدومو قبول نداریم عرض می شود که ان منصور بن حازم قال سالتو ابا عبدالله علیه سلام ان رجلن مجوسین کانت تحتحم راتون الی دینه اینجا به عکسه مطلبه فاصلم و دنبالشم او اصلمت که هردو فرضو میگیره

کانت تحت امراتون الی دینه اسلم  او اسلمت یکیشونه یا مرد مسلمان شد زن مجوسی باقی موند یا زن مسلمان شد مرد مجوسی باقی موند قال یمتظرو بذالک انقضاعو عدتها خب راجبه مجوسیه مجوسیه ای که ثابت نیست اهل کتابه موحده هم باشه ایا ازدواج با او حلال است یا نه حرامه دیگه خب پس این مجوسیه اینجا طرفینه طرفین هم مرد مسلمان با زن مجومسیه نمیتواند هم زن مسلمان با مرد مجوسیه نمیتواند کلن با فاصله صددرصد داریم اینجا

حالا ان رجلن مجوسین کانت تحت امراتون علی دینه و اسلم او اسلمت قال ینتظرو بذلک انقضا عدتها انقضا عده در چه صورت در صورتی که این انفصال حاصل شده ولیکن انفصال رجعیست مثه طلاق رجعی چون انفصال بر حسب حدیث چون انفصال رجعی حاصل شده است فان هو اسلم او اسلمت قبل ان تنقضیه عدتها فهما علی نکاحهم اول قبل از اینکه عده این زن تمام چون انقطاع انقطاع انفصال رجعیست اگر مرد مسلمان شد زنش شد اگر زن مسلمان زنه این مرده خب اینم برخلاف نصه چون در همون عانی که یکی مسلمان شد دیگری چه زن باشد چه مرد باشد انحصار واردمیشه چرا برا اینکه این اهل کتاب که نیستش که

فهما علی نکاح من اول وان هی لم تسلم حتی تنقض العده فقد بانت منک اگر مرد مسلمان شده زن در زمان عدم مسلمان نشد و عده گذشت و این زن بر مجوسیت باقیست در اینجا فقط بانت من چرا برا اینکه حرام است مرد مسلمان با زن غیر مسلمان ازدواج کنه پس قسمتی از حدیثو قبول میکنیم قسمت اعظمش رو نه

عرض می شود که بعله حدیث دیگر ابن ثنان ان ابی عبدالله علیه سلام قال اذا اسلمت امراتون و زوجها علی غیر الاسلام حرقو بینهما خیلی خوب 3800  این حدیث درست در اومد اذا اسلمت امراتون و زوجها الی غیر الاسلام غیر اسلام هرچی میخواد باشه زوج علی غیر الاسلام است این مسلمان نیست چی میخواد یهودیست چی میخواد نسرانیست چه میخواد موحد غیر کتابی چه هرچی میخواد باشه حرق بینهما کلن این فرق بینهما تفریق باعن است من متحیرم از اینکه چطور آقایون طبق بعضی از احادیث اونم با تعویلاتی فتوا میدهند که اگر این زن در عده است و مسلمان دشه و این مرد عرض می شود که مادامیکه که زن در عده است اگر مسلمان شد در عده میتونه رجوع کنه

ما سوال میکنیم ایا در عده باعنه مردو زنه مسلمان این حرفو نمیشد بزنیم در عده باعن ، در طلاق باعن و عده باعنه زنو مرد مسلمان ایا مرد مسلمان در زمان عده طلاق باعن میتونست رجوع کنه نه ،‌اینجا دو مرتبه بالا رفتند. اولن بدون رجوع ثانین اینجا که بدتر از طلاق باعنه چرا برا اینکه در طلاق باعن که طلاق خلعو مباراتو میگیره نه هر طلاقی طلاق باعن خلعو مبارات درست است که مرد نمیتواند رجوع کند به زن اما اگر زن رجعت الا ما بزلت طلاق مبدل میشه رجعی میشه و مرد بر میگرده

در باعن اینطوره خب شما چرا این رو بالاتر از رجعیو بالاتر از باعن بردی این انفصالی که به جهت ارتداد مرد حاصل شد که مرد مسلمان زن مسلمانه این انفصال رو شما بالاتر از رجعی بردید و بالاتر از باعن بردید باعنی که طلاق خلعو مباراته و حال اینکه شما به اون پایینترین مرحلم نمیتونید حمل کنید چرا برا اینکه این برخلاف نص قرآنه و هم دلیل نصی لازم داره