بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و یجب حجابه المومن القادر علی النفقه این فرمایش علامه بزرگوار است که بعدا منتقل میشیم به بحث فصل رابع که. خب علامه چه میفرماید و یجب حجابه المومن القادر علی النفقه در باب ازدواج اونچه ضرورت و اصالت دارد نفقه است فقط یعنی مرد بتواند اداره کند جریان زناشویی رو از نظر جنسی شرط نیست از نظر اخلاقی شرط نیست از نظر برخورد معاشرتی شرط نیست فقط صرفا یه مرد مومنی باشد یک مرد مومن نمازشب خون اما بداخلاق اما بی حال که اصلا غیرممکن است که حالی برای جریان زناشویی پیدا کند این مرد نودساله با یه دختر پونزده ساله بیست ساله که اگر خواستگاری کرد واجب است بر اولیا این دختر پونزده ساله بیست ساله واجب است که این مومنه بهش بدن چه حرفیه اقا شما فقط از یک بعد مشاهده میکنید جریان ازدواجو.
مگر جریان ازدواج برای نفقس فقط مثلا الان الان که دختران احیانا بهتر از پسران میتونن درس بخونن و برن در آموزش پرورش جای دیگر استفاده مالی بکنن اجازه نداشته باشن مگر اداریه اگر دختر ازدواج میکند قضیه اینست که گرسنه است و نمیتوانیم نونشو دربیاره از این بعد است که واجب است اگر یک مرد مومنی که میتواند نفقه بدهد اگر خواستگاری کرد از دختری در هر سنی کوچکی و در هروضعی واجب است اجابت. نخیر آقا بعضی جاها حرام است اجابت راجح است اجابت مرجوح است اجابت فقط قضیه نفقه نیست. در جریان زناشویی ما چند اصل داریم که اینها متضرج هستن یکی از اصل هایی که بسیار اصالت دارد در باب زناشویی و قدموا لانفسکم است قدموا لانفسکم در آیات متعدده ای از جمله نسائکم حرث لکم عرض میشود که فاتو حرثکم انی شئتم و قدموا لانفسکم یا الان فالآن باشروهن وابتغوا ما کتب الله لکم و ازین قبیل.
یکی از محورهای بسیار بسیار مهم با اصالت ازدواج دائمش که معلومه منقطع هم در ضمن اینست که بتوانید فرزند بیاورید اگر یک مومنیست که ازنظر طبی و ازنظر بهداشتی ایشون عقیم تشریف دارن یک دختر بیست ساله ایست که ازهر نظر عقیم نیستن این مرد مومن هفتاد هشتاد نود ساله ای که نماز شبم میخونه نماز صبح و روزم میخونه همه کارم میکند نفقه ام داره اما ایشون عقیم تشریف دارن آیا جایز است که چنین دختری به او بدن خب این یه رکن اولی که ایشون عقیم فلذا در روایت ما زیاد داریم که اگر شما ازدواج کنید جدیت کنید که دختر عقیم نباشد اگر دختر عقیم باشد این مرحله بعدی ازدواج است مرحله اصلی ازدواج این خارجه خارج از از مرحله از اصلی ازدواج که ایشون عقیمه چه مرد عقیم باشد چه زن عقیم باشد مرد عقیم با زن زائو یا اینکه زن عقیم با مرد عقیم این باید که هردو جوری باشد که بتاند ازدیاد ولد کنن و قدموا لانفسکم درکار باشد این یک.
دوم مگر تمام ازدواج هایی که انجام میشود برای اولاد است و برای شهوت است فقط خب این دوبعد میش اون بعدی که همگان توجه دارن تقریبا صددرصد شهوت بعد بعدیش قضیه اولاد است ولکن مگر فقط همین دومحور را در ازدواج که مقدمه انجام جریان شهوانی و در نتیجه فرزند درست شه فرزند داشتن همین دوتا فقط؟ خیر خب هستن مردانی که ازدواج میکنن با زنانی که تربیت معنوی پیدا کنن. مثلا یه مردی که تربیت معنوی درست ندارد یک زنی که عالمه علامه بانو هاشمیه مثلا اصفهان. این نمیشود که نامحرم است و مرتب باهم صحبت کنن که خب مثلا مثال میزنم او ازدواج میکنه ازدواج بر چه مبناست؟ برمبنای بالاتر از اولاد درست کردن درنهایت که این دوتا باهم قاطی بشن که بتواند افاضات این زن به این مرد داشته باشه یا بعکس.
اگر یک مردی مرحوم آیت الله کاشانی رضوان الله علیه ایشون فرمودن که آمدن تعارف کردن سه تا دختر من مجبور شدم گرفتم گفتم چرا گفتن خب ما میخوایم که تقدیم کنیم و امراه مومنه ان وهبت نفسها للنبی ان اراد النبی همون همون آقای در قرآنداریم من شاید اشتباه نقل حالا ببینید هردو مورد عرض میشود که یا مرحوم آقای بروجردی رضوان الله علیه. مرحوم آقای بروجردی رضوان الله علیه ایشون خواب دیده بودن خواب دیده بودن که این سه چرخه سوار شدن با تونیکه. آیه الله مرجع تقلید عالمی میگم چرا.گفتن به حاج احمد قمی که عموی این آقای روحانیست در تهران بود و عالم و علامه و واعظ و این حرفا ولی معبر خیلی خوب خواب به ایشون بگید که فلانی خواب دیده شما خودت تعبیرکن ایشون گفتن که نه خودم میام خدمت آقا خدمت آقا با یه جعبه شیرینیم اورد شروع کرد به خندیدن گفت آقا مبارکه ایشون ناراحت گفت چی گفت اقا شما باید تجدید فراش کنی ایشون در سن هشتاد وپنج شیش سالگی یه دختر هیجده ساله نشون فرمودن.
این اشکال ندارد که حالا قضیه مردی با زنی ازدواج کردن یا زنی با مردی ازدواج کردن ابعادی دارد بعضی ابعاد جسمانیه سه تاست جسمانی سه تاست قضیه شهوت قضیه فرزند درست کردن قضیه نفقه گرفتن این سومی. بعضی ابعاد ابعادیست که فوق جسمانیست خب جسمانا در ضمنه. بله اگر مردی که اصن مردی ندارد این با یک دختری ازدواج کند خب این واقعا ظلمه به دختره مگر این دخترم زنانه ای نداشته باشه مثلا ما باید کفر را از تمام جهات در نظر بگیریم از جهات ظاهری و از جهات باطنی.
اگر هردو جهت هم اگر هردو جهت جمع است که نورا علی نور یهدی الله لنوره من یشاء اما اگر از جهت جسمانی هست ازنظر روحانی معنوی مطلبی خب بدکی نیس اما اگر از نظر روحانی هست و از نظر جسمانی نیست یا کمه این بهتره که اگر کسی بتواند به وسیله ارتباط زناشویی با یک مرد کامل عالم علامه چنین چنان چنان چنان حتی اگر نون نداشته باشه بخوره حالا که احتیاجی به نون نداره احتیاج اگر با این ارتباط بتواند یک دختری مثل بانو هاشمیه اصفهان بشد و اگر مردی به حرف ایشون در علم نبود ایشون واجب بود مرجع تقلید در فقه سنی در فقه سنتی قبول نداریم که ایشون فقیه سنتی اگر چنانچه در این زمان ما بود الان منهای بعضی اگر در این زمان ما بود منهای بعضی از فقهای اجتهاد بزرگوار حق ندارن فقاهت داشته باشن خب بانو هاشمی مرجع تقلیده
پس این نیستش که علامعه بزرگوار بفرمایید که فقط اگر مردی قدرت بر نفقه دادن داشته باشد در اینصورت واجب است چی چی واجب است آقا اگر واجب میخواهی جای دیگر واجبتر ما داریم درست کردن یک انسانی را و مبرد کردن یک انسانی در اثر ازدواج مرد باشد برای زن زن باشد برای مرد مرد باشد از زن زن باشد از مرد دیگه در این بین سیاه و سفید و سن و مال و حال و همه در حاشیه قرار میگیره
رسول الله صلوات الله علیه خواستگاری کرد از عایشه به ابوبکر به ابوبکر فرمود که من دختر شمارو میخوام کی بود یک سال بعد ورود به مدینه پیغمبر بزرگوار چند سال در مکه با خدیجه سلام الله علیه بود پیغمبر بزرگوار بیست و پنج سالش بود خدیجه چهل ساله بود دو شوهر هم قبلا کرده بود نمیخوایم بگیم پیغمبر جهت جنسی نداره اما اون جهت معنوی رو مقدم میداره تمام ازدواج های پیغمبر جهت معنوی و دعوت ربانی درش گنجونده شده بود جسمی هم در ضمن بیست و پنج ساله بود پیغمبر بزرگوار خدیجه چهل ساله پونزده سال فاصله بود با خدیجه موند و موند و موند و موند چن سال پیغمبر بزرگوار ازدواج اصلا غیر از خدیجه نکرد حتی بعد از وفات خدیجه به مدینه آمد یکسال طول کشیدن نبی بعد اولین زنی هم که گرفت حبسه بود تازه خب بعدا عایشه و عللی دارد که آقایون توجه دارید در اون جزوه ای که ما در جواب فرمایش نوشتیم اونجا به طور مفصل ما یادداشت کردیم علل مختلفه.
خب به ابوبکر فرمود که من میخوام دخترتو بگیرم ابوبکر گفتش که انت اخی یا رسول الله پیغمبر دوسال از ابوبکر بزرگتر بود حضرت فرمود نعم ولکن الله تعالی حل هادی کتاب داره این جریان کتاب اگر از اول پیرزن نمیگرفت پیغمبر تو پونزده سال با او فاصله داره بنابراین حسابهایی رو که انسان در ازدواج میکند فقط اون حسابایی که جلو چشم انسان نون داره نداره حیاط داره نداره جون داره نداره نمیدونم پول داره نداره اینها نیست عمده این است که جان معنوی انسان و جان معرفتی انسان در این ارتباط ازدواجی تمام ارتباط همینطوره تمام ارتباطاتی که مسلمونها با یکدیگر دارن اون محور اصلی استفاده ظاهری استفاده مادی استفاده تجارتی و شرکتی استفاده دوستی رفاقتی ظاهری نیست.
در یک روایت است که از روح الله مسیح ابن مریم سلام الله علیه سوال کردن من یجادل یا روح الله قال من یذکرکم الله حجیته و یزید فی علمکم منصبه و یرغبکم فی الآخره امام معصوم از عیسی ابن مریم نقل کرد چرا نه اینکه او بالاتر است نه برای اینکه هممون یکی میگیم هممون از یک منبع نور عنایت و هدایت میکنیم من یذکرکم الله اصلا او را ببینید یاد خدا میفتید کسانی که معرفت سیما دارن از سیمای شخص میتوانن بفهمن که اون شخص چیکارس من یذکرکم الله حجیته و یزید فی علمکم منصبه سخن که میگوید علم شما اضافه میشه و یرغبکم فی الآخره عمله عمل او شما رو در آخرت در کارهای آخرت ترغیب میکند و عرض میشود که نزدیک میکند کل ارتباطاتی که مسلمونها با هم میتونن داشته باشن محور اول ظاهر مادی حلال دنیا و محور دوم که اعمق از اوست باطن معرفتی و باطن معنویست که انسان ازدیاد معرفت و ازدیاد کمال و ازدیاد جمال معنوی و روح و تقوا از نظر خودش حاصل کنه ما اگر بخوایم که این متون فقهی رو بررسی کنیم باقی مطلب باید صحیح گیری کنیم غلط گیری که من کلا ندارم صحیح گیری بگد صحیح دارد اصن یا نه اگه صحیح داره خب بسم الله.
بحث بعدیمون راجب متقطع النساعه خب اینم بزاریم بحث برای شما آقایون حوصله نداشتین جریان البته یه مطلبی که رسول الله صلوات الله علیه با ازدواج با زینب بنت جحش دخترعمشون اثبات کردن دومرحله ای بود دیگه و چرا پیغمبر بزرگوار اول زینب رو داد به عرض میشود که زید ابن زید زید ابن ثابت که پسر غلامشون بود و پسر خادم ایشون بود چرا اینکارو کرد و بعدا چرا این طلاق داد پیغمبر گرفت چند جهته یک جهتش تبیین حکم شرعی که زن پسر خوانده حرام نیست زن پسرخوانده ولو زن پسر صلبی حرام است اما زن پسرخوانده یا زن پسر رضایی که آقایون متاسفانه میگن بعضی موقعا حرامه زن پسر رضایی زن غیر پسر صلبی حرام نیست پیغمبر هرچی گفت قبول نکردن هرچه گفت چون این ریشه دوانیده بود پسر صلبی پسر رضایی پسر ادعایی فرزند ادعایی که پسر خواندس این اونقدر ریشه دوانده بود در جایز عربی که اینرو مانند پسر صلبی و فرزند صلبی حساب میکردن با بیان وحی پیغمبر اکرم مطلب عقب نرفت پیغمبر خودش عبارو گذاشت کنار مشغول جریان شد چرا برای اینکه ثابت کند عملا یه موقع من در درس مسجد امام رضا عرض کردم که برادران آقای خمینی رضوان الله علیه تشریف داشتن گفتن ایشون باید عده ای از این دختران جوان که شوهرانشون در جنگ کشته شدن صیغه کنن برای اینکه ثابت کنن این حرام نیست مردم میگفتن حرامه حالم نداری که تو نداشته باشی پیغمبر بزرگوار وقتی که خودش این حرفو زد و مکرر گفت بابا این زن پسرخونده زن پسر انسان نیست باور نکردن تا اینکه این جریان در سوره احزاب اتفاق افتاد این یک جهت.
بله تمام احکام توی حالا عرض میکنم اگر قبل از اینکه ازدواج با زید بکند این دختر ازدواج میکرد که حکمی رو ثابت نکرده بود که از قضا وقتیکه پیغمبر اکرم به زینب فرمودن زینب به ذهن میاد که خود پیغمبر نظر داد بعد سوال کرد لک یا رسول الله فرمود نه ناراحت گفت دارم فکر میکنم تا گفت دارم فکر کنم ما کان لمومن ولا مومنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان تکون لهم الخیر من امرهم شلاق شلاق به سر زینب چی این حکم الهیست باید اینکار بشه خب این کار بشه برای چند جهت یک جهت اینکه با زن پسر خوانده میشود ازدواج کرد و مادامی که با زید ازدواج نکرده و طلاق نده نمیشه که ازدواج کرد فایده نداره این فایده نداره.
دو اذا لت سنت الفواره زید ابن حارثه یک غلام سیاه بود شرافت خانوادگی و عظمت و موقعیت خانوادگی نداشت جمال نداشت پول نداشت شرافت خانوادگی نداشت نداشت نداشت این نفقه که واجبه نداشت اون نفقاتی که شرط میکنن دیگر مرتبه دیگریست اینا نداشت فقط برای اینکه فوارق رو از بین ببرن. این سیاس اون سفیده اون بزرگه این کوچیکه اون شهریه اون دهاتیه اون چنینه نخیر ایمان محور است ایمان محور است و بر محور ایمان دو جهت باید در نظر گرفته بشه یک جهت جهت اعلاست که عبارتس از اینکه این اتصال زناشویی یک بال معنوی بسیار عظیمی را که این ندارد اون دارد باز کند یا اون ندارد این دارد باز کند یا باهم شرکت کنن بعد دوم که بعد جسمانیست عبارتس از استیلا است و مقدمست و شهوت است خب استفاده نفقه زن از شوهرش این اولا وانگهی زنی که با عقل و باشعور و با فهم و با حساب و با چه با چه میاد زن آقای کاشانی میشه آقای کاشانی هشتاد و شیش سالشه و این زن هیجده سالشه این عاقل باشعوره این حساب کرده این حساب بالارو کرده حساب این یکیرو نکرده اگرم حساب اون یکی بکنه خب اون یکی در انحصار جوان که نیست کلا تموم شد.
بحث بعد قضیه متقطع النسا که یک دعوا داریم با سنی ها با برادران سنی ما دعوا زیاد داریم آقایون برادران سنی حدیثی را از خلیفه عمر رجع الله تعالی انا جمیعا نقل کرده که ایشون گفتن متعتان کانتا فی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حلالا و انا احرمهما و اعاقب علیهما آنچه رو که ما در متن آوردیم البته مفصلش در تبصره الفقهاست و مفصلترش در تفسیر. عرض میشود که مقدمه که ما اینجا یادداشت کردیم و هی النکاح المنقطع کالبیع المنفعه و ما اشبح لمن لا یقدر علی القاطع در مقابل منقطع قاطعه قاطع داره و من اشبح و هو ضروره هیویه من الطرفین مرد برای زن زن برای مرد و حتی لولا ایه لیکن حلا بامور ایات النکاح کما یحل بیع الشرع و آیات حل البیع. ما در قرآن بیع شرع نداریم موقته ما از آیه اول البیع و تجارتا عن تراض از امورش استفاده میکنیم که بیع چه دائم باشد چه بیع موقت باشد نکاح همونطوره اوحل احل الله احل الله البیع مثلا و تجارتا عن تراض منکم الی آخر اینجا یک مقدمه ای قبل از ورود امیر در عمق دروس قرآن و سنت بر ما وارد میشه که اصولا مگر نه اینست که ازدواج یک ضرورت حیاتیست از خوردن آشامیدن لباس پوشیدن مکان داشتن حتی از بودن بعضی وقتا از بودن انسان این ضرورتش اشخاصی هستن که حاضرن نخورن کم بخورن نپوشن کم بپوشن مکان نداشته باشن خونه رو بفروشن ازدواج کنن و این جریان هم در مرد است هم در زن منتهی زنا خیلی معذورن در مرد هست و در زنم هست در بعد شهوت که حاضر است برای کل شهوت اما مرد روش میشه و میرد دنبال ازدواج اما زن روش نمیشه و اگر زنی رفت با مردی خواست ازدواج کنه میگیم چقد چنین و فلانه
با اینکه قرآن شریف در سوره احزاب خوندیم و امراه مومنه ان وهبت نفسها للنبی ان اراد النبی ان یستنکحها خالصه لک من دون المومنین قد علمنا ما فرضنا علیهم چرا تشویق میکنه این زن اونقدر ایمان دارد مجانی خودش تشریف رسول الله بکنه مهر هم نمیخواد خب ببین فکر جاهلی چجوره و فکر اسلامی فکر اسلامی تشویق میکنه میگه زن که حق دارد مهر بگیره خودش را مجانا به رسول الله تقدیم میکنه رسول الله چنتا زن داره این داره ترغیب میکنه در بین ما در بین ما یک عادتهایی است که این عادتها احیانا ضد انسانیست احیانا ضد اسلامیست اصلا مبدا ندارد فقط اون عرض میشود که اصل جاهلیت عربی و غیرعربیست. چرا مرد حق دارد خواستگاری برد و زن حق نداره چرا چرا مرد حق دارد بگد که من زن میخوام به پدر مادرش زن حق نداره چرا من به پسرام گفتم شما هروقت زن خواستید بگید به من به دخترام گفتم عرض میشود که چرا خفه میکنن دختران رو و زنان رو که اگر دختر و زن خفه بشه بمیره سکته کنه نابود بشه بخواد شوهر کنه حق نداره بگه بی حیاست اما اگر پسر هرکاری بکند باحیاست پسر همیشه باحیاست و دختر همیشه بی حیاست.
این قضیه طرفینه احتیاج جنسی در بعد عمومی احتیاج توالد در بعد کمتر از عمومی و احتیاج نفقه در بعد باز کمتر از عمومی احتیاجاتی که در بعد اتصال زناشویی هست هم از مرد نسبت به زن است هم از زن نسبت به مرد حالا آیا این زناشویی اگر در انحصار دوام باشد امکان دارد نداره دیگه آیا هر مردی آمادگی مادی آمادگی هرچه برای ازدواج دائمی دارد خب نه اصن در زمانه و آیا هردختری و هرزنی آمادگی ازدواج دائمی مخصوصا در اینجاهایی که مثل ایران انقدر باید جهاز بدن که پدر صاحب بچه دربیاد دارن یا نه نمیخوام بگیم درسته هر مردی این آمادگی ازدواج دائمی ندارد و هر زنی هم اینچنین این یک
دو هر زنی اگرم آمادگی ازدواج دائمی دارد فلان زن اما جوریست که با این زن بعلت اینکه سنش بالاس بعلت اینکه شوهرش مرده بعلت اینکه طلاق گرفته بعلت چه عللی که در میون هست دنبال ازدواج با او نمیروند اگر عللی و گیرهایی در مردی باشد یا در زنی باشد یا در هردو باشد در ازدواج دائم اگر صرفا منع شود ازدواج و ازدواج موقت درکار نباشد چی میشه زنا زیاد میشه یا اینکه صبر کنند بر حاجت جنسی منفجر بشن کمااینکه مرض های زیادی احیانا اتفاق میفته که زیاد اتفاق میفته هم در زن و هم مرد که تا ازدواج میکنن مرض حل میشه هم مرد مرضش حل میشه و هم زن پس اگر چنانچه ما در شرع نه نفیی داشتیم و نه عموماتی داشتیم نداشتیم در شرع اگر کتاب سنتا نه ما نفیی داشتیم که داریم و نه عموماتی را که نکاحه و در روایت اگه نداشتیم و منعی هم از طرف شرع نبود که اگه منع نبود که خب اینجا مطلب دیگه میگفتیم جعل شده اگر شرع ازنظر ایجابی دستور نسبی برای ازدواج منقطع نداشت و دستور عام یا مطلق برای ازدواج منقطع نداشت که در اینجا مقتدا چی بود مقتدا این بود که انسان ازدواج منقطع بکند کما اینکه ازدواج منقطع هم ازدواجس دیگه مثالش خیلی بین است اگر انسان خب احتیاج به مسکن دارد اگر قدرت ندارد خانه ای بخرد تو خیابون بلوار بره سکونت کنه بره تو خرابه ها توی بازار بره یا نه باید اجاره کنه یا رهن کنه یا اجاره کنه میشود آدم اجاره حق نداره بکنه چون یا به حق یا بمونه تو خیابون نمیشه.
احتیاج ازدواج از احتیاج مکان مهم تر است از احتیاج لباس و غذا و این حرفا احیانا برای بعضی اشخاص این مهمتر است خب این خلاف عدل است و واقعا ظلم است که شرع مقدس که از برای درست کردن زندگی انسان هاست ازبرای اینکه زندگی انسان هارو درست کنه تکامل بده و موانع رو برطرف کنه عواقب رو از بین ببرد بیاد جلوی ازدواج منقطع رو با این همه مرجحاتی که احیانا دارد بگیره یه کسی به من تلفن میکرد و سوال کرد که من معلم مدرسه هستم. یه خانمی سوال مسئله شرعی و من ازدواج نکردم فقط برای اینکه آزاد باشم و بتوانم درسهامو بخوانم و مدرس باشم و چه بشم و چه بشم و چنان آیا شرعا میشود که من ازدواج منقطع کنم که در اختیارم باشد جدایی هرکی ازدواج دائم کنه در اختیارش نیست مخصوصا این قوانینی که ما داریم.
نه سال بین دو مرد و زن اختلاف بود و جاشونم جدا بود مرد اونقدر ظلم اونقدر ظلم اونقدر ظلم دادگاه های ما اصلا کاری نکردن ما هم اینجا طلاق شرعی داریم و شرعی حالا با این وضعیتی که ما داریم خب اگر این زن نمیخواد خودشو گیر یک مردی بندازه یا نمیدونه چیه یا میخواد بالاخره یه مدتی فرض کنید رفع جریان داشته و بعدا ازدواج منقطع در اینجا گفتم ارجحه البته ادرس ندادم من گفتم ازدواج منقطع در اینجا ارجح است شما اگر ازدواج منقطع سالم بکنین در این جریان ارجح است خب اگر کلا جلوی ازدواج منقطع گرفته بشود و فقط ازدواج دائم در وضع موجود و درآمدهای درنیامده موجود و وضع صفر اقتصادی موجود باید نود درصد زن نگیرن. چه نه اون دختر نبود ببخشید سوال کردم گفت من دختر نیستم حالا حتی اگه کسی دختره یه دختری خدمت امام باقر علیه السلام رسید عرض کرد من طالب دارم برای ازدواج دائم اما با پسرعموم ازدواج منقطع کنم چطوره فرمود دومی بهتره برای اینکه این بدئتی را که عمر داشت از اسلامی رفعش کنه این سرمایشو از دست بده سرمایه بالاتر سرمایه داری فرق داشته بله ولذا مرجوح است عقد انقطاع با دختر مرجوحه اما حرام نیست.
ولکن در بعضی موارد همین مرجوح رجحان پیدا میکند و همین رجحان واجب میشه در اون زمینه سوال امام باقر این برای اینکه تضارب بود تضارب و اختلاف بود شدید بین حکومت مطلقه قادره وقت در ولایت اسلامی که حکومت سنیا باشه و شیعه ها که معصوم بودن در اینجا باید جوری باشد که حتما این راه رفته بشه این راه اگر مطلوب نباشه و بسته باشد فتوای عمر در اینجا ثابت میشه در اینجا عرض میشود که برادران سنی ما برحسب روایاتی که از عمر جعل کرده ان و اینجا حدود نه یا هشت رای در این مسئله هست من در عرض میشود که تصویر قرآن ذکر کردم نه یا هشت رای در مسئله جواز یا لاجواز جواز موقت جواز غیر موقت حرمت موقته حرمت غیر موقته از اشخاص مختلف.
عرض میشود که نسبت به این مسئله هست اما اونچه که ما رو راحت میکند دو جور نص قرآنیس یک جور نص خاص و یک جور نص عامه. نص خاص که در سوره مبارکه نسا است فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه اینو هم شیعه قبول دارد هم سنی قبول دارد یک نفر از مفسرین و از محققین در دروس قرآنی منکر این مطلب نشده الا که مطلب در اینه که یا این فما استمتعتم فقط عقد منقطع است یا بعد اصلیش عقد منقطع است و در ضمن عقد دائم برخلاف آیاتی دیگر که و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم که فرد اجلا و اعلاش نکاح دائم است و فرد حاشیه و ضمنی نکاح منقطع ولی در اینجا بعکسه بدلیل خود آیه ها فما استمتعتم به منهن فاتوهن استمتاع شرطه در نکاح دائم استمتاع شرطه در نکاح دائم به ضرورا کتابا و سنتا و چه و چه در نکاح دائم استمتاع شرط نیست.
اگر شما یک زنی رو ازدواج دائم کردید اصلا قابل استمتاع بود هیچ یا نمیخواد استمتاع کنی این ازدواج تحقق پیدا میکنه اما اگر شما عقد منقطع کردید حداقل استمتاع بصری شرطه حداقل ها استمتاع بصری بعد مبنی بعد چه حداقل استمتاع تازه کسانی که عقد منقطع میکنن یه دختری که در فلان جای دنیاس اصن ندیده و نخواهد دید اگر عقد منقطع میکند که ما درش محرمش محرم چند جا تو این اختلاف داریم تلفنی که استمتاع این استمتاع میشه میشه این دیگه خیلی ماشالله میشه این خیلی ماشالله میشه مثل اون طلبه ای که بله خب خب اونموقع مقلد هرکس بودی او محرم خیلی خب مقلد هرکس بودی طبق همون جریانی محرمیت حاصل شد ولی بعدا بخوای اینکارو کنی بعدا.
در دو سه مسئله بسیار مهم است ما اختلاف داریم با آقایون یکیم اینه میگن صیغه نود و نه ساله بله حداقل چی حداقله همین خب حالا اگه صرف استمتاع واسه بله نه از شما باید سوال من که پیرم خب اگه بیاره منتهی برای ما که نمیاره برای شما هم که نمیاره ولی من اینطور نمیتونم اینکارو بکنم شما میتونی چرا برای ما فایده نداره معمولا اینطوریست که با رویت اقلا حداقل رویت یکجا منو خواهش کردن در تهران که یه عقد محرمیت گفتم شرایط اینه پیرمرده میخواست محرم بشه با یه دختری که ازدواج نمیخواست گفتم باید به این نظر کنی و نظر خوبم بکنی گفت چی میفرمایی گفتم نمیفهمی نمیفهمی عقد نمیکنم باید بفهمی دقیق بهش گفتم گفتم باید نظر لذت بخشی بعنوان اینکه فلان ولو یه دیقه گفت خیلی خب چیکارکنیم دیگه بله برای اونکه میشه واقعا برای اینکه از شنیدن و خود صحبت کردن استمتاع است دیگه در بعضی موارد به شوخی اونو عرض کردم.
اگر واقعا از صحبت کردن استمتاع حاصل میشه خب بسم الله اما اگر نه کمااینکه اتفاق زیاد میفته فقط برای صرف محرمیت عرض میشود که این رو اونکه هیچی اونکه هیچی اونکه فقط فقط قنداقش کردن فقط چیز دیگه ندارد نه صدا دارد نه اگر صدایی دارد حرف بزنه خیلی از عرض میشود که نکاح های منقطع کمااینکه نکاح منقطع نود و نه ساله آقایون میگن خدارحمت کنه آقای خوئی رو نظرش این بود خیلی نظر خوبی بود شما که فرض کنید چهل سالتونه با یک فرض کنید که زنی که هرچند سالشه عقد منقطع نود و نه ساله اصلا این دروغه اصلا شما صد و سی سال عمر میکنی قطعا این اولا
ثانیا اصولا عقد منقطع یعنی چه دائمه منقطع میشه دائم اینه مادامی که این زن هست منقطع اینه قبل از اینکه بگیرد خب شما که نود و نه ساله میکنید که بعد مرگم حسابم کردی پس این عقد دائمه اگر عقد منقطع نود و نه ساله کردید این عقد دائم است بله اگر شما قصد دوام ندارید ممکن است بگن دائم نیست ولکن قصد دوام دارید چرا چون قصد نود و نه سال دارید یا نه اگر نود و نه سال همینجوری بیخودی لفظ گفتی که اصلا نه منقطع نداریم.
اگر در نود و نه سال واقعا قصد نود و نه سال داری خب دروغه تحقق پیدا نمیکنه خب ما یک اساس ها و اصولی در باب عقد منقطع هست که اختلافاتی با عقد دائم دارد من نظرم هست که مرحوم آقای اشتیانی رضوان الله علیه که اعلم فلاسفه کل شرق و غرب بود از نظر فلسفه شبه اسلامی البته اسلامی ایشون فقه هم میگفت ما داشتیم در تهران میرفتیم ایشون فرمودن که من بین نکاح منقطع و نکاح دائم سی فرق یا بیشتر یا کمتر من قائل هستم اون موقعا ما فهمیدیم که ایشون قبلا مجتهد درفقه سنتی شده بعد فیلسوف شده ولکن این مرد بزرگوار از گرسنگی مرد و از مرض مرد اجازه خواستن از مرجع زمان که هرکس بوده که ایشون بره آلمان معالجه و نشد دیگه مرد ازنظر فضیلت ایشون درجه اول بود و عرض میشود که جامع جمیع علوم اسلامی از نظر معقول ایشون گفت فرق حدود سی فرق بین عقد منقطع و عقد دائم البته همشو قبول نداریم ما ولیکن انقدر تبحر و انقدر دقت البته این خیلی مهمه ما اصالتا باید که ازنظر آیات در بعد آیات خاصه که یک آیه داریم که میفرماید فما استمتعتم به منهن الی آخر و آیات عامه نکاح و شرایطی که در عقد منقطع هست در دائم نیست در دائم هست در منقطع نیست جهات مشترک بین هما هن و جهات مختلف رو باید بحث کنیم.
مثلا در باب میراث آقایون کلا میفرماین که ما اینجا پنج بعده کلا میفرمایند که زنی که ازدواج منقطع ازدواج کرده ارث نمیبرد کلا مگر با شرط بعضی میگن که بدون شرط و با شرط هردو ارث میبره بعضیا بعضیا ما عرض میکنیم طبق نصوص قرآنی اگر این زن منقطع باشد و زن دائم در کار نیست غیر از اگر زن دائم و منقطع باهم هستن زن منقطع با شرط میبرد چون زن دائم و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض اینجا پنج جور ما عزیز داریم اون احادیثی که موافق قرآن است قبول میکنیم مخالف است قبول نمیکنیم اونچه را که شرط های ممتازه برای عقد دائم است یا برای عقد منقطع و اونچه را که شرطهای مشترکه است ما بعنوان اصلی و محوری و محکی از آیات استفاده میکنیم و بعد هم در روایت یه قولی میکنیم و عرض میشود که
اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا اللهم صل علی محمد و آل محمد