پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و دهم درس خارج فقه

نکاح منقطع

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

با اضافه بر ضرورتی که در باب نکاح منقطع هست و خود این ضرورت از نظر جنسی حاکم بر حلیت است مگر آنکه دلیل بر منع داشته باشیم که اونجا هم بحث است چیزی که ضرورت زندگی و زندگی ساز است نمیشود ممنوع باشد اضافه بر این ادله مثبته ای از قرآن شریف راجع به حلیت نکاح منقطع داریم. سه جور داریم. بخش اول آیاتیست که کل مسلمین و کل فرق اسلامی قبول دارن خب دلالت میکند منتهی در عام بودن و خاص بودن بحث است بین شیعه و سنی. از جمله و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم و آیات دیگر به زناشویی دهید مردان و زنان را آیا از این انکحوا به زناشویی دهید دوام استفاده میشود کمااینکه در باب بیع بیع اهم است از اینکه بیع دائم باشد یا بیع شرط و موقت باشد در باب نکاح که ضرورت بالاتریست از بیع و شرا و چه و چه و چه در اینجا به چه حساب ما تبیین کنیم آیات حلیت تزویج و نکاح را به تزویج و نکاح دائم.

در عین حالی که ازدواج منقطع و موقت یک ضرورتیست که در کل طول و عرض تاریخ و جغرافیای تکلیف وجود دارد. مخصوصا در زمانهای ما که مردها خودشون یک نفره نمیتوانن اداره کنن از نظر اقتصادی تا چه رسد ازدواج کنن و ازدواج دائم و با اون مهرها و نفقه ها و تشکیلات دیگر. پس بوجهم عام آیاتی که ازدواج را و نکاح را تحلیل کرده است اولا مورد استدلال ماست بر حلیت زناشویی منقطع مانند زناشویی دائم و از این آیات اختصاص به زناشویی دائم استفاده نمیکنیم مگر در آیه ای که طلاق هست درش. اون آیاتی که لفظ طلاق هست طلاق دلیل است بر اینکه ازدواج، ازدواج دائم بوده نه ازدواج منقطع طلاق نمیخواد. در ازدواج منقطع اگر وقت رسیده که تمام شد خودش به طور اتوماتیکی انحصار حاصل میشه اگرم وقت نرسیده بخوان جدا بشن تحلیله این طلاق طلاق در انحصار ازدواجیست که به طبیعت الحال تا آخر عمر این دو یا هریک از این دو وجود دارد.

اما آیاتی که نکاح است و ازدواج هست و لفظ طلاق درش وجود ندارد چرا ما مختص کنیم نکاح و تزویج را به نکاح و تزویج دائم. هم منقطع و هم دائم این یک. دوم در آیه مبارکه نسا و ان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاثه و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحده او ما ملکت ایمانکم به ملکت ایمانکم استدلال میکنیم اشخاصی گمان برده ان که ما ملکت ایمانکم فقط کنیزها هستن کی گفته آنچه را که به دست تو میرسه اینه ما ملکت ایمانکم آنچه را که ایمان نیروها نیروهای شما در خود قدرتش هست که به جای چار یا سه یا دو یا یک زن دائم کار دیگری از اون قبیل انجام بده

بله بتواند ملک یعنی بتواند مالک داریم توانایی دیگه تواناییست که انسان تحت سیطره بگیره ما دو جور تحت سیطره داریم یک جور در باب ازدواج تحت سیطره نکاح دائم است که مثنی و ثلاثه و رباع خب فان خفتم الا تعدلوا فواحده که یکی فان خفتم الا تعدلوا فواحده بعدش او نایبشه ما ملکت ایمانکم مگر قبلش ملکت ایمانکم نیست مگر ما در زمینه ای که مثنی و ثلاثه و رباعس، ملکت ایمانکم نیست مگر قدرت ما نیست که بتوانیم یا چاهار یا سه یا دو یا یه زن بگیریم بله ولکن ملکت ایمانکم دو بعدیست دو بعد اصلی.

یک ملکت ایمانکم که قدرت داشته باشیم ازدواج دائم بکنیم ولو یکی. یکی نخیر یکیم نمیتونیم اگر یکیم نتوانستیم نایب منابع ازدواج دائم یکی در بعد ازدواج چیه آقایون؟ فقط کنیزه کی گفته اینو گفتن خب گفته باشن. ما ملکت ایمانکم یا ما ملکت یعنی انچه را که نیروهای شما در تحت سلطه و در تحت قدرت دارد اگه ندارد هیچی و این در تحت قدرت داشتن دوجوره یکی جهت ایجابیست و یکی هم جهت سلبی. اول جهت ایجابیست یا نه بجای چار یا سه یا دو یا یک زن گرفتن زن گرفتن است یا زن نگرفتن بعد اول زن گرفتنه دیگه. بله جهت ایجابیست که بجای چار یا سه یا دو یا یک بگیرد یا اون یا او ما ملکت نمیخوام این که تفهیمه او ما ملکت ایمانکم یا آنچه را که توان بعدی داریم توان اول بعد ازدواج دائم است توان دوم بعد ازدواج دیگر است این ازدواج دیگر دو نمونه دارد دو مصداق یک نمونش مصداق اقدم است و مصداق ابین است که مصداق موجب است عقد منقطع. بعد دوم ازدواج منقطع عرض میشود که چیزه ملک یمینه یعنی کنیز خب این بعد ایجابی.

در حقیقت دو ‌بعد ایجابی بعد از مثنی و ثلاثه و رباع داریم یک بعد ایجابی همون فما استمتعتم به منهن که میفرمایند که از ما ملکت ایمانکم در جهت ایجابی استفاده میکنیم که بعد همیشگی ست و یک بعد موقت است که همیشگی نیست و در بعضی از زمانها که زمان ما نیست اینست که یک زنی مملوکه انسان و اطیع انسان باشد در عرض میشود که جنگ و اونوقت در دومی حرف داریم ما در دومی دوتا حرف داریم در اولی حرفی نباید داشته باشیم در اولی که ازدواج منقطع واقعا ازدواج ازدواج منقطع که مجذور شماست که جایگزین ازدواج دائم چار یا سه یا دو یا یک میشود اینکه حرفی نداریم اما دومیش درش حرفه.

اگر مسلمونها بروند جنگ کنن با مشرکین و دخترانی زنانی اسیر اونها شوند اینها میتواند جریان حاجت جنسی شما را برطرف کند این شرط داره و اگر شما یک دخترانی را زنانی را در جنگ با مشرکین اسیر کردید شما اسیر کردید این دخترو شما اون دخترو بدون رضایت داد و قال و فریاد و جیغو میخواد خودشو بکشه شرع میگد که این با شما همخوابه باشه اینطوریه  اینطوریه آقایون فرمودن قبول نداریم ما. اینجا ملکت ایمانکم اسلامی نیست یمین اسلامی و قدرت اسلامی یمین زورگویی نیست یمین تجارتا عن ترازه و این تجارت اگر مراداتی باشد در صورتی که رضایی در کار باشد اینجا عقل نمیخواد که نمیخواد به صرف اینکه شما این دختر را یا زن را اسیر کردید به صرف این برای شما حلال میشود که دو بعد داره یک بعد اینست که اولا موقته همیشگی نیست بعد دوم همون موقت که این دخترو که شما اسیر کردید اینطوری نیس که بر شما حلال باشه این دختر فریاد مثلا یه آدمه کچل پیر عرض میشود که متعفن چنین چنان چنان دختر جناب یزدگردو اسیر کرد این دختر مثل بلور و اسیر کرده اخه کدوم وحشی اجازه میده که حتما این دختر مال این ببرن باهم و چرا اسلام اینطور ظلمه نسبت به گفتن آقایون فرموده باشن.

ولکن این برخلاف مبنای عدالت اسلامیست برخلاف مبنای رحمت اسلامیست برخلاف مبنای اینست که ازدواج رضایت طرفین میخواد دیگه حلیت جنسی حلیت مالی طرفین میخواد اگر دو نفر بخوان در مکانی در مالی درکاری شرکت کنن هردو باید راضی باشن نه اینکه یکی راضی باشه دیگری نه دیگری فریاد میکند اجباره. شما مثل اینکه اینجا نبودی دختر یزدگرد را که این آقا اسیر کرد در جنگ دختر یزدگرد مثل پنجه آفتاب مثال میزنم و این آدم یک پیرمرد هفتادساله شل کچل بوگندو فلان فلان اینکه مالک شد بره شب باهاش بخوابه. کدوم ظالمی چنین دستور اجازه میده ما قبول نداریم این حرفو ما کل اسلام را از اول باید مطالعه کنیم از اول باید که تحت بررسی قرار بدیم اینطور نیستش که به صرف اینکه یک زنی اسیر انسان شد در جنگ شوهردار باشد شوهرندار باشد هرچی باشد به صرف اسیر شدن این در خانه من میاد و مانند زن من خواهد بود نخیر اینطور نیست.

بله مطلب اولش مطلب اول هست که این دختر یا این زن در خانه شما میاد و این مدرسه شبانه روزیست مثل کلفت شما میری و بالاتر از کلفت. بالاتر از کلفت چون تمام احتراماتی نسبت به زن و فرزند و دختر کند نسبت به این باید باشه این اینجا بموند تا تربیت اسلامی بشه خب این تربیت اسلامی شدن ملازم است که زن شما هم بشه ملازم است که بتونید با او کارای دیگر انجام بدید نخیر این بعد دوم. در بعد دوم اگر راضی شد که با شما هم باشد مانند زن نسبت به شما خب بسم الله اگر راضی نشد تا چه رسد بالاتر خیلی ناراحت بود خیلی اوقاتش تلخ بود اصلا اگرم قرار بود مسلمون بشه مسلمان نخواهد شد که اینطور زورگویی را نسبت به اسرای جنگی میدن خب در اینجا چرا حلال باشد به چه حساب حلال باشد؟

پس ببینید او ما خفتم الا تعدلوا فواحده او ما ملکت ایمانکم از واحده به او ما ملکت ایمانکم قدرت انسان در بعد حلیت زناشویی یک قدرت اول است یک دوم است یک سوم. قدرت اول ازدواج دائم است چار سه دو یک. قدرت دوم ازدواج منقطع است سه دو یک صد پنجاه هرچی که عدالت باشی وسوم سوم که دارای دو شرط است یک که این زن را که اسیر کرده اید در جنگ، راضی باشد که با شما حالت ازدواج داشته باشد منتهی اون عقد معروف را مثلا نداشته باشد بلکه عقدش همین تملک اوست عقدش این است که شما او را اسیر کردید اولا این یه قید. دوم مگر در کل زمانهای اسلام اینطور هست خب نه پس چرا آقایون بعکس فرمودید چجور میگید او ملکت ایمانکم فقط به تعبیر معمولی ملک یمین است و چنین است کی گفته اینو. بعد این بعد ایجابی.

دو ‌بعد ایجابی دارد بعد از مثنی و ثلاثه و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحده دو‌ بعد ایجابی دارد و یک بعد سلبی بعد سلبی چیه و لیستعفف الذین آیه دیگر و لیستعفف الذین لایجدون نکاحا استعفاف بعد سلبیش چیه اینست که آدم که به هیچ وسیله ای نه ازدواج دائم نه ازدواج منقطع نه امه نه چه فلان عرض میشود که این چیکار کنه خب این غذای مقوی کم بخوره چیزایی که شهوت زیاد میکنه نخوره روزه بگیره چیکار کنه این این چیه این و لیستعفف الذین استعفا بده استعفا در اون صحیحه یعنی اون نیرویی که موجب است برای شبق جنسی و ازبر حرکت جنسی اون نیرو رو کم کنه او ما ملکت ایمانکم دیگه اینم ملکت ایمانکم حتی در روایت خیلی لطیفه روایت یه کسی به یکی از ائمه علیهم السلام عرض کرد که من طبق ان یکون فقرا یغنهم الله من فضله ازدواج کردم من که نمیتونم نون دوتایی دربیارم اون زنم ناراحته فرمود که و لیستعفف الذین لایجدون نکاحا برو طلاق بده استعفاف اینه برو طلاق بده چون زن راضی نیست که باشما باشه گفت برو این زن رو طلاق بده چون نمیتوند این زن یه گرسنه دو گرسنه بشه گرسنه دوبله ظلمات بعضهم فوقا.

خب و لیستعفف یعنی عفاف را مراعات کردن مراعات کردن عفاف چند جوره. بعد اولش ازدواج کردن است چارتا سه تا دوتا یکی دائم بعد دوم عقد منقطع بعد سوم کنیز اگر باشه بعد چهارم سلبیه خب اگه هیچی نشد چی؟ بره زنا کنه بمیره داغون بشه با سماق مکیدن داغون بشه نخیر مرحله چهارمش عبارت از اینکه اون غذاهایی که اون وضعیاتی که موجب است نیروی انسان اینطور باشد که به ناراحتی افتاده باید کم کنه ماست بخورد بجای روغن خوردن بجای کره خوردن عرض میشود که روزه بگیرد چه کند چه کند پس این عرض میشود که فان خفتم الا تعدلوا فواحده او ما ملکت ایمانکم این ملکت ایمانکم دو بعد ایجابی دارد و یک بعد سلبی بعد. بعد اول ایجابی از دو بعد را فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه

خب در اینجا آقایون خواستن استدلال کنن به آیه از بعد اجورهن که اینجا مراد میفرماین منقطعه میگیم بسیار آیات ما زیاد داریم که لفظ اجر هست اما مراد صدقه است مراد مهر است مراد صداقه. آیات متعدد داریم که خواهیم خوند مثلا سوره نسا آیه بیست و پنج فانکحوهن باذن اهلهن کیارو در جایی که و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المومنات تا فانکحوهن باذن اهلهن ازدواج کن با این کنیز به شرطی که اهلش اجازه بدهد بعدش فاتوهن اجورهن بالمعروف مهره دیگه. من یادمه در لبنان پارسال یک دختری رو من عقد کردم برای یه پسری بدون اذن پدر دختر. چون جریان اینجوری بود که اذن او لازم نبود اگرم لازم باشه بعد که بردن اینورو اونورو سروصدا و فلان یه اخوندی که اونجا داخل تشکیلات سیاسی خیلی مهم بود گفت استاد اجازه بدید من این جمله رو عرض کنم گفتم بفرمایید گفت فانکحوهن فانکحوهن باذن اهلهن گفتم این در باب کنیزه بنده خدا قرآن عربی هستی که قرآن این در باب کنیزه این خیال میکرد که این آیه دلیل است بر اینکه اذن پدر دختر شرطه. نخیر آیه دلیل بلکه آیات داریم و آیه داریم که اذن پدر دختر اصلا شرط نیست حالا این یک آیه.

آیه دوم سوره مائده آیه پنج و المحصنات من المومنات و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب اذا آتیتموهن اجورهن اینجا که تحلیل کرده است خداوند احلت تحلیل کرده است زنان عفیفه مسلمه مومنه و زنان عفیفه کتابیه رو تحلیل کرده فقط عقد منقطع داره میگه مصداق بارزش کدومه آقایون؟ مصداق بارز نکاح عقد دائمه مگر امکان دارد این مصداق بارز را حدیث استثنا کنه نقض میشه چون این والمحصنات من المومنات و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب عامیست که دارای دو مصداق است یک مصداق نکاح دائم و یک مصداق منقطع. نکاح دائم مصداق اول است و نکاح منقطع مصداق دوم اگر بخواد تخصیصی بکند که نخورده به نکاح منقطع میخوره اما اگر بخواد تخصیص نکاح دائم بگیرد این خلاف نص میشه. خب بنابراین این آیه حداقلش اینست که شامل هردوست ما همینو عرض میکنیم مام همینو عرض میکنیم. پس اجر منحصر به نکاح منقطع نیست ما همینو میخواستیم عرض کنیم اینم‌ یکی.

سوم سوره احزاب آیه پنجاه انا احللنا لک ازواجک اللاتی آتیت اجورهن ازواج پیغمبر همه صیغه بودن منقطع بودن بیست و شش زن گرفت پیغمبر بزرگوار و به سیزده ازدواج شد و نه زن بودن که پیغمبر وفات کرد. تمام این زنها الا یکی ماریه قبطیه تمام این زنها عقد دائم بودن عقد منقطع اینها عرض میشود که نبودن خب در اینجا میفرماید که انا احللنا لک ازواجک اللاتی آتیت اجورهن اجر ازبرای ازدواج دائم ذکرشده البته صدقات داریم معلومه صدقه نه ها صدقه صدقه با صدقه فرق میکنه که در باب صدقات در باب مهر صحبت میکنیم ولکن لفظ اجر هم داریم اجر ازدواج اگر ازدواج دائم است اجر ازدواج دائم اگر ازدواج منقطع است اجرش تبعا کمتره اینم یه آیه. ببینید نوع آیاتی که راجب مهرصحبت است لفظ اجره آقایون چی میفرمایند آقایون میفرماید که در روایت داریم هن مستاجرات یعنی زنانی که شما عقد منقطع میکنید مستاجراتن چون اینها مستاجرات هستن از این روایت استفاده میکنیم که فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه این فقط نکاح منقطعه چون هن مستاجرات. میگیم کور خوندید هن مستاجرات رو یا باید معنا کرده بود یا باید گذاشت کنار. برای اینکه نصوص این آیاتی که خوندیم و آیات دیگر که نیاوردیم مهر را بعنوان اجر تلقی فرموده است پس هم عرض میشود که مهر نکاح دائم اجر است و هم مهر نکاح منقطع.

ببینید یه مرتبه ست انسان میخواد که اونچه را میخواهد بر آیه تحمیل کند و به دلالت کند این قابل قبول نیست دلالت رسوندن قابل قبول نیست تحمیله این تفسیر داره اگه. ما داریم اجرو بحث میکنیم پس لفظ اجر منحصر به نکاح منقطع نیست محاله ممکنه. خب بنابراین شما که میخوای به این آیه استدلال کنی حالا با صد روایت البته روایات شیعه و سنی بلااختلاف البته اختلال نمخوام بکنم روایات شیعه و سنی بلا ای اختلاف متفاوت است بر این مطلب که این آیه راجع به نکاح منقطع وارد شده است البته منحصر به این بشه قبول نداریم ها بحث میکنیم. راجع به نکاح منقطع چون سه بحثه سه احتماله یا فقط نکاح دائمه یا فقط نکاح منقطع یا هردو. اما روایت ما دارد شیعه و سنی که این آیه نکاح منقطع را قطعا میگیرد یا فقط نکاح منقطع یا نکاح منقطع را قطعا میگیرد نه از باب لفظ اجر از باب دیگر حالا که فوق این مطلب میخوایم فکر کنیم‌. اگر روایاتی اصلا نبود و ما مراجعه به روایات نمیکردیم آیه خودش مستدل دلاله نبود؟ یعنی آقا شل است اگه چیزی دست نگیره نمیتونه بلند شه. قرآن اینطور نیست قرآن شل نیست در دلالت شل نیست. یک در آیه کل قرآن بیشتر نداریم راجبه نکاح منقطع آیه خاص البته آیه آیات عامه نکاح و ازدواج که شامله بحث کردیم.

ولکن آیه خاصی که خصوصا یا بعنوان اختصاصی یا بعنوان فرد اجلا ببینید یا بعنوان اختصاصی و یا بعنوان فرد اجلا بخواد دلالت کند در جواز نکاح منقطع فقط اینه. اگر این یدونه هم دلالت نکنه چی؟ خیلی ظلم است به قرآن ببینید آیه دلالت ندارد ما برحسب روایاتی که از شیعه از سنی از هردو باعث شدیم میخوایم به دلالت کنیم بابا اصحاب روایات رسول الله و ائمه علیهم السلام اگر فتوایی میدادن بر مطلبی که آیه دارد خود آیه باید دلالت کند و اونها از آیه استفاده میکنن و به ما تبیین میکنن نه این که آیه دلالت ندارد و آقایون هم میگن که بله مطلب چنین است و آیشم اینه خب اگه آیه دلالت ندارد پس چه؟ ما اول باید جدیت کنیم که آیه دلالت دارد یا نه؟

اگر آیه دلالت دارد بینما و بین الله خب راحت راحت کرد اگر دلالت ندارد آیه و سنت قطعیه ای مثل این روایت روایات شیعه و سنی سنی بعنوان سنت قطعیه این مطلب رو ثابت کرده است که عقد منقطع در اسلام قبول میکنیم چرا کمااینکه نمازهای یومیه هیفده رکعت است در قرآن نه موافق است و نه مخالف ما قبول میکنیم از باب و اطیعوا الرسول. اینجام باید اینطور باشه اینجام اگر خدا نخواسته باشد بفرماید در قرآن شریف که عقد منقطعی در کار است و اگر به جای اگر این بعده اگه نخواسته باشد بفرماید خب ما سنت قطعیه رو قبول میکنیم بعد بازم سر سنی ها بی کلاهس. سنت قطعی رسول الله مادامی که پیغمبر تشریف داشتن این بود که عقد منقطع این عقد شرعی. پیغمبرم نمیتوند نقد کند تا چه رسد که حریف عمر یا دیگری مثلا مثل من نقد کند ولکن بحث در اینه که روایاتی که از شیعه و سنی وارد شده است بقدری آیه را جلیه در عقد منقطع میداند که حتی ابن عباس میخوند فما استمتعتم به منهن الی اجل مسمی الی اجل مسمی داخل آیه نیست اما اونقدر بین که الی یوم القیامه.

حالا از کجای این آیه ما درمیاریم که در اینجا عقد عقد منقطع حالا در طرف مقابل در طرف مقابل کسانی میان میگن که خب تفریعه در اینجا مگه در قضیه غدیر غدیر اینطور نیست که الست اولی بکم من انفسکم اون طرفم محکم کنید که اگر استدلال کنیم قشنگ ثابت بشه یعنی اونچه را که میتوانن بگویم راجب حرمت عقد منقطع و راجب عدم دلالت آیه مثلا در باب غدیر ما به سنیا چی میگیم میگیم که الست اولی بکم من انفسکم قالوا ولا قال فمن کنتم مولا فهذا علی مولا پس اینجا چه ولایتی ولایت چهل معنا داره کدوم ولایت مراده؟ سنیا میگن که ولایت دوستیه میگیم نخیر رب باید داشته باشیم الست اولی بکم من انفسکم ولایت اولویت حسابش کرده ولایت اولویت بر کل مسلمین ثابت کرده فمن کنتم مولا فهذا علی مولا پس این ولایت فرعیم باید که دنباله و خلاف خلافه خلیفه همون اطیعوا بشه ما اینطور به سنیا جواب میدیم این یک اینجا من اشکال کنم البته این مطلب یا نیست یا خیلی کمه چون دنبال آیات که کم میرن.

ولکن اگر کسی بیاد بگه بگد مگر آیه قبلی آیات قبلی برای نکاح دائم نبود حرمت احلت احل لکم ما وراء ذلکم چه چه چه مثنی و ثلاثه و رباع و چه همش نکاح دائم بود یا نه؟ بله پس فما استمتعتم به منهن همون دائمه دیگه این حرفه دیگه چون تفریع میکند استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه رو تفریع میکند بر چه بر مثنی و ثلاثه و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحده او ما ملکت ایمانکم الی آخر این حرف جواب. بله نمیخوام بگم بلافصل این قبلا ذکر شده دیگه این سوره نسا سوره چیزه دیگه عرض میشود که سوره نسا است و اون سوره اول نسا اول نسا میگیم که بعد از اینکه این محرمات و محللات رو ذکر فرموده قرآن باز کنید سوره نسا آیه بیست و چاهار بله بیست چاهار خب قبلا چه بود بله از اول کنید ما خلافت ببینید عرض میشود که بله تا اینجا بله خب بله بعد و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المومنات فمن ما ملکت ایمانکم منظورم این جمله بود من فتیاتکم المومنات و الله اعلم بایمانکم بعضکم من بعض فانکحوهن باذن اهلهن و آتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات ولا کذا بعد عرض میشود که آیه بالا بله چندم بله درسته و المحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم کتاب الله علیکم و احل لکم ما وراء ذلکم ان تبتغوا باموالکم محصنین غیر مسافحین

ببینید قبلا آیات راجب چی بود راجب نکاح دائم یا اعم از دائم و منقطع درسته حالا فما استمتعتم تفریع بر چیه تفریع بر کل نکاح های حلال که شده اگر این کل نکاح حلال نکاح دائم است یا فرد اجلا نکاح دائم است پس تفریع هم نکاح دائم میشه دیگه فما استمتعتم به منهن میشه چی میشه استنتاع در بعد نکاح دائم یا بله بله جوابش اینست که این ادعاست چون اعمه بدلیل که بدلیل اینکه او ما ملکت ایمانکم مگه قبلا نداشتیم و المحصنات من النسا الا ما ملکت ایمانکم اینجا نه قبل بله کلی تمام این آیاتی که ما قبلا داریم تمام همون حرفی که اول عرض کردم تمام مربوط است به کل نکاح های دائم و منقطع پس منحصر به نکاح دائم نیست بحث. اعم از نکاح دائم و منقطع منتهی در اینجا عرض میشود که بله فما استمتعتم آیه چندم بود بله در آیه بیست و چار فما استمتعتم به این تفریع است بر کل نکاح هایی که قبلا ذکر شده کل نکاح ها نکاح دائم اینست که نفع دارد مثنی و ثلاثه و رباع و چه اونجام که راجب تعداد راجب اصل اونجایی که حلال است اونجایی که چه است فما استمتعتم به منهن هن کیه؟ هن تمام زنهایی که نکاحشون جایزه مگه انحصار به دائم داشت؟ اینجا تفریع میکند و قاعده تفریع چیه؟ قاعده تفریع اینست که اگر شما نکاح دائم اصلی نمیتوانید کمااینکه در آیه قبلی مطلبو ما خوندیم که عرض میشود که مثنی و ثلاثه و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحده او ما ملکت این او ما ملکت در اینجا فما استمتعتم به منهن شده فما استمتعتم به منهن این اوما ملکت. او ما ملکت ایمانکم که در بعد دوم است در بعد دوم قسمت اول ایجابیست که نکاح منقطع بشه. فما استمتعتم این یک

دوم بله نه اون آیه الا ما ملکت اینجارو عرض نمیکنم الا ما ملکت اینجاس او ما ملکت مال عرض میشود که مثنی و ثلاثه و رباعه حالا دوم در کل آیات نکاح شما استنتاع دارید اصلا بله در کل آیاتی که نکاح و تزویج و چه اینها لفظ استنتاع دارید که مربوط کند عرض میشود که مهر را به استنتاع کند منحصربفرد. ادله زیاد داریم اینم یکیش حالا بحث میکنیم حالا دونه دونه بحث میکنیم از خود آیه درمیاریم که این لفظ استنتاع در کل قرآن شریف آیات نسا لفظ استنتاع اصلا داریم نداریم پس معنا میشود اینجا یک نکاح خاصی ما باید نکاح دائم نیست یا اگرم نکاح دائم هست اونیکه محوریت دارد در مراد از آیه عبارتست از نکاح منقطع این دو.

سه آیا در نکاح دائم شرط است استنتاع که اگر شما استنتاع نکنی مهر لازم نیست اگر استنتاع کنی مهر لازمه خب نه کل آیات نکاح اینطور بود کل آیات نکاح درش شرط استنتاع برای لازم شدن مهر نکرد. مهر کلا در کل نکاح فریضه است اما در اینجا میگد که نخیر در صورتی این مهر فریضه است که فما استمتعتم به منهن ببینید حالا نوشتن یا ننوشتن گفتن یا نگفتن از خود آیه در میاد دیگه فما استمتعتم شرط داره فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه اگر یک دختری رو کسی عقد منقطع کرد ازین دختر اصلا استنتاع نبرد یا نشد ببرد در اینجا عقد منقطع چیه؟ باطله. برای اینکه اجر فریضه است دیگه اجر فریضه است در صورتی اجر است و فریضه است که استنتاع تحقق پیدا کند اگر استنتاع تحقق پیدا نکند اینجا فریضه و اجری و مهری در کار نیست و لذا خیلی از نکاح های منقطع باطله و از جمله نکاح منقطع که بین یه دختر و پسری که پسر یه سالس دختر یه سالس برای محرمیت. چه استنتاعی بین پسر و دختر شما عقد منقطع میکنی بین یک ساعته این پسر را به دختر شما محرم میکنید که عرض میشود که محرمیتی بین مادر و این حرفا حاصل بشه این غلطه و چیزهای دیگه هم هست در کار که بحث میکنیم.

خب فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه الی اخر در اینجا چن مسئله است آقایون روش فکر بفرمایید یک البته فروغی بین نکاح دائم و نکاح منقطع هست حالا این بین الفروغو داریم بحث میکنیم آیا در نکاح منقطع هرزمانی را شما ذکر کنید کافیه؟ آقا که شصت سالشه میخواد یک زنی رو‌ برا خودش عقد منقطع کنه برای اینکه نود و نه ساله اینطور هستا بعضیا خیال میکنن که یه ساعت دوساعت پنج ساعت یه روز یه ماه این ناجوره میگه خب نود و نه ساله که بهتر از دائم که هست قبول میکنه حالا این آدم شصت ساله که زن رو نود و نه ساله صیغه میکند آیا این عقد درست است یا نه این دائم است این منقطع است یا نه دائم است نه منقطع؟ آخری درسته این نه دائم است نه منقطع. عرض میکنم دیگه ولکن این مدتی که ما ایشون مدتی است که مدت قبل از مرگه  یا بعد از مرگه؟ ببینید این مدتی که معین میکنه آیا مدت بعد از مرگه که تا صد و پنجاه سال که من پنجاه ساله مردم اونم زن منه یا نه مدت قبل از مرگه؟

چون سه مدت ما داریم یه مدت قبل از مرگ بطور معمولی البته کسی که نمیدونه کی میمیره هفتاد هشتاد مثلا هفتاد هشتاد نود صد دیگه معمولا اینطوریه یک مدتی تعیین میکند قبل از مرگ یه مدت با مرگ یه مدت بعد از مرگ. اگر مدت با مرگ است که نکاح دائم اگر مدت قبل از مرگ است منقطعه. اگه مدت بعد از مرگ که مزخرفه از دائم دائمتر که ما نداریم که پس این فرمایش آقای دخوئی درست است رضوان الله علیه که ایشون ظاهرا در رسالشون دارن که حرف خیلی خوبیه که اگر یک مدتی را در نکاح منقطع معین کردید که در اون مدت شما قطعا مردید این نکاح منقطع نیست ایشون میگن چیه میگن دائمه ما در یک حرفش قبول داریم یکیش قبول نداریم اینکه میفرمایند منقطع نیست قبول داریم ولی که بعد از مرگه اینکه میفرماید دائمه قبول نداریم چرا؟ برای اینکه این آدم تصمیم نکاح دائم داشت یا تصمیم نکاح منقطع داشت تصمیم دائم که نداشت ما وقع لم یخسر و ما لم یقر چون تصمیم نکاح دائم نداشت پس دائم نیست چون نکاح منقطع هم غلط بود منقطعم نیست پس نه دائم نه منقطع.

مثل محلل ها محلل ها که تقریبا درصدش خیلی بالاس که باطله که روایت از پیغمبر اکرم داریم که فرمود لعن الله المحلل و المحلله. چرا؟ برای اینکه یکی از دوستان میگفتش که یک کسی اومد در حجره ما در مسجد مروی گفت آقا من زنمو سه طلاقه کردم  سه طلاق دادم و حالا چاره ای نیست و شما بیا فقط یه ساعت و این حرفا گفتم رفتی گفت بله گفتم خب شما کار زنا کردی برای اینکه اینجا باید شما عقد دائم بکنی اینجا قید کردی شما یه ساعت آیا قد یه ساعت کردی یا قد عقد دائم کردی اگر قد یک ساعت کردی که این محلل نخواهی بود اگر قصد عقد دائم کردی اگر لفظ عقد دائم گفتی عقد دائم نکردی دائم حاصل منیشه اینجا نه عقد دائم است و نه منقطع. منقطع نیست چون منقطع شما عقد نکردی دائم نیست چون قصد دائم نکردی بنابراین لعن الله المحلل و المحلله. در اینجا همینطوره در اینجا که زنیکه شما نود ونه ساله صیغه میکنید خودتون شصت سالتونه پنجاه سالتونه میدونید بعد از صد سال نیستید نوعا نیستید تا چه رسد صد و چهل پنجاه سال. پس شما اینو عقد کردین برای بعد از مرگ یعنی بعد از مرگ هم شما با ایشون بخوابی مثلا بعد از مرگ هم شما. خب یه مطالبیست که آقایون یه مقداری روشنتر هستن خب بعضیا میفرماین اما یه لنگش این درست بود یه لنگش درست نبود که نکاح منقطع در اینجا نیست به حساب اینکه بعد از مرگه و نکاح دائم هم نیست رو حساب اینکه قصد دائم دراینجا نکرده مسائل دیگری هست که ما بحث میکنیم انشالله.

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا اللهم صل علی محمد و آل محمد