پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و بیست و یکم درس خارج فقه

نکاح منقطع

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی علی محمد و آل محمد

قیاسی که در الحاق بعضی از موضوعات به موضاعات دیگری در حکم، اون قیاسی که مقبول است قیاس منصوص العله است. اگر مثلا مستی داریم که حرام است بعلت اغفار حرمت در انحصار خمر نخواهد بود پس چیزی که مشکل است اما اگر منصوص العله نباشد ما نمیتوانیم موضوعی را که دارای حکم موضوع دیگر نیست حمل کنیم به موضوع دیگر و بگیم مشترک الحکم است. و لاصیما در صورتی که این موضوعی را که ما میخوایم قیاس کنیم حکمش را به حکم دیگر ادنا باشد از اون موضوع. و یا حتی به نظر ما برابر باشد مگر نصی داشته باشیم برابری نیست مگر اینکه این موضوعی رو که ما حکمش را اصراع میکنیم از موضوع دیگر به این موضوع، مگر اینکه این موضوع عرض میشود که اعلا باشه مثل لا تقل لهما این یک مبنای فقهی عام است.

حالا اگر برادران سنی به قیاس عمل میکنن با اونها ما یک بحث عقلی داریم اما چرا فقهای شیعی اینکارو میکنن. در اینجا علامه بزرگوار ولو وهب المده قبل الدخول فبس النصفه خب چرا اینکه قیاس شد که. اینم قیاس عدنا و اعلا است. آیا نکاح دائم اعلا است یا نکاح منقطع؟ اگر حکمی در نکاح دائم منصوص است بعنوان نکاح دائم و این حکم راجع به اون مورد در نکاح منقطع نص ندارد ما چطور میتوانیم الحاق کنیم این مورد نکاح منقطع را به نکاح دائم؟ با اینکه نکاح دائم اعلا است. حتی اگر در یک نکاح دائم خاصی چون نکاح دائم فرق میکنه اگر در یک نکاح دائم خاصی یک حکم خاصی بر حسب نص داشتیم نمیتوانیم در نکاح دائم دیگر که این خصوصیت را ندارد اون حکم را بار کنیم چون تذکیه محرز نیست چون نکاح دائم هم  با هم فرق دارن حالا چطور شده است که علامه بزرگوار میفرماید و لو وهب ال وهب المده قبل الدخول فبا اما چندین اشکال در اینجا داریم یکیش کافیه چندین اشکال داریم.

اولا ثبت نصفه در هر نکاح دائمی قبل از دخول ثابت نیست در نکاح دائم قبل الدخول بعد الطلاق به نص قرآن به نص قرآن در سوره مبارکه بقره که و ان تمسوهن من قبل عرض میشود که و ان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن فنصف ما فرضتم مورده دیگه هنگامی که زن دائمه را قبل از عمل جنسی طلاق دادی در اینجا فنصف مافرضتم بعنوان ضابطه کلی خب لفظ خاصه علتم که ذکر نشده. اگر علت ذکر شده بود ما پایا پای علت در مواردی دیگر در نکاح دائم و در نکاح منقطع و در غیر میرفتیم اما در اینجا علت که ذکر نشده، اگر چنانچه حکم در همه جا یکسان است در این سه بعد. چه طلاق قبل الدخول و چه موت قبل از دخول هردو در عقد دائم و چه انفصال قبل از دخول در عقد منقطع اگر باهم یکسان بودند چرا اینجا اجحاف شد؟ چرا عبارت ناقص شد؟ مگر نمیشه بفرماید که و ان فصلن من قبل ان فمسوهن فنصف ما فرضتم

انفصال چند بعد دارد چاهار بعد دارد یک انفصال به طلاق است در عقد دائم دو انفصال به موت است در عقد دائم سه انفصال به بخشش وقت است در عقد منقطع چاهار انفصال زنی که مملوکه است کنیزه زنی که کنیز است اگر او را آزاد کردن انفصال هست یا نه بوسیله آزاد کردن، انفصال ملکیت و انفصال نکاح هست یا نه؟ خب در این چاهار صورت هر چاهار صورتو میگرفت این جمله و ان انفصلنا انفصلنا با طلقتموهن چه فرقی داره و ان فصلنا من قبل انتمسوهن فنصف ما فرضتم. چرا ان نفرمود ؟پس این نص تثبیت میکند بر این که نصف ما فرضتم در صورت طلاق قبل از دخوله اگر شما میخوای قیاس کنی طلاق قبل عرض میشود که طلاق  قبل از دخول رو بهش قیاس کنی موت قبل از دخول را در عقد دائم. بخشش مدت را در عقد منقطع و همچنین خب این قیاس است این قیاس به چه مجوزی این قیاس رو شما میارید و بطا حکم میدی و فتوا میدی که چنینه این اولا.

ثانیا اگر چنانچه نصف قرار است و تمام مهر قرار نیست خب نصف به چه حساب قرار است؟ در باب طلاق قبل از دخول نصف هر چه میخواد بشه قاعده کلیه در باب طلاق نکاح و انتعفوا اقرب للتقوی الی آخر این معلوم خب شما در باب عقد دائم که قاعده اینست که مهر داده بشه یک ساعت باشد یک دقیقه باشد دخول باشد نباشد طلاق باشد موت باشد قاعده اینست که نصوص قرآنی که تثبیت میکند که و آتوا النساء صدقاتهن نحله به این حسابی که دخول شده نه دیگه تمام آیاتی که راجع به وجوب صدقات النسا بحث کرده است که بهشون بدهید دخول درکاره؟ خب آیا استثنا دلیل حرف هست یا نه؟ جاءالقوم الا زیدا این نسبت به اونهایی که عرض میشود که زید نیامده بقیه آمدن نسبت به بقیه هست یا نه؟ یعنی همه آمدن فقط زید نیامده نمیشه گفت الا زیدا همرو حساب میکنیم الا زیدا هستن در سلب و در ایجاب.

در اینجا قاعده کلی بر کلیه بر مبنای آیاتی که راجع به مهر و صدقات و اینها بحث است هیچ قید نزده فقط قید کجا خورد و ان طلقتموهن من قبل انتمسوهن فنصف ما فرضتم اینجا بقیه چی خب بقیه نصه دیگه. در تمام موارد انفصال زن دائمه از مرد در عقد دائم در تمام موارد انفصال و اتصال و طلاق و موت و هرچه میخواد باشد این باید کل مهر داده بشه فقط یکی دوتا استثنا خورده. یک استثنا در اینجا که نصف ما فرضتم یک استثنام الا ان یاتین بفاحشه مبینه مطلب دیگه ما غیر این دیگه استثنا نداریم میگیم نفرموده و الا ان قبل تمسوهن و الا ان تحوا المده من قبل و الا ان عرض میشود که آزاد کنید اینا که نداره که.

بنابراین برمبنا ادله ای که خود آقایون قبول دارن حتی از نظر سنتی عرض میشود که این حرف قابل قبول نیست وانگهی خب چرا نصف؟ مگر آیه تمتع نفرمود که فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه اگر الان این زن را پنج ساله ده ساله عقد منقطع کرد به صد هزارتومن خب میارزه صد هزارتومن این زن را یک زنیست جوان است و شما چنین چنان عقد منقطع کرد ده ساله به صد هزارتومن الان و بعدا هم این زن خواهش کرد که وقت ما رو ببخشید همون آن این مردم قبول کرد نصفو بده خب چرا بده؟ نصف برای چی بده؟ فمااستمتعتم اخه این بعد بخش بشه هرچی پول بدی اش میخوریه قضیه مگر اینکه تقصیر از مرد باشه مثل مردی که یا انسانی که انسانی که خانه ای را اجاره کرده است یکساله یکساله عقد لازمه به صدهزارتومن اگر بعد از اجاره کردن یه چن روزی نشست و استفاده کرد بعد گفت نمیخوام اینجا نصف میشه اجاره یا همرو باید بده؟ همرو بده چرا برای اینکه ایا تقصیر از اینکه در از این خانه استفاده یکساله نشه از کیه از خودش خب نمیخواد اون طرف که موجر است که بیرونش نکرد که.

حالا در اینجا در اینجا که زنی را انسان عقد منقطع کرد و در ده سال صد هزار تومن حالا این مرد اگر جایز باشد بخشیدن بدون رضای زن فرض کنید اگر جایز نباشد که هیچی. اگر جایز باشد بخشیدن این مدت بدون رضای زن خب در اینجا چرا نصف را برای چی نصف را همه را باید چرا؟ چونکه زن نمیخواد که مثل اجارس دیگه باید تمام رو بده قبل از دخول است با بعد دخول چه فرقی داره اگر قبل از دخول این زن را در همون ساعت اول با فاصله کم با اینکه زنم راضی نیست با اینکه زن هم راضی نیست و ناراحت است اگر مدت را بخشید و بخشش مدت قبول بود چرا نصف؟ مثل اجارس چرا نصف؟

این درصورتی که زن قبول ندارد نصف هم نداره اگه قبول داره. اگر زن قبول دارد و توافق دارند در بخشش مدت، باز در اینجا فمااستمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه به مقداری که استمتاع برده. گفتم اگه بهم بخوره گفتیم اگر گفتیم اگر برمبنای شما که میگید اگر مرد بخشید و زن هم راضی نباشد بهم میخورد بر اون مبنا ما داریم صحبت میکنیم. ما هم بر مبنای شما صحبت میکنیم هم بر مبنای خودمون. بر مبنای شما که میگید زن راضی هم نباشد اگر مرد مدت را بخشید بخشش تحقق پیدا میکند و انفصال حاصل میگردد میگیم نصف خب چرا نصف؟ مگه تقصیر که بود که این مدت را بخشید

ببینید مثل مالی که میبخشد انسان مثل اجاره که خانه مثل خانه ای که اجاره کرده ببخشه. این استمتاعی که این زن حاضر بود در طول این ده سال این گفت همرو نمیخوام اصلا نمیخوام برو. خب در اینجا چرا نصف؟ خب همرو باید بده مگر زن ببخشه مطلب دیگریه. اگر قبول بشد که این درسته اگر درست نباشد که هیچی اگر درست نباشد که هیچی اگر زن راضی نباشد و مرد را مدت را میبخشد نه نصف است نه ثلث است نه ملث است نخیر این مدت هست و اگر استفاده تمتعی از او برد یا نبرد این مرد بله و این مبلغ رو عرض میشود که در اینجا بده. و اگر توافق، توافق اگر زن برمبنایی که ما عرض کردیم چون عقد لازمه توافق کردن برای اینکه آقا ده سال نه یه ساعت دو ساعت یه هفته پنج روز، توافق کردن زن قبول دارد مردم قبول دارد هردو هردو تنازل میکنن. هم مرد تنازل میکند از مدتی که طلب داره و هم زن تنازل میکند از مدتی که بدهکاره خب در اینجا تنازل از مدت تنازل از مهره؟ این مدتی که مرد طلب دارد و زن بدهکار است که تمتع در کار باشه

اگر مرد مدت را بخشید و زن هم قبول کرد طرفین زمان را بخشیدن. تعاتل شد خب مهر چی مهر فما استمتعتم به منهن اگر در این ده سال یک ماه بود یک ماه از ده سال دو ماه بود دو ماه از ده سال یه سال بود یه سال از ده سال یه ساعت بود یه ساعت از ده سال اره دیگه چون مقدار اینه و این عقد دائم که نیستش که فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه پس اینکه میگن نصف یک مصداق  تو صد مصداق ممکنه وجود داشته باشه. اگر ده ساله بوده سر آخر پنج سال بااین شرایط سر آخر پنج سال با توافق، استمتاعی هم که مرد میتوانست ببره برده است اینجا نصفه نصف هم نه به حساب اینکه بله نداره بله این قدر اشکال زیاده که یه قلمبه اشکاله کل مایقولونه در تمام احتمالاتی که راجع به بخشش مدت قبل از دخول داده میشه در تمام اینها اشکاله. فی کل مایقولون اشکاله مثل اون بچه ای که بیست تا لغتو غلط کرده اسم خودشم غلط نوشته.

خب این حالا اینجا بعد اونجا که قرآن محور نیست دیگه چون آیه نصه. خب عرض میشود که بعد میگد که ولو اخلت ببعض المده صفحه سی و هشت ولو اخلت ببعض المده اسقت بنسبته اخلال اون مدت چیه این مرد هم با همم هستن این زن اخلال وصع ماده میکنه یعنی چه یعنی استیحاب میکنه به زور جدا میشه اینکه غلطه که.

کمااینکه مرد نمیتونست ببخشد و زن قبول نداره نه معنی اخلت بلعض المده در بعد تمتع یعنی در این دوماهی یا چند ماهی که معمولا میتواند مرد تمتع ببرد و باید زن باشه رفت مسافره کرد مشهد دو ماه و نیم موند نصفش اخلت خب بحث چرا اینجا رو قبول داری اونجا رو قبول نداری چجوریه بام و دوهوا بشه ولو اخلت ببعض المده عصبت به نسبت نه به نسبت مدت، مدت محور نیست ولو اخلت ببعض التمتع نه بعض المده مدت محور نیست ممکن است این آدمی که ده ساله اینو فرض کنید که عقد تمتع کرده در اون سال اول جوونتره بهتر میتواند تمتع کند در سالای آخر کمتر مدت مطلبی فما استمتعتم به این تمتع استمتاع بهره جنسی ظاهری یا باطنی این منات است نه مدت. مدت مطلبی ممکن است زنی رو ده ساله رو بگیره یه مرتبه بیشتر نه ممکن است زنی رو عرض میشود که یه شبی بگیره ده مرتبه. بعضی طلبه ها که اینکارو کردن بعدم مرد البته از

حالا پس ولو اخلت بوضع المتعه نه بوضع المدت اگر ما فرصت کردیم و تبصره الفقها رو مراجعه جدید کردیم این حرفا رو اضافه خواهیم کرد این مستتره ولو اخلت بوضع المدت نه بوضع المتعه. نه این زمینه باشه یعنی بشود که از او تمتع ببره حالا خواست ببره اگه نبره خودش مثل اجاره ای کرده و نمیخواد بشینه. طلب فکری معنا نداره یعنی زمینه جوریست که بشود با این زن تمتع کرد. اگر عمل نکنه فرق میکنه ببینید اونجا که در عمل انجام میشه به معمول که معلومه  اونجا که در عمل انجام نمیشه یا تقصیر زنه یا تقصیر مرده یا تقصیر هردو.

بله اگر تقصیر مرده خب خودش نکرده اینکارو چرا پول نده استمتاع که هست یعنی طلب متاع این عرض میشود که هست زمینش خب نمیکنه اینکارو میره مسافرت یا اصلا چه میشه و این حرفا. و اگر از طرف زن است زن اگر از طرف هردوست هردو پس استمتاع مربوط به هردوست. یکی زمینه و زن زنه یکیم فاعل فاعل و قابل. میدونم ولی محور کدامه؟ بله زمان مسئله داره ولی محور چیه محور تمتعه فما استمتعتم به زمان کاری نداره که فما استمتعتم به منهن در این در این ده سال که صد مرتبه بناس مثلا اگه بشه در این ده سال که صدمرتبه بناست اون مقداری که در پنجتاس نصفه سی تاس سی درصده چهل تاس چهل درصده نود تاس نود درصده

عرض میشود که بعدا ولو عقد فلا مهر قبل الدخول چطور شد اگر چنانچه عقد تمتع انجام شده. بعدا بعلت بعضی از خلل معلوم شد که عقد واقع نشده. اینجا یا دخول انجام شده است و یا نشده. اگر دخول انجام شده است مهرالمثله تماما شکی نیست مهر المثل است تماما و اگر دخول انجام نشده است ایشون چی میفرماین ولو ظهر بطلان العقد فلا مهر قبل الدخول اصلا مهریه فما استمتعتمه اگر استمتاعه بوسیدن لیسیدن چنینه چنانه بهمانه فلانه این حرفا و مخصوصا کسی که اصلا حالت دخول نداره کسی دارد این فقط از ارتباط محرمیت نگاه کردن استفاده میکنه این قبل از دخول اگر چنانچه ظهر بطلان العقد یا لم یذهب در اینجا مثلا میگیم که اصلا مهر نیست چرا مهر نیست مگه مهر فقط برای دخوله؟

شما چرا ببینید شما چرا فرق بین دخول و لا دخول در عقد باطل میذارید در عقدی که باطل است اگر چون عقد باطل است مهر نیست خب دخول هم باشه مهره. اگر نخیر به حساب بطلان عقد این اجرت تمتع در کار هست تمتع چه دخول باشد چه مقدم دخول باشد چه هردو باشد هر چه باشد هرکدام به حساب خودش عرض میشود و بعده لهلم مرجع لها البته اگر بعد از دخول معلوم شد که این عقد باطل است تمام مهر را این زن میگیرد اگر نمیدانسته است.

سوال خب مهری معین شد با این زن صدهزارتومن ده ساله عقد معلوم شد باطله حالا که عقد معلوم شد باطله این یک شب اون دو بعد معلوم شد حالا منفصل میشه برای یک شب صدهزارتومن آقا فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه همون مقداره دیگه بیشترش چرا خب بیشترش چرا بیشتر حساب داره دیگه همش برمیگردیم به آیه فما استمتعتم باش یه مطالعه دیگه به حساب تمتع بله به حساب تمتع بعد اون مدت به حساب تمتع و این مطالعه میشه دیگه حالا نمیخوایم که هندسه حساب کنیم که یک صدم و یک دهم، یک صدمشو یک دهمشو نه این به حساب عرض میشود که چیز و یلحق بالولد و ان عزل این مورد بحث آیه و یلحق بالولد و ان عزل این آیا در جاییکه  عقد صحیحه خب نه عقد صحیح باشد باطل باشد زنا باشد به شرطی که مخلوط نباشه

اگر معاذالله با زنی زنا کرد اگر عقد نکند بچه مال اوست خب عقدم کند بچه مال اوست چرا خب بعضیا خیال میکنن که اگر عقد کرد و عمل جنسی انجام داد قبل از اتصاق و قبل از عرض میشود خروج منی این اومد کنار خیال میکند که نخیر نخیر هستش اونقدر این اب دزدکش قویست اونقدر این سریع از تجازب که بدون اینکه انسان متوجه بشه یه مقداری ممکن است تو رحم وارد بشه و بچه بشه ،شده متعددم شده پس نمیشود گفتش که اگر ایشون عزل کرد در موارد دیگه هم هست کسی میگفتش که من مرتب عزم میکردم بچه شد پس این زناست گفتم نخیر حرف تو زناست یعنی چی خب عزل میکردی ولی حتی دیگری میگفت با واسطه گفتم واسطه از اوضاع نمیاد خیلی واسطه خیلی از اوضاع نمیاد اگر عمل جنسی انجام شد

حتی اگر عمل جنسی هم انجام نشد زنی که زن این شخص است اگر این زن ثابت نشده است انحراف جنسیش اگر حامله شد با اینکه عمل جنسی انجام نشده ولی این احتمال هست که مرد یکجایی عرض میشود که نطفش ریخته کمااینکه در روایت هم داریم و این زن نشسته و جذب شده امکان این هست پس نمیتونیم نسبت زنا بهش بدیم به این آسونیا نمیشه گفتش که این زن از کجا اورده یا بعضیا میگن که این بچه ای که از من متولد شد من سفیدم بچه سیاس زنم سفیده باشه هم شما سفیدی هم زن سفیده خب بچه سیاس روایتم در این موضوع داریم و قضیه خارجی هم اینطور هست که استثنائا ممکن است شکل پدر مادر نباشه مثلا.

بعد ولا یقول طلاق ولا لئان و لاظهارا در لا یقل طلاق خب یه مقداری بحثه میگیم طلاق چی هست در لا لئانا و لاظهارا چرا مگر آیه ظهار الذین یظاهرون من نسائهم تربص اربعه اشهر تا آخرش مگر اونجا دارد که عقد دائم عقد منقطع عقد نیست نسا نیست زنی که به عقد منقطع زن انسان است جزو نسا نیست چرا شما میکنی عرض میشود که زنی که عقد منقطع است به و اینجا ظهار کرد ظهرک کظهر امی این حرام است این عمل اولا ثانیا اون کفاره ظهار رو داره در در لئانم همونطوره در لئان در لئان در سوره نور که تفسیر این مطلب هست اگر کسی ادعا کرد که زن من رفته و کار بدی کرده خب اینجا که نمیشد که چارتا شاهد بیاره که و شهادت احدهم اربعه شهادات بالله انه لمن الصادقین و الخامسه ان الی آخر اینجا چیکار میکند ملائنه میکند ملائنه چاهارتا و یکیش که پنجتا چارتا در یک بعد دیگری در یک بعد و یدع ان العذاب ان تشهد اربع شهادات للله الی آخر خب اگر مرد لئان کرد زن خود را و زن کاری نکرد ثابت میشد این زن حد میخوره چون دیگه شهادت مقابل نیاورد نگفتش که والله کذا اینو نگفت وقتی اینو نگفت یا دیوانس اگه عاقله که میگه اگر عاقل است به هر وسیله ای از وسایل باید دفاع کنه ولو وسیله دروغ ولو قسم دروغ.

خب حالا این لئانی که در قرآن شریف در سوره مبارکه نور هست این اختصاص به زن دائمه که ندارد که چرا شما میگید که لا لئانه؟ لا ظهارا و لا لئانه در زن منقطعه چرا این حرف از کجا اومد؟ ما که در این آیات ظهار و آیات لئان نداریم که در مورد زن دائمه است چه زن دائمه باشد زن منقطع باشد کنیز باشد کنیز، نسبت به کنیزش کسی بیاد تهمت خاص بزنه خب اینجام لئان است اینجام ظهار است ظهار است و لئان، هردو نسبت به کسانی که میکنن بله در باب کسی که زن انسان نیست که ظاهر و لئان معنا نداره که پس این حرفم درسته و لا طلاق ولا لئان اما طلاق خب طلاق رو ما یه سوالی از برادران میکنیم شما فکر کنید جواب بدید سوال میکنیم طلاق در لغت فارسی خب معلومه یعنی عقد دائم و بعدم با صیغه خاصه طلاق. در لغت عربی طلاق یعنی چه؟ طلق ان طلاق طلق ان طلق طالقا یعنی چی یعنی جدا شدن خب جدا شدن سه جوره یک جدا شدن زن است با صیغه خاصه طلاق در عقد دائم یک جدا شدن زن است با لفظی که مرد بگه بخشیدم زنم قبول کنه مگه این طلاق نیست در لغت لغت عرض میکنم نمیخوام حکم کنم سوال دارم

اقایون فکر کنید در باب بخشش مدت زن منقطعه اونجایی که صحیح است مگر جدایی نیست طلاق جدا شدنه دیگه عقدی داریم در مقابل چی طلاق در مقابل عقد چیه طلاقه چیز دیگه هم هست یا نه خب عقد یا عقد دائم است یا عقد منقطع است یا ملک یمین. هر سه عقده یا نه؟ هر سه پیوستگی یا پیوستگی با صیغه خاصه است یا با صیغه عامه است یا با معاتات است یا با نوشتن است یا بر چه کل اینا پیوستگی. بلکه به نظر ما اوفو بالعقود تمام پیمانها را شامل است صیغه باشد نباشد کتابت باشد قرارداد باشد تمام.

خب ما دو چیز داریم پیوستگی گسستگی. پیوستگی عقد است گسستگی طلاق است. همونطور که عقد در انحصار عقد دائم و منقطع نیست بلکه خریدن یک زنی هم در کنیز باز عقده چون پیوستگی ارتباطه ولو دارای دو بعده. طلاق یعنی مقابل اون. مثل همین ایه ای که با بعضی از برادران حوزه مورد بحث بوده که اصرار داشت من تعجب میکنم که قرآن میفرماید ان خفتم ان یبدنکم الذین کفروا این ان خفتم خب در مقابلش فاذت معننتم و او اذت معننتم که نشستن که نیست تو خونه یعنی خوف رفت دیگه خوف در مقابل خوف چیه اطمینانه بله اگر اطمینان در مقابل خوف نبود خاطر جمعی هم هست دل انسان ارام بشه هست هست هست الی اخر ولکن اطمینان بعد الخوف یعنی خوف نیست خوف که نباشد سفر باشد حذر باشد در اینجام اینطور است در اینجام که طلاق در مقابل عقد است خب نکاح هست دائمش منقطعش یا اینکه ملک یمین.

طلاق یعنی جدا شدن جدا شدن با موت انطلاقه اگر مرد مرد یا زن انطلاق حاصل میشه نه مالک خداس جز خدام نمیدونه حالا زن مردو بکشه مرد زنو بکشه معاذالله اینو طلاق داده یعنی جداش کرده اصلا وجودش رفته کنار پس جدا شدن زن و مرد زن از مرد یا به مرگ مرگ یکی مرگ هردو به مرگ الهی یا همدیگرو دعوا کردن کشتن یا طلاق است یا بخشش مدت است یا فروش است یا بخشش زن است همه اینا طلاقه دیگه. پس چه شما چرا شما اقتصاد میدهید عرض میشود که احکام خاصه ای را به عقد دائم به اعتبار لفظ طلاق هرجا که عقد است نکاح است و طلاق است میگید دائم و هرجا که چی میگه اولا مطلبه کی گفته خب باشه اینجام سنی عرض این سنی اینجام دوتا شاهده همش ببینید ما که این اشکال کنیم همه منتظر میشن خب خب اونم بشه نه دارم سوال میکنم اونم منتظر بشه بله ببینید مهر نیست میگیم این نقطه اولای قضیس اگر چنانچه طلاق در مقابل عقد است و نکاح.

همونطور که عقد و نکاح هر سه رو میگیره میگیره دارم سوال میکنم از برادران نمیخوام نظر بدم شما تفتیش بفرمایید کتابا و سنتا که آیا ما دلیل داریم بر اختصاص طلاق در اصطلاح اسلام و عقد دائم یا دلیل بر این مطلب عرض میشود که ما نداریم. این هم یه مطلب. نخیر چرا برای اینکه در اونجایی که فرمود که اگر طلاق خواستید بدید خداوند سمیعه یعنی طلاق لفظ داشته باشه. میگیم در هبه هم لفظ داشته باشه در طلاق هم عقد دائم لفظ در هبه لفظ من تو را مدت بخشیدم در آزاد کردن کنیز لفظ همه رو دلیل نمیشه که لفظ خب میگه لفظ همه جا باید لفظ باشه یعنی اونجا چرا گفتیم باید طلاق لفظ داشته باشه در عقد دائم چون میگیم در عقد منقطع هم بخشش باید لفظ باشه در عرض میشود که همه هم آزاد کردنش و فروشش باید لفظ داشته باشد اگر دلیلی بر لفظ باشه اینا مانع نمیشه آقایون فکر بفرمایید منم فکر میکنم این اولین باره داریم بحث میکنیم که بزارید کم کم چیا مونده دیگه ببینیم چی

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا

السلام علیکم

 اللهم صل علی محمد و آل محمد