پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و چهلم درس خارج فقه

نکاح (حضانت طفل بعد از طلاق)

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی مدمد و آل محمد

دو بحث تتمه بحث نکاح است، یکی بحث حضانت فرزند در صورت طلاق و یکی هم نَفقه. ما هم در حضانت فرزند حرف داریم و هم در نفقه و هم در همه چیز. مطالبی هست که ضرورت پیدا کرده است چه از نظر فقه اصغر و چه از نظر عقیدتی که فقه اکبر است، وقتی انسان مراجعه به دلیل می‌کند، می‌فهمد دلیل علیل است. ما باب حضانت رو اولا، انسانیتا و عقلا، فطرتا، وجدانن {01:30} بحث می‌کنیم و بعد سراغ ادله می‌رویم. آنچه مُسَلّم است این است که شرع مقدس الهی هرگز برخلاف فطرت و سبیل عقل و مصلحت و یا حکم خودش، حرفی ندارد. مطالبی که احیانا در باب حضانت است و کمترش در باب نفقه است و کم و بیش اش در سایر ابواب است، هنگامی که ما مراجعه به ادله روایتی می‌کنیم و یا مراجعه به قرآن می‌کنیم با تامل درست در خود قرآن، نه آنگونه که معنا کرده‌اند، برخلاف نص یا ظاهر مُستقره‌اش، مطلب طور دیگر برای انسان وانمود می‌گردد. فعلا ما سوالاتی در باب حضانت داریم که جمله‌ای که کل فقهای اسلام می‌فرمایند، وَ حضانت حَولَینِ کامِلَین. حضانت حَولَینِ کامِلَین قبلش دارد که در صفحه 164 جلد دوم تبصرة الفقهاء، والاُمُ احق بارضاعه اذا رضیت بما یطلب غیرها من اجرة او تبرع احق بحاضنة الذکر {03:12} اذا کانت حرة مسلمه و بالانثی اذا سبع سنین و {03:22} که بیشتر این مطلب رو ما سوال داریم. دقت بفرمایید، فرزندی که از نطفه پدر و مادری تولید می‌گردد، آیا هر دو در این فرزند شرکت دارند؟ یا نخیر، اختصاص به احدِهما دارد؟ یا نخیر، پدر مقدم است بر مادر کلا یا بعضا؟ زراعتی را که من و شما به طور یکسان بذر افشانی می‌کنیم و زحمت می کشیم و زمین هم مشترک است و کار هم مشترک است، آیا می شود گفت که نتیجه‌اش رو برابر تقسیم نکنیم؟ اگر نتیجه برابر تقسیم نشود، این ظلمه و اگر یکی از دیگری، زمین اش، کارش بذرش، زحمتش، در این جریان شرکت، بیشتر است، تبعا حق او هم زیاد‌تر است، مگر این طور نیست؟ مگر از نظر عدالت این چنین نیست که ﴿وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى﴾ [النجم: 39] بیش از سعی‌اش نیست. مخصوصا در زمینه‌ای که تجاوز به مساعی دیگران شود. یک مثالی، حالا، وقتی که زن و مردی با هم ازدواج می‌کنند و فرزندی تولید می‌گردد، بذر مال کیست؟ مال هردو است. هم مال پدر است و هم مال مادر. برخلاف افکار جاهلیت گذشته که مستند است تقریبا که خیال می‌کردند که اگر پسر باشد از پدر است و اگر دختر باشد از مادر است، یا فکر دیگر جاهلیت که چه پسر و چه دختر باشد مال پدر است و مادر اصلا نطفه ندارد و قرآن پنبه این حرف‌های غلط را زده است ﴿يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ﴾ [الطارق: 7] مذکر باشد یا مونث باشد، این بذر مشترکه. یا ﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾ [الإنسان: 2] مشج ها و اختلاف های متعدده ای در این نطفه هست، مشج اول مخلوط شدن نطفه مرد است یا نطفه زن که نطفه مرد، از صُلب است و نطفه زن از ترائب است.. اگر نطفه مرد غلبه کند، پسر. و اگر نطفه زن غلبه کند، دختر. و اگر هردو نطفه با هم استقلال داشته باشند، یک پسر و یک دختر و همچنین. این یک مطلبی است که قرآن ثابت کرد بر خلاف فکر غلط جاهلیّت. حالا این مطلب مسلم است، چه از نظر قرآنی و چه از نظر طبی و انسان شناسی و علم جنین و ولادت که این فرزند نتیجه مَشج و مَزج دو نطفه است. یک نطفه مرد است و یک نطفه زن. پس تا اینجا هردو شرکت دارند. اما در دنباله این جریان تا فرزند رشد کند و متولد گردد، شرکت کدام بیشتر است؟ زحمت کدام زیادتر است؟ در سوره مبارکه لقمان ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا﴾ [الإسراء: 23] ﴿حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ﴾ [لقمان: 14] بله، أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ. مادر رو اینجا تخصیصی ذکر کرد. اول خداوند وصیت می‌کند که نسبت به پدر و مادر، شما حُسن رفتار باید داشته باشید، حُسن اخلاق و حسن معاشرت و چه و چه و چه. اما بعدا {08:00} که مادر زحماتی را که در برون و در درون نسبت به فرزند انجام می‌دهد، از زحمات پدر بیشتر است. ﴿حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ﴾ [لقمان: 14] {08:15} وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ، وهن اول، حمل آغازین است که این بار رو در بر می دارد، وهن دوم، زاییدن است که این فریاد و ناله را در بر دارد. بعد هم مرحله سوم که ﴿فِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ﴾ [لقمان: 14] دو سال حداکثر یا بیست و یک ماه باید به این بچه شیر بدهد، از شیره جانش به این بچه غذا بدهد و اضافه بر مراقبت های برونی. بنابراین در این بذر چه پسر باشد و چه دختر باشد، در نقطه اولی مشترک اند.مرد و زن با هم مزاجعت می‌کنند، نطفه‌ای از دو طرف، یک فرزندی ایجاد می‌گردد. نطفه‌ای منعقد می‌گردد، چه از زن و چه از مرد، اینجا مشترک اند. نه مرد در اون حالت اختیار دارد که نطفه‌اش غالب شود که پسر گردد و نه زن در اون حالت اختیار دارد که نطفه‌اش غالب شود که دختر گردد. بسته به اراده مرد و زن نیست. خب این نطفه که در رحم زن مستقر گردید، حالا زمین زراعت کجاست؟ آیا در این زمین زراعت مرد شرکت دارد؟ این رحم مال مرد است؟ بله، این زن، زن این مرد است و این مرد هم مرد این زن است. اما این زن مملوک مرد نیست. آنچه مملوک هردو است، عبارت است از نُطفَتِین. نطفه مرد و نطفه زن که مشج اول و اختلاط اول انجام شد. بعد، زمینه کجاست؟ زمین بذرکجاست؟ رحم است. در این زمین بذر، کی زحمت می‌کشد؟ مرد کارش را انجام داد و رفت سراغ کارش. اما این زن، مرتب باید هر چه بزرگتر شود این فرزند، حمل کند و حمل کند و حمل کند، بعد به داد و فریاد‌ها و داغون شدن های زمان ولادت، بعد شیر دادن در عرض دو سال یا یه مقداری کمتر.

 پس در این فرزند چه پسر باشد و چه دختر باشد، کدام شریک سهمشون زیادتره؟ زن. چرا شما میگید که مرد سهمش زیادتره؟ سوال میکنیم. چرا شما میگید که اگر چنانچه دختر باشد تا هفت سال مربوط به مادر، بعد تا آخر مربوط به پدر؟ اگر پسر باشد تا دو سال مربوط به مادر که شیرخوارگیه. به حساب شیرخوارگی، تا دو سال مربوط به مادر که ﴿فِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ﴾ [لقمان: 14] و بعد از دو سال، پسر حق پدر است. البته این در کجاست؟ در جایی که طلاقی حاصل بشه. اگر طلاقی حاصل نشود که اصلا این بحث معنایی ندارد که آیا این پسر در دامن پدر باشد یا در دامن مادر باشد یا هر دو. این دختر در دامن پدر باشد یا مادر یا هردو. دامان مشترک، مادامی است که انقطاعی حاصل نشده. فقط انفصال دامان و انفصال حضانت که دو سال یا هفت سال، پسر یا دختر، مادر یا پدر، این بعد از طلاقه. بحث حضانت مال طلاقه. حالا ما این سوال رو می‌کنیم از فقهای بزرگوار که کلا می‌فرمایند و بلا استثناء دارد که اگر این مادر این بچه را شیر می‌دهد، به شرطی که هنوز شوهر نکرده است، قید می کنند، به شرطی که هنوز شوهر نکرده است در زمان شیرخوارگی این بچه و این شرط، اگر که پسر باشد، دو سال در آغوش مادر می‌تونه باشه، بعد پدر می‌تونه بگیره و اگر دختر باشد، پنج سال اضافه که هفت سال می‌تواند در آغوش مادر باشد، بعد پدر او را بگیره. خب میگیم چرا؟ از اول ما فطرتا، سعیا، انسانیتا، عاطفتا، بحث می‌کنیم.

چند سوال داریم. یک، اگر این پدر و مادر از هم جدا شدند، آیا از فرزند هم جدا شدند؟ اگر طلاقی بین این زن و مرد حاصل شد، نتیجه این طلاق، طلاق فرزند است از مادر بعد از مدتی؟ طلاق فرزند است از پدر تا دو سال یا هفت سال؟ نخیر. این طلاق پدر و مادر را از هم جدا کرد، فرزند رو که از فرزندی نینداخت. زن را از این شوهر جدا کرد و شوهر را از این زن جدا کرد، طلاق چه بائن باشد، چه رجعی باشد یا هر چه. اما این فرزند که نیازمند به آغوش پدر و مادر است و در دامن گرم پدر و مادر باید تربیت شود، دو سال یا بیشتر یا وقتی که هنوز {13:16} نشده است، این پدر و مادر حداقل یکسان باشند. چرا شما میگید که اگر دختر دو سالش شد، پدر برداره بره. پدر برداره بره، اگر زن نگرفته، خب پدر چطور میتونه بچه دو ساله را تربیت کنه؟ اگر هم زن گرفت، پدر صاحاب بچه رو زنش در بیاره. این معمول قضیه اینه و دختر رو شما میگید که پنج سال اضافه، روایت هم دارد البته روایت ثابت نیست، چه کنیم؟ یکی دو تا روایت داره که ثابت هم نیست، تناقض هم هست. اگر دختر است، این دختر تا دو سال که حق حضانت است و پنج سال اضافه که سَر هفت سالگی، پدر می‌تواند دختر را بگیره. خب چرا؟ چرا به کلی بعد از دو سال پسر و بعد از هفت سال دختر، به کلی منتقل به پدر شه؟ مگر پدر راضی باشه. دو سال پسر و هفت سال دختر چیه که بعدش به طور کلی این مربوط به پدر باشه که از دامن مادر و از تحت تربیت مادر بودن دور باشد، این به چه حساب؟ اولا برخلاف فطرت است. برخلاف شرکت است. اینکه …  این دو تا هست، اگر این دو از هم فاصل شدند، خب مال هم مشترکه. این مال مشترک که نمیشه جدا بشه که. این پسر یا دختر که از مادر جدا نمیشه، فرزند اوست. از پدر هم جدا نمیشه، فرزند اوست. اتصالی که قبلا بود، باید باشد و در آغوش پدر و مادر آنگونه که بود، و لو به گونه کمتر و کمرنگ‌تر باید این استمرار داشته باشد. چرا شما پدر را مقدم بر مادر می‌دارید؟ اگر بنا بر مقدم داشتن است، مادر مقدم است بر پدر. مادر چند مرتبه از پدر مقدمتر است. زمینی که این کشت می شود مال مادر است. باری که این می‌کشد، مال مادر است. حملی که هست مال مادر است. وضع مال مادر است. پدر وضع نمی‌کند، وضع و مضع ندارد. یک جریانی انجام می شود و تمام می شه. این مادر است که باید این بار را بکشد وبعد وضع حمل کند، بعد شیر بدهد، بعد چه کند. شما، سواله البته. ببینید، من به {15:32} سوالاتی که مسلمان‌های آگاه که کم اند و کفّار می‌کنند و شاید بکنند از اسلام، ما باید این سوالات رو حل بکنیم؟ یا نکنیم؟ این تعبد است؟ خلاف فطرت تعبد است؟ خلاف عقل تعبد است؟ خلاف حساب تعبد است؟ خلاف هندسه تعبد است؟ خلاف عدالت تعبد است؟ این تعبد نیستش که، تحمق است. ما قبلا باید پاسخ‌ها را خودمان فراهم کنیم، پاسخ‌های قانع کننده، تا بتوانیم دیگران رو قانع کنیم. اگر پاسخ داریم بدهیم و پاسخی هم که می دهیم از قرآن. به قول امیرالمومنین صلوات الله علیه، این کتاب الله، کتاب ناطقی است، فاسئلوه. سوال کنید، تمام سوالها رو از قرآن بکنید جواب میده. قرآن لال نیست.

 خب، حالا در باب حضانت که در قانون این چنین است، در رساله اون چنین است در کتاب‌های فقهی استدلالی و غیر استدلالی، در شیعه و سنی، این چنین است. دو، پسر. هفت، دختر. پسر بعد از دو سال، اگر پدر خواست، میگیرد و میبره و دختر بعد از هفت سال، پدر خواست او را می‌گیرد و می‌بره. اولا و ثانیا و ثالثا، نمیخوایم که تعداد رو زیاد کنیم. اولا، چرا پدر را مقدم داشتید بر مادر؟ آیا دامن تربیتی مادر مهمتر است و نزدیکتر است و کارساز تر است نوعا؟ یا دامن پدر؟ پدر دامن ندارد. پدر می‌رود بیرون،کار می کنه و برمی‌گرده. این دامن مادر است که بچه را تا شیر می‌دهد که می دهد بعد بعد بعد تا ده و پونزده، تا که به تکلیف برسه. وقتی هم که مکلف شد، تازه نیازمند‌تر است مخصوصا دختر به مادر، این بُعد اول. چرا مقدم می‌دارید؟ حداقل تسویه است. اگر تسویه باشد، تسویه کلی باشد،  نه تسویه بعضی. تسویه بعضی اینکه شما بیایید مثلا بگید که تا ده سال دختر و پسر مال مادر و بعد مال پدر. یا تا چند سال مال پدر یا مال مادر، نخیر. این پسر و دختر مشترک‌اند بین پدر و مادر در تمام زمان‌ها و در تمام حالات، بعد از اینکه طلاق حاصل شد، طلاق بین پدر و مادر حاصل شده، بین پدر و مادر فرزند که حاصل نشده. چرا جدا می‌کنید فرزند را برهه‌ای از مادر و برهه‌ای از پدر؟ اول برهه‌ای به مادر متصل می‌کنید دو سال یا هفت سال، بعد برهه‌ای که اینجا منقطع است از پدر و بعد برهه استمراری رو به پدر مید‌هید؟ اگر هم برابر بودند که نیستند که مادر مقدم است، اگر هم برابر بودند که نیستند، باید از اول تا آخر اِلّا زمان شیرخوارگی. در زمان شیرخوارگی که این زن شیر می‌دهد، مادر شیر می‌دهد لابد منه است که این بچه در آغوش مادر باشه. نمی شود پهلوی پدر باشد که طلاق داده وهی  بیایند مرتب شیر بدهند و بروند روزی ده مرتبه پونزده مرتبه. این نمیشه. این به نص قرآن شریف ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ﴾ [البقرة: 233] آقایون می‌فرمایند که اگر این زن شوهر کرد، همنجا خوندیم، علامه بزرگوار و دیگران. اگر این زن شوهر کرد، حق دارد که این شوهر اول که طلاقش داده، این بچه را نیمه کاره بگیره. چرا؟ برخلاف حکم خداست. چون ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ﴾ [البقرة: 233]  واجب است این مادر این کار رو بکنه. یعنی پدر بر خلاف آنچه را که خداوند بر مادر واجب کرده عمل کند؟ نمیتواند. به هر حدیثی بخواهید استناد کنید. به هر شرعت و اجماعی بخواهید استناد کنید، هیچ فایده ندارد در مقابل نص قرآن که وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ. مگر اینکه مادر قابلیت ندارد، بد تربیت می‌کند، این استثنائاتی است. ما در بُعد ضابطه‌ای و در بُعد کلی داریم بحث می‌کنیم. این مادری که به این بچه شیر می‌دهد، و لو بیست و یک ماه که اون سه ماهش رو هم پدر نخواد. اون مقداری که واجب است مادر شیر بدهد، هیچی نمی‌تواند این رو بزند کنار، مگر استثنائات مَرَض مادر و چه و چه یا بچه مریض می شود یا مادر … و اما از نظر قاعده کلی و ضابطه کلی، حق ندارد کسی این بچه را از مادر بگیرد، نه شوهرش که طلاق داده و نه هیچ کس، حق ندارد این رو بگیره. در این دو سال که اشتراک معنا ندارد، در این دو سال که اختصاص دارد به آغوش مادر قبل از طلاق که معلومه و بعد از طلاق هم معلومه. اونوقت بعد از دو سال. بعد از دو سال شما میگید که پسر مربوط به پدر خواهد بود  که معمولا این کار را می‌کنند. توی دعوا که حلوا خیر نمی‌کنند. با دعوا و اختلاف و طلاق و .. داد و قال، بچه را می بره. اصلا نشان نمی‌دهد به مادر، داریم ها. آقا بچه گربه رو شما حق ندارید بگیرید و به مادرش نشان ندهید. و لو گربه دزدی کرده، و لو گربه هر کاری کرده. شما چه پدری هستید؟ چه انسانی هستید؟ چه حیوانی هستید؟ گرگ هم این کار را نمی‌کنه که بچه این زن را که حق بیشتری هم دارد، بگیرید و ببرید و نشانش هم ندهید. اینها خیال می‌کنند که طبق دستور و طبق فتوا و طبق دادگاه و طبق زادگاه نشون ندن. نه این نیست. اگر هم حق داشته باشد که ببرد، معنیش این نیست که نبیند. مادامی که بچه پهلوی مادر است، معنیش این نیست که پدر نبیند و مادامی که نزد پدر است، معنیش این نیست که مادر نبیند. دیدن این بچه و ملاقات کردنش، بوسیدنش، در حرز گرفتنش، در مرحله حاشیه‌ای مربوط به هردو است. ولی در مرحله متنی، یک مطلبه. در این دو سال ﴿فِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ﴾ [لقمان: 14] .. ما. در این یک ماه، در هر حال مادر اگر شیر می‌دهد و ضرری و چیزی در کار نیست، حق ندارند که از مادر بگیرند. ولی پدر این رو ببینه. وانگهی، بفرمایید ببینم، مرحله سوم، آیا پسر وقتی که دو سال شیر خورد، تمام شد، بعد از دو سال احتیاجش به آغوش مادر بیشتره یا آغوش پدر؟ معلوم است دیگه، آغوش مادر. بچه دو ساله، هفت هشت ساله هم باشه هم اینطوریه. مادر است که در خانه است و تربیت او را به عهده دارد، نه پدر. نوع قضیه اینه دیگه. چطور میگید که این بچه را حق دارد پدر، دو سال که تمام شد یا کمتراز دو سال، بیست و یک ماه تما شد، این بچه را ورداره قنداقش رو ببره و نشان هم نده یا نشان هم بده. چرا حق دارد؟ آیا احتیاج این بچه که خود پا نیست اصلا، از دو سالگی به بعد احتیاجش تا ده و چند سال، این به مادر بیشتر است یا پدر؟ میگیم برابر. چرا ببره کلا؟

 بالاتر، دختر. آیا دختر به مادر بیشتر نیازمند است یا پسر؟ دختر. دختر مادامی که کوچکتر است و شیرخواره است بیشتر نیازمند مادر است از نظر تربیتی یا پسر؟ وقتی کوچک است، برابر فرض کنیم. وقتی که بزرگتر شدند، دختر وقتی که هفت سال شد، بعد از طلاق هفت سال شد، در آغوش مادر بود، حالا بخواهند از آغوش مادر بکنند، ببرند پهلوی پدر، پدر یا زن گرفته یا نه. آیا آغوش پدری که زن گرفته یا نگرفته مانوس‌تر است برای تربیت این فرزند که نسوزد یا آغوش مادر؟ استثنائات رو ما کاری نداریم. استثنائات که یا مادر لیاقت ندارد، پس پدر. پدر لیاقت ندارد، پس مادر. هیچ کدوم لیاقت ندارند، جای دیگه. اگر پدر و مادر هر دو لیاقت ندارند، جای دیگر. چون بنابر تربیته. اگر شما درخت‌هایی رو کاشتید که بعد در نفقات بحث می کنیم، درختهایی رو کاشتید و حیواناتی را در باغتان آوردید، اگر شما توانایی و زمینه نفقه این درختان و حیوانات را ندارید، از شما می‌گیرد حاکم شرع و می‌فروشد و پولش را به شما می‌ده. حق ندارید شما حیوان رو نگه دارید و غذا هم بهش ندهید، آب بهش ندید. حق ندارید که درخت بکارید و بگذارید خشک شه و حق ندارید حتی جمادات که بعد بحث می‌کنیم راجع به نفقه جمادات. نفقه جمادات، نفقه نباتات، نفقه حیوانات، نفقه انسانها، ر چه. تمام اینها نفقه دارند در بُعد عدالت و فضیلت اسلامی.

این سه سوال رو جواب بدید، فکر کنید آقایون که این تعیینی که شما می‌کنید، همینطور چشمتون رو رو هم می‌گذارید و میگید که اگر طلاق حاصل شد، پسر از سن دو سالگی به بعد اگر پدر خواست، میگیره. اون هم چه میگیره ای. میگیره ای که اصلا نشون نده، چون طلاق واسه همینه دیگه. و بالاتر، دختر. دختر که اُنسش تا وقتی شوهر کند و شوهر هم که کرد، بچه‌دار هم شد، باز نیاز به مادر بیشتر دارد، شما میگید که این پدر احق است که، حالا دلیلتون چیه؟ دو سه تا روایت متناقض… دو سه تا روایت متناقض، اگر صد روایت هم داشتیم، ما قبول نمی‌کردیم. کجا عدالت اقتضای چنین مطلبی می‌کند؟ برخلاف فطرت، بر خلاف عقل، بر خلاف واقعه خارجی، بر خلاف حاجت، بر خلاف رحمت، بر خلاف مبنای تربیتی، بر خلاف آغوش تربیتی. آغوش تربیتی مشترک است که استثنائات را ما بحث نداریم. استثنائات مطلبیه. کل عمومات، استثناء دارند و کل مطلقات، تقییدات دارند، مگر بعضی از عمومات و اطلاقات. مثلا، اگر مردی زنی را طلاق داد و این زن هرگز شایستگی ندارد که این بچه در دامنش باشه، خب باید گرفت، داد به کسی که شایستگی داره. یا پدره یا … حتی این دوتا هنوز طلاقی بینشون حاصل نشده. ولکن زن جوری است از نظر وضع معاشرتی، از نظر اخلاقی، تربیتی، جوری است که این بچه، نزد این زن ضایع می شه، اینجا آغوش این زن صلاحیت ندارد. اگر آغوش این زن صلاحیت ندارد، جایی دیگر. اگر آغوش این مرد صلاحیت ندارد، جایی دیگر. چه بعد قبل از طلاق، چه بعد از طلاق، مادامی که نیازمند‌ اند این پسر یا دختر به آغوش، باید آغوش، آغوش تربیتی باشد. این بذری که شما کاشتید را نباید هیستریکی بریزند داخلش. نباید آب ندهند خشک بشه. باید مراعات کنند، درجه حرارت، آب، چه، چه، کود، اینها باید باشه که حتی نسبت به نباتات جریان این چنینه، نسبت به جمادات جریان اینچنیه.

اینجا هم که ایشون می‌فرماید والام احق بارضاعه، قبول. اذا رضیت بما یطلب غیرها من اجرة او تبرع، بحث کردیم. بعد می گوید و اَحَق حضان. و احق بحضانة الذکر مدت الرضاع. احق، حقه، احَق نیست. می‌گوید، اذا کانت حرة مسلمه. خب چرا؟ مگر والدات گفته والدات که حرة مسلمه باشند؟ نخیر والدات حره باشد،کنیز باشد و هر چه می‌خواهد باشد. و بالانثی اذا سبع سنین. ما به هر دو اشکال داریم. بله، اولیش که دو سال، بسم الله. دو سال در هر صورت، قبل از طلاق، بعد از طلاق، مادر احق است شکی نیست و پدر نمی‌تواند که این بچه را بگیره و بعدا که ایشون می‌فرماید که و تسقط حضانته لو تزوجت. خود این حرف ساقطه. این حضانت که مادر احق است، علامه بزرگوار مانند سایر فقهای شیعه و سنی، می‌فرمایند که و تسقط حضانته لو تزوجت. چرا؟ اگر این زن رفت شوهر کرد، این حضانت سقوط می‌کند، این یک ماه شیر داده، مثلا دیگه شیر نده؟ و دیگری برود و شیر بده؟ پس ﴿وَالْوَالِدَاتُ﴾ [البقرة: 233] رو ما  چه کنیم؟ و لو … خب، این مرحله اولی.

روایاتی که در این باب هست آقایون ملاحظه بفرمایند. آدم قبل از اینکه به روایات مراجعه کند، خیال می‌کند دریایی، اقیانوسیف اگر هم باشه باز کاری نداریم. ولکن ملاحظه بفرمایید در جلد پونزدهم نکاح، {صحبت حضار} این درسته، به حساب اینکه اگر کنیز باشد، وضع تربیت اش، وضع مناسبی نیست و اون حساب است واِلّا چیز نیست، والا اگر فضه باشه. اگر فضه باشه، چطور است؟  فضه خادمه که تمام استدلال رو به قرآن می‌کرد، و لو ایشون از خیلی از فقها بهتره. {صحبت حضار} اگر پدر مرده، پدر مملوکه، پدر کافره، مادر اولی است، ان کانت حره. چرا؟ دونه دونه حساب می‌کنیم. چرا؟ برای اینکه اگر پدر مملوکه، ولی مادر حُرّه، پدر که مملوکه، مادر حره، آیا حُرّ مقدم است در تربیت؟ یا مملوک؟ خب حُرّ مقدم است دیگه. رو چه حساب؟ به حساب اینکه تربیت حُرّ خیلی بهتر و بالاتر است از تربیت غیر حُرّ. اَو کافِرا، اگر پدر کافر است، خب مادر چطور؟ اینجا مادر مقدم است یا نه؟ البته یک اشکال دیگر هم داریم که اگر پدر کافر باشد که نمی شه مادر مسلمان باشه. حالا، روایاتی که در اینجا هست عرض کردم جلد پانزدهم. {صحبت حضار} باب هشتاد و یک، باب ان الام احق بحضانت الولد من الاب حتی {30:41}  حدیث، عن ابی عبدالله علیه السلام، قال والوالدات یرضعن اولادهن، قال مادام الولد فی الرضاع فهو بین الابوین بالسویه، بالسویه، {30:59} حالا، فاذا فتم فالاب احق به من الام، وقتی که از شیر گرفتند، فاذا مات الاب فالام احق به من {31:14} الی آخر. این یکی. خب، اینجا دو سال رو عرض بشود که تعیین کرده که فاذا فتم فالاب احق. این فتم اعم است از اینکه دختر باشد یا پسر باشد،  نداره دختر و پسر که. به این گفتم احادیث تناقض دارد، این یک.

دوم: عن ابی عبدالله علیه السلام قال اذا طلق الرجل المرأة و هی {31:46} انفق علیها حتی تضع حملها و اذا وضعته اعطاها اجرها و لا یضارها الا ان یجد من هو ارخس عجزا منها و ان هی رضیت بذلک العجز فهی احق بابنها حتی {32:04} بعد، اونی که نص میخواد باشه مثلا.  قُلت لابی عبدالله علیه السلا، الرجُلُ اَحَقُ بوَلَده اَمِ المرئه قال لا بل الرجل فان قالت المرئه لزوجها الذی طلقها انا ارضع ابنی بمثل ما تجد من یرضعه فهی احق. خب، ما در این حرف گیر داریم: لا بل الرجل، اولی. چرا مرد اولی است در، عرض می شود که درآغوش گرفتن فرزند و حِلم؟ در تمام مراحل زن، اولی است. مرد اولی نیست و اگر هم اولویت در کار باشد، معنی اولویت این نیست که دیگری محروم بشود کلا. مادر محروم بشه کلا، پدر محروم بشه کلا، این بچه‌ای که بینهما بود، این سه اشکال رو در نظر داشته باشید.

 بله، این دو سه تا روایاتی است که ما در این باب داریم، در بعضی از روایات هم دو سال از برای پسر و هفت سال از برای دختری که قابل قبول {33:14}

برای فردا که ان شاء الله زنده موندیم، درباره نفقات بحث می کنیم و راجع به تفسیر قرآن هم که چند مرتبه به برادران عرض کردم به عللی ما اون تفسیر تسلسلی عربی رو ترک کردیم و از امروزتتمه معاد رو بحث می کنم و در تتمه معاد که بحث جنت و نار و عذاب است بحث های بسیار مهمی است که رها کرده بودیم ما و سوالاتی کرده بودیم و بعدا هم دنبال نکردیم و بعدا هم که تمام شد، بحث ولایت خواهد بود در کل ابعاد عقیدتی و سیاسی و چه و چه.

اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی

والسلام علیکم

الله صل علی محمد و آل محمد