بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله طاهرین
احکام فرعیه ی اسلام مخصوصا احکامی که فرعول فرع هستند اونها یکجا در آغاز بعثت رسول الله صل الله علیه و آله وسلم نازل نشده اند . بلکه به طور تدریج بخش هایی در مکه مکرمه و بخش هایی هم در مدینه منوره از جمله احکامی که در مدینه منوره وارد شده است قضیه محدود بودن طلاق است به سه طلاق ، که فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ الی آخر
فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ و الی اخر پس این آیه که مشتمل بر این حکمست در مدینه منوره نازل شده است و قبل از نزول این آیه مبارکه طلاق از نظر عدد حدی نداشت بلکه از نظر رجوع مرد در عده رجعیه نیز شرطی مذکور نبود هم عدد طلاق ها را که بعد از عدد اخیر امکان ازدواج نیست حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ و هم شرط رجوع در عده رجعیه را این آیات مبارکاته سوره بقره بیان کرده است .
مثلا در در المنصور جلد اول صفحه دویستو هفتادو هفت 0214 عاعشه از رسول الله صل الله علیه و آله وسلم روایت میکند و روایت اون هم طبق موافقت با آیه قابل قبولست . اینطور نیست که چون آیشه است هرچه میگوید دروغ میگوید. و اینطور هم نیست چون سلمان سلمان است هرچه میگوید درست است انسان خطا کاره خطا هم صددرصد نیست صواب هم صددرصد نیست
0247 هرچه درش 0258 ولی برا اینکه این زن از دستش نره عده بود عده بود ولکن این عده اگر تمام میشد زن از دست میرفت برای اینکه این زن از دست نره اولا و ثانیا آزاد نشود قبل از اینکه عده تمام شود به این زن رجوع میکرد رجوع بعنوا ناصلاح نبود احیانن به عنوان مضاره هم بود و این زن همینطور اسیر بود تا آخر عمر و مرد انتقام میکشه از این زن که هی طلاق و هی رجوع در عده
0334 اینجوریه، 0352 نه تورا گونه ای طلاق میدهم که از من کلن جدا شوی چون قبل از تمام شدن عده رجوع میکنند و نه تو را پناه میدهم که در زندگی زناشویی آرامشی پیدا کنی، 0420 خب چجوری اینطور مردی به زنی گفت نه طلاقت میدهم که جد اشوی کلن و نه تو را در پناه زندگی زناشویی قرار میدهم زن گفتش که به شوهرش گفت چجور اینطور میکنی قال اطلقک طلاقت میدم 0451 هر هنگام که عده تو دارد تمام میشد قبل از تمام شدن راجعتک، خب اینم تعدادش که حدی نداره هی طلاق هی رجوع عقد جدید نیستش که زن اگر راضی نباشد نشد 0509 چرا سکتن نبی پیغمبر بزرگوار پیغمبر است ظلمی هم این مرد به این زن کرده است و در اسلام ظلم نیست مسلم در شریعت اسلام که بهترین و آخرین شرایع مقدسته الهی است ظلم نیست و چنین وضعی ظلم است که این زن نه شوهر داشته باشد و نه آزاد باشد بتواند شوهر کند چطور پیغمبر فرمود جواب پیغمبر چه میگویند بدون وحی الهی چه بگوید پس باید ساکت باشه سوکت واجبه چون 0600
یا وحی قرآن باید بشود و یا وحی سنتن حتی در اون چه ضرورت اصلیه عقلیه ی فطریه ی علمیه است که توحید ربو العالمین است پیغمبر بزرگوار ساکت میشه در سوره مبارکه توحید یادتون هست که عادت الاحزاب الخمسه وقتی که حضور مبارک رسول الله صل الله شرفیاب شدن و هرکدام از یکی از این پنج حزب گفتند خدای ما چنینه خدای ما چنینه از نظر کیان از نظر کون از نظر تعدد از نظر چه 0640 سه شبانه روز پیغمبر سکوت کرد جواب نداد مگر پیغمبر حامل توحید نیست ؟
مگر نقطه اولای درخشان دعوت رسول الله مخصوصا رسایل رسل الهی توحید نیست چرا جواب نداد میخواد جواب به نفس ووحی باشد بلده بگه اگر بلد نبود که موحد نبود اگر بلد نبود رسول نبود اصلا رسالت برای دعوت به توحیده اما میخواد این معنا با لفظ الهی با اون معانی خاصه وحیی که علم مطلقه است و رسالت مطلقه است و بیان مطلقه است بیان کنه
0722 الی آخر خداوند در این سوره مبارکه جوابی در برابر سوال های احزاب خمسه داده است که الی یومل قیامت کبرا جوابست ،هرقدر عقلو علمو فکرو فلسفه او عرفانو چه و چه هرقدر بالا برود در این سوره مبارکه جوابه، و پیغمبر که سکوت کرد نه چون نمیدانست میدانست اما دانش پیغمبر منهای وحی خاص اونم وحی خاصی که الا یوم القیامه کاربرد باشد این نبود در اینجا هم وسکت وقتی که عایشه حضور رسول الله صلوات الله علیه عرض کرد که این زن را شوهرش گفته نه طلاقت میدم که آزاد بشی نه جوری میکنم که زندگی زناشویی داشته باشی 0821 آیه که نازل شد در محور آیه و بر مبنای آیه پیغمبر جواب میده پیغمبری که از نظر علم و از نظر عبودیت و از نظر فهم و فطرت و عقل فوق کل عالمین است ایشون منهای وحی جواب نمیده
ولی متاسفانه ما علمای دین و شرع مداران ضد وحی جواب میدیم منهای وحی نه یا ضد وحی جواب میدیم یا کاری نداریم که وحی در این جریان چگونهاست برگشته به اصل مطلب، نزول این آیه مبارکه به حساب اینکه احکام فرعیه متدرجه است در اواعل امر مدینه منوره تا قبل جاهلیت ها و جاهلیت ها تعداد طلاق معین نبود اما تعداد طلاق را در این آیه مبارکه خداوند معین فرمود که الطلاقو مرتان این یه بحث بحث دیگر ، مراجعه به روایات بدون توجه به آیات اونقدر فضیحت آور است که برخلاف ضرورتهایی احیانن فقهای بزرگوار مانند مرحومه آیت الله عظما سید ابولحسن اصفهانی تعال الله و علیه و علینا جمیعن مبطله به بعضی از فتاوا هستند که واقعا انسان متحیر میشه
حدود چهل سال است که این فتوا من رو گیج کرده فتوا اینه مسئله اینه فحشا اگر مردی زنش را قبلل مواقعه طلاق داد کلن ها ،اگر مردی زنی دارد و این زن را قبلل مواقعه طلاق داد در این صورت این زن عده ندارد ، بر حسب روایتو بر حسب چه بعد ایشون و کسانی هم مانند ایشون اینطور فتوان دادن که اگر مردی زنش رات طلاق داد و زن در عده رجعیه است طبعا طلاقش در طور غیر مواقعه است قبلا مواقعه بوده
قبلا مواقعه بوده زنی را ازدواج نکرده و مواقعه بوده و طهر مواقعه در طهر غیر مواقعه یک فاصله دو بعدیست بعد از طهر مواقعه حیض است و بعد طهر دوم است که طهر غیر مواقعست و این مسلم است که در طهر غیر مواقعه طلاق صحیح است نه در طهر مواقعه و نه در حیض حالا مسئله اینه که اگر در طهر غیرمواقعه طلاق داد و طلاق رجعی بود و قبل از اینکه عده این زن تمام شود رجوع کرد به این و بعد رجوع کردن مواقعه نکرد و قبل از مواقعه این زن را طلاق داد این زن دیگر عده ندارد توجه کردین
چون طلاق قبلل مواقعه عده آور نیست. در وسیرتن نجات مرحوم سید مراجعه کنید و بعضی دیگرم تبعیت کردن چه محشین و چه غیر محشین و محققین تحقیق و چه غیره زیادم تبعیت کردن که مسئله لبش اینه که مبنای اصلی و دلیل اصلی بر حسب روایت اینه که اگر طلاق داد زن را بعدن نکاح زنشه ، اگر طلاق داد قبلل مواقعه چون قبلل مواقعتو مواقعها و مواقعه 1222 اگر طلاق داد قبلل مواقعه این زن دیگر عده ندارد چون طلاق قبلل مواقعست این حد اولاست
عجیبه، خب اگر این زن را باهاش مواقعه کرده بد حیض شده بد طهر شده بعد در حالت طهر غیر مواقعه طلاق داده حاملم شده یا احتمال حمل هست یا قدر واقع بین حامله هم هست یا احتمال حمل در هر دو صورت ایشون عده ندارد؟ 1252 که معناش رو ما از آیاتی و از روایاتی استفاده میکنیم این کجا رفت توجه به اینجریان دارد حالا ممکنست کسی یا کسانی هم برای این فتوا یک دلیل قرانی بخوان بیارن در سوره مبارکه عرض میشود که احزاب، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا نکردن ها خب این اهل کتاب بوده اهل قران که نیستند به قرآن کاری ندارن
اگر کسی بخواد به این آیه استناد کنه مطلبو درست کند به آیه میگیم آیه صریحه عرض میشود که يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ زنان مومنه را نکاح کردین، ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ قبل از عمل جنسی و بعد از نکاح قبل از عمل جنسی و بعد از نکاح با این زن عرض میشود که عمل جنسی نشد و طلاق دادین ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا خب اینم مصداقش دیگه چطور؟ به این وسیله و با این برچسب که اگر انسان زنی را نکاح کرد و با شایط صحت طلاق طلاق داد بعد مراجعه کرد مگر رجوع نکاح نیست ؟ اینطور میخوان درست کنند دیگه ، مگر رجوع کردن در عده رجعیه نکاح نیست؟مثلا بله، خب چون رجوع کردن در عده رجعیه نکاح است بنابراین از مصادیق آیه است إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ
ینی از این نکاح نکاح اخیره دیگه بعد از این نکاح اخیر اصلا وقاعی نشده است در هیچ طهری نشده و بعد مراجعه شد وقتی که مراجعه شد مگر مراجعه نکاح نیست؟ چون مراجعه نکاح است بنابراین اگر رجوع فی العده کرد و عمل جنسی انجام نداد این زن عده ندارد و حالی که ممکنست دو روزم گذشته باشه دیروز طلاق داد امروز برگشت حالا که امروز برگشت این برگشت چیه برگشت نکاحه بعد از این برگشت که نکاح هست با اینکه روز قبلم ایرو طلاق داده با اینکه این برگشت نکاح هست اگر مجددن طلاق داد فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا
چه، این زن لازم بود ثلاث قروع عده رجعیه داشته باشه اگر مرد مراجعه نکرد به او ولکن چون مرد رجوع کرده است در همین روزهای اول این عده از بین میرود چرا برا اینکه این طلاق بعدن نکاح بله، باید بگیم نکاح شده چون رجوع نکاحح چون رجوع نکاح است طلاق داده است این زن را بعدن نکاح که این نکاح رجوع هست بنابراین فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا
جواب، اولن و ثانیا یکیش کافیه اولن اذا نکهتن ینی چه یعنی ازدواج کردین اگر کسی مراجعه کرد در عده ازدواج کرده، ازدواج نکرده این ازدواج کرده بود منتها ازدواج با طلاق نکاح شد ،یک مقداری متصل شد این مقدار که انفصال حاصل شد بعدن با رجوع این مقدار انفصال برگشت کرد این نکهتم که نیستش که إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ خیلی دقت کنید خیلی فکر کنید این آیه را در سوره احزاب پیدا کنید این آیه ربطی به موضوع اصلا ندارد این اولا و ثانیا کتابن و سنتن اصلا عده برای چی عده طلاق عده طلاق برای احتمال حمل است دیگه در اینجا حملی باقی نیست احتمال حمله ، مگر رجوع در عده در همین روزهای اول احتمال حملو از بین میبرد یا بالاتر حمل رو از بین میبرد
خب این یه نکته ای بود که میخواستم عرض کنیم که آقایونه فقهای بزرگوار هرقدر بزرگوارند چون مستند قرآنی ندارند خیلی کوچکگوار خواهند شد ، و اگر چنانچه قرآن شریف در بعد فقهیش بروز کند تمام فقها سقوط میکنند در بعد فلسفیش سقوط کند تمام فلاسفه سقوط میکنند در بعد عرفانیش بروز کند تمام عرفا سقوط میکنند در بعد ادبیش در بعد منطقیش در بعد علمیش عقیدتیش در بعد اخلاقیش در بعد سیاسیش در هر بعدی از ابعاد اگر قرآن شریف ظهور کند و ما بگذاریم ما شرع مداران شرع ندار ظهور کند خیلیا سقوط میکنند اوضاع دربو داقون میشه اصلا و کاشکی دربو داغون بشه
خب این یه مطلب، بعد ما با جناب خلیفه دعوا داریم دعوای علمی داریم دیروز اشارتن عرض کردم و امروز تفصیلن عرض میکنم آقایون مراجعه کنید به تفصیل مفصلن این عرض میشود که چند طلاقو کاری نداریم مبحث قبلی بود که گذشت اینکه یک جا طلقات ثلاث رو انسان انجام بدد بر خلاف عقلست برخلاف واقع است بر خلاف شرع است برخلاف کتابست برخلاف سنت است جناب عمر چطور این بدعت رو به نام دین گذاشت ما باور نمیکردیم
عمر که در زمان پیغمبر بوده و از اصحاب پیغمبر بوده و بین اصحاب پیغمبر بوده بعد پیغمبر وفات کردند اصحاب بودند امام علیه سلام امیرالمومنین بوده است این چطور جرات کرد که بدعتی بگذارد برخلاف کتاب و سنت . امیرالمومنین در بالاترین علو و قدرت علمی و معرفتی و ایمانی و عصمت نشد بدعت های عمر رو از بین ببره، خیلی پایین تر از امیر المومنینه و کسانی که خیلی بالاتر از عمرند . کسانی که قدرتشون خیلی بالاتر از عمرست و شرع مداری که خیلی پایینتر از علیست ین چطور میتاند در مقابلش قیام کنه
امیرالمومنین هست عمر اینکارو میکنه ، بالاتر در زمان خود پیغمبر چنین شد روایت داریم در زمان خود پیغمبر بزرگوار اینا عادت کرده بودن که یکجا چند طلاق بدن و پیغمبر چند طلاق رو محول به یک طلاق میکرد. این سنت جاهلیت بود. بعد عمر این سنت را استمرار داد و بیشتر از بدعتی که خودش شخصم بکند محول کرد به مردم این مردم خب اگر خواستن سه طلاق رو اینجا بدن میل خودشونه سه بخوان سه انجام میشه یک بخوان یک انجام میشه ولی آخر سر گفتش نخیر همون سه انجام میشه ولو یکی بخوان همون سه انجام میشه
این کارو عمر کرد آیا میشود سکوت در مقابل عمر کرد نخیر، پیغمبر از قبل ،کتاب الله قبل از قبل، امیرالمومنین بعد ابن عباس بعد ابوسعید خضری بعد بعد بعد بعد قدرت کوره و قدرت کور کننده است . این قدرت است که فقهای اهل سنت را وادار کرده است فتوا بدن حتا عمدتول قاری اونقدر حماقت کرده است در حد خودش که احمق ها دیوانه میشن عمدتول قاری یکی از نویسندگان عمده فقه اهل تسسنه باید توجیه کرده توجیهش اینه ،میگد که اگر کسی بگوید در کتاب الله دارد که الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ الی آخر شما چه میگویید، میگد خب ممکنست این آیه نفی شود، با چه ؟ با سنت سنت که نیست . میگد چون خلیفه این حکم را گفت و همه فقها و همه اصحاب ساکت شدند سکوت کلام اصحاب اجماع است و اجماع خود دلیلیست از عدله ما استناد میکنیم به این اجماع سکوتی ها اجماع از ترس ولو اجماع نبوده
سکوت کلی نبوده ثانیا اگر فرض کنید تمام اهل نظر و تمام فقها و دانایان در زمان خلافت عمر همه سکوت میکردند در فرض مهال اگر سکوت از این حرف بود فایده نداره وانگهی کی علی سکوت کرد کی سلمان سکوت کرد کی ابوذر سکوت کرد سکوت نکرد حالا بر فرض اینکه تمامن سکوت کردند و سکوتشون هم دلیل بر رضاع بود و اجماع امت اسلامیه در زمان عمر بود که بله سه طلاق 2158 خب این اجماع کشف از چی میکنیم کشف از این که خدا اشتباه کرده یا کشف از اینکه آیه دیگری باشد
2205 ای سنی احمق یا احمق تر از سنی این اجماع کاشف باشه کاشف از چیه؟ کاشف از آیه ایست که در قرآن هست که خدا اشتباه کرده یا کاشف از آیه ایست که ما پیدا نکردیم در سرتاسر قرآن آیات طلاق معینه آیات طلاق قشنگ معین در سوره بقره آیات زیاد نزدیک هفت هشت آیه در سوره احزاب حتی در سوره طلاق تا نصف سوره در این سه سوره مبارکه قرآن مگر بگید سوره هایی در قرآن بوده و آیات ناصح طلاق در کار بوده و از این حرفا
بعد تفسیر نمیخوام تفسیرشو عرض کنم حضور برادران 2247 صفحه چهلو سه جلد چهارم، 2258 اینکه افسار گسیختگی دارن در ظلم به زنان 2323 که افسار ایناست 2325 که روایتشو نقل میکنیم 2333 این بحث اینجاست بعد 2344 نه در عده نه عقد جدید.
خب بعد 2403 اینو بحث داریم طلاق باعن باشد رجعی باشد غیر مدخول بها باشد مدخول بها باشد یائسه باشد سغیره باشد هرچه باشد 2418 امسکوهن چه امساک استمرار زوجیت در عده است چه عقد جدید 1434 نه جماع شرطست و نه عرض میشود که اینکه عده رجعیه باشد .
2447 دو صحیح است یکیش چنتاست یکیش کمتر این صحیحان متعارضانند 2504 این دو صحیح یکی از امام حسن علیه سلامه و یکی از امام صادق من در تذکرت فقها نوشتم که 2523 چون خلاف کتاب الله است قابل قبول نیست.
مرحله اولا اینست که این دو صحیح یا چند صحیحه اولان معارض سنتی دارد ثانیا معارضه با کتاب الله است خب حالا 2540 شرط جماع میکنداین روایت میگد که شرط جماع نیست کمااینکه 2558 طلاق دوم قبوله چون جماع نشده چون بعضیا میگن طلاق دوم قبول نیست بلکه بعضی میگن که این خیلی عجیبه میگن اگر طلاق اول را داد بعد رجوع کرد یا افضل رجوع کرد در عده یا عقد جدید کرد بعد تمام العده بعدا اگر چنانچه با یان زن همبستری کرد این طلاق جزو طلاقات ثلاث حساب میشه اگر همبستری نکرد چون شرط است تتابل این طلقا بدون واسطه ینی طلاق اول طلاق دوم طلاق سوم بعد در این رجوع های در بین یا امرهای در بین باید در هرکدام عمل جنسی باشه
اگر در یکی از اینها مثلا طلاق دوم اگر مثلا در طلاق دوم عمل جنسی نبود و بعدن جریان دیرگی اجام شد هم طلاق اول از بین میرد هم طلاق دوم طلاق اولو دوم از رده میوفته پس سه طلاق در اینجا نیست دو طلاقم نیست یه طلاقم نیست این یه حرفه
حرف دیگه فتوا داره ها حرف دیگر اینست که نخیر اگر قبلن طلاق داد و رجوع کرد در عده یا بعد تمامول عده عقد جدید شد عمل جنسی کرد اون طلاق جزو طلاق ثلاث است اما اگر مجددا طلاق داد و بعد از طلاق یا رجوع کرد در عده یا بعد از عده عقد جدید و عمل جنسی نکرد این طلاق جزو سه طلاق نیست اما طلاق اول باطل میشه این حرف دوم
حرف سوم حرف آیه است و حرف این روایاته ، در رجوع یا بعقدن جدید مواقعه بشود یا نشود طلاق اول و طلاق دوم و طلاق سوم هرسه مشمول به این حکمه طلاقاته ثلاث است . روایت میگد که 2800 مطلب دومی جدیده دومی درسته 2815 تهذیب سه دویستو شصت دو استفصال سه دویست هشتاد یک رقم اول رقم جلده رقم دوم رقم صفحه
2830 اون وقت یک حرف بوده که جماع کرده این حرف عمری مخصوصا به ضرب جاهلی جماع شرطه و لذا سوال میکند قال نعم این دو صحیحه 2859 ینی این رشته اول را که چند صحیح موثق است یکی حساب میکنیم. و در مقابلش مخالف. 2906 علیه سلام نوشته علیه سلام 2912 قضیه عمل جنسی در کار نیست قال نعم، 2927
در طهر واحدست در طهر واحد هیچ عمل جنسی نشده البته اون مسئله رو نمیخواد بگه در طهر واحده درهمون طهر واحد که عمل جنسیم انجام نشده که طهر بعد از طهر طلاقه قال، جدا نشده
یعنی اینجا بینونت کلی است الا اینکه بعد ازدواج کندو چه، خب این سه حدیث از طریق شیعه از طریق سنی دور المنصور یک دویستو هشتاد 3000 کتاب مگیه اگر طلاق داده و بعدا مراجعه کرد در عده یا بعد عده عقد جدید این طلاق حساب میشه. پس بنابراین شرط جماع این ، 3029 امام کاظم 3038 همان روز که طلاق داد همون روز مراجعه میکنه 3052 بدون عمل جنسی ، 3055 این باعث تعجبش است دیگه در یک طهر سه طلاق بده عمل جنسی هم نشده 3106 نخیر 3110 کافی شیش هفتادو چهار این یک حدیث مخالف اون سه حدیث و آیه 3130 شیش شصتو شیش و تهذیب سه دویستو پنجاهو هفت و استفسار سه دویستو شصتو هشت
خب اینجا نوشتیم 3144 سه تا آیه دیگر، 3157 خب از آیه به طور مطلق استفاده کردیم که رجوع در عده شرط نیست در اینکه طلاق اولو دومو سوم رجوع نشه طلاق باشه نه رجوع در عده شرطست نه عرض میشود که عمل جنسی بعد از رجوع یا بعدل عقد ثانی فلذا 3219 پس شرط نیست که در رجوع عمل جنسی عرض میشود که برگشت بشه در عده 3319
تهذیب سه دویستو پنجاهو هشت کافی شش شصتو نه 3349 کافی شیش هفتادو شیش تهذیب دو دویستو پنجاهو نه 3358 حالا معارض 3400 این متعارضان عرض بر کتاب میشه و کتاب نص در اطلاقست و این مطلب قابل قبول نیست.
بحثی که خواستیم راجع به جناب خلیفه عمر رضی انا جمیعن بکنیم محول به فردا خواهد شد .