جلسه ششصد و پنجاه و چهارم درس خارج فقه

طلاق

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله طاهرین

سوره بقره صفحه سیو شیش آیه دویستو بیستو نه، بحث راجع به تعدد طلاق است. از قرآن چه استفاده میکنیم و از حدیث و کاری به آرا فریقین نداریم. اونچه را که از قرآن میشود استفاده کرد محورس و بعدن روایاتی که صحیحه باشند و چه غیر صحیحه این عرض در قرآن میشود . یه نوبت به اقوال نمیرسد. اونچه را که منصوب است به معصومین علیه السلام با عرض در قرآن میکنیم موافق مقبول و مخالف مترود

تا چه رسد اقوال غیر معصومین چه از اونها منقول باشد درست یا نادرست یا خود اونها بفرمایند شهرت داشته باشند و یا اجماع و یا اطباق داشته باشند فرمایش اونها برای ما قابل قبول به عنوانی که علمای دین هستند نیست

اولن منافیست با اجتهاد اجتهاد این نیست که انسان تبعیت کند از اقوال غیر معصومین گرچه اجماع و بالاتر اجباع باشد. و اگر هم تقلید است تقلید از نقل و آرایی  که برخلاف کتاب الله است و یا کتاب الله تصدیقش نمیکند این تقلید باطله

بنابراین تبعیت اجتهادی و تبعیت تقلیدی از آرا گرچه آرا همگان باشد در صورتی که برخلاف کتاب الله باشد یا موافق کتاب الله نیست و سندی از قرآن و سنت قطعیه ندارد  این تقلیدش و اجتهادش باطل است. قرآن رو باز کنید این آیات مبارکات که مربوطست به تعدد طلاق ما بحث میکنیم.

سوال، آیا میشود زن را یک جا چند مرتبه طلاق داد دو مرتبه و یا سه مرتبه البته سه مرتبه مرحله اولاست که بعد از طلاق سوم دیگه رجوع نیست و عقد جدیدم نیست 0317 این سه حالت. و آیا میشود نه طلاق داد چون بعد از طلاق نهم زن بر حسب سنت قطعیه حرمت عددیه پیدا میکند که دو جور حساب دارد، یک جورش رو اکثر برادران سنی و فقهای سنی قائلند بر حسب رای عمر که یکجا با یک لفظ همین که انتِ طالقُ ثلاثً این زن را کلن منفصل میکنه و قابل رجوع نیست و قابل عقد جدید نیست فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ  این یکی، دوم اگر ازشون سوال کنید که خب سه طلاق این طلاق باعنه کلیست و در صورتی میتواند با این زن مطلقه ثلاث مجددا انسان ازدواج کند که حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ  بعد از اونکه مرد دیگری با این زن ازدواج کرد و عمل جنسی انجام شد و بعد طلاق داد پس از گذشت عده اش میتواند این شوهر اول به او رجوع کند اما سوال میکنیم آیا میشود به جای سه طلاق نه طلاق داد؟

انتِ طالقٌ ستعاً برا اینکه حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ  هم نتواند او رو تحلیل کند از برای ازدواج بعدی، دومی را میگویند نه اولی را میگویند بله، این اولی از کی شروع شد ؟ آیا سه طلاق دادن در یک جلسه که دو ندارند سه طلاق ،‌ سه طلاق کردن زن در یکجلسه اون هم بدون شهود حالا با شهودم باشه سه طلاق دادن زن در یک جلسه که انتِ طالقٌ  ثلاثً این از چه زمان شروع شد ؟

آیا از زمان عمر بن خطاب شروع شد بر حسب روایاتی که داریم یا اینکه نخیر از زمان جاهلیت این جریان بود؟ که حتی در زمان رسول الله صل الله علیه و آله وسلم هم احیانن کسانی در یک جلسه سه طلاق میدادند و هنگامی که حضور مبارک رسول الله صلوات الله علیه نقل میکردند حضرت میفرمود این کارو نکنید این فقط یکی واقع میشه در زمان خود رسول الله صلوات الله علیه این جریان بود و این طلاق جاهلیت بود پیغمبر بزرگوار در روایات زیادی از طریق شیعه و سنی فرمودند که این سه طلاق یکی واقع میشود البته به شرط به شرط اینکه وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ  محقق باشد اما اصل اینکه این سه طلاق با یک ضرب سه طلاق واقع شود این رو رسول الله صلوات الله علیه انکار میفرمودن و بعدن عمر برای خاطر اینکه مردم راحت تر باشند و زودتر از قید زوجیت این زن آزاد شوند گفت ما به میل مردم واگذار میکنیم اگر خاص سه طلاق بدهد و آزاد باشد پس اینکارو میکنیم

معنیش این است که عمر اضافه بر اونکه خود را مشرع میدید که میتواند تشریع کند واجبی را ایجاد کند حرامی را ایجاد کند حکمی مقررر کند بالاتر رفت حتی مردم میتواند اگر میل داشته باشند که از این زن آزاد بشن کلن حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ  میتواند در یک جلسه سه طلاق بدهد این اجمالیست از کل طلقات ثلاثه

حالا ما چند بحث در اینجا داریم یک بحث اینکه اصولان امکان دارد چنین چیزی چیزی که امکان ندارد که نمیشه گفت شرعا درسته یا نه مگر شرع محالات را تجویز میکند آنچه را که محال است و امکان ندارد هرقدر شما دلیل شرعی داشته باشید قابل قبول نیست.

و معاذلله اگر نقصی هم از کتاب الله میداشتید بر این امر محال مگر میشد بگیم خداوند مهال را سر میدهد که امکان دارد گفتیم قرآن معاذلله تعریف شده اما ما هرچه در قرآن میگردیم و دشمنان  قرآن هرچه در قرآن بگردند و درست نگاه کنند در قرآن یک نقطه که قابل قبول نباشد وجود ندارد ما اول مرحله ای که با فقهای اهل سنت بحث میکنیم این است که امکان دارد خارجن عقلن مادتن از هر نظری از ننظرات امکان دارد طلاق سه گانه در یک جلسه یا نه ؟

من قضیه رو قبلا نقل میکنم که اینجا جای تقیه نیست نه در سنی نه در شیعه ما در مکه مکرمه که بودیم خب سوالات زیاد میشد و سوالات رو بر مبنای قرآن ما جواب میدادیم و لذا غوقا ایجاد نمیشد مگر یه جریان دیگری شد خب زندان کردن مارو خارج کردن

اما نمیتونستیم ،‌قال الله و به آیه استدلال میکردیم این کاری نمیشد یه نفر از طائف اومد از پولدارها و گردن کلفتهای طائف آمد دید من نشستم خیال کرد که خب من از علمای خودشونم دیگه خیلی ناراحت بود و می لرزید گفت 0907 اگر من جواب ندم یعنی جاهلم و میترسم اگر جواب بدم مطابق جد تسنن غلط است . اگر بگن قالت صادق محیط قالت صادق نیست بهش گفتم ما دو مرحله ای با شما بحث میکنیم مرحله اولا که با شما بحث میکنیم شما اشهاد هم کردین یا نکردین گفت نه ؟ گفتم باز کنید سوره طلاق وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ  پس این سه طلاق شما نه ستاست نه دوتاست نه یکی این یکی دوم اگرم اشهاد کرده باشید ما یک بحث عقلی داریم و یک بحث کتابی داریم

بحث عقلی اینست که طلاق یعنی باز کردن بسته را یکجا چند مرتبه میشود باز کرد خب یه مرتبه بیشتر نمیشه کاغذ از جیبنم در آوردم تا کردم اینطرف و اونطرف بسته پاره کردم گفتن این که پاره کردن گفت پاره کردن سه مرتبه خب دفه اول پاره شد دفعه دوم پارست دیگه پاره نمیشه کاری کرد

گفت تکرار میکنم گفتم خب این ، چون عقد پیوند است و طلاق باز کردن است همانطور که پیوند یک مرتبه است ولی بیشتر از یک مرتبه هم معنا ندارد 1029 انکهتو که مجدد نکاح معنا ندارد پیوند یک پیوند است باز کردن پیوندم یک باز کردن است چطور میتوانید شما این یک پیوند را چند مرتبه باز کنید مرتبه اول که باز کردین دیگه طلاق حاصل شد باز شد زوجیت بین این دو به اون جوری که بود از بین رفت ولو حالت رجوع باشه ،‌ پس مرتبه دوم و سوم یعنی چه‌ ؟ حتی اگر یکجا نشه البته اونجا لازم بود  عمیقا ما ثابت کنیم چی روشن کنه کاملا که به هرجام رسید برسه گفتم اگر بگید انتِ طالقن  ، انتِ طالقن، انتِ طالقن با سه لفظ انتِ طالقن دوم و سوم معنا ندارد

تا چه رسد به اینکه بگید انتِ طالقن ثلاثن ، انتِ طالقن ثلاثن با یه لفظ میگید و با یه لفظ آخه سه مرتبه جدا کنید این زن رو این زن رو که نمیشود سه مرتبه جدا بشه همونطور که یه مرتبه پیوند است که عقدست یک مرتبه جداییست و باز تکرار کردم که شما وقتی که بین دو نفر ارتباط دادید نمیشود گفت که سه مرتبه باش  ازدواج کردم

نخیر شما یه مرتبه میتونید صدا کنید مگر اینکه این جدایی دارای مراحلی باشد که باید بحث کنیم گفت و دلیل قران گفتم الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ  تا آخرش فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ۗ  ، فَإِنْ طَلَّقَهَا  مرحله سوم

فان طلقا یعنی بعد از مراتب ،‌بعد از دو مرتبه فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ  اگه شما بگید 1209 شد ، طلاق مرتان تحقق پیدا نمیکند مگر با صبر ، اولا ثانیا فرض کنید دوتاش یکجاست سومی چی؟‌ بعد فَإِنْ طَلَّقَهَا  یعنی فَإِنْ طَلَّقَهَا  بعد المرتین بعد از دومرتبه اگر این زن را مجددن طلاق داد فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا  گفت بنویس گفتم باشه نوشتم رفت تا شب برگشت گفت موفق شدم گفتم با اونها بحث کردی گفت بله بحث کردیم گیج شدن

حالا ما مرحله اولای بحث که ما داریم با تمام فقیهان و شرع مدارانی که برخلاف عقل برخلاف عدل بر خلاف حس برخلاف حساب برخلاف واقعیت صحبت میکنند اینست که ما خب احق رو میخواید از دست بدین ،‌اگر احق رو از دست بدین فرودگاه شرط رو ،‌ فرودگاه شرع عقلست اون عقلی که همگان میپذیرند حسی که همگان می پذیرند اون مطالب که مورد خلاف است بحثی نداریم

اونچه را که عقل به عنوان توحید صددرصد قبول دارد سلبن یا ایجابن این فرودگاه شرع است و ما شرع را بر مبنای همین عقل متحدل معال در میان کل عقلا پذیرفته ایم

حالا برگردیم به بحث الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ  حالا سوالات سوالات درست است الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ  بعدشم و ان طلقا الی آخر از نظر واقعیت خارجی ببینیم امکان دارد یا نه کسی اینطور بگه ما که نگفتیم ولی ما اونچه را که امکان دارد بگویند یا گفته اند یا میخواهند بگند اینو میگیم که وقتی که ما خواستیم استدلال کنیم برای ابطال این زانیان 1356 باشه دیگه هیچ مویی لا درز مطلب نره

نه اینکه ما اونچه را گفتند جواب میدهیم و اونچه را نگفتند ممکنست بگن جواب نمیدهیم پس مطلب ساقطه ولکن قاعده تصریح صددرصد این مطلب اینست که اونچه را گفته اند و اونچه را خواهند گفت و اونچه را ممکن است بگویند ما روی دایره بحث بیاریم و بعد جواب بدیم کماانیکه در کتاب ازدواج هم همینکارو کردیم در کتاب 1425 نه اونچه را که علمای مادی و منکر خدا گفته اند نه اونچه را که ممکنست بعدن بگویند اونچه را که امکان دارد گفته شود امکان دارد گفته شود رو ما به مورد بحث قرار میدیم و جواب میدیم مطلب صددرصد و قرآن روشش همینه

روش قرآن روش محیط است روش زمان خاص عقل خاص گفته های خاص نیست بلکه اونچه را که گفته اندو امکان دارد حالا و بعدن بگویند در مرحله بحث بیارد و به طور اجمال و خیلی جمیل و زیبا جواب میده ،حالا انغلط انغلط است عقد چیکار میکند عقد داعمه، عقد دائم پیوند میدهد بین این زن و مرد پیوندی محکم

خب این پیوند محکم با طلاق اول کلن از بین نمیره ، در طلاق رجعی این داره میگه در طلاق رجعی وقتی که زن را طلاق رجعی داد و در مدت عده میتواند مرد با شرایطی بدون عقد جدید رجوع کند ینی چه ینی این طلاق کلن پیوند را از بین نبرده بلکه بعضا از بین برده چون بعضن پیوند را از بین برده است کساین که قائل به تعدد طلاق در جلسه واحده ولایت واحده هستند بگن که خب سوال،‌آیا میشود گفت انتِ طالق المرتین با لفظ انتِ طالق المرتین  مره اولا مراد اصل جداییست مره ثانیه جدایی کلیست .

با طلاق اول پنجاه درصد مقداری نه کلن مقداری جدایی بین این زن و مرد حاصل میشود اما نه جدایی کلی، جدایی کلی کی حاصل میشود موقعیست که بقیه پیوند را انسان از بین میبرد از بین رفتن بقیه پیوند دو جوره یک خروج من العده اگر از عده خارج شد به زن رجوع نکرد پس بقیه پیوند هم 1636 با رجوع نکردن و گذشتن عده این بقیه پیوندم از بین میره

حالا من نمیگم عده رجعیه از بنی میره نخیر با طلاق دوم چه میشه ؟ ببینید صبر کنید در عده رجعیه اگر رجوع کرد بعد طلاق داد طلاق دوم هم که نیست ،‌همینه دیگه ، اگر در عده رجعیه رجوع کرد طلاق دوم داد طلاق دوم چه میشه ‌یا بعد از عده اگر رجوع نکرد اگر اصلا رجوع نکرد با رجوع نکردن و اگذشتن عده انطلاق حاصل میشه چه میشه ؟ ینی اون مقدار 1721 که در زمان عده موجوده از بین میره

پس از بین بردن اون مقدار بستگی چند جوره،  یه جورش اینه که صبر کند و عده تمام شه بعدن دیگه اگر میخواد برگرده به عقد جدیده چرا به عقد جدیده چرا بعد از عده رجوع نیست، چون اون درصد جدایی کلی نبود با تمام شدن عده درصد جدایی صددرصد ، کسی این حرفو میزنه

بگه ما به جای اینکه صبر کنیم از عده خارج بشه و محتاج به عقد جدیدست که خروج از عده بدون رجوع در عده موجبست که اون تتمه ارتباط از بین بره دیگه ما تتمه ارتباطو از اول انتِ طالق المرتین  اگر گفتیم انتِ طالق المرتین مره اولا انفصال بعدیست مره ثانیه انفصال بعدی،

اینجا گفت اولا و ثانیه و ثالثن اولن، اگر شما بگید انتِ طالقن اول بعدم بگید انتِ‌طالقن امکان این مطلب  هست اما با یه لفظ انتِ طالقن با یک ضربه دوجدایی نیست با یک ضربه یک جدایییست ببینین این طالقن یک ضربه جدایست یک ضربه جدایی دو جدایی ایجاد نمیکند ضربه جدایی اول انتِ طالقن درصدی جدا میکند ضربه جدایی دوم یا با طلاق یا با 1849 جدایی دوم ایجاد میکند پس با انتِ طالق المرتین اولن ثانیا دلیل شرعی میخواد

ما تابع شرعیم در این جریان آیا میشود این تتمه ارتباط را با جمله انتِ طالق المرتین  از بین برد یا نه وقتی شرع گفت نه اگرم انکان داشته باشد اینجا گفتیم،‌ثالثن میگیم شما که 1912 میگید انتِ طالق ثلاثن  ثلاثن رو معنا کنید آیا این ارتباطی که زن با مرد دارد سه ارتباط است بخشیش با طلاق اول بخشی با دوم بخشی با سوم از بین میره؟ نخیر این فقط دارای دو ارتباط است یک ارتباطی که این زن را از مرد جدا میکند نه کلن بعدا اگر از عده خارج شد و رجوع نکرد تتمه هم تمام میشه دو بخشیست

این حدایی دو بخشیست دو بخشی به این معنا که بعدن محتاج به عقده ببینید بخش اول جدایی مادامی که ادر عده است کلن جدا نشده بخش دوم که از عده خارج شد و این رجوع نکرد این کلن شد سه تا یعنی چه انتِ طالق ثالثن چه معنا دارد، این دوم ، سوم هم حرف اول،‌حرف اول که اصولن با یک لفظ با یک فصل سه فصل ایجاد کردن اگرم امکان داشته باشد که سه بعدی باشد جدایی این جدایی سه بعدی را با یک کلمه نمیشود و الا در سایر کارها مثلن بنده به شما سه هزارتومن بدهکارم سه هزارتومن بدهکارم یا سه هزارتومن یکجا میدم یا هزارتومن هزارتومن هزارتومن اما ، هزارتومن بگم که دادم به شما هزارتومن سه مرتبه خب دوتاش دروغه هزارتومن سه هزارتومن نمیشه با گفتن اینکه سه مرتبه یکی سه تا نمیشه مگر اینکه اون عقاید مسیحی را انسان پیدا کند که  یکی سه تاست و سه تا یکی … هم سه تاست و هم یکیست .

و این حماقت جاهلیت را آقایون آوردن به عنوان فقه اهل تسنن که از زمان جاهلیت شروع شده بعد عمرم بهش استمرار داده فهمی ندارد کتابا این مطلب رو عرض میشود که اینها نوشتن

حالا ما به آیه مبارکه و آیات مراجعه کنیم ملاحظه بفرمایید الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ  اگر گفتند که فلان کس دو مرتبه باید خانه فلانی برد تا دیگر نرود اگه یه مرتبه رفت گفت من دو مرتبه رفتم دو مرتبه میشه نه پس تمام شد این جدا کردن دو مرتبه است نمیشود دو مرتبه رو یکجا مرتن واحد طلاق این نمیشه مرتن واحده طلاق نمیشه

الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ  فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ این یک بحث استمرار، دو سوال این طلاق که دو مرتبه است و بعدهم فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ  این جا اطلاق و عموم یا اطلاق در چه ،‌از طلاق کدامو میگه آیا فقط طلاق رجعی را میگوید یا طلاق باعن شبیه به رجعی هم یا طلاق باعن کلی ؟ هرسه را میگوید یا دو را میگوید یا یک، این که داره قاعده درست میکند که الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ  فقط طلاق دو مرتبه است مرتبه اول طلاق داد و عده تمام شد مرتبه طلاق داد و عده ماتم شد مرتبه سوم که طلاق فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ  آیا شروطی در اصل طلاق و در وضع طلاق هست داریم در روایت است و اقوال

اول ، آیا این اطلاقی که بعد از مرتبه سوم فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ  شرط است که این طلاق رجعی باشد ؟ اعمست از رجعی و باعن در دو بعدش. باعن در یک بعد برزخ بین باعن کلی و رجعی کلیست یعین طلاق خلع و طلاق مبارات در طلاق خلع و مبارات درست است رجعی نیست اما انقلاب به رجعی میتواند پیدا کند از طرف زن در طلاق رجعی مرد میتواند رجوع کند با شرایط و چیز لازم

فقط یک طرفه،‌ببینید زن نمیتونه رجوع کنه در طلاق رجعی فقط مردست که میتواند رجوع کند با شرایط که اگه اضرار نباشدو ولکن در طلاق خلع دو رجوع است ،‌یک رجوع زن است 2332 بعدن مرد میتواند به این زن رجوع کند چه طلاق خلع باشد و چه طلاق مبارات باشد

سوم طلاقی که نه مانند اول رجعیست مطلق و نه مانند دوم رجعتین است بلکه اصلن نمیشود مرد به زن یا زن به مرد رجوع کند مگر اینکه عقدی دیگری در کار باشد مثل طلاق صغیره غیر مدخولو بها طلاق یائسه و و و

این طلاق هایی که یه برگشتی اصلن در کار نیست نه برگشت از طرف مرد در طلاق رجعی و نه برگشت از طرف زن در خلعو مبارات تا ینکه مرد بتواند رجوع کند اصلن برگشتی نیست مگر اینکه اگر مانعی در کار نباشد این عقد جدید در کار باشه آیا از طلاق همه را میگیرد یا دوتا را یا یکی رو این یک بحث ، بحث دوم آیا در این سه طلاق که بینشون فاصله است حتمن اگر رجوع کرد در عده یا بعد تمام العده عرض میشود که مجدد عقد کرد آیا در این بین باید هم بستری هم حاصل شود یا نه ؟

گروهی میگویند بله و گروهی میگویند نه، در بعد اولم گروهی میگن که الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ  فقط رجعیست گروهی میگویند که خلعو مباراتم هست گروهی خیلی کم میگویند که این سومیم هست آیا  از آیه ما قیدی به دست میاریم یا قیدی به دست هرگز نمیاد در آیه درست امعان کنیم و درست دقت کنیم هرگز قیدی در کار نیست ملاحظه بفرمایید صفحه چند بود ؟  صفحه سیو شیش قرآن

بعله، خب ببینید آقایون احیانن میگن که قبلو بعد قرینه است از برای تغییر یا تحدید یا چه یا چه آیا اینجوریست یا نه ، وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ  کدام بود آقایون مگر رجعی نبود ، میگه وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ  به دلیل آیه قبل و به دلیل خود مطالب بعد این طلاق رجعیست پس الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ ینی طلاق رجعی ، کسی اینطوری بگه دیگه الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ  ینی همان طلاقی که قبلن گفتیم که وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ۚ  همان الف لام الف لام عهد ذکرست همان طلاقیست که يَتَرَبَّصْنَ  و طلاق رجعیست این مرتان

اما، طلاق باعن خلع باشد مبارات باشد یا طلاق باعنه ابین باشد که نه خلعست نه مباراتست نه رجعی اونها هرگز مرتان نیست ها جواب ،‌خب  مگه قبلن نفرمود وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ  حکم خاص این حکم خاصو از کجا فهمیدیم آقایون آقا از خود المطلقات فهمیدیم یا نه لفظ المطلقات خب مطلقست و عامست و شامل تمام مطلقه ها هست نه ما از خود المطلقات نفهمیدیم درست است لفظ عموم ندارد لفظ استقراق ندارد اما لفظ اطلاقستو لفظ صیغه عامست ما یه صیغه عام داریم یک لفظ عام عموم مردمان یا مردمان، عموم مردمان ظاهر میکند غریب الا نفس اما مردمان این ظهور دارد بر عموم

در اینجا والمطلقات خود مطلقات نظرشون اینه نه اینکه نظر به قبلو بعد کنیم این شامل تمام مطلقه ها هست اگر اینطوری باشه ولکن آیه قبلی و آیه بعدی مطلقات را مقید کرد آیا اگر آیه قبل از وَالْمُطَلَّقَاتُ  و خود آیه مطلقات مطلقات رو بعد به یه قضیه ای مقید کرد به مطلقات رجعیه باید بعدم الطلقا همون باشه مگر الطلاقو مرتان همون قرینه را دارد الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ  نه قبلش نه بعدش راجع به تعدد طلاق که فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ  این مطلب رو ندارد .

شما نمیتوانید با قیدی که به یک عموم اطلاقی در جای دیگر خورد همون قید رو بیارید از برای تکرار این لفظ المطلقات طلاق بده. از طلاق هم طلاق گرفت کاری نداریم که از طلاق یک تعبیر است والمطلقات تا اینجا ولکن در تعبیر المطلقات قید قبل و قید بعد پس این ثابت کرد که این مطلقات طلاق رجعیست اما الطلاق این جایگاهرو نداره شما میخواید که بگید الف لام الف لامیست که عهد ذکرست همون مطلقات اولن الطلاق مطلقات اولن،‌ثانیا این در صورتی که اون قیدها را بتوانید بعدن بیارید اینجا

پس الطلاق این شامل کل طلقاتست چه طلاق رجعی چه طلاق باعنو خلعو مبارات چه طلاق باعن در بین کلی همه را شامله اینجوری، دو قید دومی که خیلی از علما فرمودند که …

دوم، دوم اینکه آقایون میگن که عده ای از آقایون میگن بین این طلقات ثلاث چه رجوع باشد و چه رجوع نباشد بلکه نکاح به عقدن جدید باشد باید همبستری انجام دادن،‌ که اگر طلاق داد و رجوع کردو همبستری انجام نشد طلاق دوم داد طلاق دوم دوم نیست،‌فقط یه طلاقه طلاق در صورتی جزو این سه طلاق حاصل میشود که بین اون طلاق و طلاق بعدی عمل جنسی حاصل گردد.

که اگر عم حاصل نگردد این طلاقی که عمل جنسی بعدش حاصل نشده است این طلاق به حساب سه طلاق نمیاد . یعنی چه؟ روی این حساب ممکنست کسی بیستا طلاق بده چون عمل جنسی نکرده فقط یه طلاق حساب میشه خیلی مسخرست. بیستا طلاق بده چون عمل جنسی انجام نشده است این فقط یک طلاقه مگر اینکه طلاق بیستو یکم بده ینی قبل از طلاق بیستیکم عمل جنسی انجام بگیره

آیا این حرف حالا ما در روایتم داریم قابل قبول است نخیر،‌اطلاق البته میگه الطلاقو مرتان، مرتان مگر دارد در آیه که بنی المرتین عمل جنسی باشد بعدشم فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ  در آیه بعدی،‌آیه بیست یک فانطلقها ینی فان طلقها بعد المرتین توجه فرمودین دوتاست نخیر سه تاست اول گفتش دو مرتبه بعد گفت مرتبه سوم الطلاقو مرتان با احکامی که بعد فرمود بعد فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ

مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ  خب حالا این قید دم بنابراین در کار نیست ما به اطلاق آیه تمسک میکنیم و این رو میکنیم نه 3051 اطلاقه بلکه تمام اطلاقات … ببینید همونطور که زیدن نص است در زید رجالم نص است در جمع

این رجال که نص است در جمع منتها 3102 از یک کمتره اگر گفتن زید دیگه لا زید نیست اما اگه گفتن رجالن ممکنه بعضی از رجال خارج و در اینجا نیست مادامی که دلیل در کار نباشد این رجالن آیا عموم است یا نه خب عموم عمومست دیگه اگر میگیم عمومیست که مخصص است احتمال اینکه گفت تفسیر باشد این احتمال 3122 و جا نداره

کسی اینطور بگه بگد که اینکه فرمود که الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ  امساک ینی نگه داشتن زن اینکه رجعی باشه اگر رجعی نباشد که مثلا طلاق باعن در طلاقی که مخصوصا طلاق باعن صددرصده صغیره رو غیر مدخول بهارو یائسه رو طلاق داد همین که طلاق داد به کجا به طور کلی جدا شد وقتی به طور کلی جدا شد دیگه امساک نمیشه نمیمونه پس دو بعد داره ،‌یک امساک به رجوع است یک امساک به عقد جدیدست یک امساک به 3212 هردو امساکه

نگه داشتن یه مرتبه در رفته میگیرتش یه مرتبه داره در میره میگیره همش امساکه

فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ  چطور؟ امساکن به معروف سه بعده رجعی است در عده رجعیه برگرددو امساک کند این امساک 3239 یه مرتبه نخیر از عده رجعیه گذشت بعد رفت خواسگاری کرد گفت بیا با هم زندگی کنیم امساک نیست اینم امساکه ببینید دو، سه اگر طلاق طلاق باعنه کلیست بگه خانم نرو شوهر کن بیا با هم زندگی کنیم و ولو کان رجوع فی ما بذلت در کار نیست رجوع عرض میشود که عادی هم در کار نیست اینم امساکه هرسه امساک هست چی گفت کی گفت امساک حالا عرض میکنم

همانطوری که تصریح داریم که اگر چنانچه در ضمن زوجه رجوع نکرد ول کرد 3311 این تشریح مقید یا عده رجعیه گذشت خب اینجا که نره دنبالش که این زن من بشو خب تشریحه اگه بره دنباش امساکه پس بین الامساک و تشریح در حصر مرحله 3325

هم در طلاق رجعی و عده رجعیه و هم در طلاق باعن خلعو مبارات هم در طلاق باعنی که باعن کلیست همش امساکن به معروف مجدد ارتباط حاصل شد یا استمرار به ارتباط یا ارتباط  حاصل شه و هر سه نوع از انواع ثلاثه ارتباطات زن این امساک است أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ۗ  عرض میشود که در مقابلشه خب عرض میشود که …

اینجا بر مبنای آقایان که عده باید نگه داره مطلب اینه بر مبنای ما که عده نیست اینجا امساکن به معروف عقد جدید خواهد بود ، این مبنای ما امساک به معروف عقد جدید خواهد بود ،‌یک …

خب حالا در اینجا ما چند مرحله بحث داریم از جنجالی ترین بحث های فقه همینجاست که هم بین الفریقین است هم در هر فریقی در میان خودشون وقتی که ما از قرآن استفاده کنیم اطلاق امورات طلاق اختصاص به هیچ شرطی ندارد بله در باب عده رجعیه شرط اینست که وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا  این آیه ولیکن در کل عرض میشود که طلاق هایی هک سه جور طلاقی که هست ببینید مرتان هست بعد فامساکن به معروف او تصمیم به احسان و لا یحل لکم الی آخر و 3518 عرض میشود که 3521

خب فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ  خب ما به این مقدرا بحث اکتفا میکنیم آقایون روش فکر کنید و من در تفسیر اینو آوردم آقایون این تفسیر دارید مراجعه بفرمایید به تفسیر عرض میشود که ما اونجا مفصل بحث کردیم مطالبی که میشه قبول کرد قبول میکنیم اونی که نمیشود قبول کرد قبول نکنیم تا اینجا که من دیدم مثل اینکه همش مورد قبوله ولی تبلوراتی دارد در صفحه چهلو سوم جلد چهارم الفرقان بحث بسیار مفصله و کل مراحله طلاقم ما در اینجا بحث کردیم