بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
درباره این تفاوت بین عقد دائم و عقد منقطع در باب نکاح که دائمه ارث میبرد و ارث میدهد اما منقطعه نه ارث میبرد و نه ارث میدهد عرض کردیم پنج جور روایات داریم که مقادیری رو خوندیم اما از قرآن شریف ما چگونه استفاده میکنیم. از دوگونه آیات مقدسات قرآن استفاده میکنیم که زن منقطعه و مرد منقطع مانند زن و مرد در عقد نکاح دائم هستند.
بعد اول لفظ ازواجکم ازواج زوج. زوج چه زوج دائم باشد چه منقطع و زوجه هم چه زوج دائمه باشد یا زوج منقطع فعلا بحث کنیز نیست که نداریم این دوگونه زواج و نکاح مشمول ازواجکم در باب زوج و زوجه هستند. پس اصل اینکه زن منقطعه ارث میبرد و یا ارث میدهد در اینکه مرد بمیرد زن بماند یا زن بمیرد مرد بماند در اصل این ما از عموم آیات مبارکات ازواجکم استفاده میکنیم. لهن همچنین ازواجهم همچنین.
و اما در صورتیکه زن منقطعه با زن دائمه باهم جمع باشند در ازدواج و هنگامی هم که مرد میمیرد هنوز هردو هستند در عقد و نکاح او، نه دائمه مطلقه است و نه منقطعه وقتش تمام شده بلکه هر دو زن او هستند آیا هر دو ارث میبرند یا فقط دائمه ارث میبرد در این ما بحث داریم.
اما اگر فقط زنان منقطعه باشند و نه دائمه معلوم است که زنان منقطعه چنانکه ارث میدهند ارث هم میبرند اما اگر زن منقطعه با زن دائمه باشد باهم باشن، در ارث دادن فرق نمیکند دائمه بمیرد ارث میدهد به شوهر دائم منقطعه بمیرد ارث میرسد به شوهر منقطعه اما به عکس اگر چنانچه شوهر بمیرد در اینجا که زن دائمه و منقطعه باهم جمع ان، دائمه ارث میبرد و منقطعه نه. و برای این جریان ما دو آیه داریم.
مقدمتا باید عرض کنیم که در باب ارث هم بحث شده و اشاره میکنیم که ارث دارای چند مرحله بوده است در اسلام که مرحله اخیر ارث موجودیست که از آیه نسا استفاده میکنیم. مرحله ی اولای ارث مرحله ی مکیه بوده است. در عهد مکی ارث فقط به ایمان بوده مومن از مومن ارث میبرده نسب در اینجا در کار نبوده. مهاجرت هم که معنا نداشته چون عهد مکیست البته از آیات استفاده میکنیم و وقتیکه هجرت حاصل شد اضافه شد بر شرط ایمان هجرت کسانی که مومن هستند و هجرت کردند ارث بر هستند اما کسانیکه فقط مومند و هجرت نکردند تا چه رسد کسانیکه هجرت کردند مومن نیستند که معنا نداره اونها ارث بر نیستن. مرحله ی سوم اینست که هجرت و ایمان ایمان به عنوان صرف ایمان و هجرت بعنوان صرف هجرت یا هجرت با ایمان بوده به ارث نیست، بلکه نسب است و سبب است فقط رضا در کار نیست. نسب است ارتباط نسبی رحمی و ارتباط سببی باز هم رحمی موجب ارث است اما با بقای ایمان. هجرت کرده اند و یا نکرده اند.
مادامی که این دو جهت این سه جهت هست یک جهت جهت اولیه هست که ایمان هست در ارث بر نه در ارث نیست، ایمان است در ارث بر که ممکن است ارث ارثیه مومن باشد عرض میشود که و ارث کسی که ارث میگذارد کافره ولکن ارث گیر مومنه طوری نیست. اما اگر چنانچه کسیکه ارث گیرست کافر باشه و کسی که ارث میگذارد مومن باشد این غلط است. کافر از مومن ارث نمیبرد مومن از مومن میبرد و مومن از کافر میبرد. مرحله ی سوم میراث این بود که مهاجرت از بین رفت یعنی شرط ارث بردن مهاجرت نیست. مهاجرت کرده باشد یا نکرده باشد مرحله ی سومه. بله شرط ایمان هست. و شرط سوم اینست که ارتباط نسبی و یا ارتباط سببی یا در هردو جهت در مراتب ثلاث در کار باشد. چون در باب ارث ما سه طبقه بیشتر نداریم.
حالا آیه ای که مرحله اخیره را ثابت میکند دو آیه است یکی در سوره احزاب هست یکی سوره انفال. سوره احزاب آیه ششم. عرض میشود که النبی اولی بالمومنین من انفسهم این خودش بحث جدایی دارد مستقلی دارد که اولویتش چیه و ازواجه امهاتهم بعد و اولو الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله چند مطلب میخواد بگه درسته ازواجه امهاتهم ولکن آیا ازواجه امهاتهم در بعد محرمیت و حرمت رحمیست یا نه در بعد حرمت ازدواج است نه محرمیت و نه توارث. دومی مراده چرا. و اولوالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله زنهای پیغمبر اکرم صلوات الله علیه مورث نیستن نسبت به اشخاصی که ارتباط نسبی و سببی ندارند وارثم نیستن فقط در یک بعد از سه بعد در اینجا ازواجه امهاتهم هست. در بعد چی؟
در بعدی که ازدواج با زنان پیغمبر در هر صورت از صور حرامست. بله آیه ششم سوره احزاب بله احزاب دیگه. خب حالا در اینجا میفرماید که النبی اولی بالمومنین من انفسهم و ازواجه امهاتهم خب ازواجه امهاتهم در چه بعد؟ در سه بعد در دو بعد یا در یک بعد؟ این اولوالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله من المومنین والمهاجرین یکی از مطالبی رو که بیان میکند اینه که این اولوالارحامند که از یکدیگر ارث میبرند. سببی باشد نسبی باشد اولوالارحامن که منتهی به رحمه اما کسانیکه با زنان پیغمبر رحمیتی ندارند در هیچ بعدی از ابعاد ابعاد سه گانه میراث در اینجا توارثی در کار نیست نه ارث میدهند و نه ارث میگیرند این رفت کنار.
بعد دوم آیا با این زنها زنهای پیغمبر محرمند چنانکه انسان با مادر محرمه؟ نخیر چنانکه در آیه دیگر هست و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب یعنی نا محرمیشون دوبله است مضاعفه پس چی موند؟ از مادر بودن حرمت ازدواج با اینها عرض میشود که مونده فقط. و اولوالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله در کل ابعاد در بعد عرض میشود که نسبی اولوالارحام مقدمند اما در بعد رضاعی رحمی در کار نیست. در بعد احترامی که زنان پیغمبر مادران مومنین هستند باز رحمی اینجا در کار نیست این یک بعد.
بعد دوم قاعده کلی اولوالارحام کسانیکه از یک رحم هستند یا نزدیک یا دور نسبت به کسانیکه از یک رحم نیستند یا نزدیک یا دور اولویت دارند فی کتاب الله. از که؟ من المومنین والمهاجرین. اینکه عرض کردم که ارث در بعد اول و دوم جور دیگر بود و در بعد سوم که بعد استمراریست جور دیگره از همینجا استفاده میکنیم خب اینکه اولوالارحام کسانیکه ارتباط رحمی دارند با مرده یا با زنده حالا ما مرده رو داریم بحث میکنیم. کسانیکه ارتباط رحمی دارند با مرده آیا اینها مقدمن یا مومنین و مهاجرین؟ در عهد مکی ایمان شرط توارث بود در اول عهد مدنی به اضافه ایمان مهاجرت شرط توارث بود ولکن بعد از این دو مرحله مهاجرت رفت کنار ایمان هم به صرفه رفت کنار صرف مومن بودن ارث آور نیست. مهاجر بودن مومن عرض میشود که ارث آور نیست بلکه اولوالارحام بعضهم اولی ببعض.
اگر فرزند انسان دختر انسان پدر یا مادر انسان یا زن انسان یا هر که اینها باشند مهاجر باشن مهاجر نباشن بلکه ایمان شرطه البته شرط اصلیه در ارث گیرنده مان شرطه. مهاجر باشند مهاجر نباشند اینها ارث بر هستند بنابراین مومنین مهاجرینی که اینها از اولوالارحام نیستند هرگز ارث ندارند قبل نداشتند. قبلا چه در بعد ایمان فقط در عهد مکی یا در بعد ایمان با هجرت در اوایل عهد مدنی ولکن در مرحله ی سوم ارث که آیات مبارکات سوره نسا بحث میکند و اولوالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله من المومنین والمهاجرین الا ان تفعلوا الی اولیائکم معروفا الا ثلثه. اینا از نظر اصل میراث بر نیستن به عنوان ایمان و مهاجرت. به عنوان ایمان و مهاجرت ارث بر نیستند بلکه به عنوانی که اولوالارحامند الا ان تفعلوا الی اولیائکم معروفا خودتون بخواهید چیزی به این مومنین مهاجر که اولوالارحام نیستن بدهید در حالی که زنده اید مطلبی نیست اگر بخوایید وصیت کنید وصیت به ثلث بیشتر از خود شما حق ندارید و این در باب عرض میشود که میراث تصحیح داره میشه.
کان ذلک فی الکتاب مسطورا در کتاب تشریع الهی نه در قرآن در قرآن که حالا اومده در کتاب تشریع الهی به عنوان شریعت ادبییه باقی الات سخت، این از احکامیست که اصولا اولوالارحام از یکدیگر ارث برند نه به عنوان ایمان نه به عنوان هجرت. به عنوان ایمان که در مکه مکرمه میگیم به ارث بود چون در اونجا پسر عرض میشود که مشرک بود پدر مومن بود دختر چی بود مادر چی بود قاطی بود همه. اونی که در عهد مکی که عهد بسیار صعب و سخت بود بر مسلمون ها و رسول الله این بود که ایمان نمیخواد جلو بندازه. ایمان است نقطه درخشان اولی در کل ابعاد ارتباطی حتی ارتباط عرض میشود که بعد از موت. بعد که از مکه مکرمه هجرت کردن به مدینه اضافه بر ایمان هجرت کسانیکه ایمانشون اون مقدار نیست که هجرت بالایمان کرده باشند محرومند از ارث یعنی ارث گرفته میشه اما کسانیکه ایمانشون اونقدر قویست که زندگی و زن و بچه و همه رو رها میکنند اگر مومن نیستن و میرن به مدینه منوره اینها ارث بر هستند.
بعد مرحله سوم که کان ذلک فی الکتاب مسطورا اینه. در کل شرایع الهی این چنین بوده که رحمیت موجب ارث است چه در بعد نصق که مرحله اولاست در مراحلش و چه در بعد سبق. در بعد نسب مراحل سه گانه سه طبقه ارث و در بعد سبق زن است و شوهر است یا چه. کان ذلک فی الکتاب مسطورا این یک آیه اولوالارحام. آیه دیگر در سوره مبارکه انفال که باز تکمیله بحثه. آیه هفتاد و پنج والذین امنوا میبینید قبلش والذین امنوا و هاجروا هفتاد و چهار والذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله والذین آووا و نصروا اولئک هم المومنون حقا لهم مغفره و رزق کریم بسم الله. بعد والذین امنوا من بعد و هاجروا و جاهدو معکم فاولئک منکم قبول اما آیا منکمه در بعد دوم که ایمان و مهاجرت است در عهد اول مکی که ارث آوره حتی ارث هم؟ نخیر و اولوالارحام بعضهم اولی ببعض کسانیکه مهاجرت کردند و جهاد کردند با شما و دارای ایمان هستند اون اولوالارحامشون هستن که بعضهم اولی ببعض اما اگر اولوالارحام نباشن در اینجا میراثی در کار نیست. ان الله بکل شی علیم الی آخر.
خب حالا این دو آیه اولوالارحام رو تتمه بحث رو عرض کنیم حضور برادران. سوال اشکال که دیروز صحبت شد. آیا این اولوالارحام که بعضهم اولی ببعض که در نقطه ی اولی اولوالارحام زن انسان و زنان انسان هست، نقطه بعدی فرزندانی که از این زن درست میشن بعد عمو و خاله و دایی و چه که با وسایط از رحم این زن عرض میشود که میان. حالا ما در بعد اول که رحم خود این زن انسان است بحث میکنیم.
این رحم زن به شوهرش نزدیکتره یا به دیگران نزدیکتره به کی نزدیکتره؟ رحم زن رحم زن به شوهر رو ما داریم میگیم عزیزم پسر رو که نمیگیم. پسر یه مرتبه آمد دیگه نمیتونیم نگاه کنیم عرض میشود که دختر و پسر هرکس داریم میگیم که همیشه با این رحم هست رفت و آمد داره کسی که همیشه با این رحم رفت و آمد داره خب شوهر هست دیگه قبول ندارید؟ پس با دهنش رفت و آمد داره؟ خب خود شما که یادتون نیستش که.
توجه کنید حالا صبر کنید ببینید و اولوالارحام که نقطه اولاست زنان انسان هستن دیگه این نقطه اولی که زنان انسان هستن خب آیا زن دائمی نزدیکتر است از بعد رحمیت رحم یا زن منقطع؟ آیا رحم موقت نزدیکتر است به کسی با این رحم کار داره یا رحم دائم؟ این شرطو ندارد ببینید یه چیزهایی بعنوان اشکال ممکن است زن منقطعه سنش کمتر جمالش بیشتر ایمانش بالاتر اخلاقش بهتر چیزش و همه بهتر اما یه زنی انسان دارد هفتاد سالشه آدم بخواد نگاه کنه کفاره هم باید هفتاد ساله خب اینجا از نظر جمال این منقطع بهتر سن بهتر اخلاق بهتر کار بهتر، بیکاری بهتر همش بهتر اما آیا این ربطی به رحم ندارد که مگه جمال کاری به رحم دارد که صحبت رحم نیست که جمال مال ایمان مانند هجر مهاجرت و ایمان.
ایمان مبدا ارث بود چنانکه عرض کردیم در عهد مکی ایمان و مهاجرت مبدا ارث بود در اول عهد مدنی ولکن ایمان از اصالت در بعد ارث رفت کنار هر مومنی ارث نداره که مومنی که رحم باشه. مهاجرت از اصل شرطیت رفت کنار مهاجر باشد مهاجر نباشد مرد باشد زن باشد این هم. اونی که اصالت دارد بعنوان محوری در باب ارث اولوالارحام بودنه البته به شرطهما منتهی گیرنده ایمان داشته باشه نه کسی که ارث میده. کسی که ارث میده هر مذهبی میخواد داشته باشه بحث دراینست که کسانی که میخوان ارث ببرند اینها باید دارای ایمان باشن. ولی ایمان با مهاجرت نه ایمان تنها که باز نه قبلا گفتیم.
ایمان به شرطی که اولوالارحام باشه محور ایمان و ما و اولوالارحام بودن است. ایمان بالاتر کمتر زیباتر زمان بیشتر حتی زمان بیشتر چون زمان اصالت داره زمان بیشتر جمال بیشتر عرض میشود که ایمان بیشتر تقوا منات نیست که. منات در اینجا اولوالارحامه. در بعد اولوالارحام بودن میگیم که خانه هایی که نزدیک خانه ماست تا چهل تا همسایه اند باید با اینها به بعضی دیگه رفتار کرد. حالا اگه همه اینها آدمایی باشن که کم ایمان باشن و از چهل به بعد پر ایمان ترند آیا وضع حکم میره بالاتر؟ نخیر بعنوان همسایه بودن صرف اینکه مومن باشه حتی مومن کافرم باشه حتی اگر کافر هم باشد والجار جنب و صاحب الجمع این شاملشه. منات باید دید چیه؟ منات در باب زنان که ارث میبرن زن بودن است فقط؟ نه جمال بهتر است؟ نه مال بهتر است؟ نه ایمان بهتر است؟ نه چیز های دیگر بهتر است؟ نه.
رحم بودن است. خب این رحم بودن زن که رحمیست که مخصوص مرد است این بعضیا اولویت دارند. خود رحم که یکسان است مگر رحم ها خوشگل و بدگل داره؟ مگر رحم ها جوان و پیر داره؟ مگر رحم ها مال و لامال داره اینا نداره که. اون معلوم نیست صاحب رحم است، صاحب رحم است که جمالش کمالش ایمانش مالش مدتش اخلاقش مخلاقش این حرفا رحم مناته.
حالا وقتی که رحم منات است دیگه اصلا صحبت این جمیل تر است در کار نیست. اخلاقش بیشتر است ایمانش بیشتر است هجرت کرده اصلا اینا اصلا تمام اینها رفت کنار اونی که مناته. مثلا فرض کنید اگر یک آدمی فرزندی دارد فاسق مومنم هست اما نوه ای دارد که این عادله عادله شده مرجع تقلید و همه چی شده خب کدوم ایمانا نزدیکترن خب دومی اما صد نار ارث نمیبره مگر اینکه الا ان تفعلوا الی اولیائکم معروفا از ثلث مثلا چی؟ منات چیه؟ منات اقربیت ایمانی جمالی مالی اخلاقی معاشرتی حتی زمانی هم نیست حتی زمانی هم نیست. اگر یک زنی را پنجاه ساله اصلا عقد منقطع کرد و یک زنی را عقد دائم کرد یکساله مرد اون زنیکه یکساله مرد این اولاست از زنی که پنجاه سال است عقد منقطع شماست چرا؟
زمان مطرح نیست مال مطرح نیست جمال نیست ایمان نیست نیست بله اصل ایمان داشتن وارث شرطه اصل. اما درجات ایمان اینطور نیست. مثلا انسان که میمیرد فرزندانی دارد مسلمان است اما آیا بر حسب درجات ایمان تسهیم میشود؟ اگر انسان چند تا زن داره چاهارتا زن عقدی دارد مسلمانند این مسلمون ها ارث میبرند آیا فرق میکنند باهم که اگر ایشون بانوی هاشمیه اصفهان بود که قابلیت مرجعیت داشت اگر یک مردی اعلم از او نبود خب اونوقت یک زن دیگر که اصلا نمازم نمیخونه روزه هم نمیگیره و چنین نمیکنه بدترکیبم هست و نخیر صرف اینکه اولوالارحام بودن.
پس محور رو باید در نظر گرفت. محور در باب میراث اینست که اولا رحم باشد ثانیا رحم نزدیکتر باشد. سوال ما منهای اونچه را که راجع به زمان گفتیم زمان اثرات نداره. مثالم دیروز عرض کردم باز تکرار میکنم چون بحث بسیار مهمیست بحثش در مقابل همست یعنی هم شیعه و هم سنی در این بعد سنیا که عقد منقطع رو قبول ندارن شیعه ها هم که عقد منقطع رو قبول دارند خب ارث بر نمیدانند الا قلیل که میگن اگه شرط شد اونو ما قبول نداریم. ببینید ما به هیچی کار نداریم شما اگر خانه ای را خریدید و ملک مطلق شما شد ارتباط ملکی این خانه به شما نزدیکتر است یا ارتباط خانه اجاره ده ساله؟ ده ساله موقته بمونی وقت تموم شد میره ولو کان اگر شما ده سال خانه ای را اجاره کردید مثال رو جایی میزنیم که دیگه هر کسی نمیتونه اگر ده سال خانه ای رو اجاره کردید و نه سال و خورده ای هم نشستید و بعدا یک خانه ای رو خریدید دو سه ساعت گذشته بعدم مرحوم شدید. کدوم یک از دو خانه شما به نزدیکتره؟ به زمان کاری نداریم. خانه ملکی دیگه. اگر شما میموندید خب اون خانه اجاره ای تموم میشد و خانه ملکی هم صحبت اگر نیستا صحبت اصل جریانه.
حالا زنی که انسان میگیرد زنی که همیشه با اوست مگر در زمینه طلاق که به دست اینهاست این آیا این رحمش نزدیکتر است نه جمالش نه جوانیش نه ایمانش نه چنینش آیا این از نظر رحم نزدیکتر است که همیشه با شماست الا یا زنی که پس فردا مدت تمام میشه خب از شما جدا میشه حداقل. اگرم از شما جدا شه شوهر نکرد بالاخره از شما جدا میشه و بعدا شوهر دیگر بعد شوهر دیگر بعد شوهر دیگر مخصوصا اگه یائسه باشه. یائسه
خب بنابراین رحم زنی که زن دائمی شماست ببینید اولاد از رحم زنیکه زن دائمی شما نیست پس زنیکه زن دائم است این از نظر اولوالارحام بودن نزدیکتر است به شما در بعد رحم. مدت رو کاری نداریما جمال نه نقش داره بله نفش داره خودش نقش داره میخواستم اینم عرض کنم بله چند جهت این حالا بعد اولی که دیروز صحبت کردیم شما کمک کردید زودتر فرمودید مچکریم پس این بعد اول. بعد اول
بعد دوم. بعد دوم ببینید زنها اینم دیروز عرض کردم. زنان انسان در هر سه طبقه ارث برند. دیگران که اینطور نیستن برااینکه فرزند بلافصل انسان طبقه اول است دومی فرزند با فاصله طبقه اول که نیست طبقه دومه. برادر و خواهر و عمو و جد و دایی و اینها طبقه سومن. هیچکدام از نظر مراتب طبقات هر سه طبقه رو ندارن. زن است هر سه طبقه رو داره. طبقه اول ارث خوره زن ارث میبره. دومه زن ارث میبره. سومه زن ارث میبره هیچکسه زن همه رو میبره. اگر هیچکس نیست زن اون مقداری که یا ربع است یا ثمن است به حساب ثبتی اول میبرد و بقیه رو به عنوان رد یا فرض است یا رد این دو.
سه در میان هیچ کدام از وراث ما نداریم اصلا نه کتابا و نه سنتا چه. بعد از اینکه این شخص مرد اضافه بر حق الارث مدتی هم باید از مال میت او اداره شود داریم؟ حتی فرزند پدر مادر فرزند نداریم. اما صاحب زن داریم. والذین یتوفون منکم و یذرون ازواجا وصیه لازواجهم متاعا الی الحول غیر اخراج گرچه به این آیه عمل نشده به خیلی از آیه ها عمل نشده. یک سال لازم است این خانم که شوهرش مرده یکسال مگه بره بیرون غیر اخراج فرمود اخراج نکنید اگر این زن خواست بمانه تا یکسال مکانش و نفقه اش در کل ابعادی که در زمان حیات شوهر بوده به عهده چیه؟ به عهده اصل میراثه. از اصل خارج میشه نه از ثلث نه که شما اعطا کنید نه اینکه فرزندان بگن این ننه ماست بمونه نخیر این حرفا نیست. این از اصله کمااینکه دین کمااینکه دین از اصل میراث است همچنین این یکسال بله مگر اینکه خارج شود خودش یا اینکه نمیخواد دیگه بمانه. خارج شود از حدود خانوادگی شوهر البته یا برد شوهر کند یا فرض کنید که میخواد جای دیگری بره و از حدود نفقه شوهر خارج شه. ما چنین چیزی حتی در اقرب الاقربین که پدر و مادر و فرزندان است نداریم.
چهارم اونه که شما اشاره فرمودید زن دائم اگر نزدیکتر نبود چرا اون نفقه دارد اما زن منقطعه با شرط نفقه داره. نفقه ای هم که زن منقطعه با شرط داره نفقه منقطع است نفقه دائم نیست. نفقه ای که برا زن دائم میدن نفقه دائم است اما نفقه زن منقطعه نفقه منقطع است هم در بعد زمان هم در بعد کیان. یکی ازینها کافیست که اولوالارحام زنها اولویتی اگر بعضی بر بعضی دارن اولویت در این نیستش که جمال و کمال و مزید ایمان و خوش اخلاقی و مدت زیاد اصلا مدت زیاد مطرح نیست مدت زیاد. خانه ای که یک ساعت است خریدید و شما مرحوم شدید این خانه به شما نزدیکتر است از خانه ای که پنجاه سال اجاره کردید و اجارش تموم میشه. چون اونی که پنجاه سال اجاره کردید و اجاره تموم میشه تموم شد اما خانه ای که یکساعته خریدید بعد به ورثه میرسه بعد بعد بعد همینطور حالا که خانه ای که شما اجاره کردید ولو پنجاه سال بودید بیشتر بودید بعد دیگه صحبت ارث و این حرفا نیست.
بنابراین بر میگردیم به اصل مطلب که اولوالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله این مطلب رو تصحیح میکند روایت داشته باشیم نداشته باشیم موافق باشد مخالف باشد هر چه باشد چون ما اثرات القرآنیم دیگه. اگر همونطور که عرض کردیم که فتوا این میشه نظر یعنی فتوا که خدا مفتیست و للله یفتیکم که اگر زن منقطع فقط بود ارث میبره در هر سه مرحله سه گانه اگه زن دائمه فقط بود ارث میبره اگر زن دائمه و منقطعه بود ولو زن دائمه پیر کور کچل شل افلیج چه چه هشتاد سال اما صد تا زن منقطع داریم بیست ساله پانزده ساله زیبای با ایمان چنینه فلان اگر میخواد که با اونا که الا ان تفعلوا الی اولیائکم معروفا جزو اولیائکم هستن دیگه. آیا زن شما جزو اولیائکم نیست؟
زن منقطعی که دارای ایمان است دارای جمال است ولایت جمالی ولایت ایمانی ولایت مالی و چی داره الا ان تفعلوا الی اولیائکم معروفا بسم الله اگر زمینش بود ولکن اما در اصل ارث که دو ثلث باشد عرض میشود که اصل قانونیش این زن منقطع نمیبره. شرط کند نمیبرد شرط نکند نمیبرد شما قرارداد کنید نمیبرد مگر وصیت کنید دیروز عرض کردم اگر شما وصیت کردید به مقدار ثلث میشود ولو شما اسم وصیت ندید نگید از ثلثم بگید من وصیت میکنم به این زن منقطعه ای که بیست سال است تازه با او ازدواج منقطع کردم به این ده هزار تومن برسه شما ده هزار تومنو از ثلث فقط میتونید ولو لغت ایشون لغت عرض میشود که میراث میشه که به عنوان میراث اون نخیر این عنوان عوض میشه کمااینکه نظیرشم شما دارین. در باب طواف نسا
روایات دارد از صادقین علیهم السلام در وسائل که یه کسی سوال کرد که خب این طواف نسا رو که این سنی ها نمیکنن پس همشون ولد الحرامند؟ فرمود نه خداوند لطف کرده به اینها که ولد الحرام نباشن از نظر اصل جریان اینا طواف الوداع دارند و واجب میدونن. طواف الوداع رو واجب میدونن ما هم طواف النسا رو بعد الحج واجب میدونیم چون در حج دو طوافه یک طواف حج است یک طواف نسا. طواف نسا طواف دوم و آخرین عملیست که ما انجام میدیم اگر در منا چیزی نمونده باشه ولی در خود عرض میشود که بیت الله الحرام. خب این طواف النسا روکه ما به نیت طواف النسا انجام میدیم اگر انجام ندیم مرد بر زن زن بر مرد حرام است و زنا نیست ولی عرض میشود که حرامه.
حالا سنی ها که به نیت طواف النسا نیست به نیت طواف الوداعه. صادقین میفرمایند که بله به نیت طواف الوداعه ولکن خداوند این طواف وداع را به جای طواف النسا قبول میکنه در لفظ اشتباه کردن ولی طواف کردن. نیت کرده است طواف واجبی را بعد از طواف حج انجام بده و این بجای طواف النسائه ولذا اولاد اونها ولد الزنا نیستن اما اگر شیعه اینکارو بکنه خراب میشه قضیه.
ببینید اون طواف النسا رو قبول ندارد میگد طواف وداع خداوند طواف وداع رو بجای طواف نسا میذاره اما شیعه که طواف النسا را قبول دارد بیاد طواف النسا انجام ندد طواف وداع انجام بده طواف وداع اون کافی نیست طواف وداع شیعه بجای طواف النسا نیست چون دیگه تعامد در کاره ولی اون در کار نیست. بله فراموش که میشه باید که اگر میتونه خودش برگرده طواف النسا رو انجام بده اگه نتونه جایزه. نتوانه نیاد بیرون. اگر رفته مدینه رفته بله بله. جز اصل کاری رم میشه که بحث میکنیم جز مثلا فرض کنید که طواف حج رو در خارج ایام حج نمیشه. بله نه جزو اعمال حج هست اما زمانش اثره زمان اثره. مثل قربانی مثلا قربانی که روز دهم باید کرد میشه تاآخر زیارت انجام داد همان قربانی میشه. مخصوصا در صورتیکه نشود روز دهم انجام داد این جزو اعمال حج هست یا نه؟ بله اینکه شک نداره که این جزو اعمال حجه مع ذلک تاخیر بردار هست. همچنین در بقیه کارها
ولکن اگر فرض کنید شما طواف حج رو فراموش کردید یا نتونستید انجام بدید و وقت گذشت میشود در بعد از وقت نیاد دیگه طواف حج در زمان حج سعی صفا مروه در زمانش، رمی جمرات در زمانش اگه اون قابلی نباید بشه رمی جمرات در زمانش اما بعضی هست که زمان خاصی ندارد مثل این دوتا فعلا این دوتا که یکی همین طواف نسا باشد و دیگری هم صلاه صلاه طواف و طواف نسا وعرض میشود که قربانی.
خب ما به اینجا تقریبا میتوانیم مسئله رو ختم کنیم ولی چند نکته در باب متعه هست که اینم عرض میکنیم بعد منتقل میشیم بجای دیگر. عرض میشود که بله. تا صفحه ی صد و سی و چهار از جلد دوم تبصره الفقها بله. خب ایشون در صد و سی و هفت میفرماین ولا حدد المهر درست نیست باید میگفت جوازا مالا یکن سفح المطلقا. ببینید برای مهر حدی نیست قبوله ولی هیچ حدی نیست؟ اگر یک زنی که هیچ جمال زنانگی و کمال زنانگی ندارد و چنین چنان چنان فقط میخواید ازدواج کنید این زن مهر المثلش ده هزار تومانه، ده میلیون اونوقت این سفاهته مثل جنس خریدنه.
جنسی که ده هزار تومان می ارزه شما بیاین صد هزار تومان بخرید این سفاهته در نود هزار تومان سفاهته و این معامله باطله پس اینکه حد ندارد یعنی چه ببینید چون مهرالمثل مراحل دارد یک حد که نداره و بالاتر از مراحل مهرالمثل هم تا یه حدی میشود اما اگر به بعد منتقل بشه که یکی صدتا بشه یکی پنجاه تا بشه در اینجا سفاهت است و درست نیست. چنانکه چنانکه اگر زنی که مهرش فرض کنید صد هزار تومنه بیاد بگه یه تومن یه قورت بده اینم سفاهته ولاصیما در وضعی که مردها تعهد ندارن و اگر فردا طلاق داد این زن هم شوهر ندارد هم هیچی ندارد باید بره کناره و شوهر کرد بعد شوهری که اول کرد ببینید سفاهت در مهر در بعد افراط و در بعد تفریط هرگز.
ولکن ابانبینهما که نه افراطه و نه تفریط این دارای عرض میشود که بله؟ بله ولیکن خب فرق میکنه استمتاع. خود زنها فرق میکنن. یک زنیست که استمتاع از اون زن انقدر ارزش داره زن دیگر که از او جوانترم هست کمتر ارزش داره ممکنه خب فرق میکنند دیگه چون جهاد باید برهم جمع باشه دیگه فقط جمال که نیستش که. بحسبها ولی این حسبها منتهی حدش یه نقطه خاص نیست ده هزار تومنه پونزده هزار تومنه سیزده هزار تومنه، ده هزار تومن ولیکن اگر چنانچه از حد خاص بره بالا مثل ده هزار تومن که عرض کردما از ده به صد بره بالا این دیگه سفاهته. این سفاهته. این در لا حد للمهر که اینجا بحث شده.
بعدا چرا مهر کرد پس چرا مهر کرد مثل اینکه انسان بیاد یه جنسی که صد تومن میرزه ده هزار تومن بخره بعد باقیشو ببخشه این کار فجیحانست یا نه. اصل اصل مطلب درست نیست این ببخشه یعنی چه یعنی ایشون معامله ای کرده معامله جایز بوده بعدم انقدر پول بخشیدم کلاه گذاشته انقدر نمیرزید که بخشید انقدر نمیرزید که بخشید. اون بله بحث دیگری شد نه در اصل مهر عرض میکنم اگه نظرتون نهایتا اون بود بله درسته وقتی که این زنه که مال نه مال نداره یا احتیاج داره بعدا گفتش که نمیخوام چون حقشه دیگه اما مهری که انجام مقرر میکنند و باید که داد و ستد بشه خب این اگر افراط باشد و تفریط باشد که این سفاهته دیگه. مثل سایر معاملات. در سایر معاملات افراط باشد فساد بالا تفریط پایین سفاهت. بعد میگد ولو وهب المدت الدخول ثبت نسبه. نخیر ما سه بعد داریم در جاییکه مناسبه مثلا فرض کنید که یه زنیست که مناسب خودش و مناسب شوهرش است که قنطار اونجارو والا اگر قنطاری شما دادید سفاهتا خدا که امضا نمیکنه این امضا نمیکنه صد درصد که. امضا تا اونجایی که سفاهت نباشه که سفاهت باشه هیچی درست نیست. اصلا این مسئله که ایشون میگن که تقریبا آخرین مسئله این بابه اینست که ولو وهب المده قبل الدخول ثبت نسبه
دو حرف داریم یک، مدت را بخشید با موافقت زن یا بدون موافقت زن؟ اگر با موافقت زن بخشید خب بله درست که چون عقد لازم است طرفین قضیه اما اگر موافقت نکرد زن که این مدت بخشیده میشه و از بین نمیره این حرف اول که اینجا عرض کردیم. حرف دوم، خب این قبل الدخول در کجا منات هست؟ سه جا. یک، قبل الدخول طلاق داده، قبل الدخول مرده در باب چی در باب عقد دائم قبل الدخول در منقطع. ما در کل قرآن فقط یک آیه داریم نسبت به یک قبل دخول یک قبل دخول قبل از دخول طلاق است در عقد دائم اما اگر چنانچه قبل از دخول مرد مرد نصف این در اینجا چرا نصفشه؟ مگر قاعده مهر کل نیست؟ قاعده مهر کل نیست؟ چرا دیگه.
یعنی وقتیکه ازدواج کرد با یک زنی کل مهر مقرر یا مهری که بعدا مقرر میشه تراضی میکنن کل مهر ثابته بله نصف استثنا میشود در اونجایی که نص قرآنه که اگر قبل ال عرض میشود که قبل از دخول مرد مرد. اگر مرد قبل ال دخول مرد در اونجاییست که نصفه. با اون تفاسیری که بله؟ قبل ال دخول طلاق. اگر قبل از دخول طلاق داد در اینجا نصفه اگه قبل دخول مرد چی؟ قبل از دخول مرد در باب عقد دائم قبل الدخول جدا شد یا مرد باز هم یا قبل الدخول جدا شد به تواحل مده یا قبل از دخول مرد در عقد منقطع چرا نصف؟ نصف قانونی نیست که قانون اصل مهر است کلا چون قانون اصل مهر است کلا و لذا باید در هر سه صورت کل مهر داده بشه ولی چند تا استثنا داره
اگر قبل از دخول عرض میشود که این طلاق بده خب نصفه قبل الدخول در باب عقد منقطع اگر قبل الدخول در باب عقد منقطع با هم تراضی کردند در انفصال به مقدار استمتاع فما استمتعتم به منهن ثلث ربع خمسست یه دهمه این محدده. اما در اون دو جای دیگر نیز اگر قبل الدخول مرد نصف یعنی چه؟ اگر قبل از دخول بخشید هر مقدار استمتاع کرده است یا نکرده است نصف این قابل قبول هرگز نیست.
اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا
والسلام علیکم