جلسه ششصد و بیست و هشتم درس خارج فقه

نکاح

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

مطالب دیگری درباره مهریه یا صدقات یا تعبیری دیگر فریضه هست که در بحث طلاق حضور برادران عرض میکنیم. فعلا بحثی که داریم علامه بزرگوار میفرماین که ولو فرضت فی الارض المحرمه قتل الشرط خاصه اینجا یه بحثی داریم که مناسب با وضع روز ما هم کاملا هست از نظر شروطی که در عقد نکاح انجام میگردد.

شرط چند قسمه گاه شرطیست که عقد مبنیه بر اون شرط است اما در خود شرط عقد گاه شرطیست که عقد هم مبنیه بر اون شرط با مذاکره قبلی نیست بلکه معمولا اینجوره کسی که زن میگیره خب معلومه کور نباید باشه شل نباید باشه کچل نباید باشه اینم مفهمومه ما در اون شرطهایی که از نظر عمومی عرض میشود که خب مطلب دیگریست که قبلا صحبت کردیم شرطهاییست که یا در ضمن عقد انجام میشد یا قبل از عقد مورد مذاکره قرار میگیره و عقد برمبنای اون شرط محقق میشه خب این شرطا چند جوره .

گاه اوقات شرط میکند مرد بر زن یا زن بر مرد که التزام به انجام مستحبی باشد خب این در نذر در قسم و عرض میشود که عهد اینطور هست. اصولا در اسلام شریف و اونچه را که خداوند مستحب کرده است به ملاحظه مستحب کرده اگر هرجی در کار نبود و یا عسری احیانا در کار نبود مستحباتم واجب میشد و همچنین مرجوهات که ازش تعبیر به مکروهات میشه اگر ملاحظه هرج یا بالاتر عسر نسبت به مکلفین نبود خب مرجوه و مکروه هم حرام میشد و چون مکلفان مختلف هستند بعضی از مکلفان به همون وجهی که هست اکتفا میکنن واجب را عمل میکنن حرام را ترک میکنن مستحب را احیانا انجام میدن احیانا نه مرجوه رو‌ احیانا انجام میدن و احیانا نه التزامی به فعل مستحب و یا ترک مکروه و مرجوه ندارن این یه دسته.

دسته ای هم قبل از اینها هستند که اصلا واجبات را هم احیانا ترک میکنن محرمات را احیانا اینطور کاری نداریم و دسته سوم دسته سوم کسانی هستند که عقیده ایمانی اونها و معرفت اونها به اندازه ای بالاست که انچه را خدا میپسندد میپسندد راجح باشد میخوان انجام بدن مرجوه و مکروه باشد میخوان ترک کنن و اولیا بزرگوار الهی چنینن خب مستحب ندارن مستحبو حتما عمل میکنن عمل واجب مکروه و مرجوه ندارن حالا ترک میکنن مگر از باب سنت عملی از باب سنت عملیه احیانا مستحب حرام میشه احیانا مکروه و مرجوه واجب میشه چون سنت پیغمبر بزرگوار صلوات الله علیه یک قسمتش سنت عملیست اگر مستحبی را رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم همیشه عمل کنن و هیچگاه ترک نکنن معنای این سنت عملیه التزامی صد درصد وجوبه دیگه همانطور که از لفظ وجوب میفهمیم از عمل هم وجوب میفهمیم همونطوریکه از لفظ حرمت میفهمیم از عمل هم حرمت میفهمیم لفظ وجوب یعنی اینکارو بکن صددرصد بلااستثنا اگرم خود کسی که امر میکند که مصدر اولی که رسول الله صلوات الله علیه است اگر ملتزم به فعل یک عملی باشد هیچگاه ترک نکند و تبیین هم نکند که این واجب نیست این تبیین هم نکند که این واجب نیست خب این عمل مستند دلیل بر وجوب خواهد بود. یا ترک مستحب مستمر عملی که مرجوه است یا مکروه است اگر پیغمبر بزرگوار ترک کند بطور مستمر و هیچوقت انجام ندهد و تبیین هم نکند که این حرام نیست خب حرام تلقی میشه.

پس رو اگر داریم عرض میکنم اگر اگر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عمل مستحبی را دائما انجام بدهن و تبیین نکنن نه عملا و نه لفظا که این واجب نیست چی تلقی میشه واجب و اگر عمل مرجوه را که این خلاف و اگر عمل مرجوهی را اون بزرگوار دائما ترک کنن بلااستثنا و تبیین نکنن نه عملا و نه قولا که این حرام نیست حرام تلقی میشه مگه اینطور نیست پس اگر یه اگر عرض میکنیم اگر چنانچه مستحبی در کار باشد و بدون تبیین لفظی یا عملی این مستحب دائم العمل باشد وجوب خواهد بود این برخلاف باید ترک بشه باید حتما اشخاص اون مستحب عملا باید ترک بشه به لفظ احیانا کافی نیست.

مگر قضیه هلائل ادعیا چه بود عملا پیغمبر بزرگوار خودش وارد شد و زن زید را فلما قضی زید منها و طرا زوجناکها گرفت لفظ کافی نبود در بعضی موارد مستحب را اگر مستمرا پیامبر بزرگوار انجام بدهد لفظا هم کافی نیست چون مصداق انجام بده دیگه چون مقام هرچه مقام بالاتر باشد بیشتر باید مطابق انچه را که رب میپسندد انجام بده ولکن اگر به طور مستمر انجام بدد و هیچگاه ترک نکند تلقی میشود وجوب پس واجب است در بعضی مواقع این مستحب را ترک کند که تثبیت کند که این واجب نیست چنانکه در مرجوه و مکروه هم مطلب چنینه.

خب برگردیم در شرط داریم بحث میکنیم منتهی یه مقداری بعد باید بریم یجایی دیگر این تفسیرو ظاهرا صحبت نکردیم یا نخواهیم کرد نمیدونم ببینید مستحبات و مرجوهات من هی میگم مکروهات و مرجوهات چون مکروه اونست که شدیدالحرمه مکروهات و مرجوهات اینها در بعد اصلی در شریعت الله در مرحله اولیا و بالا مستحب حتمیست و مکروه و مرجوه قاطیه ترکه اما خداوند برای مراعات مراحل پایینتر ایمان برای اینکه هرج برای نوع مومنین ایجاد نگردد و یا عسر ایجاد نگردد مستحب کرد روایتم داریم در این مسئله زیاد و عرض میشود که اونچه که محبوب خداست آیا کاری که محبوب خداست فکری که علمی که عملی که محبوب خداست کسی که خدارو دوست دارد و بسیار زیاد دوست دارد حق نیست که انجام بده درفقه اکبر حتم است و فقه اصغر هم ملحق به فقه اکبر میشود و حتمه. اما چون تمام مردم دارای چنین مقام‌ بالا و والایی نیستن به ملاحظه کل بعد از واجبات مستحب و بعد از محرمات مرجوهات و مکروهات.

حالا ما نذر داریم قسم داریم عهد داریم برای چه این تایید دوم چرا من اگر عهد کنم یا قسم بخورم یا نذر کنم نماز شب را یک ماه بخونم یا چن شب بخونم واجب میشه چرا تشریعه؟ اگر چناچه درسته عنایت کنید آقایون اگر چنانچه استحباب نماز شب استحباب بطی است و حکم خدا فقط اینست و بالاتر نمیره من مشرمم که یا کاری که مرجوه و مکروه است اگر بطا مرجوه و مکروه است نه این طرف میرود مباح شود یا مستحب یا واجب نه اونطرف میره حرام میشه اگه بطا اینطور است و قابل تزرج سلبا و ایجابا نیست مگر ما مشرعیم که پیغمبر نمیتواند که حکم خدا رو بالاتر ببره پایینتر بیاره مکروه رو واجب کند عرض میشود راجه رو واجب کند مکروه رو حرام کند نمیشه پس حساب اینه که چون انچه را خداوند مستحب قرار داده است به مراعات حالات عادی اشخاص است.

و اگر چنانچه مقام معرفت بالاتر باشد این دو جوره یه مرتبه مقام معرفت بالای خیلی خیلی بالاست الزام دوم نمیخواد همیشه نماز شب میخونه همیشه مکروهاتو ترک میکنه نه اونقدر بالین بالا نیست باید یک الزامی بر انچه را پروردگار مستحب کرده بیاره عهد نذر الزام ایجابی یا الزام سلبی بر انچه را پروردگار عالم مرجوه و مکروه کرده بیاره اونچه مرجوه ومکروه هست الزام سلبی الزام سلبی را در در ادله نذر در ادله قسم کتابا و سنتا در این زمینه آورده اصلا شما مستحب رو شما نذر کنید واجب بشه قطعا اینطوری واجب میشه واجب میشه مکروه و مرجوه را یکی از اون سه مرحله عرض میشود حرام میشه در اون مدتی که معین کردید حرام میشه و کفاره هم مقرر شده برای تخلف از نذر تخلف از قسم تخلف از عهد کفاراتی هم قرار شده کفاره برای تخلف از واجب است اینکه واجب نبود در اصل خداوند به ما اجازه داده است که اینو بر خود واجب کنیم.

پس مکلفان دارای چاهار مرتبه و چاهار مرحله در برابر احکام اربعه الهیه مباح رو عرض نمیکنیم در باید و نباید ها داریم بحث میکنیم شاید و نشاید ها در برابر احکام اربعه ربانیه مکلفان و مسلمانها چاهار جورن بعضیا در واجبشم استلزام ندارن اگرم در محرمشم التزام ندارن احیانا در محرمشم التزام ندارن احیانا این طبقه دوم اکتفا میکنن عبودیت و تقوا را به عمل واجب و فعل محرم کاری به چیز دیگر ندارد سوم نه کسانی هستن که الزام دیگری خداوند مقرر کرده است در این سه باب عهد و نذر و قسم که با این الزام دوم بر خود ملزم میکنن که واجب رو عمل مستحب رو عمل کنن یا همیشه یا بعضی اوقات در وقت معین معینم بشه و مرجوه و مکروه رو ترک کنن اونم به همون قیاس این مرحله سوم ما در مرحله سومیم

مرحله چاهارم اینست که نخیر نذر نمیخواد عهد نمیخواد قسم نمیخواد تمام مرجوهات و مکروهات را ترک میکند بعنوان عرض میشود که این که مقام بسیار بسیار بالاست و میگردد دنبال محبوب رب رسول الله صلوات الله علیه در روایتی دارد که اگر مخیر میشد بین دو کار که هردو حلال بود اونیکه سخت تر بود انجام میداد که در راه خدا بیشتر خود را به سختی و زحمت بیندازه

اینکه در قرآن شریف از عملی که واجب نیست و راجهه به تصور تعبیر شده احیانا و در واجبی هم که انجامش مشکله به تتبر تعبیر شده تتبر چرا این خود را به زحمت انداختن مستحب را انسان بعنوان واجب همیشه انجام بدهد این سخته واجب را مثل سعی بین صفا و مروه که بتها اونجا هنوز هستن انجام بده سخته و لذا قران میفرماید که فلا جناح علیه ان یطوف بهما و من تطوع خیرا فان الله شاکرا علیم.

حالا در باب خودمون شرطهایی که میشود یا سلبا یا ایجابا که بحث شرطه الان بحث قسم نیست در باب عقد و بحث عهدم فعلا نیست بحث چی هستش و هرسه جا داره اینجا حالا یکیش که شرط است مورد بحثه این شرایطی را که زوج بر زوجه میکند یا زوجه بر زوج میکند این شرایط در چه چیزهایی میتونه باشه شرط کند واجب را که اوجب بشه خب مطلبی نیست بعضیا عرض میشود که نذر میکنن عهد میکنن قسم میخورن که نماز صبح آفتاب نزده بخوانن این وجوه خب وجوه مطلبی نیست که وجوب ایجابی بیشتر کردنه مطلبی نیست حرام را با یکی از این سه جهت نذر یا قسم یا چه که ترک کنن این حرمت حرمت دو بعدی خواهد بود این مطلب مورد بحثه.

دو دو انچه را که مستحب است برای طرف نه برای زن ممکن است زن از نظر تقلید اجتهاد یک نظری داشته باشد و مرد نظر دیگر اگر از نظر این شخصی که علیه او شرط میشه شرط کنن که این مستحب را باید انجام بدی در وقت معین یا همیشه ولکن در نزد مشروط علیه استحباب نداره بلکه حرامه بلکه مرجوهه بلکه مباحه تعهد پیدا میکنه برای اینکه میخواد فرض کند بر او چیزی را باید اون چیز رجحان داشته باشد نزد او تا در او به یکی از این مطالب سه گانه واجب کند.

مثل نذره نذر باید متعلق راجح باشه اگر متعلق نذر مباح باشه یعنی چه تا چه رسد حرام باشه کسانی که نذر میکنن احرام بعضی موقعا نذر نذر بدعته حرامه اصن احرام قبل ازمیقات مانند شروع کردن به نماز ظهر است قبل از ظهر مثلا انجام حج قبل از وقت حج حالا این شرطی که میکند که این شرط الزام آور میخواد بشه البته یه مرتبه شرط حرامه که بحث شرط خود ماده حرامه بحث یه مرتبه ماده شرط حرام نیست شرط کرده است مباحی را انجام بدهد این زن یا این مرد است شاید میخواد مباح را مستحب یا واجب کنه نمیتونه چون زمینه شرط کردن نذر کردن قسم خوردن عهد کردن اونست که آن را که از پنجاه درصد بالاتره صددرصد کنه نه پنجاه درصد نه مباح یا نسبت به جریان سلبی انچه را که مرجوه است چه شصت درصد ترکش کنه میخواد صددرصد ترک بشه.

بنابراین بعد اول که ما تفسیرا صحبت خواهیم کرد چیزی که حرام است درشریعت الله نذر کردن انجامش حرامه چیزی که واجب است در شریعت الله نذر کردن ترکش حرامه و این نذر کردن انجامش یا نذر کردن ترکش چه در اونجا که صحیح هست چه در اونجا که باید نسبت به اون شخصی باشد که طرف شرط است اگر مرد با زن شرطی بکند که این شرط از نظر اجتهادات تقلید زن رجحان ندارد مباح است معنی ندارد باید روشن بشه باید ازنظر حکم بین زن و بین ربه ربها یا تقلیدا یا اجتهادا این رجحان داشته باشد تا اون واجه را ببرد بالا با شرط بکند واجب یا اونجایی که شرط سلبیست چیزی را که شرط میکند با زن باید مرجوه باشد تا این مرجوه حرام بشه یا اگر حرام است حرامتر بشه مرجوه باشد در اجتهاد یا تقلید زن که اگر در اجتهاد یا تقلید زن مرجوه و مکروه است حرام بشه اگه حرامه حرامتر بشه

یا ازنظر ایجابی این شرط کند که این راجح انجام بشه اگر راجح مستحب است واجب بشه اگر واجب است اوجب بشه در این مسیله بسیار خوب اما در جاهای دیگر نه پس چند شرط یک باید در اجتهاد یا تقلید طرف مقابل چه زن است از طرف مرد چه مرد است از طرف زن این شرط بکنه مشروط علیه باید این عمل نزد او راجه باشد تا وجوب به قسم در واجب باشد تا اوجب بشه مرجوه باشد تا حرمت به گفتن باشد یا اگر حرام است حرمت بالاتری و موکد پیدا کند اما اگر مباح باشد چه؟

اگر در نظر مجتهد این مرجوه است و در نظر مجتهد علیه علیه مباح است چه اگه در نظر مجتهد مستحب است و از نظر مجتهد علیه مباح است چه اینها اینها مراحل قبلیست اون مرحله ای که مرحله اصلی بحث ماست شرط حرامه اگر شرط کند مرد بر زن یا زن بر مرد کاری را که در شریعت الله حرام یعنی حرام بود یک حرام است بوجه عام

عرق خورن عاما حرامه زنا عاما حرامه ترک صلاه عاما حرامه لهو و خنزیر عاما حرامه و و یک جور شرطه این مرد با این زن شرط میکند بشرطی من با تو ازدواج میکنم که شما بی حجاب تو خیابون بری لخت و عور یا زن معاذالله شرط میکند با مرد که به شرطی من با توازدواج میکنم که مرا در مجالس رقص و دانس بزاری مثلا این شرط شرط حرام است در شریعت الله بوجه عام گاه نه حرام است در سازمان زوجیت اگر در سازمان زوجیت حرام است اما به وجه عام حرام نیست دست دادن زن به مرد در ابعاد جنسی خب این واجبه خب برای غیر که حرامه معلومه حالا که شرط کند این مرد با این زن و زن هم براش قابل تحمل باشد که حداقل یه هفته مثلا حالا فرض میکنیم هرجور اگر شرط کرد کاری که برای زن راجحه راجح معلومه راجحه مباح که نیست کاری که برای زن راجح است نسبت به مرد یا برای مرد راجح است نسبت به زن این شرط الزام آور است چرا برای اینکه این حرامی حلال نشده حلالی حرام نشده راجح شده واجب واجب شده اوجب مرجوه شده است حرام حرام شده است حرامتر

بنابراین این شرط که دارای شرط حرام دارای دو بعده یک بعد شرط حرام شرط حرام اصلیست انچه را که در شریعت الله بر کل مکلفین حرام است مرد در عقد ازدواج با زن شرط حرام انجام بده یا زن با مرد شرط کند که این مرد انجام بده این یک بحث.

بحث دوم مرد بر زن یا زن بر مرد شرط کند آنچه را که در بعد زوجیت حرام است و عرض میشود که به طور آزاد نه در بعد زوجیت حرام است آن را عرض میشود که انجام بده هردو شرط خلاف کتاب الله است و خلاف سنت رسول الله است و اینها حالا در این مرحله هست و عبارت مرحومه علامه بزرگوار اینه فلو شرط فی العقد المحرم این فقط یه بعد داره از اینجا تا اینجا حرف داریم میگیم حالا در اینجام باید صحبت کنیم ولو شرط فی العقد المحرم بسل الشرط خاصه محرم را شرط کند همه این مراحلی که عرض کردیم حرام است میگیره اگر شرط کرد مباحی را باید انجام بدی خب این حرامه مگه مشرعی شما که مباح میخوای واجب کنی اگر شرط کرد این مباح رو ترک کند خود این حرام است مگه شما مشرعید فقط شرط و نذر و عهد و قسم جایی میتواند سلبا یا ایجابا کار باشد که مرجوهی را حرام حرامی را حلال کرد مستحبی را واجب و یا واجبی رو واجبتر کند غیر اینها دیگه نیست پس شرط حرام منحصر به این نیستش که شرط کند که این کار حرام بکند خود این کاری که عنوان تشریع پیدا میکند عرض میشود که حرامه.

خب رو این حساب نه دیگه این از اول عرض کردیم که راجح رو بخواد واجب کند با نذر با عهد با قسم با شرط در معامله اینکه از اول اینو عرض کردیم آخه راجح باید بشه عزیزم مورد الزام راجح بشه چه الزام سلبی و چه الزام باید راجه باشه راجه هم باشد که چی مثلا مشرعه این خب اون در شرط هم همینطوره در شرط این شرط الزام اوره دیگه و قاعده این شرط یعنی بطور ملزم انجام بدی منتهی این وجوب بعنوان تشریع که غلط نیست که کجا کجا مباح رو میفرمایید شما بله ما تشریع نکردیم بله بله تایید کردیم حرف شما رو عرض کردیم عرض کردیم در این موارد اینطوره

ما در اونجا که تشریع است عرض میکنیم مباح اگر مباح را چیزی که مباح است نه راجه است نه مرجوه است نه واجب است نه حرام مرد در ضمن عقد شرط دارد با زن که حتما انجام بده مباح روحتمیت بده این تشریعه خود شرط کردن هست خود این شرط که نه حرامه و خود التزام به این شرطم حرامه چرا برای اینکه تشریعه اون کسی که شرط میکند تشریع کرده و اون کسی میخواد عمل کنه به تشریع اون عمل کرده در اینجا مباحه چون مباح زوری اصلا ندارد.

ازنظر ربانی مباح هیچ زوری ندارد که یک دسته هم بالا بره یه درصد پایین بره دلیل خاص نمیخوایم ببینید اصلا مبنای اینکه میشود مستحب واجب بشد یا مرجوه و مکروه حرام بشه مبنا همینه اصلا مبنا اینست که زمینه حداقل اینست که اگر کردی بهتره نکردی نه تشریعه پس چیه بنده که فرض کنید بنده نوعی که عیال ازدواج میکنم با عیالی و شرط میکند که یه عمل واهی رو در این عقد ازدواج ایجاب کرد یک عمل مباحی را در ضمن عقد بر این زن چیکارس ایجاب میکنه خود ایجاب حرامه و اگر اون زن ایجاب رو قبول کند و تاسف پذیر بشد اونم حرامه عمل به بدعت و خود بدعت حالا ما در شرط های حرام که الان موجوده الان زیاده الان در قباله های عقد نکاحی که هست شروطی که برخلاف کتاب الله است بسیار زیاد است فلذا کسی که از افراد بود به ما و بزرگترین افراد مملکت او را عقد کرد بهش گفتم چجوری گفت اینطور گفتم عقدت باطله دوباره عقد کن ما که نمیتونیم که زیر بار حرفای زور بریم که ما که نمیتونیم شرع رو بزاریم کنار که.

در قرآن شریف تنصیف است که عرض میشود که مثنی و ثلاثه و رباعه این مثنی و ثلاثه و رباع یا مباح است که مباح معنا نداره مباح که معنا نداره که النکاح من سنتی فمن رغب ان سنتی نکاح مباح نداریم نکاح یا واجب است یا حرام است یا مرجوه یا مستحب مباح یعنی چه اصلا نکاح مباح نداریم این عمل یک رجحانی از نظر شرع دارد یا مستحب یا واجب یا مرجوه است از نظر شرع که مکروه مرجوه یا اینکه حرام دیگه مباح ما نداریم مثل اینکه در بعضی از رساله ها متاسفانه مطلب هست که فلان شخص که چنین کرده میشود او را کشت میشود نکشت میشود چیه در کشتن یه نفر خونی که ریختن که این استحباب و جواز و کراهت معنا نداره یا واجب است کشتنش یا حرامه میشود جا نداره.

حالا این کسانی که شرط میکنن زنهایی که شرط میکنن برمرد ها که اگر تو ازدواج دوم کردی اختیار طلاق با من چیکار میخواد بکنی میخواد الزام کند زن مرد را که ازدواج دوم نکنه این حرام است بر این مرد از باب دخول و عقود که ازدواج دوم خود این شرط حرام است بدعت عمل کردن به این شرط حرام است و اگر بر مبنای این شرط باشد یا مبنای وحدت مطلوب است یا مبنای تعدد مطلوب که اینجا تعددش رو علامه بزرگوار فرمودن که اونم باید بحث کنیم.

اگر بر مبنای وحدت مطلوب است که این زن لیس الا در صورتی زن این مرد میشد که این مرد این راجح را ترک کند یعنی راجح که تعدد ازدواج است بعنوان حرام تلقی کند خب در اینجا اصلا عقد واقع نمیشه اگه وحدت مطلوب نبود عقد واقع نمیشه میگد به شرطی که این حرام را تو التزام کنی بشرط اینکه این بدعت را تو التزام کنی به این شرط من زن توام و الا نه مردم چون مسلمان است زیر بار این شرط نمیره خب عمل نمیکنه یا التزام نمیکنه یا التزام نمیکنه یا عمل نمیکنه بنابراین این عقد در این جا چی میشه بسته میشه و اگر دلیل بر وقت مطلوبش اینجا اگر تعدد مطلوبه قاعده تعدد مطلوب است که بحث اگر تعدد مطلوبه این زن میخواد شوهر کنه خب به نظر او او باید که تنها باشد و زن دیگری هوو روش نیاد این شرط میکنه این شرط ثابته لازم الوفام نیست محرم الوفاعه حالا که مرد به این شرط عمل نمیکند ایا این عقد درست است یا نه خیاره یعنی زن میتواند هرجور که اضافه هم هست زن میتواند که عقد را فسخ کند و میتواند

بله این جوابشه زن میتواند که عقد را فسخ کند و میتواند الغا بکند خب باید گفتش که شما مسلمانی که شرط کان لم یکنه اگر میدانید که این شرط کان لم یکن است بنابراین چرا شرط کردید پس از اول میدانی که این شرط کان لم یکنه و الزام اور نیست پس عقد در اینجا خیاری اگر نمیدانی کان لم یکن است کمااینکه نمیدانن نوعا مخصوصا خانوم ها خب مردا میدانن چون مردها اینکارو میکنن که خانم ها نوعا خیلیم که مومنه باشن عالیه ام باشن حتی مجتهدم باشن خب اینو مخالفت دارن باهاش یه توجیهاتی براش میکنن خب اگر نمیداند حالا یا قصورا یا تقصیرا قصورا اگر نمیداند که این شرط حرامه با ندانستن به حرمت این شرط شرط میکنه این شرط ملغاست اما اگر وحدت مطلوب است عقد باطله اگر تعدد مطلوب است در اینجا زن خیار فسخ خواهد شد این در بعد ازدواج. این زنی که شرط میکند با مرد که بشرطی که زن نگیری این چند حالت داره

گاه شرط اینجوره میگد زن نگیر برای اینکه تو وضع مالیت وضع حالیت وضع چه وضع چه اصلا رجحان نمیدد که زن بگیری این مطلبیست حرفی نیستش که کلیه میگد اگر نه ازنظر مالی حالی اخلاقی قدرت دارد که چارتا زنم بگیره و اگر بیشتر بیشتر بگیره میگه مع ذلک تو نگیری این الزام ترکه الزام ترک در اینجا شرط حرام است شرط مخالف کتاب الله عه چون کتاب الله میگد که مثنی و ثلاثه و رباعه بله اگر و ان خفتم ان لا تعدلوا اگر واقعا این زن خوف دارد و واقعا زمینه هم همینطوره خوف دارد و خوفم دم در واستاده معلوم است که این مرد نمیتونه این یدونه زن نمیتونه اداره کنه تا چه رسد دوتا چه از نظر جنسی چه از نظر منسی چه از نظر پول چه از نظر اگه نتواند شرط درسته یعنی کاری که حرام است شرط کرده است زن اینکارو نکن حرام حرامتر میشه

و اما اگر رجحان دارد چه و شرط هم اینجا هست دیگه در اونجا که رجحان دارد یا در اونجا که احیانا وجوب داره وجوب در اینجا رجحان دارد مکروه نیست حرام نیست عرض میشود مباح هم نه رجحان دارد که این مرد با به زن دیگری ازدواج کند کما رسول الله صلوات الله علیه اینکارو کردن در اینجا شرط کند این زن که نه یعنی مستحب عندالله حرامه شرط کند نه که واجب عند الله حرامه طبعا این شرط ملغا خواهد بود و باز برمیگردیم به اون جریان که یا زن میداند که این حکم برخلاف کتاب الله است این اشتباست یا نمیداند اگر میداند که از اول تا اخر ملغاست و خیار هم نیست و عقد هم درسته و اگر نمیداند بسته به اینست که وحدت مطلوبست یا تعدد مطلوب و همچنین

الزام میکنه یا نه خب الزام ایجابه الزام به معنی ایجاب است اصلا عزیزم ببینید حالا ما دو جور حرام داریم یک جور این است که این زن میگه من با تو ازدواج میکنم به شرط اینکه کلا این حکم خدا بره کنار اینطور نیستش که حرمت شخصیست ما یک حرمت نوعی داریم که تشریع میکند که این فعلی که از برای همه مسلمونها در بعد حلال و راجح است این حرام میکنیم این که نیست بر مردش حرام میکنه ایا این مرد جزو مسلمانها هست یا نه؟ بله آیا در بعد اصلی اسلامی برش راجح هست یا نه؟ بله راجح را برای مرد دارد حرام میکند

پس تشریع به اون معنا ما یه تشریع کلی عام داریم که اصلا برای کل مردها این زن با این آقا ازدواج میکنه که به شرطی من با تو ازدواج میکنم که برای کل مردها حرام میشه اینکارو نمیکنن این تحریم شخصیه یعنی این زن میگد به شرطی من زن شما میشوم و استمرار دارد که شما زن دوم را نگیرید در کدوم بعدی در بعدی که راجح هست شرعا و واجب است شرعا بله در بعد مرجوه در بعد حرام شرط این حقو کی داده به این مرد؟ خدا این صبر کن این ببین بله نخیر اونجا یک مرجوحی را ایشون حرام کرد راجح بله چرا برای اینکه در روایت دارد که ایشون کسالت دارد و گوشت شتر هم براش بد بود گوشت شتر هم خیلی لذیذ بود این نذرکرد که نخوره یعنی مرجوح حرام کرد و الا اگر گوشت شتر راجح است انسان نمیتانه نفی کنه بله ضرر نه یه مقداری براش ناراحتی ایجاد کرد نه اینکه ضرر داشته باشه

ببینید بالاخره باید توجیه کرد یعنی ما نمیتونیم که او را بطور مطلق بگیریم که این حرم علیه نفسه یعنی شما تشریع شخصی کردی نمیتونی نه تشریع نوعی میتونن بکنن نه تشریح شرعی ماباید که اصل مطلبو برسونیم این زن چی میخواد بگه این زن میخواد بگه که اگر حوری بهشتم باشه این زن اگه کچل کور افلیج و هشتاد سالشه حوری بهشتم باشه ملکه زن باشه نخیر اینطور است دیگه خب حالا ما باید بدیم دین این زن چیه دید این زن که دوم نباید بیاد این دوم نباید بیاد یعنی تو باید ملتزم بشی ترک کنی ملتزم کردن مرد بر ترک راجح یا بر ترک واجب این تشریع شخصی است یا نه؟ پس این شرط حرام میشه این در بعد ازدواج که آقایون ازدواج آقایون در قباله ها دارن و اضافه کردن که اگر بخواد مرد ازدواج کند با زن دومی باید زن اول اجازه بده نده عرض کنیم این دیگه چیه اگر این ازدواج درست بوده شما کار درست و شرعی میکنی اگه این ازدواج حرام بوده خب به صورت بوده و شما یک تمام اگر ها تغییر بدی بگید اگر این مرد رفت به یه جوری زن دیگر گرفت و زن اول مطلع نیست و اگر مطلع بشد رفع میکند شما اصلا غوغا ایجاد میکنی قانون شاهنشاهی رو در جمهوری اسلامی داری عمل میکنی متاسفانه بدبختانه خب نکنید اینکارو این یک بعد مورد

مورد دیگر اینست که مثلا در مهریه در مهریه ها اخیرا در قباله ها اینطور چیز کردن که مهریه خب مقدار معین انقد ولکن شرط وقتی که این مرد بمیرد کل مایملک این مرد تنصیف میشه نصفش مال زن نصفش مال مرد این شرطشه اولا این کل مایملک عند النوع چقدره معلوم اول ثانیا این کل مایملک که نصفش با شرط مال زن و نصفش مال مرد و ورثه این چیه این مهریه است یا نحله است یا چیز دیگر. ما غیر از مهریه و نفقه و بخشش چیزی داریم نداریم مرد یا مهریه میدهد یا عندالطلاق مهریه و نحله میدهد یا نفقه میدهد و نفقه بده یا بخشش این چاهار سه چاهارتارو داریم خب این پنجمی چیه

آقایون شما میتونید که جزو این چاهار تا بکنید جزو این داریم حساب میکنیم ایا اینهم جزو مهریه است خب بله معلومه معلومه دیگه یعنی این زن وقتی که شوهرش مرد چون با این شوهر زندگی کرده است و زندگی رو باهم او در بیرون این در داخل باهم کمک کردن و این کار شده است پس به مناسبت تقسیم میشود نصف مال زن نصف مال مرد اگر مهریه است مهریه باید معلوم باشد مهریه نامعلوم که قرر است و غلطه اگر مردی با زنی ازدواج کند و یه مهریه نامعینی معلوم کنن چطوره این باطل است دیگه اگه تعدد مطلوب است که خیار است اگر وحدت باشد که اون باطل خواهد بود.

بنابراین این چه بعنوان مهریه است و نامعلوم است این باطل خواهد بود باطل خواهد بود یا مبطل خواهد شد یا مبطل نخواهد شد چون باطل است شرعا اگر تعدد مطلوب است و اگر وحدت مطلوب است با هم چه فرق میکنه بایدبداند این طرف که این شرطو میکنه و امضا میکنه که اگر واقعا دارد امضا میکند و واقعا راضیست زن و مرد هردو ‌راضی هستن راضی هستن بر یک عقدی که این عقد پایه رکنی مهریش مجهول است و معلوم نیست

بنابراین اگر منحصر به این هست رضای زن که اصلا عقد باطله اگر رضای زن تعدد مطلوب است باز اون حرفا یا بداند یا نداند یا چه اینهم عرض میشود که مطلب دوم بعد که خصوصیات دیگر بله اگر چنانچه از زن که تهرانیست راجح است در تهران پهلو پدر و مادرش باشه و با مرد شرط میکند که من تا چند سال یا تا اخر یا هرچه اونجا که چیز نباشه قرر نباشه جهالت نباشه سفه نباشه و الا مردی که تاجر است و این شهر و اون شهر میرود بعضی وقتا خوزستان میموند بعضی وقتا کرمان میموند بعضی وقتا تهران میموند بعضی وقتا اونجا بیشتر اینجا کمتر اگر این مرد با دانستن اینکه وضع زندگیش اینجور است با زنی ازدواج میکند که این زن شرط میکند که حتما باید در ابرقو قم بمونی این سفه است سفهه یعنی مرد قادر بر انجام این جریان نیست برای زن خوبه بسم الله برای مرد باید توانا نیست چون شرطی که صحیح است اشتراتش از طرف مرد یا از طرف زن این دو بعدیه هم باید نسبت به مشروط علیه این رجحان داشته باشد و هم نسبت به کسی که شرط میکند امکان داشته باشد مشروط علیه باید رجحان داشته باشد و امکان داشته باشد نسبت به شارط هم این مطلب عرض میشود که رجحان داشته باشد و اما اگر چنانچه این زن شرط میکند علیه مرد که تو باید حتما میخکوب بشی در ابرقوی قم یا در کجا و تکون نخوری و مگر اینکه بعضی وقتا بری برگردی خب این مقدور نیست این شرط این شرطی که میکند زن علیه مرد اصلا مقدور است برای مرد نیست و در شرط شرطیست که مقدور باشد معقول باشد مشروط باشد مکروب نباشد خلاف شرع نباشد حرام نباشد نیت انجام باشد امکان انجام باشد تمام اینها در باب عرض میشود که شرط هست.

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا

و السلام علیکم

 اللهم صل علی محمد و آل محمد