پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و سی و چهارم درس خارج فقه

نکاح (حقوق مشترکه زن و شوهر)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله طاهرین

نشوز زن و نشوز مخیفش نیز دومرحله ایست و همچنین مرد، در نشوز زن صحبت میکردیم که وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ الی آخر ، خب این زن مطلقا اگر نشوز مخیف داشته باشد البته نهی از منکر در سه بعد حتما باید اجرا بشه ، در صورت یکه این نشوز نشوز مخیف باشه چه این مرد زنان دیگری داشته باشد یا زنان یدگری نداشهت باشد در صورت دوم هم که وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا که او اعراضا اضافه شده هردو زمینه هست چه این مرد دارای چند زنست و یا دارای یک زنست اما اگر مرد دارای چند زن باشد به نشوز مخیف نزدیکترست چون به اعراض بعد از نشوز زن نزدیکتره

ولی زن که معنا ندارد چند شوهره باشد تا در اثر چند شوهره بودن این نشوزش دارای دو زمینه تعدد و وحدت باشه ، اما نشوز مرد دارای دو زمینه است یک زمینه ای که دارای یک زنست که وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا و یک زمینه که دارای چند زنست و چون دارای چند زنست اون زنهای دیگر یا بعضی از این زنها چون بیشتر جالب هستند به اونها منعطف بشه مثلا و این زن را کل معلقه بزاریه همین نسبت به او نشوز و تخلف داشته باشد از لحاظ انجام وظایف زوجیت

و هم اعراضن  کل معلقه اصلا رها کنه اورو ، رها کند از نظر زناشویی از نظر جنسی رفتو آمد و حتی رها کند از نظر نفقه و حاضر هم نیست که او رو مثلا طلاق بده پس این دو آیه در دو مرحله است آیه دوم که مربوطست به نشوز مرد از صدوبیستو هفتم  شروع میکنه نسا ، وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ ۖ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ  این اشاره است به همون آیه اول اوایل سوره مبارکه نسا، وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ

یک محوره تجویز تعدد زوجات یتیمات بودن اگر نمیتوانید نسبت به دخترهای یتیمه و زنهای یتیمه بیشتر از عدل انجام بدین که فضلست قسط است شما با اینها ازدواج کنید ازدواج که کردین  قسط مبدل به عدل میشه این آیه توجه به اون آیه داره وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ ۖ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ  کجا  بود؟ در کل قرآن وَمَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ  نیست مگر اون آیه ، وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانْكِحُوا  هیچ جای قرانم غیر از این نیست این آیه اورو تفسیر میکند و او هم این رو تفسیر میکند

وَمَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ  چون این دختر یتیمست پدر ندارد بنابراین حقی را که به عنوان مهریه یا بعنوان نفقه یا هردوست به او نمیدهید چون کسی رو او ندارد وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ  به چه حساب؟ به حساب اینکه مانعو راده ای که پدرش باشد نیست و کسی هم که مقرر کند مهر چنین باشد وضع چنین کند وجود ندارد بنابراین ترقبون، وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَىٰ بِالْقِسْطِ ۚ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِهِ عَلِيمًا  بعد وَإِنْ امراۀٌ حالا زمینه کجاست زمینه اونجایست که شما یتیمات متعدده ای یا به طور اوسع زنان متعدده ای را باهاشو ازدواج کردین و بر مبنای شرعی هم هست

حقی را که باید به اونها بدهید دادید و در ابعاد گوناگونی که نسبت به تعدد زنان چه نسبت به خود زنان چه نسبت به خود شما و چه نسبت به اجتماع خلاف عقیده نمیشود شما زنان متعددی گرفتید اونوقت این زمینه زمینه ایست که مرد مبتلای به نشوز و اعراض بش بیشتر

اگر یک زن باشد کمتر ابتلاع به نشوز و اعراض پیدا میکنه احیانن پیدا میکنه ولی کمتر ولکن اگر دارای زنان متعدد شد و حواسش جمع زنان دیگر طبعن میشود در انیجا اگر اهل نشوز است نشوز بیشتر و اگر اهل اعراضست اعراض بیشتر و اگر اهل نشوز یا اعراض نیست زمینه نشوز و اعراض در اینجا که دارای زنان متعدده بیشتره

ولذا این آیه دنبال آیه اولی نیومده اونجا یک جریان است اینجا جریان دیگر در الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ  صحبت تعدد اصلا نیست صحبت عدله اینست که شما با زنان چجور معامله کنید عدل اینکه با زنان چجور معامله کنید قاعده معمولی اولی نه استثنایی قاعده معمولی اولی اینست که انسان یک زن داشته باشد

بیشتر از یک زن داشتن تکالیف زیادتر و در شرایط بیشتری دارد که در آیه بعدی ذکر شده اما در اینجا فَالصَّالِحاتُ وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ  الی آخر

خب حالا وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا  اعراضا برا این اضافه شده در اونجا صحبت اعراض نبود چون زن که اعراض نمیکنه از مرد یا قدرت اعراض از مرد نداره فقط اونی که از برای زن معمولا میشود نشوزه تخلف از شئون زوجیت و اون نشوزی که مخیف باشه پس برای زن اعراضی مطرح نیست اما مردست به حساب قدرت بیشتری که دارد اولا و به حساب زنان متعددی که دارد ثانیا در اینجا ابتلاعش به نشوز بیشتر و ابتلاعش به اعراض هم عرض می شود که اصلات خواهد داشت

که این زن باشد فقط نمیره سراغش و نفقه هم نمیده یا میده ، نفقه میده از نظر شکمی و مادی اداره میکند اما اصلا سراغ این زن نمیرود احیانا یه سری بزنه و بعله ای بگه یه عرض می شود که نگاهی کنه ملاحظه کنید وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا  خیلی حرف داره در اینجا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ ۗ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ ۚ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا  وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا  ببینید صحبت تعدد نساع است که در زمینه تعدد نسا است که نشوز مخیف و اعراض از مرد تحقق پیدا میکنه وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ  بعضیا که نخواستند فکر کنند در این آیه اون آیه میگن در اینجا تناقضه در این آیه میفرماید لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ محالست که بتوانید بین زنان متعدد عدل رفتار کنید عدل را پیاده کنید

خب اگر محالست پس چرا در آیه اولی در سوره مبارکه نسا فرمود که وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانْكِحُوا  امر محال کرد ، خب اگر نکاح چند زن مقتضی اینست که محال باشد انسان عدل انجام بده و انجام عدل هم در بین نسا متعدد واجبست بنابراین در اونجا امر به محال شده

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً  اگر لا تَعْدِلُوا یک ضرورتیست و عدل کردن بین نسا چون چند بعد داره عدل دیگه یکیم عدل کردن بین نسا عدالت کردن با عدالت رفتار کردن بین زنان متعدد اگر محالست پس چرا تجویز شد و چرا امر شد اینو بعضیا خیال میکنند

جواب اینست که ما یک عدل بین النسا داریم که ممکنست و یک عدل بین النسا که محالست عدل بین النساعی که محالست اینو خداوند امر نمیکنه اما عدل بین السناعی  که ممکنست اورو امر میکنه در نفقه دادن در مزاجعه در امور ظاهری در ملایمت ها و انجام وظایف ظاهری زوجیت مرد نسبتبه زنان متعددده باید یکسان باشد اما در محبت نمیشه  در محبت نسبت به فرزندانتون نمیتونید یکسان باشید نسبت به پدر مادر نمیتوانید یکسان باشید محبت در اختیار انسان نیستش که این محبتو من زیاد کنم کم کنم

عواملی دارد این محبت که مقداری در اختیار انسان است و مقداری دیگر در اختیار انسان عرض می شود که نیست اون مقداری که در اختیار انسان نیست مثلا یک زنی جمیله فاضله با سواد دانا زیبا رعنا و چه ، خب شما محبتتون به او حتی از نظر علمی از نظر معرفتی از نظر ادبی اخلاقی تا چه رسد از نظر جنسی میشود برابر باشد با یه پیرزن هشتاد ساله ؟

این جنونه اصلا ینی دیوانم اینکارو نمیکنه پس اونچه را تسویه درش محالست خداوند امر نمیکنه قابل امر نیست بنابراین این دو آیه به این حسابه که وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ  در چه لَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ  ما دو جور میل داریم ، میل ایجابی به سوی نسا و میل سلبی ان النسا دوجوره یکی توجه بداشتن و میل داشتن به زنان گوناگون از هر نظر که نمیشه

میل داشتن میل جنسی میل  اخلاقی میل معرفتی میل چه میل چه از هر نظر در میان زنان برابر باشد خب این محاله پس اونی که حرامست چیه؟ اونی که حرامست اینه که شما از نظر محبت هم میلتون یکسان نباشه ، نه ، فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ  هم میل ظاهری که ممکنست و هم میل باطنی که غیر ممکنست تمام رو ترک کنید

اینجوری داره معنی میکنه پس بنابراین وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا چی میخواد بگه میخواد بگه شما محالست بتوانید که تمام میول ظاهری و باطنی و معنوی و حبی را نسبت به زنان یکسان داشته باشید اما 1213 اگر نمیتوانید عدالت کنید بین زنان متعدده در کل میول ظاهری و باطنی فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ  پس یکسره میل ظاهری و باطنی رو ترک نکنید نسبت به بعضی و نسبت به بعضی دیگر باشه

پس چه کنیم؟ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ ۚ یعنی كَالْمُعَلَّقَةِ بودنش درکدوم میلست آقایون؟ در میل باطنیه ؟ در محبت باطنیه ؟ نخیر این زن در باب زوجیت کل معلقه باشد معنیش اینست که نه شوهر دارد و نه بی شوهرست

شوهر ندارد شوهر سراغ او نمیاد بیشوهر نیست نمیتواند برود شوهر کند پس در بعد جریان ظاهریست معاشرت زوجیت ظاهری که نفقه دادنست لباس دادنست آمدن است مزاجعه کردنست احیانن با هم خوابیدن است وچه و چه و چه نه عمل جنسی اون ماهی یک بار شایدم یک مرتبه است اگه امکان داشته باشه اگر  نود ساله باشه میسوزونه آدمو

اون جریان ظاهری که بین مرد و زن است این باید باشه که این ممکنست این امکان پذیره و اما اونچه را که اون عدلی که امکان پذیر نیست که محبت در قلب باشد محبتی که کارش در قلب است و محبت و نزدیکی در درون باشد این عرض می شود که که قابل زیادو کم نیست.

فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ ۚ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا  حالا این شخص که دارای چند زن است یا یک زن حالا چند زن مورد بحثه در اینجا این شخص که دارای چند زن است از چند حال نسبت به این زنان خارج نیست .

یا چند زنیست که از نظر سن از نظر جمال از نظر کمال از نظر فهم معرفت عبادت برابرند پس بنابراین محبتم برابر میشه ولو برابر نیستند اگر برابری ندارند از نظر برونی و درونی آیامیتوند انسان نسبت به بعضی کلا میل داشته باشد ظاهرا و باطنن نسبت به بعضی نه در اونچه را که نمیتواند کلا تسویه قائل باشد و عدالت خب اون مورد تکلیف نیست ولکن در انچه را که میتواند مورد تکلیفه

حالا در مورد دومی داریم بحث میکنیم در آنچه را که میتواند مورد تکلیفه اگر چهار زن دارد هر هفته چهار شب که این بحثش باید باشه در هفته چهار شب مربوط به چهار زنه و سه شب شما آزادین

اگر سه زن دارین چار شب آزادین سه شب زنها، اگر دو زن دارین پنج شب آزادین و دو شب اگر یک زن دارین یک شب در هفته کافیست بقیش آزادین

خب حالا، در اینجا که انسان دارای چند زن است و نسبت به محبت نمیتواند یکسان بایشد و عدالت وحدت داشه باشد اما از نظر قصم ، قصمی که در فقه اصغر نه در فقه اکبر که نمیشه قصمی که در فقه اصغر مقرر شده است از نظر نفقه دادن لباس دادن مکان دادن مزاجعه کردن خود مزاجعه نه عمل جنسی عمل جنسی که چهار ماه یک مرتبه کافیه اونم در صورت امکان

از این نظرها باید که از نظر اخلاق برخورد ظاهری نه اینکه اونجا بره بلیسه اینرو فحش بده نخیر هردو از نظر ظاهری یکجریان داشته باشند

سوال، اگر چنانچه مرد نتواند یعنی این محبت درونی جوریست که در برون هم اثر گذاشته اتوماتیکی نمیتونه اصلا ینی اگر این چارشب و عرض می شود که باید پهلو چهار زن بره این پهلوی بعضی از زنا دلش میخواد هرشب بره ولی شما میگید در چار شب یکی ولی بعضیا اصلا چهل شبم نمیخواد یکی بره این باید چیکار کرد

اگر میتواند باید انجام بده قطعا و اگر نمیتواند اینجا جای مصالحه است ، جای مصالحست چون زمین زمینه نشوزه اگر مرد نمیتواند یا میتواند سخت است انجام نمیدهد یا نشوز داره، یه مرتبه است نشوز اتوماتیکیست نمیتونه اصلا مطلب دیگریست یه وقت نه نشوز ان تقصیرنه این مرد میتواند ولو زحمت دارد که از نظر ظاهری بین زنان برابری ایجاد کند ولا از نظر محبت نمیتواند این بایستی انجام دهد

اما اگر نشوز کرد در مورد زمینه تعدد زنان اگر نشوز کرد در اینجا وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا  چه کنه؟ همان سه جریان میاد خب بله ولی اضافه داره، اون سه جریان میاد و اضافه هم داره، نشوزا یک بحثیست اعراضا بحث دیگری، از نظر نشوزا همانطوری که اگر زن نشوز مخیف داشت مرد واجب بود سه بعد نهی از منکرو انجام بده واجب بود اضوهن ترکش حرامه مرحله دوم واجب بود وهجروهن فی المزاجع مادامی که این زن نشوز مخیف دارد چه جنسی چه اخلاقی چه مالی چه هرچه اول با او خوابیدن به این معنایی که عمل جنسی انجام بده این حرامه

با زن خودش زن روضه نیست و در حال احرامم نیست در حیل حیز و نفاسم نیست مانعی ندارد از نظر جنسی ولکن حرامست که از نظر جنسی با این زن در آویزد بلکه پشت با پشت که نمیشه کاری کرد که وهجروهن فی المزاجع واجبست که در مزاجع این مزاجع روز باشد شب باشد بالاخره وقتی که با هم میخوابند چه با هم خوابی عادی باشد چه در شبها چه با هم خوابی احیانی باشد چه هروقت

اگر در هر وقت خواست با این زن بخوابد یا به طور قطعی که شب است یا به طور غیر رسمی که غیر شبست باید پشتش رو به این زن بکنه پس عمل جنسی با این زن حرامه با زن خودش اگر نشوز مخیف دارد عمل جنسی کردن حرامه و این حرام مراحلی دارد 

یکی از مراحل اینست که زن معاذلله زنا داده باشد اگر زن معاذالله زنا داده وظیفه این مردست که با این زن این چند مرحله رو طی کند نه اینکه فوری ول کنه، اگر ول کنه بدتر میشه نزدکیترین فر به این زنی که احیانا انحراف جنسی پیدا کرده است خود شوهر اوست او بهتر میتواند که در جریان درون خانه در سه بعد فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ  این زن رو به حال طاعت بیاره و از نشوز مخیف بیرون کنه

اما موعظه کردن واجب ترکش حرام، عمل جنسی حرام ترکش واجب، بعد وضربوهن نزدن در مرحله سوم حرام و زدن واجب، و این سه مرحله برا چیه ؟ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا ۗ  اطعنکم در چه ؟ در بعد اصلی که نشوز مخیف رفت کنار اگر نشوز مخیف رفت کنار نشوز الما بود مطلب اینه ، اگر کلا رفت بالاتر عرض می شود که مطلبی نخواهد بود خب این نسبت به عرض می شود که زن

مرد چطور، اگر مرد در یک زن باشه چند زن داشتن، فرق داره ولیکن در اصل فرق نمیکنه . اگر مرد در زمنه یک زن داشتن یا چند زن داشتن نشوزی پیدا کرد که اگر زن اون نشوز مخیف را پیدا میکرد این سه مرحله لازم بود پیاده بشه خب در زنم همینطوره، که اگر چنانچه خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا اعراضا بحث دیگریست

خوف نشوزه ترفع دارد از واجبات زوجیت این مرد ترفع مخیف هروئینی شده ، قمار میکنه هرچی در میاره قمار میکنه هروئین و از نظر جنسی نه از نظر مالی نه از ننظر حالی نه از نظر چه این نشوز مخیفه این یه نمونش

اگر نشوز مخیفی دراد این مرد که قابل تحمل در زندگی خانوادگی اصلا نیست مادامی که علاج دراد باید علاج کرد اگر علاج نداشت 2020 اگر باز علاج نداشت در اینجا این وَإِنْ يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ خب علاج

مرحله اولای علاج اینست که این زن تا مقداری که میتواند مبارزه کند. مگه وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ  مگه زنو نیاورده میان هم مردست هم زنست مرد نسبت به زن زن نسبت هب مرد و عرض می شود که مرد نسبت به مرد زن نسبت به زن همرو میگیره

در این مثلث هرسه بعد را میگیرد الان بعد بسیار اقوا بسیار عرض می شود که اقربست که نزدیکترین فرد و اقرب الارحام نسبت به مرد زنست و اقربت الارحام نسبت به زن هم مرده، در اینجا این سه مرحله پیاده میشه کمااینکه مرد واجب بود این سه مرحله رو پیاده کنه خب زنم مرحله اول موعظه

نتواند مادرش رو ، پدرش رو برادرش رو یک کسی که میشود این مرحله اولاست مادامی که خودش بتواند خودش نشد عرض می شود که در مزاجع، اگر مرد خواست با این زن بخوابه زن قشنگ پشتشو بکنه خودشو زیور بده زینت کنه چه کنه تمام مقریات جنسی درخواست بشه مقریات جنسی و محرکات جنسی در کار باشه که در اینجا غلبه و سیطره با زنست برای ادب کردن مرد در بعد ترک و در بعد سلبی اصلا دست بهش نمیزنه

تا اون مقداری که امکان دارد این دست نمیزنه سوم بزنه، چک بزنه به صورتش ، زنان نمیتوانند و نخواست است به روشونم بیاره ، چون زنه بگی یکی بزن صدتا میزنه هم نخواستی به روش بیاری ولی مطلبو گفته ها مطلب را گفته است به طور بسیار بسیار لطیف فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا ۚ  ببینید چند مطلب یک در عرف جاهلیت عربی اینطور بود که زنو اصلا آدم نمیدونستند بر خلاف جاهلیت قرن بیستم که زنو مقدم بر مرد میدانند و اسلام وسط

زنو آدم نمیدونستند اصلا زنو میخریدند میفروختند نفقه نداشت مهریه نداشت بدتر از حیوان بود ، حیوانو وقتی که اینها میخریدند سوارش میشدند کاهو یونجه میدادند به این زن غذام لازم نمیدونستند بدن شد شد نشد ولش کن اینطوری بود بله ، در فکر جاهلیت عربی جریان این بود که زن اصلا موقعیتی نداره ینی زن اگر بوسش کنه زن موعظش کنه ، کیه که موعظه کنه پشت کنه اون کیه ؟ یا بزنه اون کیه ؟ میگه فلاجنا ، فلاجان حساب داره واجبست نیست؟ ببینید اگر چنانچه إِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا  آیا واجب نیست زن جبران کند و درست کند نهی از منکر کندن یا واجب است ، واجبه کمااینکه بر مرد واجب بود که فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ  واجب بود و اوجب بود از واجبات نهی از منکر کلی در اینجام زن واجبست باز تکرارمیکنیم صدها بار وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ  خب واجبست زن واجبست که این عرض می شود که مراتب ولکن

میفرماید فلا جناهن ، در اونجا امر شد در اینجا سه تا ذکر نشد امرم نشد فلاجناهن چون زمینه اینه زمینه اینست که زن هیچکارست زن چیه اصلا که موعظه کند حکم کند به مرد و مردو بزنه اینکه داخل آدم نیست که میگه فلاجناهن و در قرآن مکرر آمده مثلا إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ ۖ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا  میگه طواف واجب نیست مگر سعی صفا و مروه از شعاعر الله نیست إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ  شعاعرالله که اوجب واجباته ما یک واجباته غیر شعاعری داریم  یک واجب شعاعری،

واجبات شعاعری اینها فرضست به تعبیر قرآن شریف نه واجب عادی خب پس چه فرمود که فلاجناهن حسابی نیست که در امرت الغذا یک عده ای از مسلمونها دیر رفتند برای سعی صفا مروه مشکرینم بر حسب قرار که مدتی معین کرده بودن ه بتها رو برداشته باشند بتها رو دوباره گذاشتند

بتها رو که گذاشتند بین صفا و مروه  2431 این بقیه که هنوز سعی نکردند گفتند پس ما سعی نمیکینم خب سعی واجبه و واجب خیلی بالاست از شعاعره، اینا عرض می شود که حساب کردند که گناه، ما چطور بیایم در بین 2445 در بین اینها سعی کنیم عرض می شود که  و برای عبادت خدا نمیشه در جای بد کار خوب کردن غلط

در حالی که فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا  گناه نیست حالا گناه که نیست واجابست یا نه ، بله چون فرض است چون از شعاعر الله است بعد وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ  این واجبیست که شما اگر انجام بدین از  انجام واجبات دیگر بالاتره چون واجبهای دیگر این کسانی که قبل از شما سعی کردند واجبو انجام دادن و محضوری نبود اما اگر شما واجبو انجام بدید 2522 هستند این خیلی کار مشکل تریست 2528

یا در باب صلات قطع، در صلات قطعم همینطوره وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ ، اگه من بر جانم بترسم که نماز چار رکعت بخونم گناه ندارد که من کم کنم واجبست من کم کنم چرا گناه ندراه حساب اینه اونقدر فریضه صلات در نظر مسلمین از نظر وحی آیات و روایات رسول الله محکم بود که اینا میگفتند ما یک رکعت از نماز یک بسم الله کم نمیکنیم ولو کشته بشیم گناه 2610 به نظر اینا جناه بود جناه بود که ولو خطرست ولو خفتم است ولو إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا  است همه اینها هست ولکن 2619 قرآن میگه ولا جناه، فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا  در اینجام همینطوریه در اینجام فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا ۚ  خب هما دو بعده، یک بعد مردی که این عرض می شود که نشوز مخیف داره وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا  یک بعد زنیست که نشوز مخیف ندارد میخواد این نشوز مخیفو برطرف کند

حالا در اینجا چرا علیهما فرمود میگد همکاری کنید، اون مردی که دارای نشوز مخیفیه است و زن واجبست که این مراحل سه گانه رو انجام بدد تو مردم باهاش همکاری کن اگر تو مرد زیر بار نری و با او همکاری نکنی برای زن تقریبا ناشدنیست  اما به عکس اینطور نبود

مرد که مامور بود که اگر زن نشوز مخیف دارد عرض می شود که موعظه کند وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ  بشه خب این قدرت مرد بود همکاری زیادی از طرف زن اینجا لازم نبود اما نسبت به اینکه زن ضعیفترست و قدرتش کمترست و تواناییش در انجام این سه مرحله کمترست از مرد مردهم کمک کنه ولذا علیهما، زن گناه ندارد که این مراحل نهی از منکر رو انجام بده مرد هم گناه ندارد بازم کمک کند در اینکه خودشو درست کنه اصولا در باب نهی از منکر مرحله اخیر اینطوره

مرحله اخیر نهی از منکر انجام میدن آیا این دو نفر که هردو منکر انجام میدن آیا اینها همدیگرو نهی نکنن، بعضی وقتا بکنن بعضی وقتا نکنن اونجایی که همدیگرو نهی کند و اثری نداشته باشد أَتَأْمُرُونَ الْنَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکمْ  و اما اونجایی که این عرق خور به اون عرق خور دوتاییشون صددرصد منحرف نیستند اگر این عرق خور به اون بگه نخور ممکنه نخوره اونم به این بگه ممکنه نخوره یا کم میکنه

در اینجا تنهای از منکر واجبه در اینجام تناهیست. منتها تناهی به این معنا یعنی همکاری همکاری در اینکه هردو منکر انجام بدهند اینجا نیست همکاری در این که نشوز مخیف را مرد ترک کند ابتدا از زنست آغازگر در این نهی زنست اما مرد هم باید با او کمک کنه

یک مطلب دوم، مگر در اینجا فقط نشوزن بود فقط نشوزن که نبود که اعراضانم بود ببینید این مطلب خیلی مهمه اگر فقط نشوزن بود انسان خوب میتونست این ملطبو بگه که خب نشو از طرف مرده و این جا دیگه همکاری یعنی چه ضرورت نیست بلکه زن باید این مراتب نهی از منکر رو اونطوری که …

ولی … زن در کاره ، اگر مرد نشوز نداره، مرد در نفقه دادن در چه درچه ولکن اعراض کرده اینو نمیارن سراق این زن نفقه میده پول میده خونه میده ولی دیگه نیمرد سراغ این زن اعراضه ، زنی که اعراض میکند در این اعراض هردو باید باهم فعالیت کنند

مرد باید از اعراضش صرفنظر کنه مقداری و زن باید مقداری عرض می شود که تنازل کنه چطور ، این باب هست که خواهیم خوند که آیا اگر مرد اعراض داشت از زن و زن را کل معلقه قرار داد وظایف قبل را نسبت به زن قرار نداد آیا زن حرام نیست که از حقوق خود مقداری صرفنظر کند

از چهار شب یه شب بگه نمیخوام از نفقه کمتر میخوام از آمدن ، حالا زن حق دارد که از این حقوقی که در مقابل اعراض هست اقبال باید داشته باشه مرد باید اقبال بشه مگر مرد اقبال ندارد و نمی آید انجام جریانات ظاهری زناشویی رو انجام بده در اینجا خب همکاری لازمست

در بعد اول که نشوزن است اصل مطلب مال زنه خب مردم همکاری کنه ولی در بعد دوم همکاریه، مرد بگد من آخه نمیتونم مشکلست سخت است چنین است نمیخوام برای اینکه اونها چنینند تو چنینی، برای مرد یخورده سنگینه ، زن ، زن یه پا وا نستاد که حتما باید شما هفته ای یه شب از یکیه، هفته ای عرض می شود که دو شب از مثلا یه جور دیگره

پارو یه کفش کند بگه حتما اینطوری باید باشه نخیر 3043 ببخشد حق مزاجع خودرا مقداری تنازل کند در حق نفقه مقداری در حق آمدن تنازل کنه در چه ، در اونهایی که قابل تنازل هست

ببینید مرحله اولا در مثلث زندگی زنوشوهر اینست که تمام حق زن را مرد بدهد و تماتم حق مرد را زن بده، اما در مرحله دوم که مرد اعراض دارد و نمیخواهد یا نمیتواند یا هرچه در بعدی که اعراض داره اعراض داره و مقصره

در بعدی که اعراض دارد و مقصره یا اعراضی دارد و نمیتواند در اینجا خب دوحال، یک حال اینست که يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا  اون فساد اعراض رو با همدیگر همکاری کنند عرض می شود که کم کنند اون مقدار حقی که زن دارد اون تنازل کنه اون مقداری هم که مرد میخواد به طور کلی جدا بشه اونم تنازل کنه بینابین بشه این ضلع دوم مثلث.

سوم اینکه زن اگر بخواد تنازل کند از آمدن مرد زن بیست ساله ایستو اول جوانیش و حالا مردم رفته چنتا زن دیگر گرفته یا هرچه اگر بخواد زن تنازل کند از نظر جنسی مبتلای به چی میشه ، زنا ، در اینجا نمیتونه از حق خودش بگذره

اگر زن در صورتی که مرد اعراضن را استمرار بدهد و جوری اعراضن را استمرار بدهد که این زن شوهر دارد اما شوهر او رو نمیبیند و فوران و سوران جنسی این زن به اندازه ایست که نمیتواند صبر کند مبتلا به انحراف می شود اگر با ابتلای به انحراف از حق جنسیش صرفنظر کند اصلاحنه؟ نخیر 3222 اونی اصلاح است اون تنازلی که نسبت به مرد و نسبت به زن اصلاح است فلاجناه، لا جناه دوبعدیست

یک مرد برای تو گناه نیست کمتر بیاید که زن قبول کند، زن برا تو گناه نیست که کمتر حق خود رو بگیری که مرد قبول میکنه اما در اونجایی که اگر زن تنازل کند تنازل از عفتست تنازل کند خطر است خطر جنسیست یا تنازل کند خطر حیاطیست که اگر حاضر باشد که مرد هیچی به او نده زنم هیچی نداره از گرسنگی میمیره گرسنگی میمیره مرض میمیره پس در اون ضلع سوم این مثلث عرض می شود که برخورد زن با شوهر و شوهر با زن در سومی اصلاح در کار نیست .

ولذا ببینید در این آیه تعبیر چقدر عوض شد با آیه قبلی سوره نسا وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا  گناه نیست واجبه ، نه اینکه واجب

واجب است با هم دیگر همکاری کنند که صلحی در اینجا انجام بشه ، والصلح خیر تحت مشکل تنازل مرد تنازل زن مشکله ولکن صلح بهتر از اینکه اینها در دوبعد دیگر بمانند.

دو بعد دیگر اینست که صلح نکردن طلاق ، چرا طلاق ، بعد دوم اینست که نخیر طلاق نباشه و همینطور کل معلقه این زن باشه اینم بده این خیر به معنی این نیست که اون خوبست و این بهتره نخیر والصلح خیر ،میگیم وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ  من ترک صلح در مقابل صلح چیه آقایون ؟ فساد بقای بر فساد بقاعه بر نشوز بقاعه بر اعراض آیا بقاعه بر نشوزو بقاعه بر اعراض و مرحله دوم طلاق این اصن خوبست

این خوب نیست هردو حرامه . پس منظور از صلح و خیر این خیر به عنوان افعل نیست مگر به عنوان مجاراست به عنوان عرض می شود که مماشات مثل وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ  مشرک خریتی نداره

خب باید که همینطوره ما گفتیم فلاجناه به چه حسابی ، بله والصلح خیر بله وَالصُّلْحُ خَيْرٌ ۗ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ  اونی که حاضرست از برای نفوس آدمیان که خود را نساخته اند و درست نشده اند بخله ، مرد بلخ می ورزد و به طور کلی نشوز اعراض، زن هم بخل بورزد و پا توی یک کفش بگد صددرصد حق من باید داده بشه

اگر مرد صددرصد و زن صددرصد در زمینه نشوز اعراض این نمیشه اصلا اصلا معنی صلح چیه ، اگر فرض کنید که بنده ادعا دارم از شما ده هزارتومن طلب دارم شما میگین پنج هزارتومن حالا این دعوا بمونه یا نه ؟ با هم مصالحه میکنیم نه ده نه پنج هفتونیم

صلح همینه اصلا صلح در این زمینه نزاعه، نزاعی که قابل حل نیست و قابل یک طرفی شدن نیست از نظر شرعی و از نظر عرض می شود که خارجی در اینجا راه دوم چیه ؟ اینست که بین بین گرفته بشود

ولذا صلح اینطور نیست که هرجا صلح اونجا که نزاع است صلح در زمینه ای که نزاع است در اینجا صلح حاصل میشه نه اینطرف نه اونطرف بینابین ، در اینجام همینطوره وَالصُّلْحُ خَيْرٌ ۗ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ  مرد میگه صددرصد همینطور که هستم زنم بگه هرجور هستم

نخیر اینجا صلح کنند یعنی چه ، مقداری اینطرف مقداری اونطرف تا اینجایی که مقداری اینطرف مقداری اونطرف شرعی باشه اما اگر تنازل زن شرعی نباشد ، به موت برسد به گرسنگی برسد بدبختی برسد به انحراف جنسی برسد به چه برسد به سو اخلاقو این حرفا اگر به چیزهایی که محرمست برسه اینجا حدود الله ترک میشه و قابل صلح نیست بلکه اینجا افساده

وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ ۚ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا  چی؟ همینطوره دیگه ، بله ، بخل در صلح ببینید دونفر این میگه من صد هزارتومن این میگه  5 هزارتومن هیچ بالا پایینم نمیرند این … دیگه، اگر بخوان به هم برسند باید یه مقداری ملایمت کنند شوه نیست که بخیله میگه من یک شیشم نمیگذرم اونم میگه یک شی شم نمیگذرم بخله دیگه

بله اگر درجاییست که دعوایی نیست مطلبی نیست بله شما صد تومن میدین صدتومن جنس میگیرید اما در مواقعی بین صدتومن پنجاتومن اختلافه شما سفت واستا صدتومن اونم صفت واستا پنجاتومن دعوا و کتک کاری و این حرفا در جایی که مرد نشوز دارد یا اعراض دارد یا هم نشوز دارد هم اعراض در این زمینه بله شوه است بخل از طرف مرد که إِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا  هم زن هم مرد

چون باید که با هم همکاری کنند در اینکه يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا  الی آخر، اینجا بحثی که بعد خواهده آمد و بحث های دیگر مربوطه به جهات قصمه، این قصمی که در یک زن یا دو زن یا سه زن یا چهار زن بر عهده مردست ، وظایفی که مرد نسبت به زنان در بعد احکام ظاهریه زناشویی و همچنین وظایفی که زن نسبت به مرد دارد این رو مقادیری رو عرض کردیم ولی بازم انشالله بحث خواهیم کرد .

اللهم اشرح صدورنا من النور و الایمان  من چند روزست فکر میکنم راجع به تفسیر مفصل قرآن که به زبان عربی درایم میگیم البته نیت از اول خیر بود حالام خیره ولکن به موانعی من برخورد کردم و دیشبم  استخار کردم آیه اومد که يَعْمَلُونَ لَهُ  وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ  الی آخر که حتی جنام موافقت میکنند با تو حساب اینها یکیم که استمرار این تفسیر به زبان عربی برا ما ظاهرا امکان پذیر نیست هم از لحاظ درونی و هم از لحاظ برونی

از لحاظ شخصی که ما یک دوره کامل تفسیر قرآن رو تدریس کردیم در 3826 مفصل، و به طور موضوعی هم که مقداری بحث کردیم البته مقداریش مونده که اگر این ترد بشه او استمرار کار کنیم

دوم اینکه بعضی از برادران نمیتانند صددرصد به لغت عربی دریافت کنند اونهایی که نیستند اونهایی که هستند که خب، نمیتانند درست دریافت کنند اینم جهت دوم

و جهت سوم اینست که برای خود بنده این تکراریست و خیلی باید فشار بیارم که مختصر کنم و این نمیشه تکراریست این تکرار نه برای من خاصیت داره خیلی و نه از برای برادران روی این حساب امکان نزدیک دارد که این هفته که تمام شد از هفته دیگر ما بحث موضوعی قرآن رو دنبال کنیم به این ترتیب که با بحث توحید و نبوت مفصلا بحث کردیم بحث معادو برزخ همچنین ولکن مقادیری از بحث معاد موند و قضیه جنتو نارو جزاعو اینا که به هر حال مباحث بسیار بسیار مهمیست

و از یه لحاظ مهمتر در بحث موجود ما بحث ولایت است در بعد حکومت حاکمیتی که اسلام باید داشته باشد در زمان غیبت کبری چه وجهی باید داشته باشه، هم با وضع علمی روزمون و هم با وضع سیاسی روزمون تنانسب دارد که این بحثم باید مفصل انجام بدیم و سایر بحث های موضوعی قرآن به یاری حق صبحان الله و تعالی