جلسه ششصد و سی و پنجم درس خارج فقه

نکاح (حقوق مشترکه زن و شوهر)

بسلم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله طاهرین

ما هرقدر در الفاظ و تعبیرات قرانی دقت کنیم و دقت بیشتری بکنیم همان تهدی قرآن در کارست که ما نمیتوانیم کلمه ای را حرفی را جمله ای را آیه ای را برداریم و به جای آن بهتر از آن و یا حتی مانند آن رو بگذرایم .

که جمال معنا و جمال لفظ در بالاترین مرحله مراعات شده باشد ، از جمله همین بحث نشوز ، راجعه به نشوز زنان نشوز مخیف زنان دستورات سه گانه ای بود در مرحله شخصی ، و بعدن دستور اجتماعی بود که فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها در باب نشوز زن فقط نشوز مخیف محور بود و نه اعراض قدرت زن نیست که اعراض کند از زندگی زناشویی معمولا  اما این قدرت رو مرد داره،

خب ملاحظه میفرمایید که در این آیه مبارکه وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ اونجا امر بود ولایت جنار، دیرو عرض کردم چون امر طبیعی مطلبست که مرد فعالیت و فاعلیتش در فکر جاهلیت و در فکر نوعی گناه نیست ، اما در فکر جاهلیت گناه است که زن بخواد در مقام اصلاح مرد بر بیاد، نشوز مخیف اورا از بین ببره، و لذا در اینجا فلا جناه، بعدنم علیهما فرمود علیها نفرمود به چند جهت یک جهت اینست که نشوزن او اعراضن سه بعدیست

گاه اعراض دارد مرد و نشوز دیگری ندارد گاه نشوز یا نشوز های دیگر دارد اعراض ندارد یا هم نشوز دارد و هم اعراض دارد

در این سه بعد کی میتند تنها فاعلیت داشته باشد مرد تنها زن تنها، نخیر هردو . مثلا در باب اعراض اگر مرد هیچ گوونه نشوزی ندارد اصلا ولکن زنان دیگری گرفتستو اعراض کرده است از این زن اصلا نزد او نمیرود در اینجا دوتایی باید با هم همکاری کنند مردی که مثلا از این زن خیلی بدش نمیاد اما چون پیرست چون مونده است چون قدیمست چون چنین است حالا به جدید رسیده دلشم میخواد نسبت به این زن محبت بیشتری یا برابر با زنان دیگر بکند اما خب حالا  اینجورست اعراضه نشوز ندارد ، نشوز های دیگر ندارد اما اعراض دارد آیا چه نیرویی میتواتند این اعراض را حل کند

فقط زن، نخیر هردوانه است هم زن و هم مرد ، هم مرد مقداری از اعراض خودش بکاهد هم زن مقداری از حقوق حقه ای که بر گردن شوهر دارد صرفنظر کند اما چه مقدار، لَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا فلاجناه در موقف نفی گناهست و منافات با وجوب ندارد ، این جا وجوب دارد که اصلاح بینهما در مورد نشوز مخیف مرد بشود، اما اگر اصلاح بینمها نشود گناهه، اگر معاذلله افساد بشود به جای اصلاح گناه بالاتریه ، یک فسادی بالفعل وجود دارد که نشوز مخیفه مردست .

اگر این نشوز مخیف مرد بماند همچنان حرامست، باید اصلاح بشه، اگر نشوز مخیف مرد اصلاح نشود همچنان بماند و در این ماندن زن انحراف پیدا کند احیانا باز این حرامه، پس واجبه دوبعدیست بر زنو شوهر که هردو بکوشند گرچه نشوز یا اعراض یا هردو از مردست اما هردو بکوشند که اصلاحی بشود

0520 هردو، هم مرد و هم زن. تحسنو باب ایجابیست و تتقو باب سلبیست باب ایجابی تحسنو به مردست به زنست که این نشوز را این اعراض را کم کنند یا از بین ببرند و باب سلبی هم مربوط به زن و مردست که نکند که مرد همکاری نکند با زن در اصلاح تتقو، اتقاع کنید از ترک عصیان

نکند زن فعالیت نکند در ترک این نشوز مخیف و بالاتر نکند که زن برا اینکه این ازدواج این زناشویی باقی بماند به قول معروف میخوام اسم او روی سر من باشه ولو هرچه بشود، نخیر هرچه تا کجا،  تا اونجایی که حدود الله زیر پا نرود و این زن مخصوصا زن جوان که نیازمند به مردست در اثر اعراض کلی یا اعراض زیاد مرد مبتلای به حرام و انحراف جنسی نگردد .

پس دو بعدیست ان تحسنو مردوزن تتقو مردو زن ، در اونجایی که دوران امر بین اهمو مهم است بایستی اهم مقدم گردد و مهم میرود کنار، درست است که مهم است و واجبست بر مرد که قسم را مراعات کنه . اما اگر قسم را در بعد مزاجعت با این زن آمدن نزد این زن مراعات نکرد در اینجا خب باید اصلاح بشه و اصلاح تا اونجایی که اهم از بین نره

اگر قسم نیست اینجور نباشد که این زن قسمت دیگری گردد و انحراف جنسی دراینجا واقع بشه فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا الی آخر .

علامه بزرگوار استمرار میدهند در بحثشون اینجا فى القسم و النشوز اینجا مقداری در مزاجعت بحث میفرمایند میفرمایند لزوجته، صفحه صدوپنجاه جلد دوم لزوجۀ دائما لیلته من اربع خب چهارشب اگر مرد چهارزن دارد از هفته باید نزد این زنان باشد سه شب اگر سه زن دو شب اگر دوزن یک شب اگر یک زن اگر یک زن دارد هفته ای یک شب دو دوشب سه سه شب چهارچهار شب خب این بین ، این بین بر مبنای روایات و بر مبنای اصل بناعه زوجیت در عرض می شود که مزاجعت و بر مبنای حداقل یک زن و حداکثر چهار زن که در زوجات داعمه است

اما سوال میکنیم آیا این فقط در اختصاص زوج داعمه است اگر کسی دارای چهار زنست عرض می شود که چهار شب از هفته مال اونها، اما اگر زنهای منقطعه ای دارد اونها حقی ندارند ؟ اگر فرض کنید یک یا دو یا چند زن دائمی دارد اینها از کار افتاده اندو باز نشسته اند اما یک زن منقطع استو جوانو زبرو زرنگ او حق ندارد چطور در مزاجعه که مربوطست به امرمماس جنسی این زنها در هر صورت چون داعمه هستند حق دارند اما یک زن منقطعه ای که رجحان هایی از نظر جنسیو وجاهتو از نظر جوان بودنو چه دارد اون حق ندارد ؟ اینطور نیست

بله از باب قاعده اینه ، از باب قاعده کلیه این چهار یا کمتر زن حق مزاجعه نه عمل جنسی دارند هم خواب بودن ، این یک، دو چرا علامه بزرگوار و دیگران شب را حساب میکنند مگر روز نمیشه جای شب باشه بله شب وقت خواب است اما کسانی که شب وقت ندارند شب کارند ، اما روز بیکارند این حتما باید شب کارخونش رو ادارشو رو کارش رو تجارتشو ول کنه بیاد سراغ اون ، اینکه شب گفتند به حساب نوعیت جریان است نه اینکه حتما باید شب باشه خب چه بسا به جای شب روز هم بهتر باشه

یا قرارداد کند این چهار زن شما شب شما روز شما شب شما روز دو روز دو شب بقیشم آزاد چه منافاتی دارد چون عقد قضیه عرض می شود که مزاجعته، سوم این مزاجعتی که بر مبنای قانون واجبست به وضع عادیست اما اگر یکی یا چنتا از این زنان جوری مریض است جوری چنینو چنان شده است که اصلا نگاه کردنشم مثلا کفاره داره

حالا حتما باید مزاجعت کنی با ایشون این حرج است یا عسر است یا حرج است با زنی که چنینو چنان است مزاجعت کنی در اینجا چون ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ  يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ اگر حرج است واجب نیست اگر عسر است که اصلا مرد از مردی میوفتند به این زن نگاه کنه تا چه رسد بخوابه از نظر جنسی بحث نمیکنیم ما بنابراین استثناعاتی در این جریانات عرض می شود که هست

مطلب دیگر اینکه ، خب مرد باید مزاجعت داشته باشد با یک یا دو یا سه یا چهار زن ، زن چی؟ زن نباید خب زنم باید این یک دو مرد باید از نظر جریان جنسی هر چهار ماه یک مرتبه خب این بر مرد واجب درصورتیکه بتواند بر زن واجبست تن بدهد بله ، مرد در صورت نیاز لازمست زن از او تبعیت کند مخصوصا اگر نیاز بالا باشد مخصوصا اگر نیاز جوری باید که مرد از نظر بعد جنسی در حرج بیوفته یا معاذلله در حرج بیوفته ، یا زن چطور ؟

چرا راجبه زن صحبت نمیشه اصلا یک کلمه در کل فقهای استدلالی و غیر استدلالی ما اصلا نداریم چرا مسکوت است قضیه مرد احتیاج دارد که با این زن باشه اگر نباشه حرج است حالا حد بالاترشو میگیریم یا اینکه عسر است و به انحراف افتادن است خب زن همینطور خب مرد میتوند جاهای دیگر رفع حاجت کند زن نمیتوانه

مرد که میتواند از نظر جنسی جاهای دیگر ازدواج منقطع ازدواج دائم عرض می شود که انجام بده خب میتونه رفع حاجب بکنه با این حال واجبست اگر مرد خواست و لازم بود براش که اگر نبود حرجست نبود عسر است اینجا لازم است که زن زیر بار بره

به عکس چرا زن که نیازمندیش بیشتر است چون با مرد دیگر نمیتواتند در هم بیوفته اگر نیازش به حد اینست که ترک بشه حرج است حالا حد بالا نمیگیم یا عسر است در اینجا بر مرد واجب نیست که رفع نیاز زنو بکنه ؟ اگر بتواند

پس این 1301 این کجاست ؟ اون روایتی که بنده نقل کردم عرض می شود در تبصرت الفقها که مراجعه میکنید آقایون آخر سر جریان اون زن از رسول الله صلوات الله علیه سوال کرد که آیا چقدر حق دراد زن علیه مرد ؟ فرمود حتی یک درصد نه بیشتر، یک در هزار ،ینی چه صد برابر مرد، بیشتر برابر مرد قرآن فقط یه درجتن فرمود اونم درجتن بعد از طلاق بود اونم مربوط به وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ در باب جنسی در باب اخلاق در باب معاشرتی مکان بدن لباس بدن غذای بدن و سایر حاجات وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ

در حدود طاقت و عرض می شود که امکان ، خب بعد مطلب دیگریست که بله، خب همین که عرض کردم 1409 خب الزوجم همینطوره زوجه باید تمکین کند به آنچه منبرست ، رفته آب حوض کشیده لجنی شده کثیف شده چه شده بو گندو شده باید 1423 بشه خب چرا به عکس نباشه

1426 در هردو لازم ست هم در زوج و هم در زوجه ، بله، بعد منتقل میشیم به صفحات بعدی که اینهارو بحث کردیم بعله، صفحه صدوپنجاهو هشت 1449 این در بحثی که در آیه دوم نساع کردیم، فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا ۚ

تا کجا؟ علامه بزرگوار میفرمایند که ولها ترک بعد حقها برا اینکه اصلاح بشه برا  اینکه وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا اواخر صفحه صدو پنجاهو هشت ولها ترک بعض حقها أو کله استمالة خب دوجور حق دارد این زن یک جور حق دارد که میتواند ازش بگذره بسم الله

نوبت من نیا، جای دیگه برو که اینم بحث میکنیم البته نوبت من جای دیگه برو یا اینجا عرض می شود که نیا آزاد باش این مطلب دیگه یا اینکه نفقه منو میدی خب کمتر بده یا فرض کن  نده تا اوجایی که امکان دارد و میتواند این زن زیر بار برود و منحرف نگردد این مقدار حق را حق دارد که بعضا یا کلا صرف نظر کنه

اما آیا زن حق دارد عفیفه بماند نجیبه بماند برا حفظ این حق لازمست که احیانن مرد سراغ او برود، آیا میتواند از این حقم صرفنظر کند خب نه برا اینکه اهم در کارست بله این حق زنست که مرد سراغ او برود و مزاجعه کند و احیانن عمل جنسی انجام بدهد و چه و چه اما زن مادامی میتواند از حقوقی که خداوند مقرر کرده است صرفنظر کند که جریان حرامی در کار نباشد.

ترک واجبی در کار نباشد. فعل حرامی در کار نباشد. اگر حق واجب الهی یا جریان حرامی که خداوند مقرر کرده است در اثر ترک بعضی از حقوق زن در بعد زناشویی پیش بیاد در اینجا حق ندارد .

یه مقادیری هم قبلا ایشون بحث کردند اشارتن من عرض میکنم خب این زنها حق مزاجعه هرچهارشب یک شب رو دارند اگر چارتا هستند مثلا در چارتا دارم عرض میکنم حق دارند چون حق خودشونه دیگه حق دارد یکی از این زنها بگد امشب که نوبت منست سراغ فلانی برو علامه میفرماید تو میتونی اینکارو بکنی و باید سراغ فلانی بری

آقا فلانی جوریست که اصلا شوهر نمیخواد سراغش بره اون یه شبم زیادیه ، زن میگد امشب سراغ من نیا این زنم بیست سالشه سراغ فلانی که هشتاد سالشه برو ، گفت اگرم بگه و نگه او نمیخواد بره این لزوم داره؟ چه لزومی داره

چند حال داره صرفنظر کردنه از حق شب خودش این زن این چند حال داره ، گاه کلن صرفنظر میکند میگد امشب رو اصلا نیا حق دوم که دیگه نداره زن که علامه میفرماید که نخیر اگر زن گفت اینجا نیا اونجا برو اونجا باید بره

حق اول دارد که از حق مزاجعه خودش یک شب یا چند شب صرفنظر کند کلن ، اما آیا حق دارد بگد که این حق را من صرفنظر کنم برای خودم برو سرغ فلانی اگر دلش خواست مرد میره، دلش نخواست الزام آور نیتس مگر مقید بشه میگه من در صورتی از حق امشب خود صرفنظر میکنم که اونجا بری اگه اونجا نری نه نمیکنم

خواست اینجا بره نخواست بره ولی این حق در اینجا محفوظه چرا ؟ برای اینکه تنازل این زن و صرفنظر این زن از حق امشب مشروط است به اون شرطی که مرد یا نمیخواهد یا نمیتواند انجام بده الفصل تاسع فی احکام الاولی علامه میفرماید که 1842 ما در کلمه کلمش بحث داریم یلحق ولد فی دائم چرا ؟

اگر کسی زن داعم دارد و فرزندی در یان میان درست شد و جریان ثابت دیگری که انحراف باشد در کار نبود و ثابت نبود مردی با زنی ازدواج کرد و دخولی هم حاصل شده و فرزندی متولد گردیده و مثل اینکه یلحقو الولد در داعم به مرد مع الدخول ما در همش اشکال داریم چرا در داعم میفرمایید اگر کسی زن منقطعه دارد مع الدخول یلحقو نیست ؟ چرا قید میزارید شما

این قید دارد معنا دارد ، این قیدشم میتونید بردارید بطور کلی اگر مردی با زنی همبستر شد و دخولی انجام شد حتی در حرامش اینطوریه در حلالش کاری نداریم . در حلالش عقد داعم باشد عقد منقطع باشد امه باشد اگر دخولی انجام شد در یکی از این حلال های سه گانه طبعا فرزندی حاصل شد فرزند مال این مردست چنانکه مال این مادرست در هر صورت مال این مرد است چون دخولی حاصل شده و خلافش نیازمند به اثباتست یا با لعان یا با چه شهودهو چه

این مرحله اول که مع دخول ینی عرض می شود که …

دوم شما چرا میگید مع دخول ، اگر مردی با زنش هم بستر شد دخولی هم انجام نشد افراق نطفه شد در آلت زنانگی زن و نطفه در رحم وارد شد و زن آبستن شد و زایید دخوله؟ چرا قید به دخول میکنید شما یا اگر فرض کنیم مرد جایی نشست معمول در حمام مثلا حمام مردانه بوده بعد زنانه، اگر مرد جایی نشست و در اونجا از او منی خارج شد بعد زنی نشست و جاذبش جوری شد که این منی رو جذب کرد نه دخولی نه مماس است اینجا الحقو نیست شما چرا قید میکنید یلحقو در مووقع دخول

اولا عقد داعم ثانیا قید میکنید در بعد دخول چه لزومی دارد دخول .

خب حالا ، اصلا از اول حرف غلطه و یلحق الولد فی دائم مع الدخول فی داعمه میخواد مع الدخولم میخواد حتی در حرام اگر با یک زنی معاذلله کسی زنا کرد و این زن مرد دیگری ندید و این زن بعدن بچش متولد شد بچه مال کیه ؟ بچه به ملحقه به مادر که هست ملحق به این مرد نیست ؟ این 2121 در جاییست که این زن شوهر داره اگر این زن شوهر دارد و فرزندی آورد و غیر شوهر زن گفت فرزند مال منه چون با او احیانن بودم اگرم ثابت بشه به حرام با او بوده الا در بعضی موارد در اینجا 2137

اما اینجا که این زن شوهرندارد و به زنایی این مرد با این زن خوابید ه و فرزندی درست شده است این فرزند نه عقد داعم است نه منقطع است نه حلال است 2151 بعدن آقایون در قضیه ولدزنا میگویند ولدزنا ارث بر نیست و ارث دهنده هم نیست چرا ؟ اگر یک پسری را یا دختری را از راه زنا کسی درست کرد این نه ارث میدهد به پدر مادر نه ارث میبرد چرا يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ  فرمود فی اولادکم من الحلال اگه اینه پس اگر در حال حیض با زنی جمع شد و درست شد این ولد الحیض  ولدالحرامه اصلا در حال احرام .

در حال روضه، در حال حیض در حال نکاح حلال مطلب نیست سقط کند که اولادکم هست، شما چرا این قیدو میزارید که حتما باید ولد حلال باشه یا ولدالزنا نباشه .

حرامست یا نه ؟ پس قید حلال در کار نیست ببینید يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ من الحلال در کار نیست من النکاح میگی در کاره دلیل چیه ؟

مگر مسلم زنا نمیکنه، مسلم شرابم میخوره زنا هم میکنه مثلا عرض می شود که راجع به شراب خورها خدا میفرماید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ  مومن ها وقتی عرق خوردی نماز نخون، مومنه خب ایمان مراحلی دارد که میفهمم ولکن ، ببینید مگه گفت اگر نکاح اسلامی بود فرزندانتون ارث میبرند جریان این نیست چرا برای اینکه يُوصِيكُمُ اللَّهُ  کیست مسلمونها يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ  بحث نکاح نیست اصلا اصلا در باب ارث بحث نکاح نی اصلا اصلا در این باب ارث بحث نکاح نیست اصلا بحث نکاح و بحث حلال اصلا وجود داره ؟ نداره

خب عرض می شود که این بعد شرط دیگه میفرماید 2343 خب ببینید اگر مردی عرض می شود که زنی دارد و با این زن حالا به حلالش داریم بحث میکنیم جریان وضع انجام شد و فرزندی درست شد این فرزند به شروطی ملحقه است به این مرد اگر بعد از شش ماه از جریان جنسی تولد حاصل شد تا ده ماه ده ماه نیست نه ماه و چند روز حالا میفرماید ده ماه ، ده ماه ، توی ده ماه وارد میشه بین شیش ماه تا آخر نه ماهو چند روز اگر ولادت حاصل شد در اینجا هیچ احتمالی هیچ ضنی و هیچ تهمتی کارگر نیست و این بچه مال این مرده ولو معاذللهاین زن با مرد دیگرم فرض کنید که بوده

اما اگر چنانچه پنج ماهه این زن زایید خب زن که پنج ماه که نمیزایه که اگر بیشتر از ده ماه زایید یازده ما دوازده ما ابوحنیفه چهارسال در شکم مادر بوده ، ابو حنیفه چهار سال در شکم مادر بوده حالا این حداقل اینست که شش ماه باشد الی نه ماهو چند روز حالا اگر چنانچه شوهری کرده بوده قبلا بعد اون شوهر مرده یا شوهری رو طلاق داده بعدا شوهر کرده اگر شوهر دومی کرد بعد از اینکه شوهر دوم کردو وعمل جنسی انجام شد اگر شش ماه بعد از عمل جنسی نه شوهر کردن شش ماه بعد از عمل جنسی الا عرض می شود که نه ماهو خورده ای بچه متولد شد مال دومیه

اما اگر شوهر اولی رفته مرده یا طلاق داده و شوهر دوم نکرده ، شوهر دوم کرده و دخولم شد ولی یه ماه بعد دو ماه بعد سه ماه بعد قبل از شش ماه بچه آمد

خب پس در این مورد خاص ملاحظه کنید در این مورد خاص اگر که کمتر از شش ماه اگر کمتر از شش ما هاین بچه متولد شد این بچه رو نمیتونیم بگیم که مال این شوهر بعدی، مال شوهر قبلیست قطعا دیگه منتها مال شوهر قبلی بودن اگرم شوهر قبلی بگوید من چنین نکردم چنان نکردم خب یکی عمل جنسی یکی جذبه یکی افراقه یکی نشستنه و تمام این احتمالات هم هست .

مادامی که احتمال ولو احتمال بسیار کوچک باشد که این فرزند از نطفه این مردست نمیشه از اون مرد ایرو عرض می شود که زد کنار.

والقول قوله فی عدم الدخول  حالا اگر مرد میگه من اصن با این زن نخوابیدم زن میگه خوابیدی، مرد که میگه نخوابیدم پس بچه مال این مرد نیست زن که میگه خوابیدی پس بچه مال این مرد هست ، نظیر این قبلا گذشت ولقول قولو فی عدم دخول که یمین هم اینجاست میارم این حرفو ما قبول نداریم

آیا مردی که ازدواج کرد و جریان جنسی زمینه اش فراهم بود و مانعی در کار نبود اصل اینست که جریان انجام بشه یا نشه ،کدوم نزدیکتره ؟ شدن دیگه ، حتا اونایی که میرن قبل از عروسی میرن عرض می شود که چه میکنند و معمولم هست و اخیرا واجبم شده یکی از برادران گفتند که تو اگر حالا که عقد کردی کاری انجام ندی مادرزنت به تو محرم نیست رفت اینکارو انجام داد .

این ثواب داره برای اشخاصی . حالا عرض می شود که در اینجا قول مرد نزدیکترست به صحت که دخول انجام نشده یا قول زن نزدیکتر است که میگه شده ، خب شده نزدیکتره چون طبیعی جریان اینست که اگر مانعی در کار نبود ینی این انجام شده پس نمیشود گفت چیه ، قول قوله مردست با یمین

در اینجا نمیشه شاهد بیاره زن بدبخت که ، زن بدبخت که میگد دخول انجام شده نمیتونه شاهد بیاره ، والا که میدانه که باکره نبوده باکره بوده که اگر زن باکره نبوده است و دخولو لادخول درش اثری ندارد و ظهوری ندارد در اینجا زن نمیتونه شاهد بیاره پس اینطور نیست که شهادت را به عهده مرد میزاره و مرد انکار میکنه و بعد یقین میاره این حرفارو ما قبول نداریم

بعد میفرماید 2819 شکی نیست ، تا میرسیم اینجا که اگر فرد قضیه خیلی عجیبه  ،ببینید یه مرتبست که وجه به نکاح است در سه بعدش چون معلومه یه مرتبه وجه به شبهه است اگر وجه به شبهه درکار باشد خب فرزند مال همین مرد باشد ، به شرطی که وقتی که این وجه  به شبهه کرد بعدن که بچه متولد شد در عدد معین ینی شش ماه بعد هفت ماه بعد شش ماه بعد تا نه ماه بعد ، اما اگر وسیله شبهه مثل عقل حاصل شد بعد از چار ماه زایید

مال این مردیست که 2909 نه چه در نکاح چه در وسیله شبهه چه در زنا در صورتی میتوانیم بپذیریم که این بچه مال این مردست که نکاحن یا شبهتن یا زناعن کاری کرده بچه ملحق به مردست در صورتی که حداقل بعد از شش ماه هم این بچه متولد بشه

فردی که ایشون اخیرن میکنند و به قرعه میکشند اینست که  اگر یک زنی رو که چند مرد با او رفتند چند مرد با حرام به او رفتند خب حلالو نمیگیم چون اگر حلال بودو حرام این بچه ملحقه به شوهرشه مگر در صورتی که از زمان وتی شوهر کمتر زا شش ماه گذشته و از زمان معاذلله وتی غیر شوهر عرض می شود که بیشتر گذشته

از زمان وتی شوهر کمتر از شش ماه پس این مال شوهر نیست اما قبلنم زنای معاذلله داده و این بچه با زنای او زمانش مناسب است شش ماه است یا اینکه بیشتر

بحث دیگه این خالصن زناست ، میگفتند که یک دختری در لبنان به حساب فتوای کسی که نفهمیده بود ینی خود این شخص نفهمیده بود گفته بود من قربتن الی الله میرم صیغه کسی میشم ، شده بود و دیگری و دیگری بدون عده بعدم بچه ای آورده بود میگشت دنبال شوهرش گفتند که حالا چرا همچی کردی گفت صیغه حلاله دیگه

ببینید صیغه حلاله، حلاله به این معنی نیست که عده نگه ندارید حالا اگر یک زنی معاذلله با چند مرد خوابید و جریان جنسی هم انجام شد و عرض می شود که زنا بود و وضعم جوریست که با هم مقارنه یک شبه دو شبه چون مقارنه   اگر بعد از شش ما هحداقل بچه متولد بشه مال کیه ؟ چیکار باید کرد آقایون

این بچه مادر داره معلومه بالاخره از این مادره از یک زن دیگه نیست . در پدر میگن که پدر کیه ، ببینید اگر یک شبه مثال خیلی بین اگر یک شبه چند مرد با این زن خوابیدند و همه هم جریان رو انجام دادند و شدند خب در یه ساعتو دوساعتو اینها که معلوم نمی شود کدوم مقدمه کدوم موخر مقدمو موخر ممکنه مال مقدم گرفته ممکنه مال موخر گرفته ممکنه وسط گرفته

بله، خب امکان ندارد که اولین شده دومی بشه سومی بشه ، ببینید جوریست که این چند نفر که با این عمل جنسی انجام دادند وانگهی ببینید این زن فرض کنید که در نه ماهگی حتی اگر در سه ماه اینکار انجام بشه اگر در نه ماهگی این بچه رو تولید کرد اگر سه ماهم دوماهم این مردا فاصله داشته باشند باز احتمال این جریان از نظر طبی و واقعی هستش

حالا در اینجا خیلی بینو ما مثال میزنیم که اگر چند مرد جوری با این زن عرض می شود که هم بستر شدند که احتمال اینکه این فرزند مال اولیست یا دومی یا سومی هست مال هرسه که نمیتونه باشه

علامه بزرگوار میفرمایند که ، کمااینکه در باب زنا از نظر آزمایش خونی نمتونیم چیزی را ثابت کنیم. این از نظر شرعی ما عرض می شود که بحثمون شهودستو و چه هستو این حرفا اونم باید ما بحث کنیم .

در اینجا علامه بزرگوار و دیگران میفرماید که قرعه میکشیم قرعه میکشیم، خیلی عجیبه ، اولا القرعت لکل امر مشکل در احکامه یا در موضوعاته، در موضوعاته ثانیا در موضوعات احکامیست یا موضوعات عادیست ثالثا وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ  شماکه قرعه کشیدید این مردا قرعه نوشتند این ورداشت نه ، اون ورداشت نه ، اون ورداشت آره با آره این علم حاصل میشود؟

زن حاصله میشه؟ وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ  چی میگه؟ وانگهی این فرزندی که درست شد این فرزند هم باید وارث باشد از پدر هم باید مورث باشد ، يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ  اینجا اولاد شد؟ ینی با قرعه ثابت میشه که فرزند شماست، ینی با قرعه ثابت میشه که این فرزند شماست با قرعه به این آسونی فرزند ثابت نمیشه با قرعه اثبات میشود که این فرزند شماست این حرف خیلی عجیبه عرض می شود که

موضوع حکمیست، ببینید موضوع حکمی مثل اینکه ما دوتا آب داریم یکی کر است یکی غیر کر اگر اعتصام رو شرط بدونیم کر باشه میشه با قرعه ثابت کرد که کدوم کره، موضوع حکمیه، ما یه حکم داریم یه موضوع حکمی یه موضوع غیر حکمی،

موضوع غیر حکمی مطلب دیگریست اونم در جای خودش البته ، قرعه آخرین مرحله است در اون آخرین مرحله ای که هیچ چاره ای نیست هیچ راهی نیست هیچ چنین خب بسم الله اونجا قرعه

و اما در جایی که میخواد یه موضوع احکام خیلی طویل عریض شرعی ثابت کند فرزند او پس ارث میدهد پس ارث میگیرد پس اگر دختر است بر او حرام است اگر پسر است دختراش بر این حرام و و و چقدر احکام شرعی بر این ترقی می شود در اینجا بگیم که 3430 شاملش بشه

خب، بعدم ، صفحه صدوشصت میفرماید که بله عبارت علامه 3444 این قرعه ، 3500 اگه بشه

اگر که این چند نفر باهم زنا کردند اینکه سر این شیش ماه متولد شد این شیش ماهه با هرکدوم جور است به اون ، با اونکه جور نیست نه، اگر چند نفر با یان زنا کردند معاذالله ، خب با یکی از اینها که زنا کردند شیش ماهه جور میاد اما با اون دیگری که پنج ماه قبل زنا کرده نمیاد چهار ماق قبل نماید دو ماه قبل نمیاد شیش ماه قبل و قبل از قبل میاد

در اونجایی که ما نتوانیم پیدا کنیم اون شخصی که مناسب است این بچه فرزند او باشه و قطعی حاصل نمیشه قرعه در اینجا چیکارست

بله 3541 این اول حرفه ها ، 3546 الی اخر