692
استاد: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله عی محمد و علی آله الطاهرین
استاد: بحثی که علامه بزرگوار رضوان الله تعالی علیه بعد از ذبائح عنوان کردهاند، در جوامع الخامس صفحه دویست و پنجاه و چهار جلد دوم الخامس (مشخص نیست) مایع و جامد که مورد بحث است البته ما با نظر با اینکه در(مشخص نیست) فقهاء نوشتهایم و با نظر وجیهتر و عمیقتری باید راجب به کل مأکولات و مشروبات بحث کنیم مأکولات انسان دو بخش است در تقسیم اولی بخش اول حیوانات است که بحث شد و بخش دوم غیرحیوانات است البته در بخش دوم که غیرحیوانات است به جامد و مایع و دخان است نظری هم به بخش اول که حیوانات است با اینکه تفصیل دادهایم پایین داشت مأکولات و مشروبات و دخانیات سه بخشاند از بخش دوم که غیرحیوانیست البته آقایون مایعات و جامدات رو عنوان کردهاند و دخانیات رو عنوان نکردند؛ بنابراین آنچه که مصرف غذایی انسان میشود از غیرحیوانات یا جامد است و یا مایع است و یا دخان. و اونچه مدرک غذایی انسان میشود از حیوانات و از نباتات که جامد باشند که مایع باشند که دخان باشند اولاً ما یک بحث کلی داریم بر محور آیات مقدسات قرآن بعد هم بحثهای خصوصی بر همین محور داریم أصولاً آنچه محرم است از ملبوسات و مشروبات و مأکولات و منکوحات و چه، محرَّم در ابعاد پنجگانه نوامیس اصلی انسانی است نوامیس انسآنها عبارتاند از اونچه واجب الحفظاند حفظ اونها در کل ابعاد در صورت امکان واجب است ناموس جان ناموس عقیده صالحه که دین است ناموس مال ناموس عرض این پنج ناموس که جان و عقیده و آبرو مال و ناموس باشد واجب الحفظاند در کل حرکات و سکنات و سلب و ایجابهای زندگی پس اونچه به یکی از نوامیس علی درجاتها صدمهای وارد کند حرام است و آنچه اینها را رجحان بدهد یا رجحان لزومی که وجوب است و یا رجحان رجحانی که استحباب است یا واجب است و یا مستحب است در حقیقت به تعبیر دیگر نوامیس خمسه برمبنای أحکام خمسه تقسیماتی دارند این نوامیس پنجگانه با درجاتی که دارند یا درحد وجوب است یا در حد حرمت است یا در حد استحباب و مرجوحیت است یا در حد اباحه ناموس عقل و ناموس دین و ناموس جان و ناموس مال و ناموس عرض واجب الحفظاند آنچه در وجوب حفظ اینها مدخلیت تبلوری دارد واجب است و آنچه در رجحان حفظ اینها مدخلیت تبلور رجحانی دارد مستحب است و آنچه در خراب کردن اینها مؤثر است اگر الزامیست حرام است اگر غیر الزامیست مرجوح است اگر نه رجحان است و مرجوح است مباح است در حقیقت أحکام خمسه که میگویند که تکلیفیه، تکلیفیه کلاً نیست چون مباح که مکلف نمیکند انسان رو نسبت به مباح که نه راجح است و نه مرجوح است بلکه متساوی الطرفین است که تکلیفی انسان ندارد تکلیف فقط نسبت به واجب است لزوم فعل حرام است لزوم ترک مستحب است رجحان فعل و مرجوح است به قول معروف مکروه است رجحان ترک اینها تکلیفه پس أحکام أربعه تکلیفیهاند و نه أحکام خمسه تکلیفیه حالا این أحکام خمسه مطلقه یا أحکام أربعه تکلیفیه نسبت به پنج ناموس انسان که نوامیس درونی باشد و نوامیس برونی دو ناموس درونی و سه ناموس برونی دو ناموس درونی یکی ناموس عقل است و یکی ناموس تبلور عقل است که دین و عقیده صحیحه و سه ناموس برونی که ناموس جان است حالا برونی یا درونی این ناموس جان است که ظاهر است از برای انسان حیاه انسان و ناموس مال است که برونی منفصل است و ناموس عرض است که برونی متصل و منفصل است و ناموسی و ناموس جان که برونی متصل است این نوامیس پنجگانه أعمّ از درونی و برونی و أعمّ از متصل و منفصل است واجب الحفظاند و محرَّم الترکاند محرَّم الترکاند. بَعد الزامیات وجوب در الزامیات سلبی حرمت در رجحانهای وجوبی استحباب و رجحانهای ترکی مرجوحیت به قول معروف و مصطلح عرض میشود که کراهت حالا بر پنج و یا شش مبنا یا هرچند مبنای قرآن استعمال این نوامیس فعلاً و یا ترکاً حرام است قاعده اضرار قاعده اضرار که در باب مضارّه در قرآن شریف در سوره بقره تکرار شده است ولاتضارهنّ، وتضروهنّ در بعضی آیات لایضار والدةٌ بولدها لاتضارّ والدةٌ بولدها ولاموجودٌ له بولده مضارّه و اضرار هردو حرام است این مضارّه که طرفینی است و یا اضرار که از طرف واحد است اضرار به هریک از معانی(مشخص نیست) اضرار به جان اصل جان یا صحت جان یا بهداشت جان اضرار به عقل کاری که ناقص میکند عقل را یا إزاله عقل میکند اضرار به عقیده عقیده را ضعیف میکند یا عقیده را از بین میبرد و باطل میکند اضرار به مال در هر بُعدی از ابعاد اضرار به مال اضرار به ناموس و عرض اضرار به اینها کلاً حرام است برحسب نصوص قرآنی که مضارّه حرامه مضارّه که حرامه اضرار هم در ضمنش لزوماً حرامه مضارّه یعنی کسی که دیگری ضرر کند که دیگری ضرر بزند که اون دیگری به این طرف هم ضرر بزند پس اضرار حرام است که مضارّه حرام است بُعد دوم اذیت إنّ الذین یؤذون الله و رسولَه لعنهم الله فی الذنیا و الآخره ایذاء هم مربوط است به نوامیس خمس منتهی این نوامیس خمس در بعضی از ابعاد اجتماعی هم دارد و در بعضی از ابعاد اجتماعی ندارد مثلاً ناموس جان اجتماعی نیست جان خود انسان ناموس عقل اجتماعی نیست عقل خود انسان ناموس مال مال شخص انسان اجتماعیست و فردیست ناموس عرض اجتماعی و فردیست ناموس عقیده اجتماعی و فردیست؛ بنابراین إنّ الذین یؤذون الله و رسوله ایذاءُ الله مخالفتُ الله است و ایذاءُ رسول الله مخالفت دفاع از رسول الله است که به رسول الله انجام میشه ایذاء رسول الله در بُعد رسالتی است و در بُعد جانیست در بُعد مالیست در بُعد عقلیست در بُعد عقیدهای است اما کسانی نمیتوانند به پیغمبر بزرگوار در بُعد عقیدتی اضراری وارد کنند در بُعد ناموسی ممکن است چون اینکه مدینه رو زیر و رو کردن و خواستن هتک ناموسی کنند ولی بزرگوار نسبت به عایشه و غیرعایشه بکنند این اضراری که نسبت به رسول الله حرام است در بُعد أعلاش اضرار نسبت به رسالت اون حضرت است چه رسالت در بعد شخصی باشد و چه رسالت در بُعد عمومی و عرض میشود که همگانی باشد و اضرار نسبت به کل نوامیس خمسه چه در بُعد شخصی و چه در بُعد عمومی نسبت به رسول الله حرامه إنّ الذین یؤذون المومنین و المومنات بغیر مااکتسبوا درست است که بغیر ما اکتسبوا در باب افتراء است در باب غیبت است در باب اهانت است ولکن محور حرمت ایذاء اذیت کردن کسی بدون استثناء حرام است با لفظ باشد با ضرب باشد با مال باشد جاناً باشد عقلاً باشد عقیدتاً باشد عرضاً باشد در هر بُعدی از ابعاد نوامیس خمسه که ارکان نوامیس و جهات که واجب الحفظ انسان است این حرام است پس یک نص نصه مضارّه و اضرار و یک نص نص اذیت نص عسر و حرج هم داریم البته حرج یک بُعد شرعی دارد یک بُعد حکمی اما نص عسر انسان کسی را به عسر بیندازد که عسر فوق حرج است این عسر هم در هریک از نوامیس پنجگانه کسی را بدون استحقاق و بدون اعتدال به مثل به عسر انداختن این هم عرض میشود که حرامه نص سوم إثم است در آیه عرض میشود که بقره و إثمهما أکبر من نفعهما یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما إثم کبیره و منافع للناس و إثمهما أکبر من نفعهما اکثرُ نیست أکبرُ(مشخص نیست) و إثمهما أکبر من نفعهما نه اکثرُ نه اسقلُ نه افضلُ نه اعدلُ و إثمهما أکبر من نفعهما پس اگر إثمی در کار باشد در حال اختیار و غیراضطرار که خود انسان فرأهمّ کرده باشد این عمل إثم حرام است إثم چیه إثم عبارت است از چیزی که عاقبتش خطرناکه بالفعل معلوم نیست ولی عاقبت خطرناکی داره بالفعل که معلوم نیست یا قصوراً و یا تقصیراً معلوم نیست ولکن آینده و پیامد بدی از نظر شرعیت مقدس الهیه دارد و إثمهما أکبر من نفعهما حالا این نفع چه نفع نسبت به ناموس جان باشد ناموس مال باشد ناموس عقل باشد ناموس عقیده باشد ناموس عرض باشد عرض هم همچنین نسبت به هریک از نوامیس پنجگانه که نفع داشته باشد و إثم داشته باشد اگر و إثمهما أکبر من نفعهما باشد نص پنجم تبذیر در سوره اسراء إنّ المبذرین کانوا إخوان الشیاطین هرجور هم نسبت به همه نوامیس پنچگانه است تبذیر یعنی دور انداختن انسان بی خود، خود را به کشتن بدهد تبذیر جان انسان بی خود، خود را مریض کند تبذیر صحت جان انسان بی خود، مالش را به دور بیندازد تبذیر مال انسان بی خود کاری کند که کم عقل شود تبذیر عقل است انسان کاری کند که عقیدهاش ضعیف گردد یا از بین برود عقیده صحیحهاش تبذیر عقیده است انسان کاری کند اهانت به ناموسش بشود بی ناموس(مشخص نیست) انجام بشود این تبذیر ناموسه. تبذیرها گاه یگ بعدی گاه دو بُعدی و گاه چند بُعدی مثلاً از جمله مصادیق حداقل دو بُعدی تبذیر سیگار کشیدن، و چپق کشیدن و قلیان کشیدنه این هم تبذیر مال است و هم تبذیر صحته البته تبذیرهای پنجگانه داریم چهارگانه داریم سهگانه داریم دوگانه داریم یگانه داریم فرق بین اسراف و تبذیر این است که اسراف این است که مالی را حالی را مصرف کنیم نفع دارد ولکن بیش از آنچه لازم است مصرف کنیم بخشیش جایز و بخشیش غیرجائز اما تبذیر آن است که اولاً و أخیراً نفع ندارد مال را دور انداختن و چیزی کسب نکردن جان را هدر دادن و چیزی کسب نکردن و از این قبیلها
طلبه: مشخص نیست
استاد: کسی که سیگار استعمال میکند دوبله تبذیر میشود بهش هم مالش را هم صحتش را اگر انسان مالی را دور بیندازد و جز از دور انداختن مال ضرری ببیند این تبذیر مالیست فقط اما اگر مالی را بدهد و یک بسته سیگار بگیرد و بکشد (مشخص نیست) این هم تبذیر مالیست و هم تبذیر بهداشتی و غیربهداشتی خب بله حالا این بحثی که ما داریم میکنیم بحث ریشهای است و چند ماه طول خواهد کشید و بحث مهمی است یکی از مهمترین مباحث ریشهای و محوری فقه است که نسبت به کل ابواب فقه ما بحث میکنیم حالا پس منحصر کردن إثم و نفع و ضرر و حرج و عسر و ایذاء اینها به مال یا به جان غلطه مال، ناموس مال تصریح شد ناموس مال ناموس جان و صحت جان ناموس عقیده ناموس عرض ناموس عقل این پنج ناموس که بزرگترین محورها و محورهای اصلی و حیاتی و زندگی انسانیست واجب الحفظاند و محرَّم الترکاند حالا بحث دومی که بعد از این بحث ما داریم که اضرار و ایذاء و به عسر انداختن ضرر دادن و چه و چه حرام است این أبعادی دارد (مشخص نیست) اول ابعاد ضابطهای و قانونی رو بحث میکنیم بعد مطالب دیگه رو بحث میکنیم. بحث اول ما که آغاز بحث بود در این بود که غیراز مصارف خوردنی حیوانی سه بعد دارد جامد مایع دود راجب دود آقایون بحث اصلی نفرمودند اگر اخباریین بحث کردند از باب احتیاط میگن حرامه اگر اصولیین بحث کردند ضمناً و حاشیةً میگن چون دلیل بر حرمت نداریم بنابراین حرام نیست هم اونها اشتباه کردند هم اینها اشتباه کردند بحث دود را ما از نظر ضوابط کلی قرآنی داریم محرَّم است و مستحبش و مباحش. دود گاه حرام است گاه راجح است و مستحب است و گاه مباح است مثلاً اگر دودی از کُندهای که شما روشن کردی و دودی به مشام شما میرسد نه مستحب است نه حرام است نه واجب است نه مکروه است مطلبی است که مثال میزنیم برای اینکه مطلب بیشتر واضح بشه اما مثلاً بخارها و دودهایی که عرض میشود معطره دودهای معطری که از عود است و از غیرعود است معطره این رجحان دارد شک نکنید که رجحان دارد حالا ثواب شرعی دارد یا ندارد خب دارد چون احتیاط ثواب دارد بلکه در روایات متعدده مستفیضه داریم که کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم ما ینفق فی الطیب اکثر مما ینفق فی الطعام انفاق طیب از (مشخص نیست) کان ما ینفق فی الطیب اکثر مما ینفق فی الطعام معطَّر کردن خود و معطَّر کردن دیگران از راه جهاد از مستحبات است حالا با دود عود انسان شامهها رو مثلاً معطَّر کنه اشکال نداره اما بُعد سوم که بُعد محرَّم باشد دود سیگار دود چپق دود قلیون دود تریاک دود کب دود ونگ دود هروئین دود مروئین یگ این دومی این دودهایی که بله
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: ونگ بعضی وقتها دود داره بعضی وقتها دود نداره مثل تنباکو تنباکو میگن شرب تتن چون میگفتن در هندوستان ظاهراً الان هم هست شرب تتن میذارن تو دهنشون میمکن و آبش رو میخورن این شرب تتن این شرب نیستش که تتن تدخینه تدخین غیر از شربه شرب میگن به این خاطره حالا اون دودهایی که مضره است دودهایی که مضره است برمبنای اضرار بر مبنای اذیت و برمبنای دیگر این به صحت انسان ضرر میزنه دیگه برحساب نص حرمت اضرار اضرار به خود و دیگران اگر اضرار به دیگران حرام است که مضارّه است اضرار به خود حرام نیست اگر اذیت دیگران حرام است اذیت به خود حرام نیست اذیت چه به دیگران چه خود حرام است؛ بنابراین از باب اذیت از نظر بهداشتی از نظر اضرار بهداشتی نه اینکه فعلاً مریض شه تب کنه بمیره نه خیر إثم است یعنی این دود سیگار جوری میکند انسان رو که برحسب نظریه طبی چند درصد از سرطانها در اثر این داره حالا نگران نباشید برای اینکه بالفعل موجوده بالفعل این (مشخص نیست) و این جرمی که بر حنجر انسان قرار میگیره از صحت انسان از عمر انسان از راحتی انسان عرض میشود که کاهش میده؛ بنابراین ضرر دارد نسبت به ناموس و صحت به ناموس و صحت برمبنای اسلامی ناموسِ جان عرض میشود که لازم الترک است این ضرر داره حالا کسانی میگویند که ما روی یه سیگاری صحبت میکنیم سیگار و چپق و قلیون و تریاک و چیزهایی که دوده یا دود نیست دود باشه یا دود نباشه اگر بنگ دود نداره خب دود نداشته باشه یا دود یا غیردود آنچه را که انسان استعمال میکند از نظر مشروب یا مأکول یا دخان حالا در دخان داریم بحث میکنیم این از چند حال خارج نیست یا صرفاً ضرر است البته یه احتماله یا صرفاً ضرر است یا صرفاً نفع است اینکه تقسیم میکنیم برای تکثیر کلام نیست مثال زدم یا صرفاً ضرر است یا صرفاً نفع است یا نه نفع است و نه ضرر است یا اینکه هم نفع است و هم ضرر در اینجایی که هم نفع است و هم ضرر گاه نفعش بیشتر است گاه ضررش بیشتر است گاه نفع و ضرر یکسانه هرکدام در جای خود حالا در باب سیگار، در باب سیگار کشیدن و قلیون و چپق و سایر دخانیات برای کسی که معتاد نیست داریم بحث میکنیم کسی که معتاد نیست به سیگار اصلاً سیگار از او تساوی نفع دارد تساوی نفع ندارد اصلاً بله کسی که معتاد است میگه من معتادم اگر سیگار نکشم خسته میشم فکرم چنین میشه فکرم خسته مطلبی است که باید بحث کرد اما کسی که معتاد نیست و سیگار براش تعارف میکنند چون مجانی میکشه یا هرچی هست سیگار تعارف میکنند یا قلیون تعارف میکنند یا چپق یا تریاک تعارف میکنند یا برسر طمع هست این آیا نفعی در کار است خب نیست نفع از نظر پولی که جزء نوامیس خمسه است ناموس جان عمر انسان زیاد میکنه ناموس صحت بهداشت انسان تقویت میکند ناموس عقل انسان عاقلتر میکند خودش جدا بشه بیعقلیست ناموس مال، مال انسان زیاد میکنه یا هدر میده برای کل نوامیس داره سیگار برای ناموس عقیده اگر انسان عقل سالم در بدن سالمه اگر انسان عقلش سالم، بدنش سالم باشد عقلش سالمتره خیلی کم اتفاق میافتد که عقل سالم باشد و بدن ناسالم باشد و به حد اسناد مقام اسناد مقام اسناد بکشن بزنن مریض باشن هرچه باشد مقام اسناد بحث میکنیم؛بنابراین چون ارتباط دارد این پنج ناموس به هم؛ بنابراین اضرار دود کشی سیگار کشیدن و چپق کشیدن و قلیون کشیدن نسبت به کل نوامیسه و حد پیش پا افتادش و بَیِّنش ناموس مال و ناموس صحت و بهداشت خب اگر نفع ندارد چیه اگر نفع ندارد اسراف نیست اضرار مطلق نیست بلکه تبذیره إنّ المبذرین کانوا اخوان الشیاطین این هم مال را دور انداختن است و بهرهای نبردن به اضافهای که بهرهای نبرد بلکه ضرر از برای بهداشت و صحت اوست؛ بنابراین سیگار کشیدن به دلیل حداقل دو آیه قرآن آیه تبذیر و آیه و إثمها أکبرُ من نفعهما اگر نفع داشت اگر نفع داشت در بُعدی که برای کسی خواهد بود که معتاده برای کسی که معتاد نیست کسی که معتاد نیست مطلقاً ضرر است و هیچ نفعی براش تصور ندارد در هیچ بُعدی از ابعاد درونی و برونی؛ بنابراین سیگار کشی حرام است آقایون اخباری که میگن ما احتیاط میکنیم نص نداریم میگیم نص قرآنی داریم شما اخباری هستید به اخبار توجه میکنید به قرآن توجه نمیکنید
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: إثمهما با قاعده (مشخص نیست) إثمهما أکبر من نفعهما هرکاری إثمش بیشتر از نفع باشد خوردن باشد آشامیدن باشد رفتن باشد نکاح کردن باشد هرچه باشد حرام حالا اونو بحث میکنیم هم از باب تبذیر ما اینجا دو سخن داریم و یک سخن، یک سخن این است که بر مبنای آیه تبذیر کسی که معتاد به سیگار کشی است به اصطلاح آغازگر است بر سیگار کشیدن یا بر چپق یا بر دودهای دیگر این ضرر خالص است در دو بُعد ضرر نسبت به ناموس صحت، بهداشت و ضرر نسبت به ناموس مال گذشته از ضرری که بر علیه اسلام دارد که سیگارها را مستعمراً و مستکبراً درست میکنند و کل پول به جیب آنها میرود گذشته ضررهای شخصی رو میگیم از نظر ضررهای شخصی ضرر دو بعدی دارد این جملهای که ما میفرمودیم اما جملهای که به اخباریین میگیم اخباریین میگن در روایات ما ندارد که دود سیگار حرام است سیگار نبوده اون موقع دود تریاک حرام است دود چپق قلیون این حرفا حرام است نداریم ولکن برمبنای قاعده وجوب احتیاط، احتیاطاً ما ترک میکنیم دو حرف داریم یگ حرف این است که در اخبار ندارد اما به قرآن مراجعه کنید سوره اسراء دارد إنّ المبذرین کانوا اخوان الشیاطین وانگهی اگر نه در قرآن دارد و نه در اخبار
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: اگر نه در قرآن دارد و نه در اخبار چرا احتیاطه و لاتقفُ مالیس لک به علم قل فلله الحجةُ البالغه حجت خدا بالغ است اگر چیزی حرام است در کتاب یا سنت یا در هردو به طور بَیِّن بیان شده اگر یگ نصی یگ ظاهری یگ دلالتی ما درکتاب و سنت در قالب دین نداریم قطعاً حرامه جای احتیاط نیست احتیاط جایی است که احتمال حرمت بدهیم اگر احتمال حرمت ندهیم جای احتیاط نیست اگر ما احتمال بدیم شرع حرام کرده است جای احتیاط واجب نیست دیگه احتمال نداره چرا برای اینکه اگر حرام باشد سیگار کشیدن در کتاب یا در سنت یا در هردو باید باشه چون قل فلله الحجةُ البالغه این مال اخباریها. اصولیها میگن که نه خیر احتیاط جا نداره و عرض میشود که حرام به حساب اینکه دلیل نداریم میگیم دلیل داریم ولکن اون ادلهای که شما پیش رو میگیرین نداره در کتاب داریم فإنّ المبذرین کسی است که معتاد شده، معتاد شده یا روی اجبار، یا روی اضطرار، یا روی اختیار یا روی هرچی معتاد شده این آدمی معتاد شده اگر سوال کنی میگه سخت است من ترک کنم خب اگر کسی معتاد به زنا بشه و شهوت به این بیفته سخت است زنا را ترک کند مگر هرسختی اباحه میکند ترک محرم سخت است بله یه مطلب کسی که معتاد به این سیگار است اگر سیگار را ترک کند بیمار میشود اون وقت قطع باید بکنه اما اگر نه خیر کلاً اینجوره کسانی که سیگار کشند قدرت بر ترک دارند مثلاً فرض کنید که سیگار میکشد تو بگو سی سال تو بگو شصت سال تو بگو دویست سال خب روزی یه دونه کم کنه خب روزی نصفی کم کردن ضرر نمیزنه تو بگو یه نصفی یا یه دونه کم کردن آخر سر، سر از ترک درمیاره اگر هم ضرر کند اما اگر ضرر نکند کسانی سوال میکنند میگن که ما که سیگار میکشیم فکرمون قوی میشه بهتر مطالعه میکنیم سوال شدهها اگر سیگار نکشیم خسته میشیم یا در مطالعه یا در تدریس یا عرض میشود درس خوندن یا در رانندگی خسته میشیم ولی سیگار که میکشیم خستگی ما رفع میشه میگیم خیال اون خیاله اگر سیگار برای رفع خستگی باشد خیاله أولاً ثانیاً آیا این سیگار که ضرر دارد قطعاً به مزاج انسان و نفعی فرض دارد که اون نفع رفع خستگی است خستگی انسان برطرف میکنه آیا سیگار بدل حیلوله ندارد یعنی چیز دیگر رفع خستگی انسان نمیکند چیزهای دیگر رفع خستگی انسان رو میکند وانگهی در عمق قضیه بحث میکنیم در این احتمال که عرض کردیم این سیگار یا قلیون یا چپق فرض کنید هم نفع دارد و هم ضرر دارد ولکن إثمهما أکبر من نفعهما نه أکثر نه أفضل إثمهما أکبر من نفعهما باید دید که آیا ضرر الزامیست یا نفع الزامیست آیا این نفع بردن الزامیست که اگر این نفع را نبریم ضرر میکنیم یا ضرر نمیکنیم اگر کسی که معتاد به سیگار نیست سیگار نکشد خب این ضرر نکرده چون سیگار هم بکشد نفعی نبرده اما کسی که معتاد به سیگار است و خیال میکند که اگر سیگار بکشد چشمش قوی میشه و رفع خستگی میشه اگر سیگار نکشد چشمش ضعیف میشه و خسته میشه گنگ میشه آیا این ضرر و نفع در مقایسه کدوم أهمّ است أهمّ باید مقدم بشه دیگه ضرر الزامیست یعنی این ضرر لابدّ انسان است سیگارکه میکشد نگوتین و جرم هایی که در ریه و چی قرار میگیرد این قابل جبران نیست هست که بره جبران کند بدتر میشه حالا اما اون نفع اولاً بدل دارد ثانیاً الزامی نیست میخواید کتاب بیشتر مطالع کنید کمتر مطالعه کنید اینکه واجب است بیشتر مطالعه کنید مگر واجب است کتاب بیشتر مطالعه کنید مگر واجب است ببین اگر میگیم اگر مگر واجب است که در حال خستگی مطالعه کنید که سیگار رفع خستگی کند؛ بنابراین نفع الزامی نیست بلکه ضرر الزامیست اگر ضرر لابدّ منه هست و الزامیست اما نفع الزامی نیست آیا از مصادیق و إثمهما أکبر من نفعهما هست یا نه حالا این آیه در بُعد خود (مشخص نیست) بحث میکنیم عرض میشود که یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما إثم کبیر و منافعٌ للناس و إثمهما أکبر من نفعهما أکثراً تا اون جایی که کتاب قانون و قرآن دارد خداوند أحکام با دلیل ذکر کرده خب منتهی دلیلی که مخصوص مورد ذکر نیست دلیلی است که عامه إثمهما أکبر من نفعهما این یک قاعده عامیست در نکاح در ملبس در مسکن مشروب مأکول در تکلّم در علم در عقیده در فکر در برخورد در هرچی هرکاری که دو بُعد دارد یگ بعد إثم است و یگ بعد نفع اگر نفع و إثم هردو الزامی هستند مباحه یعنی اضافه میکنم که إثم ضرر نفع عرض میشود که ابهام منتهی اگر ترک نفع مُضِر باشد بله ترک مثلاً غذا خوردنی که میمیره غذا خوردنش واجبه ترکش ترک نفعه ترک نفع ضرره بله اگر ترک نفع مُضِر باشد؛ بنابراین اینجا ضرر عنه بین ضررین ضرری که در أثر خوردن است و ضرری که در اصابه نخوردن است ضرری که در أثر خوردن است یگ مقدار ضرره ضرری که در اثر نخوردن است نخورد نخورد نفع باطل نمیشود اون نفعی که در اثر خوردن حاکم میشود نفعیست که ترکش ضرره اگر این دو ضرر یکسانند إباحه هست اگر ضرر أهمّ از، ترک نفع است حرامه اگر ترک نفع أعمّ است از ضرر یا راجح است یا واجب یعنی نفع جوری است که اگر این نفع را رها کنند ضرری بیشتر خواهند دید از ضرری که در فعل این هست؛ بنابراین در موازنه ضرر عنه بین أهمّ و مهم أهمّ مقدم است بر مهم اگر أهمّ و مهم در کار نیست که مباح است اگر أهمّ و مهم در کاره اگر أهمّ در بُعد وجوب و الزام است أهمّ واجب است چه ضرر باشد چه نباشد اگر أهمّ در بعد رجحان است استحباب است در فعل و مرجوحیت و مکروهیت است در ترک؛ بنابراین تمام این مواردی که گفت ما از این آیه و از آین آیات به طور استفاده میکنیم حالا در برگشتمون به سیگار این سیگار کشیدن برای کسی که معتاد است آیا ضررش أهمّ است إثم اینجور إثمه چون ضرر هم فعله هم نگاهش به محرک کردن و نگاه پایین کردن آیا این ضررش جبران دارد خب ندارد و اما آیا نفعش الزامیست اینکه میگیم فکرم بهتر میشود خستگیم رفع میشود خستگی رفع شدن، رفع نشدنش ضرر است نه خیر فکر بهتر میشود مطالعه بهتر میکنم اگر مطالعه کمتر کنی ضرر است نه خیر اگر هم ضرر است ضررش مانند ضرری است که به بهداشت شما وارد میکند نه خیر پس یا ضرر اصلاً نیست ترک نفع یا ترک نفع اصلاً ضرر نیست و اگر هم ضرر باشد بسیار کمتر است از ضرر ایجابی (مشخص نیست)؛ بنابراین به قولٍ مطلق سیگار کشیدن، چپق کشیدن، قلیون کشیدن تریاک کشیدن بدتر چرس و بند و أفیون عرض میشود که چیو این حرفا به طور کلی حرام است چه اونجایی که ضرر خالص باشد و چه اونجایی که إثمهما أکبر من نفعهما وانگهی این اکبر بودن در بُعد ظاهر که نیست مثلاً در بعد خمر و میسر کسانی که خَمّار و قَمّار هستند عرق میخوره شراب میخوره و مسکرات دیگه رو میخوره خب کیف میکنه دیگه چرا در چند بُعد اول از زندگی امر کرده حیوانش رو مثل حیوانی که مسئولیت نداره مسئولیت نداشتن نفع از بُعد حیوانی یا نه بله یک دو کسی که انگور برمیداره و شراب میکنه میفروشه نفع اقتصادیش بیشتر دیگه
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: (مشخص نیست) نه بله مسئولیت در بعد امر کردن برطرف میشه ولی این مسئوله در بعد تکلیف مسئوله ولکن به معنا که قبل از اینکه این مسکر رو بخوره و عقلش زائل بشه عقلش ضعیف بشه خب چجور عقلش میرسید ناموسی مالی جانی فلانی بره پیگیر بشه ولی وقتی که عقل زائل شد به طور کلی یا به طور عرض میشود که بعضی این مثل حیوانات میشه؛ بنابراین تعمیم داد که این مثل حیوان بشه که تشخیص ندهد این بده تشخیص دادن بده خودش اذیت کننده است خب عقل مزاحمه دیگه خب عقل داشتن مزاحمه میخواد این مزاحمت و حجت از بین بره تا بدون زمان مانند حیوانات به جان و مال و ناموس و عرض و همه چی هشتاد میلیارد تصرف کنه ولکن این عرض میشود إثمهما أکبر من نفعهما، نفع یا نفع ظاهریست یا نفع معنوی إثم یا إثم ظاهریست یا إثم معنوی ممکن است یگ کاری که انسان میکند چیزی که میخورد عملی که انجام میدهد ممکن است نفع ظاهری داشته باشد صد در صد نفع ظاهری نفع فکری نفع مالی نفع عقلی نفع جانی ولکن ضرر معنوی و ضرر عقیده داشته باشد اگر در بُعد عقیدتی مضر باشد خوردن گوشت خوک انسان را دیوث کند به ظاهر قویه از نظر ظاهر گوشت خوک (مشخص نیست) از گوسفنده عرض میشود که نفع مادیش از نظر ارزش کمتر و نفع خریدش بیشتر و از نظر خوردن قوت بیشتری و عرض میشود که نیروجات میده از نظر ظاهر انسان حساب کنه کسانی که میگن اگر (مشخص نیست) اونم بردارن ولکن از نظر ظاهری کلاً نه ولکن از نظر درونی که آگاه نیستند مردم یا اگر آگاه بشند کم آگاهند هنوز از نظر درونی و از نظر معنوی در دنیا و بعد از دنیا إثمه بنابراین نمیشه ما نفع و إثم را در بُعد ظاهری فقط ببینیم بلکه از نظر ناموس مال، از نظر مال و ناموس صحت و ناموس جان که کلیت دارد فقط نمیتوان در نظر گرفت بلکه از نظر ناموس عقیده و ناموسِ ناموس کسانی هستند که در قمار ناموس خودشون رو میبازند پولاش تموم میشه بعد زنش رو میبازه زنش رو ببازه دخترش رو ببازه خواهرش رو میبازه خب اینها براشون چیزی نیست برای اینکه میگوید ما گاه میبریم و گاه میبازیم در برد برد و در باخت تسلیم میکنیم ولکن اینها ناموس را در بُعد معنوی و در بُعد زیانتی و مسئولیت شرعی حساب نمیکنند؛ بنابراین این قاعده و إثمهما أکبر من نفعهما قاعده ایست که باید نوامیس را کامل در نظر گرفت بر چه میزان، بر میزان شرع نه بر میزان حیوانیات(مشخص نیست) بر میزان شرع، که درگوشت خوک چنینه در مسکرات چنینه و در همه اینها باید که این میزان در نظر گرفته بشه حالا بحث اولی که ما داشتیم به عنوان قاعده کلی یا قاعده جزئی این است که دخانیات کلاً چه برای کسانی که معتاد هستند چه برای کسانی که معتاد نیستند این کلاً عرض میشود که حرامه بله در باب صوم مبطل صوم نیست قطعاً دخان مبطل صوم نیست چون نه مأکول است و نه مشروب است و نه عمل جنسی است نه ارتماس است که بعضی میگن حرامه عرض میشود که مبطل است نه تنقیحت که مبطل است نه استفراغ است که مبطل است نه کذب بر الله و رسول که مبطل است در کتاب و سنت نداریم که مبطل است پس مبطل نیست بلکه در سنت داریم که مبطل نیست اما آیا مبطل صوم نیست عدم ابطال صوم دلیل بر حلیته نه خیر خیلی چیزها حرام است ولی مبطل صوم نیست نگاه کردن به زن أجنبی حرام است ولی مبطل صوم نیست معاذ الله بوسیدن زن نامحرم حرام است مبطل صوم نیست مبطل صوم فقط عمل جنیست که عرض میشود که با دیگری باشد که با خود باشد که حالت استمناء این حرفا باشد؛ بنابراین دخان دو بُعد دارد بُعد حرمت همه جایی است اما بُعد ابطال در هیچ عبادتی ندارد بله اگر در حال نماز انسان سیگار بکشه در حال نماز انسان چیزی تو دهنش باشه و مزاحم با نماز نباشه باطل نمیکنه ولی در حال نماز دست بذار رو صورت (مشخص نیست) این حرامه چرا برای اینکه آیه مبارکه إنّ الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر مرز داره بیان میکنه و للبحث تتمات …