جلسه ششصد و هشتاد و یکم درس خارج فقه

خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها (حلال گوشت و حرام گوشت)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

چند روزیست که بحث در انعام عرض کردیم مکررا که احلت لکم بهیمه الانعام هم حیوانات دریایی را شامل است و هم حیوانات هوایی را و هم حیوانات زمینی را شامل است مثلا راجع به انعام پرنده در قرآن شریف ظاهرا دو ایه داریم که میشود مورد استفاده حلیت بعنوان ضابطه عامه بشود سوره پنجاه و شیش ایه چهل و یک و لحم الطیر مما یشتهون و لحم الطیر مما یشتهون درست است که مربوط به جنت است اما حلیتی که در قران شریف ذکر شده است حلیت در شریعت اسلام است و حلیت در شریعت اسلام اگر مطلقه باشد هم حلیت در عالم تکلیف است و هم حلیت در عالم جزا و لحم طیر مما یشتهون طیرا در اینجا منکر است و تمام پرندگان را شامله طبعا پرندگانی که از انعام باشند نعمت باشند نعمت نباشند به اون وجهی که عرض کردیم.

و همچنین در سوره سی و هفت ایه نوزده و الطیر محشوره کل له اواب این مال دنیاست دیگه عالم تکلیفه سلیمان از عظمتها و سلطه هاش این بود که والطیر محشوره کل له اواب تمام طیرها تمام پرندگان گرداگرد سلیمان جمع بودن و نیازمند به صید و گرفتاری گرفتن انها نبود کلا له اواب اواب عرض میشود که صیغه مبالغه عائب است یعنی راجح رجوع میکند به سلیمان حالا سلیمان گوشت طیر میخورده است و نمیخورده بله کل له اواب ازبرای اینکه لشگر سلیمان لشگرهای بره ای و عرض میشود که جوی بوده اند و ازنظر کل له اواب یعنی بعنوان اینکه مثلا هدهد  هدهد که خطیب الحدائق بوده عرض میشود که و مرسل سلیمان بوده نامه ای از سلیمان ازبرای ملکه سبا بلقیس برد مثلا کارهایی که با طیر انجام میشود نسبت به غیر سلیمان و سلیمانها طی کردن و خوردن است و این حرفا اما نسبت به سلیمان اعم است از خوردن و کارهای دیگری که از طیر انجام میشه. در این میانه بعضی از حیوانات هست که حالت سلبیه و مایی دارند ولذا بعضی قول کردن یعنی اکثرا قول کردن به حرمت گوشتشون و قلیبی حکم کردن به حلیت مانند کلاغ

راجع به کلاغ ما روایاتی هم داریم وسائل الشیعه جلد شونزدهم از بیست جلدی صفحه سیصدو نودو شش باب حکم اکل الغراب و قیضه من الزاغ و غیره البته علامه در تبصره میفرماید که یکره و یکرهم یعنی مرجوحه البته اکثر فقها قائلن به حرمت حالا روایت اول عن زراره عن احدهما انه قال ان اکل الغراب لیس لحرام خوردن کلاغ حرام نیست نه کلاغ زاغی کلاغ حرام نیست

بله نخیر روایته عن احدهما علیهم السلام انه قال ان اکل الغرابه لیس بحرام انما الحرام ما حرم الله فی کتابه ازجمله روایاتی که این مطلبو تایید میکنه تاییدم نکند قابل قبوله خداوند کل محرمات را کلا یا جزئا و کل واجبات را کلا و یا جزئا در قرآن ذکر فرموده قل ما اوحی الی عرض میشود قل لا اجد فی ما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه و همچنین ایات سه گانه دیگر انعام که محللات و محرمات کرده غراب جزو اونها نیست نه شخصا نه نوعا ببینید نه شخصا نه نوعا خب شخصا لحم خنزیر مستثنی نوعا هم مستثناست اما ایا غراب شخصا مستثناست؟ نه نوعا مستثناست؟ نه چون نوعا مستثنی اونیکه مهاجمه اونیکه اونیکه از انعام نیست انعام دارای دو بعد است که چنانکه تا اینجا عرض کردیم یک بعد از ابعاد انعام اینست که نعمت است کلا یک بعدش شک داریم اگر شک داریم پرنده ای یا چرنده ای نعمت است برحسب عام و مطلق خلق لکم ما فی الارض جمیعا حله و در قران هم که نه نوعا و نه شخصا قراب استثنا نشده است بنابراین کلاغ طبق این روایت حلاله البته این جور روایات که استناد به قران میکنه کمه چون قران همیشه کمرنگ بوده این یه روایت ایشون میگد قبول لهذا یحتمل الامر علی التقیه عجب استناد به قران حمل بر تقیه است وقتی که معصوم استناد به قران نقل شده این استناد به قران نقل بر تقیه است این یه روایت

روایت دیگر عن جعفر ابن محمد علیهم السلام انه شرع یا کره اکل الغراب لانه فاسق خب اولا کرها یا کرها کراهت در منطق قرآن اغلب حرمتا هست ولکن همین کراهت که اغلب حرمت است هست در سه بعد استعمال میشه گاه مجموعی گاه شخصی مجموعی انچه را که انسان بدش میاد یا حرام مقلد است یا حرام معادیست یا همش بده دیگه پس بد امدنها فرق داره گاه بد امدنی که مقلد است حرمت مقلده است که کل ذلک کانت سیئه عند ربک مکروها از حرامها حرامهای مقلد را خداوند فرموده کل ذلک کانت سیئه ان ربک مکروها یعنی بد امدن بسیار بد حرمت بسیار مقلد گاه مکروه استعمال میشود در حرمت عادی گاه مکروه اطباق گاه مکروه استعمال میشود در مرجوعیت اما با قرائن است که ما میگیم یا حرمت مقلد است یا حرمت عادیست یا مرجوعیته در اینجا قرینه ای بر حرمت وجود ندارد بلکه قرینه بر عدم حرمت وجود داره وانه فاسق چطور فاسقه؟ غراب چرا فاسقه فاسق است برای اینکه نوک میزند صابون شما میبره نوک میزند چشم بچه رو درمیاره خب خیلی حیوانات فاسقن مگر خروس فاسق نیست مگر مرغ فاسق نیست اولا و ثانیا فاسق مگه مکلف است که فاسقه خب

اشکال نباشد اگه مرغ انه فاسق لانه فاسق انه کره انه عن جعفر ابن محمد انه کره اکل الغراب لانه فاسق اگر فسق تکلیفی بدانیم که کلاغ و غیر کلاغ و حیوانات فاسق نیستن اگر فسق در بعد تکلیف حیوانی بدانیم خب خیلیها فاسقن اگر اصلا فسق ندانیم فاسق معنا نداره بنابراین فسق در بعد تکلیف حیوانی ایا حیوانات اگر ظلم کنن مجزی هستن یا نه برحسب ایه انعام بله ولکن مکلف تکلیف انسان نیستن خب اگر مجرد فسق حیوانیست فسق حیوانی در گاو هست در گوسفند هست در شتر است در الاغ است در اسب هست بنابراین تمام حیواناتی که فسق میکنن در بعد تکلیف حیوانی باید حرام باشن بنابراین حالا اگرم این درست بشه انه کره صراحت در حرمت یا حرمت مقلده ندارد

حدیث سوم عن ابی الحسن رضا علیه السلام سالته عن الغراب الابقع و الافرغ عرض میشود که کلاغهای سیاه نه کلاغ زاغی ایحل اکلها فقال لایحل اکل کل شی من الغربان زاغ و غیره اصغ پس تناقض بین شد و روا علی ابن جفر بکتابه حدیث دیگر عن ابی یحیی قال سال الرضا علیه السلام عن الغراب الابقع کلاغ حسابی سیاه فقال انه لایوکل و من احل لک الاطوع کی بر تو حلال کرده است کلاغ سیاه رو اینم استفهام حدیث دیگر سالت ابی الحسن رضا علیه السلام عن بید الغراب قال لا تلک بنابراین احادیث در باب اینکه کلاغ حلال است یا حرام است مطابق است با آیات اطلاق دارد ولو اگر مشکوک باشد اطلاق حل شامل غراب میشه بنابراین درنتیجه از باب لا تقف ما لیس لک به علم ما حکم به حرمت نمیتونیم بدیم گرچه حکم به حلیتی که مرجوح نباشد هم نمیتونیم بدیم این مربوط به غراب ولو فقهای غراب از پرنده هایی که حالت بینابین دارن پرنده هایی که هم از انعامن و هم اگر شک کنیم که از انعامن این داخل عرض میشود که عامه طوقیست هو الذی خلق لکم ما فی الارض

راجب اجزای حیوانات این حیوانات اگر دریایی هستن که اجزائشون کلا اونی که حلال است حلاله ماهی اجزای غیر حلال نداره مگه لجنهایی که داخل شکمشه از خبائثه نخیر و اگر پرنده باشد بحثیست و اگر چرنده و زمینی باشد بحث دیگریست. سوال اول ایا اونچه در دریا دریا هست یا دریای چیزی که از حیوانات در روایات دارد حرام است این پرندگانم شامل است یا نه؟ مرغ و کبوتر و اینها هم شامل است یا نه یا شامل نیست؟ نخیر شامل نیست برای اینکه روایاتی که این اجزا رو حرام کرده این اجزا رو حرام کرده است از چاهار پایان از حیوانات بری از حیوانات هوایی حرام نکرده بنابراین بر اصل حلیت باقی میمونن مگر خبائث انچه که محرز است از خبائث از خبائث چه حیوانات دریایی چه بری و چه جوی این حرام خواهد بود. سوال راجب حیوانات بری

حالا بریم ببینیم باید خورد یا نخورد بحثه این بحث به جایی نه نه این ممکنه خبث فتوا باشد ممکنه خبث باشد ممکنه حکم اجتهاد باشد بیضه نمیخورن بیضه گوسفند نمیخورن اونها نمیخورن خب پس میخورن نمیخورن چیه حالا روایت که بله بله بله ضرورت عرض میشود که

باب سی ام صفحه چارصدو سی و شش از وسائل الشیعه باب سی و شیش صفحه چارصد و سی و هفت باب ما یحرم من الذبیح و ما ببینید قبل از اینکه روایتو بخونیم اول این روایات در تعداد محرمات ذبیحه تناقض دارن و تناقض به حساب هست چارده تا هست ده تا هست هفتا هست پنجتا هست دوتا هست یکیم هست پس بینشون تناقضه در بعدی دیگر مضاده دارن با نصوص قران برای اینکه در نصوص چارگانه قران چار ایه ای که دوتاش مکیست و دوتا مدنیست از اجزای ذبیحه اونچه حرام شده است فقط دم است غیر دم نیست در این آیات و در آیه سوره اعراف یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث پس دو چیزه یکی دم یکی خبائث خبائث اعم است از حیوانات و غیر حیوانات حالا خبائث حیوانات

پس دم حیوانات دم مدفوع دم مدفوع حیوانات و خبائث حیوانات حرام است اما اگر خونی که باقی مونده است در شکم حیوان چه یکجا باشد چه یکجا نباشد این حلاله و اگر از خبائث نباشد بنابراین حلاله پس انچه محرز است از اجزای حیوانات و حرام است طبق نص منحصر قران عبارتست از ذبح مسفوح ان یکون میته او دما مسفوحا و عرض میشود که خبائث نه چاهارده است نه ده تاست نه هفتاست نه پنج تاست دوتاست بله ممکن است خبائث از حیوانات مصادیق متعددی داشته باشد ولی اون مصادیق متعدده بعضی از موارد دهگانه چاهارده گانه هفتگانه پنجگانه رو شامل نیست بلکه اون بعض را که شامل نیست مشمول به لغت نیست اون بعض که شامل است مشمول به حرمت است ولو حرمت بعنوان خبائث البته در خبائث هم بحث کردیم روایت

روایات روایت اول عرض میشود که عن ابراهیم ابن عبد الحمید عن ابی الحسن رضا علیه السلام قال حرم من الشاه سبعه اشیا الدم و الخصیتین و القضیب و المثانه و الغدد و الطحال و المراره البته باید خودمونو تجدید کنیم و خالی کنیم از عادت عادت کرده ایم برحسب اجتهاد نه تقلید اجتهاد و تقلید که چاهارده تاعه یا هفتاعه یا ده تاعه یا چندتا حرام شد بدمون میاد کمااینکه در باب ازدواج همینطوره دیگه در باب ازدواج با دختر ازدواج با مادر ازدواج با مادرزن یه نحوی چندشش میشه انسان چندش شدن ازنظر طبع انسانی نیست بلکه ازنظر تقلید در کل شرایع است ولذا در بعضی موارد حلال بوده و بعضا حرام شده مثل ازدواج خواهر و برادر که در نقض اول حلال بوده بعدا حرام شده بنابراین اگر انسانی تمایلی ندارد به زنی که در شرایع  مقدس الهیه اسلام حرام شده است این نیست بلکه عادت کرده ایم برمبنای فتوای مختلف و برمبنای اجتهاد مستمر رو این اصل اگر از بیضه گوسفند انسان بدش میاد که انسان مومن بافتوای اجلایی تقلید باشد ولکن اگر انسان خودشو خالص خالی خالی کنن از اسلام و از کفر از اسلام خارج کنن از اسلام و از کفر و از خالی کنن بیضه گوسفند نخوردیم و نخواهیم خورد کلا مرجوح است ولکن بیضه گوسفند عین دنبس اونایی که خوردن میگن عین دنبس چقد خوشمزس چرا از خبائثه چون از خبائث بودن یعنی طبع انسان که ماهوانسان

ولکن این چون از خبائث بودن چون از خبائث بودنه طبع انسان از خوردن بیضه کباب شده گوسفند چندشش میاد چندش نمیشود بله طبع چندش میشود به حساب عادت بر اجتهاد و عادت بر تقلید ولکن طبع انسان به ماهوانسان نه خواصا نه تخصیصا از خوردن بیضه گوسفند چندشش نمیشه ولکن ولکن طبع انسان از خوردن نمیخورد نمیخورد مرتب سر کبابی نمیخورد ولکن در طرف مقابل در طرف مقابل خون از خبائثه خون خون واقعا خبائثه ولکن همین خون که از خبائثه خداوند این خون که از خبائثه ذبح غیر مسفوح را حلال کرده یعنی اگر کسی خواست خونی که غیر مسفوح است در حیوان در بخورد اشکال ندارد ولو از خبائثه

بنابراین بین خبائث الهی و خبائث بشری یعنی بعضی از خبائث است که هم بشر بماهو بشر طبعش چندششه و هم خدا بعضی از خبائث است که بشر چندشش نمیشه مقابل بشر ولی خدا نهی کرده و بعضی از خبائث که بشر چندشش میشه و خدا تجویز کرده بعضی و یحرم الخبائث این خبائث در دو ‌بعده یک بعد خبائثی که این خبیثه این خبیثه اون خبیث ولو طبع انسان چندشش میشه حرامه ولکن قاعده کلی کدام است؟ قاعده کلی اینست که اگر چیزی بشر بماهوبشر طبعش چندش شد و بعد تحمیلش کنن تا بخوره یا مریض بشود تا بخوره یا مستحق بشود تا بخورد در این خبائثه و یحرم عن الخبائث تمامشو شامله

مثلا اگره شخصی بشه بعضیا پنیر بدشون میاد پنیر که بدش میاد اگر بخوره حرامه نه خبائث یعنی اونیکه بشر بماهوبشر تنفر دارد از خوردنش اگر بشر بماهو بشر تنفر دارد از خوردن چیزی کاری به افراط و تفریط نداریم اسلامی میگویند بماهوانسان بماهوانسان نیستن چون اونها بلکه بلکه بیضه گوسفند را اگر حرام نباشد انسان میخورد یا نه میخوره کمااینکه کسانی که دارن کبابی این کبابو میخورن چندششون نمیشه اگر چندشش بشود به اجبار میخوره ولکن هم هست که میگن برای تقویت بدن خوب است تقویت کمر خوبه میخوره چندشش نمیشه چندش شدن یه مرتبه ازلحاظ طبع بیضه گوسفنده کباب شده است میشه عرض میشود که دنبه از لحاظ حکم از لحاظ حکم بله ولکن از لحاظ طبع چندشش نمیشه. بنابراین من تعبیرش رو از اول تا اخر مام از اول تا اخر اینطوری جواب میدیم.

حالا عرض میشود که او دما مسفوحا یه وقتیه خونیست که ریخته شده است از حرام است کلا اما خونی که در حیوان باقی مانده در مراحل باقی مونده یا در اعضای حرام حیوان بقول شما باقی مونده یا در اعضای حلال حیوان باقی مونده تمام اینها باید که حلال باشه چون حد دیگه الا ان یکون میته او دما مسفوحا اگر ظن غیر مسفوح باشد حلاله اگر اجزای دیگر باشد حلاله فقط ظن مسفوح طبق نص این چاهار ایه و عرض میشود که خبائث حرامه بنابراین اختلاف فتاوا در این بحث که در فتاوا اختلاف دارن اقایون خونی که در بدن حیوان باقی مونده اگر یکجا جمع باشد به اون میگن حرامه اگر پخش باشد حلاله پس راجع اگر در حکمی در جزئی که حرام است باشد در ضمن اون جز حرام است اگر در عضوی که حلال است باشد ولو جمع باشد حلاله این فتوای دوم و فتوای سوم و فتوای چاهارم کمااینکه در حاشیه حاشیه کلی

ولکن تمام این فتاوا کنار است بحساب اینکه دم مسفوح شما که میگید که حرام است چرا میگید چون این عضو حرام است بنابراین خون حرام نخیر ممکن است این بخشی از حلال باشد بخشی برش حرام باشد اون بخشی که حرام است فلان عضویست که از خبائثه و اون بخشیش که حلال است غیر مذبوحه این چه در عضو حرام است حرام است دلیل نمیشه یا اینکه شما میگید که اصولا خبائث حرامه اگر یک لیوان خون از داخل بدن حیوان بردارند انسان چندشش میشه چون بماهوانسان همینطوره بماهوانسان که بنابراین حرام کرد خبائثه میگیم بله از خبائثه ولی خداوند در نص دوم استثنا کرده است که اگر از خبائثه در غیر مسفوح به نص حلاله کمااینکه عرض کردم بین خبائث بشری و خبائث الهی و نصوص عرض میشود که منقطعه بنابراین خون غیرمسفوح حلاله

و اما عورت حیوان عورت حیوان کی میخورد خوردنیه اصلا ما که نخوردیم و نخواهیم خورد عورت گوسفند عورت شتر این از خبائثه دیگه خبیثه از خبائثه ولکن بیضش یا واقعا از خبائث نیست یعنی طبع انسان بماهوانسان از خوردن بیضه گوسفند چندشش نمیشه یا اجزای دیگه مثلا فرض کنید که مغز حروم حروم شد مغز حروم خبثش کمتر از این که خبیث باشه بیضه مغز حروم چندش شدنش کمتره این مغز حروم چرا مغز حرومه اسمش مغز حرام است نه ازنظر لغت بلکه ازنظر اجتهاد و ازنظر تقلید ولکن این مغز عرض میشود که مغزهایی که در کمر حیوان است یا درجاهای دیگر حیوان هست این مغز چرا حرام باشه این از خبائث است یا مشروطه یا نه؟ دم عرض میشود که مدفوع هست نه بنابراین مغز حرام که میگن حرام است حرام نخواهد بود یا مغزه الجماع اینکه در جواب خب این از خبائثه جزو خبائثه کصافطه واقعا مثل عرض میشود که گوسفندی که دماغشو انسان میگیره بخوره حالا گوسفندی که کشتن این دماغ اینو بگیره بخوره این عملا اینکارو نمیخوره بنابراین دو بخشه یا سه بخشه یک بخش خونیست که مونده حلاله و خونی که رفته حرامه بقیه خبائثه خبائث دو مصداق داره سه مصداق داره چاهار مصداق داره بقیش چاهارده تای معین که در روایت هست نیست ده تا نیست هفتا نیست پنجتا نیست چنانکه ما میخونیم.

عرض میشود که حرم من الشاه سبعه اشیا الدم ذبح مسفوح بله ذبح غیر مسفوح و الخصیتین و القضیب بله و المثانه حیوان ادم میتونه بخوره ایشون میگن که بعد واقعا خدا عافیت بده به کسی که فتوا داده و الغدد غده ها خب غده ها چرا حرام باشه غده ها رو این حساب حرامه که فتواست اما واقعا انسان چندشش میشه یعنی غده ای که کباب کنه این غده چندشش میشه انسان نخیر و و الطحال طحال جای خون طحال جای خونه یعنی جاییه که باز شه همش خونه اگر بازش کنی طحال رو همش خونه چون همش خونه حرامه در روایت از امیرالمومنین علیه السلام دارد که میخونیم که فرق بین طحال که جای خون است و جگر چیه ولو اینکه هم جگر خون داره هم طحال که اگر جگر رو آب روش بریزی جگره ولی طحال رو آب روش میریزی خون پخش میشه خون خون پخش میشه آیا طحال مسفوحه یا غیر مسفوحه اینکه خون جمع میشه در طحال ماده خون ایا خونی که با کشتن حیوان میریزه یا نمیریزه نمیریزه روم پس نمیریزه روم بنابراین این فتوایی که از امیرالمومنین علیه السلام نقل میکنند و میکنن مانند اون فتواییست که خون اگر یکجا باشد در عضوی از اعضای حیوان ولو عضو حلال باشد چون خون یکجاست حرامه نخیر حرام نیست و المراره

عرض میشود که عن ابی یحیی قال مراه امیرالمومنین علیه السلام بفتوا فمهاهم عن سبعه اشیا الدم و الغدد و گوشت قلب قلبی گوشت داره قلب انسانم گوشت داره قلبی که این گوشت قلب را میگن که محرماته ایا گوشت قلب که مانند خود قلب خوشمزس و لذت دارد انسان چندشش میشه نه ظن مسفوح است و نه از عرض میشود که از خبائثه و الطحال جایگاه خون و النخاع عرض میشود که مهره کمر این چیزی که در مهره کمر وجود دارد و الخفاع خب و القضیب که معلومه از خبائثه ولکن بیضه حیوان یا مشکوک است یا قطعا از خبائثه فقال یا امیرالمومنین مسحا والکبد الا مجمع خون با کبد که جگر باشد اگر به حساب خونین بودن حرامه هردو خونینن پس فقال کبد دیگه اگر کسی مسئله سوال میکنه مسیله سوال میکنه اگه مسئله باشه ای فلان فلان شده مسئله چنینه مسئله باید جواب داد دیگه بابا این بنده خدا میگد که شما که میگید طحال حرام است ولو بحساب خونه اگر بحساب خونه هم طحال حرام است و هم جگر چون هردو خونه این داره سوال میکنه که اعتراض نمیخواد بکنه قال کذبت بی احترامی ذلک رو این چنینی مما مبینک بخلاف بینهما فاوصی بالطبر و طحال فطورین صبغا مما فقال جب الکبد من وسطه والطحال من وسطه ثم امر بالما در اب انداختن و طحال در وسط در اب انداختن کبد نمیشه

بله اون خونی که بسیار اون خون ازش زخم حالا که کبد هست کبد ولم ینقض منها کبد خون ازش نمیچکه و تو اب بزارن خودش تو اب میره همش مال خونه ولم طحال و خرج ما فیه کله و دما کله همش عملت به فظنه فقال له هذا خلاف ما سیئما هذا لحم هذا لحم لحم حلاله خلاف نص قران شما از علی علیه السلام نقل کردی برای اینکه دما مسفوحا حرامه این طحال که دم مسفوح نیست حلاله این حدیث مناقض است با نص قران

وقتی که میگفتن این مسفوحه وقتی که گفتن قطراتی از خون میاد وقتی که عرض میشود که قطرات خون معلومه در وقتی که شدن کی گفت کلا ما در مسفوحا در دم پس چه گفته یک مسفوح در دم یک مسفوح در آیه کردن یک مسفوح در کردن حلاله نجس نداشته باشه یا داشته باشه یا نداشته باشه وقتی که دما مسفوحا شما میگید در ذبحه یا در روی سه بعده دیگه یا در ذبحه اونیکه متخلفه اگر میگید که نخیر دم مسفوح هر خونی که با ریختن میاد خب یک باز کردن در ذبحه یک باز کردن در طحاله وقتی که ذبح کردن وقتی که باز کردن میاد یک باز کردن در بریدنه رون را سینه را جلو جلو میبرن پس تمام خونها باید بره و خون نمانه چون همش مسفوحه اگر فرض مطلق بگیریم اما فرض مطلق نیست دما مسفوحا یعنی خونی که در ظرف یا نهر حیوان عرض میشود که حیوان بنابراین طحال و غیر طحال و اینها با هم فرق نمیکنه این روایت عرض میشود که مناقض است با نص آیه در

بله کلام معصوم حکم نجس سوال میکنه همونطور که سوال میکنن مثلا یه مریضی میخوان آمپولش بزنن خوب میره باید دکتر بیاد پیشش خب مریضه دیگه بنده خدا هم نمیتونه راه بره خب حدیث دیگر

علیهم السلام قال لا یوکل قال لا یوکل من ما والانم تمام این روایت حیوانات عرض میشود که بری میباشد حیوانات هوایی نداریم در حیوانات هوایی اصلا ما نداریم حیوانات هوایی عرض میشود فقط دم مسفوح دما مسفوحا کله دیگه دم مسفوح بنابراین در حیوانات زمینی روایات داریم که مقداریش قابل قبوله و مقداری قابل قبول نیست ولکن در حیوانات هوایی و پرندگان فقط دم مسفوح به حساب دم مسفوح و خبائث ظنیه

یعنی بر خشکیه جو بله اگر فی البر و البحره بر و بحر هم زمین میگیره هم فوق زمینی رو ولکن سما داره جو داره تفصیل مسایل انهم علیه السلام قال لایوکل من ما یکون و البر و القلم بما فیه ظاهره و باطنه فرد مونث فرد مذکر حرمت و القصبا و و المکینه مکینه رحم رحم حیوان اگر خوراکیه اگر خبیثه که حرامه اگر خبیث نیست خبیث چرا حیوان میپزن برای قابل خوردن است برای خوردنه و الطحال لانه لانه والطحال لانه لانه صرف ظن بودن ظن غدد غده ها محل خروج و الذی یکون بالفعل میگن مغز حرام است و المراره اگر و الحبه عرض میشود که چشم گوسفند چشمشتر چشم گاو این چشم این سیاهی چشمش حرامه بله اگر سیاهی چشم قاطیه خورد کسی اینم از خبائث نیست و عرض میشود که حلاله و الذی یکون فی الدماغ این آشغالهایی که در دماغ حیوانه حلالهه و الدم میگیم دم به قول مطلق نیست بلکه دمم حرامه عن ابی عبدالله علیه السلام قال لا یوکل اکل هفتا بود هفتای هفتای دوم تناقضه و الدم و الطحال و النخاع نخاع که مغز حرام و مغزای دیگر و الغدد و القضیب و المراره مراره که عرض میشود که

حدیث دیگر عن ابی عبدالله علیه السلام قال قال امیرالمومنین علیه السلام احدکم له من غدد فانه یحرم عملا جزام حالا یحرم علی الجزام یا لایحرم علی الجزام اگر غدد از خبائث است حرام خبائثه حرامه اگر که خبائث چند بعد داره و من عرایضم چند مرتبه صحبت کردم و صحبتم کردم عرض میشود که بله همچنین قال صادق علیه السلام فی الشاه اشیا الخمر و الدم و النخاع و الطحال و الغدد و القضیب و المنتجان و الرحم و العوداد این رگهایی که خباثت هست متنیست و سند این روایت فرعی این و ازین قبیل و روایات دیگر

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا

اللهم صل علی محمد و آل محمد