پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و هشتاد و دوم درس خارج فقه

خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

درباره خوردن گوشت حیوانات زمینی و هوایی و دریایی ذبح و نحو و صید بحثهای مفصل و ریشه ای کرده ایم و بوجه عام خوراکی های انسان یا حیوانیست و یا غیر حیوانی غیر حیوانی هم یا جامد است و یا مانع است یا دود است دخان که باید بحث بشه. راجع به قاعده کلیه ثانیه که وعده دادیم بحث کنیم که شاخه ها و ریشه هایش سراسر فقه را شامل است فقه در کل ابعاد فکری و علمی و عقیدتی و عملی را شامل است امروز برمبنای ایاتش بحث میکنیم.

اصولا تحریمات و ایجابات و تحریرات قرآن دارای دو بعد است. بعد اول بعد ضابطه ای و بعد دوم بعد مصداقی بعد مصداقی ضرورتی ندارد حجیت دارد ولکن بعد ضابطه ای ضرورت دارد اگر ضابطه و قاعده حل و حرمت وجوب و حرمت محروم گردد مگر در موارد استثنا است که انسان نیازمند به دلیله اگر چیزی بعنوان ضابطه واجب شد و استثنا نداشت دیگه بیان موضوع لازم ندارد و اگر چیزی هم حرام بود بعنوان قاعده کلیه و استثنا نداشت دیگه بیان لازم ندارد بنابراین اگر مصادیقی از عنوان عامه واجب بیان گردد مصادیق توضیحیست و ضروری نیست یا مصادیق ابداعی مثل صلاه و همچنین اگر مصادیقی ازبرای وجه عام حرام بیان گردد یا مصادیق توضیحیست و یا مصادیق اسلامیست. در قرآن شریف طبق ایات متعدده ای طیبات حلال است و خبائث حرام است ما یک مروری نسبت به آیات طیبات و خبائث بحث طیبات و خبائث رو در چند وجهه خواهیم داشت.

آیات طیبات عرض میشود که طیب طیبا طیبون طیبین طیبه طیبات اونیکه وجه عام دارد طیباته طیباتی هم که هست البته فرق دارد بعضی از موارد طیبات کلام است بعضی مواقع طیبات ماکول و مشروب است و طیبات خاصه است و در بعضی موارد طیبات عامه است اعم طیبات و خبائث که در قرآن شریف است ایه صدو پنجاه ونه سوره اعراف است که از امتیازات رسول اسلام صلی الله علیه و سلم است که یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث. این طیبات چه الفاظ عقائد اخلاق علوم افکار اعمال ملابس مساکن زن گرفتن شوهرکردن خوردن خوابیدن بیدار بودن تمام افعال منفی انسان رو شامل است بعضیا طیباتن بعضیا خبائث بوجه عام ایاتی داریم ازجمله ایه اعراف ولکن ایاتی هم داریم که وجه خاص است مثل ایه سوره نور که الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات الی آخر حالا سیری در آیات طیبات

بله همشون تمام هم طیب داره هم خبیث البته ما قبلا ایات رو ملاحظه میکنیم و برمبنای ایات استفاده میکنیم که لغت طیب چند بعد دارد و لغت خبیث هم چند بعد دارد از جمله سوره بقره ایه پنجاه و هفت و انزلنا علیکم المن و السلوی کلوا من طیبات ما رزقناکم این در فی است که خطاب بمعنی است که انزلنا علیکم المن و السلوی المن ما یمن به است یعنی این عرض میشود که پرندگان اسمانی که من اینها و بعضی چیزهای دیگر و السلوی که تزکیه است.

حالا اونیکه مربوط به اکله کلوا من طیبات ما رزقناکم از طیبات رزق خداوند بخورید که این امر امر تجویز است که عرض میشود که در کلوا من طیبات بنابراین طیبات ازنظر اکل مورد امضا و مورد تجدیدن اینجا مربوط به اکله آیه صدو هفتادو دو سوره بقره یا ایها الذین امنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم واشکروا لله قال باز در اینجا یک اکله ایه دویست و شصت و هفت سوره بقره یا ایها الذین امنوا یا ایها الذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم اکل نیست انفقوا من طیبات ما کسبتم طیبات ماکول است مشروب است زمین است پارچه است هرچه است انچه که میشود مورد استفاده باشد و مورد انفاق باشد انفقوا فزونی اگر طیبات ماکوله را فقط شامل بود ولکن انفقوا من طیبات ما کسبتم که این ایه از ایاتیست که ازش نصا استفاده میشود وجوب زکات مال التجاره ما کسبتم ما کسبتم بعد اجلاش عبارت است از مال التجاره و بعد و سوره نسا ایه صدو شصت فبظلم من الذین هادوا حرمنا علیهم طیبات اوحلت لهم طیبات طیبات بوجه عام و بوجه اصلی حلاله ولکن ازنظر ابتلایی خداوند بعنوان ظلمی که یهودیا میکردن و کردن طیباتی رو بر اون ها عرض میشود که خداوند حرام کرد و این تحریم تحریم تمام مدته.

سوره مائده ایه چاهار یسالونک ماذا احل لهم قل احل لکم الطیبات اینجا عامه چون سوال راجب اکل نیست شرب نیست لفظ نیست مسکن نیست زن گرفتن نیست سخن گفتن نیست اینجا یسالونک ماذا احل لهم از ماذا احل لهم هیچ خصوصیات درنمیاد قل احل لکم الطیبات منتهی همونطوری که اونروز عرض کردیم قاعده عامه است که الطیبات اونچه که نفس انسان بهش رغبت دارد در هر بعدی از ابعادی که نبود به زندگی و زندگی ساده است در اونجا بمونی این برای انسان باز است و حلاله منتهی از باب بیان میاد و ما علمتم من الجوارح مکلبین تعلمونهن مما علمکم الله بیان مصداقه مصداقی که مخفی

همچنین سوره مائده آیه پنج الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتوا الکتاب الطیبات عامه الطیبات عامه و طعام الذین طعام الذین بیان مصداقه برای تبیین مطلب که گمون نکنم مسلمونها که غذای کفار براشون حرامه نخیر بوجه عام طیبات حلاله بوجه عام طیباتی که از دست کفار بعنوان تغذیه عرض میشود که متوجه میشه متوجه انسان میشود این حلاله و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم این مصداق مصداق طعامه و مصداق ازدواجی عرض کردم الطیبات بوجه عام تمام مصادیق تصرفات را جنسا جسما روحا عقلا فکرا فطرتا لفظا همشو باید شامل بشه ولکن در اونجا دو مصداق بیان شده مصداق اول طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم و مصداق دوم و المحصنات من المومنات و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب که احل اکل ما صلاه که ازدواج

و همچنین ایه هشتاد و هفت سوره مائده یا ایها الذین آمنوا لاتحرموا طیبات ما احل الله لکم الذین امنوا در جو شرک مقتضای جو شرک این بود که عاداتی که در جو شرک این بود که بعضی از طیباتو تحریم میکردند اینها هم اون طیباتو تحریم کنن ولذا نهی یا ایها الذین آمنوا لاتحرموا طیبات محللات سوره اعراف ایه سی و سه قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین امنوا فی الحیاه الدنیا خالصه یوم القیامه و زمینه هم چنانکه اقایون میدونید این بود که زنهایی رفتن خدمت رسول الله صلوات الله علیه عرض کردن که این مردهای ما شبها قیام دارن روزها قیام دارن اصلا نزدیک به ما نمیشن ما از همه چیزمحرومیم ایه نازل شد قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق تحریم طیبات تحریم فعل رب است ایه صد و پنجاه و هفت سوره اعراف که از ایات محوریست و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث که کله کل طیبات حلال و کل خبائث حرام است.

همچنین آیه صدو شصت و هفت ایه صد و شصت سوره اعراف و انزلنا علیهم المن و السلوی کلوا من طیبات ما رزقناکم ایه بیست و شیش انفال فآواکم و ایدکم بنصره ورزقکم من الطیبات لعلکم تشکرون از هر بخشی از بخشهای گوناگون این ایات ما این دو مطلب رو استفاده میکنیم یک مطلب مطلب عام حل طیبات و حرمت خبائث است و یک مطلب عنوان خاص بعضی از طیبات و بعضی از خبائث. سوره یونس ایه نود و سه ولقد بوانا بنی اسرائیل مبوا صدق ورزقناهم من الطیبات چرا من الطیبات برای اینکه کل طیبات حلال که نیستش که قاعده کلی طیبات حلاله ولکن بعضی از طیبات حلال نیست بله هم تقیه هم

سوره نحل ایه هفتاد و دو وجعل لکم من ازواجکم بنین وحفده ورزقکم من الطیبات عام من الطیبات طیبات ازواج باشد طیبات شوهر باشد زن باشد خوراکی باشد پوشاکی باشد ملبوس باشد محکم باشد هرچه باشد عرض میشود که سوره اسرا ایه هفتاد و حملناهم ولقد کرمنا بنی ادم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و همچنین سوره طه ایه هشتاد و یک کلوا من طیبات مارزقناکم ما رزقناکم طیبات دارد خبائث دارد منتهی در بحث کلوا دارد بحث میکند مگر هرچه که عرض میشود طیب است خوردنش جایزه نخیر طیب برای نکاحه خوردن زن جایزه خوردن مرد جایزه؟ طیب برای مثلا ملبسه برای مسکنه صحبت خوردن که فقط نیست کلوا من طیبات مارزقناکم بعضی از طیبات هست که قابل اکل نیست و عرض میشود که یا حلال است یا حرام. و همچنین سوره مومنون ایه پنجاه و یک یا ایها الرسول کلوا من الطیبات واعملوا صالحا و آیات دیگر این مربوط به آیات طیبات که متعدده ایات خبائث

ایات خبائث طیبات تقریبا یکسانن منتهی بعضی ایات خبائث دارد طیبات ندارد بعضی آیات طیبات دارد خبائث ندارد عرض میشود که در سوره بقره ایه دویست و شصت و هفت ولا تیمموا الخبیث منه تنفقون ولستم بآخذیه در انفاق همونطور که خودتون از خبائث استفاده نمیکنید و چندشتون میشه ولا تیمموا الخبیث جستجو نکنید که خبیث مالتون رو انفاق کنید در راه خدا مال خبیث رو انفاق نکنید هونطور خودتون در مال خبیث تصرف نمیکنید مال خبیث رو ‌انفاق نکنید سوره ال عمران ایه نوزده ما کان الله لیذر المومنین علی ما انتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب این یمیز الخبیث من الطیب در چه بعده؟ یمیز با یمیز فرق داره مثل نعلم خداوند مومنین را بر وضع موجود خودشون نمیگذارد حتی یمیز الخبیث من الطیب تا مومن خبیث را از مومن طیب جدا کند یعنی علامت خبیث بودن مومن و علامت طیب بودن مومن اینست که در جدالها در معرکه ها در سختی ها خدام عرض میشود که دور از انسان ایه نوزده ایه ال عمران سی و یک داره بله و همچنین بله بیست و نهم اینجا نوزده نوشته

سوره نسا ایه دو واتوا الیتامی اموالهم و لاتتبدلوا الخبیث بالطیب کسی که یتیم رو تربیت میکند و طبعا مال یتیم با مال او قاطی میشه نگه چون یتیم سرپرستیش با من است و من تربیت میکنم حالا از مال او‌ به مال من تجاوز کنه ولاتتبدلوا  الخبیث بالطیب نکند مال خبیث خود را بدهی یتیم و مال طیب یتیم رو بگیری این عمل عمل خبیثه. سوره مائده ایه صد قل لا یستوی الخبیث و الطیب ولو اعجبک کثره الخبیث و همچنین و همچنین سوره نور ایه بیست و شش الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات الی اخر

راجب ایات خبائث و طیبات که دو وجهه دارد یک وجه عام است و یک وجه خاصه باید راجب اکل خبث و طیب ما بحث کنیم برمبنای احتمال. ایا عملی که لفظی که فکری که علمی که عقیده ای که خیالی که تصمیمی که نیتی که خوردن و آشامیدنی که زن گرفتنی که شوهرکردنی که مسکن گرفتنی که لباس پوشیدن و هرچه اینها طیب دارد و خبیث دارد. خبیثش حرام است و طیبش حلاله حلال بودن طیب چاهار بعد دارد. چون ما پنج بعد داریم دیگه خبیث فقط اون حرام است چون خبیث مطلق است نه مطلق خبیث و طیب برحسب مراتب اونیکه انسان چندشش نشود اونیکه فطرتا عقلا عرفا در تصرف او انسان بدش نیاد که بحث میکنیم این رو میگن طیب والا ما خبیث داریم طیب داریم و اونچه نه خبیث نه طیب اگر مراد از طیب باشد که انچه را که انسان لذت میبرد اگه مال او باشه اگر ما در طیب اونچه آنچه را که انسان لذت میبرد پس رجحان دارد یا وجوب دارد اما نخیر چون طیب در مقابل خبیثه خبیث حرام است و طیب حلال است ما یک حرام داریم و یک حلال داریم یک حرام‌ یک بعد از تکالیف پنجگانه است و یک حلال هم چاهار بعد از تکالیف پنجگانس که وجوب است و استحباب است و مرجوعیت است و عرض میشود که اباهه.

بنابراین ما نمیتونیم به لفظ طیب بچسبیم بگیم طیب اونیس که انسان لذت میبره نخیر طیب چون در مقابل خبیث است مقابله طیب با خبیث که انچه خبیث نیست انچه خبیث نیست انسان چندشش نمیشه و ازش تنفر ندارد این عرض میشود طیبه چه میخواد در حد لزوم باشد در حد رجحان باشد در حد مرجوعیت باشد درحد اباهه باشد درهر حدی حالا

مطلق خبیث که طیب است حالا عرض میکنیم عرض میشود که خبیث هم دوجوره یک مطلق خبیثه یک خبیث مطلق. خبیث مطلق اونیست که کلا خبیثه اصلا انسان چندشش میاد بطور کلی کسانی هستن این حرام اما اونیکه خبث و مایی داره ازجهتی خبثی داره مرجوعیتی داره ولکن نداره این خبیث مطلق نیست. انچه که حرام است در مقابل طیبات خبیث مطلق است نه مطلق خبیث خبیثیست که به تمام جهات خبیث است یعنی از جهت عکس به تمام جهت عکس خبیثه مشروب است به تمام جهات مشروبیت خبیثه منکوح است به تمام جهت منکوحیت خبیثه مثلا اقایون خیال میکنن که خبیث طیب فقط در ماکول و مشروبه نخیر خبیث طیب در ازدواج هم هست.

مثلا یک زنی که شما بیست سالتونه بیست و پنج سالتونه یه زنی که کور شل کر کچل افل مفل این حلاله ازدواجش خبیث دیگه این گرچه ایمان دارد گرچه ایمانش ایمان سلمان است اما ازنظر ازدواج که خبیثه ممکن است کسی ایراد کنه بگه از عایشه عایشه رو که رسول الله گرفت طیب بود طیبه بود طیبه برای ازدواج بود زیباترین زنان پیغمبر عایشه بود ازنظر ازدواج خوراکی که نبود که خبیث بمعنای خوراکی ازنظر ازدواج عرض میشود طیب بود یا مثلا آسیه بنت مزاحم با فرعون ایا فرعون خبیث بود یا طیب بود بله فرعون خبیث بود و افسق فسقا بود ولی ازنظر ازدواج طیب بود یعنی ماکول ازنظر اکل منکوح ازنظر نکاح کلام ازنظر سخن علم ازنظر علم و هرچی ازنظر خودش بنابراین انچه که از هرنظر خاصی خبیث است و طبع انسان از او چندشش میشه و تنفر پیدا میکند و خبیث مطلق است این عرض میشود که حرام است.

حالا طیب ما قاعده کلی داریم بحث میکنیم نشد ما قاعده کلی داریم بحث میکنیم اگر زنی مشرک باشد نه بعلت خبث ازدواج حرامه بعلت اینکه منحرف میکنه خبث ازدواجی نداره زن زیبای خرپرست بت پرست ازنظر ازدواجی حکم ندارد غلطه عرض میشود و لامه مومنه خیر من مشرکه ولو اعجبتکم اعجبتکم یعنی خبیث نیست یعنی خوشگل است زیباست ازنظر زندگی ازنظر ازدواج خوبه ولکن از بعد دیگره اون میفهمم ولی در بعد ازدواجی هرکدوم در بعد خودش مثلا فرض کنید فلان چیز خبیث است مثلا فرض کنید گه فلان لحم خبیث است فلان لحم خبیث است ازنظر خوراکی خبیث است ولکن ازنظر کود خبیثه ازنظر چیزه خبیثه این نظرات مختلفه نسبتو باید سنجید بله حالا حالا این بحثو میکنیم

عرض میشود که خبیث و طیب این خبیث بحث خبیثه دیگه بحث طیب طیب در مقابلشه ایا این خبث خبث از چه نظر است خداوند که یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث یحرم علیهم الخبائث خبث ازنظر خدا؟ سواله دیگه خداوند که کرده یعنی انچه را که خدا بد میداند و محرم میداند حرام کرده چنین و چنین بوده چه میدونیم انچه را که من بد میدانم شما هم بد فایده نداره باید بیان بشه یا نه انچه را انسان بد میداند چون مخاطب این احکام انسان است حالا انسان بد میداند چند جوره یا تمام افراد انسان کلا بد میدانند و یا کلا خوب میدانند این یه احتمال یا نخیر نوع افراد مطلق انسان بد میدانند یا نوع افراد مطلق انسان خوب میدانن این دو سه نوع افراد مطلق و کل افراد مطلق نخیر نوع افراد انسان انسان نه افراطی و نه تفریطی نوعیت نوعیت بشری که نه جهت فوقی دارد نه جهت تحتی نه جهت افراطیست که فتوا و تقدس و تزهد و تجنع و این حرفا موجب است که چیز خبیث بداند چیز طیب بداند نه اون رذلهایی که حالت حیوانی پیدا کردن و حتی عرض میشود که سوسکو میخورن سوسکو برشته میکنن میخورن کرمو میخورن هرچی به دندون برسد میخورد ایا این مناته یا اون بعد اول

بعد اول که خبائث و طیبات ازنظر خدا که نمیدونیم چیه مگه بیان بشه اونجا که بیان شده قبول میکنیم مثلا چیزی که چیزی است که طیب است ازنظر انسان بماهوانسان خدام منع کرده ازنظر انسان چون قاعده کلیست دیگه تحریم خبائث و تحلیل طیبات قاعده کلیست ولکن چیزی از طیبات است که خداوند منع کرده که خبث ان را فطرتا و عقلا و مادتا و ذوقا و نظافا انسان دریافت نمیکند بلکه ازنظر بعد معنوی ضرر دارد انسان مطلع نیست یا از ابعاد دیگر ضرر دارد انسان مطلع نیست مانند لحم خنزیر این طیبه گوشت خوک گوشت خبیثی نیست گوشت طیبه ولکن خداوند ازنظر دیگر عرض میشود که حرام کرده بنابراین بعنوان قاعده کلیه طیبات میزان انسان است در اون بعدی که حالا بحث میکنیم و خبائث میزان انسان است در اون بعدی که حالا بحث میکنیم نه اینکه طیبات و خبایث میزان الله باشد چون نمیدونیم خدا چیو طیب میدوند چیو طیب نمیدوند مگر اونچه را که بیان کرده باشد.

خب طیب است و حرام کرده منتهی طیب ازنظر جسمیه طیب ازنظر بعد روحیه چون ادم رو عرض میشود بی غیرت میکنه و عرض میشود که چنین میکنه مال شما مال شمام طیب است ولکن بر من حرام است اگر برای شما مال شما خبیثه این بعد دوم حالا عرض میشود که خبیث و طیب ایا خبیث در بعد اول انسانی اینست که کل انسانها خبیث بدانن و طیب کل انسانها طیب بدانن انسان در سه بعد انسان در حد افراط انسان در حد تفریط انسان متوسط کل انسان ها بطور مستقرق چیزی رو خبیث بدانن حرامه مثل کصافط انسانی کل انسانها چیزی رو طیب بدانن حلاله مثل اب صاف و خوب اینه مطلب خب این که قابل تحلیل تحریم نیستش که چیزی که کل انسانها ازش تنفر دارن دیگه منع لازم ندارد که چیزی که کل انسانها ازش فرار میکنن بکشیدش نمیخوره دیگه منع لازم ندارد که و در مقابل طیب چیزی که انسان ضروریت زندگیست اب دیگه این تحلیل لازم ندارد که و ادله دیگر که بحث خواهیم کرد.

بنابراین بعد اول که یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث نه اینکه هم کل انسانها در سه بعدن در بعد طیبات و در بعد خبائث این یک دو دو اینست که نخیر نوعا نوعا استخباث کنند اگر نوع انسانها از چیزی چندششون بشد این برای غیر نوع هم حرامه نوع نود درصد هشتاد درصد اگر نود درصد هشتاد درصد هفتاد درصد نوع انسانها نوع معمولی انسانها استخباث کنن در اینصورت برای کل حرامه و اگر نوع استخباث نکنن برای کل حلاله اینم درست نیست چرا؟ برای اینکه نوع انسانها در چین چند میلیارد جمعیته چی میخورن اونها اگر نوع شیش هفت میلیارد جمعیت عالم رو جمع کنید نوع انسانها انسان مطلق در بعد اول و دوم و سوم انسان مطلق نوع انسانها چیزهایی رو استخباث نمیکنن که برحسب شرعیت تورات و شرعیت انجیل شرعیت قرآن عرض میشود که حرامه پس این نوع هم کافی نیست

سوم سوم نوع انسان معتدل نه انسانی که ازنظر فتوا و ازنظر اجتهاد ازنظر عادت چیزی را خبیث میداند و طیب میداند و نه انسانی که اونقدر رذل است اونقدر پست است چیزی که حیواناتم نمیخورن میخورد حیواناتم از بعضی از چیزها ترذل میکنن و تجند میکنن ولی انسانی چینی و انسان کجایی عرض میشود که میخوره و دلیل بر بعد سوم اینست که یحل لهم الطیبات هم کین؟ الکتابن آیات دیگر که خداوند تعلیم میکند لکم کم کین؟ کم انسانهای مسلمانن منتهی انسانهای مسلمان نه بعنوان حالت افراطی تقلیدی و اجتهادی نخیر یعنی انسانهایی که به طبیعت الحال و ازنظر فطرت سالمن انسانهای سالم ازنظر فطرت ازنظر عقل ازنظر مزاج این انسان سالم یهودی باشد نصرانی باشد بت پرست باشد عرض میشود هرچه باشد انسان سالم که نه حد افراطی دارد نه حد تفریطی این یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث بنابراین اون انسانی موضوع است و میزان

بله مکلفینن بله مکلف مکلف یعنی کسی که شایسته تکلیف است دیگه بله عرض کردیم تصحیح کردیم ولو بت پرست باشد خرپرست باشد در همین موردن هم یعنی انسان انسان بر میدانید انسان روی موازین خمسه نوامیسش مورد تکلیفه دیگه انسان روی موازین خمسه عرض میشود که نوامیسش که میزان فطرت است میزان عقل است شیش تا میشد عقل است ناموس ناموس است ناموس مال است ناموس جان است ناموس عقیده است روی این پنج ناموس شس ناموس که ناموس فطرت اولین ناموسه حالا انسان فطرتا بماهوانسان عقلا بماهوانسان جسما بماهوانسان عرض میشود که عقیدا بماهوانسان ایا کرم میخورد؟ بله خبیث به نظر کی؟ خبیث به نظر انسان بماهوانسان انسان انسان استخباث کند فطرتا که فطرت لکه نخورده انسانی که بر فطرت انسان باقی مونده و میزانش انسانهایی هستن که برمبنای فطرت انسانی مسلماننن یا یهودی هستن یا نصرانی معتقد به دین خدا هستن انسانهایی که برمبنای فطرت معتقد به دین از ادیان الهی هستن مخصوصا دین اسلام این انسانها میزانن ازبرای خبیث و طیب.

بنابراین اینطور قضیه سردرگم میشه به که چون چینی ها هرچی زیر دندونشون میرسه میخورن و اکثریت انسانهای عالم تکلیفن بنابراین اینها برانسان حلاله این بعد اول که طیب و خبیث برمبنای انسان متوسط الحال است روی اصل فطرت انسانی نه فطرت انسانی که بالا رفته حد تفریطی حد افراطی وسواسی به خود گرفته و نه تفریطی که از حیوان هم پست تر رفته اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا ولهم اضل این میزان عرض میشود که خبیث و میزان طیبه

حالا برمیزان خبیث و طیب ایا سوال ایا این کصافط بینی گوسفند یا شتر خوراکیست برای انسان اینجوری؟ نخیر خبیثه ایا خون خونی که در بدن حیوان مونده و مخلوط است با گوشت حیوان خبیث است؟ نخیر ایا خونی که در جایگاه خون حیوان هست خبیث است برای کل نوع انسانها؟ نخیر نوع انسانها بعد بعد بله ولی برای نوع انسانهایی که بر فطرت انسانیت باقی هستن این چاهارده یا ده یا هفت یا پنج چیزی که در روایت دارد اقوال است که از حیوان حرام است اینا خبیثن؟ نخیر خبیث اونیکه خبیث است و مسلم الخباثه است حرامه اونیکه مشکوک الخباثه است حلاله اونیکه مطوع الطیب است عرض میشود که حلاله در سه بعده قطع به خباثت خباثت نوعی انسان متوسط برمبنای فطرت و برمبنای انسانیت اگر محرز از خبیثه حرامه و اگرم محرز نیست خبیثه نص داریم خبیثه حرامه و اما اگر نه نص داریم خبیثه و نه محرزه خبیثه بلکه مشکوک است خبثش ایا مشکوک الخبثم حرامه؟ نخیر تا چه رسد به اینکه متیقن است چیزش این در بعد اولی حالا

بین خبیث درنظر انسان و خبیث درنظر حق گفتیم وجه ولی نظر ما در اینجا داریم و مطلب دیگر که باید بحث شه اینست که اینکه خبیث است انسان خبث ماکول را ازنظر اکل میفهمه دیگه بله انسان خبث ماکول را ازنظر اکل خبث مشروب را ازنظر شرب خبث منکوح را ازنظر نکاح میداند ولکن نظر معنوی و بعد معنوی بر انسان مخفیست مثلا گوشت خوک ازنظر خود گوشت گوشت است چربی است چه است فلان ازنظر اکلی برای انسانی که انسان عادیست مطلبی نیست ولکن در بعد ورا در بعد معنوی که شارع مطلع است و برهمون مبنا حرام کرده است نه در بعد داشتن در بعد معنوی که حیوان هر عضوی از حیوان اثر همون عضو را دارد در اعضای انسان و هر حیوانی اثری دارد بر انسان که اون حیوان اون اثرو ‌داره مثلا خوک خوک عرض میشود که خیلی بی غیرته خیلی بی تعصبه این بی غیرتی و بی تعصبی و سیاست خوک اثر میکند بر انسان که میخورد ولذا خوک خورها میدونید که وضع شما خوکه این البته روی حسابه ها روی حسابه حسابای دیگر است که ما نمیدونیم

بنابراین دو بعد دارد خبث خبث دو‌ بعد دارد یک بعد ظاهری که عرض میشود که یحرم الخبائث و یک بعد باطنی ممکن است در بعد ظاهری خبیث نباشد اما در بعد باطنی خبیثه که ولحم الخنزیر یا در بعد ظاهری خبیث نباشد در بعد باطنی ازنظر طبی و ازنظر روحانی خبیث است میسه و منخنقه و موقوزه و متردیه و ما اکلت و ما غیر به ما اوحل له غیر به این شده اربعه شده رو به قبله هم فرض کنید هست بسم الله است اما اوحل له لغیر الله بهه این ازنظر مادی ضرری ندارد ازنظر معنوی ضرر دارد چون شعار غیر توحید دارد چون شعار غیر توحیدی و‌ شعار شرکی دارد از این بعد ضرر دارد بنابراین اینم خبیثه خبیث است از بعد خفیف خبیث از بعد اینست که انسان چندشش میشه طبعا بعنوان طبع انسان ولی خبیث از بعد خفیف ولذا خداوند چیزهایی رو که طیب است در بعد ولکن خبیث است در بعد خفیف اینها رو خداوند تحریم کرده است و تحریم اینها باید که نص داشته باشه چون اگه نص نداشته باشه انسان احاطه علمی بر ابعاد معنوی و بر ابعاد روحانی اشیا عرض میشود که ندارد.

این بحث مختصری که راجب خبیث طیب بود حالا بحث دوم که فردا اگه زنده ماندیم راجب این سه بعده ماکولات و مشروبات انسان غیر حیوانی یا جامد است یا روان است یا دود است در هر سه باید بحث کنیم در دودها بقول مطلق و در جامدها بقول مطلق و در روون ها هم بقول مطلق.

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا

و السلام علیکم و رحمه الله

اللهم صل علی محمد و آل محمد

باید قنداقش کرد چون نه صدا دارد نه ندا دارد اگر صدایی دارد حرف بزنه صدا خیلی از عرض میشود که نکاح منقطع بکلی ازبین میره کمااینکه نکاح منقطع نودونه ساله اقایون میگن خدا رحمت کنه اقای خویی رو نظرشون بود خیلی نظر خوبی بود شما که فرض کنید که چهل سالتونه با یک فرض کنید که زنی که هرچند سالشه عقد منقطع نودونه ساله اصلا این دروغه اصلا شما صد و سی سال عمر میکنی قطعا نیستی تا اونوقت این اولا ثانیا اصولا عقد منقطع یعنی چه دائم یعنی چه منقطع یعنی چه دایم یعنی مادامی که این زن هست منقطع یعنی قبل از اینکه بمیره بله خب شما که نودونه ساله میکنید که بعد از مرگشم حساب کردید پس این عقد دایمه اگر عقد منقطع نودونه ساله کردید این عقد دایم است بله اگر شما قصد دوام ندارید ممکن است بگن دائم نیست ولکن قصد دوام دارید چرا چون قصد نودونه سال دارید یا نه اگر نودونه سال بیخودی لفظ گفتید که اصلا این نه منقطع نه دایم اگر در نودونه سال واقعا قصد نودونه سال دارید خب دروغه این تحقق پیدا نمیکنه خب ما یک اساسها و اصولی در باب عقد منقطع است که اختلافاتی با عقد دایم دارد من نظرم هست که مرحوم اشتیانی رضوان الله علیه که اعلم فلاسفه کل شرق و غرب بود ازنظر فلسفه شبه ‌اسلامی البته اقایون میگن اسلامی ایشون فقه هم میگفت ما در فقه در تهران میرفتیم ایشون فرمودن که من بین نکاح منقطع و نکاح دایم سی فرق یا بیشتر یا کمتر من قایل هستم اون موقعا ما فهمیدیم که ایشون قبلا مجتهد در فقه سنتی شده بعد فیلسوف شده ولیکن این مرد بزرگوار از گرسنگی مرد و از مرض مرد اجازه خواستن از مرجع زمان که هرکس بوده ایشون بره المان معالجه و نشد دیگه مرد ازنظر فضیلت ایشون درجه اول بود و جامعه جمیع علوم اسلامی نظر معقول ایشون گفت فرق حدود سی فرق بین عقد منقطع و دایم البته همشو قبول نداریم ما ولیکن انقدر تبحر و انقدر دقت البته این خیلی مهمه ما اصالتا باید که ازنظر ایات در بعد ایات خاصه یک ایه داریم که فما استمتعتم به منهم الی آخر و ایات عامه نکاح بحث کنیم و شرایطی که در عقد منقطع هست در دایم نیست در دایم هست در منقطع نیست جهات مشترک بینهما هست و جهات مختلفه رو باید بحث کنیم مثلا در باب میراث اقایون کلا میفرماین که پنج بعده کلا میفرماین که زنی که به ازدواج منقطع ازدواج کرده ارث نمیبرد کلا مگر با شرط بعضیا میگن که بدون شرط و با شرط هردو ارث نمیبره بعضیا بعضیا ما عرض میکنیم طبق نصوص قرآنی اگر این زن منقطعه باشد و زن دایم در کار نیست ارث کاملم داره اگر زن دایم و منقطع با هم هستن زن منقطع با شرط میبرد چون زن دایم و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله اینجا پنج جور ما حدیث داریم اون احادیثی که موافق قرآن قبول میکنیم اونی که مخالف است قبول نمیکنیم اونچه را که شرط های ممتازه برای عقد دایم هست یا برای عقد منقطع و اونچه را که شرطهایی مشترک است ما بعنوان اصلی و محوری و محکی از آیات مربوطه استفاده میکنیم بعدم در روایتی یه قولی میکنیم و عرض میشود که

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا

و السلام علیکم و رحمه الله

اللهم صل علی محمد و آل محمد

طبقه دومم نیست اصلا طبقه نیست خب اگه زن اول باشد از باب دوم هست یا نه ببینید سلبی چون الذین آقایون چی میفرماین میگن زن پسر رضایی هم دیروز عرض کردم که این دوتا غلط داره یکی پسر رضایی غلطه چون حرمت رضایی در ازدواج مرد که با مرد که ازدواج نمیکنه و ثانیا قران تنصیف کرده است که امهاتکم اللاتی ارضعنکم که خوندیم واخواتکم من الرضاعه بله و حلائل ابنائکم الذین من اصلابکم و ان تجمعوا بین الاختین الا ما قد سلف ان الله کان غفورا رحیما و المحسنات بعد یه نظری میکنیم به ایات سوره حجرات که بحث حجابو به یه جایی فردا و پس فردا خواهیم رسوند بعد تتمه بحث نکاح انشالله ادامه خواهیم داد.

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا

والسلام علیکم