پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و هشتاد و هشتم درس خارج فقه

خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا ان فی ذلک لآیه لقوم یعقلون بعضی از اغنیا هستن که شایستگی ندارن انسان از اینها گدایی کند بخیلند بعضی اغنیا هستن که شایستگی دارند اما هرکه باشند و هرچه داشته باشند مالشون محدوده بر اثر اجابت فقیران بسیار مال بسیار و بسیار باید بدهند و مانند اونها فقیر میشن ولی بعضی از اغنیا هستن که هرچه از اونها بخواهی و شایسته باشد و بدهند از مالشون کم نمیشود و منحصر حق سبحانه وتعالی است.

ما امت اسلامی هرقدر عاقل عالم دانا متفکر باشیم باید ازنظر علمی و معرفتی گدای خانه وحی قرآن باشیم نه یک بار نه دو بار نه سه بار عمر بار باید با معارف قران را برخورد کنیم بررسی کنیم دقت کنیم شور کنیم فکر کنیم و کلمه کلما زوته بعضی از برادران فکر میکنند و میفرمایند که راجع به این مسئله شما بسیار سخن گفته اید و بسیار شنیده اید و شاید کافی باشد اما نخیر از چند نظر کافی نیست اب انگور و اب خرمای جوش آمده سلطان نشده که مست کننده نیست طبق اجماع ظاهر علمای فریقین یا هم نجس است و هم حرام یا پاک است و حرام و طبق آیه مبارکه شصت و هفت سوره نحل هم پاک است و هم حلال

بنابراین این مسیله از مسایلیست که ریشه ای از ریشه های عمیق اجماعی علی الظاهر فقه را میکند و ازبین میبرد و ما از برادرانی که سوالاتی میفرمایند و اعتراضاتی میفرمایند که ما بیشتر تحقیق کنیم تشکر میکنیم بیشتر در خانه قران گدایی کنیم و بیشتر در آیات فکر کنیم من راجع به استدلال این ایه شکی نداشتم اما بعد از سوالی که چند روز پیش شد و بعضی از دوستان شک کردند من یقینم در دلالت ایه بیشتر شد با فکر حالا مجددا ما با نظر عمیق به ایه شصت و هفت سوره نحل نظر میکنیم.

و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منهم سکرا و رزقا حسنا ان فی ذلک لآیه لقوم یعقلون گذشته ها را تکرار نمیکنیم فقط اشاره بعنوان زیربنای مطالبی که فکر کرده ایم و میخوایم عرض کنیم اولا راجع به تتخذون بحث داریم تتخذون مخاطب کل مکلفینند در طول تاریخ و عرض جغرافیا از زمان نزول ایه زمان رسول زمان ائمه زمان غیبت کبری الی یوم القیامه الکبری تتخذون شامل تمام مکلفین هست مکلفینی که مسلمان باشند یهودی باشند مسیحی باشند موحد غیر کتابی باشند مشرک باشند ملحد باشند هرکه باشند هرچه باشند در هر زمان در هر مکان در هر فکر در هر دوران تتخذون شمول کلی استقراقی دارد نسبت به همگان اون روزم اشاره شد حالا

و من ثمرات النخیل من تبعیضی است چون نخیل و اعناب ثمراتی دارند بعضی چنین است بعضی چنان بعضی ماخوذ است بعضی متخذ است بین عقل و اتخاذ فرقه اخذ یعنی چیزی رو انسان بردارد خوردنیست بخورد پوشیدنیست بپوشد نکاح کردنیست نکاح کند و هرچه. اما اتخاذ یعنی اگر خوردنیست تغییر وجه بدهد و بخورد اشامیدنیست داره تصرف کند و بخورد اتخاذ به شرب غیر از اخذ بشرب است اتخاذ للاکل غیر از اخذ بالاکل است اتخاذ افتعال است و افتعال با فعل فرق دارد اخذ متعدی به نفس است اتخذ متعدی به نفس است اما اضافه دارد اتخاذ بر عقل اتخاذ اخذ شی است بدون فاعلیت بدون فعالیت بدون تغییر اما اتخاذ اخذ شی است با تصرف سلبی یا ایجابی یا تنقیض یا تکمیل درش کردن

حالا ثمرات نخیل و اعناب یک ثمراتیست که ماخوذ است یک ثمراتیست که متخذ است البته راجب سکرا هم بحث داریم بعد بحث کنیم یک ثمراتیست که ماخوذ است اتخاذ لازم نیست تصرف لازم نیست درخت خرما درخت انگور است ازش اخذ میشود و خورده میشود و استفاده میشود و یک ثمراتیست که اتخاذ میگردد تقریبا ده ثمره دارد هم نخیل و هم اعناب چاهار ثمره ماخوذ است و شش ثمره متخذ است چاهار ثمره ماخوذ البته ثمره یعنی نتیجه نتیجه درخت خرما و نتیجه درخت انگور نتایج این دو درخت که نخیل جمع نخل است و اعناب جمع عنب است ثمراتش دوگانه است در بعد اول تاخیذ قسم اول ثمرات ماخوذه است و قسم دوم ثمرات متخذه است. اما ثمرات ماخوذه ثمراتی که اخذ میشود بدون اونکه تنقیضی بشود یا تکمیلی بشود یا بشود یا چه بشود راجع به اعناب درخت انگور

درخت انگور برگش اخذ میشود ازبرای خوردن دلمه کردن یا همینطوری خوردن همینطوری میخورن و دلمه هم میکنن همینطوری میخورن ماخوذ است دلمه میکنن متخذ است اتخاذ و مایی دارد خب این یک بعد که از برگ انگور خورده میشود و بین الاخذ و بین الاستفاده بعد ثمر میده اولین ثمر غوره است از غوره استفاده میشه یا خود غوره رو میخورن یا ابشو میگیرن میخورن این مرحله دوم مرحله سوم اخذ انگور است انگور را یا تازه تازه میخورن یا کشمش میکنن میخورن و این چاهار مرتبه چاهار مرتبه از ثمرات اعناب ماخوذ است اما نخیل

نخیل مرحله اول ماخوذ اجذه های نخیله یعنی ریشه های عرض میشود که درخت خرما رو مثل پسته و مثل بادوم خوشمزس میخورن الثمراته مگه ثمرات نیست چوبو نمیخورن برگو نمیخورن اما ریشه درخت خرما البته همه در خرما نیست ریشه هایی از درخت خرما نه ریشه ای که دونه دونه ریشه ای که مانند ساقس عین خربزس عین ترب است بالاخره قابل خوردن است و خوشمزه است و خیلی هم مقویه این ثمر اول ماخوذ ثمر دوم ماخوذ خرما قبل از رسیده شدن قابل خوردن است ثمر سوم ماخوذ خرمای رسیده خورده میشه طبعا ثمر چاهارم ماخوذ خرما رو میگذارن نه تازه تازه میذارن و مونده میشه میخورن چون همه خرما رو تازه نمیشه خورد که پس این چاهار ثمره از نخیل و چاهار ثمره از اعناب ماخوذ است و نه متخذ اما متخذ

و من و من ثمرات النخیل و الاعناب من تبعیضه دیگه تتخذون تا اینجا تتخذون خب حالا چه بعدش بعد بعد تتخذون اتخاذ اول دوم سوم چهارم پنجم شیشم از انگور و از خرما از انگور اتخاذ اول انگور چیه اینست که ابش رو بگیرن بخورن یعنی انگور رو میگیرن و تفالشو میزار کنار ابشو میخورن این اتخاذ اول نپخته و نجوشیده اتخاذ دوم که اب انگور را بجوشانند و بخورند اتخاذ سوم اب انگور را بخورد البته مسکر نباشه اب انگور رو بجوشانند و بخورند هیچ اسکاری اصلا نداشته باشد نه صددرصد و نه درصد اتخاذ سوم اینست که اب انگور را بجوشانند اسکار و مایی داشته باشه بهش میگن چی بهش میگن اسیر عنبی نه تعبیر ازش میکنند که نبیذ از نبیذ نبیذ نه شراب رسمیست نه اب انگوریست که مست نکند انسان رو مست میکند اما دیر مست میکند نبیذ هم به نص شامل ایات خمر و سکر و روایات متواتره نبیذ هم حرام است مست میکند اما دیر مست میکند. مرحله دوم مست کردن مست میکند و زود مست میکند مثل خمره

پس ما دوتا خمر داریم یک خمر نبیذ است که مست میکند اما دیر مست میکند مقدار بیشتری از معمول مست میکند و دیر مست میکند و مستی شدید نیست این اسمش نبیذه اسمش خمر نیست. مرحله دوم اسمش خمره و شرابه آیا حرام از مست کننده ها فقط شراب است که اسم خمر براش میذاریم یا نبیذ محرم نبیذ هم حرامه چون مخمر است و مست کننده است مرحله بعدی از شیش مرحله که اتخاذ میشه مرحله بعدی سرکه درست کردن هست مرحله بعدی خوشاب درست کردن مرحله بعدی شیره درست کردن مرحله عرض میشود شیش مرحله شش مرحله اتخاذ میشه حالا

اینکه خدا میفرماید و من الثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منهم سکرا و رزقا حسنا این شیش متخذ هست و متخذ دیگری در کار نیست حساب کنید ایا اب انگوری که ابشو میگیرن یا خرما رو ابشو میگیرن اب اول نه شیره و ازین اب اول خرما رو میگیرن و اب انگور رو میگیرن این اتخاذ اولی این اتخاذ اولی پنج اتخاذ دیگر دارد و شیشم دیگه ندارد. یعنی اتخاذ شیش اتخاذه اب انگور قبل از جوشاندن اب انگور با جوشاندن با جوشاندن یا خمر اول شدن یا خمر دوم شدن یا سرکه شدن یا شیره شدن یا خوشاب شدن این شش اتخاذ که باید کاری با اب انگور انجام بدیم یعنی کار اولو با انگور انجام بده ابشو بگیری و کار دوم در مراحل بعدی با اب انگور انجام بدی بنابراین تمام اینها متخذه این متخذها یا سکر است یا رزق حسنه و همچنین در خرما این مراحل در خرما هم عرض میشود که هست تمام این مراحل شش گانه در ابی که از خرما میگیرن و خرمایی که اتخاذ میکنن اتخاذ اول اب گرفتن است بعد عرض میشود خوردن است جوشاندن است جوشاندن سرکه کردن است خوشاب کردن است شیره کردن است و این چیزا خب

حالا این تتخذون مربوط به چیست؟ ایا در تتخذون استثنایی ولو یک در میلیارد وجود دارد اصلا نداریم چرا؟ برای اینکه ادم عاقل باشد کامل باشد سفیه باشد دیوانه باشد هیچ وقت نمیاد چیز خوب رو مبدل به چیز بدمزه کنه بخوره دیوانه ام باشد حتی دیوانه دیوانه ام مزه سرش میشه. بنابراین انگور را خرما را در شش بعد اتخاذ هیچ کس خبیث نمیکند و بخوره اگر خبیث کنه خبیث بشه نمیخوره اگر خبیث بشود اتخاذ نیست اگر انگور و خرما بماند و بگندد و بدرد نخورد خبیث هست اما تتخذون شامل حالش نیست هیچ عاقلی و هیچ سفیهی و حتی هیچ دیوانه ای نمیاد اب انگورو توش کصافط کنه بخوره اب انگورو بگندونه و گندیدشو بخوره اب خرما رو بگندونه و گندیدشو بخوره.

گندیده خرما و گندیده انگور را که بگنداند اتخاذ کند برگرداندن بخورد از تتخذون خارجه تتخذون شامل تمام متخذونه این شش مرتبه اتخاذ که از ثمرات نخیل و اعناب هست این شش مرحله اگر نظر شرعی نباشد اگر مسائل حیوانات فاسقی که شرع میداند نباشد تمام رزق حسنه شراب خمر در بعد اول رزق حسنه چرا؟ برای اینکه میخورن منات للناس میخورد عقلو از دست میدهد گرفتاری عقل کم میشود چه میشود چه میشود چه میشود بنابراین تماما در شش بعد اتخاذی ثمرات نخیل و اعناب رزق حسن است اگر بیان شرع نباشد ولکن بیان شرع دو بخش کرده است این متخذات شش گانه ثمرات نخیل و اعناب رو تتخذون سکرا و رزقا حسنا سوم نداره بیانات متعدده

اولا قبل از اینکه تبیین کنیم مطلب رو راجب سکر سوالاتی هست اگر مراد از سکر خمر است چرا خداوند لفظ خمر را که صریح است در مسکره معمولی قطعی ذکر نفرموده و لفظ اوسع ذکر کرده است که سکر است و چرا اوسع است؟ بله بله نه اینجا اولین ایه ای که نص است در حرمت شرب خمر چرا به لفظ خمر نیامده که نصشه چرا به لفظ سکر امده؟ حالا چرا اعتراضیست.

برای اینکه سکر دارای چند معناست من بلسان عرب مراجعه کردم عرض میشود که سکر در لغت حبشی البته سکر در لغت حبشه به معنای سرکه است و در تعبیری شعری در عربی ادعا شده است بمعنای طعام است این دو و چاهار معنای دیگر سه چاهار معنای دیگر هست. سکر سکر الباب یعنی درو ببند بستن الماء الساکر یعنی ابی که از حرکت بیفته ساکن بشه. الانسان المسکر متحیر تحیر تحیر عقل تحیر فکر که عقل از حالت عادی دریافت خودش منصرف و منحرف گردد متحیر شود یا تسکیر الباب در باز را بستن تسکیر الماء یا ماء ساکر ابی که ساکن است. معنای چاهارم سکر بمعنای مستی و پس شش معنا ازنظر سوال عرض میکنم شش معنا ازبرای سکر هست چاهار معنای اخیر دو معنای دیگر که پای هردو میلنگه معنای اول که سکر بمعنای سرکه باشد معنای دوم سکر بمعنی طعام باشد.

پس چرا خداوند در اولین ایه که نمونه تحریم شرب خمر است لفظ سکر ذکر فرموده است که دارای شش معناست و لفظ خمر ذکر نکرده است که دارای یک معناست؟ جواب لسان عرب که مهمترین و مفصلترین لغت عربیست علی الاطلاق و از کل استعمالات عربی معنا پیدا میکند استعمال صددرصد پنجاه درصد ولو یک درصد حتی صفر درصد کل استعمالات عربی رو میارد و از استعمال عربی معنا پیدا میکند عرض میشود که ما هرچه گشتیم دقت کردیم معنای سرکه ازبرای سکر در لغت عربی وجود ندارد در لغت عربی سکر بمعنای سرکه نیست بلکه سکر هم مصدر است و هم اسم لمایسکر سکر یسکر سکرا و سکرا و سکرانا و سکرا این هم اسم است عرض میشود که برای آنچه که اسکار میکند ماده اسکار و هم مصدر است اما در ایه البته مصدر نیست چون تتخذون سکرا اتخاذ مصدر نیست اتخاذ ماده ایست که موجب سکره

بنابراین از این شش معنای اول که سرکه است عربیست بنابراین سرکه از معانی عربی سکر نیست سوال خب سرکه از معانی عربی سکر نیست ولکن در لغت حبشه سکر بمعنی سرکه است مگر قران تمام لغت عربیه لغت حبشی دارد لغت فارسی دارد لغت چه دارد لغت چه دارد پس بنابراین برگشت سوال که سکر شامل معنای لغوی حبشی است جواب لغات غیر غربی در قران در صورتی استعمال میشود که لغت عربی نداشته باشد تشت در قرآن نداریم تشت فارسیه و در عربی میگن چون تشت فارسی لغت عربی ندارد بنابراین باید لغت دخیل آورد بنابراین لغاتی که در عربی هست و اصالت دارد مقتضای فصاحت و لغت اینست که خود لغت عربی استعمال بشه نه لغت دیگر لغت دیگر در صورتی استعمال میشود که لغت عربی در کار نباشد و ازبرای سرکه ما خلد داریم ازبرای عرض میشود مست کننده خلد داریم ازبرای مست کننده سکر داریم مسکر داریم پس چرا لغت سکرو بیارن و اراده کنند از لغت سکر سرکه را اولا

ثانیا اگرم بخوان اراده کنن از لغت سکر سرکه را یعنی لغت اجنبی حبشی را ذکر کرده باشن و مراد سرکه باشد غلطه چرا برای اینکه مقتضای فصاحت و لغت عادی اینست که لفظ قالب معنا باشد و معنا قالب لفظ اما سکر که در لغت عربی چاهار پنج معنا دارد و در لغت حبشی یک معنا دارد استعمال بشود و مراد از سکر اون معنای بعید خلاف لغت خلاف عربی باشد این مادون فصاحت است و مادون بلاغت است اصلا غلط است این تعبیر خب بنابراین سکر بمعنای خلد نیست اما سوال یک شعر فقط امده است از ادبا که از این شعر بعضیا خواستن استفاده کنن که سکر بمعنای عرض میشود که طعامه.

خب این شعرو من ظاهرا نقل نکردم و لزومم نداره یک شعر فقط در بین کل اشعار و نقل های عربی نقل کردم و حال اینکه یا مردد است یا معنای ظاهر واضحش اینست که این مسکره مضمونش اینست که من به فلان اشخاص ایراد دارم که سکر میخورن طعام میخورن مگه طعام خوردن ایراد داره انچه خلاف عقل است میخورن ایراد دارد این مضمون شعره. وانگهی لسان عرب به منظور و دیگران و دیگران میگن که لم تعرف العربیه لم تعرف اللغه العربیه معنی الطعام للسکر این چاهار معنا چاهار معنای دیگر هر چاهار مشترکن منتهی اوسعن از خمر. ایا این ایا خداوند که میخواد که مسکر رو حرام کند لفظ خمر بیارد در ایه بهتر است یا نخیر لفظی بیارد که هم خمر را بگیرد و هم سایر مسکراتو؟ خب دوم بهتره خب دوم تتخذون من سکرا رزقا حسنا سکرا هم شراب را خمر میگیرد هم سایر مسکرات رو میگیرد مسکرات ابی مسکرات غیر ابی حالا سکر در هرجا که استعمال میشود بمعنی

خمر سکر رسمیست ببینید لفظ سکر اعم از خمره لفظ خمر اخذ از بله بله بله بله ببینید اگر میفرمود که و من ثمرات النخیل تتخذون منه خمرا و رزقا حسنا نبیذ را نمیگیره شرابو میگیره شراب که رسما شراب است خمر نه دیگه ها سکر اینه سکر شامل است هم سکر رسمی را که خمر است میگیرد هم سکر غیر رسمی که نبیذ است میگیرد هم فقار میگیرد اب جو ببینید سه مرتبه داره انچه مسکر است ذاتا سه مرتبه است و انچه مسکر است خلطا یه مرتبه است چاهار مرتبه اونی که خلطا مسکر است اب انگور بعنوان اب انگور هیچ وقت مسکر نیست آبگوشت بعنوان آبگوشت هیچ وقت مسکر نیست تو افتاب خوابیدن بعنوان تو افتاب بودن این مسکر نیست ولکن اب انگورو بخورید ابگوشت چرب بخورید تو افتاب بخورید گرم بشه تو دل سکر میشه و مسکر میشه این مرتبه چهارم

اما سه مرتبه اول خمر مسکر مسکر دارای سه مرحله است یک مرحله اینست که خفیف بطور خفیف مست میکند انسان را به مقدار زیادش فقاع آبجو دو بطور ثقیل تر بطور سنگینتر انسان رو مست میکند عبارتست از نبیذ سه نخیر جوری مست میکند که انسان مست میشه و مقدارم مقدار کم مقدار کم یه استکان بخورد و مست میشود هم مستیش بیشتر از نبیذ و هم مستیش بیشتر است از عرض میشود که ابجو هرسه سکره هر چاهار سکره ما سکر ذاتی داریم بحث میکنیم راجع به سکر ذاتی که داریم بحث میکنیم که بدون خلط مراده لفظ خمر هر سه را نمیگیره لفظ خمر بطور معمولی شراب میگیره اما فقارو میگیره ابجو رو میگیره خمر نه بله ابجو مستی مستی میاورد ولکن نه مستی اونچنانی که طبق خمر بکنه یا نبیذ مستی میارد اما نه آنچنان مستی که شک میکنه انسان لفظی که صریح است در عرض میشود که شراب خمره اما لفظی که هم شراب معمولی و خمرو میگیره و هم دو‌تا برادر دیگرش میگیره برادر کوچولو و برادر وسطی میگیرد که آبجو باشد و عرض میشود که نبیذ باشد این لفظ سکره بنابراین لفظ سکر قطعا باید ذکر شه و هیچ لفظی زیباتر و شامل تر و مانع تر و شاملتر علی السکر ما نداریم این بحث حالا

سکر الباب تناسبش چی باب را ببند در برای بستن است یا برای باز شدنه برای بستنه دیوار بستس در برای باز شدنه پس اینکه در را باز کن برخلاف طبع در است والا اگر موافق طبع اولی در بستن خب دیوار هست اما درو باز کن در رو ببند سکر الباب سکر الباب یعنی از وضع اولی اصلی در را کنار بزن در را ببند یا سکر الما اب جاریست اب در جریان لطافتش و صفاش بهتره اما که راکد شد این رکود پیدا میکند از تعالی رکود پیدا میکند از ترقی بنابراین ماء ساکر یعنی اب راکد یعنی از حالت ابی میره کنار گندیده میشه یا اینکه باب ساکر یا باب مسکر درو بسته دری که همیشه بسته است این در نیست در مقتضاش باز شدن است یا تحیر فلان مسکرر متحیر خب عقل که متحیر نیست عقل در حال عادی نفوذ دارد دریافت دارد درک دارد تحیر ندارد پس اگر عقل در حال عادی تحیر دارد عقل از دست رفته یا عقل بطور کلی ازدست رفته یا بطور زیادی رفته این معنی سوم معنی چاهارم سکر حالا سکر یا سکر النوم است یا سکر العین است یا سکر العقل است تمام مراحل بیهوشی انسان چه بیهوشی صددرصد باشد چه بیهوشی باشد تمام اینها سکره منتهی سکر گاه تعلم ما تقولونه گاه لاتعلم ما تقولونه بنابراین لفظ سکر شامل تمام بیهوشی های عقل نقصان عقل انحراف عقل کندی عقل تحیر عقل تبدیل به جنون عقل تبدیل به خفت عقل تمام مراتب رو شامله و این مراتب در بعد چاهار مسکر انجام میشود سه مسکر ذاتی و یک مسکر خلطی

مسکر خلطی عرض کردم اب انگور خودش مسکر نیست افتاب خودش مسکر نیست آبگوشت چرب خودش مسکر نیست مخلوط بشه چنانکه عرض کردیم در شربت خانه خراسان در کاشمر عرض کردم که کسی که آب انگور بخورد فراوان انگور بخورد فراوان انگورهای سیاه و هوا هم گرمه و آبگوشت چرب بخورد و تو آفتاب بخوابد خب مست میشه کمااینکه محصلشو ما دیدیم گفتیم کار شما حرام بوده نه اب انگور به تنهایی مسکره نه آفتاب مسکره نه آبگوشت چرب مسکره نه همه اینا مسکره اما اون سه مرحله دیگر اون سه مرحله دیگر در سکر بودن ازنظر شرب ذاتی شرکت دارن گرچه دارای سه درک هستن درکات ثلاث اولش ابجو بعدش نبیذ بعدش عرض میشود که خمر که تعبیر میکنیم ازش به شراب حالا برگردیم به اصل مطلب

و من ثمرات النخیل و الاعناب ثمرات نخیل و اعناب ده تاست تتخذون شیشتاست تتخذون یعنی اینکه کاری باهاش انجام بدی اب انگور خرما رو میگیری سرکه میکنید شراب میکنید نبیذ میکنید عرض میشود که خوشاب میکنید شیره میکنید چه میکنید این شش مرحلس تمام مراتب اتخاذ ثمرات نخیل و اعناب رزق حسن است در بعد اتخاذه دیگه وقتی انسان انگوری که انقدر نازنین است انقدر خوبه خرما که انقدر خوشمزس برمیدارد کاری که انجام میده کاری انجام میده بدتر بشه نه دیگه کاری میکند که بهتر بشه یا نه بدتر بشه نه بهتر

بنابراین خبیث دراورن از انگور و از خرما این حتی اشخاص دیوانه اینکارو نمیکنن بله ممکن است انگور مانده باشه ممکن است خرما مانده باشه گندیده باشه هیچی نخوره ولی تتخذون نیست تتخذون اتخاذ میکنیم یعنی شما که مکلفید مکلف عاقلید دیگه مکلف مجنون که نیست مکلف عاقله مکلف که عاقله حتی مجنونم اینطوره ولی مکلف که عاقل است ولو سفیه باشد مکلف در بعد مکلف بودن و عاقل بودن اتخاذ میکند از ثمرات نخیل و اعناب برای خوردن است استفاده کردن بالفعل است یا در اینده بالفعل است که خود انگورو میخورد اب انگور میخورد در آینده شیرشو عرض میشود خوشابشو شرابشو عرض میشود که نبیذشو و اینارو میخورد.

پس در بعد اتخاذ ما دو مطلب داریم یک تتخذون کل کسانی که در طول تاریخ انگور و خرما اتخاذ میکنند از ثمرات نخیل و اعناب شامله در طول تاریخ عقلا حتی مجانین در طول تاریخ اتخاذ عقلا از ثمرات نخیل و اعناب ما خبیث نداریم چون خبیث خبیث

ما در گوشت که بحث نمیکنیم ما در ما در گوشت جای دیگه رفتی ما در ما در انگور و خرما داریم بحث میکنیم در انگور و خرما اتخاذ صددرصد اتخاذ خبیث توش نیست نیست یکدونه نیست در طول تاریخ گذشته و فعلی و آینده هم صددرصد اتخاذ خبیثی که مسکر نباشد اصلا وجود ندارد وجود دارد این اوله. حالا میبینیم هست یا نه چون تتخذون اتخاذ کل مکلفین شامله اخذ نیست اتخاذ کل مکلفین یعنی از انگور و از عرض میشود که خرما بگیرن و کاری را عاقل و مکلف روش انجام بدد که خبیث گردد یک دونه ام در میلیارد نداریم پس چون تتخذون شامله دیگه چون تتخذون خطاب به کل میلیاردها میلیاردها افراد جن و انس و غیر مکلفین است مکلفین که اتخاذ میکنند در ابعاد شش گانه از ثمرات نخیل و اعناب اتخاذ میکنن و ازین اتخاذ دو چیز درمیاد اگر اتخاذی بود که چیز سوم درومد  چیز سوم میفرمود اگر اتخاذی بود که وحدت بود وحدت.

پس اتخاذ در دو ‌بعد مصداق داره یک اتخاذ میکنن عقلا و مکلفین که مصرف کنن اتخاذ برای مصرف کردن خبیث کردن انگورو بگیرد با کصافط سگ قاطی کنه بخوره مثلا انگورو بگیرد بگندوند و بخورد بله عرض میشود که خرما رو بگیرد با چرک حموم قاطی کند بخورد آخه نیست ما مثل این مثل اینجا باشیم ما در عنب و عرض میشود که نخیل و اعناب داریم صحبت میکنیم در نخیل و اعناب در انگور و در خرما یک فرد از میلیاردها فرد مکلفین که اتخاذ کند زحمت بکشد کاری کند که خبیث شود نداریم یک

دو اینکه فرمود که تتخذون سکرا و رزقا حسنا این رزقا حسنا مقابلش چیه؟ رزق سیع پس رزق سیع منحصر به سکره چون اگر رزق سیع منحصر به سکر نبود سکرا باید میگفت سکرا و خبیثا و رزقا حسنا سکرا و رزقا حسنا دو اتخاذ است یعنی کل متخذین ثمرات نخیل و اعناب میلیاردها بعد در طول مثلث تاریخ اتخاذ دو‌ بعدیست سکرا و رزقا حسنا

خب رزقا حسنا دو لفظ دارد یک لفظ مثبت یک لفظ منفی لفظ مثبت رزقا حسنا لفظ منفی یعنی غیر از رزقا حسنا چیه؟ رزقا سیعا پس سکر سیعه پس یا رزق سیع میگیریم یا رزق حسن ایا این حصر نیست رزق یا سیع است یا حسن میشود هم حسن باشد هم سیع بالاتر از حصره نه بالاتر از حصره بله غیره نه نه به اونجا نمیرسه به اونجا ببینید به اونجا ببینید عرض میشود که ما ادعا میکنیم ایه نصه فرض کنید نصی ظاهره فرض کنید اگر با ظاهر مستقر کتاب مخالف باشد ولکن ما ادعا میکنیم نصه نص بالاتر از حرفهای معمولی حرفهای حساب شده بالاتر از حرفه الا چطور برای اینکه تتخذون کل متخذین شامل است و این متخذ کل متخذ کل صددرصد دو حال دارد نه چاهار چون اگر سه حال داشت میگفت اتخاذه چون اگر سه حال داشت چاهار حال داشت اتخاذ کل رو دارد میگد و اتخاذ کل اگر بیش از دو‌ بود باید بگه چون نگفته یا اتخاذ کل را نگفته که گفته یا اتخاذ کل رو گفته دروغ گفته پس اتخاذ چون اتخاذ کل است تتخذون یعنی ای کسانی که از انگور و از خرما چیز میگیرید در مثلث تاریخ الی یوم القیامه هرکس باشد هرچه باشد بر فرض عقل دیگه جنونم باشه بر فرض عقل این اتخاذ یک در ترلیارد و یک در بی نهایت عدد رزق عرض میشود که خبیث که طبع انسان بکند ازبرای دوست ندارد مخصوصا در خرما و عرض میشود که در این اولا

ثانیا فرمود تتخذون سکرا و رزقا حسنا رزق حسن در مقابلش چیه؟ سیع چرا فرمود سکرا رزق سیع برای اینکه مسکر گرفته سیع نیست ازبرای حکم ازنظر حکم رزق حسنه گرانترم هست خمر خمر گرانتره و انگورها رو بیشتر خمر میکنن برای خماری برای این حرفا بنابراین رزقا حسنا عرض میشود سکرا رزقا حسنا فرمود که یا رزق حسن است یا رزق غیر حسن است رزق غیر حسن منحصر است به سکر بنابراین انچه را که از ثمرات ششگانه نخیل و اعناب اتخاذ میکنید دو بعدیست پس در دو بعد حصر است یک بعد تتخذون کلا بعد دوم اگر اتخاذ متخذین یک در بی نهایت یک در بیلیاردها غیره از سکر و رزقا حسنا بود باید ذکر کنه چون ذکر نکرده بنابراین کشف میکنیم صددرصد که متخذ یا سکر است و یا رزقا حسن است سکر فرمود خمر نفرمود برای اینکه سه بعدو شامل بشه و رزقا حسنا فرمود یعنی اب انگور نشده ای که قطعا خمر نیست قطعا مانند آب عرض میشود که ابجو نیست که قطعا مانند نبیذ نیست نه مانند ابجو مست میکنه نه مانند نبیذ است نه مانند خمر است بلکه مثل ابیست که از انگور میگیرند فقط میجوشانن مقداری برای اینکه خراب نشه بله چشم میجوشونن مقداری اگر بجوشونن دو ثانیه خراب نشه این حرام شد بنابراین ازنظر اقتصادی

نه نمیتونه نمیکنن نمیتونن نیست میتونن نه خب شدن دو ‌شدن داریم یک شدن مشمول تتخذون است یک شدن مشمول لاتتخذون این شدن این شدن مشمول لاتتخذون این این شدن مشمول لاتتخذونس قطعا قطعا لاتتخذون و نمیشه اتخاذ کرد نمیشه اتخاذ کرد چرا؟ برای اینکه برمبنای عقل و برمبنای جبر و برمبنای جنون و برمبنای سفه اتخاذ عنب و نخیل رو نمیکنن که مثلا عنب رو ورداره بگندونه و کنه و بد بو کنه بخوره هیچ دیوانه ای اینکارو نمیکنه وتتخذون نمیخواد بگه تفعلون و یمکن لکم نه یمکن نیست صحبت انسانه صحبت اون عملی که میشه عملی را که شما نسبت به شش ثمره نخیل و اعناب میکنید این عمل اتخاذ است و اتخاذ در شش بعد یک فرد حتی ندارد که اتخاذ باشد که این نه رزقا حسنا باشد نه سکر باشد بلکه خبیث باشد.

روی هم رفته یا نص است ایه یا ظاهر مستقره بنابراین روایتی که در این باب هست اگر روایت صددرصد دلالت داشت البته که یعقلون کسانی که عقل دارن عقلو دوست دارن یا ندارن عقلو دوست دارن کسی که عقلو دوست داره عقلو زایل میکنه عقل رو با سکر زایل میکنه کسی که عقل رزق رزق دو حال داره غذایی که انسان میخورد یا ضرر دارد یا نه نمیشه نه ضرر داشته باشه نه اب انگور سکرش غیر سکرش یا ضرر دارد یا نه اگر نفع دارد برای دو بعد انسان نفع دارد یا یک بعد اگر ضرر دارد برای دو ‌بعد انسان ضرر دارد یا یک بعد

حالا تتخذون سکرا و رزقا حسنا رزقا حسنا برای انسانه رزق حسن اب انگور شیره و و و و اینها هم برای بدن انسان نافعن هم برای عقل انسان و سکر هم برای بدن انسان ضار است هم برای عقل انسان بنابراین این حصر دوم که ثمرات نخیل و اعناب که خورده میشود یا برای انسان ضار است یا برای انسان نافع است نه ضار و نافع است نداریم هم ضار و هم نافع نداریم و این اتخاذ در دو بعدش که سکر باشد ضار است نسبت به عقل نسبت به بدن و عرض میشود که رزقا حسنا نافع است هم برای عقل هم ازبرای بدن

روایتی که در اینجا هست که روز دوشنبه خواهیم خوند ما میایم انشالله فردا اگر باشیم ما فقط در اقایون مراجعه کنید در صفحه دویست و بیست و سه جلد هجدهم عرض میشود که وسایل در اینجا روایتی رو ذکر کرده اولا بله نمیخواد دیگه عرض میشود که روایت از دو حال خارج نیست یا روایات ازنظر عدد قطعیست و ازنظر دلالت قطعیست میذاریم کنار برای اینکه حداقل برخلاف ظاهر مستقر آیه یا اینطور نیست ازنظر عدد قطعی نیست ازنظر دلالت قطعی نیست بلکه ازنظر روایت بعضیاش قطعه برخلاف مثلا بعضی روایات دارد که این تغییر کرده است پس حرامه رزقا حسنا شرطه از رزقا حسنا تغییر کرده حرامه پس ممکن است مراد این باشد که سکر شده مسکر شده چون مسکر شده است حرامه پس احتمال دو بعدی هست و حتی اگر احتمال یک بعدی