پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و نودم درس خارج فقه

معرفت الله

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

با عرض تسلیت مناسبت شهادت بزرگوار علیه السلام مسلم ابن عقیل و تبریک عید روز عرفه انتقالی داریم از فقهی به فقهی فقه اسلام دو بخش است یکی فقه اکبر که فقه معرفت الله است یکی فقه اصغر که فقه معرفت احکام الله البته هر معرفتی چه در فقه اکبر و چه در فقه اصغر که عمل عملی دارد نفیا و اثباتا. بحث ما در فقه اصغره اب انگور یا خرمای نشده بود و گذشت و چند روایت مونده است که روز شنبه اگر زنده ماندیم خواهیم خواند و معلوم خواهد شد که هم کتابا و هم سنتا فتوای نجاست و حرمت یا فتوای حرمت نسبت به اب انگور و اب خرمای نشده اصل قرآنی ندارد بلکه برخلاف اصل قرآنی و اصل سنتی هم ندارد.

اما فقه اکبر روز عرفه بخش بسیار وسیع که دامنه دار و عمیق و رشیقیست از فقه اکبر اصولا در کتاب حج در اسرار عرفات یادداشت کرده ایم آقایان مراجعه میکنن. اما نکاتیست که بعنوان اصلهای موضوعی روز عرفه باید تکرار داده بشود اولا عید قربان عید است پس چرا روز عرفه هم عید است و چرا شب مشعر الحرام عید نیست و چرا ایام منا عید نیست؟ و چرا طواف بیت الله و سعی بین صفا و مروه در ایام مختلفی که دارد یا مقرر یا غیر مقرر عید نیست؟ عید سه عید است سه عید اصلی و یک عید فرعی. سه عید اصلی عید فطر است و عید قربان و عید فرعی روز عرفه است که روز نهم یعنی امروز قبل از عید قربان و مشعر الحرام بین عرفات و منا. عید است برای چه؟ عید است برای عرفات معرفتها عرفه و عرفات ازنظر لغت معرفت صریح است فعلن اصولا صیغه ایست برای اینکه ماده خود را بعنوان سرعت و شتاب زدگی بفهماند معرفت داریم عرفات داریم عرفه داریم عرفه مفرد است و عرفات جمع است روز عرفه که صحرای عرف است.

اما تعبیری که قرآن شریف کرده است فاذا افضتم من عرفات فاذکروا الله عند المشعرالحرام از تمام شعائر و مشائر حج اضافه بر لفظ عمومی حج و اضافه بر لفظ خاص عمره از مشائر و شعائر حج که اسم برده شده است اضافه بر حج عمره از سعی صفا و مروه است صریحا ان الصفا و المروه من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما وقوف در صحرای عرفه روز عرفات رکن است فاذا افضتم من عرفات و مشعر الحرام مشعر و روح مشعر از ارکان است گرچه این ارکان با هم درجات و تفاوتها و مراتبی دارد ولی همه از ارکانه یا ولیطوفوا بالبیت العتیق طواف بیت عتیق که عمق و رکن حج است و عمق رکن عمره است در قرآن شریف مکرر ذکر شده است بیت عتیق بیت الله و تعابیر دیگر‌.

اما از رمی جمرات نصی در قرآن شریف نداریم راجع به قربانی ظواهری در قرآن شریف و نصوصی در قرآن شریف داریم و فاذا وجبت جنوبها فکلوا منها الی آخر ازجمله نصوصی که در قرآن شریف داریم مربوط به روز عرفه و عرفات هست اما ایا در صحرای عرفات اثاری وجود دارد ساختمانی وجود دارد بیت اللهی وجود دارد مزار و مقبره پیغمبر و امامی وجود دارد اصلا ساختمانی بوده است یا یک صحرای پر از نشیب و فراز تحت و سوزان است این ازنظر مکان و ازنظر عمل ایا در روز عرفه در صحرای عرفات که وقوف در عرفات رکن است از ظهر تا غروب یا از یک ساعت قبل از ظهر تا غروب که اصح است ایا این وقوف عملی عمل ایجابیست یا عمل سلبیست؟ عمل سلبیست نشستن وقوف حرکت در صحرای عرفات شرط نیست یا موندن در اونجا شرط وجوبی و از اعمال وقوف عرفات نیست نماز خوندن دعا خوندن قران خوندن کاری کردن اصلا هیچ فعلی از افعال عبادی و یا غیر عبادی بطریق اولی در صحرای عرفات و روز عرفه شرط نیست وقوف کلی بدن است اما انسان که مرکب است از جسم و روح گاه هم جسم در حرکت عبادیست و هم روح مانند نماز گاه جسم حرکت عبادیست ولی روح بی خبر است مانند نمازهایی که دل انسان خبر از خدا در این نماز ندارد یا نخیر روح در حرکت است اما جسم روح دارد بدن وقوف دارد پا وقوف دارد دست وقوف دارد تمام اجزا و اعضای ظاهری و باطنی بدن انسان وقوف دارد این حرکتی شرطش نیست مگر اون حرکتی که بدون اختیار برای انسان در معده و اعضا و اجزای دیگر بدن انجام میشه.

اما این سکون این بی عملی این بی حرکتی اعضای جسم انسان حاج و مکلف این میشه رکن باشه نه رکن است سخن نگفتن حرکت نکردن نماز نخوندن دعا نخوندن چون نماز دعا که شرط عرفه نیست نماز نخوندن دعا نکردن لبیک نگفتن در عرفات که لبیک نیستش که ایا اینها رکن است؟ نخیر سکونی و وقوف بدن در عرفات هست اما بحساب عرفات روح عرفات روح روح به سرعت باید در حرکت کند سرعت حرکت روح در شناخت های جمعی گوناگون شناخت من که هستم خدا که هست شیطانا که هست و دیگران که هستن در مربع شناختها سرعت دارد اگر انسان قبل از وقوف در صحرای عرفه در صحرای عرفات مکلف به شناخت است سرعت درش وجوب اصلی ندارد وجوب زمانی ندارد وجوب مکانی ندارد اما در شش هفت ساعت دو یا یک ساعت بعد از غروب روز عرفه در روز عرفات سرعت دارد.

بی جهت اسم عرفات عرفات نیست اسم الهیست اسم هایی که ما میگذاریم یا از مسمی بی خبریم یا کم خبریم اما خداوند که اسم میگذارد ازبرای اشخاصی ازبرای مکانهایی ازبرای کائناتی این اسم خبردهنده عمیق سراسری همه جهتیست از اون ابعادی که میشود مکلفان بفهمند عرفات منا منی نیست منا در قران منا نیامده عرفات منا مشعرالحرام کعبه مکرمه بچه مکه و همچنین اسما دیگر.

حالا این عرفات که به نص قران اسم است ازبرای اون صحرای معین که بین مشعر الحرام و بین وادی محصر و بین مناست تقرببا بیست و چاهار کیلومتر راه تا مکه مکرمه است این اسم حساب داره اگر ما در شناخت فقه اصغر حج بکوشیم ولکن از فقه اکبر حج بی خبر باشیم حد ما یک اندامی بیش نیست جسم اتشش میکند اظهار تکلیف میکند اما قیاما للناس نیست انسان را انسانتر نمیکند عارف را عارفتر نمیکند عابد را عابدتر نمیکند انچنان را آنچنان تر نمیسازد اما اگر فقه اسرار درمیان امد نه اسرار من دراوری اسراری که برمبنای کتاب و سنت است اسراری که عمق کتابی دارد و عمق سنتی دارد با فطرت درخشان با عقل صحیح بین با تفکر صحیح اسراری که ازبرای این اعمال است اصلا حج عبادت لفظی نیست فقط دو تا لفظ دارد یکی لبیک ها در دو احرامش حج تمتع و عمره تمتع یکی الفاظ صلاه که لفظ ندارد همش عمله.

عبادات گاه اوقات رکنش لفظ است گاه اوقات رکنش عمل است گاه اوقات هم لفظ است و هم عمل است اضافه بر لفظ و عمل یا لفظ خالی یا عمل خالی طبعا نیت در درون بعد باشد نیت عبودیت نیت معلوم است اما حج تمام سرتاسر اعمال حج از از احرامش سعی بین صفا و مروه اش طوافش عرفاتش مشعرش منایش رمی جمراتش ذبحش نهرش عمل است همش عمل است صحرا صحرای عمل است جایگاه جایگاه تحقق دادن ارزوهاست منا که منا جمع منیه است و ارزوهای صحیح ایمانی که در عرفات به سرعت جمع شد و در مشعر الحرام با شعور و با دقت غربال شد اون دو پله را که پیمودیم پله عرفات که معرفتهای چاهارگانه را من که هستم خدا که هست شیطان که هست و دیگران که هستن هستن و در مشعر الحرام که انچه را که به سرعت شناختید و اندوخته اید در مشعرالحرام با شعور و با ریزبینی و با دقت زیادتر غربال کنید بعد مرحله عمل میرسد که مرحله مناست.

عرفات عرفات شناخت خدا و شناخت شیطان شناخت شیطان در باید نفیش شناخت رحمان در باید اثباتش و شناخت خود در هردو لا اله شناخت شیطان در نفیش بعدا الا الله شناخت الله در اثباتش و در این میان شناخت خود در هردوی لا اله الا الله شناخت منفی و شناخت مثبت چون این من این ما این من یا من واقعیست من خلقیست منیست که دریافت کرده است انا لله و انا الیه راجعون این الا الله عه من عرف نفسه و قد عرف ربه. یا من حیوانیست من شیطانیست من شکم است من غذای بدن است لباس بدن است مکان بدن است نکاح بدن است شهوت بدن است همش بدن و حیوانیت است این من باید نفی شه منیت های شهوانی منیتهای حیوانی مرحله لا اله عه نفی باید بشه.

ولذا در حال احرام نفیه در حال صلاه نفیه در حال سعی نفیه در حال رمی نفیه در حال قربانی نفیه تا اثبات بشود که من عرف نفسه فقد عرف ربه. از خود از خودی ها از منیت ها از وصل های ناباب پیاده شدن محرم شو تا محرم شوی محرم در لغت فقه معرفت و نه تنها در لغت فقه عملی و فقه اصغر محرم شو تا محرم شوی انچه به خود اویخته ای و تو را در تو گم کرده است و انسانیتت را کم کرده است و حیوانت کرده است برهنه گردی ازین منیت ها تا تابش نور حق در دل تو جای داشته باشه. در روز عرفه پیغمبر بزرگوار چه کردند امام حسین چه کردن حضرت سجاد چه کردند ایمه معصومین چه کردن کاری که ما میکنیم ما اگر ایت اللهی بشیم دور ایت الله ها جمع میشیم اگر شاهنشاهی باشن دور شاهنشاهیا جمع میشن دور جمع میشن دور ندارد.

روایت از امام صادق علیه السلام است که پیغمبر بزرگوار که سوار شتر شون بودن به عرفات رسیدن دور حضرت جمع شدن برید برید عرفات همه این صحراست اینجا عرفات نیست نفی اینجا عرفات نیست باز جمع شدن اینجا عرفات نیست عرفات اینجا نیست عرفات تمام این صحرا نفی همگان کردن و نفی پیغمبر نفی پیغمبری نه فراموش کردن همگان را بر فراموش ها خودها و خودی ها انیتها منیتها

فرازهایی از دعای امام حسین رو ‌در عرفات از دعای مفصل و معروف امام حسین که اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک اللهم جعل غنای فی نفسی الهی الی من تکلنی الی قریب فیقطعنی ام الی بعید فیتجهمنی ام الی المستضعفین لی و انت ربی و ملیک امری الهی فلا تحلل علی غضبک فان لم تکن غضبت علی فلا ابالی یا صاحبی فی وحدتی یا غیاثی فی کربتی یا ولیی فی نعمتی بخشی از لسان خود بخشی از السنه سایر عرفاتیان گناهکاران صالحان طالحان انت کهفی حین تعیینی المذاهب فی سعتها و تضیق بی الارض برحبها و لولا رحمتک لکنت من الهالکین یا من لا یعلم کیف هو الا هو یا من لایعلم ما هو الا هو یا من لا یعلمه الا هو خب

صحبت میکنیم انشالله حالا دو بخش جریان من و او را من و او من چه هستم نوعا و او چه هست نوعا اول او یا مولای انت الذی مننت انت الذی انعمت انت الذی احسنت انت الذی اجملت انت الذی افضلت انت الذی اکملت انت الذی رزقت انت الذی وقفت انت الذی اعطیت انت الذی اغنیت انت الذی اقنیت انت الذی آویت انت الذی کفیت انت الذی هدیت انت الذی  عصمت انت الذی سترت  همه رحمتهارو کردی انت الذی غفرت انت الذی اقلت انت الذی مکنت انت الذی اعززت انت الذی اعنت انت الذی عضدت انت الذی ایدت انت الذی نصرت انت الذی شفیت انت الذی عافیت انت الذی اکرمت تبارکت و تعالیت حساب نکرده اینا گناهکارن مومنن قاصرن عاصین مطیعن همگانی خوان نعمتت را بخشیدی

اما انا ثم انا یا الهی المعترف بذنوبی فاغفرها لی انا الذی اسات انا الذی اخطات انا الذی هممت انا الذی جهلت انا الذی غفلت انا الذی سهوت انا الذی اعتمدت انا الذی تعمدت انا الذی وعدت انا الذی اخلقت انا الذی نکثت انا الذی اقررت انا الذی اعترفت بنعمتک علی و عندی فبای شیء استقبلک یا مولای ابسمعی ام ببصری ام بلسانی ام بیدی ام برجلی الیس کلها نعمک عندی وبکلها عصیتک یا مولای؟ فلک الحجه والسبیل علی. یا الهی انا الفقیر فی غنای فکیف لااکون فقیرا فی فقری الهی انا الجاهل فی علمی فکیف لااکون جهولا فی جهلی الهی کلما اخرسنی لومی انطقنی کرمک و کلما ایستنی اوصافی اطمعتنی مننک الهی من کانت محاسنه مساوی فکیف لاتکون مساویه مساوی ومن کانت حقائقه دعاوی فکیف لاتکون دعاویه دعاوی الهی کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک تمامش تمامش الهی کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی تکون حتی یکون حتی تکون هو المظهر لک متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک ومتی بعدت حتی تکون الآثار هی التی توصل الیک عمیت عین لاتراک علیما الهی امرت بالرجوع الی الآثار فارجعنی الیک بکسوه الانوار وهدایه الاستبصار حتی ارجع الیک منها کما دخلت الیک منها الهی انت الغنی بذاتک ان یصل الیک النفع منک فکیف لاتکون غنیا عنی ماذا وجد من فقدک وماذا فقد من وجدک انت الوهاب و شرعت لهم و به فیه

خب متاسفانه قرآن ضد قران بعضی وقتا بر اثر انحراف فهم میاد و دعا ضد دعا میاد بر اثر انحراف فهم. کسانی هستن که غلو میکنن و میگن که خداوند به واسطه تشریع کرد بواسطه خلق کرد بواسطه خلق کرد خدا خالقین تنها نبود بواسطه خلق کرد بواسطه ازجمله به این جمله استدلال میکنن و شرعت لهم وبهم دینا این خودش لغت عربی رو بخونن اقلا لغت بخونن شرعت نه شرعت شرع شروع کرد نه شرعت شرع شروع کرد کمااینکه در سوره شوری شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا والذی اوحینا الیک وما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ان اقیموا الدین ولا تتفرقوا شرع لکم فی مردم مکلفین من الدین خب شرع لکم چجور؟ یعنی اغاز کرد تشکیل میشه اغاز کرد برای شما مکلفین من الدین از ساعت خود کی اغاز کرد؟ خدا بوسیله من ولکن ایا واسطه ای در فهم دین بود یا نه؟ بله ما وصی به نوحا نه اینکه نوح کمک خدا بود در تشریع ما وصی به نوحا والذی اوحینا و شرعت لهم و بهم دینه

خب دو‌ بعدین رسل بقیه مکلفین یک بعدین در دریافت و پذیرش دین علما و عقیدتا و تخلقا و معرفتا و عملا انبیا دو بعدین بقیه مکلفین یک بعدین دو بعد انبیا دریافت وحی و رساندن وحی وحی دریافت کند و شرع شرعت لهم اغاز کردیم برای رسل که نقطه اولی فرودگاه شرعند و بهم که در اونها شرع توقف نکند بلکه رسالت الهی دارند بر منکر بهم اینه بوسیله محمد صلوات الله علیه خداوند قران را فرستاد نه اینکه پیغمبر وسیله خدا بود بر اینکه قران بفرسته نخیر دو ‌بعدیه قرآن را شرع لکم من الدین یا نزل به روح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین این قرآن را خداوند بواسطه روح الامین نازل کرد بر قلبت نه در قلبت بمانه نه در فکر و عملت بمانه نه در اخلاق و عقیدت بمانه لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین کذلک و شرعت لهم و چه ربطی ربط دارن نه واسطه اند در تکوین نه واسطه اند در خب حالا رجوع دیگری به این جملات

الهی عرض کردم رو لسانین است امام حسین علیه السلام و دعای سجادم خیلی مهمه هردو دعا مهمه هردو دعا بر اهمیته اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک بلسانک یک لسان عصمت است و یک لسان سایر مکلفین سایر مکلفین بین است برای تعلیمه خداوند در اونها جوری قرار میده که اخشاک بترسن نه خشیت ترس نیست مسئولیتی در برابر تو برای خود قائل باشند این ناچیز در مقابل خالق همه چیز و در مقابل همه چیز مسئولیت برای خودم قائل بشم ولایت بر خودم قائل بشم اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک مثل اینکه تو رو میبینم اگر انسان بر فرض محال خدا را ببیند پا از پا خطا میکند نه دیگه این در لسان کل مکلفین و لسان معصوم ایا معصوم در این حال نیست او اقربت انک تری و ان لم تکن تری ایا مرحله اولی برای معصوم هست یا نه بله برای اینکه با چشم معرفت با چشم دل با چشم فواد که مشتعل است به کل انوار قله معرفتی تا اونجا که امکان دارد خدا رو میشناسن خب

بنابراین این دعا نخیر برای اینکه واعبد ربک حتی یاتیک الیقین یک نکته آیا عبادت هدف از خلقت هست یا معرفت یا هردو؟ یا یکی زیربناس و یکی روبناس؟ حرفا مختلفه بعضیا میگن معرفت بعضی میگن عبادت بعضی میگن هردو زیربنا بعضی میگن یکی زیربناس دیگری روبناس اما اونچه از قران استدلال میکنیم کدامه؟ خب سوال پس با ایه ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون چه میکنید خیلی مهمه ها دقت کنید ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون حصر هست یا نیست؟ بله ایه دیگر هست ولی حصر نیست واعبد ربک حتی یاتیک الیقین حصر که نیست غایته غایت مهمه اما ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ما ارید منهم من رزق و ما ارید ان یطعمون این حصره با این حصر چه کنیم؟

جواب جواب اینست که عبادت مگه چیه؟ عبادت عبادت بدن است فقط عابد بدن انسان است فقط عبادت رکوع بدن است قیام بدن است سجود بدن است قنوت بدن است ذکر بدن است اینه یا اصل عبادت عبادت روح است تا قلب حاضر نباشد زبان عابد نیست تا قلب خاضع نباشد سکون نخواهد سجود از کوزه برون طراوت هر انچه دروست. این مرکب جسم و روح انسان هردو باید عابد باشن اما زیربنای عبادت عبادت روح است زیربنای معرفت معرفت روح است و ظهور معرفت روح و ظهور عبادت روح عبادت جسم است چه ذکر باشد با زبان و چه رکوع باشد سجود باشد قیام باشد قعود باشد حرکت باشد جهاد باشد با جسم بنابراین اینکه ما خیال کردیم عبادت فقط رکوع و سجود و نماز و روزه و ذکر باشد این نخیر نیست ایا علم الله عبادت نیست معرفت الله عبادت نیست اصل عبادت ما

پس بنابراین این ایه رو غلط معنا کرد کسی که اینطور خیال کرده ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون عبادت خضوع در برابر حق است اگر خضوع معرفتی نباشد خضوع صلاتی نیست اگر کسی حق را نشناسد عبادت در شناخت معرفت نداشته باشد نماز میخونه معنا نداره لیعبدون که عبادت ظاهر باشد اگر این باشه ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون یعنی تمام خلقت جن و انس منحصرا برای عبادت منه و عبادت با معرفت نیست میشد بدون معرفت مگر میشود عبادت کنیم بدون معرفت مگر اگر انسان ادنا معرفت حتی ادنا معرفت نسبت به ایمه داشته باشد ادنای عبادت دارد بنابراین روایتی که تفسیر میکند به لیعرفون این تفسیر مقدمه نیست تفسیر مصداق نیست تفسیر به عمقه

یعنی کمااینکه در مارزقناهم ینفقون ان مما علمناهم یقصون این تفسیر به مصداق محوریست یعنی رزق روح علم و معرفت الله است و رزق بدن مکان بدن لباس بدن عرض میشود غذای بدن کسانی که شکمی فکر میکنند خیال نکنن که مما رزقناهم ینفقون یعنی پول بده یعنی مال بده یعنی خانه بده یعنی نخیر فلینظر الانسان الی طعامه مفصل بحث کردیم طعام روح اقواست و بزرگترین طعام روح معرفت الله است بزرگترین طعام روح معرفت الله است تخلق باخلاق الله است عقیده فی الله است بعد جهاد فی الله است ازنظر روحی درونی و ازنظر برونی و بدنی فردی و اجتماعی بنابراین

نخیر چون اگر لیعرفون میفرمود یک جانب رو میگد ولی لیعبدون فرمود هردو جانب بله ماخلقت الجن و الانس اگر الا سه بخشه اگر الا لیعرفون بود این عبادت ظاهری رو شامل نمیشد عبادت ظاهری معرفت نمیخواد که معرفت میخواد معرفت توش نیست اگر حالا عرض میکنیم دارم عرض میکنم اگر عرض میشود که بله الالیوقنون بود همینطور یقین کار قلبه اما جمله ای فرمود که عبادت ظاهر و باطن و فطرت و روح و عقل و صدر و فکر و تفکر و قلب و فواد و برون و درون تمام مراحل خضوع در مقابل حقه پس این ادعا نیست که ایات مقدسات قرآنی یا یایی است که از اونجا جای دیگر بره خراب میشه الفاظی که قران استعمال کرده و لغتی که استعمال کرده این لغات لغاتیست اگر هر لغت دیگری که در نهایت فصاحتم باشه بیاری باز مطلب یا خراب میشه یا اون مقداری که صددرصد مراد الهیست نشون داده نمیشه.

ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون یعبدون روح یعبدون جسم عبادت روح مقدم است یا جسم؟ عبادت جسم منادیست از عبادت روح تراوشیست از عبادت روح البته اون حرفو نمیزنیم ما صوفیان صفا از عالم دگریم عالم همه صورن ما خالق صوریم غلط کردن نخیر هردوگانه است هم جسم است هم روحه روح زیربناست روح زیربناست عبادت روح زیربناست معرفت عبادت روح سجده روح است سجده روح خاک ندارد که عبادت روح سجده فطرت است سجده روح است با تمام مراحل سبعش مراحل سبعه روح که مراحل مترقی مراحل متکامل روح است این عبادت روحه و از عبادت روح نشات می‌گیرد عبادت جسم اگه عبادت روح اگر عبادت روح دروغ باشد ادعایی باشد میگد بله باید قلب سالم باشه ظاهر قلب اینطوره قلب و کی پس هر اگه گفت اخ قلبم گفت

با چاقو بزنید مردی بکشید اگه گفتن چرا قلبم یعبدون اصلا عمق معناش معرفت عبادت روحه پس عبادت یا عبادت روح است چون عبادت فوق طاعته دیگه عبادت یعنی خضوع مطلق خضوع مطلق در برابر حق ساکنا متحرکا فردا جمعا این یا عبادت روح است به مراحل سبعش یا عبادت جسم است بمراحل خمسه عبادت روح سبعه عبادت جسم لبواص خمسه بمراحل خمسه در این دوازده بعد عرض میشود که ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون

خب در الا لیعبدون مثلا معلوم نیست که عبادت روح زیربناست یا عبادت جسم زیربناست و معلوم نیست که کدام مقدمن کدام موخر اما ایه دوم بعضه بعضا واعبد ربک حتی یاتیک الیقین از معرفت از پس عبادت برای معرفت است بله معرفتم عبادت زیاد میکنه عبادتم معرفت زیاد میکنه ولکن زیربنا کدام است و روبنا کدام؟ مانند یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم یتلوا علیهم ایاته یزکیهم یک مرتبه در قران ذکر شده یزکی یه مرتبه یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم ولکن تزکیه سه مرتبه ذکر شده تزکیه مقدم بر تعلیم سه مرتبه در قران ذکر شده تعلیم یعلمه الکتاب و یزکیهم سه مرتبه ذکر شده پس تزکیه زیربنای سه بعدیست عرض میشود که و عمل انسان و علم انسان که نتیجه نتیجه عمله علم انسان علم راه خداست دانش راه خدا این روبناست یک بعدیست و زیربناش تزکیس و اگر تزکیه ممکن بود بدون علم علم اگر تزکیه بدون علم ممکن بود بدون شناخت راه حق اگر تزکیه ممکن بود ما علم نمیخواستیم اینجام همینطور

اینجام معرفت زیربناست عبادت زیربناست اگر معرفتی معرفت متشابه نه معرفت اولی معرفت اولی این عمل نمیکنه معرفت اولی شناخته معرفت اولی ضروریست ازبرای عبادت اولی نکته ای که یادم رفت اگر چنانچه ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون فقط عبادت جسمه محاله اگر فقط عبادت جسم است محاله چرا؟ برای اینکه محال است عبادت جسم بدون معرفت اگر روح دارد ندارد خدا را و موحد نیست و شناختی از حق ندارد محال است که نماز بخواند مگه وادارش کنن عبادت نیست که بنابراین ایه معناش محال خواهد بود اگر مراد از عبادت عبادت جسم باشد عبادت روح است عبادت جسم عبادت روح معرفت است و زیربنا و عبادت جسم روبناست منتهی روبناییست که سازندگی دارد نسبت به زیربنا زیربناییست که ساختمان مترقی متکاملش بعد از مرحله اولی که سابقه عبودیت ندارد این عرض میشود که با هم ارتباط دارن.

خب اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک یک مرتبه ولی تا لحظاتی که ما غفلت داریم الهی الی من اوکله به کی منو واگذار میکنی خدایا سه بعد داره الی غریب پدر مادر زن شوهر عمه دایی خب غصب میکنن یا عنادا یا فقرا یا جعلا اینها مطلق نیستن ان الی بعید فیتحجروا به کسی که