پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و نود و هفتم درس خارج فقه

ارث

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله

ما مدعی نیستیم و مدعی نمیتوانیم باشیم که آنچه را  از آیات مقدسات قرآن قبلا برداشت کرده ایم تالیف شده و چاپ شده ما که معصوم نیستیم کتاب الله معصوم است در بعد وحی و رسول الله و رسول دین م محمدیون صلوات الله و سلام الله علیهم اجمعین اینها معصومند در در عین حال از امام رضا علیه السلام که سوال می شود که شما چرا قرآن را در سه روز یه مرتبه ختم  می کنید با اینکه می شود در یک روز ختم کرد گفت  من فکر می کنم و بیشتر میفهمم تا چه رسد به ما که خاک پای معصوم هم  نیستیم بنابراین آنچه  را که بنده عرض می کنم در آیات و احکام و یا آیات غیر احکام  اگر اضافه ای دارم  یا ایرادی دارم به خودم این که معصوم نیست در تفسیر فلان مطلب رو نوشتم فرض  کنید الان میگن قبول نیست در تفسیر  مطلبی را نیاورده ام  الان میارم برای اینکه الان متوجه شدم این رو بارها در بحث ها حضور برادران عرض کردیم حالا شما به تفسیر این آیات در الفرقان که مراجعه می کنید نود ونه  درصد از حرفها را ما زده‌ایم مثلا یک درصدی مونده است که  اونجا باید که عرض کنیم  آیه ی هشتم سوره نسا

و اذا القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین ترزقوهم منه و قولوا لهم قولا معروفا

مقداری بحث در این آیه کرده ایم و مقداری دیگه مونده اولی الغربا در این احتمالی که قابل قبول بود که هنگامیکه ورثه میخواد تقسیم کنند ارث را یا وارث واحد می خواهد او را بین خودش و دین و ثلث یا دین و ثلث نیست و وارث واحد ست  میخواد این مال رو بردارد در زمینه حضور این سه دسته باید و واجب است  که از مال ارث چیزی به اینها داده بشود ها و حساب اینه که در باب  ارث دو میزان است یک میزان اصلی است و یک میزان حاشیه ای و تبصره ای مثل عام و خاص مثلاً حکمی است که به طور عموم صادر میشه اما استثنائاتی هم دارد حکمی که به طور عموم صادر می شده استثنا هم نداشته باشد  بسیارکم حالا در باب ارث پدر مادر پسر دختر و طبقه اول طبقه دوم طبقه سوم مقرر و مقدر است برای یا فرائض یا رد یا  تتمه مال مقدر و مقرر است  این بعد اول و متنی و قانونی و اصلی میراثه  اما بعد دوم و سوم هست بعد دوم ثلث است و بعد سوم واذا حضر القسمه برای چی برای اینکه ممکن است پسر یا دختر یا دیگران  از ورثه طبقه اول طبقه دوم طبقه سوم بعضیاشون محتاج تر از دیگران باشند بعضیاشون محتاج نباشند اونی که احیاناً استثنائا محتاج تر است از دیگران آیا همون از  سهم ارث معین را ببرد نه بعد ادامه داره منتها اضافه بردن  کسی که نیازمند تر است چه وارث اصل بالفعل و چه وارث بالفعل طبقه دیگری است یا اصلاً طبقه دیگری نیست یتیم است مسکین است خویشاوند دور است ازطبقات سه گانه خارج است اینها چنانچه در زمان حیات مورث چشمداشت داشته‌اند حضورا و یا استدلالا به اونها لازم بود یا راجح بود چیزهایی بشود چون  بعد از موت هم استمرار حالت حیات است بنابراین باید نقش سه گانه داشته باشد ارث نقش اول که نقش متنی ست عبارت است نقش مسند عبارت است از ارث ثلث ربع عرض میشود که نصف صم  بقیه اصل فرع از این قبیل  و لکن این از نظر قاعده کلی درست است از نظر قاعده کلی مطلب اینه و لکن  استثنائات  دارد احیاناً بعد اول بعد دوم بعد سوم از ورثه غریب از ورثه بعید از غیر ورثه احتیاجاتی دارند این احتیاجات باید که ازش چشم پوشی بشه نخیر این احتیاجات که در رقم اول به وسیله ثلث که به اختیار خود مورث است در رقم دوم به وسیله این ترک که به  اختیار وارثین است چون وارث داریم مورث مورث در بعد اول مسئولیت دارد  یک مسئولیت بخواهد و یا نخواهد هست که میراثه نسل دوم باید بخواهد از ارث خودش فلان مقدار برای فلان کس فلان کس فلان کس که احتیاج دارند که به عنوان استمرار حیات است باید مقرر بشود این بعد اول و دوم بعد سوم بعد سوم عبارت است از

و اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین ترزقوهم منه و قولوا لهم قولا معروفا

 اگر از دست مورث رد شد مورث وصیت نکرد یا وصیت به فوت کرد وصیت به فوت وافی بر حوائج نبود در این صورعرض میشود  که به عهده وارث نیست پس اون موارد استثنایی  نیاز به عهده هم مورث است و هم عهده  وارث است به عهده مورث است که به خواست او طبق چارچوب شریعت ثلث خود تعیین کند و اگر نشد یا شد به اندازه به عهده ورثه است که

و اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی

 و لذا همانطوریکه اهل اصل ارث تحت  نظام است نصف ثلث ربع خمس چه تعیین ثلث هم تحت نظام است منتها نظام اول با نظام دوم فرق داره نظام اول معینه ثلث ربع چه  نظام دوم اون مقداری که صلاح است از این ثلث مقداری که صلاح است به اون فرزندی که اهل معرفت لس و ادب تبلیغ است و اهل دعوت است به اون  فرزندی که محتاج است به اون فرزندی که مومن تر است  اون همسایه ای که به اون ارث بری که در طبقه شماست ارث نبری که طبقه بعدی است ارث نبری که در که در طبقات ارث نیست کسانی که از نظر شرع اصل هستند به اون ها کمک بشه ثلث نسبت به اون ها  و همین میزان صلاحیت در

و اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین

است که اینطور نیست که

اولی القربا و الیتامی و المساکین هرجا دلش خواست نخیر هرکدام احرج اند هرکدام از نظر اسما کمک به اونها عرض می شود که لازم تر است و واضح تر است حالا ما  کلمه کلمه راجع به این آیه بحث میکنیم بحث اول  تتمه بحث راجع به دلالت این آیه است بر حد سوم تقسیم که بر عهده ورثه است در  وقتی که تقسیم می‌کنند ارث را عرض می شود که مقدار مالی به این سه دسته حق داشته باشند بدن بحث  برای این است که آیا اصولاً این آیه منسوخ است یا منسوخ نیست من یه  جمله را قبلا عرض می کنم بعد تتمه  بحث قضیه این است که در اینجا دو روایت داریم دو روایت یکیش از شیعه است یکیش از سونی یک روایت از شیعه دو بخش است و یک روایت از سونی هم دو بخش است روایت دو بخشی از شیعه  متناقض و با یک روایت دو بخشی از سنی هم متناقض روایت دو بخشی از شیعه که  بعدا خواهیم گفت روایت دو بخشی از شیعه راجع به منسوخ  بودن این آیه یا منسوخ نبودن یکیش از امام صادق علیه السلام روایت شده است که این آیه منسوخ است دیگری از امام باقر علیه السلام نقل شده است که اون منسوخ نیست خوب کدومو قبول بکنیم این روایتی که میگد  منسوخ نیست قبول میکنیم چون طبق آیات که بحث از این مال شیعه و سنی دو روایت  از ابن عباس است  یک روایت  مطابق روایت اول است که منسوخ است یک روایت مطابق روایت دوم است که منسوخ نیست وضع این دو روایت هم همان خواهد بود  که روایت متناقضه عرض می شود که رد میشه حالا  اگر ما از کتاب منسوخ  بودن و منسوخ  نبودن نفهمیم بر فرض محال که نفهمیم اما آیات قرآن که ناسخش معلوم است منسوخش معلوم است احتیاجی به روایت ندارد بلکه جای دلالت آیه وضع آیه  قبلش که آیه است بعدش که آیه  است همانطوری که خود آیات روشن است ناسخ بودنش معلوم است منسوخ  بودنش هم معلوم است حالا بحث اول را تفسیرا عرض می کنیم و بحث دوم اگر وقت شد امروز وقت نشد فردا

و اذا حضر القسمه اولی القربا اولی القربا  فرمود اقربا نفرمود  چرا برای اینکه اقربا هر نزدیکی است  نزدیک  به طبقه اول طبقه دوم طبقه سوم ولاکن اولی القربا طبقه اول است اون  اول از طبقه اول طبقه اول عرض  میشود که پدر و مادرند  و فرزندان در بعد اول باز طبقه اول نوه ها هستند  در صورتی که پدرانشان و  مادرانشون نمرده اند باز  طبقه اول  درسته پس اولی القربا ی  واقعی کیا هستن کسایی که ارث برند  آیا در اینجا منظور از اولی القربا هر قریبی ست نخیر عقربه   چون قربا مونث  عقرب پس نزدیک ترن  نزدیک تران  نزدیکتران  به مورث نزدیکتران به وارث هر دو را شامل میشه  کسی خیال نکند که اولی القربا  یعنی نزدیک ترانه به مورث نخیر برای اینکه اینجا هم بحث مورث است هم بحث وارث است بلکه بحث وارث بیشتر است چرا برای اینکه ترزقوهم خطاب به کیه به وارثه   حتی امر نسبت به میت  که نیست بنابراین چون امر نسبت به میت نیست وانگهی هم مورث و هم وارث در مورد بحثند

و اذا حضر القسمه اولی القربا

 وقتی که در قسمت قسمت بعد از مرگ دیگه حالا  در قسمت مثلا اولی الغربا چه اولی القربا  نسبت به میت چه اولی القربا نسبت به ورثه ترزقوهم حالا سوال اگر از اولی القربا ست  و طبقه اول است و اول طبقه اول است مثلاً پدر است مادر است  پسر است  دختر است و زن است این پنج دسته طبقه اول اند اولاد پسر و دختر و زن یا شوهر این  پنج طبقه اول اند که حالا آیا  تصور دارد

حضر القسمه اولی القربا  هستند

 چون اولی القربا  دو دسته اند دادند یک دسته اولی القربا یی  که ارث بر  هستند خوب  حضرات حاضر هستند  دیگه خودشون هستن دیگه مگر قسمت رو کی میکنه  قسمت را  خود ورثه می‌کنند ورثه ای که در هر طبقه ای هستند خودشون حاضرند و قسمت می کنند  دیگه اگر حاضر شدند قسمت ترکه ای  که شما میکنید اولی القربا پس اولی القربا در اینجا کسانی که شریک هستند با  وارثین بالفعل  در ارث شدن اینها نیستند دسته دوم دسته دوم اولی القربا ی   طبقه دوم مثلاً کسی که مرحوم شده پسری دارد دختری دارد و بعضی از فرزندانشان مردند و فرزند دارند هم فرزند دارند هم نوه دارند  نوه ها باباهاشون ماماناشون مردند و فرزندان دیگر مرده اند  در اینجا دسته اول اولی القربا فرزندان خلف هستند دسته دوم اولی القربا فرزندان آنها هستند یا فرض کنید که پدر یا مادر موجود ند  جد هم  موجوده جد پدری  جد مادری اولی القربا ی طبقه دوم ند نوه انسان دختری و  پسری اولی القربا ی طبقه دوم ند که اگر دختر و پسر که نباشند آنها می برند دیگه و همچنین  پدر و مادر اگر پدر و مادر نباشند و  فرزندان هم نباشند منتقل می شود ارث به کی به جد جده و نوه ها به عرض میشود که نوه ها منتقل میشه  اگر نوه هام  در کار نباشد به جد و جده  طبقه دوم  اگر نوه هایی  در کار نباشد عرض می شود که و حالا  شما دارید قسمت می کنید قسمت دارید  می کنید ارث را  اولی القربا جد و جده  اگر باشند جد و حد اقربند نسبت  به این  میت یا دیگران اقربند جد و جده اقربند  بنابراین اولی القربا نسبی می زنند کسانی که نسبت به میت و نسبت به مورث و نسبت به وارث اقرب هستند اقرب نسبی نه قربشون به اندازه شما وارث است  شما وارث که خودتون وارثید و در  حضور قسمت خودتون حاضرید پس اذا حضر القسمه

  پس دو بخش می کنند یکی  وارثان رسمی و یکی  غیر رسمی وارثان غیررسمی اولی القربا هستند بنابراین اگر  نوه حاضر شد نوه دوم  حاضر  شد نوه سوم حاضر شد کسی که حق داره کیه نوه  اول دیگه اگر جد  حاضر شد  پدر مادر جد حاضر شدند  اولی القربا ی نسبی کیه جد  اول است و  جده اول اگر برادر حاضر شد فرزندش حاضر شد  اولی القربا اولی کیه   برادره  بنابراین اولی القربا  وسط در کار است نه اولی القربا ی آخر است نه اولی القربا ی اول است اولی القربا ی اول خودشون وارث هستند که اذا حضر القسمه تقسیم می کنند و اولی القربا ی دسته دوم خب این  یک دوم بحث خیلی مهم است چون نباید تفسیره بحث شده چون ما تفسیرارو متاسفانه اصلا بحث  نمی کنند نه در فقه بحث شده نه در تفسیر بحث شده نه در ماترک ها  بحث دوم آیا اولی القربا یی که وظیفه است که ورثه ترزقوهم منه چیزی به اونها بده اینها اولی القربا ی نسبی هستند فقط یا سببی هم   هستند عرض میشود که این آیه اول چه بود آیه اول للرجال نصیب مما ترک والدان و الاقربون اقربون هم اقرب نسبی بود  هم اقرب سببی اقرب نسبی   انسان پدر مادر فرزند اقرب سببی  انسان زن نسبت به شوهر شوهر نسبت به زن درسته حالا در اینجا

و اذا حضر القسمه اولی القربا

 کی میگوید  اولی القربا فقط ابوان هستند و عرض می شود که  یا  غیر ابوان   فرزندان و ابوان  عرض   می شود که کسانی قرب نسبی دارند نخیر قرب سببی هم بلکه قرب سببی اقرب اند   یکی از اقربیت قرب سببی   این است که زوج هم طبقه اول هم طبقه دوم هم طبقه سوم ارث می برند اما طبقه دوم با اول ارث می بره طبقه سوم با طبقه  دوم و  اول ارث می بره ولکن  زن و شوهر زن از شوهر شوهر از زن چه طبقه اول باشد نباشد طبقه دوم باشد نباشد طبقه سوم باشد در هر صورت ارث می برد حالا اشکالی که هست این است که اذا حضر القسمه اولی القربا خب زن که خودش ارث میبره عرض می شود که حالا اشکال این است که وقتی که اولی القربا خودشون وارث اند زن وارثه شوهر وارثه پس بنابراین در بخش سوم که ترزقوهم منه معنا ندارد جواب ببینید اگر کسی زن عقدی دارد و زن عرض می شود که منقطع دارد زن عقدی اقرب است یا زن منقطع زن عقدی دیگه زن منقطع طبقه دوم است بنابراین اگر در ورثه زن عرض می شود که دائم وجود دارد ابوان وجود دارند فرزندان وجود دارند زن منقطع هم وجود دارد آیا زن منقطع اولی القربای سببی نسبی هست یا نه اول کسی که نزدیک است به مردی که مرده زن دائمش وجود داره  دوم کسی که نزدیک است زن منقطع زنی که به عقد منقطع زن اوست ارث بر نیست چرا برای اینکه با اولی الارحام بعدهم او لا بعدهم

آیا زن منقطع اقرب است یا زن دائم  اقرب است  زن دائم اقربه چون زن دائم اقرب است مادامیکه اقرب است از اصل ارث نمیبرد کمااینکه اگر کسی مرد و فقط وارث یک زن دائم یک زن منقطع زن دائم می برد زن منقطع نمیبرد و لکن این زن منقطع که ارث نمیبرد اولی القربا ی نسبی هست یا نه خب بله دیگه این نسبت به کسی که ارث میبرد این بار دومه بنابراین وظیفه است که به این زن منقطع از این  ماترک بده کی بده این بحث دومه کی بده بحث دومه پس این وضع اولی القربا  ببینید زن عیال به حساب عیال بودن به حساب اون طرف بودن به عنوان زن دائم بودن ارث میبره خب این زن هم زنه منتها چون این اقرب است پس این زن از سهم خودش قدر مطلقا باید چیزی به این زن منقطع بده دیگران رو بحث نمی کنیم دیگران نفی حساب نمیکنیم و لکن قدر مطلقا از سهم خودش به دیگران بده سوال آیا فقط زن دائم نسبت به این زن منقطع باید بده یا دیگران هم دیگران هم ولی قدر مطلقا زن دائم چرا برای اینکه ترزقوهم نباید که فالیرزق کل واحد منهم اقرب الیه هرکدام نزدیکه نخیر اولی القربا کسانی که اولی القربا هستند اقرب الی الورثه هستند نسبتا اقرب نسبی هستند باید مجمع چیزی بدهند و لکن لاسیما دارد لاسیما این زن دائم است که به زن منقطع باید بدهد چون زن منقطع ارث بر نیست ببینید مورث دو تا زن داشته  زن دائم زن منقطع زن دائم قریب اقربه زن منقطع ابعده درسته یکی قریبه یکی بعده  اقرب زن دائم است به مورث و قریب زن منقطع است نسبت به زن حتی آیا زن قریبه نزدیک است به این زن دائمی یا این زن منقطع خب این مال اولی القربا اولی القربا نسبت به وضعشون اولی القربا  نسبی اولی القربا حسبی بعد مقدار حاجتشون مقدار قربشون مقدار صلاحیتشون در نظر گرفته بشه بر مبنای اصلحیت و ارجحیت و احوجیت به اونها داده بشه نه اینکه مثلا فرض کنید یک زن منقطع دارد یکیش ثروتمند است یکیش هیچی نداره وعده مساوی بده نخیر اگر این زن بچه داره این بچه که وارث است خود بچه هم به مادرش باید بده خود بچه به  مادر ترزقوهم بقیه اصلا به مادر ترزقوهم ترزقوهم متعدد خواهد بود خب عرض می شود که البته میزان معینه میزان طبق موازین شرعی هر کس حاجتش و صلاحیتش بیشتر است طبعا در صورتی که نه پسرش این از این حالا اولی القربا درشون شرط است که یتیم باشند مسکین باشند نخیر اولی القربا عنوانی ست مستقل در برابر الیتامی  الیتامی حرفی به عنوان خاص دارند ممکنه سه عنوان ممکنه دو عنوان ممکنه یک عنوان باشه  کمااینکه در آیه فوق همینطوره در آیه زکات هم همینطوره بنابراین اولی القربا شرط نیست مسکین باشند شرط نیست که یتیم باشند اصلا شرط  نیست محتاج باشند چون قضیه ارث قضیه احتیاج نیست قضیه هدیه قضیه احتیاجه اگر کسی عروسی کرد هدیه خرید باید محتاج باشه نخیر رسمه دیگه رسم عقلانی ست که هدیه ببرند حالا احوج اضافه ست ببینید مثلا فرض کنید یکی حاجت داره یکی حاجت نداره یکی احوجه اینا مراتبه طبق مراتب منافات نداره با اینکه  عرض می شود که این غنی باشد حفظ احوج بودن با غنی بودن یه مقدار  هرکدوم احرا و احق و اجدر و احوط هستند  احوج از نظر شغلی از نظر ایمانی از نظر چه از نظر چه باید مراعات بشه ببینید و اذا حضر القسمه حضر القسمه وارثان وارثان باید واجب است به دیگران بدهند نه خود وارث نمیگیره دیگه یک واجب این است که ارث به وارث برسه خوب رسید و لکن همه باید یادمون باشه و اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین ترزقوهم فیه وارث این پسر این دختر این زن باید به دیگران هم که ارث بر نیستند  و از نظر عرض می شود که نسبی یا حسابی بدهند این راجع به این خب در اولی القربا شرط اقربیت است البته شرط احوجیت نیست شرط احوجیت برا مقداره شرط احوجیت و احرج بودن برا مقداره شرط اقربیت کافیست برا اینکه واجب است به اینها چیزی داده بشه خب الیتامی و الیتامی کسانی که یتیم هستند مثلا انسان مرد فرزندانی دارد که زنده اند و فرزندانی مرده اند  از فرزندان  مرده نواده هایی داره اینها الیتامی هستند یتیم حالا پول داره نداره عنوان یک عنوان انقطاع از من یعود از پدر همین عنوان موجب است که بهش چیزی داده  بشه چیزی داره ولو خیلی چیز داره  یا زیادی داره  ولکن عنوان یک سرافکندگی ست  ولذا در باب یتیم و لا تقربوا مال یتیم الا بالتی هی احسن مثلا فرض کنید که راجع به غیر یتیم انسان اگر کاری برایش میکنه مزد میتونه بگیره وان کان غنیا هل فالیسنخفظ و ان کان فقیر فالیاکل بالمعروف یتیم به حساب اینکه شکستگی دارد پدرش رفته و لو مال داره بعد که احترام بیشتر کرد هدیه بیشتر داد تعارف بیشتر داد برای اینکه اون کسر و اون نقض در حقیقت جبران بشه حالا یتیم باید قریب باشه نخیر یتیم اقرب باشد  قریب باشد ابعد باشد بعید باشد فقیر باشد غنی باشد هر چه میخواهد باشد عنوان یست اینجا ما گرفتیم و المساکین مسکین قریب باشد اقرب باشد یتیم باشد غیر یتیم باشد هشتصد سالش باشه مسکین  پس عنوان عرض می شود که اولی القربا و الیتامی و المساکین حالا اگر کسی دارای سه عنوان باشد سه بعدی دو عنوان باشد دو بعدی یک عنوان باشد عرض می شود که یک بعدی و اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین ترزقوهم منه حالا از نظر پزشکی ترزقوهم امره یا نه امره وجوبه دیگه وجوب واجب بودن دلالت امر بر وجوب قرینه میخواد قرینه برای انداختن از وجوب است   و الا کسی که هول میده یعنی برو  نه اینکه برو میخوای نری نرو امر که خدا رحمت کند استاد اکبرمون رواست اعظممون رو در اصطلاحاتش خیلی لطیف گفتش که این مطلب عادی ست امر یعنی برو نهی یعنی نرو آیا تو برو نرو خوابیده و لو یک درصد تو نرو برو خوابیده و لو یک درصد نه  پس قضیه برعکسه اگر امر می کند و عوضش برو صددرصد نیست باید قرینه بیاره اگر  می کند و عوضش نهی صددرصد نیست بایدقرینه بیاره پس قضیه برعکسه و ادله زیاد داریم نمیخوایم زیاد صحبت کنیم در اصول اسلام اصل اون مقداری که معلوم نیست واجبه یا نه منتها  مقداری که معلوم نیست لا یکلف الله الا وسعها باید مقدار معلوم باشد  مثلا نفقه ای که شما به عیالتون میدید باید معلوم باشه نخیر باید معلوم باشه چندتاس بعضی ها معلوم است بعضی ها معلوم نیست حالا ترزقوهم منه یک  و قولوا لهم قولا معروفا دو و یخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریته ضعافا خاصوا علیهم سه و الیتقوا الله چهار و یقولوا قول سدید  پنج پنج دلالت بر وجود دارد حالا ببینید اوامر اصولا در قرآن شریف دو بعد داره گاه امر می کند رد میشه گاه نهی می کند رد میشه امر می کند. میگد اگر این کار را انجام بدید چنین چنان می شود

نهی می کند میگد اگر این را انجام بدید چنین چنان می کنیم دراینجا دور دومه چطور ببینید اول عرض می شود که ترزقوهم منه مقداری از این ماترک که به شما رسیده است به اینها باید بدهید یک صرفا میگد نخیر و قولوا لهم قولا معروفا چون چیزی که دارید زیاد نیستش که گاه نمیدید گاه کم میدید بالاخره عرف شما این است که  همه ارث را نمیدی نصفشو نمیدید مقداری میدید و قولا قولا یعنی اینکه جبران سرشکستگی  و جبران قلت بشد هم جبران قلت بشود هم جبران سرشکستگی یه کسی میاد میگد من صد تومن میخوام برم کاشان عرض می شود که کرایه ندارم شما اگه پنجاه تومن بهش بدید پنجاه تومن عذر میخوام بیشتر ندارم

در اینجا دو علت است که فالیقولوا قولا معروفا داره یک علت این است که کم داده میشه دیگه بخش کمی از ارث داده میشه دو این است که سرشکسته  است dکسی که در موقع تقسیم ارث میاد و چشمداشت دارد سرشکسته ست باید بگید ببخشید معذرت میخوام ولی قابل نیست ما احتیاج داریم فلان داریم جوری که با کلام طرف سربلند بشه خب بعدیش اینجا هم فالیخشوا الذین تهدیده کسانی که اگر ذریه ضعافی دارند ذریه ضعاف دو بعد داره یا اینکه ذریه شون وارثند به ضعاف و ارث هم چیزی نیست یا نخیر ذریه بهشون وارد نیستند مثل همینجا نوه دارد نتیجه دارد ضعیف ند فقیرند چنین اند چنان اند که ارث بچه به اونها نمیرسه درسته فالیخشوا بترسند تهدیده بترسند کسانی که اگر واگذارند ذریه  خاص علیهم بترسند که از کسی بهشون نرسه از اصل که  نرسیده چون وارث نیستند چون که اگر از اصل برسد که رضایت نیستند بله می شود در بعد اوسط اینطور گفت که اگر بهشون ارث رسیده ولی کم رسیده وارثان دیگر که بهشون بیشتر رسیده بهشون کمک کنن این یک دوار ارث نرسیده ثلث هم تعیین نشده بترسند که ثلث تعیین نشه نسبت به کسیکه ذریه ضعاف است و وارث نیست و اضافه بر عدم تعیین ثلث این ورثه اند  که ماموریت دارند و واجب است که ترزقوهم منه نکنند باید بترسند بترسند از چنین پیامد پیش آمده از چنین پیامد پیش آمده  بترسند تا نسبت به وضعیت خودشون جدی باشند سوال این چیه اگر من وارث ارزقوهم رو انجام ندادم  آیا ذریه من چه تقصیری دارند که نسبت به ذریه دلیل داشته باشه این سواله ها این سوال رومیکنم تا جوابش رو در  نظر بگیرید حالا این شخصی که ماموریت دارد وارث است وارث رسمی به کسانی که حاضر در قسمت دوم باید چیزی بده حالا نداد حالا که نداد تهدید شد که والیخشوا الذین لو ترک من خلق حریتا و عافا خافوا علیهم خب شما اگر خودت چیزی داری بده به من اگر خودت ذریه ضعاف داری اگر خودت فوت کردی و ذریه ضعافی داشتی که ارث بر نیستند رسما از ثلث هم نبردند کسی هم به اینها از ورثه شما نداد خب بترسید از این پیامد داشته باشه سوال این داره چی انحا میده خدا انجام میده یا بندگان خدا آیا خدا تهدید می کند راجع به عمل بنده اش که ترک کند این واجب ثلث را و واجب عرض می شود که ترکه رو یا کار خدا رو اینو جواب بدین که آیا کار خداست یا کار بنده خدا اگر کار بنده خداست تهدید میکنه اگر کار خداست خدا چگونه عقوبت میکند ذریه ضعافی را که گناه ندارند به حساب اینکه شما وارثید و ازما چیزی به دیگران ندادید اینو آقایون فکر کنید جوابشو بدین حالا والیخشوا الذین لو ترکوا من خلقهم ذریه ضعافا خاصوا علیهم و الیتقوا الله

خب تقوی الله در چه صورت است تقوی الله واجب است یا نه اتقوا الله حقه واجب چیزی که امکان دارد تقوا ست تقوا از مستحباته از واجباته از مکروهاته تقوا از واجباته انجام واجبات تقواش اینه که ترک نکنید ترک محرمات تقواش این است که محرم رو انجام ندین بنابراین و الیتقوا الله یعنی در این زمینه ای که عده ای حاضر شدن از ذوی القربا و الیتامی و المساکین شما باید که به این چیزی بدین اگه چیزی نشین خلت تقواس چیز دادن تقواس این واجبه پس این دلیل سوم چهارم برای اینکه این واجب است بر ورثه در موقع تقسیم ارث چیزی را به اولی القربا و الیتامی و المساکین بدن والیقولوا قولا سدیدا اونجا قولا معروفا بود اینجا قولا سدیدا  سدید چیه قولی ست که جلوگیری کند جلوگیری از ناراحتی کند جلوگیری از سرافکندگی کند جلوگیری از چشم داشت کند پس قول معروف قول سدیده نه هر قولیه نه اینکه فرد یک حرفی بزند که سرش جنگ بشه نخیر باید حرفی بزند که این حرف زمینه کمی این مالی بشود که به این اشخاص که وارد می شوند عرض می شود که داده شود قول سدید تبیین قول معروفه قول معروف چیه قول معروف که شایسته ست  که سد بکند  و مانع شود از ناراحتی های کسانی که مال کم گرفتند یا فرض کنید چشم داشت دارند والیقولوا قولا سدیدا ان الذین سوال دوم ببینید تالیف آیات الهی ست کما اینکه این سوال خیلی مهمه توجه کنید تالیف آیات الهی ست کما اینکه نزول آیات هم الهی ست این بحث مکرر و دلیلش  هم آیه سوره قیامت هست

ان علینا جمعه و قرآن

کی جمع کرده قرآن رو خدا همانطور که خدا نازل کرده همانطور خدا جمع کرده یعنی آیه ای که بر پیغمبر نازل میشه آیه آیات دو وحی یک وحی خود آیه و آیات وحی دیگه اینکه یا رسول الله در فلان جا بعد از فلان آیه در سوره فلان آیه این از مسلماته که هم شیعه اشتباه می کند هم سنی شیعه میگد که علی علیه السلام تالیف کرده قرآن رو سنی میگه که  زید و ثابت هم اینها اشتباه می کنند اونا بلکه مولف قرآن پیغمبر است و وحی خدا مولف قرآن پیغمبر است به وحی خدا حالا بنابراین در تالیف مراعات الفت و ارتباط کلمات حد اعلا شده یا نه  خب بله شخص عاقل اگر حرف یکجا میزنه این مراقب است که با هم مناسب باشه لیکن عرض می شود که قبل از نبوت ترتیب  نبوده بعد از نبوت هم قاری هم صادق ما کنت  تبدی من قبلک من کتاب و لا تقرا بین آیه میگد قبل از تبتال نبود حالا قبل از تبتال نکته نبود حالا ببینید

 ما کنت من قبله من کتاب و لا تخط بینک اذا

بنابراین قبل از نبوت نمی نوشتند برای اینکه ابیتبا می شده ولی بعد از نبوت هم مینوشتند ولی همه نوشته ها از پیغمبر نیستش که پیغمبر نمیتونسته هم کارا رو انجام بده حالا در اینجا عرض می شود که در این که

همین قرآن رو پیغمبر ننوشته پیغمبر بهش وحی شده ببینید خود آیات رو پیغمبر نوشته خود آیات رو در بعد نزول پیغمبر حفظ بود  و نقراک و لا تنسی الی تعالی

و ترتیب آیات هم حفظ بود ترتیب آیات که رسید پیغمبر آیات رو به ترتیب میخوند و کتاب وحی می نوشتند بنابراین این قرآن

امیرالمؤمنین از اکتب کاتبین و فرق امیرالمومنین با دیگران از جمله فرق ها این است که امیرالمومنین قرآن رو می نوشت یعنی در جاهای مختلف بود نوشت نه ترتیب ترتیب از لحاظ تالیف در جلد واحد اونوقت در حاشیه های قرآن روایاتی که شان نزول آیات رو راجع به مناسبت نوشته بود و لذا قرآن علی رو رد کردند برای  حاشیه هاش نه برای متنش قبول داریم که من قرآن رو به خط امیرالمومنین در عرض می شود که در کتابخانه خاص امیرالمومنین به چشم خودم دیدم چند روز وارد شدم و تصحیح کردم به این قرآن یک نقطه کم و زیاد نبود گفتم این دلیل دلیل هست و لکن به این دلیل احتیاج نداریم چون تواتر قرآن به این وضع دلیل است بر اینکه این دخالت نکرده اگر کسی  در قرآن در یک نقطه دخالت کنه خب چندتا قرآن نوشته اگر در یک نقطه  قرآن در یک زیر و زبر دریک جابه جا شدن   آیه یکی از خلفا دخالت کرده بود یکی از ائمه  معاذ الله دخالت کرده بود خب چند جور قرآن داشتیم ما یک.جور قرآن داریم یک جور قرآن کتبا داریم حالا در این بحثی نیست این بحث مقدمه است اشاره ببینید آیات بنابراین مربوط ترین ارتباطات را آیات در حد امکان دارد سوال دوم ان الذین یاکلون اموال الیتامی چه ربطی به مگه در بت ارث بحث الیتامی بود نخیر بنابراین ربط این آیه چیه  مطلب سوم که باید عرض کنم این است که دیروز اشاره کردیم در تتمه مطلب ما که ورثه هستیم وقتی که میخوایم تقسیم کنیم اولی القربا و الیتامی و المساکین جمع شدن باید بهشون بدیم کی بده از ثلث بده نخیر از ثلث به افراد ثلث باید بدیم از دین بدیم نخیر دین به افراد دین باید بدیم از مال ثقال بدیم حق نداریم اگر هم ثقال هست فقیر خودش مکلف است نخیر ما مکلفیم بدیم نخیر بنابراین سه استثنا ست یک دین یکی وصیت  یکی مال سعال دین و.وصیت چون مال ما نیست اصلا دین مال صاحب دین است وصیت هم مال صاحب وصیت درسته اموال سعال همه دو بعد حق نداریم بدیم بعد اول که سعال مکلف نیستند و ثانیا شما که مکلفید مکلفید از مال خودتون بدید مکلف نیستید از مال دیگران بدید

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف قرآن العظیم و وفقنا لما تحب و ترضی و جنبنا عما لا تحبه و لا ترضی و سلام علیکم