پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و نود و هشتم درس خارج فقه

ارث

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل علی محمد و علی آله الطاهرین

آیه  هشتم و نهم ودهم سوره نسا

این سه آیه کما اینکه در جلسه قبل عرض شد مورد بحث است در واجبی از واجبات الحاقی ارث که متاسفانه نه شیعه بهش عمل کرده است در طول تاریخ و نه سنی روایات هم در زمینه منسوخ بودن این آیه متناقض است هم در بعد شیعی و هم در بعد سنی و اگر هم بر فرض ده ها و صدها روایات می داشتیم که صریحا بر خلاف آیه بود ترزقوا ارض الحائل بود و طبعا قرآن که ثقل اکبر است مقدم است بر کل مافیه او ثقال و اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین ترزقوهم منه و قولوا لهم قولا معروفا

مقادیری روی این آیه مبارکه بحث کردیم که چه سوال کردیم که جوابش رو اونطوری که فکر کردن عرض می کنیم سوال اول آیا این آیه بعدی منسوخ نیست امکان دارد منسوخه باشد کما اینکه روایتی از باقر العلوم علیه السلام است و روایتی از ابن عباس که این آیه منسوخه است آیا اگر ما تفتیش کنیم در کل قرآن و در آیات قبل و بعد میراث که محورش همین آیات سوره نساء است احتمال منسوخیت نسبت به آیه وجود دارد یا  وجود ندارد این یک سوال سوال دیگر جوابش رو عرض میکنیم حالا این سوال دو بخش دارد یک بخش این است که این آیه منسوخه است به آیه قبلی بخش دیگر این است که این آیه نسخ شده است به آیه یازدهم

فی یوصیکم الله فی الاولادکم بذکر مثل حظ انثین

خب چرا اینجور که گفته اند و ما اضافه میکنیم بر گفته در قله امکان اعتراض را و سوال را مقرر می کنیم عرض میکنیم و بعد جوابش رو با خود آیه میدیم اما للرجال نصیب مما ترک والدان و الاقربون این میخواد ناسخ باشد نسبت به آیه  اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین به دو سه علت غلط است چون اصولا ناسخ بعد از منسوخ باید باشه جمله ای را که قبلا فرموده است نمی شود ناسخ جمله بعدی باشد جمله بعدی می تواند ناسخ جمله قبلی باشد مگر در صورتی که ترتیب تالیف قرآن ترتیب تالیف وحی نباشد و لکن چون تالیف قرآن تفسیر وحی است و تالیف وحی است حد اقل اقل در تبیان بودن قرآن بیان بودن قرآن نور بودن قرآن بلاغ للناس بودن قرآن حجت بودن قرآن این است که وضع عادی دلالی بین ناسخ و منسوخ این است که یعنی ناسخ باید بعد باشه منسوخ باید قبل باشه اما ناسخ قبل باشد و منسوخ بعد باشد برخلاف وضع دلالی برخلاف وضع بیانی برخلاف وضع هدایت و بلاغت این اولا ثانیا تناسخ بین دو آیه در صورتی است که دو آیه در یک.حکم ظاهر بیان بشوند در دو حکم واحد در سه حکم واحد اما اگر یک آیه در حکمی و آیه دیگر در حکمی دیگر چه تناسخی هست مثلا آیه ای است که در اصل حکم بیانگر است و آیه ای ست که فرعی از فروع اون حکم را بیان می کند آیه اصلا اصل را اثبات می کند آیه فرع فرع را آیه اصل منافی با فرع است و نه آیه فرع منافی با اصل است حالا در  اینجا آیه اول للرجال نصیب مما ترک والدان و الاقربون اصل ترکه و اصل میراث را در بعد محوری دارد بیان می کند اما آیا این اصل میراثی که به رجال و به نسا رسید  چه باید بکنند همه را مصرف کنند بخشی را به اینها بدهند آیه بیانگر این مطلب نیست و قاعده این است که وقتی که رجال نصیبی دارند مما ترک والدان و الاقربون و نسا هم نصیبی دارند مما ترک والدان و الاقربون متنا این مال مال اونهاست اما این مالی که مال شماست یا مال دیگران است معنیش این است که شما هر طور دلتان خواست بکنید نخیر مالی که خمسش رو می دهید زکاتش رو می دهید صدقه می دهید کفاره می دهید انفاق می کنید این مال مال شماست یا نه بله آیا آیاتی و ادله ای که میگد که امساک کنید خمس بدید زکات بدید صدقه بدهید کفاره بدهید منافات دارد خیر برای اینکه حکم اصلی مربوط است به اصل مال اصل مال مال شماست با کسب با اجاره با زراعت با تجارت با چه با چه و دلیل دیگر با اصل مال کاری نداره نمیگه اصل مال مال شما نیس میگه این مالی که مال شماس از مال خودتون به این و اون مثلا فلان مقدار بخشش کنید فلان مقدار بدهید حالا آیه اول بعد اصلی میراث را بیان کرده است که للرجال نصیب مما ترک والدان و الاقربون و للنسا نصیب مما ترک والدان و الاقربون مما قل منه او کثر نصیبا مفروضا  نصیب مفروض فرض فوق وجوب عادی ست کما اینکه وصیت به فعل فوق وجوب عادی ست و وصیت به فرض فوق حرمت عادی ست این بحث خواهد شد نصیب مفروض فرض اخص از وجوب است و وجوب اعم از فرض است هر واجبی فرض نیست و لکن هر فرضی واجب است واجبی که مفروض است واجب قطعی ست ولی واجب مفروضی واجب قطعی نیست اون قدر استحکام ندارد که قطعیت داشته باشد حالا اصل هم باید بحث کنیم از نظر لغوی واحبه ثابته اون ثابت ثابتی ست که غیر ممکن است از بین برد این فرضه قطعه اون که ممکن است از بین برود فرض نیست قطعه از نظر لغوی حالا عرض می شود که آیه اول اصل فرض را بیان می کند بدون تهدید اصل فرع اصل میراث یا بدون تهدید است چنانچه این آیه مصداق رو بیان می کند یا با تهدید است که آیه یازده متصل است بیان میشه و راجع به اصل فرض که این دو آیه بیان می کند آیه هشتم و اذا حضر القسمه بحث بعدی بعد بعدی رو بحث می کند میگد وقتی که قسمت کردن و خواستن قسمت کنن ورثه رجال و نسا و کبار و صغار و هر کس بخوان سهم خودشون رو ببرن و خواستن تقسیم کنن از اون مالی که مال قسمت ورثه می شود اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین به اینها م ترزقوهم منه پس مورد دو تاست چه تناسخیه آیه اول نمیتواند آیه حضور قسمت رو نسخ کند به دو علت حد اقل یک علت این است که ناسخ باید بعد از منسوخ باشد اینجا قبل از منسوخ است دوم این است که ناسخ و منسوخ موردشون یکی نیست موردشون دوتاست یکی موردش اصل ماترک است یکی موردش ماترک باید چه کنیم از این ماترک اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین ترزقوهم منه و قولوا لهم قولا معروفا این مربوط به آیه قبلی آیه بعدی آیه یازدهم یوصیکم الله فی الاولادکم بذکر مثل حظ ما اثنین تا آخر که نود درصد از فرائض رو بیان کرده است فرض رد اسلاس و ارواح و اسما و امساک و همه رو بیان کرده است خب کسی بیاد بگد که حالا آیه قبلی که نتوانست ناسخ این آیه باشد یک علت این است که ناسخ باید بعد باشد این قبله خب در اینجا میتونیم ناسخ رو داشته باشیم   بعده یوصیکم الله فی الاولادکم بعده پس می تواند ناسخ باشد میگیم بله سیره دوم سیره دوم همان علت دوم بود که عرض کردم جواب دوم بود که عرض کردم راجع به ناسخیت آیه قبلی که اصلا مورد یوصیکم الله تعیین مفروضاتی ست که در آیه تعیین نشده بود للرجال نصیب تعیین نشده بود فقط میگد که نصیب مفروضی ست برای رجال برای نسا مما قل منه او کثر ولکن آیه یازدهم تعیین می کند که برای چه ثلث است برای چه ربع است برای چه سبع است برای چه نصف است برای چه رد است بیان می کند پس این آیه هم موردش با آیه اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین فرق می کند بنابراین نمیتونه ناسخ باشه عرض می شود که خیر کلام ما قل به دل این خیر و دل این آیه و اذا حضر القسمه منسوخ نیست اما یکی بیاد بگد اصلا خود آیه دلالت ندارد برای این که امر دلیل از وجوب نیست جوابش رو ما دادیم که امر دلیل از وجوب مخصوصا امری که قرینه بر وجوب دارد امر که قرینه بر وجوب ندارد وجوب است تا چه رسد به امری که  در ترکش وجوب شده و قرینه بر وجوب دارد قرینه بر وجوب و اذا حضر القسمه عرض می شود که  والیخشی الذین لو ترکهم من خلفهم ذریته ضعافا خافوا علیهم

کسانی که اگر ذریه ضعافی بگذارند می ترسند که این ذریه ضعاف که ارث بر نیستند برای اینکه ارث بر نیستند در حضور قسمت چیزی به اونها داده نشه باید از اونها بترسند خودشون این واجب رو ترک نکنند بنابراین امر امر موکد است اگر فرض نیست تاریک به فرض است یا وجوب عادی ست یا وجوب موکد است یا فرض است در اینجا یا امر بین امری است یعنی وجوب عادی ست یا وجوب موکد است وجوب موکد در فرضه وجوب موکد  در اصل ارثه از اصل ارث چنانچه منتقل شدیم به مرحله دیگر وجوب دون الفرض حاصل میشه وجوب دون الفرض دو بعد دارد یک بعد وصیت کتب علیکم اذا حضر حدق الموت ان ترک خیرا علیهم وصیه

یک بعد وصیت که مربوط به مورث یک بعد هم اذا حضر القسمه که مربوط است به وارث ها بنابراین این وجوب دون الفرض است و وجوب قوی است اذا حضر القسمه اولی القربا

سوال اگر در حضور قسمت میراث اولی القربا و الیتامی و المساکین حاضر شدند واجب است چیزی به اونها داده شود چرا روایاتی نداریم چرا شهرت ندارد چرا اجماع ندارد چرا اتفاق ندارد و این چراها جواب آیا نص قرآن قوی تر است یا شهرت یا اجماع یا حتی ضرورت یا روایات قرآن که ثقل اکبر است نصش کافی است در این که اگر شهرتی نباشد اجماعی نباشد ما بهش اعتماد کنیم   آیا اگر آیت الله بروجردی فتوایی دادند و ما نشستیم فتواشو گوش دادیم کافی نیست چون من بودم بهش فتوا دادم کافی نیست باید شریعت رو نقل کنن باید دیگران نقل کنند اگر قرآن نصی اگر نصی ست پس نمیخواد اما اگر نصی دارد در حکمی از احکام واجبه دیگر انتظار باید نداشته باشیم وقتی که آقا فرمودند دیگه نوکرش باید بگه یا نوکرش نگفت خوابش رفت نبود گفت یادشون رفت نقل کنند گفت نفی شد بنابراین این هم از معصومیت های قرآنه که قرآن نصی  دارد  چون روایت کم داره روایت دو تا داره یک روایت سنی ابن عباس از طریق سنی ها یک روایت از طریق شیعه ها از امام باقر علیه السلام از امام صادق علیه السلام و از ابن عباس هست که این آیه منسوخه و از امام باقر و از ابن عباس هست که این آیه منسوخه نیست یه روایت این قسمت یه روایت اون قسمت حتی اگر دویست روایت دو هزار روایت بیشتر داشتیم که این آیه منسوخه است و این آیه رو برخلاف نظر بدهد ما میگیم که هتک ساحت قدس قرآن و ساحت قدس اهل بیت قرآن است که نسبت تناقض و نسبت تنافی به اونها داده بشه اینو اونروز جواب دادم که احتمال ما نمیدیم مگر قرینه باشد معلوم است چون بحث این که امر دلیل واجب است کتابش را میدیم شما مطالعه کنید امر  دلیل وجوب است با دلیل عقلی با دلیل نقلی با دلیل کتاب با دلیل سنت با دلیل عطف و عادت بر این  مبنا ما داریم بحث می کنیم بر مبنایی که امر وجوب است اون هم امری که تهدید شده است کسی که ترک کند این امرو والیخشی الذین لو ترکوا من خلفهم ذریته ظاهرا یه سوالی داشتیم که اینجا جوابشو عرض می کنم خوب بنابراین اینها حرف نیست که چرا شهرت نیست چرا اجماع نیست ما میگیم  اگر ضرورت فقهی و فتوایی در مساله یا مسائلی بین شیعه و سنی باشد و برخلاف باشد ظابط رو میذاریم کنار مثلا از جمله که بارها عرض کردم ضرورت فقهی شیعه و سنی هست که در محرمات رضاییه آقایون شیعه و سنی میگن هفت تا پسر داره قرآن میگه  دوتا کدومو قبول کنیم قرآن رو ضرورت فقهی هست البته ضرورت فقه اسلامی هست منهای توجه به قرآن اگر توجه به قرآن کنیم  میگیم بالضروره این باطل است بالضروره اشتباه کردن فقهایی که فتواشون به ما رسیده فقهایی که  از شیعه و سنی فتواشون به ما رسیده بالضروره اشتباه کردن چون  بر خلاف نص قرآن فتوا دادن حتی اگر از رسول الله صلوات الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام شیعه به طور متواتر نقل کند که برخلاف قرآن باشد تواتر موافق قرآن نخواهد بود و ثقل اکبر که قرآن است همیشه عرض می شود که مقدم است خب سوال دیگری که شده بود این بود که حالا بر فرض  کسی این واجب را ترک کرد یعنی ورثه در موقع تقسیم ارث یا به طور مخفی تقسیم کردند که ورثه متوجه نشدند یا ورثه

آمدند و ورثه بهشون ندادند خب اگر اینها ترک واجب کردن گناه ذریه صغار اونها چیست اگر کسی ترک نماز کرد گناه فرزندش چیست اگر کسی فعل حرام کرد گناه فرزندش چیست

اگر فعل حرامه بله اما اگر فرزند بری ست از عملی که پدرش کرده است بلکه عمل صالح می کند فرض کنید مکلف نیست ذریه ضعافا در این صورت چطور می شود گنه کرد بر برق آهنگری به شتر کله مسگری پدر این واجب رو ترک کرد

چرا

 والیخشی الذین لو ترکوا من خلفهم ذریته ضعافا خافوا علیهم و الیتقوا الله و الیقولوا قولا سدیدا

این سوال جواب در دو بعده یکی اینکه

لو ترکوا

اگر حالا زیر بار نمی رفت یعنی توصیه می کنند میگن ارث مال ماست اینو نمیدیم حالا اگر شما که وارث هستید در موقع تقسیم نم پس ندادید به این سه دسته اولی القربا و الیتامی و المساکین بترسید که همین بلا سر خودتون بیاد شما که سر اولی القربا و الیتامی و المساکین ذاتا ضعاف نباشن نمیاین اگر این ها ضعاف نباشند نمیان در موقع تقسیم در موقع غیر تقسیم میان پس ضعاف اند و چشم داشت دارند چه اولی القربا باشند چه  الیتامی باشند چه المساکین باشند ضعاف هستند که میان ذریه ضعاف هستند چون ذریه ضعاف هستند حاضر میشن اگر شما نسبت به ذریه ضعاف خودتون رو آماده کنید نسبت به ذریه ضعاف که مورث این عمل رو بکنید و ترک واجب بکنید والیخشی الذین لو ترکوا من خلفهم ذریته ضعافا خافوا علیهم و الیتقوا الله و الیقولوا قولا سدیدا

چیزی نیست این ذریه ضعاف این وارث ابن وارث این وارث این وارث این وارث که ترک این واجب رو کردند خودشون ذریه اند ذریه اقوا هستند اگر کسانی از اولی القربا و الیتامی و المساکین ذریه ضعاف این ها بودند به همین معامله که با این ها کردند با اونها شد چه خواهند کرد ببینید چند بعد داره یک بعد این است که این بشر است که واجب را ترک می کند یعنی کما اینکه شما این واجب را نسبت به ذریه ضعاف و مورث ترک کردید کذلک دیگران بترسید که نسبت به ذریه ضعاف شما این واجب را ترک کنند همان طور که شما وارث بودید و این واجب را نسبت به ذریه ضعاف ترک کردید اگر شما مورث شدید و وارث های شما چنین واجبی را ترک کردند ناراحت نمیشید خب ناراحت میشید در حال ممات در برزخ ناراحت میشه انسان اگر انسان در برزخ است و آگاه بشد به ذریه ضعافش به فرزندش ظلم کردند ناراحت میشه یا نه برای اینکه

 والیخشی کی یخشی یخشی در حیات مسلمه یخشی در ممات یا در حیات و ممات در حیات فکر کند که اگر من مردم و ذریه ضعاف داشتم ورثه من این واجب را نسبت به ذریه ضعاف ترک کنند این در حیات در ممات هم در برزخ در برزخ آگاه بشود که نسبت به ذریه ضعاف  که ارث بر نیستند یا اطلاع بهشون داده نشد یا مطلع شدند آمدند چیزی بهشون داده نشد اهانت شد و با ضربه بهشون فهمودند حالا جواب این است که آیا ترک این واجب را ورثه شما می کنند چنانچه شما کردید یا خدا ترک واجب می کند خدا که ترک واجب نمی کند خدا کسی رو وادار نمی کند که ترک واجب کند خدا کسی رو وادار نمی کند که فعل حرام کند پس ترک واجب را که مورد خشیت است این ها می کنند حالا که ترک واجب خشیت است این ها می کنند پس چرا خداوند تهدید می کند که

والیخشی الذین بترسید از اعمال دیگران خب اعمال دیگران اعمال دیگران است من چه به ذریه ضعاف مورث چیزی بدم و چه ندم دادن من جلوگیری از اونها نمی کند و دادن به ذریه ضعاف هم اثری نمی گذارد اگر من وارث شمای وارث چیزی دادیم این موید دادن ورثه ما به ذریه ضعاف نیست و اگر چیزی ندادیم مانع نیست این طور هست یا نه این یه مساله این مساله این است که آیا کسی که ظلم می کند لازم است خدا جلوی ظلم اون کس رو بگیره نخیر برای اینکه عالم عالم اختیار است کما اینکه کسی که عدل می کند واجبات رو انجام میدهد محرمات رو ترک می کند

بعد اولش که و اذا حضر القسمه امر داره شما اگر واجب را انجام دادید خداوند به شما فضیلت می کند خلاصه مطلب اینه درسته و از جمله فضیلت خداوند نسبت به کسی که به حاضرین قسمت چیزی بده میگد که ذریه ضعاف تون را که بعدا خواهد بود خداوند کمک می کند که میل داشته باشند رغبت داشته باشند به ذریه ضعاف شما بدهند سوال دیگر که شد راجع به آیه بعدی بود  ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا

خب ترتیب تالیف قرآن که الهی ست باید ارتباط آیات گرچه از نظر نزول متفرق است ممکن است شما در طول چند سال حرف های متفرق بزنید  و لکن حرف های متفرق را اگر می خواهید کتاب کنید باب باب کنید به مقداری که امکان دارد مربوط می کنید این مقدار امکان در قله اعلاش ربانی ست تا اونجایی که امکان دارد از نظر فصاحت و بلاغت آیاتی را که در جاهای مختلف به مناسبت های مختلف نازل شده است این آیات رو ترتیب تالیف داده یعنی بهترین ارتباط را در ظاهر این طور نیست و لکن وقتی انسان توجه کند بهترین ارتباطات بین کل آیات قرآن صور قرآن آیات قرآن کلمات قرآن الفاظ قرآن بهترین ارتباط هست حالا سوال دوم این است که این آیه یتامی قبلا گذشت مفصل هم گذشت که آیه دوم

و آتوا الیتامی اموالهم و ان یشتر ان لا تبدلوا

و الی آخر آیه یتامی قبلا گذشته پس چطور شد در اینجا در بین آیات ارث قبلا دو مطلب بیان شده بعدا مطلب سوم سه مطلب در بین این سه مطلب یتامی برای چه آمده قبلا للرجال نصیب بعدا یوصیکم الله در بعد اصلی و در وسط و اذا حضر القسمه این سه مطلب بیان شده چرا بعد از  و اذا حضر القسمه ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما

آمده است

 انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا

جواب جسم دارای چند بعده یک بعد اصلی ست و یک بعد خصوصی ست بعد خصوصی یتیم و لتیم  و ختیم به کسی میگن که پدر و مادر یا پدر یا مادر را از دست داده

یتیم در لغت کسی است که پدر را از دست داده

لتیم کسی است که مادر را از دست داده

ختیم کسی است که هم پدر و هم مادر را از دست داده در هر سه بعد شریک اند برای اینکه ازدست داده اند

در حالی که صغیر است  خودش نمی تواند زندگیش رو اداره کنه از دست داده است کسی را که متکلف اداره زندگی اوست در بعد مادی و در بعد معنوی ایت یتیم از نظر خودش از نظر عمومی هر کس منقطع باشد از مقام و شخص و عنوان که از اون عنوان استفاده دارد می کند یتیم  و لذا در روایت داریم که ائمه می فرمایند نحن الیتامی آل محمد یتیمه امام باقر یتیمه امام صادق یتیمه یتیم یعنی چی یعنی اون حقی که خاص اونهاست و مربوط به اون هاست اون حق رو از اینها گرفتند حق خلافت رسول الله که حق ائمه علیهم السلام است مراجعات احکام باید به این ها باشد نه به غیر این ها این حق رو از اینها گرفتند این یتیمه خب یتیم فقط یتیم از نظر مالی نیست یتیم از نظر معنوی یتیم از نظر مالی  از نظر معنوی و مالی از نظر ظاهری از نظر باطنی تمام عرض می شود که در بعد دوم یتیم هستند حالا این آیه ارتباطش با آیه قبلی و آیات بعدی اینه که مگه در حضور قسمت الیتامی محور نبود الیتامی از محاور سه گانه بود دیگه

و اذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین خب الیتامی پس از سه بعد

این مثلث حضور قسمت بودند بنابراین پس مناسبت یتیم که ذکر شده اینجا الیتامی رو ذکر می کنیم چرا برای اینکه آیا اگر اولی القربا رو منع کنند مساکین رو منع کنند ضررش بیشتر است یا الیتامی رو منع کنند الیتامی چون حق الیتامی بسیار ممتاز است حق یتیم از حق پدر مادر فرزند وارثان اول وارثان دوم وارثان سوم از تمام وارثان مهمتر است و لذا در آیه دوم وصیتی را به اموال الیتامی شده است که نسبت به هیچ کس این وصیت نشده است آیاتی که راجع به الیتامی است نمیگد نصیحت به عدل کنید فضل کنید مثلا عرض می شود که راجع به کسی که متولی امر یتیمه  آیه دوم سوره نسا کسی که متولی امر یتیم است حق دارد مزد بگیرد در کارهایی که در بعد ولایت برای یتیم می کند حق ندارد بله اگر فقیر باشد حق دارد که

فالیاکل بالبالمعروف

اما اگر غنی باشد

و اما من کان غنیا منکم

 عرض می شود که

و من کان منکم غنیا

آیه دوم

و آت الیتامی اموالهم

عرض می شود که

آیه ششم

و ابتغی الیتامی حتی اذا بلغ النساء و ان آنست من امرهم فابتغوا علیهم اموالهم و لا تاخذوا فالیستاخذ و من کان غنیا و الیستاخذ

هر ولی که غنی است واجب است خودداری کند از خوردن مال یتیم یعنی مزد حق نداره بگیره آیه برخلاف نوع فقها

و من کان فقیرا

اگر هم فقیر است مزد نگیره به مقدار سد رمق به مقدار سد وجوب خب بنابراین قضیه یتیم قضیه خاصی ست و هر جا که قضیه یتیم هست نسبت به بقیه ارجحه هم از نظر مراعات روحی و معنوی و هم از نظر مراعات معاشرتی و مادی و لذا در اینجا آیه الیتامی آمده است به این دلیل  آمده چون یکی از افراد سه گانه قبلی که حضور قسمت دارند یتیمه و مهمتر  افرادشه

این یک دو معنای عام یتیم چه بود کسی که منقطع است از آن نفع خاصی که باید به او برسه درسته حالا یتیم وضعش معلومه یتیم منقطع است از والد از والده از که  که نفعش به او میرسه بنابراین یتیم حق دارد اما اولی القربا چی اون هم همینطوره اولی القربایی که ذریه ضعاف ند و چشم داشت دارند مصادیقی که چشم داشت دارند خب مسکین هم منقطع است از مالی که زندگی رو اداره کند ببینید مسکین پدر داره مادر داره جد داره ولی منقطع است از کسی که زندگی رو اداره کند کسانی که پدر او هستند پسر او هستند اونها چیزی ندارند چیزی نمیدن بنابراین اصل انقطاع از کسی که زندگی رو اداره  کند این اصل انقطاع وجود دارد همچنین اولی القربا اون قوم و خویشانی که طبقه بعدی ارث هستند در صورتی حاضر میشن در تقسیم ارث که چشم داشت دارند احتیاج دارند پس مقتضی اند پس یک لغت شامل هر سه کسانی که چشم داشت دارند و نیاز دارند یا نیاز دارند و چشم داشت دارند یا نیاز ندارند و چشم داشت دارند کسیکه نیاز مالی دارند طبقه دوم اند ولی من هم چیزی به من برسه دیگه بنابراین اینها همشون منقطع اند از ارث کسانی که منقطع اند از ارث اولی القربا باشن الیتامی باشن مساکین باشن و وارثان قبلا نیستن اینها جزء الیتامی هستند معنی دوم سوم اینکه اصولا اولی القربا یی که طبقه دوم ارث اند مگر وارث طبقه دوم نیستند بنابراین یتیم اند دیگه کسی که پدرش بمیره یتیمه جدش بمیره یتیم نیست پدرش بمیره یتیمه جدش بمیره یتیم نیست بنابراین در دو سه بعد این آیه ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا

مشموله خب سوال اگر چنانچه شخصی مالی از یتیم بگیرد و بخورد به زور ظلم خب انما یاکلون فی بطونهم نارا اما اینجا که مال نیستش که ما که وارث هستیم آیا یتیم و اولی القربا و المساکین اینها حق عینی دارن به این مال یا حق عینی ندارند مثلا شما که واجب است مالی را به کسی بدید دو معنا دارد  یه معنا این است که واجب است مالی را به کسی بدید چون این شخص صاحب این مال است  صاحب خمس است صاحب زکات است صاحب صدقه است نخیر شما خودتون صاحب مال صد در صدید ولی واجب است مالی رو به کسی بدید بنابراین این شخص حق دارد حق مالی دارد نه مال یه وقتایی مال دارد حق مالی هم دنبالشه یه وقتایی مال ندارد این مال صد در صد مال شماست منتها واجب است که از این مال خودتون چیزی رو به فلانی بدید حالا قبل از اینکه شما از مال خودتون به فلانی بدین این مالکه نخیر حق داره پس این سوال پیش میاد که این الیتامی ای که در آیه ذکر شد در بعد خصوصی در بعد عمومی در بعد خصوصی شد آیا این یتیمی که در تقسیم حاضر شده است حق دارد در عین این مال ارث برده است حق ندارد در عین مال بله  حق دارد که واجب است از این مال به او بدهند این سوال جواب خب مگر حق مال نیست عین مالی مال است حق مالی هم مال است منتها عین مالی مال تر است حق مالی در مال بودن عرض می شود که ضعیف تر است در اینجا شما چه مالی رو از یتیم بگیرید و به ظلم و زور مصرف کنید معاذ الله چه مال خودتون رو که خدا واجب کرده است به یتیم بدهید ندهید بنابراین حق یتیم رو باید بدهید حق مال یتیم باید بدهید حق مال یتیم که ضایع شد بنابراین اصل مال یتیم سوال اصل مال مال یتیم سه بعدی ست یه بعدش که رسما مال یتیم رو انسان می خورد رسما  مال یتیم رو می خورد بعد دیگر این است که حق یتیم رو می بعد دیگر اینکه نخیر ولی است و غنی است ولی یتیم و غنی است کار می کند برای یتیم به مقتضای  ولایت کاری که ولی غنی یتیم به مقتضای ولایت می کند حق ندارد مزد بگیرد اگه مزد بگیرد هر سه حقه یعنی هر سه در کنار حق یتیمه ولی در بعد اول مال عین یتیم رو گرفتن در بعد دوم حق عین یتیم رو ندادن است بعد سوم نه مال است نه حق است بلکه از مال یتیم اجرت عمل گرفتن است اجرت عمل گرفتن از مال غیر یتیم جایزه بلکه واجبه اما اجرت عمل برای ولی ای که غنی است از مال  یتیم گرفتن حرام است خب این سه بعد داره آیا این سه بعد هر سه در درک واحدند در حرمت واحده هستند که آیه هر سه بعد رو شامل بشه یا آیه بعضی از ابعاد رو شامل است و بعضی از ابعاد رو شامل نیست این جوابش برای فردا میمونه و بعد میریم سراغ یوصیکم الله فی الاولادکم در الاولادکم آقایون سرچ کنید که این ابعاد مختلفی خواهد داشت.

 اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف قرآن العظیم و وفقنا لما تحب و ترضی و جنبنا عما لا تحبه و لا ترضی و سلام علیکم .