پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و نود و نهم درس خارج فقه

ارث

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله الرب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

چنانچه برادران مشاهده می فرمایید محور بحث فقهی ما ثقل اکبر است محورهای فقهی گوناگون است که از جمله اخبار از جمله اقوال از جمله اصول و ضوابط فقهیه و اصولیه و از جمله و از جمله اما محور قرآن باشد متاسفانه ملاحظه میکنید که نیست و در طول تاریخ اسلام کتابی مظلوم تر از قرآن نیامده است انبیا مظلوم بوده اند کتب شون مظلوم بوده است  خاتم النبی بر حسب فرموده شون

ما اودی نبیون بالمثل ما اودی

بوده است ائمه معصومین همچنین اما تمام ظلم ها و مظلوم ها را یک طرف بگذارید و مظلومیت قرآن را یک طرف بگذارید مظلومیت قرآن صدها برابر مظلومیت های دیگران است حتی شخصی مانند گوینده که پنجاه و پنج ساله رو قرآن کار می کنم چون در حوزه ها بوده ام حوزه قم  حوزه نجف حوزه مشهد حوزه اصفهان و حوزه و حوزه و حوزه

ملاحظه می فرمایید که بعضی از نظراتی که ما در تفسیر داشتیم از نظر فقهی نقض می کند غرق شدن در افکار و فتاوای حوزه ها درصدهاش فرق می کند گاه صد درصد است مانند  صد درصد از علما و طلاب گاه درصد است کم و یا زیاد ما که چشم در حوزه ها باز کرده ایم از اول  بر مبنای قرآن بوده ولی چون انس با  دروس حوزه تدرسا و تدریسا تعلما و تفکرا و تعلیما و کتابا و کتابتا داشته ایم یک شذراتی مونده است  ایم و اون شذرات شاید از ده ها تجاوز نکند و تبدیل سرد و متفکران و نا هدا رئیس شکر میکنیم که غرق شدیم در لجن ما لحن مارو خفه نکرد در لجنزار افکار و فتاوای حوزه ای چه فتاوای احکامی چه فتاوای فلسفی فتاوای عرفانی  فتاوای منطقی فتاوای  عملی ظاهرا غرق شدیم  اما قرآن که محور و محک اصلی است  ما رو نجات داد در آیات ارث که داریم بحث میکنیم  در یک بخشش  بنده خودم برخلاف آنچه هستم که در الفرقان نوشته ام این یکی از موضوعاتی است که اثر برق نسبی درصد بسیار  کم است اما در کمال قدرت و شجاعت و صراحت عرض می کنم آنچه را که در حال الفرقان در این بحث نوشتم  که راجع به نواده های انسان باشد که بحث میکنیم

یوصیکم الله فی الاولادکم بذکر مثل من ما اثنین

اینجا در تفسیر طبق ضرورت ضرورت فقهی  شیعه و سنی دلیل بلااختلاف و بلا احتمال روایتا و کتبا و شهرتا و اثباتا و ضرورتا و نظریتا اینطور نوشتم که اگر نوه انسان باشد نوه دختری نصف می برد ولو پسر باشد نوه پسری یک میبرد  ولو دختر باشد این بر خلاف قرآن که من در تفسیر نوشتم یادمه آقای  بروجردی که فقهشون فقه سنتی بود احیانا فتوا می دادند می فرمودند که حاشیه‌ای که من در فلان جا این مطلب نوشتم این مطلب را خط بزنید مطلب دیگر کنید حالا که جریان های بروجردی و سایر فقهای سنتی دهها و پنجاه ها و صدها بار تکرار میشه چه علنی باشد چه علنی نباشد اگر فقیه عادل باشه ولاکن این جریان بر حسب عصمت قرآن و مراجعه اصیل به قرآن که درصدش بسیار بالاس فقط ظاهرا مبتلای به هفت هشت ده تا فتوا شده ایم حداکثر ده تا فتوا شده ایم  که با دقت مجدد در آیات مربوطه نظر عوض شده و از جمله صلاة مسافر صلات مسافر در سی و چند سال پیش ما گفتیم مسیرت یوم است و اغلب سیر و اغلب مسیر بر حسب روایات و تهدی کردند در نجف اشرف که هر کس نظر دارد می تواند رد کند رد کند ما قبول می کنیم اگر رد می کند قبول می کنیم که در چهار فرسخ و مسیرت الیوم مسیرت الیوم مناطه ولی در پنج شش سال پیش  این رای هم عوض شد  در پله سوم قرار گرفتیم که

ان خفتم

 در کره قمرهم نماز قطع نیست در کره قمر روزه رو نباید افطار کرد فقط در مورد خوف است که تفسیر در جای خودش موجوده این مقدمه را عرض کردم ولو تکراری اما  برای اینکه بعضی از برادران تشریف میارند نسبت به  این افکار تکراری مانوس باشند حالا  دنباله بحث در در آیات میراث در خدمت قرآن باشید آقایون سوره مبارکه نساء آیه ۸ و ۱۰

و اذا حضر قسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین ترزقوهم منه و قولوا لهم قولا مانوسا و الیخشی

که بحث شد

ان الذین

ان الذین یاکلون اموال الیتامی

گفتیم علت اینکه این آیه در عین آنکه تالیف و ترتیب قرآن به وحی است و تا اونجا که امکان دارد و شایستگی دارد از نظر دلالی  از نظر مدلولی از نظر مصلحتی فردی اجتماعی از نظر بیانی تا جایی که امکان دارد ارتباط بین آیات با قلم وحی تثبیت شده است پس چرا بین آیات ارث آیه ای  راجع به الیتامی آمده و  شدیدترین و محدد ترین آیه قرآن نسبت به اکل اموال الیتامی این آیه است جوابش را عرض کردم که در آیه

واذا حضر القسمه اولی القربا

 از جمله الیتامی و الیتامی از اولی القربا و الیتامی و مساکین مهمتر است هر جا که الیتامی مقرون  بشن با دیگر محتاجان با دیگر اصحاب حق الیتامی حقشون اهم است نسبت به سایر اصحاب حق باید عدالت رفتار کرد نسبت به الیتامی قسط باید رفتار کرد فرض باید رفتار کرد نمونه ش رو دیروز عرض کردم این یک بعد بعد دیگر این است که اصولاً کسی که از حقش دور گردد حقی را که انتظار دارد چشمداشت دارد محتاج است حاضر شده بر قسمت کسی که از او دور شود این چیه این منقطع به حق است و یتیم بنابراین در ورد اول خصوصی آیه

ان الذین یاکلون اموال الیتامی

آمده چون بحث یتیم در آیه قبلی شده دربعد دوم هم اولی القربا هم مساکین  مانند الیتامی هستند البته در بعد دوم در صورتی که حقشون مسدود بشه  هرکس حقی دارد و اون حق بهش نرسد یا ظلما یا تقصیرا این یتیمه یعنی منقطع عن الحق منتها گاه خصوصیت که  یتیم است لتیم است حتیم پدر مرده مادر مرده هر دو مرده ند  گاه نخیر مرگی در کار نیست پدر زنده است  مادر زنده است کس زنده ست  دارند این در بعد معنوی و در بعد اصلی یتیمه حالا بحث دیگه راجع به این آیه

ان الذین یاکلون اموال الیتامی

 اکل چیه اکل خوردن است شامل شرب نمیشه شامل لفظ نمیشه شامل مسکن نمیشه شامل ازدواج نمیشه میخواد ازدواج کنه  خانه بخره  رهن کنه اجاره کنه لباس بپوشه آب بخوره اکله  فقط یا نخیر اکل مصداق  اعلای تصرف است چون انسان می تواند برهنه بماند می تواند بدون مسکن بماند بدون ازدواج بماند نمیمیره اما بدون اکل  میمیره این اولاً ثانیاً اکل اعم است از شرب کما اینکه در قرآن شریف عرض می شود که راجع به شرب هم این  مطلب هست

فان شرب منه فلیس منی

تا آخر

 پس اکل عبارت است از اینکه آنچه از دهان وارد میشه تقلید شده است نسبت به آنچه را که  در مقابل مشروب بنابراین  آنچه از دهان وارد می شود وارد معده می گردد و اساس زندگی اصلی انسان است و قوت لا یموت انسان است   اکله  در مرتبه دوم لفظه در مرتبه سوم مسکن است مرتبه بعد عرض می شود که ازدواج چه است چه است چه است پس این اکل اماره و اشاره است نسبت به کل احتیاجات  پس

 ان الذین یاکلون اموال الیتامی

کسانی که

تصرف می کنند در اموال یتامی و تین تصرف عرض کردم سه جوره یا عدول می کند به مال یتیم و ظلما  مال یتیم را می گیرد این یک بعد این بدترین بعده یا نه حق یتیم  را می گیرد

واذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین ترزقوهم منه

 در عین مال این سه دسته حق ندارند اما حق مالی دارند حق مالی دارند که شما واجب است از این مال مقداری که امکان دارد به اونها بدهید اینهم بعد دوم  بعد سوم که عرض کردم و اشاره می کنم بعد سوم

و من کان غنیا فالیستیقض

 کسی که ولی یتیم است و غنی است و  در بعد ولایت کار میکند مزد کار را حق ندارد بگیرد اگر مزد کار را بگیرد بر خلاف بر خلاف قسط عمل می کند عدله ولی برخلاف قسط باید به الیتامی قسط داد  کما اینکه

و من کان غنیا فالیستیقض

و من کان فقیرا

 در هر سه بعد اینجوریه سوال آیا این سه بعد گناه یکسان است یکسان نیست اکل مال یتیم ظلما اکل حق یتیم ظلما مزد گرفتن ولی یتیم برای کاری که می کند و مزد دارد از نظر غیر ولی هرسه یکسان است یکسان نیست اصل مال مردم یکسان نیست بزرگ دارد کوچک دارد متوسط دارد برکات دارد پس چطور یکسره این آیه که مربوط است به آیه قبلی در زمینه آیه قبلی چطور آیه به طور کلی

 ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا

جواب آیا سوختن در آتش یکسان است درجات دارد آتش یکسان نیست عذاب جهنم یکسان نیست چون که گناهان یکسان نیستند  هر گناهی را  عقوبت و آتشی ست بنابراین آیه شامل کل این سه مرحله تصرف در مال کی تصرف اغوا  تصرف قوی تصرف ضعیف که ولیتین مزد میگیرد در مقابل کاری که می کند شامل هر سه می شود بنابراین آیه شامل یک قسمت خاص نیست که اشکال  اینه

ظلم نسبت به    الیتامی  در مقابل قسط و عدل هردو ولی در مورد غیر یتامی در مقابل عدل فقط چون

و ان تقوموا للیتامی بالقسط عدل

در کل قرآن در کل قرآن للیتامی قسط عدله و لذا نمونه اش رو عرض کردم دیگه چون قسط واجب است مثلا از برای نمونه دوم آیا عرض می شود که می تواند شخص غنی که ولی یتیم است از مال یتیم قرض الحسنه بردارد یا نمی تواند اگر ولی غیر یتیم باشد می تواند بردارد اگر نباشد نمی تواند بردارد چرا برای قرض الحسنه استفاده احسن که نیستش که

ولو استفاده حسن  استفاده یا صحیح یا  حسن یا حسن استفاده صحیح خوردن مال مردم است استفاده حسن حسن این است که قرضی شما  وام قرض الحسنه بدید و چیزی نگیرید مثلاً استفاده از قرض الحسنه بدید و چیزی هم  در مقابل داده شود این سوم در باب یتیم عرض می شود که شرطه و لذا این مساله هست که ولی تیم از مال یتیم  مالی که البته افتاده کنار از مال یتیم حق دارد قرض بگیرد قرض الحسنه و چیزی را به عنوان مضاربه بدهد حق ندارد  چون احکام اینه

و لا تقربوا مال یتیم الا بالتی هی احسن

احسنش کدامه احسنش اینه که مال یتیم را به کار بیندازد و از این به کار انداختن استفاده  مالی از برای یتیم باشد اما اینها نیستش که بنابراین ترک قسم نسبت به مال یتیم ظلم است منتها ظلم دانی خوب بنابراین اگر چنانچه

ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا

 یک عذاب غلیظ خیلی سخت معین بود آیه شامل آیه قبلی نمی شد چون آیه قبلی حد وسطه  کسانی که در تقسیم ارث حاضر بشن از اولی القربا و الیتامی المساکین اگر حقشون بهشون ندید ظلم وسطه   ظلم اعلی اینه که از مالشون بخورید ظلم دانی این است که ولی یتیم مزد بگیرد خب اگر چنانچه

ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما

 این حد اعلا ظلم را و اکل  رسمی مال یتیم را در بعد اول می گیرد اصلا آیه ربطی به آیه قبلی ندارد اما ربط دارد چون هر سه بعد را می گیرد منتها

انما یاکلون نارا

 که بعد توضیح می دهیم نار یا ناره عرض  می شود که بالاتر است نار یا نار  متوسط است یا نار  عرض میشود که دانی ست  به حساب ظلم هایی که نسبت به مال یتیم و تصرف  مال یتیم و حق یتیم  میشود حالا اینجا سوالاتی در آیه مبارکه هست

ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما

اگر کسی از روی ظلم مال یتیم را نخورده جهله جهله به حکم نه چون جهل به حکم ظلمه

مال یتیم را خیال کرده مال خودشه و خورده بعد فهمیده مال یتیم پس میده

اما ظلما یعنی آگاهی اگر روی آگاهی مال یتیم را کسی بخورد این

انما یاکلون فی بطونهم نارا

چه بخورد چه بخوراند 

 هم ظلم  حرام است هم انزلال حرام است  هم کسی که مساعدت در ظلم می کند حالا خوردن مال یتیم حرام است خوراندن حرام نیست خوردن مال یتیم خوراندن مال یتیم وساطت در  تصرف بعد اول یا دوم یا سوم هر سه عرضه می‌شود که حرامه حالا که اینطور

ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما

 شامل خیلیا میشه من در تفسیر هفت طبقه تقسیم کردم کسانی که فتوا میدهند

به استحباب در حال تقسیم ارث استحباب اینکه چیزی به اولی القربا و و الیتامی اینها ظلم کردند به یتیم ظلم علمی ظلم فتوایی کسانیکه مفتی نیستند اما سفارش می کنند به ورثه آقا چه لزومی دارد شما به کسانیکه وارث نیستند بدید اینها ظالمند  

 هر کسی مساعدت علمی مساعدت  نظری مساعدت عملی بکند که حق در تفسیر ملاحظه  کنیدمساعدت کند در اینکه طرد شود حق یتیم و اولی القربا و مساکین   چون هر سه در بعد عام یتیمند و حقشون ازشون سلب شده است اینها

انما یاکلون فی بطونهم نارا

پس  نه تنها کسانی که تصرف در مال یتیم در سه بعد می کنند در بلکه فتوا دهنده گان نیز شیعه باشد و سنی هر که باشد هر چه باشد در هر درجه باشد بداند یا نداند  اگر بدانند که آیه امر می‌کند و دلیل بر وجوب است  مع ذلک به عللی که عرض کردیم قلیل است بگد که واجب نیست  این مقصر است و اگه نداند ندانستن از روی  دانایی است برای اینکه فقیهی که نداند  در قرآن آیه ای نسبت به این بسته هست این چه فقیه ایست فقیهی که نداند در قرآن بعد سوم  دارد بعد  اول بعد دوم ثلثه بعد سوم

واذا حضر القسمه اولی القربا و الیتامی و المساکین ترزقوهم منه

بعد سوم نداند این ندانستن خودش ظلم است ظلم فتوایی ظلم علمی

هفت طبقه رو که اشاره می کنم در تفسیر مشاهده میفرمایید هفت طبقه از نظر علمی فتوایی عملی و چه و چه مشمول آیه مبارکه عرض می شود که هست  در صورتی که این آیه ادله وجوب درش هست و جواب  نداره یه بهانه آوردن نگفتن فتوا ندادن شهرت نداشتن اینها مطلبی نیست حالا بحث سوم

ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما

سوال خوب اکل در بطنه  کسی که تو چشمش غذا نمیذاره که با پاش نمیذاره با دستش نمیذاره که به مغزش نمیذاره تو بطن میذاره با دهن حرف میزنه با دهن با دهن غذا میخوره عرض می شود که  غذا را در معده  وارد می کنند غذا در معده وارد میشود پس چرا

فی بطونهم نارا

 بطن دو بطنه یکی بطن روح است و یکی بطن جسم است و مجموعش بطن روح و جسم و ما و مراد از قطع این است که کسانی که اموال الیتامی

را تصرف می کنند تصرف می کند بر استفاده های مادی خودشون مالی که در استفاده مادی کسی قرار  بگیرد در بطن زندگی قرار گرفته  از محاور زندگی اوست در مرکز زندگی اوست در بطن زندگی اوست چه بطن برون باشد چه بطن درون باشد بطن برون جسم عبارت باشد از لباس ملبس مسکن ازدواج بطن درون جسم آنچه  در معده وارد می شود بطن برون روح بطن درون روح تمام بطنه  پس قهری داریم و بطنی داریم مثلاً این حاجی بود و نماز خون و زکات بده ولی قمارم می کرد  چرا قمار میکنی گفت پول قمار داخل بطنم نمی کنم پول درشکه میدم مثلا درشکه  پول حلال بهش ندادی پول حرام دادی   اینها همه بطنه بنابراین

انما یاکلون فی بطونهم نارا

 فی بطونهم  به این حساب ست که این  مال  جوری نیستش که دخلی و ربطی به این شخص داشته باشد بلکه در بطن زندگی اش بطن روحش بطن  جسمش بطن ظاهرش و بطن باطنش در بطن وارد میشود و این مربوط به اوست از تو جدا نمیشه

و سیصلون سعیرا

 سوال

انما یاکلون فی بطونهم نارا

 داره آتش میخوره مرغ زعفرانی داره  میخوره مرغ مظفر سرخ کرده چلو  چلو کباب شیرین پلو فلان فلان از مال یتیم دارد میخورد در بعد اول و دوم و سوم پس چطور

یاکلون فی بطونهم نارا

 جواب اینا اکل نار دو بعد دارد یکی آتش بخورد آدم خوب آدم آتش نمیخوره  آدم نخیر چیزی که واقعا آتش است در انعکاس  اعمال تایید می کند در انعکاس اعمال ده ها  آیه راجع به این مطلب داریم که اعمالی که انسان می کند  ظاهری دارد و باطنی دارد ظاهرش زیبنده ست مطابق شهوت است و مطابق میل است ولی باطنش آتش است از حالا باطن آتش است ولی این آتشی که از حالا باطنش آتش است الان فروزندگی و سوزندگی ندارد و  فروزندگی و سوزندگیش مربوط است به یوم  آخر که یوم انتظار است و این در تمام  آیات اینطوره تمام مواد منفجره هستند تمام اتم ها تمام الکترون ها تمام پروتون ها تمام مواد اینها حامل قدرتهای ناری هستند منتها در شرایط خاصی منفجر می‌شود و میسوزاند آیا در شرایط خاصی منفجر می شود و می سوزاند یعنی چه یعنی ماده آتشی استعداد شعله گیری سوزندگی و فروزندگی درش عوض می شود که هست حالا این مرغی که مال یتیم است و در خیلی خوشمزه ست هم گوش انسان هم چشم انسان هم ذائقه انسان هم همه چیز انسان لذت دارد این در باطن آتش است خدا اینجور قرار داده و این باطن آتش ظهور پیدا نمی کند مگر یوم قیامت که حقایق ظهور می کند

انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا

 اینجا ما اختلاف داریم با کل مفسرین و لو در خیلی جاها سعر رو آقایون معنی می کنند دخول

سیصلون سعیرا

یعنی داخل می‌شوند در جهنم

نخیر سعر به معنای دخول نیست سعر به معنی آتش زدن است مثلا قضیه  موسی عرض می شود که

لعل اجز  نارا

آیات مختلف و عبارات مختلف لعلکم تتقون میره داخل آتش نخیر لعلکم تتقون

آتش بگیری آتش بزنی یعنی وسائل آتش زایی که دارین این وسایل رو نزدیک آتش کنید آتش بگیرد پس آتش زدن است مثلا در بعضی از آیات حذف کرده است فجر را به    اسفق سافقین و اکثر کافرین امسخ منافقین اینو میخوایم تفسیر بدیم خب اگر سعر به معنای دخول است بنابراین داخل جهنم نمی شود مگر اسفق سافقین و اکثر کافرین  و جهنم مربوط است  به

 کل کفر و کل شرک و کل  انحرافات بعد اینجا اشارتا عرض کردم  و تفسیر نمی کنیم چون  تفسیر قبلا کردیم

و سیصلون سعیرا

خب این بحث تمام شد بحث اول و دوم و سوم ارث تقریباً تمام شد بحث چهارم ارث که تهدید انسرح

یوصیکم الله فی الاولادکم بذکر مثل حظ انثین

و ان کن نسائا فوق اثنین فلهن ثلث ماترک و ان کانت واحده فلهن

 اصولاً سوالاتی را به تعبیر بی ادبانه اعتراضاتی نسبت به دلالات قرآنی وجود دارد سوالات به جای خود ولی اعتراضاتی که احیاناً نسبت به دلالات قرآنی وجود دارد اعتراضات روی سوئ فهم روی عدم فهم است حتی یک نقطه و یک زیر و زبر در قرآن شریف وجود ندارد که بهش اعتراضی ادبی علمی فلسفی عرفانی احکامی و و بشود جواب خود آیه س خود آیه جوابشه خود آیه  یا آیات قریب یا  آیات دیگر جوابگوی کل سوالات  است در قرآن شریف حالا سوالات در این آیه هست حل سوالات در این آیه هست و جوابگوش خود آیه است و علت بعضی از سوالات اعتراض آمیز این است که فتوا چنین است شهرت چنین است ضرورت چنین است اطباق چنین است چنین است پس چرا آیه چنین قضیه برعکس شما باید تمام را از قرآن بگیرید  تواند قرار بگیرد اگر دیگران دوری  کردند از قرآن قصورا و یا تقصیرا قصور از تقصیر و تقصیر از  قصور ما که نباید دنباله رو اونها باشیم ما دنبال روی نص کتاب الله باشیم و ظاهر مستقر کتاب الله باشیم با دقت کامل این کتاب معصوم را مطالب را به عنوان تاریک به عصمت  از قرآن بگیریم  حالا از نظر مطلب از نظر مطلب فتوا خب   دختر نصف پسر نصف دختر سهم میبرد کی بعد از مرگ خوب قبل از مرگ چی من که زنده هستم اگه سوال شد سوال کنید از کل فقهای شیعه و سنی الا کسی که ما  نمی شناسیم سوال کنید که آیا بنده که مالی دارم می‌توانم  به هر جور که میل دارم اموال خود را بین پسر و دختر تقسیم  کنم یکسان تقسیم کنم یا اینکه به دختر بیشتر بدم یا به بعضی  از اموالم  بدم به بعضی ندم  میگم بله ولی بی انصافی ست ولی  بله ولی محور آیه  اینه که نخیر محور آیه

یوصیکم الله است  کم کیه  سر احتماله کسانی که مورد وصیت هستند کیا هستند آیا خداوند به مرده ها داره  سفارش می کند به مرده ها داره خطاب می کند یا به زنده ها داره خطاب می کند یا به زنده ها در اصل خطاب می کند مرده ها در استمرار فقر خطاب می کند کدامش ممکن است  اعتراض کنند

یوصیکم الله یا توضیح کنند مثلا یوصیکم الله یعنی مرده ها کم چون زنده بودن قبلاً چون  قبلا زنده بوده است الانم خطاب میشه خب خطاب کنید حد من پدر و مادر بیاین بخوری بابا استخوانهاش هم پودر شده میشه عرض می شود که از بین رفته به حساب اینکه زنده بودن بیاین غذا بخورین این غلطه اصلا در بیان یه آدم خل و مجنون  هم چنین مطلبی نیست تا چه رسد محور قرار بده اصلا شما به زنده ها سفارش نکنید  که  این شخص مرده پ مرحوم فلان مرحوم فلان زنده رو تعارف نکنید اصلا اینجا اینطوره

اینجا آیه خطاب به زنده هاس شما مرده هارو پیش کشیدید   میگید وصیت فقط نسبت به بعد از موته اما قبل از موت انسان به اعتقاد مالش رو تقسیم می کنه این درست نیست در رشته احتمال کدوم درسته آیا این احتمال درست است که همه می گویند  متاسفانه که

اوصیکما فی اولادکم

این فرض اول ارث است که پدران و مادران نسبت به پسران و دختران باید که پسران دو برابر دختران باشد و دختران نصفه پسران این فرض اول و  بحث آغازین است نسبت به تهدید نصابهای ارث که بله مرده ها مراد است یا فقط زنده ها مراد است مادامیکه شما زنده هستید در زندگی تون

للذکر مثل حظ ما اثنین

بعد از مرگ چنین نیست اگر آیه فقط احیا رو بگیره مقداری حل شده فقط احیارو اما آیه در اصل احیا رو بگیره در فرع اموات رو این ماترک نسبت به امواته ولی نسبت به احیا نیست

یوصیکم الله

مگه نمیگد که خدا اول مطلب عامی رو بگه بعد  یه مطلب خاص نمیشه خداوند اول یه حکم عامی رو بگه در تقسیم مگه نمیشود خداوند اول تقسیم عام بکند بعد تقسیم خاص نمیشه اول تقسیم عام میکند

یوصیکم خود یوصیکم

مثل یوسف اعرض عن هذا و ستقبض عن ذنبک همون یوسف نه آقا این یوسف مطلب قبل یا صد درصده یا در صده کی گفته صددرصد است اگه صددرصد است عبارت غلطه باید بگیم

یوصل الله فی الاولاد

که للذکر مثل حظ ما اثنین

بشه ماترک کم غلطه  کم درزمینه ای جادارد که خطاب بشه خطاب به مرده نمیشود مرده که مکلف نیست تا آخرش ماترکه تمام ماترک ها مربوط است به بعد دوم یوصیکم یوصیکم دو بعد داره یک بعد اصلی در حیات یک بعد فرعی که در استمرار حیات است بعد از حیات آیا بعد اصلی مناط نیست اصلا پس چرا یوصیکم آمده یا نخیر بعد اصلی مناط اول است که حیات بعد فرعی که بعد از  ممات است مناط دوم چنانچه قبلا عرض کردم این ارثی که انسان می برد مگر استمرار قضیه زندگی نیست چون در زندگی موظف است انسان به پدر مادر فرزند چیزی بده

اینو خداوند استمرار داده  پس اصل حیاته و تقسیمات بعد از ممات این استمرار حیات است خدا هم به همین وضع داده بحث میکنه  در اول جمله کم میاره کم یا احیا س فقط یا احیا و امواته احیا و امواته نه احیا است فقط نه اموات است فقط احیا و امواته اینو خواستیم بحث کنیم که شما عرض می شود که سوال فرمودید ما جوابتون رو اینطوری عرض کردیم اگر بگیم فقط امواته کم نیست اگر بگیم فقط احیاس ماترک های بعدی چه  پس احیاس در بعد اصلی اولی و امواته در بعد فرعی یعنی  کسیکه مال دارد در زنده بودنش

للذکر مث ما حضر انثین

ماترک نیست در مردنش

للذکر مث ما حضر انثین

ماترکه پس ماترک نسبت به بعد دوم که بعد فرعی ست وبعد استمراری ست میاد چاره هم از نظر دلالی جز این نداریم مگه بگیم که یوصیکم غلطه معاذ الله

یوصیکم خودش نص است بر اینکه خطاب به احیاس منتها خطاب به احیاس در بعد حیات اولا و در بعد  از ممات ثانیا و لذا ماترک در یوصیکم نیست نفرمود که

یوصیکم الله فی ماترکتم

لاولادکم

نخیر اصلا غلط بود اگر

یوصیکم الله فی ماترکتم

بود غلط بود ماترکتم بعداز موته یوصیکم قبل از موته چون ماترک ندارد نه قید حیات دارد نه قید ممات بلکه قید حیات در بعد اصلی و اولیش یوصیکم قید ممات ماترک ماترک ماترک تقسیم ها و فرائض عرض می شود که ارثه

حالا  کسی بیاد بگد که     روایت ما نداریم در این موضوع مثل حرف دیروز حالا فرض کنید روایتی اصلاً ما نداریم اصلاً ما باید برای این موضوع نداریم که شخص زنده در حال حیاتش هم بین اولاد میخواد تقسیم کنه

للذکر مثل حظ ما اثنین

 بعد بلکه بر عکس فرض کنید صدها روایت  داریم که این آیه  در اقتصاد بعد از موته

یوصیکم خطاب به حی است  بنا بر این حکم شرعی در بعد اول ما  استفاده می کنیم که  نه ما کل حیات رو عرض می کنیم نه در حال اهتزاز کل حیات انسان فرض کنید که که بیست سالشه سی سالشه سالیان دراز زندگی کنه حالا میخواد  مالش رو تقسیم کنه آیا مالش رو

للذکر مثل حظ ما اثنین تقسیم کند یا هر جوری که میخواد بحث سر اینه بحث سر عرض می شود که  وصیت عندالموت یا تصرف عند الموت نیست بحث کلی بنابراین البته منهای ماترک ماترک سه  بخش دارد  ماترک بعد از موت و مال  قبل از موت مال قبل از موت و  ماترک بعد از موت  سه بخش است یک بخش ثلثه بخش دین یک بخش مالکه ثلث  که مربوط به این اهل  سلطه س دین هم  مربوط است  به طلبکاران است این بقیه که میماند هرچه هست در حال حیات

للذکر مثل حظ ما اثنین

است  بعد از موت هم للذکر مثل حظ ما اثنین  بنابراین کل این بخششهای ناروا که در حال حیات می کنند نسبت  به فرزندان شون پدر یا مادر یا ودر و مادر هر دو  بر خلاف نص قرآن است چون

یوصیکم الله

 بلکه احرا است اگر انسان بمیرد دیگه مسئولیتی ندارد خب

للذکر مثل حظ ما اثنین  است

 اگر زنده باشد و این را عن  نکند مسئولیت دارد اگر بمیرد  و این قاعده را عمل  نکنند وصی مسئول است دیگران که ظلم کردند  مسئولند خود میت مسئول نیست چون رفته اما آدمی که زنده است این در بعد اول ل یا دوم ظلمه ذر به دوم که یوصیکم الله و در بعد اول  شما چرا بین  

 پسرها و دخترها برخلاف قاعده تقسیم می کنید یا این تصمیم درست است از نظر اقتصادی یا غلط است اگر این  تقسیم

للذکر مثل حظ ما اثنین

 درست است از نظر  اقتصادی حال حیات اغلب اوقات اگرغلطه است در حال ممات هم غلط ولی این  درسته چرا اگر سوال کنند چرا دختر مثل پسر پسر دو برابر دختر در نظام اقتصادی اسلامی نفقه دادن نفقه گرفتن پدر باشد نفقه دهنده ست، فرزند باشد احیانا نفقه دهنده است شوهر باشد نفقه دهنده است دختر دختر خانه باشد نفقه خورنده ست  زن کسی باشد نفقه خورنده ست   مادر باشد نفقه خورنده ست  در بعد احتیاط در بعد احتیاط مخصوصاً و در  بعد فعل احتیاج هم که مثلا زن  زنی که محتاج به نفقه زنی است واجب النفقه هست یا نه؟خب بله بنابراین آنچه را که پسر می دهد خیلی بیشتر از آنچه را که دختر می دهد بنابراین  حداقل اقل اقل اقل را خداوند را از برای پسر معین کرده چون پسر زن میگیره مهر بده نفقه بده خانه بده  زندگی بده عرض می شود که در سه بعد زندگی پدر بودن یا فرزند بودن یا شوهر بودن دهنده است معمولا استثنا کاری نداریم کاری به استثنائات نداریم از نظر قاعده کلی عرض می کنیم  از نظر قاعده کلی   مرد در سازمان اقتصاد اسلامی دهنده نفقه است در سه   بعد و زن گیرنده نفقه در سه بعد  استثنائات حل میکنه در  حال ممات و   در حال حیات در حال حیات از ثلث بیشتر به  دختری که احتیاج بیشتر دارد دادند بعد از نماز وصیت در فعل و همچنین عرض می‌شود که در حضور قسمت که ابعاد مختلفی دارد در ثلث قبل از موت ثلث بعد از موت حضور قسمت این ابعاد  حفره ها را عرض می‌شود که جای خالی را پر می کند ولکن در میزان اصلی و میزان قاعده و ضابطه کلی این است که پسران نوعا دهندگی شون بیشتر است از گیرندگی نفقه و مال بنابراین پسر حق  دارد حداقل دو برابر  دختر بگیره حالا  چه در زمان حیات دهنده مال چه در زمان ممات دهنده مال بنابراین قبل از موت و بعد از موت از نظر عدالت فرق نمیکنه و از  نظر  آیه هم

یوصیکم الله فی الاولادکم

 راجع به وصیت بحث کنم وتتمه بحث فردا انشالله ما سه بعد  داریم امر یک بعد امر اضطراری یک بعد امر وجوبی  یک بعد امر روحی امر فوق وجوبی

یوصیکم الله  سفارش می کند خداوند نسبت به این واجب اصلا لفظ وصیت از نظر لغوی از نظر معنای لغوی در قرآن  و در سنت و در لغت ح اینه سفارش کردن نسبت به امر واجب سفارش می کند امر واجب سفارش می‌کند واجب عادی  یا سفارش می کند  واجب غیرعادی چه لفظ مفروض بیاد چه لفظ سفارش بیاد

نصیبا مفروضا در آیه اول ماست

لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا

فرض فوق الواجب وصیت فوق واجبه بنابراین نصاب های میراث در هر سه بعدش  در هر چهار بعدش فوق الواجب است در بعد انسله نصف و ثلث ربع و خمس  در بعد  ثلث  در بعد اذا حضر القسمه و  در بعد دین دادن  دین دادن ثلث دادن نصاب ها در کل ابعاد هم فرض است که فوق الواجب است و هم وصیت است که عرض می‌شود که فوق الواجب است این بحث را برای فردا خواهیم داشت انشاالله که

یوصیکم الله فی الاولادکم

 در بعد  حیات چه وضعی  خواهد داشت

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف قرآن العظیم و وفقنا لما تحب و ترضی و جنبنا عما لا تحبه و لا ترضی و سلام علیکم