بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ
تتمه بحث دیروز راجع به أَوْلادِكُمْ، البته ما اضافه بر معنای لغوی که از خود قرآن استفاده میکنیم برای لغتها نیازی به ادله دیگر نداریم. اما تاکیدا از نظر دلالت قرآنی در همین آیات و از نظر شهرت عظیمه و اجماع و یا اطباق بین کل علما شیعه و سنی اولاد شامل نوادهها هم میشود. لفظ اولاد از نظر لغوی، اصطلاحی، عرفی، فقاهتی، از هر نظری از انظار نه تنها اولاد بلافصل رو میگیرد بلکه اولاد مع الفاصله را هم میگیرد. در جواهر شیخ محمد حسن میفرماید که «الولد ولد الولد ولد عند الاکثر ، و عن ابن إدریس الاجماع علیه».
اما از نظر خود قرآنی، اضافه بر آنچه که دیروز عرض کردیم و اشاره میکنیم که أَوْلادِكُمْ جمع مضاف است و جمع مضاف اقلش ظهور مستقر در استغراق است حالا نص نمیگیم، ظهور مستقر در استغراق که تمام افراد اولاد را چه اولاد متصل باشند چه اولاد منفصل باشند و چه افراد دیگر که امروز عرض میکنیم مشمول است. گرچه اصولا افراد عام و افراد مطلق درجات دارند و مراتب دارند. نصوص یا ظهوریت عام و یا مطلق در بعضی از افراد بیشتر است، در بعضی از افراد متوسط است، در بعضی از افراد کمتر است، در بعضی از افراد آنقدر کمرنگ است که از نظر احتمال عقلایی خارجند از افراد یا داخل در افراد نیستند چنانکه بحثشو مفصلا دیروز عرض کردیم.
يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ که اولین قاعده عمومیه نسبت به احق و اولای درجه اول در میراث است که اولاد هستند هم دسته اول را میگیرد که اولاد بلافصل است و هم دستههای بعدی را که نوههای اول، نوههای دوم، نوههای سوم هرقدر فرزندان چه بلافصل چه مع الفاصله از شما درست شوند، چه دختر، چه پسر، چه جنین، چه غیر جنین، چه زرق نطفه. مثلا اگر مردی جایز باشه فرض کنید، در صورتی که مرد با عمل جنسی اولادش نمیشه ولی با تزریق نطفهاش در رحم زنش عمل تزریق حلال، خودش دکتر باشه خودش نطفه رو با ملاحظه که شرعی است بگیره با ملاحظه انزال بشه و نطفه رو بگیره با وسیله پزشکی داخل رحم زن بکند که فرزند بشه، أَوْلادِكُمْ شامل اینم هست.
حتی اگر تزریق نطفه از طریق حلال نباشد مثلا معاذ الله کسی نطفهاش را تزریق کند در محارم، در اجانب، در مادرش، خواهرش، در دخترش حرام است. پس بنابراین فرزندی که متولد خواهد شد فرزند او أَوْلادِكُمْ است هم لغتا و هم عرفا و هم شرعا. شرعا أَوْلادِكُمْ هست ولو تولیدش حرامه. تولیدش حرامه یعنی از طریق زنا، از طریق حیظ، لقاح در حیظ، مجامعت در زنا و مجامعت در حال احرام، مجامعت در حال صوم و تزریق نطفه حرام اینها حرام است اما منافات ندارد که صاحب نطفه پدر و مادر باشد و نطفه مربوط به اون پدر و مادر باشد.
أَوْلادِكُمْ از نظر استغراق ظهوری درش شکی نیست چون اولاد جمع است و جمع مضاف افاده استغراق میکند اما از درجه اول که صراحت است میایم پایین و میگیم ظهور دارد. حالا سوال: آیا اگر ظهور مستقری در قرآن داشتیم میشود سنت ولو سنت قطعیه برخلاف این ظهور نظریه بدهد؟ تخصیص کند؟ تقیید کند؟ تباین کند؟ برخلاف ظاهر طرا یا بر خلاف ظاهر بعضا. برخلاف ظاهر طرا که آیهای ظهور مستقر در معنایی دارد سنت مسلمه فرض کنید، روایتی که از نظر سند و از نظر تعداد فرض کنید ثابت الصدور است با قطع نظر از دلالت قرآنی روایت ثابت الصدور در این سه بعد میتواند برخلاف ظاهر قرآن کاری کند؟ یا در بعد تخصیص اگر عام است ظهور قرآن یا در بعد تقیید اگر مطلق است ظهور قرآن یا در مورد تباین، تباین کلی یا تباین جزئی. روایتی که از نظر معنا تباین کلی دارد یا تباین جزئی دارد نه تخصیص است نه تقیید است بلکه بالاتر است، برتر است آیا در این موارد که اشتراک دارند در کلمه و … که خلاف ظاهر قرآن است آیا میتواند خلاف ظاهر قرآن حکم کند و مورد قبول باشد؟
حتی اگر روایت ثابت الصدور با قطع نظر از روایت قرآنی، روایت ثابت الصدور نص است نص. روایت ثابت الصدور مَس است و آیهای که روایت نظر تخصیصی یا تقییدی یا تباین جزئی یا تباین کلی دارد روایت نص است و آیه ظاهر است. آیا نص روایت صحیح ثابت الصدور میتواند برخلاف ظاهر قرآن حکم کند؟ یا نمیتواند؟ میتواند یا نمیتواند؟ میتواند چرا؟ برای اینکه آیا نص حدیث که برخلاف ظاهر مستقر قرآن است عرضه بر قرآن کنید نتیجهاش مخالف با قرآن است یا موافقتش؟ روایتی که برخلاف ظاهر مستقر قرآن است مخالف قرآن است … یا موافق است؟ مخالفه. بنابراین آیات عرضه بر قرآن و روایات عرضه بر قرآن حکم میکند که چنین روایتی فاضربوا به عرض الحائط ولو نص باشد.
حالا از نظر دلالت داخلی این آیه مبارکه و سایر آیات مخصوصا دلالت داخلی خود این آیه لفظ اولاد لفظ ولد مکررا ذکر شده و در این آیه یازدهم سوره نشاء که عمده … مواردی که شده هرجا ولد ذکر شده است بالاجماع عجیبهها بالاجماع اعم است از ولد به واسطه یا ولد بی واسطه. سیر کنید در آیه. آقایون قرآن رو باز کنید. ببینید يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ، أَوْلادِكُمْ که مورد اوله، فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ.
حالا وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ. أَبَوَيْهِ از ما تَرَك هر کدام یک ششم میبرند به شرط إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ. این إِنْ كانَ از برای این فرزند وَلَدٌ. پسری یا دختری، پسری یا دختری فوت شده اگر ولد دارد که ولد اعم است از پسر یا دختر. پسر، پسر یا دختر دارد، دختر، پسر یا دختر دارد چون ولده ابن نیستش که پسر باشه، زید نیستش که دختر باشه. إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ اگر مورث و میت ولدی داشته باشد پدر و مادر هر کدام ثلث میبرند.
فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ اما فرزندی نداشته دختر فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ مادر ثلث میبرد پدر چقدر میبره؟ برابره دیگه. بعد از ثلث و بعد از دین آنچه میماند تقسیم میشود تقسیم ثنائی، تقسیم ثنائی یا دوگانه میشن برای مادر ثلث است برای پدر دو ثلث رو باید بگیره. پس فرق شد بین اونجایی که فرزندی دارد این فرزند شما که فوت کرده است یا فرزند ندارد. اگر فرزند دارد مادر و پدر یکسان میبرند اگر فرزند ندارد پدر دو برابر مادره. در تمام این لغات فرزند بالاجماع، بالاجماع استدلال نمیکنیما یعنی خود اینها قبول دارن. چیزی که خود اینها قبول داریم ما استدلال به مقبول اینها میکنیم ولو قبول نداشتن ما استدلال میکردیم ولکن دوبله استدلال میکنیم یکی استدلال لغت ولد که شامل اولاد بلافصل، مع الفصل است، یکی که خود اینها قبول دارن و بهترین استدلال اینه که شما استدلالتون رو با کسی که بر مبنای مطلبی که هر دو قبول دارید. بله بر مبنای مطلبی که طرف قبول ندارد و شما قبول دارید میتوانید استدلال کنید در صورتی که آنچه را شما قبول دارید در این باشه. اما واجبتر بر مبنایی که هر دو طرف قبول دارید یکی استدلال کند این مقبول طرفینه. در اینجا باید مقبول طرفین باشد که يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ، أَوْلادِكُمْ شامل فرزند بلافصل و فرزندان مع الفصل میشود به دلیل فلان و فلان و فلان و از جمله لفظ ولد که در قرآن در این آیه مکرر ذکر شده که همشون فتوا میدن که إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ ولد بلافصل باشد، نوه باشد، نوه اول باشد، نوده دوم باشد، نوه دهم باشد اگر هر نوادهای باشد پسر و یا دختر ولو با تزریق باشد ولو حمل باشد ولو ولد الزنا باشد هر چی باشد بحث میکنیم، ولو ولد الزنا باشد صدق ولد لغتا و عرفا بکند لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا شده فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ الی آخر.
حالا فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي بِها أَوْ دَيْنٍ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ. آباؤُكُمْ شامل پدران بلاواسطه است و مع الواسطه مخصوصا آباء، آباء ظهورش از اولاد عرض میشود که ابوا هم بیشتره. آباء در قرآن شرف در قرآن شریف به امن استعمال شده امن امین، به جد استعمال شده. جد یوسف ابراهیم است آباؤُكُمْ اومد براشون. آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ، أَبْناؤُكُمْ هم ابن بلاواسطه است هم ابن مع الواسطه است.
لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَريضَةً مِنَ اللهِ إِنَّ اللهَ كانَ عَليماً حَكيماً.
وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ. اگر عیال شما فرزند ندارد و این عیال مرد شما نصف ماترک این زن رو میگیرید در صورتی که کسی دیگه نباشه در تراز تو. در صورتیه که همتراز در کار نباشه. وقتی که ولد ندارد زوج دارد، ولد و زوج اینها تراز اولن دیگه. پس مفروض مساله این است اگر که زن انسان مرد شوهرش هست و فرزندی در کار نیست فرض چیه؟ وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ ولکن إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ اگر ولد نداشته باشه. ولد اینجا باز بالاجماع لغتا، عرفا، اجماعا ولد ولد بلاواسطه و ولد مع الواسطه رو میگیره یعنی اگر چه اگر که این زن فرزند بلاواسطه دارد یا از خودش یا از شوهرش، فرزند مع الواسطه دارد یا از خودش یا از شوهرش، لَهُنَّ دیگه، لَهُنَّ اعم است از اینکه این فرزند مال هر دو باشد یا مال زن باشد. زن مرده زنی که مرده فرزند که دارد یا از خودش… از شوهر دیگر یا از این شوهر ولکن إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ اگر فرزندی ندارد که این نکره در سیاق نفیه و عمومیت هم دارد مانند عرض میشود که أَوْلادِكُمْ، أَوْلادِكُمْ به عنوان جمع مضاف است که ظهور مستقر دارد در اولاد بلاواسطه و با واسطه. در اینجا هم إِنْ لَمْ يَكُنْ، إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ اگر زن که مرده است نوه دارد ولد ندارد؟ ولدش نیست؟ (سوال) بله؟ بله ولکن جواب شما این است که اینجا حاجبه حاجب لازم نیست وارث باشه. حاجب است که وارث نیست، حاجب است که وارث هست. اگر ولد طبقه اول باشد حاجب است بعض ارثش که وارثه اما اگر ولد طبقه دو باشد حاجبه ولی وارث نیست خب (نظر) به نص قرآن و آیات به نص قرآن، به نص این آیات در چند مورد است که به نص قرآن عرض میکنم به نص این آیات تامل کنیم به نص این آیات در چند مورد است کسی حاجب از بعض ارث است ولکن خودش وارث نیست حالا میخونیم ببینید.
عرض میشود که وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ ببینید وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَليمٌ حَليمٌ
(سوال) چی؟ ولد خاصه؟ اولاد خاص نیست؟ ولد خاصه؟ خب، اگر ابنا بود فقط پسران میگرفت، اولاد هم پسران میگیره و هم دختران و اولاد با ولد فرق نمیکنه ولد منفرد است و اولاد جمع. اشکالتون کجاست شما؟ (نظر) این اشکالتون کجاست؟ شما میفرمایید که وقتی که حاجب است از بعض الارث بله؟ شخصی که حاجب است از بعض الارث باید وارث باشه بالفعل؟ نخیر ممکن است وارث باشد ممکن است وارث نباشد کما اینکه در آیه. ببینید عرض میشود که بله (سوال) صبر کنید. ابناء (نظر) مگه شما اینجا نبودید؟ مگه شما اینجا نبودید؟ لغتا (نظر) لغتا، حالا بشنوید لغتا، دلالتا، عرفا قرآن.
عرض میشود که حالا يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ. در اینجا روایاتی هست البته ما به روایات نگاه هم نکنیم نکردیم ولی برای توضیح فقهی باید نگاه کنیم. ما چه لزوم دارد و چه رجحان دارد به روایات نگاه کنیم که شاید رای فقهی ما رو عوض کند؟ برای اینکه از ظاهر مستقر قرآن استفاده کردیم يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ اولاد بالواسطه اولاد بلا واسطه لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ولکن تقریبا یا تحقیقا اطباق یا ضرورت فقهی بین شیعه لااقل و ظاهرا بین شیعه و سنی هست تکرار میکنم که اگر نوه انسان باشد، اگر نوه دختری باشد ولو پسر باشد سهم دختر میبرد، اگر نوه دختری باشد و پسر باشد سهم دختر میبرد و بالعکس سهم بالعکس میبرد یعنی برخلاف نص عرض میشود لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ چرا؟ از نظر قرآن این دلالت به عکس است برای اینکه قاعده عامه يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ چه بلاواسطه چه مع الواسطه مخصوصا اولادی که بعدا هم ذکر شده است اولاد اعم است از بلاواسطه و مع الواسطه وانگهی (سوال) خصوصا؟ خصوصا نداریم ولی عموما داریم. پس این چون ولد است لفظ ولد صدق میکند …. چی تکرار کنیم اون که برعکسه همینطور.
(سوال) اولادن، ابنائن، ذریهان، عترتن، امام رضا است، فرزندان پیغمبر هست یا نه؟ یعنی دعوای بین بنی امیه و بنی عباس و ائمه همین بود که میگفتند ما ذریه پیغمبریم، اولاد پیغمبریم (نظر) شما میخواید تبعیت کنید از عرض میشود که بنی امیه و بنی عباس؟ مطلبیست باید تقلید…
خب ببینید روایات (سوال) چرا جواب میشه. ما دیروز اینو مفصل بحث کردیم امروز مطلب تازهای شما ندارید. مطلب تازه ما داریم که عرض میکنیم طبق این آیه لفظ ولد در هر موردی که ذکر شده چه وارث باشد چه وارث نباشد، حاجب باشد حاجب نباشد اعم است از بلاواسطه و مع الواسطه.
خب حالا يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ در این مطلب دقت کنید. لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ برای مذکر بودن است دو برابر میبره یا چیز دیگه هم هست؟ فرزند فرزند بلاواسطه رو عرض میکنیم، فرزند بلاواسطه شما برای مذکر بودن دو برابر مونث میبرد و مونث برای مونث بودن نصف میبرد یا برای چیز دیگه؟ موضوع معلومه دیگه. مذکر برای مذکر بودن و مونث برای مونث بودن. پس چرا این قاعده نقض بشه در نوهها؟ اگر شما دختری دارید و فوت کرده و این دختر پسری دارد به چه میرسه؟ از ذکرت میرسه؟ اگر شما نوهای دارید که دختری دارید فوت کرده و این دختر پسری یا پسرانی داشته این پسر یا پسران چرا سهم مونث میبرند؟ مونث شدند چون نوه شدند؟ یا به عکس (سوال) اگر مادرش زنده بود که سهم نمیبرد اصلا، مادرش سهم میبرد (سوال) آقا مردن مادر رو نمیگیم مردن جد رو داریم بحث میکنیم کجایید شما؟ (نظر) عزیزم جد مرده. مثله اینکه شما خیلی میخواید حرف بزنید. جد مرده جد مرده دخترشم مرده دختری که مرده پسر داره این پسر از جد مرده چقدر ارث میبره؟ آیا ارث مذکر میبرد یا ارث مونث؟ اینا میگن ارث مونث میبره چرا؟ برای اینکه نایب مقام مادرشه. آقا مادرش که وارث نیست اصلا، مادرش مرده. مادر مرده است وقتی که مادر مرده مادر قبل از جد مرده این مادر قبل از جد مرده مادر اصلا وارث نیست. این مادری که قبل از مردن جد که پدر این مادر است مرده اصلا وارث نیست حالا این عرض میشود که یک پسر گذاشته این پسر گذاشته پسر الان از جمله طبقه اول ارثبر است. حالا این پسر ارث پسری میبرد چون پسر است؟ یا ارث دختری میبرد چون مادرش که وارث هم نبوده است دختر بوده؟ مادرش که وارث هم نیست اگه مادرش وارث باشه که به این نمیرسه. به نوه که ارث میبره موقعی است که به پدر و مادر نمیرسه پدر و مادر مردهاند پدر و مادر قبل از مرگ پدر و مادرشون مردند. بنابراین در زمینهای این نیابت رو فرض میکنه عجیبهها در زمینهای این نیابت میاد فرض میکنه میگوید که نوهها نایبند، این پسری که مادرش مرده است و ارث نبرده نایب مادر است در نصف ارث بردن. این دختری که مونده و عرض میشود که پدرش مرده مثلا این دختر نایب پدر است در ارث دوبله بردن. دختر نایب پدر است در ارث پسر بردن و پسر نایب مادراست در ارث مادر بردن چرا؟ چرا دختر پسر شد و پسر دختر شد؟ يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ موضوع موضوع حکمه. مذکر برای مذکر بودن، مذکر فرزند فرزند مذکر … فرزند مذکر برای، فرزند مونث برای مونث بودنش نیم میبرد نصف پسر میبرد. چطور شد در نوه به عکس شد قضیه؟ این سوال جواب ندارد. این سوالم فرض کن نباشه ما تابع نصیم که يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ.
اما روایات، رجحان دارد اینجا که به روایات نظر کنیم. روایات دو دسته است. یه دسته از روایات میگوید که ولد الود، نوه نایب است از پدرش که کرده، نایب است از مادرش که مرده. به نیابت از پدرش ارثبر از جد است به نیابت از مادرش ارثبر از جد است. ما چند بحث در اینجا اولا چرا نیابا؟ وقتی که پدر و مادر مردند و مورثشون زنده بود نایب وارث نیستند، وارث فرضیاند. اینا وارثاند در صورتی که پدر یا مادرش اینا مردند زنده بودند و نوهای که داره ارث میبرد در فرضی است که پدر و مادر زندهاند و فرزندشون مرده. وقتی که فرزند مرده در حال مرگ ارث میبره از زنده؟ مرده در حال مرگ ارث میبره از زنده؟ وقتی که پسر یا دختر شما مردند و شما زندهاید و نوههات نه پسر و دختر ارث میبرند که خب مردند. نوهها ارث نمیبرند مادامی که جد زنده است وقتی جد یا جده مردند. جد یا جده مردند وارثش کیه؟ وارثش نوهها هستند. نوهها چرا نیابت کنند از پدر مردشون؟ یا مادر مردشون؟ این چرا اول محور نمیشه.
آقا یه کسی امام جماعت نبوده بعد این آیت الله فلان نایب فلان آقا … امام جماعت نیست …. امام جماعت نیست شده نایب فلان؟ یعنی چه؟ حالا پدر و مادر این نوهها ارثبر نبودهاند هیچ آنی هیچ گاهی هیچ حالی. شما میگید که نوهها نیابت دارن واقعا در روایات مطالبی است که آدم هنوز میشنوه شاخ میکشه. من در این قوس فی البهاری که دارم مینویسم به جلد هفتادمه رسیدم. روایاتی را علامه مجلسی نقد میکنه و بیان نمیکند که با تمام موازین مخالفه. با حس و با عقل و با کتاب و با سنت و با حساب و با، با همه چی مخالفه و علامه مجلسی اصلا بیان نداره. بیان در روایت مشکوکه دارد اما نوعا نود و نه درصد بیان راجع به اون روایتی که نقل میکند و برخلاف تمام موازین است اصلا ندارد. حالا رو فقه فکر کنید اگر ما رو فقه درست فکر کنیم مقادیری از فتاوایی که توی شیعه و سنی و سنی و شیعه جوری در میاد که اگر برملا شود و به زبانهای زنده دنیا مستکبرین اروپایی پخش کنند مسلمان ببینه کافر میشه کافر ببینه کافرتر میشه. حالا از سبکهاشه سنگینتر ما داریم.
حالا شما میگید نیابت، فلان شاه نایب است از پدرش، پدرش …. بود خود شاه نایب چی؟ پس این مرد باید … باشه. شما که میگید این نوه نایب است از پدرش پدری ارث میبرد مذکره اینجا، نایب است از مادرش نیابت اصلا وجود ندارد این اشکال اول.
اشکال دوم… فرض کنید یک پسری است مادرش مرده میگن نایب از مادر است ارث زن میبرد یک دختری است پدرش مرده جد از…. یک دختری است پدرش مرده و عرض میشود که جد این نوه هم بوده، چون دخترش پدرش مرده این دختر نیابت میکند از پدر در مذکر بودن صبحکم الله بالخیر، دختر اولا نیابت دروغه ثانیا فرض کنید حالا نیابت میکند دختر از پدر در مذکر بودن آخه این نیابت معنا نداره اینجا. اگرم نیابتی باشد نیابت دختر از پدر در مرد بودن نیست نیابت پسر از مادر در زن بودن نیست این دوم.
سوم خب نیابت، نیابت به قول مسند این چند بعد داره. یا این نوه مثلا این دختر که نایب پدر است یا نایب است در اصل ارث بردن، منافات نداره در اصل ارث. پسر پدر که مرد پدر دوبله ارث میبرد و این دخترش نصف ارث میبرد در اصل ارث بردن. نصف بردن و تمام بردن در اصل ارث بردن برابره در این احتمال این روایات منافات. ما جدیت نمیگیم روایت منافات نداشته باشه ولی داریم احتمال میدیم پس این روایت که خواهیم خوند براتون که این نوه اگر نوه دختر است و پدرش مرده این دختر نیابت میکند از پدر در اصل ارث بردن خب اگر در اصل ارث بردن است اصل ارث بردن پدر چون پسر است دو برابر بود و دختر چون دختر است نیمه در اصل ارث بردن برابره.
یا هم در اصل هم در مثال. هم در اصل ارث بردن نیابت است هم در مثال.
اول دوم سوم چهارم تمامش باطله. اولا نایبه ثانیا نیابت شخص نیابت در اصل ارث است ثالثا اگر میخواید بگید نیابت هم در اصل ارث است هم در مقدار ارث این عرض میشود که این ظاهر فرض کنید ظاهره دیگه، فرض کنید این روایت ظاهره فرض کنید این روایت در بعد سوم ظاهره. این روایات در بعد اول هیچ، در بعد دوم هیچ، در بعد سوم فرض کنید این روایات ظهور المائی دارد ظهور ضعیفی دارد که نیابت این دختر است از پدرش در ارث مردانه بردن، نیابت پسر است از مادرش در ارث زنانه بردن این دلالت مائی دارد ما میگیم این دلالت الما هیچ ظهورم هیچ اگرم نص باشد روایت ثابت الصدور اگرم نص باشد، نص روایتی میتواند برخلاف ظاهر قرآن فتوا بدد؟ نخیر. آیات عرض و روایت عرض میگوید فاضربوا به عرض الحائط.
حالا روایت بخونیم براتون. عرض میشود که روایت رو ما تفصیلشو عرض کنیم چون وقت بیشتر نداریم. این یک دسته روایت دسته دوم روایت در جواهر از وسائل نقل میکند دسته دومی که تصریح میکند. تصریح میکند که اگر نوه باشد دختر سهم پدر را میبرد یعنی پسر را میبرد و پسر سهم مادر را میبرد یا نمیبرد نصه خب اگرم نص باشه این نصی است که برخلاف ظاهر مستقر قرآنه. تفصیلش روایت باشه برای شنبه چون فرصتی زیاد نداریم.
حالا این یک بحث. بحث دوم که اشاره کردیم تفصیل رو عرض میکنیم. يُوصيكُمُ اللهُ في أَوْلادِكُمْ، أَوْلادِكُمْ ولد الزنا رو چرا نگیره؟ بحثه دیگه. آقایون اطباق دارند یا اجماع دارن که ولد الزنا به حساب این، مگر ولد الزنا که ثابت است ولد این فرده پدر زنا داده زنا کرده، مادر زنا داده پدر زنا کرده مادر عرض میشود داده بعضیا هم فرزند دارن. این فرزند که فرزند این مرد است زنا کرده فرزند این زن است زنا داده مشتبه هم نیست مشتبه نیستا اینجا عرض شود مشتبه هم نیست آیا أَوْلادِكُمْ شاملش نیست چرا نباشه؟ شامل ولد الزنا هست، ولد الحیض، ولد النفاس، ولد در حالت احرام، ولد در حال حیظ، ولد حمل، حمل در حمل بحثه. اگر زنی حامله است و شوهرش مرد آیا برای این حمل احتیاطا چیزی نباید گذاشت؟ احتیاطا، احتیاطا باید سهم مذکر بده چرا؟ برای اینکه اگر مونث است سهمش زیادتره، اگر مذکر است سهمشه، اگر خنثی است نصف سهم اینه خنثی است الان دیگه خنثی معنا ندارد. پس سه بعد داره اگر مذکر است سهم مذکر گرفته، اگر مونث است نصف میکنیم، اگر خنثی است مذکر و مونث جمع میکنیم و نصف میکنیم. این هم از مسلمات فقهه. خب این ولده ولی متولد نشده، هنوز متولد نشده در شکم مادر است این ولده حتی اگر علقه باشد، مضغه باشد ثابت باشد که این عرض میشود که جنین است و لقاحش شکل داره حالا نمیدونیم خواهد مرد زنده خواهد موند که ولی اصل نطفه و اصل جنین عرض میشود که وجود داره. بنابراین سعه دلالی جمع مضاف أَوْلادِكُمْ شامل تمام کسانی است که از دور یا نزدیک از حلال یا حرام بیرون آمده بیرون نیامده، تزریقه، غیر تزریقه تمام اینها رو عرض میشود که شامله.
بله این بحث هست که آیا طبقه اول یکسانند یا طبقه اول دو بعدی هستند؟ طبقه اول از نظر پدر مادر یکسانند اما از نظر فرزندها دو بعدی هستند برای اینکه فرزند دسته اول مادامی که هست فرزندانشون ارثبر نیستند و این مساله خلافه که آیا البته نمیخوایم خلاف… نقل کنیم به طور اشاره (سوال) نخیر چون وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ نص قرآنه. وَأُولُو الْأَرْحَامِ (نظر) نخیر نخیر حرف از دلالت نیست برای اینکه کسانی هستند که طبقه دومند ارثبر نیستند گرسنهاند، طبقه اولند ارثبرند گرسنه نیستند خلاف عدالت نیست برای اینکه میزان قاعدهای و قانونی ارثه جبران میشه جبران با ثلث میشه جبران با اذا… میشه جبران میشه دیگه. اونایی که استثناء است که جبران میشه خب قابل جبران هست و عدالت منافی نداره.
(نظر) قانونی هستند از پدر و مادرشون بچه ارث میبره که پدر مادر عرض میشود که مورث باشند پدر و مادر این مورث نیستند. آقا این پسر شما یا دختر شما که فوت کرده است و فرزندانشون هستند این پسر و دختر فوت کرده ارث میبره از پدر؟ نخیر بله ارث میگذارد. ارث سه ارث میبرد این نوهها دو ارث میبرند یک ارث از پدر و مادر خودشون میبرند چون مردهاند و یک ارث هم از جد میبرند کجا ظالم است؟ ظلم نیست. … یه ارث میبرد اگر پدر و مادر ارث دارند ارث میبرند اگر نه اگر ندارند از جد ارث میبرند هیچکدوم نه هیچکدوم.
خب حالا ترکیب بحث در ولد الزنا. ولد الزنا بهش ظلم زیاد شده چون ولد الزنای مسلمان مقصر در این نیستش که پدر و مادر انحراف کردند در تولیدش مقصر که نیستش که. چون مقصر نیست باید کتک بخوره؟ امام جماعت نشود، مرجع تقلید همه میگنا امام جماعت اگه معلوم نیست ولد الزنا، ولد الزنا فقطا ولد حرام دیگه نه . امام جماعت نشود عرض میشود که قاضی نشود، مرجع تقلید نشود، ارثبر نشود نشود نشود پس کلا از اسلام بره بیرون. این ولد الزنا بودن خودش طبعا کاری میکند که سخت باشد مسلمان بودن، سخت باشد انجام واجبات، سخت باشد ترک محرمات ،سخته. شما میرید سختترش میکنید. از تمام شئون اسلام قاضی بودن، امام جماعت بودن، مرجع بودن، ارثبر بودن، نظر معنوی، نظر مادی دارید منفی میکنید چرا؟ هیچ دلیل ندارید. از نظر کتاب که مطلب مسلم و مسجل است که ولد الزنا ممنوع از جهاتی عرض میشود که نیست. بله ولد الزنا لفظی است که بده لفظی است که انسان چندشش میشه اما گناه نکرده. آیا شخص مشترک گناهتر است گناهکارتر است یا ولد الزنا؟ شخص مشرک، سلمان چه که مشرک بودند بعد مسلمان شدند درجه … پیدا کردند هم مرجع میشن هم قاضی میشن هم ماضی میشن هم چی میشه. اما ولد الزنا که این سابقه تشریک ندارد که، در موقعی هم که تولید شد مکلف نبوده وقتی هم که بالغ شد، شد یک آدم عالم با تقوای با ذهد چنین و چنان، این آدم که هیچ گناهی نکرده است و عادل مطلق درآمده است این آدم از جهات مادی، از جهات معنوی محروم و ممنوع اما کسی که چتر زیادی از عمرش رو انحراف داشته ترک واجبات، فعل محرمات چه چه چه ولکن بعد عقلش سر کارش اومده و عالم شده و عادل شده و با تقوا شده شده مرجع تقلید. ایشون میشه مرجع تقلید بشد (سوال) بله؟ کی؟ کی مثلا… صدقه؟ ارثبره چرا؟ آقا کسی که فرزند بلافصل شماست کسی که فرزند بلافصل شماست چرا صدقه بهش بدن؟ حقشه میبره؟ چرا باید گدایی کند … چرا؟ کسی که حق دارد کسی که مال در جیبش دارد از شما گدایی کند؟ که شما بهش صدقه بدید به چه مناسبت؟ این بحثه آقایون شما مطالعه کنید مطالعه مفصل. منم مطالعه مفصل میکنم و اکتفا به نوشتههای قبلی نمیکنم. مطالعه مفصل در کتاب، در سنت، در اقوال، در هرچه آیا نقطه روشنی وجود دارد که این نقطه روشن ولد الزنا را محروم کند از جهت اقتصادی از میراث و از جهت معنوی از قاضی بودن و امام جماعت بودن و مرجع تقلید بودن و عرض میشود که چه.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
_با یک وزارتخانه خاص درگیر بودن برخورد داشتن با مسائل مسائل رو میشناسن اینها نظر بدن. به نظر من به مراتب معقولتر است اگر فرض کنید که در مورد فرض کنید که سرمایهگذاری در مورد راه آهن باخ … سوال میشه این موضوع سوال به کمیسیون راه و ترابری داده بشه که چند سالیست دائما با یه همچین طرح عظیمی سر و کار داره میدونه که با کدوم شرکتها قرارداد بستند حجم فعالیتهاشون چقدر بوده بودجه سالیانشون چقدر بوده و … ولی اگر این ابتدا به ساکن داده بشه به کمیسیون سوالات مدتی طول میکشه که اعضا اصلا آگاه بشوند که این طرح چی هستش وظیفش چی هستش و چیکار میکنه. اگر در مورد فرض بفرمائید شهرداری تهران مثلا سوالی مطرح میشه آیا معقول این استش که ما به یه کمیسیون بدیم که سابقه کار در این زمینه رو نداره یا بدیم به کمیسیون داخله مجلس که سر و کارش با مسائل شهرداریها و وزارت کشور و مجموعه اینا بود. اگر یک مساله پزشکی و بهداشتی و درمانی مطرح میشه عاقلانه و منطقی این استش که اینو کمیسیون سوالات تحت یه کمیسیون خاصی به اسم کمیسیون سوالات ببینه که ممکنه یک پزشکم در داخلش نباشه یا اینکه این رو کمیسیون بهداری نظر بده که تعداد زیادی از اعضای کمیسیون بهداری یا پزشک هستند یا در زمینه کارهای پزشکی و بهداشتی و درمانی لااقل چند سالی کار کردند. بنابراین تنها سخن در اینجا این استش که ما کمیسیونی به اسم کمیسیون سوالات نداشته باشیم اگر نمایندهای از وزیری سوال میکنه و مسالهای مطرح میشه این مساله ارجاع داده بشه به کمیسیون تخصصی ذی ربط والسلام علیکم.
_اولین موافق آقای خانعلیزاده. موافق رد صحبت میکنید؟ آقای محمودی ستون اشتباهی نوشتن ولی میتونن صحبت کنن
_الان باید مخالف رد صحبت کنه و موافق، میدونم نه نحوه صحبت رو میگم نحوه صحبت مخالف رد باید صحبت کنه
_آقای محمودی موافق رد
_…
_بسم الله الرحمان الرحیم آقایان محترم توجه دارند که این طرح قبلا هم در مجلس مطرح شد و رای نیاورد. نهایتا الان جواب میدن که این طرح با یک ضمیمه بوده است که الان اون ضمیمه وجود ندارد و مستقل است. در صورتی که همون وقت هم پیدا بود که اصل مبنا اون طرح هم اصل قضیه همین کمیسیون سوالات بود و اون طرح ضمیمه یک مساله جنبی بود و شش ماه هم نگذشته است که مدت اقل حمل است تا اقلا دوباره بتوند مطرح بشه. در عین حال حالا که مطرح شده آقایون مسائلی که در گذشته و حال بیان میفرمایند درباره کمیسیون سوالات سه تا مطلب من استنباط کردم. مطلب اول این است که کمیسیون سوالات کمکاری دارد. مطلب دوم این است که اکثر جوابا رو قانعکنند دونسته. مطلب سوم این است که جناب آقای علیاری الان فرمودن که به کمیسیونهای تخصصی برود بهتر است.
حالا جواب مطلب اول که کمکاری از وقتی که کابینه جدید جناب آقای هاشمی تشکیل شده تا الان دوازده تا سوال بیشتر از کل نمایندگان در این مجلس مطرح نشده. آیا حالا واقعا مجلس کمکاری کرده یا کمیسیون؟ دوازده سوال در عرض نزدیک به دو سال از دویست و هفتاد تا نماینده بیشتر مطرح نشده. حالا کمیسیون بخواد کار بکند چه کاری بکند؟ و یازده تا از سوالها هم حل و فصل شده و جواب داده شده بنابراین اگر چنانچه کمکاری هست اول از مجلس هست نه از کمیسیون. کمیسیون هم تابع مجلسه.
مساله دوم که خیلی آقایون در نطقاشون اشارتا کنایتا که جواب وزیر قانعکننده بود و آقایان از این قسمت بعضیشون ناراضی بودن. خب کمیسیون استقلال فکری دارد چه کند اگر جواب وزیر را قانعکننده دانست بیاد بگد قانعکننده نیست؟ و قابل توجه این است که بعضی ار آقایونی که مورد سوال واقع شدند از وزرای محترم از جناح دیگری هم بودند در عین حال وقتی جوابشون قانعکننده بود ما گفتیم که جواب قانعکننده است ما چه کنیم؟ از آقای وزیر نفت درباره خرید دو تا عرض میشود که آپارتمان بزرگ یا چه سوال شد که شما به چه میزانی به این قیمت خریدید؟ وقتی که ایشون تشریف آوردند نظر کارشناسی رو ارائه دادند ما گفتیم جواب وزیر قانعکننده است بنابراین کمیسیون سوالات استقلالشو حفظ کرده و الانم دارد حفظ میکند.
مساله سومی که جناب آقای عزیری فرمودند که کمیسیون سوالات تخصصی نیستند مثلا در اکثر موارد یا ممکن است در هیچ موردی. بحث این است که اول سوال میرود کمیسیون تخصصی و کمیسیون تخصصی نظر میدهد. شما ممکن است یه قیدی بزنید به کمیسیون سوالات که نظر کمیسیون تخصصی هم مورد توجه قرار بگیرد اونا هم بیان نظرشون رو کاملا در کمیسیون که الانم منعی نداره و هر وقتم بخوان تشریف بیارن میتوانند. این هم مثلا شرط الزامی هم قرار بدید. معنای این سخن نیست که میگن شما تمام کمیسیوناتون تخصصی نیست؟ میگن حالا امسال تصادفا جوری شده یعنی این دولت که در کمیسیون بهداشت درمان اکثرشون دکترند ولی حالا اگر چنانچه شما اکثرشون دکتر نبودند شما کمیسیون بهداشت و درمان رو حذفش میکردید و میدادید به یه کمیسیون دیگر؟ یا الان کمیسیون صنایع شما اکثرا تخصصی هستند؟ یا کمیسیون غذایی شما اکثرا تخصصی هستند؟