جلسه هفتصد و دوم درس خارج فقه

ارث

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ

تتمه بحث دیروز راجع به أَوْلادِكُمْ، البته ما اضافه بر معنای لغوی که از خود قرآن استفاده می­کنیم برای لغت­ها نیازی به ادله دیگر نداریم. اما تاکیدا از نظر دلالت قرآنی در همین آیات و از نظر شهرت عظیمه و اجماع و یا اطباق بین کل علما شیعه و سنی اولاد شامل نواده­ها هم می­شود. لفظ اولاد از نظر لغوی، اصطلاحی، عرفی، فقاهتی، از هر نظری از انظار نه تنها اولاد بلافصل رو می­گیرد بلکه اولاد مع الفاصله را هم می­گیرد. در جواهر شیخ محمد حسن می­فرماید که «الولد ولد الولد ولد عند الاکثر ، و عن ابن إدریس الاجماع علیه».

اما از نظر خود قرآنی، اضافه بر آنچه که دیروز عرض کردیم و اشاره می­کنیم که أَوْلادِكُمْ جمع مضاف است و جمع مضاف اقلش ظهور مستقر در استغراق است حالا نص نمی­گیم، ظهور مستقر در استغراق که تمام افراد اولاد را چه اولاد متصل باشند چه اولاد منفصل باشند و چه افراد دیگر که امروز عرض می­کنیم مشمول است. گرچه اصولا افراد عام و افراد مطلق درجات دارند و مراتب دارند. نصوص یا ظهوریت عام و یا مطلق در بعضی از افراد بیشتر است، در بعضی از افراد متوسط است، در بعضی از افراد کمتر است، در بعضی از افراد آنقدر کمرنگ است که از نظر احتمال عقلایی خارجند از افراد یا داخل در افراد نیستند چنانکه بحثشو مفصلا دیروز عرض کردیم.

يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ که اولین قاعده عمومیه نسبت به احق و اولای درجه اول در میراث است که اولاد هستند هم دسته اول را می­گیرد که اولاد بلافصل است و هم دسته­های بعدی را که نوه­های اول، نوه­های دوم، نوه­های سوم هرقدر فرزندان چه بلافصل چه مع الفاصله از شما درست شوند، چه دختر، چه پسر، چه جنین، چه غیر جنین، چه زرق نطفه. مثلا اگر مردی جایز باشه فرض کنید، در صورتی که مرد با عمل جنسی اولادش نمیشه ولی با تزریق نطفه­اش در رحم زنش عمل تزریق حلال، خودش دکتر باشه خودش نطفه رو با ملاحظه که شرعی است بگیره با ملاحظه انزال بشه و نطفه رو بگیره با وسیله پزشکی داخل رحم زن بکند که فرزند بشه، أَوْلادِكُمْ شامل اینم هست.

حتی اگر تزریق نطفه از طریق حلال نباشد مثلا معاذ الله کسی نطفه­اش را تزریق کند در محارم، در اجانب، در مادرش، خواهرش، در دخترش حرام است. پس بنابراین فرزندی که متولد خواهد شد فرزند او أَوْلادِكُمْ است هم لغتا و هم عرفا و هم شرعا. شرعا أَوْلادِكُمْ هست ولو تولیدش حرامه. تولیدش حرامه یعنی از طریق زنا، از طریق حیظ، لقاح در حیظ، مجامعت در زنا و مجامعت در حال احرام، مجامعت در حال صوم و تزریق نطفه حرام این­ها حرام است اما منافات ندارد که صاحب نطفه پدر و مادر باشد و نطفه مربوط به اون پدر و مادر باشد.

 أَوْلادِكُمْ از نظر استغراق ظهوری درش شکی نیست چون اولاد جمع است و جمع مضاف افاده استغراق می­کند اما از درجه اول که صراحت است میایم پایین و میگیم ظهور دارد. حالا سوال: آیا اگر ظهور مستقری در قرآن داشتیم می­شود سنت ولو سنت قطعیه برخلاف این ظهور نظریه بدهد؟ تخصیص کند؟ تقیید کند؟ تباین کند؟ برخلاف ظاهر طرا یا بر خلاف ظاهر بعضا. برخلاف ظاهر طرا که آیه­ای ظهور مستقر در معنایی دارد سنت مسلمه فرض کنید، روایتی که از نظر سند و از نظر تعداد فرض کنید ثابت الصدور است با قطع نظر از دلالت قرآنی روایت ثابت الصدور در این سه بعد می­تواند برخلاف ظاهر قرآن کاری کند؟ یا در بعد تخصیص اگر عام است ظهور قرآن یا در بعد تقیید اگر مطلق است ظهور قرآن یا در مورد تباین، تباین کلی یا تباین جزئی. روایتی که از نظر معنا تباین کلی دارد یا تباین جزئی دارد نه تخصیص است نه تقیید است بلکه بالاتر است، برتر است آیا در این موارد که اشتراک دارند در کلمه و … که خلاف ظاهر قرآن است آیا می­تواند خلاف ظاهر قرآن حکم کند و مورد قبول باشد؟

حتی اگر روایت ثابت الصدور با قطع نظر از روایت قرآنی، روایت ثابت الصدور نص است نص. روایت ثابت الصدور مَس است و آیه­ای که روایت نظر تخصیصی یا تقییدی یا تباین جزئی یا تباین کلی دارد روایت نص است و آیه ظاهر است. آیا نص روایت صحیح ثابت الصدور می­تواند برخلاف ظاهر قرآن حکم کند؟ یا نمی­تواند؟ می­تواند یا نمی­تواند؟ می­تواند چرا؟ برای اینکه آیا نص حدیث که برخلاف ظاهر مستقر قرآن است عرضه بر قرآن کنید نتیجه­اش مخالف با قرآن است یا موافقتش؟ روایتی که برخلاف ظاهر مستقر قرآن است مخالف قرآن است … یا موافق است؟ مخالفه. بنابراین آیات عرضه بر قرآن و روایات عرضه بر قرآن حکم می­کند که چنین روایتی فاضربوا به عرض الحائط ولو نص باشد.

حالا از نظر دلالت داخلی این آیه مبارکه و سایر آیات مخصوصا دلالت داخلی خود این آیه لفظ اولاد لفظ ولد مکررا ذکر شده و در این آیه یازدهم سوره نشاء که عمده … مواردی که شده هرجا ولد ذکر شده است بالاجماع عجیبه­ها بالاجماع اعم است از ولد به واسطه یا ولد بی واسطه. سیر کنید در آیه. آقایون قرآن رو باز کنید. ببینید يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ، أَوْلادِكُمْ که مورد اوله، فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ.

حالا وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ. أَبَوَيْهِ از ما تَرَك هر کدام یک ششم می­برند به شرط إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ. این إِنْ كانَ از برای این فرزند وَلَدٌ. پسری یا دختری، پسری یا دختری فوت شده اگر ولد دارد که ولد اعم است از پسر یا دختر. پسر، پسر یا دختر دارد، دختر، پسر یا دختر دارد چون ولده ابن نیستش که پسر باشه، زید نیستش که دختر باشه. إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ اگر مورث و میت ولدی داشته باشد پدر و مادر هر کدام ثلث می­برند.

فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ اما فرزندی نداشته دختر فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ مادر ثلث می­برد پدر چقدر می­بره؟ برابره دیگه. بعد از ثلث و بعد از دین آنچه می­ماند تقسیم می­شود تقسیم ثنائی، تقسیم ثنائی یا دوگانه میشن برای مادر ثلث است برای پدر دو ثلث رو باید بگیره. پس فرق شد بین اونجایی که فرزندی دارد این فرزند شما که فوت کرده است یا فرزند ندارد. اگر فرزند دارد مادر و پدر یکسان می­برند اگر فرزند ندارد پدر دو برابر مادره. در تمام این لغات فرزند بالاجماع، بالاجماع استدلال نمی­کنیما یعنی خود این­ها قبول دارن. چیزی که خود این­ها قبول داریم ما استدلال به مقبول این­ها می­کنیم ولو قبول نداشتن ما استدلال می­کردیم ولکن دوبله استدلال می­کنیم یکی استدلال لغت ولد که شامل اولاد بلافصل، مع الفصل است، یکی که خود این­ها قبول دارن و بهترین استدلال اینه که شما استدلالتون رو با کسی که بر مبنای مطلبی که هر دو قبول دارید. بله بر مبنای مطلبی که طرف قبول ندارد و شما قبول دارید می­توانید استدلال کنید در صورتی که آنچه را شما قبول دارید در این باشه. اما واجب­تر بر مبنایی که هر دو طرف قبول دارید یکی استدلال کند این مقبول طرفینه. در اینجا باید مقبول طرفین باشد که يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ، أَوْلادِكُمْ شامل فرزند بلافصل و فرزندان مع الفصل می­شود به دلیل فلان و فلان و فلان و از جمله لفظ ولد که در قرآن در این آیه مکرر ذکر شده که همشون فتوا میدن که إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ ولد بلافصل باشد، نوه باشد، نوه اول باشد، نوده دوم باشد، نوه دهم باشد اگر هر نواده­ای باشد پسر و یا دختر ولو با تزریق باشد ولو حمل باشد ولو ولد الزنا باشد هر چی باشد بحث می­کنیم، ولو ولد الزنا باشد صدق ولد لغتا و عرفا بکند لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا شده  فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ الی آخر.

حالا فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي بِها أَوْ دَيْنٍ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ. آباؤُكُمْ شامل پدران بلاواسطه است و مع الواسطه مخصوصا آباء، آباء ظهورش از اولاد عرض می­شود که ابوا هم بیشتره. آباء در قرآن شرف در قرآن شریف به امن استعمال شده امن امین، به جد استعمال شده. جد یوسف ابراهیم است آباؤُكُمْ اومد براشون. آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ، أَبْناؤُكُمْ هم ابن بلاواسطه است هم ابن مع الواسطه است.

لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَريضَةً مِنَ اللهِ‌ إِنَّ اللهَ‌ كانَ عَليماً حَكيماً.

وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ. اگر عیال شما فرزند ندارد و این عیال مرد شما نصف ماترک این زن رو می­گیرید در صورتی که کسی دیگه نباشه در تراز تو. در صورتیه که هم­تراز در کار نباشه. وقتی که ولد ندارد زوج دارد، ولد و زوج این­ها تراز اولن دیگه. پس مفروض مساله این است اگر که زن انسان مرد شوهرش هست و فرزندی در کار نیست فرض چیه؟ وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ ولکن إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ اگر ولد نداشته باشه. ولد اینجا باز بالاجماع لغتا، عرفا، اجماعا ولد ولد بلاواسطه و ولد مع الواسطه رو می­گیره یعنی اگر چه اگر که این زن فرزند بلاواسطه دارد یا از خودش یا از شوهرش، فرزند مع الواسطه دارد یا از خودش یا از شوهرش، لَهُنَّ دیگه، لَهُنَّ اعم است از اینکه این فرزند مال هر دو باشد یا مال زن باشد. زن مرده زنی که مرده فرزند که دارد یا از خودش… از شوهر دیگر یا از این شوهر ولکن إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ اگر فرزندی ندارد که این نکره در سیاق نفیه و عمومیت هم دارد مانند عرض می­شود که أَوْلادِكُمْ، أَوْلادِكُمْ به عنوان جمع مضاف است که ظهور مستقر دارد در اولاد بلاواسطه و با واسطه. در اینجا هم إِنْ لَمْ يَكُنْ، إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ اگر زن که مرده است نوه دارد ولد ندارد؟ ولدش نیست؟ (سوال) بله؟ بله ولکن جواب شما این است که اینجا حاجبه حاجب لازم نیست وارث باشه. حاجب است که وارث نیست، حاجب است که وارث هست. اگر ولد طبقه اول باشد حاجب است بعض ارثش که وارثه اما اگر ولد طبقه دو باشد حاجبه ولی وارث نیست خب (نظر) به نص قرآن و آیات به نص قرآن، به نص این آیات در چند مورد است که به نص قرآن عرض می­کنم به نص این آیات تامل کنیم به نص این آیات در چند مورد است کسی حاجب از بعض ارث است ولکن خودش وارث نیست حالا می­خونیم ببینید.

عرض می­شود که وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ ببینید وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللهِ‌ وَ اللهُ‌ عَليمٌ حَليمٌ

(سوال) چی؟ ولد خاصه؟ اولاد خاص نیست؟ ولد خاصه؟ خب، اگر ابنا بود فقط پسران می­گرفت، اولاد هم پسران می­گیره و هم دختران و اولاد با ولد فرق نمی­کنه ولد منفرد است و اولاد جمع. اشکالتون کجاست شما؟ (نظر) این اشکالتون کجاست؟ شما می­فرمایید که وقتی که حاجب است از بعض الارث بله؟ شخصی که حاجب است از بعض الارث باید وارث باشه بالفعل؟ نخیر ممکن است وارث باشد ممکن است وارث نباشد کما اینکه در آیه. ببینید عرض می­شود که بله (سوال) صبر کنید. ابناء (نظر) مگه شما اینجا نبودید؟ مگه شما اینجا نبودید؟ لغتا (نظر) لغتا، حالا بشنوید لغتا، دلالتا، عرفا قرآن.

 عرض می­شود که حالا يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ. در اینجا روایاتی هست البته ما به روایات نگاه هم نکنیم نکردیم ولی برای توضیح فقهی باید نگاه کنیم. ما چه لزوم دارد و چه رجحان دارد به روایات نگاه کنیم که شاید رای فقهی ما رو عوض کند؟ برای اینکه از ظاهر مستقر قرآن استفاده کردیم يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ  اولاد بالواسطه اولاد بلا واسطه لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ولکن تقریبا یا تحقیقا اطباق یا ضرورت فقهی بین شیعه لااقل و ظاهرا بین شیعه و سنی هست تکرار می­کنم که اگر نوه انسان باشد، اگر نوه دختری باشد ولو پسر باشد سهم دختر می­برد، اگر نوه دختری باشد و پسر باشد سهم دختر می­برد و بالعکس سهم بالعکس می­برد یعنی برخلاف نص عرض می­شود  لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ چرا؟ از نظر قرآن این دلالت به عکس است برای اینکه قاعده عامه يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ چه بلاواسطه چه مع الواسطه مخصوصا اولادی که بعدا هم ذکر شده است اولاد اعم است از بلاواسطه و مع الواسطه وانگهی (سوال) خصوصا؟ خصوصا نداریم ولی عموما داریم. پس این چون ولد است لفظ ولد صدق می­کند …. چی تکرار کنیم اون که برعکسه همینطور.

(سوال) اولادن، ابنائن، ذریه­ان، عترتن، امام رضا است، فرزندان پیغمبر هست یا نه؟ یعنی دعوای بین بنی امیه و بنی عباس و ائمه همین بود که می­گفتند ما ذریه پیغمبریم، اولاد پیغمبریم (نظر) شما می­خواید تبعیت کنید از عرض می­شود که بنی امیه و بنی عباس؟ مطلبیست باید تقلید…

خب ببینید روایات (سوال) چرا جواب میشه. ما دیروز اینو مفصل بحث کردیم امروز مطلب تازه­ای شما ندارید. مطلب تازه ما داریم که عرض می­کنیم طبق این آیه لفظ ولد در هر موردی که ذکر شده چه وارث باشد چه وارث نباشد، حاجب باشد حاجب نباشد اعم است از بلاواسطه و مع الواسطه.

 خب حالا يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ در این مطلب دقت کنید. لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ برای مذکر بودن است دو برابر می­بره یا چیز دیگه هم هست؟ فرزند فرزند بلاواسطه رو عرض می­کنیم، فرزند بلاواسطه شما برای مذکر بودن دو برابر مونث می­برد و مونث برای مونث بودن نصف می­برد یا برای چیز دیگه؟ موضوع معلومه دیگه. مذکر برای مذکر بودن و مونث برای مونث بودن. پس چرا این قاعده نقض بشه در نوه­ها؟ اگر شما دختری دارید و فوت کرده و این دختر پسری دارد به چه می­رسه؟ از ذکرت می­رسه؟ اگر شما نوه­ای دارید که دختری دارید فوت کرده و این دختر پسری یا پسرانی داشته این پسر یا پسران چرا سهم مونث می­برند؟ مونث شدند چون نوه شدند؟ یا به عکس (سوال) اگر مادرش زنده بود که سهم نمی­برد اصلا، مادرش سهم می­برد (سوال) آقا مردن مادر رو نمی­گیم مردن جد رو داریم بحث می­کنیم کجایید شما؟ (نظر) عزیزم جد مرده. مثله اینکه شما خیلی می­خواید حرف بزنید. جد مرده جد مرده دخترشم مرده دختری که مرده پسر داره این پسر از جد مرده چقدر ارث می­بره؟ آیا ارث مذکر می­برد یا ارث مونث؟ اینا میگن ارث مونث می­بره چرا؟ برای اینکه نایب مقام مادرشه. آقا مادرش که وارث نیست اصلا، مادرش مرده. مادر مرده است وقتی که مادر مرده مادر قبل از جد مرده این مادر قبل از جد مرده مادر اصلا وارث نیست. این مادری که قبل از مردن جد که پدر این مادر است مرده اصلا وارث نیست حالا این عرض می­شود که یک پسر گذاشته این پسر گذاشته پسر الان از جمله طبقه اول ارث­بر است. حالا این پسر ارث پسری می­برد چون پسر است؟ یا ارث دختری می­برد چون مادرش که وارث هم نبوده است دختر بوده؟ مادرش که وارث هم نیست اگه مادرش وارث باشه که به این نمی­رسه. به نوه­ که ارث می­بره موقعی است که به پدر و مادر نمی­رسه پدر و مادر مرده­اند پدر و مادر قبل از مرگ پدر و مادرشون مردند. بنابراین در زمینه­ای این نیابت رو فرض می­کنه عجیبه­ها در زمینه­ای این نیابت میاد فرض می­کنه می­گوید که نوه­ها نایبند، این پسری که مادرش مرده است و ارث نبرده نایب مادر است در نصف ارث بردن. این دختری که مونده و عرض می­شود که پدرش مرده مثلا این دختر نایب پدر است در ارث دوبله بردن. دختر نایب پدر است در ارث پسر بردن و پسر نایب مادراست در ارث مادر بردن چرا؟ چرا دختر پسر شد و پسر دختر شد؟ يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ موضوع موضوع حکمه. مذکر برای مذکر بودن، مذکر فرزند فرزند مذکر … فرزند مذکر برای، فرزند مونث برای مونث بودنش نیم می­برد نصف پسر می­برد. چطور شد در نوه به عکس شد قضیه؟ این سوال جواب ندارد. این سوالم فرض کن نباشه ما تابع نصیم که يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ.

اما روایات، رجحان دارد اینجا که به روایات نظر کنیم. روایات دو دسته است. یه دسته از روایات می­گوید که ولد الود، نوه نایب است از پدرش که کرده، نایب است از مادرش که مرده. به نیابت از پدرش ارث­بر از جد است به نیابت از مادرش ارث­بر از جد است. ما چند بحث در اینجا اولا چرا نیابا؟ وقتی که پدر و مادر مردند و مورثشون زنده بود نایب وارث نیستند، وارث فرضی­اند. اینا وارث­اند در صورتی که پدر یا مادرش اینا مردند زنده بودند و نوه­ای که داره ارث می­برد در فرضی است که پدر و مادر زنده­اند و فرزندشون مرده. وقتی که فرزند مرده در حال مرگ ارث می­بره از زنده؟ مرده در حال مرگ ارث می­بره از زنده؟ وقتی که پسر یا دختر شما مردند و شما زنده­اید و نوه­هات نه پسر و دختر ارث می­برند که خب مردند. نوه­ها ارث نمی­برند مادامی که جد زنده است وقتی جد یا جده مردند. جد یا جده مردند وارثش کیه؟ وارثش نوه­ها هستند. نوه­ها چرا نیابت کنند از پدر مردشون؟ یا مادر مردشون؟ این چرا اول محور نمیشه.

 آقا یه کسی امام جماعت نبوده بعد این آیت الله فلان نایب فلان آقا … امام جماعت نیست …. امام جماعت نیست شده نایب فلان؟ یعنی چه؟ حالا پدر و مادر این نوه­ها ارث­بر نبوده­اند هیچ آنی هیچ گاهی هیچ حالی. شما می­گید که نوه­ها نیابت دارن واقعا در روایات مطالبی است که آدم هنوز می­شنوه شاخ می­کشه. من در این قوس فی البهاری که دارم می­نویسم به جلد هفتادمه رسیدم. روایاتی را علامه مجلسی نقد می­کنه و بیان نمی­کند که با تمام موازین مخالفه. با حس و با عقل و با کتاب و با سنت و با حساب و با، با همه چی مخالفه و علامه مجلسی اصلا بیان نداره. بیان در روایت مشکوکه دارد اما نوعا نود و نه درصد بیان راجع به اون روایتی که نقل می­کند و برخلاف تمام موازین است اصلا ندارد. حالا رو فقه فکر کنید اگر ما رو فقه درست فکر کنیم مقادیری از فتاوایی که توی شیعه و سنی و سنی و شیعه جوری در میاد که اگر برملا شود و به زبان­های زنده دنیا مستکبرین اروپایی پخش کنند مسلمان ببینه کافر میشه کافر ببینه کافرتر میشه. حالا از سبک­هاشه سنگین­تر ما داریم.

حالا شما می­گید نیابت، فلان شاه نایب است از پدرش، پدرش …. بود خود شاه نایب چی؟ پس این مرد باید … باشه. شما که میگید این نوه نایب است از پدرش پدری ارث می­برد مذکره اینجا، نایب است از مادرش نیابت اصلا وجود ندارد این اشکال اول.

اشکال دوم… فرض کنید یک پسری است مادرش مرده میگن نایب از مادر است ارث زن می­برد یک دختری است پدرش مرده جد از…. یک دختری است پدرش مرده و عرض می­شود که جد این نوه هم بوده، چون دخترش پدرش مرده این دختر نیابت می­کند از پدر در مذکر بودن صبحکم الله بالخیر، دختر اولا نیابت دروغه ثانیا فرض کنید حالا نیابت می­کند دختر از پدر در مذکر بودن آخه این نیابت معنا نداره اینجا. اگرم نیابتی باشد نیابت دختر از پدر در مرد بودن نیست نیابت پسر از مادر در زن بودن نیست این دوم.

سوم خب نیابت، نیابت به قول مسند این چند بعد داره. یا این نوه مثلا این دختر که نایب پدر است یا نایب است در اصل ارث بردن، منافات نداره در اصل ارث. پسر پدر که مرد پدر دوبله ارث می­برد و این دخترش نصف ارث می­برد در اصل ارث بردن. نصف بردن و تمام بردن در اصل ارث بردن برابره در این احتمال این روایات منافات. ما جدیت نمی­گیم روایت منافات نداشته باشه ولی داریم احتمال میدیم پس این روایت که خواهیم خوند براتون که این نوه اگر نوه دختر است و پدرش مرده این دختر نیابت می­کند از پدر در اصل ارث بردن خب اگر در اصل ارث بردن است اصل ارث بردن پدر چون پسر است دو برابر بود و دختر چون دختر است نیمه در اصل ارث بردن برابره.

 یا هم در اصل هم در مثال. هم در اصل ارث بردن نیابت است هم در مثال.

اول دوم سوم چهارم تمامش باطله. اولا نایبه ثانیا نیابت شخص نیابت در اصل ارث است ثالثا اگر می­خواید بگید نیابت هم در اصل ارث است هم در مقدار ارث این عرض می­شود که این ظاهر فرض کنید ظاهره دیگه، فرض کنید این روایت ظاهره فرض کنید این روایت در بعد سوم ظاهره. این روایات در بعد اول هیچ، در بعد دوم هیچ، در بعد سوم فرض کنید این روایات ظهور المائی دارد ظهور ضعیفی دارد که نیابت این دختر است از پدرش در ارث مردانه بردن، نیابت پسر است از مادرش در ارث زنانه بردن این دلالت مائی دارد ما میگیم این دلالت الما هیچ ظهورم هیچ اگرم نص باشد روایت ثابت الصدور اگرم نص باشد، نص روایتی می­تواند برخلاف ظاهر قرآن فتوا بدد؟ نخیر. آیات عرض و روایت عرض می­گوید فاضربوا به عرض الحائط.

حالا روایت بخونیم براتون. عرض می­شود که روایت رو ما تفصیلشو عرض ­کنیم چون وقت بیشتر نداریم. این یک دسته روایت دسته دوم روایت در جواهر از وسائل نقل می­کند دسته دومی که تصریح می­کند. تصریح می­کند که اگر نوه باشد دختر سهم پدر را می­برد یعنی پسر را می­برد و پسر سهم مادر را می­برد یا نمی­برد نصه خب اگرم نص باشه این نصی است که برخلاف ظاهر مستقر قرآنه. تفصیلش روایت باشه برای شنبه چون فرصتی زیاد نداریم.

حالا این یک بحث. بحث دوم که اشاره کردیم تفصیل رو عرض می­کنیم. يُوصيكُمُ اللهُ‌ في أَوْلادِكُمْ، أَوْلادِكُمْ ولد الزنا رو چرا نگیره؟ بحثه دیگه. آقایون اطباق دارند یا اجماع دارن که ولد الزنا به حساب این، مگر ولد الزنا که ثابت است ولد این فرده پدر زنا داده زنا کرده، مادر زنا داده پدر زنا کرده مادر عرض می­شود داده بعضیا هم فرزند دارن. این فرزند که فرزند این مرد است زنا کرده فرزند این زن است زنا داده مشتبه هم نیست مشتبه نیستا اینجا عرض شود مشتبه هم نیست آیا أَوْلادِكُمْ شاملش نیست چرا نباشه؟ شامل ولد الزنا هست، ولد الحیض، ولد النفاس، ولد در حالت احرام، ولد در حال حیظ، ولد حمل، حمل در حمل بحثه. اگر زنی حامله است و شوهرش مرد آیا برای این حمل احتیاطا چیزی نباید گذاشت؟ احتیاطا، احتیاطا باید سهم مذکر بده چرا؟ برای اینکه اگر مونث است سهمش زیادتره، اگر مذکر است سهمشه، اگر خنثی است نصف سهم اینه خنثی است الان دیگه خنثی معنا ندارد. پس سه بعد داره اگر مذکر است سهم مذکر گرفته، اگر مونث است نصف می­کنیم، اگر خنثی است مذکر و مونث جمع می­کنیم و نصف می­کنیم. این هم از مسلمات فقهه. خب این ولده ولی متولد نشده، هنوز متولد نشده در شکم مادر است این ولده حتی اگر علقه باشد، مضغه باشد ثابت باشد که این عرض می­شود که جنین است و لقاحش شکل داره حالا نمی­دونیم خواهد مرد زنده خواهد موند که ولی اصل نطفه و اصل جنین عرض می­شود که وجود داره. بنابراین سعه دلالی جمع مضاف أَوْلادِكُمْ شامل تمام کسانی است که از دور یا نزدیک از حلال یا حرام بیرون آمده بیرون نیامده، تزریقه، غیر تزریقه تمام این­ها رو عرض می­شود که شامله.

 بله این بحث هست که آیا طبقه اول یکسانند یا طبقه اول دو بعدی هستند؟ طبقه اول از نظر پدر مادر یکسانند اما از نظر فرزندها دو بعدی هستند برای اینکه فرزند دسته اول مادامی که هست فرزندانشون ارث­بر نیستند و این مساله خلافه که آیا البته نمی­خوایم خلاف… نقل کنیم به طور اشاره (سوال) نخیر چون وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ نص قرآنه. وَأُولُو الْأَرْحَامِ (نظر) نخیر نخیر حرف از دلالت نیست برای اینکه کسانی هستند که طبقه دومند ارث­بر نیستند گرسنه­اند، طبقه اولند ارث­برند گرسنه نیستند خلاف عدالت نیست برای اینکه میزان قاعده­ای و قانونی ارثه جبران میشه جبران با ثلث میشه جبران با اذا… میشه جبران میشه دیگه. اونایی که استثناء است که جبران میشه خب قابل جبران هست و عدالت منافی نداره.

 (نظر) قانونی هستند از پدر و مادرشون بچه ارث می­بره که پدر مادر عرض می­شود که مورث باشند پدر و مادر این مورث نیستند. آقا این پسر شما یا دختر شما که فوت کرده است و فرزندانشون هستند این پسر و دختر فوت کرده ارث می­بره از پدر؟ نخیر بله ارث می­گذارد. ارث سه ارث می­برد این نوه­ها دو ارث می­برند یک ارث از پدر و مادر خودشون می­برند چون مرده­اند و یک ارث هم از جد می­برند کجا ظالم است؟ ظلم نیست. … یه ارث می­برد اگر پدر و مادر ارث دارند ارث می­برند اگر نه اگر ندارند از جد ارث می­برند هیچکدوم نه هیچکدوم.

خب حالا ترکیب بحث در ولد الزنا. ولد الزنا بهش ظلم زیاد شده چون ولد الزنای مسلمان مقصر در این نیستش که پدر و مادر انحراف کردند در تولیدش مقصر که نیستش که. چون مقصر نیست باید کتک بخوره؟ امام جماعت نشود، مرجع تقلید همه میگنا امام جماعت  اگه معلوم نیست ولد الزنا، ولد الزنا فقطا ولد حرام دیگه نه . امام جماعت نشود عرض می­شود که قاضی نشود، مرجع تقلید نشود، ارث­بر نشود نشود نشود پس کلا از اسلام بره بیرون. این ولد الزنا بودن خودش طبعا کاری می­کند که سخت باشد مسلمان بودن، سخت باشد انجام واجبات، سخت باشد ترک محرمات ،سخته. شما میرید سخت­ترش می­کنید. از تمام شئون اسلام قاضی بودن، امام جماعت بودن، مرجع بودن، ارث­بر بودن، نظر معنوی، نظر مادی دارید منفی می­کنید چرا؟ هیچ دلیل ندارید. از نظر کتاب که مطلب مسلم و مسجل است که ولد الزنا ممنوع از جهاتی عرض می­شود که نیست. بله ولد الزنا لفظی است که بده لفظی است که انسان چندشش میشه اما گناه نکرده. آیا شخص مشترک گناه­تر است گناه­کارتر است یا ولد الزنا؟ شخص مشرک، سلمان چه که مشرک بودند بعد مسلمان شدند درجه … پیدا کردند هم مرجع میشن هم قاضی میشن هم ماضی میشن هم چی میشه. اما ولد الزنا که این سابقه تشریک ندارد که، در موقعی هم که تولید شد مکلف نبوده وقتی هم که بالغ شد، شد یک آدم عالم با تقوای با ذهد چنین و چنان، این آدم که هیچ گناهی نکرده است و عادل مطلق درآمده است این آدم از جهات مادی، از جهات معنوی محروم و ممنوع اما کسی که چتر زیادی از عمرش رو انحراف داشته ترک واجبات، فعل محرمات چه چه چه ولکن بعد عقلش سر کارش اومده و عالم شده و عادل شده و با تقوا شده شده مرجع تقلید. ایشون میشه مرجع تقلید بشد (سوال) بله؟ کی؟ کی مثلا… صدقه؟ ارث­بره چرا؟ آقا کسی که فرزند بلافصل شماست کسی که فرزند بلافصل شماست چرا صدقه بهش بدن؟ حقشه می­بره؟ چرا باید گدایی کند … چرا؟ کسی که حق دارد کسی که مال در جیبش دارد از شما گدایی کند؟ که شما بهش صدقه بدید به چه مناسبت؟ این بحثه آقایون شما مطالعه کنید مطالعه مفصل. منم مطالعه مفصل می­کنم و اکتفا به نوشته­های قبلی نمی­کنم. مطالعه مفصل در کتاب، در سنت، در اقوال، در هرچه آیا نقطه روشنی وجود دارد که این نقطه روشن ولد الزنا را محروم کند از جهت اقتصادی از میراث و از جهت معنوی از قاضی بودن و امام جماعت بودن و مرجع تقلید بودن و عرض می­شود که چه.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

_با یک وزارت­خانه خاص درگیر بودن برخورد داشتن با مسائل مسائل رو می­شناسن این­ها نظر بدن. به نظر من به مراتب معقول­تر است اگر فرض کنید که در مورد فرض کنید که سرمایه­گذاری در مورد راه آهن باخ … سوال میشه این موضوع سوال به کمیسیون راه و ترابری داده بشه که چند سالیست دائما با یه همچین طرح عظیمی سر و کار داره می­دونه که با کدوم شرکت­ها قرارداد بستند حجم فعالیت­هاشون چقدر بوده بودجه سالیانشون چقدر بوده و … ولی اگر این ابتدا به ساکن داده بشه به کمیسیون سوالات مدتی طول میکشه که اعضا اصلا آگاه بشوند که این طرح چی هستش وظیفش چی هستش و چیکار می­کنه. اگر در مورد فرض بفرمائید شهرداری تهران مثلا سوالی مطرح میشه آیا معقول این استش که ما به یه کمیسیون بدیم که سابقه کار در این زمینه رو نداره یا بدیم به کمیسیون داخله مجلس که سر و کارش با مسائل شهرداری­ها و وزارت کشور و مجموعه اینا بود. اگر یک مساله پزشکی و بهداشتی و درمانی مطرح میشه عاقلانه و منطقی این استش که اینو کمیسیون سوالات تحت یه کمیسیون خاصی به اسم کمیسیون سوالات ببینه که ممکنه یک پزشکم در داخلش نباشه یا اینکه این رو کمیسیون بهداری نظر بده که تعداد زیادی از اعضای کمیسیون بهداری یا پزشک هستند یا در زمینه کارهای پزشکی و بهداشتی و درمانی لااقل چند سالی کار کردند. بنابراین تنها سخن در اینجا این استش که ما کمیسیونی به اسم کمیسیون سوالات نداشته باشیم اگر نماینده­ای از وزیری سوال می­کنه و مساله­ای مطرح میشه این مساله ارجاع داده بشه به کمیسیون تخصصی ذی ربط والسلام علیکم.

_اولین موافق آقای خان­علی­زاده. موافق رد صحبت می­کنید؟ آقای محمودی ستون اشتباهی نوشتن ولی می­تونن صحبت کنن

_الان باید مخالف رد صحبت کنه و موافق، می­دونم نه نحوه صحبت رو میگم نحوه صحبت مخالف رد باید صحبت کنه

_آقای محمودی موافق رد

_…

_بسم الله الرحمان الرحیم آقایان محترم توجه دارند که این طرح قبلا هم در مجلس مطرح شد و رای نیاورد. نهایتا الان جواب میدن که این طرح با یک ضمیمه بوده است که الان اون ضمیمه وجود ندارد و مستقل است. در صورتی که همون وقت هم پیدا بود که اصل مبنا اون طرح هم اصل قضیه همین کمیسیون سوالات بود و اون طرح ضمیمه یک مساله جنبی بود و شش ماه هم نگذشته است که مدت اقل حمل است تا اقلا دوباره بتوند مطرح بشه. در عین حال حالا که مطرح شده آقایون مسائلی که در گذشته و حال بیان می­فرمایند درباره کمیسیون سوالات سه تا مطلب من استنباط کردم. مطلب اول این است که کمیسیون سوالات کم­کاری دارد. مطلب دوم این است که اکثر جوابا رو قانع­کنند دونسته. مطلب سوم این است که جناب آقای علیاری الان فرمودن که به کمیسیون­های تخصصی برود بهتر است.

حالا جواب مطلب اول که کم­کاری از وقتی که کابینه جدید جناب آقای هاشمی تشکیل شده تا الان دوازده تا سوال بیشتر از کل نمایندگان در این مجلس مطرح نشده. آیا حالا واقعا مجلس کم­کاری کرده یا کمیسیون؟ دوازده سوال در عرض نزدیک به دو سال از دویست و هفتاد تا نماینده بیشتر مطرح نشده. حالا کمیسیون بخواد کار بکند چه کاری بکند؟ و یازده تا از سوال­ها هم حل و فصل شده و جواب داده شده بنابراین اگر چنانچه کم­کاری هست اول از مجلس هست نه از کمیسیون. کمیسیون هم تابع مجلسه.

مساله دوم که خیلی آقایون در نطقاشون اشارتا کنایتا که جواب وزیر قانع­کننده بود و آقایان از این قسمت بعضیشون ناراضی بودن. خب کمیسیون استقلال فکری دارد چه کند اگر جواب وزیر را قانع­کننده دانست بیاد بگد قانع­کننده نیست؟ و قابل توجه این است که بعضی ار آقایونی که مورد سوال واقع شدند از وزرای محترم از جناح دیگری هم بودند در عین حال وقتی جوابشون قانع­کننده بود ما گفتیم که جواب قانع­کننده است ما چه کنیم؟ از آقای وزیر نفت درباره خرید دو تا عرض می­شود که آپارتمان بزرگ یا چه سوال شد که شما به چه میزانی به این قیمت خریدید؟ وقتی که ایشون تشریف آوردند نظر کارشناسی رو ارائه دادند ما گفتیم جواب وزیر قانع­کننده است بنابراین کمیسیون سوالات استقلالشو حفظ کرده و الانم دارد حفظ می­کند.

مساله سومی که جناب آقای عزیری فرمودند که کمیسیون سوالات تخصصی نیستند مثلا در اکثر موارد یا ممکن است در هیچ موردی. بحث این است که اول سوال می­رود کمیسیون تخصصی و کمیسیون تخصصی نظر می­دهد. شما ممکن است یه قیدی بزنید به کمیسیون سوالات که نظر کمیسیون تخصصی هم مورد توجه قرار بگیرد اونا هم بیان نظرشون رو کاملا در کمیسیون که الانم منعی نداره و هر وقتم بخوان تشریف بیارن می­توانند. این هم مثلا شرط الزامی هم قرار بدید. معنای این سخن نیست که میگن شما تمام کمیسیوناتون تخصصی نیست؟ میگن حالا امسال تصادفا جوری شده یعنی این دولت که در کمیسیون بهداشت درمان اکثرشون دکترند ولی حالا اگر چنانچه شما اکثرشون دکتر نبودند شما کمیسیون بهداشت و درمان رو حذفش می­کردید و می­دادید به یه کمیسیون دیگر؟ یا الان کمیسیون صنایع شما اکثرا تخصصی هستند؟ یا کمیسیون غذایی شما اکثرا تخصصی هستند؟