جلسه هفتصدم درس خارج فقه

ارث

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل علی محمد و علی آله الطاهرین  

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

یوصیکم الله فی الاولادکم بذکر مثل حضر  ما انثین

اموالی که انسان تهیه می کند و دارد  چند بخش است یک بخش بخش ضروری است از برای استمرار زندگی خودش و یک بخش اضافه است بر استمرار  زندگی اش و هر دو بخش  حلال است بخش سوم بخشی است که از برای استمرار ضروری زندگی لازم و راجع نیست بلکه مصرف اسرافی و یا  مصرف تسریفی که اگر این بخش سوم نباشد زندگی انسان به راحتی و بدون اسراف و بدون تسریف   قابل گذشت است بخش چهارم مالی است که  برای خود این انسان حلال نیست از کسب حلال به دست نیامده ست بنابراین اموال انسان منحصر به این چهار تا است در باب یوصیکم الله

در باب  میراث بعد از موت و در باب تقسیم اموال قبل از موت بخش سوم بخش چهارم اصلاً مطرح نیست   مالی که مال شما نیست نه مصرف خودتان می توانید بکنید چه ضروری و چه غیر ضروری و نمی توانی در حال حیاتتان تقسیم کنید بین کسانی و نه به عنوان چالشی بعد از بعد از موت به کسانی می رسد بلکه دین است بدهی است باید به اصحابش رسیده بشه

اما بخش اول که ضرورت استمرار زندگی ست و بخش دوم اضافه ای ست  که   به عنوان اسراف مثلا مطرح می‌شود و بخش سوم به عنوان تسریف مصرف می شود و این هر سه مال شماست گفتگوی تقسیم مال در حال حیات و انسجام به عنوان ماترک بعد از موت مربوط به این سه بخش است مطلب دیگر که مختصرا عرض شد این است که نصیب های میراث و ثلث و ربع و چه و چه که قبلا عرض کردیم

 این مسیرها استمرار و  ادامه واجبات و رازهای استفاده زندگیست نه اینکه تقسیم بعد از موت یک تقسیم ابتدایی است و سابقه و منشا ندارد منشا و سابقه ثلث و تقسیماتی  

 که قبل از موت می شود به حساب میراث به حساب  حسابهای  معینه اینها یک برداشتی از حال زندگی ست همانطوری که انسانی که  صاحب اموالی است در حال زندگی اضافه بر ضرورت زندگی خودش اگر اموالی دارد چه  در بعد دوم چه در بعد سوم که  مال خودش است وظیفه ای دارد که به کسانی که نیازمندند بدهد بخشش کند  تقسیم کند همینطور هم بعد از موتش منتها  قبل از موت به اختیار خودشه و بعد از موت  بر اثر نصاب های میراث در باب تقسیم قبل از موت ما  دلیل بر وجوب نداریم  دلیل  بر رجحان و جواب داریم به اختیار شخص مورث و راجع به تقسیم  بعد از موت آیات میراث که اینجا همین آیاتی ست که داریم بحث میکنیم و آیه یا دو آیه   که آخرش سوره نسا است راجع به تقسیم  بعد از موته  راجع به تصمیم بعد از موت سه وجوب است   اما راجع به تقسیم قبل از موت وجوبی در کار نیست مگر کمک کردن به  فرزندانی که بسیار فقیرند نفقشون واجب است و او  نفقه ما عنوان  نفقه رو بحث نمیکنیم نفقه فرزند بر پدردر صورت احتیاج واجب است نفقه پدر و مادر برای فرزند در  صورت احتیاج واجب است ما در واجب بحث نمی کنیم در تقسیم عالی اموال در غیر  وجوب نفقه ای داریم بحث میکنیم تقسیم شخصی که زنده است اموالی از  اموال خودش را بین کسانی که شایسته است منهای قضیه حضور نفقه این یک جریانی است که استعداد دارد و یا نگاه است وجوب ندارد و اما نسبت به تصمیمات بعد از موت وجوب  اول دوم سوم وجوب اول میراث است  که تقسیم می شود وجوب دوم فریضه که در آیه اول بحث شد وجود سوم

یوصیکم الله

واجبی که فریضه است یعنی  فوق الواجب عادی ست اضافه بر فریضه بودن مورد وصیت است وصیت آنچنان را آنچنان تر می کند وصیت مستحب را مستحب تر میکند واجب را واجب تر  میکند فریضه را فریضه تر می کند بنابراین سه بعد دارد و سه تاکید دارد وجوب انتقاعات ترکه مال شما نسبت به ورثه سببی یا  نسبی در ابعاد سه گانه و طبقات سه گانه  حالا در

یوصیکم الله فی الاولادکم

 سوالاتی هست قبل از بحث عرض کردیم    برادران که اصولاً بحث ما  که  محور صد در صد قرآنی است  و در حاشیه قرآن سنت علت  اینکه علت طول میکشه و برگزار می شه علت این نیست که مشکل است فهم قرآن علت شبهات و  اعتراضات و سوالات و گفتگوهایی  ست که از این وآن  شده برای اینکه آیه را  از دلالت بیندازند برای از دلالت  انداختن آیات از نص انداختن آیات از ظهور انداختن آیات که  مطابق شهرت مطابق اجماع مطابق ضرورت آیه برش تحمیل میشه  بخش زیادی از ربط بحث ما رو اونها میگیره و چاره ای نیست ما قضیه  لا اله الا الله را باید تثبیت کنیم در کل محورهای بحثی لا اله آنچه را که مانع فهم آیه است مانع صراحت است مانع ظهور است سوالات اشکالات ایرادات  باید برطرف شود بعد جنبه الا الله جنبه اثباتی ست کلمه الله بیان للناس است برهان است نور است تبیان لکل الشیعه بدون تکلف و بدون زحمت بیان شود مادامی که شما در حوزه کاری نکردید  اول لا اله بحث تحقیق شود آنچه که مانع دلالی آیه است مانع مدلولی آیه است مانع واقعی نیست  شناختن در جو حوزه هاست در جو حوزه ها که افکار غلط  به قدری در دماغ ها ودر مغزها رفته است که حتی نسبت به آیات قرآن انقدر حساسیت دارند که مسخره می کنند حالا بگذریم

یوصیکم الله فی الاولادکم

چرت یوصیکم الله فی الاولادکم

اگر وصیت برای فرایض است خب  هم از والدین به اولاد است هم از اولاد به والدین است چنانچه

و لکل جعل موالی مما ترک والدان و الاقربون للرجال نصیب مما ترک والدان و الاقربون و للنسا نصیب مما ترک والدان و الاقربون مما قل منه او کثر نصیبا مفروضا

همانطوری که

ما ترک والدان برای اولاد است همانطور هم ما ترک الاولاد برای والدین است منتها والدان مسکن ذکر شده است اولاد در جنبه الاقربون ذکر شده است الاقربون طبقه اول نسبت به طبقه اول کیند

فرزندانند والدان نصا ذکر شده اند و فرزندان در ضمن  اقربین ذکر شده اند همانطوری که در آیه اول  ذکر شده اند  چرا در آیه ای که تقسیم میراث میشود

یوصیکم الله فی اولادکم ندارد یوصیکم الله فی الاولادکم و الوالدین

جواب جواب این است که همانطوری که در آیه اولی  الوالدین نصا ذکر شد و  اولاد  در ضمن اقربون ذکر شد به عنوان اجمال در فرائض میراث در آیه بعدی هم که  تخصیص مثالها ست اول والدان ذکر می شوند به حساب نصیبی که به اولاد میرسه یوصیکم الله فی الاولادکم کما اینکه للرجال نصیب مما ترک والدان و الاقربون

للرجال نصیب مما ترک والدان  با یوصیکم الله فی الاولادکم هم سنخ اند و هم دلالت ند و لکن همانطوری که در الاقربون اولاد مذکور است به نحو عموم و اجمال در اینجا هم درتتمه آیه تقسیم میراث سهم والدین هم قطعی است

و لابیه لکل واحد منهم الصور ان کان له ولد و ان لم یکن له ولد و ورثه ابدا

این اولا ثانیا چرا عرض می شود که به عنوان مورث والدین جلو افتاده اند هم در آیه اول اجمالی و هم  در آیه دوم تفصیلی در آیه اول اجمالی والدین به عنوان وارث جلو افتاده اند و رفته اند و اولاد عرض می شود که عقب افتاده اند و عموم اند،چرا برای اینکه اصولا و عموما چه در حال حیات چه مخصوصا بعد از ممات مورث کیه مورث پدر و مادر یا اولاد پدر و مادر بیشتر حق دارند یا اولاد در حال حیات پدران انفاق می کنند به اولاد یا اولاد به پدرنوعا و طبیعتا پدران و مادران ند یا پدران ند بیشتر که انفاق می کنند به اولاد و عکسش کمه و لذا اصل رو باید ذکر کنه در اینجام که یوصیکم الله فی الاولادکم که مورث را اول عرض می شود که والدین ذکر کرده  و وارث اولاد است برای اینکه هم در حال حیات نفقه دهنده و پول دهنده والدان هستند و خود اولاد و هم در حال ممات هم پدر و مادر زودتر از  فرزندان میمیرند و لکن مورث بودن فرزندان هم بعدا ذکر شده است برای اینکه در حاشیه مورث بودن است

 مورث بودن اول مال پیرترهاست  که پدر و مادرند و بعد مال جوان هاست که فرزندان باشند فرزندی که دختری پسری مرد و والدی والده ای یا والدان بودند خب یوصیکم که بحث کردیم دیروز و امروز باز  تکرار میکنیم چون خیلی مهمه چون مطلبی ست که برخلاف کل  نویسندگان تفسیر است و کل  فقهاس و کل مولفین احکام است و کل کسانی که تاکنون اطلاع دهیم چطور برای اینکه آیا کلا می فرمایند شیعتا و سنتا اگر کسی مالی را بخواهد بین فرزندانش بین کسانی بین فرزندان تقسیم کند لزومی ندارد

للذکر مثل حضر القسمه

کلان اینطوریه من تاکنون دیدم ولی آیه غیر این بود یوصیکم خود کم بله قبلا ماترک بود  بعدا هم ماترک ماترک ماترک   ولی ماترک نیست اضافه بر این که ماترک نیست یوصیکم کم کتاب است و این وظیفه و تکلیفه خلاصه خداوند وظیفه  و تکلیف را از برای زنده مقرر کرده است زنده مکلف زنده  غیر مکلف نه و مرده چه مکلف ولکن غیر مکلف نه خود این یوصیکم دلیل است بر این که مخاطب این حزب  کسانی هستند که مکلف هستند و  زنده هستند از حالا  بدانید که آنچه را که به موتکم فرض کردید لهن است و کذلک آنچه را که ترک کردند این به اعتبار مستقبل است ولکن یوصیکم الله مستقبل ندارد یوصیکم اگر مستقبل داشت یعنی در حال حیات به شما سفارش می کند که بعد از مرگتون چنین ولکن یوصیکم ندارد یوصیکم نه ماترک دارد  نه مستقبل دارد یوصیکم الله فی الاولادکم للذکر مثل حظ ما اثنین  بعدا ندارد  اگه بعدا  داشته باشه پس عموم است و استقراءهم است یوصیکم الله فی الاولادکم نه ماترک

در اینجا دارد که بهش ماترک کنیم نه نظری که نظر مستقبل داشته باشه نظر به حال دارد و نظر به مستقبل دارد و نظر به ماضی دارد مثلث زمان مشمول است  که در حال حیات مستقبله فعلش و آیندش  و در حال ممات  که ما ترک  باشه خب  یوصیکم الله فی الاولادکم از اینجا  استفاده می کنیم که  البته با اضافه این مطلب  اضافه هم نمیخواد که اصولاً حساب های میراث بعد از موت  استمرار وظایف استدلالی و مالی قبل از موت است نه اینکه بعد از موت قوی تر از قبل از موت باشد بعد از موت در حاشیه  قبل از موت است و استمرار قبل از موت است  اینم به عنوان تایید تایید    نمیکنه آیه آیه  خودش دلالت میکنه  بنابراین  منهای فعل البته فعل مستثنا است در حال ممات در حال حیات منافق و منهای فعل و منهای دین اون مقدار مالی که مال شماست لحظا می توانید درش تصرف صالحه بکنید بدون تسریف و بدون اسراف این دو حال دارد مال شما منهای فعل و منهای دین منهای  مالی که مال شما نیست قطعا دین منهای مالی که شما حق دارید یا راجحا یا وجوبا درش تحقیق کنید فعل منهای این دو  مال بقیه مال بقیه مال در بعد قبل از موت  و در بعد بعداز موت نسبت به اولاد

للذکر مثل حظ ما اثنین

 بقیه رو نفی نمیکنه فقط اثبات میکنه  مثلاً خواهر و برادری چه عمه و عمو چه خاله و دایی چه مذکر و مونث  کلا اینطوره نخیر این آیه متسبب تقسیم دو به یک است بین فرزندان فقط حتی  نسبت به  پدر و مادر نیست نسبت به پدر و مادر استثناست بله استثناست که

لکل واحد منهم الصور هرکدوم سهم میبرن  و ان کان له ولد و ان لم یکن له ولد و ورثه ابدا فلانه الصور در یکجا برادر میبرد در یک جا مادر بیشتر میبره اگر ان کان له ولد عرض می شود که و لابویه لکل واحد منهم الصور ان لم یکن له ولد اگر ولد ندارد هرکدام صفر میبرند فرزند همانطوری فرض است و اما

ان لم یکن له ولد  و ان کان له ولد اگر ولد دارد ولد دارد پدر دارد مادر دارد و پدر مادر دارد

و لانه الصور بین پدر و بین فرزندان تقسیم می شود خب حالا

اما عرض می شود که یوصیکم الله فی الاولادکم از نظر دلالی ایراد ندارد یوصیکم الله مخاطب شما هستید فی الاولادکم مربوط به حال ممات نیست چون مما ترک اینجا نیست مما ترک بعد از موت و قبل از موت و بعد از موت برای اینکه قبل از موت شما می تونید کاری انجام بدید ولی بعد از موت از دست شما خارجه و اینجا بعد از موت بر مما ترک تاکید می کند هم در آیه قبلی هم در آیه بعدی خب حالا راجع به تقسیمی که بعد از موت می‌شود منهای اینکه من بعد وصیت یوصی بها یوصون بها یوصا بها اعدین

منهای وصیت عرض می شود که اختیار باشد و منهای دین بعد از موت تقسیم شده است یا تمام یا نصفه یا ربع یا ثلثه یا سبع یا چه هست یا رد است یا عطف است خب قبل از موت هم همینجوره منتها قبل از موت هم همینطوره نسبت به کیه دلیلش عموم آیه است یوصیکم الله فی الاولادکم نسبت به کیه نسبت به فرزندانتان نسبت به غیر فرزندان نه نفی میکنه آیه و  نه اثبات می کند خداوند سفارش می کند شما زنده هارو در فرزندانتان که چی برای مذکر مثل حظ ما اثنین بعد از ممات نه قبل از ممات نه اعم است ما عموم را به عموم میگیریم و خصوص را به‌ خصوص ماترک به اینجا نمیخوره  و اگر ماترک خورد به بعض بعد از موته حالا بنابراین قبل از موت شما می خواید  بین اولادتون مال رو تقسیم کنید این للذکر مثل حظ ما اثنین باید که

ممکن است این پسر و دختر حاجتشون برابر باشد از نظر رسمی پسر دو برابر پسره یک برابر دختره اگر به دختر اضافه نخواهید بدید از ثلث بدهید این ثلث برای این مقرر شده است که اون نقصان هایی که استثنایی است نقصان هایی که از قاعده کلی خارج است اون نقصان ها جبران میشه و اما اگر پسر و دختر اون نقصان هایی که احیانا هست  در کار نیس در اینجا حق ندارد بلکه وقتی میخواهد تقسیم کند در حال حیات سه برابر پسر است و یک برابر دختر است و اگر غیر این تقسیم کند رجوع می شود به قاعده کلی که للذکر مثل حظ ما اثنین برخلاف کل فتاوا و برخلاف کل کسانی که عرض می شود که عمل می‌کنند ما استدلال میکنیم آیا عموم آیه دلیل هست یا نیست عموم آیه تخصیص خورده است به ماترک قبلی نه تخصیص خورده است به ماترک بعدی به ماترک بعدی تخصیص به حال ما بعد از موت خورده و آیه یوصیکم الله حال کسی بعد از موت را نمیگه بلکه  در     که عرض کردم یا یوصیکم الله حیاتا و مماتا یا یوصیکم الله فقط حیاتا یا یوصیکم الله فقط مماتا اگر یوصیکم الله فقط مماتا باشد و لیکن ماترک لازم داره این ماترک لازم ندارد این بحث اول بحث دوم سوال چرا للذکر مثل حظ ما اثنین انثا را اصل قرار داده در مسیر و مذکر را فرع  آیه میگه دیگه برای مذکر مثل حظ به مونث است پس حظ مونث دو یا یک اصل است و فرعش للذکر است چرا یه مساله  جدی است یه  شوخی مطلب شوخیش این است که البته با قرآن نمیشه شوخی کرد اگر للنسا مثل ذکر اوقات شون تلخ می شد انثاها و اما مطلب جدی للذکر مثل حظ ما اثنین چون انثا در بعد جاهلی محروم بودند از ارث تو سری خور بودن محروم بودن از ارث خداوند برای اینکه محروم بودند از ارث سهم انثی را اصل قرار داده است و سهم مذکر را تدبیر کرده فرع قرار داده للذکر مثل حظ ما اثنین نه به انثی عرض می شود که مثل ذکر للذکر مثل حظ ما اثنین انثی را اصل قرار داده و ذکر را فرع چنانچه در  تفسیر سوره نساء ما صورت نسا داریم صورت رجال نداریم این تفرج در تعبیر نیست حسابه صورت نسا داریم چون احکام نسا در این سوره زیاده و نسا بسیار بهشون ظلم شده برای اینکه در جرگه بیان و در میدون بیان داخل مسیر ها بشن و داخل حقوق گردن صورت نسا داریم و للذکر مثل حظ ما اثنین سوال دیگر آیا للذکر مثل حظ ما اثنین خب سوال دیگر آیا للذکر مثل حظ ما اثنین  فقط در بغداد اولاد است نسبت به بعد اعمی و الابصار هم هست در بعد جد عرض می شود که اخ هم هست اجداد اخوه در بعد اعلی و اخور هم هست پس چرا تخصیص داده شده است قاعده للذکر مثل حظ ما اثنین واجب  اولی جواب تخصیص داده نشده راجع به علت این قاعده هست که للذکر مثل حظ ما اثنین راجع به اخوه هم هست  راجع به اعمال اخوار هست راجع به جد جدات هست استفاده می کنیم بله این قاعده قاعده پدر و مادر استثناست چنانکه خوندیم

و لابویه لکل واحد منهم الصور مما ترک ان کان له ولد پس این قاعده استثنا شد پس نمی شود جمله ای بیاید که این جمله للذکر مثل حظ ما اثنین کلیت داشته باشد نسبت به کل ورثه مورد نظر هر کدام که این قاعده اختیاری  هست هست هرکدام که اختیاری نیست نیست از جاهایی که اختیاری نیست و لابویه لکل واحد منهم الصور مما ترک و ان کان له ولد و ان لم یکن له ولد و ورثه ابدا فلانه الصور خب اولادکم راجع به اولادکم اولا جمع مضاف است و جمع مضاف بدون استغراق است استغراق نفی یا ظاهر کم نص است اگر استثنا می خورد استثنا باید مانند خود استغراق قوی باشد همانطوری که استغراق قوی است فی الاولادکم یعنی تمام اولادکم تمام اولاد طبقه اول طبقه دوم طبقه سوم زنازاده باشد کافر باشد مسلم باشد کوچیک باشد بزرگ باشد هر چه باشد کما اینکه اولادکم در بعد استغراق شامل کل کسانی است که صدق اولاد برش می کند استثنایی هم که در کار باشه استثنا با احتمال داده نمیشه با تخمین داده نمیشه باید نصی بیاد در حد خود این قرآن که این نص قرآنی اولاد و کافر رو خارج کند اولاد زنا رو خارج کند اولاد قاتل رو خارج کند فرزندی که پدر و مادر رو کشته ارث نمیبره این استثنا باید نص قرآنی داشته باشه فرزندی که کافر است ارث بر نیست این نص قرآنی ست فرزندی که از اولاد زنا ست اولاد حرام هم مراتبی دارد اولاد حیض است اولاد نفاس است ولد در حال احرام است ولد در حال صوم است اینها اولاد حرامنند یا اولاد حرام یا اولاد زنا که احد مراتب   است این محتاج به نص است ما نصی در قرآن راجع به کل این موارد داریم اول در حال حیض که انجام شد بنابراین فرزند از طریق حرام درست شده یا نه مگه عملی که حرامه  نتیجه عمل جنسی فرزنده پس فرزند فرزندی است که از راه حرام متولد شده یا نه بله حرامه غلیظش ولد حیض ولد نفاس ولد در حال احرام عرض می شود که خب این ولد حرامی ست اگر نص قاطع ولد حرام باشد

مانع ارث احیانا میشه حالا بحث میکنیم بنابراین حالا فرقی نمی کند راجع به طاعت آقایون تحقیق کنید آیا نصی یا نصوصی در قرآن هست که ولد زنا ارث پ کجا نصی یا نصوصی در قرآن هست که ولدی که قاتل باشد ارث می برد از والد یا والده کجا آیا نصی در قرآن هست که ولد زنا

اصولا اولادکم کل کسانی که صدق ولد برشون می کند آیا ولد زنا ولد هست یا نه اون زمان که شبهه نیست ها بله الولد للفراش و للعائل حجاج درسته یعنی کسی که زن دارد زنش انحراف پیدا کرد فرزندی آمد فرزند معلوم نیست مال شوهره یا مال اون آقائه الولد للفراش للعائل حجاج یعنی ارتباط نسبی بین این فرزند و  زانی نیست چون معلوم نیست از اوست و اصالت با کیه اصالت با صاحب فراشه اونم در صورت کار در صورتی که احتمال داده شود مال شوهر است یا مال غیر شوهر است محسوس است این مال شوهر است و لذا این یقینا مال شوهر نیست شوهر یک سال متارکه کرده و عرض می شود که بعد از این که نه ماه گذشت ده ماه گذشت این زنا داد معاذ الله و بعد از نه ماه یا شش ماه فرزند قطعا مال فراش نیست چون علی الفراش درش شبهه ست کسی که یقینا ممکنه صدق کنه و این فرزند مال غیر شوهر است خب این وارث نیست وارث در چند مورد وارث نیست یک مورد که زن شوهر ندارد اگر زن شوهر ندارد و یک فرد با این زن زنا کرد و فرزندی متولد شد فراشی در کار نیست

الولد للفراش و للعام من حضر

جایی که فراش در کار باشه این یه مورد

مورد دوم فراشی که احتمال داده شود فرزند ندارد فراشی که احتمال داده میشد فرزند مال اوست شرکتی بین

شوهر با این زن خوابیده امشب و فرداشب یا همه شب‌ها معاذ الله با غیر خوابیده  پس این نقطه مشترک است و معلوم نیست مال شوهر است یا مال زانی ست اینجا اصالت رو به فراش میدن از نظر

بنابراین ولد زنا کلا جوری نیست که مشخص نیست که مال شوهراست یا مال زانی ست در اینکه مشتبه ست مطلبی ست که بعدا بحث خواهیم کرد در اینکه محتمل است ما داریم عرض می کنیم  در اینجا که محتمل است چرا آقایون و فقها اطلاقا فرمودن و طبعا  اطباق کردن فقهای شیعه و سنی که ولد زنا لا یرث و لا یورث نه ارث دهنده ست و نه ارث برنده ست  از چند بابه باب اول ولد زنا ولد نیست چرا ولد نیست ولد حلال از نطفه شماست ولد حرام شرعی نیست ولی ولد است

ببینید عرض می شود که مثل

یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا صلاه بعد عن وجه

میشه استدلال کرد به الذین آمنوا که قرب حلال بوده الذین آمنوا که عدول نیست اگر عدول بود بسم الله و اما الذین آمنوا تازه عدول فرض کنید این مرد عادله زنش عادل نیست این مرد عادل زنا کرد و این زن غیر عادل هم با وی یوصیکم سر جاشه یعنی این مرد زنا نکرده دیگری زنا کرده  و این فرزند از دیگری ست حالا در اینجا یا فرزند از مرد در اینکه این فرزند از این مرد است  یا دیگری آیا کم چیکار میکنه در بعد اول کم خطاب به مومن است درسته چه مومن چه مومنه مومن و مومنه اولاد دارد آیا اولاد مومن و مومنه همیشه حلال زاده ست نخیر  میتونه حرام زاده باشد که مومن است زنا نمی کند کم که مومن است عرق نمیخورد تاریک الصلاه است تاریک الصوم است چون کم عدول نیستش که کم مومنین است مومنین در بعد ایمان نخیر مومنین در بعد مومنین یعنی مومن باشد و مومن اوصافی است از این که زانی باشد فاسق باشد فاجر باشد عادل باشد بلکه اکثریت با غیر عدوله اکثریت در بین مومنین عدول و غیر عدول خطاب به کل مومنین بنابراین چرا ولد زنا مشمول نباشد آیا اگر ولد زنا از اولاد انسان انحصار وراثت می شود آیا می شود انسان دختری که از زنا به دست آورده باشد دختری که از زنا به دست آورده است مرد مرد جانی مسلمان دختری که از راه زنا به دست آورده است میتونه انحصار وراثت کنه میتونه نه چرا نه اولادکم فرزند چون فرزندشه چون   فرزندشه در  بعد شرعی فرزند شرعی نیست غیر شرعی مگر  فرزند غیر شرعی فرزند نیست فرزند غیر شرعی فرزند غیر شرعی فرزند شرعی فرزند شرعی ولد حیض فرزند غیر شرعی ست چون فرزند ولد نفاس هم همچنین ولدی که از غیر راه شرعی درست شده و این شخص دستور میده این فرزند سقط کرده است این معنا این نیست که کم شاملش نشه کم شامل کل مومنین یوصیکم الله فی الاولادکم اولاد کلا در این جا با گریه باید این مطلب رو عرض کرد که پیغمبر می فرماید که یوصیکم الله فی الاولادکم بذکر مثل حضر ما اثنین آیا فاطمه سلام الله علیها از اولاد پیغمبر نبود پس چرا حدیث جعلی که فقط راویش عایشه ست فقط راویش در بین کل روایات اسلام عایشه ست عایشه از پدرش نقل می کنه پدر عایشه ابوبکر بدون هیچ سندی از پیغمبر نقل می کند نحن معاشر الانبیا لا مورث ماترکناه   فبها با همین روایت که جلوی فدک فاطمه سلام الله علیها رو گرفت و فاطمه سلام الله علیها اولین صبیه ای ست در اسلام که استدلال به نص قرآن کرد برای رد کلام عرض می شود که ابوبکر و ورث سلیمان داوود وقتی که سلیمان وارث داوود است وارث کیه مگه نبوت ارثیه نبوت ارثی نیست که نبوت انتخابیه پس ورثه داوود اهم مصادیقش یا مصداق منحصرش ارث مال است چون سلیمان فرمود به داوود ادله درسته بنابراین  نحن معاشر الانبیا وما ترک ماترک اگه معنا داشته باشه که ما پیغمبران به حساب نبوت آنچه را که می‌گذاریم صدقه ست یعنی مال همه مسلمین مال ورثه نیست اگر اینه بنابراین سوال سوال که عموم خصوصه روایت خاصه آیه عامه اگر  روایت ثابت الصدور و قطعی الصدور باشد و   و صدق سنت درش بکند میتواند تخصیص دهد آیه یا نه این سواله جوابش یه آیه ست اگر روایت عام باشد آیه خاص باشد بله آیه خاص باشد و روایت عام آیه خاص میتواند روایت عام رو تخصیص بدهد یا نه میتونه یعنی ورثه سلیمان از داوود خاصه یا اینکه راجع به یحیی عرض میشود که ولیا یرثه من آل داوود این خاصه آیا آیه ای که خاص است می تواند تخصیص بزند رویت عام رو یا نه میتواند دیگه حالا روایت عام رو قبول کنید فرض کنید که نحن معاشر الانبیا لا مورث ما تامر

یعنی کل انبیا مورث نیستند آیه میگد

الا سلیمان عن داوود

قابل قبول هست یا نه قابل قبول نیست  چرا برای اینکه عام نشده

نحن معاشر الانبیا لا مورث

به حساب نبوت لا مورث

چون به خطاب نبوت لا مورث سلیمان نبیه بنابراین این خاص نمی تواند تخصیص بزند این عام را وقتی که خاص و عام شد بنابراین انبیا هم ارث بر هستند  و ارث گذار هستند در این خطبه ای که در مسجد پیغمبر ایراد فرمود و مسلمان بلند شد و اثبات کرد به دلیل  آیات قرآن که من وارث هستم مثلا این جمله که مسلمان از کافر ارث میبرد  ولی کافر از مسلمان ارث نمیبرد مگه من کافرم که از پدرم ارث نبرم یه مسلمان از یکدیگر ارث میبرند آیا پدرم مسلمان نیست یا من مسلمان نیستم و تتمه مطلبی که در مباحث قبلی ما عرض کردیم خب حالا بحث خواهیم داشت آقایون راجع به روایات تفتیش کنید راجع به آیات تفتیش کنید آیا آیه ای نصی صریحی ظاهری اشاره ای که حجت باشد ما در قرآن داریم که ولد زنا ارث میبرد نداریم وآنگهی آیا ولد زنا که ارث نمیبرد قاتل است کافر است کافر است به حساب کفر ارث نبرد قاتل است به حساب قاتل بودن ارث نبرد مقصر است کسی که نتیجه زنا تولید شده است این مقصر نیست حالا فرض کنید یه ولد زنایی حجت الاسلام شد آیت الله شد فقیه شد عادل شد چه شد چه شد چه شد حساب میخواد زندگی میخواد این ارث نداره اینو باید سازش کرد اگر ولد زنا ست باید بیشتر سازش کرد یا کسی که مشرکه بعد مسلمان شده این که ولد زناست نه قصور داره نه تقصیر چون  نه قصور دارد نه تقصیر همینطور بعید ولش کنند ارث نبره عنوان ولد زنایی کافی نیست عنوان ارث نبردن  

نخیر اینو باید بیشتر سازش کرد باید  بیشتر بهش احترام کرد بنابراین از نظر قرآن مسلم و مسجل است مگر اینکه آیه دیگری پیدا کنیم آیا نصی ظاهری اشاره ای در قرآن هست که ولد زنا از مستحق جمع اولاد استثنا ست یا  نه و در روایت هم متواتر است اولا ثانیا اگر متواتر نباشد روایت نمیتواند نص عموم آیه رو تخصیص بکند یا تغییر کند مگر اینکه در خود قرآن باشد و این در قرآن راجع به کافر است پیدا کنید آقایون رو راجع به قاتل هست پیدا کنید آقایون رو  و راجع به بعضی از دیگران هم مشکوکه .

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف قرآن العظیم و وفقنا لما تحب و ترضی و جنبنا عما لا تحبه و لا ترضی و سلام علیکم .