بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
جملاتی است که باید قبلا عرض کنم و پراکندههایی عرض شده چون بحث بسیار مهم است. اصولا در احکام، اختلافات گوناگونی است که حتما باید مرجعی داشته باشد تا این اختلافات را برطرف کند. مرجع یگانه ما کتاب الله است و در حاشیهاش سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. اختلافات چه روایتی باشد و چه اقوالی، طرفین اختلاف چه علما باشند و چه روایات هر چه زیادتر باشد طرفی و کمتر باشد طرف دیگر، زیادتری و کمتری اقوال و روایات نه ترجیح میدهد و نه مرجوح میکند. چون لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ تنها ما را موظف کرده است که پیروی از علم بکنیم. بنابراین حکمی از احکام، مطلبی از مطالب به وجه عام اگر مورد اختلاف روایات است و مورد اختلاف انظار است نه در منطق صد در صد به علم است و نه در منطق اقوال. پس چه منطق اقوال بر مبنای منطق روایت است نه مبنا نه مبنیون علیه قابل پیروی و اتقا است زیرا علمی نیست. علمی فقط کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.
ما قبلها و قبلها که در فقه و غیر فقه جوانتر بودهایم میشنیدیم و هنوز هم میشنویم که باب ارث درش اختلافی نیست. باب حج درش اختلافی نیست و اختلاف بسیار کمه. باب ارث درش اختلافی نیست و یا اختلاف آنقدر کم است که میشود گفت اتفاق و اطباق و اجماع کلی است و همچنین ابوابی دیگر. ولکن هنگامی که هنگامه ضد این افکار در ما ایجاد شد و با وسعت و تعمق و تحقیق بیشتری با چشم باز و دل روشن به آیات الله البینات مراجعه کردیم تمام اختلافات اقوال و اختلاف روایات تباعا منصورا شد. از جمله در بحثی که داریم. یک نفر و یک نفر در این دو بحث مخالفند و تمام متقدمین و متاخرین و متاخر متاخرین که اقوالی از ایشون نقل شده است یا از کتابشون یا از فتواشون برخلاف این دو نفر هستند و طبعا با عدم توجه به کتاب الله نصاً و ظاهراً فقیه چه میگوید؟ میگوید احقد یا اقوی قولا واحدا اون رایی که همگان بر آن هستند ولو یک نفر یا دو نفر از قدما یا متاخرین و یا متاخر متاخرین مخالف کرده باشند.
از جمله در بحث خودمون يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ در دو نقطه فعلا بحث میکنیم.
یک نقطه که روز چهارشنبه به اینجا رسید که آیا فرزندان فرزند میت ارث میبرند از نظر کمیت و کیفیت مانند پدران و مادرانشان چنانکه تمام فقهایی که تالیف دارند، کتاب دارند، نقل ازشون شده است به استثناء محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی رضوان الله تعالی علیه مخالفت کرد. کل فقها تا اونجایی که ما اطلاع داریم قائلند که فرزند پسر میت، پسری میبرد ولو دختر باشد و فرزند دختر میت، دختری میبرد ولو پسر باشد که قاعده لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ در مورد نوادهها نقض میشود. گرچه ما رسممان نقل اقوال نیست اما نقل اقوال هم اشکالی چندان ندارد و واضحتر میکند مساله رو.
ابن بابویه قمی به استناد روایاتی که در من لا یحضره الفقیه نقل کرده است و روایات فقط، آیه نه، به استناد چند روایت که در من لا یحضره الفقیه نقل کرده است میگوید که نخیر ولد الولد مانند ولد است. چنانکه پسر بلاواسطه لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ است و دختر بلاواسطه نصف پسر است میگوید نوه هم اینچنین است نوه انسان هم اینچنین است.
مساله دوم این است که و این خیلی مهمتره. مساله دوم: آیا در طبقات سهگانه ارث که همسانی اهل هر طبقه و اقربیت اهل طبقه با میت و مورث شرط است برحسب نصوصی از قرآن شریف آیا اگر شخصی مرد، پدر و مادر دارد و نوادههایی هم دارد، فرزند بلافصل ندارد، پدر و مادر دارد و نوادههایی هم دارد چه دختری چه پسری آیا این نوادهها که مع الفصلند با پدر و مادر که قرابت بلافصل دارند هر دو با هم ارث میبرند؟ هر دو یک طبقهاند؟ نوع علمای شیعه میگویند بله هر دو با هم میبرند فقط سید مرتضی مخالفت کرده است به ادلهای که دارد و ادله هم نوعا روایتی است و به کتاب کمتر توجه میکند که اگر نوادههایی یا نوادهای شخص مورث دارد و پدر و مادرشم هستند همه تا اونجایی که ما اطلاع داریم میگویند که این دو دسته با هم شریکند در ارث، پدر و مادر سهم خودشون رو میبرند و بقیه سهم خود را میبرند و بقیه را نواده میبرد ولکن سید مرتضی در این مساله مخالفت کرده است. دیگران هم مخالفت کردهاند یا نکردهاند مطلبی نیست. تا اینجا ما میگیم که اگر ما تحقیق کنیم که تمام علما شیعه، تمام علما اسلام، تمام روایاتی که به ما رسیده است، تمام روایاتی که در این بحث هست اگر یک تیغ و یک طرفه و صد در صد برخلاف قرآن بود چه میکردیم؟ قبول نمیکردیم. نه از این لحاظ ما قبول نمیکنیم روایات و اقوالی که نود و نه درصد است چون یک درصد مخالف داره نخیر یک درصد مخالف از علمی بودن، جریان مقابل رو اسقاط میکند اما اصل مطلب که مطرح است در فقه ما، در عرفان ما، در فلسفه ما، در عقائد ما، در تاریخ ما اصل مطلب نص یا ظاهر مستقر کتاب الله است.
بنابراین ما مطلبی را که چهارشنبه بحث میکردیم و اشاره به روایات کردیم عرض میکنیم به طور مجمل. روایات در هر دو باب مختلف است. در باب اول، در باب دوم که آخر بحث اگر رسیدیم خواهیم گفت.
باب اول: آیا اگر نوه میت با پدر و مادر میت با هم باشند با هم ارث میبرند؟ روایات و اقوال مختلف است اکثر روایات و اکثر اقوال میگویند ارثبر هستند. اقل روایات و اقل اقوال میگویند ارثبر نیستند ولکن نص یا ظاهر مستقر قرآن موافق است با این اول.
بحث دوم: بحث دوم این است که همون بحثی که چهارشنبه داشتیم آیا نوه دختری ولو پسر باشد مانند دختر ارث میبرد؟ نوه پسری ولو دختر باشد مانند پسر ارث میبرد؟ اقوال نود و نه درصد و روایات که روایت دلالت ندارد روایات رو میدلالتونن، اقوال تقریبا نود و نه در صد بر این است که پسری پسری ارث میبرد، دختری دختری ارث میبرد که قاعده لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ را نقض میکنند. اینجا هم میگیم که اولا لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ نه این طرف اقل علمی است نه اون طرف اکثر علمی است. اضافه بر اینکه طرف اکثر با نص یا ظاهر مستقر کتاب الله اختلاف دارد.
امروز نظر این است که ما قواعد و ضوابط قرآنیه که نص ضابطی است در حد میراث و اصل میراث یا ظاهر ضابطی مستقر است در حد میراث و اصل میراث بحث کنیم و بعدا فروع مسائل ساده است. مادامی که قاعده دست نیاد روایات این میگوید، اون روایات این میگوید، اون قول این میگوید، اون قول این میگوید، بدون مراجعه به کتاب الله فایده ندارد. ما مراجعه عمیق و دقیق بیشتر به آیاتی که مورد اصل ارث است، مقدار ارث است و طبقات ارث است میکنیم.
از جمله مطالبی که باید قبلا عرض کنیم اینه که مگر اقربیت و اولویت در باب ارث باید بودن شرط نیست؟ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ در دو آیه است که خواهیم خوند.
عرض میشود که و همچنین انفعیت، اقربیت و انفعیت عرض میشود که اینها شرطه. اینها طبق قاعده قرآنی مسلمه شرط است. پس چرا اکثریت قریب اطلاق فقهاء بین نوه میت و پدر و مادر بلافصل میت یکسان حکم میکنند، یکسان حکم میکنند ولی سید مرتضی اختلاف داره . یکسان حکم میکنند که اگر شخصی مرد و این شخصی که مرد پدر و مادر بلافصل گذاشته و نوه گذاشته فرزند ندارهها فرزنداش مردهاند نوه گذاشته چه نوه اول چه، آقایون چه میدونن نوه اول، نوه دوم تا نوه دهم، هر چه، هر چه فاصله نوهها باشد اول، دوم، سوم اینها یکسانند با پدر و مادر در ارث بردن. اینکه مخالفه نص أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ است. مخالف اقربیت است که در دو آیه هم هست، مخالف بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ است که در دو آیه هست، مخالف آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا است، مطابق مخالف این موازین است مع ذلک نوع فقهاء تا اونجایی که ما اطلاع داریم فقهایی که آرائشون یا نقل شدنشون چی شده برخلاف این رای حکم میکنن.
ما سوال میکنیم آیا معنی طبقه اول و طبقه دوم و طبقه سوم چیه؟ مادامی که طبقه اول است طبقه دوم ارثبر نیست و مادامی که طبقه دوم است طبقه سوم ارثبر نیست و میزان طبقات اول و دوم و سوم همینه دیگه. حالا سوال میکنیم چرا چنانکه فرزندان میت در طبقه اولند با پدر و مادر بلافصل نوادههای میت هم در صورت نبودن پدرانشان طبقه اولند؟ طبقه اول پدر و مادر بلافصل و فرزندان بلافصلند. پدر و مادر بلافصل اقربند از اجداد و فرزندان بلافصل اقربند از نوهها پس اقربیت در هر دو موجوده.
اما اگر پدر و مادر هست پدر و مادر بلافصل هست ولکن فرزندان نیستند، فرزندان فرزندان طبقه اول طبقه دوم هستند میگن اینها با پدر و مادر هم طبقه هستند هم طبقه بودن این دوتا هم مخالفت با شرط اقربیت است. شرط، سه شرط در قرآن است شرط اقربیت و شرط اولویت و شرطهای دیگر که ما بحث میکنیم. بنابراین برای اینکه بله برای اینکه آیا پدر و مادر میت که بلافصل پدر و مادر میت هستند به میت اقربند؟ یا فرزند فرزندشون اقربند؟ (سوال) اولاد صدق میکنه ولکن اولاد اقرب و قریب و بعید و ابعد دارد یا ندارد؟ فرزندان، مثلا در این بُعد اگر کسی که مرده پدر مادر نداره فرزند داره و نوه هم داره آیا با حضور فرزند نوه ارث میبرد؟ نه هر دو اولادن چرا؟ برای اینکه اقرب فرزنده اگر فرزند نبود نوه، اگر نوه اول نبود نوه دوم همینطور. بنابراین اقربیت الی المیت با درجات فرق میکنه دیگه. بنابراین این سوال در کل فقه پیش میاد نسبت به فقهاء سنی و فقها شیعه (سوال) ما در بعد اولاد داریم بحث میکنیم ما در بعد اولاد داریم بحث میکنیم فقط بحث ما در بعد اولاده فقط. (سوال) ببینید در بعد اولاد آیا آیا اولاد بلاواسطه میت اقربند به او یا اولاد مع الواسطه میت اقرب به او هستند؟ بلاواسطه.
خب حالا اگر شخصی مرد پدر و مادری داشت و نوادههایی داشت آیا پدر و مادر که قرب بلاواسطه دارند به این میت اقربند یا نوهها؟ (نظر) اولویت نه، اون پدر و مادر اولاده. ببینید اقربیت پدر و مادر نسبت به اولاد با اجداد نسبت به اولاد فرق میکنه؟ نخیر. پس کذلک اقربیت اولاد نسبت به پدر و مادر با نوهها فرق میکنه؟ فرق میکنه. (نظر) میفهمم (نظر) میفهمم میفهمم میفهمم پدر و مادر یا پدر و مادر بلاواسطه است و اولاد بلاواسطه هر دو اقربند یا پدر و مادر مع الواسطه و اولاد بلاواسطه اولاد اقربند یا پدر و مادر بلاواسطه و اولاد مع الواسطه پدر و مادر اقربند شکی نداره که. بنابراین نقض میشود این قاعده مسلم باب میراث که در بین فقهاء سنی و شیعه است شیعه بیشتر ابتلا دارند در بین کل فقهاء اسلام است مگر یک فقیه که ازش نقل شده که سید مرتضی رضوان الله تعالی علیهه که اونا میگن، روایات نقل میکنند، اقوال نقل میکنند، اجماع نقل میکنند، اتقاء نقل میکنند، ضرورت نقل میکنند که اگر شخص
مورث پدر و مادر بلاواسطهای گذاشت و نوادههایی و … کند چه نوادهها به یک واسطه، دو واسطه، سه واسطه، هر چند واسطه یه آقایی پیش اومد صد و پنجاه سال عمر کرده نوه دهم داره نوه مثال اینجوری میزنم که بیّن باشه، نوه دهم شخص میت که با ده واسطه فرزند اوست با پدر و مادر میت که هیچ واسطه ندارد این دو هر دو یک طبقهاند چطور یک طبقهاند؟ طبقه دومه.
… آیا نباید که اجداد جد پدری و مادری طبقه دوم میدونن بله؟ جد پدری و مادری رو طبقه دوم میدونن چه فرق است؟ جد پدری و مادری اول با نوه نوه اول این دوتا هم طبقه نباید باشند؟ همونطوری که پدر و مادر بلاواسطه با فرزند بلاواسطه طبقه اولند بگذریم از ازواج که با تمام طبقات هستند همونطور هم پدر و مادر میت جد و جده میت با نوادههای درجه اول میت اینها با هم در طبقه دوم باید باشند چرا شما نوه طبقه نوه طبقه اول گذاشتید؟ اگر نوادهها رو طبقه اول آوردید پس اجدادم طبقه اول بیارید چون اجداد با یه واسطه با نوه بدون واسطه هر دو قربشون یکسانند مگر مسائل فرق کند. اگر جدی هست با دو واسطه نوهای هست با یه واسطه نوه مقدمه. اگر جدی هست با دو واسطه نوهای هست با یه واسطه نوه مقدم است. هرکدام واسطشون کمتره اقربیت دارند و (سوال) عنوان اولاد طبقه اوله (سوال) عنوان اولاد عنوان اولاد با عنوان والدین فرق نمیکنه. والدین والدین طبقه اول والدین طبقه دوم، اولاد اولاد طبقه اول، اولاد طبقه دوم. والدین مصداق اولش بلافصله اولادم مصداق اولش بلافصله، والدین مصداق دومش مع الفصله اولادم مصداق دومش مع الفصله. صدق میکند ولکن ایهم …
آیا اونی که بلاواسطه پدر و مادر است یا فرزند است اقرب است؟ یا اونی که با واسطه پدر و مادر و فرزند است اقرب است؟ اینو شکی نداریم. این از اصول مسلمه بیّنه است عرفا و لغتا و در هر بابی از ابواب دلالی حساب کنید اونی که بلاواسطه است پدر و مادر و فرزند اقرب است از اینکه مع الواسطه است چه پدر و مادر باشند که اجدادند چه فرزندان باشند که نوادهها هستند ولکن تقریبا اطباق فقهاء اسلام است در این مطلب با اینکه روایات اختلاف دارند. گذشته از اختلاف روایات، آیات مقدسات قرآن در سه بعد مقدم میدارد کسی که اقرب است.
حالا این ابعاد، در این ابعاد آقایون قرآن باز کنید. عرض میشود که در سوره احزاب صفحه 418 ، صفحه 418 قرآن آیه 6 آیه 6.
دو آیه راجع به أُولُو الْأَرْحَامِ داریم که بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ و قبل ازین که این دو آیه روایت دیگر رو بخونیم اینو قبلا عرض کردم بعضی از آقایون کشش نداشتید اشاره میکنم. اصولا میراث در آغاز دعوت اسلامی بین مومنین بود. مومن ارثبر بود فقط، کافر ارثبر نبود. مومن ارثبر بود ولو قریب نباشد، اقرب نباشد، طبقه اول و دوم و سوم نباشد مومن ایمان محور بود. بعد از هجرت به مدینه منوره اضافه شد بر ایمان هجرت من المومنین والمهاجرین که . بعد از اینکه اسلام مقداری قوت گرفت در مدینه منوره ایمان محفوظ موند هجرت رفت کنار. منتها ایمان که محفوظ موند ایمان با قرابت، ایمان با قرابت، قرابت با ایمان. نه هرکس مومنتر است بلکه هرکس اقرب است. ایمان درجات دارد بهش دقت کنید اینو ایمان درجات دارد قرابت هم مراتب دارد ولکن در ایمان وحدت دارد مراتب ایمان منظور نیست. هرکس مومنتر است از فرزندان بیشتر یعنی که ارثبر باشند دیگران نه. ولکن در قرابت، در قرابت اقربیت، ارحمیت، انفعیت طبق آیات سهگانهای که بحث میکنیم.
بنابراین اونی که محورالمحاور است و ناسخ کل منسوخ است در باب ارث چیه؟ اقربیته و الّا ایمان از اول شرط بوده. ایمان در بعد اول، در بعد دوم، در بعد سوم ایمان وارث شرط بوده. از شرایط اولاد که ارثبر باشند این است که مومن باشد حالا اینکه ایمان در چه بعد بحث میکنیم. و کافر نمیتونه ارثبر باشه ما هفت هشت دلیل قرآنی داریم برای اینکه کافر نمیتونه مورث باشه. از جمله ادلهای که محرز است و مسلم است و محتاج پیگرد و دقت و پیجویی نیست این است که از نقطه اولای احکام ارثی مومن ارثبر بوده، بعد مومن مهاجر ارثبر بوده، بعد مومن اقرب ارثبر بوده. مومن اقرب مرحله سوم است که اگر اقرب است چه نسبا و چه سببا و مومن است نه مومن شیعی، مومن مسلمان، مومن است در هر مرحلهای از مراحل ایمان باشد ایمان به وجه عام و اقربیت به وجه خاص این عرض میشود که ملاکه.
حالا ما راجع به أُولُو الْأَرْحَام دو آیه داریم. یکی آیهای که در سوره نسا است بحث کردیم. آیه دوم آیه ششم سوره احزاب.
النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ. این اولویت در دو بعده. یک أُولُو الْأَرْحَامِ نبی است، یک أُولُو الْأَرْحَامِ غیر نبی است. أُولُو الْأَرْحَامِ نبی بحثی است که در باب ولایت خواهد آمد أُولُو الْأَرْحَامِ غیر نبی یا أُولُو الْأَرْحَامِ نبی در باب ولایت. أُولُو الْأَرْحَامِ نبی در باب نبوت و رسالت ائمه معصومه علیهم السلامند که اقربند ولیکن أُولُو الْأَرْحَامِ نبی در بعد مورث بودن مانند أُولُو الْأَرْحَامِ غیرنبی در بعد مورث بودن اینو داریم بحث میکنیم.
وَأُولُو الْأَرْحَامِ کسانی که أُولُو الْأَرْحَام هستند ارحام دارای دو بعده یک بعد اصلی است و یک بعد فرعی است. بعد اصلی ارحام مادر انسان که از رحم او اومدیم، زن انسان که رحمش منشائه. زن انسان که رحمش منشاء توالد است و مادر انسان که انسان از اونجا خارج شده است اینا أُولُو الْأَرْحَاماند. متاسفانه آقایون مفسرین و نویسندگان آیات الاحکام و عرض میشود که فقهاء زن را از أُولُو الْأَرْحَام خارج کردهاند که اصل رحم مال زنه. زن است که اصل رحم مال اوست چطور آنچه نمک را شور میکند شور نیست؟ آنچه به نمک شور میشود شور است؟ آنچه أُولُو الْأَرْحَام میشود، فرزند میشود، نوه میشود، دختر میشود، پسر میشود، خواهر میشود، برادر میشود، چه میشود منتهی به رحمه اما خود از أُولُو الْأَرْحَام نیست تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى.
حالا وَأُولُو الْأَرْحَامِ سببا، نسبا. نسبا مقدم است بر سببا. نسبا زن انسان، زن انسان که صاحب اصل به رحم است و سببا و نسبا فرزندان انسان، فرزندان انسان قریب باشند، اقرب باشند، بعید باشند، ابعد باشند همشون منتهی به اینند.
أُولُو الْأَرْحَام آیا أُولُو الْأَرْحَام یکسانند؟ آیا همانطوری که مومن با اختلاف درجات ایمان درجات ارث ندارد بلکه ارث یکسان میبرد یک پسر مومن است، یک پسر فاسق است، یک پسر افسق است اما مسلمانن هر سه پسر یکسان ارث میبرند مانند دختر آیا چنانکه در بعد ایمانی تفاوت و درجات ایمانی موجب تفاوت در اصل ارث یکی ارثبر باشد دیگری نباشد یا تفاوت در مقدار ارث نیست آیا در بعد رحم بودنم چنینه؟ نخیر چون بعد رحم بودن کم و زیاد نداره یا قریب است یا اقرب است یا بعید است یا ابعد. میشه گفت این پسر از نظر رحم قریبتر است اون پسر از نظر رحم بعیدتر است هر دو از رحم دراومدن هر دو از صلب و رحم، اون صلبتر است اون رحمتر است ولکن ایمان اینطوره در بعد ایمان تشکیکپذیر هست اما در کل مراتب ایمان که از افسق فسق تا ابلغ ایمان باشد تمامشون عرض میشود که در بعد ایمان ارثبرند. ولکن أُولُو الْأَرْحَام در بعد رحم نه در بعد ایمان، أُولُو الْأَرْحَام در بعد رحم أُولُو الْأَرْحَام از مومنین البته، درسته أُولُو الْأَرْحَام است ولی در بعد ایمانی اقرب و ایمانا شرط نیست ولکن در بعد رحمی اقرب و رحما شرطه.
وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ . کتاب الله حداقل یعنی حداکثر به معنایی حداقل به معنای قرآن است. خب فی کتاب الله اولی الارحام بحث ما اینه أَوْلَى در چیه؟ أَوْلَى در اصل میراث بردن یا در مقدار میراث بردن؟ اولویت در اصل است نه در فرع برای اینکه اگر اولویت در فرع باشد أَوْلَى تعبیر نمیشه اکثر ارثا باید باشه. اگر با وجود پسر نوه هست اولویت پسر بر نوه اگر چنانچه در مقدار ارث باشد اولویت نیست چون اون ولایت داره این أَوْلَى بلکه اولویت در اصل ارثه. مادامی که پسر هست پسرش نمیبرد، مادامی که پدر مادر هستند جد نمیبرد، مادامی که پدر و مادر بلاواسطه هستند نوه انسان نمیبرد.
وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ. خب چطور؟ آیه هم ناسخ است هم اشاره به منسوخ داره. (سوال) بله؟ در چه زمینهای؟ الَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا ، تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا مالیست که شخص مورث و شخص دهنده به شخص دیگری میدهد. این آیه البته آیه أُولُو الْأَرْحَام اول که نص بر ارثه. آیه أُولُو الْأَرْحَام اول که خوندیم باز اشاره خواهیم کرد نص بر ارثه. این آیه اضافه دارد این آیه شمول دارد هم در باب ارث اولویته هم در باب عرض میشود نایب نبی و خلیفه نمودن.
وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ. ببینید اگر اولویت در محبت است چطور فرزند انسان که ایمانش کمتر است از کسی که غریبه است و ایمانش بیشتره اولویت دارد؟ پس اولویت در محبت نیست. اولویت در میزانی است که ارثآوره . اگر اولویت در میزان باطنی و معنوی باشد چطور بر مومن و مهاجر ترجیح دارد؟ کسی که نه مومن است و نه مهاجر و در عهد سوم مدنی عهد اول مکی که ایمان، عهد اول مدنی که ایمان و مهاجرت، عهد دوم مدنی عرض میشود که فقط ایمان است و مهاجرت نیست خب اگر اولویت از باب اصل ایمان و مهاجرت است که نسخ شده پس از باب اصل ایمان مهاجرت نیست. ایمانش بیشتر است ایمان دارد، مهاجرتش قریبتر است مهاجر، نخیر ایمان و مهاجرت مطرح نیستند بلکه مطرح رحم بودن است. رحم بودن نسبی و سلبی منتها در رحم بودن نسبی و سلبی این اصل ایمان شرط است اصل ایمان شرطه نه درجه ایمان. ولکن درجات در ارتباط نسبی و ارتباط سلبی.
وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا. این اولویت است منتها اولویت در چیه؟ در اصل ارثه نه در ثلث…. اما إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا در ثلثه. أَوْلِيَائِكُمْ یعنی اولیای مِنَ الْمُؤْمِنِينَ . اولیای مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ که اقربیت ندارند یا قرابت دارند اقربیت ندارند یا اصلا قرابت ندارند، قرابت نسبی و سلبی ندارد یا قرابت نسبی و سلبی دارد ولی اقرب نیست آیا محروم است از ارث؟ نخیر إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا (سوال) بله؟ از أَوْلَى. أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ از اولویت ارث میبرند. أُولُو الْأَرْحَام قاعده کلی این است که أُولُو الْأَرْحَام بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ اونی که اقرب است؟ … میکردند استثناء إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا. أَوْلِيَائِكُمْ کی هستند؟ أَوْلِيَائِكُمْ، أُولُو الْأَرْحَامی که اقربند نیستند. دو بعد داره یا أُولُو الْأَرْحَام نیستند اصلا ولکن مومن است و رفیق است یا اگر أُولُو الْأَرْحَام هستند طبقه بعدی هستند. اونی که طبقه بعدی أُولُو الْأَرْحَام است که از أَوْلَى خارجه یا اصلا از أُولُو الْأَرْحَام نیست إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا که باب کیف است و از …. عرض میشود كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا.
حالا برای اینکه تکمیل بشود بحث آیه نساء رو در نظر بگیریم. آیه سوره نساء عرض میشود که سوره نساء صفحه 77 .
لِلرِّجَالِ 78 لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ ببخشید این عرض میشود که سوره حشر آیه 75 صفحه 186 صفحه 186 . بله 186 سوره انفال آیه 186 آیه 75 صفحه 186 آیه 75.
این آیه دوم أُولُو الْأَرْحَامه. ببینید قبلش وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ درست؟
وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنْكُمْ این مرحله مدنی.
وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنْكُمْ. درسته کسانی که ایمان دارند ایمانشون قوی است و مجاهدت کردن با شما أُولَئِكَ مِنْكُمْ همونطور که قبلا مِنْكُمْ حالا مِنْكُمْ ولی مِنْكُمْ اول در بعد ارث نسخ شده. وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ. أُولُو الْأَرْحَام اولویت در بعد ایمان دارند؟ نخیر اولویت در بعد رحمیت دارند چون اولویت اگر در بعد ایمان باشد پس چرا فرزند انسان مقدم است بر نوه انسان با اینکه فرزند انسان فاسقه نوه انسان عادله مثلا؟
حالا این أُولُو الْأَرْحَام که بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ در بعد رحمیت است منتها رحمیت بر مبنا ایمان. ایمان به وجه عام است ولکن رحم اقرب و ابعد و قریب و بعید … ولیکن أُولُو الْأَرْحَام کاری به ایمان نداره. وَأُولُو الْأَرْحَامِ نصه. وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کان بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ، إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
بنابراین از دو آیه أُولُو الْأَرْحَام ما یک ضابطه از ضوابط هم ردیف اقربیت و اولویت استفاده میکنیم.
ضابطه دیگر، ضابطه دیگر عرض میشود که راجع به موالی است. راجع به موالی سوره نساء آیه 7 رو بحث کردیم. حالا سوره عرض میشود که احزاب آیه 83 . سوره احزاب آیه سوره احزاب،سوره نساء آیه 33، سوره نساء آیه 33 صفحه 83 صفحه 83 آیه 33 صفحه 83 .
عرض میشود که بله وَلِكُلٍّ این آیه رو اصلا بحث نکردیم وَلِكُلٍّ این آیه شریک است با آیه عرض میشود که سوره نساء که اول بحث کردیم لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ . ببینید آیه 7 سوره نساء با آیه 33 سوره نساء همردیفند در دلالت بر اولویت دوم.
آیه 7 سوره نساء لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ ببینید اقربون ملاکه اونجا ارحمیت ملاکه اینجا اقربیت (سوال) نخیر نخیر طبقه اول نیستند. طبقه اول طبقه اولش اقرب است، طبقه دوم طبقه دومش اقرب است (نظر) عرض میکنم عرض میکنم عرض میکنم وَالِدَان هم بلاواسطه رو میگیرد هم مع الواسطه رو میگیرد که بحث کردیم. اولاد هم هم بلاواسطه را میگیرد هم مع الواسطه عمومیت داره در این عمومیت مراتبه طبقه اول والدان بلاواسطه و اولاد بلاواسطه، طبقه دوم والدان مع الواسطه و اولاد مع الواسطه. پس چرا آقایون اولاد مع الواسطه رو طبق اول و شریک با پدر و مادر بلاواسطه میگیرند؟ بحثه اینجا.
حالا عرض میشود که آیه 33 که هم دلالت است در بعدی از ابعاد با آیه 7 سوره نساء.
وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا .
وَلِكُلٍّ وَلِكُلٍّ من الرِّجَالِ و النِّسَاءِ . لكُلٍّ من الرِّجَالِ و النِّسَاءِ از مذکر و از مونث جَعَلْنَا مَوَالِيَ موالی قرار دادیم. مِمَّا تَرَكَ مولا کیه؟ مولا أَوْلَى. مولا کسی است که اولویت دارد در بعد ارث در بعد ارث. مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ ببینید پس والِدَان و اَقْرَبُون در طرفین ملاکند . والدین که اقربا اقربین هستند و اقربون هم فرزندان. والدان که طبقه اول رو میگیره طبقه بعدی رو هم میگیره هر طبقهای مربوط به خودشه. وَالْأَقْرَبُونَ هم طبقات اول و دوم و سوم میگیرد هرکدام اندازه خودشون.
وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ. خب الَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ از والدان و اقریون خارجند چون ارتباط دو ارتباطه یا ارتباط اصلی است یا ارتباط جعلی. ارتباط اصلی بین والدان و اقربون هست در کل ابعاد چه بخواهد فرزند شما باشد چه نخواهد. چه بخواهید چه نخواهید فرزند شما هست این جعلی. اما اونی که جعلی است با کسی دوستی میکنید، قراردادی میکنید چیزی رو به او میخواید بدید این وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمه.
وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ دو بعد دارد یک بعد الْأَقْرَبُون اقرب سببی را میگیرد مانند اقرب نسبی؟ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ باز در شمول محور هفت مورد که در تفصیل عرض کردیم ازواجشو میگیره. ازواج برای اینکه کسی زنی که شوهر میکند و مردی که زن میگیرد اصالت ندارد قرب اینها. این قرب جعلی است قرب جعله با عرض میشود که عقد است البته عقد دائم چون عقد منقطع در صورتی که عقد دائم در کار نباشد ارثبره. خب وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ دو مرحلهای خواهد بود. مرحله أَوْلَى اقربون سببا مشمولند مرحله دوم وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ هم عرض میشود که شامله. کسانی که أَيْمَان شما بستگی ایجاد کرده، یمین شما یمین عقدی، یمین وصیتی و یمینهای دیگری که ارتباط ایجاد شده.
روی این آیه هم درست فکر کنید و مطالعه فرمائید تو این آیه بحث میکنیم چنانکه ضوابط ارث که درست شد بعدا ما خیلی راحت خواهیم بود در اینکه روایاتی رو، اقوالی رو، اجماعی رو، ضرورتی رو، اطباقی رو یا نفی کنیم یا اثبات کنیم. یا مطلبی که قول ندارد اصلا و روایت ندارد اصلا، ولکن آیه طبق دلالت نص یا طبق ظهور اطلاق یا عمده باید برد بتونیم ….
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
…
بفرمایید
(خود عنوان پدر و مادر و اولاد یعنی عنوان مستقلی هستند که در طبقه اول. اقربیت در هر یک از عنوانه نه عنوان … عنوان دیگر. ….)
ببینید فرق بین والدین و اولاد (نظر) ببینید اقرب اقرب نَسَبی است دیگه حالا … چون اقرب نَسَبی است در بعد اول والدان بلافصل، فرزندان بلافصل اقرب نَسَبی (یک عنوانه پدر و مادر و اولاد) پدر و مادر و اولاد (میگوید اقربیت در خود …)
اقربیت مطلقه. اقربیت نسبت پدر و مادر، نسبت به اولاد، نسبت به پدر و مادر اولاد … است در مکلف اقربیت شرعی است
(نظر) چرا؟ (مثلا اگر پدر و مادر بلافصل باشند…) … نمیگیرند دیگه برای اینکه اقرب چیه؟ ( …طبقه اول این دو عنوانه) ببینید ما طبقه اول رو قبول نداریم که، ما این دو عنوان طبقه رو قبول نداریم. ما قبول نداریم که نوادهها طبقه اول باشند. من نایب هستم که اون روز بحث کردیم نه نیابت دارم نه … طبقه اول فقط والدان بلافصل و اولاد بلافصلند. طبقه دوم اجدادند و نوهها. حالا ببینید اینجا رو قبول نداریم این شرط … رو قبول نداریم……………….
کسی که مرده پدربزرگشون بوده درسته؟ فرزند بلافصل و فرزند مع الفصل موجوده بله؟ خب فرزند بلافصل میبره فرزند مع الفصل نمیبره…………
اونجایی که این قاعده عرض میشود که نقصانی بیان کنه و کمبود داره وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَى
……..