جلسه هفتصد و هشتم درس خارج فقه

ارث

….. قطعا احکامی که به وسیله غیر قرآن مثلا ثابت شده است نزد فقهاء چه شهرتا و چه روایتا چه اجمائا چه اطباقا و چه ضرورتا  قابل قبول نیست.

از جمله حبوه است. حبوه به این معنا که اموال اختصاصی میت مربوط است به فرزند بزرگتر. و این اموال هر چه باشد چه دو چه سه چه چهار چه هفت برحسب اختلاف روایات هرگز استثنائش قابل قبول نیست.

یا دو استثناء در قرآن شریف نسبت به ما ترک خورده است پس حتما مستثنی من نص خواهد بود و نه ظاهر، نص خواهد بود در بقیه افراد چه مستثنی من عام باشد و چه مستثنی من مطلق که اینجا مطلق است ما ترک مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا، يُوصَىٰ بِهَا،  يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ. هنگامی که تنها وصیت یا دین از ما ترک استثناء شده است بنابراین استثناء دو است و سومی ندارد.

روایت اولم که تعدادش از دو تا هفت است موارد حبوه می­خوانیم. از جمله صفحه 439 مسائل الشیعه باب ارث.

 حدیث اول: عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا مَاتَ اَلرَّجُلُ فَسَيْفُهُ وَ مُصْحَفُهُ وَ خَاتَمُهُ وَ كُتُبُهُ وَ رَحْلُهُ وَ رَاحِلَتُهُ وَ كِسْوَتُهُ لِأَكْبَرِ وُلْدِهِ فَإِنْ كَانَ اَلْأَكْبَرُ اِبْنَةً فَلِلْأَكْبَرِ مِنَ اَلذُّكُورِ.

مفصل­ترین موارد را این حدیث و احادیث دیگر نقل کرده­اند. و اگر انسان مرد، شمشیر مخصوصش و قرآنش و انگشترش و کتاب­هایش و رحلش سجاده­اش و رَاحِلَتُه سواریست حالا سواری یا مال باشه یا عرض می­شود که پیکان باشه به قول شما، سواری خاص باشد، خودروهای خاص باشد یا هواپیماهای مخصوص باشد یا هلیکوپتر باشد هر چه باشد وَ رَاحِلَتُه.

…………..هر لباسی که این مرد … می­کرده است … مربوط است به لِأَكْبَرِ وُلْدِهِ. حالا اگر سیف سیف مرفه باشد که قیمتی باشد، مصحف قرآن قرآن خطی باشد که گرانبهاست مال بسیار قدیمه، خاتم انگشتر بسیار گران باشد، کتب مانند کتب ما باشد که ده میلیون ارزش داره. ده میلیون تومن کتب ما ارزش داره ولکن یک وجب ارث … و رحلش سجاده­اش و احیانا سجاده گرانبها هم باشد و راحلته ما الحمدلله ماشین نداریم  الاغم نداریم حالا اگر راحله­ای که داشتیم سواری بنزه گرانه … یا هواپیما شخصی که كِسْوَتُهُ لِأَكْبَرِ وُلْدِهِ چرا؟ اگر … از مال این مرد خدا راضی نباشد چون می­دهد به این­ها یا … بیشتر درصد بیشتر … باشد و درصد کمتر غیر این­ها این مخصوص فرزند بیشتر. ولکن … دیگر دارد صغار دارد صغار دارد چطور در مال صغیر می­شود تصرف کرد اصلا صنار از مال صغیر را نمی­شود به کسی داد…. بنابراین اصل گیراست بر این روایت با … که شما که این حق را به خودتون میدید… سه مورد از محور … اینجا هفت موردش…

حدیث دوم: عن ابی عبدالله علیه السلام قال لا … عن ربعي بن عبد الله. حدیث اول که راجع به بلاوارث است … در قول عبدالله بود حدیث اینجا هم ربعي بن عبد الله است.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا مَاتَ اَلرَّجُلُ و لِأَكْبَرِ وُلْدِهِ فَسَيْفُهُ وَ مُصْحَفُهُ وَ خَاتَمُهُ….. ربعي بن عبد الله هفت …

اگر هم هفتاد……….. اگر که یا هفته یا چهارتا معلوم نیست بنابراین این باید گفت چهارتا رو بگیریم….

حدیث دیگر که در کتاب … ، عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا هَلَكَ اَلرَّجُلُ وَ تَرَكَ اِبْنَيْنِ فَلِلْأَكْبَرِ اَلسَّيْفُ وَ اَلدِّرْعُ ………….. اَلسَّيْفُ وَ اَلدِّرْعُ وَ اَلْخَاتَمُ وَ اَلْمُصْحَفُ فَإِنْ حَدَثَ بِهِ حَدَثٌ فَلِلْأَكْبَرِ مِنْهُمْ. …….

حدیث دیگر فقط به … اشاره کرده. عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ : أَنَّ اَلرَّجُلَ إِذَا تَرَكَ سَيْفاً وَ سِلاَحاً فَهُوَ لاِبْنِهِ .

سَيْفاً سلاح خاصه و سِلاَحاً سلاح عامه … برای اینکه … در میان هشتا فقط یکی ذکر شده است که تعبیره سَيْفاً وَ سِلاَحاً.

حدیث دیگر سه تا ضلعی : عن أبي بصير، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: الميت إذا مات فان لابنه الأكبر السيف والرحل والثياب ثياب جلده.

سیف در میان سلاح­ها چون سلاح­های دیگر نیست. رحل که سجاده است و راحله ……… بنابراین اختلاف در ابعاد گوناگون بین این احادیث وجود دارد.

حدیث دیگر: فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ : أَنَّ اَلرَّجُلَ إِذَا تَرَكَ سَيْفاً أَوْ سِلاَحاً فَهُوَ لاِبْنِهِ فَإِنْ كَانُوا اِثْنَيْنِ فَهُوَ لِأَكْبَرِهِمَا.

راجع به … که خواندیم در چند … را که ظاهر است… ایراد اول ظاهریست و ایراد دوم… . ایراد ظاهری عبارت است از … یا تمایض بین احادیث است در عدد دو یا سه یا دو یا چهار یا هفت یا هشت. که عدد هشت در … احادیث حد است و یا احادیث کیفه قول الی …

بنابراین اگر حدیثی بخوایم نظر بدیم باید بگیم که چون ….. سَيْفاً أَوْ سِلاَحاً. یا سَيْفاً أَوْ سِلاَحاً رو یکی حساب کنیم یا نخیر بگیم کل سلاح­ها او…. این اشکال داخلیست. اشکال خارجیست که واقعا خارجی حساب شده است در حوزه­های ما اشکال … و مجادله با قرآنه. …. تکرار می­کنیم … که در باب استثناء مستثنی من نص است اگر استثنا نباشد …. و عام نیستند چه محمل باشند یا … باشد قابل استثناء و قابل تقسیم…

اما اگر مطلق یا عام باشد که نص در … هست……… به استثناء خود یک میلیارد من گذاشتم…. عام شامل بر … است و مطلق هم … شامل بر … است و قابل استثناء نیست.

مگر اینکه قاعده معاذ الله حدیث قران رو نقض کند. اگرم بر فرض محال قائل شویم به اینکه حدیث قرآن را نقض می­کند نقض ….. بین اقل و اکثره. اقلش این که خدا گفت و اکثر عرض می­شود که اضافه بر این ….. این از جانب …

اما در باب …. در این روایات ندارد که فرزند مذکر بزرگتر ….. نماز و روزه قضا میت را بخواند ………..

راجع به استثناء کفار، استثناء کفار هم بحث­هایی دارد که به طور متعاقب خواهد آمد. بحث­هایی قبلا کردیم و بحث­هایی ……

آیا اصل اولیه قرانی ارث بردن وارث کافر است یا ارث بردن وارث مومن است؟ یا ………….. اصل نیست از نظر … ……….. چون اصله … است یا نیست  از شرایط اصلی … ارث بردن این است که وارث مومن باشد. در مرحله هجده سال مکی فقط ایمان، در چند سال اول مدنی ایمان و هجرت و در چند سال اخیر مدنی ایمان و قرابت، قرابت سببی یا قرابت …. است اقرب باشد أَوْلَى باشد رحما، اقرب باشد. بنابراین در هر سه بعد از ابعاد … اسلامی قرانی ایمان شرط است.

ولکن سوال: آیا این ایمانی که شرط است چجور شرط است؟ ایمان شرط است اون زمانی که مورث …… عند موت مورث اگر وارث مومن باشد ولو دقیقه­ای یا دقایقی از بعد … ایمان آورده باشد عند موت مورث ……….. اما احتمال دارد به این، احتمال این است که ایمان بعدالموت قبل از تقسیم هم کافیه. احتمال سوم ایمان بعد الموت و بعد از تقسیم هم کافیه.

حالا اینکه ساعتی مومن باشد یا …. هر سه بعد رو شامل است یا دو بعد رو شامل است ؟ …. این که شرط است وارث مومن باشد این در دو بعد اول … نیست که عندالموت او بین الموت این مومن نمی­شود. یا از اول مومن بوده یا از اول کافر بوده بعد مومن شده چه بعد البعد مومن شده قطع … و قطع ثابت این است که او … الموت هنوز این شخص نمرده است این شخص مومن باشد چه تازه ایمان آورده چه قبلا ایمان ایمان آورده چه …..

اما شمول اشتراط ایمان نسبت به ما بعد الموت در دو بعده. بعد اول که اقرب است و بعد دوم اقرب نیست.

بعد اول شمول اشتراط ایمان نسبت به ما بعد الموت قبل از تقسیم….. شمول اشتراط ایمان نسبت به ما بعد الموت بعد از تقسیم.

ما اولا در قبل از تقسیم و بعد از تقسیم بحث کنیم…. قبل از اینکه شخص بمیره …. انتقالی برای این نیست. نه انتقال اصلی نه انتقال… با مردن حداقل انتقال اصلی حاصل میشه چون مال مالکه. مالک این ماترک قبل موت مورث … مورث و بعد الموت بلافاصله منتقل به وارث میشه یا نه؟ بدون فاصله……. ما ترک از وقتی که فوت می­کند این ماترک … نزد کیه؟ آیا اون لحظه­ای که میت … فوت می­کند بعد از این لحظه ما ترک است فقط یا نیست؟ این ما ترک تقسیم باید بین ورثه و … اگر وارث واحد باشد به اون تفاسیری که بحث خواهد شد که یا به فرض است یا به فرض رد است یا به رد است یا به هرچه.

بنابراین آنچه مسلم است این است که ما ترک که منجر به موت منتقل می­شود اما انتقال چه انتقالیه؟ یک انتقال اصلیست یک انتقال فرعی. انتقال اصلی یعنی این پسر این دختر این زن این شوهر این کسانی که طبقه اول ارث هستند این مال بین این­ها نه تقسیم می­شود بین این­ها ملک می­شود ملک پدرش ملک مادرش ملک شوهرش ملک دخترش ملک پسرش ولکن قبل از تقسیم این …… ملک یا … است یا … یا … شده یا مشاعه. هر دو … چه ملک مشاع باشد چه … و … باشد در هر دو صورت …

حالا این ما ترک که در نقطه أَوْلَى و بعد اول به طور مشاع بین ورثه است بعد از اینکه تقسیم کردند این مال او، این مال او، … مال او قباله­ای یا غیرقباله­ای این انتقال … بنابراین انتقال مال، انتقال ما ترک دو انتقال داریم یک انتقال اصلی … است و یک انتقال … ثانویه.

حالا ایمان اگر شرط باشد، ایمانی که شرط بود قدر مسلم ایمانی که شرط بود قدر مسلم و کفری که مانع بود چی بود؟ هم مانعیت کفر هم اختلاف ایمان، ایمان قبل الموت، عدم کفر قبل الموت و ایمان قبل الموت.

 سلب کفر و ایجاب ایمان، این سلب در اینجا هر دو که این کفر مانع است و ایمان شرط است مال قبل الموته و اصلا در قبل الموت صحبت تقسیم نیست. نه تقسیم اصلی نه تقسیم فعلی چون مال مال مورثه. کی وقت تقسیم است؟ وقت تقسیم بعد الموته. بعد الموت دو مرحله دارد یک قبل از تقسیم یکی بعد از تقسیم. در قبل از تقسیم ما ترک مملوک ورثه است بعد از تقسیم هم مملوک ورثه است در هر بعد شرایط مملوک ورثه است.

بنابراین اگر این شخص مرد و قبل از تقسیم عرض می­شود که خب مال …. در میان ورثه کافر یا کفاری وجود دارند سهیمند در انتقال ما ترک قبل از تقسیم………… آیا انتقال ما ترک بلافصل به ورثه هست یا نه؟ این کسانی که کافر هستند قبل از تقسیم ، تقسیم دو روز طول بکشه سه روز طول بکشه یه ماه طول بکشه یه سال طول بکشه تقسیم که محاله. حالا قبل از این بعد یک بعد بعد موت است، یک بعد بعد عرض می­شود انتقال مال است قبل از تقسیم، یک بعد انتقال مال است بعد از تقسیم.

حالا اینکه روایت دارد و آقایون کلا فتوا میدن بلااستثناء هم فتوا میدن که اگر مسلمان … قبل از تقسیم و بعد الموت، در این وضع این آیا مخالف اصل اولیه … در کتاب هست یا نه؟ اصل اولیه … در کتاب اگر این باشه اگر این نباشه بحثه، اصل اولیه … در این کتاب این باشد که قبل الموت باید مومن باشد کافر نباشد، عند الموت باید مومن باشد کافر نباشد. بنابراین اگر عند الموت و بعد الموت کافر بود و مومن نشد بلکه ایمان آورد قبل از تقسیم این فاصله بعد الموت و قبل از تقسیم این مساله ما نیست ماترک مالک ندارد؟… این غلطه یا مالک دارد مالکش هم کافر است هم مسلمان، مسلمان مالک بالفعل است کافر مالک است لو اصلا اینم حرفیه برای اینکه الان منتقل شد یا نه؟ یعنی بخشی از این مال که مربوط است به ورثه مسلمان انتقال یافته است قبل از تقسیم یا نه؟ اون بخش دیگر را که شانا از برای کافر نگه می­داریم که اگر اسلام آورد اون بخش دیگر به کافر بالفعل منتقل شده است قبل از تقسیم؟ یا مال مسلم است؟ یا به کسی منتقل نشده؟ به کسی منتقل نشده که غلطه مال مالک داره … و ما ترکم بین ورثه است و کافرم جزو ورثه … منتقل به کافر شده باشد این هم مخالف حرف­هاییست که شما می­زنید فتاوایی که شما میدید و روایتی که دارید که قبل از تقسیم اگر مسلمان شده این مسلمان نیست که ، بعد الموته و قبل از تقسیمه … می­فرمایند که اگر همین مسلمان فعلی مال مال کیست در بعد اول در بعد قبل التقسیم مال مشاعه بین ورثه، در بعد بعد از تقسیم مال مفروز و معینه.

حالا اینکه قبل از تقسیم است و قبل از تقسیم و بعد الموت وفات شده این ایمان آورده قبل از ایمان آوردنش این مال مالک ندارد؟ یا نه مالکش بین مومن و کافره؟ مومن که شرط نداره مالکش مومنه؟ بله حالا که مالکش مومنه اگر شخص ورثه وارث کافر مومن شد قبل از تقسیم بخشی از آنچه به ورثه مسلمان عرض می­شود که منتقل شده منتقل می­شود به کافر یا نه؟ این سوالات هست.

ما از نظر قرآنی که مطلب برامون روشن است که شرط ایمانه. حالا بحث سر این است شرط ایمان شرط ایمان بعد الموت است اضافه بر ایمان قبل الموت؟ یا نخیر شرط ایمان قبل الموت و عند الموت است و بعد الموت مطرح نیست. اگر از قرآن استفاده داره میشه شرط ایمان شرط عند الموت است پس بعد الموت، نه قبل از تقسیم نه بعد از تقسیم کافر ارث­بره.

حالا میریم نقطه مقابلش کلا سه نقطه است نقطه أَوْلَى که عند الموت شرط وارث بودن عند الموت که انتقال است به ما ترک این است که مومن باشد این نیست. اگر کافر قبل از تقسیم یا بعد از تقسیم ایمان آورد ایمان آورد ایمان آورد بعد الموته دیگه پس بنابراین وارث نیست این نقطه أَوْلَى.

نقطه ثانی: نقطه ثانی این که درسته اسلام مقرر کرده است که ایمان وارث شرط وارث بودن است اما ایمان دو بعد دارد یکی در حال موت مومن است خب به طریق … ارث­بر میشه یکی نخیر بعد الموت ایمان میارد. یا بعد الموت قبل از تقسیم یا بعد الموت بعد از تقسیم هر مرحله­ای از مراحل ایمان باشد چه ایمان نفاق باشد چه ایمان کامل باشد چه ایمان بین النفاق و کامل باشد چون ایمان مراتب داره دیگه و قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ایمان به قلب وارد نشده منکرم نیست یا نفاقه یا ایمانیست که به زبان و به عمل و به قلب وارد شده است.

آیا مبنا اصلی اسلام چیست؟ مبنا اصلی اسلام این است که فقط مومنین بالفعل رو احترام کند؟ احترام مالی، احترام ازدواجی، احترام ارثی؟ یا نه تشویق هم بکند کسانی را که ممکن است ایمان بیاورند؟ هر دو دیگه. کسانی که امکان ایمان آوردن دارند اسلام تشویق می­کند حتی از مالی که جزو ارث نیست.

آیا مالی که به عنوان ارث به کافر منتقل می­شود اهم است و اقرب است در انتقال؟ یا مالی که به کافر یا ضعیف الایمان که المؤلفة قلوبهم هست کافر که تمایل پیدا می­کند، ضعیف الایمان که تمایل ضعیفش قوی میشد آیا کدوم انتقال از نظر دعوت اسلامی و دلیل اسلامی قوی­تره؟ مال زکات که یک بخش از هشت بخشش مربوط به المؤلفة قلوبهم هستش المؤلفة قلوبهم مصداق بیّنش کسانی که تالیف قلوبشون به اسلام شده ولی کاملا نه، از بخش زکات میدن که تالیف کنند یا کسانی که تالیف نشده­اند دلیل براشون آورده شده دلیل قانع­کننده است ولی چون در گرفتار زندگی قرار دارند اگر مسیحی مسلمون شه اگر یهودی معلوم شه گرسنه می­ماند المؤلفة قلوبهم بعد دوم است المؤلفة قلوبهم که به وسیله بخشی از مال زکات به او دادن این به اسلام میشد یا نزدیک الاسلام میشد. آیا این مال اجنبی­تر است از کافر یا کسی که ایمان کامل نیاورده اجنبی­تر به اون طرف یا مال ارث پدرش؟ ارث زنش؟ ارث شوهرش؟ ارث کی­اش و ارث کی­اش؟ معلوم است این مالی که مال اجنبیست دورتره و مال غیر اجنبی نزدیکتره.

 بنابراین نمی­خوایم قیاس کنیم می­خوایم روی اصل بحث کنیم. اصلی که اسلام دارد اصل تشویق است در دعوت به وسیله احترام، به وسیله اخلاق، به وسیله کرام به وسیله بخشی از زکات دادن این اصل مسلم است.

خب اگر که اسلام مقرر کرده است میراثی ما ترکی به ورثه برسد درست است شرطش اسلامه ولکن شرط اسلام بالفعل لازم نیستش که. ممکن است مسلمان نشده بعد از موت مسلمان شده یا قبل از تقسیم یا بعد از تقسیم لاسیما اون بحثی که چهارشنبه داشتیم فرض می­کنیم اگر ما بین قبل از تقسیم و بعد از تقسیم فرض بکنیم برای شما اگر قبل از تقسیم ایمان بیاورد روایت چه می­گوید اگر قبل از تقسیم ایمانش ایمان نفاق باشه قبول دارند آقایون؟ شهادتین بگه شهادتین بگد قبل از تقسیم برای اینکه مال الارث بهش برسه اینو قبول دارند یا نه؟ قبول دارند همشون که ایمان ایمان تشیعی نیست ایمان ایمان بروز در قلب نیست ایمان عرض می­شود که ایمانی نیستش که در قلب مسلمان نباشه در قلب مسلمان باشه نخیر ایمان … فقط شهادتین جاری کند این کافیست در اینکه اجرای شهادتین قبل از تقسیم و بعد الموت او را مستحق ارث میکند این …؟ از برای اینکه بعد الموت مومن بود ؟ نخیر …. نبود که. عند الموت مومن بود؟ نه بعد الموت مومن بود؟ نه قبل از تقسیم شهادتین جاری کرد که ارث ببره….. مطلب روشن بشه قبل از تقسیم … این تقسیم کی بود؟ قبل از تقسیم به طمع اینکه ارث ببرد شهادتین جاری کرد ولو اینکه قلبش مومن نیست فکرش مومن نیست… این ارث­بره برای چی ارث­بر است؟ ارث­بر مومن است؟ نخیر ارث­بری که عند الموت مومن بود پس طبیعتا تشویق قدم اول رو بیا تا قدم­های بعد.

چطور این ارث­بر است اما کسی که در حال تحریست در حال تحریست در حال جستجوست در حال تفکر است شکش مقدس است اون کسی که ایمانش مدنس است که ایمان نفاق است شما دارید اینو جعل می­کنید جعل می­کنید در باب المؤلفة قلوبهم جعل می­کنید در باب سهمی بخشی از میراث دادن که بعد الموت و قبل از تقسیم شهادتین جاری کرده. این با اینکه ایمانش مدنسه اما کسی که شکش مقدس است اگر هنوز ایمان نیاورده تا موت این مورث اگر قبل از تقسیم ایمان نیاورده بعد از تقسیم ایمان آورده اصلا نمی­داند مورث مرده یا نه یا می­داند ولکن با دانستن اینکه مورث مرده عجله در ایمان نمی­کند چرا؟ برای اینکه در حال تحریست در حال تجسس و در حال دقت است که وقتی قانع شد ایمان بیاره این قانع شده ایمان آورده چند دقیقه قبل تقسیم کردند این محروم باشه؟ میگد الحمدلله الذی قدّم المفضول علی الفاضل شما که سنی بودید که. شریعت اسلام شریعت سنی­ایست که قدّم المفضول علی الفاضل …. از فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا به طریقه أَوْلَى استفاده میشه یا نه؟ بله اینجا هم همینطوره.

ما نقطه أَوْلَى و … ایمان را و نقطه اولیا و اقوی ایمان را در مقابل هم قرار میدیم و سوال می­کنیم و جواب بدن آقایون. نقطه أَوْلَى که تکرار می­کنم نقطه أَوْلَى اسلام لقی آورده است و قلبش منافق است و کافر است اسلام لفظی آورده است و این اسلام لفظی کافیست که شریک باشد با سایر مسلمان­ها در احکام ارث از جمله ارث ولی این اسلام بعد از تقسیم قبل از تقسیم است. این شخص مسلمون یه ارث داره ولکن شخصی که با تحری با دقت با جستجو با فکر با دلیل اطلاع هم ندارد مورث مرده اطلاع داره اعتنا نمی­کند این می­خواد که حقیقت رو بیابد ولکن به حقیقت رسید بعد از دقایق چند که تقسیم می­دهند این معلومه آیا این لگد زدن به ایمان اصلی نیست؟ این جعل کردن ایمان حتی نفاق نیست؟ میگد تو لفظا بیا بعد الارث بعدا میاد گفت لفظا بیا برای اینکه لفظا ایمان آوردی تو را حق ارث بهت میدیم این رو مقدم می­دانید ولی کسی که ایمان مستقیم قوی با تحری با شک مقدس آورده ارث نمی­دهید؟

بنابراین دو مطلب درسته. مطلب اول درسته مطلب اول منهای اینکه اسلام ترغیبات ترغیبات مالی دل­ها را متوجه به عقاید … می­کند با صرف نظر با صرف نظر از این میگیم اگر شرط است ایمان عند الموت بنابراین ایمان بعد الموت هر درجه­ای از درجات باشد ایمان بعد الموت قبل از تقسیم بعد از تقسیم اینشو کاری نداریم.

 اما اگر این بعد تشویقی و تردیدی در نظر بگیریم که اسلام به هر وسیله­ای از وسائل مالی حالی اخلاقی برخوردی می­خواد اشخاص مسلمون بشن. کاری که مسلمان را از اسلام دور کند در اسلام نیست. کارهایی که نامسلمان را مسلمان کند یا ضعیف الاسلام را قوی­تر در اسلام است این درست است این درست را اسلام دارد کارهایی برخوردهایی مال­هایی تخفیفاتی که مردم رو از اسلام دور کند نیست به اسلام نزدیک کند هست. بنابراین این دو بعد در اسلام باشد بلکه بعد دوم باید اقوی باشد. بعد دوم این است که ایمان صحیح با تحری و دقت بعد از تقسیم رو باید جلوتر بیاندازیم تا ایمان لفظی به طمع ارث بردن. پس یا هر دو نه یا هر دو آره. ما میگیم هر دو آره هر دو آره یعنی قبل از تقسیم و بعد از تقسیم با هم نباید فرق کند بلکه احیانا بعد از تقسیم مقدم است بر قبل از تقسیم ولاسیما جایی که اصلا اطلاع ندارد که مورث مرده یا نمرده.

 بنابراین ما به روایات مراجعه می­کنیم و روایتی که در باب عرض می­شود که قبل از تقسیم بعد از تقسیم است باید گفت که نظر کرد.

(سوال) مثالتون درست نیست مثالتون درست نیست. (سوال) باز سوال ما این بود که تکرار نمی­کنیم ولی اشاره می­کنیم و اون این است که آیا افضل مقدم است یا مفضول؟ کلا؟ افضل بله . آیا ایمان بعد از تقسیم بدون اطلاع بر موت مورث بعد از تقسیم ….. هر چه باشد این افضل است و بیشتر باید تشویق کرد؟ این بنده خدا یهودی بوده نصرانی بوده حالا مسلمان شده ایمان کامل آورده مدام جایی میره که مسلمان نشه. یا نمی­دونسته که پدرش مرده یا می­دونسته مرده … این اعتنا نکرده این ایمان آورد بعد از تقسیم ولی در کسب و کار و اداره و مداره و زندگی افتاد اسلام میگه ارث هم نبرد. یعنی به طور کلی این باید بمیرد. این قابل قبوله اصلا؟ یا اینکه کسی که لفظ شهادتین رو آورده قبلش کافر است … ولی لفظ شهادتین آورده به طمع ارث بردن قبل از تقسیم این قابله قبوله اصلا؟ از نظر قاعده کلی قابل قبول نیست. بله حکم با ببینیم حکم چنین است یا نه. اصلا حکم نمی­تونه چنین باشه. اصلا حکم نمی­تواند مفضول رو بر فاضل مقدم بگیره. شما میگید حکمه …. ثابت کنید حکمه ما می­خوایم ببینیم این حکم است یا نه. اصلا میشه همچین چیزی حکم باشه؟ اصلا در اسلام در غیر اسلام در میان عقلا در میان عقلا غیر مسلمان که فهم دارند و شعور دارند می­تواند که مقدم شود مفضول بر فاضل اگر ظلما؟ اسلام ظلم نمی­کنه که.

بنابراین آقایون به روایات … کنید مثل اینکه وقتم نمونده. روی روایاتی که در صفحه 347 مسائل الشیعه است … از ارث من الکفر من القتل من الرق باب باب ان الکافر لایرث المسلم ولو ذمیا ، والمسلم یرث المسلم والکافر.

حدیث اول: أبی ولاد ، قال : سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول : المسلم یرث امرأته الذمیة ، وهی لا ترثه .

لا ترثه چه قبل از تقسیم باشد چه بعد از تقسیم باشد قاعده کلی این است که اگر کافر باشد لا یرث. ارث کی اصلا؟ ارث بردن در نقطه أَوْلَى است اولش یعنی بلافاصله بعد از مرگ ارث می­برد منتها قبل از تقسیم مال منتقل شده انتقال مال ارث ما ترکه. بنابراین این روایت هیچ گزارشی بر قبل از تقسیم بعد از تقسیم ندارد.

حدیثی دیگر: الحسن بن صالح ، عن أبی عبدالله علیه السلام ، قال : المسلم یحجب الکافر ، ویرثه ، والکافر لا یحجب المسلم ولا یرثه …..

 سه تا حدیث دلیل نمیشه ولی چند تا حدیث دلالت دارد در اینکه قبل از تقسیم و بعد از تقسیم با هم فرق … اینم دلیل دوم.

حدیث سوم: أبی خدیجة ، عن أبی عبدالله علیه السلام ، قال : لایرث الکافر المسلم ، وللمسلم أن یرث الکافر.

للمسلم أن یرث الکافر میراث نقطه أَوْلَى این است که مسلمان باشد عند الموت. مسلمان عند الموت نباشه بعد اسلام بیاره مشمول عموم منع ارث در … هست.

الا أن یکون المسلم قد أوصى للکافر بشیء. الا چیکار میکنه؟ الا حذف میکنه ببینید … وللمسلم أن یرث الکافر. یرث عند الموت اما بعد الموت قبل از تقسیم من التقسیم. الا أن یکون المسلم قد أوصى للکافر. این الا حذفه الا استثناء است استثناء مستثنی من رو حذف میکنه یعنی به طور حتمی این حدیث دلالت دارد که کافر از زن ارث­بر  نیست اگر بخواد چیزی بمیره وصیت رو میبره.

مثل این ما جاء القوم إلا الحمار مثال منقطع ما جاء القوم إلا الحمار یا جاء القوم إلا الحمار یعنی کلا آمدن یا کلا نیامدن ….. که یا ارث کلا نمی­برد در هر بعدی از ابعاد وقتی که شخصی مرد کافر هست ورثه ارث نمی­برد. الا أن یکون المسلم قد أوصى للکافر ظرفیتی که ارث نیستش که…. پس تا این چهار حدیث دلالت بر این مطلب نیست بلکه دلالت بر خلافش در حدیث عرض می­شود که سوم هست.

حدیثی دیگر: عبد الرحمن بن أعین ، عن أبی جعفر بن باقر علیه السلام فی النصرانی یموت، وله ابن مسلم، ( أیرثه) ؟ قال : ( نعم )، إن الله عزّ وجّل، لم یزدنا بالاسلام إلاّ عزا.

خب اینجا توقف کنیم. لم یزدنا بالاسلام إلاّ عزا کسی که با تحری … وطن ایمان آورده است بعد از تقسیم عزیز بدونیم یا ذلیل؟ اگر ارث بهش ندیم ذلیله که. با اینکه ایمانش ایمان قویست اما کسی که قبل از تقسیم ایمان نفاق آورده این عزیزه منافق عزیزه پول بهش بدیم اما شخصی که ایمانش … بهش بدیم. فنحن نرثهم وهم لا یرثونا.

 تتمه احادیث رو عرض که فردا خواهیم خوند انشاءالله و بعدم بحث این است که آیا قاتل ارث­بر هست یا نه؟ قاتل عمدا یا قاتل غیرعمدی.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

…. مکلف باشد نباشد انسان باشد نباشد حیوان باشد نباشد هرچه. اونی که مقتضای ربوبیت عالم حشره کدامه؟ مقتضای ربوبیت در بعد دوم که ربوبیت تشریحی است در عالم تکوین چیه؟ … مکلفین داخل نیستند. پس مقتضای ربوبیت عالم حشر جزا دادن به خیرات و شروره. اینکه مکلف نیست نه خیراتی دارد نه شروری دارد در دنیا که مکلف نبوده بنابراین ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ مثلا برای چی این حشر بشه؟ اگر گفتند این آقایان چنین و چنان و چنان و چنان وظایفشون چنینه بعدا وقتی که امتحان جغرافی می­کنیم جمعشون می­کنیم بین اونایی که جغرافی بلد نیستند ؟ اونایی که برتری دارن فقط. نه اینکه در امتحان جغرافی ما جمعشون می­کنیم اینجا در ربوبیت جزا ما این­ها رو جمع می­کینم چون ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ حشر رو در ربوبیت جزاست بنابراین در اینجا نقشی ندارند کسانی که مکلف نیستند.

سوال: این سوال در نزد آقایون هست که شما چطور میگید … مگر …. مکلفند؟ چطور … وارد حشر میشن ولی بچه کوچیک وارد حشر نمیشه؟ اون بچه­ای که …. انسان است این حشر نمیشه اما حیوانات اسب­ها شترها سگ­ها مورچه­ها نمیدونم این­ها این­ها حشر میشن اون حشر نمیشه؟