بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
احکام الهیه کتاباً و سنتاً یا یک بعدیست و یا دو بعدیست و یا بعد همگانی دارد. احکام یک بعدی کتاب و سنت اون احکامیست که دلیل خاص دارد آیه مخصوصه و روایت مخصوصه. و احکام دو بعدی آن است که اضافه بر دلیل خاص دلیل عام هم دارد. مطلقی که نص و یا ظاهر در اطلاق است و یا عامی که نص در عموم و یا اطلاق است نیز شامل اون حکم هست.
دو بعدی آن است که اضافه بر بعد خصوصی که اول است و بعد عمومی که دوم است به احکام اسلامیه به ضروره حاکمه.
و مساله مورد بحث ما از قبیل سوم است که اگر وارثی کافر است و بعد مسلمان شد، بعد موت مورث مسلمان شد چه قبل از تقسیم باشد و چه بعد از تقسیم باشد مخصوصا اگر اسلامش حقیقی و ایمان واقعی از روی تفحص و تفتیش و تحری بود وارث است. هم دلیل اول دارد نصوص آیاتی که ایمان را در وارث بودن در عهد مدنی و در عهد مکی اولا و دوما شرط دانسته. اما این ایمان کی باشد مطلبی نیست، ایمان در حال ارث بردن. ایمان در حال ارث بردن مصادیقش عبارت است از این دو مصداق که بعد الموت مومن باشد یا بعد الموت مومن نیست قبل از تقسیم یا بعد از تقسیم و بعد الموت مومن شود. این دلیل خاص که سه آیه در قرآن که ایمان را محور وارث بودن قرار داده است در هر سه عهد.
از نظر ادله عامه از جمله خود آیات ارث يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ و همچنین بقیه ورثه که در آیات تقسیمهای نسابهای میراث شرط ایمان نشده است.
بعد دوم دیگر، آیه قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ، این بعد دوم.
بعد سوم جو احکام اسلامی دعوت کردن، تشویق کردن از برای ایمان است و آنچه انسان را از ایمان دور میکند و به کفر نزدیک میکند بالمره مرفوض است و آنچه انسان را به ایمان نزدیک میکند و از کفر دور میکند بالمره مفروض است و به عکسش مرفوضه.
و اون دو سه روایتی هم که راجع به ایمان قبل از تقسیم یا ایمان بعد از تقسیم داشتیم سنت نیست اگر هم تواتر داشت و علمآور بود برخلاف بعد اول و بعد دوم و بعد سوم از موازین کتابه. مثلا اشارتاً چون بحث خیلی مهمه و از مصادق اجماع است برخلاف اطباق است برخلاف ضرورت فقهی. این فتوا برخلاف ضرورت فقهی اسلامیست شیعتاً و سنتاً بنابراین روش بیشتر دقت بشود بیشتر بحث بشود جا دارد (سلام علیکم) علیکم السلام.
مثلا بحث أَقْرَبُ نَفْعًا که امروز هم بحث خواهد شد آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا. یا أَقْرَبُ نَفْعًا در بعد حیات دنیویه یا أَقْرَبُ نَفْعًا در بعد بعد الموت یا در هر دو بعد. یا نفع دارد و أَقْرَبُ نَفْعًا هست مثلا در بعد دنیوی یا در بعد اخروی یا در هر دو بعد. اما اگر دوران امر باشد بین امرین که یک وارثی أَقْرَبُ نَفْعًا باشد نسبت به مورث در حیات دنیا در آخرت نه. یا به عکس وارثی أَقْرَبُ نَفْعًا باشد نسبت به مورث بعد الموت کدام مقدمه؟ نفعی که به میت میرسد بعد الموت مقدم است؟ یا نفعی که به انسان میرسد قبل الموت؟ این یک.
دو: نفع یا مادیست و یا معنویست. نفع مادی که به انسان میرسد یا در دنیا و یا در آخرت مقدم است؟ یا نفع معنوی؟ نفع معنوی. بنابراین نفعی که در آخرت به انسان میرسد اگر مادی باشد و یا اگر معنوی باشد و یا هر دو نفع باشد مقدم است بر نفع دنیوی.
این مقدمه رو برای این مثال عرض کردم که اگر انسانی در حال حیات است و فرزندانی داره بعضی از فرزندان مسلمانند و بعضی از فرزندان کافرند درست دقت بکنید آقایون، ولی اون فرزند مسلمان اونقدر اسلامش ضعیف است که قدم رو به کفر برمیدارد کافر نیستا کافر نشده. در جلساتی شرکت میکند که عقیده انسان را منحرف میکند، اخلاق انسان را، عقیده انسان را، عمل انسان را منحرف میکند ولکن مادامی که مورث زنده است کافر نشده ولکن قدم به سوی کفر دارد برمیداره. این فرزندی که مسلمان است و قدم به سوی کفر داره برمیدارد تا عرض میشود که مورثش پدرش هر کیه مرد ارث رو گرفت بعد از گرفتن ارث کافر شد چون قدمهایی حیاتاً و مماتاً نسبت به مورث به سوی کفر برداشته، آیا این أَقْرَبُ نَفْعًا هست یا اون فرزندی که کافر است ولکن قدم به سوی ایمان برمیداره؟ در جلسات ایمانی بحث ایمانی با علما، با دانایان، با شایستگان ولو مومن نیست کافره، مشرکه، یهودیه، نصرانیه هر چه هست ولکن این تفتیش میکند از ایمان تا اگر ایمان از برای او حقانیتش روشن شد قبول کند.
ولکن این تفتیش که میکند موفق نشد در حال حیات مورث مومن شود و بعد از اینکه مورث مرد قبل از تقسیم هم موفق نشد بعد از تقسیم موفق شد اگر بعد از تقسیم به ماهی، سالی، سالیانی موفق شد در راه تحری و تجسس از ایمان صحیح مومن شد آیا اینکه روی تحری و تجسس مومن شد أَقْرَبُ نَفْعًا است به مورث؟ یا اون که مسلمان بود به سوی کفر میرفت؟
آن فرزند که مسلمان بود به سوی کفر میرفت و بعد از مرگ مورث کافر شد بعد از مرگ مورث و بعد از گرفتن ارث کافر شد اون أَقْرَبُ نَفْعًا هست؟ ولو در حال زندگی دنیوی أَقْرَبُ نَفْعًا بوده است از نظر مالی؟ ولو از نظر عقیده که نبوده؟ یا این فرزندی که در حال تحری و تفحص است ولکن قبل از مرگ مورث به حقیقت نرسیده؟ بعد از مرگ مورث و قبل از تقسیم هم نرسیده، بعد از تقسیم به حقیقت رسیده کدام أَقْرَبُ نَفْعًا است؟
آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا آیا اون مسلمانی که قدم به سوی کفر برداشته و کافر شده است أَقْرَبُ نَفْعًا میداند؟ یا اون کافری که قدم به سوی ایمان برداشته و بعدا مسلمان شده است أَقْرَبُ نَفْعًا است؟ اولا نفع اخروی از نفع دنیوی مقدم است چه نفع مادی اخروی باشد و چه نفع معنوی اخروی.
بنابراین جو اسلام چجور حکم میکند؟ جو ترغیب به ایمان و تشویق به ایمان و فرض ایمان و رفض کفر، دور کردن از کفر و دور کردن عوامل کفر حکم میکند که فرزندی که کافر بوده است و بعد از تقسیم مسلمون شده است باید ارث ببرد. نمیگیم فرزندی که مسلمان بوده است قدم به سوی کفر برداشته کافر شده است نباید ارث ببرد، اونو نمیگیم اون پیشکش ولکن حداقل هر دو ارث ببرند.
راجع به أَقْرَبُ نَفْعًا بحث ممتد دیگری داریم که در باب بعدی بحث خواهد شد که اگر وارث قاتل باشد قاتل مورث باشد عمدا و ظلما یا جهلا یا اینکه ظلم نیست این بحث دیگهایست.
حالا (سوال) دیروز عرض کردیم که، دیروز عرض کردیم که. اگر مسلمان شد برای ارث بردن و به همون اسلام ضعیف نفاقی باقی موند خب باشه اما اگر … تا فهمید که مورث مرده مسلمان شد برای ارث بردن بعد کافر شد پس میگیریم ازش. تشویق چیه؟ رو چه حساب؟ أَقْرَبُ نَفْعًا است؟ این أَقْرَبُ نَفْعًا با همزه نیست عقرب نفعا است …
(سوال) حالا این بحث رو میخوایم بکنیم.
بحث دوم سوالی که دیروز شد و امروز جوابش رو عرض میکنیم. اصولا سوال این است که آیا ملک بدون مالک میشود باشد؟ یا نمیشود باشد؟ اگر ملک باید مالک داشته باشد قبل از اینکه مورث بمیرد مالک ملکش هست و با مردنش ملک منتقل به ورثه میشه. وقتی منتقل به ورثه شد بلافاصله چه قبل از تقسیم چه بعد از تقسیم منتقل به ورثه است. وقتی منتقل به عمر و زید و بکر و خدیجه و کبری و اینها شد که مسلمانند اونها که مسلمان نیستند و بعد مسلمان شدند چه قبل از تقسیم مسلمان بشن و چه بعد از تقسیم مسلمان بشن چرا این ملکی که ملک ورثه شد چه تقسیم نشده به طور مشاع چه تقسیم شده به طور مفروز و جدا چرا ملک منتقل بشد به وارث؟ این سوال.
جواب: اولا ثانیا ثالثا رابعا خامسا. هر یکیش کافیه.
اولا: اولا شما به جای ملک که ملک باید مالک داشته باشه بگید شیء ، شیء که ارزش داره. چون ملک بگید قاعدش این است که مالک داشته باشه دیگه. حالا این مالک در بعد عمومی، در بعد احتمالی، در بعد شخصی، در بعد هر چی بگید شی. آیا هر شیئی که ارزش دارد باید مالک داشته باشد؟ نخیر. خداوند شیء است یا نه؟ قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ، شیء است و شیء ال… مالک دارد؟
دوم: دوم مملوک. آنچه مملوک است باید مالک داشته باشد قبول، ولی مالک باید عرضی باشه حتما؟ مالک ذاتی باشد کافی نیست؟ خداوند وقتی عالم را آفرید و مکلفینی هنوز نیافریده بود مالک عالم بود و حالا هست یا نه؟ بله و بعد از آنکه مکلفین را آفرید مکلفین مالک شدند یا شخصا یا به صورت عمومی آیا این ملک از مالکیت خدا بیرون رفت؟ نخیر. آیا کافی نیست در مالک داشتن ملک که مالک الله باشد؟ کافیه بلکه اکفاست برای اینکه ملک اصلی ملک ذاتیست و مالک ذاتی الله است نسبت به کل مملوکات و مملوکات هم مملوکیت ذاتی نسبت به الله دارن یعنی نه مملوکات عالم و موجودات عالم امکان انفصال از ملکیت حق دارن و نه از برای خداوند امکان انفصال از مالکیته.
بله با شرایطی در بهرهای از زمانهای تکلیف خداوند ملک عرضی میدهد به اشخاصی. یا ملک عرضی شخصی وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى یا ملک عرضی نوعی هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا.
اما اگر مدتها میلیونها سال طول بکشد، مخلوقات ارزشمندی که مالیت دارند ولکن مالک عرضی ندارند آیا مالک ذاتی براشون بودن که الله است کافی نیست؟ کافیه. این بعد دوم.
بعد سوم: بعد سوم در مالک عرضی رو عرض میکنیم. بعد اول لا مالک، بعد دوم مالک ذاتی، بعد سوم این است که مالک عرضی.
آیا مالک عرضی بودن کسی به این معناست که این مالک زنده باشد تا مالک عرضی باشد؟ وقفی که از برای معصومین، امامزادهها میکنند مالک کیست؟ مالک امام رضا. مرده ولی مرده ولی مالک امام رضا است. مگر نمیشود فرض مالکیت به امام رضا کرد؟ فرض مالکیت اقرب است بر امام رضا. بله تصرف نمیتونه بکنه ولکن مالک مرده است و این مرده مات … که نیست، حی است در برزخ، این حی است در برزخ، تملیک کردید شما مالی را به امام رضا علیه السلام تملیکم درست بوده بنابراین حضرت تقبل دارند بنابراین مالک هست مالک شخصی هم هست ولی مالک مرده. این سوم.
چهارم: بگید (سوال) ما از لحاظ ما از لحاظ عقاید رو نمیگیم که. ما از لحاظ، ما چون مسلمانیم و چون مسلمانیم و فقیه مسلمانیم و با فقهاء مسلمان داریم بحث میکنیم دیگه. (سوال) بله؟ خیلی فایده داره برای اینکه صرف میشود برای مرده و مقامات بالا…. میبرد فایدش بیشتر از دنیاست. اگر در دنیا شما عبایی به کسی بدید در دنیا استفاده میکنه ولکن وقتی که مرد شما به جای او به کسی کمک کنید نفع اخروی دارد نفع اخروی اهم است از نفع دنیوی. این بعد سوم.
بعد چهارم: بگید مالک باید زنده باشه. آیا مالک باید زنده باشد یعنی زنده باشد نفس بکشه؟ یا عنوان میتواند مالک باشه؟ عنوان. مثلا وقف کرده است فلان ملک را به عنوان کمک به طلاب علوم قرآن. آیا طلاب علوم قرآن همه زندهاند الی یوم القیامه؟ همه الان زندهان که مالک باشن؟ عنوان مالکه عنوان، عنوان زنده است ولو معون، عدهای زندهان، عدهای مردهان، عدهای میمیرن، عدهای متولد میشن. عنوان در اینجا مالک است. این چهارم.
پنجم: پنجم مگر نمیشود مالی که مالکش مرد بعدا به عنوان احتیاط به عنوان احتیاط این مال انتقالی به ورثه فعلی پیدا میکند اما بطی و قطعی نیست در سه بعد. بله ما ترک انتقال پیدا میکند به ورثهای که بالفعل شرایط درشون وجود دارد اما سه بعد دیگر هست که اون سه بعد هم وقتی تحقق پیدا کرد بخش اونها انتقال پیدا میکند. یک بعد حمل. وقتی که حملی در کار هست حملهایی در کار هست تعدادش معلوم نیست و …. معلوم نیست آیا کل مال بین زندهها تقسیم میشود یا نه؟ تقسیم جوری میشود که حق محتمل عقلایی حمل باید که کنار گذاشته بشود. این یک بعد.
بعد دوم احتمال هست که این آقا زنها زن دیگر زنهای دیگر که گرفته به طور مخفی بوده فرزندانی داره و فرزندان اطلاع ندارند و شما اطلاع ندارید. و لذا این چهار ماهی که حد فاصل میدن عاقلانست. حالا بعضی وقتا بیشتر بعضی وقتا کمتر. چهار مرتبه کنید که اگر وارثهایی هستند که این وارثهای رسمی معروفی که هستند اطلاع از وجود اینها ندارند اطلاع ندارن که آقا زن گرفته و بچههایی داره شما که اطلاع نداشتید. آقا زن گرفته بچه هم داره بچههایی داره بیست سال هم این زن بوده زن دوم بوده ولکن ظهرا میرفته بازار برنمیگشته، شبا میرفته خونه زن اول ولی ظهرا برای غذا میرفته خونه زن دوم. این احتمال دوم که کسانی امکان عقلایی دارد بله امکان عقلایی ندارد مطلبی نیست کسانی امکان عقلایی دارد که وارث باشند بریم و تحقیق کنیم پیدا کنیم. این بعد دوم.
سوم: سوم کسانی هستند که بالفعل ممنوع الارثن، رق است به قول آقایون که ما قبول نداریم. عرض میشود که یا کافر است، رق است یا کافر است ممنوع الارثه ولکن احتمال عقلایی منع رفع ممنوعیت ارث از بین عرض میشود موجود است و احتمال عقلایی از بین رفتن مانعیت ارث در کار هست. چطور؟ رق حر شود. اگر بعد از موت مورث بنا بر اینکه رق ارث نبره حالا، بعد از موت مورث رق بود ولکن رق خود را خرید یا آزاد شد چرا ارث نبرد؟
یا مساله مورد بحث ما کافرانی از ورثه هستند که قبل از تقسیم، حالا قبل از تقسیم عرض میکنیم که آقایون قبول دارن، که قبل از تقسیم امکان عقلایی مسلمان شدن این هست آیا سهم اون کفاری که قبل از تقسیم امکان عقلایی مسلمون شدنشون هست منتقل میشد به بقیه ورثه؟ نخیر. یا امکان عقلایی بعد از تقسیم ولاسیما امکان عقلایی بعد از تقسیم که قریب الوقوع هست یا نیست این وارثی که کافر بوده است، یهودی بوده است، مسیحی بوده است، مشرک، هرچی بوده این کافر در حال تحریست از احتمال عقلایی بالاتره در حال تحریست و یک موقعی دور یا نزدیک مسلمان خواهد شد آیا سهم او هم به ورثه منتقل میشد؟ نه. این پنجم.
ششم: نمیخوایم تعداد زیاد کنیم میخوایم ریشه اشکال رو بکنیم. ششم: فرض کنید که احتمال عقلایی در کار نیست احتمال عقلایی در کار نیست که حملی در کار باشه در سه بعد عین بعد اول، احتمال عقلایی در کار نیست که وارث دیگری باشد، احتمال عقلایی در کار نیست که این رق حر بشود، احتمال عقلایی در کار نیس که این کافر مسلمان بشود ولکن واقعا شد حالا این مالی که صورتا انتقال یافته است واقعا انتقال یافته؟ ما ترک صورتا انتقال یافته است به ورثه موجود که مانعی از وارث بودن ندارن و احتمال عقلایی ورثه غیر در بعد اول دوم سوم چهارم وجود ندارد اصلا احتمالی وجود ندارد، ظاهرا انتقاله ولکن بعد که معلوم شد وارث دیگری هست، حملی هست، رقی مسل عرض میشود که حر شد، کافری مسلمون شد معلوم شد که این انتقال ظاهری واقعیت ندارد. این پنجم.
ششم: فرض کنید واقعیت داره حالا ما در تمام فروض عرض کنیم. فرض کنید که واقعیت دارد این انتقال، انتقال پیدا کرده است واقعا مال به ورثهای که مسلمان هستند و مانع از وارث بودن ندارن. واقعا منتقل شده ولی واقع مشروط است واقع مشروط است واقع معلق است واقع مشروط و واقع معلق است. این مال مال تو در صورتی که ورثهای نیایند اما در صورتی که ورثهای بیایند این مال مال تو یعنی چه؟ پس ملکیت معلقه است.
هفتم: فرض کنید ملکیت بطی است. این مال مال تو چون ورثهای دیگر در کار نیست و شما وارثید این مال مال تو دختر پسر که که ولکن بعد از اینکه محقق شد ورثه دیگری در کار هست، شما واقعا مالک شدید فرض کنید، واقعا مالک شدید ولکن واقعا مالک نیستند. واقعا نمیشه گفت مالکند برای اینکه مالک مشروطن. شما واقعا مالک شدید مصرف هم کردید واقعا مالک شدید مصرف هم کردید ولکن صاحب حق دیگری که شما مطلع نبودید آمد باید از این ملک خودتون به این بدید ولو فرضش درست نیست ملک خودتون نیست ملک بطی نیست ملک عرض میشود که معلق است.
بنا بر این موارد هفتگانه جواب اون اشکال کاملا داده میشه وانگهی آقایونی که میفرمایند فقهاء نوعاً کلا تا اونجا که استفاده و اون اینکه اگر این کافر مسلمان شد قبل از تقسیم ارثبر است بعد از تقسیم ارثبر نیست. میگیم قبل از تقسیم آیا بعد الموت انتقال یافت یا نه؟ یا نیافت یا یافت. اگر قبل ال عرض میشود بعد الموت انتقالی نیافته است چه قبل از تقسیم چه بعد از تقسیم به اهلش میرسد. اگر انتقال یافته است همون اشکالیست که ما میگیریم داره دیگه. اگر انتقال یافته است قبل از تقسیم مال به ورثه به طور مشاع چون انتقال به طور مشاع ملکیت آور است، انتقال خصوصی هم انتقاله فرق نمیکنه چه به طور مشاع شما نصف این خانه مالتون باشد چه نصف مفروز و معین. اگر انتقال پیدا کرد ملکیت بعد الموت و به طور مشاع چرا ملک به طور مشاع که نصف خانه است بعد که وارث دیگری، حملی، وارث دیگری، کافری مسلمان شد، چرا بعد منتقل به او شود؟ این عین قضیه که شما دارید … میکنید چرا ملک منتقل شود؟ این یا ملک نیست یا ملک مشروطه یا اگر ملک هست منتقل میشود ملک چرا؟ برای اینکه سعه پیدا میکند میراث برای اینکه وارثان دیگر پیدا میشن.
برگردیم سر مطلب. دو سه آیهای که ایمان را در عهد مکی در عهد مدنی در کل عهد مدنی و در بخشی از عهد مکی ایمان را منحصرا با هجرت و در بخش اخیر عهد مکی ایمان را با اقربیت شرط میکنند بنابراین اقرب و اهم اموری که وارث میکند انسان را ایمان است. از اقربیت نسبی بالاتر است از اقربیت سببی بالاتر است. اقربیت ایمانی، سببی، نسبی این اقربیتها موجب است در مراحل گوناگون وارث کند انسان را.
خب وقتی که اقربیت ایمانی اهم است پس چرا اگر شخص کافر اونم با تحری و جدیت مطلق، شخص کافر بعد از تقسیم مسلمان شود اقربیت ایمانی دارد یا نه؟ جزو اقربین هست یا نه؟ مصداق اقربین هست یا نه؟ این دو آیهای که اقربیت را شرط میکند اقربیت هم نسبیست هم سببیست هم ایمانیست و اقربیت ایمانی از سببی و نسبی مهمتر است چون در هر سه بخش هست. در بخش مدنی فقط اقربیت ایمانی ایمان شرط است در بخش اول در بخش مکی فقط اقربیت ایمانی شرط است که مهاجرت مصداق نداشته و نسبم معنا نداشته و در بخش اول مکی اقربیت ایمانی با تبلورش که هجرت ایماناً و در بخش دوم مکی الی یوم القیامه باز اقربیت ایمانی شرط است با اقربیت سببی و اقربیت عرض میشود که نسبی.
حالا این شخصی که کافر بود و مومن شد قبل از تقسیم که قبول داریم بعد از تقسیم مومن شد مومن مصداقی شد آیا اقربیت دارد یا نه؟ پس آیات اقربین شامل این هست. ما هیچ آیهای، هیچ عامی، هیچ مطلقی، هیچ اشارهای، هیچ وجهی در بعد اول در بعد دوم در بعد سوم از نظر دلالی که عرض کردیم خواه اخص و خاص و عام نداریم که نفی کند عرض میشود که اهلیت مومن بعد از تقسیم را برای میراث.
بنابراین ما دیروز عرض کردم عنوان اهوت و اقوی و اشبه تا چه رسد …. نمیبینیم منتها مطلب این است که این است که، مطلبی که باقی مونده چیه؟ این است که در صورتی که تقسیم شده قبل از تقسیم نه، در صورتی تقسیم شده است قبل از تقسیم ایمان نیاورد وارث کافر و تقسیم شد آیا حالا که تقسیم شد احتمال هم داده نمیشود این وارث کافر مسلمان شه یا احتمالم داده میشود یا احتمال قوی هم داده میشود فرض کنید، در صورتی که بعد از تقسیم عرض میشود که وارث کافر هنوز مسلمان نشده قبل از مسلمان شدن وارث کافر و بعد از تقسیم آیا حق دارند در مال تقسیم شده تصرف کنند یا نه؟ این ورثهای که مسلمانند و ممنوعیت ارث ندارند حق دارند قبل از تقسیم نمیتونه تصرف کنه قبل از تقسیم که مشاعه، بعد از تقسیم آیا بعد از تقسیم حق دارند تصرف کنند یا نه به احتمال قریب اول دوم سوم چهارم حق ندارند؟ مفاتیح میکنیم برای اینکه این چهارمم مثل اول دوم سومه.
تقسیم شد تقسیم شد و عرض میشود که بعد از تقسیم وارث دیگری پیدا شد مولودی پیدا شد چهار ماه … کردند ولی بعد از هشت ماه بعد از هشت ماه و خوردهای کمتر از نه ماه عرض میشود که میلادی شد یا عبدی حر شد یا کافری مسلمان شد آیا سوال میکنیم قبل بعد از اینکه تقسیم شده حق دارند این اموال بعد از تقسیم را تصرف کنند یا حق ندارند؟ کی میگه حق ندارند؟ تقسیم شده و کسانی که ممنوع الارثند فعلا وجود ندارند یا احتمالش بعیده یا احتمالشم قریبه آیا حق تصرف دارند؟ یا حق تصرف ندارند؟ خب دارند خب اگر حق تصرف دارد تصرف کرد مصرف کرد تمام شد این کسانی که ورثهای که تقسیم کردند و مصرف کردند بعضش تمام شد یا کلش تمام شد آیا اگر مولودی آمد، عبدی از ورثه حر شد و یا وارث جدیدی پیدا شد یا بعد از تقسیم وارث کافر مسلمان شد این چیکار میکند اونی که نیست میگیرد؟ چون تقسیم از موجبات اصلی جواز تصرفه تصرف کرد مصرف کرد فرض خیلی بینش نابود شد حالا مالک نابود است؟ یا مالک آنچه هست؟
جواب: این مثالش زیاده کسی مالی را پیدا کرد و یک سنه تحری کرد مالکش پیدا نشد اگر خودش فقیر است حق دارد مصرف کند اگر بعد از مصرف مالک پیدا شد مالک هیچ هست طرف؟ یا مالک چیزیست؟ (نظر) احسنت. مالک ما بعد از تقسیم عرض میشود که مصرف کردند کلا و صنار ندارند، اینجا اون وارثی که جدیدا یا اول یا دوم یا سوم یا چهارم چهارمش که کافریست که مسلمان شده است بعد از تقسیم این آمد این مالک ما فی الذمه است اگر بتواند بدهد نتواند بدهد که هیچی.
و اما اگر بعد از تقسیم مقداری مصرف شده است و مقداری مصرف نشده از مقدار مصرف نشده. اگر مقدار مصرف نشده وافی است همونو میده اگر وافی نیست مقداری که هست میده. بنابراین در هیچ بعدی از ابعاد در کل فروض مختلفی که عرض کردیم همونطوری که مولود و وارث الجدید و عبدی که حر شده است محروم نخواهد بود مگر در صورتی که … نباشد همچنین کافری که مسلمان شده است به طریق اولی محروم نخواهد بود چون ایمان نقطه اولای درخشان حق بردن است. و اگر کسی بگوید که بله این شخصی که کافر بوده در موقعی که مورث حیات داشته بعدم این کفرش به طول انجامید به طول انجامید و انجامید تا عرض میشود که تقسیم کردند این کافر خب حقی داشت اگر مسلمان بود ولی چون مسلمان نیست حقی نداره. میگیم قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ، يُغْفَرْ کیه؟ اون (سوال) خب تقصیر من است که دیروز نبودی. عرض میشود که يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ گناهان است، اموالی که مصرف کرده است، تصرفاتی که کرده است، واجباتی که ترک کرده است، محرماتی که انجام داده است، عقوبتی که در آخرت در انتظار اوست تمام اینها يُغْفَرْ (سوال) الا ما … يُغْفَرْ حالا انتها …
(سوال) بله ذنوب نیست اینجا ذنوب نیست اینجا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ ذنوبه؟ ذنوب نیستش ذنوب در کار نیست یغفر ذنوب بود بله. پوشیده میشود آنچه گذشته آنچه بر مبنای کفر محرومیت داشته است.
(سوال) … نخیر مَا قَدْ سَلَفَ … چیه چی میگید شما؟ اینجا نیستید؟ يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ آنچه گذشته است حالا بخشیده میشه. يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ آنچه در ما سلف خطا کرده است، ترک واجب کرده است، فعل حرامی کرده است، محروم از مالی بوده است، محروم بوده است چهل سال قبل از مالی به علت کفر الان يُغْفَرْ. کوشش نهاده میشود بر محرومیت آن، محرومیتهای دنیوی محرومیتهای اخروی. مثلا محرومیت اخروی داشته است نسبت به جنت ولی این محرومیت اخروی نسبت به جنت يُغْفَرْ لَهُمْ هر غلطی هم که کرده است بخشیده میشود. محرومیت دنیوی داشته به حساب کافر بودن ارثبر نبوده است به حساب کافر بودن … است اون مقدار که امکان دارد بازگشت شود بازگشت میشود که از جمله اموری که بازگشت میشود بازگشت حق الارثی است که محروم بود به علت کفر، به دو علت یک علت يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ این یک علت، علت دوم تشویق للایمان که جو اسلامی در کل احکام تشویق للایمان است حتی تشویق برای اسلام لفظیست تشویق برای شهادتینه.
حالا اگر مثال رو تکرار نمیکنم ولی اشاره میکنم اگر تحری در ایمان داشته و بعد از تقسیم مومن شده بگیم این محرومه اما کسی که منافق بود و در باطن کافر بود این محروم نیست این تقدیم کفر است بر ایمان، تقدیم نفاق است بر ایمان.
تا اینجا بحثمون تمام است و نتیجه به نظر من فتوای قطعیست برای اینکه کافر هر هنگام وارث کافر هر هنگامی که مسلمان شود لاسیما مسلمان از روی تحری و یقین گردد اگر از مال این ارث چیزی باقی مونده است ارثبر است اگر باقی نمونده است در ذمه است. اگر توانست بدهد کسی که خورده میدهد اگر نتوانست نمیدهد. این مربوط به این است که موارد قبل هم برادرانی که نبودند توجه کنند و عرض میشود که مطلب تمامه.
بحث دومی که فرصت نیست امروز این است که آیا قاتل، کسی که قاتل مورث است عمدا یعنی ظلما میشود وارث بشه یا نه؟ دلیل کتابی داریم دلیل سنتی هم داریم. دلیل کتابیش آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا. مقداری دقت بفرمایید تا فردا انشاءالله.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد