بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
سوره مائده قطعا برحسب وضع خودش و روایات متواتره شیعیه و سنیه آخر ما نزلت هست و در احکامی که قابل نسخ است احیانا آیاتی از سوره مائده ناسخ است نسبت به آیاتی از سایر سور. البته با توجه به اینکه در خود آیات مائده تناسخی در کار نیست. آیهای در سوره مائده پیدا نمیکنیم که ناسخ باشد نسبت به آیه دیگر از مائده. در حقیقت وصیت اخیره رب العالمین است آیات مقدسات سوره مائده و آخرین سخن وحی اخیر است که مکمل است و مقین است و موضح است نسبت به کل آیاتی که قبل از آیات مائده نازل شده است.
اضافه بر این آیات (سوال) آیه مائده است ولکن نقل از توراته. آیه مائده به عنوان مائده به عنوان قرآن نه نقل از تورات، مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ یا اینکه عرض میشود که آیات دیگر که از سوره از تورات نقل میکند این به حساب به قرآن نمیاد تا چه رسد به حساب آخرین سوره از قرآن بیاد. نقل از توراته. اونی که نقل از تورات نیست، حکمی که نقل از شرایع سابقه نیست بلکه حکمی که قرآنیست اگر در سوره مائده است اولا ناسخه غیر منسوخه ثانیا تناسخی در کار نیست. و اگر تناسخ در کار باشد در سوره مائده بین آیه مائده قرآنیه است مربوط به شریعت اسلام و آیهای را که مائده از تورات نقل میکند در این بعد تناسخ هست و تناسخ قرآنی نیست بلکه تناسخ بین قرآن و تورات است.
حالا بنابراین سوره مائده ام القرآن است و آخر القرآن است و اضافه بر اینکه در کل آیات قرآنی تدبر و تفکر شایسته لازم است در آیات مائده تفکر و تدبر بیشتر لازم است چون وصیت آخر رب العالمین است و سخن آخر وحی است که این هیمنه دارد نسبت به دو بعد وحی. یک: بعد قرآنی در کل آیاتی که قبل از مائده نازل شده است و یکی ابعاد سایر کتب وحی که به طریق اولی آیاتی از مائده ناسخ آیاتی از کتب وحی است که با هم اختلاف دارند.
حالا آیه سی و چهارم سوره مائده ام الایات مائده است در باب قبول توبه و عدم قبول توبه و در باب حد در ابعاد گوناگونی که حد دارد. بنابراین روی این آیه بسیار رو این آیه باید بسیار دقت و تفکر کرد. البته با تفکر عمیق آنگونه که توانستهام در الفرقان بحث کردهام، در مفسدین فی الارض بحث شده و بر مبنای الفرقان و مفسدین فی الارض در تذکره الفقهاء بحث شده ولی باز هم بحث اضافهای داریم چون همانطوری که خدا لامحدود است کلام خدا هم لامحدود است و هر قدر فکر کنیم تبلوراتی و انواری از برای انسان اشراع میشود.
حالا إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ تا آخر آیه. حالا در این آیه دو بعد از برای جریمه ذکر شده است و چهار بعد از برای جزا و جریمه. و این دو بعدی که از برای جریمه ذکر شده است با واو عطف است و چهار عذاب و جزا دنیوی با أَوْ است. واو به جای خود و أَوْ به جای خود.
واو از برای عطف است اما أَوْ از برای عطف احیانا است. ما واو استیناف داریم و واو عطف داریم و واو قسم داریم. در اینجا إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ واو استیناف نیست جز این استیناف کلام نیست، واو قسم نیست چون معنا ندارد، واو عطف است.
آیا عطف چی به چیست؟ عطف دو متباین است به یکدیگر؟ عطف عام و خاص مطلق است به قرین خودش؟ عطف اوسع است به اضیق؟ عطف اضیق است به اوسع؟ در هر صورت عطف است.
اما راجع به چهار جزا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ. البته خیر ابه قسم به او و ابهم وشکس و اضراب بها عیضا ممی. شش معنا از برای أَوْ هست ولکن در اینجا از خود آیه استفاده میشود که معنای أَوْ تقسیمه یعنی عذابها گوناگون است همانطوری که جریمهها گوناگون است عذابهای جریمهها هم گوناگون است. خلاف عقل است، خلاف عدل است، خلاف کتاب است، خلاف سنت است، خلاف تمام موازین است که جزاهای گوناگون بر یک وضع خاصی باشد. حتما جرایم باید گوناگون باشد تا جزاها گوناگون باشد.
يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ که تخلف خاص است وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا که تخلف عام است از جمله مخلفات و نتایج يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًاست و احیانا يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا محارب با الله و رسوله نیست بنابراین جرایم گوناگونی از يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ و يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا استفاده میکنیم. و باید انتظار داشته باشیم که برای این جرایم گوناگون که شدید است و اشد است و قاصر است و اقصر است جزاها هم به درکات این اعمال تخلف درکات داشته باشد.
بنابراین خود آیه میرساند که أَوْ از برای تقسیم است. درست است که خیر ابه قسّم و او و ابهمی وشکس و اضراب بها عیضا ممی ولکن در اینجا قسّم است تقسیم میشود أَن يُقَتَّلُواْ برای گروهی، أَوْ يُصَلَّبُواْ برای گروهی، أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ برای گروهی، أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ که نفو من الارض هم دارای مرتبیست از ضیق و اضیق و واسع و اوسع. نفو از ارض عمل، نفو از ارض بلد، نفو از ارض وطن، نفو از ارض کلا، تمام اینها صدق أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ میکند چنانکه شرح دادهایم و باز هم عرض خواهیم کرد.
حالا إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ ، راجع به محاربه الله وَرَسُولَهُ عرض کردیم محاربه با الوهیت در بعد اصل وجود الله محاربه کنند یا در بعد توحید محاربه کنند یا در بعد شریعت الله محاربه کنند. محاربه در بعد شریعت الله یا به عنوان انکار تمام شرایع الهیه چنانکه مشرکین انکار دارند یا در بعد انکار شریعت حقه که بالفعل محکمه است. شریعت انجیل آمده است شخصی شریعت انجیل را انکار کند و ثابت باشد بر شریعت تورات. شریعت قرآن آمده است و توضیح هم داده شده است و ابلاغ و بیان واضح واجب القبول هم برای مکلف شده است مع ذلک مکلف قبول نکند اینها همش محاربه الله است. محاربه الرسول در بعد رسالت، محاربه الله در بعد الوهیت در جهات گوناگون و محاربه الرسول در بعد رسالت در جهات گوناگون.
و عرض کردیم که لزومی ندارد محاربه الرسول محاربه جسمی باشد که جنگ کند پیغمبر رو بکشد چون جسم رسول رسالت ندارد بلکه روح رسول، سنت رسول، بیان رسول، تبلیغ رسول و بالجمله رسالت رسول است که موضوع است پس محاربه با رسول محاربه با رسالت است و رسالت رسول دارای دو بعد است که یک بعدش در ضمن محاربه الله است به رسالت قرآنی، رسالت علیه الله در بعد شریعت قرآن و یک بعدش رسالت سنت رسول است که با سنت رسول مبارزه کند. کسانی که به خیال اینکه فقط کتاب الله است سنت رسول الله را انکار میکنند اینها محاربه با رسول الله دارند چنانکه کسانی که هر خبری را علیه رسول الله قبول میکنند خبری که منافی با رسالت رسول است أَوْ عصمت رسول است با شخصی در هر صورت قبول میکنند اینها هم محاربه با رسول دارند یا محاربه سلبی یا محاربه ایجابی.
حالا این عرض میشود که إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ ، محاربه در هر جهتی از جهات چه محاربه با الله در ابعادش چه محاربه با رسول در ابعادش چه ساعی در محاربه باشند چه ساعی در محاربه نباشند حتی اگر محاربه با الله کند و ساعی در محاربه نباشد این يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًاست. کسی که با الله محاربه دارد ولو سعی نکند، احیانا محاربه دارد در تبلیغ ضد وجود الله، ضد توحید الله، ضد شریعت الله به طور عام، ضد شریعت الله به طور خاص ولو سعی ندارد در محاربه الله و رسوله سعی شرط نیست.
بله کسانی که محاربه با الله و رسول میکنند چه سعی کنند و چه سعی نکنند مصداق بارز با تفاوت از يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا برای اینکه زیربنای تمام تکالیف از برای تمام مکلفین ایمان بالله و رسالت الهیه است. اگر کفر بالله و رسالت الهیه به عنوان محاربه و مضاده و تبلیغ ضد باشد ولو درصدی باشد این افساد فی الارض است اما اگر افساد فی الارض از نظر نوامیس خمسه عقلا، عقیدتا، مالا، عرضا، جانا باشد با اینکه خدا را قبول دارد این محتاج به سعی است. اما محاربه با الله و رسول چه ساعی باشد در این محاربه و چه ساعی نباشد در این محاربه مشمول حکم أَن يُقَتَّلُواْست أَوْ يُصَلَّبُواْست که قطعا قتل است اولا در بعد اعلی و سلب است ثانیا در بعد اوسع و أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ که در بعد اقتصادی و سرقت مسلح است أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ در ابعاد دیگر.
حالا در آیه محاربه ما نظرایی بر قرآن شریف داریم. مثلا در سوره بقره (توبه) آیه 107: وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ
ببینید فقط حَارَبَ اللَّهَ ، یفعون نیست. إِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ، حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ اینجا دارای دو دسته است. یک دسته کفار علنی که محاربه با الله و رسول داشتند و بدتر کفار سری که منافقین باشند. منافقین موجب شدند که مسجدی که قرآن به نام ضرار خوانده است در مقابل مسجد رسول الله بنا بشه که تفریق بین المومنین ایجاد بشه.
ان الذین وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ…
لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ
خب این آیه این آیه که سوره نه آیه صد و هفته (سوال) انتظار. من اشتباه گفتم سوره 9 آیه 107 وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ. پس در محاربه الله و رسول سعی شرط نیست. ساعی باشد البته انحس است یا اضر است و اگر ساعی هم نباشد در متن عریق و عمیق کفر است.
آیه دیگر آیه 279 سوره بقره راجع به رباخواران: فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ این تهدید کسانیست که رباخواری میکنند و توبه از رباخواری ندارند. با اینکه حرمت ربا و غلظت حرمت ربا براشون بیان شده مع ذلک دست برنمیدارند فَأْذَنُوا یعنی فاعلموا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ.
آیا حَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ شخص رباخوار محارب است؟ یا الله محارب است؟ یا هر دو محارب است؟ از مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ استفاده میکنیم که اعلام کنید و بدانید که خدا و رسول با شما محاربه میکنند. بنابراین استفاده نمیشود از آیه که شخص رباخوار محارب با الله و رسوله چرا؟ برای اینکه فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ گفته فَأْذَنُوا. اولا ندارد که کسانی که ربا میخورند محارب الله و رسولهاند تا محکوم به قتل باشند. اگر رباخواران مصداقی از مصادیق محارب الله و رسول باشند محکوم به قتلند چون برحسب آیه مائده إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ … أَن يُقَتَّلُواْ.
ولکن اولا و ثانیا، اولا محاربه در کار نیست، ثانیا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ کسی که تداوم دارد در رباخواری و توبه نمیکند باید عالم باشد بداند که خدا و رسول با او حرب میکنند. تازه فَأْذَنُوا اعلام میکند که حرب خواهند کرد اگر توبه نکند، اگر تداوم بدهد، اگر سعی بکند حرب خواهد کرد. اما اینها با خدا و رسول حرب ندارند. این دو آیه مربوط به یکیش محاربه است و یکیش حربه.
خب حالا عرض میشود که إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ. مطلب بسیار مهم که تاکنون استدلال نکردهایم و الان استدلال میکنیم به نص آیه مائده که موحش است از برای کل فقهاء اسلام قدیما و حدیثا و کسانی که خواهند آمد و توجه و عمیق و عریق و عمیق به قرآن ندارند.
آنچه معروف است بین فقهاء اسلام شیعتا و سنتا این است که مرتد فطری لا تقبل توبته و یقتل و مرتد ملی عرض میشود که تقبل توبته. حالا راجع به مرتد فعلی که میگد کسی که مسلمان بوده عرض میشود که ولده مسلما یا پدرش یا مادرش یا پدر و مادر هر دو مسلمان بودهاند اگر بزرگ شد و مسلمان هم شد استمرارا در بعد تکلیف اگر کافر شد و یک مرتبه هم کافر شد آقایون میگن که این مرتد فطریست ولو تابَ اگر توبه کند توبش قبول نمیشود. یا عند الله هم قبول نمیشود یا عند البشر در محاکم حداقل قبول نمیشود که یقتل و لاتقبل توبته.
لا تقبل توبته یا در دو بعد است یا در یک بعد. در دو بعد هم حد میخورد که محارب الله و رسول است و هم در قیامت اهل جحیم یا نخیر توبش اگر واقعیت داشته باشد عند الله قبول است اما توبش نسبت به حد قبول نیست. توبه کند هر وقت توبه کند مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ باشد هر وقت باشد توبش قبول نیست و حد میخورد.
ولکن این حرف برخلاف آیه سی و چهارم سوره مائده است برای اینکه إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ آیا شامل مرتد فطری هست یا نه؟ آیا ارتداد فطری انحس درکات ارتداد هست یا نه؟ بله دیگه چون ارتداد درکاتی دارد ارتداد عن فطره التوحید، ارتداد عن ملةِ التوحید، ارتداد عن ملةِ ال… سه مرحله است. یا اینکه موحد بوده و مرتد از توحید میشه یا کافر بوده موحد شده مرتد از توحید میشه. اولی ارتداد فطریست و دومی ارتداد ملیست. یا نخیر این آدم مسلمان بوده کافر میشه ارتداد از توحید نیست ارتداد از دینه یا مسلمان نبوده یهودی بوده مسلمان شده بعد یهودی میشود. پس یا ارتداد فطری یا ملی از توحید است یا ارتداد ملی یا فطری از دینیست که باید بر اون دین باقی باشد. انحس درکات ارتداد، ارتداد از توحید است اونم ارتداد از توحید که عن فطرةِ باشد ارتداد ملی.
پس مرتد ملی که عمدا و عنادا مخصوصا از روی عمد و عناد ارتداد پیدا کند عن فطرت توحید این انحس درکات محاربه با الله و رسول است.
آیا میشود گفت که إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ شامل مرتد فطرتی نیست؟ بلکه آیه نص است در مرتد فطری. آیاتی که اطلاق دارند در حکمی یا عمومیت دارند در حکمی البته مصادیق مطلق و مصادیق عام فرق میکند. در صورتی که مصادیق مطلق و مصادیق عام فرق کند اصدق مصادیق مطلق و اصدق مصادیق عام، عام در اون اصدق مصادیق نص است. در بقیه ظاهر است اظهر است تا اینکه ظهور بسیار خفیف داشته باشه. بنابراین عام را ولو عامی باشد که نه نص در عموم است و نه ظاهر در عموم است میشود تخصیص زد اما تخصیص در اصدق مصادیق نمیشود زد چون عام در اصدق مصادیق و قدر متیقن مصادیق نص است. همونطور مطلق اگر مطلقی که نه نص در اطلاق است و نه ظاهر در اطلاق است میشود تقیید کرد با دلیل قطعی ولکن دلیل هرچه هم قطعی باشد با اصدق مصادیق مطلق نمیتونه معارضه کند. در اینجا اصدق مصادیق الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ مرتد فطریست.
آیه نص است إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ، قبل از اینکه حکومت و حاکم شرع قدرت پیدا کند بر گرفتن این شخص، این شخصی که بر فرض ما مرتد فطریست ارتداد فطریش هم مسلم است و روشن است قبل از اینکه در حیطه قدرت حکومت قرار بگیره اگر توبه کرد خداوند توبه او رو میپذیرد توبه در دو بعد پذیرفته است هم در بعد حد هم در بعد قیامت برای اینکه خداوند حد بیان کرده است دیگه، بیان حدود را کلا کرده است که أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ آیه 34 مائده.
(سوال) الان عرض میکنیم. آیه مائده رو بیارید آیه 34 مائده. از روی همین میخونیم بحث میکنیم. آیه بله؟ 33 و 34. آیه 33 و 34 مائده رو بیارید. بله 113 .
ببینید إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا این حد، وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ اینم مال آخرت. پس در هم حیات … که حد است یکی از حدوده و هم عذاب عظیم.
إِلَّا الَّذِينَ الّا بعد از چیه؟ آیا الّا بعد از هر دوست؟ یا بعد از یکیست؟ استثناء بعد از جمل متعدده به همه جمل میخورد یا به جمله اخیره؟ حقا استثناء به همه جمل میخورد چون اگر استثناء مربوط به جمله اخیره باشد باید بعد از جمله اخیره باشد و جمله قبلی باید بعدا ذکر شه یعنی اینطور بشه که إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ نمیشد، إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا ، إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا به قول مطلق باید باشد، مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ نباشد چون مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ برای حال پیش از حد است اولا و ثانیا إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا بعد از هر دو ذکر شده بعد از ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا یک و وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ.
إِلَّا به هر دو میخوره یعنی مگر کسانی که قبل از اینکه قدرت بر اونها نه اینکه قبل از اینکه بگیرنش، قبل از اینکه در تحت قدرت قرار بگیرن ولو هنوز نگرفتنشون ولکن میتوانند بگیرند و قبل از اینکه تحت اون قدرت قرار بگیرن فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ، غَفُورٌ رَحِيمٌ هم نسبت به خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا هم نسبت به عَذَابٌ عَظِيمٌ. خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا چیه؟ قتله. پس مرتد فطری اگر توبه کرد قبل از اینکه در تحت قدرت … قرار بگیرد توبش در هر دو بعد قبوله هم در بعد دنیوی و هم در بعد اخروی.
اما سوال که مرتد فطری محارب الله و رسول نیست. عرض میکنیم مرتد فطری در هر حالی از احوال محارب الله و رسول است چرا؟ برای اینکه إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ حالا محاربه الله رو بحث میکنیم. محاربه الله ابعادی دارد بعد درونی، بعد برونی، بعد فردی و بعد اجتماعی. کسی که در درون براش روشن است که الله موجود است و واحد است با این حال محاربه میکند با عقیده وجود الله و توحید الله، جدیت میکند محاربه دیگه، جدیت میکند فعالیت میکند (نظر) صبر کنید صبر کنید صبر کنید یه خورده صبر کنید من فکرشو کردم، جدیت میکند فعالیت میکند که عقیده توحیدی فطری، عقیده توحیدی عقلی، عقیده توحیدی آفاقی و انفسی را بکشد در نفس خودش پس این محاربه دارد با الله چه در بعد الحاد و چه در بعد اشرار که درونیست. به کسیم حرفی نمیزند فرض کنید، با احدی حرفی ندارد تبلیغ الحاد و تبلیغ شرک هم نمیکند اما محاربه درونی و عقیدتی دارد با فعالیتهای گوناگون چه خودی و چه از غیر خود. چه خودش با فکرهای غلط چه با فکرهای غلط دیگران چون محارب جدیته جدیت دارد و سعی دارد و دقت دارد و محاوله دارد که با الله جنگ کند جنگ در اصل وجودش، جنگ در توحیدش، جنگ در شریعتش. حالا چه به دیگران هم بگوید چه به دیگران نگوید این محارب الله هست یا نه؟ مگر محارب الله باید محارب برونی باشد؟ محارب برونی کسیست که هم خودش از نظر عقیده صحیح با الله و رسول محاربه دارد هم دیگران را وادار میکند، این دو بعد محاربه است.
محاربه نباید دو بعد باشد. محاربه بعد اول محاربه درونی و نفسی و عقیدتیست که اون ادله فطری و ادله عقلی و ادله آفاقی و ادله انفسی را استنکار میکند که بدون حق نه شک، شک حق شکیست که قابل زواله اما شکی که ریب است یعنی خود را به شک آوردن و کم کم خود را به یقین آوردن وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ با اینکه نفس فطرت و نفس عقل در درون و آیات آفاقی در برون دلیل است و حجت ظاهر و باهر است بر وجود خدا و توحید خدا و شریعت الله مع ذلک این شخص در درون محاربه میکند با الله بدون اینکه کسی بفهمه. اصلا چنین کسی نداریم اگرم داشته باشیم کسانی که محاربه با الله دارند در درون از کوره برون درآید آنچه در درون است. اینطور نیست که یک شخصی عقیدهاش از نظر کفر و عناد و تخلف و عصیان و … محاربه با الله است دیگه به دیگری تجاوز نکند.
ولکن فرض میکنیم، فرض میکنیم یک فردی پیدا شود که از نظر عقیده درونی محارب با الله و رسول است و دیگری را وادار به محاربه نمیکند این محاربه بعد اول هست یا نه؟ خب هست. وانگهی اکثرا یا کلا صد در صد یا درصد بسیار کسانی که در درون از نظر فطری و عقلی محارب با الله و رسول هستند در برون هم دعوت میکنند قاعدش اینه کسی که جریانی رو معتقد است چه حق چه باطل طبعا دیگران را هم وادار میکند در برخوردی که با دیگران دارد میل دارد دیگران را هم مانند خود بکند چه حق باشد و چه باطل، کم باشد یا زیاد باشد.
بنابراین اصدق مصادیق و اول نقطه مصداقی از مصادیق محاربه با الله و رسول چیه؟ ارتداد فطری. کسی که ارتداد فطری دارد عن علما و عنادا محاربه میکند برخلاف فطرتش، برخلاف عقلش، برخلاف حججش، برخلاف چه ولو تجاوز به برون نکند و به اجتماع ضرر محاربه نزند این نقطه أَوْلَى و قدر مسلم است که اطلاق آیه و عموم آیه نص است در این فرد.
خب این آیه میفرماید که إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ، فقهاء چی میگن؟ فقهاء اسلام کلا الّا آنکه را که ما نمیشناسیم و قولشو ندیدیم، فقهاء اسلام کلات نص این آیه میگن که مرتد فطریست لا تقبل توبته و یقتل، چطور؟ لا تقبل توبته و یقتل کشته میشود و توبهاش قبول نمیشه. و این آیه اصدق مصادیق محاربه الله و رسول کیه؟ کسی که مرتد فطریست.
(سوال) عرض میشود، میرسیم به اونجا، به اونجا نرسیدیم. فعلا در آیه سوره مائده آیه 34 داریم بحث میکنیم 33 و 34.
ببینید إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ آیا مرتد فطری عن علما و عنادا که درونیست محاربش آیا از مصادیق محاربه الله هست یا نه؟ بله. آیا اصدق مصادیق هست یا نه؟ بله. بنابراین طبق این آیه مبارکه شخص مرتد فطری عن علما و عنادا که میداند حکومت مرتد شده و میداند مرتد عن فطرةِ شده و میداند حد اعلی و مصداق اصدقش عن علما و عنادا مرتد شده با اینکه میداند اسلام حق است و ایمان حق است و بین پدر و مادر مسلمان متولد شده در حال تکلیف مرتد عن الاسلام بشود ولو به کسی نگد اینو آیه میگوید إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ.
سوال: سوال شمام بود خب ما آیات دیگری داریم. ما دو آیه دیگر در قرآن شریف داریم که شخص مرتد توبهاش قبول نمیشود الان میخونیم. قبل از خواندن اون دو آیه دیگر یا دلالت واضحه دارد بر اینکه اگر توبه هم کند توبهاش قبول نمیشه؟ یا ندارد؟ اگر دلالت واضحه ندارد که این شخص جهنمیست چون بدون توبه مرده مثلا اگه قراره این حمل بشه. این شخص که مرتد شود جهنمیست و اهل نار است و اهل نجات نیست اگر قابل این حمل است که این شخص بدون توبه مرده است که خب مطلبی نیست چون کسانی که بمیرند کافرند و توبه نکنند البته به حساب کفرشون عذاب میشن.
یا اینکه نخیر بفهمیم اون دو آیه ظاهر است و یا بالاتر صریح است در اینکه اگر هم توبه کند قبل الموت توبش قبول نیست خب این منسوخه. آیه مائده که دلالت صریحه دارد در قبول توبه مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ نمیتواند نسخ کند؟ حکمه دیگه. حکم است این حکم رو نسخ میکند. این حکمی که این شخص رو باید حد زد یا باید حد نزد اگر قبل از آیه مائده نظر کنیم فرض کنیم نصه اون دو آیهای که خواهیم خوند یا ظهور مستقره اون دو آیهای که خواهیم خوند برای این است که اگر هم توبه کند توبهاش حداقل قبول نیست از برای ترک حد فرض کنید اینطوره ولکن نص آیه مائده نسخ میکند این دو آیه رو. حالا این دو آیه رو ملاحظه کنید.
سوره بله؟ صفحه 61 صفحه 61 آیه 90، صفحه 61 آیه 90: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ
لَنْ تُقْبَلَ دیگه. خب لَنْ تُقْبَلَ یعنی حتی الموت دیگه. حتی الموت داره چون لَنْ استعارست دیگه و آیه خب صریح است.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ، حالا إِيمَانِهِمْ یا ایمان فطری باشد یا ایمان ملی باشد.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا مومن بود کافر شد و ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا کفرش زیاد شد.
لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ توبه اینها هرگز قبول نمیشه نه در بعد دنیا و نه در بعد آخرت. حداقل در بعد حد دنیوی قبول نمیشود. بنابراین اگر این توبه کند مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ مشمول لَنْ خواهد بود چون مشمول لَنْ خواهد بود بنابراین این آیه دلیل است بر اینکه مرتد فطری که انحس درکات ارتداد را دارد و انحس درکات محاربه با الله و رسول را دارد این هرگز توبش قبول نمیشد نه در حیات تکلیف قبل الموت و نه در بعد الموت. بعد الموت که توبه زمینه ندارد. در قبل الموت که توبه زمینه ندارد زمینه دارد توبش قبول نمیشود، این یک آیه.
بعد إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ
آیه دوم چی میگه؟ آیه اول بعد از ایمان کافر شدن و ازدیاد کفره پس کفر تنها نیست. اگر کفر تنها بود مطلبی بود ولکن بعد از ایمان کافر شدن و ازدیاد کفر است که ثُمَّ … لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ میگیم این لَنْ حکمه دیگه مگه حکم نیست؟ لَنْ اخبار از واقعیت تکوینی نیست اگر اخبار از واقعیت تکوینی باشد این قابل نسخ نیست ولکن لَنْ حکمه. هرگز خداوند توبه اونا رو قبول نمیکنه. ولکن آیه مائده چی میگه؟ آیه مائده به قول مطلق انحس درکات محاربه با الله و رسوله رو که عرض میشود که مرتد فطری باشد، درونی باشد، برونی باشد، هردوانه باشد همه رو میگد که إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ .
اما آیه دوم إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ ، دیگه ندارد كَفَرُوا … ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا نخیر، كَفَرُوا. مومن بوده کافر شده یا مرتد ملی باشد یا مرتد فطری باشد فرق نمیکند. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ اگر مرد در حال کفر. پس آیه دوم مرگ در حال کفر را محور قرار داده که لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ.
آیه اول مرگ در حال کفر مناط نیست بلکه آیه اول کفر است بعد از ایمان و ازدیاد کفره. میگیم اگر مرگ در حال کفر باشد که توبه جا ندارد اما اگر مرگ در حال کفر نیست مرگ در حال ایمانه ولکن ایمان آورده بعد از ارتدادش و بعد از اینکه ازدیاد کفر کرده بعد از اون آخر سر ایمان آورد ایمان واقعی هم آورد این آیه میگد لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ ولی آیه مائده نص است از نظر اصدق مصادیق و اوضح مصادیق ارتداد که محاربه با الله و رسول است و این محاربه با الله و رسول است، این یک آیه.
آیه دیگر عرض میشود که سوره نساء آیه 137 آیه 137: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا که بالاتر از این میشه و فقط این دو آیه در قرآن داریم برای ازدیاد کفر.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ، آمَنُوا فطریا آمَنُوا ملیا فرق نمیکنه، ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا دیگه غلیظتر از این؟ چند مرتبه ایمان کفر ایمان کفر آخر (نظر) بله؟ بله بله.
ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ ، لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ معنی همون لَنه دیگه، نیست خدا که ببخشد اونها را درسته؟ این حکمه دیگه ولکن وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا ولکن آیه مائده (نور) چی میگد؟ إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا. إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا توبه واقعیست اگر توبه واقعی کند در صورت توبه واقعی خدا میبخشد.
حالا از نظر بعدی در این دو آیه میگیم که کسانی که برحسب آیه اول ایمان آوردند بعد کافر شدند بعد ازدیاد کفر کردند لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ این لَنْ قابل حمله ولو حملم نکنیم منسوخه چرا؟ برای اینکه کسی که مومن شد کافر شد مومن شد کافر شد ما رو این مسخره داره میکنه توبشم دروغه … نیست که. کسی که ایمان آورد از روی ادله بعد کافر شد بعد مومن شد بعد کفرش زیادتر شد بعد تازه مومن شد ما رو این مسخره داره میکنه چون مسخره داره میکند در اون آیه لَنْ در این آیه لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ این توجیحه.
و اما اگر این توجیح هم قابل قبول نباشد آیه مائده به نص در اطلاق نسخ میکند. بنابراین المرتد فطریا هر جور باشد ارتدادش اگر توبه کند و توبه واقعی باشد و توبه واقعی این است که عند رویت بَأْس نباشد اگر این آدمی که مرتد شده است و هرج و مرج کرده گرفتنش یا تحت سیطره قرار گرفت و توبه کرد این توبه ایمان عند رویت بَأْس است و قابل قبول نیست. توبهای رفع میکند عذاب دنیا و آخرت رو که توبه واقعی باشد. توبه واقعی این است که این آدم آزاده هنوز نگرفتنش تحت قدرتم قرار نگرفته اگر نگرفتنش و تحت قدرت قرار نگرفته إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ توبه میکنه و نامه مینویسه طبق نامه شهودم نمیخواد نامه مینویسد که شما که منو نگرفتید تحت قدرتم نیستم، هم تحت قدرت نیستم و هم نگرفتید من اقرار میکنم به توبه و این توبه قابل قبول است ولو شهود نباشد ولو شهود نباشد ولو ادله دیگری هم نباشد صرف این برای اینکه … نداره توبه کنه وقتی که تحت قدرت نیست، تحت عذاب نیست، هنوز نگرفتنش یا نتوانند بگیرنش این نامه نوشتن یا اطلاع دادن اطلاع شفاهی دادن یا اطلاع کتبی دادن که من توبه کردم این توبه قابل قبول است.
(سوال) اگر کسی بدون ترس توبه کند توبش قبوله دیگه. شخص مومن حرفش قبول نیست؟ شخص مسلم؟ شخص مسلم حرفش قبوله چه قبلا مسلمون باشه چه حالا مسلمون. کسی الان مسلمون بشه، الان مسلمان بشه ترسی هم در کار نیست خوفی هم در کار نیست الان شهادتین جاری میکند قابل قبول نیست؟ قابل قبوله.
(نظر) عرض میکنم در صورتی که مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمه یعنی هنوز نه گرفتنش و نه توانستهاند بگیرنش قبل از قدرته نه قبل از … . این سه مرحله است یه مرتبه گرفتنش، یه مرتبه نگرفتن میتوانند بگیرن، یه مرتبه هیچکدوم نیست. مِنْ قَبْلِ اصن قدرت شامل این نیست نمیدونن کجاست اصلا نمیدونن کجاست و اگرم بدونن کجاست نمیتوانند بگیرن. اگر هنوز تحت قدرت سلطه حاکمه قرار نگرفته است پس خوفی ندارد خوف اشد موقع گرفتنه، خوف ترسیدن موقعیست که میتوانند بگیرنش. خوف نیست در موردی که نه گرفتنش و نه میتوانند بگیرن که خوف نداره. در صورتی که بدون خوف توبه میکند این ایمان عند رویت بَأْسه؟ ایمان عادیست و ایمان اختیاریست.
بنابراین حکمی را که ما امروز ثابت میکنیم برحسب آیه مائده به جهات مختلفه این است که المرتد فطریا ولو ده مرتبه کافر بشه، ازدیاد کفر کنه، درونی باشد، برونی باشد اگر توبه واقعی کرد و اصلاح کرد ببینید فرض کنید یه شخص مرتد فطری یا مرتد ملی حالا مرتد فطری که اصدقه، شخص مرتد فطری ارتداد درونی پیدا کرد مردمم مرتد کرد گروهی رو، باز ایمان آورد باز کافر شد ایمان آورد کافر شد مسخره کرد ولیکن یک مرتبه