جلسه هجدهم درس خارج فقه

ادلّه‌ی فقه (قرآن و تحریف)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

از باب وجوب رفع تهمت گرچه این بحث هم کلا واجب است ولکن در مقدمه ای هم واجبی فوق الواجب رو حضور برادران عرض کنیم. مقدمه ای بر مقدمه، امیرالمومنین (ص) که کل ماها خاک کفش اون حضرت هم حساب نمی شویم، تبلیغات معاویه ها ضد اون حضرت به جایی رسید که هنگامی که حضرت شهید شدند در محراب عبادت ماه رمضان در میان شامی ها این مطلب تکرار می شد که علی که کشته شد چرا در مسجد؟ علی که نماز نمیخوند، علی نماز نمیخواند، روزه نمی گرفت چطور در مسجد کشته شده؟

راجع پیغمبر بزرگوار اسلام با اینکه آیات بینات دال بر رسالت فوقی و طهارت فوقی اون حضرت مشهود همگان بود، مثلا ابولهب عموی پیغمبر سد راه بود، هر کس می آمد از دور یا نزدیک می خواست با پیغمبر ملاقات کنه می گفت این برادر زاده من دیوانه است. فلذا خداوند سوره ابولهب نازل کرد ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ﴾ [مسد: آیه ۱] و سومی هم دارد. اولش رسول الله را مشرکی مانند ابولهب اینطور تبلیغ می کرد که دیوانه است، دومش را امیرالمومنین (ص) غیر شیعه ها و تبلیغ زده های معاویه می گفتن نماز نمیخونه، سومش را این خاک پای امیرالمومنین را حوزه های شیعه تهمت می زنند. تهمت می زنند که ایشون (حسبنا کتاب الله) است.

در دو جمله عرض می کنم. در بین ادله شیعیه و ادله سنیه، ادله ای که مجمع علیهاست بین کل فرق اسلامی کتاب است اولا و سنت است ثانیا و نه حدیث سنت، یعنی حدیثی که قطعی الصدور است و قطعی المراد است و تقیه نیست و منسوخ نیست.

حالا مردم در بعد تمسک به کتاب و سنت چهار قسم اند. یک قسم که نه کتاب و نه سنت، اینا مسلمون نیستند اصلا. یک قسم هم کتاب و هم سنت اینا مسلمان فرد اعلی هستند. میمونه دو قسم دیگر. قسمی هستند که سنت اند یا وسیع تر روایت اند، شهرت اند، اجماع اند و تمسک به کتابی ندارند و یک قسم تمسک به کتاب دارند مثلا تمسک به روایت و سنت ندارند. خب این دو قسم هر دو گمراهند.

کسانی که تمسک به روایت و سنت دارند و تمسک ره کتاب ندارند دلیل اول را پشت سر انداختند و کسانی احیانا تمسک به کتاب دارند و تمسک به سنت و روایت ندارند دلیل دوم و ثقل اصغر را پشت سر انداختند، پس اسلامشون ناقص است. حالا باید سوال کرد به حوزه ها به حوزه که آیا اگر بر فرض محال بنده حسبنا کتاب الله ام، آیا گمراهی کسی که حسبنا کتاب الله است بیشتر است یا حسبنا الروایه حسبنا الروایه؟ حسبنا الروایه نه حسبنا السنه.

کسی که فرض کنید حسبنا السنه است، وسیع تر حسبنا الروایه است و با کتاب الله کاری ندارد، کتاب الله رنگی در تفکراتش، بحوثش، نوشته جاتش، دروسش و حوزه اش ندارد، این گمراه است. آیا این گمراه تر است یا اگر کسی پیدا شود  حسبنا کتاب الله صحیح باشه البته، نه عمری، حسبنا کتاب الله می گد فقط قرآن فقط قرآن و به سنت عمل نمی کند، خب اینم صحیح نیست البته صحیح تر مثلا، کدوم حسب شون بیشتره و حال آنکه که بنده حسبنا کتاب الله نیستم، حسبنا کتاب الله و سنت رسول الله هستم، بر حسب آیاتی از جمله آیه سوره نجم ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾ [نجم: آیه ۳ و ۴]

تنطق رسولی و رسالتی محمدی (ص) وحی یوحی است یا تنطق در ثقل اکبر باشد به لسان قرآن یا تنطق در ثقل اصغر باشد به لسان روایات. برای دفع تهمت واجب است. حالا چرا ؟چرا این تهمت را می زنند؟ خب، این چرا رو برمی گردونیم به چرای رسول الله در بین مشرکین که تهمت جنون می زدند و چرای امیرالمومنین در بین بنی امیه می گفتند نماز نمی خونده، آیا واقعا مشرکین پیغمبر رو دیوانه می دونستن؟ نخیر خودشون دیوانه اند، اون عقل العقوله و آیا شامی ها امیرالمومنین را تارک الصلاه می دونستن؟ نخیر میخواستن از اسلام خارج کنند. تا علی را از اسلام خارج نکنند معاویه ها و یزیدها نمی توانند بر تخت خلافت بنشینند، برای دفع مانعه. کورکورانه دانسته و یا نادانسته محمدها و علی ها رو کنار می زنند تا ابوجهل ها و معاویه ها حکومت کنند.

بنابراین با این مقدمه که من حسبنا کتاب الله نیستم بلکه حسبنا کتاب الله و حسبنا السنه هستم، کتاب الله در بعد ثقل اکبر و سنت در بعد ثقل اصغر، چرا تهمت می زنند که حسبنا کتاب الله عمری است؟ چرا تهمت می زنند به روایت عمل نمی کند؟ برای اینکه این فکری که ما داریم و فکر اول نام رسول الله است و ائمه هدی و علمای صالح مسلمان هست، گرچه در اقلیت اند، رسول الله در اقلیت است، علی ها و حسن ها و حسین ها در اقلیت اند، ببینید خب بساط جمع میشه.

اگر معارف حوزه های ما، فقه ما، اصول ما، ادبیات ما، منطق ما، فلسفه، عرفان ما، رنگ بگیرد بر محور قرآن و اصالت قرآنی پیدا کند خیلی حرف ها، خیلی ان قلت و قلت ها، خیلی فتواها، خیلی کتاب ها، خیلی نوشته ها میره کنار. بنابراین احیانا برای حفظ موقعیت ها و انیت ها و انانیت ها و مطالبی که در غیر مبنای کتاب است نشر پیدا کند باید تهمت بزنند که این سنیه، این وهابیه، این حسبنا کتاب الله است و حالا اینکه من ادعا ندارم در تفسیر الفرقان بیشتر از کل روایاتی که در کل کتب تفسیر رسمی و غیر رسمی است در الفرقان ما روایت نقل کردیم. منتها چشم بسته نه، روایاتی که موافق قرآن است قبول، مخالف قرآن است رد، نه موافق نه مخالف قرآن اگر قطعی است قبول، اگر غیر قطعی است رد. این مقدمه رو باید خدمتتون عرض کنم.

حالا آیه ای که میخواستیم بحث کنیم آیه ۱۷۰ سوره اعراف است. از آیات محکمات بینات قرآن که هر دو جهت را سلب می کند و جهات دیگر را اثبات می کند این آیه است که هم انحراف تحریفی را در ابعاد سه گانش برطرف می کند، هم انحراف ظنی الدلاله بودن قرآن را برطرف می کند ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ﴾ [اعراف: آیه ۱۷۰]

دقت کنید در آیه ها، برخورد برخورد روزنامه ای نباشد، برخورد کلامی ابن ادریس و ابن عقیل نباشد، برخورد با کلام خدا باشد. وقتی می گوییم خدا با ما سخن می گوید و خدا تعلیم می کند و خدا در مقام هدایته مطلق مکلمی واقع است، خدا با ما صحبت می کند، ما گوش بدیم خدا چه می گوید، بر حسب آیه ای از آیات قرآن که واقعا از آیات مظلومه قرآن است ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ [اعراف: آیه ۲۰۴] که غلط هم ترجمه شده است و غلط هم تفسیر شده است، ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا﴾ فاسمعوا نیست، له ه نیست، فاستمعوه نیست، فاستمعوه نیست، ﴿فَاسْتَمِعُوا یک، ﴿لَهُ﴾ خب و ﴿وَأَنْصِتُوا اُنصتوا نیست، اُنصتوا ثلاثی مجرد است ولازمه، أنصتوا ثلاثی مزید باب افعال است و متعدیه، انصتوا یعنی ساکت کنید، نه ساکت شوید.

﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ البته بحث زیاد داره این نکته رو میخوام بگم که ﴿وَأَنْصِتُوا انصتوا مفعول هم نداره، مفعول هم درونی است هم برونی. ﴿أَنْصِتُوا ساکت کنید، ساکت کنید افکار غیر قرآنی خود را، دید غیر قرآنی خود را، نظر غیر قرآنی خود را، صدای غیر قرآنی خود را، اعمال غیر قرانی خود را و دیگران را. اگر در مجلسی هستید که قرآن خوانده می شود دیگران صحبت می کنند هم خود را ساکت کنید و هم دیگران را چون خدا دارد صحبت می کند. اگر یک مداحی دارد شعر می خواند شعر مصیبت یا غیر مصیبت می خواند و شما حرف می زنید بدش میاد. آیا خدا دارد حرف می زند برای هدایت شما، برای رهبری شما، هدایتی که واجبه برای کل مکلفین، خدا غضب نمی کند؟

﴿لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ مقابلش چیه؟ اگر استماع له نکنید چه می شد یا ترحمون است و یا ترحمون، به آیات قرآن بر خلاف معمول قرآن کتاب قرائت نیست. به یک استادی گفته بودم آقا شما چیکار می کنید؟ من کفایه مطالعه می کنم دقت می کنم در اون، قرآن خب قرآن رو قرائت می کنم، گفتم بالعکس کن، قرآن را مطالعه کنید کفایه رو اگر میشه برعکس کن، چطور کفایه قابل دقت است، قابل تفکر است با حالی که نویسندش هم خطام کرده، معصوم نیست. اما قرآن که وحی فوقی است و وحی فوق الوحی است و وحی جامع خالد است قابل تفکر نیست؟

﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا [محمد:آیه ۲۴] تدبر نمی کنند در قرآن یا قفل هایی بر دلهاست ﴿أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾ [محمد:آیه ۲۴بله اقفالها، این آیه، جمله کوتاهه از نظر لفظی هم دقت کنید ببینید چه می فهمید؟ ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ﴾ ﴿وَالَّذِينَ﴾ دو بعد دارد، یک بعد کل مکلفین که به حد بلوغ رسیده اند و نقطه آغازین بلوغ اون ها تذکر به قرآن است.

بعد دوم که بعد اقرب است و بعد اقوی ست و بعد خالد ست، بعد مکلفین زمان پیغمبر اسلام اند الی یوم القیامه. خب پس ﴿وَالَّذِينَ﴾ ما در بعد دوم طرح بحث می کنیم. کما اینکه در سوره جمعه دارد که ﴿ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا﴾ [جمعه: آیه ۵] بله کسانی که موظف شدن و مکلف شدن به تورات علما، عقیدتا، عملا، اخلاقا، ﴿ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا﴾ الفاظ را گرفتند و معانی را رها کردند ﴿كَمَثَلِ الْحِمَارِ مانند حمار است که پر از کتاب علمی می کنند و نمی فهمد کاه است، یونجه است، کتاب علمی است، سنگ است، آجر است، خاک است، ﴿مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ﴾ [جمعه: آیه ۵] اشد حمار میشه.

کسانی که باید بیانگر اسلام باشند بر مبنای قرآن، موظف اند قران را بخوانند بفهمند معتقد شوند علما، اخلاقا، عقیدتا، عملا خودشون دیگران ﴿ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ﴾.

حالا در اینجا ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ﴾ الکتاب در قرآن شریف دو مصداق دارد. یک مصداق کل کتاب های وحی که دیروز عرض کردم که مصداق عامه و یک مصداق، مصداق خاص است که قرآنه. قرآن کتاب است، کتاب و سنت. حالا ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ﴾ چرا ﴿يُمَسِّكُونَ﴾؟ چرا یَمسکون نیست؟ چرا یومسکون نیست؟ ما اگه ادبیاتمون درست نباشه که کلید نداریم که قفل ها رو باز کنیم.

مرحوم استادناالاعظم آیت الله العظمی بروجردی (رض) ایشون در فقه شون شعر سیوطی میخوندن، برای اینکه بدانید که بدایند که اینطور نیست که سیوطی خوندید تموم شد رفت. نخیر، اشعار هزارگانه سیوطی هم است خوب اشتباه کم دارد و این باید حفظ باشد انسان. ما به عکس هم حفظ می کردیم، اشتباه حفظ می کردیم (بعد المنادی صح ان لا کعبد عبدی عبد عبدا  لان ان لیس لاکن کان عکس ما لکان من عمل) که البته باید ما ادبیاتمون درست باشه، اگر ادبیاتمون درست نباشه، ما چطور میتونیم که عبارات عربی رو بفهمیم؟

متاسفانه بسیاری از علمای غیر عرب هستند که در ادبیات تعمق ندارن، تفکر اشتباه میکنن، (15:10) عرب ادبیات فارسی نه ادبیات حوزه نه عربی عربی، عربی واقعی مثل کسی که در عرب متولد شده است و در عرب نشر پیدا کرده است و دروس ادب و لغت عرب خونده است و فوق اونها تا بتواند فتوا بدهد در ابعاد گوناگون.

حالا یک سوال، قبل از این سوال ببینید قرآن ادعا نیست واقعیته، قرآن جوری است که یک لفظ، یک حرف، یک نقطه، یک حرکت تا یک کلمه اگر عوض بشد جاش رو برابر پر نمی کند تا چه رسد کلمه دیگر، اصلا پر نمیشه، اگر جای یک کلمه یا یک حرف یا یک آیه قرآن خالی بشود جاش رو هیچ مطلبی پر نخواهد کرد ولو تمام عقلا و علمای عالم جمع بشن چون مطلق نیستن و خدا مطلقه.

حالا بریم سوال ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ﴾ چرا یَمسکون نیست؟ مگر مسک متعدی نیست، مسک متعدی ست، مسک یعنی گرفت او را به طور مماس چون گرفتن دو گرفتنه، یک گرفتنی است که انسان می گیره رها میکنه، این مسک نیست. یک گرفتن به طور مماسه، ببینید این میگیرد و رو نگه میدارد پس والذین یَمسکون (16:22)، فرمود یمسکون اینجا نفرمود برای اینکه باب افعال برای تادیه است معنی دیگه ای نداره باب افعال برای تادیه است اگر یمسکون بود تحصیل حاصل بود، چون یمسکون با یمسکون یک معنی دارد. چون باب تفعیل از برای تکفیر است مادتا و هیئتا. تکفیر در ماده مسک و تکفیر در هیئت مسک. هیئت زمانی، هیئت مکانی، ماده زمانی، ماده مکانی چی میشه؟ ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ﴾ کسانی که به قرآن نگهبانی می کنند، نگهبانی می کنند یعنی قرآن البته مفعولش محذوفه، یمسکون انفسهم نیست، یمسکون غیر هم نیست، یمسکون طرقهم، علومهم، عقایدهم، اعمالهم، فردهم، مجتمعهم، سیایتهم نیست، همه این ها مراده، چون مفعول ذکر نشده اگر مفعول خاصی مراد بود باید می گفت یمسکون انفسهم، یمسکون طرقهم چون مفعول ذکر نشده خدا هم یادش نرفته مفعول رو ذکر نکنه پس هر مفعولی که امکان مفعولیت از برای این یمسکون دارد، هست.

یه نکته، این قرآن را اگر کسی درست برخورد کند، این قرآن نگهبان است و نگهدارنده فطرت هاست و عقل هاست و تدبر هاست، عقیده هاست و علم هاست و اخلاق هاست در شخص و نسبت به غیر شخص اجتهادا یا تقلیدا نگهدارنده دیگرانه و در بعد سوم نگهدارنده مجتمع عام اسلامی ست. سیاست اسلامی، اقتصاد اسلامی، همه چیزی را که همه کس فردا یا مجتمعا، کلا یا جزئا نیازمند به وحی اند، قرآن نگهبان است، نگهبان مطلق است چون صادر از مقام مطلق است. مقام علم مطلق، مقام قدرت مطلقه، مقام رحمت رحیمیه مطلقه، رحمت مثل ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي﴾ [الاسراء: آیه ۹] یهدی چی بود؟ یهدی علته، دیروز عرض کردم.

﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ﴾ پس یمسکون که باب تفعیل است برای تادیه نیست، برای تبیین اون معنای خاصی است که باب تفعیل دارد. اگر برای تادیه باشد افعال کافی است، حرف جر کافی است. یعنی حرف جر برای تادیه در اینجا نیست بالکتابه. تعریف دوم، اینکه معصوم فرمود کسانی که به طور مماس نگهبانی می کنند به وسیله کتاب، به طور مماس مادتا فی کثره، هیئتا فی کثره، تفعیله دیگه، تفعیل کثرته.

کثرت در بعد مادی تمسیک مسک و در بعد هیئت مسک، هیئت زمانی، هیئت مکانی ست. یعنی در کل زمان های تکلیف کسانی که محکم نگه میدارند کتاب را، رها نمی کنند در هیچ بعدی از ابعاد، محکم نگه می دارند، محکم عادی نیست که از دستشون بگیرند. ممکن است چیزی را شما محکم بگیرید ولی از دستتون بگیرن، ولیکن تمام نیروها را، تمام قدرت ها را، تمام فکرها را، تمام مسائل را مصرف می کنند که از قرآن جدا نشوند، با قرآن زندگی کنند، زندگی اون ها کلا زندگی قرآنی باشد در مرتبه اصلی ﴿يُمَسِّكُونَ﴾ چی رو؟ انفسهم، غیرهم، مجتمعهم، سیاستهم، اقتصادهم.

امام زمان که تشریف میارند یاتی بدین جدید و کتاب جدیده، کتاب جدید کدومه؟ غیر این قرآنه؟ همین قرآنه، منتها این قرآن که جسمش، جلدش، الفاظش بر ما حاکم بوده است و نه معارفش، امام زمان با همین قرآن حکومت جهان شمول تشکیل می دهد. کتاب جدید، سنت جدیده علی العرب شدید، عرب نه عرب زبان، بلکه کسانی که بیابانی هستند و از معارف قرآنی دور هستند مکشوف الراس هستند، مشکوف به معارف قرآنی نیستند، خریج از مدرسه استحفاظی قرآن نیستند، بر اون ها شدیده، برای کسانی که دور از قرآن اند، (21:09) داشته باشند عمامه عرقچین، کوچیک، بزرگ، مسلمان، غیر مسلمان، عرب این ها هستند.

﴿الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا﴾ [توبه: آیه ۹۷] کیا هستند؟ اعراب، اصلا لغت عربی را چرا عربی میگن؟ برای اینکه واضحه، بیانه. به قول (21:27) می فرماید که (انما سمی القرآن بالعربی لانه یبین الالسن و لا تبینه الالسن) عربی اونقدر واضح و واضح کننده است که زبان های دیگر را تبیین می کند و زبان های دیگر قادر بر تبیین قرآن نیستند و لذا اگر عربی رو ترجمه کنند چند برابر میشه، ولی فارسی رو ترجمه کنند خیلی کم میشه، خیلی خیلی کم میشه، نیم میشه و لذا خداوند ممتازترین کتاب وحی، کتاب وحی خالص که جامع کل وحی است به زبان عربی نازل کرده، نه برای خاطر اون سوسمار خورها، نه برای خاطر اون عرب ها، نه برای خاطر اون وحشی ها، نخیر، برای خاطر خود این لغت که خود این لغت جامع ترین و کامل ترین و شایسته ترین لغت است و لذا در روایت داریم که لغت اهل جنت لغت عربی است، با عرب ها کاری نداریم، لغت اهل جنت لغت عربی است.

﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ﴾ سوال، این دنبالشه، تتمه رو عرض کنیم ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ﴾ سوال ﴿يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ﴾ عامه، احکام عقاید همه، همه چرا صلاه بعد فقط اومده؟ برای اینکه صلاه وجه دینه،صلاه یک خمیره ای است، یک مجموعه است که نشان گر و نشان دهنده و فهماننده اصل و فرع دین است. خدا و پیغمبر و معاد و اخلاق و کل احکام اصلی و فرعی، همه در نماز جمع است تموم شد (الصلاه عمود الدین ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها) روایتی هم داریم.

بنابراین اول ذکر عام است، بعدش خاص. خلاصه و کلاسه معرفتی در هر بعدی از ابعاد نماز است که تکرار می شود، روزه تکرار ندارد، حج تکرار وجوب هم ندارد، حج وجوبا تکرار ندارد، روزه هر روز نیست و و و جهاد و بقیه. نماز هر روز و هر شب لزوما و ایجابا تکرار باید بکنیم. ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ﴾ [الاعراف: آیه ۱۷۰] مصلح کیه به نظر خدا؟ مصلح به نظر خدا در بعد جمعی یمسکون باالکتابه سنت نیست چون سنت هم مشمول کتابه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ پس واحد است، یکی است و دوتاست و سه تاست.

واحد است کتاب، دو تا کتاب و سنت است، سه تاست کتاب و سنت و نقل مسلم ائمه (ع) سنت رسول الله ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ﴾ [نساء: آیه ۵۹] دوتا شد، ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾ یکی شد، سه تاست و دوتاست و یکی. چون اون دوتای دیگر مشمول نشات گرفته از کتاب الله است.

ولکن کتاب الله نشات گرفته از سنت و از روایات عرض می شود که نیست. خب ﴿إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ﴾ نکته چرا ﴿لَا نُضِيعُ﴾ فرمود؟ ببینید ﴿لَا نُضِيعُ﴾ رو کجا میگن؟ اگر کسی را تکلیفی بهش دادن که این تکلیف عادی است، رفیقم زیاد داره، این اجرش مورد ضیاع نیست و مورد ازاله نیست و مورد اذیت نیست، مورد ازار نیست پس ﴿لَا نُضِيعُ﴾ کجا میاد؟ ﴿إِنَّا لَا نُضِيعُ﴾ در تکلیف بسیار بسیار مهم که محور تکالیف است اولا و ثانیا مخالف زیاد داره. مخالف زیاد داره در این دو بعد، هم تمسیک باالکتاب بسیار بسیار مهم است، اهمیت فوقی دارد، اهم از کل مراحل اصلی و فرعی اسلام است. ثانیا مخالف هم زیاد داره، در طول تاریخ اسلام کسانی که با قرآن نزدیک تر بودند مخالف زیادتر داشتند چنان که در روایت امیرالمومنین می خوانیم.

(صحبت حضار)

این جوابش دوتاست. درست است که بعد از جریان یهوده ولکن، درست است که قبلش جریان یهوده، بعدشم جریان یهوده، ولکن سیاق مطرح نیست در قرآن ﴿يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ﴾، نفرمود یمسکون باالتورات، بالانجیل ببینید الکتاب، الکتاب دو مصداق داره، یک مصداق ضعیف، یک مصداق قوی.

مصداق ضعیفش، سایر کتب آسمانی است. مصداق قوی، مصداق قوی و اقواش قرآن است. وانگهی اگر تمسک به تورات اصلاح است، تمسک به قرآن اصلاح نیست؟ اصلاح تره دیگه. بله حالا یا اولویته. یا دلالت یا اولویت به طور قطعی. اگر ﴿فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ﴾ [الاسراء: آیه ۲۳] می فرماید (ولا تضربهم) استفاده می شود یا نه؟ به طریق اولی حالا یا به طریق اولی یا به طریق عموم لفظ کتاب.

حالا این رو عرض می کردم ﴿إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ﴾ [الاعراف: آیه ۱۷۰] چرا فرمود؟ نفرمود که مرسله الجنه یا نرسله، ما انا، یک انا، یک نا، محققا ما با جمعیت صفات ربانیه ضایع نمی کنیم اجر مصلحین را، چرا اینو فرمود؟ حساب داره، خب برای اینکه تکلیف تمسیک به قرآن، فوق کل تکالیف است اولا و مخالف هم زیاد داره. در طول تاریخ اسلام کل مسلمون ها اکثریت نود و چند درصدشون غیر قرآنند و اقلیت خیلی کم درصدشون قرآنند. فلذا این انا محققا ما، ضایع نمی کنیم اجر مصلحین را.

مصلحین چند دسته اند، یک دسته اصلاح به تمسیک به قرآنند، یک دسته اصلاح تمسیک بالسنه هستند، یک دسته اصلاح تمسیک به روایت ائمه اند ولکن جمعش چیه؟ اصلح المصلحین کیست؟ اصلح المصلحین کسی ست که به ثقل اکبر تمسیک می کند و در نظر ثقل اکبر به ثقل اصغر هم چه در بعد سنت و چه در بعد روایات ائمه اهل بیت تمسیک می کند. ﴿إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ﴾ جواب، جواب این سوال که پس اگر کسی تمسیک به قرآن نکند یا تمسیک ضعیف کند، مسک کند، چون تمسیک عرض می شود که کثرته.

کسی که با جان و مال و فکر و هر قدرتی که هست، فدایی نکند خود را از برای تمسک نیست تمسیکه، از برای نگهبانی به وسیله قرآن کسی این کار رو نکند، اینم مصلحه؟ نخیر مفسده، مفسد زیاد داریم. مفسدین درجاتی دارند، مصلحین درجاتی دارند. درجات مصلحین بر حسب درجات تمسیک به قرآن است و درکات مفسدین بر حسب درکات عدم تمسیک به قرآن است یا تمسیک به ذکر قرآن.

اگر تمسیک به ذکر قرآن است قصورا یا تقصیرا مفسدین اند. اگر تمسیک ضعیف است افساد کمتره، اگر نه تمسیک به قرآن دارند، نه سنت مسلمان نیستند اصلا. ﴿إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ﴾ [الاعراف: آیه ۱۷۰]

در اینجا عرض می شود که روایاتی رو ما نقل کردیم از اهل بیت قرآن شریف. امیرالمومنین (ع) بر حسب نقل سید شریف رضی در نهج البلاغه و این سوال رو ما اینجا باید بکنیم که آقایون مفسرین حدیثی یا حدیثی و غیر حدیثی، چرا هر گونه حدیثی رو نقل می کنند، نهج البلاغه رو نقل نمی کنند؟ سوال داریم چرا؟ آیا نهج البلاغه علی (ع) عقل الاحادیث هست یا نه؟ یه درصد خیلی کمش درست نیست، خیلی کم، توی هزار کلمه یک کلمه. چرا؟ چرا ظلم به امیرالمومنین اینقدر شده است که تالی تلو رسول الله در درجه اولی در تفاسیر پیدا نیست نهج البلاغه از بعد تفسیر قرآن، چرا پیدا نیست؟

همین گلایه را حضرت دارد، می فرماید که (و هنا) این عبارت (وهنا یندد الامام امیرالمومنین علی (ع) باالذین اختلفوا علی قرآن و فی القرآن و ترکوه وراهم ظهریا ممسکین بکل الممسک الا الکتاب) بله عبارت (و لیس ولیس عند اهل ذلک الزمان) چون زمان خیلی وسیعه، زمان خاص نیست (ولیس عند اهل ذالک الزمان سلعه ابذر من الکتاب) هیچ متاع علمی و معرفتی پست تر و پایین تر و ناقص تر و دور تر از قرآن نیست. (31:16) حوزه های ما اینطوره؟ (ولیس عند اهل ذالک الزمان سلعه ابذر من الکتاب الا) بله (ولیس عند اهل ذالک الزمان سلعه ابذر من الکتاب اذا تلی حق تلاوته).

اگر قرآن تلاوت شود، تلاوت قرائت نیست ها، تلاوت تلائیت است ﴿وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا﴾ [شمس: آیات ۱ و ۲] قمر میگه شمس، شمس، شمس یا تبعیت می کنه، تلاوت غیر از قرائته (اذا تلیت) اگر تبعیت علمی و معرفتی شود قرآن اونجوری که خدا اراده دارد، این بدترین علم است، بدترین متاع علمی است، بدترین مباحث حوزه ای است. ولکن اگر مطابق هواها و هوس ها و تحریف های معنوی، مطابق میل انا، مطابق میل هو، مطابق میل هولاء، تحریف شود بر ضد نصی از قرآن نه خیلی خوبه خیلی خوبه. اگر قرآن موافق رای انا است، خیلی خوب است، اگر نیست نخیر بده.

(ولا انفق منه اذا حرف ان مواضعه) اگر مواضع معرفتی قرآن، مواضع معنوی قرآن را تغییر دهند، تحریف شود خیلی خوبه (ولا فی البلاد شی ء انکر من المعروف و لا اعرف من المنکر فقد نبذ الکتاب، حمله فقد نبذ کتاب حمله) حمله قرآن کیا هستن؟ حمله قران کل مسلمونا هستن و در اختصاص علمای اسلام هستند. علمای اسلام که محمل کتاب هستند و وظیفه حمل معارف قرآنی دارند (فقد نبذ الکتاب حمله و تناساه حفظه فالکتاب یومئذ بعهده فریدان منفیان) چطور مداح روضه میخونه گریه میکنیم ولی امیرالمومنین روضه برای قرآن میخونه گریه نکنیم؟

(فقد نبذ الکتاب حمله و تناساه حفظه فالکتاب یومئذ بعهده فریدان منفیان) تهمت بزن، علی نماز نمیخونه، پیغمبر جنون داره، فلان طلبه ای که ۶۰ سال رو قرآن کار کرده این اصلا سنیه، وهابیه اصلا، پس خدا وهابی اوله خدا، وهابی اوله، اولین وهابی خداست بعد پیغمبره بعد ائمه اند (فقد نبذ الکتاب حمله و تناساه حفظه فالکتاب یومئذ بعهده فریدان منفیان و صاحبان مستحبان فی طریق واحد لا مومن).

جا برای تدریس قرآن نداشتیم ما، نداشتیم، هر جا می رفتیم نق و نق و داد و قال و مسجد اما رضا حمله کردن، چیکار کردن، دویست نفر طلبه بودن، حمله کردن شب خانه ما رو سنگ بارون کردن، چرا؟ گناه همینه (فاالکتاب فاهله فی ذلک الزمان فی الناس و لیس فیهم) در میان مردمه، در هر خانه ای چند تا قرآنه (و لیس فیهم) نسخه طبیب برای این نیستش که لفظ فلان دوا رو بخور فلان دوا رو نخور، باید عمل کرد، فهمید و عمل کرد (فاالکتاب فاهله فی ذلک الزمان فی الناس و لیسا فیهم و معهم ولیسا معهم وان الضلاله لا توافر الهدی و یجتمعا) یه نا بینایی بود که نمی دید گفتیم که قرآن رو حفظی؟ گفت حفظ بودم، گفتیم حالا چرا؟ هر چی نسبت به شما نابیناها بیشتره، نابینای چشمی هستی بصیراتا نه، یا نه چرا؟ گفت کفایه رو جدیدا حفظ کردم گفتم بله خب نور با ظلمت نمیسازه، نور با ظلمت نمیسازه، چون مطلق نیست.

(فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَى الْفُرْقَةِ وَ افْتَرَقُوا عَنِ الْجَمَاعَةِ كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَ لَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ، فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا يَعْرِفُونَ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ وَ مِنْ قَبْلُ مَا [مَثَلُوا] مَثَّلُوا بِالصَّالِحِينَ كُلَّ مُثْلَةٍ وَ سَمَّوْا صِدْقَهُمْ عَلَى اللَّهِ فِرْيَةً وَ جَعَلُوا فِي الْحَسَنَةِ عُقُوبَةَ السَّيِّئَةِ وَ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَ تَغَيُّبِ آجَالِهِمْ، حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ الَّذِي تُرَدُّ عَنْهُ الْمَعْذِرَةُ وَ تُرْفَعُ عَنْهُ التَّوْبَةُ وَ تَحُلُّ مَعَهُ الْقَارِعَةُ وَ النِّقْمَةُ).

باز امیرالمومنین در روایت دوم راوی هستند. راوی معصوم از مروی معصوم که رسول الله (ص) هست می فرماید که (فقد قبضه (صلی الله علیه و آله و سلم) الیه کریما وَ خَلَّفَ فِیکمْ مَا خَلَّفَتِ اَلْأَنْبِیاءُ فِی أُمَمِهَا إِذْ لَمْ یتْرُکوهُمْ هَمَلاً بِغَیرِ طَرِیقٍ وَاضِحٍ وَ لاَ عَلَمٍ قَائِمٍ کتَابَ رَبِّکمْ فِیکمْ، مُبَیناً حَلاَلَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ) همه رو خودش بیان میکنه (وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْکمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ) همه رو بیان می کند.

خب این مقداری که در این آیه ما فرصت بود بحث کنیم البته بحث عمقی و بحث کلی که به طور مطلق باشد با مراجعه کنید به تفسیر کنید، اینم یک آیه.

آیه دیگر که آقایون روش فکر کنید آیه دهم سوره شوری ست ﴿وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ  ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾ [شوری: آیه ۱۰] تتمه ای بود که از آیه قبل یادم رفت عرض کنم. خب ببینید ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ﴾ [الاعراف: آیه ۱۷۰] اگر کتاب محرف باشد و بدتر اگر کتاب ظنی الدلاله باشد، اینکه اصلاح نیست که، این که کار واجب نیستش که، کار مستحب نیستش که، کار مباح نیستش که، کار حرامه، حرام است به نص آیه مبارکه سوره اسراء ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ [الاسراء: آیه ۳۶].

اگر قرآن محرف است علمی نیست، اگر قرآن ظنی الدلاله است علمی نیست. قرآن محرف معاذ الله و قرآن ظنی الدلاله معاذالله به نص آیه سوره اسراء حرام است تبعیت ازش ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ و این آیه از آیاتی ست که شبه ندارد دیگه، متشابهات نیست که، بنابراین با این صغری کبری عرض می شود که این دوتا آیه تناقض میشن ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ﴾ کسانی که قرآن را می گیرند کیان؟ فقط کسانی که زمان پیغمبرند؟ نخیر، کل مومنین. کل مومنین قرآن در طول زمان و در ارض زمین که وظیفه دارند تمسیک به قرآن بکنند، اگر این وظیفه واجب است، چطور واجب است و حال اینکه علم نیست ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ محرف قابل اعتماد نیست، ظنی الدلاله قابل تمسیک نیست، به دلیل عقل و به دلیل خود آیه.

(صحبت حضار)

ما تاویل بحث رو نمی کنیم، ما نص بحث می کنیم، ما حرم رو بحث می کنیم، ما نص رو بحث می کنیم. میگن عرض می شود که (ثبت الارض ونقش). ما بعد اول را که بعد عمومی کل کسانی است که لغت عربی را می دانند و یا می توانند بدانند ما اون رو داریم بحث می کنیم، متون مال دیگرانه، تاویل مال دیگرانه.

امیرالمومنین (ص) که راویش امام حسین است که (إنَّ كِتابَ اللّهِ عَلى أربَعَةِ أشياءَ عَلَى العِبارَةِ وَ الإشارَةِ وَ اللَّطائِفِ وَ الحَقائِقِ فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ  وَ الإشارَةُ لِلخَواصِّ وَ اللَّطائِفُ لِلأَولِياءِ وَ الحَقائِقُ لِلأنبِياءِ) یادم هست نجف بحث داشتیم که گفتیم (اللهم اجعلنا من العوام) چون عوام در نظر امیرالمومنین کسانی است که عبارات قرآن را، عبارت غیر لفظه ها بله (فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ العباره) هی لفظ  لفظی است که معنی تحت اللفظیش پیداست، لفظی که معنی تحت اللفظیش پیدا نیست عبارت نیست لفظه، دلیل دوم، والاشاره اگر مراد عبارت فقط لفظ است بعد از لفظ معناست و (40:41) اشاره آن اشاره اول لفظ است بعد معناست بعد اشاره است بعد لطیفه است، پنج تا میشه خب یعنی عوام مسلمون ها کسانی هستند که معانی تحت اللفظی کل قران را بدانند، ما هنوز به درجه عوام نرسیده ایم.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا والسلام علیکم و رحمه الله

اللهم صل علی محمد و آل محمد