پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه بیست و چهارم درس خارج فقه

ادلّه‌ی فقه (عصمت علمی با قرآن)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

﴿اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾ [آل عمران: آیه ۱۰۳] اولا تبریک عرض می کنیم مولد ام الائمه النقباء النجباء، حضرت صدیقه طاهره (س) را که از اوائل یا از اواسط بحث هم راجع به ایشون صحبت هایی داریم و ثانیا توضیحا و تکمله نسبت به آیه آل عمران.

آنچه حقا با دقت و بررسی کامل مستفاد می شود از این آیه و آیاتی که در باب اعتصام بالله است، ﴿حَبْلٍ مِنَ اللَّهِ﴾ است، این بوده و هست که امکان وجوبی دارد از برای کل مکلفین به قرآن که عصمت حاصل کنند به وسیله حبل قرآن. البته با درجات و مراتبی که دارند. درجه علیای عصمت به حبل قرآن درجه محمدیه (ص) (اللهم صل علی محمد و آل محمد) است که ظاهر قرآن، باطن قرآن، تاویل قرآن، همه قرآن بدون کم و زیاد در عقل و روح و فکر و علم و عقیده و عمل رسول الله (ص) مدغم است.

اعتصام در مرحله دوم، عصمت مرحله دوم است که به وسیله ۱۳ معصوم دیگر که از جمله زهرا (س) ست، حاصل شده است. اعتصام مرحله سوم مورد امر وجوبی ست از برای کل مسلمین و این اعتصام حداقل دارد، حد اوسط دارد و حد اکثر دارد.

حداقل اعتصام بحبل الله، اعتصام علمی ست چون تا علم به معارف قرآن حاصل نشود مجالی از برای عقیده به اون نیست و تا عقیده بعد العلم به معارف قرآن حاصل نگردد مجال از برای عمل معصوم نیست. عقیده معصومه که با  اعتصام علمی به حبل الله حاصل می شود مرحله دوم است. عمل معصوم، عمل بی خطا، عمل بدون کم و زیاد مبتنی است بر عقیده معصوم بحبل الله، چنانچه عقیده معصوم به حبل الله مبتنی ست بر علم معصوم به حبل الله.

توضیحا برای اونچه دیروز عرض کردیم و در حال انفجار سخن عرض کردیم و تفسیرهای گوناگون می شود ﴿إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ﴾ [قیامت: آیه ۱۹] خود گوینده اگر بیان کند و بیانش صادقانه باشد قابل قبول است. علمای اسلام اعم از علمای سنی و شیعه فرق هایی دارند و موافقت هایی دارند. اختلاف علمای سنی با مبانی کتاب و سنت بسیار زیادتر است از اختلاف علمای شیعه و در جمله مختصره در غوص فی البحار یادداشت شده است یک یا چند جا که احیانا یک حدیث از صحاح سته که سنی ها نقل کردند، خرافتش، بطلانش بیشتر است از کل خرافات احادیث شیعه.

البته خرافه درکات دارد، نور درجات دارد، ظلمت درکات دارد، درکات ظلمت یکسان نیست، درجات نور هم یکسان نیست، چنانچه درجات عصمت هم یکسان نیست.

حالا علمای حوزه های سنی و لا سیما علمای حوزه های شیعه که به حق نزدیک ترند چون دارای مقام ولایت در بعد سوم هستند و  اون ها نیستند و پیرویشون از ائمه اهلبیت بسیار بسیار زیادتر است از اون ها که پیروی ندارند و یا کم دارند، این علما هم دارای مراحلی هستند.

مرحله اولای ازاین علما که مرحله علیاست مرحله الیق است، مرحله اوجب است، گرچه کم است و در اقلیت است این است که باید تالی تلو رسول الله و ائمه معصومین (ع) بود ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾ [الاحزاب: آیه ۲۱] اسوه حسنه به رسول الله اسوه علمی ست که بر مبنای قرآن و سنت است، اسوه عقیدتی ست بر هر دو مبنا، اسوه عملی است بر هر دو مبنا.

بنابراین علمای طراز اول اسلام که نوعا گمنام هم هستند، بسیار کم اند، نامشون کم برده می شود و اگر نامشون برده شود احیانا و اموتا متهم اند، کما اینکه مولای بزرگوار ما امیرالمومنین (ص) متهم بود که علی که نماز نمیخوند، چطور در مسجد کشتنش؟ کسی که نماز نمیخونه در مسجد کشته نمیشه. اینا درجه اول.

درجه دوم از علما کسانی هستند که اعتصام صحیح بحبل الله ندارند. اعتصام صحیح به سنت رسول الله ندارند. بلکه بر مبنای پیش فرض ها، پیش فکرها که نقش گرفته از شهرت ها و از روایات است و از اجماعات است و حتی از ضرورات ولکن مخالفت با قرآن دارد، این ها روی اطمینان، اطمینان این که در فلان مطلب که شهرت فتوایی ست یا اجماع محصل فتوایی ست یا بالاتر ضرورت فتوایی ست، فتوا هایی که به ما رسیده است بنابراین ما مراجعه به قرآن نمی کنیم چون اطمینان داریم که این ها مخالف قرآن فتوا نداده اند اما با عدم مراجعه به قرآن که تقصیر است اما تقصیرش زیاد نیست و تقصیر زیاد نیست برای اینکه اطمینان دارد حوزه ها این ها را عادت دادند، وضع دروس، وضع افکار، وضع مراجعات به روایات و اقوال به اکثریت مطلقه عادت داده است که اطمینان کنند به شهرت ها و اجماعات و بالاترش ضروریات. این ها مقصرند اما مقصر کافرانه نیست.

دسته سوم کسانی هستند که می دانند فلان شهرت، فلان اجماع، حتی فلان ضرورت بر خلاف کتاب الله است. وقتی می داند یک یا دو یا چند فتوا که احیانا ضرورت فتوا هم هست از کسانی که فتواشون نقل شده است، می دانند که بر خلاف کتاب الله است اما کتاب الله را توجیه می کنند که توجیهشون تقبیح است ولکن شهرت را، اجماع را، ضرورت را توجیه نمی کنند این تقصیرش بالاتر است.

دسته دیگر کسانی هستند که قادر بر توجیه نیستند به هیچ وجه توجیه اگر کنند مقدور نیست با نص کتاب الله مخالفند. با اینکه اطلاع دارند در کتاب الله ﴿حُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾ [نور: آیه ۳] است و توجیه شده اند که نص قرآن تحریم می کند نکاح زانیه را برای غیر زانی و انکاح زانی را برای غیر زانیه این ها کافرند مسلمان کافر نداریم، عالم کافر نداریم، شیعه کافر نداریم، حتی سنی کافر نداریم ولکن

(صحبت حضار)

این مقصره چرا؟ برای اینکه یا خدا نفهمیده است معاذالله یا علمایی که اجماع کرده اند نفهمیده اند یا هر دو نفهمیده اند. می شود گفت خدا نفهمیده است، علما فهمیده اند؟ نخیر، علما نفهمیده اند روی اعتماد است، اعتماد به شهرت روی ظاهری که موجب باور است ولی مقصرند باز.

مطلبی که باید گفت این است که که فرض کنید علمای حوزه های مطلبی است که باید توجه داشته باشید، روی حساب میشه کرد لفظا و معنا. علمای حوزه های شیعه و سنی که غیر از درجه اول اند، درجه اول علمای اسلام هستند که بر مبنای صحیح صراط مستقیم کتاب الله، اونجور که قرآن دلالت دارد، دلالتش دلالت معصومه است، مدلولش معصوم است، به دست آوردنش معصوم است، اونجور فرض نموده اند، کتابا اختلاف ندارند که این مطلبی ست.

کما اینکه آیا خود معصومین چهارده گانه در قرآن اختلاف دارند؟ حتی اختلاف مراتب هم کم دارند یا ندارند. معصومین چهارده گانه که اولنا محمد آخرنا محمد اوسطنا محمد کلنا محمد، بر حسب روایت ولی عصر (ص) این ها اختلاف دارند در کتاب و سنت؟ ندارند. در متن اولش، متن دومش، بطونش، تاویلاتش، حقایقش اختلاف دارند؟ نخیر، چرا برای اینکه اضافه بر عصمتی که ظاهر قرآن و باطن قرآن به اون ها دست می دهد عصمت ربانیه هم دارند. در ابعاد گوناگون عصمت ربانیه ممتازه فوق بشریه دارند. ولکن در بعد عصمت ربانیه بشریه با حبل الله که بالاترین درجات عصمت است که قرآن است می توانند و باید انجام بدهند و واجب است که عصمت علمیه و عقیدیه و عملیه به قرآن حاصل کنند این درجه اول.

ولکن آیا این درجه اول که هستند و کم هستند وظیفه دارند تبیین کنند برای این، آیا اگر صد نفر در دریای خزر در حال غرق اند شنا بلندند، شنا بلد نیستند، دورند، نزدیکند، بالاخره حال غرق اند، اگر یک شناگر و شناور قوی نیرومندی باشد بتواند هر صد نفر رو نجات بده واجب است نجات بده یا واجب نیست؟ این شناگر قوی نیرومند که در عمق آب های دریا می تواند برود هم خودش خلاص شود و هم دیگران را به درجاتهم و به مراحلهم نجات بدهد آیا تکلیفش یک بعدی است که خودش را نجات دهد یا باید دیگران رو نجات بده؟

دیگران اعم است از دیگرانی که عمدا می خوان خودشون رو غرق کنن کم اند، سهوا، سهلا، با سهل انگاری که زیادند. آیا واجب است اینها رو نجات بدیم یا نه؟ بله.

حالا چنانکه بر رسول الله (ص) در طول ۲۳ سال دعوت واجب بود و عمل کرد اعتصام بحبل الله را که خود داشت در مرحله اعلی، دیگران را امر کرد و وادار کرد و تشویق کرد که اعتصام بحبل الله که کتاب و سنت است پیدا کنند همچنین اگر در زمان تغیب عصمت طاهره که ما هستیم، هزار و چند صد سال است و شاید هزار سال و بیشتر هم طول بکشد، در بین این چند هزار سال که عصمت علیای ربانیه منفصله از مسلمین که قرآن است وجود دارد، آیا کسانی که این دریافت را کردند و این صراط مستقیم را طی کرده اند فقط خودشون؟ فقط فتوای من؟ فقط نظر من؟ فقط حرف من یا نه صاحب فتواها، صاحب رساله ها، فیلسوف ها، عرفا، مفسران، محدثان که علمای اسلام هستند اون ها رو وادار کنند، روشن کنند؟ روشنگری واجب است و اگر روشنگری قلمی و زبانی و بحثی، هر روشنگری قانع کننده بشود تبعا علمای اسلام زیر بار میرن. گرچه بعضی ها هستند برای حفظ مقاماتشون زیر بار نمیرن اون ها چه هستند؟ تعبیر عرض می شود که از اسم بردن اون ها و توصیف اونها عاجز است اما اکثرا اینطور نیستند.

اگر فرض کنیم که یک چشمه آب شیرین بسیار عالی جوشان فوار هست، اهل قم اطلاع ندارند، مومن اند، مسلمان اند، ازشون عادل است، مرجع است، فقیه است، طلبه است  و و و تشنه اند ولی اطلاع ندارند، حالا که اطلاع ندارند مجبورند آب شور قم بخورند یا تشنه باشن. اگر یک بچه ای، یه طفلی گزارش بدهد به همه مسلمین مردم قم که یک چشمه آب شیرین است که برای شما کافی است، اگر این بچه ملکف باشد واجب است بگه یا نه؟ بله، بعد واجب است قبول کنند یا نه؟ بله. مگر خیلی اقلین، اون کسایی که اقلیت دارند در حماقت، در بیشعوری، در بی دینی، وجود ندارند در بین مسلمون ها.

بنابراین واجب حتمی رسالتی و نه رسولی، واجب حتمی کسانی که این صراط مستقیم را طی کرده اند یا قدم هایی در این صراط مستقیم گذاشته اند ولو در اقلیت اند، ولو تبلیغات ضدشون زیاد است، ولو جو به ضدشون تاریک است، ولو ولو ولو، ولکن کسانی که اهل قرآن هستند و می دانند قرآن مهجور است و حوزه ها از قرآن دور است واجب است لسانا، قلما، عملا، علمای اسلام را توجیه کنند یا قبول می کنند که اکثرا چنین است یا قبول نمی کنند و اگر ما این صراط مستقیم را در زمان غیبت عصمت طاهره طی می کردیم، این همه اختلافات، این همه وقت تلف کردن ها، این همه اموال تلف کردن ها، این همه احوط و اقوی و اولی و فیه ترک اولی ما نداشتیم.

واقعا اگر احکام خدا فهمش اینجور مشکل است که اینقدر تناقض پیش بیاد که این خدا نیست، خدا نیست، این بشر عادی هم نیست. بشر عادی وقتی صحبت می کند و لغت بلده، شما فارسید با لغت فارسی. با لغت فارسی به پدرتون مادرتون، عیالتون، فرزندتون، چیزی رو می گید که از او توقع دارید و میخواهید، مطالبه دارید. آیا با لغتی که بفهمد مطلب رو میگید یا با لغت گنگ؟

خدا که در درجه علیاست از نظر دال و مدلول احکام حرام، احکام حلالش را در متن که کتاب است و در حاشیه که سنت است درست بیان فرموده است یا نه؟ بله پس ما هم باید درست بگیم. مایی که میخوایم بریم تهران، دور کره زمین می گردیم تازه از ابرقو سر در میاریم، آقا جاده اتوبان صافه، این جاده اتوبان صاف رو یا پیاده یا با ماشین یا با چرخ یا بالاخره یا با هر چه این جاده صاف است. ما چرا صراط مستقیم تمسک و اعتصام بحبل الله که قرآن است رو گذاشتیم کنار و موجب انحرافات و خرافات زیادی شده ایم.

شناخت خدا، شناخت پیغمبر، شناخت پیغمبران، شناخت ائمه، شناخت احکام، شناخت دنیا، شناخت آخرت به طور معصوم در دلالت معصومه قرآن و سنت وجود دارد، پس چرا اختلاف داریم؟ مثلا امروز که بنا هست به مناسبت فردا که ولادت با سعادت مادر عزیزمون زهرا (س) صحبت کنیم، راجع به همین زهرا سه نوع روایت داریم، سه نوع، افراط، تفریط، حد وسط. در روایت شیعه متاسفانه. آقا در روایت سنی تفریط و اهانتی که به مقام عصمت و عدالت زهرا (س) شده است چنین نداریم که در روایت شیعه داریم.

۱۳ روایت در باب کیفیت معاشرت زهرا (س) مع علی ما داریم، ده روایتش فحشه. آقا کتاب بحار الانوار، کتاب شیعه، مفصل ترین کتاب حدیثی شیعه، ده روایتش نسبت هایی به زهرا (س) می دهد که مسیحیا ندادند، یهودیا ندادند، مشرک ها ندادند، ملحدها ندادند، سنی ها ندادند، خیلی کم، ده روایت از سیزده روایت که سه تاش بینابینه، ده روایت نسبت خلاف عدالت، خلاف انسانیت، خلاف اخلاق تا چه رسد مقام عصمت علیا.

به عقیده ما اگر در صراط مستقیم شناخت ها قرار بگیریم بر مبنای کتاب و سنت، مقام عصمت علیای زهرا (س) بدون اغراق، بدون مبالغه، بدون افراط، بدون تفریط، تالی تلو رسول الله (ص) است و از مقام عصمت های کل انبیاء حتی اولی العزم بالاتر است. فاطمه در مقام عصمت در ابعاد گوناگون عصمت منهای وحی مماس که به فاطمه وحی مماس نبود، الهام بود، به ائمه وحی مماس نبود، الهام بود، برای همین الهام، الهامی که در ابعاد سه گانه دارای عصمت علی است فاطمه از ابراهیم ابراهیم تر است، از موسی موسی تر است، از عیسی عیسی تر است، از جبرییل جبرییل تر است، از میکاییل میکاییل تر است، از روح که زعیم الملائک است روح تر است اما همین فاطمه که در لسان کتاب اجمالا از جمال میاد و در کتاب و سنت متواترا، از لسان شیعه و حتی در یک آیه، آیه تطهیر، در آیه تطهیر حدود هزار سند، در سوره احزاب من نقل کردم، هزار سند از کتب سنی، از کتب شیعه کمتر نقل کردم، دلیل است بر اونچه را از آیه تطهیر می فهمیم ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ [الاحزاب: آیه ۳۳] عنکن نیست.

۲۳ ضمیر جمع مونث قبله ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ﴾ [الاحزاب: آیه ۳۲] ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ﴾ نساء النبی، هن، کن، انتن، ۲۳ ضمیر جمع مونث است. اما در نیمه دوم آیه تطهیر که آیه ۳۳ سوره احزاب است ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾ باز زنان ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ﴾ [الاحزاب: آیه ۳۳] خدا مذکر و مونث رو تشخیص نمیده؟ خدا به مونث رو مذکر حساب می کنه و بالعکس مثل ﴿يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي﴾ [یوسف: آیه ۲۹] آیا می شود سیاق استغفری، اعرض هم عرضی می شه؟ یوسف مذکر ضمیر مونث میشه؟ ضمیر مونث یوسف مذکر میشه؟ (22:44)

عبارات قرآن حتی نقاطش، حرکاتش، جاهاش تمام حساب شده در بعد اعلی عصمت ربانی ست و این ادعا نیست. حدود هزار حدیث داریم که فی الجمله اشاره می کنم. این قضیه رو نقل کنیم از زمانی که مکه مکرمه بودیم بعدش در مسجدالحرام درس می گفتم و از جمه اعتراضی هم شدش که شما چرا میگید که عنکم نساء اهلبیت نیستند؟ عنکم رجال اهل بیتند و فاطمه رو وارد می کنید؟ گفتم به دو دلیل. یک دلیل ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ﴾ اهل البیت، اهل البیت الرسالت المحمدیه است، اهل بیت محمد نیست، اهل بیت رسول نیست، اهل بیت رسالت محمدیه است که نقطه اولاش خود محمد (ص) است و نقاط بعدیش ۱۳ معصوم اند، وانگهی کُم دارد در اینجا پس زن ها رفتند، کنار زنان که رفتند کنار، بنابراین رجال اهل بیتند.

رجال اهل بیت در اون موقع که شایستگی داشتند بالفعل مخاطب این آیه باشند، سه نفر بودن علی (ع)، حسن (ع)، حسین (ع)، گفت چرا فاطمه رو داخل می کنید؟ گفتم به عللی که حالا وقتش نیست و از جمله هزار سند از احادیثی که مستند است به برادران اهل تسنن، کلمه واحده، آنچه را که در الجمع بین الصحاح سته نقل می کنم. کتابی است به نام الجمع بین الصحاح سته که من اصح ما اصحه الی عایشه، از صحیح ترین، خودش میگه، از صحیح ترین احادیثی است که نسبت داده شده است به عایشه اینه، البته عایشه راست و دروغ میگه ولی اینجا مقداریش راسته، مقداریش دروغ.

میگد (کان یومی) دروغ میگه یوم او نبود، حدیث کساء و آیه تطهیر یوم او نبود، یوم ام سلمه بود، حالا باشه کان یومی ( کان یومی و کان رسول الله (ص) عندی) خب عندی چی؟ بله عایشه میگد که پیغمبر بزرگوار یک حالت خاصی پیدا کرد و در اون حالت خاص فرمود برید دنبال علی، علی بیاد، دوم دنبال حسن، حسن بیاد، دنبال حسین، حسین بیاد، یعنی به چهار طرف فرستاد یه نفر میخواد بگه فاطمه فاطمه است، حسن حسن است، علی علی است،حسین حسین است. فاطمه منهای بنت رسول الله فاطمه است، علی منهای رسول الله علی ست البته با رسول الله قوی تر میشه کامل تر میشه، حسن تر میشه حسین تر میشه، یکی یکی فرستاد حالا جمع شدند، بعد فرمود کسای یمانی من رو بیارید. کسای یمانی رو آوردند انداختند رو سر چهارتا و خودش پنجمی بعد دست ها بلند کرد (اللهم هولاء اهل بیتی و اطهر عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا).

خدایا اینها اهل بین من اند، تمام رجس ها رو از اون ها دور کن و تمام طهارت ها رو به اون ها نزدیک کن، فنزل جبرییل و هذا الآیه، نزل جبرییل و هذا الآیه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ [الاحزاب: آیه ۳۳].

اینکه ما متاثر میشیم برای ظلم هاییه که به فاطمه (س) شده از طرف ما شیعه ها، سنی ها و عمر ها، عایشه می گوید که من این رو در احتجاج مسجد الحرام گفتم به سنی ها و قبول هم کردند. عایشه می گوید که (و انا من اهل بیتک یا رسول الله؟) منم از اهل این بیت هستم، بابا الان تو مونثی مذکر ها اومدن؟ (و انا من اهل بیتک یا رسول الله قال لا سنحی سنحی سنحی) سه مرتبه گفت، گفت (سنحی سنحی سنحی انت علی مکانکه انما اراد الله تعالی بهذه الآیه ان و علی و فاطمه والحسن والحسین (ع)) اراده خدا اینه.

حال این ها در مرتبه علیای عصمت اند، در مرتبه علیای نفی رجس اند، در مرحله علیای اثبات طهارت اند. خب اینه. خب به این آیه چیکار کنیم؟ دیروز یکی از برادرانی که هستند یه چندتا کتاب آورده بود سوالاتی داشت، یه کتاب چهل آیه راجع به فاطمه، آقا چهل تا هر چهل تا دروغه فقط یکیش راسته، چه خبرته آقا جان؟ دروغ هرچه زیادتر بشود دروغ کلفت تر میشه، چهل آیه برای فاطمه ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ﴾ [آل عمران: آیه ۴۲] بابا اینکه مریم (س) است نه فاطمه، چته؟ کجا میری؟ یا به قرآن استناد نمی شود یا می شود بدتر.

اگر به قرآن استناد نشود و دروغ گفته شود بهتر است تا به لسان قرآن دروغ بگه انسان. اگر شاه علیه لعنت الله شیطنت کند به عنوان شاهنشاهی بد است اما به نام اسلام و جمهوری اسلامی ظلم کردن این بدتر است و بد از بدتر است. اگر به قرآن استدلال نشود و حماقت شود، بد است ولکن به قرآن استدلال کرد و حماقت گردد بد اندر بدتر است.

سوال کردیم از کاتولیک های بیروت که مرحله بعد، از گفتش که فاطمه شما بعد از مریم ماست، مریم ما بالاتره، گفتم چرا؟ گفت مریم در چند جای قرآن گفته شده و فاطمه شما هیچ اسمش برده نشده، گفتم علت داره. اصلا در قرآن اسم هیچ زنی جز مریم برده نشده. علت داره برای اینکه به مریم یهودیا طبق نص تورات نسبت زنا دادند، نسبت زنای به این معصومه طاهره رو باید چی دفع کند؟ باید انجیل، انجیل دفع کرده پس (29:06) بله ولکن ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ﴾ قرآن بلد بود، حافظ بود، حافظ قرآن بود مسیحی کاتولیک بود ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ [آل عمران: آیه ۴۲] گفتم نساءالعالمین کی؟ بعد گفتم که آقایون فلان اعلم العلماست یعنی اعلم گذشته، حالی، آینده نه؟ فعلیه (29:27)

ولکن گفتم بهش، ولکن فاطمه (س) لفظ اسمش در قرآن برده نشده، چون داعی نبود، چون نسبت به فاطمه، نسبت بد، نسبت خلاف عدالت ندادند تا چه رسد به نسبت های بالاتر. ولکن آیه تطهیر رو به این مضمون که عرض کردم مفصل تر براش توضیح دادم و تفسیر کردم و روایات رو ساکت شد.

حالا راجع به فاطمه (س) افراط است تفریط است و امر بین الامرین اول اسماء اون حضرت رو که از بحار الانوار من استخراج کردم. از جلد ۴۳ صفحه ۲۹۴ و به بعد باب کیفیت معاشرت ها مع علی (ع)، حالا اول اسماء حضرت چطور اسماء رو هم غلط معنا کردن، فاطمه، می گوید (فاطمه لانها فطمت عن النار) بابا فاطمه فاعل است، مفطومه نیست. دو سه روایت داریم که (انما سمیت فاطمه لانها فطمت علی الناس) بابا فطمت این اسم مفعوله، فعل مجهوله، بلکه باید اینطور معنا کرد (فاطمه لانها فطمت نفسها و ذریتها و شیعتها عن النار) فاعل است، خب حالا کاری نداریم.

(فاطمه، الصدیقه، المبارکه، الطاهره، الزکیه، الراضیه، المرضیه، المحدثه، الزهراء، البتول، الحسان، الحره، السیده، العذراء، الحوراء، مریم الکبری، النور، السماویه، الحامیه، ام الائمه) اینا اسماء. خب هرچی اسماء زیادتره معانی زیادتره. حالا روایاتی که ما خواستیم اشاره کنیم. از این ۱۳ روایت که مجلسی نقل کرده است ۱۰ روایتش مناسب با عدالت نیست تا چه رسد به عصمت. حالا یکیش روایت اول.

روایت اول، شماره یک (ان ابی حریره قال صلا بنا رسول الله (ص) الفرش ثم قام بوجه کریم) نماز رو فرش می خوندن با چهره خیلی ناراحت و عصبانی برخواستند (و قمنا معه حتی سار منزل فاطمه (ع)) حتما چیزی بوده که پیغمبر ناراحته  (فابصر علی نائما بین یدی الباب علی الدقا) علی خارج خانه روی خاک خوابیده، خاک به سر جاعل این روایت. علی معصوم با فاطمه معصومه اینقدر اختلاف داشتند اینقدر زد و خورد داشتند که علی خارج خانه رو خاک خوابیده؟ (فابصر علی نائما بین یدی الباب علی الدقا) خاک (فجلس نبی و جعل یمسح التراب ان ظهره) رو خاک خوابیده، پیغمبر اکرم شروع کرد خاک از پشت علی پاک کردن، (فیقول قم فداک ابی و امی) فدای تو علی جان پدرم و مادرم چون پدر مادر پیامبر معصوم نبودند (یا اباتراب ثم اخذ بیده و دخلا منزل فاطمه فمکثا هنیئه ثم سمعنا ضحکه عالیا ثم خرجنا علینا رسول الله (ص) فوجه مشرف فقلنا یا رسول الله دخلت بوجه  کلی و خرجت بخلافه فقال کیف لا افرح فقد اصلحت بین الاثنین احق عن اقصی) پس اختلاف داشتند، اختلافات رو حل می کنه، گاه اختلاف از رختخواب دور کردن است، از اتاق دور کردن است، تو حیاط، گاه اختلاف جوری است که زن اونقدر قوی است که مرد رو بیرون میکنه توی کوچه تو خاک میخوابه.

خب این ﴿وَلَا تَنَازَعُوا﴾ در قرآن خطاب به کیه؟ ﴿وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ﴾ [الانفال: آیه ۴۶] خطاب به چیه؟ نزاع کردن حرامه، تازه راجع به امر دنیوی نزاع کردن حرامه تا چه رسد نسبت به امری که خدا کرده است امیرالمومنین اطاعت کرده است یا امر وجوبی یا مستحبی و فاطمه این روایت نه فاطمه اسلام، فاطمه این روایت اوقاتش تلخ شده است که چرا علی زن گرفته، چرا علی کنیز گرفته، چرا علی چیکار کرده، این حدیث اول و عجیب اینه که مجلسی که میخواد توجیه کند میگد بله بین معصوم اختلافه شاید وجهی باشه که ما نمی فهمیم، خیلی نفهمی می خواد، خیلی نفهمی می خواد واقعا، این اول. اگر اهانت به علی بشه اهانت بیشتره یا اهانت به زهرا (س) بشه؟

حدیث دوم (عن حبیب بن ابی ثابت قال کان بین علی و فاطمه کلامه) این تنازعه، اختلافه، دو تا معصوم با هم اختلاف دارند، دو تا معصوم (قد دخل رسول الله (ص) و القی له) اختلاف جوری بود از حدیث داریم اختلاف جوری بود که نمی خواستند همدیگر رو ببینند، کلام و سخن جوری بالا بود اختلاف که نیم خواستند همدیگر رو ببینند نزدیک بشن (و القیه مثال فاتجع علیه) یه چیزی رو انداختن برای حضرت اتجا کرد خوابید، خوابید (فجائت فاطمه فستجئت من جانبه و جاء علی فستجئه من جانبه) علی یه طرف خوابید، فاطمه یه طرف، با هم نمی شد که (قال فاخذ رسول الله (ص) ید علی فغداها علی صورته) دست علی رو گرفت گذاشت رو صورت خودش، دست فاطمه رو گرفت گذاشت رو صورت خودش رو این دو دست که اومد قرار گرفت چی شد؟ (و اخذ ید فاطمه فوضعها علی صورته فلم یضل حتی اصلح بینهما فقیل) کافی نبود، یعنی کلام کافی نبود، یعنی کلام رسول الله کافی بر این اصلاح نبود چون افساد و اختلاف خطرناک بود نشسته صحبت کردن و دست گرفتن کافی نبود بلکه این طور (فلم یضل حتی اصح بینهما ثم خرج فقیل له یا رسول الله دخلت و انت علی حال و خرجت و نحن نری البشری فی وجهک قال ما یمنانی فقد اصلحت بین الاثنین احب من علی وجه وعلیک)

حدیث دیگر، سوم همینطور تا سیزدهم، ده تاش اینطوریه. سه تاش، آقای مجلسی چرا کاغذ حروم کردی عزیز من، برادر بزرگوار ما چرا کاغذ حروم کردی؟ چرا مقام عصمت علیای فاطمه رو حروم کردی؟ چرا جواب ندادی اگر هم جواب دادی که چه عرض کنم.

سوم (عن ابیذر (ره) قال کنت) عجب عادلی مثل ابیذر یک چنین روایت فاسقی رو ازش نقل می کنن، روایت افسق فسقه (کنت انا و جعفر ابی طالب مهاجرین الی بلاد الحبشه فاهدیت لجعفر جاریه) به جعفر یک دخترکی رو هدیه کردن (قیمتها (37:22) (آلاف درهم فلما قدمناالمدینه اهداها لعلی) هدیه غلطه؟ هدیه کردن دخترک به امیرالمومنین غلطه؟ (لعلی تختمه فجعلها علی فی منزل فاطمه) خب کمک کنه به فاطمه درسته، اشکال داره؟ (فدخلت فاطمه (ع) یوما فنظرت الی راس علی (ع) فی هجرالجاریه) دید سر علی در دامن این دخترکه (فقالت یا ابالحسن فعلتها) اینطوری (فقال و الله یا بنت محمد) ما کاری انجام ندادم واقعا گریه آوره (لا ولله یا بنت محمد ما فعلت شیعا) گفت من کاری نکردم حالا چی میخوای؟ فاطمه شما چی میخوای؟ (قالت تاذن لی فی المسیر الی منزل ابی رسول الله) یعنی فاطمه تصدیق نکرد علی این کار رو انجام نداده اجازه میدی برم خونه پیغمبر (فقال لها قد اذنت لک فتجللت بجلالها و تبرقعت ببرقعها و اراده النبی (ص)) خواست بره خانه پیغمبر (فحبط جبرییل (ع) فقال یا محمد ان الله یقرئک السلام و یقول لک ان هذه فاطمه قد اول التشکو علی، تشکو علی) فاطمه شکایت از علی داره (فلا تقبل منها فی علی شیعا) جبرییل قبول نکنی ها فاطمه قبول کرد ( فدخلت فاطمه فقال لها رسول الله جئت تشکین علی قالت لی و رب الکعبه) میگه شکایت دارم ازش (فقال لها ارجعی الیک و قولی له رعم عن فی برضاک) من مجبورم راضی بشم (فرجعت الی علی و قال) تا آخر.

حدیث چهارم، حدیث چهارم چرا منبری ها می خوانند، نویسنده ها می نویسند، گوینده ها می گویند، این نرخ شاه عباسیه، از مناقب ابن شهر آشوب (لم من صرفت فاطمه من عند ابی بکر) فاطمه (س) که رفتند به مسجد و احتجاج کردند با عرض می شود که ابوبکر(اقبلت علی امیرالمومنین) از مسجد که برگشت و احتجاج کرد عده ای ولی قبول نکردند اذیت کردند حضرت رو و در راه عرض می شود که قباله حضرت رو عمر گرفت و برد (اقبلت علی امیرالمومنین فقال له یابن ابی طالب) اینطوره؟ به امیرالمومنین که ولایت دارد ولایت امامت دارد بر زهرا، یابن ابی طالب پسر ابی طالب، ابی طالب کیه پسرش یابن به کسی میگن که پدر مهم تره (یا بن ابی طالب اشتملت شیمته الجنین و قعدت حجره الزمین) با چیه؟ یعنی مثل جنین توی رحم مادری، یعنی این پدر و مادر نه شعور دارد، نه قدرت دارد، نه حال دارد، این اهانت به امیرالمومنین که مثل جنین در رحم مادری نه میجنبی، نه حرف میزنی، نه قیام میکین نه کمک میکنی به زهرا (فنقدت قادمه الاجدل و خان کریش الاعزل) من ترجمه نمی کنم (ازعتک جدک، جدک) مقام عالی خود را ضایع کردی، جد عالی، در قرآن مقام عالی خود را ضایع کردی (افترصت الذهاب، افترصت الذهاب و التراب) تو گرگ ها را پاره کردی در جنگ ها ولکن الان رو خاک خوابیدی؟ (ما کففت قائلا و لا اغنیت باطلا) باید گریه کرد بر این مزخرفاتی که نسبت به حضرت زهرا (س) داده شده (ما کففت قائلا و لا اغنیت باطلا هذا بن ابی قحافه نحله ابی و حیلت ابی و بلیغت ابنی ولله لقد اجهر فی خصامی و الفیته علی فی کلامی حتی من عد القیل نصرها و المهاجر والصلحا قدت الجماعه دونی ترفها فلا دافعه ولا مانعه خرجت کاظمه و عدت راغمه ولا خیارلی لیسنی مدت قبل حینئتی)

عجیب یعنی اینقدر بلا از علی (ع) در اثر سستی، در اثر عدم قیام، در اثر عدم کمک به سر زهرا آمده که زهرا (س) می گد که کاش من مرده بودم، کاش تو مرده بودی که روایت جعل کردی، کاش سقط شده بودی که نسبت به عالی ترین مقام عصمت اینطور اهانت می کنی (و دون ذلتی و دون ذلتی عزیری الله من عادیا) خداوند از تو انتقام بگیرد، از عداوت تو، از دشمنی تو (و منک حانیه) خدا منو کمک کند از ظلم تو (وی لای فی کل شارق وی لای فی کل غارب وی لای  من هذا الاحادیث الاخطوطات وی لای ما تلعمد عذب شکوای الی ربی و ادوای الی ربی اللهم انت اشد قوتا فاجابها امیرالمومنین لا ویل لک و للویل لشانک) الی آخر. وقت نداریم. بله.

پنجم، پنجم عن الباقر (ع) متاسفانه (عن المثل یابت رسول الله خطبک فلان و فلان فردهم ابوک و زوجک عائله) ببینید کیه که با علی ازدواج کنه که چی؟ این چیزی نداره پول نداره (فدخل رسول الله (ص) فقالت یا رسول الله زوجتنی عائلا) یعنی از علی گذشت به پیغمبر داره اشکال می کنه، زهرا (س) رفته پهلو پیغمبر داره گریه می کنه چرا من رو به این مرد فقیر دادی؟ (یا رسول الله زوجتنی عائلا ف رسول الله بیده معسمها فقال لا یا فاطمه ولکن زوجتک اقدمهم سلما و اکثرهم علما و اعظمهم حلما و ما علمت فاطمه انه اخی لا غیر) و از جمله چه عرض کنم، زبان قاصر است، من دیگه حال صحبت ندارم. یعنی ما زنده باشیم و حبل الهی که حبل بشری است که عقل است و فطرت است، میثاق است و حبل الهی که قرآن است، سنت قطعیه است با این حال، بحارالانوارها روایاتی که اهانت است به مقام عدالت، اهانت است به مقام اسلامیت، تا چه رسد به مقام علیای عصمت که مربوط به زهراست.