بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
ما بحثی درباره مقلَد داریم و بحثی هم درباره مقلِد. سرجمعه بحث درباره مقلَد دارای چند مرحله است که همه این مراحل بر مبنای قول أحسن خواهد بود. (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) [زمر: آیه ۱۸] یا این أحسن موجود است یا باید جدیت کرد موجود شود.
حالا أفقه فقها و أتقای فقها اگر هر فرد فردشون رو تقلید کنیم، أحسن ولکن اگر گروهی از فقها و اتقیا که همگی شایسته أفتاء دارند، چون بر مبنای کتاب الله اصلاً و سنت رسول الله فرعاً نظر می دهند، اگر با هم شور کنند رأیشون أحسن است یا شور نکنند؟ معلوم است شور. بر حسب آیه شوری (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ) [شوری: آیه ۳۸] و مرجع ضمیر هُم مومنین اند.
پس یکی از مهمترین مبانی و پایه های ایمان این است که کارشون شورای بین اون هاست. البته کاری که مختلف فیه است، کاری که از ضروریات قطعیه است و متفق علیه است، این شورش و یا فکر درباره اش تحصیل حاصل است. آنچه حاصل نیست مگر به وسیله تحصیل، این دارای دو تحصیل است.
تحصیل اول تحصیل فردی که فقیه باشد، متقی باشد و بر مبنای کتاب و سنت، با روش صحیح و کاوش و کوشش صحیح رأی بدهد و بُعد دوم افرادی که از فقها و أتقیا دارای چنین صلاحیتی هستند با هم در آرایی که اتخاذ کرده اند شور کنند. هنگامی که شور کردند اینجاست که اکثریت آراء أحسن است.
چون اکثریت از نظر عده محور أحسنیت نیست بلکه از نظر عُدّه و کمال است. اگر اکثریت مطلقه در نظر بگیریم (أکثرهم فاسقون) (أکثرهم لا یعلمون) (أکثرهم جاهلون) اما اگر اکثر در میان فقها و أتقیاء در نظر بگیریم، کسانی که از نظر فقهاهن و از نظر تقوا مبنای اصیل کتاب و سنت دارند و از نظر فقهی هم بدون تحمیلات و بدون پیش فرض ها نظر می دهند، این پله اول است.
پله دوم این است که اینها با هم شور کنند. هنگامی که با هم شور کردند در شور چند نتیجه گرفته می شود. نتیجه اول تبلور آراء است یا وحدت آراء است یا نزدیکتر شدن آراء است به حق.
در هر صورت چه تبلور آراء باشد و چه نزدیکتر شدن آراء به حق باشد، اگر وحدت پیدا کردند که همون مراد است، اگر وحدت پیدا نکردند فواصلشون بسیار کم است و در عین اونچه فواصلشون بر حسب تبلور آراء کم است، اکثریت آراء رو ما می گیریم.
بنابراین أحسن مطلق بَعد از بُعد عصمت که تالی تلو عصمت است، عبارت است از اکثریت رأی شورای فقها. (قطع سخن)
سوال ما چنین جوّی از نظر مرجعیت تقلید نداریم پس چه کنیم؟
جواب دو بحثه. یک بحث این است که در صورت امکان باید چنین جوی ایجاد گردد. مجتمع اسلامی اعم از حوزه ها و غیر حوزه ها باید جوّ مرجعیت بر مبنای کتاب ایجاد کنند تا کسانی که اجتهاد می کنند در این جو با هم شور کنند تا مرجعیت علیا که أحسن مطلق که تالی تلو عصمت است حاصل گردد.
جواب دوم این است که مادامیکه چنین جوی حاصل نگردیده است، امکان ندارد، امکان دارد نشده است یا طول مدت لازم دارد به مرحله دوم می رسیم. مرحله دوم شخصی ست از اشخاص فقها و أتقیا که بر مبنای کتاب و سنت رأی می دهد. شخصی که از علما و أتقیا بر مبنای کتاب اصلا و بر مبنای سنت فرعا رأی می دهد از شورای فقهایی که این شخص، از نظر من قوی تر است تا چه رسد از فقهای دیگر.
فقهای دیگر سه بعدی اند یا أعلم فقها یا شورای فقها یا فردی از افراد فقها. چه فردی از افراد فقها چه أعلم فقها چه شورای فقها که محور اصلی فتواشون کتاب نیست، آونها اصلاً جزو در حسن نیستند تا چه رسد أحسنش رو بگیریم.
بنابراین از أحسن مطلق نسبت به زمانی که معصوم تشریف ندارد، أحسن مطلق تالی تلو معصوم که شورای فقهای و أتقیای بر مبنای قرآن باشد، منتقل میشیم به چی؟ منتقل میشیم به فرد. باید کاوش کنیم، کوشش کنیم، پیدا کنیم فردی را از علمای تقی و از أتقیای فقیه و عالم که بر مبنای کتاب اصلا و سنت فرعاً فتوا می دهد. این مرحله دوم. ولو مخالف زیاد داشته باشه، ولو آرائش بر خلاف آراء فقهای دیگر باشه، چرا؟ برای اینکه مبنا أحسنه روی پایه کتاب الله و سنت رسول الله است، این مرحله دوم.
مرحله سوم، اگر ما در جوّ فقاهتی قرار گرفتیم که نه مرحله اولیای مرجعیت حاصل است و نه مرحله ثانیه مرجعیت حاصل است، اینجا از روی اضطرار باید که مرجعمون شورای فقهای أتقیا باشد که وضع موجود است. وضع موجود، البته وضع موجود منهای کس یا کسانی که برمبنای قرآن فتوا می دهند.
اگر کس یا کسانی که بر مبنای قرآن فتوا می دهند اصلاً نباشند، مرحله سومه. مرحله سوم شورای فقهایی که أتقیا هستند و در وضع موجود فقه سنتی هستند، این سوم.
اگر این هم نشد که نیست، نیست، یعنی فقها و مراجع تقلید هر کدام رساله هایی به نظر خودشون می نویسند و شورای حی ندارند، شورای میت دارند. شورای میت یعنی ان قلت و قلت دیگران، نظرات دیگران، استدلالات دیگران را احیاناً کم و بیش می بینند، اما با أحیاء سرو کار ندارند، با اموات سر و کار دارند که شورای میت است ولی با أحیاء سرو کار ندارند این چیه؟ اینجا منتقل به أعلم و أتقای مطلق می شود، مرحله چهارم. بنابراین این چهار مرحله در تقلید وجود دارد، این یک بحث.
بحث دوم، اگر شورای اول در کار بود که متعین است دیگه این بحث نمیاد. شورای اول شورای فقهای أتقیا بر مبنای قرآن فتوا می دهند، دیگه این بحث دوم نمیاد. ولکن اگر شورای فقهای آنچنانی در کار نبود، ما دو نفر فقیه داریم. یکی أعلم است، یکی أتقاست، هر دو فقیه اند، هر دو تقی اند اما یکی أعلم است یکی أتقا، ولی بر مبنای کتاب الله ها، آیا در تقلید أعلم مقدم است و یا أتقا مقدم است؟
آقایون نوعاً یا کلاً می گویند أعلم مقدم است. حالا بر مبنای کتاب و سنت رسول الله که مطلبی ست، مطلب أعلی، و بر مبنای فقه سنتی هم که آقایون اینطور میگن که در همین فقه سنتی که رائج است و معمول است، میگن در دوران امر بین أعلم و أتقا که هر دو فقیه اند و هر دو تقی اند، می گویند أعلم مقدم است.
ما عرض می کنیم نخیر، أتقا مقدم است. چرا؟ به چند جهت. برای اینکه شخصی که أتقاست، تقوا تعهد آور است و تقوای بیشتر تعهد بیشتر می آورد، اما علم تعهد آور نیست. درسته شخصی که عالم است و تقی است، به اندازه تقوایش در بیان آنچه را از کتاب و سنت استفاده کرده است تعهد آور است، ولکن کسی که فقیه است و أتقاست، تعهدش بیشتر است.
آیا علم بیشتر أحسن است یا تقوای بیشتر أحسن است؟ تقوای بیشتر با چند دلیل أحسن است. یک، بله، حالا مرحله دوم، مثلا اگر کسی فقط عالم و تقوا ندارد یا کسی فقط تقوا دارد و علم ندارد کدوم اکرم عندالله است؟ (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) [حجرات: آیه ۱۳] چون تقوا تعهد آوره، ولو شخص متقی جاهل باشد، مقتضای تقوای صحیح او این است که از روی جهل نسبت به خدا چیزی ندهد.
اگر حکمی را می داند، خودش می داند یا از جای دیگر می داند، با کمال احتیاط تبیین کند، اگر نمی داند مقتضای تقوا بیان نکردن است. مثلا پیر پاره دوز مشهد که تقوای صرف بود و علم نداشت این اکرم است عندالله یا آیت الله العظمی چنین چنان که با تقواست ولی تقواش به او نمی رسد؟ تقوا هم تقوای علمی ست، هم تقوای عملی ست، تقوای فردی ست، تقوای اجتماعی ست.
بنابراین ولو دوران امر بین أعلم و أتقا باشد که هر دو عالم اند و هر دو فقیه هستند، أتقا مقدم است به ادله ای که عرض می کنم.
سلام
سلام علیکم
اصولا تقوا تعهد آور است. آنچه را که می داند بر مبنای تقوا می گوید، آنچه را که نمی داند بر مبنای تقوا نمی گوید. بنابراین قول أتقا از قول أعلم أحسن است در عین آنکه هر دو تقی اند و هر دو عالم اند.
حالا از ریشه حساب می کنیم. اگر فردی تقیّ است و عالم نیست، در مقابلش فردی عالم است و تقی نیست، کدام محترم تر است؟ تعهد کدام بیشتر است؟ حرف کدام أحسن است؟ حرف تقی.
(صحبت حضار) عالم نیست که أعلم نیست
گفتم عالم بحث عالمه، گفتم عالم نیست و تقی است، بحث اولی داریم می کنیم. بحث دومی نیست. اون بحثی که دیروز عرض کردم بحث بعدی ست.
اگر شخصی عالم است و تقی نیست، در مقابل شخصی که تقی است و عالم نیست، کدام محترم تر است؟ مثلاً
(صحبت حضار) از چه جهت احترام از چه جهت؟
عرض می کنم اتباعشون، نماز باهاشون خوندن، حرفشون رو قبول کردن، عملشون الگو بودن، کدام مقدم است؟ شخص تقی. چرا؟ برای اینکه شخص تقی آنچه را می داند بیان می کند بر مبنای تقوا، آنچه را که نمی داند می گوید نمی دانم.
نظرم هست از آ شیخ عبدالکریم حائری (رض) از درسش، درسش تموم شده بود اومده بود پایین، یکی از بازاری ها رسیده بود توی حرم درس می داد ایشون، سوال کرد فلان مسئله گفت نمی دانم، باز سوال کرد نمی دانم، باز سوال کرد نمی دانم، شاگردا گفتن آقا چرا داد میزنید نمی دانم؟ گفت برای اینکه نمی دانم رو بهشون یاد بدم، تقوای علمی اینه یا تقوای علمی ست یا تعهده علم ست.
کسی که تقی است، نقی است، زاهد است، اگر نمی داند صاف میگه نمی دانم، اگر می داند، دانستن خودی یا غیر خودی میگد می دانم.
بنابراین در نقطه اولی، علم بلا تقوا در مقابل تقوای بلا علم کدام مقدم است در کل جهات؟ حتی در پیروی علمی، پیروی مسائل، کسی که تقی است و پیر پاره دوز است عالم نیست، این اگر مسئله ای ازش سوال کنید یا خودی اش یا غیر خودی اش که اگر نمی داند میگد نمی دانم، اگر می داند می گد می دانم، این مرحله اولی.
مرحله دوم مرحله دوم بحث ماست. هر دو عالم اند
(صحبت حضار) ما باید مورد مشخص باشه بحثی مثل عالم به اون مسئله ای که من می خواهم ازش تبعین کنم خب اینجا ما باید این مسئله رو مورد بحث قرار بدیم که آیا این مسئله ای که من الان نیازمند بهش هستم اینجا دو فرد در برابر منه، یک عالم یک متقی، خب اصلا متقی اینجا خود به خود خارج از بحثه، متقی نسبت به این مسئله ای که من الان بهش نیاز دارم اصلا جای بحث نیست هیچ احتیاجی نیست
بحث کلی بود عزیزم ببینید بحث خودمون الان میگم، این بحث کلی بود.
اصولاً عرض کردم اصولاً، میخوایم که مراتب رو طی کنیم. اصولاً احترام بیشتر، اعتماد بیشتر، تبعیت بیشتر در هر بعدی از ابعاد، از کسی که عالم بی تقواست مقدم است یا متقی غیر عالم؟ این رو، این بحث فقهی ما نیست این بحث اولی ست.
(صحبت حضار) اگه بحث
بحث فقهی ما
(صحبت حضار) اگه بحث احترام باشه همینطوره ولی بحث
تبعیته، برای اینکه شیطان رجیم أعلم علماست علی الاطلاق بدون شک، پیر پاره دوز أتق الأتقیاست. آیا در مسائل شرعی، اعمال شرعی، عقاید شرعی، اخلاق شرعی، شیطان مقدم است که شیطان است و شیطنت می کند با اینکه أعلم است یا پیر پاره دوز؟ پیر پاره دوز مقدمه حتی در مسائل.
اون مسئله محور اولی بحث ماست محور دومی رو داریم عرض می کنیم، دیروزم عرض کردم، محور دومی، چون تقوای مقدم است بر علم از نظر قرآن هم همینطوره.
مثلاً در قرآن چهار آیه داریم راجع به تعلیم و تزکیه، سه آیه (يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ) [جمعه: آیه ۲] سه آیست. یک آیه (يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ) [بقره: آیه ۱۲۹] چرا؟ حساب داره. چرا بین تزکیه و تعلیم که زکات و علمه دیگه، تزکیه نتیجش زکاته، پاک بودنه، تعلیم نتیجش علمه. چرا در میان تقوا و علم در چهار آیه، سه آیه تقوا مقدم است و زیر بناست و علم بعدی ست و در یک آیه علم مقدمه؟ برای اینکه محور علم تقواست، علم برای تقواست، چون علم برای تقواست، علم مقدمه تقواست، علم بدون تقوا از جهل بدون تقوا بدتره، چون عالم به تقوای بهتر می توند گمراه کند، این از یک نظر.
حالا دیدگاه های قرآن رو بحث کنیم. این یک دیدگاه قرآن که تقوا مقدم است بر علم و حال اینکه هر دو هست، هم علم هم (يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ) (يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ) (يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ) در یک آیه فقط (يُعَلِّمُهُمُ وَيُزَكِّيهِمْ) خب
(صحبت حضار) کدومش بفرمایید مقدم است؟
ببینید، ببینید تقوا،
(صحبت حضار) تقوا مقدمه از حیث، از چه جهت مقدمه؟
ها یعنی در بین علم و تقوا کدام اصالت بیشتر دارد و قوت بیشتر دارد؟ تقوا. چون علم مقدمه تقواست. حالا اگر تقوای بدون علم حاصل شود، بدون علم تقوا داره، یعنی بدون فقاهت، بدون اجتهاد تقوا دارد، این هست ولکن اگر علم
(صحبت حضار)
اگر علم
(صحبت حضار) تقوا از چی داره؟
ببینید
(صحبت حضار) کسی که هیچ عام نداره تقواش از کجا
ببینید فقاهت است فقاهت
(صحبت حضار)
بله، بله، بحث سر فقاهته، درست توجه کنید، من عرض رو بکنم بعد شما
عرض ما در این چند کلمه اختصار میشه. ببینید، بُعد اول، اگر کسی تقی است و عالم نیست، در مقابل کسی که عالم است و تقی نیست، در کل ابعاد تقی مقدم است بر عالم، این مرحله دوم.
(صحبت حضار)
بله، حالا
(صحبت حضار)
حالا عرض می کنم.
حالا از نظر قرآن ما در چند جهت از آیات قرآن استفاده می کنیم که تقوا مقدم است بر علم یا هر دو تقی اند هر دو عالم اند یکی أتقاست یکی أعلم یا نخیر یکی تقی است، یکی عالم است با مراتبش. مثلا فرض کنید که (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) [حجرات: آیه ۱۳] داریم ولکن اعلمکم نداریم. بله،
(صحبت حضار)
(قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ) ببینید، توجه کنید، حواسم پرت نشه (قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ) [زمر: آیه ۹] درسته؟ اینجا لا یَعلم که نیست، ببینید هر دو عالم اند، هر دو تقی اند، یکی أتقاست یکی أعلم است. آیا در اینکه یکی أتقاست یکی أعلم است، اینجا نمیشه آیه (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ) را بگیم، چرا؟ برای اینکه
(صحبت حضار)
صبر کنید صبر کنید، در اینجا آیه (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ) نمیاد، چرا؟ برای اینکه هر دو عالم اند، لا یعلمون نداریم، ولکن آیه (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) [حجرات: آیه ۱۳] میاد، چرا؟ برای اینکه هر دو تقی اند، هر دو عالم اند، یکی أعلم است، یکی أتقاست، أعلم مقدم است. این یک.
دو، کسی که تقوا دارد، در چند جهت مقدم، کسی که تقواش بیشتر است در چند جهت مقدم است بر کسی که تقواش کمتره. یک من (إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا) [انفال: آیه ۲۹] چون علم دو حساب داره، یک علمی ست که بر حساب تحصیل و تفکر و دقت است که علم بشره. یک علمی ست که خداداد است (إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا)، (مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا) [طلاق: آیه ۲] مخرج، فرقان، بشری نیست الهی ست.
آیا علم الهی که بر مبنای تقوای و أتقاست أقواست یا علم بشری؟ بنابراین در دوران امر بین عرض می شود که أعلم و أتقا، أتقا از چند نظر مقدم است. یک تعهدش بیشتره، دو چون أتقاست علمی را که خداوند، فرقانی را که خداوند به او می دهد بیشتر است.
و از نظر آیات قرآن و از نظر روایت، مثلاً فرض کنید روایت معروفه ناحیه مقدسه (فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ) یک، بعد چهار شرط برای تقواست (فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ) ببینید در این پنج بند چهار بندش مربوط به تقواست علم به فقها.
بنابراین کتاباً سنتاً عقلاً علماً فکراً، تقوا چند امتیاز دارد بر علم، یک تعهد بیشتر، همونطوری که اصل تعهد از اصل ذات أقواست، در نقطه اولی که (عالمٌ لیسَ تَقیّاً تَقیُّ لَیسَ عالِماً) کدام مقدمه؟ تقی.
همونطور هم در بین أتقیا و علمایی که بعضی أعلم اند بعضی أتقا، هر دو عالم اند، هر دو تقی اند، بعضی أعلم اند، بعضی أتقا، أتقا أقواست از نظر تعهد، یک. أتقا أقواست حتی از نظر علم دو، چون علم دو علمه. این أعلم، یک أعلم بشری داریم، یک أعلم ربانی داریم، أعلم دارای سه بعده فرض کنید، یک أعلم از نظر بشر که تقوا نداره این یک، أعلم از نظر بشری و تقریبا اینایی که تقوایی دارند، سه أعلم از نظر بشری و از نظر الهی بیشتر چون تقواشون بیشتره. این که تقواش بیشتره فقط تعهدش در آنچه را که استفاده کرده از کتاب و سنت بیشتر نیست، بلکه علمش هم بیشتره (إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا) [انفال: آیه ۲۹] هرچه تقوا بیشتر، فرقان بیشتر، تقوای بشری بیشتر فرقان الهی هم بیشتر.
بنابراین آنچه را که شما اصل می دانید که أعلمیت است در اینجا أعلم خواهد بود منتها أعلم بشری نیست أعلم الهی ست.
حالا فرض کنید با صرف نظر از این آیات معاذ الله، اگر أعلم بشری نباشد ولکن چون تعهد بیشتره، آیا تعهد أقواست از نظر حفظ حکم خدا یا علم؟ همانطوری که صرف علم أقوا از طریق تقوا نیست بلکه صرف تقوا أقواست از صرف علم، همونطور هم زیادتر بودن تقوا این اثر بیشتر دارد، چون تعهد زیادتر دارد. آنچه را کم می داند میگه کم می دانم، آنچه را نمی داند میگه نمی دانم، آنچه را میداند میگه می دانم.
بنابراین بر خلاف آنچه آقایون فقها طراً و کلاً می فرمایند که اگر بین أعلم و أتقا دوران امر شد، أتقا مقدم است بر أعلم هم روایتاً هم کتاباً و هم
(صحبت حضار) استاد روایتاً چطور شد؟
عرض کردم
(صحبت حضار)
(فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ) ببینید تکرار می کنم (فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ) ببینید (مِنَ الْفُقَهَاءِ) یکیه فقط، چهارتا (صَائِناً لِنَفْسِهِ)
(صحبت حضار)
عرض می کنم موضوع ۵ شرط داره، انسان مکلف مسلمان، ۵ شرط داره مرجعیت بودنش، چهارتاش تقواست یکیش علمه، ببینید، در قرآن عرض کردم، در قرآن چهار آیه داریم که (يُزَكِّيهِمْ) در سه آیه مقدم است
(صحبت حضار) جنابعالی مکلف رو که فرمودید تو تکلیف شرط نیست توی تقلید
عرض کردیم ۸ سالم باشه مکلفه، شرط نیست به اون بیان، یادتونه به اون بیان؟ عرض کردم
(صحبت حضار) پس بنابراین مکلف بودن رو باید خارج کنیم دیگه حالا این قید رو بذاریم کنار
صبر کنید، این حرف شماست
(صحبت حضار) پس فقط موضوع فقهاست
این بحث شما قبول نیست برای اینکه اگر دو ساله هم باشد مکلف است، اگر امام زمان ۵ ساله امام شد مکلف است و فوق تکلیف است، مام این حرف رو قبول داریم که مکلفه، مکلفی کسی ست که عقلش برسه، علمش برسه، این وقتی که أعلم است و أتقاست دیگه.
حالا ببینید
(صحبت حضار) پس موضوع فقهاست
بله
موضوع مکلفین است، مکلفی که دارای ۵ شرط است، (مِنَ الْفُقَهَاءِ) یک بعدش (صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ) ۴ بُعد در مقابل ۳ بُعد، اونوقت در قرآن هم عرض کردم تکرار سوم می کنم، در قرآن هم در بین (يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ) که (يُزَكِّيهِمْ) تقوا آور است (يُعَلِّمُهُمُ) علم آور است، زیر بنا را تقوا قرار داده، تقوا را سه مرتبه تکرار کرده (يُزَكِّيهِمْ) (يُزَكِّيهِمْ) (يُزَكِّيهِمْ) ولکن در یک آیه (يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَيُزَكِّيهِمْ) این هم بُعد دوم.
(صحبت حضار) این دلیل بر ببخشید دلیل بر
بر أقوا بودن تقواست، بله دیگه
(صحبت حضار) بحث تقدم تقوا
أقوا بودن تقواست که أقواست دیگه، اگر تقوا أقوا نباشد خدا بیخود سه مرتبه تکرار نمی کنه که
(صحبت حضار) نه أقوی بودن زمینه است یعنی زمینه سازی می کنه اگه علم هم خواست موثر باشه چون علم بذری است که در زمین پاک بایستی زمین مساعد باید کاشته بشه
در هر صورت ببینید
(صحبت حضار)
در جمله مختصره
(صحبت حضار)
آیا کشف تعهد آور است یا تقوا تعهد آور است؟ تقوا اگر کشفی در کار باشد، اون مکشوف را بیان می کند. اگر کشفی در کار تقوا أقواست ببینید چون حقایق احکام الهی رو برای تفهم که نیست برای تبیینه چون مرجع باید تبیین کنه. اینکه تبیینه آیا تعهد در تبیین آنچه را با علم به دست آورده أقواست یا علم و تعهد کمتر؟ تبعاً تعهد بیشتر.
بنابراین از نظر اعتبار عقلی و اعتبار خارجی از نظر آیات متعددات قرآن و حتی اگر هم علم بالاخره مقدم بر تقوا باشد بر فرض یا در اصل یا در نسبت، باز هم اینچنینه، برای اینکه (إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا) [انفال: آیه ۲۹]هر چه تقوا بیشتر باشد، فرقان بیشتره.
(صحبت حضار) شما پس بایستی ببخشید رو اصل موضوع بحث بفرمایید مثلا باید ثابت کند که أتقا أعلم است و إلّا اگر مقایسه را بین أعلم و أتقا قرار بدید
نخیر أعلم نیست
(صحبت حضار) قطعا أعلم باید مقدم باشه
ما دو پله تعیین می کنیم، ما دو پله تعیین می کنیم، یک پله اینکه أتقا اعلم است با علم الهیه فرض کنیم پیدا نشد فرض کنیم البته این مساعده، اگر این نشد با هم أتقا چون تعهدش بیشتر است (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) [حجرات: آیه ۱۳] آیا اکرم اونی ست که تقلید نمی کنید ازش یا تقلید می کنید ازش؟ اونی که تقلید می کنید، اونی که تقلید می کنید ببینید، اونی که ازش واجب است تقلید کنید جلوتر است، مکرم تر است، معظم تر است یا اونی که رفض می کنید تقلید نمی کنید؟ کدوم مکرم تر است؟ پس (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ) در باب صلاه جماعت، در باب قضاوت، در باب احترام، در باب عرض می شود که مرجعیت در، (أَكْرَمَكُمْ) کلیت دارد در کل ابعاد اجتماعی
(صحبت حضار) استاد اگه أعلم بودن را یعنی علم را اگر ما در مورد أعلم و مرجع، مرجع را اگر مقام اجرایی بدونیم همینیه که می فرمایید این (أَكْرَمَكُمْ)
مقام اجرایی نه، تبیینی، اجرایی نیست
اگر مقام علمی دانیم
(صحبت حضار)
مقام تبیینی ست
(صحبت حضار)
مقام علمی نیست
(صحبت حضار)
صبر کنید مقام علمی نیست، مقام اجرایی هم نیست، مقام تبیینی ست. تبیینی یعنی مرجعی که نظراتی را که از کتاب و سنت استنباط کرده بگوید. این بگوید. حالا اگر مرجعی تقواش زیادتر است می گوید بدون ملاحظه، تقواش کمتره خب نمیگه ملاحظه می کنه، سهم امام ها، دست بوسی ها، خطی بیّنه دیگه
(صحبت حضار) پس بنابراین وقتی توی مسئله شاید اجرا باشه
نخیر اجرا نیست
(صحبت حضار)
آقا جان اجرا نیست تبیینه،
(صحبت حضار) در این تبیین ممکنه یه مثالی عرض
تبیین اجرا نیست، ببینید تبیین یعنی کسی که اصلاً قدرت اجرایی ندارد کلاً، هیچ، دولت بهش محل نمیذاره، باهاش مخالفه ولکن مقلد داره، این اجرا نیست که، این نه علمه خالیش، نه اجراست تبیینه، در مقام تبیینی که تحویل دادن احکام خدا را که دریافت کرده است بر مبنای علم و تقوا، تعهد بیشتر لازم داره یا علم بیشتر لازم داره؟ هر دو عالم اند هر دو تقی اند، ولی تعهد میخواد، چرا؟ برای اینکه تعهد حافظ آنچه راست که با علم بر، ببینید أتقا عرض می شود که تقوای علمی هم داره دیگه، أتقا أتقای علمی ست، أتقای عملی ست، أتقای فردی ست، أتقای اجتماعی ست.
بنابراین چه أکشف باشد و چه أکشف نباشد مقدم است. اگر أکشف باشد در دو بعد مقدم است اگر أکشف نباشد در یک بعد مقدم است در هر صورت مقدم است، با دلیل عقلی و با دلیل نقلی و دلیل اعتباری و دلیل کتاب و دلیل سنت.
(صحبت حضار) استاد شما (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) [حجرات: آیه ۱۳] فرمودید که تقوا را میگه،
أتقا
أتقا را میگه، چون (قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً) [طه: آیه ۱۱۴] تنها علم رو میگه اینها رو با هم باید مقایسه کرد
تقوای علمی، معرفته
(صحبت حضار) (قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً)
ببینید (قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً) علم خالی که نیست،
(صحبت حضار) بعضی ها خودشون نورانی هستند
بله بله بله، (زِدْنِي عِلْماً) مثلا پیغمبر که علم داشت علمش چی بود؟ علم با تقوای کامل، یعنی تقوای علمی و علم با تقوا و إلاّ صرف علم فایده نداره، بلکه صرف علم بدون تقوا شیطنت بیشتر میاره بیشتر میتونه شیطنت کنه.
(صحبت حضار) اصلا
حالا صرف اینطوره، در مقایسه هم اینطوره، وقتی که اصل تقوا از اصل علم مقدم است، بیشتر است، تقوا از بیشتر علم مقدم است به دو جهت عرض کردم، حتی یک جهت هم، به دو جهت یکی أعلم خواهد بود یا علم مساوی خواهد بود یا اگر أعلم نیست علم مساوی ست أعهده، چون تعهد بیتشر است، بنابراین در تحویل دادن احکام خدا این مطمئن تر است. اطمینان زیادتری به او هست.
(صحبت حضار) استاد اون أعلمی که تبیین نکنه یعنی از علمش استفاده نکرده
نه تبیین میکنه
(صحبت حضار) او أعلمی که أتقا نیست،
تقیه است
(صحبت حضار) تقیه است، اگر علم خودش رو تبیین نکنه در واقع
تقی نیست
(صحبت حضار)
این جوابش، جوابش.
(صحبت حضار) و اونی که أتقا هست چون چی میکنه تبیین می کنه بنابراین اون أعلم است دیگه
این جواب داره، این جواب داره، ببینید کسی که أعلم است و تقی است، این تعهد دارد کمتر، تعهد داره، تقوا داره ولی کمتر، ولی کسی که غیر أعلم است و أتقاست، تعهد داره و بیشتر پس تعهد بیشتر منات است در اینجا، تعهد بیشتر در تبیین احکام، چون تعهد است که احکام را به مسلمانان می رساند نه علم،
(صحبت حضار) پس این تقوا داره اگه نبود
بیشتر، صحبت بیشتره
(صحبت حضار) اگر این ابلاغ نکنه تبیین نکنه
عزیزم صحبت بیشتره، بیشتره
(صحبت حضار) اصلا باشه بیشتر، ببینید ما میخوایم این مسئله رو بیان کنه میخواد بگه آقا نماز واجب است، خب این نماز واجب است آقای أتقا میگه واحب است این آقای أعلم هم میگه واجب است، چرا چون اون به حکم تقوای ولکن و این هم به حکم تقواش
بله بله
ولکن در مسائلی که، در مسائلی که تقوای صد درجه لازم است و تقوای نود درجه کافی نیست در تقوای نود درجه ملاحظه میکند نمیگه یا یک وری میگه، در تقوای صد درجه میگه بنابراین قصور بیشتره
(صحبت حضار) استعمال دخانیات
بله دیگه بله واقعا اینطوره
بنابراین چون ایصال احکام خدا بیشتر است، بنابر مبنایی که ایصال احکام خدا بر مبنای أتقا بیشتر است، بنابراین أتقا مقدم است. این هم مسئله دوم. مسئله اول نبودید شما که بحث کردیم.
مسئله سوم، رو این مبانی سوال میشه که بنابراین انسان چرا دنبال اجتهاد بره؟ و شما گفتید و من در کتاب گفتم ولی با یه حاشیه، شما گفتید که اصل اول واجب بر مکلفین اجتهاد است، خب، اگر اصل اول اجتهاد است، خب شما اجتهادی را مکفی و مجری می دانید که أعلم أتقا باشد، مگر همه مکلفین می توانند أعلم أتقا باشند؟ مگر کل مکلفین یا جل مکلفین، اکثر مکلفین یا حتی نصف مکلفین می تونند أعلم أتقا باشند؟ بنابراین اجتهاد فایدش چیه؟ این سوال.
جواب اصولا شریعت اسلام شریعت تقدم است، چون شریعت تقدم است، بنابراین (سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ) [حدید: آیه ۲۱] (سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ) [آل عمران: آیه ۱۳۳] و همچنین آیات دیگر به ما دستور می دهد که باید در امور خیر، علم، تقوا، فکر، اعمال صالح، از هم پیشی بجوریم تا مقداری که توان داریم و قدرت داریم.
بنابراین شخص مسلمان مکلف است در دو بال علم و عمل، اون مقدار که امکان دارد و در توانش هست پرواز کند، جلو افتاد عقب افتاد بالاخره چیزی رو حاصل کرده. اگر انسان عامی محض بماند بهتره یا عالم باشد بهتره؟ خب عالم باشد بهتره، منتها این علم دارای چند فایده است، یا اگر تصاحب در علم و معرفت حاصل گردد احیاناً أعلم أتقا یک فرد یا چند أعلم أتقا حاصل میشه و اگر چند أعلم أتقا و یا چند عالم تقی حاصل شد، برگشت می کنیم به مسئله اول که گذشتیم که مرحله اولای مرجعیت چیه چهار مرحله است، مرحله اولای مرجعیت این است که علمای أتقیا با هم شور کنند و نتیجه شور این است که احسن أقوال است، شور أحسنه دیگه، اگر این نشد که نشده.
پله دوم أعلم أتقای بر مبنای کتاب و سنت رسول الله (ص)، اگر این نشد شور بر فقه سنتی، که قبول نمی کنند اگر این نشد أعلم أتقای در فقه سنتی، این چهار مرحله است. بنابراین مرحله اولی مرحله ثانیه، مرحله ثالثه، مرحله رابعه، همش علم و تقوا لازم داره.
وانگهی کسی که میخواد تقلید صحیح بکند آیا تقلید أصح این است که انسان با بصیرت کامل تقلید کند؟ یعنی میزان علم و میزان تقوا تا اندازه ای دستش باشه تا با دید علم که خودش داره و با دید تقوا که خودش دارد أعلم أتقا را تشخیص بده، آیا تشخیص دادن بهتر و بیشتر و أحسن أعلم تقوا أقواست یا تشخیص کمتر؟ تشخیص خودی أقواست یا تشخیص غیری؟ اگر من با چشم خود ببینم بهتر است یا با چشم دیگران؟ خب اگر شما با چشم علمی خود در بُعد علم و با چشم تقوا در بُعد تقوا بتواندی ببینید و بیابید که فلانی أعلم است و أتقاست، دو استفاده کردید. یک استفاده خودتون عالم و تقی شدید در اثر کوشش و کاوشی که همه جا رو می بینه دوم اینکه اگر بخواید تقلید کنید تقلید با چشم باز و بر مبنای علم و تقوا تقلید کنید. بنابراین نه تنها معطل نمی شود (37:40) علوم دینی بلکه سرعت بیشتر و جمال و عرض می شود که تقوای زیادتری پیدا می کند اینم بعد دیگر.
(صحبت حضار) استاد فایده دیگری هم داره یعنی بگیم که اجتهاد مثلا باید منحصر باشه در کسی نه اینطور نیست چون غالب احکام خودش .. خیلی دقیق و ریز و اینها ممکنه …
ببینید، احکام سه قسمه، یه قسم احکامی ست که ضروریه
(صحبت حضار) حالا غیر از ضروریات یه کم بالاتر از ضروریات
یه قسم احکامی که ضروری نیست ولی خودش آدم میفهمه، یعنی همه میفهمن أعلم و أتقا و اینا فرق نمی کنه، أعلم و أتقا و عالم و تقی همه می فهمن در اون بحث نداریم، ما در سوم بحث داریم در بحث سوم بحث داریم.
مثلا فرض کنید آیا محرمات رضاعی چندتاست؟ در این بحث داریم، نه اوله نه دوم، ضرورت نیست اولا، بله ضرورت فقها هست ولی ضرورت اصلی اسلامی نیست، دوم هم نیست که ساده باشه، سومه، سومه در اینجا باید که پیگرد کنید أعلم أتقای بر مبنای کتاب الله یا عالم تقی أعلم نیست أعلم نیست أتقا هم نیست ولی محور کتاب الله است این أقواست.
اگر کسی، مثلا فرض کنید که کسی أبصر است به اینکه آب تمیز چیه دکتره وارده أبصره و صدتا هم هستند، اینا میگردن آب گندیده میارن میگن آب تمیز پیدا نکردیم ولی یک بچه دو ساله میاره، کدوم مقدمه؟ فرض کنید کسی که بر مبنای کتاب الله نظر می دهد أعلم نیست، أتقا هم نیست ولکن از أعلم أتقای سنت این قوی تره، چون از محور بحث می کنه. کسی که از محور کتاب بحث می کند اشتباهش کمتر است یا کسی ک بر غیر مبنای کتاب به طور اصالت بحث می کند؟
(صحبت حضار)
بله خب یه بحث مختصر خورده هم داریم که ظاهراً شنبه تمام میشه بحث اجتهاد و تقلید و آقایون کتاب تبصره الفقهاء رو مطالعه بفرمایید و بعداً می رسیم به بحث طهارت.
اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبوه و ترضی والسلام علیکم و رحمت الله اللهم صل علی محمد و آل محمد