پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه شصت و هشتم درس خارج فقه

طهارت و نجاست

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین

و صل الله علی محمد و علی اله الطاهرین

اصولاً فقه ما چه فقه مصطلح که فقه احکام است و چه فقه قرآنی که اعم است از فقه عقایدی و احکامی که مهمترش فقه عقایدی ست، این دو فقه باید با هم توام باشد. آمیزش تنگاتنگ باید داشته باشند. اگر فقه احکامی جدای از فقه اصلی باشد ناقص است و اگر فقه اصلی هم جدای از فقه احکام باشد زیربنا هست و رو بنا نیست.

بحث ما، بحث طهارت است. اولاً طهارت را و در مقابلش خباثت، نجاست، رجاست، رُجز بودن را باید از منطق قرآن دریافت کنیم تا برمبنای اصلی که قرآن است، نظر به روایات و بعداً نظر به اقوال علما بکنیم که پایه و زیر بنای اصطلاحات ما از نظر لغوی و مفاهیم ما از نظر معنوی قرآن شریف است.

حالا در بین الفاظ ایجابی که چه واجب است و چه راجح است، ما دو لفظ طهارت و طیب بودن داریم. آیا اهم لفظین کدام است؟ طهارت است یا طیب بودن؟ طهارت اهم است و أعم است از طیب بودن، چون طهارت لازم است با درجات و مراحلی که دارد، چه برونی و چه درونی. اما طیب بودن واجب نیست چون (يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [اعراف: آیه ۱۵۷].

خبائث کلاً حرام اند ولکن طیبات واجب نیستند. اعم است از وجوب، استحباب و عرض می شود که اباهه و مرجوح بودن. چرا؟ برای این که بعضی از اعمال و بعضی از ملابس، بعضی از مناکح، بعضی از منازل و بعضی از چیزهایی که انسان در زندگی باهاش تماس دارد، چه مماس و چه غیر مماس، بعضی طیب است، بعضی خبیث است و بعضی نه طیب است و نه خبیث است.

طیب یعنی چی؟ طیب (ما تستی الطباب) آنچه را که انسان می پسندد، آنچه را که انسان می پسندد بُعد ایجابی ست و آنچه انسان رفض می کند و ازش تنفر دارد، بُعد تلبیحی ست، سوم هم هست. بعضی از چیزها هست که نه می پسندد انسان، نه رفض می کند به عنوان اباحه. چیزی که مباح است، کاری که مباح است، فکری که مباح است، لباسی که مباح است و سایر چیزها چه مماس باشد و چه غیر مماس، گاه نه طیب است و نه خبیثه، در طیب رجحان شرطه، یا رجحان الزامی که وجوبش یا رجحان استحبابی که استحباب. (4:29)

و اما آنچه مرجوح است که میگویند مکروه که حرام نیست و واجبم نیست و آنچه مباح است، این آیا جزو طیب است؟ نخیر، نه جزو طیب است و نه جزو خبیث، نه انسان طبعش او را می خواهد، چه خواستن وجوبی و چه خواستن استحبابی و نه طبع انسان آن را رفض می کند و ترک می کند مباح است یا مرجوع است یا چی.

بنابراین أفضل و أهم و أعم این دو لفظ عبارت است از طهارت. در مقابل طهارت، نجس هست، خبث هست، رُجز هست رِجز هست و هر تعبیری بکنیم و به تعبیر واحد طهارت و غیر طهارت. طهارت هم طیب را می گیرد، نظافت را می گیرد در بعد ایجابی، سلب می کند خباثت را، رُجز بودن را، نجس بودن را، رِجز بودن را در کل ابعاد.

بنابراین محور بحث از برای ما در باب طهارت همون خود لفظ طهارته، منتها نه لفظ طهارت در فقه اصطلاحی، لفظ طهارت در فقه اصطلاحی فقط طهارت از خبث است، از نجس است، از حدث است. اما طهارت در مجموع فقهین که فقه اکبر باشد و فقه اصغر، فقه اصلی و فقه احکامی، این زمینه و دامنه اش أوسع است.

حالا أعمق و أهم مراحل و مراتب طهارت، طهارت عصمت مطلقه است. (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) [الاحزاب: آیه ۳۳] مادون او طهارت عدالت است، عدالت از نظر عقیدتی علمی اخلاقی عملی که بین فسق است و بین عصمت است، چه عصمت علیا باشد، چه عصمت های دیگر باشد.

پس بُعد دوم طهارت عدالتی ست، منتها عدالت انحصار در سلب ایجاب عملی ندارد، عدالت علمی عقیدتی اخلاقی عملی فردی اجتماعی. ممکن است کسی عدالت عملی دارد ولکن فسق علمی ست، عدالت عملی دارد اما فسق اخلاقی درونی ست.

بنابراین عدالت مطلقه اعتدال انسان است در کل ابعاد به عنوان تکلیف. عدالت فطری عقلی علمی عقیدتی اخلاقی عملی، این هم طهارتیه و در این طهارت ناپاک بودن در هر یک از ابعاد آن، این بُعد دوم.

ابعادی که از برای طهارت است که یکی طهارت مطلقه بود عرض کردیم، دوم طهارت عدالتی و سوم.

سوم، طهارت از نظر خصوص سکر، چون در قرآن هست که (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳] آیا سکر حدث است؟ خبث است؟ بی ایمانی کلی است؟ بی عقلی کلی است؟ بی عدالتی کلیه؟ درسته سکر بی ایمانی ست اما بی ایمانی کلی نیست، سکر ضد اخلاق است ولکن ضد اخلاق کلی نیست، سکر حدث هست منتها حدث ها فرق می کنند.

گاه حدثی ست که با از بین رفتنش کار دیگری لازم نیست و گاه با از بین رفتنش کار دیگری لازم است. ما چند جور حدث داریم. سه جور حدث داریم، یه جور حدث که با از بین رفتنش کار دیگری را حتما باید کرد تا حدث اضاله گردد

علیکم السلام

مانند حدث اصغر و حدث اکبر. حدثی که موجب وضوست، موجب غسل است، چه جنابت است، چه نفاس است، چه استحاضه است در بعضی مراحلش و چه حیض است. این حدثی ست که با برطرف شدنش چیز دیگری هم لازمه.

اگر انسان بول کرد یا غایط کرد، مادامی که  بول و غایط است، محدثه، ولکن آیا با انقطاع بول و غایط حدث از بین می رود یا استمرار دارد؟ استمرار دارد و کاری که مذیل حدث است یا وضو یا غسل باید که انجام داد، این یک حدث.

حدث دوم حدثی ست که مانع صلاه است اما با از بین رفتنش کار دیگری لازم نیست، مانند سکر (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] پس این یک حدثه درونی ست، حدث برونی نیست، حدث درونی ست سکر، مسکر خوردن به حالت سکر.

انسانی که در حالت تام ساکر است و بی عقل است، جوری عقلش مستور است که الفاظ نماز را هم درست نمی گوید تا چه رسد به معانی نماز، این در این حالت حرام است نماز بخوند ولکن حدث سکر حدث است اما (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) دلیل است بر اینکه بعد از زوال سکر نه وضو لازم است نه غسل لازم است.

اگر انسان غسل برش واجب نیست، وضو براش واجب نیست و حالت سکر بهش دست داده است (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) نه حتی تعلموا و توضعوا، وضو و غسل از برای ازاله حدث سکر لازم نیست، بلکه ازاله حدث سکر، توجه کنید با زوال حدث سکر کافی ست. بر خلاف آنچه گروهی می گویند اگر انسان حالت سکر بهش دست داد باید غسل کند یا وضو بگیرد، این قول بسیار شازی است و بر خلاف ظاهر حتمی آیه است.

(صحبت حضار)

خب میگن دیگه

حالا این حدث دوم است. پس حدث اول حدثی است که با فعل انسان حاصل میگردد و اگر زایل شد اون حدث کار دیگری هم لازم است که وضو یا غسل است (حدث اول لایزول الا بالطهارت الصغری و الطهارت الکبری).

و حدث دوم آن است که زائل می شود بدون ازاله، به وسیله طهارت صغری و کبری. حدث سکر، (حدث سکر یزول بزواله و لایحتاج المسکر و لایحتاج السکرا بعد زوال سکر الی وضو او غسل اذا کان طاهرا بل یصلی اذا یعلم ما یقول حتی تعلم ماتقول) این حدث دومه.

حدث سوم، حدث سوم این است که با فعل انسان حاصل نمیشه، جُمعه، بنابر وجوب غسل جمعه، آیا روز جمعه فعل انسان است؟ نخیر، حدث اول و حدث دوم با فعل انسان حاصل می شد، چه حدثی که محتاج ازاله است و چه حدثی که محتاج به ازاله نیست.

ولکن حدث سوم حدثی ست که به وسیله فعل انسان حاصل نشده. جمعه شما بخواید و چه نخواهید (اذا وجب الغسل یوم الجمعه او کان مستحباً فغسل یوم الجمعه لیسَ بفعل من افعالک انما بفعل الله و هو یوم الجمعه) خب حالا این حدث یوم جمعه که موجب غسل است یا وجوباً علی القوی یا استحباباً علی الاقوال الاخری، در اینجا آیا غسل جمعه شرط صلاه است؟ شرط صحت صلاه است یا شرط صحت صلاه نیست؟

ما غسل های دیگر را دلیل داریم که شرط صحت صلاه است، غسل جنابت، غسل حیض، غسل نفاس، غسل استحاضه در مرحله سوم یا مرحله دوم، دلیل قاطع داریم کتاباً و سنتاً، اما در غسل جمعه دلیلی هرگز نداریم که شرط صحت صلاه جمعه یا (15:23) بله بهتر است یا در حد وجوب است که قبل از نماز جمعه انسان غسل جمعه بکند، اما اگر عمداً همون غسلی رو نکرد، ترک واجب کرده صلاتش نه صلاه جمعه و نه صلاه ظهر باطل نیست. این غیر از صلاه مجنب است، صلاه مجنب و صلاه حایض و صلاه نفاس بعد از زوال حیض و زوال نفاس واجب است و شرط است از برای صحت صلاه.

پس این امر حدث است، اما حدثی ست که به فعل انسان نیست و شرط صحت صلاه نیست.

(صحبت حضار)

نخیر یکی واجب فی الصلاه است، یکی واجب مطلق است. (غسل الجمعه واجب مطلق یوم الجمعه و لیس مقدمات الصلاه) دلیل نداریم اصلاً.

حالا ما در طهارت بحث می کنیم. طهارت یا طهارت باطنی ست یا طهارت ظاهری ست. طهارت باطنی هم یا طهارت باطنی از خبث کفر، خبث فسق، خبث انحراف، خبث عصیان، این طهارت باطنی لازم است. واجب است طهارت باطن انسان از خبث های فکری علمی عقیدتی اخلاقی عملی فردی و اجتماعی.

پس خبث کلا حرام است. چنانکه در آیاتی که بحث از خبایث است، در ام الایات که آیه سوره اعراف است (وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] (الخبایث جمع محلی ب لام و کل خبیث مماس أو غیر مماس فکریاً فطریاً علمیاً عملیاً خلقیاً عقیدیاً فردیاً اجتماعیاً کل خبیث محرم و سوف نبحث حولَ الخُبث) خب این بحث خبث که در مقابل طهارته.

حالا، این طهارات که عرض کردیم، جمع است بین طهارات در بُعد اصلی، فقه اکبر و طهارات در بعد فرعی که فقه اصغر است.

حالا خبث کلاً حرامه، ولکن طهارت در بُعدی واجب است و در بعدی غیر واجب. در ابعاد واجبه طهارت چه درونی و چه برونی بحث می کنیم و در ابعاد راجحه طهارت درونی و برونی.

(أهم الفاظ الیجابیه فی باب الطهاره، الطهاره والطیب ولکن کما قلنا اطهارت أهم و أعم و أتم من الطیب و علیکم الایات أو الطهارت).

آیات طهارت خصوصاً ما آیه ای نداریم که اختصاص داشته باشد به طهارت از نجاست، از خباثت، از نجاست، بلکه آیه ای هم که به طور عام دلالت کند باید فکر کنیم هست یا نیست.

حالا آیات. (سوره البقره الایه مئتان إثنان عشرین (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] یَطهرّنَ نیست بعد یطهرن (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] خب طهارت از حیث کدامه؟ طهارت حیض انقطاعه دمه حیضه، وقتی دم حیض منقطع شد، طهارت حاصل است، یعنی جماع جایز است (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) قرب جنسی و قرب شهوانی به نساء که بُعد أهمش و اصلی اش عمل جنسی ست، این حرامه.

(يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] سه بُعده. یکی (يَطْهُرْنَ) است فعل ظنییست، طهارت اولی از حیض که انقطاع دم است، خواهی نخواهی دم منقطع میشه، این فعل ظن نیست، (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) فعل ظن تَطهُّر است. تطهر دو بعد دارد یک بعد ازاله نجاست دم حیض است که موضع خاصه و یک بُعد غسل است.

بنابراین (حَتَّى يَطْهُرْنَ) طهارت اولی را شامل است که به اختیار زن نیست و فعل او نیست، ولکن (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) فعل ظن است، تطهر چیه؟ البته این تطهر که بُعد اصلیش غسل است، در ضمن طهارت عن نجاست حیضم هست، ولکن (تَطَهَّرْنَ) شامل هر دو است.

(صحبت حضار) استاد (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) در واقع متعلق به

متفرعه؟

(صحبت حضار)

دو بعده، دو بُعده، دو حکمه ببینید (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) خب وقتی که دم حیض منقطع شد، هنوز خون حیض را نشسته، هنوز غسل نکرده، قربش و مجاورتش جایز هست یا نه؟ بله، برای اینکه (حَتَّى يَطْهُرْنَ) نفرمود ولاتقرب حتی تطهرن (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) (يَطْهُرْنَ) و (تَطَهَّرْنَ) بینش فاصله است.

(صحبت حضار)

بله دیگه

(صحبت حضار)

حکم قرب، جواز عرض می شود عمل جنسی کجاست؟ (حَتَّى يَطْهُرْنَ) (يَطْهُرْنَ) کیه؟ وقتی که انقطاع دم حیض شد، خون حیض را نشسته، هنوز هست ولی انقطاع داره، انقطاع دم حیض، ولی اون عرض می شود که اون خونی که عورت ملبس است، نشسته، غسلم نکرده در اینجا جایز است عمل جنسی؟ بله.

(فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ) چرا؟ برای اینکه اینجا یک (22:38) استفاده میشه، یک جواز، چرا؟ (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ) فرمود، نفرمود تطهرن فاتوهن؟ برای اینکه اتیان که امر میشه یا امر به واجب است یا امر به راجح است یا امر به مباح، ولکن به مرجوح امر نمیشه، به مرجوح امر نمیشه به راجح وجوباً یا استحباباً یا مباح میشه امر بشه ولکن به مرجوح امر نمیشه و لذا (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) دلیل قاطع لا مردَّ علی جواز قربهن و مجاورتهن (إِذَا تَطَهَّرْنَ) فقط قبل (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) از طریق جلو، ازطرق عقب حرام است این آیه از ادله ایست که ادبارهن محرم ادبارهن لیس حرصا قبلهن حرصا بادبارهن حرص. (23:35)

حالا آیه دیگر. آیه چهل و دو سوره آل عمران.

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار) نقطه دقیق اجرا رو فرمودید، میشه یکم بیشتر توضیح بدید

اینو باید تفصیلش در بحث خودش بکنیم

(صحبت حضار)

ما داریم، ما داریم

(صحبت حضار)

بله بله بله،

(صحبت حضار)

من از تفصیل بیشتر کل طهارت در این بحث بگیم، ما داریم آیاتی که در این بُعد بحث میکنیم. آیات طهارت آیا طهارت از نجاست هست یا نه؟ اینو داریم بحث میکنیم، اینو داریم بحث میکنیم فعلا، ولو در ضمن مطالبی عرض می کنیم، ولی طور مجمله.

(صحبت حضار)

نخیر نمیشه، مگر از (يَطْهُرْنَ) از (تَطَهَّرْنَ) تازه (يَطْهُرْنَ) ام عمدش چیه؟ یطهرن یغتسلنَ، چون زنی که غسل می کند خوب اونجاشم پاک میشه دیگه، بنابراین این آیه نه خاصاً نه عاماً دلالت بر طهارت نجاست ندارد.

آیه دیگر

(صحبت حضار) یعنی حتم دارید شما اینجا که (يَطْهُرْنَ) به معنای پاک شدن ظاهریه؟

بله دیگه، (يَطْهُرْنَ) معنیش همینه دیگه، چون طهارت و تطهر فرق میکنه، تطهر فعله، طهارت فعل نیستش که (يَطْهُرْنَ).

خب آیه دوم (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ) [آل عمران: آیه ۴۲] (طَهَّرَكِ) (25:13)نه اینکه حیض را از تو برد، بول و غایط و از تو برد، بدون بول، بدون غایط بدون عرض می شود که حیض بدون نفاس و این حرفا نیست، (إِنَّ اللَّهَ اصطَفاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصطَفاكِ عَلىٰ عن الناجست الظاهری). ( قطع سخن)

آیه سوم سوره توبه آیه ۱۰۳ (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا) [توبه: آیه ۱۰۳] (هل الذی لایتزال نجس؟ نجس جسمیا؟ لا، نجس معنویا فاسق الذی یترک الواجب فاسق هذه مرحله اولی).

(مرحله ثانی (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا) تطهر قلوبهم، تطهر اموالهم عن الانسان الذی زکی یهطر ماله یطهر حاله یطهر ماله معلوم و یهطر حاله معلوم یتعود علی الانفاق).

اینجا هم این آیه شریفه که توجه می کنید اصلاً طهارت ظاهری و ازاله طهارت ظاهری مراد نیست.

(الآیه رابعه المایده الواحده اربعین اولئک الذین لم یرد الله ان یطهر قلوبها) قلب، قلب روحه، قلب جسم نیست حتی اگر قلب جسم هم باشد، قلب داخله و دواخل بدن انسان پاک است، بول و منی و غایط و چیزای دیگه در داخل بدن پاک است، (ما لم تظهر نجاست داخلیه لیس نجس).

(صحبت حضار) مبتلا به نیست، و الا

چرا مبتلا به است، مثلا اگر سوزن زدند و این سوزن، سوزن آمپول داخل شد و با خون تماس گرفت و بعد جای نماز خونی نبود، این پاکه؟

(صحبت حضار)

بله پاکه دیگه. برای اینکه ما دلیلی بر باطن نداریم، بر نجاست ظاهر دلیل داریم، بول و غایط و منی و اینها اگر خارج شد نجسه، و این بحث هایی است که بعداً مسلسلا بکنیم.

آیه دیگر سوره مائده آیه شش (وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ) [مائده: آیه ۶] باب طهارت ثلاث که آیه ششم سوره مائده است که ما نود صفحه در تفسیر قرآن بحث کردیم و بحث خیلی مفصل و عمیقی است بحث خواهد شد در اینجا اصلاً بحث نجاست ظاهری نیست، طهارت ثلاثه است (الوضو و الغسل و تیمم) (الوضو و الغسل و تیمم لیست طهارت الظاهریه طهارت الاحداث) و طهارت حدث معنیش این نیست که باطن نجسه، آخه بعضیا خیال می کنند چیزی که نجس است باطنه نجسه باطنه. ما دو باطن داریم. یک باطن روح داریم یک باطن جسم داریم، یک ظاهر جسم.

اگر باطن روح نجس است از نظر انحراف فطری یا عقلی یا علمی عقیدتی اخلاقی عملی اینو نمی تونیم، ولکن اگر کسی بول کرد یا غایط یا جنب شد، این ظاهرش که نجس نیستش که، مثلاً کسی که ظاهر رو پاک کرد، بول کرد ظاهر و پاک کرد ولی محدث است یا نه؟ غایط کرد و ظاهر و پاک کرد محدث هست یا نه؟ جنب شد و جنابت رو پاک کرد محدث هست یا نه؟ این استمرار حدث آیا نجاست ظاهر هست؟ نخیر ظاهر نجس نیست، رفته آب کشیده ولی وضو نگرفته و غسل نکرده، این پاکه پاکه تمیز تمیزه، خیلیم تمیزه تمیزتر از بعضی هاست.

حالا اینجا سه بعده، یا باطنش نجسه میشه گفت؟ (هل ان غسوسا تعالی علیه و ائمه معصوم علیهم السلام لن ما یقول انت نجسون باطنیا معنویا) به باطن کاری نداره، این بول و غایط و خدا قرار داده، اگر بول غایط انسان نکند میترکه، منفسق میشه، این بول و غایط و منی و خونی که خدا قرار داره، اینها نجاست روح نمیاره، نجاست جسمم نداره، بلکه حدث باطن جسمه.

جسم یک ظاهر دارد، یک باطن دارد. گاه ظاهر جسم انسان متنجس میشه، نجس میشه باید شست، گاه باطن جسم انسان، بعضاً وضو کلاً غسل، گاه باطن معنوی انسان. پس یا باطن معنوی ست یا باطن جسمی ست و یا ظاهر جسمی ست.

(صحبت حضار)

جوابش این است که کدورت باطن با فعل انسان باید باشد یا بدون فعل انسان؟

با فعل انسان

آیا این فعل انسان حرام است؟

(صحبت حضار) حرام نیست

نخیر این خلاف عدالته

(صحبت حضار) امر به وضو و غسل برای چیه؟ طهارت از حدث

صبر کنید، صبر کنید، امر به طهارت ظاهر برای چیه؟

(صحبت حضار) برای پاک شدن ظاهر جسم

یعنی انسان ظاهرش نجس بشه حرامه؟

(صحبت حضار) نه خب ولی خبیثه

نه نشد، ببینید

(صحبت حضار)

نشد، وقتی انسان بول می کند غایط می کند و خون میاد، منی میاد، این آدم رو از نظر باطن خراب کرد ناقص کرد یا نکرد؟ نکرد

(صحبت حضار) ولی تاثیر گذاشته، چرا امر به غسل و وضو میشه؟

خب امر میگه ظاهر باید پاک باشه. (قطع سخن)

آب نکشید، این کار رو حرام میکنه؟

(صحبت حضار) نه کار حرام کسی نمیگه نمیکنه ولی آیا برای نماز خوندن باید وضو بگیره یا نه؟

امره

(صحبت حضار) برای چی؟

مگر هر امری برای این است اگر انجام نشد انسان ناقصه؟

(قطع صدا) (صحبت حضار) باید وضو بگیرد، معلوم میشود کدورتی در کاره

این باید وضو بگیرد کدورته ولی کدروت جسمه نه کدورت باطن.

(صحبت حضار) کدورته روحه، حتما کدورت روحه

صبحکم الله والخیر، صبحکم الله و الخیر

(صحبت حضار)

عزیزم کدورت روح را خدا ایجاد کرده یا من ایجاد کردم؟

(صحبت حضار) شما ایجاد می کنید

من ایجاد کردم؟

(صحبت حضار) بله هر کسی که فاعل است

من آیا واجب است ایجاد کنم کدورت روح را یا حرام است یا مستحب است یا مباح است؟ کدومه؟

(صحبت حضار) بعضی مباحه واجب است دیگه

وقتی، خب آیا واجب است خداوند جوری قرار بده من رو که واجب است بول و غایط و اینها، بعد با این عمل واجب من از خدا دور میشم کدورت پیدا می کنم؟

(صحبت حضار) ما ناچار هستیم به خاطر

اینجا هم مسبق الله دارد هم صبحکم الله هر دو رو باید بگیم. (31:50)

(صحبت حضار)

بعدا بحث می کنیم. اجازه بدید بعد از بحث

بنابراین عملی که خداوند واجب کرده یا راجح کرده یا مباح کرده، بین الراجح و واجب الله آیا عملی که خدا دستور داده و من اگر به دستور خدا عمل نکنم حرام است، اگر عملم بکنم این موجب انحراف روح است؟ این خیلی عجیبه.

(صحبت حضار) انحراف نمیاره

کدورت، همون انحرافه فرقی نمیکنه.

خب آیه، دیگر سوره انفال آیه یازده (وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ) [انفال: آیه ۱۱] کجاست؟ (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ) خب آیا تغشیت نعاس این حرام است؟ خوابیدن حرام است؟ خوابیدن بعضی وقتا واجبه یا راجحه. این خوابیدن که راجح است یا واجب است یا مباح است یا حتی مکروه باشد، این خوابیدن خودش حدث است. چرا؟ دیروز عرض کردیم (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ) [انفال: آیه ۱۱] تطهیر چیست؟ آیا تطهیر از بوله؟ خواب که بول نیست، غایطه؟ خواب غایط نداره، همیشه نداره، آیا تطهیر از نجاسته؟ مگه هر کسی میخوابه جنب میشه؟

بنابراین این در مقابل سنی ها عرض می کنیم. سنی ها می گوید اگر انسان خوابید، اگر در حال نشسته خوابید این حدث نیست، در حال دراز کشیدن و مستقیم خوابید این حدثه.

ما میگیم نخیر چه مستقیم، چه نشسته، اگر (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) هست (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) قاعداً جالساً مستلبیاً این مبطله، یعنی حدثه و اما اگر مستلقی باشد یا نشسته باشد یا قائم باشد، بعضیا راه میرند خوابند، بعضیا راه میرند خوابند، در حال راه رفتن نشستن ایستادن خوابیدن اگر تغشیت نعاس نباشد، حدث نیست. (فطبقا نفس الایه النوم من الاحداث).

حالا این نوم نجاست ظاهری میاره؟ نخیر قضالت باطنی نه قضالت باطن روح است نه قاضالت باطن جسم است، بله راجع به باطن جسمه. باطن جسم انسان وضعی پیدا خواهد کرد که با اون حالت نماز نمی شود خوند، در حال نماز عرض می شود (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲].

حالا این (نَعْلَيْكَ) که در حال نماز حرام است در غیر نماز حرامه؟ نخیر، پس این امر، مقام خاصی ست لان الصلاه واد مقدس حدود رب به محضر رب فالوادی المقدس …ولکن قبل الیدخل الوادی المقدس هل یخلع نفس ..واجبه راجحه پا برهنه (34:43)

بنابراین این امری که می شود (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ) [طه: آیه ۱۲] دلیل بر این نیست که نعلیک پا کردن، کفش پا بودن این قضالت روحی میاره، نه قضالت جسمی میارد، نه قضالت روحی میارد، نه قضالت جسمی باطنی میارد، نه قضالت جسمی ظاهری میارد، بلکه مقام صلاه چون مقام محضر رب است و حضور رب است، این مقام رجحان دارد و باید بت خلع نعلین باشد اگر با نعلین نماز بخونیم نمازتون باطل است، چون بودن نعلین بر حسب این آیه عرض می شود در حال نماز حرامه.

(صحبت حضار)

خلاف ادبی ست که باید باشه نه راجح.

و همچنین آیه ۳۳ احزاب (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) [احزاب: آیه ۳۳] چه رجسیه؟ رجس عقیدتی ست، اخلاقی ست، عملی ست، عقلی ست، لبی ست، صدری ست، قلبی ست، فوادی ست. تمام مراحل سبعه معصوم علیه السلام در بالاترین مرحله طهارت است که این طهارت مطلق است.

پس این کاری به جسم نداره، کسی بگه که بول پیغمبر پاک است غایطش پاک است خونش پاک است منیش پاک است و همچنین

(صحبت حضار)

(36:26)

آیه دیگر (وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ) [حج: آیه ۲۶] خب اینجا ممکنه، بله، بیت الله خبائث درش نباید باشه، نجاساتشون چون احترام به بیت، کما اینکه محضر رب عرض می شود محضر خاصی ست بیت الله، این آیه از آیاتی ست که می شود با توجه و توکل گفت که نجاسات ظاهری شامله منتها (إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ) [توبه: آیه ۲۸] از جمله طهر طهر بیت الله لایدخلون لا لیدخلون و لا یدخلون (38:37)

کذلک الافکار رجس، الافکار رجس، عملیه رجس، فکر رجس، جسم الرجس، کل رجس لابد الینهی المسجد الحرام (وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ) [حج: آیه ۲۶] (وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ) [بقره: آیه ۱۲۵].

سوره توبه آیه ۱۰۸ (فيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ) [توبه: آیه ۱۰۸] طهارت جسمه؟ مگر طهارت جسم از واجباته کلاً؟ (الطهارت جسمانیه من النجاسه جسمانی هل من الواجبات؟ لا بل شرط لصلاه للاحرام) بله؟

(صحبت حضار) باید از واجبات باشه به همون دلیل که فرمودین

اگر نجس خبیث باشه بله، اگه خبیث نباشه چی؟ احیاناً النجس خبیث احیاناً أن نجس لیس خبیثا والطاهر مثل کلب، کلب بردند حمام تمیز کردند صابون زدند فلان این عرض می شود نجسه خبیث نیست، بنابراین خبیث أخص از نجسه.

بله خبث در کل ابعاد حرامه، ابعادی که عرض کردیم و تکرار می کنیم، مثلاً زن خبیث، شوهر خبیث، همسایه خبیث، فکر خبیث، علم خبیث، درس خبیث، حوزه خبیثه و هر چه خبیثه، هر چه را که این بحث فرداست انشاءالله که خبث دارای مراحلی ست.

آنچه خبیث است و استقذار می کند نفس انسان به طور عادی، این کلاً حرامه، منتها در خبیث افتادیم مقداری بحث کنیم بد نیست. این، این خبیث بودن دارای مراحلی است گاه فعلی عملی قولی عقیده ای علمی معقولی منکوهی ملبوسی مسکنی گاه خبیث است از نظر شرع و از نظر انسان عادی، این منظم به دو خص.

گاه خیر از نظر انسان عادی خبیث است، از نظر شرع خبیث نیست (أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا) [انعام: آیه ۱۴۵] الدم مسفوح محرم (41:17)

اگر شما حیوانی رو کشتید، حیوان حلال گوشت رو کشتید، اون دمی که به طبیعت الحال بیرون میاد دم مسفوحه، نص آیه انعام، ولکن اون خونی که به تبع خودش در داخل بدن می ماند، خونی که اصلاً بیرون نمی ریزد یا خونی که مقداری بیرون می ریزد و مقداری می ماند، این خون خوردنش به نص آیه حلال است گر چه آقایون فقها اختلاف دارند.

بعضی فقها میگن که اگر خون در جایی باشد که جای خون است این حلاله، اگر خون باقی مونده در جای خون نباشد حرام است. اگر، اگر، تمام این اگر ها و مگرها برخلاف نص آیه است برای اینکه عرض می شود که آیه تنصیص می کند (أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا).

سه آیه دیگر داریم. آیات مکیه، آیات مدنیه، الدم الدم الدم، الف لام الف لامه چیه الف؟ لامه عهد ذکره. اون دمی را که

(صحبت حضار) اونا درباره عطفه

حالا عرض میکنم، درباره عطف میگیم، حالا، آیا یک استکان خون از شکم گوسفند یا گاو یا شتر که مونده و بیرون نریخته، این استکان مقدار خون از نظر عرفی خبیث هست یا نه؟ بله، از نظر شرعی خبیث نیست. گاه به عکس، گاه از نظر شرعی خبیث است از نظر عرفی خبیث نیست.

(صحبت حضار) همینجا، اگر استکان خون رو از بدن شتر بیاریم بیرون، شرع اجازه میده بخوریم؟

به نص آیه بله

(صحبت حضار) همراه گوشت اگه باشه بله

عزیزم (أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا) نصه، الآیه نص (أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا)

(صحبت حضار)

نشد نشد نشد نشد

(صحبت حضار)

صبر کنید صبر کنید صبر کنید (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] عام یمکن استثنا فیه، فقد استثنا ربنا سبحان تعالی فی الآیه (أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا) فدم غیر مسفوح ولو کان خبیث عرفیه و لکن یستثنی دم الحیوان دما دم المسفوح دم غیر مسفوح والله حرم الدم المسفوح فقط …غیر مسفوح حرم. (43: 26)

(صحبت حضار) اینجا استثنا استاد نشده، اگر دم مسفوح هم در آیه ذکر شده، به خاطر این است که خود یکی از مصادیق خبیثه

شما دارید میگید

(صحبت حضار)

(43:38) حالا این بحث در جای خودش مفصل خواهیم فرمود.

حالا بنا بر اصل موضوع، دم غیر مسفوح که حلال است این خبیث است عرفاً ولکن این خبیث عرفی به نص قرآن استثنا میشه، به عکس چیزی که خبیث نیست، خبیث نیست، مثلاً گوشت خوک واقعاً خبیث نیست، خیلی خوشمزه است، من نخوردم البته، اونایی که خوردن میگن خوشمزه ست، گوشت خوک خیلی خوشمزه است ولکن عرفا خبیث نیست، شرعاً خبیثه. (44:16)

بنابراین اصل قاعده، (اصل القاعده الخبایث محرم ولکن یستثنا مرحلتان احیاناً خبیث فی نظر العرف و حلال فی نظر شرع احیاناً خبیث فی نظر شرع حلال فی نظر عرف و للبحث تتمت

والسلام علیکم و رحمت الله برکاته