جلسه شصت و نهم درس خارج فقه

طهارت و نجاست

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی اله الطاهرین

اینکه در آغاز بحث خدمت برادران عرض شد که ما باید فقه اکبر با فقه اصغر به طور همگام و همراه نظر کنیم. اگر فقه اکبر بدون اصغر باشد و فقه اصغر بدون اکبر باشد هر دو ناقصند، گر چه اکبر اکبر است و اصغر اصغر است.

از جمله نتایج، حالتی ست که حدث انسان میده، آیا حالت حدث یا حالت خبث یا حالت نجس تاثیر در جسم که دارد تاثیر در روح نیز دارد یا نه؟ این ترکبی که برای هر انسانی از روح و جسم است، کل اعمال صددرصد به فرماندهی روح است، منتها گاه به فرماندهی روح، عمل روحی انجام می گردد، علم است، اخلاق است، معرفت است، ایمان است که مربوط به روح انسان است مستقیماً و فعالیت های سلبی و ایجابی مربوط به روح است فقط. گاه نخیر به فرماندهی روح، جسم عملی را انجام می دهد یا واجب یا معاذالله حرام یا مراتب دیگر.

در هر دو صورت روح مسئول است. روح مسئول است نسبت به سلب و ایجاب روحی غیر جسمی و همچنین روح مسئول است نسبت به سلب و ایجاب جسمی.

بنابراین خطایایی که انجام می شود و ثواب هایی که انجام می شود هر دو مربوط به روح است، چه ثواب ها و خطاهای روحی صرف و چه ثواب ها و خطاهایی که به فرماندهی روح به وسیله جسم انجام می شود.

گاه اوقات است که خطای روحی در جسم موثر است و گاه اوقات است که خطای جسم هم در روح موثر است بلکه دامنه این دو گاه وسیع است. اگر کسی خمر بخورد روحش نخورده جسم خورده، ولی تاثیر دارد در تاریکی روح، بی عقلی، کم عقلی بی ایمانی و کم ایمانی یا خوردن غذای حرام، این خوردن کار جسم است اما هم نقص در جسم ایجاد می کند و هم نقص در روح.

بله بعضی اعمال روح است که در جسم موثر نیست و بعضی اعمال جسم هست که در روح موثر نیست، ولکن تاثیر و تاثر بین این دو همگام که با هم توام هستند در بسیاری از موارد موجود است.

بر حسب نصوص آیاتی از قرآن و روایاتی و دلیل عقل، اگر انسان کار صحیح روحی انجام دهد تاثیر صحیح در روح دارد. اگر کار صحیح جسم انجام دهد تاثیر صحیح در جسم دارد و در روح هم دارد. مخصوصاً اگر کار صحیحی رو که انسان انجام می دهد چه روحاً و جسماً به امر الهی باشد، امر استحبابی یا امر وجوبی.

حالا احداث و اخباث و انجاسی که از برای انسان حاصل می گردد این از سه حال خارج نیست یا حدثی با جنابت حرام حاصل می شود یا حدثی با جنابت واجب و راجح و مباح حاصل می شود، یا خبثی به صورت حرام ایجاد می گردد یا خبثی به صورت حلال، نجس و نجسی به صورت حلال یا به صورت حرام.

اگر به صورت حرام به فرماندهی روح انسان غذای حرام خورد، معاذ الله شراب خورد، این هم اثر سوء در جسم دارد و هم اثر سوء در روح دارد. اگر در ماه رمضان که واجب است روز روزه بگیرد، روز غذای حلال خورد، آب خورد، غذای حلال خورد، با حلال خود عمل جنسی انجام داد، چون حرام است، این در روح تاثیر بسیار بد دارد و در جسم همچنین، چون (5:35) هم صحت روح است و هم صحت جسم است.

ولکن به عکس اگر خداوند امر می کند وجوباً یا استحباباً یا تجویز می کند (علیک سلام) ایجاد حدث را یا ایجاد خبث را، ایجاد حدث که موجب وضو است، خداوند، انسان انجام می دهد کاری را که انسان محدث میشه، کاری که مخبث میشه، کاری که نجس میشه، چون به امر خداوند است، پیامد بد از نظر روح ندارد. از برای جسم پیامد بدش با ازاله خبث برطرف میشه، اما از برای روح پیامد بدی ندارد چون به امر الهی ست یا امر وجوبی یا امر استحبابی یا امر اباحی یا امر مرجوحی. نهی ندارد، حرمت ندارد.

بله در مرجوحات چنین است در مرجوحات به تعبیر معمولی مکروهات، روایاتی داریم بسیار جالب است که اگر حرج و عسری در کار نبود، خداوند هیچ چیزی رو مستحب نمی کرد، بلکه واجب می کرد به جای استحباب و هیچ چیزی رو مرجوح نمی کرد، بلکه حرام می کرد. ولکن چون (وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ) [حج: آیه ۷۸] خداوند مقادیری از ایجابیات را مستحب کرد به جای وجوب و مقادیری از مرجوحات را عرض می شود که مرجوحات را مرجوح کرده است، مکروه کرده است به جای حرام.

(صحبت حضار)

صبر کنید، عرض می شود که حالا این مقدمه ای بود که عرض کردم. صبر کنید شما بعدا حرف می زنیم.

مثلاً حدث یا خبث، حدث اصغر و حدث اکبر، خبث اصغر، خبث اکبر، نجس اصغر و نجس اکبر، اگر حرام نباشد معنا ندارد کاری که حرام نیست، مخصوصا اگر واجب باشد یا مستحب باشد، معنا ندارد که ایجاد نقصی در روح انسان می کند. موجب عقاب باشد یا موجب تنزل مقام باشد چون امر لابُدَّ منه هست و امر الهی ست به عنوان رجحان یا به عنوان وجوب.

سوال، پس چرا کسی که محدثه و حدث اصغر است باید وضو بگیرد؟ محدثه و حدث اکبر است باید غسل کند؟ این دو باید در صورت نبودن آب باید تیمم کند، چرا؟ اگر حدث، این سواله، اگر حدث نقصی در روحیه انسان حاصل نمی کند، پس چرا باید این حدث را با وضو یا غسل یا تیمم برطرف کرد؟

جواب: انسان یک حالات عادی دارد در محضر رب سبحانه و تعالی و یک حالات خاصه دارد. مثل لباس پوشیدن، صحبت کردن، حرکات و سکنات انجام دادن، گاه به طور عادی ست، لباس خاص لازم نیست، کفش خاص لازم نیست، لفظ خاص لازم نیست، گاه نخیر با یک بزرگی با رسول الله (ص) می خواید ملاقات کنیم الفاظتون باید بهتر باشد، اندامتون، لباستون، حرکاتتون، وضع قیام و قعودتتون باید بهتر باشد، این معنیش این نیست که در زمینه ای ملاقات با رسول الله ندارید، شما خبیثید، نخیر طاهرید منتها در این ملاقات باید اطهر باشید از نظر روحی از نظر جسمی.

همچنین ملاقات خصوصی با الله که معراج رفتن است، صلاه است، حتی صوم است، احرام است، حج است، عمره است، خواندن قرآن است، این اموری که معراج المومن است مخصوصاً صلاه، یک آدابی دارد. اگر گفتند محدثید وضو بگیر یا محدثید غسل کنید، اگر لباس غیر معکول عوض کنید، لباس نجس است، عوض کنید، لباس خبیث است عوض کنید، بدن خبیث است عوض کنید، روح خبیث است طاهر کنید، هم روح را هم جسم را باید طبق دستور تبلور بدید، این معنیش این نیست شما در غیر این حالت خبیثید، در غیر این حالت نقصان دارید، نخیر.

البته همیشه انسان نقصان دارد، مثلاً نماز که خوانده می شود حتی رسول الله (ص) این نماز اتباع درجه است دیگه،(وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) [حجر: آیه ۹۹] یا (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] کفش پوشیدن یا واجب است یا مستحب است یا مباح است. کفش خود حرام نیستش که، بلکه خوب است، برای پا حفظ شدن برای احترام شخص حفظ شدن ولکن در نماز حرام است (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ).

حالا میشود گفتش که در غیر نماز کفش به پا کردن این منقصه روحی میاره یا طهارت داشتن برای خواندن قرآن این راجح است، طهارت داشتن برای دست دادن به خط قرآن، چه طهارت در حدث از خبث از نجس که (لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) [واقعه: آیه ۷۹] تمامش رو میگیره، این واجب است.

این دلیل داریم که شماها بخواید کفایه رو مطالعه کنید، مطالعه نمیخواید بکنید، (11:34) خیر بله کون علی الطهارت مستحب است ولکن اگر کائن علی الطهارت نباشید، برای نماز یا برای آن چیزایی که واجب است، طواف و این حرفا این منقص روحی نیست حتی منقصه جسمی هم نیست، نه منقصه روحی است نه منقصه جسمی است ولکن در احکام خاصه صلاه طواف عرض می شود که اعمال خاصه ملاقات با رب العالمین باید استعداد و آمادگی بیشتر هم از نظر روح پیدا کرد هم از نظر جسم. این یک بحث که مقدمه است از مقدمات بحث.

بحث دیگر، اصولاً با زوال ظلمت نور است یا نخیر با زوال ظلمت باید ایجاد نور دیگر بشود؟ برای اینکه موجود یا منور یا مظلم. اگر نور برود ظلمت اتوماتیکی هست، اگر ظلمت برود نور ناخودگاه یا خودآگاه هست.

بنابراین حدث، خبث نجس، اینها. حالا مثال به اونجایی می زنیم که بیّنه. مثلاً اگر حدث از بین رفت، باید طهارتی بابت این ایجاد کرد یا از بین رفت دیگه؟ از بین رفت چه حدث اکبر باشد چه حدث اصغر باشد.

حالا درونی عرض می کنیم. اگر حدث لا ایمان که کفر است از بین رفت، خب یا کفر است یا ایمان است یا نه کفر است نه ایمان. اگر نه کفر است نه ایمان است، بداعت نور است. وقتی که کفر رفت با رفتن کفر دیگه ازاله کفر لازم نیست زوال پیدا کرد بعد زمینه عرض می شود که ایمان هست. همونطور، انسان طاهره. در خبث همینطور است در نجس همینطوره. در خبث بیّنه.

مثلا اگر لباس انسان، بدن انسان خبیث است اما نجس نیست، آیا با از بین رفتن یا از بین بردن خبث، باز باید که طهارت ایجاد کرد یا نخیر؟ شما این بدن این لباس این فرش که خبیث شده است چرک آلود شده است و کثیف شده است اینو با آب، با آفتاب، با موندن، با دست مالیدن، با پاک کردن، اگر پاک کنید که عرفاً چیزی نیست با زوال خبث، آیا چیزی باقی است یا نخیر با زوال خبث طیب است طاهر است و پاک است؟

و همچنین در باب نجاست. در باب نجاست اگر دست یا لباس انسان یا اساس انسان متنجس شد، یعنی نجاستی روش قرار گرفت بولی غایطی منی خونی، این نجاساتی که صددرصد نجسند قرار گرفت، آیا اینجا نجاست یگانه دو گانه می شود؟ درست دقت بفرمایید، آیا این بول که به لباس شما نبود، یگانه نجس بود، آیا به لباس شما آمد دو نجس داریم؟یکی بول یکی لباس، چرا؟ اگر غایط و بول و خون و هر چه روی زمین، روی لباس، روی بدن، روی هر چه قرار گرفت آیا نجس کدام است؟ نجس بول است غایط است منی است خون است.

بنابراین اگر ازاله شد یا زائل شد، اگر به خودی خوب با باد و باران با آفتاب و این حرفا و گذشت زمان از بین رفت دیگه نجس نیست.

مثال بیّن، سگ، سگ نجس است. اگر سگی یه سگ با موندن مرده سگ جایی از بین رفت و تبدیل به نمک شد باز محتاج تطهیره؟ نخیر چون سگ نجسه، نمک که نجس نیست. همینطور لباس یا بدن یا فرش یا اساس شما اگر متلوس به عین نجاست شد، مادامی که عین نجاست هست نجس هست، لباسی میگید متنجسه مطلبی ست، حالا بعد بحث می کنیم ولکن اگر از بین رفت، مثل مسجد الحرام ها، مسجدالحرام بارها دیدم کثافت می کنن بعد آب میریزن مقداری برای اینکه تمیز بشه و می شورند و تمیز می کنند و شستنه کر دادن نیست، نه کر است نه غیر کر، این باز نجس است چرا نیست؟

سوال، مگر نه این است که طهارت حکم شرعی ست و نجاست حکم شرعی ست، سواله، پس چرا شما میگید وقتی عین نجاست از بین رفت ازاله شد یا زائل شد چرا می گید پاک است؟ اینو که میگید پاک است حکم شرعی ست، این حکم شرع رو از کجا میارید؟

میگیم دو جهته، یک جهت اینه. نجاست حکم شرعی ست محدوداً اما طهارت (كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهر حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ) دنبال داره كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهر، کل شی نجسم نداریم.

در نجاست احراز نجاست شرط است ولکن در طهارت احراز طهارت شرط نیست، مگه استسحابی در کار باشه، نجاست در کار باشد، اگر استسحاب نجاست یا فعل نجاست در کار نباشد، کل شی نجس ما نداریم پس دو قاعده است. (كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهر حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ).

بنابراین، اگر ما شک کنیم که آیا این زمین یا فرشی که عین نجاست بود، عین نجاستو پاک کردیم، حالا یا با آب یا با الکل یا با پارچه یا با باد و این حرفا بالاخره پاک شد، عین نجاست که بود نجس بود، وقتی رفت چرا فرش نجس بماند؟ دلیل میخواد. (كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهر) اینجا شامل است اولاً.

ثانیاً آیا نجاست نجس، نجاست خود نجس است یا اون مکانی هم که نجس بوده است؟ میگیم متنجس شد به چه دلیل؟ نجس شد به چه دلیل؟

(صحبت حضار) نجس شد ولی پاک شدنش درسته از راه

نجس نشد، کی میگه نجس شد؟

(صحبت حضار)

نخیر نشد، کی میگه متجنس نجس شد؟ نخیر نشد برای اینکه این به وجود عین نجاست، از عین نجاست باید تطهیرش کرد، اگر میشد از عین نجاست تمیز (17:24) کنیم بدون ازاله عین اشکال نداشت، اینی که تو مغز ماست باید کم کم بره بیرون، ما خیلی چیزا در مغزمون هست، یعنی خیلی از حرف هایی که آقایون در فقه زدند، در غیر فقه زدند، خیلیاشو باید از اول مطالعه کرد و از اول بررسی کرد، ببینیم چیه آخه مطلب؟

من نمونه هایی عرض کنم. متنجس یعنی چه؟ یک، دو آیا متنجس منجس است یا نه؟ سه، آیا تطهیر منحصر به آب است چهار و پنج شش و الی آخر این مباحثی ست که بحث می کنیم.

بحث اول این است که آیا همونطور که زوال حدث و ازاله حدث بعدش طهارت است، زوال حدث و زوال خبث و ازاله خبث بعدش طهارت، خبثا، خبث نمیگن باید شست که، چرکه، وقتی خبیث رفت دیگه براق و تمیزه. همانطور که ازاله حدث و ازاله خبث یا زوال حدث و زوال خبث، بدون اینکه کار دیگر بکنیم طهارت است و همونطوری که ازاله ظلمت بعدش نور است، ازاله کفر بعدش ایمان است، فعل دیگه ای لازم نیست، ازاله خبث بعدش لاخبث است. لاخبث نجس است؟

شما میگید این خبیث تأثیر کرده است در این سنگ، به چه دلیل؟

(صحبت حضار) حدث که بدون ازاله امکان نداره زایل بشه

خب حدثی که بدون ازاله، مثلاً بعضی از حدث هست بدون ازاله رفع میشه، اگه گفتین چیه؟ من الان یادم میره چی بگم، کیه؟ یکی از احداث یوم الجمعه است، یوم جمعه گذشت، شنبه هم گذشت یکشنبه، زایل شد بدون ازاله یا نه؟ یعنی حدثی که بر مبنای حضور جمعه است، دیروز عرض کردم بعضی از احداث هست که با فعل انسان حاصل نمیشه خودش میاد، زمان جمعه ایجاد میکند وجوب غسل جمعه را پس حدث لاغسلی برای کسی که غسل نکرده است هست، حدث از شما نیست حدث روز جمعه است.

حالا روی این اصل، نمی خوام قیاس کنیم میخوایم تنظیر کنیم.

(صحبت حضار) عام البلوا نیستش، ما داریم

نباشه مثال داریم میگم، نمونه داره. حالا در صورتی که ازاله عین نجاست شد، چرا محل نجس است؟ نمونه هایی هم داریم. مثلا

(صحبت حضار) ته کفش هم همینطور

حالا میخوام عرض کنم، مثلاً ته کفش آفتاب، تهوع اینها تمام ازاله است، اگر ته کفش شما (21:07) بود، راه بروید روی زمین و از بین رفت این پاک می شود، آب در کار نبود، خب پس می شود بدون آب با زوال عین نجاست یا ازاله عین عرض می شود که گفت پاکه و این معنا ندارد بگیم که کفشی را که متنجس است، نجس است روی زمین راه بره پاک میشه اما اگر دست بهش غایط خورد پاک بشه، پاک نمیشه چه فرقی میکنه؟ چه فرقی میکنه؟ شما در قم علی هستی، در تهرانم علی هستی، در لندنم علی هستی، نمیشه گفت در قم علی هستی، در لندن نقی هستی نه، یه چی یه چیزه مطلب.

اینجام اگر اثر بناست باقی بماند و اثر باقی مانده بر عمق عقل ایجاد نجاست می کند چرا اونجا نه اینجا آره؟ این از مقربات این است که زوال عین نجاست همونطور که سید مرتضی فرموده و حرف درستیم هست، خیلی حرفش درسته، زوال نه ازاله ها، زوال نجاست چه با ازاله باشد چه غیر ازاله باشد این مطهر نیست بلکه نجاست دیگه وجود ندارد، مطهر نیست، اگه این مطهر بود به عنوان (22:17)

وقتی زوال نجاست شد، نجاست از بین رفت، وقتی نجاست از بین رفت دیگه جاش چیه؟ آقا زید کافر در خانه من بود این زید کافر گورشو گم کرد رفت، باز کفری در کاره؟ مالیده کفر یعنی؟ نجاست همونطوره.

نجاست چه مرطوب باشد چه غیر مرطوب، بلکه بالاتر، مثال سوال، آیا یه سوال کنیم، این مطلبی که عرض می کنم سوال کنید از فقها اگه جواب دارند که جواب دارن اگه ندارن تبعیت کنن.

سگ، اگر دست شما تره، به بدن سگی دست زدید، متنجس میشید؟ نه به دو دلیل. یک دلیل اینکه اگر هم موی سگ نجسه که نجس نیست، مو که حیوانی نیست که حیات حیوانی نداره، آنچه حیات حیوانی ندارد نجس نیست. پوستش، گوشتش، استخوانش که استخوان حیات حیوانی بیشتر داره، آقایون اشتباه عرض می کنند در اینجا، آقایون می گند که استخوان میته پاک است چون حیات حیوانی ندارد، آقا شما نشده که بیای بیرون از تو حجرت پات بخوره زخم بشه استخون بیشتر درد می گیره یا گوشت درد می گیره؟ حالا کاری نداریم، این در جای خودش هست.

استخوان، غضروف حساس، گوشت، عرض می شود که اینها ولکن مو چطور؟ نخیر، مو جزء نباتات هست، این مو که جزء نباتات هست هرگز نجس نیست، بلکه نجاست در انحصار اونی ست که روح حیوانی داشته باشد. اولاً موی سگ و موی خوک نجس نیست اولاً، ثانیاً اگرم نجس باشد، اون نجسی که عین نجاست است و غایط است و بول است و چه است روی زمین بریزه، بعد از زوالش حکم نجاست نمیشه، با اینکه خراب کرده کارو رو، ولکن این دست به سگ زدن که چیزی به دست شما نمی چسبه از سگ، به خوک چیزی نمی چسبه، با نچسبیدن چیزی به دست شما چرا دست شما متنجس بشه؟ برای متنجس شدن دلیل میخواد، ما دلیل بر این مطلب نداریم، بر تنجس نداریم.

بنابراین در ابعاد ما باید بحث کنیم. اولاً یک نجاسات چه ها هستند؟ آقایون میگن ده تا، ده تا رو قبول نمی کنیم. مثلاً میگن که منی کلاً نجس است نخیر، منی کتاباً و سنتاً در صورتی نجس است و غسل آور است که از روی شهوت بیاد نه روی ترس، بول بله، بول انسان کلاً نجس است، خون کلاً نجس نیست (دَمًا مَسْفُوحًا) [انعام: آیه ۱۴۵] نجس است، خوردنش حرام است و دم غیر مسفوح هم حلال است و هم طاهر است. بسیاری از نجاسات بعضاً نجس اند و بعضاً پاک اند. کافر، مشرک، بت پرست، ملحد، هیچ انسانی بدنش نجس نیست اینم طبق ادله ای که کتاباً و سنتاً خواهیم بحث کردیم.

پس بحث ما دو بُعد است، یک بعد نجاسات چه ها هستند؟ بعد دوم چگونه باید نجاسات را برطرف کرد؟ آیا برطرف کردن نجاست منحصر به آب است یک قول، آیا بیشتر آب است یک قول یا نه خیر چون آب راحتتر است آسونتر است تمیزتر است و تمیزتر می کند؟ قطعاً انحصار صددرصد ندارد ازال نجاست با آب، این قطعه چرا؟ به چند دلیل، یکی لا دلیل، یکی دلیل. مثلاً اگر ازاله نجاست و تطهیر نجاست منحصر به آب است، پس کف کفش راه میرید چی؟ خورشید می تابد خشک می کند چه؟ پس اینها قابل استثنا هرگز نیست.

وانگهی ما دلیلی بر انحصار تطهیر به آب نه کتاباً داریم و نه سنتاً. آیا اگر نجس، نجاست همینطوره، نجاست میکروبه دیگه، نجاست میکروبه و باید ازش پرهیز کرد منتها بعضی میکروب ها پرهیزش قویه، بعضی میکروب ها پرهیزش اقواست، بعضی میکروب ها پرهیزش (26:37)

(صحبت حضار)

آیا اگر بول را که می شود با آب شست، اگر با الکل صنعتی بشویید بهتره یا با آب؟ الکل صنعتی تمیزتر میکنه، برای اینکه چون زوال میرسد شرطه و این زوال اگر زوال میکروبه، ازاله میکروبه، خب الکل صنعتی این میکروب رو به طور کلی از بین می برد. چی فرمودید؟

(صحبت حضار)

موی سگ دارای میکروبه؟ کی گفته؟ سگی رو بردن حمام شستن مامانی شده،

(صحبت حضار)

همین دیگه، اگه اینه خوب بچه آدم، بچه آدم که کثیفه آشغاله اونم باید دست بهش نزد که کثیفه، کثیفو قبول داریم. ما در خبث ها قبول داریم.

(صحبت حضار) خودش نجسه سگ، سگ خودش نجسه دیگه

خودش، موش چطور؟ موش نباته حیوان نیست، اینو البته بحث های موضوعیه که باید بحث کنیم، یعنی من نمونه ها رو عرض میکنم و باید بحث کنیم، سگ البته قولم نمیدیم ما در رساله ما داریم قال فلان اگر قالم نباشه ولی خوب دلیل نداریم ما غلام دلیلیم، اگر دلیل نداریم و نجاست موی سگ و موی خوک این نجسه؟ نخیر بله بدنش، تازه اگه به گوشته، اگه به گوشت سگ دست بزنید باید خاکمال بشه؟ نخیر مال

(صحبت حضار)

عرض می شود که بله، اگه به گوشت سگ دست بزنید نجس میشه چرا؟ عین نجاست به دست شما؟ بله سگ رو دست شما باشه، مادامی که سگ رو دست شما خب نجسه، سگ دست نیست، دست نجس نیست، دست به هیچ وجه نجس نمیشه و دلیل بر این مطلب ما نداریم.

و یه مساله دیگر اینکه عام البلواست بر فرضی که ما تنجس را قبول کنیم که چیزی متنجس می شود، آیا متنجس منجس هست یا نه؟ یک دونه روایت نداریم.

نظرم هست آقای خمینی رضوان الله تعالی علیه که در نجف بودیم، خب عبادت بحث زیاد می کردیم، می گفتم که آقا شماها فقها چرا میگید متنجس نجسه؟ گفت من فردا دلیلشو میارم. فردا اومد وسایل شیعه بزرگو یک روایت پیدا کرد که این روایت باید به دلالتونن به زور بدلالتونن، گفتم اگه روایت صحیحه بود، دالم بود قبول نبود، چون مساله عام البلواست و مسئله عام البلوا رو صبر کردن تا زمان امام صادق که زرازه نقل کنه، متنجس منجس نیست. فرمودند اجماعه گفتم اجماع قابل قبول نیست چون دلیل در کتاب و سنت بر این مسئله که عام البلوا است نیست متنجس منجس نیست و نجاساتم که همون که شما میگید ده تا است، ده تا نیست، چهار پنج تا است، این چهار پنجام بعضیا مطلقا نجس هستند و بعضیا مطلقا نجس نیستند. تتمه بحث ان شالله برای فردا.

اللهم اشرح صدورنا به نور والایمان و معارفت القران العظیم